آیا ولی در آیه ولایت به معنای محبت و نصرت است؟ (پرسش)
آیا ولی در آیه ولایت به معنای محبت و نصرت است؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ امامت |
مدخل بالاتر | ولایت در قرآن |
مدخل اصلی | آیه ولایت |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
آیا ولی در آیه ولایت به معنای محبت و نصرت است؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث امامت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی امامت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
- به دلیل اینکه آیات قبل از آیۀ ولایت دربارۀ ولایت به معنای محبت است لذا "ولی" در آیه به معنای دوست، یاور و محب آمده است. و با توجّه به اینکه این آیه در میان آیاتی است، که ارتباط مسلمانان با یهود و نصاری و ولایت آنها جلوگیری میکند، (آیات پنجاه ویکم تا پنجاه وهشتم) از سویی نیز میدانیم که ولایت یهود و نصاری به معنای سرپرستی و صاحب اختیاری آنها نیست؛ چرا که هیچ مسلمانی، یهود و نصاری را سرپرست و صاحب اختیار خود قرار نداده است، پس باید ولایت یهود و نصاری به معنای محبت و یا نصرت باشد و این آیه نیز، بر همان معنا حمل میشود. فخر رازی مینویسد: أن اللائق بما قبل هذه الآیة و بما بعدها لیس إلا هذا المعنی، أما ما قبل هذه الآیة فلأنه تعالى قال: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ﴾[۱] و لیس المراد لا تتخذوا الیهود و النصاری أئمة متصرفین في أرواحکم و أموالکم لأن بطلان هذا کالمعلوم بالضرورة، بل المراد لا تتخذوا الیهود و النصاری أحبابا و أنصارا، و لا تخالطوهم و لا تعاضدوهم، ثم لما بالغ في النهي عن ذلك قال: إنما ولیکم الله و رسوله والمؤمنون الموصوفون، و الظاهر أن الولایة المأمور بها هاهنا هي المنهي عنها فیما قبل، و لما کانت الولایة المنهی عنها فیما قیل هي الولایة بمعنى النصرة کانت الولایة المأمور بها هي الولایة بمعنى النصرة و أما ما بعد هذه الآیة فهی قوله ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾[۲] فأعاد النهی عن اتخاذ الیهود و النصاری و الکفار أولیاء، و لا شك أن الولایة المنهي عنها هي الولایة بمعنى النصرة، فكذلك الولایة في قوله ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ﴾ یجب أن تکون هي بمعنى النصرة، و کل من أنصف و ترك التعصب و تأمل في مقدمة الآیة و في مؤخرها قطع بأن الولي في قوله ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ﴾ لیس إلا بمعنى الناصر و المحب، و لا یمکن أن یکون بمعنى الإمام، لأن ذلك یكون إلقاء كلام أجنبي فيما بين كلامين مسوقين لغرض واحد، و ذلك يكون في غاية الركاكة و السقوط، و يجب تنزيه كلام الله تعالى عنه[۳][۴].
پاسخ
حجت الاسلام و المسلمین مهدی مقامی، در کتاب «ولایت و امامت در قرآن» در اینباره گفته است:
«پاسخ به این شبهه اینکه:
- با توجّه به تحلیل معنای لغوی ولایت روشن شد، این سخن ناتمام است؛ چرا که ولایت در لغت عرب به معنای محبّت یا نصرت نیست، بلکه ایجاد رابط عمیق است به گونهای که یک طرف درباره طرف دیگر حق تصرف داشته باشد. این معنا در همه کاربردهای قرآنی از جمله این آیه، جاری است.
- اینکه هیچ مسلمانی، یهود و نصاری را سرپرست خود نکرده است، سخنی باطل است که آیه ۵۲ از همین سوره آن را نفی میکند﴿فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَى أَنْ تُصِيبَنَا دَائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَيُصْبِحُوا عَلَى مَا أَسَرُّوا فِي أَنْفُسِهِمْ نَادِمِينَ﴾[۵]. در این آیه، خداوند از گروهی مسلمانان سست ایمان سخن میگوید که در هنگام بروز حوادث سخت در حکومت اسلام، برای رهایی از مشکلات، زیر چتر حمایتی یهود و نصاری قرار گرفتند. خداوند چنین عملی را تقبیح میکند. روشن است که چنین رابطهای میان مسلمانان با یهود و نصاری، مستلزم ولایت و سرپرستی آنها بر مسلمانان خواهد بود. با چنین قرینه روشنی چگونه میتوان ولایت را مجرد دوستی و یا نصرت دانست؟
- از حصر بهکار رفته در آیه شریف استفاده میشود، که ولی به معنای سرپرست است؛ زیرا، همه مؤمنان یاور و دوست هماند و محبّت و نصرت با سازگاری ندارد.
- در آیات گواهی بر عدم وحدت سیاق دیده میشود؛ زیرا، در آیات پیشین و پس از این آیه، واژه "اولیاء" جمع است، ولی در این آیه "ولی" مفرد آمده است؛ از اینرو، این آیه هم سیاق با آیات پیشین و پسین نیست[۶][۷].
- کلمۀ "ولی" در آیه ابتدا به خداوند و سپس به پیامبر اسناد داده شده است. تمامی مسلمانان اتفاق نظر دارند ولایت خداوند و پیامبر (ص) به معنای مالک امر بودن است و چون این دو کلمه از آیه ﴿الَّذِينَ آمَنُوا﴾ بر ولایت خداوند و پیامبر عطف شده است، کلمۀ ولایت نسبت به ﴿الَّذِينَ آمَنُوا﴾ نیز به معنای مالکیت امر است[۸].
- آیۀ بعد از آیۀ ولایت صراحت یا ظهور در ولایت به معنای نصرت و محبت ندارد و مضمون این آیه هم با ولایت به معنای نصرت و محبت و هم با ولایت به معنای تدبیر و نصرت در امور سازگاری دارد؛ بنابراین، نمیتوان آن را قرینه و شاهد بر یکی از آن دو به شمار آورد.
- اگر ولایت به معنای محبت و نصرت باشد، مخاطب دچار سرگردانی میشود، چراکه نمیتواند تشخیص دهد متکلم کدام معنا از ولی را اختیار کرده است[۹].
- دلایل مختلفی مانند "حصر "إنّما" و احادیثی که در شأن نزول آیه وارد شده اثبات کنندۀ معنای ولایت و سرپرستی است[۱۰][۱۱].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. حجت الاسلام و المسلمین جاودان؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین محمد علی جاودان در کتاب «جانشین پیامبر» در اینباره گفتهاند:
«کلمه ولی در آیه شریفه از ماده اصلی ولایت اخذ شده و این ماده یکی از سه معنا را ممکن است داشته باشد: سرپرستی و صاحب اختیاری، نصرت و یاری، دوستی و محبت[۱۲]. بنابراین کلمه ولی در آیه، باید یکی از سه معنی صاحب اختیار یا دوست و یا ناصر و یاور را داشته باشد؛ اما معنای دوم و سوم برای این کلمه با توجه به تمامیت آیه معنای صحیحی نمیتواند باشد؛ حال آیه را بر اساس این سه معنا در کلمه ولی معنا میکنیم:
دلائل مختلف بر معنای سرپرستی:
اولاً در قرآن کریم همیشه کلمه نصرت در کنار ولایت آورده شده است و این دلیلی بر آن است که نمیتوان در استعمالات قرآن معنای نصرت را برای کلمه ولایت درست دانست. به آیات زیر نیز دقت کنید: ﴿أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ﴾[۱۶]. ﴿وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ﴾[۱۷]. ﴿إِنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ﴾[۱۸]. در آیات فوق و در ده آیه دیگر که ما اینجا ذکر نکردیم، دو کلمه ﴿وَلِيٍّ﴾ و ﴿نَصِيرٍ﴾ در کنار یکدیگر قرار گرفته و به هم عطف شدهاند، این بیانگر آن است که این دو کلمه، مفهومی متفاوت دارند و اصلاً به یک معنای واحد به کار نرفتهاند؛ زیرا دو کلمه هم معنا به هم عطف نمیشوند. نکته دیگر اینکه ولایت این مؤمنان در آیه در ردیف ولایت خدا و ولایت پیامبر (ص) قرار گرفته و هر سه با یک جمله و یک کلمه ادا شده است و یک کلمه بیش از یک معنا نمیتواند داشته باشد. ﴿الَّذِينَ آمَنُوا﴾ بر کلمه ﴿وَرَسُولُهُ﴾ و آن هم بر کلمه ﴿اللَّهُ﴾ عطف شده است، ﴿وَلِيُّكُمُ﴾ در آیه بر هر سه کلمه وارد است؛ بنابراین مفاد آیه این است که خدا و رسولش و مؤمنانی که توصیف شدهاند ولیاند، این ولی تنها همان معنای صاحب اختیار را میتواند داشته باشد. نه اینکه در مورد خدای متعال به یک معنا و در مورد پیامبر به یک معنا و در مورد ﴿الَّذِينَ آمَنُوا﴾ معنای دیگری داشته باشد. جامعه مؤمنان[۱۹] هم که با ضمیر کم که ضمیر جمع است مورد خطاب قرار گرفتهاند همگی مولي عليه هستند. یعنی کسانی هستند که ولایت الهی و رسولش و این دسته خاص از مؤمنان بر آنها اعمال میشود. و همه آنها باید و بر اساس ایمانشان، ولایت این سه دسته را بپذیرند. البته ولایت رسول و آن مؤمنان خاص فرع ولایت الهی است و نه ولایتی استقلالی.»[۲۰] |
۲. حجت الاسلام و المسلمین نجارزادگان؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر نجارزادگان در کتاب «بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت» در اینباره گفته است:
«استفاده از تحلیل واژگان و تعابیر آیات ولایت با توجه ویژه به مورد نزول این آیات (که از طریق روایات اهل بیت (ع) و نیز چندین نفر از صحابه و تابعین نقل شده)، نظر شیعه را تأمین کرده است. مضمون این روایات به طور یکسان میگوید: آیات ولایت در پی رخداد تصدق انگشتر در نماز به وسیله امام علی (ع) نازل شده است. سبک و سیاق این آیات نیز گواه این است که آنها در پی حادثهای نازل شدهاند. مفاد این آیات چنین است: ولی شما خدا و پیامبر اکرم (ص) و مؤمناناند. ولایت عبارت است از یک نحوه قرب و نزدیکی که از نوعی ارتباط حکایت میکند؛ از جمله ارتباط محبت، نصرت و تصرف. ولایت محبت و نصرت به برخی مؤمنان اختصاص ندارد و همه مؤمنان محب و ناصر یکدیگرند. پس مراد، ولایت تصرف است که باعث و مجوِّز نوع خاصی از دخالت و تصرف و تدبیر شده است. در آیه شریفه با توجه به سیاق آن، ولایت به این معنا نسبت به خدا و رسول و مؤمنان به یک معناست؛ زیرا ولایت را به صورت مفرد و با یک تعبیر به همه نسبت داده است. قرآن برای رسول خدا (ص) ولایت قیام به تشریع، دعوت به دین، تربیت امت، تبیین وحی و حکومت بر آنان را ثابت دانسته است و این همه را از شؤون و مناصب رسالت ایشان میشناسد و میفرماید: ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ...﴾[۲۱]؛ و آیه: ﴿إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۲۲] با تو به راه راست هدایت میکنی» و نیز: ﴿...يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ...﴾[۲۳] و آیاتی دیگر...؛ سپس در آیه مورد بحث، این ولایت با واو عطف ﴿الَّذِينَ آمَنُوا...﴾ را که جز بر امام علی (ع) منطبق نیست، به ولایت خدا و رسول عطف کرده است که همان شؤون را دارا میباشد. البته این ولایت برای خداوند به طور اصالت و برای رسول خدا (ص) و امام علی (ع) به تبعیت و با اذن پروردگار خواهد بود»[۲۴]
|
۳. آقایان فیاضبخش و محسنی؛ |
---|
آقایان محمد تقی فیاضبخش و دکتر فرید محسنی در کتاب «ولایت و امامت از منظر عقل و نقل» در اینباره گفتهاند:
«اولاً، وحدت سیاق بین این آیات وجود ندارد و صِرف تکرار لفظ ولایت در قبل و بعد، سبب پدیداری وحدت سیاق نمیگردد. ضمن آنکه در آیات قبل، روی سخن با مؤمنین ضعیفالایمان است که طرح دوستی با کفار و یهود نریزند و در آیات بعد، روی سخن با مؤمنین و اهل کتاب و منافقین است و به یهود وعده عذاب و سرزنشهای دیگر میدهد؛ پس این آیات وحدت سیاق ندارند. ثانیاً، ولاء نصرت لزوماً به اتحاد فکری منتهی نمیگردد. بلکه ممکن است به عقد قراردادی برای یاری رساندن به یکدیگر در برابر دشمن مشترک منتهی شود. رسول اکرم (ص) بنا به اقتضائات خاص، از این گونه قراردادها با برخی قبایل یهود اطراف مدینه منعقد کردند. در حالی که در آیات قبل و بعد، سخن از همگون شدن مؤمنین با کفار است و اینکه تولی ولایت آنها موجب خروج مؤمنین از دین میشود؛ لذا ولاء در این آیه به معنای نصرت نیست و طبعاً با ولاء محبت سازگارتر است. برخی آیات دیگر نیز عدم امکان مودت و محبت با دشمنان خدا را مورد تصریح قرار داده است؛ مثلاً: ﴿لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ...﴾[۲۵]. ثالثاً، اگر مراد از ولاء در این آیه ولاء نصرت باشد، یعنی مؤمنین و خداوند و رسول عقد قراردادی دارند که یکدیگر را یاری کنند. چنین مفهومی در فرهنگ قرآنی معمولاً با واژه نصرت ذکر میشود و نه ولایت؛ مثل: ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ رُسُلًا إِلَى قَوْمِهِمْ فَجَاءُوهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَانْتَقَمْنَا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۲۶]. ﴿وَلَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِينَ * إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ﴾[۲۷]»[۲۸] |
۴. آقای دکتر ساعدی؛ |
---|
آقای دکتر محمد ساعدی در کتاب «آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار» در اینباره گفته است:
«اشکالات تفسیر ولی به ناصر و یاریگر
قرائن و شواهد بازدارنده از اتخاذ واژه ولی در معانی محب و یاریگر
این فرموده پیامبر اکرم (ص) که «علی (ع) پس از من ولی شماست». در مفهوم ولی و انحصار ولایت در ایشان آشکار بوده و با دیگر معانی و مفاهیم جمع نمیشود؛ زیرا نصرت و محبت و مانند آنها در هیچ کس انحصار ندارد و تمام زنان و مردان مؤمن اولیای یکدیگر هستند[۳۲]. از اینرو همین قرینه و دلیل در رد دیدگاه المنار کفایت میکند؛ زیرا با صرف نظر از نادرستی استناد به سیاق آیه، همه مسلمانان یک نظر دارند که ادله بر سیاق ترجیح دارد. هرگاه تعارض بین سیاق و ادله پیش آید، آنها مدلول سیاق را رها میکنند و تسلیم حکم دلیل میشوند[۳۳]. استناد المنار بر وحدت سیاق نویسنده المنار بر این عقیده است، از آنجایی که آیات سابق دربردارنده نفی ولایت و نصرت کفار میباشد پس در این آیات نیز ولایت بر همین معنا حمل میگردد. به دیگر سخن آیه مورد بحث در سیاق نهی از این است که کافران دوست و اولیای مسلمانان باشند، و شاهد آن، آیات قبل و بعد است به گمان نویسنده المنار این مطلب قرینه و دلیلی است بر این که منظور از «ولی» در آیه مورد بحث همان نصیر، محب یا دوست و مانند آن است. نقد و بررسی: دیدگاه فوق نادرست است و در بردارنده اشکالهای زیر میباشد. ۱. سیاق کلمات در آیات امری مسلم است ولی آیا در ترتیب آیات نیز چنین پیوستگی و ارتباطی وجود دارد؟ آیا واقع شدن آیاتی در یک سوره مستلزم این است که همه این آیات به هم پیوسته و مرتبط باشند؟ در این رابطه باید گفت: از آن جهت که آیات قرآن به تدریج و در رخدادهای مختلف نازل گردیده همیشه پیوند با حوادثی دارد که در زمینه آن نازل شده است، و چنان نیست که آیات یک سوره یا آیاتی که پشت سر هم قرار دارند همواره پیوند نزدیک از نظر مفهوم و مفاد داشته باشد؛ از اینرو بسیار میشود که دو آیه پشت سر هم قرار گرفته اما در دو حادثه مختلف بوده و مسیر آنها به خاطر پیوند با آن حوادث از یکدیگر جدا میشود. مسلمانان؛ شیعه و سنی یک نظر دارند که ترتیب موجود بر اساس نزول نیست به عنوان نمونه «سیوطی» که از علمای اهل سنت است و نزول آیات را به گونههای مختلفی تقسیم کرده، میگوید: «نوع سیزدهم از آیات، آیاتی است که جداگانه نازل شدهاند و این بیشتر آیات میباشد»[۳۴]. صاحب کتاب ارزشمند المراجعات در این باره میگوید: اطمینانی نیست که این آیه در آن سیاق نازل شده باشد؛ زیرا به اجماع امت ترتیب جمع قرآن بر ترتیب نزول نیست. در قرآن آیات بسیاری هست که برخلاف نزول تنظیم شده از جمله آیه «تطهیر» که در سیاق آیات درباره «زنان» آمده با این که نص ثابت و صریح رسیده که اختصاص به پنج تن اهل کساء (ع) دارد[۳۵]. از نظر عقلی نیز چنین الزامی وجود ندارد و هیچ یک از انواع دلالتها چنین اقتضایی ندارد که تنها به دلیل در کنار هم قرار گرفتن آیات باید میان آنها ارتباط علمی و پیوستگی ناگسستنی باشد. این سخن مورد قبول اهل سنت نیز است، به عنوان نمونه «صبحی صالح» در این باره مینویسد: «توقیفی بودن ترتیب آیات از نظر عقلی چنین اقتضایی ندارد که هر یک از آیات با دیگری ارتباط داشته باشد؛ زیرا آیات اسباب نزول مختلفی دارند»[۳۶]. ۲. سیاق آیات به دو شرط، قرینه برای فهم آیات دیگر میباشد:
درباره آیه یاد شده، هیچ کدام از این دو شرط تحقق نیافته است؛ پس نمیتوان بر سیاق آیه استناد کرد. همچنین روایتهای متواتر فراوانی که در شأن نزول آیه وارد شده است و نیز دیگر ادلهای که پیشتر بیان گردید، بازدارنده تمسک به سیاق آیه میباشند. «سید عبدالحسین شرف الدین» در کتاب المراجعات در این باره مینویسد: بر فرض تسلیم که سیاق آیه با نصوص ائمه اطهار (ع) معارضه کند، وزن و ارزشی برای سیاق باقی نمیماند، [و چه ارزشی میتواند برای ظاهر باشد وقتی با نص معارضه کند] زیرا همه مسلمانان اتفاق نظر دارند که ادله، بر سیاق ترجیح دارد؛ از اینرو هرگاه بین سیاق و ادله تعارض پیش آید، آنها مدلول سیاق را رها میکنند و تسلیم حکم دلیل میشوند[۳۷]. پس منظور از «ولایت» در آیه شریفه به واسطه «ادات حصر» و دلالت اخبار وارده، «ولایت در تصرف و تدبیر» است و استناد به سیاق آیه برخلاف این مطلب است و دارای اشکالات متعددی میباشد. صاحب کتاب گرانقدر «المیزان» تحقیقی ارائه کرده که بر اساس آن افزون بر ناتمام دانستن استدلال به سیاق آیه بر انصراف واژه «ولی» در معنای نصرت و یاری، اساساً دلالت سیاق آیات سابق در نفی نصرت و دوستی کفار را رد کرده و مخدوش میداند[۳۸]. وی مینویسد: «این دو آیه شریفه[۳۹] همانگونه که میبینید در میان آیاتی قرار دارند که محتوای آنها نهی از ولایت اهل کتاب و کفار است؛ به همین جهت بعضی از مفسران اهل سنت خواستهاند این دو آیه را با آیات قبل و بعدش در سیاق شرکت داده و بگویند همه اینها در پی بیان یکی از وظایف مسلمان میباشند، و آن وظیفه عبارت است از این که مسلمانان باید دست از یاری یهود و نصارا و کفار بردارند، و منحصراً خدا و رسول و مؤمنان را یاری کنند، البته مؤمنانی که نماز را به پا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند، نه هرکس که در سلک اسلام در آمده باشد؛ پس منافقانی را که در دل کافرند نیز مانند کفار نباید کاری کرد. اما دقت در اطراف این آیه و آیات قبل و بعد از آن و نیز دقت در تمامی این سوره، ما را به خلاف آنچه این مفسران ادعا کردهاند هدایت میکند. نخستین شاهد بر فساد ادعایشان بر این که ولایت به معنای نصرت است، استدلال آنان به وحدت سیاق است و این که همه این آیات که یکی پس از دیگری قرار گرفتهاند در مقام بیان این جهت میباشند که چه کسانی را باید یاری کرد و چه کسانی را نباید یاری نمود؛ زیرا درست است که این سوره در اواخر عمر رسول خدا (ص) در حجة الوداع نازل شده، ولی نه تمامی آن، بلکه بهطور مسلم پارهای از آیات آن به شهادت مضمون آنها، و روایاتی که در شأن نزولشان وارد شده پیش از حجة الوداع نازل شده است. از اینرو صرف این که اکنون این آیات یکی پس از دیگری قرار گرفتهاند دلالت بر وحدت سیاق آنها ندارد، همانگونه که تنها وجود مناسبت بین آنها نیز دلالت ندارد بر این که آیات این سوره همه به همین ترتیب کنونی نازل شده باشد. دومین شاهد بر فساد آن، تفاوت آیات قبل و بعد این آیه از جهت مضمون است؛ زیرا در آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ...﴾[۴۰] تنها مؤمنان را از ولایت کفار نهی میکند و منافقان را که در دل کافرند به این رذیله که در کمک کفار و جانبداری آنان سبقت میجویند، سرزنش میکند، بدون این که کلام از جهت خطاب مرتبط به کفار شود و روی سخن متوجه کفار گردد، بر خلاف آیات بعد که پس از نهی مسلمان از ولایت کفار، دستور میدهد که رسول خدا (ص) مطلب را به گوش کفار برساند و اعمال زشت آنان را که همان سخریه و استهزا است، و معایب درونیشان را که همان نفاق است به آنان گوشزد کند، پس آیات قبل، غرضی را بیان میکنند و آیات بعد، غرض دیگری را ایفا میکنند، با این حال چگونه بین این دو دسته از آیات وحدت سیاق هست؟! سومین دلیل بر فساد این دیدگاه آن است که کلمه ولایت در این آیات نمیتواند به معنای نصورت باشد؛ زیرا با سیاق آنها و خصوصیاتی که در آن آیات است مخصوصاً جمله ﴿بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ﴾[۴۱] و جمله ﴿وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ﴾[۴۲] سازگار و مناسب نیست؛ زیرا ولایت به معنای نصرت، عقد و قراردادی بوده که بین دو قبیله با شرایط خاصی منعقد میشده، و این عقد باعث نمیشد که این دو قبیله یکی شوند، و از عادات و رسوم و عقاید مخصوص به خود چشم بپوشند و پیرو دیگری گردند، حال آنکه در آیه ولایت، امری است که عقد آن باعث پیوستن یکی به دیگری است، چون میفرماید: و هر که از شما ولایت آنان را دارا باشد از ایشان خواهد بود. پس معلوم میشود که دو آیه مورد بحث در پیشین، با آیات پیشین خود شرکت ندارند؛ هرچند گمان کنیم ولایت به معنای نصرت است. افزون بر همه وجوهی که گفته شد روایات بسیاری از طریق امامیه و نیز از طریق اهل سنت وارد شده که همه دلالت دارند بر این که این دو آیه در شأن علی بن ابی طالب (ع) نازل شده است وقتی که در نماز انگشتر خود را صدقه داد. بنابراین دو آیه یاد شده دربردارنده حکم خاصی هستند و شامل تمام مردم نیستند[۴۳]»[۴۴] |
پانویس
- ↑ «ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بیگمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۵۱.
- ↑ «ای مؤمنان! آنان را که دینتان را به ریشخند و بازی میگیرند- یعنی کسانی را که پیش از شما به آنان کتاب داده شده است و (یا) کافران را- سرور مگیرید و اگر مؤمنید از خداوند پروا کنید» سوره مائده، آیه ۵۷.
- ↑ مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۳۸۴.
- ↑ مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص:۳۰-۳۱.
- ↑ «آنگاه بیماردلان را خواهی دید که برای آنان سر و دست میشکنند؛ میگویند بیم داریم که بلایی به ما رسد؛ بسا خداوند پیروزی یا امری (دیگر، پیش) آورد تا آنان از آنچه در دل مینهفتند پشیمان گردند» سوره مائده، آیه ۵۲.
- ↑ تسنیم، ج۲۳، ص۱۲۴.
- ↑ مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص:۳۱-۳۲.
- ↑ ر.ک: مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص:۱۴۶-۱۴۷.
- ↑ ر.ک: مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص۱۴۶.
- ↑ ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، آیه ولایت، دانشنامه کلام اسلامی، ص۱۳.
- ↑ مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۳۰، ۳۱
- ↑ ولي الأمر و تولاه: سرپرست کاری شد و سرپرستی آن را به عهده گرفت. اساس البلاغة، ج۲، ص۳۵۵. الوِلاية: به کسر واو به معنای یاری و الوَلاية به فتح آن، به معنای سرپرستی است. المفردات، ج۱، ص۵۳۳. الوَلیُّ: دوست و یاور. لسان العرب، ج۱۵، ص۴۱۱.
- ↑ «و مؤمنان میگویند: آیا اینانند که سختترین سوگندهایشان را به خداوند خوردهاند که با شمایند؟! کردارهاشان تباه گردید و زیانکار شدند» سوره مائده، آیه ۵۳.
- ↑ «ای مؤمنان! اگر (دین) خداوند را یاری کنید او نیز شما را یاری میکند و گامهایتان را استوار میدارد» سوره محمد، آیه ۷.
- ↑ «و بیگمان خداوند به کسی که وی را یاری کند یاری خواهد رساند که خداوند توانمندی پیروز است» سوره حج، آیه ۴۰.
- ↑ «آیا ندانستهای فرمانفرمایی آسمانها و زمین از آن خداوند است و جز خداوند یار و یاوری ندارید؟» سوره بقره، آیه ۱۰۷.
- ↑ «و اگر تو پس از دانشی که بدان دست یافتهای از خواستههای آنان پیروی کنی از سوی خداوند هیچ یار و یاوری نخواهی داشت» سوره بقره، آیه ۱۲۰.
- ↑ «بیگمان فرمانفرمایی آسمانها و زمین از آن خداوند است؛ زنده میگرداند و میمیراند و شما در برابر خداوند یار و یاوری ندارید» سوره توبه، آیه ۱۱۶.
- ↑ و مؤید آن ﴿الَّذِينَ آمَنُوا﴾ است که در صدر آیه قبل آمده و آیه ولایت دنباله آن حساب میشود. منظور آیه ۵۳ سوره مائده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾ «ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را میآورد که دوستشان میدارد و دوستش میدارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد میکنند و از سرزنش سرزنشگری نمیهراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزانی میدارد و خداوند نعمتگستری داناست» سوره مائده، آیه ۵۴.
- ↑ جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۳۰۵.
- ↑ «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.
- ↑ «و بیگمان تو، به راهی راست راهنمایی میکنی» سوره شوری، آیه ۵۲.
- ↑ «...و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
- ↑ نجارزادگان، فتحالله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت ص ۲۷.
- ↑ «گروهی را نمییابی که با ایمان به خداوند و روز واپسین، با کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیدهاند دوستی ورزند.».. سوره مجادله، آیه ۲۲.
- ↑ «و بیگمان پیش از تو پیامبرانی به سوی قوم آنان فرستادیم که برای آنها برهانها (ی روشن) آوردند و ما از گناهکاران انتقام گرفتیم و یاری مؤمنان بر ما واجب است» سوره روم، آیه ۴۷.
- ↑ «و درباره بندگانی که فرستادهایم، از سوی ما از پیش سخن رفته است * که آنان یاری شدهاند» سوره صافات، آیه ۱۷۱-۱۷۲.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۴ ص ۶۳.
- ↑ «تازیهای بیاباننشین گفتند: ایمان آوردهایم بگو: ایمان نیاوردهاید بلکه بگویید: اسلام آوردهایم و هنوز ایمان در دلهایتان راه نیافته است» سوره حجرات، آیه ۱۴.
- ↑ مهدی السماوی، الامامة فی ضوء الکتاب و السنة، ج۲، ص۱۸۰ - ۱۸۱.
- ↑ «و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند» سوره توبه، آیه ۷۱.
- ↑ الامامة فی ضوء الکتاب و السنة، ج۲، ص۱۸۴-۱۹۰.
- ↑ ر.ک: المراجعات، ص۲۳۹ (نامه ۴۴).
- ↑ عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ص۱۰۳.
- ↑ المراجعات، ص۲۳۹ (نامه ۴۴).
- ↑ صبحی صالح، مباحث فی علوم القرآن، ص۱۵۲.
- ↑ المراجعات، ص۲۳۹ (نامه ۴۴).
- ↑ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۹.
- ↑ ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ * وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ﴾ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند * و هر کس سروری خداوند و پیامبرش و آنان را که ایمان دارند بپذیرد (از حزب خداوند است) بیگمان حزب خداوند پیروز است» سوره مائده، آیه ۵۵-۵۶.
- ↑ «ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بیگمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۵۱.
- ↑ «که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند» سوره مائده، آیه ۵۱.
- ↑ «و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است» سوره مائده، آیه ۵۱.
- ↑ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۵ و ۶.
- ↑ ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار، ص ۱۳۳.