ابولهب در قرآن
عبدالعزی فرزند عبدالمطلب هاشمی، کنیهاش "اباعتبه" و "ابولهب"، عمو و دشمن سرسخت رسول خدا بود. در اینکه چرا ابولهب خوانده شده، اختلاف است. بر پایه روایتی، خداوند او را به این کنیه خوانده چون عاقبت او با آتش است.
ابولهب پس از بعثت پیامبر(ص) برخلاف سنت عربی، از در دشمنی و ستیزگی با پیامبر درآمد و به شیوههای گوناگون به آزار حضرت پرداخت و با نزول این سوره، دشمنی ابولهب با پیامبر و اسلام شدت یافت و رسماً با دیگر سران مشرک قریش همدست شد. او بعد از هجرت پیامبر(ص) و پس از شنیدن خبر شکست مشرکان در بدر، پس از هفت روز بر اثر بیماری پوستی درگذشت.
نسب
عبدالعزی فرزند عبدالمطلب هاشمی، کنیهاش "اباعتبه" و "ابولهب"، عمو و دشمن سرسخت رسول خداست[۱]. مادرش لُبنی دختر "هاجر بن عبد مناف" از بنی خُزاعه[۲] و همسرش اَروی یا عوراء، مشهور به ام جمیل دختر حرب بن امیه و خواهر ابوسفیان بود[۳].
ابولهب مرکب از «اب» و «لهب» در لغت به معنای هیجان شدید و در اصطلاح آتش شعلهور شده را گویند[۴]. برخلاف نظر برخی[۵] گرچه (به احتمال) به خاطر حمایت از بت "العزی" نامش العزی است[۶]. در اینکه چرا ابولهب خوانده شده، اختلاف است. ابنسعد بر آن است که عبدالمطلب وی را به جهت زیبایی و برافروختگی چهره چنین نامیده[۷] و برخی برای وی فرزندی بهنام لهب ذکر کردهاند[۸]؛ اما بر پایه روایتی، خداوند او را به این کنیه خوانده[۹]؛ چون عاقبت او با آتش است[۱۰]. گویا در میان مردم زمان خویش، بیشتر به کنیه اباعتبه خطاب میشدهاست[۱۱]. ابولهب در عام الفیل زنده بوده است (در حد مردی که صاحب کنیز بوده است)[۱۲]؛ وی چپ چشم و دارای هیکلی بزرگ و خوشچهره، اما عصبی بوده است[۱۳].[۱۴]
ابولهب پیش از بعثت
از زندگی ابولهب، پیش از بعثت پیامبر(ص) اطلاعی در دست نیست. فقط برخی آوردهاند: او کنیزش ثویبه را که ولادت فرزند برادرش عبدالله، (محمد) را به او بشارت داده بود، آزاد ساخت [۱۵]؛ شاید از آن رو که او نیز چون دیگران به انتظار قدوم کسی بود که نسل عبدالله را تداوم بخشد. برابر روایتی، شبی پیامبر(ص) به خواب دید که فریاد العطش ابولهب در دوزخ بلند است؛ اما از انگشت ابهامش آب مینوشد. چون راز آن پرسید، گفت: به آن جهت که ثویبه را بهسبب ولادت تو آزاد کردم[۱۶]. برخی این حکایت را نشان لطف پروردگار و بزرگی رسول خدا دانستهاند که حتی سرسختترین دشمن حضرت، فقط به بهانه عملی کوچک که در حق آن حضرت انجام داد، مشمول رحمت حق قرار گرفت و از آن بهرهمند شد[۱۷]؛ ولی برخی از معاصران در صحت این خبر تردید کرده، بهویژه که بر پایه دیگر اخبار، آزادی ثویبه تا نزدیکیهای هجرت رسول خدا(ص) هنوز تحقق نیافته بود و حتی چون خدیجه در صدد خریدن و آزاد کردنش بر آمد، ابولهب همراهی نکرد[۱۸]؛ به هر روی، ثویبه اندک زمانی دایگی این کودک را برعهده گرفت و از همین طریق، پیامبر با حمزه، جعفر و ابوسلمه برادر شد[۱۹]. گفتهاند: ابولهب، هنگام رحلت عبدالمطلب، داوطلب سرپرستی فرزند عبدالله شد؛ اما عبدالمطلب با این سخن که شَر خود را از او بازدار، از سپردن محمد نوجوان به او خودداری کرد[۲۰].
ابولهب در هنگامه بعثت پیامبر(ص) به شرکت در سرقت دو آهوی زرین که بر در کعبه نصب شده بود، با شهادت یکی از سارقان متهم شد و مورد پیگرد قرار گرفت[۲۱] و به ناچار نزد داییهای خویش، در تیره بنیخزاعه، پناهنده شد[۲۲]. گویا ازدواج دو فرزندش عتبه و معتب، با دو دختر رسول خدا، رقیه و امکلثوم، در همین دوره بود؛ گرچه اقوال دیگری نیز در این باره وجود دارد[۲۳].
ابولهب از دارایان[۲۴] و متولیان بتان در مکه بود[۲۵] و وقتی "افلح بن نضر شیبانی"، متولی عزی، در بستر مرگ درباره آینده آن ابراز نگرانی کرد، ابولهب به او دلداری داد و متعهد شد که آن را رها نکند. بدین طریق، مدتی سدانت عزی را برعهده گرفت. در این هنگام به هرکس میرسید، میگفت: اگر عزی پیروز شود، من با خدمتی که به او کردهام در امانم و اگر محمد بر آن پیروز شود که نمیشود، برادر زادهام است[۲۶].[۲۷]
ابولهب پس از بعثت
ابولهب پس از بعثت پیامبر(ص) برخلاف سنت عربی، به سیره خاندان خویش عمل نکرد و بهرغم همراهی بنیعبدالمطلب با رسول خدا، او به دیگر تیرههای قریش پیوست و از در دشمنی و ستیزگی با پیامبر درآمد و به شیوههای گوناگون به آزار حضرت پرداخت[۲۸]، از جمله بر سر رسول خدا شکمبه و خاشاک میریخت[۲۹]. این عمل، خشم دیگر بنیهاشم را برمیانگیخت؛ چنانکه روزی حمزه با مشاهده چنین صحنهای از سر خشم، خار و خاشاک را بر سر ابولهب افکند[۳۰]. ابولهب برای جلوگیری از نفوذ کلام پیامبر(ص) در پی او حرکت و دروغگویش خطاب میکرد[۳۱]. او را ساحر[۳۲]، شاعر[۳۳] و کاهن میخواند[۳۴] و دیگران را نیز از گرویدن به او و اسلام بازمیداشت[۳۵] و حتی یک بار او و همسرش به تحریک دیگران، بر آن شده بودند تا پیامبر را از پای در آورند که بر جای خشک شدند و به دعای حضرت به حرکت درآمدند[۳۶].[۳۷]
علت دشمنی ابولهب با پیامبر
انگیزه دشمنی ابولهب با پیامبر(ص) در کتابهای تاریخی، گوناگون آمده است. برخی دفاع از بتها را عامل اصلی دانستهاند؛ چنانکه خود به هند (همسر ابوسفیان) میگوید: با رد دعوت محمد، لات و عزی را یاری کردم[۳۸]. شاید همراهی با همسرش را که در پی ریاست برادر خویش ابوسفیان بود، بتوان انگیزه این دشمنی ذکر کرد؛ چراکه تثبیت مقام پیامبر(ص) موقعیت وی را به مخاطره میافکند؛ ولی برخی، آن را تا سر حد خصومتی شخصی فرو کشیدند و گفتند: روزی ابولهب و ابوطالب کشتی میگرفتند. ابولهب او را بر زمین افکند و روی سینهاش نشست. در این هنگام، پیامبر(ص) به یاری ابوطالب شتافت و به او کمک کرد تا بر فراز آید وقتی ابولهب به او گفت که من نیز عموی تو هستم. چرا او را یاری کردی؟ حضرت گفت: چون او نزد من از تو محبوبتر است و همین امر موجب دشمنی و خشونت او با پیامبر شد[۳۹]؛ اما گویا داعیه سروری قریش و ریاست مکه که در خاندان عبدالمطلب، کم و بیش به آن چشم داشتند، انگیزه اصلی او بود؛ بهویژه که وی از یک سو در پیوندی سببی به تیره بنیامیه ارتباط مییافت[۴۰] که در رقابت با بنیهاشم کوششی بیوقفه داشتند و از دیگر سو، در پیوندی نسبی، ازطرف مادر با تیره بنیخزاعه[۴۱] که خود زمانی ریاست مکه و کعبه را عهدهدار بودند، پیوند داشت. مشرکان نیز وی را از همین زاویه تحریک میکردند[۴۲]. بدیهی است روی کار آمدن پیامبر و توسعه امر نبوت، مسیر ریاست را به هم میزد و این امر خوشایند او نبود؛ به هر روی، دشمنی ابولهب با رسول خدا(ص) به آن حد بود که پیامبر(ص) میفرمود: من بین دو همسایه بد، ابولهب و عقبة بن ابیمعیط قرار گرفتهام؛ چون هرگاه کثافاتی بیابند، بر در خانه من میریزند[۴۳]. دشمنی او با پیامبر(ص) بهگونهای بود که چون حضرت در یومالانذار خواست براساس امر الهیِ: ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ﴾[۴۴] خویشاوندان خود را جمع و پیام خدا را ابلاغ کند، برخی از زنان بنیهاشم از رسول خدا(ص) خواستند تا ابولهب را به آن جمع دعوت نکند[۴۵] و چون به آن مجلس فرا خوانده شد، با دیدن کرامت پیامبر(ص) که با اندک غذا و شربت آماده شده بهوسیله علی(ع) همه را سیر و سیراب کرد، پیش از سخن پیامبر(ص) روی به بنیعبدالمطلب کرد و گفت: محمد شما را جادو کرده[۴۶] و بدینگونه مانع انذار حضرت شد و هنگام دعوت عمومی، چون پیامبر بر فراز کوه صفا[۴۷] یا مروه[۴۸] رفت و از مردم خواست تا خدای واحد را بپرستند، حضرت را از اینکه آنان را برای چنین پیامی به آنجا کشانده، نفرین کرد که خداوند در پاسخ او، سوره مسد را فرو فرستاد و نفرینی ابدی را برای او ثبت کرد[۴۹].[۵۰]
هیزمکش آتش
قرآن در ادامه به وضع همسرش «ام جمیل» پرداخته، میفرماید: «همسر او نیز وارد آتش سوزان جهنم میشود، در حالی که هیزم کش دوزخ است»[۵۱]. در حالی که در گردنش طناب یا گردنبندی از لیف خرما است!» ﴿فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ﴾[۵۲].
«مسد» (بر وزن حسد) به معنی طنابی است که از الیاف بافته شده، بعضی گفتهاند «مسد» طنابی است که در جهنم بر گردن او مینهند که خشونت الیاف را دارد، و حرارت آتش و سنگینی آهن را! بعضی نیز گفتهاند از آنجا که زنان اشرافی شخصیت خود را در زینت آلات مخصوصاً گردنبندهای پر قیمت میدانند، خداوند در قیامت برای تحقیر این زن خودخواه اشرافی گردنبندی از لیف خرما در گردن او میافکند و یا کنایه از تحقیر او است.
بعضی نیز گفتهاند علت این تعبیر آن است که «ام جمیل» گردنبند جواهر نشان پرقیمتی داشت، و سوگند یاد کرده بود که آن را در راه دشمنی پیغمبر اکرم(ص) خرج کند؛ لذا به کیفر این کار خداوند چنین عذابی را برای او مقرر داشت[۵۳].
ابولهب بعد از نزول سوره مسد
با نزول این سوره، دشمنی ابولهب با پیامبر و اسلام شدت یافت و رسماً با دیگر سران مشرک قریش همدست شد[۵۴] و برای آزردن و به سختی انداختن حضرت، پسرانش را به طلاق دادن دختران او وا داشت[۵۵]؛ گرچه بر پایه روایتی، این پیامبر(ص) بود که دختران خویش را از آنان جدا ساخت؛ زیرا خداوند دوست نمیداشت دخترانش جز با اهل بهشت تزویج کنند[۵۶]. ابولهب پس از آن در پیمان صحیفه بر ضد پیامبر و مسلمانان شرکت کرد و تنها فرد از بنیعبدالمطلب بود که در شعب، با آنان همراه نشد[۵۷] و پس از درگذشت ابوطالب که دشمنی قریش با پیامبر(ص) افزایش یافت، او در رأس آنان قرار گرفت[۵۸].
بر اساس پارهای اخبار، وی پس از آنکه به ریاست بنیهاشم رسید، ابتدا حمایت خود را از رسول خدا اعلام کرد و گفت: ای پسر برادر! همانگونه که در زمان ابوطالب عمل میکردی، بکوش. به لات سوگند که از تو حمایت میکنم و در مقابل ابنغیطله که به رسول خدا(ص) اهانت کرده بود، ایستاد؛ اما پس از تحریک دیگر مشرکان، دست از حمایت او برداشت[۵۹].
ابولهب در توطئه دارالندوه نیز حاضر بود؛ اما به نقلی، چون تصمیم بر محاصره خانه پیامبر و هجوم به آنجا گرفته شد، وی آنان را از حمله شبانه بازداشت؛ زیرا در تاریکی نمیتوان اهل خانه را در امان دانست و خواست تا صبحگاه صبر کنند[۶۰] و خود نیز تمام شب را به انتظار خروج پیامبر(ص) نشست[۶۱].[۶۲]
ابولهب بعد از هجرت
ابولهب پس از هجرت مسلمانان به مدینه تا جنگ بدر، دیگر نمودی ندارد و در این جنگ نیز که همه اشراف مکه حضور یافتند، شرکت نکرد[۶۳] و به اصرار دیگران، فقط "عاص بن هشام بن مغیره"، برادر ابوجهل را در مقابل بخشش ۴ هزار درهمطلبی که از او داشت، به جای خویش فرستاد[۶۴]. برخی علت عدم شرکت او را درماندگی و ناتوانیاش ذکر کردهاند[۶۵] و برخی دیگر، خواب عاتکه، خواهرش را مبنی بر شکست فضاحتبار مشرکان، علت اصلی دانستهاند[۶۶]؛ بههر حال وی با اینکه در جنگ نبود، اخبار آن را پیگیری میکرد[۶۷] و چون از زبان ابورافع شنید که در این جنگ فرشتگان یار مسلمانان بودند، سخت برآشفت و به شدت او را زد[۶۸].[۶۹]
مرگ ابولهب
ابولهب، پس از شنیدن خبر شکست مشرکان در بدر، پس از ۷[۷۰] یا ۹ روز[۷۱] بر اثر بیماری پوستی درگذشت[۷۲]. فرزندانش از ترس سرایت مرض، از جنازهاش دوری جسته، در نهایت او را در بالای مکه کنار دیواری نهاده و از دور، بیآنکه لمسش کنند، بر او سنگ ریختند تا مدفون شد[۷۳]. ابنبطوطه در سفرنامه خویش از قبری در بیرون مکه یاد میکند که منسوب به ابولهب بود و مردم بر آن سنگ میزدند[۷۴]. ابنجبیر از دو قبر در سمت چپ باب العمرة خبر میدهد که میگفتند برای ابولهب و همسرش امجمیل است[۷۵]. نسل ابولهب از طریق فرزندانش ادامه یافت. دو پسرش عتبه و معتب در فتح مکه به دعوت پیامبر مسلمان شدند[۷۶] و در حنین از ثابتقدمان بهشمار آمدند[۷۷].[۷۸]
ابولهب در شأن نزول
ابولهب از أعلام مُصرّح قرآن است. سوره مسد صریحاً در نفرین و زشت شماری او و همسرش نازل شد. البته اینکه قرآن کریم از میان دشمنان سرسخت پیامبر با این شدت و آشکارا فقط از ابولهب و همسرش در سورهای مستقل نام میبرد؛ شاید به این جهت باشد که از قبیله پیامبر و نزدیکانش - یعنی بنیهاشم و بنی عبدالمطلب - جز ابولهب کسی علیه نبوت قیام نکرد و برای اینکه شدت عذاب را برساند از "نار" به "تلهّب" تعبیر کرده است[۷۹].[۸۰]
در شأن نزول این سوره (با اختلافی اندک) آمده که چون پیامبر(ص) پس از نزولِ ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ﴾[۸۱] دعوت از خویشاوندانش را آغاز کرد[۸۲] یا برای دعوت عمومی بر فراز کوه صفا رفت[۸۳] و پس از أخذ تأیید از مردم به راستگویی، پیام الهی را آشکار کرد، ابولهب از سر خشم به او گفت: "دستت زیانکار باد برای همین ما را دعوت کردی؟"[۸۴].
خداوند در پاسخ به این سخن، سوره مسد را فرو فرستاد: ﴿تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ﴾[۸۵]. بخش اول در لعن و نفرین او و بخش دیگر گزارشی غیبی است و چون تحقق آن قطعی است، به صیغه ماضی آمده است[۸۶]؛ بنابراین، قول به اینکه وجود فعل ماضی، دلیل بر نزول سوره پس از مرگ ابولهب است[۸۷]، چندان مدلّل نمینماید؛ بههر حال، مراد آیه این است: عملابولهب که از دست بر میآید، سودی برای او نداشته[۸۸]، خودش نیز با افتادن در آتش زیانکار شد[۸۹].
زمخشری مراد از تباب را نابودی دانسته و بر آن است که روزی ابولهب سنگی برداشت تا به پیامبر(ص) بزند؛ اما نتوانست و آیه اشاره به آن است[۹۰]. در زیانکاری دستان او، آرای دیگری نیز وجود دارد[۹۱].
﴿مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ﴾[۹۲]؛ به این معنا که اندوختهها و داراییهایش، وی را از عذاب جهنم حفظ نخواهند کرد[۹۳] یا اینکه سرمایهها و آنچه از منافع چارپایان به او رسیده و بهدست آورده، برای او سودی ندارد[۹۴]. برخی گفتهاند: مراد آن است که مال او و فرزندانش، بینیازش نمیکنند[۹۵] و عذاب الهی را از او دور نمیسازند[۹۶]. "میبدی"، این آیه را در پاسخ آن سخن ابولهب میداند که گفته بود: اگر آنچه پسر برادرم میگوید، حق باشد، من همه اموالم را برای جانم فدیه میدهم[۹۷].
﴿سَيَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ﴾[۹۸]. او به آتش شدیدی در خواهد آمد که شعلههای آن، گرداگرد او را فرا میگیرد. طبرسی این آیه را دلیل بر صدق گفتار پیامبر(ص) میداند که از مرگ ابولهب در حال کفر خبر میدهد[۹۹]. آلوسی، سین در ﴿سَيَصْلَى﴾ را برای تأکید در وعید و حتمیت آن و تنوین در ﴿نَارًا﴾ را نشان بزرگی آتش میداند[۱۰۰] و نکره آمدن ﴿لَهَبٍ﴾ نیز برای بیان هیبت و ترسانگیزی آن است[۱۰۱].
﴿وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ﴾[۱۰۲]. این آیه، فرجام شوم و ناگوار همسر ابولهب را که در آزار پیامبر(ص) با شوهرش همدست بود، بیان میدارد. گفتهاند: امجمیل، شبانگاه خار و خاشاک بر سر راه رسول خدا میریخت تا او را بیازارد[۱۰۳] و آیه به آن اشاره دارد. برخی معتقدند: مراد آن است که او بین مردم به سخنچینی میپرداخت تا آتش دشمنی برانگیزد؛ درحالیکه در گردنش ریسمانی از لیف خرما بود و آیه نیز برای تحقیر او، وی را با چنین تصویری ارائه کردهاست[۱۰۴]. شاید آیه بیان حال او در جهنم باشد؛ به این معنا که در پشت او هیمهای از چوب جهنم و در گردنش زنجیری از آتش است و وبال کار خویش را به گردن میکشد[۱۰۵].
از پیامبر(ص) نقل است که هرکس سوره تبت را قرائت کند، امیدوارم که خداوند او و ابولهب را در یک خانه جمع نکند[۱۰۶]. فخر رازی در این سوره، از سه خبر غیبی سخن بهمیان میآورد:
تصریح قرآن به ابولهب بعدها آثاری به دنبال داشت؛ از جمله اینکه: خلیفه دوم هنگام مرگ وصیت کرد از آل ابی لهب کسی را بر مردم مسلط نکنند[۱۰۹] و معاویه خواست برای زخم زبان به عقیل او را از نزدیکان ابولهب بداند که با پاسخ دندانشکن عقیل مواجه شد[۱۱۰].[۱۱۱]
تفسیری از سوره مسد
این سوره گذشته از آنچه بیان شد، از دیرباز مورد گفت و گوهای تفسیری فراوانی واقع شده است؛ بهویژه از این جهت که چرا خداوند، برخلاف سوره کافرون، پیامبر(ص) را به گفتن و نفرین کردن، مأمور نکرده و خود به دفاع از حضرت برخاسته است؟ و اینکه آیا این سوره، زمینه ایمان آوردن ابولهب را مسدود نمیکند و او را در کفرش مجبور نمیسازد؟...[۱۱۲]. در پاسخ به سؤال دوم برخی از مفسران گفتهاند: تعلق قضای حتمی الهی به افعال اختیاری انسان، باعث بطلان اختیار نمیشود؛ چون فرض این است که فعل و اراده الهی به فعل اختیاری انسان تعلق گرفته و اگر فعل انسان به اختیار خود او صادر نشود باعث میشود اراده خداوند از مرادش تخلف پیدا کند و این محال است[۱۱۳]. به عبارت دیگر، خداوند میداند که هر کس با استفاده از اختیار و آزادیاش چه کاری را انجام میدهد؛ مثلاً در آیات مورد بحث خداوند از آغاز میدانسته که ابولهب و همسرش با میل و اراده خود هرگز ایمان نمیآورند نه با اجبار و الزام. به تعبیر دیگر عنصر آزادی اراده و اختیار نیز جزء معلوم خداوند بوده، او میدانسته است که بندگان با صفاتاختیار و با اراده خویش چه عملی را انجام میدهند؛ بنابراین، چنین علمی و خبر دادن از چنان آیندهای تأکیدی است بر مسأله اختیار، نه دلیلی بر اجبار[۱۱۴]. بههر حال، نزول این سوره، به دیگران نشان داد که نزد خدا و در امور دین، هرگز به خویشاوندی توجه نمیشود[۱۱۵].[۱۱۶]
ابولهب در آیات دیگر
افزون بر این، مفسران در ذیل آیاتی چند، از ابولهب سخن بهمیان آوردهاند:
- در ذیل آیات ﴿فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ﴾[۱۱۷] آوردهاند: ابولهب یکی از مسخرهکنندگان بود که خداوند وعده داد تا پیامبر(ص) را از شر آنان کفایت کند[۱۱۸]؛
- عطا، مراد از ﴿شَانِئَكَ﴾ در آیه ﴿إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ﴾[۱۱۹] را ابولهب دانسته است؛ هرچند دیگر مفسران، مراد از آن را عاص بن وائل میدانند[۱۲۰].
- گفتهاند: مراد از ﴿مَنْ حَقَّ عَلَيْهِ كَلِمَةُ الْعَذَابِ﴾[۱۲۱] ابولهب و پسرش عتبه است[۱۲۲]؛ اما با توجه به مسلمان شدن عتبه در فتح مکه و نیز پایداریش در جنگ حنین، چنین تطبیقی، منطقی به نظر نمیرسد؛ گرچه در مورد ابولهب میتواند صادق باشد.
- ﴿أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۱۲۳]. واحدی بر آن است که آیه درباره حمزه، علی، و ابولهب و فرزندانش نازل شده. علی(ع) و حمزه کسانیاند که خداوند سینهشان را گشاده است و ابولهب و فرزندانش کسانیاند که قلوبشان از ذکر خدا قاسی و سخت است[۱۲۴].
- ﴿وَقَالُوا مَا لَنَا لَا نَرَى رِجَالًا كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرَارِ﴾[۱۲۵] گفتهاند: مراد از ضمیر فاعلی در ﴿قَالُوا﴾ ابولهب، ابوجهل و امثال آنان از بزرگان قریشاند[۱۲۶].
- سهیلی مراد از ﴿يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ﴾[۱۲۷] را ابولهب دانسته است[۱۲۸].
- ابنشهرآشوب از ابنعباس آورده که روزی ولید بن مغیره از ترس گسترش اسلام در بین افراد خارج مکه، از قریش خواست تا راهی برای جلوگیری آن بیابند. هرکس پیشنهادی داد. ابولهب گفت: میگویم او شاعر است. در پاسخ او، آیه ﴿وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ﴾[۱۲۹] نازل شد و پیامبر(ص) را از شاعر بودن مبرا دانست[۱۳۰].[۱۳۱]
مفسرین و تفسیر سوره مسد
گرچه در تفسیر منسوب به ابن عباس ذیل آیه مربوطه از ابولهب یاد نشده، اما پس از آن "فرات کوفی" در تفسیرش ذیل آیه انذار از آزار ابولهب یاد کرده است[۱۳۲] و پس از او طبری (علاوه بر آوردن سوره تبت) در ذیل آیه انذار از اولین مخالفت علنی ابولهب با پیامبر بر کوه صفا اشاره کرده است[۱۳۳]؛ پس از آن قمی[۱۳۴] ذیل آیه انذار و در قرن سوم زجاج[۱۳۵] در ذیل سوره تبت از ابولهب یاد کردهاند و همینطور ابن ادریس رازی[۱۳۶] و تا نیمه اول قرن چهارم مثل طبرانی[۱۳۷] در شأن نزول سوره تبت به آیه انذار و مخالفت ابولهب بر کوه صفا اشاره کردهاند. بنابراین میتوان گفت که داستان مربوط به ابولهب در تفاسیر قبل از قرن چهارم و شاید اوائل قرن چهارم بازتاب گستردهای داشته است.
از اواسط قرن چهارم داستان ابولهب نزد همه مفسران پررنگ نیست به عنوان مثال: ماوردی[۱۳۸]، ذیل آیه انذار و حتی تبت به آن اشارهای ندارد. البته گرچه شیخ طوسی ذیل سوره تبت[۱۳۹] اشاره کرده است، اما وی[۱۴۰] و جصاص[۱۴۱] ذیل آیه انذار به ابولهب نپرداختهاند، البته واحدی[۱۴۲] و بغوی[۱۴۳] از آن بحث کرده است. در قرن ششم گرچه ابنالعربی[۱۴۴] به آن اشاره کرده است، اما فخر رازی شأن نزول آیه انذار اشاره نکرده است. شوکانی[۱۴۵] از اعلام قرن ۱۲ به داستان ابولهب هیچ اشارهای نکرده است اما در قرن دهم سیوطی[۱۴۶] و قرن ۱۴ ابن عاشور[۱۴۷] و همینطور سید قطب[۱۴۸] به ابولهب پرداختهاند[۱۴۹].
سید مرتضی عسکری معتقد است خطاب آیه انذار فقط به اقوام نزدیک پیامبر (عموها و فرزندانشان) است. وی حضور پیامبر بر کوه صفا را مربوط به سال فتح مکه میداند نه یوم الانذار زمانی که ابولهب زنده نبوده تا مخالفت کند[۱۵۰].
سید قطب[۱۵۱] با بیان مواردی از آزار ابولهب بر پیامبر "اشد الناس ایذا" از او به عنوان کسی که بیشترین آزار را به پیامبر رساند یاد میکند. به گفته علامه طباطبایی[۱۵۲] قرآن کریم برای ابولهب از کنیه استفاده کرده تا طعنهای باشد بر اینکه او را پارهای از آتش معرفی کند،؛ چراکه وی با تمام وجود بر تکذیب و آزار پیامبر به طور افراطی فعال بود و در این کار از هیچ عمل و سخنی دریغ نمیکرد. به گفته سید محمد شیرازی سوره تبت، گویای ناتوانی دشمنان پیامبر در برابر قدرت خداوند است[۱۵۳] و به گفته مصطفوی کاربرد "ید" توسط قرآن به این جهت است که ابولهب با دست خودش کاری کرد که موجب هلاکتش شد[۱۵۴]. به گفته سید جعفر مرتضی در تفسیر سوره کوثر، سوره تبت و برخی سور و برخی از آیات[۱۵۵] گرچه به ظاهر امری شخصی است، اما در واقع حق تعالی درصدد بیان یکی از احکام کلی برای مسلمانان است[۱۵۶].
منابع
پانویس
- ↑ الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۵؛ البدء والتاریخ، ج۴، ص۱۵۵.
- ↑ السیرة النبویة، ج۱، ص۱۱۰؛ المعارف، ۱۱۹.
- ↑ السیرة الحلبیه، ج۱، ص۴۶۶؛ تفسیر ابنکثیر، ج۴، ص۶۰۳.
- ↑ العین، ص۸۸۶.
- ↑ اسد الغابة، ج۱، ص۳۹.
- ↑ ابن کلبی، الأصنام، ص۲۳.
- ↑ الطبقات، ج۱، ص۹۳؛ تفسیر ابنکثیر، ج۴، ص۶۳؛ المعارف، ص۱۲۵.
- ↑ الخصائص الکبری، ج۱، ص۲۴۴.
- ↑ زاد المعاد، ج۲، ص۳۳۸.
- ↑ الکشاف، ج۴، ص۸۱۴.
- ↑ اعلام النبوه، ج۱، ص۱۳۰.
- ↑ الاستیعاب، ج۱، ص۲۸.
- ↑ الکشف و البیان، ج۱۰، ص۳۲۳.
- ↑ واسعی، سید علی رضا، ابولهب، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص۴۹-۵۰؛ ابراهیمی، محسن، مقاله «ابولهب»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.
- ↑ التحفة اللطیفه، ج۱، ص۸.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۹.
- ↑ السیرة النبویه، ج۱، ص۲۷؛ تاریخ الخمیس، ج۱، ص۲۲۲ـ۲۲۳.
- ↑ الصحیح من سیرةالنبی، ج۲، ص۸۰؛ انسابالاشراف، ج۱، ص۹۵ـ۹۶؛ الطبقات، ج۱، ص۸۷.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۹.
- ↑ مناقب، ج۱، ص۶۲.
- ↑ المنتظم، ج۲، ص۱۵.
- ↑ السیرة الحلبیه، ج۱، ص۵۶.
- ↑ الاصابه، ج۸، ص۴۶۰ـ۴۶۱؛ البدایة والنهایه، ج۳، ص۲۴۴.
- ↑ کشفالاسرار، ج۱۰، ص۶۵۷؛ البرهان، ج۵، ص۷۸۸.
- ↑ رجال انزل الله فیهم قرآنا، ج۷، ص۹۶.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۸۷۴.
- ↑ واسعی، سید علی رضا، ابولهب، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص۵۰-۵۱؛ ابراهیمی، محسن، مقاله «ابولهب»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۴۱۵ـ۴۱۶.
- ↑ الکامل، ج۲، ص۷۰.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۷ـ۱۴۸.
- ↑ السیر و المغازی، ص۲۳۲.
- ↑ مجمع البیان، ج۷، ص۳۲۲.
- ↑ مناقب، ج۱، ص۷۷.
- ↑ البحر المحیط، ج۷، ص۵۸.
- ↑ البدایة والنهایه، ج۳، ص۱۱۱.
- ↑ اعلام النبوه، ج۱، ص۱۳۰.
- ↑ واسعی، سید علی رضا، ابولهب، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص۵۱؛ ابراهیمی، محسن، مقاله «ابولهب»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.
- ↑ البدایة والنهایه، ج۳، ص۶۹.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۷.
- ↑ السیرة الحلبیه، ج۱، ص۴۶۶.
- ↑ المعارف، ص۱۱۹.
- ↑ اعلام النبوه، ج۱، ص۱۳۰؛ مناقب، ج۱، ص۱۷۵.
- ↑ الطبقات، ج۱، ص۱۵۷؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۸.
- ↑ «و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۳۴.
- ↑ تاریخ طبری، ج۱، ص۵۴۲.
- ↑ الطبقات، ج۱، ص۱۵۶ـ۱۵۷.
- ↑ الطبقات، ج۱، ص۶۱؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۷.
- ↑ السیرة النبویه، ج۱، ص۳۵۱؛ البدایة و النهایه، ج۳، ص۳۱.
- ↑ واسعی، سید علی رضا، ابولهب، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص۵۱-۵۲؛ ابراهیمی، محسن، مقاله «ابولهب»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.
- ↑ سوره مسد، آیه ۴.
- ↑ «ریسمانی از پوست تافته درخت خرما بر گردن اوست» سوره مسد، آیه ۵.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، قصههای قرآن، ص۵۵۶.
- ↑ الطبقات، ج۱، ص۱۵۷.
- ↑ البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۷؛ الاصابه، ج۸، ص۴۶۱.
- ↑ معجم الصحابه، ج۳، ص۱۹۶.
- ↑ السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۹؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۵۵۰.
- ↑ البدء والتاریخ، ج۴، ص۱۵۴ـ۱۵۵.
- ↑ الطبقات، ج۱، ص۱۶۴؛ البدایة والنهایه، ج۳، ص۱۰۶ـ۱۰۷.
- ↑ تفسیر قمی، ج۱، ص۳۰۲.
- ↑ الطبقات، ج۱، ص۱۷۶ـ۱۷۷.
- ↑ واسعی، سید علی رضا، ابولهب، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص۵۲.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۳۳؛ الاغانی، ج۴، ص۲۰۵.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۳۳؛ البدایة والنهایه، ج۳، ص۲۰۳.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۵.
- ↑ الطبقات، ج۸، ص۳۶ـ۳۷؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۲۴؛ السیرةالحلبیه، ج۲، ص۳۷۷.
- ↑ البدایة والنهایه، ج۳، ص۲۴۲.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۵۵؛ الاغانی، ج۴، ص۲۰۶.
- ↑ واسعی، سید علی رضا، ابولهب، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص۵۳.
- ↑ الخصائص الکبری، ج۱، ص۳۴۳.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۶.
- ↑ المعارف، ص۱۲۵.
- ↑ الاغانی، ج۴، ص۲۰۶.
- ↑ رحلة ابنبطوطه، ص۱۴۲.
- ↑ رحلة ابنجبیر، ص۸۸.
- ↑ الخصائص الکبری، ج۱، ص۴۳۹.
- ↑ الطبقات، ج۶، ص۱۱؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۲.
- ↑ واسعی، سید علی رضا، ابولهب، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص۵۳؛ ابراهیمی، محسن، مقاله «ابولهب»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.
- ↑ التحقیق، ج۱۰، ص۲۴۱.
- ↑ ابراهیمی، محسن، مقاله «ابولهب»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.
- ↑ «و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
- ↑ جامعالبیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۴۳۹؛ الطبقات، ج۱، ص۱۵۶ـ۱۵۷.
- ↑ البصائر، ج۶۰، ص۲۹۸؛ جامعالبیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۴۴۰.
- ↑ تَبّاً لَكَ، أَ لِهَذَا دَعَوْتَنَا؟؛ جامع البیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۴۳۹.
- ↑ «توش و توان ابو لهب تباه و او نابود باد» سوره مسد، آیه ۱.
- ↑ تفسیر بیضاوی، ج۴، ص۴۶۱.
- ↑ اعلام القرآن، ص۹۱.
- ↑ جامع البیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۴۳۸.
- ↑ مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۵۱.
- ↑ الکشاف، ج۴، ص۸۱۳.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۸۷۴؛ انسابالاشراف، ج۱، ص۱۳۸؛ غرائبالقرآن، ج۶، ص۵۸۹.
- ↑ «دارایی و دستاوردش به او سودی نبخشید» سوره مسد، آیه ۲.
- ↑ تفسیر بیضاوی، ج۴، ص۴۶۱.
- ↑ الکشاف، ج۴، ص۸۱۴ـ۸۱۵.
- ↑ جامع البیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۴۴۰.
- ↑ مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۵۲.
- ↑ کشف الاسرار، ج۱۰، ص۶۵۷؛ روض الجنان، ج۲۰، ص۴۵۶.
- ↑ «زودا که در آتشی زبانهدار درآید» سوره مسد، آیه ۳.
- ↑ مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۵۲.
- ↑ روح المعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص۴۷۱.
- ↑ المیزان، ج۲۰، ص۳۸۵.
- ↑ «و (نیز) همسرش در حالی که هیزمکش (دوزخ) است * ریسمانی از پوست تافته درخت خرما بر گردن اوست» سوره مسد، آیه ۴-۵.
- ↑ الکشاف، ج۴، ص۸۱۵.
- ↑ مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۵۲.
- ↑ تفسیر بیضاوی، ج۴، ص۴۶۲.
- ↑ تفسیر بیضاوی، ج۴، ص۴۶۲.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۳۲، ص۱۷۰ـ۱۷۱.
- ↑ واسعی، سید علی رضا، ابولهب، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲.
- ↑ الفتوح، ج۲، ص۳۲۶.
- ↑ الغارات، ج۲، ص۵۵۳.
- ↑ ابراهیمی، محسن، مقاله «ابولهب»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۳۲، ص۱۶۸ـ۱۶۹.
- ↑ المیزان، ج۲۰، ص۳۸۵.
- ↑ نمونه، ج۲۷، ص۴۲۴.
- ↑ الفرقان، ج۲۰، ص۵۰۱.
- ↑ واسعی، سید علی رضا، ابولهب، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص۵۴.
- ↑ «از این روی آنچه فرمان مییابی آشکار کن و از مشرکان روی بگردان ما تو را در برابر ریشخندکنندگان بسندهایم» سوره حجر، آیه ۹۴-۹۵.
- ↑ مناقب، ج۱، ص۱۰۶-۱۰۷؛ الکامل، ج۲، ص۷۰؛ الدرر، ج۱، ص۴۷.
- ↑ «بیگمان (دشمن) سرزنشگر تو خود بیپساوند است» سوره کوثر، آیه ۳.
- ↑ مفحمات الاقران، ص۲۱۵.
- ↑ «کسی را که فرمان عذاب بر او به حقیقت پیوسته است» سوره زمر، آیه ۱۹.
- ↑ غرر التبیان، ص۴۵۲.
- ↑ «آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بیفروغ است)؟ بنابراین وای بر سختدلان در یاد خداوند! آنان در گمراهی آشکارند» سوره زمر، آیه ۲۲.
- ↑ اسباب النزول، ص۳۱۰.
- ↑ «و میگویند: بر ما چه رفته است که مردانی را که آنان را از بدکاران میشمردیم نمیبینیم؟» سوره ص، آیه ۶۲.
- ↑ غرر التبیان، ص۴۵۰.
- ↑ «بگو: ای کافران!» سوره کافرون، آیه ۱.
- ↑ التعریف والاعلام، ص۳۹۵.
- ↑ «و گفتار شاعر نیست» سوره حاقه، آیه ۴۱.
- ↑ مناقب، ج۱، ص۷۷.
- ↑ واسعی، سید علی رضا، ابولهب، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص۵۶-۵۷.
- ↑ فرات کوفی، تفسیر، ص۳۰۰-۳۰۲.
- ↑ طبری، تفسیر، ج۱۱، ص۱۲۱-۱۲۲؛ ج۱۵، ص۳۳۶-۳۳۷.
- ↑ قمی، تفسیر، ج۲، ص۱۲۴.
- ↑ معانی القرآن، ج۵، ص۳۷۵.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۹، ص۲۸۲۵.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۶، ص۵۷۶.
- ↑ النکت و العیون، ج۴، ص۱۸۸.
- ↑ تفسیر التبیان، ج۱۰، ص۴۲۶-۴۲۷.
- ↑ التبیان، ج۸، ص۶۸.
- ↑ احکام القرآن، ج۴، ص۲۴۹؛ ج۵، ص۳۶۵.
- ↑ اسباب النزول، ص۴۹۹.
- ↑ معالم التنزیل، ج۳، ص۴۰۰.
- ↑ احکام القرآن، ج۳، ص۱۴۳۷.
- ↑ فتح القدیر، ج۴، ص۱۷۱.
- ↑ تفسیر جلالین، ص۶۰۶.
- ↑ التحریر، ج۱۹، ص۲۰۵؛ ج۳۰، ص۵۲۵.
- ↑ فی ظلال القرآن، ج۱۹، ص۱۱۷.
- ↑ دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی.
- ↑ احادیث أم المؤمنین عائشه، ج۲، ص۲۹۳-۲۹۹.
- ↑ فی ظلال القرآن، ج۳۰، ص۲۸۱.
- ↑ المیزان، ج۲۰، ص۳۸۴.
- ↑ شیرازی، تفسیر، ج۵، ص۷۵۰.
- ↑ التحقیق، ج۱، ص۳۷۴.
- ↑ اول سوره مجادله.
- ↑ ابراهیمی، محسن، مقاله «ابولهب»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.