بحث:ابولهب در قرآن
نسب
عبدالعزی بن عبدالمطلب بن هاشم، مکنی به ابا عتبه[۱] عموی پیامبر(ص) و از دشمنان سرسخت او[۲]
مادرش لُبنی از بنی خُزاعه[۳] و همسرش اَروی یا عوراء، مشهور به ام جمیل دختر حرب بن امیه و خواهر ابوسفیان بود[۴]. در اینکه چرا ابولهب خوانده شده، اختلاف است. ابنسعد بر آن است که عبدالمطلب وی را به جهت زیبایی و برافروختگی چهره چنین نامیده[۵] و برخی برای وی فرزندی بهنام لهب ذکر کردهاند[۶]؛ اما بر پایه روایتی، خداوند او را به این کنیه خوانده[۷]؛ چون عاقبت او با آتش است[۸]. گویا در میان مردم زمان خویش، بیشتر به کنیه اباعتبه خطاب میشدهاست[۹].
از زندگی ابولهب، پیش از بعثت پیامبر(ص) اطلاعی در دست نیست. فقط برخی آوردهاند: او کنیزش ثویبه را که ولادت فرزند برادرش عبدالله، (محمد) را به او بشارت داده بود، آزاد ساخت [۱۰]؛ شاید از آن رو که او نیز چون دیگران به انتظار قدوم کسی بود که نسل عبدالله را تداوم بخشد. برابر روایتی، شبی پیامبر(ص) به خواب دید که فریاد العطش ابولهب در دوزخ بلند است؛ اما از انگشت ابهامش آب مینوشد. چون راز آن پرسید، گفت: به آن جهت که ثویبه را بهسبب ولادت تو آزاد کردم[۱۱]. برخی این حکایت را نشان لطف پروردگار و بزرگی رسول خدا دانستهاند که حتی سرسختترین دشمن حضرت، فقط به بهانه عملی کوچک که در حق آن حضرت انجام داد، مشمول رحمت حق قرار گرفت و از آن بهرهمند شد[۱۲]؛ ولی برخی از معاصران در صحت این خبر تردید کرده، بهویژه که بر پایه دیگر اخبار، آزادی ثویبه تا نزدیکیهای هجرت رسول خدا(ص) هنوز تحقق نیافته بود و حتی چون خدیجه در صدد خریدن و آزاد کردنش بر آمد، ابولهب همراهی نکرد[۱۳]؛ به هر روی، ثویبه اندک زمانی دایگی این کودک را برعهده گرفت و از همین طریق، پیامبر با حمزه، جعفر و ابوسلمه برادر شد[۱۴]. گفتهاند: ابولهب، هنگام رحلت عبدالمطلب، داوطلب سرپرستی فرزند عبدالله شد؛ اما عبدالمطلب با این سخن که شَر خود را از او بازدار، از سپردن محمد نوجوان به او خودداری کرد[۱۵].
ابولهب در هنگامه بعثت پیامبر(ص) به شرکت در سرقت دو آهوی زرین که بر در کعبه نصب شده بود، با شهادت یکی از سارقان متهم شد و مورد پیگرد قرار گرفت[۱۶] و به ناچار نزد داییهای خویش، در تیره بنیخزاعه، پناهنده شد[۱۷]. گویا ازدواج دو فرزندش عتبه و معتب، با دو دختر رسول خدا، رقیه و امکلثوم، در همین دوره بود؛ گرچه اقوال دیگری نیز در این باره وجود دارد[۱۸].
ابولهب از دارایان[۱۹] و متولیان بتان در مکه بود[۲۰] و وقتی افلح بن نضر شیبانی، متولی عزی، در بستر مرگ درباره آینده آن ابراز نگرانی کرد، ابولهب به او دلداری داد و متعهد شد که آن را رها نکند. بدین طریق، مدتی سدانت عزی را برعهده گرفت. در این هنگام به هرکس میرسید، میگفت: اگر عزی پیروز شود، من با خدمتی که به او کردهام در امانم و اگر محمد بر آن پیروز شود که نمیشود، برادر زادهام است[۲۱].
ابولهب پس از بعثت پیامبر(ص) برخلاف سنت عربی، به سیره خاندان خویش عمل نکرد و بهرغم همراهی بنیعبدالمطلب با رسول خدا، او به دیگر تیرههای قریش پیوست و از در دشمنی و ستیزگی با پیامبر درآمد و به شیوههای گوناگون به آزار حضرت پرداخت[۲۲] از جمله بر سر رسول خدا شکمبه و خاشاک میریخت[۲۳]. این عمل، خشم دیگر بنیهاشم را برمیانگیخت؛ چنانکه روزی حمزه با مشاهده چنین صحنهای از سر خشم، خار و خاشاک را بر سر ابولهب افکند[۲۴]. ابولهب برای جلوگیری از نفوذ کلام پیامبر(ص) در پی او حرکت و دروغگویش خطاب میکرد[۲۵]. او را ساحر[۲۶]، شاعر[۲۷]، و کاهن میخواند[۲۸] و دیگران را نیز از گرویدن به او و اسلام بازمیداشت[۲۹] و حتی یک بار او و همسرش به تحریک دیگران، بر آن شده بودند تا پیامبر را از پای در آورند که بر جای خشک شدند و به دعای حضرت به حرکت درآمدند[۳۰].
انگیزه دشمنی ابولهب با پیامبر(ص) در کتابهای تاریخی، گوناگون آمده است. برخی دفاع از بتها را عامل اصلی دانستهاند؛ چنانکه خود به هند (همسر ابوسفیان) میگوید: با رد دعوت محمد، لات و عزی را یاری کردم[۳۱]. شاید همراهی با همسرش را که در پی ریاست برادر خویش ابوسفیان بود، بتوان انگیزه این دشمنی ذکر کرد؛ چرا که تثبیت مقام پیامبر(ص) موقعیت وی را به مخاطره میافکند؛ ولی برخی، آن را تا سر حد خصومتی شخصی فرو کشیدند و گفتند: روزی ابولهب و ابوطالب کشتی میگرفتند. ابولهب او را بر زمین افکند و روی سینهاش نشست. در این هنگام، پیامبر(ص) به یاری ابوطالب شتافت و به او کمک کرد تا بر فراز آید، و وقتی ابولهب به او گفت که من نیز عموی تو هستم. چرا او را یاری کردی؟ حضرت گفت: چون او نزد من از تو محبوبتر است، و همین امر موجب دشمنی و خشونت او با پیامبر شد[۳۲]؛ اما گویا داعیه سروری قریش و ریاست مکه که در خاندان عبدالمطلب، کم و بیش به آن چشم داشتند، انگیزه اصلی او بود؛ بهویژه که وی از یک سو در پیوندی سببی به تیره بنیامیه ارتباط مییافت[۳۳] که در رقابت با بنیهاشم کوششی بیوقفه داشتند، و از دیگر سو، در پیوندی نسبی، ازطرف مادر با تیره بنیخزاعه[۳۴] که خود زمانی ریاست مکه و کعبه را عهدهدار بودند، پیوند داشت. مشرکان نیز وی را از همین زاویه تحریک میکردند[۳۵]. بدیهی است که روی کار آمدن پیامبر و توسعه امر نبوت، مسیر ریاست را به هم میزد و این امر خوشایند او نبود؛ به هر روی، دشمنی ابولهب با رسول خدا به آن حد بود که پیامبر(ص) میفرمود: من بین دو همسایه بد، ابولهب و عقبة بن ابیمعیط قرار گرفتهام؛ چون هرگاه کثافاتی بیابند، بر در خانه من میریزند[۳۶]. دشمنی او با پیامبر(ص) بهگونهای بود که چون حضرت در یومالانذار خواست براساس امر الهیِ: ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ﴾[۳۷] خویشاوندان خود را جمع و پیام خدا را ابلاغ کند، برخی از زنان بنیهاشم از رسول خدا خواستند تا ابولهب را به آن جمع دعوت نکند[۳۸] و چون به آن مجلس فرا خوانده شد، با دیدن کرامت پیامبر(ص) که با اندک غذا و شربت آماده شده بهوسیله علی(ع) همه را سیر و سیراب کرد، پیش از سخن پیامبر(ص) روی به بنیعبدالمطلب کرد و گفت:محمد شما را جادو کرده[۳۹] و بدینگونه مانع انذار حضرت شد، و هنگام دعوت عمومی، چون پیامبر بر فراز کوه صفا[۴۰] یا مروه[۴۱] رفت و از مردم خواست تا خدای واحد را بپرستند، حضرت را از اینکه آنان را برای چنین پیامی به آنجا کشانده، نفرین کرد که خداوند در پاسخ او، سوره مسد را فرو فرستاد و نفرینی ابدی را برای او ثبت کرد[۴۲].
با نزول این سوره، دشمنی ابولهب با پیامبر و اسلام شدت یافت و رسماً با دیگر سران مشرک قریش همدست شد[۴۳] و برای آزردن و به سختی انداختن حضرت، پسرانش را به طلاق دادن دختران او وا داشت[۴۴]؛ گرچه بر پایه روایتی، این پیامبر(ص) بود که دختران خویش را از آنان جدا ساخت؛ زیرا خداوند دوست نمیداشت دخترانش جز با اهل بهشت تزویج کنند[۴۵]. ابولهب پس از آن در پیمان صحیفه بر ضد پیامبر و مسلمانان شرکت کرد و تنها فرد از بنیعبدالمطلب بود که در شعب، با آنان همراه نشد[۴۶] و پس از درگذشت ابوطالب که دشمنی قریش با پیامبر(ص) افزایش یافت، او در رأس آنان قرار گرفت[۴۷].
بر اساس پارهای اخبار، وی پس از آنکه به ریاست بنیهاشم رسید، ابتدا حمایت خود را از رسول خدا اعلام کرد و گفت: ای پسر برادر! همان گونه که در زمان ابوطالب عمل میکردی، بکوش. به لات سوگند که از تو حمایت میکنم و در مقابل ابنغیطله که به رسول خدا اهانت کرده بود، ایستاد؛ اما پس از تحریک دیگر مشرکان، دست از حمایت او برداشت[۴۸].
ابولهب در توطئه دارالندوه نیز حاضر بود؛ اما به نقلی، چون تصمیم بر محاصره خانه پیامبر و هجوم به آنجا گرفته شد، وی آنان را از حمله شبانه بازداشت؛ زیرا در تاریکی نمیتوان اهل خانه را در امان دانست و خواست تا صبحگاه صبر کنند[۴۹] و خود نیز تمامشب را به انتظار خروج پیامبر(ص) نشست[۵۰].
ابولهب پس از هجرت مسلمانان به مدینه تا جنگ بدر، دیگر نمودی ندارد و در این جنگ نیز که همه اشراف مکه حضور یافتند، شرکت نکرد[۵۱] و به اصرار دیگران، فقط عاص بن هشام بن مغیره، برادر ابوجهل را در مقابل بخشش ۴ هزار درهم طلبی که از او داشت، به جای خویش فرستاد[۵۲]. برخی علت عدم شرکت او را درماندگی و ناتوانیاش ذکر کردهاند[۵۳] و برخی دیگر، خواب عاتکه، خواهرش را مبنی بر شکست فضاحتبار مشرکان، علت اصلی دانستهاند[۵۴]؛ بههر حال وی با اینکه در جنگ نبود، اخبار آن را پیگیری میکرد[۵۵] و چون از زبان ابورافع شنید که در این جنگ فرشتگان یار مسلمانان بودند، سخت برآشفت و به شدت او را زد[۵۶].
ابولهب، پس از شنیدن خبر شکست مشرکان در بدر، پس از ۷[۵۷] یا ۹ روز[۵۸] بر اثر بیماری پوستی درگذشت[۵۹]. فرزندانش از ترس سرایت مرض، از جنازهاش دوری جسته، در نهایت او را در بالای مکه کنار دیواری نهاده و از دور، بیآنکه لمسش کنند، بر او سنگ ریختند تا مدفون شد[۶۰]. ابنبطوطه در سفرنامه خویش از قبری در بیرون مکه یاد میکند که منسوب به ابولهب بود و مردم بر آن سنگ میزدند[۶۱]. ابنجبیر از دو قبر در سمت چپ باب العمرة خبر میدهد که میگفتند: از ابولهب و همسرش امجمیل است[۶۲]. نسل ابولهب از طریق فرزندانش ادامه یافت. دو پسرش عتبه و معتب در فتح مکه به دعوت پیامبر مسلمان شدند[۶۳] و در حنین از ثابتقدمان بهشمار آمدند[۶۴][۶۵].
ابولهب در شأن نزول
ابولهب از اعلام مصرح قرآن است. سوره مسد صریحاً در نفرین و زشت شماری او و همسرش نازل شد.
در شأن نزول این سوره (با اختلافی اندک) آمده که چون پیامبر(ص) پس از نزولِ ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ﴾[۶۶] دعوت از خویشاوندانش را آغاز کرد[۶۷] یا برای دعوت عمومی بر فراز کوه صفا رفت[۶۸] و پس از أخذ تأیید از مردم به راستگویی، پیام الهی را آشکار کرد، ابولهب از سر خشم به او گفت: "دستت زیانکار باد برای همین ما را دعوت کردی؟"[۶۹].
خداوند در پاسخ به این سخن، سوره مسد را فرو فرستاد: ﴿تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ﴾[۷۰]. بخش اول در لعن و نفرین او و بخش دیگر گزارشی غیبی است و چون تحقق آن قطعی است، به صیغه ماضی آمده است[۷۱]؛ بنابراین، قول به اینکه وجود فعل ماضی، دلیل بر نزول سوره پس از مرگ ابولهب است[۷۲]، چندان مدلل نمینماید؛ بههر حال، مراد آیه این است: عمل ابولهب که از دست بر میآید، سودی برای او نداشته[۷۳]، خودش نیز با افتادن در آتش زیانکار شد[۷۴].
زمخشری مراد از تباب را نابودی دانسته و بر آن است که روزی ابولهب سنگی برداشت تا به پیامبر(ص) بزند؛ اما نتوانست و آیه اشاره به آن است[۷۵]. در زیانکاری دستان او، آرای دیگری نیز وجود دارد[۷۶].
﴿مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ﴾[۷۷]؛ به این معنا که اندوختهها و داراییهایش، وی را از عذاب جهنم حفظ نخواهند کرد[۷۸] یا اینکه سرمایهها و آنچه از منافع چارپایان به او رسیده و بهدست آورده، برای او سودی ندارد[۷۹]. برخی گفتهاند: مراد آن است که مال او و فرزندانش، بینیازش نمیکنند[۸۰] و عذاب الهی را از او دور نمیسازند[۸۱]. میبدی، این آیه را در پاسخ آن سخن ابولهب میداند که گفته بود: اگر آنچه پسر برادرم میگوید، حق باشد، من همه اموالم را برای جانم فدیه میدهم[۸۲].
﴿سَيَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ﴾[۸۳]. او به آتش شدیدی در خواهد آمد که شعلههای آن، گرداگرد او را فرا میگیرد. طبرسی این آیه را دلیل بر صدق گفتار پیامبر(ص) میداند که از مرگ ابولهب در حال کفر خبر میدهد[۸۴]. آلوسی، سین در ﴿سَيَصْلَى﴾ را برای تأکید در وعید و حتمیت آن و تنوین در ﴿نَارًا﴾ را نشان بزرگی آتش میداند[۸۵] و نکره آمدن ﴿لَهَبٍ﴾ نیز برای بیان هیبت و ترسانگیزی آن است[۸۶].
﴿وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ﴾[۸۷]. این آیه، فرجام شوم و ناگوار همسر ابولهب را که در آزار پیامبر(ص) با شوهرش همدست بود، بیان میدارد. گفتهاند: امجمیل، شبانگاه خار و خاشاک بر سر راه رسول خدا میریخت تا او را بیازارد[۸۸] و آیه به آن اشاره دارد. برخی معتقدند: مراد آن است که او بین مردم به سخنچینی میپرداخت تا آتش دشمنی برانگیزد؛ درحالیکه در گردنش ریسمانی از لیف خرما بود و آیه نیز برای تحقیر او، وی را با چنین تصویری ارائه کردهاست[۸۹]. شاید آیه بیان حال او در جهنم باشد؛ به این معنا که در پشت او هیمهای از چوب جهنم و در گردنش زنجیری از آتش است و وبال کار خویش را به گردن میکشد[۹۰].
از پیامبر(ص) نقل است که هرکس سوره تبت را قرائت کند، امیدوارم که خداوند او و ابولهب را در یک خانه جمع نکند[۹۱]. فخر رازی در این سوره، از سه خبر غیبی سخن بهمیان میآورد:
این سوره گذشته از آنچه بیان شد، از دیرباز مورد گفت و گوهای تفسیری فراوانی واقع شدهاست؛ بهویژه از این جهت که چرا خداوند، برخلاف سوره کافرون، پیامبر(ص) را به گفتن و نفرین کردن، مأمور نکرده و خود به دفاع از حضرت برخاسته است؟ و اینکه آیا این سوره، زمینه ایمان آوردن ابولهب را مسدود نمیکند و او را در کفرش مجبور نمیسازد؟...[۹۳]. در پاسخ به سؤال دوم برخی از مفسران گفتهاند: تعلق قضای حتمی الهی به افعال اختیاری انسان، باعث بطلان اختیار نمیشود؛ چون فرض این است که فعل و اراده الهی به فعل اختیاری انسان تعلق گرفته و اگر فعل انسان به اختیار خود او صادر نشود باعث میشود اراده خداوند از مرادش تخلف پیدا کند و این محال است[۹۴]. به عبارت دیگر، خداوند میداند که هر کس با استفاده از اختیار و آزادیاش چه کاری را انجام میدهد؛ مثلاً در آیات مورد بحث خداوند از آغاز میدانسته که ابولهب و همسرش با میل و اراده خود هرگز ایمان نمیآورند نه با اجبار و الزام. به تعبیر دیگر عنصر آزادی اراده و اختیار نیز جزء معلوم خداوند بوده، او میدانسته است که بندگان با صفات اختیار و با اراده خویش چه عملی را انجام میدهند؛ بنابراین، چنین علمی و خبر دادن از چنان آیندهای تأکیدی است بر مسأله اختیار، نه دلیلی بر اجبار[۹۵].
بههر حال، نزول این سوره، به دیگران نشان داد که نزد خدا و در امور دین، هرگز به خویشاوندی توجه نمیشود[۹۶]؛ افزون بر این، مفسران در ذیل آیاتی چند، از ابولهب سخن بهمیان آوردهاند:
- در ذیل آیات ﴿فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ﴾[۹۷] آوردهاند: ابولهب یکی از مسخرهکنندگان بود که خداوند وعده داد تا پیامبر(ص) را از شر آنان کفایت کند[۹۸]؛
- عطا، مراد از ﴿شَانِئَكَ﴾ در آیه ﴿إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ﴾[۹۹] را ابولهب دانسته است؛ هرچند دیگر مفسران، مراد از آن را عاص بن وائل میدانند[۱۰۰]؛
- گفتهاند: مراد از ﴿مَنْ حَقَّ عَلَيْهِ كَلِمَةُ الْعَذَابِ﴾[۱۰۱] ابولهب و پسرش عتبه است[۱۰۲]؛ اما با توجه به مسلمان شدن عتبه در فتح مکه و نیز پایداریش در جنگ حنین، چنین تطبیقی، منطقی به نظر نمیرسد؛ گرچه در مورد ابولهب میتواند صادق باشد.
- ﴿أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۱۰۳]. واحدی بر آن است که آیه درباره حمزه، علی، و ابولهب و فرزندانش نازل شده. علی(ع) و حمزه کسانیاند که خداوند سینهشان را گشاده است و ابولهب و فرزندانش کسانیاند که قلوبشان از ذکر خدا قاسی و سخت است[۱۰۴]؛
- ﴿وَقَالُوا مَا لَنَا لَا نَرَى رِجَالًا كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرَارِ﴾[۱۰۵] گفتهاند: مراد از ضمیر فاعلی در ﴿قَالُوا﴾ ابولهب، ابوجهل و امثال آنان از بزرگان قریشاند[۱۰۶]؛
- سهیلی مراد از ﴿يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ﴾[۱۰۷] را ابولهب دانسته است[۱۰۸]؛
- ابنشهرآشوب از ابنعباس آورده که روزی ولید بن مغیره از ترس گسترش اسلام در بین افراد خارج مکه، از قریش خواست تا راهی برای جلوگیری آن بیابند. هرکس پیشنهادی داد. ابولهب گفت: میگویم او شاعر است. در پاسخ او، آیه ﴿وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ﴾[۱۰۹] نازل شد و پیامبر(ص) را از شاعر بودن مبرا دانست[۱۱۰][۱۱۱].
ابولهب در دانشنامه معاصر قرآن کریم
عبدالعزی فرزند عبدالمطلب هاشمی، کنیهاش "اباعتبه" و "ابولهب"، عمو و دشمن سرسخت رسول خدا[۱۱۲]. مادرش لبنی دختر "هاجر بن عبد مناف" از خزاعه[۱۱۳] است. ابولهب مرکب از "اب و لهب" در لغت به معنای هیجان شدید و در اصطلاح آتش شعلهور شده را گویند[۱۱۴]. برخلاف نظر برخی[۱۱۵] گرچه (به احتمال) به خاطر حمایت از بت "العزی" نامش العزی است[۱۱۶]؛ اما چون عبدالعزی نوعی تأیید بت و بتپرستی است به جای نام، کاربرد کنیه - یعنی ابولهب - در قرآن نوعی طعنه (نسبت آتش شعلهور شده) به اوست[۱۱۷].
ابولهب زنده (در حد مرد صاحب کنیز) در عام الفیل[۱۱۸]؛ وی چپ چشم، دارای هیکلی بزرگ و خوشچهره، اما عصبی بوده است[۱۱۹]. از زندگی قبل از بعثت او - مثل دیگر ثروتمندان قریش - جز بازرگانی ﴿مَا أَغْنَی عَنْهُ مَالُهُ وَمَا کَسَبَ﴾[۱۲۰]؛ و همینطور محکومیت به قطع دست به خاطر سرقت گنجینه کعبه، چیز دیگری نمیدانیم[۱۲۱]؛ گرچه حسادت به برادرش - ابوطالب - به قبل از بعثت باز میگردد؛ اما شواهدی چون شیر خوردن پیامبر از کنیز ابولهب[۱۲۲]؛ و ازدواج دو پسرش با دختران پیامبر گویای روابطی است بین او و پیامبر، البته حضور پیامبر در درگیری دو برادر (ابولهب و ابوطالب) و دفاعش از ابوطالب باعث شد که ابولهب همان جا کینهاش را به برادرزاده آشکار کند[۱۲۳]؛ تعصب شدید به دین نیاکان و کینهتوزی موجب شد ابولهب نه تنها در حادثه انذار، مانع دعوت رسول خدا(ص) شود و از زخم زبان به برادرش ابا نکند، بلکه پسرش را با خود همراه کرد و تا آنجا پیش رفت که (به کمک همسرش) پسرانش را با تهدید مجبور کرد دختران رسول خدا(ص) را رها کنند؛ البته این جدایی قبل از زناشویی بوده است[۱۲۴]. در حادثه محاصره اقتصادی در حالی همه بنیهاشم به دعوت ابوطالب بر حمایت از پیامبر همداستان شدند که ابولهب قریش را بر علیه قبیله خود - یعنی بنیهاشم - بسیج کرد[۱۲۵]؛ پس از مرگ ابوطالب، ابولهب به تحریک دوستانش موجب خروج اجباری پیامبر از مکه شد[۱۲۶]؛ از موارد دیگر اذیت و آزار وی به رسول خدا(ص) میتوان به متهم کردن پیامبر خدا به فریبکار و دروغگو، ریختن خار و خاشاک در راه آن حضرت، تصمیم به قتل پیامبر در حال نماز، تداوم و اصرار بر باز داشتن مکیان از پذیرفتن اسلام، و در نهایت (به همراه گروه چهل نفره) تصمیم به قتل آن حضرت اشاره کرد[۱۲۷].
پس از هجرت در جریان نبرد بدر، ابولهب به عللی و شاید به خاطر بیماری در آن شرکت نکرد؛ لذا عاص بن هشام را - در برابر بخشش بدهیش - به این نبرد فرستاد؛ اما با دریافت خبر شکست سپاه مکه شوکه شده و رفتارهای عجیبی (همچون کتک زدن اطرافیان و...) از او سرزده به بیماری سختی شبیه طاعون مبتلا شد و به نظر مشهور هفت روز بعد درگذشت و کسی بر جسدش حاضر نشد[۱۲۸]؛ پس از دو سه روز در اثر اعتراض یکی از مکیان - به خاطر بوی تعفن جسدش - فرزندش جسد او را همچون طاعونزده از دور غسل داده و در بیرون مکه پشت دیواری انداخته و از دور، بر او سنگ ریختند. ابنبطوطه در بیرون مکه قبرش را دیده است[۱۲۹]؛ گرچه از فرزندان او "درة"، "عزة" و "خالده" هستند؛ اما دو پسرش عتبه و معتب در فتح مکه مسلمان شده و در نبرد حنین حضور داشتند و نسل وی از این طریق دوام یافت[۱۳۰]؛ تصریح قرآن به ابولهب بعدها آثاری به دنبال داشت؛ از جمله اینکه: خلیفه دوم هنگام مرگ وصیت کرد از آل ابی لهب کسی را بر مردم مسلط نکنند[۱۳۱] و معاویه خواست برای زخم زبان به عقیل او را از نزدیکان ابولهب بداند که با پاسخ دندانشکن عقیل مواجه شد[۱۳۲].
در قرآن کریم، ابولهب فقط یک بار ﴿تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ﴾[۱۳۳] و لهب علاوه بر سوره تبت در سوره مرسلات ﴿لَا ظَلِیلٍ وَلَا یُغْنِی مِنَ اللَّهَبِ﴾ [۱۳۴] به معنای آتش شعلهور شده به کار رفته است و در شأن نزول برخی آیات چون آیه انذار ﴿وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ﴾ [۱۳۵][۱۳۶] و آیه مربوط به افراد قسی القلب ﴿أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ أُولَئِکَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ﴾ [۱۳۷] نیز به ابولهب اشاره شده است[۱۳۸].
البته اینکه قرآن کریم از میان دشمنان سرسخت پیامبر با این شدت و آشکارا فقط از ابولهب و همسرش در سورهای مستقل نام میبرد؛ شاید به این جهت باشد که از قبیله پیامبر و نزدیکانش - یعنی بنیهاشم و بنی عبدالمطلب - جز ابولهب کسی علیه نبوت قیام نکرد و برای اینکه شدت عذاب را برساند از "نار" به "تلهّب" تعبیر کرده است[۱۳۹].
گرچه علقه نسبی ابولهب باعث شد تا کنیزش مدتی نوازدی چون پیامبر را شیر دهد و تدوام این علقه او را وادار کرد که دو پسرش از دختران برادر زاده خواستگاری کنند؛ اما حسادت او به برادرش به خاطر نرسیدن به ریاست قریش و از سوی دیگر وابستگی قبیلهای (و شاید به همسرش) از ابولهب مخالف و دشمنی بسیار سرسخت و کینهتوز ساخت، این کینهتوزی تا آنجا ادامه یافت که نه تنها نسبت فامیلی را کنار نهاد بلکه در بسیاری از مخالفتها رد پای او یافت میشود[۱۴۰] و در نهایت در نقشه قتل پیامبر در شب هجرت حضور فعال داشت[۱۴۱]. دلیل دیگر مخالفت ابولهب را باید در فعالیت و تندروی همسرش بر علیه رسول خدا(ص) و وابستگی وی به همسرش جستجو کرد[۱۴۲] و بر همین اساس است که قرآن کریم ﴿وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ﴾ [۱۴۳] در کنار لعن ابولهب به جایگاه همسرش اشاره میکند[۱۴۴].
از شواهد دیگر وابستگی قبیلهای ابولهب این بود که ابولهب به شدت نسبت به پدر حساسیت نشان میداد تا جایی که یک بار یادآوری سخن پدر موجب شد در مقابل قریش شمشیر بکشد و پیامبر را از دست قریش نجات دهد[۱۴۵]. همانطور که پس از مرگ ابوطالب تعصب شدید او نسبت به پدر، موجب خروج اجباری پیامبر از مکه شد[۱۴۶].
گرچه در تفسیر منسوب به ابن عباس ذیل آیه مربوطه از ابولهب یاد نشده، اما پس از آن فرات کوفی در تفسیرش ذیل آیه انذار از آزار ابولهب یاد کرده است[۱۴۷] و پس از او طبری (علاوه بر آوردن سوره تبت) در ذیل آیه انذار از اولین مخالفت علنی ابولهب با پیامبر بر کوه صفا اشاره کرده است[۱۴۸]؛ پس از آن قمی[۱۴۹] ذیل آیه انذار و در قرن سوم زجاج[۱۵۰] در ذیل سوره تبت از ابولهب یاد کردهاند و همینطور ابن ادریس رازی[۱۵۱] و تا نیمه اول قرن چهارم مثل طبرانی[۱۵۲] در شأن نزول سوره تبت به آیه انذار و مخالفت ابولهب بر کوه صفا اشاره کردهاند. بنابراین میتوان گفت که داستان مربوط به ابولهب در تفاسیر قبل از قرن چهارم و شاید اوائل قرن چهارم بازتاب گستردهای داشته است.
از اواسط قرن چهارم داستان ابولهب نزد همه مفسران پررنگ نیست به عنوان مثال: ماوردی[۱۵۳]، ذیل آیه انذار و حتی تبت به آن اشارهای ندارد. البته گرچه شیخ طوسی ذیل سوره تبت [۱۵۴] اشاره کرده است، اما وی[۱۵۵] و جصاص [۱۵۶] ذیل آیه انذار به ابولهب نپرداختهاند، البته واحدی[۱۵۷] و بغوی[۱۵۸] از آن بحث کرده است. در قرن ششم گرچه ابنالعربی[۱۵۹] به آن اشاره کرده است، اما فخر رازی شأن نزول آیه انذار اشاره نکرده است. شوکانی[۱۶۰] از اعلام قرن ۱۲ به داستان ابولهب هیچ اشارهای نکرده است اما در قرن دهم سیوطی[۱۶۱] و قرن ۱۴ ابن عاشور[۱۶۲] و همینطور سید قطب[۱۶۳] به ابولهب پرداختهاند [۱۶۴].
سید مرتضی عسکری معتقد است که خطاب آیه انذار فقط به اقوام نزدیک پیامبر (عموها و فرزندانشان) است. وی حضور پیامبر بر کوه صفا را مربوط به سال فتح مکه میداند نه یوم الانذار زمانی که ابولهب زنده نبوده تا مخالفت کند[۱۶۵].
سید قطب[۱۶۶] با بیان مواردی از آزار ابولهب بر پیامبر "اشد الناس ایذا" از او به عنوان کسی که بیشترین آزار را به پیامبر رساند یاد میکند. به گفته علامه طباطبایی[۱۶۷] قرآن کریم برای ابولهب از کنیه استفاده کرده تا طعنهای باشد بر اینکه او را پارهای از آتش معرفی کند، چرا که وی با تمام وجود بر تکذیب و آزار پیامبر به طور افراطی فعال بود و در این کار از هیچ عمل و سخنی دریغ نمیکرد. به گفته سید محمد شیرازی سوره تبت، گویای ناتوانی دشمنان پیامبر در برابر قدرت خداوند است[۱۶۸] و به گفته مصطفوی کاربرد "ید" توسط قرآن به این جهت است که ابولهب با دست خودش کاری کرد که موجب هلاکتش شد[۱۶۹]. به گفته سید جعفر مرتضی در تفسیر سوره کوثر، سوره تبت و برخی سور و برخی از آیات[۱۷۰] گرچه به ظاهر امری شخصی است، اما در واقع حق تعالی درصدد بیان یکی از احکام کلی برای مسلمانان است.[۱۷۱]
مقدمه
ابولهب، کنیه یکی از اعمام پیغمبر است و نام اصلی او «عبدالعزی» بوده و پیغمبر اکرم این نام را که در بتپرستی صراحت داشته مبغوض میداشته است.
ابولهب وزوجهاش، با پیغمبر سخت دشمنی میورزیدند و سورة ﴿تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ﴾[۱۷۲] درباره وی و زوجهاش نازل گردیده است.
«بیضاوی» در تفسیر خود مینویسد که زوجه ابیلهب در راه پیغمبر خس و خاشاک میریخت و از این جهت، کیفر او در قیامت هیزم کشی خواهد بود.
علت عداوت شدید ابی لهب را، محققین جدید ناشی از این میدانند که زن ابولهب «ام جمیل» خواهر ابوسفیان بوده و چون ابوسفیان در آن زمان ریاست قریش را داشت و تثبیت مقام حضرت محمد ریاست او را به مخاطره میانداخت، تمام خانوادۀ ابوسفیان طبعا میبایست کمر به خصومت پیغمبر ببندند و از نشر تبلیغات وی تا سر حد امکان ممانعت کنند.
راجع به شان نزول سوره مسد قول معروف این است که پیغمبر پس از نزول آیه ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ﴾[۱۷۳] خویشاوندان خود را در پای کوه صفا جمع کرد و خود برفراز کوه رفت و فرمود اگر به شما بگویم که از پشت این کوه سپاهی گران به جنگ شما میآید آیا مرا باور خواهید داشت؟» همه گفتند البته باور خواهیم کرد. پیغمبر فرمود: «من به شما اعلان خطر میکنم و بدانید که عذابی سخت در انتظار کافران است».
بدین ترتیب پیغمبر اکرمرسالت خود را برایشان آشکار ساخت، ابولهب گفت تَبّاً لَكَ «آیا ما را برای شنیدن چنین سخن جمع کرده بودی؟» پس سوره (مسد) در جواب سخن ابی لهب نازل شد. ترجمه تحت اللفظی سوره چنین است: «دو دست ابی لهب بریده و ابولهب دستخوش هلاک باد. مال او و کردار وی هیچکدام به حالش سودمند نگردید. بزودی در آتش زبانهدار آویخته خواهد شد، با زنش که هیزمکش است و ریسمانی از مسد «لیفه خرما» در گردن دارد».
محققین جدید معتقدند که سوره «مسد» پس از درگذشتن ابی لهب نازل شده، چه در این سوره عبارت ﴿مَا أَغْنَى﴾ به صیغۀ ماضی مندرج است و قرآن مجید همه جا فعال ما اغنی را نسبت به گذشته استعمال میکند و برای آینده فعل ﴿مَا يُغْنِي﴾ به کار میبرد به علاوه د در آیه سوم ﴿سَيَصْلَى﴾ به صیغه مستقبل قریب، استعمال گردیده که مشعر بر نزدیکی وقوع کیفر اوست و به کار رفتن این سیاق برای زمانی که ابولهب تازه مرده باشد مناسبتر مینماید. بعضی معتقدند که ابی لهب کنیه، عبدالعزی نبوده و این عنوان را قرآن مجید به کنایه به او داده است و این عنوان بر اشتعال آتش عداوت او نسبت به پیغمبر دلالت دارد. در مفردات راغب از قول بعضی از مفسرین نقل شده که ذکر ابولهب به عنوان یاد کردن کنیه وی نیست، بلکه اشاره به آن است که او مستحق واهل آتش است و این بدان ماند که مسبب جنگ را ابوالحرب واخوالحرب مینامند.
باری سوره مسد چون با نفرین آغاز میشود به نظر بعضی، از جهت فصاحت فروتر آمده است.
آیه ﴿يَا أَرْضُ ابْلَعِي﴾[۱۷۴] آیه ۴۶ از سوره هود است که در آن چند صنعت لفظی و معنوی جمع شده است و ارباب بدیع، این آیه را به عنوان نمونهای از صنعت ابداع مثال میآورند).
باری ابی لهب کمی بعد از واقعه «بدر» در گذشته و خبر غزوه بدر را در حال بیماری شنیده است. بعضی وفات او را به سال هشتم هجری ضبط کردهاند لکن این روایت ضعیف است، چه پس از واقعه بدر تا سال هشتم هجری هیچ اثری از او در تاریخ موجود نیست.
ابولهب دو پسر داشت یکی «عتبه» و دیگری «معتب» هر دو در سال هشتم هجری اسلام آوردند و حضرت رسول اسلام ایشان را قبول فرمود.
بنابر روایتی، یکی از دختران پیغمبر در حباله نکاح عتبة بن ابی لهب بوده و عتبه او را طلاق گفته. عتبه پس از بعثت پیغمبر از اسلام سرباز زده و در اثنای سفری او را درندهای دریده است. این روایت با داستان اسلام آوردن وی در سال هشتم هجری مباینت دارد و شاید ابولهب فرزند دیگری داشته و داستان دچار شدن به چنگال درنده مربوط به او باشد.[۱۷۵]
پانویس
- ↑ المعارف، ص۱۲۵.
- ↑ البدء والتاریخ، ج۴، ص۱۵۵.
- ↑ المعارف، ۱۱۹.
- ↑ السیرة الحلبیه، ج۱، ص۴۶۶؛ تفسیر ابنکثیر، ج۴، ص۶۰۳.
- ↑ الطبقات، ج۱، ص۹۳؛ تفسیر ابنکثیر، ج۴، ص۶۳؛ المعارف، ص۱۲۵.
- ↑ الخصائص الکبری، ج۱، ص۲۴۴.
- ↑ زاد المعاد، ج۲، ص۳۳۸.
- ↑ الکشاف، ج۴، ص۸۱۴.
- ↑ اعلام النبوه، ج۱، ص۱۳۰.
- ↑ التحفة اللطیفه، ج۱، ص۸.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۹.
- ↑ السیرة النبویه، ج۱، ص۲۷؛ تاریخ الخمیس، ج۱، ص۲۲۲ـ۲۲۳.
- ↑ الصحیح من سیرةالنبی، ج۲، ص۸۰؛ انسابالاشراف، ج۱، ص۹۵ـ۹۶؛ الطبقات، ج۱، ص۸۷.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۹.
- ↑ مناقب، ج۱، ص۶۲.
- ↑ المنتظم، ج۲، ص۱۵.
- ↑ السیرة الحلبیه، ج۱، ص۵۶.
- ↑ الاصابه، ج۸، ص۴۶۰ـ۴۶۱؛ البدایة والنهایه، ج۳، ص۲۴۴.
- ↑ کشفالاسرار، ج۱۰، ص۶۵۷؛ البرهان، ج۵، ص۷۸۸.
- ↑ رجال انزل الله فیهم قرآنا، ج۷، ص۹۶.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۸۷۴.
- ↑ السیرة النبویه، ج۲، ص۴۱۵ـ۴۱۶.
- ↑ الکامل، ج۲، ص۷۰.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۷ـ۱۴۸.
- ↑ السیر و المغازی، ص۲۳۲.
- ↑ مجمع البیان، ج۷، ص۳۲۲.
- ↑ مناقب، ج۱، ص۷۷.
- ↑ البحر المحیط، ج۷، ص۵۸.
- ↑ البدایة والنهایه، ج۳، ص۱۱۱.
- ↑ اعلام النبوه، ج۱، ص۱۳۰.
- ↑ البدایة والنهایه، ج۳، ص۶۹.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۷.
- ↑ السیرة الحلبیه، ج۱، ص۴۶۶.
- ↑ المعارف، ص۱۱۹.
- ↑ اعلام النبوه، ج۱، ص۱۳۰؛ مناقب، ج۱، ص۱۷۵.
- ↑ الطبقات، ج۱، ص۱۵۷؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۸.
- ↑ «و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۳۴.
- ↑ تاریخ طبری، ج۱، ص۵۴۲.
- ↑ الطبقات، ج۱، ص۱۵۶ـ۱۵۷.
- ↑ الطبقات، ج۱، ص۶۱؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۷.
- ↑ السیرة النبویه، ج۱، ص۳۵۱؛ البدایة و النهایه، ج۳، ص۳۱.
- ↑ الطبقات، ج۱، ص۱۵۷.
- ↑ البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۷؛ الاصابه، ج۸، ص۴۶۱.
- ↑ معجم الصحابه، ج۳، ص۱۹۶.
- ↑ السیرة النبویه، ج۱، ص۲۶۹؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۵۵۰.
- ↑ البدء والتاریخ، ج۴، ص۱۵۴ـ۱۵۵.
- ↑ الطبقات، ج۱، ص۱۶۴؛ البدایة والنهایه، ج۳، ص۱۰۶ـ۱۰۷.
- ↑ تفسیر قمی، ج۱، ص۳۰۲.
- ↑ الطبقات، ج۱، ص۱۷۶ـ۱۷۷.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۳۳؛ الاغانی، ج۴، ص۲۰۵.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۳۳؛ البدایة والنهایه، ج۳، ص۲۰۳.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۵.
- ↑ الطبقات، ج۸، ص۳۶ـ۳۷؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۲۴؛ السیرةالحلبیه، ج۲، ص۳۷۷.
- ↑ البدایة والنهایه، ج۳، ص۲۴۲.
- ↑ الطبقات، ج۴، ص۵۵؛ الاغانی، ج۴، ص۲۰۶.
- ↑ الخصائص الکبری، ج۱، ص۳۴۳.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۶.
- ↑ المعارف، ص۱۲۵.
- ↑ الاغانی، ج۴، ص۲۰۶.
- ↑ رحلة ابنبطوطه، ص۱۴۲.
- ↑ رحلة ابنجبیر، ص۸۸.
- ↑ الخصائص الکبری، ج۱، ص۴۳۹.
- ↑ الطبقات، ج۶، ص۱۱؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۲.
- ↑ واسعی، سید علی رضا، مقاله «ابولهب»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ «و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
- ↑ جامعالبیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۴۳۹؛ الطبقات، ج۱، ص۱۵۶ـ۱۵۷.
- ↑ البصائر، ج۶۰، ص۲۹۸؛ جامعالبیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۴۴۰.
- ↑ تَبّاً لَكَ، أَ لِهَذَا دَعَوْتَنَا؟؛ جامع البیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۴۳۹.
- ↑ «توش و توان ابو لهب تباه و او نابود باد» سوره مسد، آیه ۱.
- ↑ تفسیر بیضاوی، ج۴، ص۴۶۱.
- ↑ اعلام القرآن، ص۹۱.
- ↑ جامع البیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۴۳۸.
- ↑ مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۵۱.
- ↑ الکشاف، ج۴، ص۸۱۳.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۸۷۴؛ انسابالاشراف، ج۱، ص۱۳۸؛ غرائبالقرآن، ج۶، ص۵۸۹.
- ↑ «دارایی و دستاوردش به او سودی نبخشید» سوره مسد، آیه ۲.
- ↑ تفسیر بیضاوی، ج۴، ص۴۶۱.
- ↑ الکشاف، ج۴، ص۸۱۴ـ۸۱۵.
- ↑ جامع البیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۴۴۰.
- ↑ مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۵۲.
- ↑ کشف الاسرار، ج۱۰، ص۶۵۷؛ روض الجنان، ج۲۰، ص۴۵۶.
- ↑ «زودا که در آتشی زبانهدار درآید» سوره مسد، آیه ۳.
- ↑ مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۵۲.
- ↑ روح المعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص۴۷۱.
- ↑ المیزان، ج۲۰، ص۳۸۵.
- ↑ «و (نیز) همسرش در حالی که هیزمکش (دوزخ) است * ریسمانی از پوست تافته درخت خرما بر گردن اوست» سوره مسد، آیه ۴-۵.
- ↑ الکشاف، ج۴، ص۸۱۵.
- ↑ مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۵۲.
- ↑ تفسیر بیضاوی، ج۴، ص۴۶۲.
- ↑ تفسیر بیضاوی، ج۴، ص۴۶۲.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۳۲، ص۱۷۰ـ۱۷۱.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۳۲، ص۱۶۸ـ۱۶۹.
- ↑ المیزان، ج۲۰، ص۳۸۵.
- ↑ نمونه، ج۲۷، ص۴۲۴.
- ↑ الفرقان، ج۲۰، ص۵۰۱.
- ↑ «از این روی آنچه فرمان مییابی آشکار کن و از مشرکان روی بگردان ما تو را در برابر ریشخندکنندگان بسندهایم» سوره حجر، آیه ۹۴-۹۵.
- ↑ مناقب، ج۱، ص۱۰۶-۱۰۷؛ الکامل، ج۲، ص۷۰؛ الدرر، ج۱، ص۴۷.
- ↑ «بیگمان (دشمن) سرزنشگر تو خود بیپساوند است» سوره کوثر، آیه ۳.
- ↑ مفحمات الاقران، ص۲۱۵.
- ↑ «کسی را که فرمان عذاب بر او به حقیقت پیوسته است» سوره زمر، آیه ۱۹.
- ↑ غرر التبیان، ص۴۵۲.
- ↑ «آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بیفروغ است)؟ بنابراین وای بر سختدلان در یاد خداوند! آنان در گمراهی آشکارند» سوره زمر، آیه ۲۲.
- ↑ اسباب النزول، ص۳۱۰.
- ↑ «و میگویند: بر ما چه رفته است که مردانی را که آنان را از بدکاران میشمردیم نمیبینیم؟» سوره ص، آیه ۶۲.
- ↑ غرر التبیان، ص۴۵۰.
- ↑ «بگو: ای کافران!» سوره کافرون، آیه ۱.
- ↑ التعریف والاعلام، ص۳۹۵.
- ↑ «و گفتار شاعر نیست» سوره حاقه، آیه ۴۱.
- ↑ مناقب، ج۱، ص۷۷.
- ↑ واسعی، سید علی رضا، مقاله «ابولهب»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۵.
- ↑ السیرة النبویة، ج۱، ص۱۱۰.
- ↑ العین، ص۸۸۶.
- ↑ اسد الغابة، ج۱، ص۳۹.
- ↑ ابن کلبی، الأصنام، ص۲۳.
- ↑ سمعانی، تفسیر، ج۶، ص۲۹۸.
- ↑ الاستیعاب، ج۱، ص۲۸.
- ↑ الکشف و البیان، ج۱۰، ص۳۲۳.
- ↑ «دارایی و دستاوردش به او سودی نبخشید» سوره مسد، آیه ۲.
- ↑ فتوح البلدان، ج۴، ص۳۰۴-۳۰۵.
- ↑ الکامل، ج۱، ص۴۵۹.
- ↑ فتوح البلدان، ج۱، ص۱۲۹-۱۳۱.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۷۴.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۴۸ و ۱۶۳.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۴.
- ↑ فتوح البلدان، ج۱، ص۱۳۱؛ ج۱۱، ص۱۱۹.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۴، ص۵۵.
- ↑ فتوح البلدان، ج۱، ص۴۷۷؛ دائرة المعارف بزرگ، ش۲۰۰.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۶، ص۱۱ و ۳۶؛ ج۸، ص۴۰.
- ↑ الفتوح، ج۲، ص۳۲۶.
- ↑ الغارات، ج۲، ص۵۵۳.
- ↑ «توش و توان ابو لهب تباه و او نابود باد» سوره مسد، آیه ۱.
- ↑ «که نه سایهگستر است و نه از زبانه آتش باز میدارد» سوره مرسلات، آیه ۳۱.
- ↑ «و با مؤمنانی که از تو پیروی میکنند افتادگی کن» سوره شعراء، آیه ۲۱۵.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۱ و ۱۴۷.
- ↑ «آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بیفروغ است)؟ بنابراین وای بر سختدلان در یاد خداوند! آنان در گمراهی آشکارند» سوره زمر، آیه ۲۲.
- ↑ اسباب النزول، ص۳۸۳.
- ↑ التحقیق، ج۱۰، ص۲۴۱.
- ↑ یعقوبی، ج۲، ص۲۴-۲۸؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۲۰، ص۲۳۶.
- ↑ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۲۰، ص۲۳۴-۲۴۰.
- ↑ فی ظلال نهج البلاغه، ج۳، ص۴۰۰.
- ↑ «و (نیز) همسرش در حالی که هیزمکش (دوزخ) است،» سوره مسد، آیه ۴.
- ↑ دائرة المعارف بزرگ، ش۲۰۰.
- ↑ الکافی، ج۸، ص۲۸۸.
- ↑ طبقات الکبری، ج۱، ص۱۶۴.
- ↑ فرات کوفی، تفسیر، ص۳۰۰-۳۰۲.
- ↑ طبری، تفسیر، ج۱۱، ص۱۲۱-۱۲۲؛ ج۱۵، ص۳۳۶-۳۳۷.
- ↑ قمی، تفسیر، ج۲، ص۱۲۴.
- ↑ معانی القرآن، ج۵، ص۳۷۵.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۹، ص۲۸۲۵.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۶، ص۵۷۶.
- ↑ النکت و العیون، ج۴، ص۱۸۸.
- ↑ تفسیر التبیان، ج۱۰، ص۴۲۶-۴۲۷.
- ↑ التبیان، ج۸، ص۶۸.
- ↑ احکام القرآن، ج۴، ص۲۴۹؛ ج۵، ص۳۶۵.
- ↑ اسباب النزول، ص۴۹۹.
- ↑ معالم التنزیل، ج۳، ص۴۰۰.
- ↑ احکام القرآن، ج۳، ص۱۴۳۷.
- ↑ فتح القدیر، ج۴، ص۱۷۱.
- ↑ تفسیر جلالین، ص۶۰۶.
- ↑ التحریر، ج۱۹، ص۲۰۵؛ ج۳۰، ص۵۲۵.
- ↑ فی ظلال القرآن، ج۱۹، ص۱۱۷.
- ↑ دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی.
- ↑ احادیث أم المؤمنین عائشه، ج۲، ص۲۹۳-۲۹۹.
- ↑ فی ظلال القرآن، ج۳۰، ص۲۸۱.
- ↑ المیزان، ج۲۰، ص۳۸۴.
- ↑ شیرازی، تفسیر، ج۵، ص۷۵۰.
- ↑ التحقیق، ج۱، ص۳۷۴.
- ↑ اول سوره مجادله.
- ↑ ابراهیمی، محسن، مقاله «ابولهب»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.
- ↑ «توش و توان ابو لهب تباه و او نابود باد» سوره مسد، آیه ۱.
- ↑ «و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
- ↑ «ای زمین آبت را فرو خور» سوره هود، آیه ۴۴.
- ↑ خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص 90-92.