اموال خصوصی امامان

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

معناشناسی

اموال خصوصی اموالی است که پیامبر(ص) یا ائمه(ع) شخصا مالک آنها بودند و تکلیف این‌گونه اموال در زمان حیات آن حضرات با خود ایشان بوده و پس از درگذشت ایشان مطابق قانون ارث در اسلام به وراث آنان منتقل می‌شود، همان‌گونه که امام باقر(ع) فرمود: «حضرت علی(ع) علم رسول خدا و حضرت فاطمه(س) مال رسول خدا را به ارث بردند»[۱].[۲]

املاک و مزرعه‌ها و اموال شخصی امیرمؤمنان(ع)

امیرالمؤمنین(ع) زمینی بین (خَوَرتَق و کوفه)[۳] و در روایت دیگری بین نجف تا حیره تا کوفه به چهل هزار در هم از بزرگان قبیله و رؤسای آن محل خریداری کرد[۴].

همچنین آن حضرت در بالای حرّة الرجلاء[۵] در ناحیه فدک، ملکی به نام قصیبه[۶] داشت. در مورد دیگری آمده است: علی(ع) باغی را فروخت و تمام قیمت آن را میان فقرای مدینه تقسیم کرد و خود با دست خالی به خانه برگشت[۷].

در حدیث دیگری می‌خوانیم عبدالله بن حسن گوید: علی(ع) هزار برده را آزاد کرد که بهای آنها را از پینه دست و عرق پیشانی پرداخت[۸].[۹]

محصول غله علی(ع) در مدینه

از سخن حضرت با مردم بصره روشن می‌شود که آن حضرت مزرعه داشته و ملک شخصی او بوده است. مرحوم شیخ مفید نقل می‌کند ابو مخنف روایت کرده است که وقتی امیرمؤمنان(ع) خواست از بصره برود در بین مردم ایستاد و فرمود: «ای مردم بصره چرا بر من اعتراض می‌کنید، به خدا سوگند این دو (اشاره به پیراهن و عبای خود کرد) از دسترنج بافت خانواده من است. آن گاه فرمود: بر من چه خرده‌ای می‌گیرید. به خدا سوگند این نیست (اشاره کرد به کیسه‌ای که در دست داشت) مگر از محصول غله من در مدینه. اگر من از نزد شما رفتم و بیش از آنچه می‌بینید به همراه خود بردم، من در زمره خائنین هستم. سپس از بصره بیرون رفت و مردم او را بدرقه کردند»[۱۰].[۱۱]

محصول مزرعه «ینبع»

بکر بن عیسی می‌گوید: همواره امیرمؤمنان(ع) می‌فرمود: ای مردم کوفه اگر در آن روز که از نزد شما می‌روم جز اثاثیه خانه‌ام و ستوران باربرم و (فلان) غلامم چیز دیگ دیگری با خود داشتم بدانید که خائنم. هزینه زندگی علی(ع) از غله‌ای که برای او از مدینه می‌رسید و آن حاصل مزرعه او در ینبع بود، تأمین می‌شد[۱۲].

در حدیثی از امام صادق(ع) می‌خوانیم که فرمود: آن گاه که علی(ع) حکومت را به دست گرفت، منبر رفت و پس از حمد و ثنای پروردگار گفت: به خدا سوگند من درهمی از «فییء»؛ «غنیمت و خراج) و مال شما کم نخواهم کرد (نمی‌خورم) مادامی که در مدینه درخت خرما دارم...[۱۳].

بنابراین امیرمؤمنان(ع) نیز مانند دیگران املاکی داشته که از درآمد املاک شخصی خود در مدینه روزگار می‌گذراند[۱۴].

املاک امام حسن مجتبی(ع)

جصّاص در احکام القرآن می‌نویسد: روایت شده است: حسن و حسین، پسران علی(ع) از زمین‌های عراق خریداری کردند[۱۵].

امام حسن مجتبی(ع) دره‌ای داشته است به نام «صدر نخلی» در اطراف مدینه، که این محل مزرعه و نخلستان بوده است[۱۶].[۱۷]

املاک امام حسین(ع)

وقتی امام حسین(ع) در کربلا عمرو بن قرظه انصاری را پیش عمر بن سعد فرستاد و فرمود: شب در میان دو لشکر مرا دیدار کن، عمر سعد با بیست سوار و امام حسین(ع) هم با بیست سوار آمدند. وقتی به هم رسیدند، همراهان خود را دور کردند و تا پاسی از شب در خلوت با یکدیگر به گفت و گو پرداختند. آنگاه به لشکرگاه خود برگشتند. از جمله سخنانی که بین آنان رد و بدل شد، این بوده است که امام حسین(ع) به او فرمود: این مردم را رها کن و با من باش. گفت: خانه‌ام ویران می‌شود. فرمود: من آن را برای تو می‌سازم. گفت: املاکم ضبط می‌شود. فرمود: بهتر از آن را که ملک من در حجاز است به تو می‌دهم[۱۸].

مرحوم بحرانی می‌نویسد حضرت به او فرمود: از مال خودم بغیبغه را که چشمه بزرگی در زمین حجاز است و معاویه هزار هزار دینار طلا به من می‌داد ولی آن را نفروختم به تو می‌دهم، (از اینها دست بردار). عمر سعد نپذیرفت[۱۹].

در حدیث دیگری آمده است: امام حسین(ع) ناحیه‌ای را که قبر حضرت آنجا است از اهل «نینوی» و «غاضریه» به شصت هزار درهم خرید و دوباره به آنان بخشید و شرط کرد که زائرین قبر مبارکش را راهنمایی کرده و سه روز از آنان پذیرایی کنند[۲۰]. خطیب بغدادی می‌نویسد: حسین بن علی(ع) چهار فرسخ در چهار فرسخ از زمین خراج را خرید[۲۱].

سؤالی که در اینجا به ذهن می‌رسد این است که: چگونه امام حسن و امام حسین(ع) زمین خراج را خریدند، در حالی که این گونه زمین‌ها متعلق به عموم مسلمانان بود؟

پاسخ: در این جا دو احتمال وجود دارد؛ احتمال اول این که آن دو بزرگوار، حق اولویت زمین خراج را خریده‌اند. دوم این که: این زمین‌ها وقتی فتح شد، موات بود که جزء انفال بوده است، و بعد مسلمانی آن را احیا کرده و مالک شده و امام(ع) زمین را از او خریده است. علاوه بر این، این گونه اراضی؛ «زمین‌های خراج» را در اصطلاح فقها مفتوح العنوه می‌گویند که اختیار آن با امام است. همان‌گونه که در روایتی می‌خوانیم: ابوربیع شامی می‌گوید: امام صادق(ع) فرمود: زمین‌های عراق را خریداری نکن، مگر آنها که در دست کسانی است که با آنها قرار خراج بسته شده (چه مسلمان و چه ذمی مانند اراضی خیبر)؛ زیرا اینها به شمشیر مسلمین فتح شده و جزء بیت‌المال مسلمین است که همیشه اختیار آن با امام است[۲۲].[۲۳]

مقاومت امام حسین(ع) در برابر تصرف ملکش توسط معاویه

امام حسین(ع) ملکی داشت در «ذو المروه» که آبادی بوده است در وادی القری و معاویه خواست در این ملک تصرف ظالمانه کند، اما حضرت سیدالشهداء(ع) در برابر زورگویی او ایستاد.

توضیح اینکه در دوران فرمانداری «ولید بن عتبه بن ابی سفیان» برادرزاده معاویه از طرف او حکومت مدینه را بر عهده داشت. سالار شهیدان حسین بن علی(ع) که در سراسر عمر خود زیر بار ستم نرفت، بر سر مالی با حاکم مدینه که همواره به قدرت‌های محلی و مرکزی (شام) تکیه کرده و اجحاف می‌نمود، اختلاف پیدا کرد. حضرت حسین(ع) برای درهم شکستن اساس ستم، و آشنا ساختن دیگران به احقاق حق خود، رو به فرماندار مدینه کرد و فرمود: به خدا سوگند هر گاه بر من اجحاف کنی، دست به قبضه شمشیر می‌برم، و در مسجد رسول خدا(ص) می‌ایستم و مردم را به آن پیمانی[۲۴] که پدران و نیاکان آنها بنیانگذاران آن بودند دعوت می‌نمایم.

از آن میان عبدالله بن زبیر برخاست و همین جمله را تکرار کرد و ضمناً افزود: همگی نهضت می‌کنیم و حق او را می‌گیریم، و یا این که در این راه کشته می‌شویم. دعوت حسین بن علی(ع) کم کم به گوش همه افراد غیور مانند «مسور بن مخرمه» و عبدالرحمان بن عثمان رسید و تمام لبیک گویان به آستان مقدس امام شتافتند و در نتیجه فرماندار از جریان وحشت کرده، دست از اجحاف برداشت[۲۵].[۲۶]

مزرعه امام حسین(ع) مهریه دختر عبدالله بن جعفر

معاویه نامه‌ای برای مروان بن حکم که والی مدینه بود نوشت که امیرالمؤمنین (معاویه) دوست دارد الفت و محبت (گذشته) را از سر گیرد و کینه‌ها را از بین ببرد و صله رحم کند. وقتی نامه‌ام به تو رسید، ام کلثوم دختر عبدالله بن جعفر را برای یزید پسر امیرالمؤمنین خواستگاری کن و او را با پیشنهاد مهریه زیاد تطمیع کن. مروان نزد عبدالله بن جعفر رفت و نامه معاویه را برای او خواند و وی را از مضمون نامه مطلع ساخت. عبدالله گفت دایی او حسین بن علی(ع) به ینبع رفته است و ما بدون او کاری نمی‌کنیم؛ به من مهلت ده تا بیاید وقتی که حسین بن علی(ع) آمد عبدالله جعفر جریان را برای او نقل کرد. حسین نزد دختر عبدالله رفت و گفت دختر عزیزم پسر عمویت قاسم بن محمد بن جعفر بن ابی طالب از دیگران برای تو سزاوارتر و شایسته‌تر است و شاید تو به مهریه بیشتر علاقه داری؟ و من بغیبغات را مهر تو قرار دادم. وقتی که گروهی (از طرف معاویه) برای برنامه ازدواج آمدند، مروان بن حکم سخن را آغاز کرد و مقصود معاویه را از این کار که صلهٔ رحم و اتحاد کلمه است، بازگو کرد.

آن گاه حسین بن علی(ع) سخن گفت و ام کلثوم را به ازدواج قاسم درآورد... این مزرعه همچنان در اختیار فرزندان عبدالله بن جعفر از طرف ام کلثوم بود که از یکدیگر به ارث می‌بردند، تا زمانی که امیرالمؤمنین مأمون به خلافت رسید. وقتی قضیه را برای مأمون بازگو کردند، گفت هرگز این وقف علی بن ابیطالب صلوات الله علیه است. فدک را از آنها گرفت، عوضش را به آنها داد و به حالت اولیه برگرداند[۲۷].[۲۸]

املاک امام سجاد(ع)

علی بن الحسین(ع) چشمه‌ای واقع در «ذی خشب» داشت و ولید فرزند عتبه فرزند ابوسفیان آن را به قیمت هفتاد و اندهزار دینار (طلا) از او خرید و شب شنبه را برای آبیاری (مزرعه سکینه) استثنا کرد...[۲۹]. «عنابه» در اطراف مدینه محل سکونت امام سجاد(ع) بود ظاهراً آنجا مزرعه آن حضرت بوده است که هنگام میوه در آنجا اقامت می‌فرمود[۳۰]. از اینکه در موردی ابن شهر آشوب می‌نویسد امام سجاد(ع) آباد کردن باغی از باغ‌هایش را به یکی از بردگانش واگذار کرد، معلوم می‌شود که حضرت باغ و مزرعه‌هایی داشته است[۳۱].[۳۲]

املاک امام محمد باقر(ع)

امام باقر هم املاک و مزارعی داشته است. امام صادق(ع) فرمود: پدرم زمینی را به چند هزار به هشام بن عبدالملک فروخت و شرط کرد که ده سال زکات آن مال به عهده هشام باشد. حضرت این را شرط کرد، چون هشام والی (زمامدار) بود[۳۳]. و نیز در حدیث دیگری از پیشوای ششم(ع) می‌خوانیم که فرمود: پدرم زمینی را به سلیمان بن عبدالملک فروخت به شرط این که زکات مال را در مدت شش سال سلیمان بدهد[۳۴].

شخصی به نام حلبی گوید: امام صادق(ع) فرمود: پدرم امام باقر(ع) زمینی خرید که معروف به عریض بود. وقتی معامله تمام شد، پدرم از جا حرکت کرد و رفت. گفتم زود برخاستی و رفتی. گفت: می‌خواستم معامله قطعی و مسلم شود و حق بر هم زدن معامله را نداشته باشم[۳۵].

حدیث دیگری به همین مضمون از محمد بن مسلم نقل شده است که امام باقر(ع) فرمود: زمینی خریداری کردم و همین که ایجاب و قبول انجام پذیرفت، برخاستم و چند قدمی رفتم. دو مرتبه برگشتم تا معامله قطعی شود[۳۶]. از این احادیث بخوبی استفاده می‌شود که امام باقر(ع) دارای املاکی بوده است[۳۷].

املاک و مزارع امام کاظم(ع)

درباره املاک و مزرعه‌های آن حضرت هم چند نمونه از نظرتان می‌گذرد. طبق نقل یکی از فرزندان آن امام، آن حضرت روزی برای سرکشی مزرعه‌ای که در «سایه»[۳۸] داشت به آنجا تشریف برد و در راه در یک بامداد، با هوای سردی مواجه شد و غلام صاحب مزرعه‌ای که در آن نقطه بود، مقداری غذا و وسیله گرما برای حضرت آورد. امام بعد از پایان سفر به پاداش این کار غلام را از صاحبش خرید و آزاد کرد. لازم به تذکر است که این داستان مفصل است، ولی آنچه مورد بحث بود که امام هفتم(ع) هم همانند سایر مردم زمین و مزرعه داشت، نقل شد. جهت اطلاع بیشتر به مدارکی که در پاورقی آمده است رجوع فرمایید[۳۹].

محمد بن عبدالله بکری می‌گوید: از گروهی از مردم مدینه طلبکار بودم. برای وصول آن به مدینه آمدم و مدتی ماندم و با تمام تلاشی که کردم نتوانستم پول خود را بگیرم تا این که خسته شدم. با خود گفتم خدمت امام هفتم(ع) بروم و به او شکایت کنم. آن حضرت در یکی از مزارعش به نام نقمی بود، خدمت وی رسیدم. در حضور او غلامی بود که در دست او ظرفی بود و داخل آن ظرف قطعه‌ای گوشت ریز و درشت وجود داشت. من به همراه حضرت از آن گوشت‌ها خوردم. سپس از من سؤال کرد حاجتت چیست؟ داستان را برای او نقل کردم. از جا برخاست و داخل خانه شد. پس از اندک زمانی برگشت. به غلامش دستور داد برگردد (تا غلام، محمد بن عبدالله را نبیند و او خجالت نکشد). او برگشت آن گاه حضرت موسی بن جعفر(ع) کیسه‌ای را که سیصد دینار در آن بود به من داد و برگشت. من هم سوار مرکب شدم و مراجعت کردم[۴۰].

در حدیث دیگری آمده است: علی بن حمزه بطائنی روایت کرده است که روزی حضرت موسی بن جعفر(ع) از مدینه به سوی مزرعه‌ای که در بیرون مدینه داشت می‌رفت، من نیز همراهش بودم...[۴۱].

خلاصه اینکه، ائمه(ع) املاک و مزرعه‌هایی داشتند و آنان نیز همانند دیگر مردم دارای ملک و زمین بوده‌اند و از این راه زندگی می‌کردند و از کمک به دیگران هم دریغ نمی‌ورزیدند[۴۲].

اموال موروثی امام هادی(ع)

از حدیثی که از نظرتان می‌گذرد بخوبی روشن می‌شود که ائمه معصومین(ع) اموال شخصی نیز داشته‌اند که از طرق متعددی مالک می‌شدند. یکی از این راه‌ها ارث بود. همان‌گونه که در حدیثی آمده است ابوعلی بن راشد به حضرت هادی(ع) می‌گوید از پدر بزرگوارت امام جواد(ع) اموالی نزد این جانب است. تکلیف آنها را روشن فرمایید. حضرت هادی(ع) در پاسخ او چنین می‌فرماید: اموالی که پدرم به سبب مقام امامت در اختیار داشت، تنها در اختیار من قرار می‌گیرد، و اموال شخصی پدرم باید طبق کتاب و سنت پیامبر میان وارثان او تقسیم گردد[۴۳].[۴۴]

منابع

پانویس

  1. «عن ابی جعفر علیه السلام قال: ورث علی علم رسول الله(ص) و ورثت فاطمة ترکته»، بصائرالدرجات فی فضائل آل محمد(ص)ريال ص۲۹۴، ح۶۶.
  2. علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۷۵.
  3. حموی می‌نویسد: انما هو موضع بالكوفة؛ خورنق جایی است در اطراف کوفه. معجم البلدان، ج۲، ص۴۰۱.
  4. اشترى امير المؤمنين(ع) ارضاً ما بين الخوريق إلى الحيرة إلى الكوفة و في خبر آخر: ما بين النجف إلى الحيرة إلى الكوفة من الدهاقين بأربعين الف درهم...؛ وسائل الشیعه، ج٢، کتاب الطهاره ابواب الدفن، باب ۱۲؛ باب استحباب بذل الأرض المملوکه لیدفن فیها المؤمن، ص۸۳۳.
  5. حرّه الرّجلاء منطقه‌ای است در نزدیکی خانه‌های قبیله بنی قین و در بین راه مدینه و شام واقع است که آن را وادی الاحمر نامگذاری کرده‌اند. العباسی، الشیخ احمد، عمده الاخبار فی مدینه المختار، تصحیح شیخ الطیب الانصاری، الناشر اسعد در ابزونی، قاهره، مطبعه المدنی، ط ٣، ١٣۵٩ هـ، ص٣٠۵؛ وفاء الوفاء، ج۴، ص١١٨۶.
  6. وفاء الوفاء، ج۴، ص۱۲۹۱ و ۱۳۲۸.
  7. التکامل فی الاسلام، ج۱، ص۱۷۰.
  8. الثقفی الکوفی، ابی اسحق، الغارات، تحقیق سید جلال الدین محدث ارموی، چاپخانه حیدری، ١٣۵۴ هـ، ج۱، ص۹۲.
  9. علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۸۵.
  10. روى ابو مخنف انه(ع) لما اراد التوجه من البصرة قام فيهم فقال: ما تنقمون علي يا اهل البصرة و الله انهما (و أشار إلى قميصه وردائه) لمن غزل أهلي، و ما تنقمون مني يا أهل البصرة والله ما هي (و أشار إلى صره في يده) إلا من غلتي بالمدينة فان انا خرجت من عندكم باكثر مما ترون فانا من الخائنين ثم خرج و شيعه الناس؛ التستری، محمد تقی، بهج الصباغه فی شرح نهج البلاغه، قم، مطبعه مهر، منشورات تهران، مکتبه الصدر، ط ۱، ۱۳۹۸ هـ، ج۱۲، ص۱۰۵.
  11. علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۸۶.
  12. روى بكر بن عيسى قال: كان علي(ع) يقول يا أهل الكوفة إذا أنا خرجت من عندكم بغير راحلتي و رحلي و غلامي فلان فأنا خائن و كانت نفقته تأتيه من غلته بالمدينة بينبع...؛ الغارات، ج۱، ص۶٨؛ بحار الانوار، ١۴٠٣ هـ. ق، ط ٢، ج۴١، ص۱۳۷.
  13. عن أبي عبد الله(ع) قال لما ولي علي صعد المنبر فحمد الله واثني عليه ثم قال: اني والله لا أرزؤكم من فيئكم درهماً ما قام لي عذق بيثرب...؛ الکلینی، ابی جعفر، محمد بن یعقوب، الروضه من الکافی، تهران، منشورات دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۸۹هـ. ق، ط ۲، ج۸، ص١٨٢، حدیث ٢٠۴؛ بحار الانوار، ج۴١، ص١٣١، حدیث ۴٣.
  14. علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۸۷.
  15. روي ان الحسن و الحسين ابني علي اشتروا من ارض السواد؛ الخصاص، ابی بکر احمد بن علی، احکام القرآن، تحقیق محمد الصادق قمحاوی، بیروت، لبنان، داراحیاء التراث العربی، ج۵، ص۳۲۳. در متن احکام القرآن اشتروا آمده است ولی اشتریا صحیح است. (مؤلف).
  16. وفاء الوفاء، ج۴، ص۱۳۱۹؛ احمدی میانجی، اصول مالکیت در اسلام، قم، انتشارات جامعه مدرسین ص١٣۶٣، ج٢، ص١۶٣.
  17. علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۸۷.
  18. قمی، شیخ عباس، نفس المهموم، تحقیق رضا استادی، قم، منشورات مکتبه بصیرتی، ١۴٠۵ هـ. ق، ص۲۲۰-۲۱۹.
  19. ... انا اعطيك من مالي البغيبغة و هي عين عظيمة بارض الحجاز و كان معاوية اعطاني في ثمنها الف الف دينار من الذهب فلم أبعه إياها فلم يقبل عمر بن سعد...؛ البحرانی، السید هاشم بن سلیمان، مدینه معاجز الائمه الاثنی عشر ودلائل الحجج علی البشر، مؤسسه المعارف الاسلامیه، ط ١، ١۴١۴ﻫ.ق، ج۳، ص۴٨٢-۴٨١؛ بحار الانوار، ج۴۶، ص۳۸۹-۳۸۸؛ البحرانی، الاصفهانی، الشیخ عبدالله، عوالم العلوم و المعارف، قم، منشورات مدرسه الامام الهدی(ع)، ط ١، ١۴٠٧ هـ. ق، ج۱۷، ص۲۳۹. حلیه الابرار فی فضائل محمد و آله الأطهار، ج۱، ص۵۸۲ با اندک تفاوت.
  20. ان الحسين(ع) اشترى النواحي التي فيها قبره من اهل نينوى، و الغاضرية، بستين الف درهم و تصدق بها عليهم و شرط ان يرشدوا إلى قبره و يضيفوا من زاره ثلاثة ايام؛ التوری الطبرسی، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، تهران، منشورات المکتبه الاسلامیه، ۱۳۸۳ هـ. ق، ج۲، ص۵١۴.
  21. ... و اشترى الحسين بريدين من ارض الخراج؛ تاریخ بغداد او مدنیه السلام، بیروت، دارالکت العلمیه، ج۱، ص۱۸.
  22. روي عن أبي الربيع الشامي عن ابي عبد الله(ع) قال: لا تشتر من اراضي أهل السواد شيئا إلا من كانت له ذمة فانما هي فيء للمسلمين؛ من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۱۵۲، حدیث ۴ از باب ۷۲؛ احیاء الموات و الارضین، الطوسی، ابی جعفر محمد بن الحسن بن علی، تهذیب الاحکام، تصحیح علی اکبر غفاری، تهران، نشر صدوق، ط ١، ١۴١٨ هـ، ج۷، ص١۴٧؛ الطباطبایی آیة الله السید علی، ریاض المسائل فی بیان الاحکام بالدلائل، تحقیق دار الهادی، ط ١، ١۴١۴ هـ، ۱۹۹۳م، ج۴، ص۶٨۵؛ الشهید الصدر، السید محمد باقر، اقتصادنا، بیروت، لبنان، دار الکتاب اللبنانی، ط ۱۳۹۸ هـ، ۱۹۷۷م، ص۳۹۶. ادله الملکیه العامه و ظواهرها، حدیث ۲ با اندک تفاوت. منظور از اراضی عراق در عرف آن زمان قسمت‌های آباد عراق بوده که به دست مجاهدین فتح شده بود و مسلمانان به آنها - ارض السواد می‌گفتند؛ زیرا وقتی برای اشاعه دعوت از منطقه خشک و بی‌آب و علف جزیره العرب به اطراف عالم پراکنده شدند و به عراق رسیدند سبزی و طراوت فراوان به اندازه‌ای توجه‌شان را جلب کرد که آنجا را ارض السواد نامیدند چون آنها به سبز و سیاه هر دو سیاه می‌گفتند. الشهید الصدر، السید محمد باقر، اقتصادنا، ص۳۹۶.
  23. علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۸۸.
  24. مقصود پیمان حلف الفضول است که به طور مختصر از نظر خوانندگان گرامی می‌گذرد. در گذشته میان «جرهمیها» پیمانی به نام «حلف الفضول» وجود داشت و اساس آن دفاع از حقوق افتادگان بود و بنیانگذاران پیمان کسانی بودند که نام‌های همه از ماده «فضل» مشتق بوده است و نام‌های آنان بنا به نقل مورخ شهیر عمادالدین ابن کثیر عبارت بود از فضل بن فضاله و فضل بن الحارث و فضل بن وداعه چون پیمانی که عده‌ای از قریش با هم بسته بودند، از نظر هدف «دفاع از حقوق مظلوم» با «حلف الفضول» یکی بود، از این نظر نام این اتحاد و هم‌پیمان شدن را نیز «پیمان فضول» نامیدند. بیست سال پیش از بعثت مردی در ماه «ذی القعده» وارد مکه شد و متاعی در دست داشت. اتفاقاً «عاص بن وائل» آن را خرید ولی مبلغی را که متعهد شده بود در عوض آن بپردازد، نداد. مشاجره میان آنان درگرفت. آن مرد دید قریش، در کنار کعبه نشسته‌اند، ناله او بلند شد، اشعاری چند سرود، قلوب مردانی را که در عروقشان خون غیرت گردش می‌کرد تکان داد. از آن میان «زبیر بن عبدالمطلب» برخاست و عده‌ای نیز با او همصدا شده، در خانه «عبدالله بن جدعان» انجمن نمودند و با هم‌پیمان بستند و هم قسم شدند که دست به اتحاد و اتفاق زنند و تا آنجا که امکانات موجود اجازه می‌دهد حقوق مظلوم را از ستمگر بگیرند. مراسم پیمان تمام شد، از آنجا برخاستند، و به سوی «عاص بن وائل» آمدند و متاعی را که خریده و عوض آن را نپرداخته بود، از وی گرفته و به صاحبش رد کردند. رسول اکرم(ص) در این پیمان که حیات مظلومان را بیمه می‌کرد شرکت نمود، و خود درباره عظمت این پیمان جمله‌هایی فرموده است که اینک دو فراز از آن نقل می‌کنیم: «در خانه عبدالله جدعان شاهد پیمانی شدم که اگر حالا نیز (پس از بعثت) مرا به آن پیمان بخواهند، اجابت می‌کنم؛ یعنی حالا نیز به عهد و پیمان خود وفا دارم». ابن هشام نقل می‌کند که حضرتش بعدها درباره پیمان مزبور چنین گفت: من حاضر نیستم پیمان خود را بشکنم، اگر چه در مقابل آن گرانبهاترین نعمت را در اختیار من بگذارند. پیمان «فضول» به قدری محکم و پا بر جا بود که نسل آینده نیز خود را موظف می‌دید که به مفاد آن عمل نماید. السیره النبویه، ج۱، ص١۴١-١۴٠؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ١٣٨۵ هـ، ١٩۶۵ م، ج۲، ص۴٢-۴١؛ سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، ج۴، ١٣۶٧، ج۱، ص١٨۴-١٨٣.
  25. ابن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص١۴٢؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۱-۴٢؛ سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ج۱، ص۱۸۵.
  26. علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۹۰.
  27. المبرّد، ابی العباس محمد بن یزید، الکامل فی اللغه و الادب، بیروت، لبنان، دار الکتب العلمیه، ط ۱، ١۴٠٧هـ، ۱۹۸۷م، ج۲، ص١٧۴؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۴١-٣٨، در بحث مناقب امام حسن(ع)؛ و مرحوم مجلسی در بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۰۸-۲۰۷ در حالات حضرت سیدالشهدا(ع) این داستان را نقل کرده‌اند که گفت اختیار او با امام حسین(ع) است و در ص۱۲۰-۱۱۹ بحار، ج۴۴، در حالات امام حسن(ع) می‌نویسد که گفت اختیار او با امام حسن(ع) است. در معالی السبطین، ج۱، ص١٩٧-۱۹۶ نیز به نقل از مناقب و بحار آمده است که عبدالله گفت اختیار او با حسین(ع) است.
  28. علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۹۲.
  29. «كان لعلي بن الحسين(ع) عين بذي خشب فاشتريها منه الوليد بن عتبة بن ابي سفيان و هو بضع وسبعون الف دينار و استثني منها سقي ليلة السبت السكينة النوري»؛ مستدرک الوسائل، ج۲، ص۴۶، باب ۱۵، حدیث ۵.
  30. معجم البلدان، ج۲، ص٣۴۵، وفاء الوفاه باخبار دار المصطفی، ج۴، ص١٢۶٩.
  31. مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص١۵٨. «ان مولى لعلي بن الحسين(ع) يتولي عمارة ضيعه له...».
  32. علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۹۳.
  33. «باع ابي من هشام بن عبد الملك ارضاً له بكذا و كذا الف دينار و اشترط عليه زكاة ذلك المال عشر سنين و انما فعل ذلك لان هشاما كان هو الوالي»؛ وسائل الشیعه، ج۶؛ کتاب الزکاه و الخمس، ص۱۱۸، باب ۱۸، حدیث ۱؛ فروع کافی، ج۳، ص۵٢۴؛ الشیخ الصدوق، علل الشرائع، النجف، منشورات مکتبه الحیدریه، ١٣٨۵ هـ. ق، ص٣٧۶.
  34. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)قَالَ: بَاعَ أَبِي أَرْضاً مِنْ سُلَيْمَانَ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ بِمَالٍ فَاشْتَرَطَ فِي بَيْعِهِ أَنْ يُزَكِّيَ هَذَا الْمَالَ مِنْ عِنْدِهِ لِسِتِّ سِنِينَ»؛ وسائل الشیعه، ج۹، ص۱۷۴؛ الکافی، ج۳، ص۵٢۴.
  35. «روى عن الحلبي عن أبي عبد الله(ع) أنه قال: ان أبي(ع) اشتري أرضاً يقال لها العريض فلما استوجبها قام فمضى فقلت له يا أبت عجلت بالقيام! فقال يا بني إني أردت أن يجب البيع»؛ من لا یحضر الفقیه، ۱۳۹۰ هـ. ق، ط ۵، ج۳، ص۱۲۷، باب ۶٧. باب الافتراق الذی یجب به البیع، حدیث ۱؛ الطوسی، ابی جعفر محمد بن الحسن، الاستبصار، تهران، منشورات دار الکتب الاسلامیه، ط ۳، ۱۳۹۰ هـ. ق، ج۳، ص۷۲؛ فروع کافی، ج۵، ص۱۷۰ با اندک تفاوت. یکی از مباحثی که در کتب فقهی مطرح شده است بحث «خیارات است»؛ یعنی اختیار بر هم زدن معامله که یکی از آنها خیار مجلس است. بدین معنی که فروشنده و خریدار تا از یکدیگر جدا نشده‌اند حق دارند معامله را فسخ کنند و بهم بزنند مگر آنکه پیش از عقد معامله یا در ضمن عقد یا پس از عقد بگویند حق بهم زدن معامله را نداریم. به همین جهت امام(ع) از جا بلند شد و رفت تا امکان فسخ معامله از بین برود.
  36. «روى ابو أيوب عن محمد بن مسلم قال: سمعت ابا جعفر(ع) يقول ابتعت أرضاً فلما استوجبتها قمت فمشيت خطاً ثطم رجعت أردت أن يجب البيع حين الافتراق»؛ من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۱۲۷، حدیث ۲؛ استبصار، ج۳، ص۷۲؛ فروع کافی، ج۵، ص۱۷۱، حدیث ۸.
  37. علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۹۳.
  38. سایه در اطراف مدینه جایی است که زمین‌های کشاورزی در آنجا بود. حموی می‌نویسد: عربی فیها نخیل و مزارع و موز و زمان و عنب و اصلها لولد علی بن ابی طالب رضی الله عنه، آنجا نخلستان و مزارع و باغ موز و انار و انگور وجود داشت و اصل آن از اولاد علی(ع) بوده است. معجم البلدان، ج۵، ص٣٠٠؛ وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی، ج۴، ص۱۲۳۱. ناگفته نماند اولاد پیامبر(ص) نیز املاک و مزارعی داشتند که غیر از سایه که گذشت قراقر نیز محلی در اطراف مدینه بود و مزرعه‌هایی بوده که ملک فرزندان امام حسین(ع) به شمار می‌رفته است. معجم البلدان، ج۲، ص٣۴۵؛ وفاء الوفاء، ج۴، ص۱۲۸۸؛ نقمی نیز در اطراف مدینه ملک آل ابی طالب بوده است. معجم البلدان، ج۴، ص۳۱۸؛ وفاء الوفاء، ج۴، ص۱۳۲۳.
  39. تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۰-۲۹؛ البدایه والنهایه، ج۱۰، ص۱۸۳؛ حیاه الامام موسی بن جعفر(ع)، ج۱، ص١۵٣-١۵٢؛ فی رحاب ائمه اهل البیت، ج۲، جزء ۴، ص٨٧.
  40. تاریخ بغداد او مدینه السلام، ج۱۳، ص۲۸؛ حیاه الامام موسی بن جعفر(ع)، ج۱، ص١۵١؛ ابن شهر آشوب می‌نویسد: عربی و شکا محمد البکری الیه فمد یده الیه فجعل الی صره فیها ثلاثماه. دینار، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۳۱۸؛ کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج۳، ص١٨؛ الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص٢٣٢.
  41. کشف الغمه، ج۳، ص۱۷.
  42. علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۹۵.
  43. «... عَنْ أَبِي عَلِيِّ بْنِ رَاشِدٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الثَّالِثِ(ع) إِنَّا نُؤْتَى بِالشَّيْ‏ءِ فَيُقَالُ هَذَا كَانَ لِأَبِي جَعْفَرٍ(ع) عِنْدَنَا فَكَيْفَ نَصْنَعُ فَقَالَ مَا كَانَ لِأَبِي(ع) بِسَبَبِ الْإِمَامَةِ فَهُوَ لِي وَ مَا كَانَ غَيْرَ ذَلِكَ فَهُوَ مِيرَاثٌ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ»؛ وسائل الشیعه، ج۶، ص٣٧۴.
  44. علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت، ص ۹۷.