آیه صادقین چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌‌کند؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیه صادقین چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌‌کند؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ عصمت
مدخل بالاتراثبات عصمت امام
مدخل اصلیاثبات عصمت امام در قرآن - آیه صادقین
مدخل وابستهعصمت اهل بیت - عصمت امام
تعداد پاسخ۶ پاسخ

آیه صادقین چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌‌کند؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث عصمت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.

پاسخ جامع اجمالی

از جمله آیاتی بر عصمت امامان معصوم (ع) دلالت دارد، آیه صادقین است که می‌فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۱]. درباره این آیه نیز به مفهوم لغوی، سیاق آیه و دلالت آن، شأن نزول و احادیث معارض اشاره خواهیم کرد.

معناشناسی

صدق در لغت: اهل لغت، صدق را در معنای نقیض الکذب استعمال کرده‌اند، که در قول خبری گفته می‌شود و رجل صدق، یعنی نعم الرجل. البته صدق به فعل پاک هم تعبیر می‌شود[۲]. خلیل بن احمد فراهیدی می‌گوید: الصَّدْقُ، الكامل من كل شيء؛ صدق، کامل از هر چیزی است[۳] و صدیق هم یعنی مبالغه در صدق[۴].

صدق در قرآن: صدق، در استعمالات قرآن، مفهومی گسترده‌تر از معنای لغوی آن دارد، مثل فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ[۵] یعنی در منزلگاه صدق و حقیقت نزد خداوند عزت و سلطنت، جاودانه متنعم‌اند. صدق در اینجا به عنوان وصفی برای جایگاه "مقعد" آمده است.

از موارد استعمال لغت و قرآن نتیجه می‌گیریم که گرچه صدق در اصل، تطبیق خبر با خارج است، اما شامل عمل پاک و انسان کامل و عقیده پاک نیز می‌گردد؛ همانطور که جناب علامه طباطبایی و علامه طبرسی می‌فرمایند: چون اعتقاد و عزم، هم قول شمرده شده، لذا در معنی صدق وسعت داده شده است و صدق به خبر صادق، یعنی مطابق با خارج و عمل و اعتقاد، که عمل با اعتقاد هماهنگ باشد و نیز به عزم راسخ همراه با جدیت و عمل، گفته می‌شود و در یک کلام، صادق به کسی گفته می‌شود که قائل به حق و عامل به آن باشد، چون صدق، صفت مدح و دارای مفهومی گسترده است[۶].[۷]

دلالت آیه بر عصمت

«درباره دلالت آیه بر عصمت صادقین سه تقریر ارائه شده است:

  1. تلازم پیروی مطلق با عصمت: مفاد آیه شریفه پیروی مطلق از صادقین است، و پیروی مطلق از فرد یا افرادی ملازم با عصمت آنان است[۸]. این تقریر همانند تقریر اول آیه اولی‌الامر است و همه مطالب مذکور در مورد آن آیه از نظر اشکال و جواب در مورد این آیه جاری است و نیاز به تکرار نخواهد بود.
  2. تلازم علم به صادق بودن صادقین با عصمت: علامه حلی در شرح کلام محقق طوسی که آیه كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ را از دلایل امامت امام علی (ع) دانسته، گفته است: «خداوند متعال به بودن با صادقین (پیروی از آنان و همراهی با آنان) امر کرده است و مقصود از «صادقین” کسانی‌اند که صادق بودن آنها معلوم است، و این ویژگی جز در مورد معصوم تحقق نمی‌یابد؛ زیرا نمی‌توان از صادق بودن غیر معصوم آگاه شد، و به اجماع مسلمانان، از اصحاب پیامبر (ص) غیر از علی (ع) کسی معصوم نیست. بنابراین، علی (ع) معصوم است، پس باید از او پیروی کرد”[۹].[۱۰]
  3. پرهیزگاری و نیاز به پیشوای معصوم: فخرالدین رازی در تقریر استدلال به این آیه بر عصمت صادقین گفته است: «جمله يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ مؤمنان را به رعایت تقوای الهی دستور داده است و از آنان خواسته است که با صادقین باشند؛ یعنی از آنان الگو بگیرند و پیروی نمایند. از این جا روشن می‌شود که مؤمنان، معصوم نیستند و احتمال خطا در آنان می‌رود. بدین جهت برای آنکه از خطا مصون بمانند باید از کسانی پیروی کنند که از خطا مصون باشند و آنان همان صادقین هستند، و چون این مطلب (مؤمنان خطاپذیر) در همه زمان‌ها موجود است پس در همه زمان‌ها نیز باید معصوم وجود داشته باشد تا مؤمنان از او پیروی کنند”. آن گاه گفته است: «پیروی از معصوم در صورتی ممکن است که انسان به او عالم باشد و او را بشناسد. اما اگر راهی برای شناخت او وجود نداشته باشد، دستور به پیروی از او، تکلیف به مالا یطاق خواهد بود، و چون ما انسان معیّنی را به عنوان معصوم نمی‌شناسیم، بنابراین، آیه ما را به پیروی از فردی خاص دستور نمی‌دهد. در این جا فرض دیگری جز مجموع امت باقی نمی‌ماند. بر این اساس، مجموع امت مصداق صادقین و معصوم است و مؤمنان باید پیرو آن باشند”[۱۱].

سخن فخرالدین رازی در این که مقصود از صادقین در آیه، افراد معصوم است، استوار است، ولی این گفتار وی که ما فرد یا افراد معینی را نمی‌شناسیم که از ویژگی عصمت برخوردار باشند و بدین دلیل باید مصداق آن را اجماع امت یا اجماع اهل حلّ و عقد بدانیم، نادرست است؛ زیرا:

اولاً: مسائل مورد اجماع امّت، اندک است و نمی‌تواند راه‌گشای مسلمانان در احکام دینی باشد.

ثانیاً: اجماع امّت اگر مشتمل بر فرد معصوم نباشد، به عصمت نمی‌انجامد و هم چنان احتمال خطا در مورد آن وجود دارد.

ثالثاً: با رجوع به قرآن و سنت نبوی می‌توان معصومان را شناخت. از آیه تطهیر، حدیث ثقلین، حدیث سفینه و نظائر آنها به روشنی معصوم بودن اهل بیت پیامبر اکرم (ص) به دست می‌آید و در نتیجه آنان همان صادقینی هستند که خداوند، مسلمانان را به پیروی از آنان دستور داده و فرموده است: كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ چنان‌که در برخی روایات، صادقین در این آیه به پیامبر (ص) و اهل‌بیت او، به ویژه علی (ع) تفسیر شده است[۱۲].[۱۳]

مصداق‌شناسی صادقین

در اینکه مصداق صادقین چه کسانی هستند، دو قول است:

  1. شیعه: بر پایه روایات و با توجه به مفهوم صادقین، مصداق صادقین اهل‌بیت پیامبرند.
  2. اهل‌ سنت: در تشخیص مصداق صادقین اختلاف نظر و دستِ‌کم چهار دیدگاه دارند.

ادله شیعه بر مدعای خود

مرحوم شیخ مفید با استفاده از یک قرینه عقلی و یک قرینه نقلی[۱۴] بر این باور است که مصداق صادقین، امام علی (ع) است و از این راه، حکم آیه را درباره دیگر امامان نیز جاری کرده است. قرینه عقلی این مدعا را می‌توان در قالب یک قیاس مرکب این گونه تقریر کرد: مقصود از صادقین، یا همه راست‌گویان هستند یا برخی از آنان؛ اما اینکه مقصود، همه راست‌گویان باشند، محال است؛ پس مقصود از صادقین، برخی از راست‌گویان‌اند.

دلیل مقدمه دوم این است که همه مؤمنان که به پیروی از صادقین خوانده شده‌اند، به لحاظ ایمانشان صادق‌اند؛ پس اگر مقصود از صادقین، همه راست‌گویان باشند، امر به پیروی از صادقین، به این معناست که خداوند مؤمنان را به پیروی از خودشان امر کرده، و این محال است. به بیان دیگر، باید منادی به و منادی الیه از یکدیگر متفاوت باشند؛ زیرا محال است انسان را به پیروی از خودش دعوت کنند[۱۵].

با توجه به قیاسی که بیان شد، روشن می‌شود که مراد از صادقین باید گروه ویژه‌ای باشند. حال این گروه ویژه، یا معروف و شناخته شده هستند یا ناشناخته؛ اگر شناخته شده باشند، باید نام‌های آنان در روایات آمده باشد؛ به گونه‌ای که مورد اختلاف نباشد، و اگر ناشناخته باشند، باید به گونه‌ای قراینی بر معرفی آنان آورده شود؛ وگرنه تکلیف از مکلفان ساقط خواهد شد.

فرض اول غیرواقع است؛ اما درباره فرض دوم که درست است، باید گفت با توجه به اینکه هیچ کدام از فرق اسلامی قرینه‌ای بر غیر افرادی که بیان کردیم، اقامه نکرده‌اند، ثابت می‌شود مقصود از صادقین، امامان‌اند.

افزون بر این، همان‌گونه که بیان شد، با این آیه عصمت صادقین ثابت می‌شود؛ حال آنکه هیچ یک از کسانی که مخالفان ما، آنها را مصداق صادقین دانسته‌اند، از دیدگاه خودشان معصوم نیستند[۱۶].

قرینه نقلی مرحوم مفید، در حقیقت یکی از آیات قرآن کریم است. وی با استفاده از این آیه بر این باور است که مراد از صادقین در آیه مورد استدلال، گروه ویژه‌ای، یعنی امام علی (ع) است: لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ[۱۷].

بر اساس کریمه فوق، صادقین دارای ویژگی‌هایی هستند که در آیه بیان شده است، و همه آنها بر امام علی (ع) منطبق‌اند. از دیدگاه ایشان، نخستین شرط صادق بودن در این آیه، ایمان به خدا، قیامت، ملائکه، کتاب و پیامبران است و بر اساس روایت‌های متواتر، امام علی (ع) نخستین مردی بود که ایمان آورد[۱۸].

دومین شرط صادق بودن، انفاق مال در راه محبت خدا به بستگان، ایتام، فقرا و... است. بر اساس آیه کریمه وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا[۱۹] و به پشتوانه روایات متواتری که شأن نزول این آیه را امام علی (ع) و خانواده‌اش معرفی می‌کنند، ثابت می‌شود که این شرط نیز در امام (ع) هست[۲۰].

همچنین با استفاده از الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۲۱] که روایات مستفیضه، شأن نزول آن را امام علی (ع) می‌دانند، مدعای ما ثابت می‌شود.

سومین شرط صادق بودن، در آیه ۱۷۷ سوره بقره، بر پا کردن نماز و پرداخت زکات است. شیخ مفید بر این باور است که با استفاده از آیه إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۲۲] و اتفاق نظر ناقلان حدیث بر اینکه این آیه در شأن امام علی (ع) نازل شده است، می‌توان قاطعانه گفت که این ویژگی در امام علی (ع) هست.

شرط چهارم صادق بودن در آیه مزبور، وفای به عهد است. درباره هیچ یک از اصحاب پیامبر اکرم (ص) نمی‌توان گفت که وی نقض عهد نکرده است، مگر امیرالمؤمنین (ع)، که احدی نمی‌تواند بگوید او به عهد و پیمانی که با رسول خدا (ص) مبنی بر یاری کردن او بسته بود، بی‌وفایی کرد.

آخرین شرط صادق بودن در این آیه، صابر بودن در سختی‌هاست، و هیچ کس را نمی‌توان یافت که مانند علی (ع) در گرفتاری‌های رسول خدا (ص) در کنار او صبر و استقامت کرده باشد. دوست و دشمن، هم‌داستان‌اند که وی در هیچ جنگی، از صحنه نبرد فرار نکرد[۲۳].

بنابراین پس از اینکه عصمت صادقین با استدلال ثابت شد، عصمت مصداق آن، یعنی امام علی (ع) نیز ثابت می‌شود.

همچنین مرحوم شیخ بر این باور است که آیه کریمه، عصمت امام در امور مربوط به دین (اعم از تبیین دین و عمل به آن را) ثابت می‌کند. از این عبارت می‌توان به دیدگاه شیخ پی برد: قد ثبت أن الله سبحانه دعا المؤمنين... إلى اتباع الصادقين و الكون معهم فيما يقتضي الدين[۲۴]. ایشان در ادامه بیان استدلال خود درباره تسری حکم این آیه به دیگر امامان پاک (ع)، تنها این جمله را بیان می‌کند: و ذلك يوجب عصمتهم و برائة ساحتهم و الامان من زللهم[۲۵]. مرحوم شیخ اگرچه این آیه را وسیله‌ای برای اثبات عصمت دیگر امامان نیز دانسته، توضیحی در این باره ارائه نکرده است[۲۶].

اقوال و ادله اهل‌ سنت

محدّثان و مفسران اهل‌ سنت در تعیین مصداق آیه اختلاف دیدگاه داشته و دستِ‌کم سه گروه‌اند[۲۷]:

گروه نخست؛ مصداقی برای صادقین مشخص ننموده‌اند. زحیلی صاحب "تفسیر المنیر"[۲۸] و مراغی[۲۹] از این گروه‌اند.

گروه دوّم؛ مصداق صادقین را پیامبر و صحابه می‌دانند.

برخی از مفسران اهل سنت، پیامبر و اصحاب ایشان، ابوبکر و عمر و کعب بن مالک و مرارة بن ربیعه و هلال بن امیه و علی بن ابی طالب (ع) را از مصادیق دانسته‌اند[۳۰].

  1. عن نافع في قوله يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ [۳۱] قال نزلت في الثلاثة الذين خلفوا قيل لهم كانوا مع محمد وأصحابه [۳۲] فالمناسب أن يراد بالصادقين الثلاثة أي كونوا مثلهم في الصدق وخلوص النية[۳۳]
  2. عن ابن عباس في قوله اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ [۳۴] قال: مع علي بن أبي طالب [۳۵]
  3. عن سعيد بن جبير في قوله وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ [۳۶] قال مع أبي بكر و عمر رضي الله عنهما [۳۷].
  4. عن السدي في قوله اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ [۳۸] قال كونوا مع كعب بن مالك ومرارة بن ربيعة وهلال بن أمية[۳۹].

نقد:

  1. گروهی که صادقین را بر صحابه تطبیق می‌دهند، عصمت را برای آنان شرط نمی‌دانند و فقط به عدالت صحابه بسنده می‌کنند؛ حال آنکه، بزرگانی از اهل سنت همچون فخر رازی به عصمت صادقین باور داشته و بر آن استدلال نموده‌اند.
  2. اگر صادقین، صحابه باشند، آیه به زمان خاصی محدود می‌شود و آیندگان را دربر نمی‌گیرد؛ آنگاه با خطاب عام آیه ناسازگار خواهد بود. از این‌رو، خطاب آیه همه مردم، در همه زمان‌ها را دربر می‌گیرد و همان‌گونه که فخر رازی استدلال نمود باید در هر عصری صادقی باشند تا مؤمنان با او همراهی کنند.
  3. برای کسی جز علی (ع) ادّعای عصمت نشده است. از سویی اهل سنت، خلفا و صحابه را معصوم ندانسته، برای آنان ادّعای عصمت نکرده‌اند؛ از این‌رو صادقین، خلفای راشدین و دیگر صحابه را در بر نمی‌گیرد.
  4. در سند روایاتی که مصادیق صادقین را غیر پیامبر (ص) و اهل‌بیت (ع) می‌دانند، افرادی چون جویبر بن سعید ازدی و اسحاق‌ بن بشر کاهلی است که بسیاری از بزرگان اهل‌سنت در علم رجال روایات آنها را ضعیف می‌دانند.

گروه سوّم، مصداق صادقین را مجموع امّت اسلام می‌دانند.

برخی از بزرگان اهل‌ سنت مانند فخر رازی، شخص خاصی را برای "صادقین" معین نمی‌کنند، بلکه صادقین را به "مجموع امّت اسلامی" تفسیر می‌کنند. او می‌نویسد: لأنه تعالی أوجب علی کل واحد من المؤمنین أن یکون مع الصادقین، و إنما یمکنه ذلك لو کان عالما بأن ذلك الصادق من هو لا الجاهل بأنه من هو، فلو کان مأمورا بالکون معه کان ذلك تکلیف ما لا یطاق، و أنه لا یجوز، لکنا لا نعلم إنسانا معینا موصوفا بوصف العصمة، و العلم بأنا لا نعلم هذا الإنسان حاصل بالضرورة، فثبت أن قوله: وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ لیس أمرا بالکون مع شخص معین، و لما بطل هذا بقی أن المراد منه الکون مع مجموع الأمة، وذلك یدل علی أن قول مجموع الأمة حق و صواب و لا معنی لقولنا الإجماع إلا ذلك[۴۰].

نقد:

  1. اگر اجماع امّت حجّت باشد، مخالفت یک نفر هم از تحقّق اجماع جلوگیری خواهد کرد. پس، حجّیت و عدم‌ حجّیت کلام امت، به پذیرفتن یا نپذیرفتن کسی بستگی دارد که خودش در حال تحقیق و بررسی است و می‌خواهد از راه اجماع امّت، حق را بشناسد و این دَوْر است[۴۱].
  2. اجتماع و اجماع انسان‌های غیر معصوم، عصمت نتیجه نمی‌دهد؛ چرا که نتیجه تابع اخس مقدمتین است و اجماع امّت اگر بر فرد معصوم مشتمل نباشد، به عصمت نمی‌انجامد و همچنان احتمال خطا دارد.
  3. اگر در هنگام نزول آیه، مصداق "صادقین" مجموع امّت اسلامی بود، به ذهن اصحاب پیامبر هم می‌رسید و برای صحت اجماع امت به آن استدلال می‌کردند؛ پس "صادقین" در نگاه صحابه افراد خاصی بودند که عصمت نیز داشتند.
  4. به دست آوردن اجماع امّت اسلامی محال است؟ چگونه ممکن است با گسترش جمعیتی حوزه اسلام، به دیدگاه امّت اسلامی درباره یک مسئله دست یافت و آن را ملاک همراهی و پیروی دانست؟!
  5. رسیدن به دیدگاهی واحد از امّت، دست‌نیافتنی است؛ زیرا امّت افکار و دیدگاه‌هایی متفاوت دارند. پس نمی‌توان آن امّت را معیار پیروی دانست. از سویی، اگر چنین است، چرا تاکنون چنین اجماعی از امّت اسلامی درباره یک مسئله یا رویداد در تاریخ ثبت نشده و به دست نرسیده است؟!
  6. آنجایی که امّت اسلامی به اجماع نرسند، تکلیف مکلّفان چیست؟
  7. شیعیان این حکم الهی (همراهی با صادقان) را تکلیف بیرون از توان نمی‌دانند. شیعه، راه شناخت معصوم را تصریح معصوم پیشین می‌داند. رسول خدا (ص) نیز در احادیث فراوانی مصادیق صادقین را مشخص کرده‌اند. ادّعای بیرون از توان بودن چنین تکلیفی، از توجّه نکردن به گفته‌های روشن پیامبر (ص) بر آمده است[۴۲].

صادقین در روایات

بهترین راه تشخیص مصداق صادقین، مراجعه به قول امین وحی حضرت ختمی مرتبت محمد بن عبدالله (ص) است. ایشان در روایات متعددی که اهل سنت برخی از آن روایات را در کتاب‌های خود آورده‌اند، مصادیق صادقین را مشخص و معین کرده‌اند:

  1. "هنگامی که آیه صادقین نازل گردید، سلمان از پیامبر پرسید: آیا صادقین عام است یا خاص؟ پیامبر پاسخ دادند: مأموران به همراهی با صادقین عام است و همه مؤمنان را در بر میگیرد، ولی صادقون، خاص است و به برادرم علی و دیگر جانشینان من تا روز قیامت اختصاص دارد"[۴۳].
  2. «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: اتَّقُوا اللَّهَ قَالَ: أَمَرَ اللَّهُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ بِأَجْمَعِهِمْ أَنْ يَخَافُوا اللَّهَ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ: وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ يَعْنِي مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ»[۴۴].
  3. «عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ: اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ قَالَ: نَزَلَتْ فِي عَلِيِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ خَاصَّةً[۴۵]؛ ایضاً فِي قَوْلِهِ: اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ قَالَ: مَعَ عَلِيِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ»[۴۶].[۴۷]

در روایات دیگری از اهل بیت (ع) نیز به این مطلب اشاره شده. به عنوان نمونه: «عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ‏ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۴۸]‏ قَالَ الصَّادِقُونَ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الصِّدِّيقُونَ بِطَاعَتِهِمْ»[۴۹]؛ یعنی امام رضا (ع) فرمود: صادقین همان ائمه هستند (که به سبب اطاعت از خدا صادق و صدیق هستند). امامت به امر: وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ[۵۰]

وجه استدلال در این دو آیه به این ترتیب است که: در آیه اول می‌فرماید در فعل خیرات را به آنان وحی کردیم و در این جا به دو نکته باید توجّه کرد: یکی آنکه «الخیرات» افاده عموم می‌کند و شامل همه کارهای خوب می‌شود و بدیهی است که گناه و نافرمانی نقیض آن می‌باشد. همچنین اشتباه و انحراف خیر نیست و چون «الخیرات» همه افعال و دیدگاه‌های امام را در بر می‌گیرد. ارتکاب هرنوع گناه و یا هر خطا و اشتباهی خلاف فِعْلَ الْخَيْرَاتِ است. پس از این کلام خدای تعالی نتیجه گرفته می‌شود که: امام تحت عنایات خاص الهی از ارتکاب هر نوع گناه و اشتباهی مصون است. نکته دوم واژه أَوْحَيْنَا است. وحی به معنای القای سرّی و سریع یک پیام است، طوری که هیچ القاء شیطانی نتواند در آن راه یابد. و چون خداوند فعل خیرات را به امامان وحی فرموده است، این پیام به صورت پنهانی و دفعی به امام می‌رسد و در واقع به منزله «برهان رب» است که امام را از هر خطا و عصیانی حفظ می‌کند. از ذیل آیه نیز عصمت امام استفاده می‌شود چون «عابد» بودن ائمه را با لفظ كَانُوا مستمر کرده است و از طرفی «عابد» صفت مشبه است که دارا بودن صفت را به نحو ثبوت و مستمر افاده می‌کند و خلاصه امام «عابد» است و روشن است که «عابد» مغایر «عاصی» است.

وجه استدلال به آیه دوم بیشتر با استفاده از جمله وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ[۵۱] است. از این جمله استفاده می‌شود که، امام نسبت به آیات الهی به درجه «ایقان» رسیده است. و برای رسیدن به این درجه باید ملکوت آسمان‌ها و زمین را مشاهده کرده باشد. چون قرآن کریم می‌فرماید: وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ[۵۲]. ملکوت یعنی حقیقت و باطن اشیا و این که پس از مشاهده حقایق اشیاء ملاحظه خواهد شد هویّت و هستی آنها تنها ربط و تعلّق و وابستگی به خدا است و جز همین ملکیّت و مملوکیّت برای ذات حق، حقیقت دیگری ندارند. حال کسی که چنین بینشی پیدا کند، (ملکوت آسمان‌ها و زمین را مشاهده کند). خواهد دید که گناه ملکوتی بسیار زشت و تنفرآور دارد. طوری که حتّی تصوّر ارتکاب آن را نیز در مخیّله خود راه نمی‌دهد. چنان که ما انسان‌های عادی تصوّر بسیاری از گناهان را نیز در ذهن خود نمی‌کنیم، تا چه رسد به ارتکاب آن. آنجا که تا اندازه‌ای از حقیقت و ملکوت بعضی اعمال آگاه هستیم. فکر انجام آن را نیز نمی‌کنیم؛ چون کمابیش چهره زشت و نفرت‌انگیز آن را مشاهده می‌کنیم. هیچ انسان عاقل و علاقمند به حمایت خود فکر خوردن مقدار زیادی سم مهلک را به مخیّله خود راه نمی‌دهد، هرگز فکر خوردن مدفوع دیگران با وجود غذاهای پاک و حلال را نمی‌کند. هیچ گاه بدون لباس در اجتماع حاضر نمی‌شود و.... بدیهی است که ما به طور کامل ملکوت نوشیدن سم را مشاهده نمی‌کنیم، ولی همین مقدار نیز برای عدم ارتکاب آن کافی است.

حال امام حقیقت و ملکوت و باطن همه اشیاء از جمله گناه را مشاهده می‌کند. در چنین صورتی حتّی تصوّر ارتکاب گناه را نیز نخواهد داشت[۵۳].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. سید علی حسینی میلانی؛
آیت الله سید علی حسینی میلانی در کتاب «عصمت از منظر فریقین» در این‌باره گفته‌ است: «خداوند در سوره توبه می‌فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۵۴]. همراهی به دو صورت تصوّر می‌شود: گاهی جسمی است، مثلاً «زید» با «بَکر» در فلان سفر همراه شد. و گاهی همراهی به معنای پیروی در فکر و عقیده است؛ مثلاً فلان شخص با ابوبکر است و فلانی با علی بن ابی طالب (ع)؛ یعنی از نظر اطاعت و موافقت همراهی می‌کند و به اصطلاح در خط او است. این نوع همراهی حتی در صورتی که آن شخص رهبرش را ندیده باشد ممکن است. حتی ممکن است یکی در شرق عالم باشد و دیگری در غرب عالم؛ اما در عقیده، فکر و برنامه عملی با یکدیگر همراه باشند. شیعیان در قرن حاضر با امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) هستند، با اینکه آن حضرت را ندیده و به خدمتش نرسیده‌اند. و از سویی دیگر، معتقدان به ابوبکر با ابوبکر همراهند، گرچه پانزده قرن گذشته است. پس «همراهی» در آیه شریف به معنای دوم است. وقتی خداوند متعال أمر به همراهی با «صادقان» را به صورت مطلق و بدون قید آورده است، پس باید آنان معصوم باشند»[۵۵].
2. حجت الاسلام و المسلمین فاریاب؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسین فاریاب در کتاب «عصمت امام» در این‌باره گفته‌ است:

«خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۵۶]. مفسران نخستین، به طور اغلب بحث را به شناسایی مصادیق «صادقین» معطوف و در این باره نظریات بسیار متفاوتی را ارائه کرده‌اند[۵۷].

به لحاظ عرفی و لغوی می‌توان گفت که خداوند متعال، در این آیه مؤمنان را به رعایت تقوا و همراهی دائم و بی‌قیدوشرط با صادقین امر کرده است. روشن است که امر به همراهی مطلق با صادقین، با عصمت آنان تلازم روشنی دارد؛ زیرا اگر آنها انسان‌هایی گناهکار و خطاکار بودند، امر به همراهی مطلق با آنها مستلزم وقوع بندگان مؤمن خدا در ورطه گناه و اشتباه بود که چنین امری خلاف حکمت خداوند متعال است.

برخی از مفسران شیعه با تحلیل معنای صادقین و اطلاق امر خداوند به همراهی مؤمنان با صادقین، آنها را انسان‌هایی معصوم معرفی کرده‌اند[۵۸].

نیز قتاده، از مفسران عصر پس از رسالت، به همراه برخی دیگر از مفسران اهل سنت، «صادقین» را کسانی می‌داند که در نیت و عمل صادق باشند[۵۹] و شب و روز و در پنهان و آشکار راست‌گو[۶۰]. برایند پذیرش این صفات در یک انسان، اذعان به معصوم بودن اوست.

فخر رازی نیز در تفسیر این آیه به عصمت صادقین اعتراف می‌کند، اما سرانجام به این باور می‌رسد که چون ما پس از رسول خدا (ص) انسان معصومی را نمی‌شناسیم که در میان ما باشد، باید مجموع امت را معصوم بدانیم و امر خداوند به همراهی با صادقین را همراهی با مجموع امت تفسیر کنیم[۶۱].

بنابراین نمی‌توان به طور قطع به برداشت ویژه‌ای از مسلمانان نخستین درباره این آیه دست یافت، اما می‌توان مدعی شد که این آیه نیز به لحاظ معنای عرفی خود، توانایی ایجاد آشنایی با مفهوم عصمت را برای نخستین مسلمانان داشته است»[۶۲]

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۶۳]. مرحوم شیخ مفید برای اثبات عصمت امامان پاک (ع) با استفاده از این آیه، پس از آنکه شأن نزول آن و مراد از صادقین را امام علی (ع) می‌شمرد، حکم این آیه را درباره دیگر امامان نیز جاری می‌کند: «امر به پیروی از صادقین به طور مطلق وارد شده است، و همین امر موجب عصمت آنان می‌شود»[۶۴].

در تبیین این برهان می‌توان گفت خداوندی که هدفش از آفرینش انسان، رساندن او به کمالات بوده است، اگر بداند امکان لغزش و اشتباه در کسی هست، هیچ‌گاه بندگان خود را به پیروی کامل و مطلق از او امر نخواهد کرد؛ زیرا نقض غرض لازم خواهد شد. بنابراین از اینکه در این آیه بندگان خود را به پیروی کامل و مطلق از صادقین امر کرده است، نتیجه می‌گیریم که صادقین از لغزش و اشتباه معصوم‌اند. آنچه در این آیه مهم جلوه می‌کند، تعیین مصداق صادقین است؛ زیرا صادقین در لغت عرب به معنای راست‌گویان است و از این جهت با صرف نظر از دیگر قراین، دلیلی برای تخصیص آن به گروه ویژه‌ای وجود ندارد.

مرحوم شیخ مفید با استفاده از یک قرینه عقلی و یک قرینه نقلی[۶۵] بر این باور است که مصداق صادقین، امام علی (ع) است و از این راه، حکم آیه را درباره دیگر امامان نیز جاری کرده است. قرینه عقلی این مدعا را می‌توان در قالب یک قیاس مرکب این گونه تقریر کرد: مقصود از صادقین، یا همه راست‌گویان هستند یا برخی از آنان؛ اما اینکه مقصود، همه راست‌گویان باشند، محال است؛ پس مقصود از صادقین، برخی از راست‌گویان‌اند.

دلیل مقدمه دوم این است که همه مؤمنان که به پیروی از صادقین خوانده شده‌اند، به لحاظ ایمانشان صادق‌اند؛ پس اگر مقصود از صادقین، همه راست‌گویان باشند، امر به پیروی از صادقین، به این معناست که خداوند مؤمنان را به پیروی از خودشان امر کرده، و این محال است. به بیان دیگر، باید منادی به و منادی الیه از یکدیگر متفاوت باشند؛ زیرا محال است انسان را به پیروی از خودش دعوت کنند[۶۶].

با توجه به قیاسی که بیان شد، روشن می‌شود که مراد از صادقین باید گروه ویژه‌ای باشند. حال این گروه ویژه، یا معروف و شناخته شده هستند یا ناشناخته؛ اگر شناخته شده باشند، باید نام‌های آنان در روایات آمده باشد؛ به گونه‌ای که مورد اختلاف نباشد، و اگر ناشناخته باشند، باید به گونه‌ای قراینی بر معرفی آنان آورده شود؛ وگرنه تکلیف از مکلفان ساقط خواهد شد.

فرض اول غیرواقع است؛ اما درباره فرض دوم که درست است، باید گفت با توجه به اینکه هیچ کدام از فرق اسلامی قرینه‌ای بر غیر افرادی که بیان کردیم، اقامه نکرده‌اند، ثابت می‌شود مقصود از صادقین، امامان‌اند.

افزون بر این، همان‌گونه که بیان شد، با این آیه عصمت صادقین ثابت می‌شود؛ حال آنکه هیچ یک از کسانی که مخالفان ما، آنها را مصداق صادقین دانسته‌اند، از دیدگاه خودشان معصوم نیستند[۶۷]. قرینه نقلی مرحوم مفید، در حقیقت یکی از آیات قرآن کریم است. وی با استفاده از این آیه بر این باور است که مراد از صادقین در آیه مورد استدلال، گروه ویژه‌ای، یعنی امام علی (ع) است: لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ[۶۸]

بر اساس کریمه فوق، صادقین دارای ویژگی‌هایی هستند که در آیه بیان شده است، و همه آنها بر امام علی (ع) منطبق‌اند. از دیدگاه ایشان، نخستین شرط صادق بودن در این آیه، ایمان به خدا، قیامت، ملائکه، کتاب و پیامبران است و بر اساس روایت‌های متواتر، امام علی (ع) نخستین مردی بود که ایمان آورد[۶۹].

دومین شرط صادق بودن، انفاق مال در راه محبت خدا به بستگان، ایتام، فقرا و... است. بر اساس آیه کریمه وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا[۷۰] و به پشتوانه روایات متواتری که شأن نزول این آیه را امام علی (ع) و خانواده‌اش معرفی می‌کنند، ثابت می‌شود که این شرط نیز در امام (ع) هست[۷۱].

همچنین با استفاده از الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۷۲] که روایات مستفیضه، شأن نزول آن را امام علی (ع) می‌دانند، مدعای ما ثابت می‌شود.

سومین شرط صادق بودن، در آیه ۱۷۷ سوره بقره، بر پا کردن نماز و پرداخت زکات است. شیخ مفید بر این باور است که با استفاده از آیه إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۷۳] و اتفاق نظر ناقلان حدیث بر اینکه این آیه در شأن امام علی (ع) نازل شده است، می‌توان قاطعانه گفت که این ویژگی در امام علی (ع) هست. شرط چهارم صادق بودن در آیه مزبور، وفای به عهد است. درباره هیچ یک از اصحاب پیامبر اکرم (ص) نمی‌توان گفت که وی نقض عهد نکرده است، مگر امیرالمؤمنین (ع)، که احدی نمی‌تواند بگوید او به عهد و پیمانی که با رسول خدا (ص) مبنی بر یاری کردن او بسته بود، بی‌وفایی کرد.

آخرین شرط صادق بودن در این آیه، صابر بودن در سختی‌هاست، و هیچ کس را نمی‌توان یافت که مانند علی (ع) در گرفتاری‌های رسول خدا (ص) در کنار او صبر و استقامت کرده باشد. دوست و دشمن، هم‌داستان‌اند که وی در هیچ جنگی، از صحنه نبرد فرار نکرد[۷۴].

بنابراین پس از اینکه عصمت صادقین با استدلال ثابت شد، عصمت مصداق آن، یعنی امام علی (ع) نیز ثابت می‌شود.

همچنین مرحوم شیخ بر این باور است که آیه کریمه، عصمت امام در امور مربوط به دین (اعم از تبیین دین و عمل به آن را) ثابت می‌کند. از این عبارت می‌توان به دیدگاه شیخ پی برد: قد ثبت أن الله سبحانه دعا المؤمنين... إلى اتباع الصادقين و الكون معهم فيما يقتضي الدين[۷۵]. ایشان در ادامه بیان استدلال خود درباره تسری حکم این آیه به دیگر امامان پاک (ع)، تنها این جمله را بیان می‌کند: و ذلك يوجب عصمتهم و برائة ساحتهم و الامان من زللهم[۷۶]. مرحوم شیخ اگرچه این آیه را وسیله‌ای برای اثبات عصمت دیگر امامان نیز دانسته، توضیحی در این باره ارائه نکرده است[۷۷].

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۷۸]. مرحوم حلبی، مصداق صادقین در آیه را امامان (ع) می‌داند[۷۹]. با این مقدمه، مرحوم حلبی، استدلال خود را چنین تقریر می‌کند که خداوند ما را به تبعیت مطلق از صادقین امر کرده و این تبعیت را در جهت ویژه‌ای منحصر نکرده است؛ پس تبعیت از آنها در هر امری لازم است. از سوی دیگر، هر کسی که خداوند ما را به تبعیت مطلق از او امر کرده باشد، از گناه معصوم است؛ زیرا قبیح است خداوند ما را به تبعیت از کسی فرمان دهد که فاسق است یا حتی احتمال صدور فسق از او می‌رود. پس صادقین از گناه معصوم‌اند: فأمر باتباع المذکورین و لم یخص جهة الکون بشئ دون شئ فیجب اتباعهم فی کل شئ و ذلک یقتضی عصمتهم لقبح الأمر بطاعة الفاسق أو من یجوز منه الفسق[۸۰].

صدر کلام مرحوم حلبی، گویای این اعتقاد است که پیروی از امامان پاک (ع) در همه امور لازم است؛ ولی ذیل کلام ایشان (یعنی عبارت لقبح الأمر بطاعة الفاسق أو من یجوز منه الفسق) روشن می‌کند که مقصود وی، پیروی از امامان پاک (ع) در امور دینی است. بنابراین وی در پی آن است که با این آیه عصمت امامان پاک (ع) از گناهان را ثابت کند»[۸۱]
3. آقای صفرزاده؛
آقای صفرزاده در کتاب «عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی» در این‌باره گفته‌‌اند:

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۸۲]. درباره این آیه نیز به مفهوم لغوی، سیاق آیه و دلالت آن، شأن نزول و احادیث معارض اشاره خواهیم کرد.

صدق در لغت: اهل لغت، صدق را در معنای نقیض الکذب استعمال کرده‌اند، که در قول خبری گفته می‌شود و رجل صدق، یعنی نعم الرجل. البته صدق به فعل پاک هم تعبیر می‌شود[۸۳]. خلیل بن احمد فراهیدی می‌گوید: الصَّدْقُ، الكامل من كل شيء؛ صدق، کامل از هر چیزی است[۸۴]. و صدیق هم یعنی مبالغه در صدق[۸۵].

صدق در قرآن: صدق، در استعمالات قرآن، مفهومی گسترده‌تر از معنای لغوی آن دارد، مثل فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ[۸۶] یعنی در منزلگاه صدق و حقیقت نزد خداوند عزت و سلطنت، جاودانه متنعم‌اند. صدق در اینجا به عنوان وصفی برای جایگاه "مقعد" آمده است.

همچنین در سوره بقره می‌فرماید: لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ[۸۷].

می‌بینیم که در این آیه نیکی به سه چیز اطلاق شده است؛ یکی اعتقاد به خدا و قیامت و ملائکه و انبیا و کتاب‌های آسمانی و کلاً ایمان، دوم به اعمال نیک مثل اعطای مال به یتیمان و فقیران و نزدیکان، اقامه نماز و پرداخت زکات، یعنی عمل نیک برای خدا، و سوم اخلاقیات یا مکارم اخلاق مثل وفای به عهد و صبر و پایداری. در نهایت سه جلوه پاک اعتقاد و عمل و اخلاق را صدق می‌داند و کسانی را که در این سه مرحله قدم می‌نهند جزء صادقین برمی‌شمارد. البته باید دانست تمام این استعمالات قرآنی و نظایر آن به صورت استعمال حقیقی است.

به هر حال از موارد استعمال لغت و قرآن نتیجه می‌گیریم که گرچه صدق در اصل، تطبیق خبر با خارج است، اما شامل عمل پاک و انسان کامل و عقیده پاک نیز می‌گردد؛ همانطور که جناب علامه طباطبایی و علامه طبرسی می‌فرمایند: چون اعتقاد و عزم، هم قول شمرده شده، لذا در معنی صدق وسعت داده شده است و صدق به خبر صادق، یعنی مطابق با خارج و عمل و اعتقاد، که عمل با اعتقاد هماهنگ باشد و نیز به عزم راسخ همراه با جدیت و عمل، گفته می‌شود و در یک کلام، صادق به کسی گفته می‌شود که قائل به حق و عامل به آن باشد، چون صدق، صفت مدح و دارای مفهومی گسترده است[۸۸].

ارتباط آیه با آیات قبل: آیات قبل مربوط به مؤمنانی است که از رفتن به جنگ تبوک امتناع کردند و از امر پیامبر (ص) سرباز زدند. بعد از بازگشت لشکر اسلام و دستور اکید رسول اکرم (ص)، بر ترک رابطه با آنان (سه نفر)، حتی زنانشان هم با آنها‌تر ک رابطه کردند. این سه متخلف، وقتی زمین را برای خود ضیق دیدند، خودشان هم با یکدیگر ترک رابطه کردند و از کردار خود پشیمان گردیدند و از شهر خارج شدند و به کوه‌ها پناه بردند و توبه کردند. بعد از مدتی خداوند توبه آنها را پذیرفت و آنان به شهر و جامعه بازگشتند. خدای متعال در آیه بعد می‌فرماید: "اهل مدینه نباید از پیامبر (ص) تخلف کنند و از آن حضرت روی گردان شوند" سپس ارزش سختی‌ها و گرسنگی‌هایی را که در راه خدا تحمل کردند یادآور می‌شود و در آیه صادقین، مؤمنان را مخاطب ساخته، آنان را به تقوا و خودداری از مخالفت با خدا فرمان می‌دهد و به آنان أمر می‌کند که با صادقان باشند. با این مقدمه باید صادقان را بشناسیم و دلالت و شأن نزول آیه و میزان این دلالت را بررسی کنیم.

دلالت آیه از دیدگاه دانشمندان: مرحوم بهبهانی می‌فرماید: این آیه دلالت دارد، اولاً بر اختصاص صادقین به ائمه اطهار، چون منظور از صادقین، مطلق صادقین نیست، زیرا اگر این معنای عام مراد این باشد همه مؤمنین را در هر مرتبه‌ای از صدق، شامل می‌شود با این فرض، باید به جای مَعَ الصَّادِقِينَ بگوید مِنَ الصَّادِقِينَ تا جزیی از صادقین باشد. پس با عدول از کلمه مِن به کلمه مَعَ، می‌رساند که مراد طبقه خاصی از مؤمنان می‌باشند و این، همان مرتبه عصمت است که هیچ‌گونه کذب در قول و فعل او راه ندارد و به نصّ آیه تطهیر، در امت کسانی هستند که از هرگونه رجس مطهرند و آنان اهل بیت پیامبر (ص) می‌باشند.

با این فرض، اگر منظور از صادقین غیر معصومین باشند، لازم می‌آید که معصومین (اهل بیت پیامبر (ص)) از غیر معصومین پیروی کنند که عقلاً قبیح است. همچنین با صادقین بودن تنها با اطاعت و پیروی از آنان درست است و تعبیری نزدیک‌تر از این نیست که بگوییم امامت، یعنی مأموریت مؤمنین بر اطاعت از او و بودن با امام، زیرا حقیقت پیروی چیزی نیست، مگر متابعت مأموم از امام و عدم مفارقت از او.

ثانیاً، جناب بحرانی در کتاب غایةالمرام ده روایت از طریق شیعه و هفت روایت از طریق عامه نقل می‌کند و می‌گوید: "روایات از طریق ما و طریق عامه مستفیض[۸۹] است که صادقین، اهل بیت معصوم نبی اکرم (ص) می‌باشند"[۹۰].

شاید کسی بپرسد که وجوب طاعت، کشف از امامت نمی‌کند، زیرا اطاعت از پدر بر فرزند واجب است و همین‌طور اطاعت زوجه از زوج با اینکه امام نیستند. جواب این است که افتراض طاعت بر جمیع مؤمنین از موصول عام الَّذِينَ فهمیده می‌شود و این با اطاعت خاص فرزند از پدر و مانند آن فرق دارد و این عموم از عام امر به تقوا هم فهمیده می‌شود و تخصیص بردار نیست[۹۱].

جناب فخر رازی در تفسیر آیه کریمه می‌گوید: خداوند مؤمنان را به بودن با صادقین امر کرده و لازمه آن وجود صادقان در هر زمان است و صادقان، مانع اجتماع امت بر باطل هستند، لذا اگر امت بر چیزی اتفاق کند، اتفاق آنان بر حق است و این دلیل بر حجیت اجماع می‌باشد.

اگر کسی بگوید چرا منظور از بودن با صادقین، بودن بر روش صادقین نباشد با این فرض که در هر زمانی صادقی وجود داشته باشد؟ می‌گویم این خلاف ظاهر آیه است، چون ظاهر آیه وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ این است که وجود صادقین مفروض گرفته شده و به بودن با آنان امر شده است. اگر بگوید این آیه فقط زمان رسول الله (ص) موضوع داشته، چون صادق در آن زمان تنها آن حضرت بوده و دلالت نمی‌کند که در هر زمانی باید صادقین تحقق داشته باشد؛

می‌گوییم: اولاً، این خطاب مانند بقیه خطاب‌های قرآن تا قیامت متوجه همه مکلفین است و ویژه زمان رسول خدا نیست، چون استثنا از آن صحیح است صحت استتنا دلیل بر وجود عام در مستثنی‌منه است.

ثانیاً، خداوند مؤمنان را ابتدا به تقوا امر کرده و مخاطب او تمام کسانی است که جایز الخطا هستند و متقی نیستند. و آیه دلالت می‌کند بر اینکه افراد جایز الخطا همواره باید با کسی باشند که معصوم از خطاست و این مسئله در هر زمانی تحقق دارد.

نقد کلام فخر رازی: آنچه که از سخن فخر رازی استفاده می‌شود این است که در هر زمانی صادقین وجود دارند و آن، اجماع امت است که معصوم است نه افراد خاص، چون افراد خاص را نمی‌شناسیم و حال اینکه این سخن واضح البطلان است؛ زیرا:

  1. ادله عصمت امامان فراوان است و احادیثی که نام معصومان در آنها به صراحت آمده است، بیش از حد تواتر است و بخشی از این روایات در منابع اهل سنت و برخی در منابع شیعه آمده است، مانند روایات شأن نزول آیه تطهیر.
  2. اینکه صادقین معصوم، جمیع امت باشند بر خلاف اجماع قطعی همه مسلمانان است و کسی به عصمت غیر از چهارده معصوم قائل نشده است.
  3. ظاهر عنوان صادقین، عام استغراقی و شمولی است نه مجموعی، چون مجموع، طبق کلام رازی، اعتباری است که قید وحدت افراد را به هم پیوند می‌دهد و اصل در عام، استغراقی است، ولی عام مجموعی مجاز است و نیاز به قرینه دارد و مقتضای اصالة الحقیقه عام استغراقی است.
  4. عصمت، عنوانی حقیقی است و موضوع واقعی می‌طلبد و عام مجموعی اعتباری است، و محال است موجود واقعی به موضوع اعتباری تقوّم پیدا کند.
  5. سخن جناب رازی بر خلاف قرینه مقابله میان صادقین با يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا می‌باشد و مقابله بین دو عنوان ایجاب می‌کند که مؤمنان مخاطب عده‌ای باشند و صادقین مقابل مؤمنان کسان دیگری باشند.
  6. اینکه صادقان مجموع امت باشند، مناقض سخن خود فخر رازی است؛ چون ایشان در توجیه اینکه صادقین در انحصار وجود پیامبر (ص) نیست، گفت: "آیه در بیان این جهت است که در همه زمان‌ها مؤمنانی هستند که جایز الخطا می‌باشند و صادقانی هستند که معصوم از خطا هستند و این مؤمنان باید همواره با آن صادقانی باشند که معصوم‌اند".

پس با این فرض، مؤمنان را جایز الخطا و صادقان را معصوم از خطا فرض کرده و این کلام نقض خودش می‌باشد.

شأن نزول آیه: جناب سید هاشم بحرانی در شأن نزول و تفسیر آیه صادقین، از طریق شیعه و اهل سنت هفت حدیث را نقل می‌کند که مراد از صادقین در آیه، پیامبر (ص) و اهل بیت او می‌باشند. این روایات را در چند دسته بیان می‌کنیم[۹۲]:

  1. روایاتی که از طریق اهل سنت از ابن عباس در تفسیر آیه صادقین نقل شده که گفته است: « هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (ع)»[۹۳].
  2. روایاتی که از طریق عامه نقل شده است، ابو نعیم از امام جعفر بن محمد (ع) در تفسیر آیه صادقین نقل کرده که فرموده است: «مُحَمَّدٌ وَ عَلِيٌّ (ع)»[۹۴].
  3. روایاتی که از طریق عامه از ابن عمر در تفسیر آیه صادقین آمده است: «وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ يَعْنِي مَعَ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ»[۹۵].
  4. روایاتی که از طریق عامه از جابر جعفی از امام باقر (ع) در تفسیر آیه صادقین می‌فرماید: « مُحَمَّدٌ (ص)»[۹۶].
  5. روایتی که از طریق خاصه از برید بن معاویه عجلی از امام باقر (ع) در تفسیر آیه صادقین نقل شده است که امام فرمودند: « إِيَّانَا عَنَى»[۹۷].
  6. روایتی که خاصه از ابن ابی نصر از امام رضا (ع) در تفسیر آیه صادقین نقل می‌کند که امام فرمود: «الصَّادِقُونَ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الصِّدِّيقُونَ بِطَاعَتِهِمْ»[۹۸].
  7. روایتی که خاصه از جابر از امام باقر (ع) در تفسیر آیه می‌فرماید: «مَعَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ»[۹۹].
  8. محمد بن حسن شیبانی در نهج البیان از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) نقل می‌کند که فرمودند: «الصَّادِقِينَ هُمُ الْأَئِمَّةُ الطَّاهِرُونَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (ص)» و از نبی اکرم (ص) در تفسیر آیه صادقین نقل می‌کند که ایشان فرمودند: «هم علي و فاطمة و الحسن و الحسين و ذريتهم الطاهرون إلى يوم القيامة»[۱۰۰].
  9. روایتی که خاصه از جابر از امام باقر (ع) در تفسیر آیه نقل می‌کند که امام فرمودند: «مَعَ آلِ مُحَمَّدٍ (ص)»[۱۰۱]
  10. روایتی که سلیم بن قیس هلالی در حدیث (مُناشِدَه) از امیرالمؤمنین (ع) نقل می‌کند: آن حضرت، مردم را دعوت به مناظره کرد و فرمود: آیا می‌دانید که آیه صادقین نازل گشت و سلمان از پیامبر (ع) سؤال کرد آیا عام است یا خاص و نبی اکرم در تفسیر آیه فرمود: «أَمَّا الْمَأْمُورُونَ فَعَامَّةُ الْمُؤْمِنِينَ أُمِرُوا بِذَلِكَ وَ أَمَّا الصَّادِقُونَ فَخَاصَّةٌ لِأَخِي عَلِيٍّ وَ أَوْصِيَائِي بَعْدَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»[۱۰۲].
  11. در تفسیر عیاشی از ابی حمزه ثمالی از امام باقر (ع) در تفسیر کمال ایمان فرمودند: «تُوَالِي أَوْلِيَاءَ اللَّهِ وَ تُعَادِي أَعْدَاءَ اللَّهِ وَ تَكُونُ مَعَ الصَّادِقِينَ». سپس در تعریف اولیاءالله فرمود: «أَوْلِيَاءُ اللَّهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ انْتَهَى الْأَمْرُ إِلَيْنَا ثُمَّ ابْنِي جَعْفَرٌ وَ أَوْمَأَ إِلَى جَعْفَرٍ وَ هُوَ جَالِسٌ فَمَنْ وَالَى هَؤُلَاءِ فَقَدْ وَالَى أَوْلِيَاءَ اللَّهِ وَ كَانَ مَعَ الصَّادِقِينَ...»[۱۰۳].
  12. عیاشی از هشام بن عجلان از امام صادق (ع) درباره ایمان سؤال کرد و ایشان فرمودند: ایمان، شهادت به «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» و رسالت محمد (ص) و اقرار به آن چیزی است که از جانب خدا آمده و اقامه نماز و ایتای زکات و روزه ماه رمضان و حج بیت الله و ولایت ما و برائت از دشمنان ما و در این حال «تَكُونُ مَعَ الصَّادِقِينَ»[۱۰۴].
  13. از ابن اذینه از برید بن معاویه عجلی روایت شده است که امام باقر (ع) در تفسیر آیه صادقین فرمودند: "خداوند فقط ما (اهل بیت پیامبر (ص)) را قصد کرده است"[۱۰۵].

احادیث معارض: در باب شأن نزول آیه صادقین، دو حدیث از ضحاک و سعید بن جبیر نقل شده است که صادقین به ابوبکر و عمر یا به ابوبکر و عمر و اصحاب آنها تفسیر شده است[۱۰۶].

نقد و بررسی: درباره این احادیث باید گفت:

  1. در سند حدیثی که ابن عساکر از ضحاک نقل کرده، جویبر بن سعید ازدی است که ابن حجر در کتاب تهذیب التهذیب[۱۰۷] از افراد بسیاری از ائمه رجال مانند ابن معین و ابی داوود و ابن عدی و نسایی تضعیف او را نقل کرده؛ مثلاً در حدیثی که جویبر بن سعید آن را نقل کرده که پیامبر خدا (ص) نماز را بدون وضو خواند و بعد اعاده کرد، بیهقی می‌گوید: "آن ضعیف است"[۱۰۸]. در سند حدیث دوم هم اسحاق بن بشر کاهلی است که ذهبی در کتاب میزان الاعتدال[۱۰۹] از ابن ابی شیبه و موسی بن هارون و ابو زرعه و دارقطنی نقل می‌کند که همه آنها اسحاق بن بشر کاهلی را دروغگو و واضع حدیث می‌دانند.
  2. با توجه به قراین داخلی آیه که عصمت صادقان را بیان می‌کند؛ افرادی مثل ابوبکر و عمر که به اجماع مسلمین معصوم نیستند از شمول آیه صادقین خارج‌اند. پس این احادیث، با احادیث زیادی که نقل گردید قابلیت تعارض ندارد.

در پایان بحث از این آیه آنچه را که از قراین داخلی و خارجی آیه به نظر، می‌رسد در چند بند اشاره می‌کنیم:

  1. عبارت وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ، امر است و دال بر وجوب می‌کند و بودن با صادقان، بودن مکانی و زمانی نیست، بلکه مراد تبعیت از قول و فعل آنهاست[۱۱۰].
  2. صدق گرچه به تطبیق خبر با واقع گفته می‌شود، لکن، در استعمالات قرآن، مفهوم گسترده‌ای دارد که قلمرو آن، اندیشه، اخلاق، کلام، کردار و رفتار را در برمی‌گیرد[۱۱۱].
  3. صادق به قول مطلق، کسی است که از هر جهت راست و درست باشد و کوچک‌ترین کجی و انحراف در کردار و اندیشه و گفتار و اخلاق او نباشد و چنین کسی جز معصوم نخواهد بود.
  4. از آنجا که اجماع مسلمین بر آن است که غیر از چهارده معصوم کسی دارای مقام عصمت و صدق مطلق نیست، لذا صادقان، پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) خواهند بود.
  5. چون مخاطب قرآن، تمام اعصار می‌باشد، لذا مخاطب يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا، مؤمنین تمام اعصار هستند و مراد از صادقان، جمع استغراقی و شمولی است که تمام چهارده معصوم را شامل می‌شود و در هر عصری یکی از امامان مصداق صادقین خواهد بود.
  6. به قرینه مقابله بین يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا و كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ، جمیع امت نمی‌توانند صادقین باشند. اجماع و فرض چنین کلامی عقلاً محال و متناقض است.
  7. روایاتی که در شأن نزول آیه آمده است، گرچه متواتر لفظی نیست، لکن یازده روایت از طریق راویان مختلف به محمد (ص) و آل محمد (ع) و یا اهل بیت محمد (ص) تعبیر دارد و شش روایت به علی بن ابی‌طالب (ع) تعبیر دارد که اگر تواتر معنوی نباشد، لااقل مستفیض است.
پس با توجه به قراین داخلی و خارجی آیه صادقین، می‌توانیم ادعا کنیم که صادقان در آیه، چهارده معصوم‌اند که از هرگونه نقص و عیب و گناه دور می‌باشند. از طرفی با توجه به معنای عام صدق، این آیه بر عصمت مطلق امامان در دو بعد عمل و علم دلالت می‌کند؛ چرا که آنان از حین تولد تا لحظه مرگ، از هر چیزی که با صدق مطلق منافات کند، مبرا بوده‌اند»[۱۱۲].
4. حجت الاسلام و المسلمین محمدی؛
حجت الاسلام و المسلمین محمدی در کتاب «عصمت در قرآن» در این‌باره گفته‌‌اند:

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۱۱۳][۱۱۴].

وجه استدلال آیه به این صورت است که این امر الهی در صورتی امکان‌پذیر است که اولاً همواره افراد صادقی در جامعه وجود داشته باشند. ثانیاً این صادقین باید دائم الصدق و از هر جهت صادق باشند؛ زیرا اسم جمع محلّی به الف و لام افاده عموم می‌کند، یعنی باید معصوم باشند. چون اگر امکان ارتکاب گناه و یا خطا در آنها باشد در آن صورت دیگر صادق - به نحو مطلق - نخواهد بود. از آنجا که حکیم هیچ‌گاه امر عبث و محال نمی‌کند نتیجه می‌شود که: ۱- هیچ‌گاه جامعه از صادق مطلق (معصوم) خالی نخواهد بود. ۲- مؤمنین (متّقین) باید همواره همراه و مطیع معصومین باشند؛ در غیر این صورت، سعادت و فلاح حاصل نخواهد شد. بدیهی است، بعد از رحلت پیامبر (ص) تنها افرادی که در مورد آنها اجماعاً عصمت تصوّر دارد، ائمه دوازده‌گانه (ع) می‌باشند. ۳- به این مطلب که «صادقین» همان ائمه معصومین (ع)، هستند در روایات نیز اشاره شده است. «عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ‏ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۱۱۵]‏ قَالَ الصَّادِقُونَ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الصِّدِّيقُونَ بِطَاعَتِهِمْ»[۱۱۶]؛ یعنی امام رضا (ع) فرمود: صادقین همان ائمه هستند (که به سبب اطاعت از خدا صادق و صدیق هستند). ۴-امامت به امر وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ[۱۱۷]

وجه استدلال در این دو آیه به این ترتیب است که: در آیه اول می‌فرماید در فعل خیرات را به آنان وحی کردیم و در این جا به دو نکته باید توجّه کرد: یکی آنکه «الخیرات» افاده عموم می‌کند و شامل همه کارهای خوب می‌شود و بدیهی است که گناه و نافرمانی نقیض آن می‌باشد. همچنین اشتباه و انحراف خیر نیست و چون «الخیرات» همه افعال و دیدگاه‌های امام را در بر می‌گیرد. ارتکاب هرنوع گناه و یا هر خطا و اشتباهی خلاف فِعْلَ الْخَيْرَاتِ است. پس از این کلام خدای تعالی نتیجه گرفته می‌شود که: امام تحت عنایات خاص الهی از ارتکاب هر نوع گناه و اشتباهی مصون است. نکته دوم واژه أَوْحَيْنَا است. وحی به معنای القای سرّی و سریع یک پیام است، طوری که هیچ القاء شیطانی نتواند در آن راه یابد. و چون خداوند فعل خیرات را به امامان وحی فرموده است، این پیام به صورت پنهانی و دفعی به امام می‌رسد و در واقع به منزله «برهان رب» است که امام را از هر خطا و عصیانی حفظ می‌کند. از ذیل آیه نیز عصمت امام استفاده می‌شود چون «عابد» بودن ائمه را با لفظ كَانُوا مستمر کرده است و از طرفی «عابد» صفت مشبه است که دارا بودن صفت را به نحو ثبوت و مستمر افاده می‌کند و خلاصه امام «عابد» است و روشن است که «عابد» مغایر «عاصی» است.

وجه استدلال به آیه دوم بیشتر با استفاده از جمله وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ[۱۱۸] است. از این جمله استفاده می‌شود که، امام نسبت به آیات الهی به درجه «ایقان» رسیده است. و برای رسیدن به این درجه باید ملکوت آسمان‌ها و زمین را مشاهده کرده باشد. چون قرآن کریم می‌فرماید: وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ[۱۱۹]. ملکوت یعنی حقیقت و باطن اشیا و این که پس از مشاهده حقایق اشیاء ملاحظه خواهد شد هویّت و هستی آنها تنها ربط و تعلّق و وابستگی به خدا است و جز همین ملکیّت و مملوکیّت برای ذات حق، حقیقت دیگری ندارند. حال کسی که چنین بینشی پیدا کند، (ملکوت آسمان‌ها و زمین را مشاهده کند). خواهد دید که گناه ملکوتی بسیار زشت و تنفرآور دارد. طوری که حتّی تصوّر ارتکاب آن را نیز در مخیّله خود راه نمی‌دهد. چنان که ما انسان‌های عادی تصوّر بسیاری از گناهان را نیز در ذهن خود نمی‌کنیم، تا چه رسد به ارتکاب آن. آنجا که تا اندازه‌ای از حقیقت و ملکوت بعضی اعمال آگاه هستیم. فکر انجام آن را نیز نمی‌کنیم؛ چون کمابیش چهره زشت و نفرت‌انگیز آن را مشاهده می‌کنیم. هیچ انسان عاقل و علاقمند به حمایت خود فکر خوردن مقدار زیادی سم مهلک را به مخیّله خود راه نمی‌دهد، هرگز فکر خوردن مدفوع دیگران با وجود غذاهای پاک و حلال را نمی‌کند. هیچ گاه بدون لباس در اجتماع حاضر نمی‌شود و.... بدیهی است که ما به طور کامل ملکوت نوشیدن سم را مشاهده نمی‌کنیم، ولی همین مقدار نیز برای عدم ارتکاب آن کافی است.

حال امام حقیقت و ملکوت و باطن همه اشیاء از جمله گناه را مشاهده می‌کند. در چنین صورتی حتّی تصوّر ارتکاب گناه را نیز نخواهد داشت.

در اینجا مطلب دیگری نیز روشن می‌شود، و آن این که معصوم هر چند احتمال انجام گناه درباره‌اش وجود ندارد و محال است نافرمانی خدا را کند، ولی مجبور به ترک گناه نیز نیست. بلکه در عین حال که قدرت بر انجام گناه دارد، محال است مرتکب آن شود. و این در واقع ریشه در نوع علم و بینش امام نسبت به حقیقت گناه دارد. مانند انسان‌های عادی که هرچند احتمال این که لخت و عریان در جمع مردم ظاهر شوند صفر است، ولی هرگز مجبور نیستند»[۱۲۰].
5. علی ربانی گلپایگانی؛
حجت الاسلام و المسلمین علی ربانی گلپایگانی در کتاب «امامت اهل بیت» در این‌باره گفته‌ است:

«درباره دلالت آیه بر عصمت صادقین سه تقریر ارائه شده است:

تلازم پیروی مطلق با عصمت: مفاد آیه شریفه پیروی مطلق از صادقین است، و پیروی مطلق از فرد یا افرادی ملازم با عصمت آنان است[۱۲۱]. این تقریر همانند تقریر اول آیه اولی‌الامر است و همه مطالب مذکور در مورد آن آیه از نظر اشکال و جواب در مورد این آیه جاری است و نیاز به تکرار نخواهد بود.

تلازم علم به صادق بودن صادقین با عصمت: علامه حلی در شرح کلام محقق طوسی که آیه كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ را از دلایل امامت امام علی (ع) دانسته، گفته است: «خداوند متعال به بودن با صادقین (پیروی از آنان و همراهی با آنان) امر کرده است و مقصود از «صادقین” کسانی‌اند که صادق بودن آنها معلوم است، و این ویژگی جز در مورد معصوم تحقق نمی‌یابد؛ زیرا نمی‌توان از صادق بودن غیر معصوم آگاه شد، و به اجماع مسلمانان، از اصحاب پیامبر (ص) غیر از علی (ع) کسی معصوم نیست. بنابراین، علی (ع) معصوم است، پس باید از او پیروی کرد”[۱۲۲].

فاضل قوشجی نیز در شرح کلام محقق طوسی گفته است: «مضمون آیه کریمه امر به پیروی از معصومین است؛ زیرا «صادقین” همان معصومان‌اند و به اتفاق مسلمانان، از صحابه پیامبر (ص) غیر علی (ع)، کسی معصوم نیست، پس علی (ع) کسی است که به پیروی از او امر شده است”.

وی آنگاه مقدمات این استدلال را نپذیرفته و گفته است: و أجیب بمنع المقدمات[۱۲۳]. وی مقدمات استدلال و مناقشه در آنها را باز نگفته است، ولی مناقشه‌های او، چنان که مقدس اردبیلی[۱۲۴] گفته است، به مطالب زیر باز می‌گردد:

  1. غیر از علی (ع) از صحابه پیامبر (ص) فرد یا افراد دیگری معصوم بودند. این احتمال قطعاً مردود است؛ زیرا برای کسی جز علی (ع) ادعای عصمت نشده است.
  2. لازم نیست که صادق بودن کسی که باید از او پیروی شود، به صورت یقینی معلوم گردد، بلکه ظن به صادق بودن او نیز کافی است. این احتمال نیز نادرست است؛ زیرا قرآن کریم آشکارا فرموده است: وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا[۱۲۵].
  3. در این جا گزینه دیگری مطرح است و آن این که هیچ یک از افراد امّت معصوم نیستند، ولی اجماع امت، معصوم است و مسلمانان باید از اجماع پیروی کنند. این همان نظریه‌ای است که فخرالدین رازی برگزیده است. این تفسیر با ظاهر آیه سازگاری ندارد؛ زیرا مفاد ظاهر آیه این است که مؤمنانی که باید از صادقین پیروی کنند غیر از صادقین می‌باشند چون که تابع غیر از متبوع است[۱۲۶]، مضافاً بر این که اجماع امت یا اجماع اهل حل و عقد با عصمت ملازمه ندارد.

پرهیزگاری و نیاز به پیشوای معصوم: فخرالدین رازی در تقریر استدلال به این آیه بر عصمت صادقین گفته است: «جمله يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ مؤمنان را به رعایت تقوای الهی دستور داده است و از آنان خواسته است که با صادقین باشند؛ یعنی از آنان الگو بگیرند و پیروی نمایند. از این جا روشن می‌شود که مؤمنان، معصوم نیستند و احتمال خطا در آنان می‌رود. بدین جهت برای آنکه از خطا مصون بمانند باید از کسانی پیروی کنند که از خطا مصون باشند و آنان همان صادقین هستند، و چون این مطلب (مؤمنان خطاپذیر) در همه زمان‌ها موجود است پس در همه زمان‌ها نیز باید معصوم وجود داشته باشد تا مؤمنان از او پیروی کنند”. آن گاه گفته است: «پیروی از معصوم در صورتی ممکن است که انسان به او عالم باشد و او را بشناسد. اما اگر راهی برای شناخت او وجود نداشته باشد، دستور به پیروی از او، تکلیف به مالا یطاق خواهد بود، و چون ما انسان معیّنی را به عنوان معصوم نمی‌شناسیم، بنابراین، آیه ما را به پیروی از فردی خاص دستور نمی‌دهد. در این جا فرض دیگری جز مجموع امت باقی نمی‌ماند. بر این اساس، مجموع امت مصداق صادقین و معصوم است و مؤمنان باید پیرو آن باشند”[۱۲۷].

سخن فخرالدین رازی در این که مقصود از صادقین در آیه، افراد معصوم است، استوار است، ولی این گفتار وی که ما فرد یا افراد معینی را نمی‌شناسیم که از ویژگی عصمت برخوردار باشند و بدین دلیل باید مصداق آن را اجماع امت یا اجماع اهل حلّ و عقد بدانیم، نادرست می‌باشد؛ زیرا:

اولاً: مسائل مورد اجماع امّت، اندک است و نمی‌تواند راه‌گشای مسلمانان در احکام دینی باشد.

ثانیاً: اجماع امّت اگر مشتمل بر فرد معصوم نباشد، به عصمت نمی‌انجامد و هم چنان احتمال خطا در مورد آن وجود دارد.

ثالثاً: با رجوع به قرآن و سنت نبوی می‌توان معصومان را شناخت. از آیه تطهیر، حدیث ثقلین، حدیث سفینه و نظائر آنها به روشنی معصوم بودن اهل بیت پیامبر اکرم (ص) به دست می‌آید و در نتیجه آنان همان صادقینی هستند که خداوند، مسلمانان را به پیروی از آنان دستور داده و فرموده است: كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ چنان‌که در برخی روایات، صادقین در این آیه به پیامبر (ص) و اهل‌بیت او، به ویژه علی (ع) تفسیر شده است»[۱۲۸].[۱۲۹]
6. مهدی مقامی؛
حجت الاسلام و المسلمین مهدی مقامی در کتاب «ولایت و امامت در قرآن» در این‌باره گفته‌ است:

«معناشناسی صدق

«صدق» در لغت به معنای مطابقت حکم با واقع است[۱۳۰]. به عبارت دیگر، صدق در اصل وصف گفتاری است که با واقعیت خارج مطابقت دارد. ولی از آنجا که بر عقیده، نیت و عزم و اراده نیز قول اطلاق می‌شود، امور یاد شده نیز به وصف صدق و راستی توصیف می‌گردند. بر این اساس کسی که عقیده‌اش با نفس الأمر مطابقت داشته باشد، یا ظاهر و باطنش هماهنگ باشد، یا به اراده خویش جامه عمل بپوشاند، در عقیده، نیت و اراده‌اش صادق است[۱۳۱].

زمخشری گفته است: صادقین کسانی‌اند که در دین خدا از نظر عقیده، گفتار و رفتار صادق هستند[۱۳۲].[۱۳۳] صادقان باید کسانی باشند که هم افکار و هم گفتار و هم رفتار آنها مطابق با حق باشد و کسی که چنین باشد، معصوم است[۱۳۴].

کیفیت استدلال

خداوند در آیه ۱۱۹ سوره توبه فرموده است: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۱۳۵]. امر وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ، در صورتی امکان‌پذیر است که اولاً همواره افراد صادقی در جامعه وجود داشته باشند. ثانیاً این صادقین باید دائم الصدق و از هر جهت صادق باشند؛ یعنی باید معصوم باشند، چون اگر امکان ارتکاب گناه و یا خطا در آنها باشد در آن صورت دیگر صادق ـ به نحو مطلق ـ نخواهد بود[۱۳۶]. بدون شک مراد از صادقین، امامان دوازده‌گانه شیعه است چنانچه در روایات نیز بدین مسأله تصریح شده است[۱۳۷].

مصداق‌شناسی صادقین

در اینکه مصداق صادقین چه کسانی هستند، دو قول است:

  1. شیعه: بر پایه روایات و با توجه به مفهوم صادقین، مصداق صادقین اهل‌بیت پیامبرند.
  2. اهل‌ سنت: در تشخیص مصداق صادقین اختلاف نظر و دستِ‌کم چهار دیدگاه دارند.

ادله شیعه بر مدعای خود

بهترین راه تشخیص مصداق صادقین، مراجعه به قول امین وحی حضرت ختمی مرتبت محمد بن عبدالله (ص) است. ایشان در روایات متعددی که اهل سنت برخی از آن روایات را در کتاب‌های خود آورده‌اند، مصادیق صادقین را مشخص و معین کرده‌اند: "هنگامی که آیه صادقین نازل گردید، سلمان از پیامبر پرسید: آیا صادقین عام است یا خاص؟ پیامبر پاسخ دادند: مأموران به همراهی با صادقین عام است و همه مؤمنان را در بر میگیرد، ولی صادقون، خاص است و به برادرم علی و دیگر جانشینان من تا روز قیامت اختصاص دارد"[۱۳۸].

«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: اتَّقُوا اللَّهَ قَالَ: أَمَرَ اللَّهُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ بِأَجْمَعِهِمْ أَنْ يَخَافُوا اللَّهَ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ: وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ يَعْنِي مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ»[۱۳۹].

«عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ: اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ قَالَ: نَزَلَتْ فِي عَلِيِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ خَاصَّةً[۱۴۰]؛ ایضاً فِي قَوْلِهِ: اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ قَالَ: مَعَ عَلِيِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ»[۱۴۱].[۱۴۲]

اقوال و ادله اهل‌ سنت

محدّثان و مفسران اهل‌ سنت در تعیین مصداق آیه اختلاف دیدگاه داشته و دستِ‌کم سه گروه‌اند[۱۴۳]:

گروه نخست؛ مصداقی برای صادقین مشخص ننموده‌اند. زحیلی صاحب "تفسیر المنیر"[۱۴۴] و مراغی[۱۴۵] از این گروه‌اند.

گروه دوّم؛ مصداق صادقین را پیامبر و صحابه می‌دانند.

برخی از مفسران اهل سنت، پیامبر و اصحاب ایشان، ابوبکر و عمر و کعب بن مالک و مرارة بن ربیعه و هلال بن امیه و علی بن ابی طالب (ع) را از مصادیق دانسته‌اند[۱۴۶].

  1. عن نافع في قوله يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ [۱۴۷] قال نزلت في الثلاثة الذين خلفوا قيل لهم كانوا مع محمد وأصحابه [۱۴۸] فالمناسب أن يراد بالصادقين الثلاثة أي كونوا مثلهم في الصدق وخلوص النية[۱۴۹]
  2. عن ابن عباس في قوله اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ [۱۵۰] قال: مع علي بن أبي طالب [۱۵۱]
  3. عن سعيد بن جبير في قوله وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ [۱۵۲] قال مع أبي بكر و عمر رضي الله عنهما [۱۵۳].
  4. عن السدي في قوله اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ [۱۵۴] قال كونوا مع كعب بن مالك ومرارة بن ربيعة وهلال بن أمية[۱۵۵].

نقد:

  1. گروهی که صادقین را بر صحابه تطبیق می‌دهند، عصمت را برای آنان شرط نمی‌دانند و فقط به عدالت صحابه بسنده می‌کنند؛ حال آنکه، بزرگانی از اهل سنت همچون فخر رازی به عصمت صادقین باور داشته و بر آن استدلال نموده‌اند.
  2. اگر صادقین، صحابه باشند، آیه به زمان خاصی محدود می‌شود و آیندگان را دربر نمی‌گیرد؛ آنگاه با خطاب عام آیه ناسازگار خواهد بود. از این‌رو، خطاب آیه همه مردم، در همه زمان‌ها را دربر می‌گیرد و همان‌گونه که فخر رازی استدلال نمود باید در هر عصری صادقی باشند تا مؤمنان با او همراهی کنند.
  3. برای کسی جز علی (ع) ادّعای عصمت نشده است. از سویی اهل سنت، خلفا و صحابه را معصوم ندانسته، برای آنان ادّعای عصمت نکرده‌اند؛ از این‌رو صادقین، خلفای راشدین و دیگر صحابه را در بر نمی‌گیرد.
  4. در سند روایاتی که مصادیق صادقین را غیر پیامبر (ص) و اهل‌بیت (ع) می‌دانند، افرادی چون جویبر بن سعید ازدی و اسحاق‌ بن بشر کاهلی است که بسیاری از بزرگان اهل‌سنت در علم رجال روایات آنها را ضعیف می‌دانند.

گروه سوّم، مصداق صادقین را مجموع امّت اسلام می‌دانند.

برخی از بزرگان اهل‌ سنت مانند فخر رازی، شخص خاصی را برای "صادقین" معین نمی‌کنند، بلکه صادقین را به "مجموع امّت اسلامی" تفسیر می‌کنند. او می‌نویسد: لأنه تعالی أوجب علی کل واحد من المؤمنین أن یکون مع الصادقین، و إنما یمکنه ذلك لو کان عالما بأن ذلك الصادق من هو لا الجاهل بأنه من هو، فلو کان مأمورا بالکون معه کان ذلك تکلیف ما لا یطاق، و أنه لا یجوز، لکنا لا نعلم إنسانا معینا موصوفا بوصف العصمة، و العلم بأنا لا نعلم هذا الإنسان حاصل بالضرورة، فثبت أن قوله: وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ لیس أمرا بالکون مع شخص معین، و لما بطل هذا بقی أن المراد منه الکون مع مجموع الأمة، وذلك یدل علی أن قول مجموع الأمة حق و صواب و لا معنی لقولنا الإجماع إلا ذلك[۱۵۶].

نقد:

  1. اگر اجماع امّت حجّت باشد، مخالفت یک نفر هم از تحقّق اجماع جلوگیری خواهد کرد. پس، حجّیت و عدم‌ حجّیت کلام امت، به پذیرفتن یا نپذیرفتن کسی بستگی دارد که خودش در حال تحقیق و بررسی است و می‌خواهد از راه اجماع امّت، حق را بشناسد و این دَوْر است[۱۵۷].
  2. اجتماع و اجماع انسان‌های غیر معصوم، عصمت نتیجه نمی‌دهد؛ چرا که نتیجه تابع اخس مقدمتین است و اجماع امّت اگر بر فرد معصوم مشتمل نباشد، به عصمت نمی‌انجامد و همچنان احتمال خطا دارد.
  3. اگر در هنگام نزول آیه، مصداق "صادقین" مجموع امّت اسلامی بود، به ذهن اصحاب پیامبر هم می‌رسید و برای صحت اجماع امت به آن استدلال می‌کردند؛ پس "صادقین" در نگاه صحابه افراد خاصی بودند که عصمت نیز داشتند.
  4. به دست آوردن اجماع امّت اسلامی محال است؟ چگونه ممکن است با گسترش جمعیتی حوزه اسلام، به دیدگاه امّت اسلامی درباره یک مسئله دست یافت و آن را ملاک همراهی و پیروی دانست؟!
  5. رسیدن به دیدگاهی واحد از امّت، دست‌نیافتنی است؛ زیرا امّت افکار و دیدگاه‌هایی متفاوت دارند. پس نمی‌توان آن امّت را معیار پیروی دانست. از سویی، اگر چنین است، چرا تاکنون چنین اجماعی از امّت اسلامی درباره یک مسئله یا رویداد در تاریخ ثبت نشده و به دست نرسیده است؟!
  6. آنجایی که امّت اسلامی به اجماع نرسند، تکلیف مکلّفان چیست؟
  7. شیعیان این حکم الهی (همراهی با صادقان) را تکلیف بیرون از توان نمی‌دانند. شیعه، راه شناخت معصوم را تصریح معصوم پیشین می‌داند. رسول خدا (ص) نیز در احادیث فراوانی مصادیق صادقین را مشخص کرده‌اند. ادّعای بیرون از توان بودن چنین تکلیفی، از توجّه نکردن به گفته‌های روشن پیامبر (ص) بر آمده است»[۱۵۸].

منبع‌شناسی جامع عصمت

پانویس

  1. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  2. لسان العرب، ج۱۰، ص۱۹۳؛ الصحاح، ج۴، ص۱۵۰۶؛ ترتیب اصلاح المنطق، ص۲۲۲؛ العین، ج۵، ص۵۶؛ مفردات غریب القرآن، ص۲۷۷.
  3. العین، ج۵، ص۵۶؛ لسان العرب، ج۱۰، ص۱۹۷.
  4. لسان العرب، ج۱۰، ص۱۹۷؛ مفردات غریب القرآن، ص۲۷۸.
  5. «در جایگاهی راستین نزد فرمانفرمایی توانمند» سوره قمر، آیه ۵۵.
  6. المیزان، ج۹، ص۴۰۲؛ مجمع البیان، ج۵، ص۱۲۲.
  7. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص ۲۱۳-۲۲۵.
  8. إن الأمر ورد باتباعهم على الإطلاق، و ذلك يوجب عصمتهم و براءة ساحتهم و الأمان من زللهم؛ بدلالة إطلاق الأمر باتباعهم. الفصول المختارة، ص۱۳۸، نیز ر.ک: تقریب المعارف، ص۱۲۴؛ بحارالأنوار، ج۲، ص۳۳؛ دلائل الصدق، ج۲، ص۲۱۵.
  9. کشف المراد، ص۵۰۳.
  10. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین ص ۱۳۲؛ ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۷۸؛ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۸۳.
  11. مفاتیح الغیب، ج۱۶، ص۲۲۱.
  12. الدر المنثور، ج۴، ص۲۸۶.
  13. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۷۸.
  14. گفتنی است مرحوم مفید، اشاره‌ای به عقلی یا نقلی بودن قراین ندارد، و نگارنده نام‌گذاری کرده است.
  15. فلا يخلو أن يكون الصادقون الذين دعا الله تعالى إليهم جميع من صدق و كان صادقا حتى يعمهم اللفظ و يستغرق جنسهم أو يكونوا بعض الصادقين و قد تقدم إفسادنا لمقال من زعم أنه عم الصادقين لأن كل مؤمن فهو صادق بإيمانه فكان يجب بذلك أن يكون الدعاء للإنسان إلى اتباع نفسه و ذلك محال؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۱۳۷).
  16. محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۱۳۷-۱۳۸.
  17. «نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
  18. محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۱۳۹.
  19. «و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند» سوره انسان، آیه ۸.
  20. درباره روایات مربوط به این آیه، ر.ک: محمد محمدی ری‌شهری، اهل البیت فی الکتاب و السنة، ص۲۴۹-۲۵۱.
  21. «آنان که دارایی‌های خود را در شب و روز پنهان و آشکار می‌بخشند پاداششان نزد خداوند است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۲۷۴.
  22. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  23. محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۱۳۹-۱۴۰؛ همو، المسائل العکبریة، ص۴۷-۴۸.
  24. محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۱۳۷.
  25. محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۱۳۸.
  26. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۲۹۸ و ۳۴۷.
  27. التفسیر المظهری، ج۴، ص۳۲۰: «قال ابن عباس و کذا روی عن ابن عمر ای کونوا مع محمد و أصحابه الذین صدقت نیاتهم و استقامت قلوبهم و أعمالهم و خرجوا مع رسول الله الی تبوک بإخلاص نیة دون المنافقین المتخلفین عنه و قال سعید بن جبیر مع أبی بکر و عمر و قال الضحاک أمروا ان یکونوا مع ابی بکر و عمر و أصحابهما و روی انه قال ابن عباس مع علی ابن ابی طالب عن سفیان قال تفسیر اختلاف انما هو کلام جامع یراد به هذا و هذا و قال ابن جریج مع المهاجرین لقوله تعالی للفقراء المهاجرین الی قوله أولئک هم الصادقون و قیل من الذین صدقوا فی الاعتراف بالذنب و لم یعتذروا بالاعذار الکاذب». برخی از مفسران اهل‌سنّت مانند محمد عبده در تفسیر المنار، ج۱۱، ص۷۲: با استناد به قرائت عبدالله بن مسعود کلمه «مع» در آیه را به معنای «من» تفسیر کرده‌اند یعنی مؤمنان باید پرهیزکار و راستگو باشند، در پاسخ به این مفسران گفته می‌شود: اولاً: بر فرض که کلمه «مع» در ادبیات عرب به معنای «من» به کار رفته باشد، چنین کاربردی رایج نبوده و نیازمند دلیل است و چنین دلیلی در دسترس نیست. ثانیاً: قرائت عبد الله بن مسعود در این باره نیز شاذ و غیر قابل اعتماد است.
  28. زحیلی وهبة بن مصطفی، التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، ج۱۱ ص۶۸ - ۶۹.
  29. مراغی، احمد بن مصطفی، تفسیر المراغی، ج۱۱، ص۴۳.
  30. تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج۴، ص۲۰۵؛ تفسیر القرآن العظیم (ابن أبی حاتم)، ج۶، ص۱۹۰۶؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص۴.
  31. ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  32. الدر المنثور فی تفسير المأثور، ج۳، ص۲۹۰؛ التفسیر المظهری، ج۴، ص۳۲۰.
  33. روح المعانی فی تفسير القرآن العظیم، ج۶، ص۴.
  34. از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  35. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص۲۹۰.
  36. با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  37. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص۲۹۰؛ جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۴۶.
  38. ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  39. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص۲۹۰؛ تفسیر القرآن العظیم (ابن أبی حاتم)، ج۶، ص۱۹۰۷.
  40. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۶، ص۱۶۷.
  41. ادب فنای مقربان، ج۳، ص۳۱۹.
  42. مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۱۲۲-۱۲۵.
  43. «أَنَّ اللَّهَ جَلَّ اسْمُهُ أَنْزَلَ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ فَقَالَ سَلْمَانُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ عَامَّةٌ أَمْ خَاصَّةٌ فَقَالَ أَمَّا الْمَأْمُورُونَ فَعَامَّةٌ لِأَنَّ جَمَاعَةَ الْمُؤْمِنِينَ أُمِرُوا بِذَلِكَ وَ أَمَّا الصَّادِقُونَ فَخَاصَّةٌ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ أَوْصِيَائِي مِنْ بَعْدِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ »؛ اکمال‌الدین، ص۲۶۲، بحارالأنوار، ج۴۳، ص۱۴۹؛ ینابیع الموده، ص۵۲..
  44. شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۳۴۵.
  45. حسکانی، عبیدالله بن احمد حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۳۴۲.
  46. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص۲۹۰.
  47. مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۱۲۱ ـ ۱۲۵.
  48. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  49. کافی، ج۱، باب ما فرض الله عزّوجلّ، حدیث ۲، ص۲۹۸، مترجم و نگاه کنید حدیث ۱ همین باب.
  50. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  51. «و به آیات ما یقین داشتند» سوره سجده، آیه ۲۴.
  52. «و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.
  53. محمدی، رضا، عصمت در قرآن ص ۵۵.
  54. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  55. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین ص ۱۳۲.
  56. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  57. در این باره ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۱۲۲؛ عبدالرحمان بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص۱۹۰۶؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر قرشی دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۲۰۴؛ جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، الدر المنثور، ج۳، ص۲۸۹.
  58. محمد بن محمد بن نعمان مفید، الفصول المختارة، ص۱۳۸؛ ابوالصلاح حلبی، تدریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۹؛ همو، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۹۵؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۵، ص۳۱۸.
  59. محمود بن عمر زمخشری، الکشاف، ج۲، ص۳۲۰؛ عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل، ج۳، ص۱۰۱.
  60. الصدق في النية، والصدق في العمل، والصدق في الليل والنهار، والصدق في السر والعلانية (عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص۱۹۰۷).
  61. محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۶، ص۱۶۸.
  62. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۸۳.
  63. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  64. محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۱۳۷.
  65. گفتنی است مرحوم مفید، اشاره‌ای به عقلی یا نقلی بودن قراین ندارد، و نگارنده نام‌گذاری کرده است.
  66. فلا يخلو أن يكون الصادقون الذين دعا الله تعالى إليهم جميع من صدق و كان صادقا حتى يعمهم اللفظ و يستغرق جنسهم أو يكونوا بعض الصادقين و قد تقدم إفسادنا لمقال من زعم أنه عم الصادقين لأن كل مؤمن فهو صادق بإيمانه فكان يجب بذلك أن يكون الدعاء للإنسان إلى اتباع نفسه و ذلك محال؛ (محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۱۳۷).
  67. محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۱۳۷-۱۳۸.
  68. «نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
  69. محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۱۳۹.
  70. «و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر می‌دهند» سوره انسان، آیه ۸.
  71. درباره روایات مربوط به این آیه، ر.ک: محمد محمدی ری‌شهری، اهل البیت فی الکتاب و السنة، ص۲۴۹-۲۵۱.
  72. «آنان که دارایی‌های خود را در شب و روز پنهان و آشکار می‌بخشند پاداششان نزد خداوند است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۲۷۴.
  73. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  74. محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۱۳۹-۱۴۰؛ همو، المسائل العکبریة، ص۴۷-۴۸.
  75. محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۱۳۷.
  76. محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الفصول المختارة، ص۱۳۸.
  77. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۲۹۸.
  78. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  79. گفتنی است روایاتی که درباره این آیه وارد شده، بیشتر درباره امام علی (ع) بوده است. (ر.ک: فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر الفرات الکوفی، ص۱۷۳؛ محمد بن حسن شیخ طوسی، الامالی، ص۲۵۵). گفتنی است علامه حلی در این باره می‌نویسد: روی الجمهور انها نزلت فی علی (ع)؛ (حسن بن یوسف علامه حلی، نهج الحق، تعلیق عین الله حسینی ارموی، ص۱۹۰). افزون بر آن، به زحمت می‌توان روایاتی که مصداق این آیه را همه امامان پاک (ع) معرفی می‌کنند، مستفیض دانست (ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۸؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۱؛ محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۱، ص۲۷۷).
  80. ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۹؛ همو، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۹۵.
  81. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۴۷.
  82. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  83. لسان العرب، ج۱۰، ص۱۹۳؛ الصحاح، ج۴، ص۱۵۰۶؛ ترتیب اصلاح المنطق، ص۲۲۲؛ العین، ج۵، ص۵۶؛ مفردات غریب القرآن، ص۲۷۷.
  84. العین، ج۵، ص۵۶؛ لسان العرب، ج۱۰، ص۱۹۷.
  85. لسان العرب، ج۱۰، ص۱۹۷؛ مفردات غریب القرآن، ص۲۷۸.
  86. «در جایگاهی راستین نزد فرمانفرمایی توانمند» سوره قمر، آیه ۵۵.
  87. «نیکی آن نیست که روی را سوی خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکی (از آن) کسی است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران ایمان آورد و دارایی را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راه‌ماندگان و کمک‌خواهان و در راه (آزادی) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکی از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختی و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستی پرهیزگارند» سوره بقره، آیه ۱۷۷.
  88. المیزان، ج۹، ص۴۰۲؛ مجمع البیان، ج۵، ص۱۲۲.
  89. روایت مستفیض به روایاتی می‌گویند که حداقل سه و حداکثر ده روایت باشد.
  90. سید علی بهبهانی، مصباح الهدایه، ص۹۲-۹۳؛ ر.ک: غایةالمرام، ج۳، ص۵۰-۵۴.
  91. مصباح الهدایه، ص۹۲-۹۳.
  92. ر.ک: غایة المرام، ج۳، ص۵۰-۵۴.
  93. غایة المرام، ج۳، ص۵۰.
  94. غایة المرام، ج۳، ص۵۱؛ کشف الغمه، ج۲، ص۳۷۵.
  95. غایة المرام، ج۳، ص۵۱؛ مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۲۸۸.
  96. غایة المرام، ج۳، ص۵۱؛ مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۲۸۸.
  97. غایة المرام، ج۳، ص۵۲؛ کافی، ج۱، ص۲۰۸؛ البصائر، ص۵۱.
  98. غایة المرام، ج۳، ص۵۲؛ کافی، ج۱، ص۲۰۸؛ البصائر، ص۵۱.
  99. غایة المرام، ج۳، ص۵۲؛ امالی طوسی، ص۲۵۵.
  100. غایة المرام، ج۳، ص۵۳؛ البرهان، ج۲، ص۱۷۰.
  101. غایة المرام، ج۳، ص۵۳؛ مجمع البیان، ج۵، ص۱۴۰.
  102. غایة المرام، ج۳، ص۵۳، کتاب سلیم بن قیس، ص۲۰۰؛ مصباح الهدایه، ص۹۱؛ بحارالانوار، ج۳۳، ص۱۴۹؛ الدر المنثور، ج۳، ص۲۹۰؛ ابراهیم بن محمد جوینی، فرائد السمطین، ج۱، ص۳۱۲؛ اکمال الدین، ص٢۶۴.
  103. غایة المرام، ج۳، ص۵۳؛ تفسیر عیاشی، ج۲، ص۱۱۶.
  104. غایة المرام، ج۳، ص۵۴؛ تفسیر عیاشی، ج۲، ص۱۱۷.
  105. اصول کافی، ج۱، ص۲۰۸؛ مجمع البیان، ج۵، ص۱۲۲.
  106. جامع البیان (تفسیر طبری)، ج۷، جزء ۱۱، ص۸۵؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۳۰، ص۳۱۰.
  107. تهذیب التهذیب، ج۲، ص۱۰۶.
  108. تاریخ مدینه دمشق، ج۴۷، ص۳۲۲.
  109. میزان الاعتدال، ج۱، ص۱۸۶.
  110. المیزان، ج۹، ص۴۰۲؛ مجمع البیان، ج۵، ص۱۲۲.
  111. المیزان، ج۹، ص۴۰۲.
  112. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص ۲۱۳-۲۲۵.
  113. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  114. «عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ‏ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ قَالَ الصَّادِقُونَ‏ هُمُ‏ الْأَئِمَّةُ وَ الصِّدِّيقُونَ بِطَاعَتِهِمْ» (کافی، باب ما فرض الله عزوجل و رسوله...).
  115. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  116. کافی، ج۱، باب ما فرض الله عزّوجلّ، حدیث ۲، ص۲۹۸، مترجم و نگاه کنید حدیث ۱ همین باب.
  117. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  118. «و به آیات ما یقین داشتند» سوره سجده، آیه ۲۴.
  119. «و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.
  120. محمدی، رضا، عصمت در قرآن ص ۵۵.
  121. إن الأمر ورد باتباعهم على الإطلاق، و ذلك يوجب عصمتهم و براءة ساحتهم و الأمان من زللهم؛ بدلالة إطلاق الأمر باتباعهم. الفصول المختارة، ص۱۳۸، نیز ر.ک: تقریب المعارف، ص۱۲۴؛ بحارالأنوار، ج۲، ص۳۳؛ دلائل الصدق، ج۲، ص۲۱۵.
  122. کشف المراد، ص۵۰۳.
  123. شرح التجرید، ص۳۷۱.
  124. الحاشیة علی الهیات الشرح الجدید علی التجرید، ص۲۴۳.
  125. «و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۶.
  126. لا يخفى على عاقل أن الظاهر من الآية أن المأمورين بالكون غير من أمروا بالكون معهم و على ما ذكر يلزم اتحادهما (مرآة العقول، ج۲، ص۴۲۰؛ بحارالانوار، ج۲، ص۳۷)؛ شیخ مفید فرموده است: ان المنادي به يجب ان يكون غير المنادي إليه، لاستحالة أن يدعى الإنسان إلى الكون مع نفسه و اتباعها (الفصول المختاره، ص۱۳۷).
  127. مفاتیح الغیب، ج۱۶، ص۲۲۱.
  128. الدر المنثور، ج۴، ص۲۸۶.
  129. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۷۸.
  130. جرجانی، سید شریف، التعریفات، ص۹۵.
  131. طباطبائی، محمدحسین، المیزان، ج۹، ص۴۰۲.
  132. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۲، ص۲۲۰.
  133. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه صادقین»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۱۰۳.
  134. مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۱۱۹-۱۲۰.
  135. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  136. محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص۵۵.
  137. «عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ‏: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹. قَالَ: الصَّادِقُونَ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الصِّدِّيقُونَ بِطَاعَتِهِمْ». کافی، ج۱، باب ما فرض الله عزّوجلّ، حدیث ۲، ص۲۹۸، مترجم و نگاه کنید حدیث ۱ همین باب. امام رضا(ع) فرمود: صادقین همان ائمه هستند (که به سبب اطاعت از خدا صادق و صدیق هستند).
  138. «أَنَّ اللَّهَ جَلَّ اسْمُهُ أَنْزَلَ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ فَقَالَ سَلْمَانُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ عَامَّةٌ أَمْ خَاصَّةٌ فَقَالَ أَمَّا الْمَأْمُورُونَ فَعَامَّةٌ لِأَنَّ جَمَاعَةَ الْمُؤْمِنِينَ أُمِرُوا بِذَلِكَ وَ أَمَّا الصَّادِقُونَ فَخَاصَّةٌ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ أَوْصِيَائِي مِنْ بَعْدِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ »؛ اکمال‌الدین، ص۲۶۲، بحارالأنوار، ج۴۳، ص۱۴۹؛ ینابیع الموده، ص۵۲.
  139. شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۳۴۵.
  140. حسکانی، عبیدالله بن احمد حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۳۴۲.
  141. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص۲۹۰.
  142. مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۱۲۱.
  143. التفسیر المظهری، ج۴، ص۳۲۰: «قال ابن عباس و کذا روی عن ابن عمر ای کونوا مع محمد و أصحابه الذین صدقت نیاتهم و استقامت قلوبهم و أعمالهم و خرجوا مع رسول الله الی تبوک بإخلاص نیة دون المنافقین المتخلفین عنه و قال سعید بن جبیر مع أبی بکر و عمر و قال الضحاک أمروا ان یکونوا مع ابی بکر و عمر و أصحابهما و روی انه قال ابن عباس مع علی ابن ابی طالب عن سفیان قال تفسیر اختلاف انما هو کلام جامع یراد به هذا و هذا و قال ابن جریج مع المهاجرین لقوله تعالی للفقراء المهاجرین الی قوله أولئک هم الصادقون و قیل من الذین صدقوا فی الاعتراف بالذنب و لم یعتذروا بالاعذار الکاذب». برخی از مفسران اهل‌سنّت مانند محمد عبده در تفسیر المنار، ج۱۱، ص۷۲: با استناد به قرائت عبدالله بن مسعود کلمه «مع» در آیه را به معنای «من» تفسیر کرده‌اند یعنی مؤمنان باید پرهیزکار و راستگو باشند، در پاسخ به این مفسران گفته می‌شود: اولاً: بر فرض که کلمه «مع» در ادبیات عرب به معنای «من» به کار رفته باشد، چنین کاربردی رایج نبوده و نیازمند دلیل است و چنین دلیلی در دسترس نیست. ثانیاً: قرائت عبد الله بن مسعود در این باره نیز شاذ و غیر قابل اعتماد است.
  144. زحیلی وهبة بن مصطفی، التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، ج۱۱ ص۶۸ - ۶۹.
  145. مراغی، احمد بن مصطفی، تفسیر المراغی، ج۱۱، ص۴۳.
  146. تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج۴، ص۲۰۵؛ تفسیر القرآن العظیم (ابن أبی حاتم)، ج۶، ص۱۹۰۶؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص۴.
  147. ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  148. الدر المنثور فی تفسير المأثور، ج۳، ص۲۹۰؛ التفسیر المظهری، ج۴، ص۳۲۰.
  149. روح المعانی فی تفسير القرآن العظیم، ج۶، ص۴.
  150. از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  151. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص۲۹۰.
  152. با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  153. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص۲۹۰؛ جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۴۶.
  154. ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  155. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص۲۹۰؛ تفسیر القرآن العظیم (ابن أبی حاتم)، ج۶، ص۱۹۰۷.
  156. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۶، ص۱۶۷.
  157. ادب فنای مقربان، ج۳، ص۳۱۹.
  158. مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۱۲۲-۱۲۵