بنی عذر بن سعد

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

این قوم، از اعراب قحطانی[۱] و از شاخه‌های بنی حاشد بن همدان هستند که نسب از عُذر بن سعد بن دافع بن مالک بن جشم بن حاشد بن جشم بن خیوان (خیران) بن نوف بن أوسله (همدان) می‌برند[۲]. از عذر بن سعد فرزندانی به نام‌های أسنا، نمر، مدرک و مالک بر جای ماند که خاندان بنی عذر از نسل ایشان بخصوص أسنا و نمر – که از جمعیت بیشتری برخوردار بودند - شکل گرفت[۳]. از این طایفه، شاخه‌ها و فروعات بسیاری متفرع شده که از مهمترین آنها می‌توان از نمر بن عذر[۴] و شاخه‌هایش بنی مقصّص[۵] و بنی سلامان[۶]، بنی مدرک بن عذر[۷]، بنی مالک بن عذر[۸]، بنی حدیر بن مالک[۹]، بنی حبل بن مالک[۱۰]، بنی سلامان بن أسنا[۱۱]، بنی سلامان بن مدرک[۱۲]، بنی سلمة بن مالک[۱۳]، بنی سنان بن مدرک[۱۴]، بنی سهم بن مالک[۱۵] و بنی صعب بن مالک[۱۶] نام برد. فروعات طایفه عظیم بنی عذر بن سعد در یمن و عراق و شام متفرق بودند[۱۷]. از مهمترین مواطن این طایفه در یمن می‌توان از الموقر، الدحض، غرب أبذر، موطک و محلا یاد کرد که در کنار طایفه هنوم به طور مشترک زندگی می‌کردند[۱۸]. صرع، سامک و مساقط[۱۹] و نیز از المحجّه تا حرض را سرزمین عذر مطره گفته‌اند[۲۰]. سراة عذر و هنوم و شعب عذر[۲۱] هم از دیگر سکونتگاه‌های این قوم به شمار می‌رفت. غرب سرزمین طایفه بنی شعب بن معدیکرب نیز، از مواطن عذر شعب -که عذر مطره از شاخه‌های آن است - دانسته شده است. آنان در این سرزمین، مجاور با آل ربیعه - از طوایف خولان - زندگی می‌کردند[۲۲]. بنی مالک بن عذر[۲۳] و بنی مدرک بن عذر – از فروعات این طایفه - هم[۲۴]، غالباً ساکن عراق و شام و بنی نمر بن عذر – دیگر شاخه بنی عذر - در فسطاط[۲۵] و نیز حجاز، همراه با زیر شاخه‌های خود بنی سلامان و بنی مقصص[۲۶]منزل داشتند. بنی مذعور و بنی قطیف معروف به القطافات و المذاعیر نیز دیگر شاخه‌های این قوم بودند که در شعبی در مغرب سکونت یافتند[۲۷]. مطره هم از دیگر مواضعی بود که مردمانی از بنی مقصّص در کنار بنی اعمام خود بنی سلامان بن أسنا در آن سکونت داشتند[۲۸]. گروهی از بنی عذر هم به سرزمین بنی شعب بن معدیکرب در مغرب وارد شدند و رفته رفته با فائق آمدن بر سرزمین آنها، آن را از مساکن اختصاصی خود در این منطقه قرار دادند. این موضع در عصر همدانی (۳۳۴ هجری) «مغرب شعب» خوانده می‌شد[۲۹]. در این زمان بنی عذر را به حسب محل سکونتشان، «عذر شعب» و «عذر مطره» می‌گفتند[۳۰]. علاوه بر یمن و شمال افریقا از کوفه نیز به عنوان یکی از منازل این قوم در دوران اسلامی یاد شده است. مؤلف کتاب «تاریخ کوفه» از بنی عذر در شمار یکی از بیست و چهار شاخه همدان که در کوفه ساکن بودند، یاد کرده است[۳۱]. سرزمین بزرگ شام و بخصوص اردن[۳۲] هم از دیگر منازلی بود که پذیرای جمعی از بنی عذر بود. بر اساس نقلی، سعید بن حمره از جمله عذری‌هایی بودند که همراه با خانواده و سیصد تن از اقوام و خویشان خود به این منطقه کوچیده بودند[۳۳].

از معدود اخبار جاهلی فرزندان عذر می‌توان به حضور آنان در برخی از جنگ‌های جاهلی اشاره کرد. ابو شُعیرة (مالک) بن مُنبه بن سلمة بن مالک بن عذر از بزرگان جاهلی بنی عذر معروف به «غنیمة عذر» از جمله این افراد بود که در برخی جنگ‌های جاهلی حضور داشت و در یکی از همین جنگ‌ها دست خود را از دست داد[۳۴]. مشارکت در «یوم مذاب» و نبرد با بنی عامر و بنی‌سلیم و قیسی‌ها هم از دیگر مواقف این دوره است که در آن، ذکری از بنی عذر به میان آمده است[۳۵]. مذاب از سرزمین‌های سفیان بن علیان بود. دلیل این نبرد، همراهی جمعی از مردم و بزرگان بنی قیس با بنی خولان و حرکت به سوی صعده جهت کشورگشایی بود. طوایف بنی همدان به دفاع از خود برخاستند و با رسیدن سواران بنی قیس به حدود ارحب، و پس از انجام حملاتی در این منطقه، سفیان و همراهانش از طوایف علیان و عذر حمله‌ای ناگهانی علیه آنان انجام دادند که به شکست قیسی‌ها در این جنگ، و کشته و اسیر شدن بسیاری از آنان منجر شد[۳۶].

از دیگر وقایع مهم جاهلی این قوم می‌توان به ازدواج‌های جاهلی آنان - که به نوعی می‌توان از آن به عنوان قرارداد سیاسی اجتماعی آن دوران یاد کرد - اشاره داشت. پیوند ازدواج عبدالمطلب با ام البنین بنت حمزة (حمرة) بن مالک سعد نمونه‌ای از این ازدواج‌ها در این عصر است[۳۷]. این پیوندهای سببی پس از اسلام نیز ادامه یافت چندان که بنی مالک بن عذر، داماد آل حارث بن عبد المطلب بن هاشم به شمار می‌رفتند. سعید بن حمره دختر مطلب بن ربیعة بن حارث بن عبد المطلب را به همسری گرفته بود و دختر سعید، همسر مطلب بن ربیعه بود[۳۸]. نقل است روزی سعید بر عبد الملک بن مروان وارد شد و عبدالملک بدو گفت: به من خبر دادند که تو در طایفه بنی هاشم ازدواج کردی. سعید بن حمره ضمن تأیید این سخن علت آن را نیافتن همتا برای خود در قبایل دیگر عنوان کرد. عبدالملک گفت: آیا در میان بنی امیه همتا نداشتی؟ سعید گفت: در بنی الحکم چنین کفوی نیافتم. عبدالملک از سخن او برآشفت و او را تهدید کرد که باید زنی از بنی الحکم بگیرد وگرنه گردنش را می‌زند. پس سعید بن حمره به اردن بازگشت و به اقوامش گفت: ای مردم! آیا می‌دانید طاعتتان متوقف بر چیست؟ گفتند: نه. گفت: جزای طاعت‌تان این است که آبرؤیتان خدشه‌دار شود و خوار و خفیف شوید. خبر به عبدالملک مروان رسید پس فردی را نزدش فرستاد. نماینده عبدالملک پس از رسیدن به اردن سعید بن حمره را به امارت اردن گماشت و دستور داد تا صد هزار درهم بدو دهند. گفته شده که عبدالملک، سعید را گرامی می‌داشت و برای او همسری از بنی امیه گرفت و پس از او، فرزندانش نیز محترمش می‌داشتند[۳۹]. سعید بن حمره، همراه با خانواده و سیصد تن از اقوام و خویشان خود از یمن به شام کوچ کرده بود. معاویه در ایام حکومت خود، او را به شهربانی خود منصوب کرد و پس از معاویه، یزید هم مدتی او را بر این منصب برقرار داشت تا این که تصمیم به عزل او گرفت[۴۰]. همچنین برخی گزارش‌ها، از وفد برخی از فرزندان سعید بن حمره و گروهی از مردم شام، در دوران خلافت عباسیان، و ابراز طاعت و وفاداری خود نسبت به مهدی عباسی (حک. ۱۵۸-۱۶۹ هجری) حکایت دارد[۴۱].

از نخستین اخبار دوران اسلامی آنها می‌توان از اسلام این قوم و وفدشان به مدینه یاد کرد. بر پایه پاره‌ای از گزارشات، پیش از بازگشت رسول خدا(ص) از غزوه تبوک، عمیر ذومران بن افلح بن شراحیل -از ملوک و فرمانروایان قبیله همدان- و دیگر ملوک حِمیَر که به اسلام گرویده بودند، موضوع را به زرعة بن سیف بن ذی یزن خبر داده، فردی به نام مالک بن مراره رهاوی را همراه با نامه‌ای نزد پیامبر(ص) فرستادند. پیامبر اکرم(ص) نیز پس از بازگشت از تبوک، در پاسخ، نامه‌ای به خط علی بن ابی طالب(ع)، خطاب به عمیر و سایر مسلمانان قبیله همدان و طوایف آن نوشت و ضمن ابراز خرسندی از اسلام آنان، ایشان را در امان خدا و رسولش دانست[۴۲]. سپس در عام‌الوفود (سال نهم هجرت) جمعی از سران قبیله همدان از جمله مالک بن نمط، ابوثَور، مالک بن أیفَع، ضِمام بن مالک سلمانی، عمیرة بن مالک خارفی[۴۳] و حمرة بن مالک بن ذی المشعار[۴۴] در حالی که عمامه‌های عدنی بر سر بسته و لباس‌های فاخر پوشیده، بر مرکب و اسب‌های بسیار عالی سوار بودند و شخصی در پیشاپیش آنان رجز می‌خواند و رؤسای قبیله همدان را مدح، و اوضاع اقتصادی و جغرافیایی و قهرمانان آن را می‌ستود، بر رسول خدا(ص) وارد شدند[۴۵] و از اسلام خود و مردم قبیله خبر دادند[۴۶]. پیامبر(ص) نیز، ضمن ستایش از قبیله همدان در این دیدار[۴۷]، فرمانی برای همدانیان نوشت و سرزمین‌شان را به آنان واگذار نمود[۴۸]. اما در برخی دیگر از گزارشات، مسلمان شدن همه مردم یمن -به ویژه همدانیان- پس از سریه علی(ع) به یمن در سال دهم هجری بیان شده است. بر اساس این گزارشات، رسول خدا(ص) در سال نهم هجری نخست خالد بن ولید را به یمن نزد بنی‌همدان گسیل داشت تا مردم را به دین اسلام دعوت کند. خالد با جمعی از مسلمانان، سوی یمن رهسپار شد و شش ماه در آنجا توقف کرد ولی یک نفر هم مسلمان نشد. پیامبر اکرم(ص)، علی بن ابی طالب(ع) را در پی خالد به این سرزمین فرستاد و فرمان داد که خالد بن ولید به مدینه برگردد و از اصحاب و یاران خالد خواست چنانچه مایل باشند می‌توانند در ملازمت امیرالمؤمنین(ع) بمانند و اگر تمایل نداشتند، می‌تواند به مدینه مراجعت کنند. ایشان همچنین، نامه‌ای خطاب به قبیله همدان نوشت و با امیرالمؤمنین(ع) همراه کرده، ایشان را در اواخر سال دهم هجری به یمن اعزام فرمود. علی(ع) به سوی یمن حرکت کرد و چون نزدیک قبیله رسید، طایفه همدان در برابر حضرت صف کشیده، مصمم به جنگ با ایشان شدند. علی(ع) نیز سپاه خود را منظم کرد و شمشیر به دست گرفته، نزد مردم آنان رفت و با شجاعت تمام در مقابل ایشان ایستاد و نامۀ پیامبر(ص) را برای آنان با صدای رسا قرائت فرمود و همه را از دعوت پیامبر اکرم(ص) آگاه نمود[۴۹]. گفتار و کلمات کوتاه حضرت در شنوندگان بسیار مؤثر واقع شد چندان که مردم همدان و طوایف آن چون از منظور و دعوت پیامبر(ص) مطلع شدند، همگی در یک روز به دست امیرالمؤمنین(ع) مسلمان شدند و حضرت، پیامبر(ص) را به توسط نامه از این واقعه باخبر کرد[۵۰]. حضور حضرت علی(ع) در میان همدانیان و مسلمان شدن دسته‌جمعی آنها در سال دهم هجری، سنگ بنای گرایش این قبیله و طوایف آن به سوی اهل بیت(ع) و تشیع بود. چندان که شاخه‌های بنی‌همدان جز شاخه بنی‌ناعط که به جهت دشمنی با بنی‌سبیع - شاخه دیگر همدان که شیعه بودند - برای مدتی عثمانی گردیدند، همه شیعه بودند[۵۱].

از دیگر اخبار اسلامی بنی عذر می‌توان به مشارکت بعضی از آنان در فتوحات اسلامی از جمله فتوح شام و جنگ یرموک (۱۳ هجری) اشاره کرد. ابوایوب مالکی - از بنی مالک بن عذر همدان - از جمله این افراد بود که پس از شرکت در این نبرد، به دستور عمرو بن عاص، به فرماندهی یکی از کرادیس (هنگ‌های) سپاه اسلام گماشته شد و همراه با سپاه تحت امر خود، جهت نبرد با رومیان در فلسطین، به این سرزمین اعزام شد[۵۲]. حضور در هر دو سوی میدان صفین هم از دیگر مواضع حضور بنی عذر در وقایع و حوادث صدر اسلام است. در این پیکار جمعی از همدانیان مقیم اردن به فرماندهی حمرة بن مالک بن ذی المشعار به کمک معاویه شتافتند و به کارزار علیه امیرالمؤمنین(ع) و خویشان عراقی خود پرداختند[۵۳]. حُمره و برادرش سعد، در ادامه پیکار صفین، و در جریان واقعه حکمیت، از شهود انتخابی معاویه در این جریان قرار گرفتند[۵۴].

از دیگر شخصیت‌های بنی عذری حاضر در صفین می‌‌توان از براء بن وفید یاد کرد. وی از تیزهوشان و زهاد بنی عذر و از اصحاب معاویه و از دوستان عمرو بن عاص بود و همراه با آنان به صفین رفته بود. او زمانی که معاویه بر سپاه علی(ع) پیشی گرفت و زودتر به صفین وارد شد و آب فرات را بر اصحاب امام علی(ع) بست و مانع دسترسی ایشان به آب شد، وی را مورد عتاب قرار داد و گفت: «سبحان الله عظیم؛ آنگاه که بر فرات پیشی گرفتی، آنان را از آب باز داشتی! در میان لشکر [[[عراق]]]، غلامان و کنیزان و اجیرها و کسانی که گناهی مرتکب نشده‌اند هستند، و این والله، نخستین ستمکاری است. تو با این کار، به مردّدان بصیرت دادی و ترسوها را شجاع کردی و کسانی را که نمی‌خواهند با تو بجنگند، متقاعد به نبرد با خود کردی». در این هنگام، معاویه با خطاب قرار دادن عمرو بن عاص، از او خواست تا براء بن وفید، سپاه شام را علیه وی نشورانده، دوست همدانی خود را از این کار باز دارد. پس عمرو برخاست و براء را سرزنش کرد. براء هم با استناد به شعری به مذمت معاویه و عمرو بن عاص و بی‌وفایی آنان پرداخت و سپس در دل شب، سوار بر اسب خود شد و به سپاه علی(ع) پیوست. او همچنان با سپاه حضرت بود تا این که به شهادت رسید[۵۵]. از مشاهیر و رجال برجسته بسیاری که از طایفه بنی عذر برخاستند باید از حمرة بن مالک بن ذی المشعار بن مالک و برادرش سعد - از شهود انتخابی معاویه در جریان حکمیت - نام برد[۵۶]. بدّاء بن سلمان از اشراف و شجاعان و شاعران آنها در جاهلیت[۵۷]، عبدالله بن حبل برادر بنی سلامان از شجاعان و شعرای جاهلی[۵۸]، أبوشعیره (مالک) بن مُنبه بن سلمةَ بن مالک بن عذر از بزرگان جاهلی بنی عذر و مشهور به «غنیمة عذر»[۵۹]، سعید بن حمره از اشراف این قوم و رییس پلیس معاویه و یزید[۶۰]، براء بن وفید از تیزهوشان و زهاد بنی عذر و از شهدای صفین[۶۱]، عامر الشعبی[۶۲] و ابوایوب مالکی از امرای لشکر اسلام در فتوح شام و جنگ یرموک[۶۳] نیز، از دیگر شخصیت‌های بنام این قوم یاد شده‌اند.[۶۴].

منابع

پانویس

  1. عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۲، ص۷۶۷. ر.ک: ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۳۹۲.
  2. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۵۱۵؛ ابن حبیب بغدادی، مختلف القبائل ومؤتلفها، ص۹۶؛ سمعانی، الانساب، ج۹، ص۲۶۱.
  3. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۳.
  4. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۳؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۳، ص۱۱۹۲؛ بامطرف، الجامع (جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۴، ص۵۱۵.
  5. عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱۰، ص۱۱۳۲؛ زرکلی، الاعلام، ج۸، ص۴۸؛ بامطرف، الجامع(جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۴، ص۵۸۱.
  6. زرکلی، الاعلام، ج۸، ص۴۸؛ بامطرف، الجامع(جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۴، ص۵۸۱.
  7. عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۳، ص۱۰۶۰.
  8. عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۳، ص۱۰۳۱.
  9. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۴؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۲۵۴.
  10. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۴.
  11. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۳؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۲، ص۵۳۰.
  12. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۴؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۲، ص۵۳۱.
  13. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۴؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۲، ص۵۳۸.
  14. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۴؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۲، ص۵۵۷.
  15. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۴؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۲، ص۵۶۰.
  16. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۴؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۲، ص۶۴۱.
  17. زرکلی، الاعلام، ج۴، ص۲۲۲. نیز ر.ک: بامطرف، الجامع(جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۳، ص۲۸.
  18. حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۷۲.
  19. حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۸۱.
  20. حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۷۳.
  21. حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۶۹.
  22. حسن بن احمد همدانی، صفة جزیرة العرب، ص۱۱۳.
  23. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۳؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۳، ص۱۰۳۱.
  24. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۳؛ عمر رضا کحاله، معجم قبائل العرب، ج۳، ص۱۰۶۰؛ بامطرف، الجامع (جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۴، ص۴۶۳.
  25. بامطرف، الجامع(جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۴، ص۵۱۵.
  26. بامطرف، الجامع(جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۴، ص۵۸۱.
  27. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۳.
  28. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۳.
  29. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۲۱.
  30. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۲۱.
  31. این بیست و چهار شاخه عبارتند از: حاشد، بکیل، حجور، قدم، أدران، أهنوم، راهب، شاور، خیوان، غدر، وادعة، یام، شبام، جشم، تغلب، مذکر، هبیرة، العزة، دعام، مرهبة، أرحب، شاکر، سفیان، ذبیان، بنو حریم، بنو صاع، بنو مدلج، بنو حملة، أسلم، الاقروح. (البراقی، تاریخ الکوفه، ص۲۲۶).
  32. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۳.
  33. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۳.
  34. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۴.
  35. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۴۴.
  36. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۴۴.
  37. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۴۲-۴۳.
  38. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۳.
  39. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۳.
  40. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۳.
  41. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۳.
  42. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۸۱؛ ابن‌اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۷۹۴.
  43. ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۹۶-۵۹۸؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۱۳۶۰-۱۳۶۱.
  44. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۵، ص۱۸۶؛ ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۱۰۴.
  45. ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۹۶-۵۹۸؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۱۳۶۰-۱۳۶۱.
  46. ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۹۷.
  47. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۵۷.
  48. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۵۷؛ ابن‌هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۹۸.
  49. ابن‌کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۱۰۵.
  50. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۳۲.
  51. دائرة المعارف تشیع، ج۳، ص۴۹۹.
  52. بامطرف، الجامع(جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۱، ص۲۱۳. نیز ر.ک: طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۶۰۵ (وقایع سال ۱۵ هجری)؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۹۸.
  53. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۵، ص۱۸۶.
  54. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۵۱۵؛ حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۳.
  55. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۴؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۴۷؛ بامطرف، الجامع(جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۱، ص۲۲۲.
  56. هشام بن محمد کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۲، ص۵۱۵؛ حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۳. نیز ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۴۳.
  57. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۴.
  58. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۴.
  59. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۴.
  60. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۳.
  61. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱۴.
  62. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۲۱.
  63. بامطرف، الجامع (جامع شمل أعلام المهاجرین المنتسبین إلی الیمن و قبائلهم)، ج۱، ص۲۱۳. نیز ر.ک: طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۶۰۵ (وقایع سال ۱۵ هجری)؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۹۸.
  64. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.