حذیفة بن یمان در قرآن
مقدمه
صاحب سرّ پیامبر (ص) ابوعبدالله[۱] یا ابوسریحه[۲] حذیفه بن یمان (حِسْل یا حُسَیل) بن جابر از تیره عبس بن بغیض است.[۳] در نامگذاری حسل به یمان، آراء یکسان نیستند؛ مطابق برخی نقلها، پدر حذیفه، حِسل یا جدّ چهارمش (جروة بن حارث) پس از درگیری خونین در قبیلهاش و کشته شدن فردی به دست وی به مدینه گریخت [۴] و با خاندان بنیعبدالاشهل از اوس که خود یمنی بودند، همپیمان شد و "یمان" لقب گرفت.[۵] به گزارش بلاذری، پدر حذیفه برای تجارت به یمن میرفت و هرگاه به مدینه بازمیگشت، مردم میگفتند: یمانی باز گشت،[۶] از اینرو به لقب یمان شهرت یافت.
پدر حذیفه در یثرب با رباب، دختر کعب بن عدی از طایفه همپیمان خود (بنی عبدالاشهل) ازدواج کرد [۷] و از او افزون بر حذیفه، فرزندانی به نامهای سعد، صفوان، مدلج، لیلی، سلمه و فاطمه آورد.[۸] حذیفه و پدرش با هجرت رسول خدا (ص) به یثرب مسلمان شدند و پس از آنکه آن حضرت به وی اختیار داد مهاجر یا انصار بودن را برگزیند، وی از انصار شد.[۹] با توجه به حضور حذیفه در پیمان برادری، اسلام او باید سال یکم هجرت باشد [۱۰]. برپایه گزارش ابن قتیبه، از بنیعبس ۱۰ نفر مسلمان شدند که شخص پایانی یمان بود[۱۱].[۱۲]
حذیفه در روزگار پیامبر
براساس سخن مشهور، پیامبر (ص) هنگام عقد برادری مهاجران و انصار میان حذیفه و عمار بن یاسر[۱۳] پیمان برادری بست؛ لکن برخی از برادری او با سلمان فارسی[۱۴]سخن گفتهاند. حذیفه در همه نبردهای رسول خدا (ص) جز "بدر" حضور داشت.[۱۵] درباره نبودنش در بدر آوردهاند که پیش از این نبرد همراه پدرش در راه بازگشت به یثرب قریش آن دو را دستگیر و به شرط عدم حضور آنان در پیکار، آزاد کردند و پس از رسیدن نزد پیامبر (ص) به فرمان آن حضرت بر شرط خود وفادار ماندند و در جنگ شرکت نکردند.[۱۶] حذیفه همراه پدر سالخورده و برادرش صفوان در نبرد اُحد (سال سوم) شرکت داشتند که پدرش را یکی از مسلمانان به اشتباه کشت و چون رسول خدا (ص) خواست دیه او را بپردازد، حذیفه آن را بخشید.[۱۷] حذیفه در غزوه حمراءالاسد حضور داشت که روز پس از جنگ اُحد و به قصد تعقیب قریش و تجدید روحیه مسلمانان انجام شد.[۱۸] طبری او را از کسانی میداند که ابوسفیان را دنبال کردند.[۱۹] خدا در آیه ﴿الَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ﴾[۲۰] از همراهان رسول خدا (ص) در این غزوه به نیکی و پاداش بزرگ برای آنان یاد میکند[۲۱]. در آیه ﴿الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ﴾[۲۲] نیز از این مسلمانان تمجید میکند که چون خبر تصمیم دوباره قریش برای یورش به مدینه را شنیدند، نه تنها نترسیدند، بر ایمانشان افزوده شد و خدا را برای خود کافی دانستند[۲۳] پس از نبرد اُحد، یهود ساکن یثرب که به پندار خود، جایگاه پیامبر (ص) و مسلمانان را ضعیف میدانستند، درپی توطئه بر آمده، شکست ایشان از قریش را براثر عدم حقانیت پیامبر (ص) میشناساندند، از این رو برخی از یهود با خطاب به حذیفه، عمار و معاذ بن جبل از مسلمانان، با وسوسههای خود، در رویگردانی آنان از اسلام میکوشیدند؛ اما آنها به عهد خود با خدا بر کافر نشدن به پیامبر (ص) وفادار ماندند و آن حضرت را از این امر آگاه کردند و در پی آن، آیه ﴿وَدَّتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يُضِلُّونَكُمْ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ﴾[۲۴] فرود آمد[۲۵] نزول آیه ﴿وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۲۶] نیز در این مورد دانسته شده است؛.[۲۷] اما مسلمانان پس از نبرداحد در شرایطی نبودند که به آنها حسادت ورزند و نیز فرمان عفو و گذشت از مشرکان در آخر آیه که حاکی از موضع قدرت مسلمانان است همچنین وجود این آیه در نخستین سورهای که در مدینه نازل شده است، نشان میدهند که نزول این آیه پس از جنگ احد نمیتواند مقرون به صحت باشد.
در نبرد خندق هنگامی که کندن خندق بر گروهی سخت شد که حذیفه نیز از آنان بود، ایشان سلمان را نزد پیامبر (ص) فرستادند تا از آن حضرت جویای تکلیف گردند.[۲۸] با طولانی شدن محاصره خندق از سوی مشرکان و بروز اختلاف میان احزاب، رسول خدا (ص)، حذیفه را برای اشراف بر کار ایشان، شبانه به سوی سپاه شرک فرستاد و او پس از بازگشت، تصمیم جدی سران احزاب برای ترک مدینه را به اطلاع پیامبر (ص) رساند و این در حالی بود که کسی داوطلب این وظیفه حتی به شرط تضمین سلامت و وعده بهشت از سوی رسول خدا (ص) نشده بود.[۲۹] گویند: حذیفه از کسانی بود که از جان پیامبر (ص) به هنگام شب و تا نزول آیه ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾[۳۰]، حراست میکرد.[۳۱] در بازگشت از غزوه تبوک زمانی که برخی منافقان در پی ترور پیامبر (ص) بودند و میخواستند با نزدیک شدن به آن حضرت شتر او را رَم دهند، حذیفه به دستور رسول خدا (ص) آنان را دور کرد و از زبان حضرت گفت اگر عقب نروند، پیامبر (ص) آنها را با نامهای پدران ایشان خواهد خواند، از این رو توطئهگران از ترس شناسایی شدن، خود را میان سپاه انداخته، به ظاهر رد گم کردند.[۳۲] مشهور است که رسولاکرم (ص) این منافقان را به حذیفه معرفی کرد؛ اما به دستور آن حضرت او از افشای نام ایشان برحذر داشته شد،[۳۳] در نتیجه حذیفه به صاحب سرّ پیامبر (ص) معروف گردید.[۳۴] امام علی (ع) فرمود: حذیفه بهتر از همه مردم منافقان را میشناسد.[۳۵]
آیه ﴿يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْرًا لَهُمْ وَإِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ﴾[۳۶] درباره این رخداد نازل شده است.[۳۷] در گزارش منحصر به فردی، حذیفه از ابوموسی اشعری به منافق یاد کرده است.[۳۸] برپایه گزارش تاریخ نویسان، عمر هرگاه میخواست بر جنازهای نماز گزارد، درباره نفاق یا عدم نفاق آن مرده، به حذیفه مراجعه میکرد و نظر او را جویا میشد و بر هر جنازهای که حذیفه حضور نمییافت، از نماز بر او خودداری میکرد.[۳۹] حذیفه را از کاتبان رسول خدا (ص) برشمردهاند.[۴۰] حذیفه میگوید: پیامبر (ص) از ما خواست نام مسلمانان را بنویسیم و ما اسامی ۱۵۰۰ نفر را برای آن حضرت نوشتیم؛[۴۱] گویا این کار پس از عقد برادری بوده است. حذیفه چون آشنایی به کتابت داشت، کارشناس برآورد محصولات بود و طبق گزارشهایی، پیش فروش یا پیش خرید برآورد نخل را مینوشت.[۴۲] حذیفه را شاهد برخی پیمانهای رسول خدا (ص) با قبایل و افراد یاد کردهاند؛[۴۳] نیز از آن رو که مورد اعتماد پیامبر (ص) بود، مأموریتهایی بدو واگذار میشد. براساس گزارشی، قومی به نزاع برخاستند و شکایتشان را نزد رسول خدا (ص) بردند و آن حضرت حذیفه را فرستاد و او میان ایشان داوری کرد و چون بازگشت و چگونگی قضای خود را بازگو کرد، آن حضرت آن را تأیید کرد.[۴۴] حذیفه در حجهالوداع (سال دهم) حاضر و از کسانی بود که به دستور رسول خدا (ص) در غدیر خم به علی (ع) با خطاب «امیرالمؤمنین» سلام دادند[۴۵].[۴۶]
روایتگری حذیفه
حذیفه راوی حدیث پیامبر (ص) بود. کسانی چون عمر، ابوعبیده، ابووائل و... از او روایت نقل کردهاند.[۴۷] بخاری از او ۸ حدیث و مسلم ۱۷ حدیث گزارش کردهاند.[۴۸] موضوع روایات او طهارت، وضو، مسح، معرفت خدا، نماز، زنا، قرائت قرآن،[۴۹] خروج دجال [۵۰] و حدیث دابة الارض [۵۱] است. دانشمندان شیعی نیز همچون اهل سنت حذیفه را ثقه دانستهاند.[۵۲] برخی احادیث نقل شده در منابع شیعی از جهت متن با اهل سنت مشترکاند[۵۳].
حذیفه و روایات تفسیری
از حذیفه درباره تفسیر برخی آیات قرآن کریم، روایاتی گزارش شده است: ذیل آیه ﴿اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ﴾[۵۴] از او روایت شده است که همانا قیامت نزدیک است و ماه در زمان پیامبر (ص) دو نیم شده است.[۵۵] درباره آیه کلاله ﴿وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَلَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَإِنْ كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ فَهُمْ شُرَكَاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِهَا أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ﴾[۵۶] نیز از حذیفه پرسیده شد و او پاسخ داد که وی همراه پیامبر (ص) بود که این آیه نازل شد [۵۷] نیز درباره ﴿وَبَيْنَهُمَا حِجَابٌ وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيمَاهُمْ وَنَادَوْا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَهُمْ يَطْمَعُونَ﴾[۵۸] حذیفه از کسانی بود که آنان را افرادی دانست که حسنات و گناهانشان برابر است.[۵۹] ذیل آیه ﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ﴾[۶۰] از زبان حذیفه آمده است که ﴿الشَّاكِرِينَ﴾ علی (ع) و ابودجانه هستند که در نبرد احد پایداری کردند.[۶۱] حاکم حسکانی ذیل آیات فراوانی از حذیفه یاد و از او در تأویل برخی آیات به امام علی (ع) و اهلبیت (ع) روایت نقل کرده است[۶۲].[۶۳]
حذیفه در روزگار خلفا
از زندگی حذیفه در دوره خلافت ابوبکر از جمله جنگهای رده، اطلاعی در دست نیست.
با گسترش فتوحات در دوران عمر، که به سرازیر شدن عرب به درون فلات ایران انجامید، حذیفه به گونهای بارز به ویژه در فتوحات شرق نقش داشت.[۶۴] در نبرد نهاوند (فتح الفتوح سال ۲۰ یا ۲۱) به دستور عمر وی جانشین نعمان بن مقرن، فرمانده سپاه مسلمانان بود و پس از شهادت نعمان، حذیفه پرچم را به دست گرفت و به فتح انجامید.[۶۵] برخی منابع، از کارگزاری حذیفه بر مداین از سوی عمر سخن گفته[۶۶] و به استقبال مردم از او اشاره کردهاند؛[۶۷] ولی به تاریخ این مأموریت اشاره نکردهاند؛ گویا او پیش از سلمان امارت مداین را به عهده داشته است، زیرا عمر در نامهای به سلمان از او خواسته بود کارهای حذیفه را بررسی و تفحص کند[۶۸].[۶۹]
حذیفه در روزگار عثمان
برپایه سخن مشهور، حذیفه که از نزدیک در سرزمینهای فتح شدهای همچون آذربایجان و مناطق مجاور آن، شاهد اختلاف مصاحف و قرائات قرآن کریم بود، نزد عثمان رفت و او را از پیامدهای چنین اختلافی در میان مسلمانان برحذر داشته و به تدوین قرآن واحد فراخواند، از اینرو عثمان به تدبیر حذیفه، دستور داد همه مصاحف جز مصحف حفصه دختر عمر را سوزاند و از آن مصحف، چند نسخه آماده و هریک را به منطقهای ارسال کردند.[۷۰] از برخی گزارشها برمیآید که داستان مصاحف در سال ۳۰ رخ داده است؛[۷۱] نیز گزارش شده است حذیفه در زمره کسانی بود که در کوفه بر ضد کارگزار عثمان (ولید بن عقبه) که مرتکب فسق شده بود، به عثمان نامه نوشتند که به عزل او از آن شهر انجامید؛[۷۲] همچنین گفته شده که مطابق نقلی، حذیفه جزو ۷ نفری بود که هنگام گذر از ربذه ابوذر غفاری را که به تازگی رحلت کرده بود، پس از غسل و کفن به خاک سپردند[۷۳].[۷۴]
حذیفه و علی (ع)
به گزارش مسعودی، حذیفه در سال ۳۶ هجری در کوفه بیمار بود و چون خبر قتل عثمان و بیعت مردم با علی (ع) را شنید، به مسجد رفت و روی منبر خدا را شکر کرد که هنوز زنده است و به پسرانش سعد و صفوان، سفارش کرد که از یاری آن حضرت دست بر ندارند و او را بهترین یار در میان رفتگان و بازماندگان از صحابه دانست و جنگهایی خونین در زمان آن حضرت را پیشبینی کرد و امام علی (ع) را در آنها مدار حق شناساند.[۷۵] حذیفه پس از ۷ یا ۴۰ روز در مداین درگذشت.[۷۶] بلاذری [۷۷] و مسعودی [۷۸] از بیعت او با امام علی (ع) خبر دادهاند. برپایه گزارشی، امیرمؤمنان (ع) در نامهاش به حذیفه او را بر کارگزاری مداین ابقا کرد؛ نیز نامهای جداگانه به مردم مداین نوشت و ضمن معرفی حذیفه به مردم وی را ستود.[۷۹] ابنسعد نیز وفات او را چند ماه پس از قتل عثمان و در سال ۳۶ دانسته است.[۸۰] در مقابل، براساس گزارشهای دیگری، حذیفه هنگام عزیمت امیرمؤمنان (ع) از مدینه به عراق، از مداین رسید و با سخنان خود به تشویق مردم برای همراهی با آن حضرت پرداخت؛ اما چون خود بیمار بود، پس از گذشت یک هفته دار دنیا را وداع گفت[۸۱] به گزارش ابن ابیالحدید، هنگامی که علی (ع) به ذوقار رسید، حذیفه به یاران خود گفت: خود را به امیرالمؤمنین و وصی سیدالمرسلین برسانید که حق در یاری دادن اوست.[۸۲] به گفته مشهور، حذیفه در مداین درگذشت و آوردهاند که او ۴۰ روز پس از قتل عثمان و بیعت با امیرمؤمنان (ع) وفات یافت.[۸۳] خلیفه بن خیاط، وفات او را در کوفه دانسته است [۸۴] و از گزارش مسعودی نیز همین بر میآید، زیرا او به بیمار بودن حذیفه در اواخر عمرش در آن شهر اشاره کرده است.[۸۵] در گزارش بلاذری آمده است هنگامی که امام حسن (ع) و عمار برای بسیج مردم برای نبرد با اصحاب جمل وارد کوفه شدند، حذیفه در آن شهر بود و دست راستش را بر دست چپش زد و گفت: پس از علی (ع) با هیچ قرشی بیعت نمیکنم؛[۸۶] گویا او منزلی نیز در کوفه داشت و این زمان برای انجام دادن کاری به این شهر آمده بود.[۸۷] براساس نقلی، او در حال احتضار میگفت: خدایا! تو را دوست دارم، پس دیدارت را بر من مبارک کن![۸۸] حذیفه هنگام جان دادن میگریست و وقتی از علت آن پرسیدند، گفت: مرگ را دوست دارم؛ لکن نمیدانم خدا از من خشنود است یا ناراضی.[۸۹] منابع درباره مدت عمر حذیفه سکوت کردهاند؛ همچنین به جهت روشن نشدن سال میلاد حذیفه نمیتوان دقیق سن او را تعیین کرد.
شیخ طوسی و برخی دیگر از علمای شیعه حذیفه را کنار سلمان و ابوذر و مقداد از ارکان اربعه شیعه به شمار آوردهاند[۹۰].[۹۱]
حذیفه و اهل بیت
مناقبنویسان به هنگام بر شماری مناقب امام علی (ع) از زبان حذیفه، مناقبی را از رسولخدا (ص) برای آن حضرت ذکر کردهاند؛ از جمله به گزارش حذیفه، پیامبر (ص) علی (ع) را صدّیق اکبر و فاروق اکبر خواند؛[۹۲] نیز آمده است که حذیفه در جواب ربیعة بن مالک سعدی که از زبان مردم بصره کسانی مانند او را به افراط در حق آن حضرت متهم میکنند، در خطاب به ربیعه اظهار داشت: درباره مردی جویا میشوی که اگر عمل همه صحابه پیامبر (ص) در یک کفه ترازو و عمل علی در کفه دیگر قرار گیرد، باز عمل او ترجیح دارد،[۹۳] چنانکه عمل علی (ع) در روز خندق در قتل عمرو بن عبدود بر تمام اعمال امت محمد (ص) تا روز قیامت برتری دارد؛[۹۴] نیز به گفته او رسول خدا (ص) فرمود: تارکان ولایت علی (ع) از دین من خارج هستند»، یا «علیٌّ خیر البشر»[۹۵] حدیث غدیر نیز از حذیفه نقل شده است، چنان که وی از راویان حدیث "صالح المؤمنین" است، که براساس آن پیامبر (ص) مراد از "صالحُ المُؤمِنین" در آیه ﴿وَكَمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا فَجَاءَهَا بَأْسُنَا بَيَاتًا أَوْ هُمْ قَائِلُونَ﴾[۹۶] را علی (ع) دانستهاند.[۹۷] روایات دیگری نیز از حذیفه در شأن و منزلت حضرت فاطمه (س) و اهل بیت (ع) نقل شدهاند[۹۸] که تصریح پیامبر (ص) بر امامان دوازدهگانه پس از خود از دیگر روایتهای حذیفه است.[۹۹] شجاعت امام علی (ع) در خندق،[۱۰۰] برادری امام علی با پیامبر (ص)، رخداد غدیر،[۱۰۱] بهشتی بودن اهل بیت و دوستداران آنان،[۱۰۲] حسنین آقای جوانان بهشتاند،[۱۰۳] بهشتی بودن محب علی،[۱۰۴] روایت درباره امام مهدی[۱۰۵] از آن جملهاند که منابع فریقین بدانها اشاره دارند.[۱۰۶]
فضایل حذیفه
براساس نقلی، پیامبر (ص) حذیفه را از "اصفیاء الرحمن" و داناترین به حلال و حرام معرفی کرد؛[۱۰۷] نیز امام علی (ع) از ۷ نفر به نیکی یاد فرمود که یکی از ایشان حذیفه است و آنان در دفن حضرت فاطمه علیهاالسلام شرکت داشتند؛[۱۰۸] نیز به فرموده آن حضرت، رسول خدا (ص) دو برابر دیگر انبیاء یعنی ۱۴ نفر رفیق و نجیب و وزیر دارد که یکی از آنها حذیفه است.[۱۰۹] به گفته برخی، از علی (ع) درباره حذیفه سؤال شد و آن حضرت فرمود: او منافق شناس است.[۱۱۰] از قول علی (ع) حذیفه را در زمره ۷ تنی دانستهاند که به سبب ایشان، عنایتهای خدا بر مردم ارزانی میشوند و همانها در نمازگزاردن بر پیکر فاطمه (س) و خاکسپاری او حضور داشتهاند.[۱۱۱] درباره زهد حذیفه گزارش شده است که هنگام عزیمت به مداین بیش از خوراکش و علف مرکبش از مردم درخواست نکرد؛[۱۱۲] ذیل آیه ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَكِنْ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۱۱۳] از ابنعباس نقل شده است که ایمان آورندگان علی (ع)، حذیفه و تنی چند از صحابه خاص رسول خدا هستند[۱۱۴].[۱۱۵]
نسل حذیفه
برپایه گزارشی، سلیمان بن صرد (رهبر توابین) به سعدفرزند حذیفه نامه نوشت و او را به خونخواهی امام حسین فراخواند و وی پاسخ مثبت داد و با همراهانش حرکت کرد؛ اما موفق به پیوستن نشد و بازگشت.[۱۱۶] مختار نیز سعد بن حذیفه را به حلوان فرستاد.[۱۱۷] پسر دیگر حذیفه، عمران را مصعب بن زبیر پس از قتل مختار اعدام کرد.[۱۱۸] ابوعبیدة بن حذیفه نیز که راوی حدیث [۱۱۹] بود، در سال ۸۲ درگذشت.[۱۲۰] ساعده بنت حذیفه [۱۲۱] و امموسی و امسلمه [۱۲۲] از دیگر فرزندان حذیفه هستند. نسل حذیفه تا سده سوم در مداین بر جای بودند[۱۲۳].[۱۲۴]
منابع
پانویس
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۶، ص ۱۵؛ ج ۷، ص ۳۱۷؛ الطبقات، خلیفه، ص ۹۸؛ المعارف، ص ۲۶۳.
- ↑ الثقات، ج ۳، ص ۸۰.
- ↑ الطبقات، خلیفه، ص ۹۸.
- ↑ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۳۴؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۳۹۰؛ الاصابه، ج ۲، ص ۳۹.
- ↑ المعارف، ص ۲۶۳؛ فتوح البلدان، ج ۲، ص ۳۷۶؛ اسد الغابه، ج ۱، ص ۳۹۰.
- ↑ فتوحالبلدان، ج ۲، ص ۳۷۶.
- ↑ الثقات، ج ۳، ص ۸۰؛ ر.ک: الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۳۴؛ الاصابه، ج ۲، ص ۳۹.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۷، ص ۳۱۷؛ ج ۸، ص ۳۲۵؛ ج ۳، ص ۴۴۱؛ المحبر، ص ۴۱۷.
- ↑ المعارف، ص ۲۶۳؛ الاصابه، ج ۲، ص ۳۹.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۳۵۲؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۳۶۲.
- ↑ المعارف، ص ۲۶۳.
- ↑ سامانی، سید محمود، مقاله «حذیفة بن یمان»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۲۵۰؛ المحبر، ص ۷۲ - ۷۳.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۴، ص ۸۴.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۶، ص ۱۵؛ ج ۷، ص ۳۱۷.
- ↑ نک: اسد الغابه، ج ۱، ص ۳۹۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۳۶۴؛ الاصابه، ج ۲، ص ۶۶.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۲۳۳ - ۲۳۴؛ السیرة النبویه، ج ۳۲ ص ۶۰۴، ۶۳۶؛ المعارف، ص ۲۶۳.
- ↑ الدرالمنثور، ج ۲، ص ۱۰۱ - ۱۰۲.
- ↑ جامع البیان، ج ۴، ص ۲۳۶.
- ↑ «کسانی که به (فراخوان) خداوند و پیامبر پس از آسیب دیدن پاسخ گفتند، برای کسانی از آنان که نیکی و پرهیزگاری ورزیدهاند پاداشی سترگ خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۲.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۱، ص ۸۸۸ - ۸۸۹.
- ↑ «کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما همداستان شدهاند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.
- ↑ نک: تفسیر قمی، ج ۱، ص ۱۲۵ - ۱۲۶؛ الدر المنثور، ج ۲، ص ۱۰۱ - ۱۰۳.
- ↑ «دستهای از اهل کتاب گمراه کردن شما را دوست دارند امّا جز خود را گمراه نمیکنند و درنمییابند» سوره آل عمران، آیه ۶۹.
- ↑ اسباب النزول، ص ۱۱۱؛ الکشاف، ج ۱، ص ۳۷۲؛ روض الجنان، ج ۴، ص ۳۷۹.
- ↑ «بسیاری از اهل کتاب با آنکه حق برای آنان روشن است، از رشکی در درون جانشان، خوش دارند که شما را از پس ایمان به کفر بازگردانند؛ باری، (از آنان) درگذرید و چشم بپوشید تا (زمانی که) خداوند فرمان خویش را (پیش) آورد که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۱۰۹.
- ↑ اسباب النزول، ص ۳۸؛ الکشاف، ج ۱، ص ۱۷۶ - ۱۷۷؛ روض الجنان، ج ۲، ص ۱۰۶ - ۱۰۷.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۴، ص ۸۳؛ دلائل النبوه، ج ۳، ص ۴۱۹ - ۴۲۰.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۷۱۴ - ۷۱۵؛ المغازی، ج ۲، ص ۴۸۸ - ۴۸۹.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ مجمع البیان، ج ۳، ص ۳۴۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۲۴۴.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۸؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۷۰ - ۷۱؛ دلائل النبوه، ج ۵، ص ۲۵۶ - ۲۵۷.
- ↑ المغازی، ج ۳، ص ۱۰۴۵؛ ر. ک: تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۸؛ دلائل النبوه، ج ۵، ص ۲۵۶ - ۲۵۷؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۳۶۴.
- ↑ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۳۵؛ اسد الغابه، ج ۱، ص ۳۹۱.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۲، ص ۳۴۶.
- ↑ «به خداوند سوگند میخورند که (سخنی) نگفتهاند در حالی که بیگمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آوردهاند و پس از اسلام خویش کفر ورزیدهاند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافتهاند و کینهجویی نکردهاند مگر بدان روی که خداوند و پیامبرش با بخشش خویش آنان را توانگر کردهاند؛ پس اگر توبه کنند برای آنان بهتر است و اگر رو بگردانند خداوند آنان را در این جهان و جهان واپسین به عذابی دردناک دچار خواهد کرد و در (این سر) زمین یار و یاوری نخواهند داشت» سوره توبه، آیه ۷۴.
- ↑ مجمع البیان، ج ۵، ص ۷۹؛ تفسیر ماوردی، ج۲، ص ۳۸۳؛ الکشاف، ج ۲، ص ۲۹۱.
- ↑ المعرفة والتاریخ، ج ۲، ص ۷۷۱؛ الخصال، ص ۴۹۹.
- ↑ المغازی، ج ۳، ص ۱۰۴۵؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۳۵.
- ↑ سبل الهدی، ج ۱، ص ۵۸.
- ↑ مجموعة الوثائق السیاسیه، ص ۶۵.
- ↑ التنبیه والاشراف، ص ۲۴۵؛ نظام اداری مسلمانان، ص ۷۳.
- ↑ مجموعة الوثائق السیاسیه، ص ۲۴۲، ۳۲۸.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۵، ص ۵۵۳.
- ↑ الامالی، مفید، ص ۱۹.
- ↑ سامانی، سید محمود، مقاله «حذیفة بن یمان»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ اسدالغابه، ج ۱، ص ۳۹۰: تهذیب التهذیب، ج ۲، ص ۱۹۳.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۳۶۱.
- ↑ الخصال، ص ۳۲۰؛ مسند احمد، ج ۵، ص ۳۸۲ - ۴۰۸.
- ↑ مسند احمد، ج ۵، ص ۴۰۳ - ۴۰۵؛ صحیح البخاری، ج ۸، ص ۱۰۳.
- ↑ المعجم الکبیر، ج ۳، ص ۱۷۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۱۳۵.
- ↑ ر. ک: رجال کشی، ج ۱، ص ۱۷۸.
- ↑ سامانی، سید محمود، مقاله «حذیفة بن یمان»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ «رستخیز بسی نزدیک شد و ماه از میان شکافت» سوره قمر، آیه ۱.
- ↑ جوامع الجامع، ج ۳، ص ۴۶۲.
- ↑ «و اگر همسرانتان فرزندی نداشته باشند نیمی از آنچه بر جا نهادهاند و اگر فرزندی داشته باشند یک چهارم از آنچه بر جا گذاردهاند از آن شماست پس از (انجام) وصیتی که میکنند یا (پرداخت) وامی (که دارند) و اگر شما فرزندی نداشته باشید یک چهارم از آنچه بر جا نهادهاید از آن آنهاست و اگر فرزندی داشته باشید یک هشتم از آنچه بر جا گذاردهاید از آن آنان است، البته پس از (انجام) وصیتی که میکنید یا (پرداخت) وامی (که دارید) و اگر مردی یا زنی که از او ارث میبرند بیفرزند و بیپدر و بیمادر و (تنها) دارای برادر یا خواهر (یا هر دو) باشد یک ششم از آن هر یک از این دو، است و اگر بیش از این باشند همه در یک سوم شریکند، (البته) پس از وصیتی یا (پرداخت) وامی که (با وصیّت یا اقرار به وام، به وارث) زیان نرساند؛ سفارشی است از سوی خداوند و خداوند دانایی بردبار است» سوره نساء، آیه ۱۲.
- ↑ الاتقان، ج ۱، ص ۶۰.
- ↑ «و میان آن دو پردهای است و بر آن پشتهها کسانی هستند که هر گروه (از آنان) را از چهرهشان باز میشناسند و به بهشتیان که هنوز به آن (بهشت) در نیامدهاند ولی (آن را) امید میبرند ندا میدهند که: درود بر شما!» سوره اعراف، آیه ۴۶.
- ↑ مبهمات القرآن، ج ۱، ص ۴۷۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۲۱۱.
- ↑ «و محمد جز فرستادهای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشتهاند؛ آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز میگردید؟ و هر کس به (باورهای) گذشته خود باز گردد هرگز زیانی به خداوند نمیرساند؛ و خداوند سپاسگزاران را به زودی پاداش خواهد داد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.
- ↑ شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۷۶ - ۱۷۷.
- ↑ شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۹۹، ۴۸۹؛ ج ۲، ص ۱۰، ۳۸۴، ۳۹۱ - ۳۹۲.
- ↑ سامانی، سید محمود، مقاله «حذیفة بن یمان»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۱۴۵ - ۱۴۶؛ الکامل، ج ۲، ص ۵۲۷.
- ↑ فتوحالبلدان، ج ۲، ص ۳۷۱ - ۳۷۴؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۲۰۴ - ۲۱۴.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۷، ص ۳۱۷.
- ↑ اسدالغابه، ج ۱، ص ۳۹۲.
- ↑ الاحتجاج، ص ۱۸۵ - ۱۸۶.
- ↑ سامانی، سید محمود، مقاله «حذیفة بن یمان»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ تاریخ المدینه، ج ۳، ص ۹۹۱ - ۹۹۲؛ صحیح البخاری، ج ۶، ص ۹۹.
- ↑ الکامل، ج ۳، ص ۱۱۱ - ۱۱۲.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۶۵.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۷۳.
- ↑ سامانی، سید محمود، مقاله «حذیفة بن یمان»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ مروج الذهب، ج ۲، ص ۴۲۵ - ۴۲۶؛ شرح الاخبار، ج ۲، ص ۱۰ ـ ۱۱.
- ↑ مروجالذهب، ج ۲، ص ۴۲۶.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۳، ص ۱۷.
- ↑ مروج الذهب، ج ۲، ص ۴۲۵.
- ↑ بحارالانوار، ج ۲۸، ص ۸۷ - ۸۸؛ مصباح البلاغه، ج ۴، ص ۹۵ - ۹۸.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۷، ص ۳۱۷.
- ↑ مروج الذهب، ج ۲،ص ۴۲۵ - ۴۲۶؛ شرح الاخبار، ج ۱، ص ۳۸۶.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج ۲، ص ۱۸۷ - ۱۸۸.
- ↑ رجال الطوسی، ص ۳۵؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۳۹۲؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۳۶۴؛ الاصابه، ج ۲، ص ۳۹.
- ↑ الطبقات، خلیفه، ص ۹۸.
- ↑ مروج الذهب، ج ۲، ص ۴۲۵ - ۴۲۶.
- ↑ انسابالاشراف، ج ۳، ص ۱۷.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۱۳، ص ۲۰۰.
- ↑ اسدالغابه، ج ۱، ص ۳۹۲.
- ↑ اسدالغابه، ج ۱، ص ۳۹۲.
- ↑ رجال الطوسی، ص ۶۰؛ رجال کشی، ص ۳۴.
- ↑ سامانی، سید محمود، مقاله «حذیفة بن یمان»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ مناقب، کوفی، ج ۱، ص ۱۵۲.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج ۱۹، ص ۶۰ - ۶۱؛ بحار الانوار، ج ۲۰، ص ۲۵۶ - ۲۵۷.
- ↑ مناقب، کوفی، ج ۱، ص ۲۲۲ - ۲۲۳.
- ↑ مناقب، کوفی، ج ۱، ص ۴۱۱، ۵۲۳؛ شرح الاخبار، ج ۱، ص ۱۴۳، ۱۹۵ - ۱۹۶.
- ↑ «و بسا شهرا که ما آن را از میان بردیم و عذاب ما شباهنگام یا به نیمروز هنگامی که (مردم) غنوده بودند آن را فرا گرفت» سوره اعراف، آیه 4.
- ↑ شواهد التنزیل، ج ۲، ص ۳۴۷ - ۳۴۸؛ ۳۸۳ - ۳۸۴.
- ↑ بنگرید: کشف الغمه، ج ۲، ص ۹۵، ۲۱۹.
- ↑ کفایة الاثر، ص ۱۳۶ - ۱۳۸.
- ↑ الارشاد، ج ۱، ص ۱۰۳؛ شواهد التنزیل، ج ۲، ص ۳۶.
- ↑ شواهد التنزیل، ج ۲، ص ۳۸۳ - ۳۸۴.
- ↑ مناقب، ابن مردویه، ص ۷۳.
- ↑ مسند احمد، ج ۳، ص ۳.
- ↑ مناقب، ابن مردویه، ص ۷۲.
- ↑ الغیبه، ص ۴۷۰.
- ↑ سامانی، سید محمود، مقاله «حذیفة بن یمان»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۳۴۳؛ کنزالعمال، ج ۱۱، ص ۶۴۴.
- ↑ رجال کشی، ص ۳۳ - ۳۴؛ الخصال، ص ۳۶۱.
- ↑ شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۴۸۹؛ تاریخ دمشق، ج ۱۲، ص ۲۷۰ - ۲۷۱.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۳۶۳.
- ↑ رجال کشی، ص ۳۳ - ۳۴؛ شواهد التنزیل، ج ۲، ص ۴۴۹؛ الخصال، ص ۳۶۱.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۵، ص ۳۱۲؛ کنز العمال، ج ۱۳،ص ۳۴۳.
- ↑ «و چون به آنان گویند که مانند (دیگر) مردمان ایمان بیاورید میگویند آیا ما چون کم خردان ایمان بیاوریم؟ آگاه باشید! آنان خود کم خردند امّا نمیدانند» سوره بقره، آیه ۱۳.
- ↑ شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۹۳.
- ↑ سامانی، سید محمود، مقاله «حذیفة بن یمان»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۴، ص ۴۲۹ - ۴۳۲؛ الکامل، ج ۴، ص ۱۸۳ - ۱۸۵؛ البدایة والنهایه، ج ۸، ص ۲۸۰.
- ↑ الکامل، ج ۴، ص ۲۲۷.
- ↑ الکامل، ج ۴، ص ۲۸۰.
- ↑ الجرح والتعدیل، ج ۹، ص ۲۳۰، ۴۰۳؛ تهذیب الکمال، ج ۳۴، ص ۵۴.
- ↑ الطبقات، خلیفه، ص ۲۶۰.
- ↑ المعجم الکبیر، ج ۳، ص ۱۶۲.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۶، ص ۲۹۷؛ ج ۸، ص ۴۷۷.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۶، ص ۲۹۷؛ ج ۸، ص ۴۷۷.
- ↑ سامانی، سید محمود، مقاله «حذیفة بن یمان»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.