دین مسیحیت در کلام اسلامی
مقدمه
مسیحیت آیین حضرت عیسای مسیح (ع) است و به کسانی که بر دین حضرت عیسی (ع) و معتقد به "انجیل" به عنوان کتاب آسمانیاند، مسیحی یا نصرانی گفته میشود.
مسیح یکی از لقبهای عیسی بن مریم است. در این آیین، مسیحیان که از دین اصلی انحراف پیدا کردهاند، به سه خدا معتقداند: پدر، پسر، روح القدس و در همان حال، آن سه را یکی میدانند. میپندارند که عیسی کشته شد و به دار آویخته شد، تا فدیه گناهان امت خویش باشد. یکشنبهها برای مراسم مذهبی در کلیسا جمع میشوند. برخی از افکار و احکام دینی آنان در "انجیل" آمده است.
مسیحیان به سه فرقه مهم تقسیم شدهاند: کاتولیک، اُرتدوکس و پروتِستانت و هر یک از این فرقهها هم شعبههایی دارد. بیشتر پیروان این دین در آمریکا و کشورهای اروپایی زندگی می کنند[۱].
زندگینامه حضرت عیسی (ع)
دین مسیحیت از ادیان فراگیر و بزرگ آسمانی و آیین حضرت عیسی بن مریم (ع) است. حضرت عیسی (ع) در قرآن کریم از جایگاه و مقام والایی برخوردار بوده و از پیامبران اولوالعزم و صاحب کتاب انجیل[۲] به حساب میآید[۳] که خلقتی خاص و معجزهآسا[۴] و وجودی مبارک[۵] داشته که به آسمان عروج کرده است[۶]. در قرآن برای ایشان اسمهایی مانند مسیح[۷]، روح الله[۸]، عبدالله[۹] و کلمة الله[۱۰] بیان شده است[۱۱].
بنابر آیات قرآنی، دین مسیح (ع) تحریف شده و آفرینش مسیح (ع) همانند آدم (ع) بوده[۱۲] که از مادری بکر زاده شده است. مادر عیسی (ع) از زنان برجستۀ عالم است که با عالم غیب ارتباط داشته است[۱۳]. قرآن کریم به صراحت کسانی را که به تثلیث معتقدند و او را پسر خدا یا خدا میانگارند، کافر میخواند[۱۴] و بیان میدارد که وی را نکشته و به دار نیاویختهاند؛ بلکه او به سوی خدا رفته است[۱۵].[۱۶]
اما با این حال، او را فرزند یوسف نجار میدانند. عیسی (ع) در بیتاللحم زاده شد و در ناصریه پرورش یافت. تولد او را چهار تا هشت سال پیش از مبدأ تاریخ میلادی احتمال دادهاند. در سی سالگی به دست حضرت یحیی (ع) غسل تعمید داده شد و همانند او به موعظه و تذکیر و تعلیم خلق پرداخت. حضرت عیسی (ع)، دوازده حواری یا رسول داشت که تعالیم او را میان مردمان میگستراندند. چون عیسی (ع) به تبلیغ دین خویش همت گماشت، رهبران یهود نخست با او مخالفتی نکردند؛ اما آنگاه که دریافتند تعالیم او سلطۀ آنان را بر نمیتابد و مردمان را آگاه و هوشیار میسازد، راه ناسازگاری و دشمنی در پیش گرفتند و سرانجام شورای عالی یهود در اورشلیم، عیسی (ع) را به مرگ محکوم کرد. مسیحیان معتقدند حضرت عیسی (ع) همراه دو تن دیگر به صلیب کشیده شده و جان باخته است؛ اما پس از سه روز در پیش چشم مادرش مریم (س) و حواریون از مرقد خویش بیرون آمده و به آسمانها رفته است و در آخر الزمان، باری دیگر برمیگردد و بشر را نجات میدهد[۱۷].
کتاب دینی مسیحیت
کتاب مقدس دارای دو بخش است: عهد قدیم یا تورات و عهد جدید یا انجیل. بخش دوم تنها نزد مسیحیان مقدس است. عهد جدید شامل چهار انجیل متی، مرقس، لوقا و یوحنا و نیز اعمال رسولان و نامههای پولس حواری است. کلمۀ "انجیل"، یونانی و به معنای بشارت است. محتوای اناجیل، زندگینامه و بیانات اخلاقی و پندهای حضرت عیسی (ع) است. جز اناجیل چهارگانه، اناجیل دیگری نیز میان مسیحیان رواج داشتهاند؛ اما کلیسای مسیحی همه را جز چند انجیل یاد شده، بی اعتبار شمرد و از رواج انداخت. در عهد جدید خبری از احکام شرعی نیست و مسیحیان در این باره به همان که در عهد قدیم آمده است، پای بندند. از اناجیلی که به دست کلیسا از اعتبار افتاد، انجیل برنابا (م. ۶۱. م) است. محتوای این انجیل با دیگر اناجیل متفاوت است و عیسی (ع) را پسر خدا نمیداند و جنبۀ الوهی وی را نفی میکند و بر آن است که عیسی (ع) را به صلیب نیاویختند؛ بلکه مردی یهودی را دار زدند و مردم گمان بردند او عیسی فرزند مریم است[۱۸].
مسیحیان انجیل موجود را زندگینامه و سخنان عیسی میدانند و معتقدند اناجیل کنونی نوشته یا املای حضرت عیسی نیست، بلکه حواریون یعنی متی، مرقس، یوحنا و لوقا بعد از مرگ زمینی عیسی، به تدریج و با توجه به الهامات روحالقدس و پس از اجماع مسیحیان، آن را به نگارش درآوردند.
سه انجیل متی، مرقس، لوقا از نظر محتوای مباحث الهی و اعتقادی و نگارش سبکی یکسان دارند، که به آنها اناجیل همنوا میگویند. محققان معتقدند این سه، ۳۰ سال پس از حیات زمینی و عروج آسمانی عیسی نوشته شده و نزدیک به فرهنگ یهودیت است. اما انجیل یوحنا، نامههای او و نامههای پولس هم از نظر مطالب و هم سبک نگارش، با اناجیل همنوا متفاوت است؛ زیرا انجیل یوحنا، اوایل قرن دوم میلادی و متأثر از الهیات پولس نوشته شده و نویسنده آن از حواریون نیست و خدا میداند چه کسی این انجیل را نوشته است.
در اناجیل همنوا، مسیح پیامبری از پیامبران خدا و بندهای از بندگان اوست که برای هدایت انسانها آمده و جنبۀ الوهی ندارد و مراد از پسر خدا در آنها، بندۀ مقرب خدا و مانند آن است. اما در انجیلهای مقابل که ریشه در تفکرات پولس دارد، مسیح خدای متجسد است، او مخلوق نیست، بلکه سهیم در خالقیت است، او فرزند یگانۀ خدا و همذات با اوست، او موجودی ازلی است که به صورت انسان در آمده تا به صلیب رود و گناه آدم را فدیه دهد، با صلیب رفتن او، شریعت (که مجازات گناه آدم بود) از دوش مؤمنان برداشته شد و برعهده مسیح گذاشته شد[۱۹].
پولس رسول، مبلغ مشهور مسیحیت در قرن نخست میلادی است. پولس نخست یهودی بود و با مسیحیت مبارزه میکرد؛ اما میگویند در پی انقلابی روحی به کلی دگرگون گشت و به مسیح ایمان آورد و خویشتن را وقف تبلیغ مسیحیت در مغرب زمین ساخت و سرانجام پس از مدتها حبس در زندان به دستور نرون پادشاه روم به قتل رسید. پولس برای عیسی (ع) مقامی برتر از مسیح یهود قائل شد. او مسیح را نجاتدهندهای میدانست که آمده است تا ملکوت الهی را بر زمین حاکم سازد. آموزۀ رجعت را ـ که ریشۀ یهودی دارد ـ وی به مسیحیت راه داد و همچنین آموزۀ گناه و رستگاری را. یهودیان بر آن بودند که حضرت آدم (ع) گناه کرد و از بهشت رانده شد و اثر این گناه تا ابد دامان فرزندان او را گرفته است. پولس گفت: عیسی (ع) موجودی آسمانی است و طبیعت خدایی دارد؛ اما خود را تنزل داده و به صورت انسانی درآمده است و رضا داده است که او را به صلیب کشند و بدینسان گناه آدمیزادگان به آمرزش رسد[۲۰].
رسمیت یافتن مسیحیت
تا زمانی که مسیحیت فرقهای یهودی به شمار میرفت، دولت روم توجهی به آن نداشت و مسیحیان در عقیدۀ خویش آزاد بودند. با گسترش دین مسیح و آشکار شدن آن به صورت دینی جدید با سخنانی نو، دولت روم برآشفت و مسیحیت را غیر قانونی خواند و بر مسیحیان سخت گرفت. سرانجام، قسطنطنین کبیر در سال ۳۱۳ م. به مسیحیت گروید و با فرمانی، آزادی این آیین را اعلام کرد و بدینسان، مسیحیت کیش رسمی دولت روم شد. در این هنگام، اختلافات کلامی میان بزرگان مسیحیت رخ نمود.
آریوس (۳۳۶- ۲۵۶ م.) حضرت مسیح را مخلوق دانست و مغضوب کلیسا گشت. قسطنطنین برای حل اختلافات، نمایندگانی را از مسیحیان جهان گرد آورد و در سال ۳۲۵ م. شورایی را سامان داد که آن را "شورای نیقیه" میخوانند. این شورا، تثلیث را به عنوان اعتقاد رسمی مسیحیت معتبر شمرد و اناجیل چهارگانه را به رسمیت شناخت. از آن پس، شوراهای دیگری نیز بر پا شد که مصوبات آنها را "قانون شرع" میگویند[۲۱].
تصلیب و تثلیث
تصلیب برای مسیحیان اهمیت بالایی دارد. آنها معتقدند عیسی به صلیب کشیده شد و دفن شد، ولی پس از ۳ روز زنده شد و به آسمان رفت و نزد خداوند جای گرفت. هنگامی که بزرگان یهود دیدند تعالیم حضرت عیسی در تضاد با منافع آنهاست، برای کشتن او توطئه کردند، یهودای اسخریوطی یکی از ۱۲ حواری او، عیسی (ع) را به مأموران یهودی تسلیم کرد. هر چهار انجیل، داستان به صلیب کشیده شدن عیسی را با اندک اختلافی بیان میکنند. این اتفاق در سال ۳۳ برای حضرت عیسی رخ داد که مبدا تاریخ میلادی نیز گردید؛ زیرا مسیح، لعنتی را که در اثر گناهان ما به وجود آمد، به خود گرفت و این موجب شد این کار همواره در حافظۀ تاریخ باقی بماند و آغاز سال مسیحیان گردد[۲۲].
به عقیدۀ مسیحیان از آنجا که بشر از حضرت آدم تاکنون گرفتار گناهان مختلف بوده و اثر آن پس از توبه نیز همچنان باقی است، عیسی (ع) با تسلیم مطلق خود در مقابل خدا، کفارۀ گناه بشریت شد. بنابر نظر انجیل، عیسی هنگام شام آخر، نان و شراب به شاگردان خود تقدیم کرد که آن را به عنوان خون مسیح بنوشند و گناهانشان ریخته میشود[۲۳].
اولین کاربرد تثلیث به صورت مشخص در سال ۱۸۰ م. به چشم میخورد. به صورت صریح و آشکار تثلیث در کتاب مقدس مسیحیان وارد نشده است، هرچند گفته میشود ریشههای آن به برخی عبارات عهد جدید برمیگردد. مانند این عبارت که در پایان انجیل متی آمده است: "ایشان را به اسم اب، ابن و روحالقدس تعمید دهید".
واژۀ پدر دربارۀ خدا را عیسی به کار میبرد، آنجا که در انجیل متی از قول آو آمده است: "نزد خدای خود و پدر خود میرود". الوهیت عیسی نیز در شورای نیقیه در سال ۳۲۵ م تأیید و پذیرفته شد.
روحالقدس هم به عقیدۀ مسیحیان فرشته خدا نیست، بلکه او خود خداست که در جهان بشری زیست میکند، جامعۀ مسیحی را ارشاد میکند، همانگونه که همواره، همراه عیسی (ع) بوده و به مدد الهامات او به حواریون بود که عهد جدید را به نگارش درآوردند.
با تلاشهای فراوان که دربارۀ توجیه تثلیث تاکنون انجام شده همگی به نافرجامی کوششهای خود معترف هستند و آن را یک راز میدانند که قابل بیان با تعابیر بشری نیست. در یکی از توجیهات آمده است: "خدا یکتا، اما دارای سه اقنوم (حالت و مظهر) است"[۲۴].
آیینهای مقدس
در این دین برای پیروان آن، آیینهای متعددی آمده است که به جا آوردن آنها به معنای ملاقات و همسانی با حضرت مسیح است؛ زیرا آنها معتقدند حضرت مسیح بعد از بازگشت از میان مردگان، نیز این اعمال را انجام میدهد که با وجود اختلافاتی در تعداد آنها، اما درباره تعمید و عشای ربانی همۀ مسیحیان اتفاقنظر دارند.
مهمترین و شایعترین آیینها نزد مسیحیان عبارتاند از:
- تعمید: نخستین و مهمترین آیینی که برای هر مسیحی برای ورود به جهان مسیحیت لازم و ضروری است، انجام آیین تعمید است. تعمید راهی است که خدا با آن همۀ آثار زندگی و مرگ عیسی (ع) را به فرد اعطا میکند. تعمید نوعی از شستشو بوده و معمولاً در هنگام تعمید، کشیش این عبارت را میخواند که تو را به نام پدر، پسر و روحالقدس تعمید میدهم: مسیحیان معمولاً در روز عید پاک که مهمترین جشن دینی مسیحیان، به خاطر یادآوری برخاستن مسیح از میان مردگان در روز سوم پس از تصلیب است، تعمید میگیرند. زمان آن نخستین یکشنبه پس از نخستین بدر کامل ماه در بهار بوده، که حدود ۲۲ مارس تا ۲۵ آوریل (۲ فروردین تا ۵ اردیبهشت) است[۲۵].
- تأیید: پس از فدا که نجات از گناه و ورود به دنیای ایمان است، نوبت به تأیید میرسد که آن شهادت و گواهی فرد به چیزی است که خدا به وسیلۀ عیسی برای بشریت محقق ساخته و کمک خواستن از روحالقدس برای انجام این وظیفه است. در حقیقت تأیید یعنی ورود به مسئولیتهای اجتماعی، جهت اجرای اهداف رسالت حضرت عیسی، با مدد لطف و ارادۀ الهی. تأیید توسط اسقف یا جانشین او انجام میشود که مسح کردن شخص با روغن است با خواندن این عبارت: "روحالقدس را بپذیر، تا بتوانی به مسیح شهادت دهی". اگر شخص بزرگسال باشد، تعمید و تأیید او همزمان است؛ اما اگر در دوران کودکی تعمید شده باشد، تأیید او تا زمان بلوغ یعنی حدود سن ۱۳ تا ۱۶ سالگی تأخیر میافتد[۲۶].
- اعتراف: مسیحیان در آیین اعتراف از گناهان خود توبه میکنند و از این طریق بخشش و مغفرت خداوند را طلب مینمایند که امروزه بیشتر به صورت فردی و در حضور پدران روحانی انجام میشود[۲۷].
- تدهین: آیین تدهین مخصوص بیماران و با روغن مقدس است و نشانه وجود خدا و محبت اوست، به بیمارانی که مورد آزمایش خدا قرار گرفتهاند. اینکه آنها تنها نیستند، بلکه عیسی با ایشان است و آنان را به سمت خدا هدایت میکند[۲۸].
- عشای ربانی: آیین عشای ربانی از مسائل مهم ایمانی و عبادی مسیحیان است که یادبود و بازسازی شام آخر عیسی با حواریون، در شب قبل از مرگ اوست که عیسی در آن هنگام، نان و شراب به شاگردان خود داد، تا آن را به عنوان خون مسیح تناول کنند. اینرا نشانۀ عهد جدیدی بین خدا و بشریت به وسیلۀ خون عیسی میدانند. با همه اختلافاتی که در برگزاری عشای ربانی در کلیساهای مسیحی وجود دارد، اما دو مسئلۀ اساسی است که همواره ثابت است: یکی خواندن مقداری از کتاب مقدس و دیگری خوردن قربانی مقدس[۲۹].
انشعابات مسیحیت
مسیحیت به سه فرقۀ بزرگ کاتولیک، ارتدکس و پروتستان انشعاب یافته است:
- کاتولیک: این فرقه به عصر حواریون یعنی حدود ۲۰۰۰ سال پیش میرسد. مهمترین ویژگی آنها این است که رهبر واحد دارند که پاپ (یا همان پدر) نامیده میشود. این مسئله با نام این فرقه (کاتولیک در زبان یونانی به معنای جامع است) نیز مناسبت و همخوانی دارد.
- ارتدوکس: ارتدوکس (که در زبان یونانی به معنی راستکیش است) حدود هزار سال پیش پدید آمد. اختلاف زیادی با فرقۀ کاتولیک ندارد، اما برخلاف آنها رهبری واحد را قبول ندارند و معتقدند اسقف رم نیز مانند دیگر اسقفهای چهار کلیسای قدیم (قسطنطنیه، اسکندریه، انطاکیه و اورشلیم) و حتی کلیساها و اسقفهای جدید که قریب به ۱۰ مورد میشوند، میتوانند یکی از چند رهبر دینی باشد. تشکیل کلیسای ارتدکس و جدایی آن از کلیسای کاتولیک روم، نخستین انشعاب مهم در مسیحیت بود. بیشتر از عوامل دیگر، اختلافات سیاسی روم و بیزانس بدین انشعاب دامن زدند. ارتدکسها به بارداری بیشائبۀ حضرت مریم (ع) و مصون بودن مقامات والای کلیسایی از خطا و اشتباه معتقد نیستند. کشیشهای ارتدکس ازدواج را برای خود روا میدانند و عبادات شفاهی را به زبان رایج مردم انجام میدهند[۳۰].
- پروتستان: از قرن ۱۶ م. به بعد، انقلابهای دینی متعددی برای اصلاح مذهب کاتولیک به راه افتاد. سختگیری کلیسای کاتولیک، وجود مقررات دست و پا گیر و رنجبار و طلب کردن پول به هر بهانهای و زیر فشار نهادن مؤمنان مسیحی قرون وسطی، گروهی از روشنفکران کلیسای روم را به اعتراض واداشت. این حرکت اعتراضآمیز، نهضت پروتستان نام گرفت. مارتین لوتر از رهبران این نهضت بود. پس از وی جان کالون به اصلاح مذهب کاتولیک همت گمارد. این رهبران اصلاحطلب پیروانی یافتند و بدینسان، مذهب پروتستان پدید آمد. پروتستان نیز اندک اندک انشعابهایی یافت؛ اما همۀ فرقههای مذهب پروتستان در مخالفت با قدرت الهی پاپ با یکدیگر اتفاق نظر دارند. پروتستانها معتقدند مؤمنین در ارتباط با خدا نیازمند کشیش نیستند، مقام کشیشی، همگانی است و کشیشان میتوانند ازدواج کنند. همچنین، اعتراف به گناه را واجب نمیشمارند و به برزخ و دوشیزگی حضرت مریم (ع) اعتقاد ندارند. پیروان این مذهب، بیشتر در آلمان، کشورهای اسکاندیناوی و آمریکا ساکناند[۳۱]. از جمله اختلافات اعتقادی فرقههای مسیحی آن است که برخلاف ارتدوکسها که صدور روحالقدس را تنها از خدای پدر میدانند، کاتولیکها و پروتستانها صدور او را هم از خدای پدر و هم خدای پسر میدانند[۳۲].
جنبش اطلاحطلبانه پروتستانها با "مسیحیت یهودی" در قرن شانزدهم ارتباط پیدا میکند، به طوری که پروتستانها اعتبار و آبروی یهودیان را به آنها بازگرداندند و عهد قدیم (یهودیان) بالاترین منبع اعتقادی پروتستانها شد. با انقلاب پورتانیها در قرن هفده، یهودی شدن مسیحیت به اوج خود رسید تاجایی که برخی از آنها نماز و کتاب مقدس را به زبان عبری میخواندند[۳۳].
در حال حاضر نیز "مسیحیت صهیونیستی" جریانی فرهنگی ـ سیاسی است که با تکیه بر آموزههای تورات، تمایلات سیاسی صهیونیستی و امکانات نظامی آمریکا سعی در کسب سلطۀ کامل بر جغرافیای فرهنگی و خاکی مسلمین (از نیل تا فرات) دارد. این جریان موضوع زمینهسازی ظهور مقدس را بهانۀ حضور در خاورمیانه، حمایت از اسرائیل، تسلط بر عراق و... ساخته و "ظهور حضرت عیسی (ع)" را مشروط به تشکیل اسرائیل بزرگ، انهدام بیت المقدس، بنای هیکل سلیمان و بالاخره واقعۀ "آرماگدون" میشناسند و حذف عوامل تحقق این استراتژی، مقابله با مسلمین و روحیۀ جهادی شیعیان، سلطۀ کامل بر ایران اسلامی و قتلعام مخالفان سلطل صهیونیسم بر سرزمینهای اسلامی را مقدمۀ لازم به شمار میآورد. متمسک شدن به موضوع "قریب الوقوع بودن ظهور حضرت مسیح (ع)" برای محتوم جلوه دادن سلطۀ یهودیت و مسیحیت بر کل جهان در هیئت حکومت جهانی، حکایت از طرح زیرکانه و سلطهجویانۀ آنها دارد[۳۴].
تاریخچه مسیحیّت در جزیرة العرب
تعیین زمان دقیق ورود نصرانیت به جزیرة العرب معلوم نیست، اما مبشران مسیحی در قالب کاروانهای تجاری و غیر تجاری به این دیار سفر میکردند و به تبلیغ آیین خود میپرداختند. حتی تجار مسیحی نیز فرصت را غنیمت شمرده، برای به دست آوردن منفعت معنوی، افزون بر سود مادی به تبلیغ آیین خود میپرداختند. از سوی دیگر، راهبانی نیز در سرتاسر بلاد عرب به سر میبردند که از لذایذ دنیا دست شسته، با اعراب به مدارا زندگی میکردند، با آنها در خیمههاشان به سر میبردند و از اینرو به "اساقفه خیام" معروف بودند[۳۵].
مجاورت و رفت و آمدهای مکرر تجاری به کشورهای مختلف از یک سو و پناهجویی دیندارانی که از ستم میگریختند و این سرزمین را مأوای خویش قرار میدادند از سوی دیگر، موجب شد در کنار بتپرستی که بزرگترین دین شبه جزیره به شمار میآمد، ادیانی چون یهودیّت، مسیحیّت، ثنویت و دهریه نیز به سرزمین عرب راه یابند. این ادیان رونق چندانی نداشتند؛ ولی از عوامل تأثیرگذار فرهنگی و اجتماعی جامعه عربی بودند[۳۶].
مسیحیان در یمن
تاریخ انتشار مسیحیّت را در یمن، اوایل قرن چهارم میلادی بیان کردهاند و "نجران" مهمترین موطن این دین در بلاد عرب به شمار میآمد. رواج این دین در نجران را به یکی از پیروان آن به نام فیمیون منسوب کردهاند. او مردی پارسا و کوشا و زاهد از بلاد شام بود که طی سفری تبلیغی به دست راهزنان ربوده و به اهالی بتپرست نجران فروخته شد. با تلاشهای او و سپس عبدالله بن تامر، آیین مسیحیت در نجران رشد کرد تا اینکه خبر آن به ذونواس، حاکم حمیری یمن رسید. او به تحریک یهودیان بر نجرانیان سخت گرفت و شمار زیادی از آنان را در آتش سوزاند. این امر، خشم مسیحیان را در پی داشت؛ تا اینکه با اعزام سپاه بزرگی از حبشه به یمن، انتقام سختی از آنان گرفتند[۳۷].
حضور بیست ساله حبشیان در یمن، باعث تقویت آیین مسیحیّت در آن سرزمین شد؛ از اینرو بسیاری از مردم دین مسیحیّت را انتخاب کردند. کنیسههای مجلل بسیاری در یمن بنا شد که کنیسه بسیار باشکوه نجران از مشهورترین آنها بود. نصرانیت در قبایل "ربیعه" و "غسان" و بعضی از مردم "قضاعه" رواج یافت و بسیاری از بزرگان عرب نصرانی شدند. قبیله "طی" هم از جمله قبایلی بود که مسیحیّت در آن راه یافته بود و عدی بن حاتم طایی، از چهرههای بارز این دین در عربستان شمرده میشد[۳۸].
مسیحیان حجاز
مسیحیان منطقه حجاز را افراد غریبی تشکیل میدادند که در قالب اشتغال، تجارت و بندگی، در منطقه حضور داشتند. علاوه بر اینها حضور مبلغان مسیحی در سرتاسر حجاز را نیز باید به جمع مسیحیان منطقه اضافه کرد. مؤرخان از رویارویی مسیحیان حجاز با مسلمانان، چیزی نگفتهاند. این امر میتواند دلیل قوت نداشتن نصرانیت در منطقه حجاز باشد. علاوه بر وجود بردگان سیاه و سفید مسیحی در مکه و یثرب، عدهای از مردم مکه نیز مسیحی شده بودند که از جمله آنها ورقه بن نوفل بود. از دیگر مکانهای مسیحیان در حجاز، ایله و وادی القری و تیما و تبوک بودند که از مکانهای یهود به شمار میآمدند؛ با این حال، شماری مسیحی در کنار یهودیان زندگی میکردند. در طائف نیز مانند دیگر نقاط حجاز، تعدادی مسیحی به سر میبردند. آنان در اجرای فرایض دینی، آزاد بودند و بزرگان قوم به آنان سخت نمیگرفتند. از جمله این افراد، عداس بود[۳۹].
مسیحیان شرق عربستان
مسیحیت از طریق عراق، عمان و بحرین، به شرق عربستان راه یافته بود. افزون بر آن، رومیها هم از طریق دریا به آنجا رفتند و در مناطقی چون بحرین ساکن شدند. در قطر و هجر و بعضی از جزایر خلیج فارس نیز مسیحیانی زندگی میکردند که غالباً مذهبشان را از مسیحیان حیره گرفته بودند[۴۰].
مذاهب نصرانیه
مذاهب نصرانی که به عربستان راه یافته بودند عبارتاند از:
- مذهب یعقوبیه که به یعقوب البرادعی منسوباند. آنها برای حضرت مسیح (ع) قائل به طبیعت واحد بودند و به "منوفیزیستها" معروفاند. مرکز این مذهب، عراق بود و از آنجا به منطقه بادیه و شرق جزیرة العرب راه یافت.
- مذهب نسطوریه نیز منسوب به نسطوریوس بودند. آنان قائل به دو طبیعتی بودن حضرت مسیح (ع) (طبیعتی انسانی و طبیعتی الهی) بودند. این مذهب، نخست به "حیره" راه یافت و از آنجا به واسطه قافلههای تجاری و مبلغان مسیحی که دائم بین حیره و یمن در حرکت بودند، به یمامه و بعد به نجران و یمن راه یافت و سپس از راه عراق و یمن به قطر، بحرین، عمان و دیگر نواحی شبه جزیره منتشر شد. نسطوریان تا ظهور اسلام در یمن پابرجا بودند[۴۱].
مسیحیان در عصر ظهور پیامبر خاتم (ص)
در زمان ظهور پیامبر اسلام (ص)، نجران مرکز مسیحیان در بلاد عرب به شمار میرفت و نظام سیاسی و اداری خاصی داشت. "اسقف" امام و رئیس مدارس آنها، "العاقب" امیر قوم و صاحب رأیشان و "السید" رئیس اجتماعاتشان بود. خداوند در قرآن، مسیحیان جزیرة العرب را به علت مواضع ملایمتری که در برابر پیامبر (ص) اتخاذ میکردند، تمجید و آنان را نزدیکترین دوستان مسلمانان معرفی کرده است. جریان مباهله جدیترین رودررویی مسیحیان و مسلمانان است که در پی انصراف مسیحیان از مباهله، پیامبر (ص) آنان را به پرداخت جزیه، ملزم کردند[۴۲].
منابع
پانویس
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۲۱۵.
- ↑ ﴿وَقَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِمْ بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَآتَيْنَاهُ الْإِنْجِيلَ فِيهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ﴾«و از پی آنان عیسی بن مریم را فرستادیم در حالی که تورات پیش از خود را راست میشمرد و به او انجیل دادیم که در آن رهنمود و روشنایی بود و تورات پیش از خود را راست میشمرد و رهنمود و پند برای پرهیزگاران بود» سوره مائده، آیه ۴۶.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۲۴.
- ↑ سوره مریم، آیه ۱۵-۳۵.
- ↑ ﴿قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا﴾«(نوزاد) گفت: بیگمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است و هر جا باشم مرا خجسته گردانیده و تا زندهام به نماز و زکاتم سفارش فرموده است» سوره مریم، آیه ۳۰ ـ ۳۱
- ↑ ﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَيَّ وَمُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَجَاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ﴾«آنگاه خداوند فرمود: ای عیسی! من بازگیرنده تو و فرابرنده تو سوی خویش و رهاییبخش تو از گروه کافرانم و پیروان تو را تا روز رستخیز بر کافران برتر میگمارم سپس بازگشت شما به سوی من است و در آنچه اختلاف میداشتید میان شما داوری خواهم کرد» سوره آل عمران، آیه ۵۵.
- ↑ ﴿إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ﴾«آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را به کلمهای از خویش نوید میدهد (که) نامش مسیح پسر مریم است، در این جهان و در جهان واپسین آبرومند و از نزدیکشدگان (به خداوند) است» سوره آل عمران، آیه ۴۵؛ ﴿وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ﴾«و (این) گفتارشان که «ما مسیح عیسی فرزند مریم، پیامبر خداوند را کشتیم» در حالی که او را نکشتند و به صلیب نکشیدند، بلکه بر آنان مشتبه شد و آنان که در این (کار) اختلاف کردند نسبت بدان در تردیدند، هیچ دانشی بدان ندارند، جز پیروی از گمان و به یقین او را نکشت» سوره نساء، آیه ۱۵۷.
- ↑ ﴿إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ﴾«ای اهل کتاب! در دینتان غلوّ نورزید و درباره خداوند جز راستی سخنی بر زبان نیاورید؛ جز این نیست که مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خداوند و «کلمه اوست»» سوره نساء، آیه ۱۷۱.
- ↑ ﴿قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا﴾«(نوزاد) گفت: بیگمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است» سوره مریم، آیه ۳۰.
- ↑ ﴿إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ﴾«آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را به کلمهای از خویش نوید میدهد (که) نامش مسیح پسر مریم است، در این جهان و در جهان واپسین آبرومند و از نزدیکشدگان (به خداوند) است» سوره آل عمران، آیه ۴۵؛ ﴿إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ﴾«ای اهل کتاب! در دینتان غلوّ نورزید و درباره خداوند جز راستی سخنی بر زبان نیاورید؛ جز این نیست که مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خداوند و «کلمه اوست»» سوره نساء، آیه ۱۷۱.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۲۴-۳۲۵؛ فرهنگ شیعه، ص ۲۵۷.
- ↑ ﴿إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ﴾«داستان عیسی نزد خداوند چون داستان آدم است که او را از خاک آفرید و سپس فرمود: باش! و بیدرنگ موجود شد» سوره آل عمران، آیه ۵۹.
- ↑ ﴿إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ﴾«آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را به کلمهای از خویش نوید میدهد (که) نامش مسیح پسر مریم است، در این جهان و در جهان واپسین آبرومند و از نزدیکشدگان (به خداوند) است» سوره آل عمران، آیه ۴۵.
- ↑ ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ﴾«یهودیان گفتند عزیر پسر خداوند است و مسیحیان گفتند: مسیح پسر خداوند است؛ این گفتار، سر زبان آنهاست که با گفته کافران پیشین همانندی میکند؛ خداوندشان بکشاد! چگونه (از حقّ) باز گردانیده میشوند؟» سوره توبه، آیه ۳۰؛ ﴿لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا إِنْ أَرَادَ أَنْ يُهْلِكَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾«به راستی آنان که گفتند خداوند همان مسیح پسر مریم است کافر شدند؛ بگو: اگر خداوند بخواهد مسیح پسر مریم و مادرش و همه آنان را که روی زمینند هلاک گرداند کسی در برابر او چه اختیاری دارد؟ و فرمانفرمایی آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست از آن خداوند است» سوره مائده، آیه ۱۷ و ﴿لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنْ لَمْ يَنْتَهُوا عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾«به راستی آنان که گفتند خداوند یکی از سه (اقنوم) است کافر شدند و هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست و اگر از آنچه میگویند دست نکشند به یقین به کافران ایشان عذابی دردناک خواهد رسید» سوره مائده، آیه ۷۳.
- ↑ ﴿وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا﴾«و (این) گفتارشان که «ما مسیح عیسی فرزند مریم، پیامبر خداوند را کشتیم» در حالی که او را نکشتند و به صلیب نکشیدند، بلکه بر آنان مشتبه شد و آنان که در این (کار) اختلاف کردند نسبت بدان در تردیدند، هیچ دانشی بدان ندارند، جز پیروی از گمان و به یقین او را نکشت بلکه خداوند او را نزد خویش فرا برد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۵۷ ـ ۱۵۸
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۶۰.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۵۶-۲۵۷.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۵۷.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۲۷.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۲۷-۳۲۸؛ فرهنگ شیعه، ص ۲۵۷.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۵۸.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۲۸.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۲۹.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۲۸.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۲۹-۳۳۰.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۳۰.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۳۰.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۳۰.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۳۰.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۵۹.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۵۹.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۳۱-۳۳۲.
- ↑ ر.ک: مجتبی تونهای، موعودنامه، ص۶۶۳.
- ↑ ر.ک: مجتبی تونهای، موعودنامه، ص۶۶۱.
- ↑ ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مسیحیت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۹۵-۹۶.
- ↑ ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مسیحیت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۹۴.
- ↑ ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مسیحیت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۹۵-۹۶.
- ↑ ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مسیحیت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۹۵-۹۶.
- ↑ ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مسیحیت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۹۷-۹۸.
- ↑ ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مسیحیت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۹۷-۹۸.
- ↑ ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مسیحیت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۹۷-۹۸.
- ↑ ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مسیحیت، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۹۸-۹۹.