علم شأنی در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

علم شأنی یا اختیاری امام آن است که ممکن است علم غیب به صورت فعلی و آنی نزد امام حاضر نباشد، اما هر وقت اراده کند از علوم و امور غیبی آگاه می‏‌شود. البته این اراده نیز با اذن و رضای خدا انجام می‌گیرد. در برابر علم شأنی، علم فعلی قرار دارد که مراد از آن علمی است که از مرتبۀ قوه و استعداد گذشته و به مرتبه فعلیت رسیده است. کسانی که قائل به علم اشائی و ارادی معصوم هستند به چهار دسته از روایات استدلال کرده‌اند دستۀ اول، روایاتی که می‌گوید "امام هر گاه بخواهد می‌داند؛ دستۀ دوم، روایاتی که مسئله قبض و بسط علم اهل بیت (ع) را مطرح می‌کنند؛ دستۀ سوم، روایاتی که مربوط به افزایش علوم آنان است و دستۀ چهارم، روایاتی که بیان‌گر عدم آگاهی اهل بیت (ع) به برخی موضوعات است که توجیه اینها عدم فعلیت و إرادی بودن علم آنان است.

مقدمه

مراد از شأنی یا فعلی بودن علوم برگزیدگان خداوند پاسخ به این پرسش است که آیا آنان توان و شأنیت آگاهی به علوم ویژه و گسترده‌ای را داشتند با آنکه این علوم، بالفعل نزد آنان بوده است؟ آیا علوم آنان در قلمروهای مختلف، بالفعل بوده یا آنکه برخی از آن به طور بالفعل نزد ایشان حاضر نبوده است؛ اما توان آن را داشتند که از شیوه‌های مختلف مانند الهام، دریافت از روح القدس و تعقل، این علوم را کسب کنند؟[۱]

علم «شأنی»، «اشائی»، «استعدادی»، «ارادی» و «اختیاری» همه عناوینی هستند برای یک موضوع و آن عبارت است از علمی که به صورت «بالفعل» نزد معصوم حاضر نباشد، اما هر وقت اراده کند از علوم مورد نیاز خود آگاه می‏‌شود؛ لذا در مباحث وابسته به علم معصوم به طور عام یا علم امام به طور خاص، منظور از «علم شأنی»، همان «علم اشائی»، «علم استعدادی»، «علم ارادی» و «علم اختیاری» است.

معناشناسی

در مورد علم امام دو نظریه وجود دارد، عده‌ای با توجه به برخی از روایات قائل‌اند علم امام شأنی و ارادی است و گروهی دیگر با توجه به روایات دیگر، قائل به فعلی بودن علم امام هستند.

مراد از علم غیب شأنی یا اختیاری امام آن است که ممکن است علم غیب به صورت فعلی و آنی نزد امام حاضر نباشد، اما هر وقت اراده کند از علوم و امور غیبی آگاه می‏‌شود. البته این اراده نیز با اذن و رضای خدا انجام می‌گیرد. علم شانی در برابر علم حضوری امام است؛ در علم حضوری، کشف شدن معلومات نزد امام بالفعل است، در مقابل کشف شدن شأنی که با قوه و ارادۀ امام صورت می‌گیرد و از آن به "لو شاء أن یعلم لعلم" تعبیر شده است. به عبارتی دیگر ارادۀ امام علت تامه برای علم است که اگر اراده کند و بخواهد علم پیدا می‌کند و البته گاهی هم بدون اراده و در خواب و رؤیا این علم حاصل می‌شود. باید توجه داشت، اگر امام در موقعیتی قرار بگیرد که علم جدیدی بخواهد، خداوند او را عالم می‌کند. به بیانی دیگر، امام به غیب مطلق و نامحدود احاطه ندارد و چنان نیست که بالذات و بالاستقلال همه چیز را بداند، لکن با این جهت هم منافات ندارد که در مواقع لازم و ضروری‌ بتواند با جهان غیب ارتباط پیدا کند و حقایقی‌ را دریافت نماید. بنابراین، باید بگوییم امام می‌‏تواند در موارد لازم و ضروری‌ با جهان غیب تماس بگیرد و اطلاعات لازم را تحصیل کند. برخی از بزرگان در تعریف علم ارادی چنین آورده‌اند: "مراد از علم حضوری یا ارادی، علمی است که از جانب خداوند سبحان از راه الهام یا دمیدن در گوش یا تعلیم رسول اکرم (ص) و یا اسباب دیگر عطا و افاضه شده است. این علم از ویژگی‌های امام بوده و دیگران بهره‌ای از آن ندارند".

در برابر علم شأنی، علم فعلی قرار دارد، مراد از علم فعلی علمی است که از مرتبۀ قوه و استعداد گذشته و به مرتبه فعلیت رسیده است. مطابق علم فعلی، امامان (ع) همه چیز را بالفعل می‌دانند، جز بخش ویژه‌ای که مخصوص ذات پاک خداوند است، مانند علوم پنج‌گانه که در سوره لقمان آمده مانند علم به کنه ذات پروردگار و اسماء و صفات او. از علم فعلی به حضوری و احاطی نیز تعبیر شده است. برخی قائل‌اند: "تمامی اوصاف امام (ع) و کمالات وی در مقام فعلیت و در مرحله موجودیت است؛ یعنی امام، عالِم است فعلاً و دارای مقام علم فعلی است و اوصافش از علم و غیر آن در مرحله شأنیّت نیست"[۲].

ادلۀ روایی علم شأنی معصوم

کسانی که قائل به علم اشائی و ارادی معصوم هستند به چهار دسته از روایات استدلال کرده‌اند و مضمون آنها این است، اهل بیت (ع)هر گاه بخواهند، خداوند آنان را آگاه می‏‌سازد، اما اگر مصلحت در ندانستن چیزی باشد کاری نمی‌کنند که آن را بدانند[۳].

  1. دستۀ اول، سه روایت مختلف از امام صادق (ع) آمده است که حضرت فرمودند: "امام هر گاه بخواهد می‌داند و یا هر وقت بخواهد خداوند آگاهش می‌کند"[۴]. این روایات علم امام را منوط بر تعلیم الهی کرده‌اند[۵].
  2. دستۀ دوم، روایاتی که مسئله قبض و بسط علم اهل بیت (ع)را مطرح می‌کنند. معمر بن خلاد از امام کاظم (ع)پرسید آیا شما علم غیب می‌دانید؟ امام در پاسخ فرمودند: "امام باقر (ع)فرموده است: علم برای ما گشایش می‌یابد و ما آگاهی می‌یابیم و گرفتگی می‌یابد و دیگر آگاهی نمی‌یابیم"[۶]. ملامحمد صالح مازندرانی در شرح این روایت می‌نویسد: "منظور از بسط علم، فعلی بودن آن است و مراد از قبض عدم فعلیت علم، گرچه با توجه و التفات می‌داند"[۷].
  3. دستۀ سوم، روایاتی که مربوط به افزایش علوم آنان است و اگر علوم آنان فعلی بود، افزایش آن معنای معقولی نداشت. زراره می‌گوید از امام باقر (ع)شنیدم می‌فرمود: "اگر علم ما فزونی نمی‌یافت، پایان می‌پذیرفت». عرض کردم: "چیزی بر شما افزوده می‌شود که پیامبر خدا (ص) آن را نمی‌دانست؟" فرمود: «هر گاه بنای افزایش علم باشد، نخست بر پیامبر خدا (ص) و سپس بر امامان (ع)عرضه می‌شود تا به ما می‌رسد"[۸]. امام صادق (ع)نیز می‌فرماید "شب جمعه‌ای نیست مگر اینکه اولیای خدا سرور ویژه‌ای دارند، هنگامی که شب جمعه فرا می‌رسد رسول خدا (ص) با عرش ارتباط برقرار می‌کند و من نیز همراه او با عرش تماس حاصل می‌کنم و در نتیجه با علمی که از آنجا بهره بردم باز می‌گردم و اگر این نبود قطعاً آنچه در نزد ماست پایان می‌پذیرفت"[۹]. در تبیین این روایت چنین گفته شده است: "اشکال ندارد که «اذا شاءوا علموا» از راه صعود ارواح آنها در شب‌های جمعه باشد[۱۰].
  4. دستۀ چهارم، روایاتی که بیان‌گر عدم آگاهی اهل بیت (ع)به برخی موضوعات است و چون جهل و نا‌آگاهی با اصل علم اهل بیت (ع)منافات دارد، بنابراین توجیه صحیح اینها عدم فعلیت و إرادی بودن علم آنان است. در روایتی عمار ساباطی از امام صادق (ع)پرسید: آیا امام علم غیب می‌داند؟ امام فرمودند: "نه، اما هر گاه بخواهد بر چیزی آگاهی یابد، خداوند او را بدان آگاه می‌گرداند"[۱۱].[۱۲]

نقد علم شأنی

برخی از دانشمندان از این روایات پاسخ داده و وسعت علم غیب پیامبر (ص) و امامان (ع) را ثابت کرده‌اند. ایشان قائل‌اند علم غیب به این معنا که اگر امام اراده کند و بخواهد، خداوند او را از غیب آگاه می‌سازد، معنای مجازی است، معنای حقیقی علم غیب یعنی امام بالفعل و بدون هیچ قید و شرطی از غیب آگاه است، هرگاه علم غیب گفته شود همین معنا متبادر می‌شود و به علم ارادی مقید به مشیت اسم علم غیب اطلاق نمی‌شود، بلکه سلب این اسم از آن صحیح است. حصول علم برای انسان کامل متوقف بر التفات و توجّه است که بدون اراده نیز حاصل می‌شود.

البته به صورت کلی با تامل در مجموع روایات هم علم شأنی را می‌توان برای امام اثبات کرد و هم علم فعلی را،؛ چراکه در مورد روایات علم فعلی می‌توان ادعای تواتر معنوی کرد. حال برخی روایات ـ مانند: روایت امام صادق (ع) که به مفضل فرمودند: "خداوند مهربان‌تر از آن است که اطاعت بنده‌ای را بر بندگان واجب سازد و آنگاه اخبار آسمان را صبح و شام از او بازدارد"[۱۳] و قید صبح و شام دلالت بر نوعی استمرار دارد، ـ دلالت بر علم فعلی امام دارند و برخی دیگر دلالت بر علم شأنی امام[۱۴].

معصوم و علم غیب شأنی

امامان (ع) هر وقت می‌خواستند چیزی از غیب بدانند به مقام نورانیّت[۱۵] (مقام باطنی) خود توجّه نموده و آن را می‌دانستند، ولی همیشه به آن مقام توجّه نداشتند، مانند فقیهی که تمام مسائل نزد او حاضر نیست، ولی ملکه اجتهاد را دارد که هرگاه مسئله‌ای از او می‌پرسند، به مَأخذِ حُکم رجوع نموده و آن را می‌داند. علم به همه چیز در دسترس امامان است، اما اگر مصلحت در ندانستن امری باشد اراده نمی‌کنند که آن را بدانند. و اگر ارادۀ دانستن کرده باشند، خداوند ایشان را آگاه می‌کرد، این آگاهی حتی اموری که در پاره‌ای روایات نفی شده مانند: خبر از زمان و مکان مرگ افراد و نزول باران را نیز شامل می‌شود، اگر آنها می‌خواستند به اذن الهی به همه این امور آگاه می‌شدند و از آن خبر می‌دادند، گرچه در محورهایی مانند علم به وقوع قیامت هرگز وارد نشدند.

ممکن است دلیل بالفعل نبودن همیشگی علم غیب برای آنان این باشد، باتوجه به اینکه اهل بیت (ع) لباس عالَم مادی را پوشیده‌اند و این عالم قابلیت نزول دفعی علم را ندارد؛ لذا علوم به تدریج بر آنها نازل می‌شده است. تفاوت اهل بیت (ع) با سایر مردم در این مورد این است که ضعف قابلیت (ظرفیت دریافت علوم) در ایشان عرضی اختیاری است و در دیگران اضطراری ذاتی؛ یعنی هرگاه آنها اراده کنند خواهند دانست، البته اراده و مشیت آنها هم منوط به خواست خداوند است. امامان در حالت ظاهری مانند سایرین ممکن است به خیلی چیزها توجه نداشته باشند اما در حالت باطنی خود «لا یَشْغَلُهُ شَأْنٌ عَنْ شَأْنٍ»[۱۶].[۱۷]

دیدگاه شیخ مفید درباره شأنی یا فعلی بودن علم امام

از دیگر ویژگی‌های برجسته علم امام، بالفعل بودن این دانش است که اختلافات فراوانی حول آن وجود دارد و معنایش این است که امام به همه اشیا به حسب مقام نورانیت خود آگاه می‌باشد.

بالفعل بودن در این جا به معنای حاضر بودن است و این حاضر بودن در قبال حصولی بودن نیست، بلکه در قبال شأنی بودن علم امام است؛ یعنی علم به اشیا یا به تعبیر صحیح‌تر، اشیا و حقایق نزد امام حاضرند و از او پنهان نیستند. شهید قاضی طباطبایی، بالفعل بودن را در قبال شأنی بودن تلقی کرده و عقیده دارند منظور از شأنی بودن یعنی آن‌که امام شأن این را دارد که خداوند به او علومی از غیب عطا کند.

بحث مطرح میان متکلمان این است که آیا علم امام ارادی است یا فعلی؟ منظور از «ارادی» این است که امام بالفعل همه علوم را ندارد، اما اگر اراده کند، می‌تواند عالم شود[۱۸]. شیخ کلینی[۱۹] سه روایت نقل می‌کند که مطابق آنها امام هرگاه بخواهد از چیزی آگاهی یابد، به او تعلیم داده می‌شود. از این سه روایت، روایت‌های اول و دوم در بخش عمده سلسله سند با هم مشترک‌اند. روایت اول به دلیل وجود سهل بن زیاد در سند آن ضعیف است و روایت‌های دوم و سوم هم مجهول‌اند.

بی‌تردید شیخ مفید بحث مستقلی در این خصوص مطرح نمی‌کند، اما به نظر می‌رسد و محتمل است به علم شأنی معتقد باشد؛ به این معنا که هر جا امام نیاز به علمی داشته باشد، خدا آن را در اختیارش قرار خواهد داد. وی تصریح بر این مطلب دارد که «عقل قطعاً به وجود چنین علمی (علم به مسائل غیردینی) در امام حکم نمی‌کند، اما گزارش‌هایی بر وجود این علوم در ائمه رسیده است»[۲۰]؛ زیرا شأن امام این‌گونه است که چنین علمی داشته باشد. از این رو در علم به دین به علم فعلی معتقد است، اما در حوزه علم غیب و علوم بشری اگر هم امام علمی دارد، شأنی است[۲۱].

دیدگاه آیت الله جوادی درباره شأنی یا فعلی بودن علم امام

از دیگر موضوعاتی که اذهان اندیشه‌وران بسیاری را به خود مشغول کرده و رازش برای بسیاری همچنان پوشیده مانده، فعلی یا ارادی بودن و به تعبیر دیگر، مطلق یا مشروط بودن علم امام است. همان طور که در فصل کلیات ذکر شد، مراد از فعلی بودن علم امام این است که تمام علوم به صورت یک‌جا نزد امام حاضر باشد، به طوری که او همواره همه چیز را بداند، اما علم شأنی یا بالقوه، علمی است که استعداد آن در ذات وجود دارد، ولی به محض اراده و نیاز به آن حاصل می‌شود. سؤال این است که تمام علم امام فعلی است یا بخشی از آن فعلی و بخش دیگر شأنی است؟

تمام علما و اندیشه‌وران بر بالفعل بودن دانش امام در بُعد تشریع اتفاق نظر دارند؛ چراکه به عقیده آنها این علوم لازمه مقام امامت و ضروری آن است و امام باید همیشه و در همه حال از چنین علمی برخوردار باشد[۲۲]. بنابراین، اختلاف نظر در این مسئله بر سر علوم غیبی فراتر از بُعد تشریع است که آیا اطلاع امام از آنها فعلی است یا ارادی؟ برخی متکلمان، آگاهی معصومان را از امور غیبی به خواست و اراده آنان پیوند می‌زنند[۲۳]. بدین‌سان می‌توان دانش غیبی را به نامه‌ای در بسته همانند دانست که برای آگهی از محتوا باید درش را گشود.

آیت‌الله سبحانی در کتاب آگاهی سوم یا علم غیب دراین‌باره گفته است: آگاهی پیامبر (ص) و پیشوایان معصوم از هر حادثه و جریانی، یک علم فعلی و قهری نیست، بلکه علم مشیتی است که اگر بخواهند، آگاه می‌گردند [و] اگر نخواهند، آگاه نمی‌شوند و در احادیث به این مطلب تصریح شده است. فرض کنید نامه‌ای در اختیار شماست و در آن، یک رشته مطالب مرموز و پنهان توضیح داده شده است. شما اگر بخواهید، می‌توانید با مراجعه به متن آن از آنها آگاه گردید. علم پیامبر (ص) و امام به حکم احادیث[۲۴] مشیتی است، نه فعلی و قهری[۲۵].

در کتاب اصول کافی[۲۶] و بصائرالدرجات[۲۷] حدود چهار روایت آمده است که علم غیب پیامبر (ص) و امام را از نوع علم ارادی و شأنی معرفی می‌کند. هرگاه امام بخواهد و اراده کند از مجهول یا غیبی آگاه گردد، خداوند آگاهش می‌کند. این‌گونه روایات[۲۸] نیز به نوعی برای علم غیب پیامبر (ص) و امام تعیین محدوده می‌کنند.

به عقیده علامه جوادی آملی، علم خداوند به امورغیبی، بالفعل و علم معصومین، بالقوه و به اراده‌شان بستگی دارد؛ یعنی هنگامی که اراده کنند چیزی را بدانند، می‌دانند و تا اراده نکنند، بالفعل نمی‌دانند. البته پس از اراده هم با تعلیم الهی آگاهی می‌یابند، اما چون در اراده، تابع اراده خدایند ﴿وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ[۲۹]. به این علم، علم شأنی اطلاق می‌شود که در برابر علم فعلی قرار دارد[۳۰]. این مطلب در ضمن چندین روایت از امامان معصوم بیان شده است که امام اگر بخواهد به چیزی علم پیدا کند، خدا او را بدان امر آگاه می‌کند[۳۱].

از نظر ایشان، آیات و روایاتی که علم به غیب را مخصوص خدا و دیگران را از آن محروم دانسته‌اند، به علم غیب بالفعل اشاره دارند، اما آیات و روایاتی که غیر خدا را از علم به غیب بهره‌مند می‌دانند، به علم غیب بالقوه یا علم ارادی نظر دارند که پس از مشیت و اراده الهی تحقق می‌یابد.

ایشان در ادامه بیان می‌کنند اگر کسی بگوید امام علی (ع) هنگام رفتن به مسجد در صبح‌دم نوزدهم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجری، خوابیدن جای پیامبر اکرم (ص) در لیلة‌المبیت، امام حسن مجتبی (ع) هنگام امضای صلح‌نامه تحمیلی با معاویه و امام حسین (ع) هنگام حرکت به کربلا و... به فرجام اقدام خود علم فعلی قطعی نداشتند، کلامش توجیه‌پذیر است[۳۲].[۳۳]

نتیجه گیری

در مجموع پیامبر و امامان دو جنبه داشته‌اند، جنبۀ ظاهری و بشری و جنبۀ باطنی؛ در جنبۀ ظاهری مانند سایر مردم بودند[۳۴] که از برخی امور اطلاع نداشتند، اما در جنبۀ باطنی و نوری، در موارد لازم و ضروری، اگر اراده می‌کردند با خواست خداوند از امور غیبی اطلاع پیدا می‌کردند و اگر مصلحت در ندانستن بوده ارادۀ آگاه شدن را نمی‌کردند. البته باید توجه داشت طبق برخی روایات[۳۵] گاهی برای پیامبران و یا امامان علمی بدون اراده حاصل می‌شود، مانند حالت خواب یا مکاشفه و یا حتی در حالت عادی، در این حالت صرف توجه و التفات برای شهود و ادراک کافی است، یعنی بدون اینکه امامان اراده‌ایی در حصول این علم داشته باشند خداوند متعال برخی علوم را به ایشان عنایت می‌کند[۳۶].

پرسش‌های وابسته

منابع

  1. طباطبایی، سید محمد حسین، بررسی‌های اسلامی
  2. طباطبایی، سید محمد حسین، در محضر علامه طباطبایی
  3. نصیری، محمد حسین، گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات
  4. رفیعی، ناصر، علم غیب ائمه
  5. سبحانی، سید محمد جعفر، منابع علم امامان شیعه
  6. امینی، ابراهیم، بررسی مسائل کلی امامت
  7. مظفر، محمد حسین، پژوهشی در باب علم امام
  8. مهدی‌فر، حسن، علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن
  9. قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت
  10. بخارایی‌زاده، سید حبیب، علم غیب امامان از نگاه عقل کتاب و سنت
  11. قاضی طباطبایی، سید محمد علی، مقدمه‌ای بر کتاب علم امام
  12. وکیلی، محمد حسن، علم غیب امام (تبیین دیدگاه اعتدالی و صحیح)
  13. لطیفی، رحیم، علم غیب معصوم
  14. فاریاب، محمد حسین، قلی‌زاده، امرالله، بازخوانی قلمرو علم امام در آیینه روایات
  15. جزایری، سید محمود، کارکردهای علم غیب امامان معصوم در شئون ایشان
  16. طباطبایی، سید محمد حسین، علم امام و عصمت انبیاء و اوصیاء
  17. نادم، محمد حسن، علم امام
  18. هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی
  19. یوسفی، زهرا، علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی

پانویس

  1. هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی ص ۱۳۸.
  2. ر.ک: مظفر، محمد حسین، پژوهشی در باب علم امام، ص۳۴؛ طباطبایی، سید محمد حسین، بررسی‌های اسلامی؛ قاضی طباطبایی، سید محمد علی، مقدمه‌ای بر کتاب علم امام، ص۴۹۵؛ نصیری، محمد حسین، گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات؛ سبحانی، سید محمد جعفر، منابع علم امامان شیعه، ص۸۰؛ رفیعی، ناصر، علم غیب ائمه، صدو فصلنامۀ مطالعات اهل بیت‌شناسی، ص۱۷ و ۱۸؛ بخارایی‌زاده، سید حبیب، علم غیب امامان از نگاه عقل کتاب و سنت، ص۱۹.
  3. ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، شرح دعای ۴۵ صحیفۀ سجادیه، وبگاه آیت الله مصباح؛ نصیری، محمد حسین، گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات؛ قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۴۶۲؛ مهدی‌فر، حسن، علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن، ص۲۱۸ ـ ۲۲۴.
  4. «إِنَّ الْإِمامَ إِذَا شَاءَ أَنْ یَعْلَمَ عُلِّم»، «إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ یَعْلَمَ أُعْلِم» و «إِذَا أَرَادَ الْإِمَامُ أَنْ یَعْلَمَ شَیْئاً أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِکَ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۵۸.
  5. ر.ک: مهدی‌فر، حسن، علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن، ص۲۱۸ ـ ۲۲۴؛ نصیری، محمد حسین، گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات؛ قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۴۶۲؛ غلامی، اصغر، آفاق علم امام در الکافی.
  6. «یُبْسَطُ لَنَا الْعِلْمُ فَنَعْلَمُ وَ یُقْبَضُ عَنَّا فَلَا نَعْلَمُ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۵۶.
  7. ملاصالح مازندرانی، شرح اصول الکافی، ج ۶، ص۳۱.
  8. «لَوْ لَا أَنَّا نَزْدَادُ لَأَنْفَدْنَا قَالَ قُلْتُ تَزْدَادُونَ شَیْئاً لَا یَعْلَمُهُ رَسُولُ اللَّهِ صقَالَ أَمَا إِنَّهُ إِذَا کَانَ ذَلِکَ عُرِضَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صثُمَّ عَلَی الْأَئِمَّةِ ثُمَّ انْتَهَی الْأَمْرُ إِلَیْنَا»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۵۵.
  9. «مَا مِنْ لَیْلَةِ جُمُعَةٍ إِلَّا وَ لِأَوْلِیَاءِ اللَّهِ فِیهَا سُرُورٌ قُلْتُ کَیْفَ ذَلِکَ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ إِذَا کَانَ لَیْلَةُ الْجُمُعَةِ وَافَی رَسُولُ اللَّهِ صالْعَرْشَ وَ وَافَی الْأَئِمَّةُ (ع)وَ وَافَیْتُ مَعَهُمْ فَمَا أَرْجِعُ إِلَّا بِعِلْمٍ مُسْتَفَادٍ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَنَفِدَ مَا عِنْدِی»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۵۴.
  10. در محضر علامه طباطبایی، ص۱۴۸
  11. «عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع)عَنِ الْإِمَامِ یَعْلَمُ الْغَیْبَ فَقَالَ لَا وَ لَکِنْ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَعْلَمَ الشَّیْ‏ءَ أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِکَ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۵۷.
  12. ر.ک: مهدی‌فر، حسن، علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن، ص۲۱۸ ـ ۲۲۴.
  13. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۴۰۱.
  14. ر.ک: فاریاب، محمد حسین، قلی‌زاده، امرالله، بازخوانی قلمرو علم امام در آیینه روایات، فصلنامه معرفت، ش ۱، ص۴۳ و ۴۴؛ لطیفی، رحیم، علم غیب معصوم، ماهنامۀ معرفت، ش ۴۸؛ وکیلی، محمد حسن، علم غیب امام، فصلنامه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام.
  15. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۲۶، ص۱، ح ۱.
  16. ابن طاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، ج ۱، ص۲۰۱.
  17. ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، علم امام و عصمت انبیاء و اوصیاء ص۳۲۶؛ جزایری، سید محمود، کارکردهای علم غیب امامان معصوم در شئون ایشان؛ وکیلی، محمد حسن، علم غیب امام (تاریخچه و اقوال)، فصلنامه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام؛ نادم، محمد حسن، علم امام، ص۳۰۶ و ۳۰۷؛ هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی ص ۱۳۸.
  18. شیخ حر عاملی، اثبات الهداة، ج۳، ص۷۴۷.
  19. شیخ کلینی، الکافی، بَابَان أالْأَئِمَّة (ع) إِذَا شَاءُوا أَنْ يَعْلَمُوا عُلِّمُوا، حدیث ۱-۳.
  20. شیخ مفید، اوائل المقالات، ص۶۷.
  21. یوسفی، زهرا، علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی، ص ۱۱۷.
  22. محمدحسین مظفر، امامت از دیدگاه تشیع، ص۴۹؛ علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۲۶، ص۹۸.
  23. شیخ حر عاملی، اثبات الهداة، ج۷، ص۴۴۱؛ محمدرضا مظفر، عقائدالامامیه، ص۶۷.
  24. شیخ کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۵۸.
  25. جعفر سبحانی، آگاهی سوم یا علم غیب، ص۱۶۰.
  26. شیخ کلینی، الکافی، ج۱، باب ۴۶، ص۳۱۶.
  27. صفار قمی، بصائرالدرجات، ص۳۳۴، باب فی الامام بانه ان شاء أن یعلم العلم علم.
  28. شیخ کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۱۶: «إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ يَعْلَمَ عُلِّمَ‌»؛ «إِذَا أَرَادَ الْإِمَامُ أَنْ يَعْلَمَ شَيْئاً، أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذلِكَ‌».
  29. «و جز آنچه خواست خداوند است، مخواهید که خداوند دانایی فرزانه است» سوره انسان، آیه ۳۰.
  30. عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۳، ص۴۲۱.
  31. شیخ کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۵۸.
  32. عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ج۳، ص۴۲۱.
  33. یوسفی، زهرا، علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیت‌الله جوادی آملی، ص ۱۳۰.
  34. ﴿قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ؛ سورۀ کهف، آیۀ ۱۱۰.
  35. مانند: نهج البلاغه(صبحی صالح)، ص۹۹، خطبۀ ۷۰؛ امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «مَلَکَتْنِی عَیْنِی وَ أَنَا جَالِسٌ، فَسَنَحَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّه».
  36. ر.ک: امینی، ابراهیم، بررسی مسائل کلی امامت، ص۲۹۵ ـ ۲۹۸؛ طباطبایی، سید محمد حسین، علم امام و عصمت انبیاء و اوصیاء ص۳۲۶؛ وکیلی، محمد حسن، علم غیب امام (تاریخچه و اقوال)، فصلنامه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام.