مبارزه با طاغوت در فقه اسلامی

مقدمه

صاحب جواهر مراد از «طاغوت» را به نقل از امام علی(ع) به بیانی روان و ساده چنین تعریف می‌کند: «كُلُّ حَاكِمٍ يَحْكُمُ بِغَيْرِ قَوْلِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَهُوَ طَاغُوتٌ»[۱]: «هر حاکمی که به غیر قول و سنت اهل بیت باشد، همانا او طاغوت است». بر این اساس طاغوت در صورت دستیابی به قدرت از مشروعیت برخوردار نخواهد بود. به همین دلیل است که تعاون با او تحریم شده و در مقابل به مبارزه با آن در شرایط و فضای مناسب توصیه گردیده است. صاحب جواهر در ادامه سخن فوق می‌نویسد: كل حاكم يحكم بغير قولنا أهل البيت فهو طاغوت و قرأ "يريدون[۲] إلى آخرها. ثم قال: والله فعلوا وتحاكموا إلى الطاغوت و أضلهم الشيطان ضلالا بعيدا، فلم ينج من هذه الأمة إلا نحن وشيعتنا[۳]: هر حاکمی که به غیر قول و سنت اهل بیت باشد، همانا او طاغوت است. آنگاه حضرت آیه  يُرِيدُونَ  را تا پایان تلاوت کرد و سپس فرمود: به خدا سوگند، آنان این چنین عمل کردند و داوری را به طاغوت بردند و شیطان آنان را به گمراهی عمیق برد. پس از این امت، کسی نجات نیافت؛ مگر ما و شیعیان ما».

سیره اهل‌بیت(ع) بیانگر نامشروع بودن طاغوت و تبلیغ و ترویج بی‌اعتنایی به آن یا مبارزه با آن است. بر این اساس در صورت فراهم بودن شرایط و فضای مناسب یا حدوث مصالح اسلام، مبارزه با طاغوت را اولویت اصلی خود قرار می‌دادند. بارزترین آن قیام عاشوراست که چون امام حسین(ع) مشاهده کرد راعی جامعه اسلامی فردی چون یزید است، قیام در برابر او را واجب دانست و با تمام خاندان خود به این مصاف خونین شتافت. اساساً مقابله و مبارزه با طاغوت با هر شیوه‌ای، چنان در سیره اهل‌بیت(ع) مورد توجه قرار گرفته که در حدیثی از پیامبر خدا(ص) سؤال شد: کدامین جهاد در پیشگاه خداوند عزوجل محبوب‌تر است؟ آن حضرت فرمود: «کلمه حقی که در برابر امام ستمگری گفته شود»[۴]. آیات شریفه‌ای از قرآن مجید و نیز روایات بسیاری - اگر چه به دلالت التزامی -بر آنچه گفته شد دلالت دارد که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

  1.  لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ [۵] این آیه شریفه دلالت دارد بر اینکه شخص ستمگر به رهبری مردم که عهد خداوند است، گماشته نمی‌شود و اطلاق آیه، هم عدم صحت ایجاد حکومت ظلم و هم عدم صحت تداوم آن را شامل می‌شود؛ به عبارت دیگر لازمه مفهوم این آیه، ضرورت مبارزه با کسانی است که بر خلاف مقررات الهی و بر اساس ستم بر مردم حکومت می‌کنند[۶].
  2.  وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ [۷] از آنجا که جامعه نیازمند دولت و حکومت است و تصدی حکومت توسط ستمگر و تکیه بر او طبق دو آیه شریفه فوق جایز نیست، پس به ناچار در صورت وجود قدرت باید او را از حکومت خلع کرد تا حکومت صالح عادلی به جای آن برقرار شود؛ به عبارتی امنیت سیاسی شهروندان در صورتی که حکومت به حاکم عادل برسد، امکان پذیر می‌شود.

شاید تصور شود نهی در آیات و روایات از اطاعت از اهل گناه و فساد در خصوص همان دستورهایی است که بر انجام گناه صادر می‌کنند و این با بقای حکومت آنان و وجوب اطاعت از آنان در شئون اجتماعی که حفظ نظام متوقف بر آن است، منافاتی ندارد. در پاسخ باید گفت آیات و روایات در حرام بودن اطاعت از آنان به صورت مطلق در همه دستورهایی که صادر می‌کنند ظهور دارد[۸].

نکته قابل توجه در مورد نفی طاغوت اینکه اهل بیت(ع) بر دو روش تأکید داشتند: یکی تحریم تعامل و تعاون با طاغوت که می‌تواند به صورت اعوان الظلمه ظاهر شود؛ دوم مبارزه با طاغوت. البته هر دو روش یک هدف را تعقیب می‌کنند و آن تضعیف طاغوت و زمینه‌سازی برای سرنگونی آن و در پی آن، تشکیل حکومت عدل است. در فقه شیعه بر مبنای سیره اهل بیت(ع) به هر دو روش پرداخته شده است؛ هر چند با توجه به فضای تقیه‌ای که در غالب دوران حیات ائمه اطهار(ع) حاکم بوده، بیشتر روش اول که در واقع نوعی مقاومت منفی است، مورد توجه بوده است. در اینجا هر دو روش را به اجمال تبیین می‌کنیم.

۱- حرمت تعامل و تعاون با طاغوت: طاغوت و ظالم در ادبیات فقهی شیعه اساساً با ناامنی و تهدید امنیت اعتقادی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی همراه و عجین است و آن را یک تهدید قلمداد می‌کنند؛ به همین سبب به مناسبت‌های گوناگون، معاونت ظالم و طاغوت تقبیح شده و مبارزه با آن تحت شرایطی لازم قلمداد شده است. البته فقها در خصوص کم و کیف تعامل و تعاون با طاغوت، آرای گوناگونی بیان کرده‌اند؛ بعضی تعاون و مساعدت جائر در عمل حرام را مطلقاً تحریم کرده‌اند؛ مانند ملا احمد نراقی که معتقد است: معونة الظالمين في ظلمهم، بل في مطلق الحرام... قال الله سبحانه  وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ [۹] و قال تعالى  وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا [۱۰][۱۱]: «کمک ظالمین در ظلمشان و بلکه در مطلق هر عمل حرامی حرام است...: خداوند سبحان می‌فرماید: "و در گناه و تعدی دستیار هم نشوید" و خدای تعالی می‌فرماید: "و به کسانی که ستم کرده‌اند، متمایل نشوید"»[۱۲]. سید بن طاووس نیز در اقبال الاعمال در بیان روایتی نبوی، پیامدهای کمک به ظالمان چنین تشریح می‌کند: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَادَى مُنَادٍ أَيْنَ أَعْوَانُ الظَّلَمَةِ وَ مَنْ لَاقَ لَهُمْ دَوَاةً أَوْ رَبَطَ كِيساً أَوْ مَدَّ لَهُمْ مَدَّةَ قَلَمٍ فَاحْشُرُوهُمْ مَعَهُمْ»[۱۳]: رسول خدا(ص) فرمود: هنگامی که روز قیامت فرارسد، منادی ندا دهد که اعوان ظلمه کجایند و کسی که برای دوات ظالم لیقه فراهم کرده یا کیسه‌اش را بافته یا مدادش را تراشیده، پس با آن ظالم محشور می‌شوند».

در واقع یاری ستمکار و طاغوت تهدیدی برای امنیت دنیوی و اخروی جامعه می‌شود و با کمترین همراهی و کمک به طاغوت، سرانجامی همچون طاغوت در انتظار فرد خواهد بود؛ به طوری که در موثقه یونس از امام صادق(ع) کمک به ظالم در امر مستحبی همچون ساخت مسجد نیز تحریم شده است: «لَا تُعِنْهُمْ عَلَى بِنَاءِ مَسْجِدٍ»[۱۴]: «به ستمکاران در ساخت مسجد کمک نکنید» و امام کاظم(ع) صفوان جمال را از اجازه شترانش به هارون الرشید برای امر مستحبی چون حج منع می‌کند[۱۵]. حتی رسول خدا(ص) قرب به سلطان را موجب بعد از خدا و برعکس می‌داند: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِيَّاكُمْ وَ أَبْوَابَ السُّلْطَانِ وَ حَوَاشِيَهَا فَإِنَّ أَقْرَبَكُمْ مِنْ أَبْوَابِ السُّلْطَانِ وَ حَوَاشِيهَا أَبْعَدُكُمْ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى وَ مَنْ آثَرَ السُّلْطَانَ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُ الْوَرَعَ وَ جَعَلَهُ حَيْرَانَ»[۱۶]: «پیامبر خدا(ص) فرمود: از دربار و نزدیکان زمامدار بپرهیزید که به راستی نزدیکترین شما به دربار و نزدیکان زمامدار، دورترین شما از خدای فرازمند است و هر که زمامداری را بر خدای گرامی و بزرگ ترجیح دهد، خداوند پارسایی را از دلش بزداید و او را سرگشته واگذارد». فراتر اینکه در سنت معصومین(ع) معاونت به ظالم سبب خروج از اسلام تلقی شده است: «مَنْ مَشَى إِلَى ظَالِمٍ لِيُعِينَهُ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّهُ ظَالِمٌ فَقَدْ خَرَجَ مِنَ الْإِسْلَامِ»[۱۷]: «اگر کسی به ستمکاری کمک کند در حالی که می‌داند او ظالم است، همانا از اسلام خارج شده است».

صاحب جواهر حرمت تعاون حکام جور را در امور حرام می‌داند نه امور مباح[۱۸]؛ البته برخی فقها اساساً تعاون ظالمین را به طور مطلق حرام می‌دانند؛ از جمله صاحب جواهر به نقل از علامه آل بحرالعلوم می‌نویسد: من هنا قال العلامة الطباطبائي انه ان انعقد إجماع على هذا التفصيل و إلا فالمتجه مطلقا لاستفاضة النصوص في المنع عن إعانتهم في المباح بطريق التحريم. العموم و الخصوص، مع اعتبار سندها و موافقتها الاعتبار فإن إعانتهم في المباحات تفضي إلى إعانتهم في المحرمات، كما أشير إليه في الخبر: «لَوْ لَا أَنَّ بَنِي أُمَيَّةَ وَجَدُوا مَنْ يَكْتُبُ لَهُمْ وَ يَجْبِي لَهُمُ الْفَيْ‌ءَ وَ يُقَاتِلُ عَنْهُمْ وَ يَشْهَدُ جَمَاعَتَهُمْ لَمَا سَلَبُونَا حَقَّنَا وَ لَوْ تَرَكَهُمُ النَّاسُ وَ مَا فِي أَيْدِيهِمْ مَا وَجَدُوا شَيْئاً إِلَّا مَا وَقَعَ فِي أَيْدِيهِمْ»[۱۹]. علامه آل بحرالعلوم دلیل تحریم مطلق کمک به ظالم و طاغوت را به این روایت از امام(ع) مستند می‌کند که اگر بنی امیه کسانی را نمی‌یافتند که کمکشان کنند، حتی در امور مباح مانند کتابت، آنها نمی‌توانستند حق ما را سلب کنند. امام خمینی نیز کمک به ظالم در ظلم یا هر عمل محرمی را حرام می‌داند و می‌نویسد: معونة الظالمين في ظلمهم بل في كل محرم حرام بلا إشكال، بل ورد عن النبي(ص) أنه قال: من مشى إلی ظالم ليعينه وهو يعلم أنه ظالم فقد خرج من الإسلام[۲۰]: «کمک به ستمگران در ظلمشان، بلکه در هر امر حرامی، حرام است؛ بلکه از پیامبر خدا(ص) نقل است که فرمود: اگر کسی به ظالمی کمک کند، در حالی که می‌داند او ظالم است، همانا از اسلام خارج شده است».

۲- وجوب مبارزه با طاغوت: فقهای شیعه در صورتی که شرایط مناسب باشد، برای تأمین امنیت و نیل به حکومت عدل، بحث مبارزه با طاغوت را مطرح می‌کنند. این رویکرد در ابواب مختلف فقه از جمله جهاد، امر به معروف و نهی از منکر مورد توجه قرار گرفته است. در این راستا فقیهان به مستنداتی از آیات و روایات و سیره ائمه اطهار(ع) اشاره می‌کنند. یکی از مهم‌ترین مستندات مبارزه با طاغوت قیام سیدالشهدا(ص) در کربلاست که علیه یک طاغوت به ظاهر مسلمان انجام گرفت و امام حسین(ع) سکوت در برابر چنین ستمگری را موجب حشر با او در قیامت می‌دانست[۲۱]. از دیگر ادله فقها برای مبارزه با طاغوت‌ها، قیام زید بن علی بن حسین علیه هشام بن عبدالملک حاکم ستمگر و فاسق اموی است. قیام زید و قداست او مورد تأیید ائمه اطهار(ع) و علمای شیعه بود[۲۲]. همچنین فقها به قیام شهید فخّ علیه خلیفه ستمگر عباسی نیز استناد می‌کنند که روایتی از پیامبر اکرم(ص) بر مشروعیت قیام او وارده شده است[۲۳]. امعان نظر در روایات متعدد از امامان معصوم(ع) بیانگر آن است که اگر شرایط آماده می‌شد، ائمه اطهار(ع) نیز دست به قیام علیه حکام جور می‌زدند؛ اما اندک بودن شیعیان راستین و فداکار، مانع از قیام ایشان پس از قیام عاشورا بود؛ برای مثال در روایت است که سدیر صیرفی از امام صادق(ع) خواست که قیام کنند؛ ولی امام فرمود اگر به تعداد بزغاله‌های بچه چوپان که هفده رأس بوده، شیعه داشتم، قیام می‌کردم[۲۴]. برخی از فقها در این باره به این آیه شریفه استدلال کرده‌اند:  يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ [۲۵] درباره معنای کفر گفته‌اند که به معنای اعلان برائت و ترک و انکار طاغوت است[۲۶]. در مقابل کفر به طاغوت و اعلان برانت از آن، مفهوم خودداری از عبادت طاغوت نیز در قرآن کریم آمده است:  وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ [۲۷].[۲۸]

منابع

پانویس

  1. محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۴۰، ص۳۱.
  2.  أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا  «آیا به آن کسان ننگریسته‌ای که گمان می‌برند به آنچه به سوی تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است ایمان دارند (اما) بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند با آنکه به آنان فرمان داده شده است که به آن کفر ورزند و شیطان سر آن دارد که آنان را به گمراهی ژرفی درافکند» سوره نساء، آیه ۶۰.
  3. محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، ج۴۰، ص۳۱.
  4. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۵، ص۲۵۱، به نقل از: حسینعلی منتظری، مبانی فقهی حکومت اسلامی، ج۲، ص۳۸۸.
  5. «پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  6. حسینعلی منتظری، مبانی فقهی حکومت اسلامی، ج۲، ص۳۹۰.
  7. «و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد» سوره هود، آیه ۱۱۳.
  8. حسینعلی منتظری، مبانی فقهی حکومت اسلامی، ج۲، ص۳۹۴.
  9. «و در گناه و تجاوز یاری نکنید» سوره مائده، آیه ۲.
  10. «و به ستمگران مگرایید» سوره هود، آیه ۱۱۳.
  11. احمد نراقی، مستند الشیعه، ج۱۴، ص۱۵۲-۱۵۳.
  12. احمد نراقی، مستند الشیعه، ج۱۴، ص۱۵۲-۱۵۳.
  13. سید بن طاوس، الاقبال بالأعمال، ص۲۶۰؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۱۸۰، حدیث ۱۱.
  14. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۱۸۰.
  15. شیخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ج۱، ص۱۸۲.
  16. شیخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ترجمه حسن حسن زاده، ص۵۹۹.
  17. شیخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۱۸۲.
  18. محمدحسن نجفی، جواهر الکلام، ج۲۲، ص۵۱-۵۲.
  19. محمدحسن نجفی، جواهر الکلام، ج۲۲، ص۵۲-۵۳.
  20. سیدروح الله موسوی خمینی، ترجمه تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۹۷.
  21. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۰۰، به نقل از: محمدمهدی آصفی، فقه المقاومه، ص۸۲.
  22. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۵۲، باب ۲۵، حدیث ۶.
  23. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۲۸۹.
  24. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۴۲، حدیث ۴.
  25. «بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند با آنکه به آنان فرمان داده شده است که به آن کفر ورزند» سوره نساء، آیه ۶۰.
  26. محمد مهدی آصفی، فقه المقاومه، ص۷۵.
  27. «و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیده‌اند و به درگاه خداوند بازگشته‌اند، مژده باد! پس به بندگان من مژده بده!» سوره زمر، آیه ۱۷.
  28. نباتیان، محمد اسماعیل، فقه و امنیت ص ۲۳۵.