چرا در زمان غیبت حکومت اسلامی به دست ولی فقیه جامع الشرایط است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
چرا در زمان غیبت حکومت اسلامی به دست ولی فقیه جامع الشرایط است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / غیبت امام مهدی / عصر غیبت کبری / اقامه حکومت اسلامی در عصر غیبت
تعداد پاسخ۱ پاسخ

چرا در زمان غیبت حکومت اسلامی به دست ولی فقیه جامع الشرایط است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

پاسخ نخست

علی رضا رجالی تهرانی

حجت الاسلام و المسلمین علی رضا رجالی تهرانی، در کتاب «یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان» در این‌باره گفته است:

«اصل حکومت، لازمه زندگی اجتماعی انسان است، و بدون آن، زندگی براساس قانون جنگل خواهد بود، و برای انسان چنین حیاتی ممکن نیست.

مسئله‌‏ای که در اینجا مورد توجّه است، این است که چه کسی و به چه معیاری حق حکومت در زمان غیبت امام عصر (ع) را دارد؟ تردیدی نیست که بنابر مذهب حقّه شیعه، امامان و زمامداران امّت اسلامی پس از رسول خدا (ص)، بزرگ اوصیای الهی، حضرت علی و فرزندان معصوم او بوده‌‏اند که یکی پس از دیگری رهبری و ولایت امر مسلمین را تا زمان غیبت بر عهده داشته‏‌اند. اینان، همان اختیارات پیامبر مکرّم (ص) و ولایت عام و خلافت کلّی الهی او را دارا بوده‏‌اند. در زمان غیبت، گرچه شخص معینی برای تصدّی امر حکومت به اسم و خصوصیات قرار داده نشده است؛ ولی در امر حکومت، که نیاز حتمی جامعه اسلامی است، ممکن نیست خداوند اهمال کرده باشد. لذا بنا به تشخیص عقل و راهنمایی نقل، تداوم حکومت و ولایت اسلامی در دوران غیبت امام عصر (ع) امری ضروری است.

باتوجه به اینکه از سوی شارع مقدّس، در رفع نیازهای مردم کوتاهی نشده است، و اینکه خداوند، امامت را به جهت جلوگیری از تفرقه امّت اسلامی و سازمان بخشیدن به امور ملّت، و حفظ شریعت و دلایلی دیگر، تعیین و تشریع فرموده است، تردیدی باقی نمی‌‏ماند که همین دلایل و جهات، در زمان غیبت امام مهدی (ع) نیز وجود دارد. از این‏رو، لزوم وجود نظام حکومتی و پاسداری از آیین اسلام، امری معلوم و مسلّم است و هیچ خردمندی نمی‏‌تواند آن را انکار کند. پس چون حکومت اسلامی، حکومتی مبتنی بر قانون است و قانون الهی هم برای اجرای احکام و بسط عدالت در سراسر جهان مقرّر شده است، زمامدار این حکومت، ناگزیر، باید سه صفت مهم را، که اساس یک حکومت الهی است، دارا باشد، و ممکن نیست یک حکومت مبتنی بر قانون تحقّق یابد، مگر آنکه رهبر و زمامدار آن واجد این سه صفت باشد: ۱- علم به قانون، ۲- عدالت، ۳- کفایت و صلاحیت. هرچند این شرط در نخست مندرج است. از نظرگاه عقل، روشن است که خداوند هیچ‏گاه شخص نادان یا ستمگر و تبهکاری را به ‏عنوان زمامدار مسلمانان برنمی‏‌گزیند و او را بر سرنوشت و مال و جان آنان حاکم نمی‏‌کند، زیرا شارع مقدّس نسبت به حفظ جان و مال و سرنوشت مردم اهتمام بسیار دارد، و جز این معقول نیست که تحقّق قانون، تنها به ‏دست حاکمی عالم و عادل میسّر است.

بنابراین، حاکم و رهبر جامعه اسلامی، باید اولا عالم به قوانین و احکام اسلامی باشد، ثانیا در میان مردم و در اجرای احکام به عدالت رفتار کند. ازاین‏رو، امر ولایت و سرپرستی امّت به فقیه عادل راجع است و اوست که شایسته رهبری مسلمانان هست؛ چه، حاکم اسلامی باید متّصف به فقه و عدالت باشد. پس اقامه حکومت اسلامی بر فقیهان عادل، واجب کفایی است[۱].

بنابر آنچه که گذشت، ولایت فقیه از اموری نیست که نیاز به دلیل و برهان داشته باشد. با این حال، روایات بسیاری در دست است که بر ولایت داشتن فقیه -به معنای وسیع آن- دلالت می‏‌کند. و ما در اینجا برخی از آن روایات را یادآور می‏‌شویم:

اسحاق بن یعقوب می‏‌گوید: از عثمان بن سعید اوّلین نایب خاصّ امام زمان (ع)، خواستم نامه‏‌ای به آن امام برساند. و در ضمن نامه پرسیدم که در زمان غیبت به چه کسی مراجعه کنیم؟ امام (ع) با خطّ خودشان در پاسخ چنین مرقوم فرمود: امّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة احادیثنا، فانّهم حجّتی علیکم و انا حجّة اللّه [۲] در حوادث و مشکلاتی که برایتان رخ می‏‌دهد، در آنها به راویان احادیث ما مراجعه کنید، زیرا آنان حجّت من بر شما هستند و من حجّت خداوندم.

دلالت حدیث: اولا، ظاهر عبارت: امّا الحوادث الواقعة... مشعر بر آن است که مراد از حوادث، احکام مربوط به آنها نیست، بلکه خود حوادث منظور است. مضافا به آنکه، رجوع به فقها در مورد مسایل احکام در زمان غیبت امام زمان (ع)، نزد شیعیان از بدیهیات بوده است، و بعید به ‏نظر می‏‌‏رسد که رسول از این مطلب سؤال کرده باشد. به احتمال قوی سؤال با همین عنوان حوادث واقعه بوده است و مقصود سؤال ‏کننده این بوده که تکلیف خود و مردم را در حوادثی که برای آنان پیش می‏‌آید، بداند. همچنین بعید است که پرسش‏ کننده چند حادثه را در پرسش خود آورده، امام (ع) در پاسخ گفته باشد که حکم حوادث مزبور این است. در هر صورت، قدر مسلّم، می‏‌‏توان گفت: که در این مطلب اشکالی وجود ندارد که ظاهر حدیث دلالت بر آن دارد که فقها در مورد بعضی از رویدادها که از قبیل بیان احکام نیست، مرجعیت دارند.

ثانیا: از استدلال حضرت به این‏که: آنان حجت من بر شما هستند و من حجّت خداوندم و استظهار می‏‌‏شود که مقصود از حجّت خدا بودن امام معصوم این نیست که فقط بیان‏ کننده احکام است، زیرا گفته بزرگانی چون زراره و محمد بن مسلم نیز حجت‏ است و هیچ‏کس حق مردود دانستن و عمل نکردن به روایات ایشان را ندارد و این امر به همگان آشکار است. بلکه منظور از حجّت بودن امام زمان (ع) و پدران بزرگوارش این است که خداوند تعالی به سبب وجود ایشان و سیره و رفتار و گفتار آنان در تمام شؤون زندگیشان، بر بندگان احتجاج می‏‌‏کند.

معنای دیگر این عبارت که آنان حجّت‌های خدا بر بندگانند این است که اگر مردم در مسائل شرعی و احکام الهی، از تدبیر امور مسلمین تا اداره امور سیاسی، و آنچه به حکومت اسلامی وابسته است، به کسانی غیر از آنان رجوع کند، در صورتی که ایشان خود در جامعه حضور دارند، عذری در پیشگاه خداوند نخواهند داشت ... پس، امامان (ع)، حجّت‌‏های خداوند بر بندگانند و فقیهان نیز حجّت‌‏های امام بر مردم می‏‌‏باشند. بنابراین تمام اختیاراتی که برای امام، به‏ عنوان حجّت خداوند بر مردمان وجود دارد، عینا برای فقها، که از جانب امام به ‏عنوان حجّت بر مردمان تعیین شده‌‏اند، نیز جاری است[۳]. شاهد دیگری که می‏‌‏توان در تأیید این مطلب و حتّی به‏عنوان دلیل دیگری برای آن آورد، فرموده حضرت علی (ع) به شریح است که: ای شریح، تو بر جایگاهی تکیه زده‏ای که جز پیامبر یا وصی پیامبر و یا انسانی نگون‏بخت، کسی دیگر تکیه نمی‏‌‏زند[۴].

باتوجّه به اینکه فقیه عادل، نه پیامبر است و نه شقی، بنابراین او وصی پیامبر است و وصی نیز از تمام اختیارات شخص وصیت‌کننده برخوردار است. و نیز در الاحتجاج طبرسی آمده که امام عسکری (ع) در ضمن یک حدیث طولانی فرمود: هرکدام از فقها که نگهدارنده نفس خود از انحرافات است و صبر انقلابی دارد، و حافظ دین خود، و مخالف هوی و هوس خود بوده و مطیع فرمان خدایی باشد، بر عوام است که از وی تقلید کنند.[۵]

با توجّه به واژه تقلید که به معنی پیروی است، می‏‌فهمیم که امور مردم در زمان غیبت به فقیهان ربّانی سپرده شده و آنها ولایت بر مردم دارند. کلام آخر اینکه، ولایت فقیه ولایتی در برابر ولایت امامان (ع) نیست، بلکه فقیه از جانب آنها منصوب شده است و ولایت او عین ولایت آن بزرگواران است. یعنی تمام اختیارات آنان را دارد، که از آن تعبیر به ولایت مطلقه فقیه می‏‌شود. و نیز حکومت اسلامی برپایه ولایت فقیه، نه استبداد است و نه حکومت مردم بر مردم، بلکه حکومت خدا و قانون خدا بر مردم است.

نتیجه اینکه در عصر غیبت ایجاد حکومت اسلامی به دست ولی فقیه جامع الشرایط که نیابت عام از جانب امام (ع) دارد، امری مسلّم، بلکه واجب است»[۶].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. پژوهشگران مؤسسه آینده روشن؛
پژوهشگران مؤسسه آینده روشن، در کتاب «مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها» در این‌باره گفته‌اند: «از یک سو می‌دانیم که در دوران غیبت، هیچ‌کدام از احکام اسلام تعطیل نمی‌شود و باید تا آمدن امام عصر (ع) به تکالیف دینی خود عمل کنیم و از سوی دیگر، به امام معصوم هم دسترسی نداریم. به همین سبب، ائمه وظیفه ما را در زمان غیبت مشخص کرده‌اند که باید به فقهای جامع الشرایط که احکام دینی را از راه قرآن و روایات به دست می‌آورند و اسلام را بهتر از دیگران می‌شناسند، مراجعه کنیم. در نتیجه می‌توان گفت که وظیفه مردم، در زمینه امور اجتماعی و سیاسی اطاعت از فقیهی است که بزرگان شیعه او را ولی فقیه می‌دانند. او باید در زمان غیبت حکومت تشکیل دهد. بر همین اساس، بیشتر فقهای شیعه تشکیل حکومت اسلامی را واجب می‌دانند و بر این باورند که اگر یکی از فقها، حکومت تشکیل داد بر دیگران واجب است از او پیروی کنند. حال اگر تشکیل حکومت اسلامی جز از راه قیام دسته‌جمعی امکان‌پذیر نباشد، همگان باید بدین مهم اقدام کنند و در صورتی که تشکیل حکومت ممکن نباشد، باز هم تکلیف ساقط نیست و باید به اندازه توان، احکام اسلامی را اجرا کنند. پس به هیچ روی، انتظار فرج و حکومت جهانی مهدوی با قیام‌های پیش از ظهور ناسازگاری ندارد، بلکه برخی از قیام‌ها و حکومت‌ها، زمینه‌ساز قیام و حکومت جهانی حضرت خواهند بود»[۷].

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع مهدویت

پانویس

  1. شؤون و اختیارات ولی فقیه، امام خمینی(ره) ص ۲۹
  2. کشف الغمّه، علّامه اربلی، ج ۲، ص ۵۳۱
  3. شؤون و اختیارات ولی فقیه، امام خمینی، ص ۴۶.
  4. وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج ۱۸، ص ۶.
  5. وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج ۱۸، ص ۱۰۱
  6. یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص ۱۵۰ تا ۱۵۴.
  7. مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ص ۹۰.