گستره آزادی سیاسی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

در کنار بحث آزادی، یکی از مباحثی که همیشه مطرح شده، بحث گستره و قلمرو آن بوده است. کمتر مکتب یا دیدگاهی وجود دارد که این بحث را طرح نکرده باشد؛ لذا یکی از اصلی‌ترین و پرچالش‌ترین مباحث در آزادی سیاسی، تعیین قلمرو و گستره آن است؛ امری که تعامل اجتماعی و رفتارهای سیاسی میان دولت و شهروندان را تنظیم می‌کند و سامان می‌بخشد. در اندیشه سیاسی اسلام آزادی، مبنا و مفهومی بنیادین است؛ آغاز و حرکتی است برای رهیدن از طاغوت‌هایی که قدرت نامشروع را به زور و ناحق در اختیار گرفته‌اند. در این نگرش، انسان دارای حقوق است، از جمله حق آزادی و آنگاه که بحث از حق، طرح می‌شود، تکلیف را در کنار خود دارد که هیچ انسانی حق مطلق یا مکلف مطلق نیست. به تعبیر یکی از مفسران معاصر، روح هر تکلیفی تشریف است نه تحمیل. در باطن هر تکلیفی حق نهفته است، همه تکالیف با تحلیل عقلی به حقوق بر می‌گردد و انسان چون صاحب حقوق است، برای استیفای آن مکلف به تکالیف شده است[۱]. این در حالی است که در مکتب لیبرالیسم، اصل اولی آزادی انسان و حق داری اوست و کمتر نیرویی اعم از انسانی یا الهی می‌تواند آن قلمرو وسیع را محدود سازد؛ لذا گستره‌ای باز برای آزادی مادی انسان در نظر گرفته می‌شود؛ بنابراین نسبت به مکتب‌ها، قلمرو آزادی، متفاوت است و همین امر نیز مکتب‌ها را متمایز می‌سازد. اینکه افراد تا چه اندازه آزادند و گستره آن تا کجاست، می‌تواند خط‌کشی‌های متفاوتی را نسبت به مکتب‌ها و مذاهب به وجود آورد که به آن خواهیم پرداخت. در بحث قلمرو و گستره آزادی سیاسی، دو بحث مطرح است: اول آنکه آزادی چه ضابطه و حد و مرزی دارد، یعنی آنکه آزادی کجا محدود می‌شود، حد و ضوابط آن چیست. با توجه به آنکه این بحث، زوایای گوناگون مسئله آزادی سیاسی را شفاف می‌کند و دارای اهمیت بسیار است، آن را در فصل پنجم، جداگانه مورد بررسی قرار می‌دهیم و ساحت‌هایی از آن را وامی‌شکافیم. دوم آنکه آزادی سیاسی چه گستره‌ها و قلمروهایی را در بر می‌گیرد یا به تعبیر بهتر با آزادی سیاسی به چه حقوقی می‌رسیم و تا کجاها می‌توان جلو رفت، در این فصل، به همین بحث می‌پردازیم و با توجه به آنکه پردازش گستره آزادی ورود به قلمرو حقوق است، در ادامه، برخی حقوق سیاسی را که آشکارساز گستره آزادی است، بررسی می‌کنیم.

همان‌گونه که اشاره شد، آزادی یکی از حقوق قطعی و اولیه در زندگی اجتماعی است که انسان علاوه بر زندگی شخصی، در زندگی سیاسی نیز از آن برخوردار است. بررسی و تحلیل اینکه آزادی شهروندان چه قلمرو و گستره‌ای دارد، منوط به آن است که یک مکتب چه اندازه از حقوق و آزادی عمل شهروندان را به رسمیت می‌شناسد؛ پس گستره آزادی با گستره حق شفاف می‌شود. اینکه قلمرو آزادی باز یا بسته باشد، گسترده یا محدود، به تبیین شفاف از حق بستگی دارد، بیان حقوق انسان، یاریگر بیان گستره آزادی خواهد بود. در فصل دوم بیان شد، آزادی، حقی است که در مکتب اسلام، پذیرفته شده است. اسلام در عین اینکه دینی اجتماعی است و به جامعه می‌اندیشد و فرد را مسئول جامعه می‌شمارد، حقوق و آزادی فرد را نادیده نمی‌گیرد و فرد را غیراصیل نمی‌شمارد. فرد از نظر اسلام، سیاسی باشد یا اقتصادی، قضایی باشد یا اجتماعی، دارای حقوقی است؛ از نظر سیاسی، حق مشورت و حق انتخاب و از نظر اقتصادی حق مالکیت بر محصول کار خود و حق معاوضه و مبادله و صدقه و وقف و اجاره و مزارعه و مضاربه و غیره در مایملک شرعی خود دارد و از نظر قضایی حق اقامه دعوی و احقاق حق و حق شهادت، و از نظر اجتماعی حق انتخاب شغل و مسکن و انتخاب رشته تحصیلی و غیره و از نظر خانوادگی حق انتخاب همسر دارد[۲]. نویسنده تنبیه الامه و تنزیه المله، بر امانت‌داری حکومت از حقوق شهروندان توجه دارد و بر این مهم، پافشاری می‌کند که حقیقت سلطنت اسلامیّه، بلکه در جمیع شرایع و ادیان، به باب امانت و ولایت احد مشترکین در حقوق مشترکه نوعیه رجوع می‌کند، بدون هیچ مزیّتی برای شخص متصدّی و محدودیت آن از تبدّل به مستبدانه، تحکم و دل‌بخواهانه و قهر، از اظهر ضروریّات دین اسلام و بلکه تمام شرایع و ادیان است و هم استناد تمام تجاوزات و دل‌بخواهانه حکمرانی‌ها، قدیماً و حدیثاً، به تغلّب و طغیان فراعنه و طواغیت امم از واضحات است[۳]. با توجه به اهمیت جایگاه حقوق در بحث آزادی سیاسی است که گاهی در تعریف آن گفته می‌شود: آزادی سیاسی مجموعه امتیازاتی است که اهالی کشور برای مشارکت در حیات سیاسی جامعه بدان نیاز دارند. این امتیازات به صورت حقوق مدنی (حق رأی، حق داوطلبی و حق عضویت در احزاب سیاسی) و حقوق سیاسی آزادی رقابت اندیشه‌ها و آزادی تعیین زمامدار) متظاهر می‌شود[۴]. پذیرش این حقوق در عرصه سیاسی به معنای آن است که انسان در حقوق گوناگونی مانند حق انتخاب کردن، حق انتخاب شدن، حق رأی، حق اجتماعات، حق بیان و... آزادی دارد و کسی نمی‌تواند و نباید، بدون معیار و موازین آنها را محدود کند. با وجود حق، دارنده آن فاعلی آزاد، مختار، دارای تسلط کامل بر سرنوشت خود و البته مسئول در برابر پیامدهای تصمیم‌ها و رفتارهای خود است. با حقوق، چارچوب‌ها، کارکردها، امتیازها، برتری‌ها و وظایف مشخص می‌شود. در حقوق سیاسی، امتیازهایی به رسمیت شناخته می‌شود که با وجود آنها افراد می‌توانند دست به اقدام سیاسی بزنند و برای رسیدن به حقوق سیاسی - اجتماعی، کسی مانع آنان نگردد. در ادامه به برخی از این حقوق اشاره می‌کنیم.[۵]

حق انتخاب

حق نظارت[۶]

یکی از حقوقی که در تعیین قلمرو آزادی سیاسی مورد تأیید و تأکید قرار گرفته و می‌گیرد، حق نظارت است. نظارت، فعالیتی است که بایدها را با هست‌ها، مطلوب‌ها را با موجودها و پیش‌بینی‌ها را با عملکردها مقایسه می‌کند و نتیجه این مقایسه تصویر روشنی از تشابه یا تمایز بین این دو گروه از عوامل خواهد بود که در اختیار مدیران سازمان قرار می‌گیرد[۷]. تعریفی که در حقوق اساسی آمده است، رویکردی اجرایی‌تر دارد. نظارت، بررسی و ممیزی و ارزشیابی کارهای انجام شده یا در حین انجام و انطباق آنها با تصمیم‌های اتخاذشده و همچنین با قانون و مقررات در جهت جلوگیری از انحراف اجرایی[۸] می‌باشد؛ به هر حال در فرایند نظارت، ارزیابی همیشگی برای تطبیق رفتار و عملکرد افراد با معیارهای هر نظام وجود دارد. این نکته دقیق در تجربیات عقلی بشری نیز قابل ردیابی است. جان استوارت میل، می‌نویسد: تنها محرکی که می‌تواند دستگاه دولت را وادار کند که خواب نرود و فعالیت خود را بهتر و عالی‌تر کند، منتقد و ناظری است که همان هوش و کاردانی اهل این دستگاه را داشته باشد، ولی از خارج دستگاه، مواظب آن باشد، در امور اساسی کشور بتواند رأی صحیح و نظر صائب داشته باشد و هیئتی داشته باشیم که منشأ اصلاح و بهبود امور شوند[۹].[۱۰]

حق آزادی بیان

یکی از حقوق کلیدی در آزادی سیاسی که با چالش‌های مختلف نیز روبه‌رو بوده و می‌باشد، حق آزادی بیان است. در اصل و ریشه این لغت که از اضداد است، چنین می‌خوانیم: البَيْنُ: الفراق. و البَيْنُ: الوصلُ و هو من الأضداد و “بیان” آن چیزی است که دلالت امور را آشکار می‌کند[۱۱]، گویی با بیان امور، میان مسائل جدایی می‌افتد، با بیان است که میان حق و باطل، تفکیک می‌شود و میان روشنی و تاریکی، تفاوت گذاشته می‌شود، آن‌سان که با بیان، میان برخی امور، ارتباطی برقرار می‌شود، مانند آنکه میان آیات قرآن و آشکارگری حق ارتباط برقرار می‌گردد. راغب در مفردات می‌نویسد بیان، کشف و آشکارسازی از امری است که اعم از نطق است[۱۲]؛ همچنین در کتب تفسیری آمده است که بیان، شامل نطق، گفتار، نوشتار و فهم نیز می‌گردد تا بدان وسیله، آنچه گوینده می‌گوید، شناخته گردد و آنچه به او می‌گویند، فهم شود: النطق و الكتابة و الخط و الفهم و الأفهام حتى يعرف ما يقول و ما يقال له[۱۳].

محمدجواد مغنیه، بر این باور است که مراد از بیان، هر آن چیزی است که بر مقصود دلالت کند؛ حال لفظ باشد، یا خط و شکل با اشاره؛ باری، آشکارترین و ظاهرترین مصادیق بیان، کلام است: المراد بالبيان كل ما يدل على المقصود من لفظ أو خط أو رسم أو اشارة... أجل، ان الكلام أظهر افراد البيان. وی سپس بر این امر تأکید می‌کند که ابزار بیان، زبان است که انعطاف پذیرترین عضو انسانی است، بیشترین حرکت و بالاترین سرعت را دارد و خستگی نمی‌شناسد: أداته و هو اللسان أطوع أعضاء الإنسان للإنسان، و أكثرها حركة، و أعظمها سرعة، و لا يعرف التعب و الملل، و لا توجد هذه الصفة في سائر الأعضاء[۱۴].

آزادی بیان به این معناست که افراد گذشته از داشتن عقیده، دارای آزادی در ابراز و بیان آن هم باشند[۱۵]. در آزادی بیان نوعی ابراز و اظهار آزادانه باور بدون ترس از دولت وجود دارد؛ لذا آن را به آزادی اظهار اندیشه، اعم از نظریه‌ها، شناخت‌ها، ارزش‌ها و عقاید از راه‌های گوناگون؛ مانند گفتار، نوشتار، تصویر، مطبوعات و... تعبیر می‌کنند[۱۶].

آزادی بیان یکی از اقسام آزادی‌های حقوقی است که در مجموعه حقوق بشر مورد توجه قرار می‌گیرد. بدین معنا که افراد گذشته از اینکه به خاطر داشتن عقیده مخالف، چه در امور دینی و چه در امور سیاسی، نباید مورد تعقیب قرار گیرند، باید بتوانند عملاً عقیده خود را ابراز نمایند و برای اثبات و احیاناً به دست آوردن همفکران دیگر، درباره آن تبلیغ کنند[۱۷].

با این تعریف‌ها، روشن می‌گردد آزادی بیان با جامعه، سیاست و امور قدرتمندان ارتباط دارد؛ لذا این نوع آزادی از آنجا که به تبیین مسائل اجتماعی و سیاسی و نقد آنها می‌پردازد و صاحبان قدرت را به چالش می‌کشد، پس درگیری آن با قدرت سیاسی و قدرتمندان، بسیار است و به همین دلیل، یکی از آشکارترین مصداق‌های آزادی سیاسی است که امروزه بیش از دیگر حقوق مربوط به آزادی سیاسی، مورد توجه است و مکتب‌های مختلف را به پرسش می‌گیرد.

آزادی‌های مدنی و سیاسی، امروزه از اهمیت والا برخوردارند، امری که در اندیشه و ادبیات قرآنی و اسلامی نیز مورد پذیرش قرار گرفته است و با توجه به دایره شمول و تأثیرگذاری، آزادی بیان در این میان، برجستگی بیشتری دارد که با چالش‌های علمی و ریزبینی‌های دقیق از سوی اندیشوران همراه بوده است[۱۸].

حق تشکیل احزاب و اجتماعات

یکی از دیگر حقوقی که در قلمرو آزادی سیاسی در جامعه اسلامی، وجود دارد، حق تشکیل احزاب و اجتماعات است که گاه از آن به حق آزادی تجمع یا آزادی انجمن‌ها نام برده می‌شود، این حق به معنی وسیع کلمه زیر عنوان آزادی بیان قرار می‌گیرد که با توجه به اهمیت آن، جداگانه بررسی می‌شود؛ زیرا کمتر زمانی حزب یا تجمعی بدون اظهار نظر و بیان شکل می‌گیرد، اجتماع‌ها غالباً با بیان دیدگاه‌های مخالف یا موافق همراه است. این حق یکی از حقوقی است که در ماده ۲۰ بیانیه حقوق بشر[۱۹] نیز مصوب ۱۹۴۸ بر آن تأکید شده است[۲۰]، همچنین در “میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی”[۲۱] ماده ۲۱ مصوب ۱۹۶۶، حق اجتماع صلح آمیز، به رسمیت شناخته شده و اینکه عملی کردن این حق، هیچ محدودیتی ندارد، مگر آنچه طبق قانون، مقرر شده و در یک جامعه مردم‌سالار به مصلحت امنیت ملی یا نظم عمومی یا برای پشتیبانی از سلامت یا اخلاق عمومی یا حقوق و آزادی‌های دیگران ضروری باشد[۲۲].

در تعریف حزب، به گروه سازمان یافته شهروندان اشاره می‌شود که دارای نظریه‌های سیاسی مشترک بوده و به مثابه یک واحد سیاسی، با عمل خود می‌کوشند بر حکومت تسلط یابند. هدف اصلی حزب آن است که عقاید و سیاست‌های خود را در سطح سیاسی رواج دهد. “مک آیور” بر این اعتقاد است که حزب، گروهی سازمان یافته برای حمایت از برخی اصول و سیاست‌هاست که از راه‌های قانونی می‌کوشد حکومت را به دست گیرد[۲۳]. به تعبیر ماکس وبر، فعالیت حزبی، به نوعی، تداوم اشکال قدیم فعالیت‌های سیاسی جمعی است، او حزب سیاسی را “جمعیتی فعال در جهت کسب قدرت اجتماعی می‌داند”[۲۴]؛ همچنین موریس دوورژه بر این باور است که حزب، گروه اجتماعی نظیر شهر و دهکده نیست، بلکه مجموعه‌ای از گروه‌های پراکنده در اطراف کشور است که به وسیله سازمان‌های هماهنگ کننده به هم پیوسته‌اند، سازمان حزبی، نهادی است که مهمترین وظیفه‌اش تلاش برای کسب قدرت است، در عین آنکه هدف مشترک دارند[۲۵]. به بیان دیگر می‌توان باور داشت احزاب، جریان‌هایی هستند در جست‌و‌جوی یافتن برنامه‌ها، سیاست‌ها و خط‌مشی‌های تازه برای بیان آرمان‌های شهروندان و تحقق این آرمان‌ها[۲۶]. با توجه به آنچه گذشت می‌توان گفت حزب، سازمانی است با تشکیلات و انسجام سیاسی بین گروهی معین، با اهداف و منافع مشترک که در پی کسب قدرت هستند و کارکردهایی چون بسیج عمومی و سیاسی توده‌ها، جامعه‌پذیری با آموزش سیاسی شهروندان، کادرسازی با پرورش نخبگان سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، کاهش تضادهای خشن، مشروعیت بخشیدن و رسمیت دادن به رقابت‌های اجتماعی در قالب فعالیت‌های حزبی دارد[۲۷].[۲۸]

حق نقد و انتقاد

یکی از جلوه‌ها و حقوق اساسی در آزادی سیاسی، حق نقد و انتقاد است که بیشتر حضور آن در عرصه سیاسی، تصمیم‌گیری‌ها و تصمیم‌سازی‌هاست. در مفهوم انتقاد، نوعی جداسازی ناخالصی‌ها وجود دارد[۲۹]. نقد، هنگامی است که درهم‌ها به دقت نگریسته شوند تا سره و ناسره از هم جدا شود. “نقد کلام”، به معنای آشکار کردن، عیب‌ها و نیکی‌های آن است[۳۰]. در لغت هنگامی که واژه “نقد” به کار می‌رود: نقدت الدراهم و انتقدتها: إذا خرجت منها الزيف؛ به معنای جداکردن ناخالصی‌ها از درهم‌هاست[۳۱]. باری همه این نقدها، جداسازی‌ها و آشکارگری عیب‌ها و کاستی‌ها به ویژه در عرصه سیاسی، هنگامی انجام می‌شود که فضایی باز و مطلوب در جامعه به وجود آید. در غیر این صورت، جامعه‌ای که دچار حکومت استبدادی و اعمال قدرت نامشروع گردد، اجازه هرگونه نقد از شهروندان گرفته می‌شود و امری به نام نقد معنا ندارد؛ زیرا یکی از ویژگی مستبدان، نقدناپذیری و پندار کمال است. با این پندار نه تنها کسی حق نقد ندارد، بلکه منتقد و صاحب نظر در بند می‌شود و خفه[۳۲].

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

در این فصل، تلاش بر آن بود قلمرو و گستره آزادی سیاسی پردازش گردد. اگر آزادی حق است، عرصه‌ها و حوزه‌های این حق را در چه گستره‌ای می‌توان پیگیری کرد و تا کجا حرکت مسی‌کند، بحث بر آن بود در آزادی سیاسی تا کجا می‌توان جلو رفت و کسی حق جلوگیری و مانع شدن شهروندان را ندارد. برای رسیدن به تحلیلی نسبتاً دقیق در این باره به حقوق چندگانه‌ای مانند حق انتخاب کردن، انتخاب شدن، حق نظارت، حق تشکیل اجتماعات، حق بیان و حق نقد و انتقاد اشاره کردیم. انسان در این عرصه‌ها حق دارد که اظهار نظر کند و اصل اولی آزادی اوست، اما اینکه مرزها و حدود از کجا و چه زمانی شروع می‌شود، بحثی است که در فصل بعد به آن خواهیم پرداخت. در نگرش قرآن کریم، یک کبرای کلی وجود دارد و آن پذیرش اصل آزادی سیاسی است، اما تطبیق و هماهنگی بر مصادیق جزئی بر عهده عقل، سیره عقلا و عرف است. بر اساس ادبیات قرآن که در آیه آزادی وظیفه پیامبران الهی بیان امور طیب و پاک و تحریم زشتی‌ها و ناپاکی‌ها می‌داند[۳۳]، می‌توان گفت استبداد، خفقان و یکه‌تازی از مصادیق خبائث و زنجیر است که آنان برای بازکردن آن زنجیرها به رسالت برانگیخته شده‌اند و حقوق ثابت شده‌ای چون آزادی بیان، بستر آزاد برای گفت‌وگو و نقد عالمانه، نقد منصفانه، حق مشارکت در امور سیاسی جامعه، حق انتخاب و حق رأی همه می‌تواند از مصادیق معروف، طیبات و امور پاکی باشد که پیامبران الهی بیان کرده‌اند.

در آیات قرآن کریم بر این امر تأکید شده است که حق همانند همه امور و افعال دیگر از آن خداوند است: ﴿الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ[۳۴]. “ال” در ﴿الْحَقُّ، جنس است و رساننده استیعاب و فراگیری همه حقوق. آن گونه که بهره‌گیری از واژه “من” در آیه که نشویه یا ابتداییه است، نشان از آن دارد که سرچشمه همه حقوق از جانب اوست. به بیان شهید مطهری، این حقوق را که از خداوند به انسان رسیده است، کسی نمی‌تواند محدود سازد، پس سرچشمه آزادی سیاسی- اجتماعی انسان به شمار می‌روند و از آن حقوقی است که کسی نمی‌تواند در اجرا و تحقق آن دخالت کند، “معنای حق آزادی یعنی کسی حق ندارد که آزادی مرا از من سلب کند”[۳۵]. نکته دیگر آن‌که چون نیک بنگریم، میان حق آزادی سیاسی و حقوقی که گستره آن را بیان می‌کنند، نوعی تعامل و کنش رفت و برگشتی وجود دارد، به معنای آن هر یک از حقوق بخشی از آزادی سیاسی را تأمین و حصه‌ای از آن را بیان می‌کند، ضمن آنکه خود آن حقوق نیز با هم در ارتباط هستند و یکدیگر را پشتیبانی می‌کنند.[۳۶]

منابع

پانویس

  1. عبدالله جوادی آملی، حق و تکلیف در اسلام، ص۱۶۵-۱۶۷.
  2. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲، ص۲۴۱.
  3. میرزا محمدحسین غروی نائینی، تنبیه الأمة و تنزیه الملة، ص۷۲.
  4. منصور میراحمدی، آزادی در فلسفه سیاسی اسلام، ص۸۴.
  5. سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم ص ۱۳۹.
  6. یادآوری این نکته لازم است که با توجه به اهمیت نظارت در جامعه اسلامی، این امر از “حق” فراتر رفته و تبدیل به “تکلیف” نیز شده است، اما در این قسمت، “حق” بودن آن برجسته شده است.
  7. ر.ک: رضا دلاوری، نظارت بر قدرت از دیدگاه قرآن، ص۷۶.
  8. ابوالفضل قاضی، حقوق اساسی و نهادهای سیاسی ص۳۵۲.
  9. جان استوارت میل، در آزادی، ص۲۶۲.
  10. سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم ص ۱۵۰.
  11. اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، ج۵، ص۲۰۸۲.
  12. حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۱۵۶.
  13. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ص۲۹۹.
  14. محمدجواد مغنیه، تفسیر الکاشف، ص۲۰۴.
  15. ر.ک: محمدجعفر لنگرودی، مبسوط در ترمینولوژی حقوقی، ص۲۷.
  16. رمون پولی، حقیقت‌ها و آزادی، ص۹.
  17. علی آقا بخشی، فرهنگ علوم سیاسی، ص۹۸۵.
  18. سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم ص ۱۵۶.
  19. The Universal Declaration of Human Rights (UDHR)..
  20. http://www.un.org/en/documents/udhr/..
  21. International Covenant on Civil and Political Rights..
  22. nited Nations، "UN Treaty Collection: International Covenant on Civil and Political Rights"، ۶ March ۲۰۱۲..
  23. عبدالرحمن عالم، بنیادهای علم سیاست، ص۳۴۳.
  24. ماکس وبر، دین قدرت و جامعه، ص۲۲۲.
  25. موریس دوورژه، احزاب سیاسی، ص۱۸.
  26. حسینعلی نوذری، احزاب سیاسی و نظام‌های حزبی، ص۵۱.
  27. ر.ک: حسینعلی نوذری، احزاب سیاسی و نظام‌های حزبی، ص۹۰.
  28. سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم ص ۱۶۹.
  29. اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، ص۲۹۸.
  30. لویس معلوف، المنجد فی اللغه، ص۳۸۷.
  31. طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۱۵۱.
  32. سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم ص ۱۷۷.
  33. ﴿الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ «همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند؛ آنان را به نیکی فرمان می‌دهد و از بدی باز می‌دارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام می‌گرداند و بار (تکلیف)‌های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رسانده‌اند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کرده‌اند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
  34. «حق از (آن) پروردگار توست پس هیچ‌گاه از دو دلان مباش!» سوره بقره، آیه ۱۴۷.
  35. مرتضی مطهری، یادداشت‌های استاد مطهری، ص۲۷۳.
  36. سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم ص ۱۸۵.