عتق در فقه سیاسی چگونه ترسیم شده است؟ (پرسش)
عتق در فقه سیاسی چگونه ترسیم شده است؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی |
مدخل اصلی | عتق |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
عتق در فقه سیاسی چگونه ترسیم شده است؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث فقه سیاسی است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین ابوالفضل شکوری در کتاب «فقه سیاسی اسلام» در اینباره گفته است:
«دین اسلام ۔ چنانکه بارها در قرآن مجید اشاره شده است. به قوم و ملّت خاصی اختصاص ندارد. پیامش جهانی و آیینی جاودانی است که برای نظمبخشیدن به زندگی کل بشر و ایجاد نظام قسط و عدالت در سراسر گیتی، از جانب آفریدگار جهان به حضرت محمد بن عبدالله (ص) نازل شده است[۱].
بنابراین، باید پاسخگوی تمام نیازهای روحی و جسمی، فردی و اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جوامع انسانی، در شرایط اقلیمی و تاریخی، مختلف باشد، و چنین نیز هست.
با توجه به این حقیقت اسلام در جهت آزادی بشر از اسارتها و گسستن بند رقیّت و بردگی در اشکال مختلف آن، برای خود رسالت جهانی و تاریخی قایل است و میخواهد انسان را از بندگی و عبودیت انسان برهاند و او را به عبادت و بندگی خالق متعال سوق دهد و هدایت کند[۲]. بردگی از رسوم و قوانین منحوس و وحشتزای تاریخ بشر بوده است و میلیونها انسان در طول تاریخ، در اثر رواج نظامهای بردگی، شرافت و عزت، استقلال و بالأخره هویت انسانی خود را از دست داده و در لابلای چرخهای قدرتمند آن نظامها نابود و له شدهاند.
اسلام در قسمت سیاست خارجی خود، برای رهایی بشر از قید و بند کفر، ظلم، تبعیض و بردگی، برنامههای ویژهای را پیشبینی کرده که مهمترین آنها عبارتند از: دعوت، جهاد، آزادی انسان از بند بردگی و بندگی (فکّ رقبه)[۳](...)[۴]
“فکّ رقبه” یا مبارزه با بردگی: با شروع جهاد علیه ستمگران و رژیمهای کافر، برنامه بسیار منطقی و دقیق “فکّ رقبه” اسلام نیز آغاز میشود زیرا پیام اسلام و ارتش اسلامی به بردههایی که تحت حکومت کفّار ستمگر زندگی میکردهاند این بوده است که: “بردهها، به محض پذیرش اسلام و سرپیچی از اطاعت صاحبان خود، آزاد میشوند”[۵].
این تنها حلقهای از مجموعه حلقات طرح فک رقبه اسلامی است. اما برای فهم هر چه دقیقتر برنامه آزادی برده در اسلام، بهتر است به اوائل ظهور اسلام در مکه بازگشته و نزول آیات الهی به حضرت محمد (ص) را بررسی کنیم. یکی از سورههایی که در مکّه، قبل از هجرت پیامبر و یارانش به مدینه، نازل شد، سوره “بلد” میباشد. سوره بلد از سورههای کوتاه و کوچک و مکی قرآن است و دقیقاً زمانی نازل شده است که پیامبر تعداد انگشتشماری بیش پیروان مؤمن نداشت.
این سوره را میتوان در آن شرایط، اعلام برنامه و اعلام مواضع اسلام و پیامبر گرامی آن نسبت به بردگی و بردگان و ایتام و مساکین و محرومان تلقّی کرد.
خداوند در این سوره ابتدا از شهر مکّه و اهمیت آن سخن میگوید و به آن سوگند یاد میکند و سپس مسأله تولد و حرکت و تحول را مطرح میسازد و به آن سوگند میخورد و به هدایت و ضلالت انسان و امکانات خدادادی جسمی او اشاره میکند و انسان را به عنوان یک موجودی که “زاییده و مولود رنج” است نام میبرد و آنگاه به “عقبهها”، یعنی گردنهها و فرازهای اجتماعی و تاریخی که باید انسان مسلمان از آن عقبهها بگذرد و به اصطلاح “اِقتِحامِ عَقَبَه” کند، یاد مینماید و شاید به عنوان نمونه “فکّ رَقَبه” و آزادی بردگان و اطعام یتیمان و مسکینان را مصادیق این عقبهها ذکر میکند و میگوید: اگر انسان مسلمان این عقبهها را “اقتحام” و طی نماید، آنگاه جزء مؤمنان قرار گرفته و در گروهبندی اجتماعی و یا اخروی، جزء “اصحابالمیمنة” شمرده خواهد شد.
قرآن مجید، زمانی مواضع خود را نسبت به آزادی بردگان و فک رقبه اعلام میکند که هنوز کمکی ندارد؛ بهتر است عین ترجمه آن آیات را در اینجا بیاوریم تا از سرچشمه وحی بهرهمند شویم: “به نام خداوند بخشنده مهربان؛ سوگند به این شهر (مکه) در حالی که تو (پیامبر) در آن ساکن هستی و سوگند به پدری[چنان] و آن کسی را که به وجود آورد؛ به راستی که انسان را در رنج آفریدیم؛ آیا پندارد که کسی به او توانایی ندارد؟ گوید مال روی هم انباشتهای را تباه ساختم؛ آیا پندارد که کسی او را ندیده است؟ آیا برای او دو چشم قرار ندادیم؟ و آیا برای او یک زبان و دو لب نیافریدیم؟ و هر دو راه (خیر و شر) را بدو نمودیم. باز هم (به شکرانه این نعمتها، به جای طاعت حق) به عقبه تکلیف، تن در نداد و چه میدانی آن عقبه چیست؟ آن عقبه، آزاد کردن برده و طعام دادن در روز گرسنگی است، یا به یتیم خویشاوند خود و یا به بیچاره مضطر خاکنشین و علاه بر این، از زمره کسانی باشد که به خدا ایمان آورده و همدیگر را سفارش به صبر و پایداری و مهربانی میکنند، آنها أصحاب الیمین هستند و...”[۶].
این صریحترین شعاری است که یک مکتب و مذهب میتواند در فضایی که نظام بردهداری حاکم است، به نفع بردهها و علیه بردهداری بدهد و اسلام و قرآن، این شعار را داده و این برنامه را اعلام داشته است. خداوند در جای دیگر از قرآن، درباره رسالت پیامبر (ص) میفرماید: “آنان که پیروی کنند از رسول (خاتم) و پیامبر امّی که در تورات و انجیلی که در دست آنهاست نیز از او یاد شده، رسالت دارد تا خلق را به نیکیها فرمان داده و از مظاهر زشتی و منکرات باز دارد، چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را حرام کند، و قید و بندهایی را که بر ایشان بوده است بر میدارد. و آنان که به او ایمان آوردند و بزرگش داشتند و باریش کردند و نوری را که با او نازل شده است پیروی کردند، آنان همان رستگارانند”[۷]. این است برنامه اعلامشده اسلام در مورد آزادی انسان از بندهای بردگی و خرافات جهل و شرک و عصبیّت.
آری اسلام میخواهد فکّ رقبه کند و غلها و زنجیرها را بگسلد و بردگی را نابود سازد و آنان که اسلام را حامی بردگی تلقّی نمودهاند به این دین پاک خدا بسی ظلم و جفا کردهاند چرا که بر خلاف نص قرآن عمل کردهاند. برای اینکه برنامه “فک رقبه” عملی شود و از پشتوانه محکمتری برخوردار گردد، خداوند سهمی از بودجه کلان و هنگفت زکات را به طور رسمی به این برنامه اختصاص داده است که در راه آزادی بردگان مصرف شود. چنانکه در سوره توبه میفرماید: إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ…[۸].
نکته بسیار جالب توجه در این آیه این است که: وقتی میخواهد موارد مصرف زکات را بیان کند در مورد فقرا و بقیه مصادیق آن را با حرف “ل” بیان میکند که به معنای مالکیت است و باید مستقیماً به خودشان داده شود تا در هر چه مصلحت میدانند مصرف نمایند. اما در مورد رقاب (جمع رَقَبه: برده) با حرف “فی” بیان میکند که به معنای ظرفیت است و معنای فارسی آن: “درباره... در راه...) میباشد؛ یعنی این درست نیست که دلمان به برده بسوزد و مقداری پول به او بدهیم تا در لباس و غذا و... مصرف کند و رفاه حال پیدا کند. بلکه این پول که از بیتالمال پرداخت میشود، باید در راه آزادی بردگان (فیالرقاب) مصرف شود و این نکته ادبی بسیار ظریفی است که باید روی آن دقت شود»[۹].
منبعشناسی جامع فقه سیاسی
پانویس
- ↑ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ «بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمیخواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۹۰؛ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ «و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستادهایم» سوره انبیاء، آیه ۱۰۷؛ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا «و تو را جز مژدهبخش و بیمدهنده برای همه مردم نفرستادهایم» سوره سبأ، آیه ۲۸.
- ↑ جملهای است که فرمانده ارتش اسلام در جنگ قادسیه به رستم فرخزاد فرمانده نیروهای نظام سلطنتی ایران گفت.
- ↑ «فک” بر وزن “سدّ” به معنای آزاد کردن و “رقبه” بر وزن “صدقه” به معنای برده و گردن اسیر میباشد که جمع آن رقاب است.
- ↑ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۱۱۴.
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۱، کتاب جهاد، ص۴۴۹.
- ↑ لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ * وَأَنْتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ * وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ * لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ «نه، سوگند میخورم به این شهر * که تو در این شهر ساکنی * و سوگند به پدر، و فرزندی که آورده است * که بیگمان انسان را در رنج آفریدهایم» سوره بلد، آیه ۱ - ۴.
- ↑ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ... «همان کسان که از فرستاده پیامآور درس ناخوانده پیروی میکنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته مییابند؛ آنان را به نیکی فرمان میدهد و از بدی باز میدارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام میگرداند و بار (تکلیف)های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمیدارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رساندهاند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کردهاند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
- ↑ «زکات، تنها از آن تهیدستان و بیچارگان و مأموران (دریافت) آنها و دلجوییشدگان و در راه (آزادی) بردگان و از آن وامداران و (هزینه) در راه خداوند و از آن در راهماندگان است که از سوی خداوند واجب گردیده است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۶۰.
- ↑ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۳۹۵.