علم لدنی
علم لدنی افاضۀ بیواسطۀ دانش، از ناحیۀ خداوند به برخی از بندگان شایسته مانند پیامبران یا امامان الهی (ع) است. علم لدنی، با علمی که انسانهای عادی میآموزند تفاوت دارد. مانند آنچه به حضرت خضر (ع) داده شد: ﴿فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا ءَاتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَ عَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا﴾[۱]. این علم به موجب ادلۀ عقلی و نقلی که آن را اثبات میکند قابل هیچ گونه تخلفی نبوده و تغییر نمیپذیرد و به اصطلاح علم است، به آنچه در لوح محفوظ ثبت شده است و آگاهی است از آنچه قضای حتمی خداوند به آن تعلق گرفته و لذا هیچ گونه تکلیفی به متعلق این گونه علم از آن جهت که حتمیالوقوع میباشد تعلق نمیگیرد.
مقدمه
بر اساس منابع قرآنی و حدیثی و به حکم عقل، امامان علاوه بر صفت عصمت و الهام دارای علم ویژه الهی یا همان «علم لدنی» نیز هستند، به این معنی که علم و معرفت آنان نه مانند علم انسانها از راه عادی مانند آموزش و فراگیری، بلکه مانند علم پیامبران از طرق غیرعادی مثل الهام و فرشتگان به دست میآید که در ادبیات روایات به "محدثون" و "مفهّمون" تعبیر میشود. یعنی از جمله راههای انتقال علوم به اهل بیت (ع) اعطای آن از طریق علم لدنی است. علم لدنی یا علم افاضی از واژههایی است که به مرور در سخنان علمای شیعه برای اشاره به علم موهوبی رواج یافته و برگفته شده از آیۀ ۶۵ سورۀ کهف است: ﴿فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا ءَاتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَ عَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا﴾[۲]؛ آیه مربوط به داستان حضرت موسی (ع) و بندهای از بندگان خدا (حضرت خضر) است که خداوند در توصیف وی از بهرهمندی او از علمی الهی سخن میگوید[۳].
معناشناسی
"لدن" در لغت به معنی "قُرب و نزدیکیِ" و در اصطلاح، تعاریف مختلفی از سوی دانشمندان اسلامی در مورد آن صورت گرفته است، اما باید گفت علم لدنی، افاضۀ بیواسطۀ دانش، از ناحیۀ خداوند به برخی از بندگان شایسته است. واژۀ "[فاضه" به غیر اکتسابی و غیر تحصیلی بودن اشاره دارد و قید "واسطه" آن را از علوم دیگر که همگی با وسائطی از ناحیۀ خداوند در اختیار بشر قرار گرفتهاند، متمایز و غیر عادی بودنِ طریقِ افاضه و تحصیل آن را بیان مینماید و مراد از "دانش" اعم از علوم غیبی است یعنی هم علم به "اسرار مخفی" را شامل میشود و هم مشهوداتی که از طریقِ ابزار مادی تحصیل علم به دست نیامده است.
به عبارتی دیگر در یک تقسیم علم بر دو نوع است:
- علمی که بشر عادی با آن سر و کار دارد، با مغز و با حافظه انسان سر و کار دارد و در قسمتی از وجود انسان انباشته میشود.
- علمی که نزد خداوند است و با عنایت پروردگار به پیامبر و امامان داده شده است، لذا کسب کردنی و آموختنی نبوده، بلکه از عالم غیب بر قلب انسان وارد شده است و علم لدنی نامیده میشود.
علم لدنی علم به همه چیز است و با علمی که انسانهای عادی میآموزند تفاوت دارد. قرآن نمونهای از این علم را در جریان حکومت و نفوذ حضرت سلیمان بر عالم ارائه میکند و علم موهوب همان علم لدنی است که از جانب خداوند به بنده عطا میشود تا بنده از ثمرات و عطایای اسم «وهاب» برخوردار باشد، مانند علم انبیا[۴].
ویژگی علم لدنی
علم لدنی اصطلاحی است برگرفته از قرآن کریم که در مورد حضرت خضر به کار رفته است: ﴿وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا﴾[۵]. ویژگی علم لدنی این است که از راههای طبیعی به دست نیامده، بلکه موهبتی الهی است و خدا به هر که بخواهد اعطا میکند، حواس و تفکر را به آن راهی نیست، این علم به موجب ادلۀ عقلی و نقلی که آن را اثبات میکند قابل هیچ گونه تخلفی نبوده و تغییر نمیپذیرد و به اصطلاح علم است، به آنچه در لوح محفوظ ثبت شده است و آگاهی است از آنچه قضای حتمی خداوند به آن تعلق گرفته و لذا هیچ گونه تکلیفی به متعلق این گونه علم از آن جهت که حتمیالوقوع میباشد تعلق نمیگیرد. علم لدنی و موهوبی از طریق مهارت باطن و ریاضتهای شرعی و انجام فرائض و نوافل و در اثر اخلاص به انسانهای پاک و مستعد افاضه میشود. این علم هم شامل علم به ظاهر احکام و باطن شریعت، هم شامل علوم غیبی و حوادث گذشته و آینده که به صورت قضایای قطعیه هستند و هم شامل الهامات قلبی میشود.
علم لدنی و موهوبی افضل علوم بلکه علم حقیقی است[۶]، علم شهودی و حضوری است که از راه تهذیب نفس و پیمودن مسیر تکامل و بار یافتن به مقام لدن، به دست میآید. علم لدنی گاهی به صورت وحی و گاهی به صورت الهام و در پارهای موارد به شکل تحدیث به دست میآید. روایاتی وجود دارد که نشان میدهد این علم موهبتی از جانب خداوند است و شامل حال امام میشود، مانند اینکه امام رضا (ع) میفرمایند: "اگر خداوند بندهای را به امامت برگزیند، به او علمی الهی میدهد که بعد از آن در پاسخ هیچ سؤالی در نمیماند و به درستی به همه سؤالها پاسخ میگوید"[۷].
ضرورت علم لدنی
به منظور تحقق سعادت حقیقی انسانها، امام باید اولاً: نسبت به معارف اسلامی، علم خدادادی داشته باشد؛ ثانیاً: نسبت به چگونگی اداره جامعه و اجرای قوانین اسلامی از علم الهی برخوردار باشد؛ زیرا اگر امام فقط عالم به معارف بوده و علم مدیریت نداشته باشد، اجرای قوانین اسلام تعطیل میماند. لذا امام باید معصوم باشد تا عملش در معارف دین و مدیریت جامعه خطاناپذیر باشد. با مراجعه به روایات درمییابیم که علم امام، فراتر از معارف و مدیریت جامعه است. امام صادق (ع) میفرمایند: "من به همه آنچه در آسمانها و زمین است و آنچه در بهشت و جهنم است، علم دارم. من به همه امور مربوط به گذشته و آینده علم و آگاهی دارم"[۸].
روایات در مورد علم لدنی
در مورد علم امام، روایات نشان میدهد، امام (ع) از راه موهبت الهی و نه از راه اکتساب، به همه چیز واقف و از همه چیز آگاه است و هر چیز را بخواهد، به اذن خدا، به ادنی توجیهی میداند، در روایات دو نکته وجود دارد، یکی اینکه علم امام از سوی خداوند به وی اعطا شده است و دیگر آنکه زمان دریافت این علم هم زمان با از دنیا رفتن امام قبلی و عهدهدار شدن وظایف امامت از طرف امام بعدی است و مراد از علم امام، علم باطنی فطری لدنی موهوبی است که با واسطه یا بیواسطه از جانب خداوند به انبیا و اوصیا اعطا میگردد.
در روایتی امام رضا (ع) میفرمایند: "اگر خداوند بندهای را به امامت برگزیند، به او علمی الهی میکند که بعد از آن در پاسخ هیچ سؤالی در نمیماند، و به درستی به همه سؤالها پاسخ میگوید" و مراد از علم امام، علم باطنی فطری لدنی موهوبی از جانب خداوند عالم است با الهام و وحی ـ مع الواسطه یا بلاواسطه ـ و یا با هر اسبابی که اختصاص به انبیاء و اوصیاء آنها دارد[۹].
رابطه علم لدنی و علم غیب
علم لدنی و علم غیب هر دو تعبیری از یک حقیقت هستند که مؤلفۀ اصلی آن پنهان بودن از دیگران است. البته در علم لدنی و علم غیب یک محور اساسی دیگر نیز وجود دارد و آن مسئله فضیلت محوری در این دانش است، این فضیلت یا به ذات آن علم و یا به پیامدها و نتایج آن بازگشت دارد. استعداد و شایستگی شرط آن است و ورود به مقام والای عبودیت خداوند ﴿عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا﴾ آدمی را سزاوار دریافت چنین رحمت ربانی میکند. اصطلاح علم غیب به لحاظ این است که از راههای عادی قابل دسترسی نیست و به اعتبار اینکه از جانب خداوند افاضه میشود علم لدنی نام دارد.
البته باید توجه داشت هر علم غیبی، علم لدنی است، چون غیب بر همگان پوشیده است و کسی جز خدا آن را نمیداند، مگر کسانی که خداوند بخواهد و چنین علمی را به آنان موهبت کند[۱۰]، اما هر علم لدنی، علم غیب نیست یعنی ممکن است خداوند علم برخی از امور را که برای نوع بشر از طرق عادی قابل اکتساب و تحصیل است، به بعضی انسانها بدون کسب و تحصیل، اعطا کند. چنین علمی موهبتی و لدنی است اما علم به غیب نیست، چون برای سایرین پوشیده نیست. مثل این که خداوند بر اثر یک عنایت، به شخص بیسوادی سواد خواندن و نوشتن اعطا کند و یا کسی را حافظ قرآن قرار دهد.
حاصل سخن اینکه هر علم غیبی، علم لدنی است اما برخی علوم لدنی، علم غیب نیستند. به اصطلاح منطقی رابطۀ بین این دو، عموم و خصوص مطلق است. علم لدنی، عام مطلق و علم غیب، خاص مطلق است[۱۱].
ناسازگاری علم لدنی امام با خاتمیت؟
اهل سنت و برخی به اصطلاح روشنفکران علم لدنی امام را با اصل خاتمیت ناسازگار میدانند و معتقدند صفت علم لدنی از مختصات پیامبران است و با رحلت پیامبر اسلام (ص) این صفت نیز دست نیافتنی خواهد بود. آنان با این نگرش منزلت ائمه اطهار (ع) را به مراتب پایین و عادی تنزل داده و آنان را نهایت در حد "علمای ابرار" توصیف میکنند[۱۲]
لازمۀ چنین نگرشی به امامت، تفسیر منشأ علم امامان به منابع عادی مانند ظن و اجتهاد است که رهاورد آن تجویز خطا و سلب حجیت اقوال امامان و تلقی آن مانند یک معرفت دینی بشری است[۱۳].
در پاسخ به این شبهه توجه به چند موضوع لازم است:
عدم اختصاص علم لدنی به پیامبران
باید توجه داشت الهام و عصمت دو شرط نبوت هستند، لکن مختص آن نیستند. قرآن کریم از بعض انسانهای غیر پیامبران نام میبرد که واجد صفات عصمت و الهام بودند. در مورد سؤال نیز امر چنین است، علم لدنی از صفات لازم پیامبران است، اما به آنان اختصاص ندارد، برخی از این موارد در قرآن عبارتاند از:
- حضرت خضر (ع): قرآن کریم از اعطای رحمت خاص از سوی خداوند و همچنین علم لدنی ﴿مِن عِندِنَا﴾ بر حضرت خضر (ع) خبر میدهد: ﴿آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا﴾[۱۴]
- علم مصاحب حضرت سلیمان: حضرت سلیمان (ع) وقتی از یاران خویش خواست تخت بلقیس را از مسافت صدها کیلومتر بالفور نزد وی حاضر کنند، هر کدام یک وقتی را پیشنهاد دادند، اما "آصف بن برخیا" پیشنهاد داد که من در یک چشم به هم زدن "قبل از این که پلک دوباره بسته شود" آن را حمل و حاضر میکنم: ﴿قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ...﴾[۱۵]. قرآن به علم وی تصریح نکرده و لکن وصف و رمز قدرت وی را بیان داشته و آن "علم به کتاب" است که قطعاً علم عادی نبوده بلکه علم خاص و مورد عنایت الهی است[۱۶].
تصریح پیامبر به علم لدنی امامان
پیامبر (ص) به علم غیب و لدنی ائمه (ع) در موارد مختلف تصریح داشته است و اگر چنین علمی با اصل خاتمیت تهافت داشت خود پیامبر خاتم چنین عمل نمی نمود: «إِنَّ آلَ مُحَمَّدٍ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَآلُ بَيْتِ الرَّحْمَةِ وَمَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَمُخْتَلَفُ الْمَلائِكَةِ ومَعدنُ العِلمِ»[۱۷]. ذکر وصف «مَعدنُ العِلمِ» در کنار وصف «مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ» و محل فرود آمدن ملائکه روشن میکند معدن علم بودن اهل بیت صرف علم کثیر و فراوان نیست، بلکه ظاهر در علم الهی است، به تعبیر دیگر معدن علم بودن اهل بیت (ع) رهاورد وصف «مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ» و «مُخْتَلَفُ الْمَلائِكَةِ» است[۱۸].
تصریح امام علی (ع) به علم غیب خویش
امام علی (ع) بارها به علم غیب خویش تصریح داشته است، چنان که میفرماید: «أَلَا وَ إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ مِنْ عِلْمِ اللَّهِ عَلِمْنَا، وَ بِحُكْمِ اللَّهِ حَكَمْنَا، وَ مِنْ قَوْلِ صَادِقٍ سَمِعْنَا»[۱۹]، در این حدیث حضرت، علم اهل بیت را به صورت شفاف از جانب خداوند توصیف و تأکید میکند منبع علم و شنیدن ما قول صادق است که در آن هیچ احتمال خلاف و خطایی نیست: «أَلْهَمَنِي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ عِلْمَ مَا فِيهِ»[۲۰].[۲۱]
اعتراف بعض اهل سنت به علم غیب امام
برخی از عالمان منصف اهل سنت مانند ابن ابی الحدید با وجود نپذیرفتن امامت امامان از جمله امام علی (ع)، ضمن اعتراف به فضل و کمال روحی آن حضرت، اخبار غیبی منقول از حضرت را مانند خبر کشته شدن ده نفر از اصحاب خود در جنگ نهروان و باقی ماندن ده نفر از جبهه مخالف، آن را از معجزات حضرت وصف میکند. وی در شرح خطبه مربوط به پیش بینی کشتار جنگ نهروان می نویسد: "هذا الخبر من الأخبار التی تکون متواترة لاشتهاره و نقل الناس کافة و هو من معجزاته و اخباره المفصلة عن الغیوب"[۲۲].[۲۳]
علم غیب رهاورد ولایت باطنی
امامان با عنایت الهی دارای مقام ولایت باطنی بوده که در پرتو آن میتوانند با عالم غیب ارتباط برقرار نموده و از طریق آن به علم گذشته و آینده آگاهی پیدا کنند، در اینجا به چند روایت اشاره میشود که نشانگر وجود پرسش و یا شبهه درباره نوع علم امامان در تفسیر دین در عصر خود ائمه (ع) بوده است: امام کاظم (ع) درباره منبع علم خودشان فرمود: "دامنه و گستره علم ما بر سه قسم است. گذشته، آینده و حال. اما گذشته از سنخ مفسّر است که توسط پیامبر (ص) بر ما تفسیر شده است، اما علم آینده از سنخ نگاشته شده است که در کتاب جامعه، جفر و مصحف فاطمه درج شده است و اما علم حاضر از نوع افکندن در قلب یا کوبیدن در گوشهاست و این قسم افضل علم ماست. پیامبری بعد از پیامبر ما ظهور نخواهد کرد[۲۴]. در این حدیث حضرت علم گذشته و آینده را از سنخ علم مفسّر و مزبور توصیف میکند که ظاهر در تعلم از امثال پیامبر (ص) است. اما علم حاضر خودشان را از سنخ الهام و آن را بهترین علم خودشان نیز معرفی میکند. در اینجا ممکن بود مخاطب با تأیید و پذیرفتن علم از سنخ الهام برای امامان دچار شبهه شود که امامان نیز پیامبران الهی هستند، امام (ع) بالفور به شبهه پاسخ داد که هرچند علم ما از سنخ الهام است، اما این به معنای نبوت و پیامبری نیست و با رحلت پیامبر اسلام (ص) پرونده پیغمبری بسته شده است[۲۵].
نتیجه
- اصل ادعای علم لدنی و غیب هیچ ارتباطی با نبوت و خاتمیت ندارد چرا که علم لدنی و غیب شامل انسانهای غیر پیامبر هم میشود. بر این اساس نفس علم غیب و اثبات آن برای امامان معصوم با اصل نبوت و خاتمیت تهافت و ناسازگاری ندارد.
- اگر مدعی علم غیب و لدنی علاوه بر ادعای آن، مدعی پیام آسمانی جدید در غیر قالب شریعت اسلام باشد، چنین علمی با اصل خاتمیت تعارض پیدا میکند، اما هیچ شیعی مدعی آن نیست که امامان چنین ادعایی داشتند، بلکه خود ائمه بعد از توصیف علم خود به الهام و الهی در مقام زدودن چنین شبههای برآمده و متذکر شدند که بعد از پیامبر اسلام (ص) پیامبری نخواهد آمد.
- اگر مقصود مدعی تهافت علم لدنی با خاتمیت این باشد که امامان در پرتو علم غیب خود، مدعی عصمت، حجیت گفتار و تشریع در بعض احکام اسلاماند، در اینباره باید گفت اولاً: اصل ادعای علم غیب و لدنی با خاتمیت منافات ندارد، اما آنچه در نظر مستشکل منافات دارد، ادعای حجیت و تشریع است اما حجیت و تشریع آنان به اذن الهی ـ که شارع حقیقی اسلام است ـ و تفویض پیامبر اسلام (ص) است که در حقیقت نه منافی خاتمیت بلکه متمم و مکمل آن نیز هست[۲۶].
پرسشهای وابسته
منابع
- الهی راد، صفدر، انسانشناسی
- قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت
- اکبری راد، طیبه، جمشیدی، فاطمه، بررسی مفهوم علم و کیفیت انتقال آن در احادیث
- مصطفوی، سید حسن، مروی، احمد، دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم
- هاشمی، سید علی، ویژگیهای علوم ائمه از دیدگاه علمای امامیه
- شاکر، محمد تقی، مسأله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران
- اوجاقی، ناصرالدین، علم امام از دیدگاه کلام امامیه
- عظیمی، محمد صادق، سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی
- مهدیفر، حسن، علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن
- میرترابی حسینی، زهرةالسادات، علم لدنی در قرآن و حدیث
- باقری، سید محمد فائز، بررسی علم اولیای الهی
- موسوی، سید امین، گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی
- قاضی طباطبایی، سید محمد علی، علم امام
- محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی
پانویس
- ↑ و بندهای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم. سوره کهف آیه ۶۵.
- ↑ و بندهای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم. سوره کهف آیه ۶۵.
- ↑ ر.ک: مصطفوی، سید حسن، مروی، احمد، دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، ص ۱۵؛ شاکر، محمد تقی، مسأله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران؛ قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۲۰۱ ـ ۲۱۰؛ اکبری راد، طیبه، جمشیدی، فاطمه، بررسی مفهوم علم و کیفیت انتقال آن در احادیث، ص ۹۷؛
- ↑ ر.ک: حسینی شاهرودی، سید مرتضی، آشنایی با عرفان اسلامی، ص ۴۵؛ میرترابی حسینی، زهرةالسادات، علم لدنی در قرآن و حدیث، ص ۶۳؛ عظیمی، محمد صادق، سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی، ص ۱۱۲؛ باقری، سید محمد فائز، بررسی علم اولیای الهی، ص ۷؛ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۱۵۵.
- ↑ «و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم»؛ سوره کهف، آیۀ ۶۵.
- ↑ نراقی، ملا احمد، رسائل و مسائل فی حل غوامض المسائل، ج ۳، ص ۵۲ ـ ۵۶.
- ↑ ر.ک: اوجاقی، ناصرالدین، علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص ۴۱ و ۴۲؛ هاشمی، سید علی، ویژگیهای علوم ائمه از دیدگاه علمای امامیه؛ مصطفوی، سید حسن، مروی، احمد، دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، ص ۱۵؛ مهدیفر، حسن، علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن، ص ۲۴ و ۲۵؛ موسوی، سید امین، گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی، ص۲۵۲.
- ↑ ر.ک: الهی راد، صفدر، انسانشناسی، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۴.
- ↑ ر.ک: قاضی طباطبایی، سید محمد علی، علم امام، ص ۴۸۲؛ موسوی، سید امین، گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی، ص۲۵۲؛ اوجاقی، ناصرالدین، علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص۴۲.
- ↑ سورۀ جن، آیۀ ۲۶ و ۲۷
- ↑ ر.ک: شاکر، محمد تقی، مسأله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران؛ مهدیفر، حسن، علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن، ص ۲۴ و ۲۵.
- ↑ «ائمه فاقد علم اکتسابی یا علم غیب هستند، به عبارت دیگر، امامان معارف دینی را به شیوه اکتسابی از امام قبل به دست آوردهاند و با رأی و اجتهاد و استنباط احکام شرعی را تحصیل کردهاند»؛ محسن کدیور، مجله مدرسه، ش ۳، اردی بهشت ۱۳۸۵، ص ۹۵ و نیز: همو، «بازخوانی امامت در پرتو نهضت حسینی»، روزنامه شرق، مورخه ۱۴ و ۱۵ اسفند ۱۳۸۴.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۲۰۱ - ۲۱۰.
- ↑ سوره کهف، آیه:۶۵.
- ↑ آنکه دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت میآورم... ؛ سوره نمل، آیه:۴۰.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۲۰۱ - ۲۱۰.
- ↑ الکامل، ج ۲، س ۵۴؛ اسد الغایة، ج ۳، ص ۱۹۳؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۲، ص ۲۸۳؛ موسوعة الامامة فی نصوص اهل السنة، ج ۳، ص ۴۴۰.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۲۰۱ - ۲۱۰.
- ↑ «ما اهل بيت از علم خدا بهره گرفتيم و به حكم خدا حكم مىكنيم و سخن از پيامبر راستگو شنيديم» شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۱۷۶، ذیل خطبه ۱۶؛ ابن عبدالله، العقد الفرید، ج ۴، ص ۱۵۷؛ البیان و التبیین، ج ۲، صص ۵۰ - ۵۲.
- ↑ «هر چه در او هست خداى تعالى به من الهام نموده است» بحار، ج۲۶، ص۴.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۲۰۱ - ۲۱۰.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۴.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۲۰۱ - ۲۱۰.
- ↑ «مَبْلَغُ عِلْمِنَا ثَلَاثَةُ وُجُوهٍ مَاضٍ وَ غَابِرٌ وَ حَادِثٌ فَأَمَّا الْمَاضِي فَمُفَسَّرٌ وَ أَمَّا الْغَابِرُ فَمَزْبُورٌ وَ أَمَّا الْحَادِثُ فَقَذْفٌ فِي الْقُلُوبِ وَ نَقْرٌ فِي الْأَسْمَاعِ وَ هُوَ أَفْضَلُ عِلْمِنَا وَ لَا نَبِيَّ بَعْدَ نَبِيِّنَا»؛ کافی، ج ۱، ص ۲۶۴، باب جهات علوم ائمه، ج ۸، ص ۱۲۵؛ برای توضیح روایت ر.ک: مرآة العقول، ج ۳، ص ۱۳۶؛ ملاصالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج ۶، ص ۴۹؛ مجمع البحرین، ج ۲، ص ۲۶۴، ذیل کلمه زبر.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۲۰۱ - ۲۱۰.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۲۰۱ - ۲۱۰.