بعثت در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">\n: +))
 
(۲۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = بعثت
| عنوان مدخل  = بعثت
| مداخل مرتبط = [[بعثت در کلام اسلامی]] - [[بعثت در تاریخ اسلامی]] - [[بعثت در فقه سیاسی]]
| پرسش مرتبط  =
}}


{{نبوت}}
'''بعثت''' به‌معنای برانگیختن عبارت است از فرستاده شدن [[انسانی]] از سوی [[خداوند]] برای فراخواندن دیگران به سوی [[هدایت]] و [[کمال]] شایسته انسانی. [[دلایل]] مختلفی بر [[لزوم]] [[بعثت پیامبران]] دلالت دارد مانند محدود بودن [[عقل]] و نیاز به دانش الهی در راستای زندگی اجتماعی. [[بعثت پیامبر خاتم]] {{صل}} به [[مقام رسالت]]، یکی از مهم‌ترین حوادث [[تاریخ]] [[بشر]] است.
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[بعثت]]''' است. "'''[[بعثت]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[بعثت در قرآن]] - [[بعثت در حدیث]] - [[بعثت در نهج البلاغه]] - [[بعثت در معارف دعا و زیارات]] - [[بعثت در کلام اسلامی]] - [[بعثت در عرفان اسلامی]] - [[بعثت در تاریخ اسلامی]]</div>
<div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[بعثت (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


'''[[بعثت]]''' به‌معنای [[برانگیختن]] عبارت است از فرستاده شدن [[انسانی]] از سوی [[خداوند]] برای فراخواندن دیگران به سوی [[هدایت]] و [[کمال]] [[شایسته]] انسانی. [[دلایل]] مختلفی بر [[لزوم]] [[بعثت پیامبران]] [[دلالت]] دارد مانند محدود بودن [[عقل]] و نیاز به [[دانش الهی]] در راستای [[زندگی اجتماعی]]. [[بعثت پیامبر خاتم]]{{صل}} به [[مقام رسالت]]، یکی از مهم‌ترین حوادث [[تاریخ]] [[بشر]] است.
== معناشناسی ==
کلمه "بعثت" در لغت به‌معنای برانگیختن<ref>جبران مسعود، الرائد، ج۱، ص۳۸۸؛ دو واژه بعث و بعثت مصدر فعل بعث یبعث می‌باشند.</ref>، چیزی را به طرفی سوق دادن<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۱۳۲.</ref> و فرستادن به تنهایی<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۲، ص۱۱۶.</ref> است و در اصطلاح به‌معنای فرستاده شدن [[انسانی]] از سوی [[خداوند]] برای فراخواندن دیگران به سوی [[هدایت]] و کمال شایسته انسانی است<ref>ابوالفضل داورپناه، انور العرفان، ج۲، ص۸۳.</ref>.<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[بعثت (مقاله)|بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)| فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۱۸۶؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۵۹؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۴۳.</ref>


==معناشناسی بعثت==
== بعثت پیامبر خاتم ==
کلمه "بعثت" در لغت به‌معنای برانگیختن<ref>جبران مسعود، الرائد، ج۱، ص۳۸۸؛ دو واژه بعث و بعثت مصدر فعل بعث یبعث می‌باشند.</ref>، چیزی را به طرفی سوق دادن<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۱۳۲.</ref> و فرستادن به [[تنهایی]]<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۲، ص۱۱۶.</ref> است و در اصطلاح به‌معنای فرستاده شدن [[انسانی]] از سوی [[خداوند]] برای فراخواندن دیگران به سوی [[هدایت]] و کمال [[شایسته]] انسانی است<ref>ابوالفضل داورپناه، انور العرفان، ج۲، ص۸۳.</ref>.<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[بعثت (مقاله)|بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۸۶؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۵۹؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[ فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۴۳.</ref>
{{اصلی|بعثت پیامبر خاتم}}
برانگیخته شدن [[رسول خدا]] {{صل}} به [[مقام رسالت]]، یکی از مهم‌ترین حوادث [[تاریخ]] [[بشر]] و از نعمت‌های بزرگ [[الهی]] است که [[خداوند]] به سبب اعطای این [[نعمت]]، بر بندگانش [[منت]] نهاده است: {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref>.<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[بعثت (مقاله)|بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)| فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۱۸۶.</ref>
 
[[پیامبر اسلام]]، [[حضرت محمد]] {{صل}} در چهل سالگی، از سوی [[خداوند]] به [[پیامبری]] برانگیخته شد و نخستین بار، بر فراز کوه حرا در [[شهر]] [[مکّه]]، [[آیات]] [[سوره]] "اقرأ" بر آن حضرت فرود آمد. [[جبرئیل]]، یکی از [[فرشتگان]] بزرگ [[خداوند]]، [[قرآن]] را بر آن حضرت نازل کرد. این حادثه مهمّ که آغاز [[پیامبری]] حضرت محمد {{صل}} بود، در روز ۲۷ [[ماه رجب]] سال چهلم [[عام الفیل]] بود. بعثت [[پیامبر اسلام]]، که به آن "[[مبعث]]" هم می‌گویند، یکی از روزهای [[فرخنده]] و از [[اعیاد]] بزرگ [[اسلامی]] است و [[مسلمانان]] [[جهان]] این روز را جشن گرفته، [[شادمانی]] می‌کنند. [[حضرت محمد]] {{صل}}، آخرین [[پیامبران]] است و پس از او هیچ کس به [[پیامبری]] برانگیخته نشده است و [[دین]] او، [[دینی]] کامل، جهانی و همیشگی است<ref> [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۴۳.</ref>.
 
== آغاز بعثت ==
[[حضرت محمد]] {{صل}} هر سال، یک ماه در [[غار حراء]] [[معتکف]] می‌شد و به [[عبادت]] [[خداوند]] می‌پرداخت<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۳۵.</ref>. آن حضرت [[چهل]] سال داشت که در [[مکه]] و [[غار حراء]] به [[رسالت]] [[مبعوث]] شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۳۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۴۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۹۰.</ref>. [[اهل سنت]]، آغاز [[بعثت]] را [[رمضان]]<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۹۳-۲۹۴؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۲.</ref> و [[شیعیان]] ۲۷ [[رجب]]<ref>کلینی، الکافی، ج۴، ص۱۴۹؛ شیخ طوسی، التهذیب، ج۴، ص۳۰۴.</ref> ذکر کرده‌اند.
 
اولین آیاتی که [[جبرئیل]] بر آن حضرت نازل کرد، [[آیات]] ابتدایی [[سوره علق]] است. [[ابن هشام]] آورده است: "[[رسول خدا]] {{صل}} عادت داشت هر سال یک ماه در [[غار حرا]] [[معتکف]] می‌شد. در این یک ماه، آن حضرت، [[غار حراء]] را [[اختیار]] می‌کرد و [[مستمندان]] و مساکینی را که نزدش می‌رفتند [[اطعام]] می‌فرمود. چون آن یک ماه پایان می‌یافت به [[شهر مکه]] باز می‌گشت، ابتدا به کنار [[کعبه]] می‌رفت و هفت بار یا بیشتر دور آن [[طواف]] می‌کرد؛ سپس به [[خانه]] خویش می‌رفت. تا سالی که حضرت در آن به [[رسالت]] [[مبعوث]] شد؛ طبق معمول همه ساله، در [[ماه رمضان]] برای [[اعتکاف]] و [[عبادت]] همراه اهل [[خانه]] خود به سوی حراء کوچ کرد و همچنان تا شبی که [[خدای تعالی]] او را به [[رسالت]] [[مبعوث]] کرد، مشغول [[عبادت]] بود. در آن شب، [[جبرئیل]] بر او نازل شد. در اینجا خود [[رسول خدا]] {{صل}} ادامه داستان را چنین [[نقل]] می‌فرماید: "هنگامی که من خوابیده بودم دیدم، [[جبرئیل]]، پارچه‌ای از دیبا که در آن کتابی (و یا نامه‌ای) بود نزد من آورد و گفت: بخوان. گفتم: چه بخوانم؟ [[جبرئیل]] مرا گرفت و چنان فشاری داد که پنداشتم مرگم فرا رسیده است. سپس مرا رها ساخت و گفت: بخوان، گفتم: چه بخوانم؟ دوباره مرا فشاری داد... (و همچنان تا سه بار) و هر بار می‌گفتم: چه بخوانم؟ بلکه او دست از من بدارد، در این بار گفت: {{متن قرآن|اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ}}<ref>«بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید آدمی را از خونپاره‌ای فروبسته آفرید بخوان و (بدان که) پروردگار تو گرامی‌ترین است همان که با قلم آموزش داد به انسان آنچه نمی‌دانست آموخت» سوره علق، آیه ۱-۵.</ref>. [[رسول خدا]] {{صل}} می‌فرماید: "پس من این [[آیات]] را خواندم و [[جبرئیل]] رفت، من... دیدم گویا در قلبم کتابی نقش بسته است؛ پس، از [[غار]] بیرون آمدم تا وسط کوه رسیدم، آوازی از بالای سرم شنیدم که می‌گفت: ای [[محمّد]]! تو [[پیغمبر]] خدایی و من جبرئیلم"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۳۷.</ref>.<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[بعثت (مقاله)|بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)| فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۱۸۷-۱۸۸.</ref>
 
== وضعیت عمومی [[اعراب]] زمان بعثت ==
[[جامعه]] [[عربستان]] پیش از بعثت [[رسول خدا]] {{صل}} [[جامعه]] [[جاهلی]] محسوب می‌شد. [[جهل]] و [[فساد]]، این [[جامعه]] را فرا گرفته بود. [[بت‌پرستی]] در بین [[مردم]] رواج داشت: {{متن قرآن|وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا}}<ref> «و گفتند: هیچ گاه از خدایان خویش دست برندارید و هرگز از ودّ و سواع و یغوث و یعوق و نسر، دست نکشید» سوره نوح، آیه ۲۳.</ref>. زنده به [[گور]] کردن دختران از رسوم ناپسندی بود که در بین آنها دیده می‌شد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۵۰۰.</ref> و اصولاً [[زن]] را موجودی [[پست]] و کم‌ارزش می‌دانستند. [[اعمال]] [[حج]] به شیوه‌ای نادرست همراه با سوت، کف و احیانا [[طواف]] عریان انجام می‌شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۹۹؛ عبدالرحمن سهیلی، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۲، ص۲۸۳-۲۸۴؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۲، ص۳۰۵.</ref>. [[خرافات]] در میان آنها رواج داشت<ref>سوره اعراف، آیه ۱۵۷.</ref>. [[قتل]] و [[خونریزی]]، مایه [[مباهات]] ایشان بود. [[خداوند]] به دشمنی‌های میان آنها در [[سوره آل عمران]] [[آیه]] ۱۰۳ اشاره کرده است<ref>{{متن قرآن|وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ}} «و نعمت‌های خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دل‌های شما را الفت داد» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.</ref>.
 
[[حضرت علی]] {{ع}} در خطبه‌های متعددی، این وضعیت را به خوبی ترسیم کرده است. آن حضرت در [[خطبه]] ۹۵ [[نهج‌البلاغه]] می‌فرماید: "[[خدا]]، [[پیامبر اسلام]] را هنگامی [[مبعوث]] فرمود که [[مردم]] در [[سرگردانی]] بودند، در [[فتنه‌ها]] به سر می‌بردند و [[هوا و هوس]] بر آنها چیره می‌شد؛ [[خودبزرگ‌بینی]] و [[تکبر]]، آنها را به لغزش‌های فراوان می‌کشاند، نادانی‌های [[جهالت]]، [[پست]] و خوارشان می‌کرد..."<ref>نهج‌البلاغه، ص۴۴.</ref> و در [[خطبه]] دوم درباره وضعیت زمان [[بعثت]] می‌فرماید: "... [[هدایت]]، فراموش شده بود و در عوض، [[گمراهی]] و نابینایی همه جا در حال شیوع بود، [[پرستش]] [[خدای رحمان]] [[معصیت]] شمرده می‌شد، [[شیطان]] را [[یاری]] می‌کردند؛ در حالی که [[ایمان]] بدون یار و [[یاور]] مانده بود. این در حالی است که [[مردم]] در فتنه‌هایی گرفتارند که با پای خویش، آنان را لگدمال می‌کردند... در سرزمینی که دانشمندانش به [[اجبار]] لب فرو می‌بستند و جاهلانش گرامی شمرده می‌شدند<ref>نهج‌البلاغه، ص۴۴.</ref>. در چنین زمانی بود که [[خداوند]] با [[بعثت]] آخرین فرستاده خویش، [[بشر]] را از [[جهالت]]، [[گمراهی]]، [[فساد]] و تعصب‌های بیجا [[نجات]] داد و راه [[سعادت]] را به آنها آموخت<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[بعثت (مقاله)|بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)| فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۱۹۰.</ref>.
 
==[[جامعه]] پس از [[بعثت]]==
چنان که گذشت باز نمودن ویژگی‌های جامعه پیش و پس از بعثت، پیش درآمدی برای [[شناخت]] اهداف و قلمرو بعثت [[پیامبر اسلام]]{{صل}} است. [[هدف]] اصلی ما از این بحث، مطرح ساختن نمونه‌ای عینی از آثار و [[برکات]] [[نبوت]] است. در [[حقیقت]]، [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، بذر [[تمدنی]] بزرگ و جهانی را افشاند که تحقق کامل آن، سعادت دنیا و [[آخرت]] [[آدمیان]] را تأمین می‌کند. [[امام علی]]{{ع}}، در بیش‌تر موارد، پیش یا پس از یادآوری اوضاع اسف‌بار [[عصر جاهلیت]]، از اهداف و فواید [[رسالت پیامبر اکرم]]{{صل}} سخن گفته و تغییراتی را که بر اثر [[حیات]] و حضور [[دین]] در جامعه پدید آمده است، بر می‌شمارد. گاه به این حقیقت اشاره می‌کند که [[خداوند]] با برانگیختن پیامبر اکرم{{صل}} همه [[مردم]] [[زمین]] را «از [[گمراهی]] به [[رستگاری]] کشاند و از [[تاریکی]] [[نادانی]] رهاند»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱، ص۶.</ref>. و گاه به کارکردهای [[اجتماعی]]، [[سیاسی]]، [[اقتصادی]] و [[فرهنگی]] [[بعثت پیامبر]] برای مردم [[جزیرة العرب]] اشاره می‌کند. در یک بیان جامع، وضعیت مردم [[عربستان]] را پس از پذیرش [[دعوت پیامبر]] و گرویدن به [[اسلام]]، این چنین توصیف می‌کند:
پس بنگرید که [[نعمت‌های خدا]] چگونه بر آنان فرو ریخت، هنگامی که [[پیامبری]] بر ایشان برانگیخت. آنان را به [[طاعت خدا]] در آورد و با خواندنشان به سوی او با یکدیگر سازوارشان کرد و چسان [[نعمت]]، شهپر خود را بر سر آنان گسترد و جویبارهایی از [[آسایش]] و [[رفاه]] برای ایشان روان نمود.... پس در نعمت [[شریعت]] غرقه گردیدند و [[لذت]] [[زندگی]] خرم و فراخ آن را چشیدند. زندگی‌شان به سامان، در [[سایه]] دولتی [[قوی]] [[شأن]] و نیکویی حال آنان را به عزتی رساند ارجمند و کارهاشان [[استوار]] گردید و دولتشان نیرومند؛ چنان‌که [[حاکم]] شدند بر جهانیان و [[پادشاهان]] زمین در این کرانه و آن کران. کار کسانی را به دست گرفتند که بر آنان [[حکومت]] می‌نمودند و بر کسانی [[فرمان]] راندند که فرمانبر بودند. نه تیرشان بر سنگ می‌رسید و نه سنگشان سبک می‌گردید<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲، ص۲۲۰.</ref>.
 
از دیدگاه [[امام علی]]{{ع}}، بهبود وضعیت [[اقتصادی]] [[مردم]] [[جزیرة العرب]] و برخورداری از [[نعمت]] [[امنیت]] و [[عدالت اجتماعی]] و بهره‌مندی‌شان از [[عزت]] و [[آزادی سیاسی]]، همگی وامدار [[اسلام]] و [[پیروی]] از دستورهای [[خداوند]] و اعتقاد به توحید بود. برای اینکه بیش‌تر با رهاوردهای [[بعثت پیامبر اکرم]]{{صل}} برای مردم جزیرة العرب آشنا شویم، لازم است با استناد به سخنان دیگری از امام علی{{ع}} به محورهای مورد تأکید [[جامعه]] [[نبوی]] بنگریم:
 
=== [[خدامحوری]] ===
نفی شرک و دعوت به توحید، بنیان دعوت پیامبر اسلام{{صل}} و جامعه نبوی است. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از نخستین [[روز]] [[اعلان]] [[دعوت]] خویش تا واپسین ساعات [[عمر]] مبارکش، پیوسته مردم را به [[توحید]] و [[یکتاپرستی]] و زدودن اوهام [[شرک]] و [[بت‌پرستی]] می‌خواند<ref>ر.ک: بحار الانوار، ج۱۸، ص۱۸۰؛ ج۱۰، ص۱۸۱، ح۱۵.</ref> و [[فلاح]] و [[رستگاری]] [[انسان]] را در نفی شرک و پذیرش توحید می‌دانست: {{متن حدیث|قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا}}<ref>بحار الانوار، ج۱۸، ص۲۰۲.</ref>.
 
[[امیر مؤمنان]]{{ع}} در این باره می‌فرماید: پس خداوند محمد را به [[راستی]] برانگیخت تا بندگانش را از [[پرستش]] بتان برون آورد و به [[عبادت]] او وا دارد و از پیروی [[شیطان]] برهاند و به [[اطاعت خدا]] کشاند، با [[قرآنی]] که معنای آن را آشکار نمود و اساسش را [[استوار]] فرمود، تا [[بندگان]] بدانند [[پروردگار]] خود را که دانای آن نبودند، و بدو [[اقرار]] کنند، از پس آن‌که بر [[انکار]] می‌فزودند، و او را [[نیک]] بشناسند، از آن پس که خود را ناآشنا بدو می‌نمودند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۴۷، ص۱۴۲.</ref>.
 
[[سرسپردگی]] در برابر [[خدای یگانه]]، هسته اصلی و مشترک همه [[ادیان الهی]] است: {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ}}<ref>«بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref>. بزرگ‌ترین خدمت پیامبر اکرم{{صل}} به صاحبان [[ادیان]] دیگر، به ویژه [[یهودیان]] و [[مسیحیان]]، این بود که [[بدعت‌ها]] و انحراف‌هایی را که به تعالیم نخستین [[حضرت موسی]] و [[عیسی]]{{ع}} راه یافته بود، برملا نمود و به این وسیله، همه [[حق‌جویان]] را با [[حقایق]] راستین این ادیان آشنا کرد. [[امام علی]]{{ع}} یکی از [[اهداف بعثت]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} را آشکار ساختن [[احکام]] و دستورهای فراموش شده ادیان و بدعت‌های راه یافته به آنها می‌داند و می‌فرماید: او را فرستاد با حجتی بسنده که [[قرآن]] است و موعظتی که درمان است و دعوتی که جبران کننده [[زیان]] است. بدو حکم‌های نادانسته را آشکار کرد و بدعت‌ها را که در آن راه یافته بود کوفت و به کنار کرد و حکم‌های گونه‌گون را پدیدار. پس هر که جز [[اسلام]] را [[پیروی]] کند، به [[یقین]] [[بدبخت]] است و پیوند او با [[خدا]] بریده و به سر در افتادن او سخت. پایان کارش اندوهی است دراز و عذابی دشوار و جانگداز<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۱، ص۱۶۴.</ref>.<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان]] و [[احمد حسین شریفی|شریفی]]، [[بعثت و نبوت (مقاله)| مقاله «بعثت و نبوت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۳]]، ص ۵۹.</ref>
 
==[[امنیت]] و [[عدالت اجتماعی]]==
بی‌گمان، اگر اعتقاد به مبدأ و معاد نباشد، هیچ عامل دیگری نمی‌تواند [[امنیت اجتماعی]] را در همه ابعاد تضمین کند. [[انسانی]] که به [[خداوند]] [[اعتقاد]] دارد و [[زندگی دنیوی]] را پلی برای عبور به سرای [[ابدی]] می‌داند، هیچ‌گاه به خود [[اجازه]] [[تجاوز]] به [[مال]] و [[جان]] دیگران نمی‌دهد<ref>ر.ک: المیزان، ج۹، ص۱۱۸-۱۲۱.</ref> و با دیگران در [[صلح]] و صفا [[زندگی]] می‌کند. [[مسلمانان]] صدر اسلام در [[سایه]] همین [[باورها]] بود که از [[نعمت]] امنیت و عدالت اجتماعی برخوردار شدند و با پذیرش اسلام، [[اخوت]] و [[برادری دینی]] را جایگزین بغض‌ها و کینه‌های قبیلگی ساختند. [[امیرمؤمنان]]{{ع}} درباره این کارکرد [[بعثت پیامبر اکرم]]{{صل}} می‌فرماید: «[[کینه‌ها]] را بدو بنهفت و [[خون‌ها]] به [[برکت]] او بخفت. [[مؤمنان]] را بدو [[برادران]] هم‌کیش ساخت و جمع [[کافران]] را پریش»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۹۶، ص۸۸. همچنین ر.ک: خطبه ۲۳۱، ص۲۶۴؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۱-۲، ص۱۶۱.</ref>.
 
[[قرآن کریم]] نیز، پیوسته امنیت و اخوت [[اجتماعی]] را یکی از نعمت‌های بزرگ الهی که [[مسلمانان]] در [[سایه]] پذیرش اسلام به آن دست یافتند، خوانده است: {{متن قرآن|وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ}}<ref>«و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید و نعمت‌های خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دل‌های شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید؛ بدین‌گونه خداوند آیات خود را برای شما روشن می‌گوید باشد که شما راهیاب گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.</ref>.
 
{{متن قرآن|وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مَا أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref>«و دل‌های آنان را با هم پیوستگی داد؛ اگر همه آنچه را در زمین است می‌بخشیدی میان دل‌های آنها پیوستگی نمی‌دادی اما خداوند ایشان را با هم پیوستگی داد؛ بی‌گمان او پیروزمندی فرزانه است» سوره انفال، آیه ۶۳.</ref>.
به [[راستی]]، چه چیز جز سرسپردگی در برابر [[احکام الهی]] و تحقق [[حکومت اسلامی]] می‌توانست جنگ‌های یکصد و بیست ساله<ref>مجمع البیان، ج۱-۲، ص۶۱۳.</ref> دو [[قبیله]] بزرگ [[اوس و خزرج]] را به پایان رساند؛ کسانی که شب و [[روز]] در حال آماده باش نظامی بودند<ref>بحار الانوار، ج۱۹، ص۸.</ref> و کینه‌های دیرینه را به [[فرزندان]] خود منتقل می‌نمودند؟ بر اساس منابع تاریخی، برخی دانایان این دو قبیله، که از آن همه [[قتل]] و [[غارت]] و ناامنی به ستوه آمده بودند، پس از آشنایی با دعوت پیامبر اسلام{{صل}}، دوای درد خود را در [[پیروی]] از [[احکام]] او یافتند. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز در نخستین [[ملاقات]] با دو تن از بزرگان [[قبیله خزرج]]، اصول [[دعوت]] خویش را پس از اقرار به توحید [[الهی]] و [[نبوت]] [[پیامبر]]، با قرائت آیاتی از [[قرآن کریم]]، چنین بیان فرمود<ref>بحار الانوار، ج۱۹، ص۸-۱۰؛ الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج۲، ص۱۹۳-۱۹۴.</ref>: {{متن قرآن|قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ * وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}<ref>«بگو: بیایید تا آنچه را خداوند بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک او نگیرید و به پدر و مادر نیکی کنید و فرزندانتان را از ناداری نکشید؛ ما به شما و آنان روزی می‌رسانیم؛ و زشتکاری‌های آشکار و پنهان نزدیک نشوید و آن کس را که خداوند (کشتن او را) حرام کرده است جز به حق مکشید؛ این است آنچه شما را به آن سفارش کرده است باشد که خرد ورزید * و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونه‌ای که (برای یتیم) نیکوتر است تا به برنایی خود برسد و پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید؛ ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کنیم؛ و چون سخن می‌گویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد؛ و به پیمان با خداوند وفا کنید؛ این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پند گیرید» سوره انعام، آیه ۱۵۱-۱۵۲.</ref>.
 
پس از [[هجرت پیامبر به مدینه]] نیز جنگ‌هایی فراوان میان [[مسلمانان]] و [[مشرکان]] در گرفت؛ اما این کجا و آن کجا. این [[جنگ‌ها]] همه در راه [[حق]] و برای دست‌یابی به اهداف متعالی بود و آن جنگ‌ها برخاسته از عصبیت‌های [[جاهلی]] و در [[دفاع]] از حسب و نسب قبیلگی. این در راه اجرای [[حکم خدا]] و [[پیروی]] از فرستاده او بود و آن [[جنگ‌ها]] به [[پیروی]] از [[خواهش‌های نفسانی]] و انگیزه‌های [[شیطانی]] به تعبیر [[امام علی]]{{ع}}، [[صحابه پیامبر اکرم]]{{صل}} هنگامی که به [[جهاد]] می‌رفتند، بصیرت‌ها و اندیشه‌های روشن خود را بر روی شمشیرها حمل می‌کردند و انگیزه بلند [[الهی]] خود را در این مسیر به خوبی می‌دانستند: {{متن حدیث|وَ حَمَلُوا بَصَائِرَهُمْ عَلَى أَسْيَافِهِمْ‌}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۵۰، ص۱۴۶.</ref>.
 
یکی از ناهنجاری‌های بزرگ [[اجتماعی]]، تبعیض نژادی و فخرفروشی‌های طبقاتی است. در عصر بعثت، هر چند رویارویی [[قوم عرب]] با نژادهای دیگر، چندان مطرح نبود، وابستگی‌های [[خانوادگی]] و قبیله‌ای مایه فخرفروشی‌های فراوان می‌گردید و یکی از ویژگی‌های بارز [[جاهلیت]] به شمار می‌رفت. [[قرآن کریم]]، یگانه عامل [[برتری]] را [[تقوای الهی]] معرفی می‌کند و بر فخر فروشی‌ها و [[خویشاوند]] پرستی‌ها مهر بطلان می‌زند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}}<ref>«ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز‌شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref>.


==بعثت پیامبر خاتم==
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} بارها در گفتار و [[کردار]] خویش، تعصبات قبیله‌ای را بی‌ارزش می‌خواند و با تأکید بر یکسانی نژادهای بشری، [[مدینه]] فاضله‌ای ترسیم می‌کند که در آن نه تنها افراد دو [[قبیله]]، بلکه [[عرب]] و [[عجم]] نیز جز در [[سایه]] [[تقوا]] بر یکدیگر برتری ندارند؛ چنان‌که در خطبۀ [[حجة الوداع]] می‌فرماید: ای [[مردم]]، به [[درستی]] که [[پروردگار]] شما یکی است و همگی از آدمید و [[آدم]] از خاک. نزد [[خدا]] آن کس گرامی‌تر است که پرهیزگارتر است. پس عرب نمی‌تواند بر [[غیر عرب]] دعوی برتری کند، جز به تقوای الهی<ref>ابن شعبه حرانی، حسن، تحف العقول عن آل الرسول، ص۳۴؛ بحار الانوار، ج۷۳، ص۳۵۰؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۱۰.</ref>.
{{اصلی|بعثت پیامبر خاتم}}
 
[[برانگیخته شدن]] [[رسول خدا]]{{صل}} به [[مقام رسالت]]، یکی از مهم‌ترین حوادث [[تاریخ]] [[بشر]] و از نعمت‌های بزرگ [[الهی]] است که [[خداوند]] به سبب اعطای این [[نعمت]]، بر بندگانش [[منت]] نهاده است: {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref>.<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[بعثت (مقاله)|بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۸۶.</ref>
بدین‌سان، [[امیرمؤمنان]]{{ع}}، مردم را از بازگشت به [[سنت‌های جاهلی]] برحذر می‌دارد و تنها، [[اخلاق پسندیده]] را شایسته [[تعصب]] می‌شمارد و از آنان می‌خواهد که [[نعمت]] [[وحدت]] را که در [[سایه]] [[حکومت اسلامی]] به دست آورده‌اند ـ پاس بدارند و با [[فرقه‌گرایی]] و تعصب بی‌جا، وحدت [[جامعه اسلامی]] را - که [[میراث]] [[پیامبر گرامی]] است ـ از کف ندهند. هان بترسید! بترسید از [[پیروی]] مهتران و بزرگانتان که به گوهر خود نازیدند و نژاد خویش را [[برتر]] دیدند.... پس اگر به ناچار تعصب ورزیدن باید، در چیزی تعصب ورزید که شاید: در خوی‌های [[نیک]] و گزیده و کردارهای پسندیده ... شما رشته [[فرمانبرداری]] را از گردن گشادید و به داوری‌های [[دوران جاهلیت]] [[رضا]] دادید؛ در دژ خدایی که پیرامونتان بود رخنه نهادید. همانا [[خدای سبحان]] بر جماعت این [[امت]] - [[مسلمان]] - [[منت]] نهاد و به [[الفت]]، آنان را با یکدیگر پیوند داد؛ پیوندی که در سایۀ آن بچمند و در پناه آن بیارمند.... شما پس از [[هجرت]] و [[ادب]] [[آموختن]] از [[شریعت]]، به [[خوی]] [[بادیه نشینی]] بازگشتید و پس از پیوند [[دوستی]] دسته - دسته شدید<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲، ص۲۱۱-۲۲۳.</ref>.<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان]] و [[احمد حسین شریفی|شریفی]]، [[بعثت و نبوت (مقاله)| مقاله «بعثت و نبوت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۳]]، ص ۶۰.</ref>
 
== شکوفایی اقتصادی ==
با اینکه [[اسلام]] بنیان خویش را بر مبدأ و معاد می‌نهد، به هیچ رو از معاش [[مردم]] [[غافل]] نمی‌ماند و بر اساس این اصل که {{عربی|مَن لا مَعاشَ لَهُ لا مَعادَ لَهُ}} [[سعادت دنیوی]] مردم را نیز نادیده نمی‌گیرد و می‌کوشد عارفانی کارگر و زاهدانی برخوردار و بیدار و سیاست‌مدارانی [[پارسا]] و منزویانی [[اجتماعی]] و خداپرستانی خدمتگزار و روحانیونی دنیادیده و دنیادارانی [[معنوی]] بسازد<ref>شریعتی، علی، اسلام‌شناسی (درس‌های دانشگاه مشهد)، ص۳۸.</ref>. نمونه عینی این برنامه [[اسلامی]] را می‌توان در مقایسه میان وضعیت [[اقتصادی]] [[جامعه]] پیش و پس از [[بعثت]] باز یافت.
 
از دیدگاه [[امیرمؤمنان]]{{ع}} با آمدن [[پیامبر اسلام]]{{صل}} اوضاع پریشان مردم رو به سامان نهاد و آسیاب زندگی‌شان به چرخش افتاد. خود آن حضرت نیز با بهره‌گیری از تعالیم [[رسول اکرم]]{{صل}}، [[عمران]] و آبادی [[شهرها]] را یکی از برنامه‌های اصلی [[زمامداران]] مسلمان می‌شمارد و به [[کارگزاران]] خود سفارش می‌کند که پیش از آن‌که به گرفتن [[مالیات]] بپردازند، در آبادی و [[رفاه اقتصادی]] [[سرزمین‌های اسلامی]] بکوشند. باید نگریستنت به [[آبادی زمین]] بیش‌تر از ستاندن [[خراج]] بود، که ستاندن خراج جز با آبادانی میسر نشود و آن‌که خراج خواهد و به آبادانی نپردازد، [[شهرها]] را ویران کند و [[بندگان]] را هلاک سازد<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳، ص۳۳۳.</ref>.


[[پیامبر اسلام]]، [[حضرت محمد]]{{صل}} در [[چهل سالگی]]، از سوی [[خداوند]] به [[پیامبری]] برانگیخته شد و نخستین بار، بر فراز کوه حرا در [[شهر]] [[مکّه]]، [[آیات]] [[سوره]] "اقرأ" بر آن [[حضرت]] فرود آمد. [[جبرئیل]]، یکی از [[فرشتگان]] بزرگ [[خداوند]]، [[قرآن]] را بر آن [[حضرت]] نازل کرد. این حادثه مهمّ که آغاز [[پیامبری]] [[حضرت محمد]]{{صل}} بود، در روز ۲۷ [[ماه رجب]] سال چهلم [[عام الفیل]] بود. بعثت [[پیامبر اسلام]]، که به آن "[[مبعث]]" هم می‌گویند، یکی از روزهای [[فرخنده]] و از [[اعیاد]] بزرگ [[اسلامی]] است و [[مسلمانان]] [[جهان]] این روز را جشن گرفته، [[شادمانی]] می‌کنند. [[حضرت محمد]]{{صل}}، آخرین [[پیامبران]] است و پس از او هیچ کس به [[پیامبری]] برانگیخته نشده است و [[دین]] او، [[دینی]] کامل، جهانی و همیشگی است<ref> [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[ فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۴۳.</ref>.
از نگاه [[قرآن]]، ایمان به خدا و [[تقوای الهی]]، بزرگ‌ترین عامل رفاه اقتصادی به حساب می‌آید؛ یعنی اگر [[مردم]] به [[خدا]] [[ایمان]] آورند و [[پارسایی]] پیشه کنند، [[رفاه]] و [[آسایش]] [[اقتصادی]] در پی می‌آید و درهای [[برکات]] آسمانی و زمینی گشوده می‌شود<ref>ر.ک: المیزان، ج۸، ص۲۰۱.</ref>: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه می‌کردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref>.


==آغاز بعثت==
[[امام علی]]{{ع}} با [[الهام]] از این [[حقیقت]] [[قرآنی]]، [[شناخت]] صحیح [[دین]] و [[پیروی]] درست از آن را وسیله تحقق [[عدالت اجتماعی]] و اقتصادی و برچیده شدن هر گونه [[ظلم]] و [[نابرابری]] دانسته، می‌فرماید: [[سوگند]] به خدایی که دانه را شکافت و جاندار را آفرید، اگر [[دانش]] را از سرچشمه‌اش بر می‌گرفتید و خیر را از جایش پی می‌جستید و از میان راه به رفتن می‌پرداختید و [[حق]] را از گذرگاه روشنش می‌پیمودید، راه‌ها برای شما روشن می‌گشت و نشانه‌های [[هدایت]] آشکار می‌گردید و فروغ [[اسلام]] شما را فرا می‌گرفت. در آن صورت، دیگر هیچ که کس سنگینی بار [[زندگی]] را [[حس]] نمی‌کرد و هیچ [[مسلمان]] یا کسی که در [[پیمان]] [[مسلمانان]] است، گرفتار [[ستم]] نمی‌گشت<ref>حکیمی، محمدرضا و دیگران، الحیاة، ترجمه احمد آرام، ج۲، ص۴۴.</ref>.
[[حضرت محمد]]{{صل}} هر سال، یک ماه در [[غار حراء]] [[معتکف]] می‌شد و به [[عبادت]] [[خداوند]] می‌پرداخت<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۳۵.</ref>. آن [[حضرت]] [[چهل]] سال داشت که در [[مکه]] و [[غار حراء]] به [[رسالت]] [[مبعوث]] شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۳۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۴۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۹۰.</ref>. [[اهل سنت]]، آغاز [[بعثت]] را [[رمضان]]<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۹۳-۲۹۴؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۲.</ref> و [[شیعیان]] ۲۷ [[رجب]]<ref>کلینی، الکافی، ج۴، ص۱۴۹؛ شیخ طوسی، التهذیب، ج۴، ص۳۰۴.</ref> ذکر کرده‌اند.


اولین آیاتی که [[جبرئیل]] بر آن [[حضرت]] نازل کرد، [[آیات]] ابتدایی [[سوره علق]] است. [[ابن هشام]] آورده است: "[[رسول خدا]]{{صل}} عادت داشت هر سال یک ماه در [[غار حرا]] [[معتکف]] می‌شد. در این یک ماه، آن [[حضرت]]، [[غار حراء]] را [[اختیار]] می‌کرد و [[مستمندان]] و مساکینی را که در آنجا نزدش می‌رفتند [[اطعام]] می‌فرمود. چون آن یک ماه پایان می‌یافت به [[شهر]] [[مکه]] باز می‌گشت، ابتدا به کنار [[کعبه]] می‌رفت و هفت بار یا بیشتر دور آن [[طواف]] می‌کرد؛ سپس به [[خانه]] خویش می‌رفت. تا سالی که [[حضرت]] در آن به [[رسالت]] [[مبعوث]] شد؛ طبق معمول همه ساله، در [[ماه رمضان]] برای [[اعتکاف]] و [[عبادت]] همراه اهل [[خانه]] خود به سوی حراء کوچ کرد و همچنان تا شبی که [[خدای تعالی]] او را به [[رسالت]] [[مبعوث]] کرد، مشغول [[عبادت]] بود. در آن شب، [[جبرئیل]] بر او نازل شد. در اینجا خود [[رسول خدا]]{{صل}} ادامه داستان را چنین [[نقل]] می‌فرماید: "هنگامی که من خوابیده بودم دیدم، [[جبرئیل]]، پارچه‌ای از دیبا که در آن کتابی (و یا نامه‌ای) بود نزد من آورد و گفت: بخوان. گفتم: چه بخوانم؟ [[جبرئیل]] مرا گرفت و چنان فشاری داد که پنداشتم مرگم فرا رسیده است. سپس مرا رها ساخت و گفت: بخوان، گفتم: چه بخوانم؟ دوباره مرا فشاری داد... (و همچنان تا سه بار) و هر بار می‌گفتم: چه بخوانم؟ بلکه او دست از من بدارد، در این بار گفت: {{متن قرآن|اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ}}<ref>«بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید آدمی را از خونپاره‌ای فروبسته آفرید بخوان و (بدان که) پروردگار تو گرامی‌ترین است همان که با قلم آموزش داد به انسان آنچه نمی‌دانست آموخت» سوره علق، آیه ۱-۵.</ref>.[[رسول خدا]]{{صل}} می‌فرماید: "پس من این [[آیات]] را خواندم و [[جبرئیل]] رفت، من... دیدم گویا در قلبم کتابی نقش بسته است؛ پس، از [[غار]] بیرون آمدم تا وسط کوه رسیدم، آوازی از بالای سرم شنیدم که می‌گفت: ای [[محمّد]]! تو [[پیغمبر]] خدایی و من جبرئیلم"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۳۷.</ref>.<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[بعثت (مقاله)|بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۸۷-۱۸۸.</ref>
افزون بر این، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} برای بهبود وضعیت اقتصادی مردم، برنامه‌هایی ویژه به کار بست که عملی شدن برخی از آنها در صدر اسلام، توانست وضعیت اقتصادی [[جامعه]] را دگرگون سازد. با توجه به [[آیات قرآن]]، [[سنت پیامبر]]{{صل}} و احادیث [[اهل بیت]]{{عم}} برخی از اصول و برنامه‌های [[اقتصادی]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را می‌توان چنین برشمرد: تأکید بر [[انفاق مال]]، [[وجوب]] [[زکات]]، [[عدالت اقتصادی]]، تعاون اجتماعی، کار و تلاش، [[قناعت]] در [[مصرف]]، [[مبارزه]] بی‌امان با [[فقر اقتصادی]] و [[گران‌فروشی]] و [[سرمایه‌داران]] بی‌درد، [[تحریم]] معاملات ربوی، [[احتکار]]، [[اسراف]] و [[تبذیر]]<ref>آیات و روایات مربوط به هر کدام از این عناوین، همراه با توضیحات سودمندی، در کتاب الحیاة، ج۶-۳ گرد آمده است.</ref>.<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان]] و [[احمد حسین شریفی|شریفی]]، [[بعثت و نبوت (مقاله)| مقاله «بعثت و نبوت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۳]]، ص ۶۴.</ref>


==وضعیت عمومی [[اعراب]] زمان بعثت==
==[[انقلاب]] [[علمی]] و [[فرهنگی]]==
[[جامعه]] [[عربستان]] [[پیش از بعثت]] [[رسول خدا]]{{صل}} [[جامعه]] [[جاهلی]] محسوب می‌شد. [[جهل]] و [[فساد]]، این [[جامعه]] را فرا گرفته بود. [[بت‌پرستی]] در بین [[مردم]] رواج داشت: {{متن قرآن|وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا}}<ref> «و گفتند: هیچ گاه از خدایان خویش دست برندارید و هرگز از ودّ و سواع و یغوث و یعوق و نسر، دست نکشید» سوره نوح، آیه ۲۳.</ref>. زنده به [[گور]] کردن دختران از [[رسوم]] ناپسندی بود که در بین آنها دیده می‌شد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۵۰۰.</ref> و اصولاً [[زن]] را موجودی [[پست]] و کم‌ارزش می‌دانستند. [[اعمال]] [[حج]] به شیوه‌ای نادرست همراه با سوت، کف و احیانا [[طواف]] عریان انجام می‌شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۹۹؛ عبدالرحمن سهیلی، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۲، ص۲۸۳-۲۸۴؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۲، ص۳۰۵.</ref>. [[خرافات]] در میان آنها رواج داشت<ref>سوره اعراف، آیه ۱۵۷.</ref>. [[قتل]] و [[خونریزی]]، مایه [[مباهات]] ایشان بود. [[خداوند]] به دشمنی‌های میان آنها در [[سوره آل عمران]] [[آیه]] ۱۰۳ اشاره کرده است<ref>{{متن قرآن|وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ}} «و نعمت‌های خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دل‌های شما را الفت داد» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.</ref>.
پیامبر اکرم{{صل}} انقلابی عظیم، علمی و فرهنگی، به معنای دقیق کلمه برپا کرد. در [[حقیقت]]، دیگر دگرگونی‌های [[اجتماعی]] در [[جامعه]] پس از [[بعثت]]، برخاسته از این نهضت علمی - فرهنگی بود. مبارزه با [[جهل و نادانی]]، که سراسر [[زندگی]] [[مردمان]] عصر بعثت را فرا گرفته بود، از اصلی‌ترین دغدغه‌های پیامبر اکرم{{صل}} بود. در نخستین آیاتی که بر [[پیامبر]] نازل شد، از خواندن و نوشتن سخن به میان آمد<ref>{{متن قرآن|اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ * خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ * اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ * الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ}} «بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید * آدمی را از خونپاره‌ای فروبسته آفرید * بخوان و (بدان که) پروردگار تو گرامی‌ترین است * همان که با قلم آموزش داد * به انسان آنچه نمی‌دانست آموخت» سوره علق، آیه ۱-۵.</ref> و در واقع، جهت‌گیری کلی [[دعوت]] [[اسلام]] آشکار گردید.


[[حضرت علی]]{{ع}} در خطبه‌های متعددی، این وضعیت را به خوبی ترسیم کرده است. آن [[حضرت]] در [[خطبه]] ۹۵ [[نهج‌البلاغه]] می‌فرماید: "[[خدا]]، [[پیامبر اسلام]] را هنگامی [[مبعوث]] فرمود که [[مردم]] در [[سرگردانی]] بودند، در [[فتنه‌ها]] به سر می‌بردند و [[هوا و هوس]] بر آنها چیره می‌شد؛ [[خودبزرگ‌بینی]] و [[تکبر]]، آنها را به لغزش‌های فراوان می‌کشاند، نادانی‌های [[جهالت]]، [[پست]] و خوارشان می‌کرد..."<ref>نهج‌البلاغه، ص۴۴.</ref> و در [[خطبه]] دوم درباره وضعیت زمان [[بعثت]] می‌فرماید: "... [[هدایت]]، فراموش شده بود و در عوض، [[گمراهی]] و [[نابینایی]] همه جا در حال شیوع بود، [[پرستش]] [[خدای رحمان]] [[معصیت]] شمرده می‌شد، [[شیطان]] را [[یاری]] می‌کردند؛ در حالی که [[ایمان]] بدون [[یار]] و [[یاور]] مانده بود. این در حالی است که [[مردم]] در فتنه‌هایی گرفتارند که با پای خویش، آنان را لگدمال می‌کردند... در سرزمینی که دانشمندانش به [[اجبار]] لب فرو می‌بستند و جاهلانش گرامی شمرده می‌شدند<ref>نهج‌البلاغه، ص۴۴.</ref>. در چنین زمانی بود که [[خداوند]] با [[بعثت]] آخرین فرستاده خویش، [[بشر]] را از [[جهالت]]، [[گمراهی]]، [[فساد]] و تعصب‌های بیجا [[نجات]] داد و راه [[سعادت]] را به آنها آموخت<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[بعثت (مقاله)|بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۹۰.</ref>.
پیامبر اکرم{{صل}} در آغاز ورود به [[مدینه]]، عبدالله بن سعید را [[مأمور]] ساخت به [[مردم مدینه]] خواندن و نوشتن بیاموزد<ref>عسقلانی، احمد بن حجر، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۳۴۴، شماره ۱۷۷۷.</ref>. پس از [[جنگ بدر]]، یکی از راه‌های [[آزادی]] [[اسیران]] باسواد را، [[تعلیم]] خواندن و نوشتن به ده نفر از نوجوانان و [[جوانان]] مدینه قرار داد<ref>حلبی شافعی، علی بن برهان الدین، السیرة الحلبیه، ج۲، ص۱۹۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۲؛ معروف حسنی، هاشم، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ص۳۶۲؛ الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج۳، ص۲۵۷-۲۵۸.</ref>. پیوسته به نوشتن معارف و [[دانش‌ها]] توصیه می‌کرد<ref>بحار الانوار، ج۲، ص۱۵۱-۱۵۲، باب ۲۰، ح۳۵-۳۶.</ref> و یکی از حقوق فرزندان را بر پدر، [[تعلیم]] کتابت به او می‌دانست<ref>حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۴۸۱، ح۲۷۶۴۴.</ref>. هنوز چند سال از [[هجرت به مدینه]] نگذشته بود که حلقه‌های [[علمی]] فراوانی در گوشه و کنار [[مسجد پیامبر]] تشکیل شد<ref>مکاتیب الرسول، ج۱، ص۱۰۷.</ref> و این در حالی بود که [[جنگ]] و [[جهاد در راه خدا]] و [[مبارزه]] با دشمنان دین، یکی از دغدغه‌های اصلی [[مسلمانان]] به شمار می‌رفت. همین سفارش‌ها به [[علم‌آموزی]] و [[تکریم]] [[عالمان]] سبب شد که [[نهضت]] قلم پدید آید و همان مردمی که افراد باسوادشان انگشت‌شمار بودند، چنان رو به [[علم]] و [[دانش]] و خواندن و نوشتن آوردند که گروهی از آنان در [[مدینه]] چند زبان را آموختند و توانستند پیام اسلام را با زبان‌های گوناگون به سراسر [[جهان]] [[ابلاغ]] کنند<ref>مطهری، مرتضی، پیامبر امی، ص۵۱.</ref>.<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان]] و [[احمد حسین شریفی|شریفی]]، [[بعثت و نبوت (مقاله)| مقاله «بعثت و نبوت»]]، [[دانشنامه امام علی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۳]]، ص ۶۶.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[اتصال نبوت‌ها]]
* [[اثبات نبوت]]
* [[اجتبای نبوت]]
* [[احادیث نبوت]]
* [[احکام نبوت]]
* [[ادعای نبوت]]
* [[امامت]]
* [[انقطاع نبوت]]
* [[اهداف نبوت]]
* [[آیات نبوت]]
* [[بقای نبوت]]
* [[پیامبر]] ([[نبی]])
* [[تجدید نبوت]]
* [[تعلیم غیبی به غیر نبی]]
* [[تکثر نبوت]]
* [[حقیقت نبوت]]
* [[ختم نبوت]]
* [[خصایص نبوت]]
* [[درجه نبوت]]
* [[رسالت]]
* [[شأن پیامبر]]
* [[شؤون نبوت]]
* [[ضرورت نبوت]]
* [[ضروریات نبوت]]
* [[فعل پیامبر]]
* [[بعثت]]
* [[فلسفه بعثت]]
* [[وجوب بعثت]]
* [[قدم نبوت]]
* [[کارکردهای نبوت]]
* [[کثرت پیامبر]]
* [[کمال نبوت]]
* [[مدعی نبوت]]
* [[معجزه]]
* [[مقام نبوت]]
* [[مقام‌های پیامبر]]
* [[نبوت از دیدگاه برون‌دینی]]
* [[نبوت برادران یوسف پیامبر]]
* [[نبوت تبلیغی]]
* [[نبوت تشريعى]]
* [[نبوت خاصه]]
* [[نبوت زن]]
* [[نبوت عامه]]
* [[نبوت مشترکه]]
* [[نبوت مطلق]]
* [[نبوت مقید]]
* [[نبوغ عقلی]]
* [[وحی]]
* [[ولایت]]
* [[ويژگی پیامبر]]
{{پایان مدخل وابسته}}


==منابع==
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، '''فرهنگ شیعه''']]
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، '''فرهنگ شیعه''']]
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[بعثت (مقاله)|بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱''']]
# [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[بعثت (مقاله)|بعثت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱''']]
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:فلسفه نبوت]]
[[رده:بعثت]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۵۲

بعثت به‌معنای برانگیختن عبارت است از فرستاده شدن انسانی از سوی خداوند برای فراخواندن دیگران به سوی هدایت و کمال شایسته انسانی. دلایل مختلفی بر لزوم بعثت پیامبران دلالت دارد مانند محدود بودن عقل و نیاز به دانش الهی در راستای زندگی اجتماعی. بعثت پیامبر خاتم (ص) به مقام رسالت، یکی از مهم‌ترین حوادث تاریخ بشر است.

معناشناسی

کلمه "بعثت" در لغت به‌معنای برانگیختن[۱]، چیزی را به طرفی سوق دادن[۲] و فرستادن به تنهایی[۳] است و در اصطلاح به‌معنای فرستاده شدن انسانی از سوی خداوند برای فراخواندن دیگران به سوی هدایت و کمال شایسته انسانی است[۴].[۵]

بعثت پیامبر خاتم

برانگیخته شدن رسول خدا (ص) به مقام رسالت، یکی از مهم‌ترین حوادث تاریخ بشر و از نعمت‌های بزرگ الهی است که خداوند به سبب اعطای این نعمت، بر بندگانش منت نهاده است: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۶].[۷]

پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص) در چهل سالگی، از سوی خداوند به پیامبری برانگیخته شد و نخستین بار، بر فراز کوه حرا در شهر مکّه، آیات سوره "اقرأ" بر آن حضرت فرود آمد. جبرئیل، یکی از فرشتگان بزرگ خداوند، قرآن را بر آن حضرت نازل کرد. این حادثه مهمّ که آغاز پیامبری حضرت محمد (ص) بود، در روز ۲۷ ماه رجب سال چهلم عام الفیل بود. بعثت پیامبر اسلام، که به آن "مبعث" هم می‌گویند، یکی از روزهای فرخنده و از اعیاد بزرگ اسلامی است و مسلمانان جهان این روز را جشن گرفته، شادمانی می‌کنند. حضرت محمد (ص)، آخرین پیامبران است و پس از او هیچ کس به پیامبری برانگیخته نشده است و دین او، دینی کامل، جهانی و همیشگی است[۸].

آغاز بعثت

حضرت محمد (ص) هر سال، یک ماه در غار حراء معتکف می‌شد و به عبادت خداوند می‌پرداخت[۹]. آن حضرت چهل سال داشت که در مکه و غار حراء به رسالت مبعوث شد[۱۰]. اهل سنت، آغاز بعثت را رمضان[۱۱] و شیعیان ۲۷ رجب[۱۲] ذکر کرده‌اند.

اولین آیاتی که جبرئیل بر آن حضرت نازل کرد، آیات ابتدایی سوره علق است. ابن هشام آورده است: "رسول خدا (ص) عادت داشت هر سال یک ماه در غار حرا معتکف می‌شد. در این یک ماه، آن حضرت، غار حراء را اختیار می‌کرد و مستمندان و مساکینی را که نزدش می‌رفتند اطعام می‌فرمود. چون آن یک ماه پایان می‌یافت به شهر مکه باز می‌گشت، ابتدا به کنار کعبه می‌رفت و هفت بار یا بیشتر دور آن طواف می‌کرد؛ سپس به خانه خویش می‌رفت. تا سالی که حضرت در آن به رسالت مبعوث شد؛ طبق معمول همه ساله، در ماه رمضان برای اعتکاف و عبادت همراه اهل خانه خود به سوی حراء کوچ کرد و همچنان تا شبی که خدای تعالی او را به رسالت مبعوث کرد، مشغول عبادت بود. در آن شب، جبرئیل بر او نازل شد. در اینجا خود رسول خدا (ص) ادامه داستان را چنین نقل می‌فرماید: "هنگامی که من خوابیده بودم دیدم، جبرئیل، پارچه‌ای از دیبا که در آن کتابی (و یا نامه‌ای) بود نزد من آورد و گفت: بخوان. گفتم: چه بخوانم؟ جبرئیل مرا گرفت و چنان فشاری داد که پنداشتم مرگم فرا رسیده است. سپس مرا رها ساخت و گفت: بخوان، گفتم: چه بخوانم؟ دوباره مرا فشاری داد... (و همچنان تا سه بار) و هر بار می‌گفتم: چه بخوانم؟ بلکه او دست از من بدارد، در این بار گفت: ﴿اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ[۱۳]. رسول خدا (ص) می‌فرماید: "پس من این آیات را خواندم و جبرئیل رفت، من... دیدم گویا در قلبم کتابی نقش بسته است؛ پس، از غار بیرون آمدم تا وسط کوه رسیدم، آوازی از بالای سرم شنیدم که می‌گفت: ای محمّد! تو پیغمبر خدایی و من جبرئیلم"[۱۴].[۱۵]

وضعیت عمومی اعراب زمان بعثت

جامعه عربستان پیش از بعثت رسول خدا (ص) جامعه جاهلی محسوب می‌شد. جهل و فساد، این جامعه را فرا گرفته بود. بت‌پرستی در بین مردم رواج داشت: ﴿وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا[۱۶]. زنده به گور کردن دختران از رسوم ناپسندی بود که در بین آنها دیده می‌شد[۱۷] و اصولاً زن را موجودی پست و کم‌ارزش می‌دانستند. اعمال حج به شیوه‌ای نادرست همراه با سوت، کف و احیانا طواف عریان انجام می‌شد[۱۸]. خرافات در میان آنها رواج داشت[۱۹]. قتل و خونریزی، مایه مباهات ایشان بود. خداوند به دشمنی‌های میان آنها در سوره آل عمران آیه ۱۰۳ اشاره کرده است[۲۰].

حضرت علی (ع) در خطبه‌های متعددی، این وضعیت را به خوبی ترسیم کرده است. آن حضرت در خطبه ۹۵ نهج‌البلاغه می‌فرماید: "خدا، پیامبر اسلام را هنگامی مبعوث فرمود که مردم در سرگردانی بودند، در فتنه‌ها به سر می‌بردند و هوا و هوس بر آنها چیره می‌شد؛ خودبزرگ‌بینی و تکبر، آنها را به لغزش‌های فراوان می‌کشاند، نادانی‌های جهالت، پست و خوارشان می‌کرد..."[۲۱] و در خطبه دوم درباره وضعیت زمان بعثت می‌فرماید: "... هدایت، فراموش شده بود و در عوض، گمراهی و نابینایی همه جا در حال شیوع بود، پرستش خدای رحمان معصیت شمرده می‌شد، شیطان را یاری می‌کردند؛ در حالی که ایمان بدون یار و یاور مانده بود. این در حالی است که مردم در فتنه‌هایی گرفتارند که با پای خویش، آنان را لگدمال می‌کردند... در سرزمینی که دانشمندانش به اجبار لب فرو می‌بستند و جاهلانش گرامی شمرده می‌شدند[۲۲]. در چنین زمانی بود که خداوند با بعثت آخرین فرستاده خویش، بشر را از جهالت، گمراهی، فساد و تعصب‌های بیجا نجات داد و راه سعادت را به آنها آموخت[۲۳].

جامعه پس از بعثت

چنان که گذشت باز نمودن ویژگی‌های جامعه پیش و پس از بعثت، پیش درآمدی برای شناخت اهداف و قلمرو بعثت پیامبر اسلام(ص) است. هدف اصلی ما از این بحث، مطرح ساختن نمونه‌ای عینی از آثار و برکات نبوت است. در حقیقت، پیامبر اکرم(ص)، بذر تمدنی بزرگ و جهانی را افشاند که تحقق کامل آن، سعادت دنیا و آخرت آدمیان را تأمین می‌کند. امام علی(ع)، در بیش‌تر موارد، پیش یا پس از یادآوری اوضاع اسف‌بار عصر جاهلیت، از اهداف و فواید رسالت پیامبر اکرم(ص) سخن گفته و تغییراتی را که بر اثر حیات و حضور دین در جامعه پدید آمده است، بر می‌شمارد. گاه به این حقیقت اشاره می‌کند که خداوند با برانگیختن پیامبر اکرم(ص) همه مردم زمین را «از گمراهی به رستگاری کشاند و از تاریکی نادانی رهاند»[۲۴]. و گاه به کارکردهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بعثت پیامبر برای مردم جزیرة العرب اشاره می‌کند. در یک بیان جامع، وضعیت مردم عربستان را پس از پذیرش دعوت پیامبر و گرویدن به اسلام، این چنین توصیف می‌کند: پس بنگرید که نعمت‌های خدا چگونه بر آنان فرو ریخت، هنگامی که پیامبری بر ایشان برانگیخت. آنان را به طاعت خدا در آورد و با خواندنشان به سوی او با یکدیگر سازوارشان کرد و چسان نعمت، شهپر خود را بر سر آنان گسترد و جویبارهایی از آسایش و رفاه برای ایشان روان نمود.... پس در نعمت شریعت غرقه گردیدند و لذت زندگی خرم و فراخ آن را چشیدند. زندگی‌شان به سامان، در سایه دولتی قوی شأن و نیکویی حال آنان را به عزتی رساند ارجمند و کارهاشان استوار گردید و دولتشان نیرومند؛ چنان‌که حاکم شدند بر جهانیان و پادشاهان زمین در این کرانه و آن کران. کار کسانی را به دست گرفتند که بر آنان حکومت می‌نمودند و بر کسانی فرمان راندند که فرمانبر بودند. نه تیرشان بر سنگ می‌رسید و نه سنگشان سبک می‌گردید[۲۵].

از دیدگاه امام علی(ع)، بهبود وضعیت اقتصادی مردم جزیرة العرب و برخورداری از نعمت امنیت و عدالت اجتماعی و بهره‌مندی‌شان از عزت و آزادی سیاسی، همگی وامدار اسلام و پیروی از دستورهای خداوند و اعتقاد به توحید بود. برای اینکه بیش‌تر با رهاوردهای بعثت پیامبر اکرم(ص) برای مردم جزیرة العرب آشنا شویم، لازم است با استناد به سخنان دیگری از امام علی(ع) به محورهای مورد تأکید جامعه نبوی بنگریم:

خدامحوری

نفی شرک و دعوت به توحید، بنیان دعوت پیامبر اسلام(ص) و جامعه نبوی است. پیامبر اکرم(ص) از نخستین روز اعلان دعوت خویش تا واپسین ساعات عمر مبارکش، پیوسته مردم را به توحید و یکتاپرستی و زدودن اوهام شرک و بت‌پرستی می‌خواند[۲۶] و فلاح و رستگاری انسان را در نفی شرک و پذیرش توحید می‌دانست: «قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا»[۲۷].

امیر مؤمنان(ع) در این باره می‌فرماید: پس خداوند محمد را به راستی برانگیخت تا بندگانش را از پرستش بتان برون آورد و به عبادت او وا دارد و از پیروی شیطان برهاند و به اطاعت خدا کشاند، با قرآنی که معنای آن را آشکار نمود و اساسش را استوار فرمود، تا بندگان بدانند پروردگار خود را که دانای آن نبودند، و بدو اقرار کنند، از پس آن‌که بر انکار می‌فزودند، و او را نیک بشناسند، از آن پس که خود را ناآشنا بدو می‌نمودند[۲۸].

سرسپردگی در برابر خدای یگانه، هسته اصلی و مشترک همه ادیان الهی است: ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ[۲۹]. بزرگ‌ترین خدمت پیامبر اکرم(ص) به صاحبان ادیان دیگر، به ویژه یهودیان و مسیحیان، این بود که بدعت‌ها و انحراف‌هایی را که به تعالیم نخستین حضرت موسی و عیسی(ع) راه یافته بود، برملا نمود و به این وسیله، همه حق‌جویان را با حقایق راستین این ادیان آشنا کرد. امام علی(ع) یکی از اهداف بعثت پیامبر اسلام(ص) را آشکار ساختن احکام و دستورهای فراموش شده ادیان و بدعت‌های راه یافته به آنها می‌داند و می‌فرماید: او را فرستاد با حجتی بسنده که قرآن است و موعظتی که درمان است و دعوتی که جبران کننده زیان است. بدو حکم‌های نادانسته را آشکار کرد و بدعت‌ها را که در آن راه یافته بود کوفت و به کنار کرد و حکم‌های گونه‌گون را پدیدار. پس هر که جز اسلام را پیروی کند، به یقین بدبخت است و پیوند او با خدا بریده و به سر در افتادن او سخت. پایان کارش اندوهی است دراز و عذابی دشوار و جانگداز[۳۰].[۳۱]

امنیت و عدالت اجتماعی

بی‌گمان، اگر اعتقاد به مبدأ و معاد نباشد، هیچ عامل دیگری نمی‌تواند امنیت اجتماعی را در همه ابعاد تضمین کند. انسانی که به خداوند اعتقاد دارد و زندگی دنیوی را پلی برای عبور به سرای ابدی می‌داند، هیچ‌گاه به خود اجازه تجاوز به مال و جان دیگران نمی‌دهد[۳۲] و با دیگران در صلح و صفا زندگی می‌کند. مسلمانان صدر اسلام در سایه همین باورها بود که از نعمت امنیت و عدالت اجتماعی برخوردار شدند و با پذیرش اسلام، اخوت و برادری دینی را جایگزین بغض‌ها و کینه‌های قبیلگی ساختند. امیرمؤمنان(ع) درباره این کارکرد بعثت پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «کینه‌ها را بدو بنهفت و خون‌ها به برکت او بخفت. مؤمنان را بدو برادران هم‌کیش ساخت و جمع کافران را پریش»[۳۳].

قرآن کریم نیز، پیوسته امنیت و اخوت اجتماعی را یکی از نعمت‌های بزرگ الهی که مسلمانان در سایه پذیرش اسلام به آن دست یافتند، خوانده است: ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ[۳۴].

﴿وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مَا أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۳۵]. به راستی، چه چیز جز سرسپردگی در برابر احکام الهی و تحقق حکومت اسلامی می‌توانست جنگ‌های یکصد و بیست ساله[۳۶] دو قبیله بزرگ اوس و خزرج را به پایان رساند؛ کسانی که شب و روز در حال آماده باش نظامی بودند[۳۷] و کینه‌های دیرینه را به فرزندان خود منتقل می‌نمودند؟ بر اساس منابع تاریخی، برخی دانایان این دو قبیله، که از آن همه قتل و غارت و ناامنی به ستوه آمده بودند، پس از آشنایی با دعوت پیامبر اسلام(ص)، دوای درد خود را در پیروی از احکام او یافتند. پیامبر اکرم(ص) نیز در نخستین ملاقات با دو تن از بزرگان قبیله خزرج، اصول دعوت خویش را پس از اقرار به توحید الهی و نبوت پیامبر، با قرائت آیاتی از قرآن کریم، چنین بیان فرمود[۳۸]: ﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ * وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[۳۹].

پس از هجرت پیامبر به مدینه نیز جنگ‌هایی فراوان میان مسلمانان و مشرکان در گرفت؛ اما این کجا و آن کجا. این جنگ‌ها همه در راه حق و برای دست‌یابی به اهداف متعالی بود و آن جنگ‌ها برخاسته از عصبیت‌های جاهلی و در دفاع از حسب و نسب قبیلگی. این در راه اجرای حکم خدا و پیروی از فرستاده او بود و آن جنگ‌ها به پیروی از خواهش‌های نفسانی و انگیزه‌های شیطانی به تعبیر امام علی(ع)، صحابه پیامبر اکرم(ص) هنگامی که به جهاد می‌رفتند، بصیرت‌ها و اندیشه‌های روشن خود را بر روی شمشیرها حمل می‌کردند و انگیزه بلند الهی خود را در این مسیر به خوبی می‌دانستند: «وَ حَمَلُوا بَصَائِرَهُمْ عَلَى أَسْيَافِهِمْ‌»[۴۰].

یکی از ناهنجاری‌های بزرگ اجتماعی، تبعیض نژادی و فخرفروشی‌های طبقاتی است. در عصر بعثت، هر چند رویارویی قوم عرب با نژادهای دیگر، چندان مطرح نبود، وابستگی‌های خانوادگی و قبیله‌ای مایه فخرفروشی‌های فراوان می‌گردید و یکی از ویژگی‌های بارز جاهلیت به شمار می‌رفت. قرآن کریم، یگانه عامل برتری را تقوای الهی معرفی می‌کند و بر فخر فروشی‌ها و خویشاوند پرستی‌ها مهر بطلان می‌زند: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ[۴۱].

پیامبر اکرم(ص) بارها در گفتار و کردار خویش، تعصبات قبیله‌ای را بی‌ارزش می‌خواند و با تأکید بر یکسانی نژادهای بشری، مدینه فاضله‌ای ترسیم می‌کند که در آن نه تنها افراد دو قبیله، بلکه عرب و عجم نیز جز در سایه تقوا بر یکدیگر برتری ندارند؛ چنان‌که در خطبۀ حجة الوداع می‌فرماید: ای مردم، به درستی که پروردگار شما یکی است و همگی از آدمید و آدم از خاک. نزد خدا آن کس گرامی‌تر است که پرهیزگارتر است. پس عرب نمی‌تواند بر غیر عرب دعوی برتری کند، جز به تقوای الهی[۴۲].

بدین‌سان، امیرمؤمنان(ع)، مردم را از بازگشت به سنت‌های جاهلی برحذر می‌دارد و تنها، اخلاق پسندیده را شایسته تعصب می‌شمارد و از آنان می‌خواهد که نعمت وحدت را که در سایه حکومت اسلامی به دست آورده‌اند ـ پاس بدارند و با فرقه‌گرایی و تعصب بی‌جا، وحدت جامعه اسلامی را - که میراث پیامبر گرامی است ـ از کف ندهند. هان بترسید! بترسید از پیروی مهتران و بزرگانتان که به گوهر خود نازیدند و نژاد خویش را برتر دیدند.... پس اگر به ناچار تعصب ورزیدن باید، در چیزی تعصب ورزید که شاید: در خوی‌های نیک و گزیده و کردارهای پسندیده ... شما رشته فرمانبرداری را از گردن گشادید و به داوری‌های دوران جاهلیت رضا دادید؛ در دژ خدایی که پیرامونتان بود رخنه نهادید. همانا خدای سبحان بر جماعت این امت - مسلمان - منت نهاد و به الفت، آنان را با یکدیگر پیوند داد؛ پیوندی که در سایۀ آن بچمند و در پناه آن بیارمند.... شما پس از هجرت و ادب آموختن از شریعت، به خوی بادیه نشینی بازگشتید و پس از پیوند دوستی دسته - دسته شدید[۴۳].[۴۴]

شکوفایی اقتصادی

با اینکه اسلام بنیان خویش را بر مبدأ و معاد می‌نهد، به هیچ رو از معاش مردم غافل نمی‌ماند و بر اساس این اصل که مَن لا مَعاشَ لَهُ لا مَعادَ لَهُ سعادت دنیوی مردم را نیز نادیده نمی‌گیرد و می‌کوشد عارفانی کارگر و زاهدانی برخوردار و بیدار و سیاست‌مدارانی پارسا و منزویانی اجتماعی و خداپرستانی خدمتگزار و روحانیونی دنیادیده و دنیادارانی معنوی بسازد[۴۵]. نمونه عینی این برنامه اسلامی را می‌توان در مقایسه میان وضعیت اقتصادی جامعه پیش و پس از بعثت باز یافت.

از دیدگاه امیرمؤمنان(ع) با آمدن پیامبر اسلام(ص) اوضاع پریشان مردم رو به سامان نهاد و آسیاب زندگی‌شان به چرخش افتاد. خود آن حضرت نیز با بهره‌گیری از تعالیم رسول اکرم(ص)، عمران و آبادی شهرها را یکی از برنامه‌های اصلی زمامداران مسلمان می‌شمارد و به کارگزاران خود سفارش می‌کند که پیش از آن‌که به گرفتن مالیات بپردازند، در آبادی و رفاه اقتصادی سرزمین‌های اسلامی بکوشند. باید نگریستنت به آبادی زمین بیش‌تر از ستاندن خراج بود، که ستاندن خراج جز با آبادانی میسر نشود و آن‌که خراج خواهد و به آبادانی نپردازد، شهرها را ویران کند و بندگان را هلاک سازد[۴۶].

از نگاه قرآن، ایمان به خدا و تقوای الهی، بزرگ‌ترین عامل رفاه اقتصادی به حساب می‌آید؛ یعنی اگر مردم به خدا ایمان آورند و پارسایی پیشه کنند، رفاه و آسایش اقتصادی در پی می‌آید و درهای برکات آسمانی و زمینی گشوده می‌شود[۴۷]: ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ[۴۸].

امام علی(ع) با الهام از این حقیقت قرآنی، شناخت صحیح دین و پیروی درست از آن را وسیله تحقق عدالت اجتماعی و اقتصادی و برچیده شدن هر گونه ظلم و نابرابری دانسته، می‌فرماید: سوگند به خدایی که دانه را شکافت و جاندار را آفرید، اگر دانش را از سرچشمه‌اش بر می‌گرفتید و خیر را از جایش پی می‌جستید و از میان راه به رفتن می‌پرداختید و حق را از گذرگاه روشنش می‌پیمودید، راه‌ها برای شما روشن می‌گشت و نشانه‌های هدایت آشکار می‌گردید و فروغ اسلام شما را فرا می‌گرفت. در آن صورت، دیگر هیچ که کس سنگینی بار زندگی را حس نمی‌کرد و هیچ مسلمان یا کسی که در پیمان مسلمانان است، گرفتار ستم نمی‌گشت[۴۹].

افزون بر این، پیامبر اکرم(ص) برای بهبود وضعیت اقتصادی مردم، برنامه‌هایی ویژه به کار بست که عملی شدن برخی از آنها در صدر اسلام، توانست وضعیت اقتصادی جامعه را دگرگون سازد. با توجه به آیات قرآن، سنت پیامبر(ص) و احادیث اهل بیت(ع) برخی از اصول و برنامه‌های اقتصادی پیامبر اکرم(ص) را می‌توان چنین برشمرد: تأکید بر انفاق مال، وجوب زکات، عدالت اقتصادی، تعاون اجتماعی، کار و تلاش، قناعت در مصرف، مبارزه بی‌امان با فقر اقتصادی و گران‌فروشی و سرمایه‌داران بی‌درد، تحریم معاملات ربوی، احتکار، اسراف و تبذیر[۵۰].[۵۱]

انقلاب علمی و فرهنگی

پیامبر اکرم(ص) انقلابی عظیم، علمی و فرهنگی، به معنای دقیق کلمه برپا کرد. در حقیقت، دیگر دگرگونی‌های اجتماعی در جامعه پس از بعثت، برخاسته از این نهضت علمی - فرهنگی بود. مبارزه با جهل و نادانی، که سراسر زندگی مردمان عصر بعثت را فرا گرفته بود، از اصلی‌ترین دغدغه‌های پیامبر اکرم(ص) بود. در نخستین آیاتی که بر پیامبر نازل شد، از خواندن و نوشتن سخن به میان آمد[۵۲] و در واقع، جهت‌گیری کلی دعوت اسلام آشکار گردید.

پیامبر اکرم(ص) در آغاز ورود به مدینه، عبدالله بن سعید را مأمور ساخت به مردم مدینه خواندن و نوشتن بیاموزد[۵۳]. پس از جنگ بدر، یکی از راه‌های آزادی اسیران باسواد را، تعلیم خواندن و نوشتن به ده نفر از نوجوانان و جوانان مدینه قرار داد[۵۴]. پیوسته به نوشتن معارف و دانش‌ها توصیه می‌کرد[۵۵] و یکی از حقوق فرزندان را بر پدر، تعلیم کتابت به او می‌دانست[۵۶]. هنوز چند سال از هجرت به مدینه نگذشته بود که حلقه‌های علمی فراوانی در گوشه و کنار مسجد پیامبر تشکیل شد[۵۷] و این در حالی بود که جنگ و جهاد در راه خدا و مبارزه با دشمنان دین، یکی از دغدغه‌های اصلی مسلمانان به شمار می‌رفت. همین سفارش‌ها به علم‌آموزی و تکریم عالمان سبب شد که نهضت قلم پدید آید و همان مردمی که افراد باسوادشان انگشت‌شمار بودند، چنان رو به علم و دانش و خواندن و نوشتن آوردند که گروهی از آنان در مدینه چند زبان را آموختند و توانستند پیام اسلام را با زبان‌های گوناگون به سراسر جهان ابلاغ کنند[۵۸].[۵۹]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. جبران مسعود، الرائد، ج۱، ص۳۸۸؛ دو واژه بعث و بعثت مصدر فعل بعث یبعث می‌باشند.
  2. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۱۳۲.
  3. ابن منظور، لسان العرب، ج۲، ص۱۱۶.
  4. ابوالفضل داورپناه، انور العرفان، ج۲، ص۸۳.
  5. حاجی‌زاده، یدالله، بعثت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۱۸۶؛ فرهنگ شیعه، ص ۱۵۹؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۴۳.
  6. «بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
  7. حاجی‌زاده، یدالله، بعثت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۱۸۶.
  8. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۴۳.
  9. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۳۵.
  10. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۳۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۴۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۹۰.
  11. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۹۳-۲۹۴؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۵۲.
  12. کلینی، الکافی، ج۴، ص۱۴۹؛ شیخ طوسی، التهذیب، ج۴، ص۳۰۴.
  13. «بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید آدمی را از خونپاره‌ای فروبسته آفرید بخوان و (بدان که) پروردگار تو گرامی‌ترین است همان که با قلم آموزش داد به انسان آنچه نمی‌دانست آموخت» سوره علق، آیه ۱-۵.
  14. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۳۷.
  15. حاجی‌زاده، یدالله، بعثت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۱۸۷-۱۸۸.
  16. «و گفتند: هیچ گاه از خدایان خویش دست برندارید و هرگز از ودّ و سواع و یغوث و یعوق و نسر، دست نکشید» سوره نوح، آیه ۲۳.
  17. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۵۰۰.
  18. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۹۹؛ عبدالرحمن سهیلی، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۲، ص۲۸۳-۲۸۴؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۲، ص۳۰۵.
  19. سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
  20. ﴿وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ «و نعمت‌های خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دل‌های شما را الفت داد» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
  21. نهج‌البلاغه، ص۴۴.
  22. نهج‌البلاغه، ص۴۴.
  23. حاجی‌زاده، یدالله، بعثت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۱۹۰.
  24. نهج البلاغه، خطبه ۱، ص۶.
  25. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲، ص۲۲۰.
  26. ر.ک: بحار الانوار، ج۱۸، ص۱۸۰؛ ج۱۰، ص۱۸۱، ح۱۵.
  27. بحار الانوار، ج۱۸، ص۲۰۲.
  28. نهج البلاغه، خطبه ۱۴۷، ص۱۴۲.
  29. «بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.
  30. نهج البلاغه، خطبه ۱۶۱، ص۱۶۴.
  31. یوسفیان و شریفی، مقاله «بعثت و نبوت»، دانشنامه امام علی ج۳، ص ۵۹.
  32. ر.ک: المیزان، ج۹، ص۱۱۸-۱۲۱.
  33. نهج البلاغه، خطبه ۹۶، ص۸۸. همچنین ر.ک: خطبه ۲۳۱، ص۲۶۴؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۱-۲، ص۱۶۱.
  34. «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید و نعمت‌های خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دل‌های شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید؛ بدین‌گونه خداوند آیات خود را برای شما روشن می‌گوید باشد که شما راهیاب گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
  35. «و دل‌های آنان را با هم پیوستگی داد؛ اگر همه آنچه را در زمین است می‌بخشیدی میان دل‌های آنها پیوستگی نمی‌دادی اما خداوند ایشان را با هم پیوستگی داد؛ بی‌گمان او پیروزمندی فرزانه است» سوره انفال، آیه ۶۳.
  36. مجمع البیان، ج۱-۲، ص۶۱۳.
  37. بحار الانوار، ج۱۹، ص۸.
  38. بحار الانوار، ج۱۹، ص۸-۱۰؛ الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج۲، ص۱۹۳-۱۹۴.
  39. «بگو: بیایید تا آنچه را خداوند بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک او نگیرید و به پدر و مادر نیکی کنید و فرزندانتان را از ناداری نکشید؛ ما به شما و آنان روزی می‌رسانیم؛ و زشتکاری‌های آشکار و پنهان نزدیک نشوید و آن کس را که خداوند (کشتن او را) حرام کرده است جز به حق مکشید؛ این است آنچه شما را به آن سفارش کرده است باشد که خرد ورزید * و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونه‌ای که (برای یتیم) نیکوتر است تا به برنایی خود برسد و پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید؛ ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کنیم؛ و چون سخن می‌گویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد؛ و به پیمان با خداوند وفا کنید؛ این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پند گیرید» سوره انعام، آیه ۱۵۱-۱۵۲.
  40. نهج البلاغه، خطبه ۱۵۰، ص۱۴۶.
  41. «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز‌شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.
  42. ابن شعبه حرانی، حسن، تحف العقول عن آل الرسول، ص۳۴؛ بحار الانوار، ج۷۳، ص۳۵۰؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۱۰.
  43. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲، ص۲۱۱-۲۲۳.
  44. یوسفیان و شریفی، مقاله «بعثت و نبوت»، دانشنامه امام علی ج۳، ص ۶۰.
  45. شریعتی، علی، اسلام‌شناسی (درس‌های دانشگاه مشهد)، ص۳۸.
  46. نهج البلاغه، نامه ۵۳، ص۳۳۳.
  47. ر.ک: المیزان، ج۸، ص۲۰۱.
  48. «و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه می‌کردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.
  49. حکیمی، محمدرضا و دیگران، الحیاة، ترجمه احمد آرام، ج۲، ص۴۴.
  50. آیات و روایات مربوط به هر کدام از این عناوین، همراه با توضیحات سودمندی، در کتاب الحیاة، ج۶-۳ گرد آمده است.
  51. یوسفیان و شریفی، مقاله «بعثت و نبوت»، دانشنامه امام علی ج۳، ص ۶۴.
  52. ﴿اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ * خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ * اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ * الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ «بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید * آدمی را از خونپاره‌ای فروبسته آفرید * بخوان و (بدان که) پروردگار تو گرامی‌ترین است * همان که با قلم آموزش داد * به انسان آنچه نمی‌دانست آموخت» سوره علق، آیه ۱-۵.
  53. عسقلانی، احمد بن حجر، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۳۴۴، شماره ۱۷۷۷.
  54. حلبی شافعی، علی بن برهان الدین، السیرة الحلبیه، ج۲، ص۱۹۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۲؛ معروف حسنی، هاشم، سیرة المصطفی نظرة جدیده، ص۳۶۲؛ الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج۳، ص۲۵۷-۲۵۸.
  55. بحار الانوار، ج۲، ص۱۵۱-۱۵۲، باب ۲۰، ح۳۵-۳۶.
  56. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۴۸۱، ح۲۷۶۴۴.
  57. مکاتیب الرسول، ج۱، ص۱۰۷.
  58. مطهری، مرتضی، پیامبر امی، ص۵۱.
  59. یوسفیان و شریفی، مقاله «بعثت و نبوت»، دانشنامه امام علی ج۳، ص ۶۶.