بحث:آیا اعتقاد به علم غیب امام غلو است؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۵: خط ۴۵:


===نتیجه گیری===
===نتیجه گیری===
کسی‌ که چیزی از علم غیب و قدرت غیبی‌ را برای‌ غیر [[خداوند متعال]] [[اثبات]] می‌‏کند و می‌‏گوید: آنان به طور [[استقلال]] علم غیب نداشته بلکه به [[اذن خدا]] دارای آن هستند، اشتباه نکرده است و بر عکس کسی‌ که برای‌ غیر خداوند [[معتقد]] به اصالت و استقلال در علم غیب است با فهم عوام‌الناس [[قضاوت]] کرده و چنین کسی‌ خالی‌ از [[غلو]] نیست، هر چند بگوید این اصالت و استقلال را خداوند به آنان داده است؛ لذا هر گونه شائبه [[غلوّ]]، از إسناد علم غیب به هر شخصی که [[دلیل]] بر آن اقامه شده باشد، منتفی است<ref>ر.ک. [[سید محمد حسین طباطبایی|طباطبایی، سید محمد حسین]]، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۳۱۷؛ [[سید حبیب بخارایی‌زاده|بخارایی‌زاده، حبیب]]، [[علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت (پایان‌نامه)|علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت]]، ص ۱۱۷.</ref>.
اگر منظور از [[علم غیب]] چنانچه در لغت آمده، مطلق [[علوم]] فراطبیعی و غیرحسی باشد، ادعای چنین علومی در [[حق]] [[معصومین]] {{ع}} [[غلو]] نخواهد بود. همچنین اگر مراد از علم غیب را همان علوم مختص [[ذات الهی]] بدانیم که [[خدای متعال]] نیز آنرا برای احدی قرار نداده است مگر به [[اذن]] و [[اراده]] خود که برخی اولیای [[برگزیده]] خود را از بخشی از آن [[آگاه]] ساخته، بر این اساس از آنجا که بر مبنای رایج [[قرآنی]] و [[روایی]] هرچند علوم و آگاهی‌های معصومین به [[دلیل]] آنکه موهبتی و اعطایی از جانب خداست، [[علم به غیب]] شمرده نمی‌شود اما ادعای برخورداری معصومین {{ع}} از نوعی [[علم ویژه]] در اینجا نیز غلو نخواهد بود. اما اگر منظور از علم غیب طبق تعریف مشهور [[متکلمان]] همچون [[شیخ مفید]]<ref>شیخ مفید، محمد بن نعمان، اوائل المقالات، ص۶۷.</ref>، [[علوم ذاتی]]، غیرمستفادِ از غیر و غیرتعلیمی باشد، ادعای [[غیب]] برای معصومین {{ع}} غلو است<ref>ر.ک: مسعودی، سید محمد علی، تفاوت کاربردهای کلامی و روایی وازه غیب در ترکیب اضافی علم غیب، نخستین همایش ملی واژه‌پژوهی در علوم اسلامی، ص۴ و ۵.</ref>.


==پاسخ تفصیلی==
==پاسخ تفصیلی==

نسخهٔ ‏۱۸ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۵۹

پاسخ اجمالی

معناشناسی

غیب

معنای لغوی

غیب در لغت[۱] به امری که از حس پوشیده باشد، اطلاق شده است، خواه آن چیز هم اکنون تحقق یافته باشد یا بعد از این تحقق پیدا کند؛ ‌این واژه در مقابلِ شهود است به‌ معنای چیزی که با حواس قابل درک باشد[۲].

معنای اصطلاحی

برای غیب سه اصطلاح مختلف وجود دارد که عبارت است از:

  1. اصطلاح قرآنی و حدیثی: مراد از غیب از منظر قرآن[۳] و روایات[۴]، مطلقِ علوم فراطبیعی و غیراکتسابی نیست، بلکه غیب تنها به آن دسته از علومی اطلاق می‌شود که خدای متعال آگاهی از آنها را تنها به خود اختصاص داده و احدی از مخلوقاتش اعم از انبیاء، ملائکه و غیر ایشان را نیز از آن مطلع نکرده است. هرچند در این قسم نیز گاهی خداوند اراده کرده و علومی را از خزانه غیب خود در اختیار برخی برگزیدگان خویش قرار داده است[۵].[۶]
  2. اصطلاح کلامی: غیب در اصطلاح متکلمان به اموری همچون حوادث گذشته و آینده یا اور حالی که اطلاع از آنها از راه‌های طبیعی ممکن نیست مثل آگاهی از آنچه در مکانی دوردست اتفاق افتاده اطلاق می‌شود. به دیگر سخن مراد از غیب چیزی است که تحت حس و درک آدمی قرار ندارد به همین جهت شناخت آن بدون کمک گرفتن از اسباب غیر عادی ممکن نیست[۷]. مانند خدای سبحان و برخی از نشانه‌های او همچون: وحی، فرشتگان و رستاخیز که همه آنها از حواس ما غایب‌اند. به دیگر سخن مفهوم خاص غیب عبارت است از حقایق پشت پردۀ واقعیات و رویدادهای عالم طبیعت که حواس و ذهن و دیگر ابزار شناخت معمولی راهی به آنها ندارد. غیب در این حالت به معنای پنهان از ادراکات افراد عادی است؛ خواه ادراکات حسی یا ادراکات عقلی. البته غیب، زمانی غیب است که به غیر خدای متعال نسبت داده شود؛ وگرنه هیچ موجودی برای خدا غیب نیست و همه امور مشهود او هستند: عَالِمِ الْغَيْبِ لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الأَرْضِ[۸].[۹]
  3. اصطلاح عرفی: در اصطلاح رایج عرفی نیز مراد از غیب چیزی است که پوشیده از حس انسان بوده و با حواس رایج پنجگانه نمی‌توان از آن آگاهی یافت. اصطلاح عرفی غیب همانند معنای لغوی آن است.

علم غیب

براساس آنچه در معنای اصطلاحی غیب گفته شد، علم غیب نیز دارای سه اصطلاح مختلف است:

  1. اصطلاح قرآنی و حدیثی: در این اصطلاح علم به غیب فقط به علوم اختصاصی خداوند متعال (علوم مکنون و مستأثر) که ذاتی بوده و اکتسابی نیستند اطلاق می‌شود و به علم دیگران اگرچه به تعلیم الهی یا اعطای او باشد غیب گفته نمی‌شود.
  2. اصطلاح کلامی: در اصطلاح رایج متکلمان، علم به غیب به کیفیت خاصی از دانش اطلاق می‌شود که ذاتی و غیرتبعی بوده و از دیگران فراگیری نشده باشد یعنی مستفاد نباشد. لذا در این اصطلاح نیز، علم به غیب مختص ذات خداوند است و به علم دیگران هرچند ویژه باشد، غیب گفته نمی‌شود. مراد از غیب در اصطلاح رایج متکلمان همانند معنای غیب در فرهنگ قرآنی و حدیثی است[۱۰].
  3. اصطلاح عرفی: مراد از علم به غیب در اصطلاح عرفی آن ناظر به معنای لغوی غیب است. براین اساس مراد از علم به غیب از منظر عرفی آگاهی از چیزهایی است که بیرون از دید و حواس ظاهری قرار دارند، خواه مربوط به حوادث کنونی باشد و یا آینده، به‌عبارت دیگر علم غیب، علم غیر عادی و خدادادی است، ‌نه دانش‌هایی که از راه دلایل و حواس ظاهری و فنون اکتسابی به دست می‌آیند[۱۱]. در این اصطلاح به دانش‌های اکتسابی از راه غیرحواس و تبعی که ذاتی نباشند هم غیب اطلاق می‌شود.

غلو

غلو در لغت به معنای زیاده روی، افراط، بالابردن و تجاوز از حد خود است[۱۲] و در اصطلاح دینی به معنای افراط در عقیده و زیاده‌روی در اعتقاد به جایگاه و موقعیت اشخاص، فراتر از چیزی که شرع ترسیم کرده تعریف شده است[۱۳]. برخی هم آنرا به "تجاوز از حد وحی به اینکه انبیاء و ائمه (ع) متصف به صفاتی شوند که خداوند برای آنها قرار نداده مانند: اعتقاد به اینکه خداوند امر عالم را به آنها واگذار نموده و خود کنار رفته یا اعتقاد به خدایی آنها داشته و آنها را از حدود بشریّت خارج کرده و به الوهیت داخل کند" و... معنا کرده‌اند[۱۴].

این واژه به طور کلی در اصطلاح متکلمان[۱۵]، رجالیان[۱۶] و علمای ملل و نحل[۱۷] نیز در همین معنا به کار رفته است هر چند هر یک از آنان در تعریف و بیان مصادیق این واژه موضع مختلفی گرفته‌اند. بر اساس قرائن موجود در ادبیات این محققان، از باورهایی همچون «انکار مرگ امام»، «باور به خدایی او»، «عقیده به حلول خداوند در وجود او»[۱۸]، "قرار دادن انبیا و صالحان در مرتبه ربوبی" و "گرویدن به ایشان با اعتقاد به اینکه سزاوار پرستش‌اند"[۱۹]، به غلو تعبیر شده و کسی که به یکی از این امور معتقد باشد، "غالی" نام گرفته است[۲۰].

دیدگاه‌های موجود درباره غلو بودن یا عدم غلو اعتقاد به علم تام معصوم (ع)

در این باره دو نظریه وجود دارد:

١. غلو بودن اعتقاد به علم غیب معصوم

در مسأله علم غیر خداوند به غیب، شبهاتی خصوصاً از طرف وهابیت مطرح شده است[۲۱]. پیروان اندیشه وهابی ضمن پافشاری بر عقیده انحصار علم غیب به خداوند، باورمندی به آگاهی غیر خداوند از غیب را غلو، شرک و کفر می‌دانند[۲۲]. اشکال این است کـه اگر پیامبر (ص) و امامان (ع) علم به غیب دارند، چرا خداوند در آیات قرآن، آن را به خود اختصاص داده و از غیر خود نفی کرده است؟ شبهه دیگر این است که علوم غیبیه تنها از آن خداوند است، لذا ادعای آگاهی تام امامان (ع) از غیب، به منزله شریک دانستن آنان با خدای متعال در این صفت و بالاتر بردن آنها از جایگاه خویش است که این همان "غلو" است.

البته آنان منکر تعلیم بخشی از علوم غیبی به برخی از انبیا (ع) نیستند؛ یعنی خداوند متعال، بعضی از غیب‌ها را ـ آن هم در محدودۀ احکام شریعت ـ به واسطۀ وحی به فرستادگان خود اطلاع داده است؛ چرا که برخورداری انبیا (ع) از علم غیب به عنوان معجزه و دلیل نبوت آنان بوده است؛ بر این اساس باید گفت: از منظر ایشان غیر از انبیاء (ع) احدی از علم غیب برخوردار نیست و ادعای برخوردای ائمه (ع) از غیب غلو و شرک است[۲۳].

٢. غلو نبودن اعتقاد به علم غیب معصوم

پیروان مذهب امامیه اصل برخورداری معصومین (ع) از علوم فراطبیعی و غیرحسی که در برخی اصطلاحات و استعمالات از آن به علم غیب و در برخی استعمالات دیگر (اصطلاح لغوی و عرفی) به علم ویژه یاد می‌شود، غلو نمی‌دانند. براین اساس سه نوع دلیل امکانی، عقلی و وقوعی اقامه گردیده است:

  1. دلیل امکانی: اگر خداوند خودش مخلوقی خلق کرده و او را عالم و آگاه بر اعمال بشر کرده و در سائر صفات نیز او را به آخرین کمال که از تصوّر ما خارج است، نائل کرده باشد، این مسأله نه تنها به لحاظ عقلی ممکن است، بلکه معنای غلو نیز در این فرض منتفی است و از طرفی اگر خدای متعال به او برای اثبات حقّانیت خود قوۀ اعجاز مرحمت فرموده به طوری که با اذن پروردگار می‌تواند مرده زنده کرده و قبض روح نماید، چنانچه حضرت عیسی(ع) انجام می‌‌داده، لذا دیگر نمی‌توان گفت این فیض الهی فراتر از حق اوست[۲۴].
  2. دلیل عقلی: علوم خداوند ذاتی، ازلی، حقیقی و غیر مخلوق است و علوم مخلوقین ممکن، اعطایی، حادث و مخلوق. در علوم خدا تغییر، ممتنع و در علم خلق تبدل ممکن است[۲۵]. با توجه به خصوصیات این دو علم، دستیابی مخلوقین به علوم، به صورت کامل، جز اعطاء از جانب خداوند نیست، بنابراین غلوی در کار نیست[۲۶].
  3. دلیل وقوعی: این دلیل از دو مقدمه تشکیل شده است:
    1. قرآن کریم از آگاهی برگزیدگان الهی از برخی علوم مختص به خدا خبر داده است[۲۷]، با این حال براساس برخی آیات معصومین(ع) هیچ‌گونه استقلالی در کسب علوم ندارند و هر کمالی که به آن رسیده‌ از ناحیۀ خداوند بوده و هر مقام و عظمتی که دارند خداوند به آنها اعطاء کرده است، به طوری که خدای متعال اطاعت از آنها را در ردیف اطاعت از خود قرار داده است: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۲۸].[۲۹].
    2. در برخی آیات قرآن کریم از مشاهده اعمال انسان‌ها توسط برخی از برگزیدگان الهی سخن به میان آمده است: يَعْتَذِرُونَ إِلَيْكُمْ إِذَا رَجَعْتُمْ إِلَيْهِمْ قُلْ لَا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللَّهُ مِنْ أَخْبَارِكُمْ وَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ[۳۰]، وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ[۳۱]. در آیه نخست خدای متعال به منافقان خبر می‌دهد که به زودی خداوند و پیامبرش اعمال شما را خواهند دید و آنگاه به سوی دانای پنهان و آشکار بازگردانده می‌شوند و در آیه دوم خداوند خطابش را به همه متوجه ساخته و می‌فرماید: بگو عمل کنید که خداوند و فرستاده او و مؤمنان اعمال شما را می‌بینند. در آیه دوم افزون بر اینکه مخاطبان عموم افرادند، دیدن اعمال آنان علاوه بر خداوند و پیامبر اکرم(ص) به مؤمنان نیز نسبت داده شده است.

مهمترین پرسشی که در اینجا مطرح می‌شود این است که این مشاهده در آخرت رخ می‌دهد یا در دنیا؟ به عبارت دیگر، اعمال مردم در قیامت به خداوند، پیامبر و مرمنان عرضه می‌شود و آنان از کارهای انسان‌ها آگاه می‌شوند یا اینکه این مشاهده و آگاهی مربوط به دنیاست؟ دسته‌ای از مفسرین معتقدند این مشاهده مربوط به دنیا و پیش از قیامت است[۳۲] زیرا با توجه به اینکه بخش دوم در هر دو آیه از بازگشت انسان‌ها به سوی خداوند خبر می‌دهند لذا بخش اول در این آیات، نمی‌تواند مربوط به آخرت باشد، چراکه در غیر این صورت بخش دوم که از علم خداوند در قیامت خبر می‌دهد، تکراری بی‌فایده خواهد بود. براین اساس باتوجه به آنچه گذشت، مقصود از فراز وَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ یا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ نمی‌تواند همان مشاهده و علم در قیامت باشد، ضمن اینکه دیدن اعمال پیش از قیامت با قرینه جمله ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ یا وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ که از مرگ انسان خبر می‌دهند، به اعمال انسان در دنیا اشاره دارد نه برزخ[۳۳].

پرسش دیگر این است که مراد از "مؤمنان" در آیه دوم چه کسانی هستند؟ روشن است که مراد، همه مؤمنان نیستند بلکه گروه خاصی مقصود است، زیرا بالوجدان بسیاری از مؤمنان را می‌شناسیم که از کردارهای دیگران آگاهی ندارند و چنین علمی درباره مؤمنان عادی گزارش نشده است لذا قطعا گروه خاصی از مؤمنان مقصود آیه است که در روایات، امامان اهل بیت(ع) به عنوان مصادیق مؤمنان در این آیه نام برده شده‌اند[۳۴].

حال می‌گوییم باتوجه به این دو مقدمه که برگزیدگان الهی اعم از انبیاء و ائمه(ع) براساس قرآن کریم، در کتار خدای متعال در همین دنیا توانایی آگاهی از اعمال مردم و دیدن آنها را دارند و از طرفی این آگاهی و هر کمالی که واجد آن هستند را از ناحیه خدای متعال و با اعطای او به دست آورده‌اند، اعتقاد به علم تام آنان به معنای مثلاً آگاهی از همه اعمال بندگان در دنیا، نه تنها غلو نیست بلکه مشکلی به لحاظ عقلی و عرفی نیز ندارد.

نتیجه گیری

اگر منظور از علم غیب چنانچه در لغت آمده، مطلق علوم فراطبیعی و غیرحسی باشد، ادعای چنین علومی در حق معصومین (ع) غلو نخواهد بود. همچنین اگر مراد از علم غیب را همان علوم مختص ذات الهی بدانیم که خدای متعال نیز آنرا برای احدی قرار نداده است مگر به اذن و اراده خود که برخی اولیای برگزیده خود را از بخشی از آن آگاه ساخته، بر این اساس از آنجا که بر مبنای رایج قرآنی و روایی هرچند علوم و آگاهی‌های معصومین به دلیل آنکه موهبتی و اعطایی از جانب خداست، علم به غیب شمرده نمی‌شود اما ادعای برخورداری معصومین (ع) از نوعی علم ویژه در اینجا نیز غلو نخواهد بود. اما اگر منظور از علم غیب طبق تعریف مشهور متکلمان همچون شیخ مفید[۳۵]، علوم ذاتی، غیرمستفادِ از غیر و غیرتعلیمی باشد، ادعای غیب برای معصومین (ع) غلو است[۳۶].

پاسخ تفصیلی

معناشناسی غیب و غلو

غیب هر آن چیزی است که در دایرۀ محسوسات نباشد[۳۷]. غلو نیز در لغت به معنای تجاوز از حدّ و زیاده‌روی[۳۸] و در اصطلاح دینی عبارت است از اینکه:

  1. اهل بیت متصف به صفاتی شوند که خداوند برای آنها قرار نداده، مانند: اعتقاد به اینکه خداوند امر عالم را به آنها واگذار نموده و خود کنار رفته یا اعتقاد به خدایی آنها داشته و آنها را از حدود بشریّت خارج کرده و به الوهیت داخل کند و...[۳۹].
  2. کسی را در هر صفتی یا کمالی در عرض خدا و کنار خدا جا دهند و الا شائبه غلو و شرک منتفی است و این حقیقت را خود ائمه(ع) نیز فرموده‌اند: «درباره ما هر چه می‌خواهید بگویید اما به مرز بندگی نرسید و مبالغه نورزید»[۴۰]؛ «ما را بندگان و مخلوقات قرار دهید سپس هر چه خواستید به ما نسبت دهید»[۴۱]. لذا نفی سهو و نسیان و اثبات علم غیب هیچ‌کدام امام را ربّ و معبود نمی‌سازد، بلکه آنان را بندگانی با علم و عصمت عالی معرفی می‌کند[۴۲].
  3. ایشان را در صفاتی که اختصاص به خدا دارد شریک قرار دهیم، مثل: روزی دادن به مخلوقات و خلق کردن و حیات بخشیدن و قبض روح کردن.
  4. و یا در یکی از اوصاف ذکر شده، پیامبر(ص) و ائمه(ع) را مستقل بدانیم، در صورتی که امامان(ع) هیچ‌گونه استقلالی از خودشان ندارند و هر کمالی که به آن رسیده از ناحیۀ خداوند جلیل است و هر مقام و عظمت که دارند خداوند داده است. ائمه(ع) مخلوق خداوند هستند و هر کمال و اوصافی که دارند خداوند به آنها عنایت کرده بنابراین غلوّی در کار نیست[۴۳].

غلو نبودن اعتقاد به علم غیب امامان(ع)

برخی بر این باورند که غیب منحصرا مختص خدا است لذا اعتقاد به برخورداری معصوم از علم غیب به معنای ادعای برخورداری غیر خدا از صفات مختص خدا است که این مساله در نهایت مستلزم این است که غیر خدا را با خدا در آگاهی از غیب شریک و مساوی بدانیم و این همان تجاوز از حد شرع و غلو در حق معصوم و زمینه ‌ساز نوعی شرک بوده و صاحب این پندار مشرک شمرده می‌شود[۴۴].[۴۵] برخی نیز معتقدند خداوند تنها برخی از انبیا را از بعضی غیب‌ها آگاه کرده، آن هم در محدوده احکام شریعت و به واسطه وحی و علم غیب داشتن آنان معجزه و دلیل نبوت آنان بوده است. لذا غیر از انبیاء احدی از علم غیب برخوردار نیست. این افراد برای اثبات مدعای خود به پاره‌ای از ادله عقلی و نقلی استناد کرده‌اند. لذا به زعم ایشان اگر کسی اعتقاد داشته باشد به اینکه پیامبر(ص) و امامان(ع) به همه امور گذشته و آینده تا روز حشر و بلکه اخبار آسمان‌ها و آنچه پس از قیامت واقع می‌شود و به احوال شیعیان آگاهی و علم دارند، این اعتقاد، غلو در حق ایشان و فراتر از حد آنهاست[۴۶].

در پاسخ به این شبهه گفته شده است: انسان‌ها به قدر وسعت وجودی خود واجد برخی صفات الهی همچون رحمت، علم، قدرت و... هستند و این امر، غلوآمیز و شرک نیست، چون میان برخورداری انسان ها از این صفات و برخورداری خدای متعال از آنها، تفاوت هایی وجود دارد. شبهه فوق ناشی از برداشت نادرست از برخی آیات:قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ[۴۷] و عدم توجه به آیات دیگر: عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ[۴۸] است. علم غیب ائمه(ع) با ارادۀ الهی و در طول علم الهی و با اذن خداوند است. ارتباط حضرت مریم با فرشتگان: إذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ ...[۴۹]، الهام به مادر موسی(س): وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ[۵۰] و علوم جناب ذوالقرنین و آصف بن برخیا: قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ ...[۵۱]، نمونه‌هایی‌ هستند که نشان می‌دهند اعتقاد به ارتباط‌ ویژۀ امامان(ع) به ‌عنوان حجت‌های خداوند بعد از پیامبر(ص) با عالم غیب، غلوآمیز نیست؛ بلکه ممکن بوده و قرآن کریم از رخ دادن آن در برخی موارد گزارش داده است.

در روایات نیز نقل شده، خداوند بزرگ‌تر و کریم‌تر از آن است که کسی را حجت خود بر مردم قرار دهد، اما اخبار آسمان‌ها و زمین را از او پنهان بدارد[۵۲].

تجربه نیز نشان داده، افراد عادی با دانش‌های عادی نمی‌توانند جهان را مدیریت کنند و به سعادت مطلوب برسانند، بنابراین داشتن پشتوانه قرآنی و مستند بودن به روایات معتبر، نادرستی ادعای یاد ‌شده را روشن می‌سازد.

با این توضیحات می توان گفت، ادعای نفی هرگونه علم الهی و ویژه از ائمه(ع)، دیدگاهی تفریطی و ناشی از مقایسه ائمه(ع) با پیشوایان اهل ‌سنت است[۵۳].

ماهیت علم غیب خدا و علم غیب معصوم

هر چند علم به غیب در اصل مخصوص خداوند است، اما خداوند قسمی از آنرا به برگزیدگان از مخلوقات مانند پیامبران و امامان تعلیم داده است: عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ[۵۴]. بر این اساس آیاتی که انحصار علم غیب را برای خداوند متعال ثابت می‌نمایند مانند: إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ[۵۵] ناظر به آن دسته از علوم غیبیِ ذاتی، استقلالی و نامحدود هستند که صرفا اختصاص به خداوند سبحان داشته و در این علم هیچ شریکی برای او متصور نیست، همچنین آیاتی که علم غیب را از پیامبر اکرم(ص) و سایر موجودات نفی می‌نمایند مانند: قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ[۵۶] هم ناظر به همین قسم از علم غیب‌اند؛ اما علم غیبی که امامان(ع) دارند با اراده و علم الهی و با اذن خداوند و تعلیم و عنایت اوست و به صورت ذاتی و استقلالی نیست[۵۷].

به عبارت دیگر ماهیت علم غیب معصوم با علم غیب الهی یکی نبوده و بلکه تفاوت هایی میان این دو وجود دارد که بر اساس آنها اعتقاد به برخورداری معصوم از علم غیب، نه تنها غلو محسوب نمی‌شود بلکه مطابق با آیات قرآن نیز هست. زیرا: علم غیب خداوند بالذات و قدیم است، اما علم غیب امامان و انبیاء بالغیر و مأذون از جانب خداوند و اعطائی است، لذا قرآن مجید به صراحت علم غیب بالذات و مستقل را از غیر خدا نفی می‌کند. همچنین علم غیب خداوند نامحدود بوده و هیچ استثناء و قیدی ندارد، اما علم غیب امام محدود به مقداری است که خداوند خواسته باشد. علم خدا به زمان و مکان خاصی منحصر نمی‌شود، زیرا علم او ذاتی است و نه اکتسابی و ذات خدا زمان و مکان ندارد. علم خدا به حالت خاصی منحصر نمی‌شود؛ زیرا علم او ذاتی است و نه اکتسابی و ذات خدا با تغییر حالت‌ها و رویدادها تغییر نمی‌کند. علم خدا ازلی و ابدی است. علم خدا اصیل است. علم غیب خدا، قدیم و پیش از همه مخلوقات و معلومات و علت معلومات است، ولی علمِ غیب انبیا و ائمه(ع) حادث و پس از معلومات و مغایر با ذات ایشان بوده و علت معلومات نیست، علم غیب الهی مانند اصل علم الهی، منشاء پیدایش اشیاء است، اما علم غیب انبیا و ائمه(ع) چنین نیست[۵۸].

امکان عقلی برخورداری معصوم از علم غیب

علاوه بر آنچه گذشت می‌توان امکان آگاهی معصوم از غیب را به لحاظ عقلی نیز ثابت نمود. برخی از این ادله عبارت‌اند از:

  1. علم فراوان و اتصال به منبع غیبی: صاحب مقام امامت و ولایت باید دارای علم سرشار و جوشیده از چشمۀ علم الهی باشد و اگر در میان امت، امامی این چنین نباشد حجت بودن آنان تمام نخواهد بود، چرا که جاهلان نمی‌توانند حجت الهی باشند[۵۹].
  2. قلمرو وسیع مأموریت ائمه(ع): دامنه مأموریت ائمه(ع) بسیار گسترده است، آنان باید علم و آگاهی کامل از اصول و فروع دین، اسباب سعادت و شقاوت و هدایت و حکومت بر انسان داشته باشند و قلمرو مأموریت آنها شامل ظاهر و باطن، گذشته، آینده، جسم و جان و آخرت تا قیامت می‌شود[۶۰].
  3. خلافت و جانشینی امامان(ع): ائمه(ع)، خلیفۀ مطلق ‌و جانشین ‌خداوند در زمین هستند، علمی‌ را که‌ خداوند به‌ پیامبران(ع)‌ داده، افراد عادی‌ به ‌آن ‌دسترسی ‌ندارند. چراکه آنان مظهر صفات‌ خداوند هستند‌ لذا باید در دانش‌ و آگاهی‌ وسیع‌ نیز مظهر خداوند باشند[۶۱].
  4. لازمۀ عصمت: از باورهای‌ شیعیان‌ دربارۀ ائمه(ع)،‌ عصمت و محفوظ‌ بودن‌ از گناه‌، اشتباه‌ و غفلت‌ است. معصوم‌ بودن‌ از گناه‌ و خطا، در تمام‌ لحظه‌های‌ عمر و برخوردهای‌ زندگانی‌، زمانی ‌تحقق‌ می‌‌یابد که‌ دانش‌ و آگاهی‌ فراگیر شود و به‌ هر چیزی‌ در هر حال‌ علم‌ داشته‌ باشند[۶۲].
  5. لازمه برتری فاضل بر مفضول: لازم است خداوند برای هدایت مردم حجتی میان خود و بندگانش قرار دهد تا احکام را به مردم برسانند و آن حجت باید دارای تمام اوصاف کمال و مبرّا از خصلت‌های موجب نقصان باشد و نباید به گونه‌ای باشد که در معرض توهین و انتقاد و خرده‌گیری قرار گیرد و الا لازم می‌آید، مفضول جاهل بر فاضل عالم مقدم شود که عقلاً باطل است[۶۳].
  6. ضرورت امامت: وجود امام ضروری است و عقل ضرورت آنرا درک می‌کند و از دلیل ضرورت امام، علم خدادادی غیب ثابت می‌‌شود؛ زیرا امام تمام مقامات پیامبر(ص) به جز وحی را دارد و لوازم آن مقام مانند علم غیب را نیز باید داشته باشد[۶۴].

نتیجه گیری

کسی‌ که چیزی از علم غیب و قدرت غیبی‌ را برای‌ غیر خداوند متعال اثبات می‌‏کند و می‌‏گوید: آنان به طور استقلال علم غیب نداشته بلکه به اذن خدا دارای آن هستند، اشتباه نکرده است و بر عکس کسی‌ که برای‌ غیر خداوند معتقد به اصالت و استقلال در علم غیب است با فهم عوام ‌الناس قضاوت کرده و چنین کسی‌ خالی‌ از غلو نیست، هر چند بگوید این اصالت و استقلال را خداوند به آنان داده است؛ لذا هر گونه شائبه غلوّ، از إسناد علم غیب به هر شخصی که دلیل بر آن اقامه شده باشد، منتفی است[۶۵].

نکته:

  1. مطالب آقای علی اصغر رضوانی، مربوط به سؤال نیست.
  2. از پژوهشگران پایگاه تخصصی مرسلون، استفاده نشد چون مطالب آن در دیگر منابع آمده است.

پانویس

  1. طریحی، «مجمع البحرین»، ج۲، ۱۳۵ ـ ۱۳۴؛ ‌راغب اصفهانی، حسین بن محمد، ‌«المفردات»، ص ‌۶۱۶؛ فراهیدی، خلیل بن احمد، «کتاب العین»، ‌ج۴، ص ۴۵۴؛ ‌ابن‌منظور، محمد بن مکرم، «لسان العرب»، ‌ج۱، ص ۶۵۴ و طبرسی، فضل بن حسن، «مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن»، ج۱، ص ۱۲۱.
  2. ر.ک: طیب، سید عبدالحسین، «اطیب البیان فی تفسیر القرآن»، ج ۱، ص ۱۴۸؛ مطهری، مرتضی، «امدادهای غیبی در زندگی بشر»، ص ۵۵؛ فاضل لنکرانی، محمد، اشراقی، شهاب الدین، «پاسداران وحی»، ص ۱۶۷؛ سبحانی، جعفر، «منشور جاوید»، ج ۱۰، ص ۱۴۴؛ مصطفوی، سید حسن، مروی، احمد، «دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم»، فصلنامه قبسات، ص ۱۲؛ برنجکار، رضا، شاکر، محمد تقی، «مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران»، فصلنامه مطالعات تفسیری، ش ۱۰، ص ۶۶ و ۶۷؛ سبحانی، محمد تقی، هاشمی، سید علی، «قلمرو علوم پیامبر امام علی و صحابه در مهم‌ترین منابع حدیثی اهل سنت»، پژوهش‌نامه حکمت و فلسفه اسلامی، ش ۳، ص ۳۹ ـ ۴۰؛ خسروپناه، عبدالحسین، «کلام نوین اسلامی»، ج ۲، ص ۳۷۸؛ نادم، محمد حسن، «علم غیب از نگاه عقل و وحی»، ص ۷۵.
  3. مانند: وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ، سوره انعام، آیه ۵۹؛ وَيَقُولُونَ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ، سوره یونس، آیه ۲۰.
  4. در روایتی امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «همانا برای خداوند متعال دو علم وجود دارد؛ علمی که آن را ویژه خود قرار داده و کسی را نسبت به آن مطلع نساخته است، نه پیامبری از پیامبران و نه فرشته‌ای از فرشتگان و این همان فرمایش خداوند متعال در قرآن کریم است که فرمود: إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ و علمی که فرشتگان او از آن آگاهی دارند قطعا مورد آگاهی محمد(ص) و آل محمد(ع) است و آنچه ایشان از آن آگاهی دارند قطعا مرا نسبت به آن آگاه فرموده است، بزرگ از ما و کوچک از ما تا روز قیامت از آن مطلع هستند؛ «إن لله علمین علم استأثر به فی غیبه فلم یطلع علیه نبیا من أنبیائه و لا ملکا من ملائکته و ذلک قول الله تعالی إن الله عنده علم الساعة و ینزل الغیث و یعلم ما فی الأرحام و ما تدری نفس ما ذا تکسب غدا و ما تدری نفس بأی أرض تموت‏ و له علم قد اطلع علیه ملائکته فما اطلع علیه ملائکته فقد اطلع علیه محمد و آله و ما اطلع علیه محمد و آله فقد أطلعنی علیه [یعلمه‏] الکبیر منا و الصغیر إلی أن تقوم الساعة»؛ صفار، محمد بن حسن، «بصائر الدرجات»، ص ١٣١.
  5. عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد». سوره جن، آیه۲۶ - ۲۷.
  6. ر.ک: مسعودی، سید محمد علی، «تفاوت کاربردهای کلامی و روایی واژه غیب در ترکیب اضافی علم غیب»، نخستین همایش ملی واژه‌پژوهی در علوم اسلامی، ص۵.
  7. ر.ک: امینی، عبدالحسین، «الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب»، ج ۵، ص ۸۰؛ شاکر، محمد تقی، «منابع علم امام در قرآن و روایات»، ص ۱۱۹؛ سبحانی، جعفر، «مفاهیم القرآن»، ج ۳، ص ۴۰۲ ـ ۴۰۴؛ مهری، سید مرتضی، «آگاهی‌های غیبی»، ماهنامه پاسدار اسلام، ش ۱۵۵.
  8. «او دانای نهان است. هم ‏وزن ذره‌‏اى، نه در آسمان‌ها و نه در زمین از او پنهان نیست‏»؛ سوره سبأ، آیه ۳.
  9. ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، «ترجمه تفسیر المیزان»، ج ۱، ص ۷۳؛ جعفری، محمد تقی، «قرآن نماد حیات معقول»، ص ۱۶۶ ـ ۱۷۱؛ مکارم شیرازی، ناصر، «پیام قرآن»، ج ۷، ص ۲۱۲؛ جوادی آملی، عبدالله، «تفسیر تسنیم»، ج ۲، ص ۱۵۷؛ سبحانی، جعفر، «منشور جاوید»، ج ۱۰، ص ۱۴۴؛ مصباح یزدی، محمد تقی، «انسان‌شناسی»، ص ۳۹۹. ۴۰۰؛ خسروپناه، عبدالحسین، «کلام نوین اسلامی»، ج ۲، ص ۳۷۸؛ نادم، محمد حسن، «علم غیب از نگاه عقل و وحی»، ص ۷۵؛ موسوی، سید امین، «گستره و چگونگی علم امام از منظر کتاب سنت و عقل»، ص ۴۸.
  10. ر.ک: مسعودی، سید محمد علی، «تفاوت کاربردهای کلامی و روایی واژه غیب در ترکیب اضافی علم غیب»، نخستین همایش ملی واژه‌پژوهی در علوم اسلامی، ص٢ و ٣.
  11. ر.ک: امینی، عبدالحسین، «الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب»، ج ۵، ص ۸۰؛ سبحانی، جعفر، «مفاهیم القرآن»، ج ۳، ص ۴۰۲ ـ ۴۰۴؛ مهری، سید مرتضی، «آگاهی‌های غیبی»، ماهنامه پاسدار اسلام، ش ۱۵۵؛ شاکر، محمد تقی، «منابع علم امام در قرآن و روایات»، ص ۱۱۹؛ برنجکار، رضا، شاکر، محمد تقی، «مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران»، فصلنامه مطالعات تفسیری، ش ۱۰، ص ۶۶ و ۶۷.
  12. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، «المفردات»، ص۳۷۷؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، «لسان العرب»، ج۱۵، ص۱۳۲؛ فراهیدی، خلیل بن احمد، «کتاب العین»، ج۴، ص۴۴۶؛ زبیدی، محمد مرتضی، «تاج العروس»، ج۱۰، ص۲۶۹؛ جوهری، «الصحاح»، ج۶، ص۲۴۴۸.
  13. عبدالرسول غفار، «شبهة الغلو عند الشیعة»، ص۲۹؛ رشیدضا، محمد، «تفسیر المنار»، ج۶، ص۴۸۸.
  14. ر.ک: قاضی طباطبایی، محمد علی، «مقدمه‌ای بر کتاب علم امام»، ص ۵۲۰؛ نمازی شاهرودی، علی، «علم غیب»، ص۱۲۲؛ جوادی آملی، عبدالله، «ادب فنای مقربان»، ج۶، ص۳۲۱.
  15. شیخ صدوق، «الاعتقادات»، ص۷۳؛ شیخ مفید، «تصحیح الاعتقاد»، ص۱۳۱.
  16. ابن غضائری، احمد بن حسین، «الرجال»، شماره‌های ۱۲۹، ۱۷۷، ۱۲۲، ۱۲۱.
  17. اشعری قمی، سعد بن عبدالله، «المقالات و الفرق»، ص۱۹.
  18. قبادی، مریم، مقاله: بازشناسی در اندیشه غلو، نشریه مطالعات اسلامی، شماره ۷۸، زمستان ۸۶، ص۱۱۲.
  19. رشیدضا، محمد، تفسیر المنار، ج۶، ص۴۸۸.
  20. ابن ابی الحدید معزلی، «شرح نهج البلاغه»، ج۱، ص۱۲۱.
  21. دهلوی، اسماعیل بن عبدالغنی، «رسالة التوحید»، ص۶۵ ـ ۷۷؛ عطا صوفی، عبدالقادر بن محمد، «المفید فی مهمات التوحید»، ص۱۷۹؛ منیاوی، محمود بن محمد بن مصطفی بن عبداللطیف، «الجموع البهیة للعقیدة السلفیة»، ص۲۴۴.
  22. شاه اسماعیل، «تقویة الایمان»، ص۳۵ ـ ۳۶.
  23. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، «ادب فنای مقربان»، ج۶، ص ۳۲۱؛ مهدی فر، حسن، علوم «اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن»، ص۴۴؛ باقری، سید محمد فائز، «بررسی علم اولیای الهی»، ص۱۵۴ـ ۱۶۴.
  24. ر.ک: قاضی طباطبایی، سید محمدعلی، «مقدمه‌ای بر کتاب علم امام»، ص۵۲۰.
  25. بریلوی، احمد رضا، «الدولة المکیة»، ص۲۱۲.
  26. ر.ک: باقری، سید محمد فائز، «بررسی علم اولیای الهی»، ص۱۵۴ ـ ۱۶۴.
  27. عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد». سوره جن، آیه۲۶ - ۲۷.
  28. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  29. ر.ک: قاضی طباطبایی، سید محمدعلی، «مقدمه‌ای بر کتاب علم امام»، ص۵۲۰؛ هاشمی، سید علی، «علوم برگزیدگان»، ص۴۰۸.
  30. «چون نزد آنان باز گردید، برای شما عذر می‌آورند؛ بگو عذر نیاورید که هرگز باورتان نخواهیم داشت؛ خداوند ما را از اخبار شما آگاه کرده است و به زودی خداوند و پیامبرش کردار شما را خواهند دید سپس به سوی دانای پنهان و آشکار برگردانده می‌شوید آنگاه او شما را از آنچه انجام می‌دادید آگاه می‌گرداند» سوره توبه، آیه ۹۴.
  31. «و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید و به سوی داننده پنهان و آشکار بازگردانده خواهید شد و او شما را از آنچه انجام می‌داده‌اید آگاه خواهد ساخت» سوره توبه، آیه ۱۰۵.
  32. طبرسی، فضل بن حسن، «مجمع البیان»، ج۵، ص۱۰۳؛ طباطبایی، سید محمد حسین، «المیزان»، ج۴، ص۳۷۹؛ مکارم شیرازی، ناصر، «تفسیر نمونه»، ج۸، ص۱۲۵؛ قرشی، سید علی اکبر، «تفسیر احسن الحدیث»، ج۴، ص۳۰۵؛ طبری، محمد بن جریر، «جامع البیان فی تفسیر القرآن»، ج۱۱، ص۱۶؛ شوکانی، محمد بن علی، «فتح القدیر»، ج۲، ص۴۵۵.
  33. ر.ک: هاشمی، سید علی، «ماهیت علم امام»، ص۶۷.
  34. ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، «الکافی»، ج۱، ص۵۴۳؛ صفار، محمد بن حسن، «بصائرالدرجات»، ص۳۲۴؛ عیاشی، محمد بن مسعود، «کتاب التفسیر»، ج۲، ص۱۰۸؛ قمی، علی بن ابراهیم، «تفسیر قمی»، ج۱، ص۳۰۴.
  35. شیخ مفید، محمد بن نعمان، اوائل المقالات، ص۶۷.
  36. ر.ک: مسعودی، سید محمد علی، تفاوت کاربردهای کلامی و روایی وازه غیب در ترکیب اضافی علم غیب، نخستین همایش ملی واژه‌پژوهی در علوم اسلامی، ص۴ و ۵.
  37. طریحی، مجمع البحرین، ج۲، ۱۳۵ ـ ۱۳۴؛ ‌راغب اصفهانی، ‌المفردات فی غریب القرآن، ص ‌۶۱۶؛ فراهیدی، کتاب العین، ‌ج۴، ص ۴۵۴؛ ‌ابن‌منظور، لسان العرب، ‌ج۱، ص ۶۵۴ و طبرسی، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص ۱۲۱.
  38. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ٦١٣
  39. ر.ک. قاضی طباطبایی، محمد علی، مقدمه‌ای بر کتاب علم امام، ص ۵۲۰؛ نمازی شاهرودی، علی، علم غیب، ص۱۲۲؛ جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقربان، ج۶، ص۳۲۱؛ شریعتمدار جزایری، نورالدین، امام حسین و علم به شهادت؛ شیخ‌زاده، رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا، ص ۳۴ـ۳۶؛ لطیفی، رحیم، علم غیب معصوم، ماهنامه معارف، ش ۴۸، ص۱۰ـ۱۶؛ مهدی‌فر، حسن، علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن، ص۴۴؛ باقری، بررسی علم اولیای الهی، ص۱۵۴ـ ۱۶۴؛ جزیری احسائی، علی، دفع الریب عن علم الغیب، ص۲۷؛ وکیلی، محمد حسن، علم غیب امام، (تبیین دیدگاه اعتدالی و صحیح)، فصلنامه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام؛ بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص۴۴.
  40. الإحتجاج علی أهل اللجاج (للطبرسی)، ج‏۲، ص ۴۳۹؛ «لَا تَتَجَاوَزُوا بِنَا الْعُبُودِیَّةَ ثُمَّ قُولُوا فِینَا مَا شِئْتُمْ وَ لَنْ تَبْلُغُوا»
  41. صفار، محمد‌ بن‌ حسن، بصائر الدرجات، ص ۲۴۱؛ «اجْعَلُونَا عَبِیداً مَخْلُوقِینَ وَ قُولُوا فِینَا مَا شِئْتُمْ»
  42. ر.ک. لطیفی، رحیم، علم غیب معصوم، ماهنامه معارف، ش ۴۸، ص۱۰ـ۱۶.
  43. ر.ک. قاضی طباطبایی، محمد علی، مقدمه‌ای بر کتاب علم امام، ص ۵۲۰؛ نمازی شاهرودی، علی، علم غیب، ص۱۲۲.
  44. شاه اسماعیل، تقویة الایمان، ص۳۵ ـ ۳۶.
  45. ر.ک. نظیر عرفانی، محمد، بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین، ص ۱۹۰؛ باقری، بررسی علم اولیای الهی، ص۱۵۴ـ ۱۶۴.
  46. ر.ک. جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقربان، ج۶، ص۳۲۱؛ مهدی‌فر، حسن، علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن، ص۴۴.
  47. «بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم» سوره انعام، آیه ۵۰.
  48. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند جز فرستاده‌ای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۶ ـ ۲۷
  49. «و آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! ...» سوره آل عمران، آیه ۴۲.
  50. «و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده» سوره قصص، آیه ۷.
  51. «آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت ...» سوره نمل، آیه ۴۰.
  52. ر.ک. کلینی، محمد‌ بن یعقوب، الکافی، ج‏۱، ص۶۵۴؛ «اللَّهُ أَجَلُّ وَأَعَزُّ وَأَکْرَمُ مِنْ أَنْ یَفْرِضَ طَاعَهَ عَبْدٍ یَحْجُبُ عَنْهُ عِلْمَ سَمَائِهِ وَأَرْضِهِ؛ ثُمَّ قَالَ: لا یَحْجُبُ ذلِکَ عَنْهُ»؛ ج‏۱، ص۶۵۰ـ۶۵۴؛ صفار، محمد‌ بن‌ حسن، بصائر الدرجات، ص۱۲۲ـ۱۲۷.
  53. ر.ک. هاشمی، علی، علوم برگزیدگان، ص۴۰۸؛ نظیر عرفانی، محمد، بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین، ص ۱۹۰.
  54. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند جز فرستاده‌ای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۶ ـ ۲۷
  55. «بگو که غیب، تنها از آن خداوند است» سوره یونس، آیه ۲۰.
  56. «بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم» سوره انعام، آیه ۵۰.
  57. ر.ک. شاکر، محمد تقی، منابع علم امام در قرآن و روایات، ص۱۳۸؛ برنجکار، رضا، شاکر، محمد تقی، مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران، فصلنامه مطالعات تفسیری، ش ۱۰، تابستان ۱۳۹۱، ص ۶۸ بخارایی‌زاده، حبیب، علم غیب امامان از نگاه عقل کتاب و سنت، ص ۱۱۷؛ نظیر عرفانی، محمد، بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین، ص ۱۹۰؛ باقری، بررسی علم اولیای الهی، ص۱۵۴ـ۱۶۴.
  58. ر.ک. مغنیه، محمد جواد، تفسیر کاشف، ج۳؛ مظفر، محمد حسین، ‌علم الامام، ص۲۸؛ قاضی طباطبایی، محمد علی، بررسی‌های اسلامی؛ باقری، سید محمد فائز، بررسی علم اولیای الهی، ص۱۵۴ـ ۱۶۴؛ برنجکار، رضا، شاکر، محمد تقی، مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران، فصلنامه مطالعات تفسیری، ش ۱۰، تابستان ۱۳۹۱، ص ۶۸؛ نظیر عرفانی، محمد، بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین، ص ۱۹۰؛ شاکر، محمد تقی، منابع علم امام در قرآن و روایات، ص۱۳۸؛ هاشمی، سید علی، مکاتبۀ اختصاصی با دانشنامۀ مجازی امامت و ولایت، پژوهشگران ماهنامه پرسمان، چند پاسخ درباره چگونگی علم امام، ماهنامه پرسمان، ش۲۵، ص۴.
  59. ر.ک. پارسانسب، گل‌افشان، پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا، ص۴۴ ـ ۴۶.
  60. ر.ک. نقوی، سید نسیم عباس، علم پیامبر و ائمه به غیب، ص۱۸ ـ ۲۱؛ شیخ زاده، قاسم علی، رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا، ص ۳۶ ـ ۴۰.
  61. ر.ک. شریعتمدار جزایری، سید نورالدین، مقاله امام حسین و علم شهادت؛ واعظی، حسین، گستره و چگونگی علم امام از منظر کتاب سنت و عقل، ص۲۰۲؛ سبحانی، سید محمد جعفر، منابع علم امامان شیعه، ص ۴۱.
  62. ر.ک. شریعتمدار جزایری، سید نورالدین، مقاله امام حسین و علم شهادت؛ مصطفوی، سید حسن، مروی، احمد، دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، ش ۶۳، ص ۱۶ ـ ۱۷؛ بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص۵۴.
  63. ر.ک. موسوی، گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی، ص ۲۷۸.
  64. ر.ک. نقوی، علم غیب ائمه معصومین(ع)، ص۳۱؛ نقوی، سید نسیم عباس، علم پیامبر و ائمه به غیب، ص۱۸ ـ ۲۱؛ شیخ زاده، قاسم علی، رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا، ص ۳۶ ـ ۴۰.
  65. ر.ک. طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۳۱۷؛ بخارایی‌زاده، حبیب، علم غیب امامان از نگاه عقل کتاب و سنت، ص ۱۱۷.




پاسخ

بسیاری از مخالفین شیعه در بحث علم غیب، شیعیان را اهل غلو و شرک می خوانند و تلاش می کنند تا به هر نحوی علم غیب را مختص خداوند دانسته و آن را در مورد غیر خداوند منتفی بدانند.جدای از بحث های قرآنی و روایی که این ادعای مخالفین را باطل می سازد، ابن خلدون (عالم مشهور اهل سنت) این چنین می نویسد : "وإنّ البشر محجوبون عن الغیب إلّا من أطلعه الله علیه من عنده فی نوم أو ولایة" (مقدمة إبن خلدون،ص411 ط دار الفکر). بشر از اطلاع بر غیب ناتوان هستند و نمی توانند به آن دسترسی پیدا کنند مگر کسی که خداوند وی را از نزد خودش به وسیله ی خواب یا ولایت آگاه کند. دکتر عمر الاشقر – عالم مشهور وهابی – نیز این قول ابن خلدون را تایید کرده و در بخشی از کتابش که به ذکر فوائد و کاربردهای به دست آمده از اخبار مربوط به علائم قیامت و امور غیبی می پردازد، مورد ششم را به اموری اختصاص می دهد که مربوط به اموری است که در آینده اتفاق خواهد افتاد و سپس به این قول ابن خلدون استدلال می کند ! "ویمکننا أن نوجز الفوائد التی نحصل علیها من وراء دراسة الأخبار التی تحدث بأشراط الساعة والمغیبات المستقبلة فی الأمور التالیة: (...) سادساً: التطلع إلی ما یحدث فی المستقبل أمر فطری فالإنسان یجد فی نفسه رغبة شدیدة إلی معرفة الوقائع والکائنات التی قد تحدث للجنس الإنسانی، أو تحدث للأمة التی هو منها، أو قد تحدث له، ولذلک فإن الزعماء والرؤساء، بل والأفراد یلجؤون فی معرفة ذلک إلی السحرة والکهان والمنجمین، فجاءهم الله بالحق الذی یغنی ویکفی ویشفی فی هذا الجانب. وقد تعرض ابن خلدون لهذه الفائدة فی مقدمة تاریخه ..... (القیامة الصغری،ص132 ط دار النفائس للنشر والتوزیع، الأردن، مکتبة الفلاح، الکویت). ترجمه: "و برای ما امکان پذیر است که فوائد و نکات کاربردی که در نتیجه ی بررسی روایات مربوط به نشانه های قیامت و امور غیبی آینده به دست می آید را در امور زیر خلاصه کنیم: (...) مورد ششم: شوق و علاقه به دانستن چیزی که در آینده اتفاق می افتد امری فطری است و انسان در وجود خودش رغبت و میل شدیدی به دانستن وقایع و شناخت اتفاقاتی که گاهی برای بشر یا برای امتی که وی در آن زندگی می کند و یا برای خودش رخ می دهد می یابد و به همین دلیل رهبران و بلکه دیگر انسان ها برای دانستن این مسائل به جادوگران و کاهنان و منجمین پناه می برند در حالی که خداوند حقی را برای آنان آورده است که انسان را از این مسائل بی نیاز می سازد. و ابن خلدون در مقدمه ی تاریخش به این نکته اشاره کرده است". و در ادامه این عالم وهابی کلام ابن خلدون را به صورت کامل نقل می کند.

http://nedayeshia.com/article/امکان-اطلاع-از-غیب-به-اذن-خداوند-به-تصریح-ابن-خلدون-(عالم-سنی)-و-با-تایید-عمر-الاشقر-(عالم-وهابی).html

پاسخ دیگر

علامه مجلسی هم در بحارالانوار، ج 25، ص346 مظاهر غلوّ را در اعتقاد به امور زیر شمرده است: الوهیت پیامبر و ائمه(ع)، شریک خداوند در معبودیت یا خالقیت و رازقیت، حلول خداوند در آنها یا اتحاد خداوند با آنان، آگاهی از غیب بدون الهام و افاضه ربّانی، اعتقاد به نبوت درباره ائمه طاهرین(ع)، تناسخ ارواح ائمه در بدن¬های یکدیگر، عدم لزوم اطاعت و ترک معصیت خداوند با معرفت ائمه(ع). مثل فرقه نصیریه که قائل بودند علی¬بن¬ابی¬طالب خداست یا الوهیت در او حلول کرده یا مثل فرقه منصوریه که معتقدند امام باقر(ع) به آسمان عروج کرده یا مثل فرقه جناحیه که معتقد بودند روح خدا در آدم و پیامبران بعد از او حلول کرد و فرقه¬هایی چون تشبیه، حلّاجیه، غرابیه، حماریه و ... که همه منقرض شده¬اند. تنها فرقه¬هایی مانند اهل حق(علی اللهی) و دروزیه به صورت پراکنده در بعضی کشورها پیروانی دارند. مبارزه امامان با غالیان نیز تقابل با همین اندیشه بوده و لذا «لعن و نفرین ائمه» در مورد غالیان،‌ به رغم تمایل نویسنده مقاله مزبور، ارتباطی با اندیشه امامت و عصمت ندارد و این موضوع با مراجعه¬ای ساده به روایات مربوطه،‌ فهمیده می¬شود. کما این که علم غیبی امام در موارد بسیار و علم او به ماکان و مایکون (آنچه رخ داده و آنچه اتفاق خواهد افتاد)، تعارضی با اصول عقاید ندارد.

http://bak-b.mihanblog.com/post/32