جایگاه امامت: تفاوت میان نسخهها
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
*به تقریر دیگر دارنده [[مقام ولایت]] بالضروره به [[مقام قرب الهی]] و [[ارتباط با عالم غیب]] و دریافت [[اسرار]] و [[معارف الهی]] از نوع [[معارف عقلی]] و [[دینی]] و [[معرفتی]] نائل میآید و از این حیث میتوان وی را "[[نبی]]" به معنای خبردهنده از [[غیب الهی]] نامید. در [[عرفان]] از این [[مقام]] به "[[نبوت]] تعریفی" نام برده میشود <ref>فصوص الحکم، فص داودیه، ص ۱۶۲؛ الفتوحات، ج۱، ص ۱۴۳ و ج۲، ص ۴۲۹؛ مقدمه قیصری بر فصوص، ج۱، ص ۱۲۷، فصل ۱۲.</ref>، لذا [[عارفان]] در رابطه با [[خاتمیت]] قائلاند که "[[نبوت تشریعی]]" به [[خاتمیت]] رسیده است، اما [[نبوت]] تعیفی به معنای رسیدن [[انسان]]های کامل به [[قرب الهی]] و دریافت حقایق [[عقلی]] و [[دینی]] - نه [[شریعت]] - به استمرار خود ادامه خواهد داد. | *به تقریر دیگر دارنده [[مقام ولایت]] بالضروره به [[مقام قرب الهی]] و [[ارتباط با عالم غیب]] و دریافت [[اسرار]] و [[معارف الهی]] از نوع [[معارف عقلی]] و [[دینی]] و [[معرفتی]] نائل میآید و از این حیث میتوان وی را "[[نبی]]" به معنای خبردهنده از [[غیب الهی]] نامید. در [[عرفان]] از این [[مقام]] به "[[نبوت]] تعریفی" نام برده میشود <ref>فصوص الحکم، فص داودیه، ص ۱۶۲؛ الفتوحات، ج۱، ص ۱۴۳ و ج۲، ص ۴۲۹؛ مقدمه قیصری بر فصوص، ج۱، ص ۱۲۷، فصل ۱۲.</ref>، لذا [[عارفان]] در رابطه با [[خاتمیت]] قائلاند که "[[نبوت تشریعی]]" به [[خاتمیت]] رسیده است، اما [[نبوت]] تعیفی به معنای رسیدن [[انسان]]های کامل به [[قرب الهی]] و دریافت حقایق [[عقلی]] و [[دینی]] - نه [[شریعت]] - به استمرار خود ادامه خواهد داد. | ||
*[[محیالدین عربی]] میگوید:{{عربی|" و اما نبوة التشریع و الرسالة فمنطقعة... الا ان الله لطیف بعباده فأبقی لهم النبوة العامة التی لا تشریع فیهما"}}<ref>فصوص الحکم، آخر فص عزیزی، ص۱۳۴ و فص شیئی، ص۷۲.</ref>. پس اصل [[برتری]] دارنده [[مقام ولایت]] بر [[مقام امامت]] با [[قرآن]] و مبانی [[عرفانی]] سازگار است، اما اینکه آیا [[امامان]] [[شیعه]] نیز دارنده چنین [[روح]] و [[مقام|مقامی]] هستند؛ ما آن را با [[روایات نبوی]] ثابت میکنیم. [[روایات]] متعددی وجود دارد که [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} به [[روح قدسی]] آنان و [[برتری]] آنان بر [[ارواح]] [[پیامبران]] تأکید و تصریح داشته است که برخی در صفحات پیشین و بعض دیگر در فصل اول ذیل عنوان "[[امامان]] و [[واسطه فیض الهی]]" [[گذشت]]<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۱۰۶ - ۱۰۸.</ref>. | *[[محیالدین عربی]] میگوید:{{عربی|" و اما نبوة التشریع و الرسالة فمنطقعة... الا ان الله لطیف بعباده فأبقی لهم النبوة العامة التی لا تشریع فیهما"}}<ref>فصوص الحکم، آخر فص عزیزی، ص۱۳۴ و فص شیئی، ص۷۲.</ref>. پس اصل [[برتری]] دارنده [[مقام ولایت]] بر [[مقام امامت]] با [[قرآن]] و مبانی [[عرفانی]] سازگار است، اما اینکه آیا [[امامان]] [[شیعه]] نیز دارنده چنین [[روح]] و [[مقام|مقامی]] هستند؛ ما آن را با [[روایات نبوی]] ثابت میکنیم. [[روایات]] متعددی وجود دارد که [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} به [[روح قدسی]] آنان و [[برتری]] آنان بر [[ارواح]] [[پیامبران]] تأکید و تصریح داشته است که برخی در صفحات پیشین و بعض دیگر در فصل اول ذیل عنوان "[[امامان]] و [[واسطه فیض الهی]]" [[گذشت]]<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۱۰۶ - ۱۰۸.</ref>. | ||
==[[جایگاه امامت در نظام اعتقادی اسلام]]== | |||
*مسئله امامت در [[تفکر]] [[اسلامی]] [[جایگاه]] بسیار بالایی دارد. [[قرآن کریم]] امامت را [[برتر]] از [[نبوت]] دانسته است، زیرا درباره [[ابراهیم خلیل]]{{ع}}، یادآور شده است که او پس از آنکه دارای [[مقام]] [[نبوت]] بود، مورد آزمونهای ویژهای قرار گرفت و آن گاه [[مقام امامت]] به او اعطا گردید<ref>سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ۶۹.</ref>. | |||
*در [[روایات]] [[اهل بیت]]{{عم}} بر این مطلب تصریح و تأکید شده است <ref>اصول کافی، ج۱، ص۱۳۳ـ ۱۳۴، ۱۴۹ـ ۱۵۱ و ۱۵۴؛ غایة المرام، ج۳، ص۱۲۷ـ ۱۲۹؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۴۹ـ ۱۵۱.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ۶۹.</ref>. | |||
*اگر از منظر [[تاریخی]] نیز به امامت بنگریم [[جایگاه]] ویژه آن نزد [[مسلمانان]] آشکار میگردد. پس از [[پیامبر]]{{صل}} مهمترین و حساسترین مسئلهای که مورد بحث و گفت وگوی [[مسلمانان]] قرار گرفت، امامت بود. هیچ یک از آموزههای دینی، در هیچ زمانی مانند امامت مورد بحث و [[نزاع]] واقع نشده است <ref>الملل والنحل، ج۱، ص۲۲.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ۶۹.</ref>. | |||
*در اهمیت امامت همین بس که در [[مکتب]] [[تشیع]] امامت یکی از [[اصول دین]] است؛ از اینرو در ادامه چند نکته ذکر میشود. | |||
#اهداف و اغراضی که با [[نبوت]] حاصل میشد با امامت حقه نیز به دست آید به گونهای که به انتفای امامت، اغراض و [[اهداف]] [[نبوت]]، منتفی میشود پس همان طور که [[نبوت]] از [[اصول دین]] است امامت نیز از [[اصول دین]] است. | |||
#با امامت، اساس [[شریعت]] [[حفظ]] میشود و [[نظام اجتماعی]] قوام مییابد. | |||
# [[زندگی]] بدون [[معرفت به امام]]، در واقع [[زندگی]] جاهلانه است و نه [[حیات]] طیبهای که [[ادیان]]، ارمغانآور آن هستند. از [[حضرت رسول]] از [[خاصه]] و [[عامه]] چنین [[روایت]] شده است: "هر کس که از [[دنیا]] برود و [[امام]] زمانش را نشناخته باشد در [[حقیقت]] ([[مسلمان]] نیست) به [[مرگ جاهلیت]] از [[دنیا]] رفته است"<ref>{{متن حدیث|مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً}}</ref>. این [[حدیث]] به وضوح دلالت میکند که [[نفی]] امامت مستلزم [[کفر]] است پس امامت از اصول [[دین اسلام]] است. | |||
* امامت یک [[منصب الهی]] و فراتر از [[گزینش]] است همان طور که [[مقام نبوت]]، یک [[مقام]] و [[منصب الهی]] است و [[خداوند متعال]] باید [[نبی]] و [[پیامبر]] را [[تعیین]] کند هرگز امکان ندارد فردی از طریق [[گزینش]] [[مردم]] به [[مقام نبوت]] رسد و همچنین، [[مقام امامت]] یک [[مقام الهی]] است که هرگز فردی از طریق [[انتخاب مردم]] یا [[انتخاب]] [[اهل حل و عقد]] و دایرۀ [[شورا]] به [[مقام امامت]] نمیرسد<ref>محمود یزدی مطلق و جمعی از نویسندگان، امامت پژوهی، ص۷۸-۷۹ با تلخیص.</ref>. | |||
*آخرین مرحلۀ [[سیر]] تکاملی [[انسان]]، امامت است که [[قرآن مجید]] نیز آن را بیان میکند که تنها [[خواص]] به آن [[مقام]] میرسند: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. | |||
* [[کتاب]] [[بدایة المعارف (کتاب)|بدایة المعارف]] اینگونه عقیدۀ [[شیعه]] را در مورد امامت بیان میکند: "ما معتقدیم که امامت یک اصل از [[اصول دین]] است که [[ایمان کامل]] نمیشود الا به وسیلۀ [[اعتقاد]] به آن و اینکه [[تقلید]] در [[عقیده]] از آباء واهل و معلمان هنگامی که به سن [[تکلیف]] میرسند و بزرگ میشوند [[کفایت]] نمیکند بلکه [[واجب]] است [[تفکر]] در امامت کما اینکه که [[واجب]] است [[تفکر]] در [[توحید]] و [[نبوت]]"<ref>محسن خرازی، بدایة المعارف، ج۱، ص۵ و ۶.</ref>. | |||
*باز هم میگوید: همان طوری که ما معتقدیم امامت مانند [[نبوت]] از [[خدای تعالی]] است پس چاره نیست از این که در هر عصری [[امام هدایت]] کنندهای که [[جانشین]] [[نبی]] باشد در وظایفش مثل [[هدایت]] [[بشر]]، [[ارشاد]] [[بشر]] به آن چیزی که [[صلاح]] و [[سعادت]] در دو [[جهان]] است و برای [[امام]] است آن چیزی که برای [[نبی]] از [[ولایت عامه]] است بر [[مردم]]، به خاطر [[تدبیر]] شوون آنها، مصالحشان و [[اقامه عدل]] بین [[مردم]] و [[رفع ظلم]] و [[دشمنی]] از بین [[مردم]]. | |||
*بنابراین امامت [[استمرار]] برای [[نبوت]] است و دلیلی که موجب [[ارسال رسل]] و [[بعثت انبیا]]{{عم}} است همان [[دلیل]] موجب [[نصب امام]] بعد از [[رسول]] است. همانا امامت نمیباشد الا بالنص از طرف [[خدای تعالی]] برلسان [[نبی]] یا زبان امامی که قبل از او است و امامت به [[اختیار]] و [[انتخاب مردم]] نیست و این طور نیست که [[مردم]] هنگامی که خواستند [[امام]] [[نصب]] کنند او را [[نصب]] کنند و هنگامی که خواستند او را ترک کنند ترکش کنند؛ بنابراین جایز نیست این که خالی بماند عصری از عصرها از [[امام]] مفروض الطاعه [[منصوب]] از جانب [[الله]] تعالی فرقی نمیکند که [[مردم]] اباء کنند از پذیرشش یا اباء نکنند و فرقی نمیکند که [[یاری]] بکنند او را یا نه، [[اطاعت]] بکنند یا نکنند. فرقی نمیکند که [[امام]] حاضر باشد یا نباشد زیرا همان طور که صحیح است [[غیبت]] [[نبی]] مثل [[غیبت]] در [[غار]] و دره، صحیح است که [[امام]] نیز [[غایب]] شود هیچ فرقی نیست در [[حکم عقل]] بین [[طولانی بودن غیبت]] و کوتاه بودن آن<ref>محسن خرازی، بدایه المعارف، ج۱، ص۵ و ۶.</ref><ref>[[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|حقوق اهل بیت]]، ص۱۵۸- ۱۶۰.</ref>. | |||
* [[انسان]] به مقدار [[شناخت]] خود از یک موضوع در برابر آن واکنش نشان میدهد؛ به عنوان مثال، کسی که شناختش نسبت به [[خدای متعال]]، سطحی است، چه بسا نسبت به انجام [[اعمال]] و وظایفش کوتاهی کند و به آنها اهمیت ندهد؛ ولی اگر فردی شناختش نسبت به [[خداوند متعال]] در مرتبه بالاتری باشد، به طور حتم دید و نگرش او نسبت به [[مقام]] [[ربوبیّت]] به گونه دیگر بوده و با تمام وجود میکوشد که به دستوراتش عمل کند. این مطلب در رابطه با [[جایگاه]] رفیع امامت و [[مقام]] و [[منزلت امام]]{{ع}} نیز جاری است. | |||
*اینکه در [[روایات]] نشناختن [[امام]] و جایگاهش موجب [[کفر]] و [[بیایمانی]] اعلام شده، رازش در همین نهفته است. به عنوان نمونه، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: "هرکس بمیرد و [[امام]] خویش را نشناسد به [[مرگ جاهلیت]] (و [[کفر]]) مرده است"<ref>{{متن حدیث|مَنْ مَاتَ وَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۲۰ - ۲۱، روایات ۶ و ۹. نیز ر.ک: اصول کافی، ج۱، ص۳۷۱، روایت ۵ و ص۳۷۶، روایت ۱ و ۲ و ص۳۷۷، روایت ۳ و ص۳۷۸، روایت ۲ و ص۳۷۹، روایت ۱؛ شرح مقاصد، ج۵، ص۲۳۹.</ref>. | |||
* [[امام باقر]]{{ع}} در بیان اهمیت و [[ضرورت شناخت امام]]{{ع}} فرمود: اگر کسی شبها را به [[عبادت]] [[قیام]] کند و روزها را [[روزه]] بگیرد و همه اموالش را در [[راه خدا]] [[انفاق]] کند و تمام [[عمر]] خویش را [[حج]] بجای آورد (ولی) [[ولایت ولی]] [[خدا]] را نشناسد، تا به ولایتش ملتزم گشته، پیرویش کند و همه [[اعمال]] و رفتارش با دلالت و [[راهنمایی]] او باشد، بهرهای از [[پاداش]] برای او نزد [[خدا]] نیست و از [[اهل]] [[ایمان]] نخواهد بود<ref>اصول کافی، ج۲، ص۱۹، دنباله روایت مفصّل شماره ۵.</ref>. | |||
*بنابراین، [[تبیین]] [[جایگاه امامت]] و معرّفی [[شخصیت]] و [[مقام]] [[امامان معصوم]]{{عم}}، کاری بسیار ضروری است؛ زیرا از این طریق میتوانیم [[مقام]] شامخ و والای آن [[انسانهای کامل]] را تا حدودی بشناسیم و [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] خویش را تا حد ممکن با [[زندگی]] آنان [[تطبیق]] دهیم؛ و آن وقت است که میتوان مدّعی شد پیرو [[مکتب اهل بیت]]{{عم}} هستیم. | |||
*پیشاپیش زبان به عجز و [[ناتوانی]] خود در [[شناخت]] و شناساندن کامل [[امام]] [[معصوم]]{{عم}} میگشایم و اعتراف میکنیم که نمیتوانیم [[مقام امامت]] را آنچنانکه [[شایسته]] و بایسته است [[درک]] کنیم. چنانکه [[رسول اکرم]]{{صل}} خطاب به [[امیرمؤمنان]]{{ع}} فرمود: "غیر از [[خدا]] و من، کسی تو را آن گونه که [[شایسته]] است، نشناخت"<ref>{{متن حدیث|مَا عَرَفَكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ غَيْرُ اللَّهِ وَ غَيْرِي}}؛ بحارالانوار، ج۳۹، ص۸۴.</ref>. | |||
*ولی میتوانیم برای معرفی [[مقام]] و [[منزلت]] آن قلّهنشینان [[کمال انسانی]] و نایلشدگان به [[مقام]] والای "[[انسان کامل]]" و [[مقام]] "[[خلیفة]] [[الهی]]"، از خودشان [[استمداد]] بطلبیم و از سخنان وحیگونهشان در این زمینه استفاده کنیم. | |||
* [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} درباره [[جایگاه معنوی]] و [[شخصیت]] [[الهی]] [[اهل بیت]]{{عم}} (= [[ائمه اهل بیت]] و [[فاطمه زهرا]]{{س}}) میفرماید: "هرگز کسی از این [[امت]] [[مسلمان]] با [[خاندان پیامبر]]{{صل}} مقایسه نمیشود و آنانی که پروردۂ [[نعمت]] [[هدایت]] [[اهل بیت]]{{عم}} هستند با آنها برابر نیستند. [[خاندان رسالت]]، [[اساس دین]] و ستونهای [[استوار]] یقیناند"<ref>{{متن حدیث|لَا يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ{{صل}} مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لَا يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ أَبَداً هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ وَ عِمَادُ الْيَقِينِ}}؛ نهجالبلاغه، صبحی صالح، خطبه ۲، ص۴۷.</ref>. | |||
* [[امام رضا]]{{ع}} نیز در یک بیان طولانی به شرح و [[تبیین]] [[جایگاه امامت]] و [[مقام]] و [[منزلت]] والای [[امامان]]{{عم}} پرداخته است. آن [[حضرت]] این سخنان را زمانی بیان کرد که در هنگام ورود به [[شهر]] [[مرو]] [[خراسان]] مردمی را [[مشاهده]] نمود که در [[مسجد]] جامع [[شهر]] گرد هم نشسته و درباره مسئله امامت [[گفتوگو]] میکنند و [[اختلاف]] شدیدی در آن پیدا کرده بودند. [[امام]]{{ع}} اینگونه آغاز سخن کرد و فرمود: مگر [[مردم]] [[مقام]] و [[منزلت]] ([[امام]] و) امامت را در میان [[امّت]] میدانند تا روا باشد که - [[گزینش امام]] - به [[اختیار]] و [[انتخاب]] آنان سپرده شود؟! [[شکوه]] [[مقام امامت]] و [[برتری]] مکان و [[جاه]] و جلال و [[حقیقت]] آن، بالاتر از آن است که این [[مردم]] بتوانند با [[عقل]] ناقصشان به ارزیابی آن بپردازند؛ یا [[اندیشه]] [[درستی]] درباره آن داشته باشند؛ یا به [[اختیار]] خود [[پیشوایی]] را برای سر و سامان دادن به کارهای خویش [[انتخاب]] کنند. | |||
* امامت، [[مقام]] و [[منصب]] ویژهای است که [[خداوند]] پس از [[منصب]] [[نبوّت]] و خلّت [[مقام]] [[خلیل]] اللهی، در مرتبه سوم به [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} ارزانی داشته و او را به این [[فضیلت]] و [[مقام]] مشرّف ساخته و نامش را بلندآوازه و سرافراز گردانیده و (در [[آیه ابتلا]]: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>) فرمود: همانا من تو را [[امام]] [[مردم]] گردانیدم... این [[آیه]] [[پیشوایی]] هر فرد [[ستمکاری]] را تا [[روز قیامت]] [[باطل]] کرد و آن را ویژه [[پاکان]] برجسته قرار داد...<ref>آیه ابتلا و نفی امامت و رهبری در جامعه اسلامی از انسانهای فاسد و ستمکار در آن، دلیل روشنی است بر نادرستی دیدگاه علمای اهل سنّت و جماعت درباره امامت و جانشینی پیامبر{{صل}} که این مقام راحتی برای انسانهای فاسدم و ستمکار روا میدانند!</ref>. | |||
*همانا امامت، [[مقام]] [[انبیا]] و [[میراث]] اوصیاست. امامت، [[خلافت خدا]]، [[جانشینی رسول خدا]]{{صل}}، [[مقام]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} و [[میراث]] [[حسن]] و [[حسین]]{{عم}} است. امامت، [[زمام دین]]، موجب [[نظام]] [[مسلمین]] و [[صلاح]] [[دنیا]] و [[عزت]] [[مؤمنین]] است. امامت، ریشه بالنده [[اسلام]] و شاخه بلند آن است. با [[امام]] است که [[نماز]]، [[زکات]]، [[روزه]]، [[حج]]، [[جهاد]]، دریافت [[بیتالمال]]، [[اجرای حدود]] و [[احکام]]، [[دفاع]] از مرزها و سرحدات به طور کامل انجام میشود... [[امام]] مانند [[خورشید]] روشنیبخش است که نورش فراگیر عالم (و [[آدم]]) است... [[امام]]، ماه تابان، چراغ فروزان، [[نور]] درخشان و ستارهای است تابان و راهنمای در شدّت تاریکیها و رهگذر [[شهرها]] و کویرها و گرداب دریاها (یعنی [[راهنما]] و روشنگر زمان تاریکیهای فراگیر [[جهل]] و [[نادانی]]، [[حیرت]] و [[سرگردانی]]، [[فتنه]] و آشوبهای [[اجتماعی]]). [[امام]] آب گوارای زمان [[تشنگی]]، [[رهبر]] به سوی [[هدایت]] و [[نجاتبخش]] از ([[گمراهی]] و) [[هلاکت]] است... [[امام]]، ابری است بارنده، بارانیست شتابنده، خورشیدی است فروزنده... [[امام]]، همدم و رفیق، [[پدری]] [[مهربان]]، [[برادری]] برابر، [[مادری]] [[دلسوز]] به [[کودک]]، [[پناه]] [[بندگان خدا]] در گرفتاریهای سخت است.... | |||
* [[امام]]، [[امین]] [[خدا]] در میان خلقش و [[حجّت]] او در میان بندگانش و [[خلیفه]] او در سرزمینهایش است و [[مردم]] را به [[دین خدا]] [[دعوت]] و از [[حریم]] او، حراست میکند. [[امام]]، کسی است که از [[گناهان]]، [[پاک]] و از [[عیوب]] به دور است. به [[علم]]، مخصوص و به [[حلم]]، موسوم است. رشته اتصال [[دین]]، [[عزّت]] [[مسلمین]]، مایه [[خشم]] [[منافقین]] و نابودی کافرین است.... | |||
* [[امام]]، یگانه روزگار خویش است و هیچ کس به پای او نمیرسد و هیچ عالمی با او برابر نیست. [[جانشینی]] برای او یافت نمیشود و نظیر و مانندی برایش نیست. تمام [[فضایل]] و [[نیکیها]] را داراست؛ بدون این که خود در طلبش رفته و کسب کرده باشد، بلکه امتیازی است که از سوی [[خداوند]] به او عطا شده است. پس کیست که بتواند [[امام]] را بشناسد یا [[انتخاب امام]] برای او ممکن باشد؟! هیهات، در اینجا خردها گم گشته... وعقلها سرگردان و دیدهها بیدید است، بزرگان در این جا کوچکند و حکیمان در [[حیرت]] و بردباران کوتاه نظر، هوشمندان گیج و [[نادان]]، [[شاعران]]، لال و گنگ (یعنی [[ناتوان]] از توصیف [[امام]]) و سخندانان بیزبانند؛ شرح یک منزلتش را نتوانند و [[وصف]] یکی از فضایلش را ندانند و همگی به عجز و [[ناتوانی]] معترفند. چگونه میتوان تمام اوصاف و [[ویژگیهای امام]] و [[حقیقت]] وجود او را بیان کرد و اسرارش را فهمید... او که از [[وصف]] واصفان، فراتر است.... | |||
*آن [[حضرت]] در فراز دیگری در توصیف [[امام]] [[معصوم]]، فرمود: [[امام]]، عالمی است که چیزی بر او پوشیده نیست؛ [[پاسداری]] است که از انجام [[وظایف]] و [[تکالیف]]، کوتاهی نمیکند. معدن [[قداست]]، [[پاکی]]، [[پارسایی]]، [[علم]] و [[عبادت]] است... [[امام]]، مورد [[تأیید الهی]] و به دور از هر [[لغزش]] و خطایی است. بدین گونه، [[خداوند]] به وی [[مقام]] و منزلتی ممتاز بخشید، تا حجّتی باشد بر [[بندگان]] و [[گواهی]] باشد بر مخلوقات؛ و این [[فضل]] خداست که به هر کس خواهد، عطا نماید و [[خداوند]] صاحب [[فضل]] عظیمی است<ref>اصول کافی، ج۱، کتاب الحجة، باب نادر جامع فی فضل الامام و صفاته، روایت اول:</ref>. | |||
* [[امام هادی]]{{ع}} نیز در فرازهایی از [[زیارت]] معتبر و گرانسنگ "[[جامعه]] کبیره"<ref>زیارت جامعه کبیره از ادعیه معتبرهای است که علاوه بر کتب ادعیه به ویژه مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی، در کتب روایی نیز آمده است. (ر.ک: بحارالانوار، ج۹۹، ص۱۲۷ - ۱۴۴؛ روضة المتقین، محمدتقی مجلسی، ج۵، ص۴۵۰ - ۴۵۳، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۳۸۵ –۳۹۲.</ref>، [[مقام]] و [[منزلت]] [[ائمه اهل بیت]]{{عم}} را چنین [[تبیین]] میکند: "[[درود]] بر شما ای [[خاندان]] [[نبوّت]]، [[جایگاه]] (و خاستگاه) [[رسالت]]، محل آمد و رفت [[فرشتگان]]، فرودگاه [[وحی]]، سرچشمههای [[رحمت]] ([[خداوند]])، دارندگان [[برترین]] [[درجه]] [[تقوا]] و [[پرهیزکاری]]، حجّتهای [[خداوند]] بر تمام [[اهل]] [[دنیا]]، [[آخرت]] و [[مردم]] نخستین (و پیشینیان)؛ و شمایید [[نور]] (دیده و [[دل]]) خوبان و هدایتکنندگان [[نیکوکاران]]. برای شماست [[محبّت]] [[واجب]]، درجات والا، [[مقام]] ستوده، [[جایگاه]] آشکار نزد خدای عزّوجلّ و [[جاه]] و جلال بزرگ و [[منزلت]] بسیار عالی"<ref>{{متن حدیث|السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِكَةِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْيِ وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَةِ... وَ أَعْلَامِ التُّقَى... وَ حُجَجِ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَى... وَ أَنْتُمْ نُورُ الْأَخْيَارِ وَ هُدَاةُ الْأَبْرَارِ... وَ لَكُمُ الْمَوَدَّةُ الْوَاجِبَةُ وَ الدَّرَجَاتُ الرَّفِيعَةُ وَ الْمَقَامُ الْمَحْمُودُ وَ الْمَقَامُ الْمَعْلُومُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْجَاهُ الْعَظِيمُ وَ الشَّأْنُ الْكَبِيرُ}}.</ref><ref>[[عبدالله ابراهیمزاده آملی|ابراهیمزاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیمزاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص:۲۸-۳۳.</ref>. | |||
==منابع== | ==منابع== |
نسخهٔ ۱۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۵۷
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث امامت است. "جایگاه امامت" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل جایگاه امامت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- مسئله امامت در تفکر اسلامی جایگاه بسیار بالایی دارد. قرآن کریم امامت را برتر از نبوت دانسته است، زیرا درباره ابراهیم خلیل، یادآور شده است که او پس از آن که دارای مقام نبوت بود، مورد آزمونهای ویژهای قرار گرفت و آن گاه مقام امامت به او اعطا گردید﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا﴾[۱].
- در روایات اهل بیت(ع) بر این مطلب تصریح و تأکید شده است[۲].
- از احادیثی که در شأن نزول آیه اکمال دین: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا﴾[۳] روایت شده است نیز جایگاه بالای امامت به دست میآید. مطابق این روایات، آیه مزبور ناظر به واقعه غدیر خم است که پیامبر(ص) به فرمان خداوند، علی(ع) را به عنوان پیشوای امت اسلامی پس از خود معرفی کرد[۴] بر این اساس، امامت آموزهای اسلامی است که دین اسلام با آن به کمال مطلوب خود رسیده است؛ چنان که آیه تبلیغ: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾[۵] نیز بیانگر این مطلب است، زیرا مطابق این آیه و با توجه به روایاتشأن نزول آن، امامت علی(ع) از چنان جایگاهی برخوردار بوده است که اگر پیامبر(ص) آن را ابلاغ نمیکرد، گویی رسالت الهی خویش را ابلاغ نکرده است[۶][۷]
- مفاد آیه ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾[۸] این است که روز قیامت هر گروه و جمعیتی با نام پیشوایشان مورد خطاب قرار میگیرند؛ چنان که در حدیثی که شیعه و اهل سنت از امام رضا(ع) روایت کردهاند، آمده است که روز قیامت هرگروهی را با نام کتاب آسمانی و سنت پیامبر و امام زمان آنها فرا میخوانند [۹]. از آیه و حدیث یاد شده نیز میتوان به اهمیت مسئله امامت پی برد.
- امیرالمؤمنان(ع) فرموده است: امامان، رهبران و راهنمایان خداوند بر بندگان او هستند و کسی داخل بهشت نخواهد شد، مگر این که آنان را بشناسد و آنان نیز او را بشناسند، و کسی داخل دوزخ نخواهد شد، مگر این که آنان را انکار کند و آنان نیز او را انکار نمایند[۱۰] ابن ابوالحدید این سخن امام را ناظر به آیه ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾[۱۱] دانسته و گفته است حدیث: «مَنْ مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً» نیز بیانگر همین مطلب است. بر این اساس، امامان در قیامت پیروان خود را میشناسند هر چند در دنیا آنان را ندیده باشند[۱۲].
- در احادیث متعددی از امامان اهل بیت(ع) روایت شده که نماز، زکات، روزه، حج و ولایت ارکان اسلام به شمار میروند و در این میان ولایت از جایگاه برتری برخوردار است، زیرا کلید و راهنمای آنها میباشد[۱۳].
- اگر از منظر تاریخی نیز به امامت بنگریم جایگاه ویژه آن نزد مسلمانان آشکار میگردد. پس از پیامبر گرامی(ص) مهمترین و حساسترین مسئلهای که مورد بحث و گفت وگوی مسلمانان قرار گرفت، امامت بود. هیچ یک از آموزههای دینی، در هیچ زمانی مانند امامت مورد بحث و نزاع واقع نشده است [۱۴].
- از دیدگاه شیعه امامت از اصول عقاید اسلامی است، ولی معتزله و اشاعره و دیگر مذاهب اسلامی آن را از فروع دین میدانند. بر این اساس، شیعه برای امامت جایگاه برجسته تری در مقایسه با اهل سنت قائل است، ولی همان گونه که اشاره شد از دیدگاه اهل سنت نیز امامت مسئلهای مهم و برجسته است، زیرا از فروع دین بودن یک مسئله با مهم بودن آن منافات ندارد[۱۵]
آیا میتوان به مقام امامت بدون مقام نبوت رسید؟
- محتمل است این شبهه طرح شود که چگونه ممکن است امامان با وجود اینکه پیامبر نیستند، جایگاهشان از پیامبران بالاتر باشد، به تعبیر دیگر، امامان چگونه بدون طی کردن مقام نبوت به مقام امامت نائل آمدند؟
- تحلیل و بررسی "ولایت گوهر نبوت":
- ویژگیای که موجب میشود پیامبران شایستگی مواجهه با امر قدسی و فرشته وحی داشته باشد، تعالی روح خودشان است، آنان به گونهای پیش از نبوت به تعالی و تهذیب روح خود میپردازند که لیاقت دریافت وحی و برگزیدن به مقام رسالت را پیدا میکنند، البته در این راه نیز عنایت الهی شامل حالشان میشود.
- در اصطلاح عرفانی به تعالی روح و نزدیکی صاحب روح به قرب الهی "مقام ولایت" اطلاق میشود که دارنده آن از قرب و منزلت خاص الهی برخوردار و لطف و عنایت الهی از جمله ارتباط با غیب و عالم فرشتگاه شامل حالش میشود که در این صورت صاحب چنین روحی گوهر و شرط لازم برای نبوت و دریافت وحی را کسب کرده است، اما ممکن است چنین انسانی وحی به معنای شریعت و پیغمبری را دریافت و ممکن است هم دریافت نکند. مانند حضرت لقمان که در قرآن مواعظ نیکوی وی بسیار آمده است. اما بنا به نقل مشهور وی حکیم الهی و نه پیامبر بوده است. با این وجود مقام و منزلت وی از بعضی پیامبران بیشتر بوده است.
- به تقریر دیگر دارنده مقام ولایت بالضروره به مقام قرب الهی و ارتباط با عالم غیب و دریافت اسرار و معارف الهی از نوع معارف عقلی و دینی و معرفتی نائل میآید و از این حیث میتوان وی را "نبی" به معنای خبردهنده از غیب الهی نامید. در عرفان از این مقام به "نبوت تعریفی" نام برده میشود [۱۶]، لذا عارفان در رابطه با خاتمیت قائلاند که "نبوت تشریعی" به خاتمیت رسیده است، اما نبوت تعیفی به معنای رسیدن انسانهای کامل به قرب الهی و دریافت حقایق عقلی و دینی - نه شریعت - به استمرار خود ادامه خواهد داد.
- محیالدین عربی میگوید:" و اما نبوة التشریع و الرسالة فمنطقعة... الا ان الله لطیف بعباده فأبقی لهم النبوة العامة التی لا تشریع فیهما"[۱۷]. پس اصل برتری دارنده مقام ولایت بر مقام امامت با قرآن و مبانی عرفانی سازگار است، اما اینکه آیا امامان شیعه نیز دارنده چنین روح و مقامی هستند؛ ما آن را با روایات نبوی ثابت میکنیم. روایات متعددی وجود دارد که پیامبر(ص) به روح قدسی آنان و برتری آنان بر ارواح پیامبران تأکید و تصریح داشته است که برخی در صفحات پیشین و بعض دیگر در فصل اول ذیل عنوان "امامان و واسطه فیض الهی" گذشت[۱۸].
جایگاه امامت در نظام اعتقادی اسلام
- مسئله امامت در تفکر اسلامی جایگاه بسیار بالایی دارد. قرآن کریم امامت را برتر از نبوت دانسته است، زیرا درباره ابراهیم خلیل(ع)، یادآور شده است که او پس از آنکه دارای مقام نبوت بود، مورد آزمونهای ویژهای قرار گرفت و آن گاه مقام امامت به او اعطا گردید[۱۹][۲۰].
- در روایات اهل بیت(ع) بر این مطلب تصریح و تأکید شده است [۲۱][۲۲].
- اگر از منظر تاریخی نیز به امامت بنگریم جایگاه ویژه آن نزد مسلمانان آشکار میگردد. پس از پیامبر(ص) مهمترین و حساسترین مسئلهای که مورد بحث و گفت وگوی مسلمانان قرار گرفت، امامت بود. هیچ یک از آموزههای دینی، در هیچ زمانی مانند امامت مورد بحث و نزاع واقع نشده است [۲۳][۲۴].
- در اهمیت امامت همین بس که در مکتب تشیع امامت یکی از اصول دین است؛ از اینرو در ادامه چند نکته ذکر میشود.
- اهداف و اغراضی که با نبوت حاصل میشد با امامت حقه نیز به دست آید به گونهای که به انتفای امامت، اغراض و اهداف نبوت، منتفی میشود پس همان طور که نبوت از اصول دین است امامت نیز از اصول دین است.
- با امامت، اساس شریعت حفظ میشود و نظام اجتماعی قوام مییابد.
- زندگی بدون معرفت به امام، در واقع زندگی جاهلانه است و نه حیات طیبهای که ادیان، ارمغانآور آن هستند. از حضرت رسول از خاصه و عامه چنین روایت شده است: "هر کس که از دنیا برود و امام زمانش را نشناخته باشد در حقیقت (مسلمان نیست) به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است"[۲۵]. این حدیث به وضوح دلالت میکند که نفی امامت مستلزم کفر است پس امامت از اصول دین اسلام است.
- امامت یک منصب الهی و فراتر از گزینش است همان طور که مقام نبوت، یک مقام و منصب الهی است و خداوند متعال باید نبی و پیامبر را تعیین کند هرگز امکان ندارد فردی از طریق گزینش مردم به مقام نبوت رسد و همچنین، مقام امامت یک مقام الهی است که هرگز فردی از طریق انتخاب مردم یا انتخاب اهل حل و عقد و دایرۀ شورا به مقام امامت نمیرسد[۲۶].
- آخرین مرحلۀ سیر تکاملی انسان، امامت است که قرآن مجید نیز آن را بیان میکند که تنها خواص به آن مقام میرسند: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۲۷].
- کتاب بدایة المعارف اینگونه عقیدۀ شیعه را در مورد امامت بیان میکند: "ما معتقدیم که امامت یک اصل از اصول دین است که ایمان کامل نمیشود الا به وسیلۀ اعتقاد به آن و اینکه تقلید در عقیده از آباء واهل و معلمان هنگامی که به سن تکلیف میرسند و بزرگ میشوند کفایت نمیکند بلکه واجب است تفکر در امامت کما اینکه که واجب است تفکر در توحید و نبوت"[۲۸].
- باز هم میگوید: همان طوری که ما معتقدیم امامت مانند نبوت از خدای تعالی است پس چاره نیست از این که در هر عصری امام هدایت کنندهای که جانشین نبی باشد در وظایفش مثل هدایت بشر، ارشاد بشر به آن چیزی که صلاح و سعادت در دو جهان است و برای امام است آن چیزی که برای نبی از ولایت عامه است بر مردم، به خاطر تدبیر شوون آنها، مصالحشان و اقامه عدل بین مردم و رفع ظلم و دشمنی از بین مردم.
- بنابراین امامت استمرار برای نبوت است و دلیلی که موجب ارسال رسل و بعثت انبیا(ع) است همان دلیل موجب نصب امام بعد از رسول است. همانا امامت نمیباشد الا بالنص از طرف خدای تعالی برلسان نبی یا زبان امامی که قبل از او است و امامت به اختیار و انتخاب مردم نیست و این طور نیست که مردم هنگامی که خواستند امام نصب کنند او را نصب کنند و هنگامی که خواستند او را ترک کنند ترکش کنند؛ بنابراین جایز نیست این که خالی بماند عصری از عصرها از امام مفروض الطاعه منصوب از جانب الله تعالی فرقی نمیکند که مردم اباء کنند از پذیرشش یا اباء نکنند و فرقی نمیکند که یاری بکنند او را یا نه، اطاعت بکنند یا نکنند. فرقی نمیکند که امام حاضر باشد یا نباشد زیرا همان طور که صحیح است غیبت نبی مثل غیبت در غار و دره، صحیح است که امام نیز غایب شود هیچ فرقی نیست در حکم عقل بین طولانی بودن غیبت و کوتاه بودن آن[۲۹][۳۰].
- انسان به مقدار شناخت خود از یک موضوع در برابر آن واکنش نشان میدهد؛ به عنوان مثال، کسی که شناختش نسبت به خدای متعال، سطحی است، چه بسا نسبت به انجام اعمال و وظایفش کوتاهی کند و به آنها اهمیت ندهد؛ ولی اگر فردی شناختش نسبت به خداوند متعال در مرتبه بالاتری باشد، به طور حتم دید و نگرش او نسبت به مقام ربوبیّت به گونه دیگر بوده و با تمام وجود میکوشد که به دستوراتش عمل کند. این مطلب در رابطه با جایگاه رفیع امامت و مقام و منزلت امام(ع) نیز جاری است.
- اینکه در روایات نشناختن امام و جایگاهش موجب کفر و بیایمانی اعلام شده، رازش در همین نهفته است. به عنوان نمونه، پیامبر اکرم(ص) فرمود: "هرکس بمیرد و امام خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت (و کفر) مرده است"[۳۱].
- امام باقر(ع) در بیان اهمیت و ضرورت شناخت امام(ع) فرمود: اگر کسی شبها را به عبادت قیام کند و روزها را روزه بگیرد و همه اموالش را در راه خدا انفاق کند و تمام عمر خویش را حج بجای آورد (ولی) ولایت ولی خدا را نشناسد، تا به ولایتش ملتزم گشته، پیرویش کند و همه اعمال و رفتارش با دلالت و راهنمایی او باشد، بهرهای از پاداش برای او نزد خدا نیست و از اهل ایمان نخواهد بود[۳۲].
- بنابراین، تبیین جایگاه امامت و معرّفی شخصیت و مقام امامان معصوم(ع)، کاری بسیار ضروری است؛ زیرا از این طریق میتوانیم مقام شامخ و والای آن انسانهای کامل را تا حدودی بشناسیم و زندگی فردی و اجتماعی خویش را تا حد ممکن با زندگی آنان تطبیق دهیم؛ و آن وقت است که میتوان مدّعی شد پیرو مکتب اهل بیت(ع) هستیم.
- پیشاپیش زبان به عجز و ناتوانی خود در شناخت و شناساندن کامل امام معصوم(ع) میگشایم و اعتراف میکنیم که نمیتوانیم مقام امامت را آنچنانکه شایسته و بایسته است درک کنیم. چنانکه رسول اکرم(ص) خطاب به امیرمؤمنان(ع) فرمود: "غیر از خدا و من، کسی تو را آن گونه که شایسته است، نشناخت"[۳۳].
- ولی میتوانیم برای معرفی مقام و منزلت آن قلّهنشینان کمال انسانی و نایلشدگان به مقام والای "انسان کامل" و مقام "خلیفة الهی"، از خودشان استمداد بطلبیم و از سخنان وحیگونهشان در این زمینه استفاده کنیم.
- امیرمؤمنان علی(ع) درباره جایگاه معنوی و شخصیت الهی اهل بیت(ع) (= ائمه اهل بیت و فاطمه زهرا(س)) میفرماید: "هرگز کسی از این امت مسلمان با خاندان پیامبر(ص) مقایسه نمیشود و آنانی که پروردۂ نعمت هدایت اهل بیت(ع) هستند با آنها برابر نیستند. خاندان رسالت، اساس دین و ستونهای استوار یقیناند"[۳۴].
- امام رضا(ع) نیز در یک بیان طولانی به شرح و تبیین جایگاه امامت و مقام و منزلت والای امامان(ع) پرداخته است. آن حضرت این سخنان را زمانی بیان کرد که در هنگام ورود به شهر مرو خراسان مردمی را مشاهده نمود که در مسجد جامع شهر گرد هم نشسته و درباره مسئله امامت گفتوگو میکنند و اختلاف شدیدی در آن پیدا کرده بودند. امام(ع) اینگونه آغاز سخن کرد و فرمود: مگر مردم مقام و منزلت (امام و) امامت را در میان امّت میدانند تا روا باشد که - گزینش امام - به اختیار و انتخاب آنان سپرده شود؟! شکوه مقام امامت و برتری مکان و جاه و جلال و حقیقت آن، بالاتر از آن است که این مردم بتوانند با عقل ناقصشان به ارزیابی آن بپردازند؛ یا اندیشه درستی درباره آن داشته باشند؛ یا به اختیار خود پیشوایی را برای سر و سامان دادن به کارهای خویش انتخاب کنند.
- امامت، مقام و منصب ویژهای است که خداوند پس از منصب نبوّت و خلّت مقام خلیل اللهی، در مرتبه سوم به حضرت ابراهیم(ع) ارزانی داشته و او را به این فضیلت و مقام مشرّف ساخته و نامش را بلندآوازه و سرافراز گردانیده و (در آیه ابتلا: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۳۵]) فرمود: همانا من تو را امام مردم گردانیدم... این آیه پیشوایی هر فرد ستمکاری را تا روز قیامت باطل کرد و آن را ویژه پاکان برجسته قرار داد...[۳۶].
- همانا امامت، مقام انبیا و میراث اوصیاست. امامت، خلافت خدا، جانشینی رسول خدا(ص)، مقام امیرمؤمنان(ع) و میراث حسن و حسین(ع) است. امامت، زمام دین، موجب نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزت مؤمنین است. امامت، ریشه بالنده اسلام و شاخه بلند آن است. با امام است که نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، دریافت بیتالمال، اجرای حدود و احکام، دفاع از مرزها و سرحدات به طور کامل انجام میشود... امام مانند خورشید روشنیبخش است که نورش فراگیر عالم (و آدم) است... امام، ماه تابان، چراغ فروزان، نور درخشان و ستارهای است تابان و راهنمای در شدّت تاریکیها و رهگذر شهرها و کویرها و گرداب دریاها (یعنی راهنما و روشنگر زمان تاریکیهای فراگیر جهل و نادانی، حیرت و سرگردانی، فتنه و آشوبهای اجتماعی). امام آب گوارای زمان تشنگی، رهبر به سوی هدایت و نجاتبخش از (گمراهی و) هلاکت است... امام، ابری است بارنده، بارانیست شتابنده، خورشیدی است فروزنده... امام، همدم و رفیق، پدری مهربان، برادری برابر، مادری دلسوز به کودک، پناه بندگان خدا در گرفتاریهای سخت است....
- امام، امین خدا در میان خلقش و حجّت او در میان بندگانش و خلیفه او در سرزمینهایش است و مردم را به دین خدا دعوت و از حریم او، حراست میکند. امام، کسی است که از گناهان، پاک و از عیوب به دور است. به علم، مخصوص و به حلم، موسوم است. رشته اتصال دین، عزّت مسلمین، مایه خشم منافقین و نابودی کافرین است....
- امام، یگانه روزگار خویش است و هیچ کس به پای او نمیرسد و هیچ عالمی با او برابر نیست. جانشینی برای او یافت نمیشود و نظیر و مانندی برایش نیست. تمام فضایل و نیکیها را داراست؛ بدون این که خود در طلبش رفته و کسب کرده باشد، بلکه امتیازی است که از سوی خداوند به او عطا شده است. پس کیست که بتواند امام را بشناسد یا انتخاب امام برای او ممکن باشد؟! هیهات، در اینجا خردها گم گشته... وعقلها سرگردان و دیدهها بیدید است، بزرگان در این جا کوچکند و حکیمان در حیرت و بردباران کوتاه نظر، هوشمندان گیج و نادان، شاعران، لال و گنگ (یعنی ناتوان از توصیف امام) و سخندانان بیزبانند؛ شرح یک منزلتش را نتوانند و وصف یکی از فضایلش را ندانند و همگی به عجز و ناتوانی معترفند. چگونه میتوان تمام اوصاف و ویژگیهای امام و حقیقت وجود او را بیان کرد و اسرارش را فهمید... او که از وصف واصفان، فراتر است....
- آن حضرت در فراز دیگری در توصیف امام معصوم، فرمود: امام، عالمی است که چیزی بر او پوشیده نیست؛ پاسداری است که از انجام وظایف و تکالیف، کوتاهی نمیکند. معدن قداست، پاکی، پارسایی، علم و عبادت است... امام، مورد تأیید الهی و به دور از هر لغزش و خطایی است. بدین گونه، خداوند به وی مقام و منزلتی ممتاز بخشید، تا حجّتی باشد بر بندگان و گواهی باشد بر مخلوقات؛ و این فضل خداست که به هر کس خواهد، عطا نماید و خداوند صاحب فضل عظیمی است[۳۷].
- امام هادی(ع) نیز در فرازهایی از زیارت معتبر و گرانسنگ "جامعه کبیره"[۳۸]، مقام و منزلت ائمه اهل بیت(ع) را چنین تبیین میکند: "درود بر شما ای خاندان نبوّت، جایگاه (و خاستگاه) رسالت، محل آمد و رفت فرشتگان، فرودگاه وحی، سرچشمههای رحمت (خداوند)، دارندگان برترین درجه تقوا و پرهیزکاری، حجّتهای خداوند بر تمام اهل دنیا، آخرت و مردم نخستین (و پیشینیان)؛ و شمایید نور (دیده و دل) خوبان و هدایتکنندگان نیکوکاران. برای شماست محبّت واجب، درجات والا، مقام ستوده، جایگاه آشکار نزد خدای عزّوجلّ و جاه و جلال بزرگ و منزلت بسیار عالی"[۳۹][۴۰].
منابع
پانویس
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۱۳۳- ۱۳۴، ۱۴۹- ۱۵۱ و ۱۵۴؛ غایة المرام، ج۳، ص۱۲۷- ۱۲۹؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۴۹- ۱۵۱.
- ↑ «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ الغدیر، ج۱، ص۲۳۰- ۲۳۶؛ غایة المرام، ج۳، ص۳۲۸- ۳۴۰.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ الغدیر، ج۱، ص۲۱۴- ۲۲۳؛ غایة المرام، ج۳، ص۳۲۰- ۳۲۷.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۰۶-۴۰۷
- ↑ «روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.
- ↑ مجمع البیان، ج۳، ص۴۳۰.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۵۲.
- ↑ «روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم » سوره اسراء، آیه ۷۱.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۲۵.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۱۶، ح۵و ۸.
- ↑ شهرستانی، عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۲۲.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۰۷
- ↑ فصوص الحکم، فص داودیه، ص ۱۶۲؛ الفتوحات، ج۱، ص ۱۴۳ و ج۲، ص ۴۲۹؛ مقدمه قیصری بر فصوص، ج۱، ص ۱۲۷، فصل ۱۲.
- ↑ فصوص الحکم، آخر فص عزیزی، ص۱۳۴ و فص شیئی، ص۷۲.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۱۰۶ - ۱۰۸.
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ۶۹.
- ↑ اصول کافی، ج۱، ص۱۳۳ـ ۱۳۴، ۱۴۹ـ ۱۵۱ و ۱۵۴؛ غایة المرام، ج۳، ص۱۲۷ـ ۱۲۹؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۴۹ـ ۱۵۱.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ۶۹.
- ↑ الملل والنحل، ج۱، ص۲۲.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ۶۹.
- ↑ «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»
- ↑ محمود یزدی مطلق و جمعی از نویسندگان، امامت پژوهی، ص۷۸-۷۹ با تلخیص.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ محسن خرازی، بدایة المعارف، ج۱، ص۵ و ۶.
- ↑ محسن خرازی، بدایه المعارف، ج۱، ص۵ و ۶.
- ↑ شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۱۵۸- ۱۶۰.
- ↑ «مَنْ مَاتَ وَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»؛ اصول کافی، ج۲، ص۲۰ - ۲۱، روایات ۶ و ۹. نیز ر.ک: اصول کافی، ج۱، ص۳۷۱، روایت ۵ و ص۳۷۶، روایت ۱ و ۲ و ص۳۷۷، روایت ۳ و ص۳۷۸، روایت ۲ و ص۳۷۹، روایت ۱؛ شرح مقاصد، ج۵، ص۲۳۹.
- ↑ اصول کافی، ج۲، ص۱۹، دنباله روایت مفصّل شماره ۵.
- ↑ «مَا عَرَفَكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ غَيْرُ اللَّهِ وَ غَيْرِي»؛ بحارالانوار، ج۳۹، ص۸۴.
- ↑ «لَا يُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ(ص) مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لَا يُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ أَبَداً هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ وَ عِمَادُ الْيَقِينِ»؛ نهجالبلاغه، صبحی صالح، خطبه ۲، ص۴۷.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ آیه ابتلا و نفی امامت و رهبری در جامعه اسلامی از انسانهای فاسد و ستمکار در آن، دلیل روشنی است بر نادرستی دیدگاه علمای اهل سنّت و جماعت درباره امامت و جانشینی پیامبر(ص) که این مقام راحتی برای انسانهای فاسدم و ستمکار روا میدانند!
- ↑ اصول کافی، ج۱، کتاب الحجة، باب نادر جامع فی فضل الامام و صفاته، روایت اول:
- ↑ زیارت جامعه کبیره از ادعیه معتبرهای است که علاوه بر کتب ادعیه به ویژه مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی، در کتب روایی نیز آمده است. (ر.ک: بحارالانوار، ج۹۹، ص۱۲۷ - ۱۴۴؛ روضة المتقین، محمدتقی مجلسی، ج۵، ص۴۵۰ - ۴۵۳، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۳۸۵ –۳۹۲.
- ↑ «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِكَةِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْيِ وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَةِ... وَ أَعْلَامِ التُّقَى... وَ حُجَجِ اللَّهِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَى... وَ أَنْتُمْ نُورُ الْأَخْيَارِ وَ هُدَاةُ الْأَبْرَارِ... وَ لَكُمُ الْمَوَدَّةُ الْوَاجِبَةُ وَ الدَّرَجَاتُ الرَّفِيعَةُ وَ الْمَقَامُ الْمَحْمُودُ وَ الْمَقَامُ الْمَعْلُومُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْجَاهُ الْعَظِيمُ وَ الشَّأْنُ الْكَبِيرُ».
- ↑ ابراهیمزاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری، ص:۲۸-۳۳.