عدل الهی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-</div>\n<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> +</div>))
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==منابع== +== منابع ==))
خط ۴۶: خط ۴۶:
{{عدالت}}
{{عدالت}}


==منابع==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']]
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']]

نسخهٔ ‏۱۸ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۰:۱۲

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث عدل است. "عدل الهی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل عدل الهی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

عدل الهی از اصول مذهب تشیع، عقیدۀ به عدل دربارۀ خداوند است، یعنی خداوند به هیچ کس ظلم نمی‌کند و آنچه که از نظر عقلی زشت و قبیح باشد از او صادر نمی‌شود. مبنای این اعتقاد شیعی اوّلا پذیرفتن "حسن و قبح عقلی" است، ثانیا نفی عقیده به جبر[۱].

مقدمه

چیستی عدل و اقسام آن

چرایی اهمیت عدل

اقسام عدل الهی

  • عدل دارای اقسامی است که عبارتند از:
  1. عدل تکوینی: یعنی اعطای فیض خداوند به موجودات براساس ظرفیت و توان آنها[۱۶].
  2. عدل تشریعی: یعنی خداوند در وضع تکالیف و آنچه سعادت بشر در گرو آن است، اهمال نمی‌ورزد. علاوه بر آن، خداوند انسان را بیش از توان و طاقتش مکلف نمی‌سازد. شریعت الهی به هر دو معنای یادشده عادلانه است.
  3. عدل جزایی: عدل جزایی به این معناست که خداوند جزای هر انسانی را متناسب با اعمال و افعال صورت گرفته توسط او در نظر می‌‌گیرد: «إِعْطَاءِ کُلِّ ذِی حَقٍّ حَقَّهُ» و هیچ انسانی را به سبب تکلیفی که به او ابلاغ نشده، مجازات نمی‌کند[۱۷].

دلائل عدل الهی از دیدگاه شیعه

  1. دلایل عقلی: بنابر اصل حُسن و قبح، ظلم قبیح است و خداوند حکیم از فعل قبیح پاک است. ریشه‌های ظلم در نیازمندی و جهل و خودخواهی و ضعف و انتقام‌جویی و حسد است و این صفات گونه‌ای نقصان‌اند و به ساحت ذات الهی، هیچ نقصی راه ندارد؛ زیرا او کمال مطلق است. از خداوند جز خیر و عدالت و رأفت و رحمت سر نمی‌زند و کیفری که به بدکاران می‌رسد، بازتاب عمل خود آنان است.
  2. دلایل نقلی: آیات و روایات پرشماری بر عدالت الهی گواهی می‌دهند و به صراحت و اشارت، ذات مقدس او را از ظلم و ستم کاری تنزیه می‌کنند[۱۸].[۱۹]

ارتباط عدل با سایر اصول دین

  1. ارتباط عدل با توحید: عدل الهی آنجا که به توحید یا معاد مربوط می‌شود در نگرش انسان به هستی و آفرینندۀ آن و در جهان‌بینی او تأثیرگذار است. امام علی(ع) در ارتباط با عدل و توحید می‌فرماید: «و او را از توحید و عدل پرسیدند، فرمود: توحید این است خدا را به تصور در نیاوری و عدل این است خدا را متهم نسازی»[۲۰]. خداوند بر مبنای صفت عدل خویش و وعده‌ای که در قرآن کریم به بندگان داده است، پاداش و کیفر اعمال انسان را هر چند به اندازۀ ذره‌ای، بی‌کم و کاست اعمال می‌کند[۲۱].[۲۲]
  2. ارتباط عدل با معاد: امام علی(ع) دربارۀ ارتباط عدل و معاد می‌فرماید: «نه در آسمان و نه در زمین به اندازۀ ذره‌ای که در چشم آید یا صدای پایی که شنیده شود در عدالت الهی خدشه وارد نیاید و جز حق و حق داوریِ عدل نباشد»[۲۳].
  3. ارتباط عدل با نبوت: در ارتباط عدل با نبوت باید دانست عدل آنجا که به نبوت و تشریع و قانون مربوط می‌شود، یک مقیاس و معیار قانون‌شناسی است. به عبارت دیگر، عدل الهی اقتضا می‌کند خداوند زمین را خالی از حجت خود باقی نگذارد و به ‌وسیلۀ ارسال پیامبران، حجت را بر بندگان تمام کند.[۲۴]. همچنین عدل الهی اقتضا می‌کند امت پیامبر(ص) پس از ایشان بی‌سرپرست رها نشوند تا به هلاکت و ضلالت افتند. امام علی(ع) در این‌باره می‌فرماید: «رسول گرامی اسلام(ص) در میان شما مردم جانشینانی برگزید که تمام پیامبران گذشته برای امت‌های خود برگزیدند؛ زیرا آنها هرگز انسان‌ها را سرگردان رها نکردند و بدون معرفی راه‌های روشن و نشان‌های استوار از میان مردم نرفتند»[۲۵].[۲۶]
  4. رابطه عدل با قضا و قدر: خدای متعال برای هر پدیده‌ای کم و کیف و زمان و مکان خاص قرار داده است که تحت تأثیر علل و عوامل به ‌تدریج تحقق می‌یابد و منظور از قضای الهی این است که پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرایط، آن را به مرحله نهایی و حتمی می‌رساند. شیعه در مسئلۀ قضا و قدر معتقد است انسان نه به ‌صرف قادریت و صاحب اختیار دانستن خداوند، خویشتن را مجبور می‌بیند و نه به ‌واسطۀ مختار دانستن خود در امور خداوند را از سلطنت و قادریت برکنار می‌داند بلکه نگرش او جامع هر دو است. خداوند متعال انسان‌ها را مجبور به انجام کاری نمی‌کند تا اینکه به ‌دلیل انجام آن عمل آنها را عذاب کند و کار را به بندگان هم واگذار نکرده است چرا که اگر آنها را به خود واگذاشته بود آنان را با امر و نهی محصور نمی‌کرد، بلکه اختیار انسان "امر بین الامرین" است[۲۷].

دیدگاه‌های مهم درباره عدل

  • مهم‌ترین دیدگاه‌هایی که در دربارۀ عدل وجود دارد عبارت‌اند از:
  1. دیدگاه اشاعره: اشاعره در مورد عدل معتقدند هر فعلی در ذات خود نه عدل است و نه ظلم؛ هر فعلی از آن جهت عدل است که فعل خداست. از نظر این گروه برای شناخت عادلانه یا ظالمانه بودن فعل هیچ ضابطه‌ای در کار نیست. اگر خداوند نیکوکاران را پاداش دهد و بدکاران را کیفر، عدل خواهد بود و اگر به عکس این رفتار کند، باز عین عدل است. این گروه مدعی انکار عدل نیستند ولی با توجیهی که از عدل کرده‌اند، عملاً منکر عدل هستند[۲۸].
  2. دیدگاه عدلیه: متکلمان شیعی و معتزلی، عدل را به عنوان حقیقتی واقعی در جریانات عالم، قطع‌ نظر از انتساب و عدم انتساب جریانات به خداوند، پذیرفته و به حسن و قبح عقلی و ذاتی قائل شده‌اند. این متکلمان معتقدند، اصل "حسن و قبح اشیا" همان‌طور که معیار و مقیاس کارهای بشری است، می‌‌تواند معیار و مقیاس افعال ربوبی قرار گیرد. آنها معتقدند: عدل ذاتاً نیک و ظلم ذاتاً زشت است[۲۹].
  3. دیدگاه فلاسفه: حکمای الهی در عین اینکه از لحاظ توحید افعالی شرک در خالقیت را نفی می‌‌کنند، فاعلیت را به ذات حق منحصر نمی‌دانند و در عین اینکه حسن و قبح را متأخر از مرتبه فعل حق و منتزع از نظام وجود می‌‌دانند، خداوند را از ظلم تنزیه می‌‌کنند. از نظر فلاسفه خداوند عادل است ولی نه بدان جهت که عدالت نیک است و ارادۀ الهی همواره بر این است که کارهای نیک را انجام دهد نه کارهای بد را؛ همچنین خداوند ظالم نیست و ستم نمی‌کند ولی نه بدان جهت که ظلم، زشت است و خداوند نمی‌خواهد کار زشتی انجام دهد[۳۰].[۳۱]

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۸۶.
  2. دربارۀ این بحث ر. ک: «اصل الشیعة و اصولها»، کاشف الغطاء، «خدا را چگونه بشناسیم»، ناصر مکارم، «عدل الهی» شهید مطهری
  3. توحید، صدوق، ص ۹۶ ح ۱
  4. نهج البلاغه، حکمت ۴۰۷
  5. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۸۶.
  6. ر.ک: معجم مقائیس اللغة، ج۴، ص ۲۴۶؛ پیام قرآن‌، ج۴، ص۴۰۱.
  7. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۳۵.
  8. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۳۴.
  9. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص ۵۵۹؛ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۴۱.
  10. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۴۰.
  11. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۳۵.
  12. ﴿شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلائِكَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ«خداحكم كرد- و فرشتگان و دانشمندان نيز- كه هيچ خدايى بر پاى دارنده عدل جز او نيست. خدايى جز او نيست كه پيروزمند و حكيم است» سوره آل عمران، آیه ۱۸؛ ﴿وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ«و آسمان را برافراشت و ترازو را بگذاشت» سوره الرحمن، آیه ۷.
  13. «الَّذِی صَدَقَ فِی مِیعَادِهِ وَ ارْتَفَعَ عَنْ ظُلْمِ عِبَادِهِ وَ قَامَ بِالْقِسْطِ فِی خَلْقِهِ وَ عَدَلَ عَلَیْهِمْ فِی حُکْمِهِ»؛ نهج البلاغه، خطبۀ ۱۸۵.
  14. «اللَّهُمَّ احْمِلْنِی عَلَی عَفْوِکَ وَ لَا تَحْمِلْنِی عَلَی عَدْلِک»؛‏ نهج البلاغه، خطبۀ ۲۲۷.
  15. . ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۳۵.
  16. «الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا»؛ نهج‌البلاغه، حکمت ۴۳۷.
  17. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۴۲.
  18. به عنوان نمونه: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ«بی‌گمان خداوند بر مردم هیچ ستم روا نمی‌دارد امّا این مردمند که به خویش ستم می‌ورزند» سوره یونس، آیه ۴۴؛ ﴿وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا«و کارنامه (ی هر کس، پیش رویش) نهاده می‌شود و گناهکاران را از آنچه در آن است هراسان می‌یابی و می‌گویند: وای بر ما! این چه کارنامه‌ای است که هیچ (کار) خرد و بزرگی را ناشمرده وا نمی‌نهد و آنچه کرده‌اند پیش چشم می‌یابند و پروردگارت به هیچ کس ستم نمی‌ورزد» سوره کهف، آیه ۴۹؛ ﴿كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ«چگونه مشرکان را نزد خداوند و پیامبرش پیمانی تواند بود؟ جز کسانی که با آنها در کنار مسجد الحرام پیمان بسته‌اید پس تا (در پیمان خود) با شما پایدارند شما نیز (بر پیمان) با آنان پایدار بمانید که خداوند پرهیزگاران را دوست می‌دارد» سوره توبه، آیه ۷؛ ﴿أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الْأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ«آيا در زمين نمى‏گردند، تا بنگرند كه چگونه بوده است عاقبت كسانى كه پيش از آنها مى‏زيسته‏اند؟ كسانى كه توانشان بيشتر بوده است و زمين را به شخم زدن زير و رو كرده و بيشتر از ايشان آبادش ساخته بودند و پيامبرانى با معجزه‏ها بر آنها مبعوث شده بود. خدا به ايشان ستم نمى‏كرد، آنان خود به خويشتن ستم مى‏ كردند» سوره روم، آیه ۹؛ ﴿تِلْكَ آيَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِلْعَالَمِينَ«اینها آیات خداوند است که آن را به درستی بر تو می‌خوانیم و خداوند، ستمی برای جهانیان نمی‌خواهد» سوره آل عمران، آیه ۱۰۸؛ ﴿وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَإِنْ كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَكَفَى بِنَا حَاسِبِينَ«و روز رستخیز ترازوهای دادگری را می‌نهیم، آنگاه بر هیچ کس ستمی نخواهد رفت و اگر (کرداری) همسنگ دانه خردلی باشد آن را (به شمار) خواهیم آورد و ما حسابرسی را بسنده‌ایم» سوره انبیاء، آیه ۴۷؛ ﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَيْهَا وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ«هر کس کاری نیک انجام دهد به سود خویش و هر که بد کند به زیان خویش کرده است و پروردگارت بر بندگان ستمکار نیست» سوره فصلت، آیه ۴۶؛ نهج البلاغه‌، خطبۀ ۱۸۵، ۱۹۱، ۲۱۴؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۳، ص۳۰۶؛ ج۵، ص۵۱؛ پیام قرآن‌، ج۴، ص۴۳۰ـ۴۲۰.
  19. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۳۵.
  20. «التَّوْحِیدُ أَلَّا تَتَوَهَّمَهُ وَ الْعَدْلُ أَلَّا تَتَّهِمَه‏»؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۷۰.
  21. ﴿فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ«پس هر کس همسنگ ذره‌ای نیکی ورزد، آن را خواهد دید، و هر کس همسنگ ذره‌ای بدی کند، آن را خواهد دید» سوره زلزال، آیه ۷ و ۸
  22. «الْأَقَاوِيلُ مَحْفُوظَةٌ، وَ السَّرَائِرُ مَبْلُوَّةٌ، وَ كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۳۴۳.
  23. نهج البلاغه، خطبۀ ۲۳۳.
  24. «فَأَهْبَطَهُ بَعْدَ التَّوْبَةِ لِيَعْمُرَ أَرْضَهُ بِنَسْلِهِ وَ لِيُقِيمَ الْحُجَّةَ بِهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ لَمْ يُخْلِهِمْ بَعْدَ أَنْ قَبَضَهُ مِمَّا يُؤَكِّدُ عَلَيْهِمْ حُجَّةَ رُبُوبِيَّتِهِ وَ يَصِلُ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ مَعْرِفَتِهِ بَلْ تَعَاهَدَهُمْ بِالْحُجَجِ عَلَى أَلْسُنِ الْخِيَرَةِ مِنْ أَنْبِيَائِهِ وَ مُتَحَمِّلِي وَدَائِعِ رِسَالاتِهِ قَرْناً فَقَرْناً حَتَّى تَمَّتْ بِنَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ(ص)‏ حُجَّتُهُ وَ بَلَغَ الْمَقْطَعَ عُذْرُهُ وَ نُذُرُهُ»؛ نهج البلاغه، خطبۀ ۹۱.
  25. «خَلَّفَ فِیکُمْ مَا خَلَّفَتِ الْأَنْبِیَاءُ فِی أُمَمِهَا إِذْ لَمْ یَتْرُکُوهُمْ هَمَلًا بِغَیْرِ طَرِیقٍ وَاضِحٍ وَ لَا عَلَمٍ قَائِمٍ»؛ نهج البلاغه، خطبۀ ۱.
  26. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص ۵۶۱.
  27. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص ۵۶۲.
  28. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۴۲.
  29. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۴۲.
  30. ر.ک: مطهری، عدل الهی، ص۱۴۳ ـ ۱۴۴.
  31. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۴۲.