آیه در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[آیه]] از [[جهت]] ریشه از «اَیَّ» (شیء واضح و روشن) یا از «تَاَیَّی» ([[ثابت]] شدن و قوام یافتن) اشتقاق یافته است <ref>المفردات، ص ۳۴.</ref> و از جهت وزن و بنا، بر وزن فَعَلَةٌ یا فَعْلَةٌ یا فاعِلَةٌ بنا شده است <ref>العین، ج۴، ص ۴۴۱؛ النهایه، ج۱، ص ۸۸؛ لسان العرب، ج۱۴، ص ۶۱.</ref> که صحیحترین قول همان قول اول است <ref>المفردات، ج۱، ص ۳۴.</ref>. | [[آیه]] از [[جهت]] ریشه از «اَیَّ» (شیء واضح و روشن) یا از «تَاَیَّی» ([[ثابت]] شدن و قوام یافتن) اشتقاق یافته است <ref>المفردات، ص ۳۴.</ref> و از جهت وزن و بنا، بر وزن فَعَلَةٌ یا فَعْلَةٌ یا فاعِلَةٌ بنا شده است <ref>العین، ج۴، ص ۴۴۱؛ النهایه، ج۱، ص ۸۸؛ لسان العرب، ج۱۴، ص ۶۱.</ref> که صحیحترین قول همان قول اول است <ref>المفردات، ج۱، ص ۳۴.</ref>. | ||
آیه در [[قرآن کریم]] و کتب لغت در معانی: | آیه در [[قرآن کریم]] و کتب لغت در معانی: | ||
#علامت {{متن قرآن|وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِكَةُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«و پیامبرشان به آنان گفت: نشانه پادشاهی او این است که تابوت (عهد) نزدتان خواهد آمد که در آن آرامشی از سوی پروردگارتان (نهفته) است و (نیز) بازماندهای از آنچه از خاندان موسی و هارون بر جای نهادهاند و فرشتگان آن را حمل میکنند، بیگمان در آن برای شما اگر» سوره بقره، آیه ۲۴۸.</ref>، | # علامت {{متن قرآن|وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِكَةُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«و پیامبرشان به آنان گفت: نشانه پادشاهی او این است که تابوت (عهد) نزدتان خواهد آمد که در آن آرامشی از سوی پروردگارتان (نهفته) است و (نیز) بازماندهای از آنچه از خاندان موسی و هارون بر جای نهادهاند و فرشتگان آن را حمل میکنند، بیگمان در آن برای شما اگر» سوره بقره، آیه ۲۴۸.</ref>، | ||
# [[عبرت]] {{متن قرآن|فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ عَنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ}}<ref>«بنابراین امروز تو را با کالبد بیجانت بر ساحل میافکنیم تا برای آیندگانت نشانهای باشی و بیگمان بسیاری از مردم از نشانههای ما غافلند» سوره یونس، آیه ۹۲.</ref>، | # [[عبرت]] {{متن قرآن|فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ عَنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ}}<ref>«بنابراین امروز تو را با کالبد بیجانت بر ساحل میافکنیم تا برای آیندگانت نشانهای باشی و بیگمان بسیاری از مردم از نشانههای ما غافلند» سوره یونس، آیه ۹۲.</ref>، | ||
# [[معجزه]] {{متن قرآن|أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ}}<ref>«آگاه باشید! آنانند که | # [[معجزه]] {{متن قرآن|أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ}}<ref>«آگاه باشید! آنانند که تبهکارند امّا در نمییابند» سوره بقره، آیه ۱۲.</ref>، | ||
# [[امر]] عجیب و شگفت {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ آيَةً وَآوَيْنَاهُمَا إِلَى رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِينٍ}}<ref>«و پسر مریم و مادرش را نشانهای گرداندیم و آن دو را در پناه پشتهای هموار و دارای آبی روان جای دادیم» سوره مؤمنون، آیه ۵۰.</ref>، | # [[امر]] عجیب و شگفت {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ آيَةً وَآوَيْنَاهُمَا إِلَى رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِينٍ}}<ref>«و پسر مریم و مادرش را نشانهای گرداندیم و آن دو را در پناه پشتهای هموار و دارای آبی روان جای دادیم» سوره مؤمنون، آیه ۵۰.</ref>، | ||
# [[برهان]] و دلیل {{متن قرآن|وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ}}<ref>«و از نشانههای او آفرینش آسمانها و زمین و گوناگونی زبانها و رنگهای شماست؛ به راستی در این نشانههایی برای دانشوران است» سوره روم، آیه ۲۲.</ref>، [[جماعت]] و [[طایفه]] به کار رفته است <ref>المعجم الوسیط، ج۱، ص ۲۵؛ مناهل العرفان فی علوم القرآن، ج۱، ص ۳۳۸؛ البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص ۲۶۶.</ref>. | # [[برهان]] و دلیل {{متن قرآن|وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ}}<ref>«و از نشانههای او آفرینش آسمانها و زمین و گوناگونی زبانها و رنگهای شماست؛ به راستی در این نشانههایی برای دانشوران است» سوره روم، آیه ۲۲.</ref>، [[جماعت]] و [[طایفه]] به کار رفته است <ref>المعجم الوسیط، ج۱، ص ۲۵؛ مناهل العرفان فی علوم القرآن، ج۱، ص ۳۳۸؛ البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص ۲۶۶.</ref>. | ||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
[[معرفت]] آیات قرآنی، توقیفی بوده <ref>غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج۱، ص ۶۶.</ref> و [[شناخت]] آن، جز با [[علم الهی]] ممکن نیست، چرا که بعضی از حروف و کلمات مانند {{متن قرآن|المص}}<ref>سوره اعراف، آیه ۱.</ref> آیه است، لکن برخی دیگر مثل المر آیه نیست <ref>مناهل العرفان، ج۱، ص ۳۳۹.</ref>. | [[معرفت]] آیات قرآنی، توقیفی بوده <ref>غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج۱، ص ۶۶.</ref> و [[شناخت]] آن، جز با [[علم الهی]] ممکن نیست، چرا که بعضی از حروف و کلمات مانند {{متن قرآن|المص}}<ref>سوره اعراف، آیه ۱.</ref> آیه است، لکن برخی دیگر مثل المر آیه نیست <ref>مناهل العرفان، ج۱، ص ۳۳۹.</ref>. | ||
آیه بودن چیزی به اعتبارها و جهات گوناگون فرق کرده و قابل شدت و [[ضعف]] است؛ مثلاً بخشی از قرآن به اعتبار عجز [[بشر]] از آوردن مثل آن، آیه خداست.[[احکام]] و [[تکالیف الهی]] به اعتبار حصول [[تقوا]] و [[تقرّب]] به سبب آنها، [[آیات]] [[خداوند]] هستند. موجودات [[عینی]] به اعتبار این که وجود و خصوصیات وجودی شان، به وجود و خصوصیات وجودی خداوند دلالت میکند، آیات خداوند میباشند. [[انبیا]] و [[اولیای الهی]] به [[جهت]] این که در قول و عمل، [[مردم]] را به [[خدا]] [[دعوت]] میکنند باز از [[آیات الهی]] هستند؛ چنان که از [[امام باقر]]{{ع}} درباره آیه {{متن قرآن|كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا كُلِّهَا}}<ref>«آنان همه نشانههای ما را دروغ شمردند» سوره قمر، آیه ۴۲.</ref> وارد شده که مراد از آیاتنا همه [[اوصیا]] میباشند. همچنین از [[امام صادق]] و [[امام رضا]]{{ع}} درباره آیه: {{متن قرآن|وَعَلَامَاتٍ وَبِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ}}<ref>«و نشانههایی را (برای مردم نهاد) و آنان با ستاره راهیابی میکنند» سوره نحل، آیه ۱۶.</ref> سؤال شده که فرمود: مراد از [[نجم]] [[رسول خدا]]{{صل}} و مراد از علامات [[ائمه]]{{ع}} میباشند <ref>اصول کافی، ج۱، ص ۲۰۷؛ المیزان، ج۱، ص ۲۵۰.</ref>. امور [[خارقالعاده]] و [[معجزات انبیا]] نیز به خصوص [[آیات]] نامیده میشوند، زیرا هم دلالت روشن تری به [[قدرت]] و [[عظمت]] [[الهی]] دارند و هم نشانه [[صدق]] [[انبیا]] در [[دعوی نبوت]] هستند <ref>قرآنشناسی، ج۱، ص ۳۳.</ref>. | آیه بودن چیزی به اعتبارها و جهات گوناگون فرق کرده و قابل شدت و [[ضعف]] است؛ مثلاً بخشی از قرآن به اعتبار عجز [[بشر]] از آوردن مثل آن، آیه خداست. [[احکام]] و [[تکالیف الهی]] به اعتبار حصول [[تقوا]] و [[تقرّب]] به سبب آنها، [[آیات]] [[خداوند]] هستند. موجودات [[عینی]] به اعتبار این که وجود و خصوصیات وجودی شان، به وجود و خصوصیات وجودی خداوند دلالت میکند، آیات خداوند میباشند. [[انبیا]] و [[اولیای الهی]] به [[جهت]] این که در قول و عمل، [[مردم]] را به [[خدا]] [[دعوت]] میکنند باز از [[آیات الهی]] هستند؛ چنان که از [[امام باقر]] {{ع}} درباره آیه {{متن قرآن|كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا كُلِّهَا}}<ref>«آنان همه نشانههای ما را دروغ شمردند» سوره قمر، آیه ۴۲.</ref> وارد شده که مراد از آیاتنا همه [[اوصیا]] میباشند. همچنین از [[امام صادق]] و [[امام رضا]] {{ع}} درباره آیه: {{متن قرآن|وَعَلَامَاتٍ وَبِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ}}<ref>«و نشانههایی را (برای مردم نهاد) و آنان با ستاره راهیابی میکنند» سوره نحل، آیه ۱۶.</ref> سؤال شده که فرمود: مراد از [[نجم]] [[رسول خدا]] {{صل}} و مراد از علامات [[ائمه]] {{ع}} میباشند <ref>اصول کافی، ج۱، ص ۲۰۷؛ المیزان، ج۱، ص ۲۵۰.</ref>. امور [[خارقالعاده]] و [[معجزات انبیا]] نیز به خصوص [[آیات]] نامیده میشوند، زیرا هم دلالت روشن تری به [[قدرت]] و [[عظمت]] [[الهی]] دارند و هم نشانه [[صدق]] [[انبیا]] در [[دعوی نبوت]] هستند <ref>قرآنشناسی، ج۱، ص ۳۳.</ref>. | ||
[[آیات الهی]] را ابتدا میتوان به دو بخش [[تشریعی]] و [[تکوینی]] تقسیم کرد؛ آیات تشریعی عمدتاً، [[قرآن کریم]] و دیگر [[کتابهای آسمانی]] است <ref>قرآنشناسی، ج۱، ص ۳۴.</ref>. البته برخی از [[آیات قرآنی]] بیانگر آیات تکوینی نیز هستند. و برخی دربردارنده [[معارف]] [[اعتقادی]]، [[احکام عملی]] و یا [[اخلاقیات]] بوده که مایه [[تقرب]] به سوی خداست <ref>المیزان، ج۱۸، ص ۱۵۹.</ref>. آیات تکوینی [[خداوند]] امور [[عینی]] و خارجی هستند که به وجود خارجی شان، بر [[وحدت]] خداوند در [[خلق]] و اتصاف او به [[صفات کمال]] و تنزّه از [[نقص]] و نیاز دلالت میکنند <ref>المیزان، ج۱۸، ص ۱۵۸.</ref> که این دسته از آیات الهی باز به دو دسته تقسیم میشود: عادی و خارقالعاده. آیات تکوینی عادی شامل همه پدیدههای [[جهان]] میشود، ولی خارقالعاده دربردارنده امور خارج از عادات و [[معجزات]] [[پیامبران]] است <ref>قرآنشناسی، ج۱، ص ۳۴.</ref>. | [[آیات الهی]] را ابتدا میتوان به دو بخش [[تشریعی]] و [[تکوینی]] تقسیم کرد؛ آیات تشریعی عمدتاً، [[قرآن کریم]] و دیگر [[کتابهای آسمانی]] است <ref>قرآنشناسی، ج۱، ص ۳۴.</ref>. البته برخی از [[آیات قرآنی]] بیانگر آیات تکوینی نیز هستند. و برخی دربردارنده [[معارف]] [[اعتقادی]]، [[احکام عملی]] و یا [[اخلاقیات]] بوده که مایه [[تقرب]] به سوی خداست <ref>المیزان، ج۱۸، ص ۱۵۹.</ref>. آیات تکوینی [[خداوند]] امور [[عینی]] و خارجی هستند که به وجود خارجی شان، بر [[وحدت]] خداوند در [[خلق]] و اتصاف او به [[صفات کمال]] و تنزّه از [[نقص]] و نیاز دلالت میکنند <ref>المیزان، ج۱۸، ص ۱۵۸.</ref> که این دسته از آیات الهی باز به دو دسته تقسیم میشود: عادی و خارقالعاده. آیات تکوینی عادی شامل همه پدیدههای [[جهان]] میشود، ولی خارقالعاده دربردارنده امور خارج از عادات و [[معجزات]] [[پیامبران]] است <ref>قرآنشناسی، ج۱، ص ۳۴.</ref>. | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
در [[قرآن]] و [[روایات]]، به مطالعه و تدبّر در آیات آفاقی، به ویژه آیات انفسی تأکید فراوان شده است؛ چنان که [[خدای سبحان]] میفرماید: {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ}}<ref>«به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.</ref>. | در [[قرآن]] و [[روایات]]، به مطالعه و تدبّر در آیات آفاقی، به ویژه آیات انفسی تأکید فراوان شده است؛ چنان که [[خدای سبحان]] میفرماید: {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ}}<ref>«به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.</ref>. | ||
درباره موارد و مصادیق آیات آفاقی و انفسی، دیدگاههای مختلفی مطرح شده است: برخی، مراد از [[آیات آفاقی]] را موارد ذیل دانستهاند: ماه،[[خورشید]]، [[ستارگان]]، گیاهان، درختان، کوهها <ref>کشف الاسرار وعدة الابرار، ج۸، ص ۵۴۲؛ منهج الصادقین، ج۸، ص ۱۹۹؛ صافی، ج۴، ص ۳۶۴.</ref>، [[طلوع خورشید از مغرب]] <ref>مجمع البحرین، ج۴، ص ۱۴۰ـ ۱۴۲.</ref>، واقعهها و [[غزوات پیامبر]] در اطراف [[مکه]] <ref>جامع البیان، ج۱۱، ص ۴؛ مجمع البیان، ج۹، ص ۲۹.</ref>، [[اخبار]] [[پیامبر]] از حوادثی نظیر [[شق القمر]] <ref>مجمع البیان، ج۹، ص ۱۳۸.</ref>، عذابهایی که بر [[امتهای پیشین]] و [[منکران]] [[دین خدا]] و [[رسولان الهی]] وارد شده است <ref>منهج الصادقین، ج۸، ص ۱۹۹.</ref>، [[ظهور]] و [[پیروزی]] پیامبر{{صل}} بر جهانیان که بیانگر [[نصرت الهی]] بر اوست <ref>جامع البیان، ج۱۱، ص ۴؛ مجمع البیان، ج۹، ص ۲۹؛ المیزان، ج۱۷، ص ۴۰۵.</ref>. | درباره موارد و مصادیق آیات آفاقی و انفسی، دیدگاههای مختلفی مطرح شده است: برخی، مراد از [[آیات آفاقی]] را موارد ذیل دانستهاند: ماه، [[خورشید]]، [[ستارگان]]، گیاهان، درختان، کوهها <ref>کشف الاسرار وعدة الابرار، ج۸، ص ۵۴۲؛ منهج الصادقین، ج۸، ص ۱۹۹؛ صافی، ج۴، ص ۳۶۴.</ref>، [[طلوع خورشید از مغرب]] <ref>مجمع البحرین، ج۴، ص ۱۴۰ـ ۱۴۲.</ref>، واقعهها و [[غزوات پیامبر]] در اطراف [[مکه]] <ref>جامع البیان، ج۱۱، ص ۴؛ مجمع البیان، ج۹، ص ۲۹.</ref>، [[اخبار]] [[پیامبر]] از حوادثی نظیر [[شق القمر]] <ref>مجمع البیان، ج۹، ص ۱۳۸.</ref>، عذابهایی که بر [[امتهای پیشین]] و [[منکران]] [[دین خدا]] و [[رسولان الهی]] وارد شده است <ref>منهج الصادقین، ج۸، ص ۱۹۹.</ref>، [[ظهور]] و [[پیروزی]] پیامبر {{صل}} بر جهانیان که بیانگر [[نصرت الهی]] بر اوست <ref>جامع البیان، ج۱۱، ص ۴؛ مجمع البیان، ج۹، ص ۲۹؛ المیزان، ج۱۷، ص ۴۰۵.</ref>. | ||
از همه موارد فوق آنچه به [[حقیقت]] نزدیکتر است قول اخیر یعنی [[برتری]] [[دین]] پیامبر (ظهور [[دین]] او) بر همه [[ادیان]] علیرغم [[کراهت]] [[مشرکان]] میباشد <ref>جامع البیان، ج۱۱، ص ۴.</ref>. چنان که از [[آیه]] پنجاه و پنجم [[سوره نور]] استفاده میشود که [[خداوند]] دینش را بر تمامی [[دینها]] غالب میگرداند؛ به گونهای که غیر از [[خدا]] [[عبادت]] نمیشود و چتر [[سعادت]] بر همه عالم [[انسانی]] سایهگستر خواهد شد که این، [[غایت]] [[آفرینش انسان]]هاست. <ref>المیزان، ج۱۷، ص ۴۰۴.</ref>. البته این [[سیطره]] به طور کامل و تمام در موقع ظهور [[حضرت ولی عصر]]{{ع}} تحقق خواهد یافت، از این رو، برخی مراد از آیات آفاقی را ظهور حضرتش و [[غلبه]] بر [[جهان]] و [[گسترش عدالت]] در سراسر عالم دانستهاند <ref>منهج الصادقین، ج۸،ص ۱۹۹.</ref>. که قول اخیر نیز به همین دیدگاه برمی گردد. | از همه موارد فوق آنچه به [[حقیقت]] نزدیکتر است قول اخیر یعنی [[برتری]] [[دین]] پیامبر (ظهور [[دین]] او) بر همه [[ادیان]] علیرغم [[کراهت]] [[مشرکان]] میباشد <ref>جامع البیان، ج۱۱، ص ۴.</ref>. چنان که از [[آیه]] پنجاه و پنجم [[سوره نور]] استفاده میشود که [[خداوند]] دینش را بر تمامی [[دینها]] غالب میگرداند؛ به گونهای که غیر از [[خدا]] [[عبادت]] نمیشود و چتر [[سعادت]] بر همه عالم [[انسانی]] سایهگستر خواهد شد که این، [[غایت]] [[آفرینش انسان]]هاست. <ref>المیزان، ج۱۷، ص ۴۰۴.</ref>. البته این [[سیطره]] به طور کامل و تمام در موقع ظهور [[حضرت ولی عصر]] {{ع}} تحقق خواهد یافت، از این رو، برخی مراد از آیات آفاقی را ظهور حضرتش و [[غلبه]] بر [[جهان]] و [[گسترش عدالت]] در سراسر عالم دانستهاند <ref>منهج الصادقین، ج۸،ص ۱۹۹.</ref>. که قول اخیر نیز به همین دیدگاه برمی گردد. | ||
در مورد [[آیات انفسی]] نیز اقوال متفاوتی ارائه شده است، لکن آنچه در میان آنها مهم مینماید این است که مراد از آیات انفسی مطالعه در [[انسان]] و چگونگی [[آفرینش]] او از نطفه، سپس علقه و مضغه و مراحل بعدی [[خلقت]] او، ظرایف و دقایقی که در [[آفرینش انسان]] به کار رفته و از همه مهمتر دمیده شدن [[روح الهی]] در وجود [[انسان]] و مطالعه در حالات و اوصاف این [[روح]] و نحوه [[ارتباط]] آن با [[بدن]] است، که از مهمترین [[دلایل]] [[الهی]] بر [[توحید]] میباشد <ref>مجمع البیان، ج۵، ص ۱۹؛ التبیان، ج۹، ص ۱۳۸؛ نمونه، ج۲۰، ص ۳۲۹.</ref>. | در مورد [[آیات انفسی]] نیز اقوال متفاوتی ارائه شده است، لکن آنچه در میان آنها مهم مینماید این است که مراد از آیات انفسی مطالعه در [[انسان]] و چگونگی [[آفرینش]] او از نطفه، سپس علقه و مضغه و مراحل بعدی [[خلقت]] او، ظرایف و دقایقی که در [[آفرینش انسان]] به کار رفته و از همه مهمتر دمیده شدن [[روح الهی]] در وجود [[انسان]] و مطالعه در حالات و اوصاف این [[روح]] و نحوه [[ارتباط]] آن با [[بدن]] است، که از مهمترین [[دلایل]] [[الهی]] بر [[توحید]] میباشد <ref>مجمع البیان، ج۵، ص ۱۹؛ التبیان، ج۹، ص ۱۳۸؛ نمونه، ج۲۰، ص ۳۲۹.</ref>. | ||
[[آیه]] دیگری که [[انسانها]] را به مطالعه و [[عبرتگیری]] از [[آیات آفاقی]] و انفسی [[دعوت]] میکند، آیه {{متن قرآن|وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِلْمُوقِنِينَ}}<ref>«و در زمین برای اهل یقین نشانههایی است» سوره ذاریات، آیه ۲۰.</ref>، {{متن قرآن|وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ}}<ref>«و (نیز) در خودتان، آیا نمینگرید؟» سوره ذاریات، آیه ۲۱.</ref> است؛ در [[زمین]] نشانههایی برای [[اهل یقین]] وجود دارد و در وجود خود شما نیز آیاتی | [[آیه]] دیگری که [[انسانها]] را به مطالعه و [[عبرتگیری]] از [[آیات آفاقی]] و انفسی [[دعوت]] میکند، آیه {{متن قرآن|وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِلْمُوقِنِينَ}}<ref>«و در زمین برای اهل یقین نشانههایی است» سوره ذاریات، آیه ۲۰.</ref>، {{متن قرآن|وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ}}<ref>«و (نیز) در خودتان، آیا نمینگرید؟» سوره ذاریات، آیه ۲۱.</ref> است؛ در [[زمین]] نشانههایی برای [[اهل یقین]] وجود دارد و در وجود خود شما نیز آیاتی است، آیا نمیبینید؟ [[علامه طباطبایی]] در ذیل آیه فوق مینویسد: [[آیات]] و نشانههایی که در [[نفوس]] [[بشر]] قرار دارد چند قسم است: برخی از آیات موجود در [[خلقت انسان]] مربوط به ترکیب بندی اعضای بدن، و قسمتهای مختلف اجزای آن اعضا و اجزای اجزاست تا به عناصر بسیط آن برسد، و نیز آیاتی در [[افعال]] و آثار آن اعضا هست که در همه آن اجزا با همه کثرتش [[اتحاد]] دارد، و در عین اتحادش احوال مختلفی در بدن پدید میآورد. آیاتی دیگر درباره تعلق روح به بدن است که یکی از آن آیات پدید آمدن حواس پنج گانه [[بینایی]]، [[شنوایی]]، چشایی، لامسه و بویایی بوده و نخستین رابطهای است که انسان را به محیط خارج [[آگاه]] میسازد. در هر یک از این حواس پنج گانه، نظامی [[حیرت]] انگیز و گسترده قرار داده که ذاتاً هیچ ربطی به [[نظام]] دیگری ندارد؛ مثلاً چشم هیچ خبری از گوش و طرز عمل او ندارد، و گوش هیچ اطلاعی از نظام موجود در چشم و طرز عمل او ندارد، و همچنین سایر حواس، با این که همه حواس پنج گانه تحت یک [[تدبیر]] اداره میشوند و آن، [[مدیریت]] نفس است، و [[خدای متعال]] در ورای نفس، محیط به آن و عملکرد آن است. از [[آیات]] دیگر در نفس، وجود قوای [[نفسانی]] است که در [[بدن]] پخش شده است، مانند قوّه غضبیه و شهویه و فروعات آنها، اینها نیز هر یک با دیگری طبق نظامی که دارد، جداست در عین این که هر دو قوا تحت یک [[تدبیر]] اداره میشود. این [[نظام]] و تدبیر برای هر یک از قوا، از همان روزی که وجود یافته، بدون کوچکترین فاصلهای موجود بوده است، و چنین نبوده که در آغاز وجودش فاقد نظام بوده و بعداً با خودش [[فکر]] کرده باشد که چگونه خود و قوایش را اداره کند. | ||
بدین ترتیب [[یقین]] حاصل میشود که نظام تدبیر هر یک از این قوا، همانند خود آن قوا، از صنع صانع او بوده و نظام عام او و تدبیرش اقتضا میکرده، که چنین نظامی به این قوا بدهد <ref>المیزان، ج۱۸، ص ۴۰۵.</ref>. | بدین ترتیب [[یقین]] حاصل میشود که نظام تدبیر هر یک از این قوا، همانند خود آن قوا، از صنع صانع او بوده و نظام عام او و تدبیرش اقتضا میکرده، که چنین نظامی به این قوا بدهد <ref>المیزان، ج۱۸، ص ۴۰۵.</ref>. | ||
در [[روایات]] نیز به اهمیت [[معرفت]] آفاقی و به ویژه انفسی توجه و تأکید بیشتری شده است. [[پیامبر اکرم]]{{صل}}) فرموده است: "هر کس خود را [[شناخت]] خدایش را شناخته است"<ref>{{متن حدیث| مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ}}؛ بحارالانوار، ج۲، ص ۳۲؛ غرر الحکم، ص ۲۳۲.</ref>، [[آگاه]] ترین شما به نفس خود، [[عارف]] ترینتان به خدای خود است <ref>{{متن حدیث|أَعْرَفُكُمْ بِنَفْسِهِ أَعْرَفُكُمْ بِرَبِّهِ}}؛ جامع الاخبار، ص ۴؛ متشابه القرآن، ج۱، ص ۴۴.</ref>. | در [[روایات]] نیز به اهمیت [[معرفت]] آفاقی و به ویژه انفسی توجه و تأکید بیشتری شده است. [[پیامبر اکرم]] {{صل}}) فرموده است: "هر کس خود را [[شناخت]] خدایش را شناخته است"<ref>{{متن حدیث| مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ}}؛ بحارالانوار، ج۲، ص ۳۲؛ غرر الحکم، ص ۲۳۲.</ref>، [[آگاه]] ترین شما به نفس خود، [[عارف]] ترینتان به خدای خود است <ref>{{متن حدیث|أَعْرَفُكُمْ بِنَفْسِهِ أَعْرَفُكُمْ بِرَبِّهِ}}؛ جامع الاخبار، ص ۴؛ متشابه القرآن، ج۱، ص ۴۴.</ref>. | ||
در نحوه تلازم بین دو معرفت، [[تفاسیر]] متعدّدی بیان شده که به مهمترین آنها اشاره میشود: | در نحوه تلازم بین دو معرفت، [[تفاسیر]] متعدّدی بیان شده که به مهمترین آنها اشاره میشود: | ||
#هر کس به واحد بودن نفس خود عارف باشد، و این که اگر نفس متعدّد بود امکان [[تعارض]] و تمانع و [[فساد]] در بدن وجود داشت، از این رهگذر [[کشف]] میکند که [[خدای عالم]] نیز واحد است، چرا که در صورت متعدّد بودن، تعارض و فساد رخ میدهد <ref>مصابیح الانوار، ج۱، ص ۲۰۴.</ref>. برگشت این [[تفسیر]]، به [[اثبات]] [[توحید]] در [[ربوبیّت]] است <ref>الالهیات فی مدرسة أهل البیت{{ع}}، ص ۳۶.</ref>. | # هر کس به واحد بودن نفس خود عارف باشد، و این که اگر نفس متعدّد بود امکان [[تعارض]] و تمانع و [[فساد]] در بدن وجود داشت، از این رهگذر [[کشف]] میکند که [[خدای عالم]] نیز واحد است، چرا که در صورت متعدّد بودن، تعارض و فساد رخ میدهد <ref>مصابیح الانوار، ج۱، ص ۲۰۴.</ref>. برگشت این [[تفسیر]]، به [[اثبات]] [[توحید]] در [[ربوبیّت]] است <ref>الالهیات فی مدرسة أهل البیت {{ع}}، ص ۳۶.</ref>. | ||
#همچنان که حالات [[بدن]] بر نفس مخفی نیست و نفس بر تمام [[شئون]] بدن احاطه دارد، [[کشف]] میشود که خدای [[جهان]] آفرین نیز بر ذرّات هستی [[علم]] و احاطه داشته، چیزی از [[اخبار]] و وقایع [[زمین]] و [[آسمان]] بر او پنهان نیست. این وجه نیز علم محیط [[خدا]] بر عالم را [[اثبات]] میکند. | # همچنان که حالات [[بدن]] بر نفس مخفی نیست و نفس بر تمام [[شئون]] بدن احاطه دارد، [[کشف]] میشود که خدای [[جهان]] آفرین نیز بر ذرّات هستی [[علم]] و احاطه داشته، چیزی از [[اخبار]] و وقایع [[زمین]] و [[آسمان]] بر او پنهان نیست. این وجه نیز علم محیط [[خدا]] بر عالم را [[اثبات]] میکند. | ||
#هر کس بداند که نسبت نفس به بدن و اجزای آن، (به لحاظ [[قرب]] و بعد)، مساوی است، از این جا متوجه میشود که نسبت اجزای هستی به علم و [[قدرت خداوند]] مساوی است <ref>الالهیات فی مدرسة أهل البیت{{ع}}، ص ۲۰۴.</ref>. | # هر کس بداند که نسبت نفس به بدن و اجزای آن، (به لحاظ [[قرب]] و بعد)، مساوی است، از این جا متوجه میشود که نسبت اجزای هستی به علم و [[قدرت خداوند]] مساوی است <ref>الالهیات فی مدرسة أهل البیت {{ع}}، ص ۲۰۴.</ref>. | ||
#هر کس نفس خود را به صفات [[نقص]] بشناسد، به ناچار [[خداوند]] را به [[صفات کمال]] میشناسد، چرا که نقص دلالت بر حدوث میکند و این ملازم با کمال قدیمی خواهد بود <ref>مصابیح الانوار، ج۱، ص ۲۰۵.</ref>. | # هر کس نفس خود را به صفات [[نقص]] بشناسد، به ناچار [[خداوند]] را به [[صفات کمال]] میشناسد، چرا که نقص دلالت بر حدوث میکند و این ملازم با کمال قدیمی خواهد بود <ref>مصابیح الانوار، ج۱، ص ۲۰۵.</ref>. | ||
# [[انسان]] عالم صغیر مجمل است و غیر او عالم کبیر مفصل، عالم شدن به [[حقیقت]] عالم صغیر مستلزم علم به جمیع ماسوای اوست، و آن مستلزم [[معرفت]] [[حق تعالی]] است <ref>منهج الصادقین، ج۸، ص ۲۰۰؛ اثنی عشری، ج۱۱، ص ۳۹۰.</ref>. از باب نمونه [[آدمی]] در هنگام [[بلاها]] و [[سختیها]] دچار بی تابو و [[ناامیدی]] میشود و هنگامی که [[خیرات]] و [[منافع]] به او روی میآورد [[توازن]] و تعادلش را از دست داده، دچار منع شده و [[بخل]] میورزد؛ چنان که خداوند میفرماید: {{متن قرآن|إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا}}<ref>«چون شرّی بدو رسد بیتاب است» سوره معارج، آیه ۲۰.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا}}<ref>«و چون خیری بدو رسد بازدارنده است» سوره معارج، آیه ۲۱.</ref>. بنابراین حالات گوناگون و متغیر نفس [[گواه]] آن است که نفس مخلوق و تحت [[تدبیر]] خداست <ref>من هدی القرآن، ج۱۲، ص ۲۵۱.</ref>. | # [[انسان]] عالم صغیر مجمل است و غیر او عالم کبیر مفصل، عالم شدن به [[حقیقت]] عالم صغیر مستلزم علم به جمیع ماسوای اوست، و آن مستلزم [[معرفت]] [[حق تعالی]] است <ref>منهج الصادقین، ج۸، ص ۲۰۰؛ اثنی عشری، ج۱۱، ص ۳۹۰.</ref>. از باب نمونه [[آدمی]] در هنگام [[بلاها]] و [[سختیها]] دچار بی تابو و [[ناامیدی]] میشود و هنگامی که [[خیرات]] و [[منافع]] به او روی میآورد [[توازن]] و تعادلش را از دست داده، دچار منع شده و [[بخل]] میورزد؛ چنان که خداوند میفرماید: {{متن قرآن|إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا}}<ref>«چون شرّی بدو رسد بیتاب است» سوره معارج، آیه ۲۰.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا}}<ref>«و چون خیری بدو رسد بازدارنده است» سوره معارج، آیه ۲۱.</ref>. بنابراین حالات گوناگون و متغیر نفس [[گواه]] آن است که نفس مخلوق و تحت [[تدبیر]] خداست <ref>من هدی القرآن، ج۱۲، ص ۲۵۱.</ref>. | ||
[[امام علی]]{{ع}} نیز در بیان [[نورانی]] دیگری به معرفت آفاقی و انفسی اشاره کرده، معرفت انفسی را مورد تأکید ویژه قرار داده است: "همانا [[معرفت نفس]] پرسودترین دو تا [[شناخت]] است و معرفت نفس [[افضل]] [[معرفت]] هاست"<ref>{{متن حدیث| إِنَّ الْمَعْرِفَةَ بِالنَّفْسِ انْفَعْ | [[امام علی]] {{ع}} نیز در بیان [[نورانی]] دیگری به معرفت آفاقی و انفسی اشاره کرده، معرفت انفسی را مورد تأکید ویژه قرار داده است: "همانا [[معرفت نفس]] پرسودترین دو تا [[شناخت]] است و معرفت نفس [[افضل]] [[معرفت]] هاست"<ref>{{متن حدیث| إِنَّ الْمَعْرِفَةَ بِالنَّفْسِ انْفَعْ المعرفتين، وَاِنّها أَفْضَلُ الْمَعْرِفَةِ }}؛غرر الحکم ودرر الکلم، ص ۲۳۲.</ref>. | ||
ظاهر این است که مراد از دو تا معرفت، معرفت به [[آیات انفسی]] و آفاقی است، و هر دو معرفت ملازم با شناخت [[خدای سبحان]]، [[اسما]]، صفات و افعالش خواهد بود و [[انسان]] را به [[تمسک]] به [[دین الهی]] و [[شریعت]][[حق]] و [[ایمان]] و [[تقوا]] فرا خواهد خواند، لکن معرفت به آیات انفسی در این زمینه، نافعتر از [[آیات آفاقی]] بیان شده است. به دلیل این که دقت در آیات انفسی، همراه با وقوف به ذات نفس، قوای آن و ابزارهای [[روحی]] و بدنی بوده و [[آدمی]] را با حالات نفس و آنچه که مایه [[اعتدال]] و [[طغیان]] آن، یا آنچه که مایه [[فضیلت]] و [[رذیلت]] آن است [[آگاه]] میسازد.از همین رو انسان از نزدیک درد و درمان را شناخته و به [[اصلاح]] نفس خویش میپردازد، به خلاف آیات آفاقی که هر چند آن نیز در این [[جهت]] مشترک و مؤثر است لکن اثرگذاری او از دور بوده و به اندازه معرفت آیات انفسی نیست. | ظاهر این است که مراد از دو تا معرفت، معرفت به [[آیات انفسی]] و آفاقی است، و هر دو معرفت ملازم با شناخت [[خدای سبحان]]، [[اسما]]، صفات و افعالش خواهد بود و [[انسان]] را به [[تمسک]] به [[دین الهی]] و [[شریعت]] [[حق]] و [[ایمان]] و [[تقوا]] فرا خواهد خواند، لکن معرفت به آیات انفسی در این زمینه، نافعتر از [[آیات آفاقی]] بیان شده است. به دلیل این که دقت در آیات انفسی، همراه با وقوف به ذات نفس، قوای آن و ابزارهای [[روحی]] و بدنی بوده و [[آدمی]] را با حالات نفس و آنچه که مایه [[اعتدال]] و [[طغیان]] آن، یا آنچه که مایه [[فضیلت]] و [[رذیلت]] آن است [[آگاه]] میسازد. از همین رو انسان از نزدیک درد و درمان را شناخته و به [[اصلاح]] نفس خویش میپردازد، به خلاف آیات آفاقی که هر چند آن نیز در این [[جهت]] مشترک و مؤثر است لکن اثرگذاری او از دور بوده و به اندازه معرفت آیات انفسی نیست. | ||
البته بیان دقیقتری برای [[روایت]] نیز ذکر شده و آن این که معرفت به آیات آفاقی، معرفت نظری و [[علم حصولی]] است، و علم حصولی در تحققش به [[نظم]] قیاسها و استعمال [[برهان]] [[نیازمند]] است و تأثیر آن در گرو [[علم]] و توجه انسان به مقدمات برهان و عدم [[اشتغال]] به غیر آن است و در نهایت معرفت حاصل از آن در قالب مفاهیم و صورتهای [[ذهنی]] بوده و [[خداوند]] بزرگتر از آن است که در [[ذهن]] بگنجد و یا [[ذات مقدس]] مساوی با صورتی باشد که مخلوقی آن را در نفس خود [[آفریده]] و منقش ساخته است، به خلاف معرفت به آیات انفسی که در آن [[درک]] نفس، قوا و حالات آن به صورت حضوری و [[شهودی]] صورت میگیرد، و در این معرفت وقتی [[آدمی]]، خود را در تمام حالات [[زندگی]] [[نیازمند]] [[خدا]] میبیند، [[امر]] شگفت آوری را [[مشاهده]] کرده و متوجه میشود که نفس او در وجود،[[حیات]]، [[علم]]، [[قدرت]]، [[سمع]] و [[بصر]]، [[اراده]] و سایر صفات و افعالش متعلّق و متصّل به [[ساحت]] [[عظمت]] و مقدسی است که به لحاظ تمامی [[صفات کمال]] و جلال بینهایت است. در این حالت آدمی با آنکه در [[دنیا]] و با اشیا در [[ارتباط]] است، لکن به لحاظ واقع، از همه آنها منقطع و در محضر خدای خویش بوده و هیچ مانع و حائلی بین خود و خدا وجود ندارد، و این است همان [[حق]] [[معرفتی]] که برای [[آدمیان]] قرار داده شده و [[شایسته]] است چنین معرفتی را [[معرفت خدا]] به خدانام نهاد. <ref>المیزان، ج۶، ص ۱۷۰ـ۱۷۲.</ref>. | البته بیان دقیقتری برای [[روایت]] نیز ذکر شده و آن این که معرفت به آیات آفاقی، معرفت نظری و [[علم حصولی]] است، و علم حصولی در تحققش به [[نظم]] قیاسها و استعمال [[برهان]] [[نیازمند]] است و تأثیر آن در گرو [[علم]] و توجه انسان به مقدمات برهان و عدم [[اشتغال]] به غیر آن است و در نهایت معرفت حاصل از آن در قالب مفاهیم و صورتهای [[ذهنی]] بوده و [[خداوند]] بزرگتر از آن است که در [[ذهن]] بگنجد و یا [[ذات مقدس]] مساوی با صورتی باشد که مخلوقی آن را در نفس خود [[آفریده]] و منقش ساخته است، به خلاف معرفت به آیات انفسی که در آن [[درک]] نفس، قوا و حالات آن به صورت حضوری و [[شهودی]] صورت میگیرد، و در این معرفت وقتی [[آدمی]]، خود را در تمام حالات [[زندگی]] [[نیازمند]] [[خدا]] میبیند، [[امر]] شگفت آوری را [[مشاهده]] کرده و متوجه میشود که نفس او در وجود، [[حیات]]، [[علم]]، [[قدرت]]، [[سمع]] و [[بصر]]، [[اراده]] و سایر صفات و افعالش متعلّق و متصّل به [[ساحت]] [[عظمت]] و مقدسی است که به لحاظ تمامی [[صفات کمال]] و جلال بینهایت است. در این حالت آدمی با آنکه در [[دنیا]] و با اشیا در [[ارتباط]] است، لکن به لحاظ واقع، از همه آنها منقطع و در محضر خدای خویش بوده و هیچ مانع و حائلی بین خود و خدا وجود ندارد، و این است همان [[حق]] [[معرفتی]] که برای [[آدمیان]] قرار داده شده و [[شایسته]] است چنین معرفتی را [[معرفت خدا]] به خدانام نهاد. <ref>المیزان، ج۶، ص ۱۷۰ـ۱۷۲.</ref>. | ||
علاوه بر موارد کلی که در [[روایات]] به [[کسب معرفت]] آفاقی و انفسی تأکید شده است، [[امامان]]{{ع}} نیز به [[خداشناسی]] از این طریق [[استدلال]] کردهاند؛ چنان که از [[امیرمؤمنان]]{{ع}} سؤال شد خدایت را به چه چیز [[شناختی]]؟ [[حضرت]] در پاسخ فرمودند: "به [[سست]] شدن [[تصمیمها]] و از بین رفتن همّتها، وقتی بر کاری [[همت]] میگمارم او بین من و همّتم حائل میشود، [[تصمیم]] میگیرم، لکن خواست او [[عزم]] مرا بر هم میزند، در چنین صورتی معلوم میشود که مدبّر غیر از من است"<ref>{{متن حدیث| بِفَسْخِ اَلْعَزْمِ، وَ نَقْضِ اَلْهِمَمِ، لَمَّا أَنْ هَمَمْتُ حَالَ بَيْنِي وَ بَيْنَ هَمِّي، وَ عَزَمْتُ فَخَالَفَ اَلْقَضَاءُ عَزْمِي، فَعَلِمْتُ أَنَّ اَلْمُدَبِّرَ غَيْرِي}}؛ بحارالانوار، ج۳، ص ۴۲؛ ارشاد القلوب، ج۱، ص ۱۶۸.</ref>. | علاوه بر موارد کلی که در [[روایات]] به [[کسب معرفت]] آفاقی و انفسی تأکید شده است، [[امامان]] {{ع}} نیز به [[خداشناسی]] از این طریق [[استدلال]] کردهاند؛ چنان که از [[امیرمؤمنان]] {{ع}} سؤال شد خدایت را به چه چیز [[شناختی]]؟ [[حضرت]] در پاسخ فرمودند: "به [[سست]] شدن [[تصمیمها]] و از بین رفتن همّتها، وقتی بر کاری [[همت]] میگمارم او بین من و همّتم حائل میشود، [[تصمیم]] میگیرم، لکن خواست او [[عزم]] مرا بر هم میزند، در چنین صورتی معلوم میشود که مدبّر غیر از من است"<ref>{{متن حدیث| بِفَسْخِ اَلْعَزْمِ، وَ نَقْضِ اَلْهِمَمِ، لَمَّا أَنْ هَمَمْتُ حَالَ بَيْنِي وَ بَيْنَ هَمِّي، وَ عَزَمْتُ فَخَالَفَ اَلْقَضَاءُ عَزْمِي، فَعَلِمْتُ أَنَّ اَلْمُدَبِّرَ غَيْرِي}}؛ بحارالانوار، ج۳، ص ۴۲؛ ارشاد القلوب، ج۱، ص ۱۶۸.</ref>. | ||
[[امام علی]]{{ع}} در بیانی دیگر از طریق [[آیات آفاقی]] به وجود خدا، دلیل اقامه کرده است: پس [[اندیشه]] کن در [[آفتاب]] و ماه، و درخت و [[گیاه]]، و آب و سنگ، و [[اختلاف]][[شب]] و [[روز]]، و جوشش دریاها، و فراوانی کوهها، و بلندای قلّهها، و گوناگونی لغتها، و تفاوت زبانها، که نشانههای روشن پروردگارند. پس وای بر آن کس که تقدیر کننده را نپذیرد، و [[تدبیر]] کننده را [[انکار]] کند! [[گمان]] کردند که آنها چون گیاهانند و زارعی ندارند، و [[اختلاف]] صورتهایشان را سازندهای نیست، بر آنچه ادعا میکنند [[حجت]] و دلیلی ندارند، آیا ممکن است ساختمانی بدون سازنده باشد <ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۸۵.</ref>. | [[امام علی]] {{ع}} در بیانی دیگر از طریق [[آیات آفاقی]] به وجود خدا، دلیل اقامه کرده است: پس [[اندیشه]] کن در [[آفتاب]] و ماه، و درخت و [[گیاه]]، و آب و سنگ، و [[اختلاف]] [[شب]] و [[روز]]، و جوشش دریاها، و فراوانی کوهها، و بلندای قلّهها، و گوناگونی لغتها، و تفاوت زبانها، که نشانههای روشن پروردگارند. پس وای بر آن کس که تقدیر کننده را نپذیرد، و [[تدبیر]] کننده را [[انکار]] کند! [[گمان]] کردند که آنها چون گیاهانند و زارعی ندارند، و [[اختلاف]] صورتهایشان را سازندهای نیست، بر آنچه ادعا میکنند [[حجت]] و دلیلی ندارند، آیا ممکن است ساختمانی بدون سازنده باشد <ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۸۵.</ref>. | ||
توجه و [[تمسک]] به [[آیات آفاقی]] و انفسی در [[فلسفه]] و [[عرفان]] نیز مورد بحث واقع شده است که در این جا به دیدگاه [[حکیم]] متألّه [[ملاصدرا]] اکتفا میشود: [[صحیفه]] وجود عالم [[عقلی]] و فعلی [[آفرینش]]، [[کتاب]][[خداوند متعال]] بوده و [[آیات]] آن، اعیان موجودات و صورتهای خارجی است؛ چنان که [[خداوند]] فرمود: {{متن قرآن|إِنَّ فِي اخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَّقُونَ}}<ref>«بیگمان در پیاپی آمدن شب و روز و آنچه خداوند در آسمانها و زمین آفریده نشانههایی است برای (اندیشیدن) گروهی که پرهیزگاری میورزند» سوره یونس، آیه ۶.</ref><ref>الأسفار الأربعه، ج۷، ص ۱۴؛ اسرار الآیات، ص ۱۶.</ref> و این آیات روشن آفرینش در عالم [[آفاق]] در قالب موادّ [[جسمانی]] تحقق یافتهاند، تا صاحبان [[خرد]] آنها را [[تلاوت]] کرده و در آنها [[تدبر]] نموده و از طریق آن به آیات امری عقلی که در عالم [[انفس]] و [[عقول]] [[ثابت]] است، متوجه شده و از محسوس به معقول و از [[عالم شهادت]] به [[عالم غیب]] و از [[دنیا]] به [[آخرت]] منتقل شده و با [[خدای سبحان]] [[محشور]] شوند؛ چنان که خداوند فرمود: {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ}}<ref>«به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است» سوره فصلت، آیه ۵۳.</ref><ref>الأسفار الأربعه، ج۷،ص ۱۴.</ref>. | توجه و [[تمسک]] به [[آیات آفاقی]] و انفسی در [[فلسفه]] و [[عرفان]] نیز مورد بحث واقع شده است که در این جا به دیدگاه [[حکیم]] متألّه [[ملاصدرا]] اکتفا میشود: [[صحیفه]] وجود عالم [[عقلی]] و فعلی [[آفرینش]]، [[کتاب]] [[خداوند متعال]] بوده و [[آیات]] آن، اعیان موجودات و صورتهای خارجی است؛ چنان که [[خداوند]] فرمود: {{متن قرآن|إِنَّ فِي اخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَّقُونَ}}<ref>«بیگمان در پیاپی آمدن شب و روز و آنچه خداوند در آسمانها و زمین آفریده نشانههایی است برای (اندیشیدن) گروهی که پرهیزگاری میورزند» سوره یونس، آیه ۶.</ref><ref>الأسفار الأربعه، ج۷، ص ۱۴؛ اسرار الآیات، ص ۱۶.</ref> و این آیات روشن آفرینش در عالم [[آفاق]] در قالب موادّ [[جسمانی]] تحقق یافتهاند، تا صاحبان [[خرد]] آنها را [[تلاوت]] کرده و در آنها [[تدبر]] نموده و از طریق آن به آیات امری عقلی که در عالم [[انفس]] و [[عقول]] [[ثابت]] است، متوجه شده و از محسوس به معقول و از [[عالم شهادت]] به [[عالم غیب]] و از [[دنیا]] به [[آخرت]] منتقل شده و با [[خدای سبحان]] [[محشور]] شوند؛ چنان که خداوند فرمود: {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ}}<ref>«به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است» سوره فصلت، آیه ۵۳.</ref><ref>الأسفار الأربعه، ج۷،ص ۱۴.</ref>. | ||
اختلاف صورتهای موجودات و تباین صفات و تضاد حالاتشان شواهد بزرگی بر [[معرفت]] بطون [[قرآن]] و [[انوار]] جمالش و پرتوهای آیاتش و [[اسرار]] کلماتش بوده و بدان [[جهت]] است که اسمای حسنا و صفات والای خداوند را بشناسی، چرا که کتاب فعلی [[مخلوقات]] در قبال کتاب قولی عقلی بوده و آن هم در قبال [[اسما]] و [[صفات الهی]] است، لکن تفاوتش در این است که در اینجا (در [[مقام]] اسما و صفات) به صورت [[وحدت]] و [[اجمال]] است، ولی در آنجا (در [[عالم خلق]] و [[تکوین]]) به صورت کثرت و تفصیل؛ چنان که خدای سبحان فرمود: {{متن قرآن|ضَرَبَ لَكُمْ مَثَلًا مِنْ أَنْفُسِكُمْ هَلْ لَكُمْ مِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ شُرَكَاءَ فِي مَا رَزَقْنَاكُمْ فَأَنْتُمْ فِيهِ سَوَاءٌ تَخَافُونَهُمْ كَخِيفَتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ}}<ref>«برای شما از خودتان مثلی آورده است: آیا از بردههاتان، میان آنچه روزیتان کردهایم، شریکهایی دارید که در آن با آنان برابر باشید، از آنان همانگونه بهراسید که از همدیگر میهراسید؟ بدینگونه ما آیات را برای کسانی که خرد میورزند روشن میداریم» سوره روم، آیه ۲۸.</ref>، {{متن قرآن|كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ}}<ref>«الف، لام، را؛ (این) کتابی است که آیاتش استواری یافته | اختلاف صورتهای موجودات و تباین صفات و تضاد حالاتشان شواهد بزرگی بر [[معرفت]] بطون [[قرآن]] و [[انوار]] جمالش و پرتوهای آیاتش و [[اسرار]] کلماتش بوده و بدان [[جهت]] است که اسمای حسنا و صفات والای خداوند را بشناسی، چرا که کتاب فعلی [[مخلوقات]] در قبال کتاب قولی عقلی بوده و آن هم در قبال [[اسما]] و [[صفات الهی]] است، لکن تفاوتش در این است که در اینجا (در [[مقام]] اسما و صفات) به صورت [[وحدت]] و [[اجمال]] است، ولی در آنجا (در [[عالم خلق]] و [[تکوین]]) به صورت کثرت و تفصیل؛ چنان که خدای سبحان فرمود: {{متن قرآن|ضَرَبَ لَكُمْ مَثَلًا مِنْ أَنْفُسِكُمْ هَلْ لَكُمْ مِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ شُرَكَاءَ فِي مَا رَزَقْنَاكُمْ فَأَنْتُمْ فِيهِ سَوَاءٌ تَخَافُونَهُمْ كَخِيفَتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ}}<ref>«برای شما از خودتان مثلی آورده است: آیا از بردههاتان، میان آنچه روزیتان کردهایم، شریکهایی دارید که در آن با آنان برابر باشید، از آنان همانگونه بهراسید که از همدیگر میهراسید؟ بدینگونه ما آیات را برای کسانی که خرد میورزند روشن میداریم» سوره روم، آیه ۲۸.</ref>، {{متن قرآن|كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ}}<ref>«الف، لام، را؛ (این) کتابی است که آیاتش استواری یافته سپس از سوی فرزانهای آگاه آشکار شده است؛» سوره هود، آیه ۱.</ref>. همچنان که صورتهای موجودات [[زمین]] و [[آسمانها]] و موجودات بین آنها تفصیل موجوداتی است که در عالم عقل که همان [[عالم امر]] است میباشد. این چنین است تمامی موجوداتی که در هر دو عالم ([[عالم خلق]] و امر) بوده همگی کتاب تفصیلی موجوداتی است که در عالم [[الهی]] [[اسما]] و صفات خداوندمی باشد؛ چنان که [[خداوند]] میفرماید: {{متن قرآن|وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«و خداوند را نامهای نیکوتر است، او را بدانها بخوانید! و آنان را که در نامهای خداوند کژاندیشی میکنند وانهید، به زودی بدانچه میکردهاند کیفر میبینند» سوره اعراف، آیه ۱۸۰.</ref> | ||
طبق این [[آیه]] خداوند بر [[انسان]] [[علم]] [[حکمت]]، [[توحید]] و [[شناخت]] (عالم) [[امر]] و [[خلق]] و [[معرفت]] [[آفاق]] (کرانهها) و [[انفس]] (شناخت زوایای وجود خود) را [[واجب]] کرده است، چرا که دانستن اسمهای خداوند که همان ارباب صورتهای انواع است بدون [[تدبر]] در [[مخلوقات]] و پروردگان موجودات در آسمانها و زمین به دست نمیآید، و بدین دلیل خداوند در آیات خودش [[انسانها]] را به [[اندیشیدن]] در آنها و احوال و آثارشان امر فرموده است <ref>الأسفار الأربعه، ج۷، ص ۳۳.</ref>. | طبق این [[آیه]] خداوند بر [[انسان]] [[علم]] [[حکمت]]، [[توحید]] و [[شناخت]] (عالم) [[امر]] و [[خلق]] و [[معرفت]] [[آفاق]] (کرانهها) و [[انفس]] (شناخت زوایای وجود خود) را [[واجب]] کرده است، چرا که دانستن اسمهای خداوند که همان ارباب صورتهای انواع است بدون [[تدبر]] در [[مخلوقات]] و پروردگان موجودات در آسمانها و زمین به دست نمیآید، و بدین دلیل خداوند در آیات خودش [[انسانها]] را به [[اندیشیدن]] در آنها و احوال و آثارشان امر فرموده است <ref>الأسفار الأربعه، ج۷، ص ۳۳.</ref>. |
نسخهٔ کنونی تا ۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۳۱
مقدمه
آیه از جهت ریشه از «اَیَّ» (شیء واضح و روشن) یا از «تَاَیَّی» (ثابت شدن و قوام یافتن) اشتقاق یافته است [۱] و از جهت وزن و بنا، بر وزن فَعَلَةٌ یا فَعْلَةٌ یا فاعِلَةٌ بنا شده است [۲] که صحیحترین قول همان قول اول است [۳].
آیه در قرآن کریم و کتب لغت در معانی:
- علامت ﴿وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِكَةُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾[۴]،
- عبرت ﴿فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ عَنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ﴾[۵]،
- معجزه ﴿أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ﴾[۶]،
- امر عجیب و شگفت ﴿وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ آيَةً وَآوَيْنَاهُمَا إِلَى رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِينٍ﴾[۷]،
- برهان و دلیل ﴿وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ﴾[۸]، جماعت و طایفه به کار رفته است [۹].
آیه در اصطلاح عبارت است از: دسته و گروهی از حروف و کلمات در قرآن [۱۰] یا محدودهای مشخص و مرکب از جملهها و دارای ابتدا و انتها در داخل سوره، یا یک واحد از اجزای سوره، یا حروف مقطعه قرآن، [۱۱] یا اجزای کتاب الهی و کلام خداوند [۱۲].
معانی یاد شده، اصطلاح خاص و ویژه آیات قرآنی بوده و در اکثر مواردی که آیه یا آیات در قرآن به کار رفته است، مراد همان آیات قرآن است، لکن برای آیه معنای عامی نیز بیان شده و آن این که آیات الهی اموری هستند که به وجود آفریدگار، قدرت، حکمت، عظمت و سایر صفات علیای او گواهی میدهند. از این رو، در مورد همه آفریدگان به کار میرود. قرآن کریم در موارد زیادی پس از ذکر پدیدههای جهان آفرینش میفرماید: ﴿إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ﴾[۱۳]؛ به راستی که در آن (پدیدههای شگفت انگیز جهان) نشانههایی برای خدا و صفات او است [۱۴].
وجه تناسب بین معنای اصطلاحی و لغوی آیه روشن است، چرا که آیات قرآنی از یک سو معجزه است، چون کسی نمیتواند همانند آن را بیاورد و از جهتی علامت صدق آورنده آن، مایه عبرت برای اهل ذکر، حاوی برهان و دلیل بر محتوای خود که هدایت و علم برای انسانها، و نیز بیانگر قدرت، علم، حکمت و سایر صفات الهی است [۱۵].
نکته قابل توجه این که در قرآن کلمه معجزه استعمال نشده است و به جای آن اصطلاح آیه و بینه به کار رفته است [۱۶] و اصطلاح معجزه را غالباً متکلمان به کار بردهاند [۱۷].
معرفت آیات قرآنی، توقیفی بوده [۱۸] و شناخت آن، جز با علم الهی ممکن نیست، چرا که بعضی از حروف و کلمات مانند ﴿المص﴾[۱۹] آیه است، لکن برخی دیگر مثل المر آیه نیست [۲۰].
آیه بودن چیزی به اعتبارها و جهات گوناگون فرق کرده و قابل شدت و ضعف است؛ مثلاً بخشی از قرآن به اعتبار عجز بشر از آوردن مثل آن، آیه خداست. احکام و تکالیف الهی به اعتبار حصول تقوا و تقرّب به سبب آنها، آیات خداوند هستند. موجودات عینی به اعتبار این که وجود و خصوصیات وجودی شان، به وجود و خصوصیات وجودی خداوند دلالت میکند، آیات خداوند میباشند. انبیا و اولیای الهی به جهت این که در قول و عمل، مردم را به خدا دعوت میکنند باز از آیات الهی هستند؛ چنان که از امام باقر (ع) درباره آیه ﴿كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا كُلِّهَا﴾[۲۱] وارد شده که مراد از آیاتنا همه اوصیا میباشند. همچنین از امام صادق و امام رضا (ع) درباره آیه: ﴿وَعَلَامَاتٍ وَبِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ﴾[۲۲] سؤال شده که فرمود: مراد از نجم رسول خدا (ص) و مراد از علامات ائمه (ع) میباشند [۲۳]. امور خارقالعاده و معجزات انبیا نیز به خصوص آیات نامیده میشوند، زیرا هم دلالت روشن تری به قدرت و عظمت الهی دارند و هم نشانه صدق انبیا در دعوی نبوت هستند [۲۴].
آیات الهی را ابتدا میتوان به دو بخش تشریعی و تکوینی تقسیم کرد؛ آیات تشریعی عمدتاً، قرآن کریم و دیگر کتابهای آسمانی است [۲۵]. البته برخی از آیات قرآنی بیانگر آیات تکوینی نیز هستند. و برخی دربردارنده معارف اعتقادی، احکام عملی و یا اخلاقیات بوده که مایه تقرب به سوی خداست [۲۶]. آیات تکوینی خداوند امور عینی و خارجی هستند که به وجود خارجی شان، بر وحدت خداوند در خلق و اتصاف او به صفات کمال و تنزّه از نقص و نیاز دلالت میکنند [۲۷] که این دسته از آیات الهی باز به دو دسته تقسیم میشود: عادی و خارقالعاده. آیات تکوینی عادی شامل همه پدیدههای جهان میشود، ولی خارقالعاده دربردارنده امور خارج از عادات و معجزات پیامبران است [۲۸].
برای شناخت خداوند معمولاً دو راه وجود دارد: یکی مطالعه در نشانههای خدا که جسم و جان انسان است و به آن، آیات انفسی میگویند، و دیگری مطالعه در آیاتی که در بیرون وجود او قرار دارد و به آن، آیات آفاقی گفته میشود [۲۹].
در قرآن و روایات، به مطالعه و تدبّر در آیات آفاقی، به ویژه آیات انفسی تأکید فراوان شده است؛ چنان که خدای سبحان میفرماید: ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ﴾[۳۰].
درباره موارد و مصادیق آیات آفاقی و انفسی، دیدگاههای مختلفی مطرح شده است: برخی، مراد از آیات آفاقی را موارد ذیل دانستهاند: ماه، خورشید، ستارگان، گیاهان، درختان، کوهها [۳۱]، طلوع خورشید از مغرب [۳۲]، واقعهها و غزوات پیامبر در اطراف مکه [۳۳]، اخبار پیامبر از حوادثی نظیر شق القمر [۳۴]، عذابهایی که بر امتهای پیشین و منکران دین خدا و رسولان الهی وارد شده است [۳۵]، ظهور و پیروزی پیامبر (ص) بر جهانیان که بیانگر نصرت الهی بر اوست [۳۶].
از همه موارد فوق آنچه به حقیقت نزدیکتر است قول اخیر یعنی برتری دین پیامبر (ظهور دین او) بر همه ادیان علیرغم کراهت مشرکان میباشد [۳۷]. چنان که از آیه پنجاه و پنجم سوره نور استفاده میشود که خداوند دینش را بر تمامی دینها غالب میگرداند؛ به گونهای که غیر از خدا عبادت نمیشود و چتر سعادت بر همه عالم انسانی سایهگستر خواهد شد که این، غایت آفرینش انسانهاست. [۳۸]. البته این سیطره به طور کامل و تمام در موقع ظهور حضرت ولی عصر (ع) تحقق خواهد یافت، از این رو، برخی مراد از آیات آفاقی را ظهور حضرتش و غلبه بر جهان و گسترش عدالت در سراسر عالم دانستهاند [۳۹]. که قول اخیر نیز به همین دیدگاه برمی گردد.
در مورد آیات انفسی نیز اقوال متفاوتی ارائه شده است، لکن آنچه در میان آنها مهم مینماید این است که مراد از آیات انفسی مطالعه در انسان و چگونگی آفرینش او از نطفه، سپس علقه و مضغه و مراحل بعدی خلقت او، ظرایف و دقایقی که در آفرینش انسان به کار رفته و از همه مهمتر دمیده شدن روح الهی در وجود انسان و مطالعه در حالات و اوصاف این روح و نحوه ارتباط آن با بدن است، که از مهمترین دلایل الهی بر توحید میباشد [۴۰].
آیه دیگری که انسانها را به مطالعه و عبرتگیری از آیات آفاقی و انفسی دعوت میکند، آیه ﴿وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِلْمُوقِنِينَ﴾[۴۱]، ﴿وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ﴾[۴۲] است؛ در زمین نشانههایی برای اهل یقین وجود دارد و در وجود خود شما نیز آیاتی است، آیا نمیبینید؟ علامه طباطبایی در ذیل آیه فوق مینویسد: آیات و نشانههایی که در نفوس بشر قرار دارد چند قسم است: برخی از آیات موجود در خلقت انسان مربوط به ترکیب بندی اعضای بدن، و قسمتهای مختلف اجزای آن اعضا و اجزای اجزاست تا به عناصر بسیط آن برسد، و نیز آیاتی در افعال و آثار آن اعضا هست که در همه آن اجزا با همه کثرتش اتحاد دارد، و در عین اتحادش احوال مختلفی در بدن پدید میآورد. آیاتی دیگر درباره تعلق روح به بدن است که یکی از آن آیات پدید آمدن حواس پنج گانه بینایی، شنوایی، چشایی، لامسه و بویایی بوده و نخستین رابطهای است که انسان را به محیط خارج آگاه میسازد. در هر یک از این حواس پنج گانه، نظامی حیرت انگیز و گسترده قرار داده که ذاتاً هیچ ربطی به نظام دیگری ندارد؛ مثلاً چشم هیچ خبری از گوش و طرز عمل او ندارد، و گوش هیچ اطلاعی از نظام موجود در چشم و طرز عمل او ندارد، و همچنین سایر حواس، با این که همه حواس پنج گانه تحت یک تدبیر اداره میشوند و آن، مدیریت نفس است، و خدای متعال در ورای نفس، محیط به آن و عملکرد آن است. از آیات دیگر در نفس، وجود قوای نفسانی است که در بدن پخش شده است، مانند قوّه غضبیه و شهویه و فروعات آنها، اینها نیز هر یک با دیگری طبق نظامی که دارد، جداست در عین این که هر دو قوا تحت یک تدبیر اداره میشود. این نظام و تدبیر برای هر یک از قوا، از همان روزی که وجود یافته، بدون کوچکترین فاصلهای موجود بوده است، و چنین نبوده که در آغاز وجودش فاقد نظام بوده و بعداً با خودش فکر کرده باشد که چگونه خود و قوایش را اداره کند.
بدین ترتیب یقین حاصل میشود که نظام تدبیر هر یک از این قوا، همانند خود آن قوا، از صنع صانع او بوده و نظام عام او و تدبیرش اقتضا میکرده، که چنین نظامی به این قوا بدهد [۴۳].
در روایات نیز به اهمیت معرفت آفاقی و به ویژه انفسی توجه و تأکید بیشتری شده است. پیامبر اکرم (ص)) فرموده است: "هر کس خود را شناخت خدایش را شناخته است"[۴۴]، آگاه ترین شما به نفس خود، عارف ترینتان به خدای خود است [۴۵].
در نحوه تلازم بین دو معرفت، تفاسیر متعدّدی بیان شده که به مهمترین آنها اشاره میشود:
- هر کس به واحد بودن نفس خود عارف باشد، و این که اگر نفس متعدّد بود امکان تعارض و تمانع و فساد در بدن وجود داشت، از این رهگذر کشف میکند که خدای عالم نیز واحد است، چرا که در صورت متعدّد بودن، تعارض و فساد رخ میدهد [۴۶]. برگشت این تفسیر، به اثبات توحید در ربوبیّت است [۴۷].
- همچنان که حالات بدن بر نفس مخفی نیست و نفس بر تمام شئون بدن احاطه دارد، کشف میشود که خدای جهان آفرین نیز بر ذرّات هستی علم و احاطه داشته، چیزی از اخبار و وقایع زمین و آسمان بر او پنهان نیست. این وجه نیز علم محیط خدا بر عالم را اثبات میکند.
- هر کس بداند که نسبت نفس به بدن و اجزای آن، (به لحاظ قرب و بعد)، مساوی است، از این جا متوجه میشود که نسبت اجزای هستی به علم و قدرت خداوند مساوی است [۴۸].
- هر کس نفس خود را به صفات نقص بشناسد، به ناچار خداوند را به صفات کمال میشناسد، چرا که نقص دلالت بر حدوث میکند و این ملازم با کمال قدیمی خواهد بود [۴۹].
- انسان عالم صغیر مجمل است و غیر او عالم کبیر مفصل، عالم شدن به حقیقت عالم صغیر مستلزم علم به جمیع ماسوای اوست، و آن مستلزم معرفت حق تعالی است [۵۰]. از باب نمونه آدمی در هنگام بلاها و سختیها دچار بی تابو و ناامیدی میشود و هنگامی که خیرات و منافع به او روی میآورد توازن و تعادلش را از دست داده، دچار منع شده و بخل میورزد؛ چنان که خداوند میفرماید: ﴿إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا﴾[۵۱]، ﴿وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا﴾[۵۲]. بنابراین حالات گوناگون و متغیر نفس گواه آن است که نفس مخلوق و تحت تدبیر خداست [۵۳].
امام علی (ع) نیز در بیان نورانی دیگری به معرفت آفاقی و انفسی اشاره کرده، معرفت انفسی را مورد تأکید ویژه قرار داده است: "همانا معرفت نفس پرسودترین دو تا شناخت است و معرفت نفس افضل معرفت هاست"[۵۴].
ظاهر این است که مراد از دو تا معرفت، معرفت به آیات انفسی و آفاقی است، و هر دو معرفت ملازم با شناخت خدای سبحان، اسما، صفات و افعالش خواهد بود و انسان را به تمسک به دین الهی و شریعت حق و ایمان و تقوا فرا خواهد خواند، لکن معرفت به آیات انفسی در این زمینه، نافعتر از آیات آفاقی بیان شده است. به دلیل این که دقت در آیات انفسی، همراه با وقوف به ذات نفس، قوای آن و ابزارهای روحی و بدنی بوده و آدمی را با حالات نفس و آنچه که مایه اعتدال و طغیان آن، یا آنچه که مایه فضیلت و رذیلت آن است آگاه میسازد. از همین رو انسان از نزدیک درد و درمان را شناخته و به اصلاح نفس خویش میپردازد، به خلاف آیات آفاقی که هر چند آن نیز در این جهت مشترک و مؤثر است لکن اثرگذاری او از دور بوده و به اندازه معرفت آیات انفسی نیست.
البته بیان دقیقتری برای روایت نیز ذکر شده و آن این که معرفت به آیات آفاقی، معرفت نظری و علم حصولی است، و علم حصولی در تحققش به نظم قیاسها و استعمال برهان نیازمند است و تأثیر آن در گرو علم و توجه انسان به مقدمات برهان و عدم اشتغال به غیر آن است و در نهایت معرفت حاصل از آن در قالب مفاهیم و صورتهای ذهنی بوده و خداوند بزرگتر از آن است که در ذهن بگنجد و یا ذات مقدس مساوی با صورتی باشد که مخلوقی آن را در نفس خود آفریده و منقش ساخته است، به خلاف معرفت به آیات انفسی که در آن درک نفس، قوا و حالات آن به صورت حضوری و شهودی صورت میگیرد، و در این معرفت وقتی آدمی، خود را در تمام حالات زندگی نیازمند خدا میبیند، امر شگفت آوری را مشاهده کرده و متوجه میشود که نفس او در وجود، حیات، علم، قدرت، سمع و بصر، اراده و سایر صفات و افعالش متعلّق و متصّل به ساحت عظمت و مقدسی است که به لحاظ تمامی صفات کمال و جلال بینهایت است. در این حالت آدمی با آنکه در دنیا و با اشیا در ارتباط است، لکن به لحاظ واقع، از همه آنها منقطع و در محضر خدای خویش بوده و هیچ مانع و حائلی بین خود و خدا وجود ندارد، و این است همان حق معرفتی که برای آدمیان قرار داده شده و شایسته است چنین معرفتی را معرفت خدا به خدانام نهاد. [۵۵].
علاوه بر موارد کلی که در روایات به کسب معرفت آفاقی و انفسی تأکید شده است، امامان (ع) نیز به خداشناسی از این طریق استدلال کردهاند؛ چنان که از امیرمؤمنان (ع) سؤال شد خدایت را به چه چیز شناختی؟ حضرت در پاسخ فرمودند: "به سست شدن تصمیمها و از بین رفتن همّتها، وقتی بر کاری همت میگمارم او بین من و همّتم حائل میشود، تصمیم میگیرم، لکن خواست او عزم مرا بر هم میزند، در چنین صورتی معلوم میشود که مدبّر غیر از من است"[۵۶].
امام علی (ع) در بیانی دیگر از طریق آیات آفاقی به وجود خدا، دلیل اقامه کرده است: پس اندیشه کن در آفتاب و ماه، و درخت و گیاه، و آب و سنگ، و اختلاف شب و روز، و جوشش دریاها، و فراوانی کوهها، و بلندای قلّهها، و گوناگونی لغتها، و تفاوت زبانها، که نشانههای روشن پروردگارند. پس وای بر آن کس که تقدیر کننده را نپذیرد، و تدبیر کننده را انکار کند! گمان کردند که آنها چون گیاهانند و زارعی ندارند، و اختلاف صورتهایشان را سازندهای نیست، بر آنچه ادعا میکنند حجت و دلیلی ندارند، آیا ممکن است ساختمانی بدون سازنده باشد [۵۷].
توجه و تمسک به آیات آفاقی و انفسی در فلسفه و عرفان نیز مورد بحث واقع شده است که در این جا به دیدگاه حکیم متألّه ملاصدرا اکتفا میشود: صحیفه وجود عالم عقلی و فعلی آفرینش، کتاب خداوند متعال بوده و آیات آن، اعیان موجودات و صورتهای خارجی است؛ چنان که خداوند فرمود: ﴿إِنَّ فِي اخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَّقُونَ﴾[۵۸][۵۹] و این آیات روشن آفرینش در عالم آفاق در قالب موادّ جسمانی تحقق یافتهاند، تا صاحبان خرد آنها را تلاوت کرده و در آنها تدبر نموده و از طریق آن به آیات امری عقلی که در عالم انفس و عقول ثابت است، متوجه شده و از محسوس به معقول و از عالم شهادت به عالم غیب و از دنیا به آخرت منتقل شده و با خدای سبحان محشور شوند؛ چنان که خداوند فرمود: ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ﴾[۶۰][۶۱].
اختلاف صورتهای موجودات و تباین صفات و تضاد حالاتشان شواهد بزرگی بر معرفت بطون قرآن و انوار جمالش و پرتوهای آیاتش و اسرار کلماتش بوده و بدان جهت است که اسمای حسنا و صفات والای خداوند را بشناسی، چرا که کتاب فعلی مخلوقات در قبال کتاب قولی عقلی بوده و آن هم در قبال اسما و صفات الهی است، لکن تفاوتش در این است که در اینجا (در مقام اسما و صفات) به صورت وحدت و اجمال است، ولی در آنجا (در عالم خلق و تکوین) به صورت کثرت و تفصیل؛ چنان که خدای سبحان فرمود: ﴿ضَرَبَ لَكُمْ مَثَلًا مِنْ أَنْفُسِكُمْ هَلْ لَكُمْ مِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ شُرَكَاءَ فِي مَا رَزَقْنَاكُمْ فَأَنْتُمْ فِيهِ سَوَاءٌ تَخَافُونَهُمْ كَخِيفَتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾[۶۲]، ﴿كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ﴾[۶۳]. همچنان که صورتهای موجودات زمین و آسمانها و موجودات بین آنها تفصیل موجوداتی است که در عالم عقل که همان عالم امر است میباشد. این چنین است تمامی موجوداتی که در هر دو عالم (عالم خلق و امر) بوده همگی کتاب تفصیلی موجوداتی است که در عالم الهی اسما و صفات خداوندمی باشد؛ چنان که خداوند میفرماید: ﴿وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾[۶۴]
طبق این آیه خداوند بر انسان علم حکمت، توحید و شناخت (عالم) امر و خلق و معرفت آفاق (کرانهها) و انفس (شناخت زوایای وجود خود) را واجب کرده است، چرا که دانستن اسمهای خداوند که همان ارباب صورتهای انواع است بدون تدبر در مخلوقات و پروردگان موجودات در آسمانها و زمین به دست نمیآید، و بدین دلیل خداوند در آیات خودش انسانها را به اندیشیدن در آنها و احوال و آثارشان امر فرموده است [۶۵].
کتاب تکوینی مانند کتاب تدوینی است که آیاتش ابتدا به صورت اجمال و به وجود واحد جمعی در کتاب انفسی تحقق یافته و سپس در کتاب آفاقی شرح و بسط پیدا کرده است. بنابراین انسان مانند متن بوده و عالم همچون شرح اوست، و این کتاب تکوینی انفسی سرشار از علوم ربّانی است، و در معرفت نفس آدمی و قرائت این کتاب به مقصود و مطلوب نهایی که شناخت خداست، نایل خواهی گشت [۶۶][۶۷]
منابع
پانویس
- ↑ المفردات، ص ۳۴.
- ↑ العین، ج۴، ص ۴۴۱؛ النهایه، ج۱، ص ۸۸؛ لسان العرب، ج۱۴، ص ۶۱.
- ↑ المفردات، ج۱، ص ۳۴.
- ↑ «و پیامبرشان به آنان گفت: نشانه پادشاهی او این است که تابوت (عهد) نزدتان خواهد آمد که در آن آرامشی از سوی پروردگارتان (نهفته) است و (نیز) بازماندهای از آنچه از خاندان موسی و هارون بر جای نهادهاند و فرشتگان آن را حمل میکنند، بیگمان در آن برای شما اگر» سوره بقره، آیه ۲۴۸.
- ↑ «بنابراین امروز تو را با کالبد بیجانت بر ساحل میافکنیم تا برای آیندگانت نشانهای باشی و بیگمان بسیاری از مردم از نشانههای ما غافلند» سوره یونس، آیه ۹۲.
- ↑ «آگاه باشید! آنانند که تبهکارند امّا در نمییابند» سوره بقره، آیه ۱۲.
- ↑ «و پسر مریم و مادرش را نشانهای گرداندیم و آن دو را در پناه پشتهای هموار و دارای آبی روان جای دادیم» سوره مؤمنون، آیه ۵۰.
- ↑ «و از نشانههای او آفرینش آسمانها و زمین و گوناگونی زبانها و رنگهای شماست؛ به راستی در این نشانههایی برای دانشوران است» سوره روم، آیه ۲۲.
- ↑ المعجم الوسیط، ج۱، ص ۲۵؛ مناهل العرفان فی علوم القرآن، ج۱، ص ۳۳۸؛ البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص ۲۶۶.
- ↑ النهایه، ج۱، ص ۸۷ و ۸۸.
- ↑ البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص ۲۶۱؛ الصراط المستقیم، ج۲، ص ۱۵۵ـ ۱۵۶.
- ↑ المیزان، ج۱، ص ۲۷.
- ↑ «بیگمان در آن نشانههاست» سوره یونس، آیه ۶۷.
- ↑ قرآنشناسی، ج۱، ص ۳۳.
- ↑ مناهل العرفان فی علوم القرآن، ج۱، ص ۳۳۹.
- ↑ مجموعه آثار، ج۲، ص ۱۶۱؛ راهشناسی، ص ۸۲.
- ↑ مجموعه آثار، ج۲، ص ۱۶۱؛ ایضاح المراد، ص ۳۸۱، پاورقی.
- ↑ غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج۱، ص ۶۶.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۱.
- ↑ مناهل العرفان، ج۱، ص ۳۳۹.
- ↑ «آنان همه نشانههای ما را دروغ شمردند» سوره قمر، آیه ۴۲.
- ↑ «و نشانههایی را (برای مردم نهاد) و آنان با ستاره راهیابی میکنند» سوره نحل، آیه ۱۶.
- ↑ اصول کافی، ج۱، ص ۲۰۷؛ المیزان، ج۱، ص ۲۵۰.
- ↑ قرآنشناسی، ج۱، ص ۳۳.
- ↑ قرآنشناسی، ج۱، ص ۳۴.
- ↑ المیزان، ج۱۸، ص ۱۵۹.
- ↑ المیزان، ج۱۸، ص ۱۵۸.
- ↑ قرآنشناسی، ج۱، ص ۳۴.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۸، ص ۳۲۸.
- ↑ «به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.
- ↑ کشف الاسرار وعدة الابرار، ج۸، ص ۵۴۲؛ منهج الصادقین، ج۸، ص ۱۹۹؛ صافی، ج۴، ص ۳۶۴.
- ↑ مجمع البحرین، ج۴، ص ۱۴۰ـ ۱۴۲.
- ↑ جامع البیان، ج۱۱، ص ۴؛ مجمع البیان، ج۹، ص ۲۹.
- ↑ مجمع البیان، ج۹، ص ۱۳۸.
- ↑ منهج الصادقین، ج۸، ص ۱۹۹.
- ↑ جامع البیان، ج۱۱، ص ۴؛ مجمع البیان، ج۹، ص ۲۹؛ المیزان، ج۱۷، ص ۴۰۵.
- ↑ جامع البیان، ج۱۱، ص ۴.
- ↑ المیزان، ج۱۷، ص ۴۰۴.
- ↑ منهج الصادقین، ج۸،ص ۱۹۹.
- ↑ مجمع البیان، ج۵، ص ۱۹؛ التبیان، ج۹، ص ۱۳۸؛ نمونه، ج۲۰، ص ۳۲۹.
- ↑ «و در زمین برای اهل یقین نشانههایی است» سوره ذاریات، آیه ۲۰.
- ↑ «و (نیز) در خودتان، آیا نمینگرید؟» سوره ذاریات، آیه ۲۱.
- ↑ المیزان، ج۱۸، ص ۴۰۵.
- ↑ « مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»؛ بحارالانوار، ج۲، ص ۳۲؛ غرر الحکم، ص ۲۳۲.
- ↑ «أَعْرَفُكُمْ بِنَفْسِهِ أَعْرَفُكُمْ بِرَبِّهِ»؛ جامع الاخبار، ص ۴؛ متشابه القرآن، ج۱، ص ۴۴.
- ↑ مصابیح الانوار، ج۱، ص ۲۰۴.
- ↑ الالهیات فی مدرسة أهل البیت (ع)، ص ۳۶.
- ↑ الالهیات فی مدرسة أهل البیت (ع)، ص ۲۰۴.
- ↑ مصابیح الانوار، ج۱، ص ۲۰۵.
- ↑ منهج الصادقین، ج۸، ص ۲۰۰؛ اثنی عشری، ج۱۱، ص ۳۹۰.
- ↑ «چون شرّی بدو رسد بیتاب است» سوره معارج، آیه ۲۰.
- ↑ «و چون خیری بدو رسد بازدارنده است» سوره معارج، آیه ۲۱.
- ↑ من هدی القرآن، ج۱۲، ص ۲۵۱.
- ↑ « إِنَّ الْمَعْرِفَةَ بِالنَّفْسِ انْفَعْ المعرفتين، وَاِنّها أَفْضَلُ الْمَعْرِفَةِ »؛غرر الحکم ودرر الکلم، ص ۲۳۲.
- ↑ المیزان، ج۶، ص ۱۷۰ـ۱۷۲.
- ↑ « بِفَسْخِ اَلْعَزْمِ، وَ نَقْضِ اَلْهِمَمِ، لَمَّا أَنْ هَمَمْتُ حَالَ بَيْنِي وَ بَيْنَ هَمِّي، وَ عَزَمْتُ فَخَالَفَ اَلْقَضَاءُ عَزْمِي، فَعَلِمْتُ أَنَّ اَلْمُدَبِّرَ غَيْرِي»؛ بحارالانوار، ج۳، ص ۴۲؛ ارشاد القلوب، ج۱، ص ۱۶۸.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۵.
- ↑ «بیگمان در پیاپی آمدن شب و روز و آنچه خداوند در آسمانها و زمین آفریده نشانههایی است برای (اندیشیدن) گروهی که پرهیزگاری میورزند» سوره یونس، آیه ۶.
- ↑ الأسفار الأربعه، ج۷، ص ۱۴؛ اسرار الآیات، ص ۱۶.
- ↑ «به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است» سوره فصلت، آیه ۵۳.
- ↑ الأسفار الأربعه، ج۷،ص ۱۴.
- ↑ «برای شما از خودتان مثلی آورده است: آیا از بردههاتان، میان آنچه روزیتان کردهایم، شریکهایی دارید که در آن با آنان برابر باشید، از آنان همانگونه بهراسید که از همدیگر میهراسید؟ بدینگونه ما آیات را برای کسانی که خرد میورزند روشن میداریم» سوره روم، آیه ۲۸.
- ↑ «الف، لام، را؛ (این) کتابی است که آیاتش استواری یافته سپس از سوی فرزانهای آگاه آشکار شده است؛» سوره هود، آیه ۱.
- ↑ «و خداوند را نامهای نیکوتر است، او را بدانها بخوانید! و آنان را که در نامهای خداوند کژاندیشی میکنند وانهید، به زودی بدانچه میکردهاند کیفر میبینند» سوره اعراف، آیه ۱۸۰.
- ↑ الأسفار الأربعه، ج۷، ص ۳۳.
- ↑ الشواهد الربوبیه، ج۲، ص۹۶۴ـ ۶۹۷.
- ↑ شجاعی، احمد، مقاله «آیه»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۷۱.