تفاوت علم خدا و معصوم چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '﴿{{متن قرآن| ' به '﴿{{متن قرآن|')
 
(۵۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{جعبه اطلاعات پرسش
{{جعبه اطلاعات پرسش
| موضوع اصلی       = [[علم معصوم (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ علم معصوم]]
| موضوع اصلی = [[علم معصوم (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ علم معصوم]]
| موضوع فرعی        = تفاوت علم خدا و [[معصوم]]{{ع}} چیست؟
| تصویر = 7626626252.jpg
| تصویر             = 7626626252.jpg
| نمایه وابسته = [[اقسام علم معصوم (نمایه)|اقسام علم معصوم]]
| اندازه تصویر      = 200px
| مدخل اصلی = [[علم معصوم]]
| نمایه وابسته     = [[اقسام علم معصوم (نمایه)|اقسام علم معصوم]]
| موضوعات وابسته =  
| مدخل اصلی         = [[علم معصوم]]
| پاسخ‌دهندگان =[[سید عبدالحسین نجفی لاری|نجفی لاری]]؛ [[علامه طباطبایی]]؛ [[سید محمد علی قاضی طباطبایی]]؛ [[سید محمد حسین حسینی طهرانی|حسینی طهرانی]]؛ [[لطف‌الله صافی گلپایگانی|صافی گلپایگانی]]؛ [[محمد رضا بهدار|بهدار]]؛ [[رضا برنجکار]]؛ [[سید ابراهیم افتخاری|افتخاری]]؛ [[سید انیس‌الحسن نقوی|نقوی]]؛ [[محمد تقی دیاری بیدگلی|دیاری بیدگلی]]؛ [[عبدالرحیم موسوی|موسوی حُصَینی]]؛ [[علی اصغر رضوانی]]؛ [[محمد صادق عظیمی|عظیمی]]؛ [[منصف علی مطهری|علی مطهری]]؛ [[جواد رنجبر|رنجبر]]؛ پژوهشگران [[وبگاه پرسمان]]
| موضوعات وابسته   =
| پاسخ‌دهنده        =
| پاسخ‌دهندگان       =[[سید عبدالحسین نجفی لاری|نجفی لاری]]؛ [[علامه طباطبایی]]؛ [[سید محمد علی قاضی طباطبایی]]؛ [[سید محمد حسین حسینی طهرانی|حسینی طهرانی]]؛ [[لطف‌الله صافی گلپایگانی|صافی گلپایگانی]]؛ [[محمد رضا بهدار|بهدار]]؛ [[رضا برنجکار]]؛ [[سید ابراهیم افتخاری|افتخاری]]؛ [[سید انیس‌الحسن نقوی|نقوی]]؛ [[محمد تقی دیاری بیدگلی|دیاری بیدگلی]]؛ [[عبدالرحیم موسوی|موسوی حُصَینی]]؛ [[علی اصغر رضوانی]]؛ [[محمد صادق عظیمی|عظیمی]]؛ [[منصف علی مطهری|علی مطهری]]؛ [[جواد رنجبر|رنجبر]]؛ پژوهشگران [[وبگاه پرسمان]]
}}
}}
'''تفاوت علم خدا و [[معصوم]]{{ع}} چیست؟''' یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث '''[[علم معصوم (پرسش)|علم معصوم]]''' است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[علم معصوم]]''' مراجعه شود.
'''تفاوت علم خدا و [[معصوم]] {{ع}} چیست؟''' یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث '''[[علم معصوم (پرسش)|علم معصوم]]''' است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[علم معصوم]]''' مراجعه شود.


==عبارت‌های دیگری از این پرسش==
== پاسخ نخست ==
[[پرونده:8905674.jpg|بندانگشتی|راست|100px|[[سید عبدالحسین نجفی لاری|نجفی لاری]]]]
آیت‌الله '''[[سید عبدالحسین نجفی لاری]]''' در کتاب ''«[[المعارف السلمانیة فی کیفیة علم الإمام و کمیته (کتاب)|المعارف السلمانیة فی کیفیة علم الإمام و کمیته]]»'' در این‌باره گفته‌است:


«تفاوت‌های فراوانی بین علم باری‌ تعالی و علم فعلیِ [[امام]] {{ع}} هست؛ از جمله از جهت قدم و حدوث و سبق و عدم و علیت و معلولیت و عینیت با ذات و عدم آن و غیر آن که دیگر مجالی برای توهم اتحاد بین دو علم و لزوم شرک باقی نخواهد گذاشت»<ref>[[المعارف السلمانیة فی کیفیة علم الإمام و کمیته (کتاب)|المعارف السلمانیة فی کیفیة علم الإمام و کمیته]]، ص ۲۹.</ref>.


==پاسخ نخست==
== پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه ==
[[پرونده:8905674.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید عبدالحسین نجفی لاری|نجفی لاری]]]]
{{پاسخ پرسش
::::::آیت‌الله '''[[سید عبدالحسین نجفی لاری]]''' در کتاب ''«[[ المعارف السلمانیة فی کیفیة علم الإمام و کمیته (کتاب)| المعارف السلمانیة فی کیفیة علم الإمام و کمیته]]»'' در این‌باره گفته‌است:
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱. [[علامه طباطبایی]]؛
::::::«تفاوت‌های فراوانی بین علم باری‌ تعالی و علم فعلیِ [[امام]]{{ع}} هست؛ از جمله از جهت قدم و حدوث و سبق و عدم و علیت و معلولیت و عینیت با ذات و عدم آن و غیر آن که دیگر مجالی برای توهم اتحاد بین دو علم و لزوم شرک باقی نخواهد گذاشت»<ref>[[المعارف السلمانیة فی کیفیة علم الإمام و کمیته (کتاب)|المعارف السلمانیة فی کیفیة علم الإمام و کمیته]]، ص ۲۹.</ref>.
| تصویر = 39587474.jpg
| پاسخ‌دهنده = علامه طباطبایی
| پاسخ = علامه''' [[علامه طباطبایی|محمد حسین طباطبایی]]''' در کتاب ''«مرزبان وحی و خرد»'' در این باره گفته است:


«حقیقت معنای‌ [[علم]]‏، چیزی‌ جز "حضور معلوم نزد [[عالم]]" و "[[احاطه وجودی‌]] عالم نسبت به معلوم" و چیزی‌ جز "[[انکشاف]]" و "[[حضور]]" نیست، ولی‌ این حقیقت واحد، از نظر مراتب و [[درجات وجودی‌]] تفاوت‏های‌ بسیار دارد؛ در یک مرتبه [[واجب الوجود]] است و در مرتبه دیگر [[ممکن الوجود]]، در یک مرتبه جوهر است و در مرتبه دیگر عَرَض، خداوند [[عالم بالوجوب]] است و انسان [[عالم بالامکان]]، خداوند [[قدیم العلم]] است و انسان [[حادث العلم]]، او عالم است به کلی‌ و جزئی‌ و گذشته و حاضر و به [[غیب‏]] و [[شهود]]: {{متن قرآن|لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ}}<ref>همسنگ ذره‌ای در آسمان‌ها و زمین از دید او دور نمی‌ماند؛ سوره سبأ: ۳.</ref> و انسان عالم است به قسمت بسیار محدودی‌، علم او بالذات است و علم انسان بالغیر، تفاوت آن علم و این علم، تفاوت نامتناهی‌ با متناهی‌ است»<ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D9%85%D8%B1%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86%20%D9%88%D8%AD%DB%8C%20%D9%88%20%D8%AE%D8%B1%D8%AF:%20%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87%20%D9%85%D8%B1%D8%AD%D9%88%D9%85%20%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87%20%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%20%D8%B7%D8%A8%D8%A7%D8%B7%D8%A8%D8%A7%DB%8C%DB%8C%20%D9%82%D8%AF%D8%B3%20%D8%B3%D8%B1%D9%87&option=com_mtree&task=readonline&link_id=14979&chkhashk=01EC43443E&page=333&Itemid=214&lang=fa مرزبان وحی و خرد، ص۳۳۳].</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲. آیت‌الله قاضی طباطبایی؛
| تصویر = 110354687.jpg
| پاسخ‌دهنده = سید محمد علی قاضی طباطبایی
| پاسخ = آیت‌الله [[سید محمد علی قاضی طباطبایی]] در مقدمه کتاب ''«[http://ketaab.iec-md.org/barrasihaaye_eslaami/barrasihaaye_eslaami_jeld_1_tabaatabaaei_11.html بررسی‌های اسلامی]»'' در این‌باره گفته‌ است:
«به جهت رفع اشتباه از بعضی اذهان ساده و سطحی فرق میان علم خداوند تعالی و [[علم امام]] {{ع}} و فعلیت آن در این جا مشروحا بیان می‌‏شود:
# علم خدا قدیم و [[علم امام]] {{ع}} حادث و موهوبی از جانب خداست.
# علم خدا به نحو علیت و معلولیت است و [[علم امام]] {{ع}} به نحو انکشاف است.
# علم خدا عین ذات اوست، [[علم امام]] {{ع}} زائد بر ذات اوست.
# علم خدا ازلی است، [[علم امام]] {{ع}} در ازل نبود مسبوق به عدم است.
# علم خدا محتاج به توجه نیست، [[علم امام]] {{ع}} محتاج به توجه است.
# علم خدا لایتناهی و غیر محدود است، [[علم امام]] {{ع}} متناهی و محدود است.
بلی؛ نسبت به علم سایر بشر اگر از [[علم امام]] {{ع}} لایتناهی تعبیر شود مانع ندارد و ممکن است فرق‏‌های دیگری نیز وجود داشته باشد ولی پس از دقت تمامی آنها به فرق‏‌هایی که ذکر شد بر می‏‌گردد. با در نظر گرفتن آنچه از فرق میان علم خدا و امام نگارش یافت شرک و غلوی در بین تصور کردن ناشی از عدم فهم مطلب و بی علمی و از نقطه نظر به واقع نرسیدن است» <ref>[http://ketaab.iec-md.org/barrasihaaye_eslaami/barrasihaaye_eslaami_jeld_1_tabaatabaaei_11.html بررسی‌های اسلامی]</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳. آیت‌الله حسینی طهرانی؛
| تصویر = 11695.jpg
| پاسخ‌دهنده = سید محمد حسین حسینی طهرانی
| پاسخ = آیت‌الله '''[[سید محمد حسین حسینی طهرانی]]''' در کتاب ''«[[امام‌شناسی ج۱۲ (کتاب)|امام‌شناسی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
«[[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|همۀ علوم‌ و از جمله‌ علم‌ غیب‌ مختصّ به‌ خداست‌]] و هیچکس‌ و هیچ‌ موجودی را در آن‌ راه‌ نیست‌‌، ولکن‌ بالاستقلال‌ و بالاصالة‌‌، و تمام‌ علومی که‌ از جانب‌ خدا به‌ غیر عنایت‌ شده‌ است‌ افاضه‌ از ناحیۀ او بوده‌ و تمام‌ موجودات‌ هر یک‌ در حدّ خود و به‌ نوبۀ خود دارای علم‌ هستند ولکن‌ تَبعاً و به‌ افاضۀ خدا و به‌ اعطاء او‌»<ref>[http://www.maarefislam.com/fa/doreholomvamaarefislam/bookscontent/imamshenasi/imam12/imam12.1.htm امام‌شناسی ج۱۲، ص ۲۲۴.]</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۴. آیت‌الله صافی گلپایگانی؛
| تصویر = 11466.jpg
| پاسخ‌دهنده = لطف‌الله صافی گلپایگانی
| پاسخ = آیت‌الله '''[[لطف‌الله صافی گلپایگانی]]'''  در کتاب ''«[[گفتمان مهدویت (کتاب)|گفتمان مهدویت]]»'' در این‌باره گفته‌است:
«علم خدا بالذات است ولی علم [[پیامبر|پیغمبر]] {{صل}} و [[امام]] {{ع}} غیر ذاتی است، یعنی از طرف خداوند به آنها اعطا شده است. خدا در همه صفات کمالیه یکتا و بی‌همتا و بی‌نیاز از غیر است ولی [[پیامبر|پیغمبر]] {{صل}} و [[امام]] {{ع}} در علم و در همه صفات کمالیه دیگری که دارند محتاج به خدایند و در یک کلام، چه در ناحیه وجود یا در صفات هرچه دارند همه را از خدا دارند. همه قائم به او، عالم و قادر و موجود به او هستند»<ref>[[گفتمان مهدویت (کتاب)|گفتمان مهدویت]].</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۵. حجج الاسلام و المسلمین برنجکار و شاکر؛
| تصویر = 873589.jpg
| پاسخ‌دهنده = رضا برنجکار
| پاسخ = حجج الاسلام و المسلمین '''دکتر [[رضا برنجکار]]''' و '''[[محمد تقی شاکر]]''' در مقاله ''«[[مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران (مقاله)|مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران]]»'' در این‌باره گفته‌اند:
«بی‌شک میان بنده ـ در هر جایگاهی که باشد ـ و خداوند فرق بسیار زیادی است؛ ‌زیرا قیود امکانی بشر در [[علم]] او همواره ملحوظ است؛ ‌اما علم الهی به [[غیب]] با یکتایی مخصوص به ذات او همراه است. مقایسه میان علم ذاتی مطلق و علم عرضی محدود، ‌و علمی که چگونگی نمی‌پذیرد و زمان و مکان ندارد، ‌با علمی که محدود و مقید است، و نیز علم ازلی و ابدی با علم حادث و موقت و علم اصیل با علمی که از دیگری کسب شده، غلط است؛ ‌چرا که [[علم غیب]]  ذاتی و مطلق، مخصوص خداوند علیم است و از صفات ذاتی اوست. پس می‌توان گفت علم خداوند متعال: (۱): ذاتی است؛ (۲): مطلق است؛ (۳): زمان ندارد؛ (۴): مکان ندارد؛ (۵): ازلی است؛ (۶): ابدی است؛ (۷): اصیل است؛ (۸): چگونگی نمی‌پذیرد؛ (۹): پیش از معلومات است. بدین‌سان، سزاوار نیست گمان شود که [[انبیا]] در صفت [[علم]]، ‌شریک خداوند هستند؛ نیز صحیح نیست گفته شود ‌علم به [[غیب]] و یا علم حضوری داشتن [[انبیا]] نوعی شرک و غلو به‌ حساب می‌آید؛ ‌زیرا اوصاف این دو علم مختلف است. حضور معلوم نزد انبیا و آگاهان از غیب همانند [[ائمه|ائمه اطهار]] {{عم}} تنها به معنای وضوح و انکشاف بالفعل معلوم برای اوست. به عبارت دیگر علم خدا ذاتی است، اما علم ایشان دانشی عرضی است که خدا به آنها عطا کرده است؛ ‌محدود می‌باشد و امکان بداء در آن وجود دارد. ‌پس هیچ مجالی برای ادعای اتحاد این دو علم باقی نمی‌ماند<ref>[[محمد حسین مظفر]]، [[پژوهشی در باب علم امام (کتاب)|علم امام]]، ص ۲۸.</ref>»<ref>[[مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران (مقاله)|مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران]]، [[مطالعات تفسیری (نشریه)|فصلنامه مطالعات تفسیری]]، شماره ۱۰، تابستان ۱۳۹۱، ص ۶۸.</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۶. حجت الاسلام و المسلمین  بهدار؛
| تصویر = 11169.jpg
| پاسخ‌دهنده = محمد رضا بهدار
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد رضا بهدار]]''' در مقاله ''«[[گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه (مقاله)|گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
«بی‌شک علم خداوند، قدیم و پیش از معلومات است و عین ذات اوست و این علم ازلی، علت پدید آمدن تمامی معلومات و مخلوقات است، ولی [[علم امام]] در هیچ یک از این خصوصیات، شریک علم خداوند نیست، چرا که [[علم امام]]، حادث، عرضی و به تعلیم الهی است، و مغایر با ذات اوست؛ پس سزاوار نیست، کسی گمان کند که امام در این صفت شریک خداوند است، زیرا اوصاف این دو علم گوناگون است<ref>[[علم الإمام ۲ (کتاب)|علم الإمام (کتاب وجیز یبحث عن علم الإمام و کمیته و کیفیته عن طریقی العقل و النقل)]]، [[محمد حسین مظفر]]، ص ۱۱ و ۱۲؛ [[علی شیروانی]]، [[پژوهشی در باب علم امام (کتاب)|پژوهشی در باب علم امام]]، ص۳۵ و ۳۶.</ref>»<ref>[[گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه (مقاله)|گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه]]، [[تحقیقات کلامی (نشریه)|فصلنامه تحقیقات کلامی]]، شماره ۳، ص۴۶.</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۷. حجت الاسلام و المسلمین برنجکار؛
| تصویر = 873589.jpg
| پاسخ‌دهنده = رضا برنجکار
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''دکتر [[رضا برنجکار]]''' در ''[http://ekalam.ir/post/Neshast_ElmeEmamDarQuran%26Hadith دومین دوره مدرسه تابستانی کلام امامیه]'' در این‌باره گفته است:


==پاسخ‌های دیگر==
«[[علم امام]] با علم الهی از چند جهت تفاوت دارد:
{{یادآوری پاسخ}}
# [[علم]] خدا ذاتی و [[علم]] [[امام]] اکتسابی است البته نه اکتسابی مثل سایر انسان‌ها بلکه اکتسابی در مقابل ذاتی خداوند.
{{جمع شدن|۱. [[علامه طباطبایی]]؛}}
# [[علم]] خداوند قدیم است و در اندیشه دینی هیچ چیز غیر خدا قدیم نیست در حالی که [[علم]] [[امام]] حادث است و لحظه به لحظه هم افزایش می‌یابد.
[[پرونده:39587474.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[علامه طباطبایی]]]]
# [[علم]] [[امام]] مقید است در حالی که علم خداوند مطلق است. در روایات چنین آمده که خداوند دو علم دارد. علم ذاتی و مکنونی که بدا هم از آن نشأت می‌گیرد و علمی که آن را به ملائکه و حججش آموخته است. از سوی دیگر مطابق روایات امام به اموری که در آن بدا رخ می‌دهد علم ندارد. به عنوان نمونه [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} می‌فرمایند: اگر آیه {{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}}<ref>خداوند هر چه را بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات می‌کند؛ سوره رعد: ۳۹.</ref> نبود، تمام آنچه تا قیامت رخ خواهد داد را می‌گفتم. در حالی که علم خدا قطعا شامل این امور هم می‌شود. همچنین عقلا محال است که امام به ذات حق تعالی علم داشته باشد. پس چند دسته از علوم از گستره علم امام خارج می‌شود و علم امام به همین دلیل مقید خواهد بود»<ref>[http://ekalam.ir/post/Neshast_ElmeEmamDarQuran%26Hadith پایگاه مطالعات کلام امامیه]</ref>.
علامه''' [[علامه طباطبایی|محمد حسین طباطبایی]]''' در کتاب ''«مرزبان وحی و خرد»'' در این باره گفته است:
}}
::::::«حقیقت معنای‌ [[علم]]‏، چیزی‌ جز "حضور معلوم نزد [[عالم]]" و "[[احاطه وجودی‌]] عالم نسبت به معلوم" و چیزی‌ جز "[[انکشاف]]" و "[[حضور]]" نیست، ولی‌ این حقیقت واحد، از نظر مراتب و [[درجات وجودی‌]] تفاوت‏های‌ بسیار دارد؛ در یک مرتبه [[واجب الوجود]] است و در مرتبه دیگر [[ممکن الوجود]]، در یک مرتبه جوهر است و در مرتبه دیگر عَرَض، خداوند [[عالم بالوجوب]] است و انسان [[عالم بالامکان]]، خداوند [[قدیم العلم]] است و انسان [[حادث العلم]]، او عالم است به کلی‌ و جزئی‌ و گذشته و حاضر و به [[غیب‏]] و [[شهود]]{{عربی|﴿{{متن قرآن|لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ}}﴾}}<ref>همسنگ ذره‌ای در آسمان‌ها و زمین از دید او دور نمی‌ماند؛ سوره سبأ: ۳.</ref> و انسان عالم است به قسمت بسیار محدودی‌، علم او بالذات است و علم انسان بالغیر، تفاوت آن علم و این علم، تفاوت نامتناهی‌ با متناهی‌ است»<ref>[http://www.ghbook.ir/index.php?name=%D9%85%D8%B1%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86%20%D9%88%D8%AD%DB%8C%20%D9%88%20%D8%AE%D8%B1%D8%AF:%20%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87%20%D9%85%D8%B1%D8%AD%D9%88%D9%85%20%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87%20%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%20%D8%B7%D8%A8%D8%A7%D8%B7%D8%A8%D8%A7%DB%8C%DB%8C%20%D9%82%D8%AF%D8%B3%20%D8%B3%D8%B1%D9%87&option=com_mtree&task=readonline&link_id=14979&chkhashk=01EC43443E&page=333&Itemid=214&lang=fa مرزبان وحی و خرد، ص۳۳۳].</ref>.
{{پاسخ پرسش
{{پایان جمع شدن}}
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۸. حجج الاسلام و المسلمین نادم و افتخاری؛
| تصویر = 673639443601.jpg
| پاسخ‌دهنده = محمد حسن نادم
| پاسخ = حجج الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد حسن نادم]]''' و '''[[سید ابراهیم افتخاری]]''' در مقاله ''«[[منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد (مقاله)|منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد]]»'' در این‌باره گفته‌‌اند:


{{جمع شدن|۲. آیت‌الله قاضی طباطبایی؛}}
«[[ائمه]] {{عم}} بین علم خود و علم خداوند تفاوت قائل می‌شوند (...در روایات، از دو گونه علم سخن آمده است. طبق دو روایتی که صفار نقل می‌کند، علم خداوند به خاص و عام تقسیم می‌شود. علم عام همان ‌است که به پیامبران و اوصیا و [[امامان]] {{عم}} داده شده است؛ اما علم خاص مختص ذات مقدس الهی است و هیچ مخلوقی از آن آگاهی ندارد. کلینی هم روایات بسیاری در این باره آورده که نشان‌دهندۀ تفاوت علم خداوند با [[علم پیامبر]] {{صل}} و [[امام]] {{ع}} است و به علم عام و خاص خداوند اشاره می‌کند. براساس ‌این روایات، اولاً علم خداوند ذاتی و علم غیر خداوند عرضی است. ثانیاً علم خداوند مطلق و علم غیر او غیر مطلق است»<ref>[[منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد (مقاله)|منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد]]، [[شیعه‌پژوهی (نشریه)|فصلنامه شیعه‌پژوهی]] شماره۲ صفحه ۶۶.</ref>.
[[پرونده:110354687.jpg|بندانگشتی|100px|right|[[سید محمد علی قاضی طباطبایی]]]]
}}
آیت‌الله [[سید محمد علی قاضی طباطبایی]] در مقدمه کتاب ''«[http://ketaab.iec-md.org/barrasihaaye_eslaami/barrasihaaye_eslaami_jeld_1_tabaatabaaei_11.html بررسی‌های اسلامی]»'' در این‌باره گفته‌ است:
{{پاسخ پرسش
::::::«به جهت رفع اشتباه از بعضی اذهان ساده و سطحی فرق میان علم خداوند تعالی و [[علم امام]]{{ع}} و فعلیت آن در این جا مشروحا بیان می‌‏شود:
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۹. حجت الاسلام و المسلمین نقوی؛
:::::#علم خدا قدیم و [[علم امام]]{{ع}} حادث و موهوبی از جانب خداست.
| تصویر = 60727626.jpg
:::::#علم خدا به نحو علیت و معلولیت است و [[علم امام]]{{ع}} به نحو انکشاف است.
| پاسخ‌دهنده = سید نسیم عباس نقوی
:::::#علم خدا عین ذات اوست، [[علم امام]]{{ع}} زائد بر ذات اوست.
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید نسیم عباس نقوی]]''' در پایان‌نامه دکتری خود با عنوان ''«[[علم پیامبر و ائمه به غیب (پایان‌نامه)|علم پیامبر و ائمه به غیب]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
:::::#علم خدا ازلی است، [[علم امام]]{{ع}} در ازل نبود مسبوق به عدم است.
:::::#علم خدا محتاج به توجه نیست، [[علم امام]]{{ع}} محتاج به توجه است.
:::::#علم خدا لایتناهی و غیر محدود است، [[علم امام]]{{ع}} متناهی و محدود است.
::::::بلی؛ نسبت به علم سایر بشر اگر از [[علم امام]]{{ع}} لایتناهی تعبیر شود مانع ندارد و ممکن است فرق‏‌های دیگری نیز وجود داشته باشد ولی پس از دقت تمامی آنها به فرق‏‌هایی که ذکر شد بر می‏‌گردد. با در نظر گرفتن آنچه از فرق میان علم خدا و امام نگارش یافت شرک و غلوی در بین تصور کردن ناشی از عدم فهم مطلب و بی علمی و از نقطه نظر به واقع نرسیدن است» <ref>[http://ketaab.iec-md.org/barrasihaaye_eslaami/barrasihaaye_eslaami_jeld_1_tabaatabaaei_11.html بررسی‌های اسلامی]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۳. آیت‌الله حسینی طهرانی؛}}
«فرق‌های علم خداوند و [[پیامبر]] {{صل}} و [[ائمه]] {{عم}}:
[[پرونده:11695.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید محمد حسین حسینی طهرانی|حسینی طهرانی]]]]
# علم خدا از خودش است و موهوبی نیست و علم [[پیامبر]] {{صل}} و [[ائمه]] {{عم}} موهوبی و از جانب خداوند است.
::::::آیت‌الله '''[[سید محمد حسین حسینی طهرانی]]''' در کتاب ''«[[امام‌شناسی ج۱۲ (کتاب)|امام‌شناسی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
# علم خدا عین ذات است علم [[پیامبر]] {{صل}} و [[ائمه]] {{عم}} زائد بر ذات است.
::::::«[[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|همۀ علوم‌ و از جمله‌ علم‌ غیب‌ مختصّ به‌ خداست‌]] و هیچکس‌ و هیچ‌ موجودی را در آن‌ راه‌ نیست‌‌، ولیکن‌ بالاستقلال‌ و بالاصالة‌‌، و تمام‌ علومی که‌ از جانب‌ خدا به‌ غیر عنایت‌ شده‌ است‌ افاضه‌ از ناحیۀ او بوده‌ و تمام‌ موجودات‌ هر یک‌ در حدّ خود و به‌ نوبۀ خود دارای علم‌ هستند ولیکن‌ تَبعاً و به‌ افاضۀ خدا و به‌ اعطاء او‌»<ref>[http://www.maarefislam.com/fa/doreholomvamaarefislam/bookscontent/imamshenasi/imam12/imam12.1.htm امام‌شناسی ج۱۲، ص ۲۲۴.]</ref>.
# علم خداوند ازلی است علم [[پیامبر]] {{صل}} و [[ائمه]] {{عم}} در ازل نبوده و مسبوق به عدم است.
{{پایان جمع شدن}}
# علم خدا متحاج به توجه نیست علم [[پیامبر]] {{صل}} و [[ائمه]] {{عم}} علیهم محتاج به توجه است.
# علم خداوند نامحدود است و علم [[پیامبر]] {{صل}} و [[ائمه]] {{عم}} محدود است»<ref> علم پیامبر و ائمه به غیب (پایان‌نامه)|علم پیامبر و ائمه به غیب]]، ص۱۰.</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۰. حجت الاسلام و المسلمین دیاری بیدگلی، آقای قاسمی و خانم نیری؛
| تصویر = 136859.jpg
| پاسخ‌دهنده = محمد تقی دیاری بیدگلی
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد تقی دیاری بیدگلی]]'''، '''آقای [[حسین قاسمی]]''' و '''خانم [[عصمت نیری]]''' در مقاله ''«[[بررسی علم غیب ائمه در مکتب کلامی علامه طباطبایی و شاگردان وی (مقاله)|بررسی علم غیب ائمه در مکتب کلامی علامه طباطبایی و شاگردان وی]]»'' در این‌باره گفته‌اند:


{{جمع شدن|۴. آیت‌الله صافی گلپایگانی؛}}
«قیود و محدودیت‌ها در ناحیه [[علم امام]] {{ع}} مانع از شرک می‌شود. [[علم امام]] {{ع}} یا [[پیامبر]] {{صل}} به دلیل محدودیت‌های بسیار، قابل مقایسه با خداوند نیست؛ به علاوه این علم، در طول علم خداوند و برگرفته از آن است نه در عرض آن، بنابراین مستلزم شرک نیست. به طور خلاصه، فرق بین علم ذاتی مطلق و علم عرضی محدود. هیچ یک از علمای شیعه، هیچ انسانی، حتی [[پیامبر]] {{صل}} و [[امامان]] {{عم}}، را در هیچ صفتی شبیه خدا نمی‌دانند، و اگر اعتقاد به [[علم غیب]] درباره آنها دارند همان مصداق آموختن از صاحب علم است. به تعبیر دیگر، همان‌گونه که همه چیز ما از سوی خدا است، و در تمام شئون هستی خود نیازمند و وابسته به او هستیم، [[علم غیب]] [[پیامبر]] {{صل}} و [[امامان]] {{عم}} نیز از سوی خدا و وابسته به علم او است»<ref>[[بررسی علم غیب ائمه در مکتب کلامی علامه طباطبایی و شاگردان وی (مقاله)|بررسی علم غیب ائمه در مکتب کلامی علامه طباطبایی و شاگردان وی]]</ref>
[[پرونده:11466.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[لطف‌الله صافی گلپایگانی|صافی گلپایگانی]]]]
}}
::::::آیت‌الله '''[[لطف‌الله صافی گلپایگانی]]'''  در کتاب ''«[[گفتمان مهدویت (کتاب)|گفتمان مهدویت]]»'' در این‌باره گفته‌است:
{{پاسخ پرسش
::::::«علم خدا بالذات است ولی علم [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} غیر ذاتی است، یعنی از طرف خداوند به آنها اعطا شده است. خدا در همه صفات کمالیه یکتا و بی‌همتا و بی‌نیاز از غیر است ولی [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} در علم و در همه صفات کمالیه دیگری که دارند محتاج به خدایند و در یک کلام، چه در ناحیه وجود یا در صفات هرچه دارند همه را از خدا دارند. همه قائم به او، عالم و قادر و موجود به او هستند»<ref>[[گفتمان مهدویت (کتاب)|گفتمان مهدویت]].</ref>.
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۱. آقای دکتر بشارتی؛
{{پایان جمع شدن}}
| تصویر = 11982.jpg
| پاسخ‌دهنده = علی محمد بشارتی
| پاسخ = آقای دکتر '''[[علی محمد بشارتی]]''' در کتاب ''«[[رضوان معارف (کتاب)|رضوان معارف]]»'' در این باره گفته است:


{{جمع شدن|۵. حجج الاسلام و المسلمین برنجکار و شاکر؛}}
«[[ائمه]] {{عم}} مظهر اسماء و صفاتند. اگر علم را از صفات ذاتی خداوند بدانیم و پروردگار را عالم مطلق به همه هستی بپذیریم، چه تفاوتی بین علم خداوند و علم [[ائمه]] {{عم}}وجود دارد؟
[[پرونده:873589.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[رضا برنجکار]]]]
::::::حجج الاسلام و المسلمین '''دکتر [[رضا برنجکار]]''' و '''[[محمد تقی شاکر]]''' در مقاله ''«[[مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران (مقاله)|مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران]]»'' در این‌باره گفته‌اند:
::::::«بی‌شک میان بنده ـ در هر جایگاهی که باشد ـ و خداوند فرق بسیار زیادی است؛ ‌زیرا قیود امکانی بشر در [[علم]] او همواره ملحوظ است؛ ‌اما علم الهی به [[غیب]] با یکتایی مخصوص به ذات او همراه است. مقایسه میان علم ذاتی مطلق و علم عرضی محدود، ‌و علمی که چگونگی نمی‌پذیرد و زمان و مکان ندارد، ‌با علمی که محدود و مقید است، و نیز علم ازلی و ابدی با علم حادث و موقت و علم اصیل با علمی که از دیگری کسب شده، غلط است؛ ‌چرا که [[علم غیب ]] ذاتی و مطلق، مخصوص خداوند علیم است و از صفات ذاتی اوست. پس می‌توان گفت علم خداوند متعال: (۱): ذاتی است؛ (۲): مطلق است؛ (۳): زمان ندارد؛ (۴): مکان ندارد؛ (۵): ازلی است؛ (۶): ابدی است؛ (۷): اصیل است؛ (۸): چگونگی نمی‌پذیرد؛ (۹): پیش از معلومات است. بدین‌سان، سزاوار نیست گمان شود که [[انبیا]] در صفت [[علم]]، ‌شریک خداوند هستند؛ نیز صحیح نیست گفته شود ‌علم به [[غیب]] و یا علم حضوری داشتن [[انبیا]] نوعی شرک و غلو به‌ حساب می‌آید؛ ‌زیرا اوصاف این دو علم مختلف است. حضور معلوم نزد انبیا و آگاهان از غیب همانند [[ائمه|ائمه اطهار]] {{عم}} تنها به معنای وضوح و انکشاف بالفعل معلوم برای اوست. به عبارت دیگر علم خدا ذاتی است، اما علم ایشان دانشی عرضی است که خدا به آنها عطا کرده است؛ ‌محدود می‌باشد و امکان بداء در آن وجود دارد. ‌پس هیچ مجالی برای ادعای اتحاد این دو علم باقی نمی‌ماند<ref>[[محمد حسین مظفر]]، [[پژوهشی در باب علم امام (کتاب)|علم امام]]، ص ۲۸.</ref>»<ref>[[مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران (مقاله)|مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران]]، [[مطالعات تفسیری (نشریه)|فصلنامه مطالعات تفسیری]]، شماره ۱۰، تابستان ۱۳۹۱، ص ۶۸.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۶. حجت الاسلام و المسلمین  بهدار؛}}
گفتنی است که:
[[پرونده:11169.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد رضا بهدار|بهدار]]]]
# علم خداوند مطلق است؛ یعنی اکتسابی نیست و محدود نمی‌شود.
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد رضا بهدار]]''' در مقاله ''«[[گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه (مقاله)|گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
# این علم از جنس دانش بشری نیست، بلکه مخصوص آن فرمانفروای بی‌رقیب و بی‌بدیل، پروردگار متعال است.
::::::«بی‌شک علم خداوند، قدیم و پیش از معلومات است و عین ذات اوست و این علم ازلی، علت پدید آمدن تمامی معلومات و مخلوقات است، ولی [[علم امام]] در هیچ یک از این خصوصیات، شریک علم خداوند نیست، چرا که [[علم امام]]، حادث، عرضی و به تعلیم الهی است، و مغایر با ذات اوست؛ پس سزاوار نیست، کسی گمان کند که امام در این صفت شریک خداوند است، زیرا اوصاف این دو علم گوناگون است<ref>[[علم الإمام ۲ (کتاب)|علم الإمام (کتاب وجیز یبحث عن علم الإمام و کمیته و کیفیته عن طریقی العقل و النقل)]]، [[محمد حسین مظفر]]، ص ۱۱ و ۱۲؛ [[علی شیروانی]]، [[پژوهشی در باب علم امام (کتاب)| پژوهشی در باب علم امام]]، ص۳۵ و ۳۶.</ref>»<ref>[[گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه (مقاله)|گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه]]، [[تحقیقات کلامی (نشریه)|فصلنامه تحقیقات کلامی]]، شماره ۳، ص۴۶.</ref>.
# این علم دایمی و بلاشرط است. یعنی عاملی و حاجبی نمی‌تواند این علم گسترده را محدود کند.
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۷. حجت الاسلام و المسلمین برنجکار؛}}
اما علم [[ائمه]] {{عم}} به رغم گستردگی و ویژگی:
[[پرونده:873589.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[رضا برنجکار]]]]
# تماماً از ناحیه خداست.
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''دکتر [[رضا برنجکار]]''' در ''[http://ekalam.ir/post/Neshast_ElmeEmamDarQuran%26Hadith دومین دوره مدرسه تابستانی کلام امامیه]'' در این‌باره گفته است:
# گستره علم آنها در چارچوب اصول و ضوابط خاص است.
::::::«[[علم امام]] با علم الهی از چند جهت تفاوت دارد:
# دایمی و همیشگی نیست.
:::::#[[علم]] خدا ذاتی و [[علم]] [[امام]] اکتسابی است البته نه اکتسابی مثل سایر انسان‌ها بلکه اکتسابی در مقابل ذاتی خداوند.
:::::#[[علم]] خداوند قدیم است و در اندیشه دینی هیچ چیز غیر خدا قدیم نیست در حالی که [[علم]] [[امام]] حادث است و لحظه به لحظه هم افزایش می‌یابد.
:::::#[[علم]] [[امام]] مقید است در حالی که علم خداوند مطلق است. در روایات چنین آمده که خداوند دو علم دارد. علم ذاتی و مکنونی که بدا هم از آن نشأت می‌گیرد و علمی که آن را به ملائکه و حججش آموخته است. از سوی دیگر مطابق روایات امام به اموری که در آن بدا رخ می‌دهد علم ندارد. به عنوان نمونه [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرمایند: اگر آیه {{عربی|﴿{{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}}﴾}}<ref>خداوند هر چه را بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات می‌کند؛ سوره رعد: ۳۹.</ref> نبود، تمام آنچه تا قیامت رخ خواهد داد را می‌گفتم. در حالی که علم خدا قطعا شامل این امور هم می‌شود. همچنین عقلا محال است که امام به ذات حق تعالی علم داشته باشد. پس چند دسته از علوم از گستره علم امام خارج می‌شود و علم امام به همین دلیل مقید خواهد بود»<ref>[http://ekalam.ir/post/Neshast_ElmeEmamDarQuran%26Hadith پایگاه مطالعات کلام امامیه]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۸. حجج الاسلام و المسلمین نادم و افتخاری؛}}
در مورد سوم در کتاب، شر یف کافی آمده است از [[امام صادق]] {{ع}} پرسیدند آیا [[امام]] دارای [[علم غیب]] است؟ [[امام]] در پاسخ فرمودند: خیر؛ اما [[امام]] هرگاه بخواهد برچیزی آگاهی یابد خداوند او را به آن آگاه می‌کند<ref>{{عربی|"وَ لَكِنْ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ الشَّيْ‏ءَ أَعْلَمَهُ‏ اللَّهُ‏ ذَلِكَ‏‏"}}؛ کافی، ج۱، ص۲۵۷.</ref>. بدیهی است این موضوع با بیان {{عربی|"سَلُونِي‏ قَبْلَ‏ أَنْ‏ تَفْقِدُونِي‏"}} سازگار است. زیرا اگر از [[امام علی|امام امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب]] {{ع}} و یا هر یک از [[ائمه]] {{عم}} چیزی پرسیده می‌شد، اگر جواب نزدشان بود، بلافاصله پاسخ می‌دادند و گرنه با یک لحظه مکث، پاسخ دقیق را مطرح می‌کردند»<ref>[[رضوان معارف (کتاب)|رضوان معارف]]، ص۷۱.</ref>.
[[پرونده:673639443601.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد حسن نادم|نادم]]]]
حجج الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد حسن نادم]]''' و '''[[سید ابراهیم افتخاری]]''' در مقاله ''«[[منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد (مقاله)|منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد]]»'' در این‌باره گفته‌‌اند:
::::::«[[ائمه]]{{عم}} بین علم خود و علم خداوند تفاوت قائل می‌شوند (...)، در روایات، از دو گونه علم سخن آمده است. طبق دو روایتی که صفار نقل می‌کند، علم خداوند به خاص و عام تقسیم می‌شود. علم عام همان ‌است که به پیامبران و اوصیا و [[امامان]]{{عم}} داده شده است؛ اما علم خاص مختص ذات مقدس الهی است و هیچ مخلوقی از آن آگاهی ندارد. کلینی هم روایات بسیاری در این باره آورده که نشان‌دهندۀ تفاوت علم خداوند با [[علم پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} است و به علم عام و خاص خداوند اشاره می‌کند. براساس ‌این روایات، اولاً علم خداوند ذاتی و علم غیر خداوند عرضی است. ثانیاً علم خداوند مطلق و علم غیر او غیر مطلق است»<ref>[[منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد (مقاله)|منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد]]، [[شیعه‌پژوهی (نشریه)|فصلنامه شیعه‌پژوهی]] شماره۲ صفحه ۶۶.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۹. حجت الاسلام و المسلمین نقوی؛}}
'''تفاوت علم [[ائمه]] {{عم}} با علم خداوند:'''
[[پرونده:60727626.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[سید نسیم عباس نقوی|نقوی]]]]
گفتیم که علم خداوند مطلق است. یعنی فاصله‌ای بین علم و خدا وجود ندارد، زیرا علم خداوند از ذات خداست بعضی گفته‌اند علم خداوند جزء ذات خداست. از آن جایی که در خداوند جسمیت راه ندارد، جزء هم که از عوارض جسم است، در مورد خدا درست نیست.
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید نسیم عباس نقوی]]''' در پایان‌نامه دکتری خود با عنوان ''«[[ علم پیامبر و ائمه به غیب (پایان‌نامه)| علم پیامبر و ائمه به غیب]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«فرق‌های علم خداوند و [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}}:  
:::::#علم خدا از خودش است و موهوبی نیست و علم [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} موهوبی و از جانب خداوند است.
:::::#علم خدا عین ذات است علم [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} زائد بر ذات است.
:::::#علم خداوند ازلی است علم [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} در ازل نبوده و مسبوق به عدم است.
:::::#علم خدا متحاج به توجه نیست علم [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} علیهم محتاج به توجه است.
:::::#علم خداوند نامحدود است و علم [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} محدود است»<ref> علم پیامبر و ائمه به غیب (پایان‌نامه)|علم پیامبر و ائمه به غیب]]، ص۱۰.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۰. حجت الاسلام و المسلمین دیاری بیدگلی، آقای قاسمی و خانم نیری؛}}
اما در مورد دیگران این‌گونه نیست. یعنی فاصله است بین تحقق فعل و اطلاع از وقوع فعل. در این مسیر و در این فاصله هر اتفاقی ممکن است روی دهد؛ از جمله:
[[پرونده:136859.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد تقی دیاری بیدگلی|دیاری بیدگلی]]]]
حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد تقی دیاری بیدگلی]]'''، '''آقای [[حسین قاسمی]]''' و '''خانم [[عصمت نیری]]''' در مقاله ''«[[بررسی علم غیب ائمه در مکتب کلامی علامه طباطبایی و شاگردان وی (مقاله)|بررسی علم غیب ائمه در مکتب کلامی علامه طباطبایی و شاگردان وی]]»'' در این‌باره گفته‌اند:
::::::«قیود و محدودیت‌ها در ناحیه [[علم امام]]{{ع}} مانع از شرک می‌شود. [[علم امام]]{{ع}} یا [[پیامبر]]{{صل}} به دلیل محدودیت‌های بسیار، قابل مقایسه با خداوند نیست؛ به علاوه این علم، در طول علم خداوند و برگرفته از آن است نه در عرض آن، بنابراین مستلزم شرک نیست. به طور خلاصه، فرق بین علم ذاتی مطلق و علم عرضی محدود. هیچ یک از علمای شیعه، هیچ انسانی، حتی [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}}، را در هیچ صفتی شبیه خدا نمی‌دانند، و اگر اعتقاد به [[علم غیب]] درباره آنها دارند همان مصداق آموختن از صاحب علم است. به تعبیر دیگر، همان‌گونه که همه چیز ما از سوی خدا است، و در تمام شئون هستی خود نیازمند و وابسته به او هستیم، [[علم غیب]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}} نیز از سوی خدا و وابسته به علم او است»<ref>[http://fa.imamatpedia.com/wiki/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C_%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D8%A6%D9%85%D9%87_%D8%AF%D8%B1_%D9%85%DA%A9%D8%AA%D8%A8_%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C_%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%87_%D8%B7%D8%A8%D8%A7%D8%B7%D8%A8%D8%A7%DB%8C%DB%8C_%D9%88_%D8%B4%D8%A7%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%86_%D9%88%DB%8C_(%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87) بررسی علم غیب ائمه در مکتب کلامی علامه طباطبایی و شاگردان وی]</ref>
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۱. آقای دکتر بشارتی؛}}
اصلا صلاح نیست خبر منتشر شود.
[[پرونده:11982.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[علی محمد بشارتی|بشارتی]]]]
::::::آقای دکتر '''[[علی محمد بشارتی]]''' در کتاب ''«[[رضوان معارف (کتاب)|رضوان معارف]]»'' در این باره گفته است:
::::::«[[ائمه]]{{عم}} مظهر اسماء و صفاتند. اگر علم را از صفات ذاتی خداوند بدانیم و پروردگار را عالم مطلق به همه هستی بپذیریم، چه تفاوتی بین علم خداوند و علم [[ائمه]]{{عم}}وجود دارد؟
::::::گفتنی است که:
:::::#علم خداوند مطلق است؛ یعنی اکتسابی نیست و محدود نمی‌شود.
:::::#این علم از جنس دانش بشری نیست، بلکه مخصوص آن فرمانفروای بی‌رقیب و بی‌بدیل، پروردگار متعال است.
:::::#این علم دایمی و بلاشرط است. یعنی عاملی و حاجبی نمی‌تواند این علم گسترده را محدود کند.
::::::اما علم [[ائمه]]{{عم}} به رغم گستردگی و ویژگی:
:::::#تماماً از ناحیه خداست.
:::::#گستره علم آنها در چارچوب اصول و ضوابط خاص است.
:::::#دایمی و همیشگی نیست.
::::::در مورد سوم در کتاب، شر یف کافی آمده است از [[امام صادق]]{{ع}} پرسیدند آیا [[امام]] دارای [[علم غیب]] است؟ [[امام]] در پاسخ فرمودند:  خیر؛ اما [[امام]] هرگاه بخواهد برچیزی آگاهی یابد خداوند او را به آن آگاه می‌کند<ref>{{عربی|اندازه=120%|"وَ لَكِنْ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ الشَّيْ‏ءَ أَعْلَمَهُ‏ اللَّهُ‏ ذَلِكَ‏‏"}}؛ کافی، ج۱، ص۲۵۷.</ref>. بدیهی است این موضوع با بیان {{عربی|"سَلُونِي‏ قَبْلَ‏ أَنْ‏ تَفْقِدُونِي‏"}} سازگار است. زیرا اگر از [[امام علی|امام امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب]]{{ع}} و یا هر یک از [[ائمه]]{{عم}} چیزی پرسیده می‌شد، اگر جواب نزدشان بود، بلافاصله پاسخ می‌دادند و گرنه با یک لحظه مکث، پاسخ دقیق را مطرح می‌کردند»<ref>[[رضوان معارف (کتاب)|رضوان معارف]]، ص۷۱.</ref>.
::::::'''تفاوت علم [[ائمه]]{{عم}} با علم خداوند:'''
::::::گفتیم که علم خداوند مطلق است. یعنی فاصله‌ای بین علم و خدا وجود ندارد، زیرا علم خداوند از ذات خداست بعضی گفته‌اند علم خداوند جزء ذات خداست. از آن جایی که در خداوند جسمیت راه ندارد، جزء هم که از عوارض جسم است، در مورد خدا درست نیست.
::::::اما در مورد دیگران این‌گونه نیست. یعنی فاصله است بین تحقق فعل و اطلاع از وقوع فعل. در این مسیر و در این فاصله هر اتفاقی ممکن است روی دهد؛ از جمله:
::::::اصلا صلاح نیست خبر منتشر شود.
::::::بخشی از خبر منتشر شود.
::::::خبر با تأخیر منتشر شود.
::::::خبر به صورت اجمال و ایجاز منتشر شود.
::::::خبر به صورت اجمال فقط به بعضی افراد برسد.
::::::در هر کدام از موارد فوق که در آیات و روایات رد آن موجود است، مشاهده می‌کنیم که علم مطلقا در اختیار خداست؛ این فقط و فقط خداست که تصمیم می‌گیرد که:
:::::#از وقوع فعل دیگران هم مطلع شوند.
:::::#چه کسانی مطلع شوند.
:::::#تا چه اندازه از ماجرا با اطلاع گردند.
::::::این البته علم به فعل افراد است. حال آن که علوم دیگر غیر از اطلاع از پنهانی‌های دیگران در اختیار [[ائمه]]{{عم}} است. ناگفته نماند که در مورد همه علوم هم مطلقیت متعلق به خداست، ولی اگر [[ائمه]]{{عم}} بخواهند در اختیارشان قرار می‌گیرد»<ref>[[رضوان معارف (کتاب)|رضوان معارف]]، ص۱۸۱.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۲. آقای مهندس حسینی؛}}
بخشی از خبر منتشر شود.
[[پرونده:11439.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[سید مجتبی حسینی|حسینی]]]]
آقای مهندس '''[[سید مجتبی حسینی]]'''، در کتاب ''«[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«بحث علم خدا با علم دیگران فرق دارد. ذات ما چیزی و علم ما چیزی دیگر است؛ یعنی علم ما از ذات ما جداست. ما در یک سری موارد علم داریم و در یک سری موارد دیگر علم نداریم. علم ما محدود است و بر ذات ما افزوده شده است. حتی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} با آن عظمت، به خداوند عرضه داشتند: {{عربی|﴿{{متن قرآن|رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا }}﴾}}<ref> بر دانش من بیفزای!؛ سوره طه، آیه: ۱۱۴.</ref>. اما این مسائل در مورد خداوند صدق نمی‌کند. حتی شاید بیان این عبارت که "خداوند علم دارد" نادرست باشد، زیرا خدا با آن معنای مستجمع جمیع صفت کمال جدای از علم نیست. علم او بی‌حد و حصر و بی‌نهایت است، بنابراین علم خدا، با ذات او یکی است؛ نه اینکه بر ذات خدا افزوده شده یا چیزی جزء ذات اوست. علم و قدرت خدا، خود خداست؛ ولی چون ذهن ما محدود است، وقتی می‌خواهیم جنت خدا را در ذهنمان ترسیم و تحلیل کنیم، می‌گویم خدا عالم، بصیر، رئوف و لطیف است، اما علم خدا، قدرت خدا و همه صفات الهی مساوی با خود خداست؛ حد و مرزی بین خدا و علم او وجود ندارد<ref>{{عربی|اندازه=120%|" لَيْسَ‏ بَيْنَ‏ اللَّهِ‏ وَ بَيْنَ‏ عِلْمِهِ‏ حَدٌّ‏"}}؛ شیخ صدوق، توحید، ص ۱۳.</ref>»<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]، ص۹.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۳. آقایان دکتر کرباسی‌زاده و رضایی؛}}
خبر با تأخیر منتشر شود.
[[پرونده:11531.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[علی کرباسی‌زاده|کرباسی‌زاده]]]]
آقای دکتر '''[[علی کرباسی‌زاده]]''' و آقای '''[[محمد جعفر رضایی]]''' در مقاله ''«[[علم امام در اندیشه علمای معاصر حوزه اصفهان (مقاله)|علم امام در اندیشه علمای معاصر حوزه اصفهان]]»'' در این‌باره گفته‌اند:
::::::«[[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} همواره از همه امور گذشته و آینده آگاهند و تنها تفاوت آنها با خداوند در این است که علم آنها غیرذاتی و علم خداوند ذاتی است؛ تقریباً همه کسانی که [[علم غیب]] را فعلی می‌دانند، گستره آن را نیز به همه امور عالم می‌کشانند و به عمومیت علم امام باور دارند.البته از لحاظ نظری تلازمی بین این دو نیست <ref>نک: مظفر، تا بی -۷۸. ۷۹.</ref> شیخ [[محمد تقی مسجدشاهی]] معروف به آقانجفی اصفهانی، معتقد است علم [[ائمه]]{{عم}} به همه ممکنات احاطه دارد و این با تنزیه و تقدیس خداوند منافاتی ندارد. تنها تفاوت [[علم ائمه]]{{عم}} با علم خداوند این است که علم پیامبر و ائمه، حصولی، حادث و محتاج به افاضه الهی است در ، حالیکه علم خداوند حضوری است<ref>[[محمد تقی مسجدشاهی]]، بی تا ۴۳.</ref><ref>پاورقی: آقا نجفی در ایام تحصیل گاهی با پرسشهای عرفانی، فلسفی و کلامی دشواری مواجه می‌شده که در حل آنها درمانده  می‌شده است. به گفته خودش یک بار به اشاره آقا [[سید علی شوشتری]] به انجام دادن اذکار و اعمالی مأمور می‌شود و پس از گذشت یک اربعین، به صورت عجیبی به خدمت یکی از اولیای الهی می‌رسد و پاسخ پرسش‌های خود را از او دریافت  می‌کند. از جمله این پرسش‌ها، پرسش از علم امام بوده است. وی به نقل از آن مرد الهی می‌گوید: علم امام حصولی است، ولی نسبت جهل در هیچ مرتبه به امام نمی‌توان داد، زیرا خلاق عالم -جل شأنه- علم ماکان و مایکون را به امام تعلیم فرموده است و علم جمیع امور در قوه حافظه امام موجود است و هرگاه بخواهند از قوه حافظه به قوه ذاکره منتقل می‌شود. پس هرگاه بخواهند که بدانند می‌دانند؛ یعنی متذکر علم خود می‌شوند. چنانچه فرموده است «اذا شاءوا أن یعلموا علموا»؛ [[محمد تقی مسجد شاهی]] بی تا ۴۶۴ - ۴۶۵.</ref> وی معتقد است علم پیامبر{{صل}} به صورت [[وحی]] برای او حاصل می‌شود و علم ائمه{{عم}} نیز به تعلیم از طرف پیامبر است<ref>نجفی مسجدشاهی، بی تا ۱۲.</ref>»<ref>[[علم امام در اندیشه علمای معاصر حوزه اصفهان (مقاله)|علم امام در اندیشه علمای معاصر حوزه اصفهان]]، [[نقد و نظر (نشریه)|فصلنامه نقد و نظر]]؛ شماره ۶۹؛ بهار ۱۳۹۲؛ ص ۱۳۲-۱۴۲.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۴. آقای نقوی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛}}
خبر به صورت اجمال و ایجاز منتشر شود.
[[پرونده:11811.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[سید انیس‌الحسن نقوی|نقوی]]]]
::::::آقای '''[[سید انیس‌الحسن نقوی|نقوی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی خود با عنوان ''«[[ علم غیب ائمه معصومین (پایان‌نامه)| علم غیب ائمه معصومین]]{{عم}}»'' در پاسخ به این پرسش گفته‌ است:
::::::«آگاهی و علم به غیب داشتن [[ائمه]]{{عم}} بر دو گونه تصور می‌شود:
:::::#بدون تعلیم الهی آگاه باشند
:::::#خداوند آگاه به [[امامان]]{{عم}} تعلیم کرده باشد توسط [[پیامبر|پیامبر گرامی]]{{صل}} یا از راه دیگر به آنان تعلیم کرده باشد.
::::::دانشمندان شیعه همگی تصریح کرده‌اند که آگاهی [[امامان]]{{عم}} از غیب ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست.
::::::'''الف) تفاوت از دیدگاه متفکران مسلمان''' "اقوال دانشمندان شیعه درباره تصریح این که [[علم غیب]] [[ائمه]]{{عم}} ذاتی نیست":
:::::#[[علی طبرسی]] در تفسیرش "مجمع البیان": من یک نفر از علماء شیعه سراغ ندارم که به جز خدای تعالی کسی را عالم به غیب ذاتی بداند زیرا [[علم غیب]] مخصوص آن خدایی است که به علم ذاتی همه معلومات را می‌داند و این صفات قدیم خدای سبحان است که عالم به ذات است هیچ یک از خلق او در این علم با وی شریک نیست و کسی که چنین عقیده‌ای داشته باشد از ملت اسلام خارج است اما آن چه از اخبار غیبه از شیعه و سنی از [[امام علی|امیر المومنین]]{{ع}}  نقل کرده‌اند... "در این جا [[شیخ طبرسی]] از [[ائمه]]{{عم}} که احادیث که در آن ذکر غیب است ذکر فرمودند" همگی خبرهایی است از [[پیامبر]]{{صل}} به آنها رسیده است و [[پیامبر]]{{صل}} را نیز خداوند متعال بر آن مطلع ساخته است.
:::::#[[بهاء الدین شریف لاهیجی]] در تفسیر خودش: علم آن چه غایب است در آسمان‌ها و زمین یعنی علم به امور غائبه که مستفاد از غیر نشود مخصوص جناب الهی است و اما اخبار [[ائمه]]{{عم}} به امور مخفی و غیبی آن علمی‌است که از [[پیامبر|حضرت رسالت]]{{صل}} پناه که منبع [[وحی]] است استفاده کرده‌اند.
:::::#[[مکارم شیرازی]] در تفسیر نمونه: آگاهی در اسرار گذشته و آینده مخصوص خداوند است، آیات مختلف قرآن نیز بر این حقیقت گواهی او در این صفت تنها است و هیچ کس شبیه و مانند او نیست. و اگر می‌بینید در پاره‌ای از آیات قرآن بخشی از [[علم غیب]] به پیامبران نسبت داده شده و یا در آیات و روایات فراوانی درباره [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} می‌خوانیم که آنها آگاهی از حوادث آینده و از اسرار نهان خبر می‌دادند باید دانست که آن هم به تعلیم الهی است.
:::::#[[علامه امینی]] در کتاب غدیر: انبیا و اولیا همه به نص قرآنی غیب را می‌داند و برای هر یکی سهم مخصوص است علم آنها عارضی است ذاتی نیست و حادث است.
:::::#یکی از علما [[اهل سنت]] [[ابن ابی الحدید معتزلی]] در شرح [[نهج البلاغه]] می‌نویسد: ما انکار نمی‌کنیم در بین مردم افرادی باشند که از غیب خبر دهند ولی این هم منسوب به خداوند می‌شود که او را قادر ساخته است اما اگر خبر غیب دهند مدعی [[نبوت]] نباشند باید بررسی کنیم که مخبر کیست اگر او صالح و متقی از صالحین و متقین باشد باور می‌کنیم که این اخبار کرامت است که خداوند ظاهر کرده است تا از دیگران او را جدا و ممیز کند مانند این که در حق [[امام علی|علی]]{{ع}} همین طور است.
::::::پس کسی که به پیروان مکتب [[اهل بیت]] تهمتی می‌زنند که [[امامان]]{{عم}} یا پیروان آنان در صفت قدیم علم خداوند [[امامان]]{{عم}} خود را شریک می‌دانند به سبب عناد این کار را کرده‌اند یا درک صحیح از مطالب اسلام و قرآن ندارند.
::::::'''ب) تفاوت از دیدگاه قرآن'''
::::::برای این که آیات در قرآن در مورد [[علم غیب]] داشتن غیر از خدا دو دسته است که با هم ظاهراً و در ابتدا معارض به نظر می‌رسد هر دو دسته آیات را بیان می‌کنیم و وجه جمع را ذکر می‌نماییم.
::::::'''آیات دسته اول'''
::::::آیات [[علم غیب]] را مخصوص به ذات باری تعالی بیان می‌کند.
:::::#{{عربی|﴿{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}}﴾}}<ref>و کلید خزائن غیب نزد خداست کسی جز به آن آگاه نیست؛ سوره انعام، آیه: ۵۹.</ref>.
:::::#{{عربی|﴿{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ]]}}﴾}}<ref>(ای رسول ما) بگو که در همه آسمان ها و زمین جز خدا کسی از علم غیب آگاه نیست؛ سوره نمل، آیه ۶۵</ref>.
:::::#{{عربی|﴿{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ]]}}﴾}}<ref>و اگر من از غیب (جز آن چه بوحی می‌دانم) آگاه بودن بر خیر خود همیشه می‌افزودم؛ سوره اعراف، آیه: ۱۸۸.</ref>. و غیر از این آیات دیگر بیانگر این مطلب است که [[علم غیب]] مخصوص به خداوند متعال است.
::::::'''آیات دسته دوم'''
::::::آیاتی بیان‌گر این مطلب است که غیر از خدا هم [[علم غیب]] دارند. و این بیان می‌کند [[علم غیب]] مخصوص به خداوند نیست البته علم آنان به غیب ذاتی نیست بلکه اکتسابی از علم خداوند متعال است.
:::::#گفتار [[حضرت عیسی]]{{ع}}  با بنی اسرائیل: {{عربی|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۶ سوره صف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ]]}}﴾}}<ref>بعد از من رسولی می‌آید نامش احمد است؛ سوره صف، آیه: ۶.</ref>.
:::::#{{عربی|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۵۵ سوره بقره نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)|وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء]]}}﴾}}<ref>خلق هیچ مرتبه علم او احاطه نتواند کرد مگر به آن چه او خواهد؛ سوره بقره، آیه ۲۵۵.</ref>.
:::::#{{عربی|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ]]}}﴾}}<ref>این از اخبار غیب است که وحی می‌کنیم به سوی تو؛ سوره آل عمران، آیه ۴۴.</ref>.
:::::#{{عربی|﴿{{متن قرآن|فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ}}﴾}} <ref> وقتی رسول به آن زن این خبر راداد آن زن گفت رسول تو را کی واقف ساخت رسول گفت خدا علیم و خبیر مراا واقف ساخت؛ سوره تحریم؛ آیه: ۳.</ref>.
:::::#{{عربی|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره آل عمران علم غیب عیسی پیامبر را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|أُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ]]}}﴾}}<ref> به شما از غیب خبر می‌دهم که در خانه هاتان چه می‌خورید و چه ذخیره می‌کنید؛ سوره آل عمران، آیه ۴۹.</ref>.
::::::در تفسیر قمی‌ در ذیل آیه {{عربی|﴿{{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره آل عمران علم غیب عیسی پیامبر را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|أُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ]]}}﴾}} از [[امام باقر]]{{ع}} روایت آورده که فرمود: [[حضرت عیسی]]{{ع}} همواره به بنی اسرائیل می‌گفت من فرستاده خدا به سوی شمایم و من برایتان از گل چیزی به شکل مرغ می‌سازم و سپس در آن می‌دمم به اذن خدا مرغ می‌شود و من اکمه و ابرص  را شفا می‌دهم بنی اسرائیل گفتند به نظر ما این کارها که می‌کنی جز سحر نمی‌باشد اگر می‌خواهی تو را در دعوت تصدیق کنیم معجزه‌ای بیاور تا برای ما یقین به نبوت حاصل شود فرمود: به من بگویید اگر شما را خبر دهم که بدان چه خورده‌اید و به آن چه در خانه‌های خود ذخیره کرده‌اید، آن گاه صدق دعوی من یقین می‌کنید، گفتند: آری، آن گاه یک یک آنان می‌فرمود: تو فلان و فلان چیزی را خوردی و فلان و فلان نوشیده‌ای و فلان و فلان چیز را برداشتی بعضی قبول می‌کردند و ایمان می‌آوردند و بعضی دیگر همچنان کفر می‌ورزیدند.
::::::'''وجه جمع'''
::::::با تصریح آیات دسته دوم معنای آیات اولی این است که در [[علم غیب]] ذاتی کسی شریک خداوند نیست و جز خداوند متعال کس دیگری [[علم غیب]] استقلالی و ذاتی ندارد و مفاد آیات دسته دوم است که [[علم غیب]] مخصوص به خداوند نیست بلکه غیر از خدا هم علم به غیب دارند ولی [[علم غیب]] آنان تبعی و عرضی است.
::::::با این تفصیل روشن شد تعارض بین آیات نیست بلکه آیاتی که دلالت می‌کند علم به غیب مخصوص به خداوند متعال است ناظر به علم ذاتی و قدیم و غیر اکتسابی است و آیاتی که دلالت می‌کند  غیر از خدا هم علم به غیب دارند ناظر به این جهت است که علم ایشان ذاتی و قدیمی‌ نیست بلکه اکتساب از خداوند علام الغیوب است»<ref>[[ علم غیب ائمه معصومین (پایان‌نامه)| علم غیب ائمه معصومین]]{{عم}}؛ ص۴۵ - ۵۰.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۵. آقای موسوی (پژوهشگر مجمع جهانی اهل بيت)؛}}
خبر به صورت اجمال فقط به بعضی افراد برسد.
[[پرونده:87544444.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[عبدالرحیم موسوی|موسوی حُصَینی]]]]
::::::آقای '''[[سید عبدالرحیم موسوی حصینی]]'''، در کتاب ''«[[آگاهی امامان از غیب  (کتاب)|آگاهی امامان از غیب]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«علم عطا شده به امام  خواه از راه [[الهام]] یا نجوای در گوش یا آموختن از [[پیامبر]] که دامنه آن تا آگاهی از غیب نیز گسترش می‌یابد، غیر از علمی است که به خداوند سبحان اختصاص دارد. علم خداوند از غیر او و حتی از فرشتگان مقرب و پیامبران مرسل نیز پوشیده و پنهان است که همان [[ غیب مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|علم غیب مطلق است.]] از این رو علمی که خداوند به پیامبر می‌دهد، یا به صورت آموزش غیر طبیعی است، مانند کتاب‌های آسمانی (الهی) که توسط [[فرشته وحی]] بر [[انبیا|پیامبران]] نازل می‌شود و به حسب نوع رسالت هر پیامبر، احکام و اخباری را درباره حوادث گذشته، حال و حتى آینده در بردارد. {{عربی|﴿{{متن قرآن|تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ}}﴾}}<ref>«برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم؛ از ایشان یکی آن است که خداوند با وی سخن گفت»؛ سوره بقره، آیه ۲۵۳.</ref> و یا به صورت عملی است مانند معجزاتی که به دست پیامبر انجام می‌شود. پیامبر فقط بر بعد عملی این معجزات احاطه دارد و ممکن است از حقیقت علمی آن آگاه نباشد. اما گاهی نیز به آن دست می‌یابد مانند زنده کردن مردگان که جزو غیب مختص به خداوند است اما مانعی ندارد که خدا آن را به برخی از پیامبرانش عطا کند. مثل حضرت ابراهیم: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى}}﴾}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من بنمای چگونه مردگان را زنده می‌سازی؟»؛ سوره بقره، آیه ۲۶۰.</ref> یکی از فرق‌های [[علم امام]] با [[علم خداوند]] این است که علم خدا قدیم است و قبل از معلومات وجود داشته و عین ذات خدا است، اما [[علم حضوری]] امام این ویژگی را ندارد بلکه حادث است و بعد از  معلومات پدید آمده است و عین ذات امام نیست بلکه وجود این علم در نزد امام به معنای آشکار و معلوم بودن امور برای او است. اعتقاد به اشتراک و اتحاد بین علم خدا و علم امام، شرک و غلو است و خود [[ائمه]] نیز به آن قایل نیستند چه رسد به پیروان ایشان. کوتاه سخن اینکه [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم خدا ذاتی است]] اما [[علم غیب غیر ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم امام عرضی است و خداوند به او بخشیده است]] پس بین آنها اتحادی نیست»<ref>[[آگاهی امامان از غیب  (کتاب)|آگاهی امامان از غیب]]، ص ۴۱ و ۴۲.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۶. آقای رضوانی (پژوهشگر حوزه علمیه قم)؛}}
در هر کدام از موارد فوق که در آیات و روایات رد آن موجود است، مشاهده می‌کنیم که علم مطلقا در اختیار خداست؛ این فقط و فقط خداست که تصمیم می‌گیرد که:
[[پرونده:15207.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[علی اصغر رضوانی]]]]
# از وقوع فعل دیگران هم مطلع شوند.  
::::::آقای '''[[علی اصغر رضوانی]]'''، در کتاب ''«[[علم و سلطه غیبی اولیا (کتاب)|علم و سلطه غیبی اولیا]]»'' در این‌باره گفته است:
# چه کسانی مطلع شوند.
::::::«احمد رضا قادری بریلوی در این باره می‌گوید:
# تا چه اندازه از ماجرا با اطلاع گردند.
:::::#[[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|اینکه علم خدا ذاتی و علم خلق دادنی است]].
:::::#علم خدا واجب لذاته و علم خلق ممکن لذاته است.
:::::#علم خدا ازلی سرمدی و قدیم حقیقی و علم مخلوق حادث است؛ زیرا تمام مخلوقات حادث می‌باشند، و صفت بر موصوفش مقدم نمی‌گردد.
:::::#علم خدا غیر مخلوق و علم خلق مخلوق است.
:::::#علم خدا غیر مقدور و علم خلق مقدور و مغلوب می‌باشد.
:::::#علم خدا واجب البقاء و علم خلق جایز الفناست.
:::::#در علم خدا تغییر ممتنع است ولی در علم خلق تبدّل ممکن می‌باشد»<ref>[[علم و سلطه غیبی اولیا (کتاب)|علم و سلطه غیبی اولیا]]، ص۶۷تا۷۲.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۷. آقای عظیمی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛}}
این البته علم به فعل افراد است. حال آن که علوم دیگر غیر از اطلاع از پنهانی‌های دیگران در اختیار [[ائمه]] {{عم}} است. ناگفته نماند که در مورد همه علوم هم مطلقیت متعلق به خداست، ولی اگر [[ائمه]] {{عم}} بخواهند در اختیارشان قرار می‌گیرد»<ref>[[رضوان معارف (کتاب)|رضوان معارف]]، ص۱۸۱.</ref>.
[[پرونده:11742.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد صادق عظیمی|عظیمی]]]]
}}
::::::آقای '''[[محمد صادق عظیمی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
{{پاسخ پرسش
::::::«از مجموع فرمایشات [[علامه مجلسی]] استفاده می‌شود که وی بر اساس روایات، [[علم]] [[ائمه]]{{ع}} را بسیار گسترده می‌داند و تفاوتی از جهت قلمرو، میان علم الهی و علم آنان قایل نیست، هرچند تفاوت‌های دیگری بین علم خداوند و [[علم]] [[امام]] هست از جمله حتمی بودن علم الهی و حتمی نبودن (قابل بداء) [[علم]] [[امام]]، ذاتی بودن علم باری تعالی، و عرضی بودن [[علم]] [[امام]]، قدیم بودن علم خداوند و حادث بودن علم امام و غیر اینها»<ref>[[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص ۱۳۱.</ref>.
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۲. آقای مهندس حسینی؛
{{پایان جمع شدن}}
| تصویر = 11439.jpg
| پاسخ‌دهنده = سید مجتبی حسینی
| پاسخ = آقای مهندس '''[[سید مجتبی حسینی]]'''، در کتاب ''«[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]»'' در این‌باره گفته‌ است:


{{جمع شدن|۱۸. آقای مطهری (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛}}
«بحث علم خدا با علم دیگران فرق دارد. ذات ما چیزی و علم ما چیزی دیگر است؛ یعنی علم ما از ذات ما جداست. ما در یک سری موارد علم داریم و در یک سری موارد دیگر علم نداریم. علم ما محدود است و بر ذات ما افزوده شده است. حتی [[پیامبر اکرم]] {{صل}} با آن عظمت، به خداوند عرضه داشتند: {{متن قرآن|رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا }}<ref> بر دانش من بیفزای!؛ سوره طه، آیه: ۱۱۴.</ref>. اما این مسائل در مورد خداوند صدق نمی‌کند. حتی شاید بیان این عبارت که "خداوند علم دارد" نادرست باشد، زیرا خدا با آن معنای مستجمع جمیع صفت کمال جدای از علم نیست. علم او بی‌حد و حصر و بی‌نهایت است، بنابراین علم خدا، با ذات او یکی است؛ نه اینکه بر ذات خدا افزوده شده یا چیزی جزء ذات اوست. علم و قدرت خدا، خود خداست؛ ولی چون ذهن ما محدود است، وقتی می‌خواهیم جنت خدا را در ذهنمان ترسیم و تحلیل کنیم، می‌گویم خدا عالم، بصیر، رئوف و لطیف است، اما علم خدا، قدرت خدا و همه صفات الهی مساوی با خود خداست؛ حد و مرزی بین خدا و علم او وجود ندارد<ref>{{عربی|" لَيْسَ‏ بَيْنَ‏ اللَّهِ‏ وَ بَيْنَ‏ عِلْمِهِ‏ حَدٌّ‏"}}؛ شیخ صدوق، توحید، ص ۱۳.</ref>»<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]، ص۹.</ref>.
[[پرونده:11792.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[منصف علی مطهری|علی مطهری]]]]
}}
::::::آقای '''[[منصف علی مطهری]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[علم ائمه از نظر عقل و نقل (پایان‌نامه)|علم ائمه از نظر عقل و نقل]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
{{پاسخ پرسش
:::::#علم خداوند از خودش است و موهوبی نیست و علم امام موهوبی و از جانب خداوند است.
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۳. آقایان دکتر کرباسی‌زاده و رضایی؛
:::::#علم خداوند به نحو علیت و معلولیت است و  [[علم امام]] به نحو انکشاف است.
| تصویر = 11531.jpg
:::::#علم خداوند عین ذات است و [[علم امام]] زائد بر ذات است.
| پاسخ‌دهنده = علی کرباسی‌زاده
:::::#علم خداوند ازلی است و [[علم امام]] ازلی نبوده و مسبوق به عدم است.
| پاسخ = آقای دکتر '''[[علی کرباسی‌زاده]]''' و آقای '''[[محمد جعفر رضایی]]''' در مقاله ''«[[علم امام در اندیشه علمای معاصر حوزه اصفهان (مقاله)|علم امام در اندیشه علمای معاصر حوزه اصفهان]]»'' در این‌باره گفته‌اند:
:::::#علم خدا محتاج به توجه نیست [[علم امام]] محتاج به توجه است.
:::::#علم خداوند نامحدود است و [[علم امام]] محدود است»<ref>[[علم ائمه از نظر عقل و نقل (پایان‌نامه)|علم ائمه از نظر عقل و نقل]] صفحه ۱۰۵.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۹. آقای رنجبر (پژوهشگر وبگاه راسخون)؛}}
«[[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[ائمه]] {{عم}} همواره از همه امور گذشته و آینده آگاهند و تنها تفاوت آنها با خداوند در این است که علم آنها غیرذاتی و علم خداوند ذاتی است؛ تقریباً همه کسانی که [[علم غیب]] را فعلی می‌دانند، گستره آن را نیز به همه امور عالم می‌کشانند و به عمومیت علم امام باور دارند.البته از لحاظ نظری تلازمی بین این دو نیست <ref>نک: مظفر، تا بی -۷۸. ۷۹.</ref> شیخ [[محمد تقی مسجدشاهی]] معروف به آقانجفی اصفهانی، معتقد است علم [[ائمه]] {{عم}} به همه ممکنات احاطه دارد و این با تنزیه و تقدیس خداوند منافاتی ندارد. تنها تفاوت [[علم ائمه]] {{عم}} با علم خداوند این است که علم پیامبر و ائمه، حصولی، حادث و محتاج به افاضه الهی است در ، حالی که علم خداوند حضوری است<ref>[[محمد تقی مسجدشاهی]]، بی تا ۴۳.</ref><ref>پاورقی: آقا نجفی در ایام تحصیل گاهی با پرسشهای عرفانی، فلسفی و کلامی دشواری مواجه می‌شده که در حل آنها درمانده  می‌شده است. به گفته خودش یک بار به اشاره آقا [[سید علی شوشتری]] به انجام دادن اذکار و اعمالی مأمور می‌شود و پس از گذشت یک اربعین، به صورت عجیبی به خدمت یکی از اولیای الهی می‌رسد و پاسخ پرسش‌های خود را از او دریافت  می‌کند. از جمله این پرسش‌ها، پرسش از علم امام بوده است. وی به نقل از آن مرد الهی می‌گوید: علم امام حصولی است، ولی نسبت جهل در هیچ مرتبه به امام نمی‌توان داد، زیرا خلاق عالم -جل شأنه- علم ماکان و مایکون را به امام تعلیم فرموده است و علم جمیع امور در قوه حافظه امام موجود است و هرگاه بخواهند از قوه حافظه به قوه ذاکره منتقل می‌شود. پس هرگاه بخواهند که بدانند می‌دانند؛ یعنی متذکر علم خود می‌شوند. چنانچه فرموده است «اذا شاءوا أن یعلموا علموا»؛ [[محمد تقی مسجد شاهی]] بی تا ۴۶۴ - ۴۶۵.</ref> وی معتقد است علم پیامبر {{صل}} به صورت [[وحی]] برای او حاصل می‌شود و علم ائمه {{عم}} نیز به تعلیم از طرف پیامبر است<ref>نجفی مسجدشاهی، بی تا ۱۲.</ref>»<ref>[[علم امام در اندیشه علمای معاصر حوزه اصفهان (مقاله)|علم امام در اندیشه علمای معاصر حوزه اصفهان]]، [[نقد و نظر (نشریه)|فصلنامه نقد و نظر]]؛ شماره ۶۹؛ بهار ۱۳۹۲؛ ص ۱۳۲-۱۴۲.</ref>.
[[پرونده:11969.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[جواد رنجبر|رنجبر]]]]
}}
آقای '''[[جواد رنجبر]]'''، در مقاله ''«[http://rasekhoon.net/article/show/173509/%DA%A9%D9%86%DA%A9%D8%A7%D8%B4%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%DA%A9%DB%8C%D9%81%DB%8C%D8%AA-%D9%88%D8%B3%D8%B1%DA%86%D8%B4%D9%85%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%87%D9%84-%D8%A8%DB%8C%D8%AA(%D8%B9%D9%84%D9%8A%D9%87%D9%85-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85)/ کنکاشی در کیفیت و سرچشمه‌های علم امام]»'' در این‌باره گفته‌ است:
{{پاسخ پرسش
::::::«علم پروردگار قدیم و پیش از معلوماتش است؛ دوم این که علم خداوند عین ذاتش است؛ و علت تمام معلومات بوده و سبب موجودیت کل مخلوقات است؛ اما علم امام حادث و بعد از معلوماتش است و عین ذاتش نیست؛ و علت معلومات و موجودات هم نمی‌باشد. همانا حضوری بودن علم نزد امام به معنای انکشاف است؛ یعنی، معلومات نزدش به طور فعلی متجلّی و منکشف است، نه این که، بعداً خواهد دانست»<ref>[http://rasekhoon.net/article/show/173509/%DA%A9%D9%86%DA%A9%D8%A7%D8%B4%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%DA%A9%DB%8C%D9%81%DB%8C%D8%AA-%D9%88%D8%B3%D8%B1%DA%86%D8%B4%D9%85%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%87%D9%84-%D8%A8%DB%8C%D8%AA(%D8%B9%D9%84%D9%8A%D9%87%D9%85-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85)/ کنکاشی در کیفیت و سرچشمه‌های علم امام].</ref>.
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۴. آقای نقوی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
{{پایان جمع شدن}}
| تصویر = 11811.jpg
| پاسخ‌دهنده = سید انیس‌الحسن نقوی
| پاسخ = آقای '''[[سید انیس‌الحسن نقوی|نقوی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی خود با عنوان ''«[[علم غیب ائمه معصومین (پایان‌نامه)|علم غیب ائمه معصومین]] {{عم}}»'' در پاسخ به این پرسش گفته‌ است:


{{جمع شدن|۲۰. آقای اصغری‌نژاد؛}}
«آگاهی و علم به غیب داشتن [[ائمه]] {{عم}} بر دو گونه تصور می‌شود:
[[پرونده:11181.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[محمد اصغری‌نژاد]]]]
# بدون تعلیم الهی آگاه باشند
آقای '''[[محمد اصغری‌نژاد]]'''، در مقاله ''«[[پژوهش در علم پیامبر (مقاله)|پژوهش در علم پیامبر]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
# خداوند آگاه به [[امامان]] {{عم}} تعلیم کرده باشد توسط [[پیامبر|پیامبر گرامی]] {{صل}} یا از راه دیگر به آنان تعلیم کرده باشد.
::::::«حدّ و مرز میان علم خداوند و علم [[پیامبر]]{{صل}} کجاست؟ اگر [[پیامبر]]{{صل}} به تمامی علوم گذشتگان و آیندگان و رخدادهای آغاز خلقت تا نابودی جهان واقف است و از قیامت و رویدادهای بعد از آن خبر دارد، به چه چیزی آگاه نیست و حدّ و مرز میان علم آن حضرت و علم خدای متعال کجاست؟
::::::نخست باید گفت که: علم خداوند، ذاتی و اصیل است و [[پیامبر]]{{صل}} در هر رتبه و مکانتی که باشد، فقرِ محض است و با تمامی وجود خویش، محتاج درگاه الهی است و خود نیز به این حقیقت؟ اعتراف و اذعان داشته است. برخی از آیات قرآنی که نفی علم و قدرت از [[پیامبر]]{{صل}} کرده، نظر به استقلالی بودن آنها دارد. نیز بنابر پاره‏ای از احادیث و سخن‏های بزرگان، [[رسول خدا]]{{صل}} علم به ذات الهی ندارد. در روایتی آمده است: خداوند، دارای دو علم است: علمی که احدی را نسبت به آن آگاه ننموده، و علمی که آن را به ملائکه و رسولان خویش واگذار کرده است. آنچه به فرشتگان و رسولان خویش واگذار کرده، قطعاً به ما [[اهل‌ بیت[[ رسیده است<ref>{{عربی|اندازه=120%|" إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ عِنْدَهُ لَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ أَحَداً مِنْ خَلْقِهِ وَ عِلْمٌ نَبَذَهُ‏ إِلَى‏ مَلَائِكَتِهِ‏ وَ رُسُلِهِ فَمَا نَبَذَهُ‏ إِلَى‏ مَلَائِكَتِهِ‏ فَقَدِ انْتَهَى إِلَيْنَا‏‏‏"}}؛ کلینی، کافی، ج۱، ص ۲۵۵.</ref>. در روایت دیگری، [[امام باقر]]{{ع}} می‌فرماید: خدای عزّوجلّ دو علم دارد: علمی که جز او کسی نداند، و علمی که آن را به فرشتگان و رسولان خویش تعلیم داده است. علمی را که به ملائکه و رسولانش تعلیم داده، ما هم می‌‏دانیم<ref>{{عربی|اندازه=120%|" إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ‏ لَا يَعْلَمُهُ‏ إِلَّا هُوَ وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَمَا عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ‏‏ ‏‏‏"}}؛ کلینی، کافی، ج۱، ص ۲۵۶.</ref>. ظاهراً این علمی که از [[پیامبر]]{{صل}} و بالتّبع از [[ائمه]]{{عم}} مخفی مانده، علم هفتاد و سومین حرف از حروف ۷۳ گانه [[اسم اعظم]] است. ناگفته نماند که در روایات فراوانی از صادقین{{عم}} نقل شده که: "[[اسم اعظم]] ۷۳ حرف است؛ به [[حضرت آدم]] ۲۵ حرف داده شد، به [[حضرت نوح]] ۲۵ حرف و... و به [[پیامبر اسلام]]{{صل}} ۷۲ حرف. و یک حرف آن نزد پروردگار، مخزون و مکنون است و احدی از مخلوقات آن را نمی‌‏داند"<ref>علی نمازی، اثبات ولایت، ص۹۹.</ref>.
::::::در سخن برخی از محققان در این باره آمده است: مسلّم است که حضرت حق، عالِم به تمام ذرات می‏‌باشد و برای همین، استعمال کلمه [[غیب]] نسبت به او درست نیست؛ زیرا بر او چیزی پنهان و مخفی نیست، و علم او نسبت به تمامی موجودات، حضوری و ذاتی است. شاید علت این که در برخی از روایات آمده که [[ائمه]]{{عم}} عالم به غیب نیستند، همین مراد است؛ زیرا آنچه از [[ائمه]]{{عم}} مخفی است، منحصر به حضرت باری تعالی است، و عالَم نزد آنان پنهان و پوشیده نیست و لذا نباید گفت آنان عالِم به غیب هستند<ref>حسنعلی نخودکی اصفهانی، نشان از بی‌‏نشان‏ها، ص ۱۶۴ و ۱۶۵.</ref>. آری اگر اموری را که از دید و نظر دیگران پنهان است، لحاظ کنیم و از این جهت، [[ائمه]]{{عم}} را عالم به این امور بدانیم، می‌‏توانیم بگوییم به [[غیب]] آگاه هستند»<ref>[[پژوهش در علم پیامبر (مقاله)|پژوهش در علم پیامبر]]، ص ٧۵.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۲۱. پژوهشگران وبگاه پرسمان.}}
دانشمندان شیعه همگی تصریح کرده‌اند که آگاهی [[امامان]] {{عم}} از غیب ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست.
[[پرونده:9030760879.jpg|100px|right|بندانگشتی|]]
 
::::::پژوهشگران ''«[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=108119 وبگاه پرسمان]»'' وابسته به «[[نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه‌ها]]» در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
'''الف) تفاوت از دیدگاه متفکران مسلمان''' "اقوال دانشمندان شیعه درباره تصریح این که [[علم غیب]] [[ائمه]] {{عم}} ذاتی نیست":
::::::«'''خداوند از ازل عالم است''' به اینکه چه پدیده‌اى با چه اوصاف و ویژگى‌هایى، تحت تأثیر علت تامّه‌اش موجود است. علم خداوند به پدیده‌هاى هستى، علم با واسطه علم به صورت آنها نیست؛ بلکه خود پدیده‌ها با تمام وجودشان نزد او حاضرند. بنابراین علم خداوند، به حقایق عالم هستى، همان گونه که در متن واقع موجودند، تعلق مى‌گیرد. علم خداوند، علم حضورى به واقع عینى است. از سوى دیگر چون در مرتبه وجودى خداوند، زمان و مکان معنا ندارد، علم او به پدیده هاى عالم هستى، در بستر زمان نیست؛ بلکه گذشته و حال و آینده یک جا و یکسان نزد او حاضر است. اما براى ما که موجودات زمانى و محصور به زمان هستیم و تحقق عینى حوادث و پدیده‌ها را از دریچه زمان مى‌نگریم، برخى از حوادث در گذشته بوده و یا در آینده موجود خواهد شد. بنابراین علم خداوند به مخلوقات خویش، بدین معنا است که حقایق و حوادث هستى، همراه با بستر زمانى شان گذشته، حال و آینده یک جا نزد او حاضر است. به همین جهت این علم خداوند، موجب تغییر آنها نیست. علم خداوند، علم به متن واقع و حضور عین واقع، در نزد او است؛ یعنى، علم او به مخلوقات و پدیده‌هاى هستى، به همان صورت که در متن واقع موجودند، تعلق مى‌گیرد. علم خداوند به افعال اختیارى انسان نیز بر همین منوال است؛ یعنى، خداوند از ازل به افعالى که براساس اراده و اختیار انسان از او صادر مى‌شود، علم دارد و علم الهى به این واقعیات عینى - همان‌گونه که در خارج موجودند - تعلق مى‌گیرد و به همین جهت، این علم به خودى خود موجب جبر یا تغییر واقع عینى (تحقّق فعل اختیارى به دنبال تحقق علت تامه‌اش) نمى‌شود. '''امام علاوه بر علم عادى''' - که براى نوع بشر قابل تحصیل است - از [[رابطه علم لدنی با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|علم لدنى و خدادادى علم غیب نیز بهره‌مند است]]. امام به حسب علو رتبه وجودى‌اش، با لطف و اذن الهى به سرچشمه علم الهى متصل است و از حقایق حوادث عالم - همان‌گونه که در متن واقع هستند - آگاه مى‌باشد؛ یعنى، علم غیب امام، از سنخ علم الهى و متصل به آن منبع است. این دانش، علم به واقع عینى است و معنا ندارد که منشأ تغییر در حوادث عالم باشد. براساس علم غیب، حقایق حوادث عالم، از جمله افعال اختیارى خود امام، همراه با علت تامه‌اش - که علم عادى و اراده از اجزاى این علت است - نزد او حاضر است و این حضور، حضور بى‌واسطه عین معلوم و واقع عینى نزد امام است. بر این اساس، امام حقیقت افعال اختیارى خود را - مانند خوردن میوه مسموم و یا ضربت خوردن به دنبال حرکت به مسجد کوفه - از منظرى بالاتر منظر علم الهى مى‌نگرد. به همین جهت از آنجا که [[علم غیب]] [[امام]]، تأثیرى در حوادث عالم ندارد - چون به معناى حضور عین وقایع نزد عالم است - امام عکس العملى نشان نمى‌دهد و براساس علم عادى خود عمل مى‌کند و به همین علت، این علم براى امام تکلیف‌آور نیست؛ چون علمى موجب تکلیف است که مکلّف بتواند براساس آن علم، منشأ تغییر و تأثیر باشد. افزون بر این، وقتى [[معصوم چگونه عالم به غیب می‌شود؟ (پرسش)|امام با لطف و اذن خدا به مرتبه اعلاى کمال و علو وجودى مى‌رسد و با منبع علم الهى تماس مى‌یابد]]، در اوج مقام فنا در ذات حق است. او در این مقام خود را نمى‌بیند و خود را نمى‌پسندد. او فقط خدا را مى‌بیند و تنها مشیت الهى را مى‌پسندد. در این مقام، چون اراده و مشیت او را - براساس نظام علت و معلولى و قضا و قدر - در تحقّق حوادث و پدیده‌هاى هستى مى‌یابد، خواسته‌اى برخلاف آن ندارد. از دیگر سو، تلاش براى تغییر این حوادث از جمله شهادت خود، قطع نظر از اینکه تأثیرى ندارد، با مقام فنا و رضا و حب لقاءاللَّه نیز سازگار نیست»<ref>[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=108119 وبگاه پرسمان.]</ref>.
# [[علی طبرسی]] در تفسیرش "مجمع البیان": من یک نفر از علماء شیعه سراغ ندارم که به جز خدای تعالی کسی را عالم به غیب ذاتی بداند زیرا [[علم غیب]] مخصوص آن خدایی است که به علم ذاتی همه معلومات را می‌داند و این صفات قدیم خدای سبحان است که عالم به ذات است هیچ یک از خلق او در این علم با وی شریک نیست و کسی که چنین عقیده‌ای داشته باشد از ملت اسلام خارج است اما آن چه از اخبار غیبه از شیعه و سنی از [[امام علی|امیر المومنین]] {{ع}}  نقل کرده‌اند... "در این جا [[شیخ طبرسی]] از [[ائمه]] {{عم}} که احادیث که در آن ذکر غیب است ذکر فرمودند" همگی خبرهایی است از [[پیامبر]] {{صل}} به آنها رسیده است و [[پیامبر]] {{صل}} را نیز خداوند متعال بر آن مطلع ساخته است.
{{پایان جمع شدن}}
# [[بهاء الدین شریف لاهیجی]] در تفسیر خودش: علم آن چه غایب است در آسمان‌ها و زمین یعنی علم به امور غائبه که مستفاد از غیر نشود مخصوص جناب الهی است و اما اخبار [[ائمه]] {{عم}} به امور مخفی و غیبی آن علمی‌است که از [[پیامبر|حضرت رسالت]] {{صل}} پناه که منبع [[وحی]] است استفاده کرده‌اند.
# [[مکارم شیرازی]] در تفسیر نمونه: آگاهی در اسرار گذشته و آینده مخصوص خداوند است، آیات مختلف قرآن نیز بر این حقیقت گواهی او در این صفت تنها است و هیچ کس شبیه و مانند او نیست. و اگر می‌بینید در پاره‌ای از آیات قرآن بخشی از [[علم غیب]] به پیامبران نسبت داده شده و یا در آیات و روایات فراوانی درباره [[پیامبر]] {{صل}} و [[ائمه]] {{عم}} می‌خوانیم که آنها آگاهی از حوادث آینده و از اسرار نهان خبر می‌دادند باید دانست که آن هم به تعلیم الهی است.
# [[علامه امینی]] در کتاب غدیر: انبیا و اولیا همه به نص قرآنی غیب را می‌داند و برای هر یکی سهم مخصوص است علم آنها عارضی است ذاتی نیست و حادث است.
# یکی از علما [[اهل سنت]] [[ابن ابی الحدید معتزلی]] در شرح [[نهج البلاغه]] می‌نویسد: ما انکار نمی‌کنیم در بین مردم افرادی باشند که از غیب خبر دهند ولی این هم منسوب به خداوند می‌شود که او را قادر ساخته است اما اگر خبر غیب دهند مدعی [[نبوت]] نباشند باید بررسی کنیم که مخبر کیست اگر او صالح و متقی از صالحین و متقین باشد باور می‌کنیم که این اخبار کرامت است که خداوند ظاهر کرده است تا از دیگران او را جدا و ممیز کند مانند این که در حق [[امام علی|علی]] {{ع}} همین طور است.
 
پس کسی که به پیروان مکتب [[اهل بیت]] تهمتی می‌زنند که [[امامان]] {{عم}} یا پیروان آنان در صفت قدیم علم خداوند [[امامان]] {{عم}} خود را شریک می‌دانند به سبب عناد این کار را کرده‌اند یا درک صحیح از مطالب اسلام و قرآن ندارند.
 
'''ب) تفاوت از دیدگاه قرآن'''
برای این که آیات در قرآن در مورد [[علم غیب]] داشتن غیر از خدا دو دسته است که با هم ظاهراً و در ابتدا معارض به نظر می‌رسد هر دو دسته آیات را بیان می‌کنیم و وجه جمع را ذکر می‌نماییم.
 
'''آیات دسته اول'''
آیات [[علم غیب]] را مخصوص به ذات باری تعالی بیان می‌کند.
#{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ]]}}<ref>و کلید خزائن غیب نزد خداست کسی جز به آن آگاه نیست؛ سوره انعام، آیه: ۵۹.</ref>.
#{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ]]}}<ref>(ای رسول ما) بگو که در همه آسمان ها و زمین جز خدا کسی از علم غیب آگاه نیست؛ سوره نمل، آیه ۶۵</ref>.
#{{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ]]}}<ref>و اگر من از غیب (جز آن چه بوحی می‌دانم) آگاه بودن بر خیر خود همیشه می‌افزودم؛ سوره اعراف، آیه: ۱۸۸.</ref>. و غیر از این آیات دیگر بیانگر این مطلب است که [[علم غیب]] مخصوص به خداوند متعال است.
 
'''آیات دسته دوم'''
آیاتی بیان‌گر این مطلب است که غیر از خدا هم [[علم غیب]] دارند. و این بیان می‌کند [[علم غیب]] مخصوص به خداوند نیست البته علم آنان به غیب ذاتی نیست بلکه اکتسابی از علم خداوند متعال است.
# گفتار [[حضرت عیسی]] {{ع}}  با بنی اسرائیل: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۶ سوره صف علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ]]}}<ref>بعد از من رسولی می‌آید نامش احمد است؛ سوره صف، آیه: ۶.</ref>.
#{{متن قرآن|[[آیا آیه ۲۵۵ سوره بقره نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)|وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء]]}}<ref>خلق هیچ مرتبه علم او احاطه نتواند کرد مگر به آن چه او خواهد؛ سوره بقره، آیه ۲۵۵.</ref>.
#{{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ]]}}<ref>این از اخبار غیب است که وحی می‌کنیم به سوی تو؛ سوره آل عمران، آیه ۴۴.</ref>.
#{{متن قرآن|فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ}} <ref> وقتی رسول به آن زن این خبر راداد آن زن گفت رسول تو را کی واقف ساخت رسول گفت خدا علیم و خبیر مراا واقف ساخت؛ سوره تحریم؛ آیه: ۳.</ref>.
#{{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره آل عمران علم غیب عیسی پیامبر را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|أُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ]]}}<ref> به شما از غیب خبر می‌دهم که در خانه هاتان چه می‌خورید و چه ذخیره می‌کنید؛ سوره آل عمران، آیه ۴۹.</ref>.
 
در تفسیر قمی‌ در ذیل آیه {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۹ سوره آل عمران علم غیب عیسی پیامبر را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|أُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ]]}} از [[امام باقر]] {{ع}} روایت آورده که فرمود: [[حضرت عیسی]] {{ع}} همواره به بنی اسرائیل می‌گفت من فرستاده خدا به سوی شمایم و من برایتان از گل چیزی به شکل مرغ می‌سازم و سپس در آن می‌دمم به اذن خدا مرغ می‌شود و من اکمه و ابرص  را شفا می‌دهم بنی اسرائیل گفتند به نظر ما این کارها که می‌کنی جز سحر نمی‌باشد اگر می‌خواهی تو را در دعوت تصدیق کنیم معجزه‌ای بیاور تا برای ما یقین به نبوت حاصل شود فرمود: به من بگویید اگر شما را خبر دهم که بدان چه خورده‌اید و به آن چه در خانه‌های خود ذخیره کرده‌اید، آن گاه صدق دعوی من یقین می‌کنید، گفتند: آری، آن گاه یک یک آنان می‌فرمود: تو فلان و فلان چیزی را خوردی و فلان و فلان نوشیده‌ای و فلان و فلان چیز را برداشتی بعضی قبول می‌کردند و ایمان می‌آوردند و بعضی دیگر همچنان کفر می‌ورزیدند.
 
'''وجه جمع'''
با تصریح آیات دسته دوم معنای آیات اولی این است که در [[علم غیب]] ذاتی کسی شریک خداوند نیست و جز خداوند متعال کس دیگری [[علم غیب]] استقلالی و ذاتی ندارد و مفاد آیات دسته دوم است که [[علم غیب]] مخصوص به خداوند نیست بلکه غیر از خدا هم علم به غیب دارند ولی [[علم غیب]] آنان تبعی و عرضی است.
 
با این تفصیل روشن شد تعارض بین آیات نیست بلکه آیاتی که دلالت می‌کند علم به غیب مخصوص به خداوند متعال است ناظر به علم ذاتی و قدیم و غیر اکتسابی است و آیاتی که دلالت می‌کند  غیر از خدا هم علم به غیب دارند ناظر به این جهت است که علم ایشان ذاتی و قدیمی‌ نیست بلکه اکتساب از خداوند علام الغیوب است»<ref>[[علم غیب ائمه معصومین (پایان‌نامه)|علم غیب ائمه معصومین]] {{عم}}؛ ص۴۵ - ۵۰.</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۵. آقای موسوی (پژوهشگر مجمع جهانی اهل بيت)؛
| تصویر = 87544444.jpg
| پاسخ‌دهنده = عبدالرحیم موسوی
| پاسخ = آقای '''[[سید عبدالرحیم موسوی حصینی]]'''، در کتاب ''«[[آگاهی امامان از غیب (کتاب)|آگاهی امامان از غیب]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
 
«علم عطا شده به امام  خواه از راه [[الهام]] یا نجوای در گوش یا آموختن از [[پیامبر]] که دامنه آن تا آگاهی از غیب نیز گسترش می‌یابد، غیر از علمی است که به خداوند سبحان اختصاص دارد. علم خداوند از غیر او و حتی از فرشتگان مقرب و پیامبران مرسل نیز پوشیده و پنهان است که همان [[غیب مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)|علم غیب مطلق است.]] از این رو علمی که خداوند به پیامبر می‌دهد، یا به صورت آموزش غیر طبیعی است، مانند کتاب‌های آسمانی (الهی) که توسط [[فرشته وحی]] بر [[انبیا|پیامبران]] نازل می‌شود و به حسب نوع رسالت هر پیامبر، احکام و اخباری را درباره حوادث گذشته، حال و حتى آینده در بردارد. {{متن قرآن|تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ}}<ref>«برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم؛ از ایشان یکی آن است که خداوند با وی سخن گفت»؛ سوره بقره، آیه ۲۵۳.</ref> و یا به صورت عملی است مانند معجزاتی که به دست پیامبر انجام می‌شود. پیامبر فقط بر بعد عملی این معجزات احاطه دارد و ممکن است از حقیقت علمی آن آگاه نباشد. اما گاهی نیز به آن دست می‌یابد مانند زنده کردن مردگان که جزو غیب مختص به خداوند است اما مانعی ندارد که خدا آن را به برخی از پیامبرانش عطا کند. مثل حضرت ابراهیم: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من بنمای چگونه مردگان را زنده می‌سازی؟»؛ سوره بقره، آیه ۲۶۰.</ref> یکی از فرق‌های [[علم امام]] با [[علم خداوند]] این است که علم خدا قدیم است و قبل از معلومات وجود داشته و عین ذات خدا است، اما [[علم حضوری]] امام این ویژگی را ندارد بلکه حادث است و بعد از  معلومات پدید آمده است و عین ذات امام نیست بلکه وجود این علم در نزد امام به معنای آشکار و معلوم بودن امور برای او است. اعتقاد به اشتراک و اتحاد بین علم خدا و علم امام، شرک و غلو است و خود [[ائمه]] نیز به آن قایل نیستند چه رسد به پیروان ایشان. کوتاه سخن اینکه [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم خدا ذاتی است]] اما [[علم غیب غیر ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم امام عرضی است و خداوند به او بخشیده است]] پس بین آنها اتحادی نیست»<ref>[[آگاهی امامان از غیب (کتاب)|آگاهی امامان از غیب]]، ص ۴۱ و ۴۲.</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۶. آقای رضوانی؛
| تصویر = 15207.jpg
| پاسخ‌دهنده = علی اصغر رضوانی
| پاسخ = آقای '''[[علی اصغر رضوانی]]'''، در کتاب ''«[[علم و سلطه غیبی اولیا (کتاب)|علم و سلطه غیبی اولیا]]»'' در این‌باره گفته است:
 
«احمد رضا قادری بریلوی در این باره می‌گوید:
# [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|اینکه علم خدا ذاتی و علم خلق دادنی است]].
# علم خدا واجب لذاته و علم خلق ممکن لذاته است.
# علم خدا ازلی سرمدی و قدیم حقیقی و علم مخلوق حادث است؛ زیرا تمام مخلوقات حادث می‌باشند، و صفت بر موصوفش مقدم نمی‌گردد.
# علم خدا غیر مخلوق و علم خلق مخلوق است.
# علم خدا غیر مقدور و علم خلق مقدور و مغلوب می‌باشد.
# علم خدا واجب البقاء و علم خلق جایز الفناست.
# در علم خدا تغییر ممتنع است ولی در علم خلق تبدّل ممکن می‌باشد»<ref>[[علم و سلطه غیبی اولیا (کتاب)|علم و سلطه غیبی اولیا]]، ص۶۷تا۷۲.</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۷. آقای عظیمی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
| تصویر = 11742.jpg
| پاسخ‌دهنده = محمد صادق عظیمی
| پاسخ = آقای '''[[محمد صادق عظیمی]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
 
«از مجموع فرمایشات [[علامه مجلسی]] استفاده می‌شود که وی بر اساس روایات، [[علم]] [[ائمه]] {{ع}} را بسیار گسترده می‌داند و تفاوتی از جهت قلمرو، میان علم الهی و علم آنان قایل نیست، هرچند تفاوت‌های دیگری بین علم خداوند و [[علم]] [[امام]] هست از جمله حتمی بودن علم الهی و حتمی نبودن (قابل بداء) [[علم]] [[امام]]، ذاتی بودن علم باری تعالی، و عرضی بودن [[علم]] [[امام]]، قدیم بودن علم خداوند و حادث بودن علم امام و غیر اینها»<ref>[[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایان‌نامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص ۱۳۱.</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۸. آقای مطهری (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
| تصویر = 11792.jpg
| پاسخ‌دهنده = منصف علی مطهری
| پاسخ = آقای '''[[منصف علی مطهری]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[علم ائمه از نظر عقل و نقل (پایان‌نامه)|علم ائمه از نظر عقل و نقل]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
# علم خداوند از خودش است و موهوبی نیست و علم امام موهوبی و از جانب خداوند است.
# علم خداوند به نحو علیت و معلولیت است و  [[علم امام]] به نحو انکشاف است.
# علم خداوند عین ذات است و [[علم امام]] زائد بر ذات است.
# علم خداوند ازلی است و [[علم امام]] ازلی نبوده و مسبوق به عدم است.
# علم خدا محتاج به توجه نیست [[علم امام]] محتاج به توجه است.
# علم خداوند نامحدود است و [[علم امام]] محدود است»<ref>[[علم ائمه از نظر عقل و نقل (پایان‌نامه)|علم ائمه از نظر عقل و نقل]]، ص۱۰۵.</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱۹. آقای رنجبر (پژوهشگر وبگاه راسخون)؛
| تصویر = 11969.jpg
| پاسخ‌دهنده = جواد رنجبر
| پاسخ = آقای '''[[جواد رنجبر]]'''، در مقاله ''«[http://rasekhoon.net/article/show/173509/%DA%A9%D9%86%DA%A9%D8%A7%D8%B4%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%DA%A9%DB%8C%D9%81%DB%8C%D8%AA-%D9%88%D8%B3%D8%B1%DA%86%D8%B4%D9%85%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%87%D9%84-%D8%A8%DB%8C%D8%AA(%D8%B9%D9%84%D9%8A%D9%87%D9%85-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85)/ کنکاشی در کیفیت و سرچشمه‌های علم امام]»'' در این‌باره گفته‌ است:
 
«علم پروردگار قدیم و پیش از معلوماتش است؛ دوم این که علم خداوند عین ذاتش است؛ و علت تمام معلومات بوده و سبب موجودیت کل مخلوقات است؛ اما علم امام حادث و بعد از معلوماتش است و عین ذاتش نیست؛ و علت معلومات و موجودات هم نمی‌باشد. همانا حضوری بودن علم نزد امام به معنای انکشاف است؛ یعنی، معلومات نزدش به طور فعلی متجلّی و منکشف است، نه این که، بعداً خواهد دانست»<ref>[http://rasekhoon.net/article/show/173509/%DA%A9%D9%86%DA%A9%D8%A7%D8%B4%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%DA%A9%DB%8C%D9%81%DB%8C%D8%AA-%D9%88%D8%B3%D8%B1%DA%86%D8%B4%D9%85%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%87%D9%84-%D8%A8%DB%8C%D8%AA(%D8%B9%D9%84%D9%8A%D9%87%D9%85-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85)/ کنکاشی در کیفیت و سرچشمه‌های علم امام].</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۰. آقای اصغری‌نژاد؛
| تصویر = 11181.jpg
| پاسخ‌دهنده = محمد اصغری‌نژاد
| پاسخ = آقای '''[[محمد اصغری‌نژاد]]'''، در مقاله ''«[[پژوهش در علم پیامبر (مقاله)|پژوهش در علم پیامبر]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
 
«حدّ و مرز میان علم خداوند و علم [[پیامبر]] {{صل}} کجاست؟ اگر [[پیامبر]] {{صل}} به تمامی علوم گذشتگان و آیندگان و رخدادهای آغاز خلقت تا نابودی جهان واقف است و از قیامت و رویدادهای بعد از آن خبر دارد، به چه چیزی آگاه نیست و حدّ و مرز میان علم آن حضرت و علم خدای متعال کجاست؟
 
نخست باید گفت که: علم خداوند، ذاتی و اصیل است و [[پیامبر]] {{صل}} در هر رتبه و مکانتی که باشد، فقرِ محض است و با تمامی وجود خویش، محتاج درگاه الهی است و خود نیز به این حقیقت؟ اعتراف و اذعان داشته است. برخی از آیات قرآنی که نفی علم و قدرت از [[پیامبر]] {{صل}} کرده، نظر به استقلالی بودن آنها دارد. نیز بنابر پاره‏ای از احادیث و سخن‏های بزرگان، [[رسول خدا]] {{صل}} علم به ذات الهی ندارد. در روایتی آمده است: خداوند، دارای دو علم است: علمی که احدی را نسبت به آن آگاه ننموده، و علمی که آن را به ملائکه و رسولان خویش واگذار کرده است. آنچه به فرشتگان و رسولان خویش واگذار کرده، قطعاً به ما [[اهل‌ بیت[[رسیده است<ref>{{عربی|" إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ عِنْدَهُ لَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ أَحَداً مِنْ خَلْقِهِ وَ عِلْمٌ نَبَذَهُ‏ إِلَى‏ مَلَائِكَتِهِ‏ وَ رُسُلِهِ فَمَا نَبَذَهُ‏ إِلَى‏ مَلَائِكَتِهِ‏ فَقَدِ انْتَهَى إِلَيْنَا‏‏‏"}}؛ کلینی، کافی، ج۱، ص ۲۵۵.</ref>. در روایت دیگری، [[امام باقر]] {{ع}} می‌فرماید: خدای عزّوجلّ دو علم دارد: علمی که جز او کسی نداند، و علمی که آن را به فرشتگان و رسولان خویش تعلیم داده است. علمی را که به ملائکه و رسولانش تعلیم داده، ما هم می‌‏دانیم<ref>{{عربی|" إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ‏ لَا يَعْلَمُهُ‏ إِلَّا هُوَ وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَمَا عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ‏‏ ‏‏‏"}}؛ کلینی، کافی، ج۱، ص ۲۵۶.</ref>. ظاهراً این علمی که از [[پیامبر]] {{صل}} و بالتّبع از [[ائمه]] {{عم}} مخفی مانده، علم هفتاد و سومین حرف از حروف ۷۳ گانه [[اسم اعظم]] است. ناگفته نماند که در روایات فراوانی از صادقین {{عم}} نقل شده که: "[[اسم اعظم]] ۷۳ حرف است؛ به [[حضرت آدم]] ۲۵ حرف داده شد، به [[حضرت نوح]] ۲۵ حرف و... و به [[پیامبر اسلام]] {{صل}} ۷۲ حرف. و یک حرف آن نزد پروردگار، مخزون و مکنون است و احدی از مخلوقات آن را نمی‌‏داند"<ref>علی نمازی، اثبات ولایت، ص۹۹.</ref>.
 
در سخن برخی از محققان در این باره آمده است: مسلّم است که حضرت حق، عالِم به تمام ذرات می‏‌باشد و برای همین، استعمال کلمه [[غیب]] نسبت به او درست نیست؛ زیرا بر او چیزی پنهان و مخفی نیست، و علم او نسبت به تمامی موجودات، حضوری و ذاتی است. شاید علت این که در برخی از روایات آمده که [[ائمه]] {{عم}} عالم به غیب نیستند، همین مراد است؛ زیرا آنچه از [[ائمه]] {{عم}} مخفی است، منحصر به حضرت باری تعالی است، و عالَم نزد آنان پنهان و پوشیده نیست و لذا نباید گفت آنان عالِم به غیب هستند<ref>حسنعلی نخودکی اصفهانی، نشان از بی‌‏نشان‏ها، ص ۱۶۴ و ۱۶۵.</ref>. آری اگر اموری را که از دید و نظر دیگران پنهان است، لحاظ کنیم و از این جهت، [[ائمه]] {{عم}} را عالم به این امور بدانیم، می‌‏توانیم بگوییم به [[غیب]] آگاه هستند»<ref>[[پژوهش در علم پیامبر (مقاله)|پژوهش در علم پیامبر]]، ص ٧۵.</ref>.
}}
{{پاسخ پرسش
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۱. پژوهشگران وبگاه پرسمان.
| تصویر = 9030760879.jpg
| پاسخ‌دهنده = وبگاه پرسمان
| پاسخ = پژوهشگران ''«[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=108119 وبگاه پرسمان]»'' وابسته به «[[نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه‌ها]]» در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
 
«'''خداوند از ازل عالم است''' به اینکه چه پدیده‌اى با چه اوصاف و ویژگى‌هایى، تحت تأثیر علت تامّه‌اش موجود است. علم خداوند به پدیده‌هاى هستى، علم با واسطه علم به صورت آنها نیست؛ بلکه خود پدیده‌ها با تمام وجودشان نزد او حاضرند. بنابراین علم خداوند، به حقایق عالم هستى، همان گونه که در متن واقع موجودند، تعلق مى‌گیرد. علم خداوند، علم حضورى به واقع عینى است. از سوى دیگر چون در مرتبه وجودى خداوند، زمان و مکان معنا ندارد، علم او به پدیده هاى عالم هستى، در بستر زمان نیست؛ بلکه گذشته و حال و آینده یک جا و یکسان نزد او حاضر است. اما براى ما که موجودات زمانى و محصور به زمان هستیم و تحقق عینى حوادث و پدیده‌ها را از دریچه زمان مى‌نگریم، برخى از حوادث در گذشته بوده و یا در آینده موجود خواهد شد. بنابراین علم خداوند به مخلوقات خویش، بدین معنا است که حقایق و حوادث هستى، همراه با بستر زمانى شان گذشته، حال و آینده یک جا نزد او حاضر است. به همین جهت این علم خداوند، موجب تغییر آنها نیست. علم خداوند، علم به متن واقع و حضور عین واقع، در نزد او است؛ یعنى، علم او به مخلوقات و پدیده‌هاى هستى، به همان صورت که در متن واقع موجودند، تعلق مى‌گیرد. علم خداوند به افعال اختیارى انسان نیز بر همین منوال است؛ یعنى، خداوند از ازل به افعالى که براساس اراده و اختیار انسان از او صادر مى‌شود، علم دارد و علم الهى به این واقعیات عینى - همان‌گونه که در خارج موجودند - تعلق مى‌گیرد و به همین جهت، این علم به خودى خود موجب جبر یا تغییر واقع عینى (تحقّق فعل اختیارى به دنبال تحقق علت تامه‌اش) نمى‌شود. '''امام علاوه بر علم عادى''' - که براى نوع بشر قابل تحصیل است - از [[رابطه علم لدنی با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)|علم لدنى و خدادادى علم غیب نیز بهره‌مند است]]. امام به حسب علو رتبه وجودى‌اش، با لطف و اذن الهى به سرچشمه علم الهى متصل است و از حقایق حوادث عالم - همان‌گونه که در متن واقع هستند - آگاه مى‌باشد؛ یعنى، علم غیب امام، از سنخ علم الهى و متصل به آن منبع است. این دانش، علم به واقع عینى است و معنا ندارد که منشأ تغییر در حوادث عالم باشد. براساس علم غیب، حقایق حوادث عالم، از جمله افعال اختیارى خود امام، همراه با علت تامه‌اش - که علم عادى و اراده از اجزاى این علت است - نزد او حاضر است و این حضور، حضور بى‌واسطه عین معلوم و واقع عینى نزد امام است. بر این اساس، امام حقیقت افعال اختیارى خود را - مانند خوردن میوه مسموم و یا ضربت خوردن به دنبال حرکت به مسجد کوفه - از منظرى بالاتر منظر علم الهى مى‌نگرد. به همین جهت از آنجا که [[علم غیب]] [[امام]]، تأثیرى در حوادث عالم ندارد - چون به معناى حضور عین وقایع نزد عالم است - امام عکس‌العملى نشان نمى‌دهد و براساس علم عادى خود عمل مى‌کند و به همین علت، این علم براى امام تکلیف‌آور نیست؛ چون علمى موجب تکلیف است که مکلّف بتواند براساس آن علم، منشأ تغییر و تأثیر باشد. افزون بر این، وقتى [[معصوم چگونه عالم به غیب می‌شود؟ (پرسش)|امام با لطف و اذن خدا به مرتبه اعلاى کمال و علو وجودى مى‌رسد و با منبع علم الهى تماس مى‌یابد]]، در اوج مقام فنا در ذات حق است. او در این مقام خود را نمى‌بیند و خود را نمى‌پسندد. او فقط خدا را مى‌بیند و تنها مشیت الهى را مى‌پسندد. در این مقام، چون اراده و مشیت او را - براساس نظام علت و معلولى و قضا و قدر - در تحقّق حوادث و پدیده‌هاى هستى مى‌یابد، خواسته‌اى برخلاف آن ندارد. از دیگر سو، تلاش براى تغییر این حوادث از جمله شهادت خود، قطع نظر از اینکه تأثیرى ندارد، با مقام فنا و رضا و حب لقاءاللَّه نیز سازگار نیست»<ref>[http://www.porseman.org/q/vservice.aspx?logo=images/right.jpg&id=108119 وبگاه پرسمان.]</ref>.
}}


==پرسش‌های وابسته==
== پرسش‌های وابسته ==
{{پرسش‌های وابسته}}
{{پرسش وابسته}}
{{ستون-شروع|3}}
# [[اقسام و انواع علم معصوم کدام‌اند؟ (پرسش)]]
# [[اقسام و انواع علم معصوم کدام‌اند؟ (پرسش)]]
# [[علم معصوم مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)]]
# [[علم معصوم مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)]]
خط ۲۴۹: خط ۳۰۶:
# [[علم حضوری معصوم چیست؟ (پرسش)]]
# [[علم حضوری معصوم چیست؟ (پرسش)]]
# [[علم فعلی یا دائمی معصوم به چه معناست؟ (پرسش)]]
# [[علم فعلی یا دائمی معصوم به چه معناست؟ (پرسش)]]
# [[علم شأنى یا استعدادی یا ارادی و اختیاری معصوم به چه معناست؟ (پرسش)]]
# [[علم شأنی یا استعدادی یا ارادی و اختیاری معصوم به چه معناست؟ (پرسش)]]
# [[فرق بین علم فعلی و شأنى معصوم چیست؟ (پرسش)]]
# [[فرق بین علم فعلی و شأنی معصوم چیست؟ (پرسش)]]
# [[آیا علم معصوم متوقف بر اراده اوست یا بر صرف التفات و توجه؟ (پرسش)]]
# [[آیا علم معصوم متوقف بر اراده اوست یا بر صرف التفات و توجه؟ (پرسش)]]
# [[آیا علم معصوم مراتب و درجات دارد؟ (پرسش)]]
# [[آیا علم معصوم مراتب و درجات دارد؟ (پرسش)]]
خط ۲۷۲: خط ۳۲۹:
# [[رابطه علم معصوم با اجتباء الهی چیست؟ (پرسش)]]
# [[رابطه علم معصوم با اجتباء الهی چیست؟ (پرسش)]]
# [[رابطه علم معصوم با بداء الهی چیست؟ (پرسش)]]
# [[رابطه علم معصوم با بداء الهی چیست؟ (پرسش)]]
{{پایان}}
{{پایان پرسش وابسته}}
{{پایان}}


==منبع‌شناسی جامع علم معصوم==
== منبع‌شناسی جامع علم معصوم ==
{{پرسش‌های وابسته}}
{{منبع جامع}}
{{ستون-شروع|3}}
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های علم معصوم|کتاب‌شناسی علم معصوم]]؛
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های علم معصوم|کتاب‌شناسی علم معصوم]]؛
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های علم معصوم|مقاله‌شناسی علم معصوم]]؛
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های علم معصوم|مقاله‌شناسی علم معصوم]]؛
* [[:رده:پایان‌نامه‌شناسی پایان‌نامه‌های علم معصوم|پایان‌نامه‌شناسی علم معصوم]].
* [[:رده:پایان‌نامه‌شناسی پایان‌نامه‌های علم معصوم|پایان‌نامه‌شناسی علم معصوم]].
{{پایان}}
{{پایان منبع‌ جامع}}
{{پایان}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس}}
{{پانویس2}}


[[رده:علم معصوم]]
[[رده:پرسش]]
[[رده:پرسش‌های جامع امامت و ولایت]]
[[رده:پرسش‌های علم معصوم]]
[[رده:پرسش‌های علم معصوم]]
[[رده:(ال): پرسش‌هایی با ۲۲ پاسخ]]
[[رده:(ال): پرسش‌هایی با ۲۲ پاسخ]]
[[رده:(ال): پرسش‌های علم غیب معصوم با ۲۲ پاسخ]]
[[رده:(ال): پرسش‌های علم غیب معصوم با ۲۲ پاسخ]]
[[رده:پاسخ‌هایی برای بازنویسی]]
[[رده:پاسخ‌هایی برای بازنویسی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۲:۵۱

تفاوت علم خدا و معصوم چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم معصوم
مدخل اصلیعلم معصوم

تفاوت علم خدا و معصوم (ع) چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم معصوم مراجعه شود.

پاسخ نخست

نجفی لاری

آیت‌الله سید عبدالحسین نجفی لاری در کتاب «المعارف السلمانیة فی کیفیة علم الإمام و کمیته» در این‌باره گفته‌است:

«تفاوت‌های فراوانی بین علم باری‌ تعالی و علم فعلیِ امام (ع) هست؛ از جمله از جهت قدم و حدوث و سبق و عدم و علیت و معلولیت و عینیت با ذات و عدم آن و غیر آن که دیگر مجالی برای توهم اتحاد بین دو علم و لزوم شرک باقی نخواهد گذاشت»[۱].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. علامه طباطبایی؛
علامه محمد حسین طباطبایی در کتاب «مرزبان وحی و خرد» در این باره گفته است: «حقیقت معنای‌ علم‏، چیزی‌ جز "حضور معلوم نزد عالم" و "احاطه وجودی‌ عالم نسبت به معلوم" و چیزی‌ جز "انکشاف" و "حضور" نیست، ولی‌ این حقیقت واحد، از نظر مراتب و درجات وجودی‌ تفاوت‏های‌ بسیار دارد؛ در یک مرتبه واجب الوجود است و در مرتبه دیگر ممکن الوجود، در یک مرتبه جوهر است و در مرتبه دیگر عَرَض، خداوند عالم بالوجوب است و انسان عالم بالامکان، خداوند قدیم العلم است و انسان حادث العلم، او عالم است به کلی‌ و جزئی‌ و گذشته و حاضر و به غیب‏ و شهود: ﴿لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ[۲] و انسان عالم است به قسمت بسیار محدودی‌، علم او بالذات است و علم انسان بالغیر، تفاوت آن علم و این علم، تفاوت نامتناهی‌ با متناهی‌ است»[۳].
۲. آیت‌الله قاضی طباطبایی؛
آیت‌الله سید محمد علی قاضی طباطبایی در مقدمه کتاب «بررسی‌های اسلامی» در این‌باره گفته‌ است:

«به جهت رفع اشتباه از بعضی اذهان ساده و سطحی فرق میان علم خداوند تعالی و علم امام (ع) و فعلیت آن در این جا مشروحا بیان می‌‏شود:

  1. علم خدا قدیم و علم امام (ع) حادث و موهوبی از جانب خداست.
  2. علم خدا به نحو علیت و معلولیت است و علم امام (ع) به نحو انکشاف است.
  3. علم خدا عین ذات اوست، علم امام (ع) زائد بر ذات اوست.
  4. علم خدا ازلی است، علم امام (ع) در ازل نبود مسبوق به عدم است.
  5. علم خدا محتاج به توجه نیست، علم امام (ع) محتاج به توجه است.
  6. علم خدا لایتناهی و غیر محدود است، علم امام (ع) متناهی و محدود است.
بلی؛ نسبت به علم سایر بشر اگر از علم امام (ع) لایتناهی تعبیر شود مانع ندارد و ممکن است فرق‏‌های دیگری نیز وجود داشته باشد ولی پس از دقت تمامی آنها به فرق‏‌هایی که ذکر شد بر می‏‌گردد. با در نظر گرفتن آنچه از فرق میان علم خدا و امام نگارش یافت شرک و غلوی در بین تصور کردن ناشی از عدم فهم مطلب و بی علمی و از نقطه نظر به واقع نرسیدن است» [۴].
۳. آیت‌الله حسینی طهرانی؛
آیت‌الله سید محمد حسین حسینی طهرانی در کتاب «امام‌شناسی» در این‌باره گفته‌ است: «همۀ علوم‌ و از جمله‌ علم‌ غیب‌ مختصّ به‌ خداست‌ و هیچکس‌ و هیچ‌ موجودی را در آن‌ راه‌ نیست‌‌، ولکن‌ بالاستقلال‌ و بالاصالة‌‌، و تمام‌ علومی که‌ از جانب‌ خدا به‌ غیر عنایت‌ شده‌ است‌ افاضه‌ از ناحیۀ او بوده‌ و تمام‌ موجودات‌ هر یک‌ در حدّ خود و به‌ نوبۀ خود دارای علم‌ هستند ولکن‌ تَبعاً و به‌ افاضۀ خدا و به‌ اعطاء او‌»[۵].
۴. آیت‌الله صافی گلپایگانی؛
آیت‌الله لطف‌الله صافی گلپایگانی در کتاب «گفتمان مهدویت» در این‌باره گفته‌است: «علم خدا بالذات است ولی علم پیغمبر (ص) و امام (ع) غیر ذاتی است، یعنی از طرف خداوند به آنها اعطا شده است. خدا در همه صفات کمالیه یکتا و بی‌همتا و بی‌نیاز از غیر است ولی پیغمبر (ص) و امام (ع) در علم و در همه صفات کمالیه دیگری که دارند محتاج به خدایند و در یک کلام، چه در ناحیه وجود یا در صفات هرچه دارند همه را از خدا دارند. همه قائم به او، عالم و قادر و موجود به او هستند»[۶].
۵. حجج الاسلام و المسلمین برنجکار و شاکر؛
حجج الاسلام و المسلمین دکتر رضا برنجکار و محمد تقی شاکر در مقاله «مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران» در این‌باره گفته‌اند: «بی‌شک میان بنده ـ در هر جایگاهی که باشد ـ و خداوند فرق بسیار زیادی است؛ ‌زیرا قیود امکانی بشر در علم او همواره ملحوظ است؛ ‌اما علم الهی به غیب با یکتایی مخصوص به ذات او همراه است. مقایسه میان علم ذاتی مطلق و علم عرضی محدود، ‌و علمی که چگونگی نمی‌پذیرد و زمان و مکان ندارد، ‌با علمی که محدود و مقید است، و نیز علم ازلی و ابدی با علم حادث و موقت و علم اصیل با علمی که از دیگری کسب شده، غلط است؛ ‌چرا که علم غیب ذاتی و مطلق، مخصوص خداوند علیم است و از صفات ذاتی اوست. پس می‌توان گفت علم خداوند متعال: (۱): ذاتی است؛ (۲): مطلق است؛ (۳): زمان ندارد؛ (۴): مکان ندارد؛ (۵): ازلی است؛ (۶): ابدی است؛ (۷): اصیل است؛ (۸): چگونگی نمی‌پذیرد؛ (۹): پیش از معلومات است. بدین‌سان، سزاوار نیست گمان شود که انبیا در صفت علم، ‌شریک خداوند هستند؛ نیز صحیح نیست گفته شود ‌علم به غیب و یا علم حضوری داشتن انبیا نوعی شرک و غلو به‌ حساب می‌آید؛ ‌زیرا اوصاف این دو علم مختلف است. حضور معلوم نزد انبیا و آگاهان از غیب همانند ائمه اطهار (ع) تنها به معنای وضوح و انکشاف بالفعل معلوم برای اوست. به عبارت دیگر علم خدا ذاتی است، اما علم ایشان دانشی عرضی است که خدا به آنها عطا کرده است؛ ‌محدود می‌باشد و امکان بداء در آن وجود دارد. ‌پس هیچ مجالی برای ادعای اتحاد این دو علم باقی نمی‌ماند[۷]»[۸].
۶. حجت الاسلام و المسلمین بهدار؛
حجت الاسلام و المسلمین محمد رضا بهدار در مقاله «گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه» در این‌باره گفته‌ است: «بی‌شک علم خداوند، قدیم و پیش از معلومات است و عین ذات اوست و این علم ازلی، علت پدید آمدن تمامی معلومات و مخلوقات است، ولی علم امام در هیچ یک از این خصوصیات، شریک علم خداوند نیست، چرا که علم امام، حادث، عرضی و به تعلیم الهی است، و مغایر با ذات اوست؛ پس سزاوار نیست، کسی گمان کند که امام در این صفت شریک خداوند است، زیرا اوصاف این دو علم گوناگون است[۹]»[۱۰].
۷. حجت الاسلام و المسلمین برنجکار؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر رضا برنجکار در دومین دوره مدرسه تابستانی کلام امامیه در این‌باره گفته است:

«علم امام با علم الهی از چند جهت تفاوت دارد:

  1. علم خدا ذاتی و علم امام اکتسابی است البته نه اکتسابی مثل سایر انسان‌ها بلکه اکتسابی در مقابل ذاتی خداوند.
  2. علم خداوند قدیم است و در اندیشه دینی هیچ چیز غیر خدا قدیم نیست در حالی که علم امام حادث است و لحظه به لحظه هم افزایش می‌یابد.
  3. علم امام مقید است در حالی که علم خداوند مطلق است. در روایات چنین آمده که خداوند دو علم دارد. علم ذاتی و مکنونی که بدا هم از آن نشأت می‌گیرد و علمی که آن را به ملائکه و حججش آموخته است. از سوی دیگر مطابق روایات امام به اموری که در آن بدا رخ می‌دهد علم ندارد. به عنوان نمونه امیرالمؤمنین (ع) می‌فرمایند: اگر آیه ﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ[۱۱] نبود، تمام آنچه تا قیامت رخ خواهد داد را می‌گفتم. در حالی که علم خدا قطعا شامل این امور هم می‌شود. همچنین عقلا محال است که امام به ذات حق تعالی علم داشته باشد. پس چند دسته از علوم از گستره علم امام خارج می‌شود و علم امام به همین دلیل مقید خواهد بود»[۱۲].
۸. حجج الاسلام و المسلمین نادم و افتخاری؛
حجج الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن نادم و سید ابراهیم افتخاری در مقاله «منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد» در این‌باره گفته‌‌اند: «ائمه (ع) بین علم خود و علم خداوند تفاوت قائل می‌شوند (...)، در روایات، از دو گونه علم سخن آمده است. طبق دو روایتی که صفار نقل می‌کند، علم خداوند به خاص و عام تقسیم می‌شود. علم عام همان ‌است که به پیامبران و اوصیا و امامان (ع) داده شده است؛ اما علم خاص مختص ذات مقدس الهی است و هیچ مخلوقی از آن آگاهی ندارد. کلینی هم روایات بسیاری در این باره آورده که نشان‌دهندۀ تفاوت علم خداوند با علم پیامبر (ص) و امام (ع) است و به علم عام و خاص خداوند اشاره می‌کند. براساس ‌این روایات، اولاً علم خداوند ذاتی و علم غیر خداوند عرضی است. ثانیاً علم خداوند مطلق و علم غیر او غیر مطلق است»[۱۳].
۹. حجت الاسلام و المسلمین نقوی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید نسیم عباس نقوی در پایان‌نامه دکتری خود با عنوان «علم پیامبر و ائمه به غیب» در این‌باره گفته‌ است:

«فرق‌های علم خداوند و پیامبر (ص) و ائمه (ع):

  1. علم خدا از خودش است و موهوبی نیست و علم پیامبر (ص) و ائمه (ع) موهوبی و از جانب خداوند است.
  2. علم خدا عین ذات است علم پیامبر (ص) و ائمه (ع) زائد بر ذات است.
  3. علم خداوند ازلی است علم پیامبر (ص) و ائمه (ع) در ازل نبوده و مسبوق به عدم است.
  4. علم خدا متحاج به توجه نیست علم پیامبر (ص) و ائمه (ع) علیهم محتاج به توجه است.
  5. علم خداوند نامحدود است و علم پیامبر (ص) و ائمه (ع) محدود است»[۱۴].
۱۰. حجت الاسلام و المسلمین دیاری بیدگلی، آقای قاسمی و خانم نیری؛
حجت الاسلام و المسلمین محمد تقی دیاری بیدگلی، آقای حسین قاسمی و خانم عصمت نیری در مقاله «بررسی علم غیب ائمه در مکتب کلامی علامه طباطبایی و شاگردان وی» در این‌باره گفته‌اند: «قیود و محدودیت‌ها در ناحیه علم امام (ع) مانع از شرک می‌شود. علم امام (ع) یا پیامبر (ص) به دلیل محدودیت‌های بسیار، قابل مقایسه با خداوند نیست؛ به علاوه این علم، در طول علم خداوند و برگرفته از آن است نه در عرض آن، بنابراین مستلزم شرک نیست. به طور خلاصه، فرق بین علم ذاتی مطلق و علم عرضی محدود. هیچ یک از علمای شیعه، هیچ انسانی، حتی پیامبر (ص) و امامان (ع)، را در هیچ صفتی شبیه خدا نمی‌دانند، و اگر اعتقاد به علم غیب درباره آنها دارند همان مصداق آموختن از صاحب علم است. به تعبیر دیگر، همان‌گونه که همه چیز ما از سوی خدا است، و در تمام شئون هستی خود نیازمند و وابسته به او هستیم، علم غیب پیامبر (ص) و امامان (ع) نیز از سوی خدا و وابسته به علم او است»[۱۵]
۱۱. آقای دکتر بشارتی؛
آقای دکتر علی محمد بشارتی در کتاب «رضوان معارف» در این باره گفته است:

«ائمه (ع) مظهر اسماء و صفاتند. اگر علم را از صفات ذاتی خداوند بدانیم و پروردگار را عالم مطلق به همه هستی بپذیریم، چه تفاوتی بین علم خداوند و علم ائمه (ع)وجود دارد؟

گفتنی است که:

  1. علم خداوند مطلق است؛ یعنی اکتسابی نیست و محدود نمی‌شود.
  2. این علم از جنس دانش بشری نیست، بلکه مخصوص آن فرمانفروای بی‌رقیب و بی‌بدیل، پروردگار متعال است.
  3. این علم دایمی و بلاشرط است. یعنی عاملی و حاجبی نمی‌تواند این علم گسترده را محدود کند.

اما علم ائمه (ع) به رغم گستردگی و ویژگی:

  1. تماماً از ناحیه خداست.
  2. گستره علم آنها در چارچوب اصول و ضوابط خاص است.
  3. دایمی و همیشگی نیست.

در مورد سوم در کتاب، شر یف کافی آمده است از امام صادق (ع) پرسیدند آیا امام دارای علم غیب است؟ امام در پاسخ فرمودند: خیر؛ اما امام هرگاه بخواهد برچیزی آگاهی یابد خداوند او را به آن آگاه می‌کند[۱۶]. بدیهی است این موضوع با بیان "سَلُونِي‏ قَبْلَ‏ أَنْ‏ تَفْقِدُونِي‏" سازگار است. زیرا اگر از امام امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) و یا هر یک از ائمه (ع) چیزی پرسیده می‌شد، اگر جواب نزدشان بود، بلافاصله پاسخ می‌دادند و گرنه با یک لحظه مکث، پاسخ دقیق را مطرح می‌کردند»[۱۷].

تفاوت علم ائمه (ع) با علم خداوند: گفتیم که علم خداوند مطلق است. یعنی فاصله‌ای بین علم و خدا وجود ندارد، زیرا علم خداوند از ذات خداست بعضی گفته‌اند علم خداوند جزء ذات خداست. از آن جایی که در خداوند جسمیت راه ندارد، جزء هم که از عوارض جسم است، در مورد خدا درست نیست.

اما در مورد دیگران این‌گونه نیست. یعنی فاصله است بین تحقق فعل و اطلاع از وقوع فعل. در این مسیر و در این فاصله هر اتفاقی ممکن است روی دهد؛ از جمله:

اصلا صلاح نیست خبر منتشر شود.

بخشی از خبر منتشر شود.

خبر با تأخیر منتشر شود.

خبر به صورت اجمال و ایجاز منتشر شود.

خبر به صورت اجمال فقط به بعضی افراد برسد.

در هر کدام از موارد فوق که در آیات و روایات رد آن موجود است، مشاهده می‌کنیم که علم مطلقا در اختیار خداست؛ این فقط و فقط خداست که تصمیم می‌گیرد که:

  1. از وقوع فعل دیگران هم مطلع شوند.
  2. چه کسانی مطلع شوند.
  3. تا چه اندازه از ماجرا با اطلاع گردند.
این البته علم به فعل افراد است. حال آن که علوم دیگر غیر از اطلاع از پنهانی‌های دیگران در اختیار ائمه (ع) است. ناگفته نماند که در مورد همه علوم هم مطلقیت متعلق به خداست، ولی اگر ائمه (ع) بخواهند در اختیارشان قرار می‌گیرد»[۱۸].
۱۲. آقای مهندس حسینی؛
آقای مهندس سید مجتبی حسینی، در کتاب «مقامات اولیاء» در این‌باره گفته‌ است: «بحث علم خدا با علم دیگران فرق دارد. ذات ما چیزی و علم ما چیزی دیگر است؛ یعنی علم ما از ذات ما جداست. ما در یک سری موارد علم داریم و در یک سری موارد دیگر علم نداریم. علم ما محدود است و بر ذات ما افزوده شده است. حتی پیامبر اکرم (ص) با آن عظمت، به خداوند عرضه داشتند: ﴿رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا [۱۹]. اما این مسائل در مورد خداوند صدق نمی‌کند. حتی شاید بیان این عبارت که "خداوند علم دارد" نادرست باشد، زیرا خدا با آن معنای مستجمع جمیع صفت کمال جدای از علم نیست. علم او بی‌حد و حصر و بی‌نهایت است، بنابراین علم خدا، با ذات او یکی است؛ نه اینکه بر ذات خدا افزوده شده یا چیزی جزء ذات اوست. علم و قدرت خدا، خود خداست؛ ولی چون ذهن ما محدود است، وقتی می‌خواهیم جنت خدا را در ذهنمان ترسیم و تحلیل کنیم، می‌گویم خدا عالم، بصیر، رئوف و لطیف است، اما علم خدا، قدرت خدا و همه صفات الهی مساوی با خود خداست؛ حد و مرزی بین خدا و علم او وجود ندارد[۲۰]»[۲۱].
۱۳. آقایان دکتر کرباسی‌زاده و رضایی؛
آقای دکتر علی کرباسی‌زاده و آقای محمد جعفر رضایی در مقاله «علم امام در اندیشه علمای معاصر حوزه اصفهان» در این‌باره گفته‌اند: «پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) همواره از همه امور گذشته و آینده آگاهند و تنها تفاوت آنها با خداوند در این است که علم آنها غیرذاتی و علم خداوند ذاتی است؛ تقریباً همه کسانی که علم غیب را فعلی می‌دانند، گستره آن را نیز به همه امور عالم می‌کشانند و به عمومیت علم امام باور دارند.البته از لحاظ نظری تلازمی بین این دو نیست [۲۲] شیخ محمد تقی مسجدشاهی معروف به آقانجفی اصفهانی، معتقد است علم ائمه (ع) به همه ممکنات احاطه دارد و این با تنزیه و تقدیس خداوند منافاتی ندارد. تنها تفاوت علم ائمه (ع) با علم خداوند این است که علم پیامبر و ائمه، حصولی، حادث و محتاج به افاضه الهی است در ، حالی که علم خداوند حضوری است[۲۳][۲۴] وی معتقد است علم پیامبر (ص) به صورت وحی برای او حاصل می‌شود و علم ائمه (ع) نیز به تعلیم از طرف پیامبر است[۲۵]»[۲۶].
۱۴. آقای نقوی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای نقوی در پایان‌نامه کارشناسی خود با عنوان «علم غیب ائمه معصومین (ع)» در پاسخ به این پرسش گفته‌ است:

«آگاهی و علم به غیب داشتن ائمه (ع) بر دو گونه تصور می‌شود:

  1. بدون تعلیم الهی آگاه باشند
  2. خداوند آگاه به امامان (ع) تعلیم کرده باشد توسط پیامبر گرامی (ص) یا از راه دیگر به آنان تعلیم کرده باشد.

دانشمندان شیعه همگی تصریح کرده‌اند که آگاهی امامان (ع) از غیب ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست.

الف) تفاوت از دیدگاه متفکران مسلمان "اقوال دانشمندان شیعه درباره تصریح این که علم غیب ائمه (ع) ذاتی نیست":

  1. علی طبرسی در تفسیرش "مجمع البیان": من یک نفر از علماء شیعه سراغ ندارم که به جز خدای تعالی کسی را عالم به غیب ذاتی بداند زیرا علم غیب مخصوص آن خدایی است که به علم ذاتی همه معلومات را می‌داند و این صفات قدیم خدای سبحان است که عالم به ذات است هیچ یک از خلق او در این علم با وی شریک نیست و کسی که چنین عقیده‌ای داشته باشد از ملت اسلام خارج است اما آن چه از اخبار غیبه از شیعه و سنی از امیر المومنین (ع) نقل کرده‌اند... "در این جا شیخ طبرسی از ائمه (ع) که احادیث که در آن ذکر غیب است ذکر فرمودند" همگی خبرهایی است از پیامبر (ص) به آنها رسیده است و پیامبر (ص) را نیز خداوند متعال بر آن مطلع ساخته است.
  2. بهاء الدین شریف لاهیجی در تفسیر خودش: علم آن چه غایب است در آسمان‌ها و زمین یعنی علم به امور غائبه که مستفاد از غیر نشود مخصوص جناب الهی است و اما اخبار ائمه (ع) به امور مخفی و غیبی آن علمی‌است که از حضرت رسالت (ص) پناه که منبع وحی است استفاده کرده‌اند.
  3. مکارم شیرازی در تفسیر نمونه: آگاهی در اسرار گذشته و آینده مخصوص خداوند است، آیات مختلف قرآن نیز بر این حقیقت گواهی او در این صفت تنها است و هیچ کس شبیه و مانند او نیست. و اگر می‌بینید در پاره‌ای از آیات قرآن بخشی از علم غیب به پیامبران نسبت داده شده و یا در آیات و روایات فراوانی درباره پیامبر (ص) و ائمه (ع) می‌خوانیم که آنها آگاهی از حوادث آینده و از اسرار نهان خبر می‌دادند باید دانست که آن هم به تعلیم الهی است.
  4. علامه امینی در کتاب غدیر: انبیا و اولیا همه به نص قرآنی غیب را می‌داند و برای هر یکی سهم مخصوص است علم آنها عارضی است ذاتی نیست و حادث است.
  5. یکی از علما اهل سنت ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه می‌نویسد: ما انکار نمی‌کنیم در بین مردم افرادی باشند که از غیب خبر دهند ولی این هم منسوب به خداوند می‌شود که او را قادر ساخته است اما اگر خبر غیب دهند مدعی نبوت نباشند باید بررسی کنیم که مخبر کیست اگر او صالح و متقی از صالحین و متقین باشد باور می‌کنیم که این اخبار کرامت است که خداوند ظاهر کرده است تا از دیگران او را جدا و ممیز کند مانند این که در حق علی (ع) همین طور است.

پس کسی که به پیروان مکتب اهل بیت تهمتی می‌زنند که امامان (ع) یا پیروان آنان در صفت قدیم علم خداوند امامان (ع) خود را شریک می‌دانند به سبب عناد این کار را کرده‌اند یا درک صحیح از مطالب اسلام و قرآن ندارند.

ب) تفاوت از دیدگاه قرآن برای این که آیات در قرآن در مورد علم غیب داشتن غیر از خدا دو دسته است که با هم ظاهراً و در ابتدا معارض به نظر می‌رسد هر دو دسته آیات را بیان می‌کنیم و وجه جمع را ذکر می‌نماییم.

آیات دسته اول آیات علم غیب را مخصوص به ذات باری تعالی بیان می‌کند.

  1. ﴿وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ[۲۷].
  2. ﴿قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ[۲۸].
  3. ﴿وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ[۲۹]. و غیر از این آیات دیگر بیانگر این مطلب است که علم غیب مخصوص به خداوند متعال است.

آیات دسته دوم آیاتی بیان‌گر این مطلب است که غیر از خدا هم علم غیب دارند. و این بیان می‌کند علم غیب مخصوص به خداوند نیست البته علم آنان به غیب ذاتی نیست بلکه اکتسابی از علم خداوند متعال است.

  1. گفتار حضرت عیسی (ع) با بنی اسرائیل: ﴿يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ[۳۰].
  2. ﴿وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء[۳۱].
  3. ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ[۳۲].
  4. ﴿فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ [۳۳].
  5. ﴿أُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ[۳۴].

در تفسیر قمی‌ در ذیل آیه ﴿أُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ از امام باقر (ع) روایت آورده که فرمود: حضرت عیسی (ع) همواره به بنی اسرائیل می‌گفت من فرستاده خدا به سوی شمایم و من برایتان از گل چیزی به شکل مرغ می‌سازم و سپس در آن می‌دمم به اذن خدا مرغ می‌شود و من اکمه و ابرص را شفا می‌دهم بنی اسرائیل گفتند به نظر ما این کارها که می‌کنی جز سحر نمی‌باشد اگر می‌خواهی تو را در دعوت تصدیق کنیم معجزه‌ای بیاور تا برای ما یقین به نبوت حاصل شود فرمود: به من بگویید اگر شما را خبر دهم که بدان چه خورده‌اید و به آن چه در خانه‌های خود ذخیره کرده‌اید، آن گاه صدق دعوی من یقین می‌کنید، گفتند: آری، آن گاه یک یک آنان می‌فرمود: تو فلان و فلان چیزی را خوردی و فلان و فلان نوشیده‌ای و فلان و فلان چیز را برداشتی بعضی قبول می‌کردند و ایمان می‌آوردند و بعضی دیگر همچنان کفر می‌ورزیدند.

وجه جمع با تصریح آیات دسته دوم معنای آیات اولی این است که در علم غیب ذاتی کسی شریک خداوند نیست و جز خداوند متعال کس دیگری علم غیب استقلالی و ذاتی ندارد و مفاد آیات دسته دوم است که علم غیب مخصوص به خداوند نیست بلکه غیر از خدا هم علم به غیب دارند ولی علم غیب آنان تبعی و عرضی است.

با این تفصیل روشن شد تعارض بین آیات نیست بلکه آیاتی که دلالت می‌کند علم به غیب مخصوص به خداوند متعال است ناظر به علم ذاتی و قدیم و غیر اکتسابی است و آیاتی که دلالت می‌کند غیر از خدا هم علم به غیب دارند ناظر به این جهت است که علم ایشان ذاتی و قدیمی‌ نیست بلکه اکتساب از خداوند علام الغیوب است»[۳۵].
۱۵. آقای موسوی (پژوهشگر مجمع جهانی اهل بيت)؛
آقای سید عبدالرحیم موسوی حصینی، در کتاب «آگاهی امامان از غیب» در این‌باره گفته‌ است: «علم عطا شده به امام خواه از راه الهام یا نجوای در گوش یا آموختن از پیامبر که دامنه آن تا آگاهی از غیب نیز گسترش می‌یابد، غیر از علمی است که به خداوند سبحان اختصاص دارد. علم خداوند از غیر او و حتی از فرشتگان مقرب و پیامبران مرسل نیز پوشیده و پنهان است که همان علم غیب مطلق است. از این رو علمی که خداوند به پیامبر می‌دهد، یا به صورت آموزش غیر طبیعی است، مانند کتاب‌های آسمانی (الهی) که توسط فرشته وحی بر پیامبران نازل می‌شود و به حسب نوع رسالت هر پیامبر، احکام و اخباری را درباره حوادث گذشته، حال و حتى آینده در بردارد. ﴿تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ[۳۶] و یا به صورت عملی است مانند معجزاتی که به دست پیامبر انجام می‌شود. پیامبر فقط بر بعد عملی این معجزات احاطه دارد و ممکن است از حقیقت علمی آن آگاه نباشد. اما گاهی نیز به آن دست می‌یابد مانند زنده کردن مردگان که جزو غیب مختص به خداوند است اما مانعی ندارد که خدا آن را به برخی از پیامبرانش عطا کند. مثل حضرت ابراهیم: ﴿وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى[۳۷] یکی از فرق‌های علم امام با علم خداوند این است که علم خدا قدیم است و قبل از معلومات وجود داشته و عین ذات خدا است، اما علم حضوری امام این ویژگی را ندارد بلکه حادث است و بعد از معلومات پدید آمده است و عین ذات امام نیست بلکه وجود این علم در نزد امام به معنای آشکار و معلوم بودن امور برای او است. اعتقاد به اشتراک و اتحاد بین علم خدا و علم امام، شرک و غلو است و خود ائمه نیز به آن قایل نیستند چه رسد به پیروان ایشان. کوتاه سخن اینکه علم خدا ذاتی است اما علم امام عرضی است و خداوند به او بخشیده است پس بین آنها اتحادی نیست»[۳۸].
۱۶. آقای رضوانی؛
آقای علی اصغر رضوانی، در کتاب «علم و سلطه غیبی اولیا» در این‌باره گفته است:

«احمد رضا قادری بریلوی در این باره می‌گوید:

  1. اینکه علم خدا ذاتی و علم خلق دادنی است.
  2. علم خدا واجب لذاته و علم خلق ممکن لذاته است.
  3. علم خدا ازلی سرمدی و قدیم حقیقی و علم مخلوق حادث است؛ زیرا تمام مخلوقات حادث می‌باشند، و صفت بر موصوفش مقدم نمی‌گردد.
  4. علم خدا غیر مخلوق و علم خلق مخلوق است.
  5. علم خدا غیر مقدور و علم خلق مقدور و مغلوب می‌باشد.
  6. علم خدا واجب البقاء و علم خلق جایز الفناست.
  7. در علم خدا تغییر ممتنع است ولی در علم خلق تبدّل ممکن می‌باشد»[۳۹].
۱۷. آقای عظیمی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای محمد صادق عظیمی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی» در این‌باره گفته‌ است: «از مجموع فرمایشات علامه مجلسی استفاده می‌شود که وی بر اساس روایات، علم ائمه (ع) را بسیار گسترده می‌داند و تفاوتی از جهت قلمرو، میان علم الهی و علم آنان قایل نیست، هرچند تفاوت‌های دیگری بین علم خداوند و علم امام هست از جمله حتمی بودن علم الهی و حتمی نبودن (قابل بداء) علم امام، ذاتی بودن علم باری تعالی، و عرضی بودن علم امام، قدیم بودن علم خداوند و حادث بودن علم امام و غیر اینها»[۴۰].
۱۸. آقای مطهری (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای منصف علی مطهری در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم ائمه از نظر عقل و نقل» در این‌باره گفته‌ است:
  1. علم خداوند از خودش است و موهوبی نیست و علم امام موهوبی و از جانب خداوند است.
  2. علم خداوند به نحو علیت و معلولیت است و علم امام به نحو انکشاف است.
  3. علم خداوند عین ذات است و علم امام زائد بر ذات است.
  4. علم خداوند ازلی است و علم امام ازلی نبوده و مسبوق به عدم است.
  5. علم خدا محتاج به توجه نیست علم امام محتاج به توجه است.
  6. علم خداوند نامحدود است و علم امام محدود است»[۴۱].
۱۹. آقای رنجبر (پژوهشگر وبگاه راسخون)؛
آقای جواد رنجبر، در مقاله «کنکاشی در کیفیت و سرچشمه‌های علم امام» در این‌باره گفته‌ است: «علم پروردگار قدیم و پیش از معلوماتش است؛ دوم این که علم خداوند عین ذاتش است؛ و علت تمام معلومات بوده و سبب موجودیت کل مخلوقات است؛ اما علم امام حادث و بعد از معلوماتش است و عین ذاتش نیست؛ و علت معلومات و موجودات هم نمی‌باشد. همانا حضوری بودن علم نزد امام به معنای انکشاف است؛ یعنی، معلومات نزدش به طور فعلی متجلّی و منکشف است، نه این که، بعداً خواهد دانست»[۴۲].

{{پاسخ پرسش | عنوان پاسخ‌دهنده = ۲۰. آقای اصغری‌نژاد؛ | تصویر = 11181.jpg | پاسخ‌دهنده = محمد اصغری‌نژاد | پاسخ = آقای محمد اصغری‌نژاد، در مقاله «پژوهش در علم پیامبر» در این‌باره گفته‌ است:

«حدّ و مرز میان علم خداوند و علم پیامبر (ص) کجاست؟ اگر پیامبر (ص) به تمامی علوم گذشتگان و آیندگان و رخدادهای آغاز خلقت تا نابودی جهان واقف است و از قیامت و رویدادهای بعد از آن خبر دارد، به چه چیزی آگاه نیست و حدّ و مرز میان علم آن حضرت و علم خدای متعال کجاست؟

نخست باید گفت که: علم خداوند، ذاتی و اصیل است و پیامبر (ص) در هر رتبه و مکانتی که باشد، فقرِ محض است و با تمامی وجود خویش، محتاج درگاه الهی است و خود نیز به این حقیقت؟ اعتراف و اذعان داشته است. برخی از آیات قرآنی که نفی علم و قدرت از پیامبر (ص) کرده، نظر به استقلالی بودن آنها دارد. نیز بنابر پاره‏ای از احادیث و سخن‏های بزرگان، رسول خدا (ص) علم به ذات الهی ندارد. در روایتی آمده است: خداوند، دارای دو علم است: علمی که احدی را نسبت به آن آگاه ننموده، و علمی که آن را به ملائکه و رسولان خویش واگذار کرده است. آنچه به فرشتگان و رسولان خویش واگذار کرده، قطعاً به ما [[اهل‌ بیت[[رسیده است[۴۳]. در روایت دیگری، امام باقر (ع) می‌فرماید: خدای عزّوجلّ دو علم دارد: علمی که جز او کسی نداند، و علمی که آن را به فرشتگان و رسولان خویش تعلیم داده است. علمی را که به ملائکه و رسولانش تعلیم داده، ما هم می‌‏دانیم[۴۴]. ظاهراً این علمی که از پیامبر (ص) و بالتّبع از ائمه (ع) مخفی مانده، علم هفتاد و سومین حرف از حروف ۷۳ گانه اسم اعظم است. ناگفته نماند که در روایات فراوانی از صادقین (ع) نقل شده که: "اسم اعظم ۷۳ حرف است؛ به حضرت آدم ۲۵ حرف داده شد، به حضرت نوح ۲۵ حرف و... و به پیامبر اسلام (ص) ۷۲ حرف. و یک حرف آن نزد پروردگار، مخزون و مکنون است و احدی از مخلوقات آن را نمی‌‏داند"[۴۵].

در سخن برخی از محققان در این باره آمده است: مسلّم است که حضرت حق، عالِم به تمام ذرات می‏‌باشد و برای همین، استعمال کلمه غیب نسبت به او درست نیست؛ زیرا بر او چیزی پنهان و مخفی نیست، و علم او نسبت به تمامی موجودات، حضوری و ذاتی است. شاید علت این که در برخی از روایات آمده که ائمه (ع) عالم به غیب نیستند، همین مراد است؛ زیرا آنچه از ائمه (ع) مخفی است، منحصر به حضرت باری تعالی است، و عالَم نزد آنان پنهان و پوشیده نیست و لذا نباید گفت آنان عالِم به غیب هستند[۴۶]. آری اگر اموری را که از دید و نظر دیگران پنهان است، لحاظ کنیم و از این جهت، ائمه (ع) را عالم به این امور بدانیم، می‌‏توانیم بگوییم به غیب آگاه هستند»[۴۷]. }}

۲۱. پژوهشگران وبگاه پرسمان.
پژوهشگران «وبگاه پرسمان» وابسته به «نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه‌ها» در پاسخ به این پرسش آورده‌اند: «خداوند از ازل عالم است به اینکه چه پدیده‌اى با چه اوصاف و ویژگى‌هایى، تحت تأثیر علت تامّه‌اش موجود است. علم خداوند به پدیده‌هاى هستى، علم با واسطه علم به صورت آنها نیست؛ بلکه خود پدیده‌ها با تمام وجودشان نزد او حاضرند. بنابراین علم خداوند، به حقایق عالم هستى، همان گونه که در متن واقع موجودند، تعلق مى‌گیرد. علم خداوند، علم حضورى به واقع عینى است. از سوى دیگر چون در مرتبه وجودى خداوند، زمان و مکان معنا ندارد، علم او به پدیده هاى عالم هستى، در بستر زمان نیست؛ بلکه گذشته و حال و آینده یک جا و یکسان نزد او حاضر است. اما براى ما که موجودات زمانى و محصور به زمان هستیم و تحقق عینى حوادث و پدیده‌ها را از دریچه زمان مى‌نگریم، برخى از حوادث در گذشته بوده و یا در آینده موجود خواهد شد. بنابراین علم خداوند به مخلوقات خویش، بدین معنا است که حقایق و حوادث هستى، همراه با بستر زمانى شان گذشته، حال و آینده یک جا نزد او حاضر است. به همین جهت این علم خداوند، موجب تغییر آنها نیست. علم خداوند، علم به متن واقع و حضور عین واقع، در نزد او است؛ یعنى، علم او به مخلوقات و پدیده‌هاى هستى، به همان صورت که در متن واقع موجودند، تعلق مى‌گیرد. علم خداوند به افعال اختیارى انسان نیز بر همین منوال است؛ یعنى، خداوند از ازل به افعالى که براساس اراده و اختیار انسان از او صادر مى‌شود، علم دارد و علم الهى به این واقعیات عینى - همان‌گونه که در خارج موجودند - تعلق مى‌گیرد و به همین جهت، این علم به خودى خود موجب جبر یا تغییر واقع عینى (تحقّق فعل اختیارى به دنبال تحقق علت تامه‌اش) نمى‌شود. امام علاوه بر علم عادى - که براى نوع بشر قابل تحصیل است - از علم لدنى و خدادادى علم غیب نیز بهره‌مند است. امام به حسب علو رتبه وجودى‌اش، با لطف و اذن الهى به سرچشمه علم الهى متصل است و از حقایق حوادث عالم - همان‌گونه که در متن واقع هستند - آگاه مى‌باشد؛ یعنى، علم غیب امام، از سنخ علم الهى و متصل به آن منبع است. این دانش، علم به واقع عینى است و معنا ندارد که منشأ تغییر در حوادث عالم باشد. براساس علم غیب، حقایق حوادث عالم، از جمله افعال اختیارى خود امام، همراه با علت تامه‌اش - که علم عادى و اراده از اجزاى این علت است - نزد او حاضر است و این حضور، حضور بى‌واسطه عین معلوم و واقع عینى نزد امام است. بر این اساس، امام حقیقت افعال اختیارى خود را - مانند خوردن میوه مسموم و یا ضربت خوردن به دنبال حرکت به مسجد کوفه - از منظرى بالاتر منظر علم الهى مى‌نگرد. به همین جهت از آنجا که علم غیب امام، تأثیرى در حوادث عالم ندارد - چون به معناى حضور عین وقایع نزد عالم است - امام عکس‌العملى نشان نمى‌دهد و براساس علم عادى خود عمل مى‌کند و به همین علت، این علم براى امام تکلیف‌آور نیست؛ چون علمى موجب تکلیف است که مکلّف بتواند براساس آن علم، منشأ تغییر و تأثیر باشد. افزون بر این، وقتى امام با لطف و اذن خدا به مرتبه اعلاى کمال و علو وجودى مى‌رسد و با منبع علم الهى تماس مى‌یابد، در اوج مقام فنا در ذات حق است. او در این مقام خود را نمى‌بیند و خود را نمى‌پسندد. او فقط خدا را مى‌بیند و تنها مشیت الهى را مى‌پسندد. در این مقام، چون اراده و مشیت او را - براساس نظام علت و معلولى و قضا و قدر - در تحقّق حوادث و پدیده‌هاى هستى مى‌یابد، خواسته‌اى برخلاف آن ندارد. از دیگر سو، تلاش براى تغییر این حوادث از جمله شهادت خود، قطع نظر از اینکه تأثیرى ندارد، با مقام فنا و رضا و حب لقاءاللَّه نیز سازگار نیست»[۴۸].

پرسش‌های وابسته

  1. اقسام و انواع علم معصوم کدام‌اند؟ (پرسش)
  2. علم معصوم مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)
  3. آیا علم معصوم مراتب و درجات دارند؟ (پرسش)
  4. علم باطنی معصوم به چه معناست؟ (پرسش)
  5. علم ذاتی معصوم چیست؟ (پرسش)
  6. علم غیر ذاتی معصوم چیست؟ (پرسش)
  7. علم اکتسابی یا علم مستفاد معصوم چیست؟ (پرسش)
  8. علم موهوبی و موهبتی یا علم لدنی معصوم چیست؟ (پرسش)
  9. علم تام یا کامل معصوم چیست؟ (پرسش)
  10. علم محدود معصوم چیست؟ (پرسش)
  11. علم دفعی معصوم چیست؟ (پرسش)
  12. علم تدریجی معصوم چیست؟ (پرسش)
  13. علم اجمالی معصوم چیست؟ (پرسش)
  14. علم تفصیلی معصوم چیست؟ (پرسش)
  15. علم حصولی معصوم چیست؟ (پرسش)
  16. علم حضوری معصوم چیست؟ (پرسش)
  17. علم فعلی یا دائمی معصوم به چه معناست؟ (پرسش)
  18. علم شأنی یا استعدادی یا ارادی و اختیاری معصوم به چه معناست؟ (پرسش)
  19. فرق بین علم فعلی و شأنی معصوم چیست؟ (پرسش)
  20. آیا علم معصوم متوقف بر اراده اوست یا بر صرف التفات و توجه؟ (پرسش)
  21. آیا علم معصوم مراتب و درجات دارد؟ (پرسش)
  22. فرق علم پیامبر با امام چیست؟ (پرسش)
  23. آیا علم پیامبران از لحاظ مرتبه یکسان است؟ (پرسش)
  24. آیا علم پیامبران و امامان از لحاظ مرتبه یکسان یا متفاوت است؟ (پرسش)
  25. فرق بین علم معصوم و علم فرشتگان چیست؟ (پرسش)
  26. آیا پیامبران پیش از آغاز وحی و نبوت و امامان پیش از تصدی امامت از علم ویژه معصوم برخوردار بوده‌اند؟ (پرسش)
  27. آیا علم معصوم در شب قدر نازل می‌شود؟ (پرسش)
  28. آیا علم معصوم در شب جمعه نازل می‌شود؟ (پرسش)
  29. امام معصوم از چه زمانی صاحب علم ویژه می‌شود؟ (پرسش)
  30. آیا غیر معصوم می‌تواند از علوم ویژه معصوم آگاهی یابد؟ (پرسش)
  31. آیا مقام علم معصوم به غیر معصوم داده می‌شود؟ (پرسش)
  32. شرایط دستیابی غیر معصوم به علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  33. غیر معصوم از چه راهی می‌تواند به علم معصوم آگاهی یابد؟ (پرسش)
  34. آیا غیر معصوم وظیفه دارد به دنبال فراگیری علوم معصوم باشد؟ (پرسش)
  35. آیا آگاهی غیر معصوم از علم ویژه معصوم با حکمت الهی در امتحان او منافات ندارد؟ (پرسش)
  36. آیا از راه غیر مشروع می‌توان به علم ویژه معصوم دست یافت؟ (پرسش)
    1. آیا آگاهی از علم معصوم با سحر و جادو قابل دسترسی است؟ (پرسش)
  37. رابطه علم معصوم با علم مکنون یا مستأثر چیست؟ (پرسش)
  38. رابطه علم معصوم با اجتباء الهی چیست؟ (پرسش)
  39. رابطه علم معصوم با بداء الهی چیست؟ (پرسش)

منبع‌شناسی جامع علم معصوم

پانویس

  1. المعارف السلمانیة فی کیفیة علم الإمام و کمیته، ص ۲۹.
  2. همسنگ ذره‌ای در آسمان‌ها و زمین از دید او دور نمی‌ماند؛ سوره سبأ: ۳.
  3. مرزبان وحی و خرد، ص۳۳۳.
  4. بررسی‌های اسلامی
  5. امام‌شناسی ج۱۲، ص ۲۲۴.
  6. گفتمان مهدویت.
  7. محمد حسین مظفر، علم امام، ص ۲۸.
  8. مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران، فصلنامه مطالعات تفسیری، شماره ۱۰، تابستان ۱۳۹۱، ص ۶۸.
  9. علم الإمام (کتاب وجیز یبحث عن علم الإمام و کمیته و کیفیته عن طریقی العقل و النقل)، محمد حسین مظفر، ص ۱۱ و ۱۲؛ علی شیروانی، پژوهشی در باب علم امام، ص۳۵ و ۳۶.
  10. گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، شماره ۳، ص۴۶.
  11. خداوند هر چه را بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات می‌کند؛ سوره رعد: ۳۹.
  12. پایگاه مطالعات کلام امامیه
  13. منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد، فصلنامه شیعه‌پژوهی شماره۲ صفحه ۶۶.
  14. علم پیامبر و ائمه به غیب (پایان‌نامه)|علم پیامبر و ائمه به غیب]]، ص۱۰.
  15. بررسی علم غیب ائمه در مکتب کلامی علامه طباطبایی و شاگردان وی
  16. "وَ لَكِنْ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ الشَّيْ‏ءَ أَعْلَمَهُ‏ اللَّهُ‏ ذَلِكَ‏‏"؛ کافی، ج۱، ص۲۵۷.
  17. رضوان معارف، ص۷۱.
  18. رضوان معارف، ص۱۸۱.
  19. بر دانش من بیفزای!؛ سوره طه، آیه: ۱۱۴.
  20. " لَيْسَ‏ بَيْنَ‏ اللَّهِ‏ وَ بَيْنَ‏ عِلْمِهِ‏ حَدٌّ‏"؛ شیخ صدوق، توحید، ص ۱۳.
  21. مقامات اولیاء، ص۹.
  22. نک: مظفر، تا بی -۷۸. ۷۹.
  23. محمد تقی مسجدشاهی، بی تا ۴۳.
  24. پاورقی: آقا نجفی در ایام تحصیل گاهی با پرسشهای عرفانی، فلسفی و کلامی دشواری مواجه می‌شده که در حل آنها درمانده می‌شده است. به گفته خودش یک بار به اشاره آقا سید علی شوشتری به انجام دادن اذکار و اعمالی مأمور می‌شود و پس از گذشت یک اربعین، به صورت عجیبی به خدمت یکی از اولیای الهی می‌رسد و پاسخ پرسش‌های خود را از او دریافت می‌کند. از جمله این پرسش‌ها، پرسش از علم امام بوده است. وی به نقل از آن مرد الهی می‌گوید: علم امام حصولی است، ولی نسبت جهل در هیچ مرتبه به امام نمی‌توان داد، زیرا خلاق عالم -جل شأنه- علم ماکان و مایکون را به امام تعلیم فرموده است و علم جمیع امور در قوه حافظه امام موجود است و هرگاه بخواهند از قوه حافظه به قوه ذاکره منتقل می‌شود. پس هرگاه بخواهند که بدانند می‌دانند؛ یعنی متذکر علم خود می‌شوند. چنانچه فرموده است «اذا شاءوا أن یعلموا علموا»؛ محمد تقی مسجد شاهی بی تا ۴۶۴ - ۴۶۵.
  25. نجفی مسجدشاهی، بی تا ۱۲.
  26. علم امام در اندیشه علمای معاصر حوزه اصفهان، فصلنامه نقد و نظر؛ شماره ۶۹؛ بهار ۱۳۹۲؛ ص ۱۳۲-۱۴۲.
  27. و کلید خزائن غیب نزد خداست کسی جز به آن آگاه نیست؛ سوره انعام، آیه: ۵۹.
  28. (ای رسول ما) بگو که در همه آسمان ها و زمین جز خدا کسی از علم غیب آگاه نیست؛ سوره نمل، آیه ۶۵
  29. و اگر من از غیب (جز آن چه بوحی می‌دانم) آگاه بودن بر خیر خود همیشه می‌افزودم؛ سوره اعراف، آیه: ۱۸۸.
  30. بعد از من رسولی می‌آید نامش احمد است؛ سوره صف، آیه: ۶.
  31. خلق هیچ مرتبه علم او احاطه نتواند کرد مگر به آن چه او خواهد؛ سوره بقره، آیه ۲۵۵.
  32. این از اخبار غیب است که وحی می‌کنیم به سوی تو؛ سوره آل عمران، آیه ۴۴.
  33. وقتی رسول به آن زن این خبر راداد آن زن گفت رسول تو را کی واقف ساخت رسول گفت خدا علیم و خبیر مراا واقف ساخت؛ سوره تحریم؛ آیه: ۳.
  34. به شما از غیب خبر می‌دهم که در خانه هاتان چه می‌خورید و چه ذخیره می‌کنید؛ سوره آل عمران، آیه ۴۹.
  35. علم غیب ائمه معصومین (ع)؛ ص۴۵ - ۵۰.
  36. «برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم؛ از ایشان یکی آن است که خداوند با وی سخن گفت»؛ سوره بقره، آیه ۲۵۳.
  37. «و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من بنمای چگونه مردگان را زنده می‌سازی؟»؛ سوره بقره، آیه ۲۶۰.
  38. آگاهی امامان از غیب، ص ۴۱ و ۴۲.
  39. علم و سلطه غیبی اولیا، ص۶۷تا۷۲.
  40. سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص ۱۳۱.
  41. علم ائمه از نظر عقل و نقل، ص۱۰۵.
  42. کنکاشی در کیفیت و سرچشمه‌های علم امام.
  43. " إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ عِنْدَهُ لَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ أَحَداً مِنْ خَلْقِهِ وَ عِلْمٌ نَبَذَهُ‏ إِلَى‏ مَلَائِكَتِهِ‏ وَ رُسُلِهِ فَمَا نَبَذَهُ‏ إِلَى‏ مَلَائِكَتِهِ‏ فَقَدِ انْتَهَى إِلَيْنَا‏‏‏"؛ کلینی، کافی، ج۱، ص ۲۵۵.
  44. " إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ‏ لَا يَعْلَمُهُ‏ إِلَّا هُوَ وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَمَا عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ‏‏ ‏‏‏"؛ کلینی، کافی، ج۱، ص ۲۵۶.
  45. علی نمازی، اثبات ولایت، ص۹۹.
  46. حسنعلی نخودکی اصفهانی، نشان از بی‌‏نشان‏ها، ص ۱۶۴ و ۱۶۵.
  47. پژوهش در علم پیامبر، ص ٧۵.
  48. وبگاه پرسمان.