ابوهریره دوسی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'پنهان' به 'پنهان') |
|||
(۳۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = ابوهریره دوسی | عنوان مدخل = ابوهریره دوسی| مداخل مرتبط = [[ابوهریره دوسی در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
== آشنایی اجمالی == | |||
< | [[عمیر بن عامر بن عبد ذی الشری]]<ref>خلیفة بن خیاط، ص۱۹۲؛ ذهبی، ج۲، ص۵۷۸.</ref> از تیره دوس از [[قبیله]] ازد [[یمن]] بود<ref>ابن قتیبه، معارف، ص۲۷۷؛ سمعانی، ج۲، ص۵۶۸؛ ابن حزم، ص۳۸۱.</ref>. در نام او و نام پدرش در منابع رجالی و [[تاریخی]] [[اختلاف]] بسیاری دیده میشود که چنین است: [[عبدالرحمان بن صخر]]، [[عبدالرحمان بن غنم]]، [[عبدالله بن عامر]]، [[عبدالله بن عائذ]]، [[عبدالله بن عمرو]]، [[سکین بن صخر]]، [[سکین بن دومه]]، [[عامر بن عبدشمس]]، [[عامر بن عمیر]]، [[سعید بن حارث]]، [[بریر بن عشرقه]]، [[عبدالله بن عبدشمس]]، [[عبد عمرو بن عبدغنم]]، [[عبدنهم بن عامر]]، "عبدغنم"، "عبدشمس"، [[عبدالله]]، [[کردوس]] و...<ref>ذهبی، ج۲، ص۵۷۸؛ ابن اثیر، ج۶، ص۳۱۴-۳۱۳؛ ابن عبد البر، ج۴، ص۳۳۲؛ مزی، ج۲۲، ص۹۰؛ ابن حجر، ج۷، ص۳۵۲.</ref>. البته برخی از این نامها در [[جاهلیت]] بر وی اطلاق میشده است<ref>ابن سعد، ج۴، ص۲۴۲؛ ابن عبدالبر، ج۴، ص۳۳۴؛ ابن حجر، ج۷، ص۳۵۱.</ref>. او به کینهاش مشهور است و به همین دلیل در کتابهای تراجم، شرح حال او را در بخش [[کنیهها]] آوردهاند. در نامگذاری وی به [[ابوهریره]] نیز اختلاف است. کسانی میگویند: این [[کنیه]] را [[رسول خدا]] {{صل}} بر او نهاد<ref>ابن اسحاق، ص۲۸۶؛ ذهبی، ج۲، ص۵۷۹.</ref> و برخی دیگر میگویند: [[مردم]] به او دادند<ref>ابن سعد، ج۴، ص۲۴۵.</ref>. داستان آن این است که به سبب حمل گربه با خود، به این [[لقب]] نامیده شد. البته نامیده شدن او از طرف رسول خدا {{صل}} درست نیست؛ زیرا [[حضرت]] بر کسی لقب نامناسب نمیگذاشت. بعدها [[جاریة بن قدامه]] به او لقب "ابوسنور" داد<ref>طبری، ج۵، ص۱۴۰.</ref> که نشان از [[طعنه]] او بر لقب ابوهریره است. دیگر مردم، به سبب هم سفره بودن او با [[معاویه]]، لقب "شیخ المضیره" به وی دادند؛ زیرا مضیره، غذای مخصوص و لذیذ معاویه بود که از گوشت تازه گوسفند با شیر، روغن و ادویه جات درست میشد و چون ابوهریره این [[غذا]] را [[دوست]] میداشت، در [[زمان]] معاویه به این لقب [[شهرت]] یافت<ref>زمخشری، ج۲، ص۷۰۰.</ref>. | ||
< | |||
< | |||
[[تاریخ]] ولادت او را میتوان در حدود بیست سال پیش از [[هجرت]] دانست؛ زیرا وی در حدود [[سال ۵۸ هجری]] در ۷۸ سالگی درگذشت<ref>ابن اثیر، ج۶، ص۳۱۵؛ ابن حجر، ج۷، ص۳۶۲.</ref>. | |||
[[مادر]] او [[میمونه]] دختر [[صفیح بن حارث]] بود<ref>ابن قتیبه، المعارف، ص۲۲۷؛ ذهبی، ج۲، ص۵۷۹.</ref> و از وی سه فرزند به نامهای [[محرز بن ابوهریره دوسی|محرز]]، [[عبدالرحمان بن ابوهریره دوسی|عبدالرحمان]] و [[بلال بن ابوهریره دوسی|بلال]] ذکر کردهاند <ref>ابن حزم، ص۳۸۲.</ref>. | |||
[[ | |||
[[ | [[شمایل]] وی را چنین وصف کردهاند: گندمگون، چهارشانه، دارای گیسوان و گشاده دندان. وی ریشش را زرد میکرد و بلند نگه میداشت، شاربش را میتراشید و فردی [[شوخ طبع]] بود<ref>ابن قتیبه، معارف، ص۲۷۸؛ ذهبی، ج۲، ص۵۸۶.</ref>. | ||
نخستین بار [[ابو هریره]] همراه [[هیئت]] [[یمنی]] به [[سرپرستی]] [[طفیل بن عمرو دوسی]]، در [[سال هفتم هجری]] در [[مدینه]] نزد [[رسول خدا]] {{صل}} آمد<ref>ابن سعد، ج۱، ص۲۶۵؛ واقدی، ج۲، ص۶۳۶.</ref> و [[مسلمان]] شد. به نقل از [[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، ج۴، ص۲۴۴.</ref> او در خبیر به حضور رسول خدا {{صل}} رسید. وی میگوید در [[سرایای پیامبر]] و [[سریه]] [[ذات الرقاع]] [[سال چهارم هجری]]<ref>طبری، ج۲، ص۵۵۶.</ref> حضور داشته است<ref>ابن هشام، ج۲، ص۳۱۲.</ref> که این سخن با [[پذیرش اسلام]] او در سال هفتم منافات دارد. خودش میگوید: در [[غزوه]] نجد با رسول خدا {{صل}} [[نماز]] [[خوف]] خوانده است<ref>ابن کثیر، ج۴، ص۹۶.</ref>. [[ابوهریره]] از نظر [[معیشت]] و [[زندگی]] در تنگنای [[مالی]] بود. از این رو، او را از [[اصحاب صفه]] گفتهاند که تا پایان [[حیات رسول خدا]] {{صل}} همچنان در صفه میزیست<ref> عبدالرزق، ج۸، ص۲۱۵؛ ابونعیم، ج۱، ص۳۷۶-۳۷۷؛ ذهبی، ج۲، ص۵۹۱.</ref>. | |||
[[ابوهریره]] | |||
وی میگوید: من چوپان رسول خدا {{صل}} یا خانوادهام بودم<ref>سیره ابن اسحاق، ص۲۸۶؛ ابن اثیر، ج۶، ص۳۱۴.</ref>. همو میگوید: در حالی که [[مسکین]] بودم، کوچ کردم و [[اجیر]] بُسره دختر غزوان شدم و او به من طعام و مرکب داد. پیوسته در کنار او بودم و در جایی که به استراحت میپرداخت، به او [[خدمت]] میکردم و به هنگام [[مسافرت]] با او، برای او "[[حداء]]" میخواندم <ref>ابن قتیبه، معارف، ص۲۸۷.</ref>. | |||
در غزوه [[مؤته]] ([[سال هشتم هجری]]) وی را از فراریان شمردهاند<ref>واقدی، ج۲، ص۷۶۰ و ۷۶۵.</ref>. [[ابوهریره]] در [[غدیر خم]] حضور داشت و از [[رسول خدا]] {{صل}} [[روایت]] {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ}}؛ را شنید و نقل کرد<ref>ابن عقده، ص۲۰۶؛ ابن عساکر، ج۴۲، ص۲۰۹؛ طبرانی، ج۱، ص۶۵.</ref>. او میگوید در این هنگام بود که [[آیه]] {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي}}<ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم» سوره مائده، آیه ۳.</ref> نازل شد و افزود: [[روزه]] گرفتن در [[روز]] هیجده ذی الحجه، ثوابش معادل شصت ماه است<ref>ابن کثیر، ج۵، ص۲۳۳.</ref>. در [[حدیث مناشده]] هم آمده است که [[امام علی]] {{ع}}، حاضرانی را که در غدیر خم حاضر بودند [[سوگند]] داد بر [[درستی]] آن [[شهادت]] دهند و ابوهریره یکی از افرادی بود که شهادت داد<ref>ابن کثیر، ج۷، ص۳۸۴.</ref>. | |||
رسول خدا {{صل}} در اواخر عمرش، او را به همراه [[علاء حضرمی]] به [[بحرین]] فرستاد<ref>ابن عساکر، ج۱۹، ص۲۲۳.</ref>. پس از [[رحلت پیامبر]]، [[ابوبکر]] او را با علاء حضرمی در ماجرای رده به بحرین روانه کرد<ref>طبری، ج۳، ص۳۰۷.</ref>. وقتی علاء در سال بیستم، در [[زمان]] [[خلافت عمر]] از [[دنیا]] رفت، [[خلیفه]] او را به عنوان [[والی بحرین]] برگزید<ref>بلاذری، فتوح، ص۹۷؛ یعقوبی، ج۲، ص۱۵۳ و ۱۵۷.</ref>. برخی گفتهاند او بر "عمان" و "یمامه" نیز [[والی]] بوده است<ref>یعقوبی، ج۲، ص۱۶۱؛ طبری، ج۴، ص۱۱۲.</ref>. | |||
ابوهریره به دلیل گرفتن [[رشوه]] و [[هدایا]]، از سوی [[خلیفه دوم]] مورد بازخواست قرار گرفت و به [[مدینه]] فراخوانده شد<ref>عبدالرزاق صنعانی، ج۱، ص۳۲۳؛ ابن سعد، ج۴، ص۲۵۰؛ ابن عبدربه، ج۱، ص۴۵.</ref> و پس از آنکه اموالش تقسیم شد، خلیفه بار دیگر او را والی بحرین قرار داد، لکن وی به دلیل آنکه حرمتش را بردهاند، نپذیرفت<ref>عبدالرزاق صنعانی، ج۱۱، ص۳۲۳؛ ابن عبدربه، ج۱، ص۴۶.</ref>. | |||
ابوهریره علاقه زیادی به [[عثمان]] داشت و وقتی [[خانه]] عثمان در [[محاصره]] [[انقلابیون]] بود، ابوهریره از کسانی بود که نزد او باقی ماند<ref>طبری، ج۴، ص۳۵۳؛ ابن شبه، ج۳، ص۱۱۱.</ref>. متقابلاً [[فرزندان]] عثمان نیز در [[تشییع]] جنازه ابوهریره شرکت کردند؛ چنانکه [[معاویه]] به بازماندگان او کمک کرد<ref>ابن سعد، ج۴، ص۳۴۰.</ref> و [[فرمان]] داد به آنان [[نیکی]] کنند<ref>ابن حجر، ج۷، ص۳۶۱.</ref>. | |||
[[ | |||
معاویه که از [[دشمنان امیرمؤمنان]] [[علی]] {{ع}} بود، [[خونخواهی عثمان]] را بهانه کرد و با آن [[حضرت]] به مقابله پرداخت. او، [[ابو هریره]] و [[نعمان بن بشیر]] را به سوی علی {{ع}} فرستاد تا [[قاتلان عثمان]] را تحویل دهد. وقتی پاسخ منفی از آن حضرت شنیدند، [[ابوهریره]] از کسانی بود که به [[شام]] برگشت و امر معاویه را میان [[مردم]] شام اعلام کرد<ref>بلاذری، انساب، ج۳، ص۲۰۵.</ref>. | |||
در موضعی متفاوت نقل شده است که ابوهریره معاویه را به دلیل [[جنگ]] با [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} [[سرزنش]] کرد<ref>بلاذری، انساب، ج۲، ص۴۲۵؛ ثقفی، ج۲، ص۴۴۶.</ref>. با این حال، او را از [[مخالفان]] [[امیرمؤمنان]] {{ع}} شمردهاند<ref>ثقفی، ج۲، ص۵۶۹.</ref>. به هنگام [[متارکه جنگ]] [[صفین]]، وی با معاویه هم [[غذا]] بود، ولی نمازش را با امیرمؤمنان علی {{ع}} میخواند. وقتی علت را جویا شدند، میگفت: سفره معاویه و غذای او چربتر، [[نماز خواندن]] پشت سر علی {{ع}} [[برتر]] و شرکت نکردن در جنگ سالمتر است<ref>زمخشری، ج۲، ص۷۰۱؛ ابن عماد حنبلی، ج۱، ص۶۴.</ref>. هنگامی که ابوهریره در [[کوفه]] بود، پس از [[نماز]] عشا در [[قبیله کنده]] مینشست و مردم نزدش میآمدند. [[جوانی]] از او پرسید: ای ابوهریره! [[خدا]] تو را نگهدار باشد، آیا از [[رسول خدا]] {{صل}} شنیدهای که در مورد [[علی بن ابی طالب]] بگوید {{متن حدیث| اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ؟}}؛ گفت: آری. [[جوان]] گفت: به خدا قسم! تو با دشمنش [[دوستی]]، و با ولیاش [[دشمنی]] کردی<ref>ابن شاذان، ص۴۹۶؛ ابن ابی الحدید، ج۴۰، ص۶۸.</ref>. | |||
[[ | |||
هنگامی که [[بسر بن أرطاة]] در [[سال ۳۹ هجری]] از طرف معاویه به [[مکه]] تاخت، [[أبوهریره]] [[جانشین]] او در [[مدینه]] شد<ref>ثقفی، ج۲، ص۶۰۷؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۲۵ و ۴۵۸؛ طبری، ج۵، ص۱۴۰.</ref>. وی برای مردم آنجا نماز میخواند، ولی وقتی شنید [[جاریة بن قدامه]] از طرف [[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} در تعقیب بسر است، از [[ترس]] جانش از مدینه گریخت<ref>ثقفی، ج۲، ص۶۳۹؛ یعقوبی، ج۲، ص۲۰۰.</ref>. جاریه از [[ابوهریره]] به [[بدی]] یاد میکرد و میگفت: اگر "ابوسنور" (گربه) را بگیرم، گردنش را میزنم<ref>طبری، ج۵، ص۱۴۰.</ref>. [[بیعت مردم]] با [[امام حسن]] {{ع}} و حرکت جاریه به سوی [[کوفه]]<ref>ثقفی، ج۲، ص۴۳۹.</ref> سبب بازگشت ابوهریره به [[مدینه]] شد<ref>طبری، ج۵، ص۱۴۰.</ref>. | |||
ابوهریره که رابطهاش با [[امویان]] از [[زمان]] [[عثمان]] [[استوار]] شده بود، به هنگام [[صلح]] میان امام حسن {{ع}} و [[معاویه]]، از کسانی بود که از [[حجاز]] به معاویه پیوست <ref>ثقفی، ج۲، ص۶۵۶.</ref> و وقتی استقبال [[مردم کوفه]] را از معاویه در [[مسجد]] دید، به زانو درآمد و گفت: ای [[مردم]] [[عراق]]! آیا [[گمان]] دارید من بر [[خدا]] و رسولش دورغ میبندم و خودم را به [[آتش]] میاندازم! به خدا قسم از [[رسول خدا]] {{صل}} شنیدم که فرمود: {{متن حدیث| إِنَّ لِكُلِّ نَبِيٍّ حَرَماً، وَ إِنْ حَرَمِي بِالْمَدِينَةِ، مَا بَيْنَ عَيْرٍ إِلَى ثَوْرٍ، فَمَنْ أَحْدَثَ فِيهَا حَدَثاً فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلَائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ }}؛ و [[شهادت]] میدهم که [[علی]] {{ع}} [[فتنه]] کرده است! معاویه از شنیدن این خبر خوشحال شد و او را گرامی داشت و [[امارت]] مدینه را به او سپرد<ref>ابن ابی الحدید، ج۴، ص۶۷.</ref>. | |||
[[ | |||
[[ | |||
[[ | |||
[[ | |||
[[ | |||
ابوهریره از طرف معاویه [[مأمور]] [[خواستگاری]] [[هند]] دختر [[سهیل بن عمرو]] برای فرزندش [[یزید]] شد. او در میانه راه به امام حسن {{ع}} برخورد کرد و قصد [[امام]] را پرسید. [[حضرت]] فرمود: برای من هم خواستگاری کن. ابوهریره بر هند وارد شد و مسئله را طرح کرد. هند گفت: تو برای من [[اختیار]] کن. ابوهریره او را برای امام حسن {{ع}} [[انتخاب]] کرد<ref> بلاذری أنساب، ج۳، ص۲۷۳.</ref>. | |||
هنگامی که معاویه تلاش بسیاری کرد تا چهرهای [[زشت]] از [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} نشان دهد، به افرادی مانند ابوهریره و دیگران [[پول]] داد تا روایاتی بر [[ضد]] [[امام علی]] {{ع}} وضع کنند<ref>ابن ابی الحدید، ج۴، ص۶۷.</ref>. با این حال در منابع، روایاتی از وی در [[فضایل]] [[حسنین]] {{ع}} نقل شده است. از جمله آنکه هنگام [[رحلت امام حسن]] {{ع}}، [[مروانیان]] مانع [[دفن]] آن حضرت در کنار [[مرقد]] جدش رسول خدا {{صل}} شدند. [[ابوهریره]] به [[مروان]] [[اعتراض]] کرد و گفت: برای چه نمیگذارید در کنار جدش [[دفن]] شود؟ من از [[رسول خدا]] {{صل}} شنیدم که فرمود: {{متن حدیث|اَلْحَسَنُ اَلْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ}}؛ مروان گفت: [[حدیث]] رسول خدا {{صل}} را ضایع کردی و غیر از تو کسی آن را [[روایت]] نکرده است<ref>ابن ابی الحدید، ج۳، ص۲۹۹؛ ابن عبدربه، ج۴، ص۲۶۴، ۳۶۱.</ref>. همچنین از وی نقل شده است: رسول خدا {{صل}} [[امام حسن]] {{ع}} را میبوسید<ref>بلاذری أنساب، ج۳، ص۲۶۷ و ۲۷۲.</ref>. | |||
ابوهریره در [[زمان]] [[خلافت]] [[معاویه]]، از [[نزدیکان]] مروان در [[مدینه]] به شمار میرفت و هنگام [[مسافرت]] او، در مدینه جانشینش بود<ref>ابن سعد، ج۴، ص۲۵۰؛ ابن قتیبه، معارف، ص۲۷۸.</ref>. [[خانه]] او در مدینه در [[زمین]] همواری بود، میان کوچهای که [[خانه]] [[عبدالرحمان بن حارث]] در آن قرار داشت<ref>ابن شبه، ج۱، ص۲۵۴.</ref>. نقل شده است: روزی رسول خدا {{صل}} بر ابوهریره، ابو محذره و [[سمرة بن جندب]] وارد شد و فرمود: آخرین نفر از شما که بمیرد در [[آتش]] است<ref>بخاری، ج۲، ص۱۹ و ج۴، ص۱۷۷؛ مزی، ج۱۲، ص۱۳۳.</ref>. | |||
[[ | |||
شرفالدین<ref>شرف الدین، ص۲۱۸-۲۱۹.</ref> روایت فوق را توضیح داده و این ابهام را از طرف رسول خدا {{صل}} برای آنان، دلیلی بر [[خبث]] باطنیشان دانسته است. از این رو، هرکس میخواست ابوهریره را [[اذیت]] کند، به او میگفت که [[سمره]] از [[دنیا]] رفت و ابوهریره بیدرنگ بیهوش میشد<ref>ذهبی، ج۳، ص۱۸۵.</ref>. | |||
[[مرگ]] وی را در سالهای ۵۷، ۵۸ و ۵۹ [[هجری]] در مدینه ذکر کردهاند<ref>ابن عبدالبر، ج۴، ص۳۳۴؛ خلیفة بن خیاط، ص۱۹۲؛ طبرانی، ج۱، ص۱۲۵.</ref>. ابوهریره در وادی عقیق، یکی از ییلاقهای مدینه (درهای در [[غرب]] این [[شهر]]) از دنیا رفت و جنازه او را به مدینه آوردند. گفتهاند [[ولید بن عتبة بن ابی سفیان]]، [[امیر]] مدینه بر او [[نماز]] خواند و در [[بقیع]] دفن گردید<ref>ابن کثیر، ج۸، ص۱۲۲.</ref>. وقتی ولید خبر مرگ ابوهریره را به معاویه داد، او [[دستور]] داد به فرزندانش [[نیکی]] کند و ده هزار [[درهم]] به آنان بدهد<ref>ابن کثیر، ج۸، ص۱۲۳.</ref>. | |||
== [[روایات]] [[ابوهریره]] == | |||
روایات بیشماری از وی نقل یا به او منسوب شده است؛ از جمله آنها اینکه ابوهریره [[رسول خدا]] {{صل}} را چنین توصیف میکرد: هیچ کس را زیباتر از آن [[حضرت]] ندیدم. گویی پیشانی او مانند [[خورشید]] بود. [[نیکو]] چهره، دارای مژگان برجسته و برگشته، چهارشانه و با سینهای فراخ، موهای نسبتاً صاف، [[دهان]] و ریش بسیار [[زیبا]]، گوش و قدی متوسط، پهلوهای سپید و پاهای درشت بود که با تمام [[بدن]] روی میکرد یا پشت میفرمود. سپس ابوهریره میگوید: [[پدر]] و مادرم فدای او باد! نه [[دشنام]] دهنده، نه پاوه گو، و نه [[اهل]] هیاهو در کوچه و بازار بود<ref>ابن سعد، ج۱، ص۳۱۸-۳۱۹؛ ابن کثیر، ج۶، ص۲۶، ۴۱.</ref>، کثرت روایات او، با وجود مدت اندکی که در کنار رسول خدا {{صل}} بود سبب شد مورد [[اعتراض]] و [[نقادی]] [[صحابه]] قرار گیرد<ref>ابن قتیبه، تأویل، ص۲۸؛ ابن سعد، ج۴، ص۳۳۳.</ref>. [[خلیفه دوم]] به سبب کثرت روایات ابوهریره در [[جعل]] و وضع [[حدیث]]، او را تازیانه زد و گفت: روایات را زیاد کردی و نسبت دادن روایات جعلی به رسول خدا {{صل}} [[شایسته]] توست<ref>ابن ابی الحدید، ج۴، ص۶۸.</ref>. | |||
وی تحت تأثیر [[کعب الاحبار]] [[یهودی]] بود. به همین دلیل برخی از [[صحابه رسول خدا]] {{صل}}، بعضی از [[احادیث]] او را [[انکار]] میکردند؛ زیرا میگفتند: بسیاری از این احادیث را از کعب الاحبار گرفته است<ref>ابوریه، ص۱۳ و ۸۹.</ref>. [[حضرت علی]] {{ع}} او را دروغگوترین [[مردم]] معرفی کرده است<ref>ابن ابی الحدید، ج۴، ص۶۸.</ref>. | |||
[[علمای رجال]] و حدیث گفتهاند در حالی که او بیش از یک یا دو سال [[اسلام]] را [[درک]] نکرده، چگونه این همه روایات از او نقل شده است؟! بیشتر صحابه، حتی روایاتی شبیه آنچه او نقل کرده را [[روایت]] نکردهاند. از این رو، او را به [[دروغگویی]] و وضع حدیث متهم کرده و گفتهاند چگونه تو به [[تنهایی]] این همه روایات را از رسول خدا {{صل}} شنیدی! چه کسی را داری که [[شاهد]] شنیدن این روایات از سوی تو از [[رسول خدا]] {{صل}} است. حتی [[عایشه]] هم او را در این باره [[انکار]] کرده است<ref>ابن قتیبه، تأویل، ص۴۱.</ref>. | |||
[[ابوهریره]] برای پاسخ به [[اعتراض]] [[صحابه]] و [[تابعین]] در کثرت روایاتش، با ذکر کرامتهایی از خود در [[حفظ]] [[احادیث]] [[توسل]] جست و گفت: روزی به [[پیامبر]] گفتم: سخنان زیادی از شما میشنوم، ولی نمیتوانم همه آنها را حفظ کنم. رسول خدا {{صل}} فرمود: ردایت را بگشای. من آن را گشودم و آنگاه [[روایات]] بسیاری برایم خواند. از آن پس هرچه از [[حضرت]] شنیدم، فراموش نکردم<ref>ابن سعد، ج۴، ص۲۴۶.</ref>. | |||
باید توجه داشت [[اصحاب]] [[حدیث]] و به طور کلی [[اهل سنت]]، اصل [[عدالت]] روایات صحابه را پذیرفتهاند<ref>صحیفة همام بن منبه، ص۵؛ ذهبی، ج۲، ص۶۰۸؛ سیوطی، ج۲، ص۲۱۴.</ref> و بنابراین، اگر [[سند]] [[واقعی]] به ابوهریره برسد، در [[درستی]] آن تردید نمیکنند. | |||
در چند دهه گذشته، تردیدهایی در مورد مرویات ابوهریره مطرح شده است که میتوان از میان اهل سنت به "ابوریه"، و از میان [[شیعه]] به "شرف الدین" اشاره کرد. | |||
شرف الدین در مقدمه کتاب ابوهریره مینویسد: روایات ابوهریره با ذوق فنی و مقیاس [[علمی]] سازگار نیست و باید کتابهای [[صحاح]] و مسانید [[جمهور]] از احادیث ابوهریره پاکسازی شود. گرچه [[صحابی]] بودن او یک [[فضیلت]] است، ولی به معنای [[دوری از گناه]] و [[لغزش]] نیست؛ زیرا [[قواعد]] علمی و [[عقلی]] که قول صحابی [[حجت]] و [[احترام]] دارد، با کسی که به رسول خدا {{صل}} [[دروغ]] میبندد منافات دارد و روایات چنین فردی که به رسول خدا {{صل}} [[اهانت]] میکند، با [[قاطعیت]] مورد قبول نیست. سپس روایات او را به چند بخش تقسیم و بررسی کرده است؛ از جمله آنکه دستهای از آن روایات برای [[تقرب]] به [[بنی امیه]] با [[مردم]] [[عامه]] وضع شده است. | |||
در سالهای اخیر، علمای [[اهل حدیث]] به [[دفاع]] و [[حمایت]] از ابوهریره پرداختهاند. نمونه آن، [[محمد حبیب الرحمان اعظمی]] است که در کتاب ابوهریره فی ضوء مرویاته به نقش مهم [[أبوهریره]] در کتابهای [[روایی]] اشاره کرده است. | |||
ابوهریره از [[رسول خدا]] {{صل}} و نیز از [[صحابه]] دیگر مانند [[ابوبکر]]، [[عمر]]، [[عایشه]]، [[آبی بن کعب]] و دیگران [[روایت]] نقل کرده است<ref>رمزی، ج۲۲، ص۹۱؛ ابن سعده، ج۴، ص۳۴۰؛ أحمد بن حنبل، ج۵، ص۱۱۴-۱۱۵.</ref>. | |||
در کتاب [[مسند]] [[احمد بن حنبل]]<ref>احمد بن حنبل، ج۲، ص۲۲۸ به بعد.</ref>، مسند [[ابویعلی موصلی]]<ref>ابویعلی، ج۵، ص۲۰۰ تا ۵۱۷.</ref> و در [[صحیفة]] [[همام بن منبه]]، میتوان [[روایات]] او را [[مشاهده]] کرد که در بخش "مسند [[ابوهریره]]" گرد آمده است، کثرت [[احادیث]] او، مثلا در [[مسند احمد]] چنان است که در حدود ده درصد از کل مسند را در بر دارد. مجموع احادیث ابوهریره ۵۳۷۴ روایت<ref>ذهبی، ج۲، ص۶۳۲.</ref>، احادیث مشترک در [[صحیح بخاری]] و مسلم ۳۲۶ روایت<ref>ذهبی، ج۲، ص۶۳۲.</ref>، و روایات منفرد [[بخاری]] ۹۳ [[حدیث]]، و مسلم ۹۸ حدیث است<ref>ذهبی، ج۲، ص۶۳۲.</ref>. ولی [[سیوطی]] احادیث مشترک را ۳۲۵ حدیث و روایات منفرد را در بخاری ۹۳ و در مسلم ۱۸۹ روایت آورده است<ref>سیوطی، ج۲، ص۲۱۶-۲۱۷.</ref>. بیش از هشتصد نفر از ابوهریره روایت نقل کردهاند<ref>سیوطی، ج۲، ص۲۱۷.</ref> که مزی نام بیشتر آنها را آورده است<ref>مزی، ج۲۲، ص۹۱-۹۷.</ref>. بنا به نقل [[تاریخنگاران]]، [[أبوهریره]] بر عایشه<ref>ابن عساکر، ج۳، ص۲۰۲.</ref> و [[ام سلمه]]<ref>ابن حبیب، ص۸۵؛ ابن سعد، ج۸، ص۷۶.</ref> [[نماز]] خوانده است، ولی برخی درگذشت ام سلمه را بعد از [[مرگ]] ابوهریره دانستهاند<ref>ابن کثیر، ج۸، ص۱۲۲.</ref><ref>[[حسین مرادینسب|مرادینسب، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوهریره»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۵۵۸-۵۶۰.</ref> | |||
== ابو هریره و احادیث اسرائیلیات == | |||
نام، اصل و [[نسب]] او بهطور دقیق روشن نیست و مورّخان در این جهت [[اختلاف]] دارند. <ref>اضواء علی السنة المحمدیه، ص۱۹۶؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۲، ص۱۱۲. </ref> حدود ۲۰ سال پیش از هجرت متولّد شد و در [[سال هفتم هجرت]] از [[یمن]] نزد پیامبر آمد و اسلام را پذیرفت. <ref>الاعلام، ج۳، ص۳۰۸؛ حلیهالاولیاء، ج۱، ص۳۷۶؛ اسرائیلیات در تفاسیر، ص۱۴۱. </ref> | |||
وی نخستین [[راوی]] است که در اسلام مورد اتّهام قرار گرفت و بسیاری از [[اصحاب]] از جمله [[عمر]]، [[عثمان]]، [[عایشه]] او را به [[دروغگویی]] متّهم کردند و [[علی]] {{ع}} او را دروغگوترین [[مردم]] دانست. <ref>اضواء علیالسنة المحمدیه، ص۲۰۰ ـ ۲۰۴. </ref> وی روایاتی را از [[اهلکتاب]] گرفته و آن را به [[پیامبر]] و [[اصحاب]] نسبت میداد. به گفته برخی وی در میان [[صحابه]]، بیش از دیگران فریفته [[کعبالاحبار]] شده و به او [[اعتماد]] کرد. کعب با [[ذکاوت]] و [[حیلهگری]]، از [[سادگی]] [[ابوهریره]] بهره میبرد و هر [[خرافه]] و سخن باطلی را که میخواست وارد [[اعتقادات]] [[مسلمانان]] کند به او تلقین و برای تأکید بر این امر، خود [[روایت]] ابوهریره را [[تصدیق]] میکرد. <ref>التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۲، ص۱۱۶ ـ ۱۱۸. </ref> ابوهریره افزون بر تأثیرپذیری از کعبالاحبار، از القائات [[وهب ابن منبّه]] نیز متأثّر بوده است. <ref>شیخ المضیره، ص۲۶۹. </ref> در اواخر عمر، از سوی [[معاویه]] [[والی مدینه]] شد و در سال ۵۹ هجری و در ۸۰ سالگی در قصر عقیق خود درگذشت و در [[قبرستان بقیع]] مدفون شد<ref>اضواء علی السنة المحمدیه، ص۲۱۸. </ref>.<ref>[[محمد هادی معرفت|معرفت، محمد هادی]]، [[اسرائیلیات (مقاله)|مقاله «اسرائیلیات»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۳]]، ج۳.</ref> | |||
==ابوهریره== | |||
ابوهریره به قدری رسواست که اگر همۀ عقلا و علمای عالم برای موجه جلوه دادن وی بکوشند، تلاششان نزد محققین و منصفین بیثمر خواهد بود. ابوهریره در [[دروغگویی]] و [[جعل]] و نسبت [[دروغ]] به [[رسول خدا]]{{صل}} مشهور است. خود او نیز اعتراف میکند که [[صحابه]] وی را [[دروغگو]] میدانند. در کتاب [[الجمع بین الصحیحین]]<ref>کتاب الجمع بین الصحیحین بین احادیث صحیح بخاری و صحیح مسلم جمع کرده است و از نظر اهل سنت کتاب بسیار معتبری است.</ref> آمده است: | |||
{{متن حدیث|خرج إلينا أبو هريرة، فضرب بيده على جبهته. فقال: ألا إنكم تحدثون على أني أكذب على رسول الله؟}}<ref>صحیح مسلم، ج۶، ص۱۵۳، حدیث ۵۶۱۸؛ الجمع بین الصحیحین، ج۳، ص۹۲، حدیث ۲۳۳۳.</ref>؛ | |||
ابوهریره به سوی ما آمد پس به پیشانی خود زد و گفت: آیا شما به همدیگر میگویید من به رسول خدا{{صل}} دروغ میبندم؟ | |||
[[ابن قتیبه]] مینویسد: | |||
{{عربی|وقد أكذبه عمر وعثمان و علي وعائشة}}<ref>تأویل مختلف الحدیث، ص۲۲؛ ر.ک: شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۳۱.</ref>؛ | |||
علی{{ع}}، عمر، عثمان و [[عایشه]]، ابوهریره را [[تکذیب]] کردهاند. | |||
عمر علاوه بر تکذیب ابوهریره او را مورد [[اهانت]] و شتم هم قرار داده و هتک کرده است. [[زمخشری]] در کتاب الفائق فی [[غریب الحدیث]] مینویسد: | |||
{{عربی|استعمله عمر على البحرين، فلما قدم عليه قال له عمر: يا عدو الله وعدو رسوله، أسرقت من مال الله؟ فقال: لست بعدو الله ولا عدو رسوله ولكني عدو من عاداهما، ولكنها سهام اجتمعت ونتاج خيل. فأخذ منه عشرة آلاف درهم فألقاها في بيت المال}}<ref>الفائق، ج۱، ص۱۰۲.</ref>؛ | |||
عمر او را به [[ولایت بحرین]] [[منصوب]] کرده بود وقتی ابوهریره به [[مدینه]] آمد و بر عمر وارد شد. عمر به او گفت: ای [[دشمن خدا]] و [[دشمن]] رسول خدا! آیا از [[بیت المال]] [[دزدی]] کردهای؟! ابوهریره گفت من دشمن خدا و [[رسول]] او نیستم لکن با [[دشمنان]] آنها دشمنم و این [[اموال]] سهم و حصههایی است که جمع کردهام و اثر [[زاد و ولد]] اسبهاست، عمر ده هزار درهم از او گرفت و در [[بیت المال]] قرار داد. | |||
اگر این اقدام عمر صحیح و نسبتی که به او [[ابوهریره]] داده درست بوده است، فتلک [[مصیبة]] و اگر ابوهریره راست گفته باشد و عمر بدون دلیل و مجوز [[شرعی]] مرتکب این عمل شده است، {{عربی|فالمصيبة أعظم}}! | |||
مسائل فراوانی در مورد ابوهریره مطرح میباشد و کتابهای زیادی دربارۀ [[شخصیت]] وی نگاشته شده است. مرحوم [[شرف]] الدین و شیخ محمود ابوریه هر یک کتابی نوشتهاند و در شخصیت او بر اساس منابع خدشه کردهاند. هر چند در مقابل عدهای هم در صدد [[دفاع]] از ابوهریره برآمدهاند. اما چنان که گفتیم ابوهریره برای افراد منصف قابل توجیه نیست، و در [[طعن]] او همین مقدار کافی است که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} او را [[تکذیب]] کرده است. تکذیب عمر، عثمان و [[عایشه]] نیز [[حجت]] خوبی برای [[اثبات]] [[دروغگویی]] ابوهریره نزد [[اهل سنت]] است؛ لذا [[اقرار]] اهل سنت به این که علی، عمر، عثمان و [[عائشه]]، ابوهریره را تکذیب کردهاند برای [[قدح]] او کفایت میکند<ref>ابوحنیفه، شافعی و بزرگان فقهای اهل سنت احادیث، ابوهریره را معتبر نمیدانند این بحث طولانی است و این جا مجال پرداختن به آن نیست. به عنوان نمونه از ابوحنیفه نقل شده است که: {{عربی|أقلد اقاويل جميع الصحابة الا ثلاثة منهم: أبو هريرة و...}}؛ اقوال همۀ صحابه را جمع کردم مگر سه نفر را: ابوهریره.... ر.ک: نفحات الازهار، ج۶، ص۳۵۰.</ref>. | |||
ممکن است اشکال شود که اگر [[ابو هریره]] از هر جهت مخدوش است، پس چرا گاهی به [[احادیث]] او [[استدلال]] میشود؟ | |||
پاسخ این سؤال روشن است؛ زیرا استناد به سخن ابوهریره در مقابل [[مخالفین]] از باب [[الزام]] و [[احتجاج]] است نه به جهت پذیرش اقوال او. پس کسی که ابوهریره را پذیرفته باید احادیث او را هم بپذیرد. از اینرو اگر وی در موردی به [[حق]] اقرار کرد اقرار وی حجتی است علیه کسانی که از یک سو ابوهریره را پذیرفتهاند و از سوی دیگر حق را [[انکار]] میکنند. | |||
[[سیره]] همه عقلا بر این است که در موارد [[نزاع]] و [[اختلاف]] چنان چه از سوی مخالف اقراری به [[حق]] شده باشد بر اساس آن [[اقرار]] با ایشان [[احتجاج]] میکنند {{عربی|والفضل ما شهدت به الأعداء}}.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۲۳۵.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
{{مدخل وابسته}} | |||
* [[محرز بن ابوهریره دوسی]] (فرزند) | |||
* [[عبدالرحمان بن ابوهریره دوسی]] (فرزند) | |||
* [[بلال بن ابوهریره دوسی]] (فرزند) | |||
{{پایان مدخل وابسته}} | |||
==منابع== | == منابع == | ||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:IM009657.jpg|22px]] [[حسین مرادینسب|مرادینسب، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|'''مقاله «ابوهریره»، دانشنامه سیره نبوی ج۱''']] | |||
# [[پرونده:000054.jpg|22px]] [[محمد هادی معرفت|معرفت، محمد هادی]]، [[اسرائیلیات (مقاله)|مقاله «اسرائیلیات»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۳''']] | |||
# [[پرونده:Jawahir-kalam-1.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|'''جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:ابوهریره دوسی | [[رده:ابوهریره دوسی]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۷ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۴۱
آشنایی اجمالی
عمیر بن عامر بن عبد ذی الشری[۱] از تیره دوس از قبیله ازد یمن بود[۲]. در نام او و نام پدرش در منابع رجالی و تاریخی اختلاف بسیاری دیده میشود که چنین است: عبدالرحمان بن صخر، عبدالرحمان بن غنم، عبدالله بن عامر، عبدالله بن عائذ، عبدالله بن عمرو، سکین بن صخر، سکین بن دومه، عامر بن عبدشمس، عامر بن عمیر، سعید بن حارث، بریر بن عشرقه، عبدالله بن عبدشمس، عبد عمرو بن عبدغنم، عبدنهم بن عامر، "عبدغنم"، "عبدشمس"، عبدالله، کردوس و...[۳]. البته برخی از این نامها در جاهلیت بر وی اطلاق میشده است[۴]. او به کینهاش مشهور است و به همین دلیل در کتابهای تراجم، شرح حال او را در بخش کنیهها آوردهاند. در نامگذاری وی به ابوهریره نیز اختلاف است. کسانی میگویند: این کنیه را رسول خدا (ص) بر او نهاد[۵] و برخی دیگر میگویند: مردم به او دادند[۶]. داستان آن این است که به سبب حمل گربه با خود، به این لقب نامیده شد. البته نامیده شدن او از طرف رسول خدا (ص) درست نیست؛ زیرا حضرت بر کسی لقب نامناسب نمیگذاشت. بعدها جاریة بن قدامه به او لقب "ابوسنور" داد[۷] که نشان از طعنه او بر لقب ابوهریره است. دیگر مردم، به سبب هم سفره بودن او با معاویه، لقب "شیخ المضیره" به وی دادند؛ زیرا مضیره، غذای مخصوص و لذیذ معاویه بود که از گوشت تازه گوسفند با شیر، روغن و ادویه جات درست میشد و چون ابوهریره این غذا را دوست میداشت، در زمان معاویه به این لقب شهرت یافت[۸].
تاریخ ولادت او را میتوان در حدود بیست سال پیش از هجرت دانست؛ زیرا وی در حدود سال ۵۸ هجری در ۷۸ سالگی درگذشت[۹].
مادر او میمونه دختر صفیح بن حارث بود[۱۰] و از وی سه فرزند به نامهای محرز، عبدالرحمان و بلال ذکر کردهاند [۱۱].
شمایل وی را چنین وصف کردهاند: گندمگون، چهارشانه، دارای گیسوان و گشاده دندان. وی ریشش را زرد میکرد و بلند نگه میداشت، شاربش را میتراشید و فردی شوخ طبع بود[۱۲].
نخستین بار ابو هریره همراه هیئت یمنی به سرپرستی طفیل بن عمرو دوسی، در سال هفتم هجری در مدینه نزد رسول خدا (ص) آمد[۱۳] و مسلمان شد. به نقل از ابن سعد[۱۴] او در خبیر به حضور رسول خدا (ص) رسید. وی میگوید در سرایای پیامبر و سریه ذات الرقاع سال چهارم هجری[۱۵] حضور داشته است[۱۶] که این سخن با پذیرش اسلام او در سال هفتم منافات دارد. خودش میگوید: در غزوه نجد با رسول خدا (ص) نماز خوف خوانده است[۱۷]. ابوهریره از نظر معیشت و زندگی در تنگنای مالی بود. از این رو، او را از اصحاب صفه گفتهاند که تا پایان حیات رسول خدا (ص) همچنان در صفه میزیست[۱۸].
وی میگوید: من چوپان رسول خدا (ص) یا خانوادهام بودم[۱۹]. همو میگوید: در حالی که مسکین بودم، کوچ کردم و اجیر بُسره دختر غزوان شدم و او به من طعام و مرکب داد. پیوسته در کنار او بودم و در جایی که به استراحت میپرداخت، به او خدمت میکردم و به هنگام مسافرت با او، برای او "حداء" میخواندم [۲۰].
در غزوه مؤته (سال هشتم هجری) وی را از فراریان شمردهاند[۲۱]. ابوهریره در غدیر خم حضور داشت و از رسول خدا (ص) روایت «مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ»؛ را شنید و نقل کرد[۲۲]. او میگوید در این هنگام بود که آیه ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي﴾[۲۳] نازل شد و افزود: روزه گرفتن در روز هیجده ذی الحجه، ثوابش معادل شصت ماه است[۲۴]. در حدیث مناشده هم آمده است که امام علی (ع)، حاضرانی را که در غدیر خم حاضر بودند سوگند داد بر درستی آن شهادت دهند و ابوهریره یکی از افرادی بود که شهادت داد[۲۵].
رسول خدا (ص) در اواخر عمرش، او را به همراه علاء حضرمی به بحرین فرستاد[۲۶]. پس از رحلت پیامبر، ابوبکر او را با علاء حضرمی در ماجرای رده به بحرین روانه کرد[۲۷]. وقتی علاء در سال بیستم، در زمان خلافت عمر از دنیا رفت، خلیفه او را به عنوان والی بحرین برگزید[۲۸]. برخی گفتهاند او بر "عمان" و "یمامه" نیز والی بوده است[۲۹].
ابوهریره به دلیل گرفتن رشوه و هدایا، از سوی خلیفه دوم مورد بازخواست قرار گرفت و به مدینه فراخوانده شد[۳۰] و پس از آنکه اموالش تقسیم شد، خلیفه بار دیگر او را والی بحرین قرار داد، لکن وی به دلیل آنکه حرمتش را بردهاند، نپذیرفت[۳۱].
ابوهریره علاقه زیادی به عثمان داشت و وقتی خانه عثمان در محاصره انقلابیون بود، ابوهریره از کسانی بود که نزد او باقی ماند[۳۲]. متقابلاً فرزندان عثمان نیز در تشییع جنازه ابوهریره شرکت کردند؛ چنانکه معاویه به بازماندگان او کمک کرد[۳۳] و فرمان داد به آنان نیکی کنند[۳۴].
معاویه که از دشمنان امیرمؤمنان علی (ع) بود، خونخواهی عثمان را بهانه کرد و با آن حضرت به مقابله پرداخت. او، ابو هریره و نعمان بن بشیر را به سوی علی (ع) فرستاد تا قاتلان عثمان را تحویل دهد. وقتی پاسخ منفی از آن حضرت شنیدند، ابوهریره از کسانی بود که به شام برگشت و امر معاویه را میان مردم شام اعلام کرد[۳۵].
در موضعی متفاوت نقل شده است که ابوهریره معاویه را به دلیل جنگ با امیرمؤمنان علی (ع) سرزنش کرد[۳۶]. با این حال، او را از مخالفان امیرمؤمنان (ع) شمردهاند[۳۷]. به هنگام متارکه جنگ صفین، وی با معاویه هم غذا بود، ولی نمازش را با امیرمؤمنان علی (ع) میخواند. وقتی علت را جویا شدند، میگفت: سفره معاویه و غذای او چربتر، نماز خواندن پشت سر علی (ع) برتر و شرکت نکردن در جنگ سالمتر است[۳۸]. هنگامی که ابوهریره در کوفه بود، پس از نماز عشا در قبیله کنده مینشست و مردم نزدش میآمدند. جوانی از او پرسید: ای ابوهریره! خدا تو را نگهدار باشد، آیا از رسول خدا (ص) شنیدهای که در مورد علی بن ابی طالب بگوید « اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ؟»؛ گفت: آری. جوان گفت: به خدا قسم! تو با دشمنش دوستی، و با ولیاش دشمنی کردی[۳۹].
هنگامی که بسر بن أرطاة در سال ۳۹ هجری از طرف معاویه به مکه تاخت، أبوهریره جانشین او در مدینه شد[۴۰]. وی برای مردم آنجا نماز میخواند، ولی وقتی شنید جاریة بن قدامه از طرف امیر مؤمنان علی (ع) در تعقیب بسر است، از ترس جانش از مدینه گریخت[۴۱]. جاریه از ابوهریره به بدی یاد میکرد و میگفت: اگر "ابوسنور" (گربه) را بگیرم، گردنش را میزنم[۴۲]. بیعت مردم با امام حسن (ع) و حرکت جاریه به سوی کوفه[۴۳] سبب بازگشت ابوهریره به مدینه شد[۴۴].
ابوهریره که رابطهاش با امویان از زمان عثمان استوار شده بود، به هنگام صلح میان امام حسن (ع) و معاویه، از کسانی بود که از حجاز به معاویه پیوست [۴۵] و وقتی استقبال مردم کوفه را از معاویه در مسجد دید، به زانو درآمد و گفت: ای مردم عراق! آیا گمان دارید من بر خدا و رسولش دورغ میبندم و خودم را به آتش میاندازم! به خدا قسم از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: « إِنَّ لِكُلِّ نَبِيٍّ حَرَماً، وَ إِنْ حَرَمِي بِالْمَدِينَةِ، مَا بَيْنَ عَيْرٍ إِلَى ثَوْرٍ، فَمَنْ أَحْدَثَ فِيهَا حَدَثاً فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلَائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ »؛ و شهادت میدهم که علی (ع) فتنه کرده است! معاویه از شنیدن این خبر خوشحال شد و او را گرامی داشت و امارت مدینه را به او سپرد[۴۶].
ابوهریره از طرف معاویه مأمور خواستگاری هند دختر سهیل بن عمرو برای فرزندش یزید شد. او در میانه راه به امام حسن (ع) برخورد کرد و قصد امام را پرسید. حضرت فرمود: برای من هم خواستگاری کن. ابوهریره بر هند وارد شد و مسئله را طرح کرد. هند گفت: تو برای من اختیار کن. ابوهریره او را برای امام حسن (ع) انتخاب کرد[۴۷].
هنگامی که معاویه تلاش بسیاری کرد تا چهرهای زشت از امیرمؤمنان علی (ع) نشان دهد، به افرادی مانند ابوهریره و دیگران پول داد تا روایاتی بر ضد امام علی (ع) وضع کنند[۴۸]. با این حال در منابع، روایاتی از وی در فضایل حسنین (ع) نقل شده است. از جمله آنکه هنگام رحلت امام حسن (ع)، مروانیان مانع دفن آن حضرت در کنار مرقد جدش رسول خدا (ص) شدند. ابوهریره به مروان اعتراض کرد و گفت: برای چه نمیگذارید در کنار جدش دفن شود؟ من از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: «اَلْحَسَنُ اَلْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّةِ»؛ مروان گفت: حدیث رسول خدا (ص) را ضایع کردی و غیر از تو کسی آن را روایت نکرده است[۴۹]. همچنین از وی نقل شده است: رسول خدا (ص) امام حسن (ع) را میبوسید[۵۰].
ابوهریره در زمان خلافت معاویه، از نزدیکان مروان در مدینه به شمار میرفت و هنگام مسافرت او، در مدینه جانشینش بود[۵۱]. خانه او در مدینه در زمین همواری بود، میان کوچهای که خانه عبدالرحمان بن حارث در آن قرار داشت[۵۲]. نقل شده است: روزی رسول خدا (ص) بر ابوهریره، ابو محذره و سمرة بن جندب وارد شد و فرمود: آخرین نفر از شما که بمیرد در آتش است[۵۳].
شرفالدین[۵۴] روایت فوق را توضیح داده و این ابهام را از طرف رسول خدا (ص) برای آنان، دلیلی بر خبث باطنیشان دانسته است. از این رو، هرکس میخواست ابوهریره را اذیت کند، به او میگفت که سمره از دنیا رفت و ابوهریره بیدرنگ بیهوش میشد[۵۵].
مرگ وی را در سالهای ۵۷، ۵۸ و ۵۹ هجری در مدینه ذکر کردهاند[۵۶]. ابوهریره در وادی عقیق، یکی از ییلاقهای مدینه (درهای در غرب این شهر) از دنیا رفت و جنازه او را به مدینه آوردند. گفتهاند ولید بن عتبة بن ابی سفیان، امیر مدینه بر او نماز خواند و در بقیع دفن گردید[۵۷]. وقتی ولید خبر مرگ ابوهریره را به معاویه داد، او دستور داد به فرزندانش نیکی کند و ده هزار درهم به آنان بدهد[۵۸].
روایات ابوهریره
روایات بیشماری از وی نقل یا به او منسوب شده است؛ از جمله آنها اینکه ابوهریره رسول خدا (ص) را چنین توصیف میکرد: هیچ کس را زیباتر از آن حضرت ندیدم. گویی پیشانی او مانند خورشید بود. نیکو چهره، دارای مژگان برجسته و برگشته، چهارشانه و با سینهای فراخ، موهای نسبتاً صاف، دهان و ریش بسیار زیبا، گوش و قدی متوسط، پهلوهای سپید و پاهای درشت بود که با تمام بدن روی میکرد یا پشت میفرمود. سپس ابوهریره میگوید: پدر و مادرم فدای او باد! نه دشنام دهنده، نه پاوه گو، و نه اهل هیاهو در کوچه و بازار بود[۵۹]، کثرت روایات او، با وجود مدت اندکی که در کنار رسول خدا (ص) بود سبب شد مورد اعتراض و نقادی صحابه قرار گیرد[۶۰]. خلیفه دوم به سبب کثرت روایات ابوهریره در جعل و وضع حدیث، او را تازیانه زد و گفت: روایات را زیاد کردی و نسبت دادن روایات جعلی به رسول خدا (ص) شایسته توست[۶۱].
وی تحت تأثیر کعب الاحبار یهودی بود. به همین دلیل برخی از صحابه رسول خدا (ص)، بعضی از احادیث او را انکار میکردند؛ زیرا میگفتند: بسیاری از این احادیث را از کعب الاحبار گرفته است[۶۲]. حضرت علی (ع) او را دروغگوترین مردم معرفی کرده است[۶۳].
علمای رجال و حدیث گفتهاند در حالی که او بیش از یک یا دو سال اسلام را درک نکرده، چگونه این همه روایات از او نقل شده است؟! بیشتر صحابه، حتی روایاتی شبیه آنچه او نقل کرده را روایت نکردهاند. از این رو، او را به دروغگویی و وضع حدیث متهم کرده و گفتهاند چگونه تو به تنهایی این همه روایات را از رسول خدا (ص) شنیدی! چه کسی را داری که شاهد شنیدن این روایات از سوی تو از رسول خدا (ص) است. حتی عایشه هم او را در این باره انکار کرده است[۶۴].
ابوهریره برای پاسخ به اعتراض صحابه و تابعین در کثرت روایاتش، با ذکر کرامتهایی از خود در حفظ احادیث توسل جست و گفت: روزی به پیامبر گفتم: سخنان زیادی از شما میشنوم، ولی نمیتوانم همه آنها را حفظ کنم. رسول خدا (ص) فرمود: ردایت را بگشای. من آن را گشودم و آنگاه روایات بسیاری برایم خواند. از آن پس هرچه از حضرت شنیدم، فراموش نکردم[۶۵].
باید توجه داشت اصحاب حدیث و به طور کلی اهل سنت، اصل عدالت روایات صحابه را پذیرفتهاند[۶۶] و بنابراین، اگر سند واقعی به ابوهریره برسد، در درستی آن تردید نمیکنند. در چند دهه گذشته، تردیدهایی در مورد مرویات ابوهریره مطرح شده است که میتوان از میان اهل سنت به "ابوریه"، و از میان شیعه به "شرف الدین" اشاره کرد.
شرف الدین در مقدمه کتاب ابوهریره مینویسد: روایات ابوهریره با ذوق فنی و مقیاس علمی سازگار نیست و باید کتابهای صحاح و مسانید جمهور از احادیث ابوهریره پاکسازی شود. گرچه صحابی بودن او یک فضیلت است، ولی به معنای دوری از گناه و لغزش نیست؛ زیرا قواعد علمی و عقلی که قول صحابی حجت و احترام دارد، با کسی که به رسول خدا (ص) دروغ میبندد منافات دارد و روایات چنین فردی که به رسول خدا (ص) اهانت میکند، با قاطعیت مورد قبول نیست. سپس روایات او را به چند بخش تقسیم و بررسی کرده است؛ از جمله آنکه دستهای از آن روایات برای تقرب به بنی امیه با مردم عامه وضع شده است.
در سالهای اخیر، علمای اهل حدیث به دفاع و حمایت از ابوهریره پرداختهاند. نمونه آن، محمد حبیب الرحمان اعظمی است که در کتاب ابوهریره فی ضوء مرویاته به نقش مهم أبوهریره در کتابهای روایی اشاره کرده است.
ابوهریره از رسول خدا (ص) و نیز از صحابه دیگر مانند ابوبکر، عمر، عایشه، آبی بن کعب و دیگران روایت نقل کرده است[۶۷].
در کتاب مسند احمد بن حنبل[۶۸]، مسند ابویعلی موصلی[۶۹] و در صحیفة همام بن منبه، میتوان روایات او را مشاهده کرد که در بخش "مسند ابوهریره" گرد آمده است، کثرت احادیث او، مثلا در مسند احمد چنان است که در حدود ده درصد از کل مسند را در بر دارد. مجموع احادیث ابوهریره ۵۳۷۴ روایت[۷۰]، احادیث مشترک در صحیح بخاری و مسلم ۳۲۶ روایت[۷۱]، و روایات منفرد بخاری ۹۳ حدیث، و مسلم ۹۸ حدیث است[۷۲]. ولی سیوطی احادیث مشترک را ۳۲۵ حدیث و روایات منفرد را در بخاری ۹۳ و در مسلم ۱۸۹ روایت آورده است[۷۳]. بیش از هشتصد نفر از ابوهریره روایت نقل کردهاند[۷۴] که مزی نام بیشتر آنها را آورده است[۷۵]. بنا به نقل تاریخنگاران، أبوهریره بر عایشه[۷۶] و ام سلمه[۷۷] نماز خوانده است، ولی برخی درگذشت ام سلمه را بعد از مرگ ابوهریره دانستهاند[۷۸][۷۹]
ابو هریره و احادیث اسرائیلیات
نام، اصل و نسب او بهطور دقیق روشن نیست و مورّخان در این جهت اختلاف دارند. [۸۰] حدود ۲۰ سال پیش از هجرت متولّد شد و در سال هفتم هجرت از یمن نزد پیامبر آمد و اسلام را پذیرفت. [۸۱]
وی نخستین راوی است که در اسلام مورد اتّهام قرار گرفت و بسیاری از اصحاب از جمله عمر، عثمان، عایشه او را به دروغگویی متّهم کردند و علی (ع) او را دروغگوترین مردم دانست. [۸۲] وی روایاتی را از اهلکتاب گرفته و آن را به پیامبر و اصحاب نسبت میداد. به گفته برخی وی در میان صحابه، بیش از دیگران فریفته کعبالاحبار شده و به او اعتماد کرد. کعب با ذکاوت و حیلهگری، از سادگی ابوهریره بهره میبرد و هر خرافه و سخن باطلی را که میخواست وارد اعتقادات مسلمانان کند به او تلقین و برای تأکید بر این امر، خود روایت ابوهریره را تصدیق میکرد. [۸۳] ابوهریره افزون بر تأثیرپذیری از کعبالاحبار، از القائات وهب ابن منبّه نیز متأثّر بوده است. [۸۴] در اواخر عمر، از سوی معاویه والی مدینه شد و در سال ۵۹ هجری و در ۸۰ سالگی در قصر عقیق خود درگذشت و در قبرستان بقیع مدفون شد[۸۵].[۸۶]
ابوهریره
ابوهریره به قدری رسواست که اگر همۀ عقلا و علمای عالم برای موجه جلوه دادن وی بکوشند، تلاششان نزد محققین و منصفین بیثمر خواهد بود. ابوهریره در دروغگویی و جعل و نسبت دروغ به رسول خدا(ص) مشهور است. خود او نیز اعتراف میکند که صحابه وی را دروغگو میدانند. در کتاب الجمع بین الصحیحین[۸۷] آمده است: «خرج إلينا أبو هريرة، فضرب بيده على جبهته. فقال: ألا إنكم تحدثون على أني أكذب على رسول الله؟»[۸۸]؛ ابوهریره به سوی ما آمد پس به پیشانی خود زد و گفت: آیا شما به همدیگر میگویید من به رسول خدا(ص) دروغ میبندم؟
ابن قتیبه مینویسد: وقد أكذبه عمر وعثمان و علي وعائشة[۸۹]؛ علی(ع)، عمر، عثمان و عایشه، ابوهریره را تکذیب کردهاند. عمر علاوه بر تکذیب ابوهریره او را مورد اهانت و شتم هم قرار داده و هتک کرده است. زمخشری در کتاب الفائق فی غریب الحدیث مینویسد: استعمله عمر على البحرين، فلما قدم عليه قال له عمر: يا عدو الله وعدو رسوله، أسرقت من مال الله؟ فقال: لست بعدو الله ولا عدو رسوله ولكني عدو من عاداهما، ولكنها سهام اجتمعت ونتاج خيل. فأخذ منه عشرة آلاف درهم فألقاها في بيت المال[۹۰]؛ عمر او را به ولایت بحرین منصوب کرده بود وقتی ابوهریره به مدینه آمد و بر عمر وارد شد. عمر به او گفت: ای دشمن خدا و دشمن رسول خدا! آیا از بیت المال دزدی کردهای؟! ابوهریره گفت من دشمن خدا و رسول او نیستم لکن با دشمنان آنها دشمنم و این اموال سهم و حصههایی است که جمع کردهام و اثر زاد و ولد اسبهاست، عمر ده هزار درهم از او گرفت و در بیت المال قرار داد.
اگر این اقدام عمر صحیح و نسبتی که به او ابوهریره داده درست بوده است، فتلک مصیبة و اگر ابوهریره راست گفته باشد و عمر بدون دلیل و مجوز شرعی مرتکب این عمل شده است، فالمصيبة أعظم! مسائل فراوانی در مورد ابوهریره مطرح میباشد و کتابهای زیادی دربارۀ شخصیت وی نگاشته شده است. مرحوم شرف الدین و شیخ محمود ابوریه هر یک کتابی نوشتهاند و در شخصیت او بر اساس منابع خدشه کردهاند. هر چند در مقابل عدهای هم در صدد دفاع از ابوهریره برآمدهاند. اما چنان که گفتیم ابوهریره برای افراد منصف قابل توجیه نیست، و در طعن او همین مقدار کافی است که امیرالمؤمنین(ع) او را تکذیب کرده است. تکذیب عمر، عثمان و عایشه نیز حجت خوبی برای اثبات دروغگویی ابوهریره نزد اهل سنت است؛ لذا اقرار اهل سنت به این که علی، عمر، عثمان و عائشه، ابوهریره را تکذیب کردهاند برای قدح او کفایت میکند[۹۱].
ممکن است اشکال شود که اگر ابو هریره از هر جهت مخدوش است، پس چرا گاهی به احادیث او استدلال میشود؟ پاسخ این سؤال روشن است؛ زیرا استناد به سخن ابوهریره در مقابل مخالفین از باب الزام و احتجاج است نه به جهت پذیرش اقوال او. پس کسی که ابوهریره را پذیرفته باید احادیث او را هم بپذیرد. از اینرو اگر وی در موردی به حق اقرار کرد اقرار وی حجتی است علیه کسانی که از یک سو ابوهریره را پذیرفتهاند و از سوی دیگر حق را انکار میکنند. سیره همه عقلا بر این است که در موارد نزاع و اختلاف چنان چه از سوی مخالف اقراری به حق شده باشد بر اساس آن اقرار با ایشان احتجاج میکنند والفضل ما شهدت به الأعداء.[۹۲]
جستارهای وابسته
- محرز بن ابوهریره دوسی (فرزند)
- عبدالرحمان بن ابوهریره دوسی (فرزند)
- بلال بن ابوهریره دوسی (فرزند)
منابع
پانویس
- ↑ خلیفة بن خیاط، ص۱۹۲؛ ذهبی، ج۲، ص۵۷۸.
- ↑ ابن قتیبه، معارف، ص۲۷۷؛ سمعانی، ج۲، ص۵۶۸؛ ابن حزم، ص۳۸۱.
- ↑ ذهبی، ج۲، ص۵۷۸؛ ابن اثیر، ج۶، ص۳۱۴-۳۱۳؛ ابن عبد البر، ج۴، ص۳۳۲؛ مزی، ج۲۲، ص۹۰؛ ابن حجر، ج۷، ص۳۵۲.
- ↑ ابن سعد، ج۴، ص۲۴۲؛ ابن عبدالبر، ج۴، ص۳۳۴؛ ابن حجر، ج۷، ص۳۵۱.
- ↑ ابن اسحاق، ص۲۸۶؛ ذهبی، ج۲، ص۵۷۹.
- ↑ ابن سعد، ج۴، ص۲۴۵.
- ↑ طبری، ج۵، ص۱۴۰.
- ↑ زمخشری، ج۲، ص۷۰۰.
- ↑ ابن اثیر، ج۶، ص۳۱۵؛ ابن حجر، ج۷، ص۳۶۲.
- ↑ ابن قتیبه، المعارف، ص۲۲۷؛ ذهبی، ج۲، ص۵۷۹.
- ↑ ابن حزم، ص۳۸۲.
- ↑ ابن قتیبه، معارف، ص۲۷۸؛ ذهبی، ج۲، ص۵۸۶.
- ↑ ابن سعد، ج۱، ص۲۶۵؛ واقدی، ج۲، ص۶۳۶.
- ↑ ابن سعد، ج۴، ص۲۴۴.
- ↑ طبری، ج۲، ص۵۵۶.
- ↑ ابن هشام، ج۲، ص۳۱۲.
- ↑ ابن کثیر، ج۴، ص۹۶.
- ↑ عبدالرزق، ج۸، ص۲۱۵؛ ابونعیم، ج۱، ص۳۷۶-۳۷۷؛ ذهبی، ج۲، ص۵۹۱.
- ↑ سیره ابن اسحاق، ص۲۸۶؛ ابن اثیر، ج۶، ص۳۱۴.
- ↑ ابن قتیبه، معارف، ص۲۸۷.
- ↑ واقدی، ج۲، ص۷۶۰ و ۷۶۵.
- ↑ ابن عقده، ص۲۰۶؛ ابن عساکر، ج۴۲، ص۲۰۹؛ طبرانی، ج۱، ص۶۵.
- ↑ «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ ابن کثیر، ج۵، ص۲۳۳.
- ↑ ابن کثیر، ج۷، ص۳۸۴.
- ↑ ابن عساکر، ج۱۹، ص۲۲۳.
- ↑ طبری، ج۳، ص۳۰۷.
- ↑ بلاذری، فتوح، ص۹۷؛ یعقوبی، ج۲، ص۱۵۳ و ۱۵۷.
- ↑ یعقوبی، ج۲، ص۱۶۱؛ طبری، ج۴، ص۱۱۲.
- ↑ عبدالرزاق صنعانی، ج۱، ص۳۲۳؛ ابن سعد، ج۴، ص۲۵۰؛ ابن عبدربه، ج۱، ص۴۵.
- ↑ عبدالرزاق صنعانی، ج۱۱، ص۳۲۳؛ ابن عبدربه، ج۱، ص۴۶.
- ↑ طبری، ج۴، ص۳۵۳؛ ابن شبه، ج۳، ص۱۱۱.
- ↑ ابن سعد، ج۴، ص۳۴۰.
- ↑ ابن حجر، ج۷، ص۳۶۱.
- ↑ بلاذری، انساب، ج۳، ص۲۰۵.
- ↑ بلاذری، انساب، ج۲، ص۴۲۵؛ ثقفی، ج۲، ص۴۴۶.
- ↑ ثقفی، ج۲، ص۵۶۹.
- ↑ زمخشری، ج۲، ص۷۰۱؛ ابن عماد حنبلی، ج۱، ص۶۴.
- ↑ ابن شاذان، ص۴۹۶؛ ابن ابی الحدید، ج۴۰، ص۶۸.
- ↑ ثقفی، ج۲، ص۶۰۷؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۲۵ و ۴۵۸؛ طبری، ج۵، ص۱۴۰.
- ↑ ثقفی، ج۲، ص۶۳۹؛ یعقوبی، ج۲، ص۲۰۰.
- ↑ طبری، ج۵، ص۱۴۰.
- ↑ ثقفی، ج۲، ص۴۳۹.
- ↑ طبری، ج۵، ص۱۴۰.
- ↑ ثقفی، ج۲، ص۶۵۶.
- ↑ ابن ابی الحدید، ج۴، ص۶۷.
- ↑ بلاذری أنساب، ج۳، ص۲۷۳.
- ↑ ابن ابی الحدید، ج۴، ص۶۷.
- ↑ ابن ابی الحدید، ج۳، ص۲۹۹؛ ابن عبدربه، ج۴، ص۲۶۴، ۳۶۱.
- ↑ بلاذری أنساب، ج۳، ص۲۶۷ و ۲۷۲.
- ↑ ابن سعد، ج۴، ص۲۵۰؛ ابن قتیبه، معارف، ص۲۷۸.
- ↑ ابن شبه، ج۱، ص۲۵۴.
- ↑ بخاری، ج۲، ص۱۹ و ج۴، ص۱۷۷؛ مزی، ج۱۲، ص۱۳۳.
- ↑ شرف الدین، ص۲۱۸-۲۱۹.
- ↑ ذهبی، ج۳، ص۱۸۵.
- ↑ ابن عبدالبر، ج۴، ص۳۳۴؛ خلیفة بن خیاط، ص۱۹۲؛ طبرانی، ج۱، ص۱۲۵.
- ↑ ابن کثیر، ج۸، ص۱۲۲.
- ↑ ابن کثیر، ج۸، ص۱۲۳.
- ↑ ابن سعد، ج۱، ص۳۱۸-۳۱۹؛ ابن کثیر، ج۶، ص۲۶، ۴۱.
- ↑ ابن قتیبه، تأویل، ص۲۸؛ ابن سعد، ج۴، ص۳۳۳.
- ↑ ابن ابی الحدید، ج۴، ص۶۸.
- ↑ ابوریه، ص۱۳ و ۸۹.
- ↑ ابن ابی الحدید، ج۴، ص۶۸.
- ↑ ابن قتیبه، تأویل، ص۴۱.
- ↑ ابن سعد، ج۴، ص۲۴۶.
- ↑ صحیفة همام بن منبه، ص۵؛ ذهبی، ج۲، ص۶۰۸؛ سیوطی، ج۲، ص۲۱۴.
- ↑ رمزی، ج۲۲، ص۹۱؛ ابن سعده، ج۴، ص۳۴۰؛ أحمد بن حنبل، ج۵، ص۱۱۴-۱۱۵.
- ↑ احمد بن حنبل، ج۲، ص۲۲۸ به بعد.
- ↑ ابویعلی، ج۵، ص۲۰۰ تا ۵۱۷.
- ↑ ذهبی، ج۲، ص۶۳۲.
- ↑ ذهبی، ج۲، ص۶۳۲.
- ↑ ذهبی، ج۲، ص۶۳۲.
- ↑ سیوطی، ج۲، ص۲۱۶-۲۱۷.
- ↑ سیوطی، ج۲، ص۲۱۷.
- ↑ مزی، ج۲۲، ص۹۱-۹۷.
- ↑ ابن عساکر، ج۳، ص۲۰۲.
- ↑ ابن حبیب، ص۸۵؛ ابن سعد، ج۸، ص۷۶.
- ↑ ابن کثیر، ج۸، ص۱۲۲.
- ↑ مرادینسب، حسین، مقاله «ابوهریره»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۵۵۸-۵۶۰.
- ↑ اضواء علی السنة المحمدیه، ص۱۹۶؛ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۲، ص۱۱۲.
- ↑ الاعلام، ج۳، ص۳۰۸؛ حلیهالاولیاء، ج۱، ص۳۷۶؛ اسرائیلیات در تفاسیر، ص۱۴۱.
- ↑ اضواء علیالسنة المحمدیه، ص۲۰۰ ـ ۲۰۴.
- ↑ التفسیر والمفسرون، معرفت، ج ۲، ص۱۱۶ ـ ۱۱۸.
- ↑ شیخ المضیره، ص۲۶۹.
- ↑ اضواء علی السنة المحمدیه، ص۲۱۸.
- ↑ معرفت، محمد هادی، مقاله «اسرائیلیات»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۳، ج۳.
- ↑ کتاب الجمع بین الصحیحین بین احادیث صحیح بخاری و صحیح مسلم جمع کرده است و از نظر اهل سنت کتاب بسیار معتبری است.
- ↑ صحیح مسلم، ج۶، ص۱۵۳، حدیث ۵۶۱۸؛ الجمع بین الصحیحین، ج۳، ص۹۲، حدیث ۲۳۳۳.
- ↑ تأویل مختلف الحدیث، ص۲۲؛ ر.ک: شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۳۱.
- ↑ الفائق، ج۱، ص۱۰۲.
- ↑ ابوحنیفه، شافعی و بزرگان فقهای اهل سنت احادیث، ابوهریره را معتبر نمیدانند این بحث طولانی است و این جا مجال پرداختن به آن نیست. به عنوان نمونه از ابوحنیفه نقل شده است که: أقلد اقاويل جميع الصحابة الا ثلاثة منهم: أبو هريرة و...؛ اقوال همۀ صحابه را جمع کردم مگر سه نفر را: ابوهریره.... ر.ک: نفحات الازهار، ج۶، ص۳۵۰.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۲۳۵.