ظلم در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخهها
(←معنی) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = ظلم| عنوان مدخل = ظلم| مداخل مرتبط = [[ظلم در لغت]] - [[ظلم در قرآن]] - [[ظلم در حدیث]] - [[ظلم در نهج البلاغه]] - [[ظلم در اخلاق اسلامی]] - [[ظلم در معارف مهدویت]] - [[ظلم در فقه سیاسی]] - [[ظلم در معارف دعا و زیارات]] - [[نفی ظلم در معارف و سیره سجادی]] - [[نفی ظلم در معارف و سیره نبوی]] - [[ظلم در جامعهشناسی اسلامی]] - [[ظلم در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = ظلم| عنوان مدخل = ظلم| مداخل مرتبط = [[ظلم در لغت]] - [[ظلم در قرآن]] - [[ظلم در حدیث]] - [[ظلم در نهج البلاغه]] - [[ظلم در اخلاق اسلامی]] - [[ظلم در فقه اسلامی]] - [[ظلم در معارف مهدویت]] - [[ظلم در فقه سیاسی]] - [[ظلم در معارف دعا و زیارات]] - [[نفی ظلم در معارف و سیره سجادی]] - [[نفی ظلم در معارف و سیره نبوی]] - [[ظلم در جامعهشناسی اسلامی]] - [[ظلم در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
== معناشناسی == | == معناشناسی == | ||
«[[ظلم]]» به معنای ناقص کردن [[حق]]<ref>قرشی، قاموس قرآن، ۴/۲۷۰.</ref> و قرار دادن چیزی در جایی که اختصاص به آن ندارد<ref>قرشی، قاموس قرآن، ۴/۲۷۰؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۲/۳۷۳.</ref> است؛ چنانکه شامل انجام فعل به شکل نامناسب یعنی کم یا زیادتر از مقدار لازم یا در [[زمان]] و مکان غیر مناسب نیز میشود<ref>راغب، مفردات، ۵۳۷.</ref>؛ از اینرو هر [[عمل]] مخالف [[حق]] یا ضایعکننده آن، ظلم بهشمار میآید.<ref>منتظری، دراسات، ۱/۲۸۹؛ عمید زنجانی، فقه سیاسی، ۳/۴۲۰.</ref> | «[[ظلم]]» به معنای ناقص کردن [[حق]]<ref>قرشی، قاموس قرآن، ۴/۲۷۰.</ref> و قرار دادن چیزی در جایی که اختصاص به آن ندارد<ref>قرشی، قاموس قرآن، ۴/۲۷۰؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۲/۳۷۳.</ref> است؛ چنانکه شامل انجام فعل به شکل نامناسب یعنی کم یا زیادتر از مقدار لازم یا در [[زمان]] و مکان غیر مناسب نیز میشود<ref>راغب، مفردات، ۵۳۷.</ref>؛ از اینرو هر [[عمل]] مخالف [[حق]] یا ضایعکننده آن، ظلم بهشمار میآید.<ref>منتظری، دراسات، ۱/۲۸۹؛ عمید زنجانی، فقه سیاسی، ۳/۴۲۰.</ref> |
نسخهٔ کنونی تا ۲۴ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۴۶
معناشناسی
«ظلم» به معنای ناقص کردن حق[۱] و قرار دادن چیزی در جایی که اختصاص به آن ندارد[۲] است؛ چنانکه شامل انجام فعل به شکل نامناسب یعنی کم یا زیادتر از مقدار لازم یا در زمان و مکان غیر مناسب نیز میشود[۳]؛ از اینرو هر عمل مخالف حق یا ضایعکننده آن، ظلم بهشمار میآید.[۴]
ظلم، بیشتر در معنای تجاوز به حقوق دیگران به کار میرود؛ اما در قرآن کریم که همراه مشتقات آن بیش از ۳۰۰ بار در آن آمده،[۵] مفهوم عامتری دارد[۶] و ظلم انسان به حق خدا ﴿وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ﴾[۷]، مردم ﴿إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[۸] و خویش ﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ﴾[۹] را هم دربر میگیرد. در واقع همه این موارد، ظلم به خویشتن محسوب میشوند ﴿هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ كَذَلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾[۱۰]؛ [۱۱] در قرآن کریم شرک ﴿وَإِذَا غَشِيَهُمْ مَوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ﴾[۱۲]، فتنهانگیزی ﴿وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴾[۱۳]، تکذیب پیامبران الهی(ع) و ایمان نیاوردن به آنان ﴿وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ وَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا كَذَلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ﴾[۱۴]، قتل نفس ﴿إِنِّي أُرِيدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ﴾[۱۵]، همپیمانی مسلمانان با کفار ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ﴾[۱۶] و مسخره کردن آیات الهی ﴿وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾[۱۷] از مصادیق ظلم شمرده شدهاست.
ماده «بغی» و «عدو» به معنای افراط و تجاوز از حد،[۱۸] اگرچه مفهومی عامتر از ظلم دارد؛ اما در مواردی، به معنای ظلم نزدیک میشود که در قرآن کریم هم به آن اشاره شده است.﴿إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[۱۹]، ﴿وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾[۲۰]، ﴿وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لِتَعْتَدُوا وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَلَا تَتَّخِذُوا آيَاتِ اللَّهِ هُزُوًا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَمَا أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ يَعِظُكُمْ بِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[۲۱]، ﴿وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُهِينٌ﴾[۲۲] در برابر مفهوم ظلم که دارای قبح عقلی است،[۲۳] مفهوم عدل و عدالت قرار دارد. خداوند در قرآن، ظلم را از خود نفی کرده ﴿ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ﴾[۲۴]، ﴿ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ يَدَاكَ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ﴾[۲۵] و همه امور خود را بر محور عدل و داد شمرده است ﴿شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلائِكَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾[۲۶]؛ همانگونه که انسانها را به عدالت و دوری از ظلم، فراخوانده است﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾[۲۷].
پیدایش عدل و ظلم به معنی ضایعکردن حق دیگران، همراه با زندگی اجتماعی بشر بودهاست؛ چون در زندگی جمعی است که فرد در برابر دیگری حقی پیدا میکند یا از آن محروم میشود.[۲۸] نخستین ظلم در عرصه اجتماعی نیز به دست یکی از فرزندان آدم(ع) با کشتن برادر خود صورت گرفت ﴿ لَئِن بَسَطتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَاْ بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ إِنِّي أُرِيدُ أَن تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِكَ جَزَاء الظَّالِمِينَ فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾[۲۹] از آیات قرآن بر میآید که شرک بزرگترین مصداق ظلم است ﴿وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ﴾[۳۰] و در میان اقوام نخستین بشر، ازجمله قوم نوح(ع) ﴿أَنْ لَا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ﴾[۳۱]، ﴿وَقَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَأَطْغَى﴾[۳۲] و پس از آن، اقوام دیگر ﴿أَلَمْ يَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَقَوْمِ إِبْرَاهِيمَ وَأَصْحَابِ مَدْيَنَ وَالْمُؤْتَفِكَاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ﴾[۳۳] وجود داشته است.[۳۴]
ویژگی و ابعاد ظلم
ظلم مفهومی وسیع و درجات و مراتب گوناگونی دارد.[۳۵] در معارف و آموزههای دینی حقوق فراوانی بر عهده انسان گذاشته شدهاست که از حق خداوند تا خود و پدر و مادر و فرزندان و همسایه و حتی دشمن را دربر میگیرد.[۳۶] تجاوز به حقوق هر صاحب حقی، حتی حیوانات، ستم شمرده میشود.[۳۷] مراتب ظلم از نظر زشتی نیز همسان نیست و نمیتوان ستم به یک فرد را همتراز ستم شاهان و مستکبران به زیردستان و ملتهای ستمدیده قرار داد.[۳۸]
از سوی دیگر، قرآن کریم ستمپذیری را همانند ستمگری، نکوهش کرده و از تحمل ظلم بازداشته است ﴿فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ﴾[۳۹]؛ [۴۰]؛ چنانکه برای مظلوم، حق دفاع و مقابله قائل شده ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ﴾[۴۱] و در صورت توانایی نداشتن مظلوم برای دفاع، وظیفه هجرت را برای او تعیین کرده و اجازه تسلیم و پذیرش ستم و همراهی با ستمکار را نداده است ﴿إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا﴾[۴۲] و ستمدیده، اگر خود موجب ستم را فراهم نکرده باشد، پاداش خواهد داشت.[۴۳]
از نگاه امام خمینی، مظلومشدن با زیر بار ظلم رفتن و تندادن به آنکه از تزکیهنداشتن نشئت میگیرد، تفاوت دارد[۴۴]؛ ظلمپذیری بر خلاف خواست و نظر انبیاست[۴۵] و مذمومتر از خود ستم به حساب میآید[۴۶] و از مصادیق ظلم به خویشتن است.[۴۷] سازش با ظالم از بزرگترین و بارزترین آثار جهنمیشدن بهشمار میآید[۴۸]؛ از اینرو اعتراض به ستمکارانی که مرتکب خلاف و جنایت میشوند، لازم است.[۴۹] امام خمینی بر آن است که ظلم ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی به ملت ایران، موجب وابستهشدن فرهنگ و خوکردن ملت به قلدری و دیکتاتوری شده بود؛ چنانکه ملت به خود، حق دخالت در هیچ امری را نمیداد و اعتراضی نمیکرد[۵۰]؛ ملت ایران با تغییر در روحیه خود، از پذیرش ستم خودداری کرد و با اعتراض و انقلاب، نظام طاغوتی را تغییر داد.[۵۱].[۵۲]
آثار و پیامدهای ظلم
قرآن کریم همه مردم را به نوعی آلوده به ظلم دانسته است ﴿وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ مَا تَرَكَ عَلَيْهَا مِنْ دَابَّةٍ وَلَكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ﴾[۵۳] و برخی از ظالمان را مشمول لعن ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أُولَئِكَ يُعْرَضُونَ عَلَى رَبِّهِمْ وَيَقُولُ الْأَشْهَادُ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى رَبِّهِمْ أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ﴾[۵۴] و دور از هدایت ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ﴾[۵۵]، مغفرت ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَظَلَمُوا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِيَهْدِيَهُمْ طَرِيقًا﴾[۵۶] و رستگاری ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ﴾[۵۷]، شمرده و وعده هلاکت به آنان داده است ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُمْ مِنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ﴾[۵۸] ظالم در روز قیامت، هراسناک از دستاورد خویش ﴿تَرَى الظَّالِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا كَسَبُوا وَهُوَ وَاقِعٌ بِهِمْ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فِي رَوْضَاتِ الْجَنَّاتِ لَهُمْ مَا يَشَاءُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذَلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ﴾[۵۹]، بدون یاور و شفیع خواهد بود ﴿يَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِهَا وَالَّذِينَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْهَا وَيَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ أَلَا إِنَّ الَّذِينَ يُمَارُونَ فِي السَّاعَةِ لَفِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ﴾[۶۰] و دچار عذاب الهی ﴿فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِنْ بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْ عَذَابِ يَوْمٍ أَلِيمٍ﴾[۶۱] و نیز هیزم دوزخ ﴿وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا﴾[۶۲] خواهد شد. از نگاه قرآن عقوبت ظالمان، تنها اخروی نیست، بلکه ظلم در دنیا نیز پیامدهایی برای آنان دارد ﴿فَأَصَابَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا وَالَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْ هَؤُلَاءِ سَيُصِيبُهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا وَمَا هُمْ بِمُعْجِزِينَ﴾[۶۳]، ﴿وَإِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا عَذَابًا دُونَ ذَلِكَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۶۴]؛ زیرا ظلم باعث نابودی امتها میشود ﴿ أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلادِ وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ وَفِرْعَوْنَ ذِي الأَوْتَادِ الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسَادَ فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَابٍ إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ ﴾[۶۵] و ظالمان، خود گرفتار ستمکاران دیگری خواهند شد ﴿وَكَذَلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضًا بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ﴾[۶۶] عواقب برخی از مصادیق ظلم، تنها دامنگیر ظالم نمیشود، بلکه شامل همه کسانی که در برابر آن سکوت کردهاند نیز میشود ﴿وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴾[۶۷]
پیامبر اکرم(ص) از ظلم نهی کرده، آن را باعث ویرانی دلها شمرده[۶۸] و امامعلی(ع) ظلم به مردم را گناهی نابخشودنی[۶۹] و گناهی که خدا آن را رها نخواهد کرد[۷۰] معرفی کرده و خدا را دشمن ستمکاران و در کمین آنان دانستهاست.[۷۱] همچنین روایات، ظلم و ستم را از میانبرنده نعمتها و تغییردهنده آن و فرودآورنده سریع عذاب الهی شمردهاند[۷۲]؛ زیرا ظلم، جامعه را از اعتدال خارج میکند و در نهایت به انفجار میکشاند؛ از اینرو حکومت با ستم دوام پیدا نمیکند.[۷۳] نیز ظلم و تجاوز، گناهی دانسته شده که انسان را به سوی هلاکت و سختی میبرد،[۷۴] عمر را کوتاه میکند،[۷۵] مجازات آن، سریعتر از هر گناه دیگری داده میشود[۷۶] و باعث تاریکیهای روز قیامت میگردد.[۷۷].[۷۸]
ضرورت و راههای مبارزه با ظلم
در قرآن کریم و سیره پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع)، مبارزه با ظلم و ظالم، جایگاه ویژهای دارد. خداوند به مظلوم اجازه دادهاست که با افشای بدیهای ظالم، بر سر او فریاد بکشد و حق خود را بگیرد.[۷۹] مسلمانان برای از میانبردن زمینههای ظلم باید از تکیهکردن بر ستمکاران و کمکگرفتن از آنان بپرهیزند[۸۰]؛ همانگونه که حق همنشینی و ارتباط با ظالمان را ندارند.[۸۱]
پیامبر(ص) نیز بهترین جهاد را بیان سخن عدل، نزد حاکم ستمگر دانستهاست[۸۲] و خود آن حضرت حتی پیش از بعثت، با گروهی از جوانان برای دفاع از مظلوم و مبارزه با ظالم، در پیمانی به نام «حلف الفضول» شرکت کردند.[۸۳] امامعلی(ع) هم در وصیتنامه خویش، به دشمنی با ظالم و یاری مظلوم سفارش کردهاست.[۸۴] زندگی همه امامان معصوم(ع)، همراه با مبارزه در مقابل دستگاه جور و ستم زمانه بودهاست؛ اما شکل و روش مبارزه، در زمانهای مختلف، فرق داشتهاست. در زمانی آشکار و با شمشیر بوده و در زمانی دیگر، پنهانی و با هدف افشای انحرافات و بیلیاقتی حاکمان وقت بوده است.[۸۵] مقصود از این مبارزه، تنها گرفتن حق ستمدیدگان نیست، بلکه نجات شخص ستمگر نیز میتواند بخشی از هدف باشد[۸۶] و مهمترین هدف اجتماعی امامعلی(ع)، گسترش عدالت و گرفتن حق ستمدیدگان بود.[۸۷]
امام خمینی مهمترین دلیل رودررویی حضرت موسی(ع) با فرعون و حضرت ابراهیم(ع) با اشراف زمان خود[۸۸] و پیامبر اسلام(ص) با سرمایهداران قریش[۸۹] را ظلم آنان به فرودستان میدانست و معتقد بود پیامبران(ع) و بزرگان دین، در راه مبارزه با ظلم، صدمههای فراوان دیدند؛ حتی برخی سوزانده و برخی قطعه قطعه شدند.[۹۰] ایشان تأکید میکرد امت اسلامی و شیعیان نیز باید در راه مبارزه با ظلم به پیامبر(ص) و امامحسین(ع) اقتدا کنند.[۹۱]
امام خمینی جلوگیری از ظلم، خودسری، قانونشکنی، حفظ حقوق اسلام و ملت و برقراری عدالت اجتماعی را از اهداف اسلام دانسته[۹۲] و وظیفه هر فرد در هر جای دنیا را پشتیبانی از مظلوم شمرده[۹۳] و بر جلوگیری از هر نوع چپاول، ظلم، اعمال غیر اسلامی و غیر انسانی و بر برقراری استقلال، آزادی و عدل اسلامی تأکید کرده است.[۹۴] ایشان تأکید میکرد حکومت اسلامی در حقیقت با هدف قطع ریشه ظلم به وجود میآید و زمامدار آن نباید و نمیتواند ظلم کند.[۹۵] در حکومت دینی اجرای قوانین بر معیار قسط و عدل و جلوگیری از ستم، و بر میزان عدل و سیاست است و راهبری جامعه با موازین عقل و عدل و انصاف انجام میشود[۹۶]؛ چنانکه در حکومت اسلامی مسلمانان موظفاند با پیروان ادیان دیگر (به شرط دشمنینکردن آنان)، برخوردی مسالمتآمیز داشته باشند.[۹۷] امام خمینی نیز حکومت اسلامی را مؤظف میدانست از حقوق و امنیت اقلیتهای دینی و مذهبی دفاع کند[۹۸] و به آنان اطمینان میداد که رفتار اسلام با اقلیتها همواره همراه با عدالت بودهاست[۹۹].[۱۰۰]
ظلمستیزی تشیع و روحانیت شیعه
تاریخ شیعه و قیامهای آن، نشان از مبارزه دایمی آنان با زورگویان دارد.[۱۰۱] عملکرد ابوذر، مالک اشتر، مقداد، میثم تمار و حجر بن عدی در برابر حاکمان زمان خویش، نمونه حرکتهای فردی شیعیان بهشمار میآید و قیام امام حسین(ع)، نخستین و مهمترین حرکت جمعی شیعه در مقابله با ظلم بود. قیامهایی مانند قیام توابین، مختار، زید بن علی، سربداران و در زمان معاصر جنبش تنباکو، نهضت مشروطیت و انقلاب اسلامی ایران، دلیلی بر سکوتنکردن شیعه در برابر ظالمان است.[۱۰۲] رویکرد مبارزه با ظلم در میان شیعیان، نتیجه سفارش فراوان امامان معصوم(ع) به مسلمانان به جهاد با ستم و دوری از ستمگران و ستایشگران آنان است[۱۰۳]؛ چنانکه امیرالمؤمنین علی(ع) تأکید کردهاست که خداوند از علما پیمان گرفتهاست که در برابر ستم ستمکاران، سکوت نکنند.[۱۰۴] امام خمینی معتقد بود امامان معصوم(ع) و یاران آنان، همواره با حاکمان ستمکار، مقابله و جان خود را در این راه فدا کردند[۱۰۵]؛ همچنانکه امامعلی(ع)، در آغاز خلافت خود و پیش از محکم شدن پایههای خلافت، با وجود پیشنهاد برخی از اصحاب، بر پذیرش حکومت معاویه بر شام که به معنای رضایت بر ظلم وی بود، امتناع کرد.[۱۰۶]
امام خمینی مبارزه با ظلم و دیکتاتوری و دولتهای ظالم را از مبانی اختصاصی شیعه[۱۰۷] و از خصلتهای ذاتی تشیع در طول تاریخ برشمرده و بر آن است که تأسیس حوزه علمیه قم، تلاش روشنفکران مذهبی در مراکز دانشگاهی و قیام ملت ایران به رهبری علما، اسلام شیعی را در جهان مطرح کردهاست.[۱۰۸] از نظر ایشان، تاریخ شاهد است که شیعیان همانگونه که اهل ستیز با ظلم و بیعدالتیاند، در صورت دستیافتن به حکومت نیز بر مدار عدالت حرکت میکنند و از ستم میپرهیزند[۱۰۹]؛ چنانکه بر خلاف روحانیت متعهد که هرگز سر آشتی با ظالمان نداشته،[۱۱۰] تاکنون یک عالم درباری یا وهابی در برابر ظلم، شرک و کفر، ایستادگی نکردهاست.[۱۱۱]
امام خمینی با اذعان به تحمل سختیهای بسیار روحانیان و حوزههای علمیه در راه حفظ اسلام و ترویج احکام الهی و قوانین قرآنی،[۱۱۲] بر آشتیناپذیری روحانیت با حکومت ظلم و با ستمگران تأکید کرده و آن را از گناهان کبیره برشمرده است.[۱۱۳] ایشان با ظالمانه شمردن فرهنگ و اقتصاد سرمایهداری غرب و کمونیسم شرق،[۱۱۴] ارائه طرح و برنامه سازنده و دربرگیرنده منافع محرومان و پابرهنگان، برای جایگزین کردن نظام ناصحیح اقتصاد حاکم بر جهان اسلام را از وظایف علمای اسلام، محققان و کارشناسان اسلامی دانست[۱۱۵] و زیان کوتاهی علما و سکوت آنان در برابر ستمگران را متوجه اسلام خواند.[۱۱۶] از نظر ایشان هشدار دادن ائمه(ع) دربارهٔ ورود به دستگاه ظلم خلفا، از آنرو بود که ورود فقیه و عالم دین، در دستگاه ستمکاران و اطاعت دستورهای آنان، موجب عظمت دستگاه ظلم و لکهدارشدن دین میشود و آنان را از امانتداری الهی ساقط خواهد کرد[۱۱۷].
امام خمینی سالها پیش از آغاز نهضت اسلامی، همگان را به قیام اصلاحی برای خدا، با هدف مقابله با تعرض به اموال و نفوس و آبروی مسلمانان فرا خواند[۱۱۸] و در آغاز مبارزه خود یکی از اهداف نهضت را ساقطکردن رژیم ستمشاهی پهلوی[۱۱۹] و مبارزه با ظلم و خودسری رژیم شمرد و آمادگی خود را برای پیامدهای آن، ازجمله زندان و شکنجه و اعدام، اعلام کرد[۱۲۰]؛ همچنانکه سختیهای تبعید خود را که برای جلوگیری از نفوذ بیگانگان در کشورهای اسلامی و دفع ستمکاریها رخ داده بود، موجب نگرانی نمیدانست.[۱۲۱] ایشان با توجه به شرایط آن زمان و در خطر قرار گرفتن اصول اسلام، تقیه را حرام اعلام کرد[۱۲۲] و موارد لزوم تقیه را منحصر در فروع دین دانست[۱۲۳]؛ بر همین اساس، سکوت علما را در جایی که موجب تأیید و تقویت ظالم و جرئت بیشتر او شود، حرام خواند و برخی از شرایط امر به معروف و نهی از منکر، مانند احتمال تأثیرگذاری و نداشتن مفسده و ضرر و حرج را در اموری که مورد اهتمام دین است، ازجمله رودررویی با ظلم و ظالم، ساقط میدانست.[۱۲۴]
مقابله با ظلم و ظالم در خاندان امام خمینی نیز دارای سابقه است. پدر ایشان در رفع ظلم و جلوگیری از تجاوز به حقوق مردم، کوتاهی و غفلت نمیکرد و در همین راه نیز به شهادت رسید[۱۲۵]؛ همانگونه که عمه ایشان، برای قصاص برادر خویش، تلاشهای فراوانی کرد و در نهایت قاتل را به دار مجازات رساند[۱۲۶]. امام خمینی با شهادت پدر، از همان کودکی، با مفاهیم ظلم و ظلمستیزی آشنا شد. این مفاهیم در دورههای بعد، از درون دینباوری، بازتعریف شد و زمینهای برای معماری یک اندیشه سیاسیِ مبتنی بر دین به وسیله ایشان گردید.[۱۲۷] روحیه مبارزه با استکبار در آغاز تحصیل علوم حوزوی، در ایشان وجود داشت[۱۲۸]؛ همانگونه که مبارزه علیه ظلم و جور را در سالهای استبداد رضاشاهی آغاز کرد.[۱۲۹] ایشان دوره بیستساله حکومت رضاشاه پهلوی را دوره فشار و تجاوز و دستاندازی به جان و مال و ناموس مردم شمرده[۱۳۰] و دولت او را ظالمانه و همتراز کفر و ادارهکنندگانِ آن را ستمکار خواندهاست.[۱۳۱].[۱۳۲]
مقابله انقلاب اسلامی با ظلم
امام خمینی با ظالمانه شمردن نظام شاهنشاهی، اسلام را از اساس، مخالف با این نظام دانسته[۱۳۳] و معتقد بود حکومت فاسد پهلوی همه نیروی خود را برای ضربه زدن به اسلام و گسترش ظلم به کار گرفت.[۱۳۴] در حکومت پهلوی، علما، فرهنگیان و دیگر طبقات مردم در سراسر ایران از هیچ ظلمی دور نبودند و تنها به جرم دفاع از اسلام و قانون اساسی، با حبس و شکنجه مجازات میشدند؛ اما دست اسرائیل و دیگر بیگانگان برای دخالت در امور اقتصادی، نظامی و سیاسی کشور باز بود.[۱۳۵] در طول پنجاه سال حکومت پهلوی به همه مردم، از هر زبان و مذهب و قومیت، ستم روا داشته شد[۱۳۶] و ملت و مذهب و گروههای مختلف مانند بانوان، جوانان، روشنفکران و علمای اسلام، از ابعاد گوناگون فرهنگی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی، از رژیم پهلوی ستم دیدند.[۱۳۷]
در حالیکه برخی میخواستند محمدرضا پهلوی را تبرئه کنند و ظلم و فساد رژیم پهلوی را متوجه عوامل دیگر رژیم بدانند، امام خمینی شخص او را مبدأ همه ظلمهایی معرفی کرد که در کشور صورت میگرفت.[۱۳۸] ایشان معتقد بود در حکومت پهلوی به ایران از نظر سیاسی،[۱۳۹] صنعتی و اقتصادی[۱۴۰] و مشی فرهنگی[۱۴۱] ظلم شده و انقلاب اسلامی ایران با همت مردم و اتکا به خداوند، رژیم فاسد و ظالم شاهنشاهی را نابود و دست چپاولگران را از میهن اسلامی کوتاه کرد[۱۴۲] و سپس به مبارزه با تجاوز ستمگران در کشورهای اسلامی ادامه داده و ضمن صدور انقلاب اسلامی، به سلطه و ظلم جهانخواران خاتمه خواهد داد.[۱۴۳]
بر اساس اصل ۱۵۲ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، سیاست خارجی بر اساس نفی هر گونه سلطهجویی و سلطهپذیری و دفاع از حقوق مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطهگر استوار است؛ امام خمینی نیز تأکید داشت که انقلاب اسلامی به دولتهای طرفدار ظالم و مظلوم، نگاه یکسان ندارد، بلکه همواره مدافع مظلوم خواهد بود،[۱۴۴] میانجیگری میان ظالم و مظلوم را ظلمی بزرگ، بهخصوص میانجیگری میان اسرائیل و فلسطین را غیر منطقی میدانست.[۱۴۵] ایشان منطق ظالمان جهان را غارت کشورهای مظلوم میشمرد[۱۴۶] و معتقد بود آمریکا با کودتای نظامی، به تحمیل مجدد محمدرضا پهلوی بر ایران در سال ۱۳۳۲ و تاراج ذخایر و سرمایههای کشور اقدام کرد[۱۴۷]. ایشان همچنین با نقد سازمانهای بینالمللی که ساخته دست جنایتکاران و در خدمت آناناند، این سازمانها را که به نام امنیت و طرفداری از حقوق بشر فعالیت میکنند، نابودکننده حقوق بشر، سازمان ناامنی و جمعیت طرفدار و پشتیبانِ ظالم نامید[۱۴۸]؛ چنانکه با توجه به عملکرد ابرقدرتها، تبلیغات آنان دربارهٔ وحدت نژادی را دروغ و فریبی برای تداوم استثمار و ظلم در سراسر جهان ارزیابی میکرد.[۱۴۹].[۱۵۰]
منابع
پانویس
- ↑ قرشی، قاموس قرآن، ۴/۲۷۰.
- ↑ قرشی، قاموس قرآن، ۴/۲۷۰؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۲/۳۷۳.
- ↑ راغب، مفردات، ۵۳۷.
- ↑ منتظری، دراسات، ۱/۲۸۹؛ عمید زنجانی، فقه سیاسی، ۳/۴۲۰.
- ↑ عبدالباقی، المعجم المفهرس، ۴۳۶–۴۴۱.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲/۵۰۲.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز میداد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
- ↑ «ایراد تنها بر کسانیست که به مردم ستم میورزند و ناحقّ در زمین گردنکشی میکنند، آنان عذابی دردناک خواهند داشت» سوره شوری، آیه ۴۲.
- ↑ «سپس این کتاب را به کسانی از بندگان خویش که برگزیدهایم به میراث دادیم و برخی از آنان، ستمکاره با خویشند و برخی میانهرو و برخی با اذن خداوند در کارهای نیک پیشتازند؛ این همان بخشش بزرگ است» سوره فاطر، آیه ۳۲.
- ↑ «آیا (کافران) جز این چشم دارند که فرشتگان بر آنان درآیند یا فرمان پروردگارت در رسد؟ پیشینیان ایشان هم همینگونه رفتار کردند و خداوند به آنان ستم نورزید بلکه آنان خود به خویش ستم روا میداشتند» سوره نحل، آیه ۳۳.
- ↑ راغب، مفردات، ۵۳۸.
- ↑ «و چون موجی سایهبانآسا آنان را فراگیرد خداوند را در حالی که دین (خود) را برای وی ناب داشتهاند میخوانند امّا همین که آنان را رهانید و به خشکی رسانید آنگاه (تنها) برخی از ایشان میانهرو هستند و نشانههای ما را جز هر فریبکار ناسپاس انکار نمیکند» سوره لقمان، آیه ۳۲.
- ↑ «و از فتنهای پروا کنید که (چون درگیرد) تنها به کسانی از شما که ستم کردند نمیرسد (بلکه دامنگیر همه میشود) و بدانید که به راستی خداوند سخت کیفر است» سوره انفال، آیه ۲۵.
- ↑ «و بیگمان ما مردم دورههای پیش از شما را چون ستم کردند نابود کردیم در حالی که پیامبرانشان برای آنها برهانها (ی روشن) آوردند و آنان بر آن نبودند که ایمان آورند؛ بدین گونه ما گروهی را که گنهکارند کیفر میدهیم» سوره یونس، آیه ۱۳.
- ↑ «من میخواهم که تو با گناه من و گناه خود (نزد خداوند) بازگردی تا از دمسازان آتش باشی و این کیفر ستمگران است» سوره مائده، آیه ۲۹.
- ↑ «ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بیگمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۵۱.
- ↑ «و چون کسانی را بنگری که در آیات ما به یاوهگویی میپردازند روی از آنان بگردان تا در گفتوگویی جز آن درآیند و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند پس از یادآوری با گروه ستمگران منشین» سوره انعام، آیه ۶۸.
- ↑ راغب، مفردات، ۱۳۶ و ۵۵۳.
- ↑ «ایراد تنها بر کسانیست که به مردم ستم میورزند و ناحقّ در زمین گردنکشی میکنند، آنان عذابی دردناک خواهند داشت» سوره شوری، آیه ۴۲.
- ↑ «و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ کنند، میان آنان را آشتی دهید پس اگر یکی از آن دو بر دیگری ستم کرد با آن کس که ستم میکند جنگ کنید تا به فرمان خداوند باز گردد و چون بازگشت، میان آن دو با دادگری آشتی دهید و دادگری ورزید که خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره حجرات، آیه ۹.
- ↑ «و چون زنان را طلاق دادید و به سرآمد عدّه خود نزدیک شدند، یا با شایستگی آنها را نگه دارید و یا به نیکی رها کنید و آنان را برای زیان رساندن نگه ندارید که (به آنها) ستم کنید و هر کس چنین کند، به خود ستم کرده است و آیات خداوند را به ریشخند نگیرید و نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید و (نیز) آنچه را از کتاب و حکمت برایتان فرستاده است که بدان اندرزتان میدهد؛ و از خداوند پروا کنید و بدانید که خداوند به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۳۱.
- ↑ «و هر کس با خداوند و فرستاده او نافرمانی ورزد و از حدود او فراتر رود (خداوند) او را در آتشی در میآورد (که) جاودانه در آن است و او را عذابی خوارساز (در پیش) خواهد بود» سوره نساء، آیه ۱۴.
- ↑ طیب، اطیب البیان، ۱۰/۹۳.
- ↑ «این برای کارهایی است که کردهاید و (بدانید) که خداوند با بندگان، ستمگر نیست» سوره آل عمران، آیه ۱۸۲.
- ↑ «این برای دستاوردی است که از پیش فرستادهای و (بدان) که خداوند با بندگان، ستمکار نیست» سوره حج، آیه ۱۰.
- ↑ «خداوند- که به دادگری ایستاده است- و فرشتگان و دانشوران گواهی میدهند که: هیچ خدایی نیست جز او که پیروزمند فرزانه است» سوره آل عمران، آیه ۱۸.
- ↑ «ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیکتر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸.
- ↑ جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، ۴/۳۷۲.
- ↑ «اگر به سوی من دست دراز کنی تا مرا بکشی، من به سوی تو دست دراز نمیکنم تا تو را بکشم؛ که من از خداوند، پروردگار جهانیان میهراسم. من میخواهم که تو با گناه من و گناه خود (نزد خداوند) بازگردی تا از دمسازان آتش باشی و این کیفر ستمگران است. نفس (امّاره) او کشتن برادرش را بر وی آسان گردانید پس او را کشت و از زیانکاران شد» سوره مائده، آیه ۲۸-۳۰.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز میداد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
- ↑ «که: جز خداوند را نپرستید! به راستی من بر شما از عذاب روزی دردناک میهراسم» سوره هود، آیه ۲۶.
- ↑ «و (نیز) پیش از آن، قوم نوح را که ستمگرتر و سرکشتر بودند» سوره نجم، آیه ۵۲.
- ↑ «آیا خبر پیشینیان آنان: قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و اصحاب مدین و سرزمینهای زیرورو شده (ی قوم لوط) به آنها نرسیده است که پیامبرانشان برای آنها برهانها آوردند؛ خداوند بر آن نبود که به آنان ستم کند ولی آنان خود به خویش ستم میورزیدند» سوره توبه، آیه ۷۰.
- ↑ علیمحمدی، حجتالله، مقاله «ظلم»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۱۵۳ – ۱۵۹.
- ↑ جوادی آملی، جامعه در قرآن، ۳۸۷.
- ↑ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۲/۶۱۸–۶۲۶.
- ↑ جوادی آملی، جامعه در قرآن، ۳۶۷.
- ↑ جوادی آملی، جامعه در قرآن، ۳۸۸–۳۸۹.
- ↑ «و اگر (رها) نکردید پس، از پیکاری از سوی خداوند و فرستاده وی (با خویش) آگاه باشید و اگر توبه کنید سرمایههایتان از آن شماست، نه ستم میورزید و نه بر شما ستم میرود» سوره بقره، آیه ۲۷۹.
- ↑ جوادی آملی، اسلام و محیط زیست، ۲۸۲.
- ↑ «به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل میشود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیدهاند و بیگمان خداوند بر یاری آنان تواناست» سوره حج، آیه ۳۹.
- ↑ «از کسانی که فرشتگان جانشان را در حال ستم به خویش میگیرند، میپرسند: در چه حال بودهاید؟ میگویند: ما ناتوان شمردهشدگان روی زمین بودهایم. میگویند: آیا زمین خداوند (آنقدر) فراخ نبود که در آن هجرت کنید؟ بنابراین، سرای (پایانی) اینان دوزخ است و بد پایانهای است» سوره نساء، آیه ۹۷.
- ↑ جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ۲/۲۴۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۶۴–۲۶۵ و ۱۸/۴۹۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۸۱–۸۲.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۱۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۵۵–۲۵۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۱۳۵.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۱۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۲۵۴–۲۵۵ و ۲۷۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۳۰ و ۱۱/۲۵۵–۲۵۶.
- ↑ علیمحمدی، حجتالله، مقاله «ظلم»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۱۵۳ – ۱۵۹.
- ↑ «و اگر خداوند مردم را برای ستمشان فرو میگرفت جنبندهای بر زمین وا نمینهاد اما (فرو گرفتن) آنان را تا زمانی معیّن پس میافکند و چون اجل آنها در رسد نه ساعتی دیر میکنند و نه پیش میافتند» سوره نحل، آیه ۶۱.
- ↑ «و ستمکارتر از آن کس که بر خداوند دروغ بندد کیست؟ آنان بر پروردگارشان (در رستخیز) عرضه خواهند شد و گواهان میگویند: اینانند که بر پروردگار خود دروغ بستند؛ هان! لعنت خداوند بر ستمکاران باد!» سوره هود، آیه ۱۸.
- ↑ «آیا در (کار) آن کس ننگریستهای که از (غرور) اینکه خداوند به او پادشاهی داده بود با ابراهیم درباره پروردگارش چون و چرا کرد آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده میکند و میمیراند، او گفت: من (نیز) زنده میدارم و میمیرانم، ابراهیم گفت: خداوند آفتاب را از خاور فرا میآورد، تو آن را از باختر برآور؛ و آن کافر درماند؛ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمون نمیگردد» سوره بقره، آیه ۲۵۸.
- ↑ «خداوند بر آن نبوده است که کافران و ستمبارگان را ببخشاید و یا راهی به آنان بنماید؛» سوره نساء، آیه ۱۶۸.
- ↑ «و ستمگرتر از آن کس که بر خداوند دروغی بندد یا آیات او را دروغ شمارد، کیست؟» سوره انعام، آیه ۲۱.
- ↑ «و کافران به پیامبرانشان گفتند: شما را از سرزمینمان بیرون خواهیم راند مگر به آیین ما باز گردید آنگاه پروردگارشان به آنان وحی کرد که بیگمان ستمگران را نابود خواهیم کرد» سوره ابراهیم، آیه ۱۳.
- ↑ «ستمگران را میبینی که از آنچه انجام دادهاند هراسانند در حالی که (کیفر) آن بر آنان واقع خواهد شد و آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند در باغهای بهشتند، نزد پروردگارشان هر چه بخواهند دارند؛ این همان بخشش بزرگ است» سوره شوری، آیه ۲۲.
- ↑ «آنان که بدان ایمان ندارند آن را به شتاب میجویند و مؤمنان از آن در هراسند و میدانند که راستین است، آگاه باش! آنان که درباره رستخیز چالش میورزند در گمراهی ژرفند» سوره شوری، آیه ۱۸.
- ↑ «اما گروهها (ی مشرک) میان خود اختلاف ورزیدند پس وای بر ستمگران از عذاب روزی دردناک!» سوره زخرف، آیه ۶۵.
- ↑ «و اما رویگردانان از راه درست، هیزم دوزخاند» سوره جن، آیه ۱۵.
- ↑ «پس بدیهای کارهایی که کردند به آنان رسید و به زودی به ستمگران ایشان بدیهای کارهایی که کردند خواهد رسید و آنان به ستوه آورنده (ی خداوند) نیستند» سوره زمر، آیه ۵۱.
- ↑ «و برای ستمکاران عذابی جز آن خواهد بود اما بیشتر آنان نمیدانند» سوره طور، آیه ۴۷.
- ↑ «آیا درنیافتهای که پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟ با (مردم شهر) «ارم» که دارای ستونهای بزرگ بود، که مانند آن در میان شهرها نیافریدهاند؛ و با قوم ثمود که در آن دره، خرسنگ (ها) را میشکافتند، و با فرعون، دارنده آن میخها، آنان که در شهرها سر به سرکشی برداشتند، و در آنها بسیار به تباهی پرداختند، سرانجام پروردگارت بر (سر) آنان تازیانه عذاب فرو کشید، بیگمان پروردگارت در کمینگاه است» سوره فجر، آیه ۶-۱۴.
- ↑ «اینگونه برخی از ستمکاران را بر برخی دیگر به سبب آنچه انجام میدادند سرپرستی میدهیم» سوره انعام، آیه ۱۲۹.
- ↑ «و از فتنهای پروا کنید که (چون درگیرد) تنها به کسانی از شما که ستم کردند نمیرسد (بلکه دامنگیر همه میشود) و بدانید که به راستی خداوند سخت کیفر است» سوره انفال، آیه ۲۵.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۷۲/۳۱۵.
- ↑ کلینی، کافی، ۲/۴۴۳.
- ↑ کلینی، کافی، ۲/۳۳۱.
- ↑ نهج البلاغه، ن۵۳، ۴۵۴–۴۵۵.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر، ۴۵۶.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۵/۷۴۳–۷۴۴.
- ↑ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۴/۳۸۹.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر، ۴۵۸.
- ↑ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۴/۳۷۹.
- ↑ نهجالفصاحه، ۱۶۴.
- ↑ علیمحمدی، حجتالله، مقاله «ظلم»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۱۵۳ – ۱۵۹.
- ↑ نساء، ۱۴۸؛ مطهری، مجموعه آثار، ۲۵/۱۴۴.
- ↑ هود(ع)، ۱۱۳.
- ↑ انعام، ۶۸.
- ↑ کلینی، کافی، ۵/۶۰.
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴/۱۳۰.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۴۲/۲۴۵.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۸/۹۷–۹۸.
- ↑ مکارم شیرازی، پیام امام، ۵/۵۰۴.
- ↑ مکارم شیرازی، پیام امام، ۵/۵۰۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۵۰–۵۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۳۸۴–۳۸۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۳۱۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۹۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۱۴۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۱۲۸، ۳۲۸ و ۵۲۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۶۵–۲۶۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۵.
- ↑ مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۰/۳۵۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۵۰۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۱۹۲.
- ↑ علیمحمدی، حجتالله، مقاله «ظلم»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۱۵۳ – ۱۵۹.
- ↑ باباصفری، ظلمستیزی در شعر شیعی، ۱۱۵.
- ↑ باباصفری، ظلمستیزی در شعر شیعی، ۱۱۶.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۷/۱۷۷–۱۹۱.
- ↑ نهج البلاغه، خ۳، ۲۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۶۳–۱۶۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۲۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۷۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۴۰۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۵۳۲–۵۳۳ و ۱۸/۱۵۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۲۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۵۹–۱۶۰ و ۲۱۳–۲۱۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۵۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۳۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۰.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۱۲–۱۱۳.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۴۴–۱۴۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۲–۲۳.
- ↑ صانعی، همراه با آفتاب، ۱۰۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۹۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۶۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۷۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۱۱.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ۱/۴۵۰.
- ↑ پسندیده، خاطرات، ۷۵–۷۶.
- ↑ رجبی، زندگینامه سیاسی امام خمینی، ۱/۹۷.
- ↑ قادری، خمینی روحالله، ۱/۱۰۶ و ۱۱۸–۱۱۹.
- ↑ مصطفوی، خاطره، ۴/۵–۶.
- ↑ رجائی، برداشتهایی از سیره امام خمینی، ۴/۳۹.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۱۰.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۲۳۹.
- ↑ علیمحمدی، حجتالله، مقاله «ظلم»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۱۵۳ – ۱۵۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۲۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۵۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۶۱ و ۲/۳۲۴–۳۲۵، ۴۸۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۱۳۰؛ ۱۱/۵۶ و ۱۳/۱۵۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۸۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۶۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۴۴۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۲۹۵؛ ۶/۴۷ و ۱۱/۱۵۵؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ۳۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۴۷ و ۷/۳۳۸–۳۳۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۲۵۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۲۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۵۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۳۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۷۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۵۲۱ و ۱۶/۴۳۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۱۷.
- ↑ علیمحمدی، حجتالله، مقاله «ظلم»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۱۵۳ – ۱۵۹.