امامان دوازده‌گانه از اهل بیت پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۳۰: خط ۳۰:
*روایاتی که به [[ذکر]] عدد اکتفا کرده است. مانند [[حدیث]] جَابِرَ بْنَ‏ سَمُرَةَ که منابع معتبر [[اهل سنت]]، این [[حدیث]] را با الفاظ مختلف و سندهای صحیح، [[نقل]] کرده‌اند: {{متن حدیث|جَابِرَ بْنَ سَمُرَةَ یَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} یَخْطُبُ وَ هُوَ یَقُولُ:‏ إِنَّ الْإِسْلَامَ لَا یَزَالُ عَزِیزاً إِلَی اثْنَیْ عَشْرَ خَلِیفَةً ثُمَ‏ قَالَ‏ کَلِمَةً لَمْ‏ أَفْهَمْهَا فَقُلْتُ لِأَبِی مَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} فَقَالَ کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ}}<ref>مسند أبی داود الطیاسی، ص ۶۰۷، ترجمه روایت؟؟؟</ref>. در این دسته از [[روایات]] هرچند تنها عدد [[جانشینان]] بیان شده و تصریح به اسم افراد نشده اما مشتمل بر توصیفاتی است که موجب می‌شود [[مدعیان دروغین]] نتوانند به آسانی خود را بر [[امت]] تحمیل کنند<ref>ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟</ref>.  
*روایاتی که به [[ذکر]] عدد اکتفا کرده است. مانند [[حدیث]] جَابِرَ بْنَ‏ سَمُرَةَ که منابع معتبر [[اهل سنت]]، این [[حدیث]] را با الفاظ مختلف و سندهای صحیح، [[نقل]] کرده‌اند: {{متن حدیث|جَابِرَ بْنَ سَمُرَةَ یَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} یَخْطُبُ وَ هُوَ یَقُولُ:‏ إِنَّ الْإِسْلَامَ لَا یَزَالُ عَزِیزاً إِلَی اثْنَیْ عَشْرَ خَلِیفَةً ثُمَ‏ قَالَ‏ کَلِمَةً لَمْ‏ أَفْهَمْهَا فَقُلْتُ لِأَبِی مَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} فَقَالَ کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ}}<ref>مسند أبی داود الطیاسی، ص ۶۰۷، ترجمه روایت؟؟؟</ref>. در این دسته از [[روایات]] هرچند تنها عدد [[جانشینان]] بیان شده و تصریح به اسم افراد نشده اما مشتمل بر توصیفاتی است که موجب می‌شود [[مدعیان دروغین]] نتوانند به آسانی خود را بر [[امت]] تحمیل کنند<ref>ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟</ref>.  
*برخی از توصیفاتی که در [[روایات]] ائمۀ اثنی‌عشر آمده عبارت‌اند از:
*برخی از توصیفاتی که در [[روایات]] ائمۀ اثنی‌عشر آمده عبارت‌اند از:
# [[دوازده نفر]]، به تعداد [[نقباء]] [[بنی‌اسرائیل]]: {{متن حدیث|رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} فَقَالَ: اثْنَا عَشَرَ کَعِدَّةِ نُقَبَاءِ بَنِی‏ إِسْرَائِیلَ}}<ref>مسند احمد، ج۱، ص ۳۹۸.</ref>. نقبای<ref>نقیب به معنای پیشوا و رئیس است. نقیب در اصل از ماده "نقب" (بر وزن نقد) گرفته شده که به معنی روزنه‌های وسیع، مخصوصاً راه‌های زیرزمینی می‌باشد. و به رئیس و رهبر یک جمعیت از آن جهت نقیب می‌‌گویند که از اسرار جمعیت آگاه است، گویی در میان آنها نقبی ایجاد کرده و از وضع آنها آگاه شده، و گاهی "نقیب" به کسی گفته می‌شود که رئیس جمعیت نیست و تنها معرف و وسیله شناسایی آنها است، و اگر به فضائل اشخاص عنوان "مناقب" اطلاق می‌شود، به خاطر آن است که با فحص و کنجکاوی باید از آنها آگاه گشت. تفسیر نمونه، ج۴، ص ۳۰۸.</ref> [[بنی اسرائیل]] بنابر [[کلام خداوند]] [[دوازده نفر]] بودند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا}}<ref>«و به راستی خداوند از بنی اسرائیل پیمان گرفت و از ایشان دوازده سرپرست را برانگیختیم» سوره مائده، آیه ۱۲.</ref>. بنابراین، [[جانشینی]] و [[خلافت]] [[رسول اکرم]]{{صل}} تا [[قیامت]]، مختص به [[دوازده نفر]] است و نه بیش از آن<ref>ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟</ref>.
# '''[[دوازده نفر]]، به تعداد [[نقباء]] [[بنی‌اسرائیل]]''': {{متن حدیث|رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} فَقَالَ: اثْنَا عَشَرَ کَعِدَّةِ نُقَبَاءِ بَنِی‏ إِسْرَائِیلَ}}<ref>مسند احمد، ج۱، ص ۳۹۸.</ref>. نقبای<ref>نقیب به معنای پیشوا و رئیس است. نقیب در اصل از ماده "نقب" (بر وزن نقد) گرفته شده که به معنی روزنه‌های وسیع، مخصوصاً راه‌های زیرزمینی می‌باشد. و به رئیس و رهبر یک جمعیت از آن جهت نقیب می‌‌گویند که از اسرار جمعیت آگاه است، گویی در میان آنها نقبی ایجاد کرده و از وضع آنها آگاه شده، و گاهی "نقیب" به کسی گفته می‌شود که رئیس جمعیت نیست و تنها معرف و وسیله شناسایی آنها است، و اگر به فضائل اشخاص عنوان "مناقب" اطلاق می‌شود، به خاطر آن است که با فحص و کنجکاوی باید از آنها آگاه گشت. تفسیر نمونه، ج۴، ص ۳۰۸.</ref> [[بنی اسرائیل]] بنابر [[کلام خداوند]] [[دوازده نفر]] بودند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا}}<ref>«و به راستی خداوند از بنی اسرائیل پیمان گرفت و از ایشان دوازده سرپرست را برانگیختیم» سوره مائده، آیه ۱۲.</ref>. بنابراین، [[جانشینی]] و [[خلافت]] [[رسول اکرم]]{{صل}} تا [[قیامت]]، مختص به [[دوازده نفر]] است و نه بیش از آن<ref>ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟</ref>.
#کلهم من [[قریش]]: [[بدیهی]] است همه طوایف [[قریش]] نمی‌توانند مقصود از این [[کلام]] باشند، زیرا [[پیشوای امت]] [[اسلامی]] باید از نظر [[فضائل]] [[انسانی]] دارای [[برتری]] باشد و این ویژگی و امتیاز در بین [[قریش]] مختص [[خاندان]] بنی‌‌هاشم است، زیرا اوّلاً دربارۀ [[جایگاه]] ویژه و [[منزلت]] خاص بنی‌‌هاشم از [[پیامبر اعظم]]{{صل}} [[روایات]] بسیاری رسیده است<ref>{{متن حدیث|سَمِعْتُ‏ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}:‏ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَی کِنَانَةَ مِنْ وَلَدِ إِسْمَاعِیلَ وَ اصْطَفَی قُرَیْشاً مِنْ‏ کِنَانَةَ وَ اصْطَفَی مِنْ قُرَیْشٍ بَنِی‏ هَاشِمٍ وَ اصْطَفَانِی مِنْ بَنِی‏ هَاشِمٍ}}؛ صحیح مسلم، ج۷، ص ۵۸ باب فضل نسب النبی{{صل}} و سایر منابع معتبر اهل سنت.</ref>؛ ثانیاً، [[مذمت]] [[حاکمان ستمگر]] بدون تردید به معنای سلب صلاحیت آنان از [[منصب امامت]] و [[جانشینی پیامبر اکرم]]{{صل}} است و توصیف [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از [[بنی امیه]] و بنی [[مروان]] و [[مذمت]] شدید آنان از مسلمات است. نکته مهم در [[حدیث]] [[جابر]] این است که [[راوی حدیث]] به خاطر اختلال و ایجاد سر و صدای برخی از حضار، نتوانسته [[تمام]][[سخن]] [[پیامبر اکرم]] را بشنود و فقط تعداد [[جانشینان]] را شنیده و توصیف به قریشیت را با واسطه [[نقل]] کرده نه به صورت مستقیم. با توجه به این مطلب، احتمال {{متن حدیث|کُلُّهُمْ‏ مِنْ‏ قُرَیْشٍ‏}}، ضعیف است بلکه {{متن حدیث|کُلُّهُمْ‏ مِنْ‏ بَنِی‏ هَاشِمٍ}} ‏بوده چراکه این کلمه موجب عکس‌العمل و واکنش‌های منفی برخی از حضار گردیده است.
#'''کلهم من [[قریش]]''': [[بدیهی]] است همه طوایف [[قریش]] نمی‌توانند مقصود از این [[کلام]] باشند، زیرا [[پیشوای امت]] [[اسلامی]] باید از نظر [[فضائل]] [[انسانی]] دارای [[برتری]] باشد و این ویژگی و امتیاز در بین [[قریش]] مختص [[خاندان]] بنی‌‌هاشم است، زیرا اوّلاً دربارۀ [[جایگاه]] ویژه و [[منزلت]] خاص بنی‌‌هاشم از [[پیامبر اعظم]]{{صل}} [[روایات]] بسیاری رسیده است<ref>{{متن حدیث|سَمِعْتُ‏ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}:‏ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَی کِنَانَةَ مِنْ وَلَدِ إِسْمَاعِیلَ وَ اصْطَفَی قُرَیْشاً مِنْ‏ کِنَانَةَ وَ اصْطَفَی مِنْ قُرَیْشٍ بَنِی‏ هَاشِمٍ وَ اصْطَفَانِی مِنْ بَنِی‏ هَاشِمٍ}}؛ صحیح مسلم، ج۷، ص ۵۸ باب فضل نسب النبی{{صل}} و سایر منابع معتبر اهل سنت.</ref>؛ ثانیاً، [[مذمت]] [[حاکمان ستمگر]] بدون تردید به معنای سلب صلاحیت آنان از [[منصب امامت]] و [[جانشینی پیامبر اکرم]]{{صل}} است و توصیف [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از [[بنی امیه]] و بنی [[مروان]] و [[مذمت]] شدید آنان از مسلمات است. نکته مهم در [[حدیث]] [[جابر]] این است که [[راوی حدیث]] به خاطر اختلال و ایجاد سر و صدای برخی از حضار، نتوانسته [[تمام]][[سخن]] [[پیامبر اکرم]] را بشنود و فقط تعداد [[جانشینان]] را شنیده و توصیف به قریشیت را با واسطه [[نقل]] کرده نه به صورت مستقیم. با توجه به این مطلب، احتمال {{متن حدیث|کُلُّهُمْ‏ مِنْ‏ قُرَیْشٍ‏}}، ضعیف است بلکه {{متن حدیث|کُلُّهُمْ‏ مِنْ‏ بَنِی‏ هَاشِمٍ}} ‏بوده چراکه این کلمه موجب عکس‌العمل و واکنش‌های منفی برخی از حضار گردیده است.
#عدم اختصاص به زمان خاص: در [[حدیث]] [[جابر بن سمره]] از کلماتی مانند: {{متن حدیث|لایزال}} و {{متن حدیث|حَتَّی‏ تَقُومَ‏ السَّاعَةُ}} [[استمرار]] و عدم اختصاص به وضوح استفاده می‌شود.  
#'''عدم اختصاص به زمان خاص''': در [[حدیث]] [[جابر بن سمره]] از کلماتی مانند: {{متن حدیث|لایزال}} و {{متن حدیث|حَتَّی‏ تَقُومَ‏ السَّاعَةُ}} [[استمرار]] و عدم اختصاص به وضوح استفاده می‌شود.  
#عامل دوام [[عزت]] و [[سرافرازی]] [[اسلام]]: این صفت و نشانه مهم و با [[عظمت]] به صورت مکرر و با الفاظ مختلف در [[روایات]] [[امامان]] دوازده‌‌گانه آمده است: {{متن حدیث|لَا یَزَالُ‏ الْإِسْلَامُ‏ عَزِیزاً إِلَی اثْنَتَیْ عَشْرَةَ خَلِیفَةً}}<ref>صحیح مسلم، ج۶، کتاب الإماره، باب الناس تبع لقریش، ص ۳؛ مسند احمد، ج۵، ص ۹۰ و ۹۸.</ref> و {{متن حدیث|لَا یَزَالُ‏ هَذَا الدِّینُ‏ عَزِیزاً مَنِیعاً إِلَی اثْنَیْ عَشَرَ}}<ref>صحیح مسلم، ج۶، کتاب الإماره، باب الناس تبع لقریش، ص ۳؛ مسند احمد، ج۵، ص ۹۰ و ۹۸.</ref>.
#'''عامل دوام [[عزت]] و [[سرافرازی]] [[اسلام]]''': این صفت و نشانه مهم و با [[عظمت]] به صورت مکرر و با الفاظ مختلف در [[روایات]] [[امامان]] دوازده‌‌گانه آمده است: {{متن حدیث|لَا یَزَالُ‏ الْإِسْلَامُ‏ عَزِیزاً إِلَی اثْنَتَیْ عَشْرَةَ خَلِیفَةً}}<ref>صحیح مسلم، ج۶، کتاب الإماره، باب الناس تبع لقریش، ص ۳؛ مسند احمد، ج۵، ص ۹۰ و ۹۸.</ref> و {{متن حدیث|لَا یَزَالُ‏ هَذَا الدِّینُ‏ عَزِیزاً مَنِیعاً إِلَی اثْنَیْ عَشَرَ}}<ref>صحیح مسلم، ج۶، کتاب الإماره، باب الناس تبع لقریش، ص ۳؛ مسند احمد، ج۵، ص ۹۰ و ۹۸.</ref>.
*با توجه به این‌گونه توصیفات در [[احادیث ائمه]] اثنی عشر و سایر توصیفات [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در مواضع متعدد که درباره [[اهل بیت]] خود داشته‌اند، نظیر [[حدیث ثقلین]] و [[حدیث سفینه]] و [[حدیث امان]]، [[دوازده جانشین]]، بر غیر [[امامان]] از [[اهل بیت]] [[عصمت]]{{ع}} قابل انطباق نیست؛ زیرا این [[احادیث]] را نمی‌توان بر خلفای نخستین که کمتر از [[دوازده]] نفرند، [[تطبیق]] نمود و نیز نمی‌توان آن را منطبق بر [[پادشاهان]] [[بنی‌امیه]] دانست زیرا بیش از [[دوازده]] نفرند و همۀ آنها مرتکب [[ظلم]] و ستم‌های [[آشکار]] شدند و از [[بنی‌هاشم]] نیستند؛ بنابراین راهی جز این نمی‌ماند که این [[حدیث]] را بر [[امامان دوازده‌گانه]] [[اهل‌بیت پیامبر]]{{صل}} و عترتش منطبق بدانیم<ref>ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟</ref>.
*با توجه به این‌گونه توصیفات در [[احادیث ائمه]] اثنی عشر و سایر توصیفات [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در مواضع متعدد که درباره [[اهل بیت]] خود داشته‌اند، نظیر [[حدیث ثقلین]] و [[حدیث سفینه]] و [[حدیث امان]]، [[دوازده جانشین]]، بر غیر [[امامان]] از [[اهل بیت]] [[عصمت]]{{ع}} قابل انطباق نیست؛ زیرا این [[احادیث]] را نمی‌توان بر خلفای نخستین که کمتر از [[دوازده]] نفرند، [[تطبیق]] نمود و نیز نمی‌توان آن را منطبق بر [[پادشاهان]] [[بنی‌امیه]] دانست زیرا بیش از [[دوازده]] نفرند و همۀ آنها مرتکب [[ظلم]] و ستم‌های [[آشکار]] شدند و از [[بنی‌هاشم]] نیستند؛ بنابراین راهی جز این نمی‌ماند که این [[حدیث]] را بر [[امامان دوازده‌گانه]] [[اهل‌بیت پیامبر]]{{صل}} و عترتش منطبق بدانیم<ref>ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟</ref>.
===[[روایات]] بیان‌گر [[اسامی]] [[امامان]]===
===[[روایات]] بیان‌گر [[اسامی]] [[امامان]]===
*[[روایات]] بیانگر [[اسامی]] [[امامان]]: بیان اجمالی همراه با ابهام از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} دربارۀ [[جانشینان]] خویش خلاف [[حکمت]] و [[تدبیر]] است و به نوعی کوتاهی در [[امر]] [[هدایت]] و [[رسالت الهی]] است، آن هم در مسألۀ مهم و سرنوشت‌ساز [[امامت]] که [[سعادت]] و یا [[شقاوت]] [[امت اسلامی]] به آن گره خورده است. بنابراین [[عقل]] [[حکم]] می‌کند [[نبی اکرم]]{{صل}} در همان [[خطابه]] و [[سخنرانی]] ویژگی‌هایی را برشمارند که موجب رفع ابهام از [[امت اسلامی]] گردد. بلکه لازم است [[اسامی]] و خصوصیات فردی [[جانشینان]] خود را هم به روشنی و وضوح بیان کنند<ref>ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟</ref>. و [[حضرت]] چنین انجام داده‌اند، یعنی روایاتی وجود دارد که در آنها به [[اسامی]] دوزاده [[امام]] اشاره شده است. خود این [[روایات]] نیز بر دو قسم است:
*[[روایات]] بیانگر [[اسامی]] [[امامان]]: بیان اجمالی همراه با ابهام از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} دربارۀ [[جانشینان]] خویش خلاف [[حکمت]] و [[تدبیر]] است و به نوعی کوتاهی در [[امر]] [[هدایت]] و [[رسالت الهی]] است، آن هم در مسألۀ مهم و سرنوشت‌ساز [[امامت]] که [[سعادت]] و یا [[شقاوت]] [[امت اسلامی]] به آن گره خورده است. بنابراین [[عقل]] [[حکم]] می‌کند [[نبی اکرم]]{{صل}} در همان [[خطابه]] و [[سخنرانی]] ویژگی‌هایی را برشمارند که موجب رفع ابهام از [[امت اسلامی]] گردد. بلکه لازم است [[اسامی]] و خصوصیات فردی [[جانشینان]] خود را هم به روشنی و وضوح بیان کنند<ref>ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟</ref>. و [[حضرت]] چنین انجام داده‌اند، یعنی روایاتی وجود دارد که در آنها به [[اسامی]] دوزاده [[امام]] اشاره شده است. خود این [[روایات]] نیز بر دو قسم است:

نسخهٔ ‏۱ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۳۷

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل دوازده امام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

اسامی امامان دوازده گانه

  1. امام علی بن ابی طالب ملقّب به مرتضی و امیر المؤمنین (ع)، تولد مکه، شهادت کوفه سال ۴۰ هجری، ۶۳ سال عمر شریف.
  2. امام حسن بن علی (ع) ملقّب به مجتبی، تولد مدینه، سال ۳ هجری، شهادت مدینه، سال ۵۰ هجری، ۴۸ سال.
  3. امام حسین بن علی (ع) ملقّب به سیّد الشهدا، تولد مدینه، سال ۴ هجری، شهادت کربلا، سال ۶۱ هجری، ۵۷ سال.
  4. امام علی بن حسین (ع) ملقّب به زین العابدین و سجاد، تولد مدینه سال ۳۸ هجری، شهادت مدینه سال ۹۵ هجری، ۵۷ سال.
  5. امام محمّد بن علی (ع) ملقّب به باقر یا باقرالعلوم، تولد مدینه سال ۵۷ هجری، شهادت مدینه سال ۱۱۴ هجری، ۵۷ سال.
  6. امام جعفر بن محمّد (ع) ملقّب به صادق، تولد مدینه سال ۸۳ هجری، شهادت مدینه سال ۱۴۸ هجری، ۶۵ سال.
  7. امام موسی بن جعفر (ع) ملقّب به کاظم، تولد ابواء (بین مکه و مدینه) سال ۱۲۸ هجری، شهادت بغداد سال ۱۸۳ هجری، ۵۵ سال.
  8. امام علی بن موسی (ع) ملقّب به رضا، تولد مدینه سال ۱۴۸ هجری، شهادت طوس، سال ۲۰۳ هجری، ۵۵ سال.
  9. امام محمّد بن علی (ع) ملقّب به تقیّ و جواد، تولد مدینه سال ۱۹۵ هجری، شهادت بغداد سال ۲۲۰ هجری، ۲۵ سال.
  10. امام علی بن محمّد (ع) ملقّب به هادی و نقیّ، تولد مدینه سال ۲۱۲ هجری، شهادت سامرا سال ۲۵۴ هجری، ۴۲ سال.
  11. امام حسن بن علی (ع) ملقّب به عسکری، تولد مدینه سال ۲۳۲ هجری، شهادت سامرّا سال ۲۶۰ هجری، ۲۸ سال.
  12. امام محمّد بن حسن المهدی (ع) ملقب به مهدی، مهدی موعود، امام زمان، امام عصر، صاحب الزمان و صاحب العصر (ع) تولد سامرا سال ۲۵۵ هجری، تاکنون زنده است[۲].

روایات دوازده امام

روایات بیان کننده عدد

  • روایات دوازده امام بر دو دسته قابل تقسیم است:
  • روایاتی که به ذکر عدد اکتفا کرده است. مانند حدیث جَابِرَ بْنَ‏ سَمُرَةَ که منابع معتبر اهل سنت، این حدیث را با الفاظ مختلف و سندهای صحیح، نقل کرده‌اند: «جَابِرَ بْنَ سَمُرَةَ یَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) یَخْطُبُ وَ هُوَ یَقُولُ:‏ إِنَّ الْإِسْلَامَ لَا یَزَالُ عَزِیزاً إِلَی اثْنَیْ عَشْرَ خَلِیفَةً ثُمَ‏ قَالَ‏ کَلِمَةً لَمْ‏ أَفْهَمْهَا فَقُلْتُ لِأَبِی مَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) فَقَالَ کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ»[۴]. در این دسته از روایات هرچند تنها عدد جانشینان بیان شده و تصریح به اسم افراد نشده اما مشتمل بر توصیفاتی است که موجب می‌شود مدعیان دروغین نتوانند به آسانی خود را بر امت تحمیل کنند[۵].
  • برخی از توصیفاتی که در روایات ائمۀ اثنی‌عشر آمده عبارت‌اند از:
  1. دوازده نفر، به تعداد نقباء بنی‌اسرائیل: «رَسُولَ اللَّهِ(ص) فَقَالَ: اثْنَا عَشَرَ کَعِدَّةِ نُقَبَاءِ بَنِی‏ إِسْرَائِیلَ»[۶]. نقبای[۷] بنی اسرائیل بنابر کلام خداوند دوازده نفر بودند: ﴿وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا[۸]. بنابراین، جانشینی و خلافت رسول اکرم(ص) تا قیامت، مختص به دوازده نفر است و نه بیش از آن[۹].
  2. کلهم من قریش: بدیهی است همه طوایف قریش نمی‌توانند مقصود از این کلام باشند، زیرا پیشوای امت اسلامی باید از نظر فضائل انسانی دارای برتری باشد و این ویژگی و امتیاز در بین قریش مختص خاندان بنی‌‌هاشم است، زیرا اوّلاً دربارۀ جایگاه ویژه و منزلت خاص بنی‌‌هاشم از پیامبر اعظم(ص) روایات بسیاری رسیده است[۱۰]؛ ثانیاً، مذمت حاکمان ستمگر بدون تردید به معنای سلب صلاحیت آنان از منصب امامت و جانشینی پیامبر اکرم(ص) است و توصیف پیامبر اکرم(ص) از بنی امیه و بنی مروان و مذمت شدید آنان از مسلمات است. نکته مهم در حدیث جابر این است که راوی حدیث به خاطر اختلال و ایجاد سر و صدای برخی از حضار، نتوانسته تمامسخن پیامبر اکرم را بشنود و فقط تعداد جانشینان را شنیده و توصیف به قریشیت را با واسطه نقل کرده نه به صورت مستقیم. با توجه به این مطلب، احتمال «کُلُّهُمْ‏ مِنْ‏ قُرَیْشٍ‏»، ضعیف است بلکه «کُلُّهُمْ‏ مِنْ‏ بَنِی‏ هَاشِمٍ» ‏بوده چراکه این کلمه موجب عکس‌العمل و واکنش‌های منفی برخی از حضار گردیده است.
  3. عدم اختصاص به زمان خاص: در حدیث جابر بن سمره از کلماتی مانند: «لایزال» و «حَتَّی‏ تَقُومَ‏ السَّاعَةُ» استمرار و عدم اختصاص به وضوح استفاده می‌شود.
  4. عامل دوام عزت و سرافرازی اسلام: این صفت و نشانه مهم و با عظمت به صورت مکرر و با الفاظ مختلف در روایات امامان دوازده‌‌گانه آمده است: «لَا یَزَالُ‏ الْإِسْلَامُ‏ عَزِیزاً إِلَی اثْنَتَیْ عَشْرَةَ خَلِیفَةً»[۱۱] و «لَا یَزَالُ‏ هَذَا الدِّینُ‏ عَزِیزاً مَنِیعاً إِلَی اثْنَیْ عَشَرَ»[۱۲].

روایات بیان‌گر اسامی امامان

  1. روایاتی که نام امامان دوازده‌گانه در منابع اصیل امامیه با اسناد معتبر و قابل قبول از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است، مانند حدیث جابر بن عبدالله انصاری که از پیامبر اسلام(ص) دربارۀ مصداق "اولی الامر"[۱۵] پرسیده است. پیامبر(ص) فرمود: «آنان خلفای من و امامانِ پس از من هستند. نخستینِ آنان علی بن ابی طالب است و سپس حسن و آنگاه حسین و سپس علی بن الحسین و آنگاه محمد بن علی... و سپس صادق، جعفر بن محمد و آنگاه موسی بن جعفر و سپس علی بن موسی و آنگاه محمد بن علی و سپس علی بن محمد و آنگاه حسن بن علی و واپسین تن، همنام من، محمد است»[۱۶].
  2. روایات بیانگر نام بعضی از امامان: این دسته از روایات نیز سه گروه است:
    1. تنها به نام اولین و آخرین امام بسنده شده مانند روایتی که حضرت رسول(ص) فرمود: «امامان پس از من دوازده نفرند، اولین آنان تویی یا علی و آخرینشان قائمی است که خدای متعال به دستان او مشرق و مغرب جهان را می‌گشاید»[۱۷].
    2. علاوه بر یاد کردن از آخرین امام، تنها نام یک امام و عدد فرزندان او ـ از ائمه اثنی‌عشر ـ بیان شده است. امام باقر(ع) فرمود: «ما دوازده امامیم، حسن و حسین، سپس نُه امام از فرزندان حسین(ع) از آن جمله‌اند»[۱۸].
    3. اسامی مشترک ائمه اثنی‌عشر ذکر شده است: جابر بن عبد اللّه انصاری می‌گوید: خدمت حضرت فاطمه (س) رسیدم، در برابرش لوحی بود که نام اوصیا از فرزندانش در آن بود، شمردم دوازده نفر بودند، آخرینشان "قائم" بود، سه محمّد و سه علی[۱۹].[۲۰]

پاسخ به چند شبهه

  1. تردید در اعتبار روایت: برخی از نویسندگان معاصر در اصالت روایات ائمه اثنی‌عشر ابراز تردید کرده‌اند و ریشه پیدایش اندیشه حصر عدد امامان را قرن‌های بعد و در کلمات برخی از اصحاب امامان و مولفان قرن چهارم پند داشته‌اند. اما با توجه به صحت و تواتر روایات در منابع فریقین و کثرت روایان از اصحاب پیامبر اکرم(ص) که عدد آنان متجاوز از سی نفر است و با ملاحظه قدمت منابع و مصادر، اینگونه تردیدها جای تعجب دارد.استمرار اعتقاد و باور به جانشینان دوازده‌گانه برای نبی اکرم از عصر صحابه و تابعان، هرگونه تردید را برطرف می‌سازد[۲۱].
  2. تعارض با روایات دیگر: ممکن است گفته شود روایات خلفای اثنی‌عشر با روایتی که در برخی منابع اهل سنت آمده است تعارض دارد زیرا از پیامبر اکرم(ص) نقل شده: «الْخِلَافَةُ بَعْدِی‏ ثَلَاثُونَ‏ ثُمَ‏ تَصِیرُ مُلْکاً»[۲۲]. اما باید دانست: اوّلاً این حدیث را برخی از منابع اهل سنت از فردی غیر معتبر نقل کرده‌اند. ثانیاً این خبر واحد نمی‌تواند با روایات کثیر در استمرار جانشینی دوازده نفر تا آخر الزمان معارضه کند. ثالثاً دلالت بر تبدیل خلافت به پادشاهی و سلطنت دارد و معلوم می‌‌شود پیامبر اکرم(ص) حقیقتاً از مدعیان خلافت بعد از سی سال سلب صلاحیت کرده است، لذا با روایات امامان دوازده‌گانه منافاتی ندارد. بنابراین یافتن مصداق و تطبیق احادیث ائمه اثنی‌عشر را بر حاکمان و زمامداران بعد از سی سال، برای اهل سنت مشکل‌تر می‌سازد[۲۳].
  3. عدم انطباق با امامان شیعه: نداشتن حکومت و خلافت ظاهری امامان شیعه موجب سؤال شده است چه اینکه به غیر از امیرمؤمنان(ع) و امام مجتبی(ع) آن هم در مدت زمان اندک، سایر امامان شیعه دارای حکومت و خلافت ظاهری و تسلط بر امور جامعه اسلامی نبودند، پس چگونه می‌توانند مصداق روایت ائمه اثنی‌عشر باشند که پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «لَا یَزَالُ‏ هَذَا الدِّینُ‏ عَزِیزاً مَنِیعاً إِلَی‏ اثْنَیْ‏ عَشَرَ خَلِیفَةً»[۲۴].
  1. اوّلاً امامت منصب الهی و استمرار هدایت پیامبران است و جایی برای انحصار معنی خلافت و جانشینی به خلافت و حکومت ظاهری باقی نمی‌ماند، زیرا وظیفه و شأن هادیان الهی نمی‌تواند منحصر به حکومت و زمامداری باشد.
  2. ثانیاً سخن نبی گرامی اسلام در معرفی و بیان جانشینان خود است و آنچه که باید واقع شود؛ نه آنچه صاحبان شوکت ظاهری بعد از آن حضرت بر سر امت اسلامی خواهند آورد.

نتیجه گیری

پرسش‌های وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۸۷؛ فرهنگ شیعه، ص ۲۴۵.
  2. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۴۴؛ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص ۳۳۳؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۸۷.
  3. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟
  4. مسند أبی داود الطیاسی، ص ۶۰۷، ترجمه روایت؟؟؟
  5. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟
  6. مسند احمد، ج۱، ص ۳۹۸.
  7. نقیب به معنای پیشوا و رئیس است. نقیب در اصل از ماده "نقب" (بر وزن نقد) گرفته شده که به معنی روزنه‌های وسیع، مخصوصاً راه‌های زیرزمینی می‌باشد. و به رئیس و رهبر یک جمعیت از آن جهت نقیب می‌‌گویند که از اسرار جمعیت آگاه است، گویی در میان آنها نقبی ایجاد کرده و از وضع آنها آگاه شده، و گاهی "نقیب" به کسی گفته می‌شود که رئیس جمعیت نیست و تنها معرف و وسیله شناسایی آنها است، و اگر به فضائل اشخاص عنوان "مناقب" اطلاق می‌شود، به خاطر آن است که با فحص و کنجکاوی باید از آنها آگاه گشت. تفسیر نمونه، ج۴، ص ۳۰۸.
  8. «و به راستی خداوند از بنی اسرائیل پیمان گرفت و از ایشان دوازده سرپرست را برانگیختیم» سوره مائده، آیه ۱۲.
  9. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟
  10. «سَمِعْتُ‏ رَسُولُ اللَّهِ(ص):‏ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَی کِنَانَةَ مِنْ وَلَدِ إِسْمَاعِیلَ وَ اصْطَفَی قُرَیْشاً مِنْ‏ کِنَانَةَ وَ اصْطَفَی مِنْ قُرَیْشٍ بَنِی‏ هَاشِمٍ وَ اصْطَفَانِی مِنْ بَنِی‏ هَاشِمٍ»؛ صحیح مسلم، ج۷، ص ۵۸ باب فضل نسب النبی(ص) و سایر منابع معتبر اهل سنت.
  11. صحیح مسلم، ج۶، کتاب الإماره، باب الناس تبع لقریش، ص ۳؛ مسند احمد، ج۵، ص ۹۰ و ۹۸.
  12. صحیح مسلم، ج۶، کتاب الإماره، باب الناس تبع لقریش، ص ۳؛ مسند احمد، ج۵، ص ۹۰ و ۹۸.
  13. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟
  14. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟
  15. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  16. «عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیَّ یَقُولُ لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی نَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ ص یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَرَفْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَمَنْ أُولُو الْأَمْرِ الَّذِینَ قَرَنَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِکَ فَقَالَ(ع)هُمْ خُلَفَائِی یَا جَابِرُ وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ بَعْدِی أَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْمَعْرُوفُ فِی التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِکُهُ یَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِیتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ سَمِیِّی وَ کَنِیِّی حُجَّةُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ بَقِیَّتُهُ فِی عِبَادِهِ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ذَاکَ الَّذِی یَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَی ذِکْرُهُ عَلَی یَدَیْهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا»؛ کمال الدین، ج۱، ص۲۵۳.
  17. «الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ أَنْتَ یَا عَلِیُّ وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ الَّذِی یَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَی ذِکْرُهُ عَلَی یَدَیْهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا»؛ بحار الأنوار، ج ۳۶، ص ۲۲۶.
  18. «نَحْنُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً مِنْهُمْ حَسَنٌ وَ حُسَیْنٌ ثُمَّ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ ع»؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۵۳۳، ح ۱۶.
  19. «دَخَلْتُ عَلَی فَاطِمَةَ(ع)وَ بَیْنَ یَدَیْهَا لَوْحٌ فِیهِ أَسْمَاءُ الْأَوْصِیَاءِ مِنْ وُلْدِهَا فَعَدَدْتُ اثْنَیْ عَشَرَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ(ع)ثَلَاثَةٌ مِنْهُمْ مُحَمَّدٌ وَ ثَلَاثَةٌ مِنْهُمْ عَلِیٌّ»؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۵۳۲، ح ۱۰.
  20. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۴۵.
  21. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟
  22. مسند احمد، ج۵، ص ۲۲۱.
  23. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟
  24. صحیح مسلم، ج۶، کتاب الإمارة، باب الناس تبع القریش، ص ۳؛ مسند احمد، ج۵، ص ۹۰ و ۹۸.
  25. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص؟؟؟