عدل: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۶۱: خط ۶۱:


==ارزش و جایگاه [[عدالت]]==
==ارزش و جایگاه [[عدالت]]==
*[[عدالت]] چه به عنوان یک صفت [[نفسانی]] و چه به عنوان یک [[رفتار اجتماعی]] در [[قرآن]] و [[روایات]] [[ستایش]] شده است. [[عدالت اجتماعی]] از نظر [[اسلام]] چنان [[ارزشمند]] است که [[قرآن کریم]] به عنوان [[هدف بعثت انبیا]] و [[انزال کتب]] و [[شرایع آسمانی]] از آن یاد می‌کند. {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref>. به همین [[دلیل]] [[خداوند متعال]] خود به [[عدالت]] [[فرمان]] داده، می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ}}<ref>«به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد» سوره نحل، آیه ۹۰.</ref>. و به [[انسان‌ها]] [[یادآوری]] می‌کند که [[منافع]] شخصی و [[روابط]] [[خانوادگی]] و [[خویشاوندی]] نباید مانع [[رفتار عادلانه]] شود. {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد» سوره نساء، آیه ۱۳۵.</ref>. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[عدالت]] را ستون [[جامعه انسانی]] و مایه [[پیشرفت]] و [[سرافرازی]] [[اسلام]] شمرده می‌فرماید: {{متن حدیث|جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ الْعَدْلَ قَوَاماً لِلْأَنَامِ وَ تَنْزِيهاً مِنَ الْمَظَالِمِ وَ الْآثَامِ وَ تَسْنِيَةً لِلْإِسْلَامِ}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۲۳.</ref>؛ [[خداوند]] [[پاک]] [[عدالت]] را مایه [[استواری]] [[مردمان]]، [[پاکی]] از [[ستم‌ها]] و [[گناهان]] و [[سرافرازی]] [[اسلام]] قرار داده است. [[عدالت]] جاذبه‌ای [[فطری]] دارد و در پیشگاه [[وجدان]] عمومی [[بشر]] [[ارزشمند]] و گرانقدر است. در سایه [[عدالت]] است که هرکسی به [[حق]] خویش میرسد، تعدّی و [[تجاوز]] از [[جامعه]] رخت برمی‌بندد و [[امنیت]] و [[آرامش]] [[حاکم]] می‌شود، به همین [[دلیل]] با [[سرشت]] اولیه [[انسانی]] سازگار است. [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|الْعَدْلُ أَحْلَى مِنَ الشَّهْدِ وَ أَلْيَنُ مِنَ الزُّبْدِ وَ أَطْيَبُ رِيحاً مِنَ الْمِسْكِ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۴۷.</ref>؛ [[عدالت]] از عسل شیرین‌تر از کره نرم‌تر و از مشک خوش‌بوتر است. و باز می‌فرماید: {{متن حدیث|الْعَدْلُ أَحْلَى مِنَ الْمَاءِ يُصِيبُهُ الظَّمْآنُ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۴۶؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۲۸۸.</ref>؛ [[عدالت]]، شیرین‌تر از آب زلالی است که [[تشنه]] کامی به آن دست مییابد. به همین [[دلیل]]، [[گریز]] از [[عدالت]]، [[گریز]] از [[سرشت]] [[پاک]] [[انسانی]] و برای [[انسان]] [[عیب]] است و حتی آنان که خود از [[عدالت]] سر باز میزنند، به این نقصان واقفند.
*[[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْدِلُوا فَإِنَّكُمْ تَعِيبُونَ عَلَى قَوْمٍ لَا يَعْدِلُونَ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۴۷؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۲۹۳.</ref>؛ از [[خدا]] [[پروا]] کنید و به [[عدالت]] [[رفتار]] کنید، زیرا شما خود به کسانی که [[عدالت]] نکنند خرده میگیرید. [[امام سجاد]]{{ع}} [[عدالت]] را یکی از سه رکن اصلی [[قوانین]] [[دین]] شمرده<ref>صدوق، خصال، ص۱۱۳.</ref> و [[امیرالمؤمنین]] [[ثواب]] [[عدالت]] را غیر قابل سنجش معرفی کرده، می‌فرماید: {{متن حدیث|شَيْئَانِ لَا يُوزَنُ ثَوَابُهُمَا: الْعَفْوُ وَ الْعَدْلُ}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۹۷.</ref>؛ دو چیز است که پاداششان به سنجش نمی‌آید: گذشت و [[عدالت]]. [[عدالت]] [[نفسانی]] نیز به عنوان یکی از انواع اصلی [[فضایل]]، [[برترین]] [[خصلت]]، نافع‌ترین خو، صفتی [[ایمانی]] و مجمع همه [[خوبی‌ها]] ستوده شده است. امیرالمؤمنین علی{{ع}} می‌فرماید: [[فضایل]] [[انسانی]] چهار نوع است... چهارمین نوع آن عدل است که بر پایه [[اعتدال]] قوای [[نفسانی]] است<ref>محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۱.</ref>. و می‌فرماید: {{متن حدیث|الْعَدْلُ أَفْضَلُ سَجِيَّةٍ}}<ref>میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۱۸.</ref>؛ عدل، [[برترین]] [[خوی]] [[انسانی]] است. و می‌فرماید: {{متن حدیث|أَكْرَمُ الْأَخْلَاقِ السَّخَاءُ وَ أَعَمُّهَا نَفْعاً الْعَدْلُ}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۱۲۲.</ref>؛ ارزشمندترین [[اخلاق]] [[سخاوت]] است و نافع‌ترین [[اخلاق]] عدل است. و می‌فرماید: {{متن حدیث|الْإِيمَانُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ عَلَى الصَّبْرِ وَ الْيَقِينِ وَ الْعَدْلِ وَ الْجِهَادِ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۵۰؛ صدوق، خصال، ص۲۳۱.</ref>؛ [[ایمان]] بر چهار پایه [[استوار]] است: [[صبر]] و [[یقین]] و عدل و [[جهاد]]. و می‌فرماید: {{متن حدیث|الْعَدْلُ رَأْسُ الْإِيمَانِ وَ جِمَاعُ الْإِحْسَانِ}}<ref>میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۱۹.</ref>؛ عدل اصل [[ایمان]] و مجمع همه خوبی‌هاست. و می‌فرماید: {{متن حدیث|الْعَدْلُ زِينَةُ الْإِيمَانِ}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۴، ص۱۳۱؛ ابوالفتح اربلی، کشف الغمه، ج۳، ص۱۳۹.</ref>؛ [[عدالت]] [[زینت]] [[ایمان]] است. و می‌فرماید: {{متن حدیث|غَايَةُ الْعَدْلِ أَنْ يَعْدِلَ الْمَرْءُ فِي نَفْسِهِ}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۴۹.</ref>؛ آخرین مرتبه [[عدالت]] آن است که [[انسان]] در نفس خویش برقرار کند.


==نسبیت [[عدالت]]==
==نسبیت [[عدالت]]==

نسخهٔ ‏۲۱ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۵۵

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث عدل است. "عدل" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل عدل (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

عدل یا عدالت مفهومی کلی است که در معنای قرار دادن هر چیزی در جای مناسب خود، اعطای حق هرکس به او آنطور که شایسته است، مساوات، انصاف و اعتدال بکار رفته است. عدل نقطه مقابل ظلم است.

چیستی عدل

  • عدالت از ابتدای تاریخ تاکنون همواره مورد توجه مردم عادی و اندیشمندان بوده و هست[۱]. ارسطو عدالت را سه قسم کرده است: وظیفه مردم نسبت به خداوند، حقوق افراد نسبت به یکدیگر و حقوق انسان نسبت به پدران و گذشتگان[۲]. مرحوم نراقی بین عدالت شخصی و فردی تفکیک قائل شده و معتقد است: در عدالت شخصی فرد به دنبال برقراری عدالت میان قوای درونی خود است و در عدالت فردی انسان به دنبال دفع ظلم از خود و دیگران[۳]. اکثر اندیشمندان مسلمان بیشتر به عدالت فردی (تعادل قوای درونی) نظر داشته‌اند تا عدالت اجتماعی، ولی در قرون اخیر در مغرب زمین عدالت فردی چندان اهمیتی نداشته، بلکه "عدالت اجتماعی" بیشتر مورد نظر بوده است[۴]. در شریعت اسلام عدالت چهار نوع است: عدل تکوینی (آفرینش مخلوقات)، عدل تشریعی(رابطه خدا ومردم، مردم با خدا و مردم با مردم)، عدالت فردی و عدالت اجتماعی[۵].[۶]
  • عدل در معنای عام خود به قرار دادن هر چیز به جای خود، اعطای حق هرکسی به او آن‌طور که شایسته آن است[۷]، مساوات، انصاف، میانه‌روی و رعایت حد اعتدال در هر امری معنا شده است[۸].
  • عدل نقطه مقابل ظلم است[۹]. غزالی عدل را به معنای اعطای حق به صاحبش و کار عادلانه را خلاف ستمگری می‌داند و معتقد است عدالت قانونی اخلاقی و طبیعی است[۱۰].
  • عدالت در قرآن هم ناظر به بُعد سلبی و هم ناظر به بُعد ایجابی است، یعنی هم نباید ظلم و ستم کرد و هم هر چیزی باید در جای خود قرار گیرد. در قرآن نه تنها بر تحقق عدالت در جامعه تأکید شده، بلکه برپایی قسط و عدل، فلسفه رسالت همه پیامبران و از اهداف اساسی دعوت پیامبران معرفی شده است[۱۱]: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ[۱۲]. وظیفه پیامبر از طرف خداوند، قضاوت عادلانه اعلام شده است: ﴿وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ[۱۳]. بخشی از آیات قرآن بیانگر جهان بینی بر محور عدالت هستند، از جمله: ﴿وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۱۴] و در آیه دیگر می‌‌فرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ[۱۵]. دسته‌ای از آیات نیز دعوت به برپایی و تحقق عدالت می‌کنند مانند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ[۱۶].[۱۷]
  • در نهج البلاغه، امیرالمؤمنین(ع) مفهوم گسترده‌ای برای عدالت بیان فرموده است: قرار دادن هر چیزی در جای خود: «عدالت کارها را بدان‌جا می‌نهد که باید باشند»[۱۸]. انصاف: در موارد متعددی حضرت علی(ع) انصاف را به معنای عدل به کار برده است؛ «عدالت یعنی انصاف»[۱۹]. مساوات: در حقوق عمومی به معنای برابری و در حقوق شخصی به معنای تفاوت و تناسب حق‌هاست[۲۰]. رعایت حقوق و رساندن حق به صاحب آن به تناسب مقدار آن[۲۱]. اعتدال و میانه روی در روابط و مناسبات شخصی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی[۲۲].[۲۳]. از نهج البلاغه برداشت می‌شود که امام علی(ع) عدالت را تدبیرکننده‌ای عمومی و فراگیر می‌داند که در پرتو آن همه انسان‌ها می‌توانند از سامانِ سیاسی، مدیریتی، اقتصادی، اجتماعی، قضایی و فرهنگی برخوردار می‌شوند. عدالت ملازمات و ضروریاتی دارد که بدون آنها محقق نمی‌شود؛ آزادی، اخلاق، حقوق و قانون. آن حضرت هرگز در پی تحقق عدالت آزادی، اخلاق، حقوق و قانون را زیر پا نگذاشته، بلکه برای اجرای عدالت، آنها را به تمام معنا پاس داشته است[۲۴].[۲۵]. ایستادگی امام بر محور عدالت تا جایی بود که حاضر نبود در ازای همه عالم ذره‌ای بی‌عدالتی کند و پوست جوی را از مورچه‌ای به ظلم بگیرد[۲۶].
  • در صحیفه سجادیه، امام زین العابدین(ع) توفیق گسترش عدل در عرصه‌های مختلف را از خداوند مسئلت می‌کنند، ولی تحقق عدالت فراگیر جهانی را که در آن ظلم و جور به دست فرزندشان، حضرت مهدی(ع) کاملاً نابود شود، بیان می‌نماید. ایشان در جای جای صحیفه سجادیه به موضوع عدل پرداخته است که به چند نمونه از آنها اشاره می‎‌شود: «بارخدایا بر محمد و آل او درود فرست؛ و مرا به میانه‌روی بهره‌مند گردان (که در گفتار و کردار از حد تجاوز نکرده تقصیر ننمایم) و مرا از درست‌کاران و راهنمایان به خیر و نیکی، و از بندگان شایسته بگردان و رستگاری قیامت و رهایی از دوزخ را روزی‌ام فرما»[۲۷]. «و آن (قرآن) را نوری قرار داده‌ای که ما با پیروی از آن از تاریکی‌های گمراهی و نادانی راه می‌یابیم، و شفا و بهبودی برای کسی که فهمیدن آن را از روی تصدیق و باور نمودن بخواهد؛ و برای شنیدنش خاموش گشته؛ و ترازوی عدل که زبانه‌اش از حق و درستی برنمی‌گردد؛ و نور هدایت و راهنمایی که حجت و دلیل آن از گواهان خاموش نمی‌شود و نشانه رهایی (از بدبختی‌ها) که هر کس قصد طریقه و روش آن را داشته باشد گمراه نمی‌گردد؛ و به هر که خود را به دست‌آویز عصمت و نگهداری آن بیاویزد مهالک و تباهی‌ها بر او دست نیابد»[۲۸]. امام سجاد(ع) علت عدالت خداوند را قدرت بی‌انتهای خدا ذکر می‌داند و می‌فرمایند: «و به فراهم شدن اسباب کار و راهنمایی‌ات به راه حق کمکم نما؛ و بر قصد و آهنگ شایسته و گفتار پسندیده و کردار نیکو یاری‌ام کن؛ و بی‌آنکه خود قوت و نیرو به من بخشیده باشی مرا به نیرو و قوت خود وامگذار»[۲۹].[۳۰]

رابطه عدل و انصاف

رابطه عدل و احسان

رابطه عدل و مساوات

  • مساوات به معنی برابری است. مساوات بین دو چیز به معنی برابر قرار دادن آن دو است[۴۱]. پیش از این دانستیم که عدالت به معنی رعایت استحقاق‌ها و نهادن هر چیز در جای مناسب خویش است؛ بنابراین در مفهوم عدالت دو عنصر اساسی استحقاق و جای مناسب وجود دارد که هیچ‌یک در مفهوم مساوات حضور ندارند. کسی که چیزی را به طور برابر بین دو یا چند نفر تقسیم می‌کند، مساوات را رعایت کرده است؛ ولی ممکن است حقوق آنها را رعایت نکرده و گرفتار ستم شده باشد؛ بنابراین، عدالت نه تنها به معنی مساوات و برابری نیست، بلکه مستلزم آن هم نیست. در اکثر موارد و مقامات، عدالت با نابرابری محقق می‌شود؛ برای نمونه، اگر ثروت ملی به طور یکسان بین آحاد جامعه تقسیم شود، بی‌گمان خالی از ستم نیست؛ چراکه حق همه یکسان نیست، عدالت رفتاری، صفت فعل است، خود، حق‌آفرین نیست. حقوق انسان‌ها با ملاک‌ها و میزان‌های دیگر و در مقامی پیش از مقام اجرای عدالت تعیین می‌شود. هنگامی که حق هرکسی معین شود، با مراعات آن حقوق، عدالت اجرا می‌شود. در جامعه انسانی، برخی با کار بیشتر و برخی دیگر با هوش سرشارتر، خدمات بیشتر و و بهتری به دیگران ارائه می‌کنند و در برابر آن استحقاق چیزی را پیدا می‌کنند که دیگران پیدا نکرده‌اند. برخی دیگر به خاطر سوابق و خدمات خود که آن هم به نوعی کار محسوب می‌شود، حقوقی بر عهده جامعه پیدا می‌کنند، و... بدیهی است که اگر بدون مراعات این حقوق به همه این افراد به طور یکسان پاداش دهیم، در حق آنها ستم روا داشته‌ایم؛ بنابراین به طور طبیعی اجرای عدالت مستلزم نوعی تفاوت است. این تفاوت نه تنها بی‌عدالتی نیست، بلکه لازمه عدالت است[۴۲].

گستره عدل

اصل عدالت یک اصل عقلایی و فرادینی است که ارزش ذاتی داشته و عمومیت دارد، یعنی هیچ شرط و محدودیت زمانی و مکانی ندارد[۴۳]. گسترۀ عدالت، چنان است که همه‌کس و همه‌چیز را دربر می‌گیرد و آباد می‌سازد[۴۴]. عدل در وسیع‌ترین مفهوم، شامل "حقوق خدا بر انسان"، "حقوق انسان بر انسان"، "حق انسان بر خودش" و حتی "حق اعضا و جوارح انسان بر او" هم می‌شود؛ در واقع مفهوم عدل، تقریباً برابر با همه ارزش‌های مثبت است[۴۵]، همچنان که نقطه مقابل آن، ظلم به معنای کار بیجا و تعدی، همه رذایل را شامل می‌شود[۴۶].[۴۷] عدالت هم از صفات خداوند است، هم در شاهد و قاضی و امام، شرط است، هم در پیشوا و رهبر باید باشد، تا بتواند قسط و عدالت را در جامعه تحقّق بخشد[۴۸].[۴۹] امام علی(ع) عدالت‌خواهی را از هر کار نیک و هر تلاش در راه خدا، برتر و والاتر می‌داند. در آموزه‌های آن حضرت، عدالت، محکم‌ترین بنیاد و مایۀ سلامت و بهروزی مردمان است و هیچ چیز به اندازه عدالت و عدالت‌خواهی ارزش و قیمت ندارد[۵۰]. بر همین اساس عدالت در اندیشۀ سیاسی اسلام و شیوۀ حکومت، نیز جایگاه مهمّی دارد[۵۱]، چنانچه فلسفه بعثت پیامبرانالگو:ص برپایی قسط و عدل بوده است[۵۲].

اقسام عدل

  1. عدل الهی: عدل یکی از صفات خداوند متعال و از مهم‌ترین اهداف بعثت انبیاء است[۵۳]. اهمیت عدل در دین مبین اسلام به قدری است که یکی از اصول پنج‌گانه مذهب تشیع را تشکیل می‌دهد. بی‌تردید خدا عادل است و جهان آفرینش، مظهر تام عدل الهی است: ﴿خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ[۵۴] و پیامبر(ص) می‌فرماید: «بِالْعَدْلِ قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ»[۵۵].
  2. عدل بشری: در این نوع از عدل، محور، انسان عادل است و رعایت عدل از سوی او در دو جایگاه فردی (نسبت به خود) و اجتماعی (نسبت به دیگران) مطرح می‌شود[۵۶]. مراد از عدل فردی، تلاش فرد در جهت ایجاد توازن و اعتدال درونی است. در روایات اسلامی از این نوع از عدل، به عنوان بزرگ‌ترین عدل نام برده‌اند: «غَايَةُ الْعَدْلِ أَنْ يَعْدِلَ الْمَرْءُ فِي نَفْسِهِ»[۵۷] (نهایت عدل آن است که آدمی عدل را در وجود خود برقرار سازد). وجود چنین توازن درونی، مقدمه و لازمه برقراری عدل در سطحی وسیع‌تر یعنی اجتماع می‌باشد[۵۸].

عدل الهی

عدل تکوینی

عدل تشریعی

عدل الهی در دنیا

مجری عدل الهی در دنیا

عدل الهی در آخرت

ساحت‌های عدل بشری

نخست: عدل فردی

عدل فقهی

عدل اخلاقی

عدل عاطفی

دوم: عدالت اجتماعی

عدالت فرهنگی

عدالت آموزشی
عدالت تبلیغاتی

عدالت علمی

عدالت سیاسی

عدالت اقتصادی

عدالت اداری

عدالت قضایی (عدالت حقوقی)

عدالت کیفری
عدالت جزایی

ارزش و جایگاه عدالت

نسبیت عدالت

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳. در محاورات افلاطون آمده است که سوفسطائیان به خشایارشاه حق داده‌اند که از ایران لشکر کشید و یونان را شکست داد؛ زیرا او فرد قدرتمندی بود... در بین فلاسفه اخیر هم نیچه بر این باور است و می‌گوید: «زور حق است».
  2. ابن مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراق، ترجمه حاجیه خانم امین، ص۲۱۹ - ۲۲۰؛ احمد نراقی، معراج السعاده، ص۵۱ - ۵۳.
  3. نجمه کیخا، مناسبات اخلاق و سیاست در اندیشه اسلامی، ص۱۳۵، ۱۳۷، ۱۳۸. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۹۶-۹۷.
  4. ر.ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۹.
  5. حمیدرضا حق شناس، رویکرد صحیفه سجادیه به اخلاق اجتماعی (پایان‌نامه کارشناسی ارشد رشته علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات، دانشگاه قم، ۱۳۸۶)، ص۸۰.
  6. ر.ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۲.
  7. فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۲۴۲. به نقل از اخلاق ناصری، ص۵۷ و ۶۷؛ احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۵-۳۵۶؛ دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۵.
  8. فرهنگ معارف اسلامی، ج۲، ص۲۴۲. به نقل از اخلاق ناصری، ص۵۷ و ۶۷؛ سیدعلی خان حسینی، ریاض السالکین، ج۳، ص۳۸۹.
  9. اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳.
  10. فلسفه اخلاق در اسلام، ترجمه عبدالحسین صافی، ص۳۱۷ – ۳۱۸.
  11. نجمه کیخا، مناسبات اخلاق و سیاست در اندیشه اسلامی، ص۱۶۶.
  12. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه 25.
  13. «و اگر میان آنان داوری کردی به داد داوری کن که خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره مائده، آیه 42.
  14. «و سخن پروردگارت به راستی و دادگری کامل شد؛ هیچ دگرگون کننده‌ای برای سخنان وی نیست و او شنوای داناست» سوره انعام، آیه 115.
  15. «خداوند همسنگ ذرّه‌ای ستم نمی‌ورزد» سوره نساء، آیه 40.
  16. «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد» سوره نساء، آیه 135.
  17. سعیدیان‌فر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۲۰۶-۲۱۳.
  18. «الْعَدْلُ یَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا»؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۳۷
  19. «الْعَدْلُ الْإِنْصَافُ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۲۳۱؛ نیز نک: کلام ۱۳۶ و نامه‌های ۵۱ و ۵۹
  20. «فَلْیَکُنْ أَمْرُ النَّاسِ عِنْدَکَ فِی الْحَقِّ سَوَاءً، فَإِنَّهُ لَیْسَ فِی الْجَوْرِ عِوَضٌ مِنَ الْعَدْلِ»؛ نهج البلاغه، نامه ۵۹؛ نیز نک: کلام ۱۲۶ و نامه‌های «وَ لَا یَیْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِکَ عَلَیْهِمْ»؛ ۲۷؛ «أَلَا وَ إِنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَکَ وَ قِبَلَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ فِی قِسْمَةِ هَذَا الْفَیْءِ سَوَاءٌ، یَرِدُونَ عِنْدِی عَلَیْهِ وَ یَصْدُرُونَ عَنْه»؛ ۴۳ و «وَ لَا یَیْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِکَ»؛ ۴۶
  21. «فَإِذَا أَدَّتْ الرَّعِیَّةُ إِلَی الْوَالِی حَقَّهُ وَ أَدَّی الْوَالِی إِلَیْهَا حَقَّهَا، عَزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶؛ نیز نک: کلام ۳۷ و حکمت ۱۶۶
  22. «عَلیکَ بِالْقَصدِ فِی الاُموُرِ فَمَنْ عَدَلَ عَنِ الْقَصدِ جارَ وَ مَنْ اَخَذَ بِهِ عَدَلَ»؛ غررالحکم، ۲ / ۳۱۵
  23. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۶.
  24. نهج البلاغه، خطبه‌های «أَمَّا قَوْلُکُمْ أَ کُلَّ ذَلِکَ کَرَاهِیَةَ الْمَوْتِ؟ فَوَاللَّهِ مَا أُبَالِی دَخَلْتُ إِلَی الْمَوْتِ أَوْ خَرَجَ الْمَوْتُ إِلَیَّ. وَ أَمَّا قَوْلُکُمْ شَکّاً فِی أَهْلِ الشَّامِ، فَوَاللَّهِ مَا دَفَعْتُ الْحَرْبَ یَوْماً إِلَّا وَ أَنَا أَطْمَعُ أَنْ تَلْحَقَ بِی طَائِفَةٌ فَتَهْتَدِیَ بِی وَ تَعْشُوَ إِلَی ضَوْئِی، وَ ذَلِکَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَقْتُلَهَا عَلَی ضَلَالِهَا وَ إِنْ کَانَتْ تَبُوءُ بِآثَامِهَا»؛ خطبه ۵۵؛ «وَ اعْلَمُوا أَنِّی إِنْ أَجَبْتُکُمْ رَکِبْتُ بِکُمْ مَا أَعْلَمُ وَ لَمْ أُصْغِ إِلَی قَوْلِ الْقَائِلِ وَ عَتْبِ الْعَاتِبِ»؛ خطبه ۹۲ و «فَإِذَا أَدَّتْ الرَّعِیَّةُ إِلَی الْوَالِی حَقَّهُ وَ أَدَّی الْوَالِی إِلَیْهَا حَقَّهَا، عَزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ وَ قَامَتْ مَنَاهِجُ الدِّینِ وَ اعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ الْعَدْلِ»؛ ۲۱۶، کلام‌های ۱۲۶، ۲۰۶ و «وَ بِالسِّیرَةِ الْعَادِلَةِ یُقْهَرُ الْمُنَاوِئُ»؛ ۲۲۴ و نامه‌های ۱؛ «و یشرع أمثلة العدل، فی صغیر الأمور و کبیرها و دقیقها و جلیلها»؛ ۲۵؛ «لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لاَ یُؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِیِّ غَیْرَ مُتَتَعْتِع»؛ ۵۳ و ۵۴
  25. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۸.
  26. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۷- ۵۵۸.
  27. «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ مَتِّعْنِی بِالاقْتِصَادِ، وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَهْلِ السَّدَادِ، وَ مِنْ أَدِلَّةِ الرَّشَادِ، وَ مِنْ صَالِحِ الْعِبَادِ، وَ ارْزُقْنِی فَوْزَ الْمَعَادِ، وَ سلَامَةَ الْمِرْصَادِ»؛ صحیفه سجادیه، دعای بیستم.
  28. «وَ جَعَلْتَهُ نُوراً نَهْتَدِی مِنْ ظُلَمِ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهَالَةِ بِاتِّبَاعِهِ، وَ شِفَاءً لِمَنْ أَنْصَتَ بِفَهَمِ التَّصْدِیقِ إِلَی اسْتِمَاعِهِ، وَ مِیزَانَ قِسْطٍ لَا یَحِیفُ عَنِ الْحَقِّ لِسَانُهُ، وَ نُورَ هُدًی لَا یَطْفَأُ عَنِ الشَّاهِدِینَ بُرْهَانُهُ، وَ عَلَمَ نَجَاةٍ لَا یَضِلُّ مَنْ أَمَّ قَصْدَ سُنَّتِهِ، وَ لا تَنَالُ أَیْدِی الْهَلَکَاتِ مَنْ تَعَلَّقَ بِعُرْوَةِ عِصْمَتِهِ»؛ صحیفه سجادیه، دعای چهل و دوم:
  29. «وَ أَیِّدْنِی بِتَوْفِیقِکَ وَ تَسْدِیدِکَ‌، وَ أَعِنِّی عَلَی صَالِحِ النِّیَّةِ، وَ مَرْضِیِّ الْقَوْلِ، وَ مُسْتَحْسَنِ الْعَمَلِ، وَ لَا تَکِلْنِی إِلَی حَوْلِی وَ قُوَّتِی دُونَ حَوْلِکَ وَ قُوَّتِکَ»؛ صحیفه سجادیه، دعای ششم:
  30. ر.ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۷۲.
  31. خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۷، ص۱۳۳؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ج۹، ص۳۳۳؛ زبیدی؛ تاج العروس، ج۱۲، ص۵۰۲.
  32. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۲، ص۵۳۳.
  33. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۲، ص۵۳۳.
  34. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج14، ص54.
  35. «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد» سوره نحل، آیه ۹۰.
  36. «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد» سوره نحل، آیه ۹۰.
  37. محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۳۴.
  38. میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۲۵۲.
  39. صحیفه سجادیه، دعای مکارم الاخلاق.
  40. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج14، ص55.
  41. لوئیس معلوف، المنجد، ص۳۶۶.
  42. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج14، ص56.
  43. ر.ک: سعیدیان‌فر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۲۰۶-۲۱۳.
  44. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۶- ۵۵۷.
  45. اخلاق در قرآن، ج۳، ص۱۳۳.
  46. احمد نراقی، معراج السعاده، ص۳۶۲ – ۳۶۳.
  47. ر.ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۵۰.
  48. نراقی «جامع السعادات»، ج ۱ ص ۵۱
  49. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۸۳.
  50. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۵۵۴- ۵۵۵.
  51. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۸۳.
  52. ر.ک: سعیدیان‌فر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۲۰۶-۲۱۳.
  53. ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.
  54. «خداوند آسمان‌ها و زمین را راستین آفرید» سوره عنکبوت، آیه ۴۴.
  55. ابن ابی الجمهور، عوالی اللئالی، ج۴، ص۱۰۳.
  56. صحیفه امام، ج۱۱، ص۳۸۶.
  57. آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ص۲۳۶، ش۴۷۵۷.
  58. خاکبان، سلیمان، یوسفی، رقیه، عدل اسلامی، منظومه فکری امام خمینی
  59. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.
  60. «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد» سوره نحل، آیه ۹۰.
  61. «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد» سوره نساء، آیه ۱۳۵.
  62. علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۲۳.
  63. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۴۷.
  64. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۴۶؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۲۸۸.
  65. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۴۷؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۲۹۳.
  66. صدوق، خصال، ص۱۱۳.
  67. علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۹۷.
  68. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۱.
  69. میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۱۸.
  70. علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۱۲۲.
  71. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۵۰؛ صدوق، خصال، ص۲۳۱.
  72. میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۱۹.
  73. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۴، ص۱۳۱؛ ابوالفتح اربلی، کشف الغمه، ج۳، ص۱۳۹.
  74. علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۴۹.