امنیت در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۳۵: خط ۳۵:


آن [[شریعت]] و روش، گویی مسیری است که افراد، دلخواهانه به هر وسیله و ابزاری چنگ نزنند، تا به [[هدف]] خود برسند. مسلط شدن ملاک‌ها و نه خواسته‌های شخصی، امری است که در گام اول، زمینه‌سازی [[امنیت روانی]]، در گام دوم امنیت سیاسی و در مرحله سوم، عدالت سیاسی را فراهم می‌کند.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[عدالت سیاسی در قرآن کریم (کتاب)|عدالت سیاسی در قرآن کریم]]، ص ۲۵۵.</ref>
آن [[شریعت]] و روش، گویی مسیری است که افراد، دلخواهانه به هر وسیله و ابزاری چنگ نزنند، تا به [[هدف]] خود برسند. مسلط شدن ملاک‌ها و نه خواسته‌های شخصی، امری است که در گام اول، زمینه‌سازی [[امنیت روانی]]، در گام دوم امنیت سیاسی و در مرحله سوم، عدالت سیاسی را فراهم می‌کند.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[عدالت سیاسی در قرآن کریم (کتاب)|عدالت سیاسی در قرآن کریم]]، ص ۲۵۵.</ref>
==امنیت از تهدید و تحدید==
با فراگیر شدن [[امنیت سیاسی]]، همه افراد در نسبت با [[قدرت]] یکسانند، اگر کسی که به میز قدرت، نزدیک است با کسی که در حزبی مستقل فعالیت [[سیاسی]] دارد، همسان نباشند و فرد مستقل با توجه به آن تکاپوی سیاسی از [[حقوق اجتماعی]] - سیاسی، [[امنیت]] شغلی، [[مالی]] و عرضی برخوردار نباشد، آن [[جامعه]] گرفتار ناعدالتی است. با حضور امنیت سیاسی در جامعه، همگان در تعامل با قدرت، صاحب حقند و هر کس که در آن دایره قرار گیرد و اصل آن را بپذیرد و [[انکار]] نکند، دارای [[مصونیت]] و امنیت است. با این امنیت، نباید افرادی از امکانات قدرت و [[سیاست]] برخوردار باشند و هر گونه که [[دوست]] دارند با [[شهروندان]] و منتقدان [[قدرت سیاسی]]، [[رفتار]] کنند، [[آرامش]] و امنیت دیگران را سلب کنند و دیگرانی هماره در [[ترس]] و [[ناامنی]] سر کنند، [[تهدید]] شوند و [[حقوق]]، امتیازها و فرصت‌های آنان، تحدید گردد.
در [[کلام خداوند]]، بر امنیت و اهمیت آن تأکید شده است<ref>در آیات بسیاری از قرآن کریم از امنیت، صحبت به میان آمده است: از جمله این آیات: {{متن قرآن|أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا حَرَمًا آمِنًا وَيُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ}} [«آیا ندیده‌اند که ما حرمی امن پدید آوردیم (که در آن هیچ چیز را در نمی‌برند) در حالی که (بیرون از شهر مکّه) مردم از پیرامونشان ربوده می‌شوند؟ پس آیا به باطل باور دارند و نعمت خداوند را انکار می‌کنند؟» سوره عنکبوت، آیه ۶۷] و: {{متن قرآن|وَاذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِيلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِي الْأَرْضِ تَخَافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآوَاكُمْ}} [«و به یاد آورید هنگامی را که شما در این (سر) زمین گروه اندکی بودید ناتوان به شمار آمده، که می‌هراسیدید مردم (مشرک) شما را بربایند، تا اینکه (خداوند) به شما جا داد و با یاوری خویش از شما پشتیبانی کرد و از چیزهای پاکیزه روزیتان داد باشد که سپاس گزارید» سوره انفال، آیه ۲۶].</ref>، [[خداوند]] از {{متن قرآن|بَلَدًا آمِنًا}}<ref>  «شهری امن» سوره بقره، آیه ۱۲۶.</ref> یا {{متن قرآن|قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً}}<ref>  «و خداوند شهری را مثل آورد که در امن و آرامش بود» سوره نحل، آیه ۱۱۲.</ref> یعنی شهری که در آن [[امنیت]] و [[آرامش]] است و هر گونه، [[ترس]]، [[وحشت]] و اضطرابی وجود ندارد، صحبت کرده است<ref>برای تفصیل این بحث ر.ک: سیدکاظم سیدباقری، قدرت سیاسی در قرآن کریم، ص۲۱۴ به بعد.</ref>. چشمگیر است که «امنیت» و «اطمینان و آرامش» در کنار هم قرار گرفته‌اند. [[حضرت ابراهیم]] یکی از دعاهایش به درگاه [[خداوند]] آن بود: {{متن قرآن|رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا}}<ref>  «پروردگارا! این شهر را امن گردان» سوره ابراهیم، آیه ۳۵.</ref>.
نکته ظریف آنکه خداوند در [[آیه]] قبل به نعمت‌های خود به [[بندگان]] اشاره دارد و اینکه اگر [[نعمت‌های خدا]] را بشمارید، هرگز آنها را شماره نتوانید کرد<ref>{{متن قرآن|وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ}}  «و از هر چه خواستید به شما داده است و اگر نعمت خداوند را بر شمارید نمی‌توانید شمار کرد؛ بی‌گمان انسان ستمکاره‌ای بسیار ناسپاس است» سوره ابراهیم، آیه ۳۴.</ref>؛ گویی این آیه می‌خواهد به خواننده، بفهماند که یکی از نعمت‌های بزرگ خداوند، امنیت است، هر چند [[انسان]]، گاه به این [[نعمت]]، کم توجه و گاه بی‌اعتناست. آیه، حکایت از آن دارد که نعمت امنیت، [[ضرورت]] [[زندگی]] انسان است که او بزرگی و [[عظمت]] آن را در می‌یابد<ref>سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۴، ص۲۱۰۹.</ref>.
در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}}<ref>  «ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم» سوره احزاب، آیه ۷۲.</ref> «امانت»، از ریشه لغت «امن» گرفته شده است؛ در [[روایات تفسیری]] [[شیعی]] آمده است که منظور از [[امانت]]، [[ولایت]] [[علی ابن ابی طالب]]{{ع}} است، در روایتی از [[امام رضا]]{{ع}} آمده است که فرمود: {{متن حدیث|الْأَمَانَةُ الْوَلَايَةُ مَنِ‏ ادَّعَاهَا بِغَيْرِ حَقٍّ‏ كَفَرَ}}<ref>سیدهاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۹۹؛ ر.ک: عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نور الثقلین، ج۴، ص۳۱۰.</ref>.
برخی دیگر معتقدند منظور از «امانت»، [[توحید]]، [[عدالت]]، [[عقل]]، [[دین]]، [[اختیار]]، [[اراده]]، [[مسئولیت‌پذیری]] یا نعمت‌های مادی مانند چشم و گوش است<ref>برای مشاهده اقوال، ر.ک: راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۹۰؛ سید هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۹۹؛ جلال الدین سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۵، ص۲۲۶.</ref>. اما به نظر می‌رسد هیچ از این اقوال، با هم تضاد و ناهماهنگی ندارند و می‌تواند هر کدام از این موارد، ذکر مصداق از آن [[امانت الهی]] باشد؛ برای نمونه اگر منظور «عدالت» باشد، از یک نگاه، تأکید می‌شود که [[دادگری]] را تنها کسی می‌تواند، عملیاتی کند و [[سرپرستی]] [[جامعه]] را بر عهده گیرد که دارای [[مقام ولایت]] باشد، از دیگر سو، با فراگیری آن، جامعه، روی [[امنیت]] به خود خواهد دید. جامعه‌ای که در آن، [[امانت]] به [[امانتدار]] [[واقعی]] واگذار شود، عدالت و امنیت را در کنار هم تجربه خواهد کرد؛ زیرا ریشه همه [[ناامنی‌ها]]، بی‌عدالتی‌هاست، وقتی عدالتی برقرار بشود که منطبق با [[فطرت]] و [[سرشت]] بشری است، [[ناامنی]] از جامعه رخت برخواهد بست.
همچنین در [[قرآن کریم]]، آمده است که امنیت و [[آرامش]] از آن کسانی است که [[ایمان]] خود را با [[ظلم]] در هم نیامیخته باشند:
{{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ}}<ref>  «آنان که ایمان آورده‌اند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالوده‌اند، امن (و آرامش) دارند و رهیافته‌اند» سوره انعام، آیه ۸۲.</ref>.
در این [[آیه]]، ظلم که بیرون رفتن از [[اعتدال]] و [[میانه‌روی]] است، نکره آورده شده و در [[سیاق]] [[نفی]] است که افاده عمومیت می‌کند و هر گونه ستمی را شامل می‌شود، اما از سیاق این آیه و [[آیات]] قبل به دست می‌آید که ظلم، مانع از [[ظهور]] ایمان و آثار [[نیک]] آن می‌شود و مراد، ظلمی است که ایمان را می‌پوشاند، با این همه، به نظر می‌رسد [[ظلم]]، حوزه [[اجتماعی]] را که دایره وسیع‌تر و خطرناک‌تر از [[ظلم فردی]] دارد را شامل می‌شود. گویی با [[ایمان واقعی]] که به [[ستم]] [[آلوده]] نشده باشد، [[حقیقت]] [[امن]] و [[آرامش]] دست می‌یابد، [[امنیتی]] که به [[قدرت]] پایان‌ناپذیر [[خداوند]] متصل می‌شود. در [[تفسیر]] «من [[هدی]] القرآن»، ذیل این [[آیه]] آمده است جامعه‌ای را [[تصور]] کنیم که [[ریاست]] آن با [[طاغوت]] است و از [[طبیعت]] می‌ترسد و قربانیانش را به خدایگان دریا، [[جنگ]] یا [[بهار]] پیشکش می‌کند، آن‌گونه که در [[مصر]] چنین می‌کردند، همچنین جامعه‌ای را که بر آن [[حکومتی]] [[دادگر]]، [[فرمان]] می‌راند، با طبیعت، [[مبارزه]] می‌کند و آن را مغلوب خود می‌کند، آیا کدام یک از این دو [[جامعه]]، دارای امن و آرامش است. آیا ستم طاغوتی، بیشتر [[امنیت]] می‌آورد یا جامعه عادلانه همراه با [[تمدن]]؟ [[آزادی]] از [[ترس]] [[ستمگر]]، ما را بر آن می‌دارد تا آزادانه در کمال آرامش، به [[جست‌وجوی حقیقت]] پردازیم، از آن نترسیم و توان یابیم، در این موقعیت است که به [[هدایت]] می‌رسیم، آغاز هر دانشی، با [[احساس امنیت]] است، گویی از همین روی است که در آیه [[مبارک]]، هدایت بعد از امنیت است<ref>سید محمدتقی مدرسی، من هدی القرآن، ج۳، ص۱۲۰.</ref>؛ پس در این آیه، [[ایمان]]، ستم نکردن، امنیت و هدایت در کنار هم قرار می‌گیرند، امری که جامعه را به سوی [[عدالت]] می‌رساند.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[عدالت سیاسی در قرآن کریم (کتاب)|عدالت سیاسی در قرآن کریم]]، ص ۲۵۶.</ref>
==امنیت و حرمت انسان==
جلوه‌ای از این [[امنیت فراگیر]] که در بردارنده همه افراد [[جامعه]] خواهد بود، آن است که در [[ادبیات]] [[قرآن کریم]]، [[انسان]] به معنای مطلق آن، بدون آنکه به کمیت او نگریسته شود، دارای [[حرمت]] و [[امنیت]] است:
{{متن قرآن|مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا}}<ref>  «به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را -جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است؛ و بی‌گمان پیامبران ما برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آوردند آنگاه بسیاری از ایشان از آن پس، در زمین گزافکارند» سوره مائده، آیه ۳۲.</ref>.
این [[آیه]]، یکی از کلیدی‌ترین و مبنایی‌ترین [[آیات]] امنیت است، تا زمانی که در نرم افزار یک [[نظام سیاسی]] و [[فکری]]، چنین اندیشه‌ای وجود نداشته باشد، امنیت و حرمت انسان هم در حاشیه خواهد بود. در [[مکتب اسلام]]، انسان، بدون در نظر گرفتن رنگ، نژاد، جنسیت و [[مذهب]]، دارای [[کرامت]] و [[احترام]] است؛ امری که مبنای [[امنیتی]] همه جانبه است و می‌تواند ما را به جامعه عدالت‌مدار رساند. به تعبیر [[علامه طباطبایی]]، بیان آیه کنایه از آن است که همه [[مردم]] دارای یک [[حقیقت]] انسانی‌اند که در همگان وجود دارد و همه در آن [[حق]] برابر و مساویند، پس کسی که یکی از افراد [[انسانی]] را بکشد، همانند کسی است که همه را کشته است<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۱۷.</ref> و این امر [[تجاوز]] به حق ذاتی [[زندگی]] است که همه [[انسان‌ها]] در آن مشترکند، همچنین است شخصی که [[قتل]] را از نفسی دور کند، گویی همه انسان‌ها را زنده کرده است<ref>برای تفصیل این بحث، ر.ک: سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۲، ص۸۷۸.</ref>.
در آیه‌ای دیگر بر امنیت [[جان]] [[مؤمنان]]، سفارش بسیار می‌شود و [[قاتل]] به عذابی دردناک، [[انذار]] می‌گردد: {{متن قرآن|وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا}}<ref>  «و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد کیفر او دوزخ است که در آن جاودانه خواهد بود و خداوند بر او خشم می‌گیرد و لعنت می‌فرستد و برای او عذابی سترگ آماده می‌کند» سوره نساء، آیه ۹۳.</ref>.
این رویکرد ما را به همه‌گیر شدن [[امنیت]] در [[جامعه]] [[بشارت]] می‌دهد، [[امنیتی]] فراگیر که همه افراد را در سطوح مختلف جامعه در بر می‌گیرد، طبعاً این امنیت در [[ارتباط]] با [[قدرت سیاسی]] که هماره در معرض [[نقد]]، بررسی و چالش است، از شدتی بیشتر برخوردار است و همین امر است که آن را به شاخص در [[عدالت سیاسی]] تبدیل می‌کند. سهم عمده‌ای از ایجاد [[آرامش]] یا [[ناآرامی]] [[سیاسی]] - [[اجتماعی]] را قدرت سیاسی به وجود می‌آورد؛ با رویکرد [[امنیت فراگیر]]، [[مدارا]] و [[هم‌دلی]] [[قدرت]] با [[شهروندان]] و منتقدان، می‌توان [[امید]] داشت تا گام‌های اولیه حرکت به سوی عدالت سیاسی برداشته شود.
وقتی از این عنصر تشکیل‌دهنده سخن به میان می‌آید، شهروندانی که [[نظام سیاسی]] موجود را پذیرفته‌اند و خواهان رسیدن به [[عدالت]] و مزایای آن از مسیر تعریف شده آن هستند، باید در دایره امنیت قرار گیرند و از همه مزایای آن به ویژه در عرصه [[امنیت سیاسی]]، [[روانی]] و [[فکری]] برخوردار باشند و افراد بی‌آنکه [[احساس]] [[ناامنی]] و خطر کنند، با قدرت، مواجهه انتقادی داشته باشند، بتوانند آزادانه دیدگاه خود را بیان کنند و حتی در عرصه [[امنیت روانی]] و موقعیتی، وضعیت به نحوی نباشد که اندیشه‌ور منتقد، دچار خودسانسوری گردد. به نظر می‌رسد این [[وظیفه]] بیش از هر فرد یا سازمانی، بر عهده [[حکومت]] و قدرت [[حاکم]] است تا بکوشد، این عنصر بنیادین عدالت سیاسی در جامعه، دست‌یافتنی گردد. طبیعی است که در این حیطه، کسانی که [[محارب]]، [[یاغی]] یا براندازند، خود عامل ناامنی به شمار می‌روند و در چرخه [[امنیت]] قرار نمی‌گیرند و [[عقل]] [[سلیم]] نیز امنیت آنان را قبول نمی‌کند، زیرا ایجاد امنیت برای آنان، به معنای نا امنی برای [[جامعه]] است.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[عدالت سیاسی در قرآن کریم (کتاب)|عدالت سیاسی در قرآن کریم]]، ص ۲۶۰.</ref>


==منابع==
==منابع==

نسخهٔ ‏۲۳ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۲۰


اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اأمن (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

امنیت در واژه‌نامه فقه سیاسی

برخورداری از امنیت در زندگی اجتماعی، یکی از آرمان‌های دیرین بشری است. امنیت در اسلام، از اصول مهمّ زندگی و عنصر ضروری، در بهره‌وری از مواهب حیات بشر تلقی شده است. موارد زیر گواه بر گفتار فوق است:

  1. ایمان همراه با عمل- که مورد تأکید اسلام است - برای انسان، امنیت به ارمغان می‌آورد[۸][۹].
  2. قرآن، مقدس‌ترین مکان (کعبه) را به صفت "امن" توصیف می‌کند[۱۰].
  3. قرآن، از شهری که برخوردار از امنیت باشد، به عنوان "شهر نمونه" نام می‌برد[۱۱].
  4. امنیت، پاداش تقوا در روز سرنوشت است[۱۲].
  5. هدف از اقامه حکومت نیز، تأمین امنیت جامعه است[۱۳].

امنیت، همواره از سوی عواملی چون تجاوز[۱۴]، ستم‌گری و ستم‌پذیری[۱۵] و ارعاب[۱۶] و استکبار[۱۷] مورد تهدید بوده و هست[۱۸].

امنیت فراگیر

یکی از مؤلفه‌های عدالت سیاسی بهره‌مندی همه شهروندان از امنیت فراگیر است، منظور آن است که افراد جامعه، از همه ساحت‌های امنیت مانند امنیت سیاسی، امنیت فرهنگی، امنیت روانی، امنیت اقتصادی و امنیت اندیشگی برخوردار باشند. اولین وظیفه قدرت حاکم، بازداشتن کسانی است که امنیت جامعه را بر هم می‌زنند. در امنیت سیاسی، بر رهایی از ترس، خطر و احساس دوری از هر گونه تهدید تأکید می‌شود. در اصل این واژه نیز آرامش، رفع ترس، وحشت و دلهره وجود دارد، فرد ایمن، یعنی مصون از ترس[۱۹]. در «مفردات» نیز آرامش و نبود ترس، معنا شده است[۲۰].

شیخ طوسی در تفسیر تبیان می‌نویسد که «امن»، نقیض «خوف» و ترس است و آرامش نفس برای برانداختن ضرر و تباهی است[۲۱]. وی به آرامش روانی و براندازی ستم و تباهی اشاره می‌کند. در گستره امنیت، بیش از هر چیز، آرامش روانی و درونی، دارای ارزش و اهمیت می‌شود، امنیتی که رابطه فرد و جامعه، شهروندان و حاکم اسلامی را رابطه‌ای محبت‌آمیز، قانونی و سنجیده می‌سازد و نقشی پیش‌گیرانه در برابر عوامل ناامنی دارد و بستر را فراهم می‌کند تا امنیت سیاسی و بیرونی آسان و همه‌گیر شود؛ در قرآن کریم با تأکید بر آرامش درونی آمده است: ﴿أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ[۲۲]. با آرامش درونی، همگان، احساس امنیت می‌کنند، امری که خواسته جامعه است. با امنیت روانی، امنیت فکری و اندیشگی نیز در جامعه شکل می‌گیرد، امری که برای نمونه بستر را برای کشمکش علمی و چالش فکری برای اجرایی کردن عدالت و راهکارهای دستیابی به آن آماده می‌کند. احساس امنیت در همه ساحت‌های آن به ویژه عرصه سیاسی - اجتماعی، با حکمران عادل، قانون‌گذاری، سیاست‌گذاری‌های شایسته، اجرای قوانین و خط‌مشی‌های عدل‌محور، در نظر داشتن مصالح جامعه اسلامی و جلوگیری از تجاوزطلبی فردی و جمعی به دست می‌آید.

هنگامی که در جامعه، امنیت سیاسی- فکری فراهم باشد یعنی امکانات اندیشه‌ورزی آماده است، اراده، فکر و نظریه قدرت مسلط بر جامعه تحمیل نمی‌شود، سخن از یک نظریه و دیدگاه خاص نیست، نظریه‌ای که در جهت منافع و خواست‌های جناحی، گروهی، حزبی و طبقاتی خاصی باشد. با این آرامش فکری و رویکرد به آن، تحریف حقایق و اختناق فکری در جامعه بی‌معنی می‌شود، بستر برای تولید علم و نظریه‌پردازی فراهم می‌گردد و در تضارب آرا و امنیت فکری به وجود آمده، اندیشه‌ای که از استواری بیشتری برخوردار باشد، رشد می‌کند و می‌بالد، با آن امنیت، هر کس آزادانه، می‌اندیشد، آگاهانه و با احساس امنیت، بر می‌گزیند، لذا امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید: «اضرب بَعْضَ الرَّأْيِ علی بَعْضٍ يَتَوَلَّدُ مِنْهُ‏ الصَّوَابُ‏»[۲۳]. همان‌گونه که قبلاً اشاره کردیم، قانون‌محوری یکی از مؤلفه‌های عدالت سیاسی است، امری که با عملی شدن آن، یکی از گام‌های مهم در امنیت سیاسی فراهم می‌گردد. هنگامی که قانون، مدار امور باشد، جلوی رفتارهای خودسرانه گرفته می‌شود؛ امری که در احساس امنیت روانی و درونی تأثیری بنیادین دارد، با مقید بودن امور به قانون، می‌توان جامعه را به ملاک و سنجه‌ای فراتر از میل و خواسته‌های شخصی مطمئن کرد. در قرآن کریم می‌خوانیم: ﴿لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا[۲۴].

آن شریعت و روش، گویی مسیری است که افراد، دلخواهانه به هر وسیله و ابزاری چنگ نزنند، تا به هدف خود برسند. مسلط شدن ملاک‌ها و نه خواسته‌های شخصی، امری است که در گام اول، زمینه‌سازی امنیت روانی، در گام دوم امنیت سیاسی و در مرحله سوم، عدالت سیاسی را فراهم می‌کند.[۲۵]

امنیت از تهدید و تحدید

با فراگیر شدن امنیت سیاسی، همه افراد در نسبت با قدرت یکسانند، اگر کسی که به میز قدرت، نزدیک است با کسی که در حزبی مستقل فعالیت سیاسی دارد، همسان نباشند و فرد مستقل با توجه به آن تکاپوی سیاسی از حقوق اجتماعی - سیاسی، امنیت شغلی، مالی و عرضی برخوردار نباشد، آن جامعه گرفتار ناعدالتی است. با حضور امنیت سیاسی در جامعه، همگان در تعامل با قدرت، صاحب حقند و هر کس که در آن دایره قرار گیرد و اصل آن را بپذیرد و انکار نکند، دارای مصونیت و امنیت است. با این امنیت، نباید افرادی از امکانات قدرت و سیاست برخوردار باشند و هر گونه که دوست دارند با شهروندان و منتقدان قدرت سیاسی، رفتار کنند، آرامش و امنیت دیگران را سلب کنند و دیگرانی هماره در ترس و ناامنی سر کنند، تهدید شوند و حقوق، امتیازها و فرصت‌های آنان، تحدید گردد. در کلام خداوند، بر امنیت و اهمیت آن تأکید شده است[۲۶]، خداوند از ﴿بَلَدًا آمِنًا[۲۷] یا ﴿قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً[۲۸] یعنی شهری که در آن امنیت و آرامش است و هر گونه، ترس، وحشت و اضطرابی وجود ندارد، صحبت کرده است[۲۹]. چشمگیر است که «امنیت» و «اطمینان و آرامش» در کنار هم قرار گرفته‌اند. حضرت ابراهیم یکی از دعاهایش به درگاه خداوند آن بود: ﴿رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا[۳۰].

نکته ظریف آنکه خداوند در آیه قبل به نعمت‌های خود به بندگان اشاره دارد و اینکه اگر نعمت‌های خدا را بشمارید، هرگز آنها را شماره نتوانید کرد[۳۱]؛ گویی این آیه می‌خواهد به خواننده، بفهماند که یکی از نعمت‌های بزرگ خداوند، امنیت است، هر چند انسان، گاه به این نعمت، کم توجه و گاه بی‌اعتناست. آیه، حکایت از آن دارد که نعمت امنیت، ضرورت زندگی انسان است که او بزرگی و عظمت آن را در می‌یابد[۳۲]. در تفسیر آیه ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ[۳۳] «امانت»، از ریشه لغت «امن» گرفته شده است؛ در روایات تفسیری شیعی آمده است که منظور از امانت، ولایت علی ابن ابی طالب(ع) است، در روایتی از امام رضا(ع) آمده است که فرمود: «الْأَمَانَةُ الْوَلَايَةُ مَنِ‏ ادَّعَاهَا بِغَيْرِ حَقٍّ‏ كَفَرَ»[۳۴].

برخی دیگر معتقدند منظور از «امانت»، توحید، عدالت، عقل، دین، اختیار، اراده، مسئولیت‌پذیری یا نعمت‌های مادی مانند چشم و گوش است[۳۵]. اما به نظر می‌رسد هیچ از این اقوال، با هم تضاد و ناهماهنگی ندارند و می‌تواند هر کدام از این موارد، ذکر مصداق از آن امانت الهی باشد؛ برای نمونه اگر منظور «عدالت» باشد، از یک نگاه، تأکید می‌شود که دادگری را تنها کسی می‌تواند، عملیاتی کند و سرپرستی جامعه را بر عهده گیرد که دارای مقام ولایت باشد، از دیگر سو، با فراگیری آن، جامعه، روی امنیت به خود خواهد دید. جامعه‌ای که در آن، امانت به امانتدار واقعی واگذار شود، عدالت و امنیت را در کنار هم تجربه خواهد کرد؛ زیرا ریشه همه ناامنی‌ها، بی‌عدالتی‌هاست، وقتی عدالتی برقرار بشود که منطبق با فطرت و سرشت بشری است، ناامنی از جامعه رخت برخواهد بست. همچنین در قرآن کریم، آمده است که امنیت و آرامش از آن کسانی است که ایمان خود را با ظلم در هم نیامیخته باشند: ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ[۳۶].

در این آیه، ظلم که بیرون رفتن از اعتدال و میانه‌روی است، نکره آورده شده و در سیاق نفی است که افاده عمومیت می‌کند و هر گونه ستمی را شامل می‌شود، اما از سیاق این آیه و آیات قبل به دست می‌آید که ظلم، مانع از ظهور ایمان و آثار نیک آن می‌شود و مراد، ظلمی است که ایمان را می‌پوشاند، با این همه، به نظر می‌رسد ظلم، حوزه اجتماعی را که دایره وسیع‌تر و خطرناک‌تر از ظلم فردی دارد را شامل می‌شود. گویی با ایمان واقعی که به ستم آلوده نشده باشد، حقیقت امن و آرامش دست می‌یابد، امنیتی که به قدرت پایان‌ناپذیر خداوند متصل می‌شود. در تفسیر «من هدی القرآن»، ذیل این آیه آمده است جامعه‌ای را تصور کنیم که ریاست آن با طاغوت است و از طبیعت می‌ترسد و قربانیانش را به خدایگان دریا، جنگ یا بهار پیشکش می‌کند، آن‌گونه که در مصر چنین می‌کردند، همچنین جامعه‌ای را که بر آن حکومتی دادگر، فرمان می‌راند، با طبیعت، مبارزه می‌کند و آن را مغلوب خود می‌کند، آیا کدام یک از این دو جامعه، دارای امن و آرامش است. آیا ستم طاغوتی، بیشتر امنیت می‌آورد یا جامعه عادلانه همراه با تمدن؟ آزادی از ترس ستمگر، ما را بر آن می‌دارد تا آزادانه در کمال آرامش، به جست‌وجوی حقیقت پردازیم، از آن نترسیم و توان یابیم، در این موقعیت است که به هدایت می‌رسیم، آغاز هر دانشی، با احساس امنیت است، گویی از همین روی است که در آیه مبارک، هدایت بعد از امنیت است[۳۷]؛ پس در این آیه، ایمان، ستم نکردن، امنیت و هدایت در کنار هم قرار می‌گیرند، امری که جامعه را به سوی عدالت می‌رساند.[۳۸]

امنیت و حرمت انسان

جلوه‌ای از این امنیت فراگیر که در بردارنده همه افراد جامعه خواهد بود، آن است که در ادبیات قرآن کریم، انسان به معنای مطلق آن، بدون آنکه به کمیت او نگریسته شود، دارای حرمت و امنیت است: ﴿مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا[۳۹].

این آیه، یکی از کلیدی‌ترین و مبنایی‌ترین آیات امنیت است، تا زمانی که در نرم افزار یک نظام سیاسی و فکری، چنین اندیشه‌ای وجود نداشته باشد، امنیت و حرمت انسان هم در حاشیه خواهد بود. در مکتب اسلام، انسان، بدون در نظر گرفتن رنگ، نژاد، جنسیت و مذهب، دارای کرامت و احترام است؛ امری که مبنای امنیتی همه جانبه است و می‌تواند ما را به جامعه عدالت‌مدار رساند. به تعبیر علامه طباطبایی، بیان آیه کنایه از آن است که همه مردم دارای یک حقیقت انسانی‌اند که در همگان وجود دارد و همه در آن حق برابر و مساویند، پس کسی که یکی از افراد انسانی را بکشد، همانند کسی است که همه را کشته است[۴۰] و این امر تجاوز به حق ذاتی زندگی است که همه انسان‌ها در آن مشترکند، همچنین است شخصی که قتل را از نفسی دور کند، گویی همه انسان‌ها را زنده کرده است[۴۱].

در آیه‌ای دیگر بر امنیت جان مؤمنان، سفارش بسیار می‌شود و قاتل به عذابی دردناک، انذار می‌گردد: ﴿وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا[۴۲]. این رویکرد ما را به همه‌گیر شدن امنیت در جامعه بشارت می‌دهد، امنیتی فراگیر که همه افراد را در سطوح مختلف جامعه در بر می‌گیرد، طبعاً این امنیت در ارتباط با قدرت سیاسی که هماره در معرض نقد، بررسی و چالش است، از شدتی بیشتر برخوردار است و همین امر است که آن را به شاخص در عدالت سیاسی تبدیل می‌کند. سهم عمده‌ای از ایجاد آرامش یا ناآرامی سیاسی - اجتماعی را قدرت سیاسی به وجود می‌آورد؛ با رویکرد امنیت فراگیر، مدارا و هم‌دلی قدرت با شهروندان و منتقدان، می‌توان امید داشت تا گام‌های اولیه حرکت به سوی عدالت سیاسی برداشته شود.

وقتی از این عنصر تشکیل‌دهنده سخن به میان می‌آید، شهروندانی که نظام سیاسی موجود را پذیرفته‌اند و خواهان رسیدن به عدالت و مزایای آن از مسیر تعریف شده آن هستند، باید در دایره امنیت قرار گیرند و از همه مزایای آن به ویژه در عرصه امنیت سیاسی، روانی و فکری برخوردار باشند و افراد بی‌آنکه احساس ناامنی و خطر کنند، با قدرت، مواجهه انتقادی داشته باشند، بتوانند آزادانه دیدگاه خود را بیان کنند و حتی در عرصه امنیت روانی و موقعیتی، وضعیت به نحوی نباشد که اندیشه‌ور منتقد، دچار خودسانسوری گردد. به نظر می‌رسد این وظیفه بیش از هر فرد یا سازمانی، بر عهده حکومت و قدرت حاکم است تا بکوشد، این عنصر بنیادین عدالت سیاسی در جامعه، دست‌یافتنی گردد. طبیعی است که در این حیطه، کسانی که محارب، یاغی یا براندازند، خود عامل ناامنی به شمار می‌روند و در چرخه امنیت قرار نمی‌گیرند و عقل سلیم نیز امنیت آنان را قبول نمی‌کند، زیرا ایجاد امنیت برای آنان، به معنای نا امنی برای جامعه است.[۴۳]

منابع

پانویس

  1. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۹۰.
  2. احمد بن یوسف سمین حلبی، عمدة الحفاظ، ج۱، ص۱۳۷.
  3. خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۸، ص۳۸۸.
  4. بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژه‌نامه، ص۷۱۹.
  5. «و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش می‌کنند» سوره نساء، آیه ۸۳.
  6. سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۷، ص۲۰۰-۲۰۱.
  7. نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص:۱۲۵.
  8. ﴿وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْرًا «و امّا آن کس که ایمان آورد و کار شایسته‌ای کند، او را پاداش، نکویی خواهد بود و کار را بر او آسان خواهیم گرفت» سوره کهف، آیه ۸۸.
  9. مفردات، ص۲۶.
  10. ﴿وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا... «و (یاد کن) آنگاه را که خانه (کعبه) را برای مردم جای بازگشت و امن کردیم.».. سوره بقره، آیه ۱۲۵.
  11. ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِنْ كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ «و خداوند شهری را مثل آورد که در امن و آرامش بود، روزی (مردم)‌اش از همه جا فراوان می‌رسید آنگاه به نعمت‌های خداوند ناسپاسی کرد و خداوند به کیفر آنچه (مردم آن) انجام می‌دادند گرسنگی و هراس فراگیر را به (مردم) آن چشانید» سوره نحل، آیه ۱۱۲.
  12. نهج البلاغه، نامه ۱۴۵.
  13. نهج البلاغه، خطبه ۱۳۱.
  14. ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند و تنها دین خداوند بر جای ماند، پس اگر دست از (جنگ) بازداشتند (شما نیز دست باز دارید که) جز با ستمگران دشمنی نباید کرد» سوره بقره، آیه ۱۹۳؛ ﴿الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا إِلَّا أَنْ يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ «طلاق (رجعی) دوبار است پس از آن یا باید به شایستگی (با زن) زندگی یا (او را) به نیکی رها کرد و شما را روا نیست که از آنچه به آنان داده‌اید چیزی بازگیرید- مگر آنکه هر دو بیم کنند که احکام خداوند را بجا نیاورند- و اگر بیم داشتید که آن دو حدود خداوند را بجا نیاورند، در آنچه زن برای آزادی خود می‌دهد (و شوهر می‌ستاند) گناهی بر آن دو نیست؛ اینها احکام خداوند است از آنها تجاوز نکنید و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹؛ ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْرًا «ای پیامبر! چون زنان را طلاق می‌دهید، هنگام (آغاز) عده‌شان طلاق دهید و حساب عده را نگاه دارید و از خداوند- پروردگارتان- پروا کنید؛ آنان را از خانه‌هاشان بیرون نرانید- و خود نیز بیرون نروند- مگر کار ناشایسته آشکاری کرده باشند و اینها احکام خداوند است و هر که از احکام خداوند پا فراتر نهد بی‌گمان به خویش ستم کرده است؛ تو نمی‌دانی، شاید خداوند پس از آن فرمانی (تازه) پیش آورد» سوره طلاق، آیه ۱؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۲ و ۱۵۳؛ وسایل الشیعه، ج۱۹، ص۲۲.
  15. ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ «آنان که ایمان آورده‌اند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالوده‌اند، امن (و آرامش) دارند و رهیافته‌اند» سوره انعام، آیه ۸۲؛ ﴿وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَظْلِمُونَ «و آن کسان که ترازوهای (کردار) شان سبک آید کسانی هستند که با ستمی که بر آیات ما روا می‌داشتند به خود زیان زدند» سوره اعراف، آیه ۹؛ ﴿وَتِلْكَ الْقُرَى أَهْلَكْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَعَلْنَا لِمَهْلِكِهِمْ مَوْعِدًا «و این شهرهاست که چون ستم ورزیدند نابودشان کردیم و برای نابودی آنها موعدی نهادیم» سوره کهف، آیه ۵۹.
  16. ﴿لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا «خداوند بانگ برداشتن به بدگویی را دوست نمی‌دارد مگر (از) کسی که بر او ستم رفته است و خداوند شنوایی داناست» سوره نساء، آیه ۱۴۸؛ ﴿إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ «کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند و در زمین به تبهکاری می‌کوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دست‌ها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت» سوره مائده، آیه ۳۳؛ تحریرالوسیله، ج۱، ص۴۸۷؛ نهج البلاغه، نامه ۴۷.
  17. ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ «و (یاد کنید) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید، همه فروتنی کردند جز ابلیس که سرباز زد و سرکشی کرد و از کافران شد» سوره بقره، آیه ۳۴؛ ﴿وَاسْتَكْبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَيْنَا لَا يُرْجَعُونَ «و او و سپاهیانش در آن سرزمین به ناراستی گردنکشی ورزیدند و پنداشتند که به سوی ما بازگردانده نمی‌شوند» سوره قصص، آیه ۳۹؛ ﴿اسْتِكْبَارًا فِي الْأَرْضِ وَمَكْرَ السَّيِّئِ وَلَا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِينَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا * أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَكَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِنْ شَيْءٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ عَلِيمًا قَدِيرًا «از سر گردنکشی در زمین و نیرنگ زشت؛ و نیرنگ زشت، جز به نیرنگباز برنمی‌گردد؛ پس آیا جز سنّت پیشینیان (خود) را چشم می‌دارند؟ هرگز برای سنت خداوند دگرگونی نخواهی یافت و هرگز برای سنّت خداوند جابه‌جایی نخواهی یافت * و آیا در زمین گردش نکرده‌اند تا بنگرند سرانجام کسانی که پیش از ایشان و توانمندتر از آنان بودند چگونه بوده است؟ و خداوند چنان نیست که چیزی در آسمان‌ها و زمین او را به ستوه آورد، بی‌گمان او دانایی تواناست» سوره فاطر، آیه ۴۳-۴۴.
  18. فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژه‌نامه فقه سیاسی، ص ۵۰.
  19. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۴۹.
  20. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۹۰.
  21. محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۲۹۹.
  22. «آگاه باشید! با یاد خداوند دل‌ها آرام می‌یابد» سوره رعد، آیه ۲۸.
  23. محمد التمیمی الآمدی، غرر الحکم و دررالکلم، ش۲۵۶۷.
  24. «ما به هر یک از شما شریعت و راهی داده‌ایم» سوره مائده، آیه ۴۸.
  25. سیدباقری، سید کاظم، عدالت سیاسی در قرآن کریم، ص ۲۵۵.
  26. در آیات بسیاری از قرآن کریم از امنیت، صحبت به میان آمده است: از جمله این آیات: ﴿أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا حَرَمًا آمِنًا وَيُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ [«آیا ندیده‌اند که ما حرمی امن پدید آوردیم (که در آن هیچ چیز را در نمی‌برند) در حالی که (بیرون از شهر مکّه) مردم از پیرامونشان ربوده می‌شوند؟ پس آیا به باطل باور دارند و نعمت خداوند را انکار می‌کنند؟» سوره عنکبوت، آیه ۶۷] و: ﴿وَاذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِيلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِي الْأَرْضِ تَخَافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآوَاكُمْ [«و به یاد آورید هنگامی را که شما در این (سر) زمین گروه اندکی بودید ناتوان به شمار آمده، که می‌هراسیدید مردم (مشرک) شما را بربایند، تا اینکه (خداوند) به شما جا داد و با یاوری خویش از شما پشتیبانی کرد و از چیزهای پاکیزه روزیتان داد باشد که سپاس گزارید» سوره انفال، آیه ۲۶].
  27. «شهری امن» سوره بقره، آیه ۱۲۶.
  28. «و خداوند شهری را مثل آورد که در امن و آرامش بود» سوره نحل، آیه ۱۱۲.
  29. برای تفصیل این بحث ر.ک: سیدکاظم سیدباقری، قدرت سیاسی در قرآن کریم، ص۲۱۴ به بعد.
  30. «پروردگارا! این شهر را امن گردان» سوره ابراهیم، آیه ۳۵.
  31. ﴿وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ «و از هر چه خواستید به شما داده است و اگر نعمت خداوند را بر شمارید نمی‌توانید شمار کرد؛ بی‌گمان انسان ستمکاره‌ای بسیار ناسپاس است» سوره ابراهیم، آیه ۳۴.
  32. سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۴، ص۲۱۰۹.
  33. «ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم» سوره احزاب، آیه ۷۲.
  34. سیدهاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۹۹؛ ر.ک: عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نور الثقلین، ج۴، ص۳۱۰.
  35. برای مشاهده اقوال، ر.ک: راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۹۰؛ سید هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۹۹؛ جلال الدین سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۵، ص۲۲۶.
  36. «آنان که ایمان آورده‌اند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالوده‌اند، امن (و آرامش) دارند و رهیافته‌اند» سوره انعام، آیه ۸۲.
  37. سید محمدتقی مدرسی، من هدی القرآن، ج۳، ص۱۲۰.
  38. سیدباقری، سید کاظم، عدالت سیاسی در قرآن کریم، ص ۲۵۶.
  39. «به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را -جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است؛ و بی‌گمان پیامبران ما برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آوردند آنگاه بسیاری از ایشان از آن پس، در زمین گزافکارند» سوره مائده، آیه ۳۲.
  40. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۱۷.
  41. برای تفصیل این بحث، ر.ک: سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۲، ص۸۷۸.
  42. «و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد کیفر او دوزخ است که در آن جاودانه خواهد بود و خداوند بر او خشم می‌گیرد و لعنت می‌فرستد و برای او عذابی سترگ آماده می‌کند» سوره نساء، آیه ۹۳.
  43. سیدباقری، سید کاظم، عدالت سیاسی در قرآن کریم، ص ۲۶۰.