فاطمه دختر امام حسین: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==پانویس== +== پانویس ==)) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
* [[ابراهیم غمر]] (فرزند) | * [[ابراهیم غمر]] (فرزند) | ||
* [[حسن مثلث]] (فرزند) | * [[حسن مثلث]] (فرزند) | ||
{{پایان مدخلهای وابسته}} | |||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ ۲۳ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۱۹
سوگواری امام حسین |
رویدادها |
---|
واقعه عاشورا • اسیران کربلا • روز شمار واقعه عاشورا • روز عاشورا • نامه های کوفیان به امام حسین • واقعه عاشورا (از نگاه آمار) |
افراد |
علی اکبر • علی اصغر • عباس بن علی • زینب کبری • سکینه بنت حسین • فاطمه دختر امام حسین • مسلم بن عقیل • شهیدان کربلا • اسیران کربلا |
جایها |
حرم امام حسین • تل زینبیه • حرم عباس بن علی • گودال قتلگاه • بین الحرمین • نهر علقمه |
مناسبتها |
تاسوعا • عاشورا • اربعین |
مراسم |
مرثیهخوانی • نوحه • تعزیه • روضه • زنجیرزنی • سینهزنی • سقاخانه • سنج و دمام • دسته عزاداری • شام غریبان • تشتگذاری • نخلگردانی • قمه زنی • راهپیمایی اربعین • تابوتگردانی • مراسم تابوت |
مقدمه
فاطمه بنت الحسین(ع)، بانویی با شرافت و دانش که اهل ذکر و شب زنده داری و عبادت بود و روزها روزه میگرفت و از جمال ظاهر و باطن برخوردار و اهل روایت و نقل حدیث بود[۱]. در سفر کربلا در جمع اسیران اهل بیت بود و در کوفه نیز به سخنرانی افشاگرانه و فصیح و رسا بر ضدّ جنایتهای ابن زیاد پرداخت و همه را به گریه انداخت[۲]. در کاخ یزید، چشم یکی از وابستگان حکومت که به او افتاد، از یزید خواست که او را به وی ببخشد. حضرت زینب بشدّت اعتراض و مخالفت کرد و کار آنان را کفر به حساب آورد[۳]. وی همسر عموزادۀ خویش حسن بن حسن(ع) بود. پس از فوت شوهر، یک سال خیمهای افراشت و برای او به سوگ و ماتم نشست[۴]. وی تا زمان امام صادق(ع) را درک کرد. در سال ۱۱۷ ه. در حالی که هفتاد سال داشت در مدینه در گذشت و در بقیع به خاک سپرده شد[۵].[۶]
فاطمه بنت الحسین در گزیده دانشنامه امام حسین
فاطمه، بزرگترین دختر امام حسین(ع) است و مادرش اُم اسحاق بود. فاطمه، پیش از واقعه کربلا، با حسنِ مُثنا ازدواج کرد و در کربلا با وی، حضور داشت. همسرش جزء مجروحان حادثه کربلا بود. فاطمه در میان اُسرا به کوفه و شام رفت. برخی از ماجراهای هجوم به خیمهها و دوران اسارت اهل بیت پیامبر(ص)، از او نقل شده است. فاطمه، از راویان حدیث است و پدرش کتابی در هم پیچیده (مَلفوف) و نیز وصیت نامه خود را به وی سپرد. وفات وی، حدود سال ۱۱۷ هجری بوده است. وی در مدینه وفات یافت. بیشتر فرزندان و نوادگان وی، در مبارزه با خلفای بنی عباس به شهادت رسیدند و یا زندانی شدند.
در کتاب الإرشاد آمده است: حسن بن حسن، یکی از دو دختر عمویش را از امام حسین(ع) خواستگاری کرد. امام حسین(ع) به او فرمود: «پسر عزیزم! هر کدام را بیشتر دوست میداری، برگزین». حسن، شرم کرد و هیچ نگفت. امام حسین(ع) فرمود: «من خود، فاطمه را برایت برگزیدم. او بیش از دختر دیگرم به مادرم فاطمه دختر پیامبر خدا(ص) شبیه است»[۷].
در کتاب تقریب التهذیب آمده: فاطمه، دختر حسین بن علی بن ابی طالب(ع)، هاشمی، مدنی، همسر حسن بن حسن بن علی، ثِقه و از طبقه چهارم راویان است. او پس از سال یکصد هجری و در کهنسالی در گذشت[۸].[۹]
فاطمه دختر امام حسین(ع) در کربلا با او بود؟
بی گمان، امام حسین(ع) دختری به نام فاطمه داشته که روایات بسیاری از ایشان نقل شده است. او این روایات را از طریق پدرش از رسول خدا(ص) و یا از طریق پدرش از علی بن ابیطالب(ع) از رسول خدا(ص) نقل کرده، احادیثی را هم از امام سجاد(ع) و اسماء بنت عمیس روایت کرده است. به نظر میرسد در این که او همسر پسر عمویش حسن بن حسن(ع) بوده، اختلافی بین علما و مورخان وجود ندارد و از آنچه که در کتاب «عمدة الطالب»[۱۰] و نیز کتاب «الارشاد» شیخ مفید[۱۱] نقل شده چنین به دست میآید که او با پسر عمویش در دوران حیات امام حسین(ع) ازدواج کرده است. این مطلب، از اقوال بسیاری از مورخین همچون ابوالفرج اصفهانی در کتاب «الاغانی» و ابن ابوالفتح اربلی در کتاب «کشف الغمه»[۱۲] و ابنصباغ در کتاب «الفصول المهمه»[۱۳] و دیگران نیز استفاده میشود.
علیرغم تتبع بسیار، به متنی که حکایت از عدم حضور فاطمه بنت الحسین(ع) در کربلا به همراه با پدر بزرگوارشان -امام حسین(ع)- داشته باشد، دست نیافتیم. بلکه متون متعدد، همگی دالّ بر آن است که ایشان در کربلا حضور داشته و در زمره اسرای اهل بیت(ع) که بعد از واقعه کربلا به شام نزد یزید بن معاویه فرستاده شدند، قرار داشته است. از جمله این متون، روایتی است که کلینی در کتاب خود «الکافی» با سلسله سندش از ابیجعفر امام محمد باقر(ع) نقل کرده است. در این روایت آمده: «چون حسین(ع) وقت وفاتش در رسید، دختر بزرگش فاطمه را خوانده، کتابی پیچیده شده و وصیّتی آشکار بدو سپرد. و علی بن حسین(ع) در شکم بیماریای داشت و او را در حال مرگ میپنداشتند، که فاطمه کتاب را به او داد. سپس به خدا سوگند، آن کتاب به ما رسید». [۱۴]
این روایت را ابن بابویه قمی در «الإمامه و التبصره»[۱۵] و محمد بن حسن صفار در کتاب «بصائر الدرجات»[۱۶] و ابنشهر آشوب در «المناقب»[۱۷] و طبرسی در «إعلام الوری»[۱۸] نیز روایت کردهاند.
این روایت علاوه بر آنکه بر حضور فاطمه بنت الحسین(ع) در کربلا صراحت دارد، گویای این مطلب است که ایشان موقعیت ممتازی نزد پدرشان امام حسین(ع) داشتند به طوری که حضرت وصیتش را به او سپرد نه به زنان دیگر. همچنین در این روایت از فاطمه بنت الحسین(ع) تعبیر به «ابنته الکبری» شده که بیانگر آن است که ایشان دختر بزرگ امام حسین(ع) بودند. البته از توصیف فاطمه بنت الحسین(ع) به «الکبری» در این روایت، نباید چنین برداشت کرد که امام حسین(ع) دختر کوچکتری به نام «فاطمه» داشته یا دختر دیگری داشته که بواسطه کوچکتر بودن از فاطمه بنت الحسین(ع)] توصیف به «الصغری» شده؛ چراکه در این صورت، مناسب بود که در روایت از ایشان تعبیر به «فاطمه الکبری» میشد نه «ابنته الکبری».
از متون صریحه دیگری که دال بر حضور فاطمه بنت الحسین(ع) در کربلاست، روایتی است که شیخ صدوق با سند خود از عبدالله بن حسن محض از مادرش فاطمه بنت الحسین(ع) نقل کرده که میگفت: «هنگامی که غارتگران به خیمه ما هجوم آوردند، یکی از آنان، در حال که اشک میریخت، خلخالهایی را که در پا داشتم، به زور از من گرفت. گفتم: چرا اشک میریزی ای دشمن خدا؟ گفت: چگونه نگریم که وسایل زینتی دختر پیامبر(ص) را به غارت میبرم. گفتم: پس چنین نکن. گفت: اگر من غارت نکنم دیگران آن را به غارت میبرند! فاطمه بنت الحسین(ع) در ادامه گفت: همه چیزمان را به غارت بردند، حتی پارچههای سر ما را».[۱۹]
همچنین، از جمله این متون، روایتی است که ابننما حلی در کتاب «مثیر الاحزان» نقل کرده که در آن آمده: «علی بن الحسین(ع) گفت: ما دوازده مرد بودیم که دست بسته بر یزید وارد شدیم. پس چون در مقابلش ایستادیم گفتم: ای یزید! تو را به خدا سوگند، اگر رسول خدا(ص) ما را در این حال میدید چه میکرد؟... سپس فاطمه بنت الحسین(ع) گفت: ای یزید! دختران رسول خدا(ص) و اسارت؛ پس مردم گریستند و اهل منزل یزید نیز گریستند»[۲۰]
علاوه بر این موارد، متون بسیاری در کتب ما و کتب اهل سنت وجود دارد که همگی بر حضور حضرت فاطمه بنت الحسین(ع) در کربلا و اسارتشان همراه با دیگر اسرای از دختران رسول خدا(ص) تصریح دارند.
اما این که گفته شده امام حسین(ع) دختر دیگری داشتند که در مدینه ماند و بواسطه بیماریاش در کاروان ایشان حضور نیافته، مطلبی است که ما بر آن شاهد و دلیل متقنی که بتوان بر آن اعتماد کرد، نیافتیم.
همچنین، در منابع از دختر دیگری برای امام حسین(ع) که نامش «فاطمه» باشد و همراه ایشان به کربلا رفته باشد، ذکری به میان نیامده است.
پس در میان دختران امام حسین(ع) که علمای شیعه و سنی نامشان را به ثبت رساندهاند غیر از این فاطمه، دختر دیگری به این نام وجود ندارد و این فاطمه همان فاطمهای است که با حضرت به سوی کربلا حرکت کرده، میباشد و او همان فاطمه، همسر حسن بن حسن(ع) است که با امام حسین(ع) در کربلا مشارکت کرد و در آن زخم برداشت اما به شهادت نرسید و فاطمه بنت الحسین(ع) برای او عبدالله معروف به «محض» و دیگران را به دنیا آورد.
بله؛ علامه مجلسی در «بحارالأنوار» به نقل از نسخه قدیمی کتاب «المناقب» روایتی را از مفضَّل بن عمر جعفی از امام جعفر صادق(ع) از پدرش از علیِّ بن الحسین(ع) ذکر کرده که در آن آمده: «چون حسین(ع) شهید شد، کلاغی آمد و خود را به خون او آمیخت و پرواز کرد و در مدینه روی دیوار خانه فاطمه دختر امام حسین(ع) نشست. و او دختری کوچک بود پس سر بلند کرد و کلاغ را دید. پس به شدت گریست و گفت: کلاغ را صدا کردم و گفتم: وای بر تو ای کلاغ!... امام باقر(ع) فرمود: وی خبر را به اهل مدینه گفت».[۲۱]
البته، این روایت اگر صحت نیز داشته باشد، تنها شاهد بر این مطلب قرار میگیرد که دختری از امام حسین(ع) به نام «فاطمه» در مدینه باقی مانده است. اما این روایت بواسطه وجود برخی مجاهیل در سند آن، مخدوش است و قابلیت اثبات یک واقعه تاریخی را ندارد بخصوص این که علما و مؤرخین از فاطمه دیگری برای امام حسین(ع) - با وجود این که قصدشان برشمردن تمامی پسران و دختران حضرت بود، - ذکری به میان نیآوردهاند. و این احتمال هم که علما در ذکر نام این فاطمه اهمال کرده یا اطلاعی از وجود چنین دختری بخاطر عدم حضورش در کربلا نداشتند، هم بسیار بعید به نظر میرسد؛ چراکه آنان حتی از ذکر نام فرزندی به نام جعفر برای امام حسین(ع) که در ایام حیات حضرت و در طفولیت از دنیا رفته، غفلت نورزیدند چه رسد به دختری با این سن و سال و اوصاف.
اما ممکن است گفته شود که: برخی از روایات و بسیاری از متون از «فاطمه صغری» یاد کرده و او را دختر امام حسین(ع) خواندهاند؛ شاید این فاطمه همان دختری باشد که در کربلا حاضر نشده است.
در پاسخ باید گفت که فاطمهای که برخی از روایات و بعضی از نصوص او را «صغری» توصیف کردهاند، در کربلا حضور داشته است و روایات متعددی بر این امر صحه میگذارد. از جمله این متون، مطلبی است که شیخ طوسی در کتاب «الاحتجاج» نقل کرده و در آن آورده است که فاطمه بنت الحسین(ع) پس از واقعه کربلا و بعد از ورود به این شهر خطبهای ایراد نمودند و گفتند: خدای را سپاس میگویم به شماره ریگها و تعداد شنها، و او را میستایم به عظمت و سنگینی عرش تا فرش، به او ایمان آوردهام، و نیز بر او توکل میکنم...
اما بعد؛ ای مردم کوفه! ای اهل نیرنگ و بیوفایی و خودخواهی!... و ریختن خون ما را حلال، و غارت و چپاول اموال ما را مباح دانستید، گویی ما از نسل ترک و تاتاریم!! دیروز جد ما را کشتید و (امروز) از شمشیرهایتان خون ما اهل بیت میچکد!... آنگاه، با برادر رسول خدا(ص) علی بن ابی(ع) - جدم -، بیوفایی کردید...».[۲۲]
بنابراین، این متن روشن میسازد که مراد از «فاطمه صغری»همان فاطمه بنت الحسین(ع) است نه فاطمه بنت علیای که او نیز به «صغری» توصیف شده است. دلیل آن فراز: «كَمَا قَتَلْتُمْ جَدَّنَا بِالْأَمْسِ» از خطبه فاطمه بنت الحسین(ع) است و عبارت: « ثُمَّ غَدَرْتُمْ بِأَخِيهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ جَدِّي ».
همچنین، در تأیید اتصاف فاطمه بنت الحسینی که در کربلا حاضر بوده به «صغری»، میتوان به روایتی از «بحار الانوار» استناد کرد. علامه مجلسی در این روایت آورده: «در برخی کتب دیدم که فاطمه صغری میگفت: (در روز عاشورا) کودکی صغیر بودم. در کنار درب خیمه ایستاده و به اجساد پدرم و اصحابش نظاره میکردم که مانند قربانی قطعه قطعه شده، بر روی ریگهای بیابان افتاده و اسبها بر روی بدن آنان میتاختند. در این فکر بودم که بعد از شهادت پدرم، بنیامیه چه بر سر ما میآورند، آیا ما را هم میکشند یا ما را به اسارت میبرند؟».[۲۳]
مؤید دیگر بر این گفته، روایات منقوله عبدالله بن حسن محض از پدرش از مادرش فاطمه صغری از پدرش امام حسین(ع) است؛ چراکه فاطمهای که مادر عبدالله بن حسن محض است همان فاطمهای است که در کربلا حضور داشته، میباشد. و اوست که موصوف به صغری بوده و عبدالله محض روایات بسیاری را از وی – یعنی فاطمه صغری بنت الحسین(ع) - نقل کرده است.
اما توصیف فاطمه بنت الحسین(ع) به «الصغری» دال بر این نیست که امام حسین(ع) دختر دیگری به نام فاطمه داشته که بزرگتر از فاطمه صغری بوده است. شاید منظور از توصیف او به «الصغری» که در اسناد برخی روایات بدان پرداخته شده، تمییز او از حضرت فاطمه دختر نبی مکرم اسلام(ص) باشد. این گفته بواسطه تعدادی از روایات که در آن از فاطمه بنت الحسین(ع) توصیف به «الصغری» و از حضرت فاطمه زهرا(س) توصیف به «الکبری» شده نیز تأیید میگردد. از جمله این روایات، حدیث محمد بن جریر طبری در کتاب «دلائل الإمامه» به سندش از عبدالله بن حسن محض از فاطمه صغری از پدرش حسین(ع) از فاطمه کبری دختر رسول خدا(ص) نقل کرده، میباشد که در آن آمده: پیامبر(ص) هرگاه وارد مسجد میشد میفرمود: «بِسْمِ اَللَّهِ، اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ، وَ اِغْفِرْ ذُنُوبِي» [۲۴]
پس فاطمهای که عبدالله بن حسن محض پسر او بوده و از وی روایت نقل کرده، توصیف به «الصغری» شده تا از فاطمه دختر رسول خدایی که در روایت توصیف به «الکبری» شده، متمایز گردد.
از دیگر مؤیدات ما در این مقوله، روایت ابنجریر است که به سند خود از عبدالله بن حسن محض از فاطمه صغری از پدرش از جدهاش فاطمه کبری دختر پیامبر(ص) روایت کرده که فرمود: «رسول خدا(ص) به من فرمود: هفت تن از فرزندانم در ساحل فرات مدفون خواهند شد که نه پیشینیان در جلالت و مقام بر آنها سبقت میگیرند و نه آیندگان درک مقامشان خواهند نمود»[۲۵]
علاوه بر این روایات و متون روایات بسیاری وجود دارد که در آن فاطمه بنت الحسین(ع) در برابر فاطمه کبری دختر پیامبر(ص) به «صغری» توصیف شده است.
پس از آنچه گفتیم چنین نتیجه گرفته میشود که وجود دختری برای امام حسین(ع) به نام «فاطمه» که بواسطه بیماری در مدینه ماند و ایشان را در سفر کربلا همراهی نکرد، قابل اثبات نیست. آنچه تأیید و تصدیق میشود این است که حضرت، دختری به نام «فاطمه» داشتند که تا کربلا ایشان را همراهی کرده و این دختر از زنان فاضله و از عبادتکنندگان پرهیزگاری بود که شبها را به نماز و روزها را با روزهداری سپری میکرد. و از این بانو، روایات بسیاری بر جای مانده که آنها را از پدر و برادرش امام سجاد(ع) و از عمهاش زینب(س) و از اسماء بنت عمیس –همسر جدش امام علی(ع) - نقل کرده و زمان شهادت پدرش به احتمال زیاد ازدواج کرده بود.
همچنین آنچه قابل اثبات و تصدیق است این است که همسرش، پسر عمویشان حسن بن حسن(ع) بود که همراه عمویش – امام حسین(ع) - در کربلا حضور یافت و همراه با او جنگید و پس از مجروح شدن به اسارت درآمد و سپس بعد از بهبودی به مدینه بازگشت[۲۶].
جستارهای وابسته
- حسن مثنی (همسر)
- عبدالله محض (فرزند)
- ابراهیم غمر (فرزند)
- حسن مثلث (فرزند)
منابع
پانویس
- ↑ اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۸۸.
- ↑ مقتل الحسین، مقرم، ص۴۰۵.
- ↑ ارشاد، مفید، ج۲، ص۱۲۱؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۱۳۶.
- ↑ ارشاد، مفید، ج۲، ص۲۶.
- ↑ درباره زندگینامه او از جمله ر.ک: «فاطمه بنت الحسین»، محمد هادی الأمینی، مکتبه الهلال.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۳۶۵.
- ↑ «أَنَّ الْحَسَنَ بْنَ الْحَسَنِ خَطَبَ إِلَى عَمِّهِ الْحُسَيْنِ(ع) إِحْدَى ابْنَتَيْهِ فَقَالَ لَهُ الْحُسَيْنُ اخْتَرْ يَا بُنَيَّ أَحَبَّهُمَا إِلَيْكَ فَاسْتَحْيَا الْحَسَنُ وَ لَمْ يُحِرْ جَوَاباً فَقَالَ الْحُسَيْنُ(ع) فَإِنِّي قَدِ اخْتَرْتُ لَكَ ابْنَتِي فَاطِمَةَ وَ هِيَ أَكْثَرُهُمَا شَبَهاً بِأُمِّي فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ(ص)» (الإرشاد، ج۲، ص۲۵؛ العدد القویة، ص۳۵۵، ح۱۸).
- ↑ ر.ک: تقریب التهذیب، ج۲، ص۶۵۴.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۹۷.
- ↑ عمدة الطالب، ابن عنبه، ص۱۹۳
- ↑ الإرشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۲۶.
- ↑ کشف الغمه، ابن أبو الفتح اربلی، ج۲، ص۲۰۲.
- ↑ الفصول المهمه فی معرفة الأئمه، ابنصباغ، ج۲، ص۷۵۱.
- ↑ «... ثُمَّ إِنَّ حُسَيْناً حَضَرَهُ اَلَّذِي حَضَرَهُ فَدَعَا اِبْنَتَهُ اَلْكُبْرَى فَاطِمَةَ بِنْتَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ فَدَفَعَ إِلَيْهَا كِتَاباً مَلْفُوفاً وَ وَصِيَّةً ظَاهِرَةً وَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ مَبْطُوناً لاَ يَرَوْنَ إِلاَّ أَنَّهُ لِمَا بِهِ فَدَفَعَتْ فَاطِمَةُ اَلْكِتَابَ إِلَى عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ ثُمَّ صَارَ وَ اَللَّهِ ذَلِكَ اَلْكِتَابُ إِلَيْنَا »؛ الکافی، کلینی، ج۱، ص۲۹۱.
- ↑ الإمامة و التبصره، ابن بابویه قمی، ص۶۴.
- ↑ بصائر الدرجات، محمد بن حسن صفار، ص۱۶۸.
- ↑ مناقب آل أبی طالب، ابن شهر آشوب، ج۳، ص۳۰۸.
- ↑ إعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ج۱، ص۴۸۳.
- ↑ «ما رواه الشیخ الصدوق بإسناده عن اِبْنُ اَلْمُتَوَكِّلِ عَنِ اَلسَّعْدَآبَادِيِّ عَنِ اَلْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي اَلْجَارُودِ زِيَادِ بْنِ اَلْمُنْذِرِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْحَسَنِ عَنْ أُمِّهِ فَاطِمَةَ بِنْتِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: دَخَلَتِ اَلْعَامَّةُ عَلَيْنَا اَلْفُسْطَاطَ وَ أَنَا جَارِيَةٌ صَغِيرَةٌ وَ فِي رِجْلَيَّ خَلْخَالاَنِ مِنْ ذَهَبٍ فَجَعَلَ رَجُلٌ يَفُضُّ اَلْخَلْخَالَيْنِ مِنْ رِجْلَيَّ وَ هُوَ يَبْكِي فَقُلْتُ مَا يُبْكِيكَ يَا عَدُوَّ اَللَّهِ فَقَالَ كَيْفَ لاَ أَبْكِي وَ أَنَا أَسْلُبُ اِبْنَةَ رَسُولِ اَللَّهِ فَقُلْتُ لاَ تَسْلُبْنِي قَالَ أَخَافُ أَنْ يَجِيءَ غَيْرِي فَيَأْخُذَهُ قَالَتْ وَ اِنْتَهَبُوا مَا فِي اَلْأَبْنِيَةِ حَتَّى كَانُوا يَنْزِعُونَ اَلْمَلاَحِفَ عَنْ ظُهُورِنَا»؛ الأمالی، شیخ صدوق، ص۲۲۸.
- ↑ «ما رواه ابن نما الحلِّی فی کتاب مثیر الأحزان»: «قَالَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ : أُدْخِلْنَا عَلَى يَزِيدَ وَ نَحْنُ اِثْنَا عَشَرَ رَجُلاً مُغَلَّلُونَ فَلَمَّا وَقَفْنَا بَيْنَ يَدَيْهِ قُلْتُ أَنْشُدُكَ اَللَّهَ يَا يَزِيدُ مَا ظَنُّكَ بِرَسُولِ اَللَّهِ لَوْ رَآنَا عَلَى هَذِهِ اَلْحَالِ»... «وَ قَالَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ اَلْحُسَيْنِ يَا يَزِيدُ بَنَاتُ رَسُولِ اَللَّهِ سَبَايَا فَبَكَى اَلنَّاسُ وَ بَكَى أَهْلُ دَارِهِ حَتَّى عَلَتِ اَلْأَصْوَاتُ»؛ مثیر الأحزان، ابن نما حلی، ص۷۸.
- ↑ « عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَحْمَدَ اَلْعَاصِمِيِّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ أَحْمَدَ اَلْبَيْهَقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحَافِظِ عَنْ يَحْيَى بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْعَلَوِيِّ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْعَلَوِيِّ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ اَلطَّرَسُوسِيِّ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ اَلْحُلْوَانِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَعْمُرَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَبَّادٍ عَنِ اَلْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ اَلْجُعْفِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلصَّادِقِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ قَالَ: لَمَّا قُتِلَ اَلْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ جَاءَ غُرَابٌ فَوَقَعَ فِي دَمِهِ ثُمَّ تَمَرَّغَ ثُمَّ طَارَ فَوَقَعَ بِالْمَدِينَةِ عَلَى جِدَارِ فَاطِمَةَ بِنْتِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ هِيَ اَلصُّغْرَى فَرَفَعَتْ رَأْسَهَا فَنَظَرَتْ إِلَيْهِ فَبَكَتْ بُكَاءً شَدِيداً. قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ فَنَعَتُّهُ لِأَهْلِ اَلْمَدِينَةِ فَقَالُوا قَدْ جَاءَتْنَا بِسِحْرِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ فَمَا كَانَ بِأَسْرَعَ أَنْ جَاءَهُمُ اَلْخَبَرُ بِقَتْلِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ»؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۴۵، ص۱۷۱.
- ↑ « اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَدَدَ اَلرَّمْلِ وَ اَلْحَصَى وَ زِنَةَ اَلْعَرْشِ إِلَى اَلثَّرَى أَحْمَدُهُ وَ أُومِنُ بِهِ وَ أَتَوَكَّلُ عَلَيْهِ ... أَمَّا بَعْدُ يَا أَهْلَ اَلْكُوفَةِ يَا أَهْلَ اَلْمَكْرِ وَ اَلْغَدْرِ وَ اَلْخُيَلاَءِ ... وَ رَأَيْتُمْ قِتَالَنَا حَلاَلاً وَ أَمْوَالَنَا نَهْباً كَأَنَّنَا أَوْلاَدُ تُرْكٍ وَ كَابُلٍ كَمَا قَتَلْتُمْ جَدَّنَا بِالْأَمْسِ وَ سُيُوفُكُمْ تَقْطُرُ مِنْ دِمَائِنَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ ... ثُمَّ غَدَرْتُمْ بِأَخِيهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ جَدِّي ...»؛ الاحتجاج، طبرسی، ج۲، ص۲۸.
- ↑ «رأیت فی بعض الکتب انَّ فاطمة الصغری قالت: كنت واقفة بباب الخيمة و أنا أنظر إلى أبي و أصحابه مجزّرين كالأضاحي على الرّمال، و الخيول على أجسادهم تجول، و أنا افكّر فيما يقع علينا بعد أبي من بني اميّة، أ يقتلوننا أو يأسروننا؟...»؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۴۵، ص۶۰.
- ↑ «وَ حَدَّثَنَا أَبُو اَلْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَارُونَ اِبْنِ حُمَيْدٍ اَلْمُجَدَّرُ ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ عُمَرَ بْنِ أَمَانٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا قُطْبُ بْنُ زِيَادٍ، عَنْ لَيْثِ بْنِ أَبِي سُلَيْمٍ، عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْحَسَنِ بْنِ اَلْحَسَنِ، عَنْ فَاطِمَةَ اَلصُّغْرَى، عَنْ أَبِيهَا اَلْحُسَيْنِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ)، عَنْ فَاطِمَةَ اَلْكُبْرَى اِبْنَةِ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، قَالَتْ: إِنَّ اَلنَّبِيَّ كَانَ إِذَا دَخَلَ اَلْمَسْجِدَ يَقُولُ: بِسْمِ اَللَّهِ، اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ، وَ اِغْفِرْ ذُنُوبِي، وَ اِفْتَحْ لِي أَبْوَابَ رَحْمَتِكَ. وَ إِذَا خَرَجَ يَقُولُ: بِسْمِ اَللَّهِ، اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ، وَ اِغْفِرْ ذُنُوبِي، وَ اِفْتَحْ لِي أَبْوَابَ فَضْلِكَ»؛ دلائل الامامه، محمد بن جریر طبری (شیعی)، ص۷۵.
- ↑ «عَنْ فَاطِمَةَ اَلصُّغْرَى، عَنْ أَبِيهَا ، عَنْ جَدَّتِهَا فَاطِمَةَ اَلْكُبْرَى بِنْتِ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، قَالَتْ: قَالَ لِي رَسُولُ اَللَّهِ: يُدْفَنُ مِنْ وُلْدِي سَبْعَةٌ بِشَاطِئِ اَلْفُرَاتِ، لَمْ يَسْبِقْهُمُ اَلْأَوَّلُونَ، وَ لَمْ يُدْرِكْهُمُ اَلْآخَرُونَ»؛ دلائل الامامه، محمد بن جریر طبری (شیعی)، ص۷۲.
- ↑ صنقور، محمد، پرسش و پاسخی با عنوان «فاطمة بنت الحسين كانت معه في كربلاء».