کتاب التفسیر - بخاری: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{امامت}} <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل...» ایجاد کرد) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
۲. بهرغم اینکه [[اهل تسنن]] این کتاب را بعد از [[قرآن کریم]]، معتبرترین کتاب میدانند و از مؤلف آن [[روایت]] کردهاند که جز روایت صحیح در این کتاب نیاوردهام، [[صحت سند]] هیچیک از [[روایات]] این کتاب برای اهل تسنن قابل [[اثبات]] نیست؛ زیرا برای [[اثبات وثاقت]] [[راویان]] این روایات راهی جز توثیق رجالشناسان اهل تسنن وجود ندارد و توثیق آنان برای غیر آنها اعتبار ندارد<ref>برای روشن شدن وجه آن ر.ک: بابایی، مکاتب تفسیری، ج۱، ص۳۲۶-۳۲۷.</ref>، همانگونه که این گفتۀ [[بخاری]] که من در این کتاب جز روایت صحیح نمیآورم نیز بیاعتبار و غیر قابل [[اعتماد]] است. چگونه میتوان به این گفته اعتماد کرد و حال آنکه در این کتاب از افراد زیادی که رجالشناسان [[اهل تسنّن]] آنها را [[تضعیف]] کرده و یا بر [[کذب]] و یا [[حدیثسازی]] آنان [[گواهی]] دادهاند، روایت نقل کرده است؟! مظفر<ref>محمد حسن بن محمد نجفی آل مظفر - معروف به مظفر - متولد ۱۳۰۱ ه. ق، مؤلف کتابهای الافصاح عن احوال رواة الصحاح و درر الفوائد فی شرح القواعد و دلائل الصدق فی نهج الحق (ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۲، ص۲۵۸ و ج۸، ص۱۳۱ و ۲۵۱).</ref> در [[دلایل]] الصدق برای سقوط اعتبار [[صحاح]] ستۀ<ref>شش کتاب که نزد اهل تسنن از اعتبار بیشتری برخوردارند، با تعبیر «صحاح سته» (شش کتاب صحیح) از آنها یاد میشود. صحیحترین آنها نزد اهل تسنن صحیح بخاری است و پنج کتاب دیگر صحیح مسلم، سنن ترمذی، سنن ابی داوود، سنن ابن ماجه و سنن نسائی است. ذهبی در میزان الاعتدال، ج۱، ص۲ مؤلفان این شش کتاب را «الائمّة الستّة» نامیده است.</ref> اهل تسنن اموری را ذکر کرده و در امر چهارم حدود ۳۶۵ نفر از افرادی را که در همه یا بعضی از [[صحاح سته]] از آنان روایت شده و درعین حال دو نفر از [[علمای رجال]] اهل تسنن با تعبیرهایی مانند «[[کذّاب]]» یا «متروک» یا «هالک» یا «متهم بالکذب» یا «مجمع علی ضعفه» و یا «[[ضعیف]] جدّا» آنان را معرفی کردهاند، جمعآوری کرده است<ref>ر.ک: مظفر، دلائل الصدق، ج۱، ص۱۷-۷۱.</ref>، و حدود ۸۹ نفر از آنها کسانی هستند که در [[صحیح بخاری]] از آنها [[روایت]] نقل شده<ref> افرادی که در آن ۳۶۵ نفر با رمز «خ» یا «ع» مشخص شدهاند، از رجال بخاریاند؛ زیرا «خ» رمز این است که صحیح بخاری از او روایت شده و «ع» رمز این است که در همۀ صحاح سته که یکی از آنها صحیح بخاری میباشد، از او روایت شده است.</ref>؛ همچنین وی از [[ذهبی]] و [[ابن حجر]] - دو نفر از رجالشناسان معروف [[اهل تسنّن]] - نقل کرده که [[بخاری]] در صحیح خود به جماعتی [[احتجاج]] کرده که خودش آنها را [[تضعیف]] کرده است<ref>ر.ک: مظفر، دلائل الصدق، ج۱، ص۱۳ و ۱۴.</ref>. | ۲. بهرغم اینکه [[اهل تسنن]] این کتاب را بعد از [[قرآن کریم]]، معتبرترین کتاب میدانند و از مؤلف آن [[روایت]] کردهاند که جز روایت صحیح در این کتاب نیاوردهام، [[صحت سند]] هیچیک از [[روایات]] این کتاب برای اهل تسنن قابل [[اثبات]] نیست؛ زیرا برای [[اثبات وثاقت]] [[راویان]] این روایات راهی جز توثیق رجالشناسان اهل تسنن وجود ندارد و توثیق آنان برای غیر آنها اعتبار ندارد<ref>برای روشن شدن وجه آن ر.ک: بابایی، مکاتب تفسیری، ج۱، ص۳۲۶-۳۲۷.</ref>، همانگونه که این گفتۀ [[بخاری]] که من در این کتاب جز روایت صحیح نمیآورم نیز بیاعتبار و غیر قابل [[اعتماد]] است. چگونه میتوان به این گفته اعتماد کرد و حال آنکه در این کتاب از افراد زیادی که رجالشناسان [[اهل تسنّن]] آنها را [[تضعیف]] کرده و یا بر [[کذب]] و یا [[حدیثسازی]] آنان [[گواهی]] دادهاند، روایت نقل کرده است؟! مظفر<ref>محمد حسن بن محمد نجفی آل مظفر - معروف به مظفر - متولد ۱۳۰۱ ه. ق، مؤلف کتابهای الافصاح عن احوال رواة الصحاح و درر الفوائد فی شرح القواعد و دلائل الصدق فی نهج الحق (ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۲، ص۲۵۸ و ج۸، ص۱۳۱ و ۲۵۱).</ref> در [[دلایل]] الصدق برای سقوط اعتبار [[صحاح]] ستۀ<ref>شش کتاب که نزد اهل تسنن از اعتبار بیشتری برخوردارند، با تعبیر «صحاح سته» (شش کتاب صحیح) از آنها یاد میشود. صحیحترین آنها نزد اهل تسنن صحیح بخاری است و پنج کتاب دیگر صحیح مسلم، سنن ترمذی، سنن ابی داوود، سنن ابن ماجه و سنن نسائی است. ذهبی در میزان الاعتدال، ج۱، ص۲ مؤلفان این شش کتاب را «الائمّة الستّة» نامیده است.</ref> اهل تسنن اموری را ذکر کرده و در امر چهارم حدود ۳۶۵ نفر از افرادی را که در همه یا بعضی از [[صحاح سته]] از آنان روایت شده و درعین حال دو نفر از [[علمای رجال]] اهل تسنن با تعبیرهایی مانند «[[کذّاب]]» یا «متروک» یا «هالک» یا «متهم بالکذب» یا «مجمع علی ضعفه» و یا «[[ضعیف]] جدّا» آنان را معرفی کردهاند، جمعآوری کرده است<ref>ر.ک: مظفر، دلائل الصدق، ج۱، ص۱۷-۷۱.</ref>، و حدود ۸۹ نفر از آنها کسانی هستند که در [[صحیح بخاری]] از آنها [[روایت]] نقل شده<ref> افرادی که در آن ۳۶۵ نفر با رمز «خ» یا «ع» مشخص شدهاند، از رجال بخاریاند؛ زیرا «خ» رمز این است که صحیح بخاری از او روایت شده و «ع» رمز این است که در همۀ صحاح سته که یکی از آنها صحیح بخاری میباشد، از او روایت شده است.</ref>؛ همچنین وی از [[ذهبی]] و [[ابن حجر]] - دو نفر از رجالشناسان معروف [[اهل تسنّن]] - نقل کرده که [[بخاری]] در صحیح خود به جماعتی [[احتجاج]] کرده که خودش آنها را [[تضعیف]] کرده است<ref>ر.ک: مظفر، دلائل الصدق، ج۱، ص۱۳ و ۱۴.</ref>. | ||
۳. در این کتاب روایاتی وجود دارد که حتی اگر سندش هم صحیح باشد، غیر قابل قبول است؛ زیرا مخالف با [[قرآن کریم]] و [[برهان عقلی]] است؛ برای مثال، در ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ}}<ref>«و همه نامها را به آدم | ۳. در این کتاب روایاتی وجود دارد که حتی اگر سندش هم صحیح باشد، غیر قابل قبول است؛ زیرا مخالف با [[قرآن کریم]] و [[برهان عقلی]] است؛ برای مثال، در ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ}}<ref>«و همه نامها را به آدم آموخت» سوره بقره، آیه ۳۱.</ref> روایتی را مشتمل بر اینکه [[نبی اکرم]]{{صل}} در [[قیامت]] [[خدا]] را [[رؤیت]] میکند، آورده است<ref>ر.ک: بخاری، صحیح البخاری، شرح الشماعی الرفاعی، ج۵، ص۳۳۱، باب ۲۰۷، ح۹۰۷.</ref>. در ذیل آیه {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ}}<ref>«خداوند همسنگ ذرّهای ستم نمیورزد» سوره نساء، آیه ۴۰.</ref> روایتی را آورده که میگوید همۀ افرادی که خدا را پرستیدهاند، در قیامت خدا را میبینند<ref>ر.ک: بخاری، صحیح البخاری، شرح الشماعی الرفاعی، ج۵، ص۳۷۴، باب ۲۸۳، ح۱۰۰۷.</ref>، و در [[تفسیر]] [[سوره ق]] روایتی را از نبی اکرم{{صل}} نقل کرده که با اشاره به ماه شب چهاردهم فرموده است: شما همینگونه که این ماه را میبینید، حتماً پروردگارتان را خواهید دید<ref>ر.ک: بخاری، صحیح البخاری، شرح الشماعی الرفاعی، ج۵، ص۵۱۵، باب ۴۸۴، ح۱۲۷۶.</ref>، و حال آنکه هم [[قرآن]] فرموده است: {{متن قرآن|لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ}}<ref>«چشمها او را در نمییابند» سوره انعام، آیه ۱۰۳.</ref> و هم [[برهان عقلی]] بر [[امتناع]] دیده شدن [[خدا]] وجود دارد؛ ازاینرو، بطلان این [[روایات]] [[قطعی]] است و حتی اگر سند آنها صحیح باشد، غیر پذیرفتنی نیست. | ||
همچنین در ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|وَتَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ}}<ref>«میگوید: آیا بیش هست؟» سوره ق، آیه ۳۰.</ref> سه [[روایت]] آورده است حاکی از اینکه خدا در پاسخ [[جهنّم]] که میگوید: «هل من مزید، آیا افزون بر این هست؟» قدمش را بر [[جهنم]] میگذارد و جهنم میگوید: «بس است؛ بس است»<ref>ر.ک: بخاری، صحیح البخاری، شرح الشماعی الرفاعی، ج۵، ص۵۱۴-۵۱۵، باب ۴۸۷، ح۱۲۷۳، ۱۲۷۴ و ۱۲۷۵.</ref>. این روایات نیز مخالف با برهان عقلی [[قائم]] بر امتناع تجسم [[باریتعالی]] و ناپذیرفتنی است. | همچنین در ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|وَتَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ}}<ref>«میگوید: آیا بیش هست؟» سوره ق، آیه ۳۰.</ref> سه [[روایت]] آورده است حاکی از اینکه خدا در پاسخ [[جهنّم]] که میگوید: «هل من مزید، آیا افزون بر این هست؟» قدمش را بر [[جهنم]] میگذارد و جهنم میگوید: «بس است؛ بس است»<ref>ر.ک: بخاری، صحیح البخاری، شرح الشماعی الرفاعی، ج۵، ص۵۱۴-۵۱۵، باب ۴۸۷، ح۱۲۷۳، ۱۲۷۴ و ۱۲۷۵.</ref>. این روایات نیز مخالف با برهان عقلی [[قائم]] بر امتناع تجسم [[باریتعالی]] و ناپذیرفتنی است. | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
با توجه به آنچه در نکات پیشین بیان شد، معلوم است این نوع [[قرائتها]] بیاعتبار و غیر قابل پیروی است؛ زیرا: | با توجه به آنچه در نکات پیشین بیان شد، معلوم است این نوع [[قرائتها]] بیاعتبار و غیر قابل پیروی است؛ زیرا: | ||
#[[صحت سند]] این [[روایتها]] غیر قابل [[اثبات]] و تحقق چنین قرائتهایی از صحابۀ [[رسول خدا]]{{صل}} نامعلوم است. | # [[صحت سند]] این [[روایتها]] غیر قابل [[اثبات]] و تحقق چنین قرائتهایی از صحابۀ [[رسول خدا]]{{صل}} نامعلوم است. | ||
#بر فرض تحقق این [[قرائتها]]، چه بسا [[اجتهادی]] از [[صحابه]] باشد و [[اجتهاد]] آنان برای ما اعتباری ندارد. | #بر فرض تحقق این [[قرائتها]]، چه بسا [[اجتهادی]] از [[صحابه]] باشد و [[اجتهاد]] آنان برای ما اعتباری ندارد. | ||
#باتوجه به اینکه قرائت [[واقعی]] [[قرآن]] یک قرائت بیش نبوده، اینگونه روایتها که حاکی از قرائتهای شاذّ در مقابل قرائت مشهور بین [[مسلمانان]]، حتی اگر سند آنها نیز صحیح باشد و اجتهادی نبودن آن قرائتها هم ثابت شود، در اثر شذوذ و [[اعراض]] مسلمانان از آن، از اعتبار ساقط و غیرقابل [[پیروی]] هستند.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۳۵۰-۳۵۶.</ref> | #باتوجه به اینکه قرائت [[واقعی]] [[قرآن]] یک قرائت بیش نبوده، اینگونه روایتها که حاکی از قرائتهای شاذّ در مقابل قرائت مشهور بین [[مسلمانان]]، حتی اگر سند آنها نیز صحیح باشد و اجتهادی نبودن آن قرائتها هم ثابت شود، در اثر شذوذ و [[اعراض]] مسلمانان از آن، از اعتبار ساقط و غیرقابل [[پیروی]] هستند.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۳۵۰-۳۵۶.</ref> | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
==جستارهای وابسته== | ==جستارهای وابسته== | ||
*[[محمد بن اسماعیل بخاری]] | * [[محمد بن اسماعیل بخاری]] | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
{{تفسیر}} | {{تفسیر}} | ||
[[رده:تفسیر]] | [[رده:تفسیر]] | ||
[[رده:محمد بن اسماعیل بخاری]] | [[رده:محمد بن اسماعیل بخاری]] |
نسخهٔ ۱ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۰۳:۰۵
مقدمه
محمد بن اسماعیل بخاری - یکی از علمای اهل تسنّن - کتابی به نام الجامع الصحیح - مشهور به صحیح بخاری - تألیف کرده است که یکی از صحاح ستّۀ اهل تسنن به شمار میرود و نزد آنان اعتبار زیادی دارد، تا آنجا که گفتهاند این کتاب بعد از قرآن کریم صحیحترین کتابها است.
از بخاری روایت کردهاند که من در این کتاب جز روایت صحیح نیاوردهام[۱]. وی روایاتی را که در این کتاب جمعآوری کرده، به صورت کتابهایی مانند «کتاب بدء الوحی»، «کتاب الایمان»، «کتاب العلم»، «کتاب الوضوء» و جز اینها دستهبندی و تنظیم کرده است و یکی از کتابهای آن به نام کتاب التفسیر یا کتاب تفسیر القرآن است که در آن ضمن ۳۶۴ باب، پانصد روایت از روایات مربوط به قرآن کریم را آورده است[۲]. در عنوان فوق منظور از کتاب التفسیر بخاری این قسمت از صحیح بخاری است[۳] و چون کتاب یاد شده مستقل نیست و در ضمن یک کتاب روایی آورده شده است، آن را از «کتاب التفسیر»های ضمنی به شمار آوردم.
بخاری در این کتاب به ترتیب سور قرآن کریم در ذیل برخی آیات، روایاتی را از رسول خدا(ص) و صحابه نقل کرده است و افزون بر ذکر روایات، معنای برخی مفردات را از زبان خود و یا به نقل از صحابه و تابعین به اختصار بیان کرده است و گاهی در وجه نامگذاری بعضی سورهها سخنی دارد؛ برای مثال، در تفسیر سوره حمد از زبان خود بدون نسبت دادن به کسی گفته است: «﴿الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ دو اسم از واژه رحمت است: ﴿الرَّحِيمِ﴾ و «الراحم» مانند علیم و عالم به یک معنا است و ﴿الدِّينِ﴾ اجزا در خوبی و بدی است».
در وجه تسمیۀ سورۀ حمد به «ام الکتاب» گفته است: «آن را ام الکتاب نامیدهاند؛ زیرا مصحفها به نوشتن آن و نماز به قرائت آن آغاز میشود. «وی از مجاهد، بهطور مرسل (بدون سند) نقل کرده است که ﴿بِالدِّينِ﴾ را به «بالحساب» و «مدینین» را به «محاسبین» معنا کرده است[۴] و در ضمن تفسیر سورههای دیگر نیز اینگونه مطالب به چشم میخورد[۵]. او گاه در ذیل برخی روایات، در معنای روایات بیانی کوتاه دارد[۶]؛ بنابراین، این کتاب تفسیر روایی محض نیست و بر مطالب ادبی و لغوی نیز مشتمل است.
این کتاب از آن نظر که بخشی از معتبرترین کتاب روایی نزد اهل تسنن است، در مقام بحث با اهل تسنّن، در مسائل مورد اختلاف قابل استفاده است و از باب جدل میتوان به آن استدلال کرد[۷]. در تفسیر نیز در مواردی برای تأیید میتوان از روایات و مطالب آن بهره گرفت، ولی برای آشنایی با این کتاب و حدّ اعتبار آن نکات ذیل شایان توجه است:
۱. روایات تفسیری این کتاب اندک است؛ زیرا در ذیل بسیاری از آیات روایتی ذکر نشده است. تمام روایاتی که در تفسیر ۱۱۴ سوره قرآن دربر دارد، حدود پانصد روایت است که بخشی از آنها بهرغم ذکر آنها در کتاب التفسیر، تفسیری نبوده و به تبیین و توضیح معنی و مقصود آیات نپرداخته است؛ برای مثال، در سوره حمد تنها دو روایت ذکر شده و در هیچ کدام کمترین تفسیر و تبیین برای معنای سورۀ حمد بیان نشده است. روایت اوّل مشتمل بر بیان عظمت سورۀ حمد است و روایت دوم در ترغیب به گفتن «آمین» بعد از فراغ امام جماعت از قرائت آن است[۸].
در ابتدای تفسیر سورۀ بقره، در ذیل آیۀ ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا﴾[۹] روایتی در حدود یک صفحه دربارۀ شفاعتخواهی مؤمنان از پیامبران در قیامت ذکر شده که ارتباط آن با این آیۀ کریمه تنها در این حد است که از یک جملۀ آن استفاده میشود خدا نامهای هرچیزی را به حضرت آدم(ع) تعلیم داد و غیر از آن جمله، هیچ ارتباطی به این آیه ندارد.
۲. بهرغم اینکه اهل تسنن این کتاب را بعد از قرآن کریم، معتبرترین کتاب میدانند و از مؤلف آن روایت کردهاند که جز روایت صحیح در این کتاب نیاوردهام، صحت سند هیچیک از روایات این کتاب برای اهل تسنن قابل اثبات نیست؛ زیرا برای اثبات وثاقت راویان این روایات راهی جز توثیق رجالشناسان اهل تسنن وجود ندارد و توثیق آنان برای غیر آنها اعتبار ندارد[۱۰]، همانگونه که این گفتۀ بخاری که من در این کتاب جز روایت صحیح نمیآورم نیز بیاعتبار و غیر قابل اعتماد است. چگونه میتوان به این گفته اعتماد کرد و حال آنکه در این کتاب از افراد زیادی که رجالشناسان اهل تسنّن آنها را تضعیف کرده و یا بر کذب و یا حدیثسازی آنان گواهی دادهاند، روایت نقل کرده است؟! مظفر[۱۱] در دلایل الصدق برای سقوط اعتبار صحاح ستۀ[۱۲] اهل تسنن اموری را ذکر کرده و در امر چهارم حدود ۳۶۵ نفر از افرادی را که در همه یا بعضی از صحاح سته از آنان روایت شده و درعین حال دو نفر از علمای رجال اهل تسنن با تعبیرهایی مانند «کذّاب» یا «متروک» یا «هالک» یا «متهم بالکذب» یا «مجمع علی ضعفه» و یا «ضعیف جدّا» آنان را معرفی کردهاند، جمعآوری کرده است[۱۳]، و حدود ۸۹ نفر از آنها کسانی هستند که در صحیح بخاری از آنها روایت نقل شده[۱۴]؛ همچنین وی از ذهبی و ابن حجر - دو نفر از رجالشناسان معروف اهل تسنّن - نقل کرده که بخاری در صحیح خود به جماعتی احتجاج کرده که خودش آنها را تضعیف کرده است[۱۵].
۳. در این کتاب روایاتی وجود دارد که حتی اگر سندش هم صحیح باشد، غیر قابل قبول است؛ زیرا مخالف با قرآن کریم و برهان عقلی است؛ برای مثال، در ذیل آیه ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ﴾[۱۶] روایتی را مشتمل بر اینکه نبی اکرم(ص) در قیامت خدا را رؤیت میکند، آورده است[۱۷]. در ذیل آیه ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ﴾[۱۸] روایتی را آورده که میگوید همۀ افرادی که خدا را پرستیدهاند، در قیامت خدا را میبینند[۱۹]، و در تفسیر سوره ق روایتی را از نبی اکرم(ص) نقل کرده که با اشاره به ماه شب چهاردهم فرموده است: شما همینگونه که این ماه را میبینید، حتماً پروردگارتان را خواهید دید[۲۰]، و حال آنکه هم قرآن فرموده است: ﴿لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ﴾[۲۱] و هم برهان عقلی بر امتناع دیده شدن خدا وجود دارد؛ ازاینرو، بطلان این روایات قطعی است و حتی اگر سند آنها صحیح باشد، غیر پذیرفتنی نیست.
همچنین در ذیل آیه ﴿وَتَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ﴾[۲۲] سه روایت آورده است حاکی از اینکه خدا در پاسخ جهنّم که میگوید: «هل من مزید، آیا افزون بر این هست؟» قدمش را بر جهنم میگذارد و جهنم میگوید: «بس است؛ بس است»[۲۳]. این روایات نیز مخالف با برهان عقلی قائم بر امتناع تجسم باریتعالی و ناپذیرفتنی است.
دربارۀ پیامبر اکرم(ص) نیز روایاتی را آورده که با مقام نبوت آن حضرت ناسازگار و ناپذیرفتنی است. یکی از آنها روایتی است که در تفسیر سورۀ علق آورده و حاکی از آن است که حضرت در ابتدای نزول وحی و در وقت نزول آیات اوّل سوره علق نمیدانسته به نبوّت مبعوث شده و ترس و نگرانی بر او عارض گردیده است تا اینکه حضرت خدیجه(س) او را نزد عمویش (ورقة بن نوفل) میآورد و او به حضرت خبر میدهد آنچه را که دیدهای، نشانۀ آن است که پیامبر شدهای![۲۴].
۴. بخشی از روایات این کتاب موقوف است؛ یعنی به رسول خدا(ص) منتهی نشده و از صحابۀ حضرت نقل شده است[۲۵]؛ مانند روایتی که در ذیل آیه ﴿مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا﴾[۲۶] و روایتی که در ذیل آیه ﴿وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى﴾[۲۷] از عمر نقل کرده[۲۸] و روایتی که در ذیل آیه ﴿فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ﴾[۲۹] از پسر عمر روایت کرده است که ﴿فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ﴾[۳۰] را "فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْاكِينٍ" قرائت کرده و گفته است: این جمله منسوخ میباشد[۳۱]، و روایتی که در ذیل آیه ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[۳۲] از ابن عباس نقل کرده که این آیه دربارۀ عبد الله بن حذافه نازل شده است[۳۳] و همچنین روایتی که در تفسیر آیۀ مودّت[۳۴] از ابن عباس نقل کرده که ﴿الْقُرْبَى﴾ را به قرابت پیامبر(ص) با قریش معنا کرده و مستثنا را به درخواست صلۀ قرابت از قریش تفسیر کرده است[۳۵]؛ یعنی حضرت از قریش خواسته است به لحاظ قرابتی که بین من و شما وجود دارد، با من خوشرفتاری نمایید و به من کمک کنید، و براساس آنچه در «ارزش تفسیر صحابه» تحقیق شده است[۳۶]، اینگونه روایات حتی اگر با سند صحیح و از طریق موثّق به ما رسیده باشد و دلیل قطعی بر بطلان آن نباشد، ارزش روایت رسیده از پیامبر(ص) را ندارد و هرچند آنها را روایت نامیدهاند، ولی در واقع آرای بشری و قابل نقد و بررسی است؛ زیرا صحابه و تابعین از خطا مصون نبودهاند و اجتهاد و استنباطهای آنان برای ما اعتباری ندارد؛ البته اگر مطالبی حسی و غیر اجتهادی از قبیل سبب نزول آیات و مانند آن از طریق موثّق و معتبر از عدول یا موثّقین آنان نقل شده باشد، قابل اعتماد است و در تفسیر میتوان به آن ترتیب اثر داد، ولی - همانگونه که در نکتۀ پیشین بیان شد - صحت سند و وثاقت طریق هیچیک از روایات این کتاب برای اهل تسنن قابل اثبات نیست و علاوه بر آن، عدالت و وثاقت همۀ صحابه و تابعین نیز ثابت نیست.
۵. معانی مفردات و تفاسیری که در این کتاب از صحابه و تابعین نقل شده، همه مُرسل و بیسند است. اگر صدور آن معانی و تفاسیر از آنان ثابت میبود، به لحاظ اینکه آنان معاصر زمان نزول آیات یا نزدیک به آن زمان بودهاند، آرا و اخبار آنان در معانی مفردات و اسباب نزول آیات، باارزشتر و قابل اعتمادتر از آرا و اخبار سایر لغتدانان و مفسران بود، ولی متأسفانه صدور هیچیک از آن معانی و تفاسیر نقل شده از آنان ثابت نیست. معانی و تفاسیری که خود بخاری برای مفردات و آیات بیان کرده و بیانی که احیانا نسبت به ابهام برخی روایات ارائه داده، گرچه بهعنوان یک رأی درخور توجه است و بهعنوان یک منبّه[۳۷] برای معانی مفردات که مورد تحقیق واقع میشود، قابل ملاحظه میباشد، ولی روشن است بهعنوان یک رأی قطعی و متعین در معنای مفردات و تفسیر آیات و روایات قابل پیروی نیست.
۶. در روایاتی از این کتاب قرائتهای دیگری غیر از قرائت معروف و مشهور و مکتوب در مصحف فعلی برای آیاتی از قرآن بیان شده است. نمونۀ آن قرائت "ننسأها"[۳۸] در آیه ﴿مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا﴾[۳۹] و قرائت "قَدْ کُذِبُوا"[۴۰] در آیه ﴿حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا﴾[۴۱] و قرائت "تَلَقَّوْنَهُ"[۴۲] در آیه ﴿إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ﴾[۴۳] است.
با توجه به آنچه در نکات پیشین بیان شد، معلوم است این نوع قرائتها بیاعتبار و غیر قابل پیروی است؛ زیرا:
- صحت سند این روایتها غیر قابل اثبات و تحقق چنین قرائتهایی از صحابۀ رسول خدا(ص) نامعلوم است.
- بر فرض تحقق این قرائتها، چه بسا اجتهادی از صحابه باشد و اجتهاد آنان برای ما اعتباری ندارد.
- باتوجه به اینکه قرائت واقعی قرآن یک قرائت بیش نبوده، اینگونه روایتها که حاکی از قرائتهای شاذّ در مقابل قرائت مشهور بین مسلمانان، حتی اگر سند آنها نیز صحیح باشد و اجتهادی نبودن آن قرائتها هم ثابت شود، در اثر شذوذ و اعراض مسلمانان از آن، از اعتبار ساقط و غیرقابل پیروی هستند.[۴۴]
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ ر.ک: حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۱، ص۵۴۱ و ۵۴۴. ابن جوزی، عبد الرحمان بن علی گفته است: "ما انفرد به البخاري او مسلم فهذا محكوم بالصحة عند جمهور اهل النقل" (الموضوعات، ص۳۵)
- ↑ ر.ک: بخاری، صحیح البخاری بحاشیة السندی، ج۳، ص۹۷-۲۲۴؛ صحیح البخاری مع شرح و تحقیق شیخ قاسم الشماعی الرقاعی، ج۵، ص۳۲۸-۵۷۸.
- ↑ دو کتاب دیگر با نام تفسیر القرآن و التفسیر الکبیر از تألیفات بخاری به شمار آوردهاند (ر.ک: حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۱، ص۴۴۳ و ج۶، ص۱۶)، ولی آن دو کتاب در دسترس نیست.
- ↑ بخاری، صحیح البخاری بحاشیة السندی، ج۳، ص۹۷.
- ↑ برای نمونه، در ضمن تفسیر سوره بقره گفته است: "قال مجاهد: ﴿إِلَى شَيَاطِينِهِمْ﴾ اصحابهم من المنافقین و المشرکین؛ ﴿مُحِيطٌ بِالْكَافِرِينَ﴾ الله جامعهم؛ ﴿عَلَى الْخَاشِعِينَ﴾ علی المؤمنین حقّا، قال مجاهد: بقوّة یعمل بما فیه؛ (صحیح البخاری بحاشیة السندی، ج۳، ص۹۸) و در آغاز تفسیر سوره آل عمران گفته است: ثقاة و تقیة واحدة، صرّ: برد. شفا حفرة مثل شفا الزکیّة و هو حرفها، تبوّیء تتّخذ معسکا (صحیح البخاری بحاشیة السندی، ج۳، ص۱۰۹).
- ↑ ر.ک: بخاری، صحیح البخاری؛ همان، ص۹۸، سطر ۳-۴.
- ↑ برای مثال، در صلوات بر نبی اکرم(ص) شیعه، آل حضرت را نیز ذکر میکنند، ولی اهل تسنن در نوشتهها و کتابهای خود، «صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ» مینویسند و آل حضرت را ذکر نمیکنند. در این کتاب، در ذیل آیه ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾ «خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶ از کعب بن عجره روایت شده که گفت: ای رسول خدا، سلام بر شما را شناختهایم، صلاة [[[صلوات]] بر شما چگونه است؟ رسول خدا فرمود: بگویید: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ» (ر.ک: بخاری، صحیح البخاری بحاشیة السندی، ج۳، ص۱۷۸).
- ↑ ر.ک: بخاری، صحیح البخاری؛ شرح الشمّاعی الرفاعی، ج۵، ص۳۲۸-۳۳۰، باب ۲۰۶، ح۹۰۵-۹۰۶.
- ↑ «و همه نامها را به آدم آموخت» سوره بقره، آیه ۳۱.
- ↑ برای روشن شدن وجه آن ر.ک: بابایی، مکاتب تفسیری، ج۱، ص۳۲۶-۳۲۷.
- ↑ محمد حسن بن محمد نجفی آل مظفر - معروف به مظفر - متولد ۱۳۰۱ ه. ق، مؤلف کتابهای الافصاح عن احوال رواة الصحاح و درر الفوائد فی شرح القواعد و دلائل الصدق فی نهج الحق (ر.ک: آقا بزرگ تهرانی، الذریعة، ج۲، ص۲۵۸ و ج۸، ص۱۳۱ و ۲۵۱).
- ↑ شش کتاب که نزد اهل تسنن از اعتبار بیشتری برخوردارند، با تعبیر «صحاح سته» (شش کتاب صحیح) از آنها یاد میشود. صحیحترین آنها نزد اهل تسنن صحیح بخاری است و پنج کتاب دیگر صحیح مسلم، سنن ترمذی، سنن ابی داوود، سنن ابن ماجه و سنن نسائی است. ذهبی در میزان الاعتدال، ج۱، ص۲ مؤلفان این شش کتاب را «الائمّة الستّة» نامیده است.
- ↑ ر.ک: مظفر، دلائل الصدق، ج۱، ص۱۷-۷۱.
- ↑ افرادی که در آن ۳۶۵ نفر با رمز «خ» یا «ع» مشخص شدهاند، از رجال بخاریاند؛ زیرا «خ» رمز این است که صحیح بخاری از او روایت شده و «ع» رمز این است که در همۀ صحاح سته که یکی از آنها صحیح بخاری میباشد، از او روایت شده است.
- ↑ ر.ک: مظفر، دلائل الصدق، ج۱، ص۱۳ و ۱۴.
- ↑ «و همه نامها را به آدم آموخت» سوره بقره، آیه ۳۱.
- ↑ ر.ک: بخاری، صحیح البخاری، شرح الشماعی الرفاعی، ج۵، ص۳۳۱، باب ۲۰۷، ح۹۰۷.
- ↑ «خداوند همسنگ ذرّهای ستم نمیورزد» سوره نساء، آیه ۴۰.
- ↑ ر.ک: بخاری، صحیح البخاری، شرح الشماعی الرفاعی، ج۵، ص۳۷۴، باب ۲۸۳، ح۱۰۰۷.
- ↑ ر.ک: بخاری، صحیح البخاری، شرح الشماعی الرفاعی، ج۵، ص۵۱۵، باب ۴۸۴، ح۱۲۷۶.
- ↑ «چشمها او را در نمییابند» سوره انعام، آیه ۱۰۳.
- ↑ «میگوید: آیا بیش هست؟» سوره ق، آیه ۳۰.
- ↑ ر.ک: بخاری، صحیح البخاری، شرح الشماعی الرفاعی، ج۵، ص۵۱۴-۵۱۵، باب ۴۸۷، ح۱۲۷۳، ۱۲۷۴ و ۱۲۷۵.
- ↑ ر.ک: بخاری، صحیح البخاری، شرح الشماعی الرفاعی، ج۵، ص۵۶۶، باب ۵۵۶، ح۱۳۸۱، سایر روایات غیر مناسب با مقام نبوّت نبیّ اکرم(ص) را در صحیح البخاری بحاشیة السندی، ج۳، ص، ۱۰۷، ۱۱۳، ۱۲۳، ۱۳۷، ۱۴۳، ۱۶۴، ۱۶۵ و ۲۳۴ بنگرید.
- ↑ سیوطی در تدریب الراوی، ج۱، ص۱۸۴، در تعریف روایت موقوف گفته است: "وهو المروي عن الصحابه قولاً لهم او فعلاً او نحوهاي تقريراً، متصلاً كان اسناده او منقطعاً ويستعمل في غيرهم كالتابعين مقيداً فيقال وقفه فلان على الزهري ونحوه".
- ↑ «اگر آیهای را نسخ کنیم یا (حکم) آن را واپس افکنیم به از آن یا همگون آن را میآوریم؛ آیا ندانستهای که خداوند بر هر کاری تواناست؟» سوره بقره، آیه ۱۰۶.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که خانه (کعبه) را برای مردم جای بازگشت و امن کردیم و (گفتیم) از «مقام ابراهیم» نمازگاه گزینید» سوره بقره، آیه ۱۲۵.
- ↑ بخاری، صحیح البخاری، شرح الشمّاعی الرفاعی، ج۵، ص۳۳۵، باب ۲۱۱، ح۹۱۲ و ص۳۳۷، باب ۲۱۳، ح۹۱۴.
- ↑ «پس هر کس از شما این ماه را دریافت (و در سفر نبود)، باید (تمام) آن را روزه بگیرد» سوره بقره، آیه ۱۸۵.
- ↑ «جایگزینی است (به اندازه) خوراک مستمندی» سوره بقره، آیه ۱۸۴.
- ↑ بخاری، صحیح البخاری، شرح الشمّاعی الرفاعی، ج۵، ص۳۴۴ (باب ۲۲۶، ح۹۳۷).
- ↑ «از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ صحیح البخاری، شرح الشمّاعی الرفاعی، ج۵، ص۳۷۶ (باب ۲۸۶، ح۱۰۱۰).
- ↑ ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾ «بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.
- ↑ بخاری، صحیح البخاری، شرح الشمّاعی الرفاعی، ج۵، ص۵۰۲ (باب ۴۶۷، ح۱۲۴۵).
- ↑ ر.ک: بابایی، مکاتب تفسیری، ج۱، ص۱۸۰-۱۸۸.
- ↑ یعنی در حدّ اینکه مفسران را توجه دهد که چنین معنایی برای این کلمه قرآن ذکر شده و آنان را به تحقیق درباره آن وادار کند، مفید است.
- ↑ این قرائت از عمر نقل شده است (ر.ک: صحیح البخاری، شرح الشماعی الرفاعی، ج۵، ص۳۳۵-۳۳۶).
- ↑ «اگر آیهای را نسخ کنیم یا (حکم) آن را واپس افکنیم به از آن یا همگون آن را میآوریم» سوره بقره، آیه ۱۰۶.
- ↑ این قرائت از عایشه نقل شده است (ر.ک: صحیح البخاری، شرح الشمّاعی الرفاعی، ج۵، ص۴۲۶ (باب ۳۷۴، ح۱۱۱۹)، ص۳۵۰ (باب ۲۳۸، ح۹۵۳).
- ↑ «تا آنجا که پیامبران به آستانه نومیدی رسیدند و پنداشتند که (مردم در وعده پشتیبانی) به آنان دروغ گفتهاند، (ناگهان) یاری ما به آنان رسید و هر کس را که میخواستیم رهایی یافت و عذاب ما از گروه گنهکاران بازگردانده نمیشود» سوره یوسف، آیه ۱۱۰.
- ↑ این قرائت نیز از عایشه نقل شده است (ر.ک: صحیح البخاری، شرح الشمّاعی الرفاعی، ج۵، ص۴۶۷ (باب ۴۲۶، ح۱۱۱۷).
- ↑ «آنگاه که آن را از زبان هم فرا میگرفتید» سوره نور، آیه ۱۵.
- ↑ بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۳۵۰-۳۵۶.
جستارهای وابسته
- تفاسیر تابعین تابعین
- تفاسیر تک نگار
- تفاسیر عصر جدید
- تفاسیر عصر کهن
- تفاسیر لغوی
- تفسیر اجتهادی
- تفسیر اجمالی قرآن
- تفسیر اِعراب
- تفسیر قرآن به مقتضای عقل
- تفسیر باطنی
- تفسیر مالکیه
- تفسیر روایی
- تفسیر مسلسل
- تفسیر قرآن به کلام صحابه
- تفسیر قرآن با قول تابعی
- تفسیر قرآن با قرآن
- تفسیر عهد نبوت
- تفسیر عهد رسالت
- تفسیر عهد صحابه
- تفسیر غریب قرآن
- تفسیر عقلی
- تفسیر پلورالیستی قرآن
- تفسیر تبیینی قرآن
- تفسیر تحلیلی
- تفسیر بلاغی
- تفسیر تدبری قرآن
- تفسیر تمسکی قرآن
- تفسیر عصر تابعین
- تفسیر در عصر تدوین
- تفسیر عصر پیامبر خاتم
- تفسیر درایی
- تفسیر زبدة البیان
- تفسیر سکولاریستی قرآن
- تفسیر سیستمی
- تفسیر عبدالله بن عباس
- تفسیر قرآن به قرآن
- تفسیر لفظی قرآن
- تفسیر لیبرالیستی قرآن
- تفسیر مأثور
- تفسیر معتزله
- تفسیر مجمل به مبین
- تفسیر مطلق به مقید
- تفسیر معتزلیان جدید
- تفسیر معنا
- تفسیر معنوی قرآن
- تفسیر نو اعتزالی
- تفسیر وجوه قرآن
- تفسیر ترتیبی
- تفسیر مزجی
- تفسیر موضوعی
- تفسیر اهل بیت
- تفسیر پیامبر خاتم
- تفسیر تابعین
- تفسیر عامه
- تفسیر عصر نهضت
- تفسیر توحیدی
- تفسیر دوران نهضتهای اصلاحی
- تفسیر صحابه
- تفسیر عصر جدید
- تفسیر باطن قرآن
- تفسیر ظاهر قرآن
- تفسیر اهلسنت
- تفسیر باطنیه
- تفسیر ماتریدیه
- تفسیر خوارج
- تفسیر شیعه
- تفسیر متصوفه
- تفسیر اجتماعی
- تفسیر اخلاقی
- تفسیر ادبی
- تفسیر اشاری
- تفسیر به رأی
- تفسیر بیانی
- تفسیر زیدیه
- تفسیر شافعیه
- تفسیر پوزیتیویستی
- تفسیر تاریخی
- تفسیر تربیتی
- تفسیر رمزی
- تفسیر عرفانی
- تفسیر علمی
- تفسیر فقهی
- تفسیر فیضی
- تفسیر فلسفی
- تفسیر کلامی
- تفسیر نقلی
- آداب تفسیر قرآن
- آراء تفسیری
- اسرائیلیات در تفسیر
- اقطاب اسرائیلیات
- اقطاب وضّاعین
- اولین مدون تفسیر
- تأویل قرآن
- تدوین تفسیر قرآن
- تفاسیر قرآن
- تفسیر پذیری قرآن
- تفسیر نگاری
- تنزیل قرآن
- توقیفیت تفسیر قرآن
- جری و تطبیق
- روایات تفسیری
- روشهای تفسیری
- سیاق عام
- شرافت تفسیر قرآن
- طرق تفسیری
- غرایب تفسیر
- فضیلت تفسیر قرآن
- قواعد تفسیر
- مبادی تفسیر
- مدارس تفسیر قرآن
- مراتب تفسیر
- مراحل تفسیر
- مصادر نقلی تفسیر
- مفسران
- مقدمات تفسیر
- مکاتب تفسیری
- منابع تفسیر
- تأویل قرآن