خوشخلقی در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
|||
خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
# به [[نقل]] از [[انس]]: بسیار کم میشد که [[پیامبر]] {{صل}} به گونهای با کسی رو در رو شود که او خوشش نیاید<ref>{{عربی|عن أنس: كَانَ النَّبِيُّ {{صل}}: قَلَّمَا یُواجِهُ رَجُلَاً ِفِي وَجْهِهِ بِشَيءٍ یَکْرَهُهُ}}؛ سنن أبی داود، ج۴، ص۸۱، ح۴۱۸۲؛ السنن الکبری للنسائی، ج۶، ص۶۷، ح۱۰۰۶۴؛ مسند ابن حنبل، ج۴، ص۲۶۹، ح۱۲۳۷۰؛ الأدب المفرد، ص۱۳۵، ح۴۳۷؛ مسند أبی یعلی، ج۴، ح۴۲۶۱، کلها نحوه؛ کنزالعمّال، ج۷، ص۱۳۸، ح۱۸۳۸۹.</ref>. | # به [[نقل]] از [[انس]]: بسیار کم میشد که [[پیامبر]] {{صل}} به گونهای با کسی رو در رو شود که او خوشش نیاید<ref>{{عربی|عن أنس: كَانَ النَّبِيُّ {{صل}}: قَلَّمَا یُواجِهُ رَجُلَاً ِفِي وَجْهِهِ بِشَيءٍ یَکْرَهُهُ}}؛ سنن أبی داود، ج۴، ص۸۱، ح۴۱۸۲؛ السنن الکبری للنسائی، ج۶، ص۶۷، ح۱۰۰۶۴؛ مسند ابن حنبل، ج۴، ص۲۶۹، ح۱۲۳۷۰؛ الأدب المفرد، ص۱۳۵، ح۴۳۷؛ مسند أبی یعلی، ج۴، ح۴۲۶۱، کلها نحوه؛ کنزالعمّال، ج۷، ص۱۳۸، ح۱۸۳۸۹.</ref>. | ||
# [[پیامبر]] {{صل}} با اخلاقش با [[مردم]] [[معاشرت]] داشت؛ ولی در [[دل]]، از آنها جدا بود. ظاهرش با [[مردم]] بود و باطنش با [[حق]]<ref>{{متن حدیث| إِنَّهُ {{صل}} عَاشَرَ الْخَلْقَ بِخُلُقِهِ وَ زَایَلَهُمْ بِقَلْبِهِ فَکَانَ ظَاهِرُهُ مَعَ الْخَلْقِ بَاطِنُهُ مَعَ الْحَقِّ}}؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۰۰؛ بحار الأنوار، ج۷۱، ص۳۸۲، ذیل ح۱۷؛ تفسیر الثعلبی، ج۱۰، ص۹؛ تفسیر الثعالبی، ج۵، ص۴۶۴.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|سیره پیامبر خاتم]]، ج۱، ص ۲۶۸-۲۷۷.</ref>. | # [[پیامبر]] {{صل}} با اخلاقش با [[مردم]] [[معاشرت]] داشت؛ ولی در [[دل]]، از آنها جدا بود. ظاهرش با [[مردم]] بود و باطنش با [[حق]]<ref>{{متن حدیث| إِنَّهُ {{صل}} عَاشَرَ الْخَلْقَ بِخُلُقِهِ وَ زَایَلَهُمْ بِقَلْبِهِ فَکَانَ ظَاهِرُهُ مَعَ الْخَلْقِ بَاطِنُهُ مَعَ الْحَقِّ}}؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۰۰؛ بحار الأنوار، ج۷۱، ص۳۸۲، ذیل ح۱۷؛ تفسیر الثعلبی، ج۱۰، ص۹؛ تفسیر الثعالبی، ج۵، ص۴۶۴.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[سیره پیامبر خاتم ج۱ (کتاب)|سیره پیامبر خاتم]]، ج۱، ص ۲۶۸-۲۷۷.</ref>. | ||
==اخلاق نیک== | |||
در میان ویژگیهای [[رسول خدا]]{{صل}}، [[رفتار]] [[اخلاقی]] آن [[حضرت]] مهمترین ویژگی آن حضرت محسوب میشد که تمام جنبههای [[زندگی]] آن حضرت را [[پوشش]] میداد. این ویژگی را [[خداوند]] در [[قرآن]] [[ستوده]] و فرموده است: «[[راستی]] که تو را خویی والاست»<ref>{{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}} «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}} نیز خود فرمود برای احیای [[مکارم اخلاقی]] [[مبعوث]] شدهام<ref>{{متن حدیث|إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ}}؛ (طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۸).</ref>. در روایتی بلند، [[امام حسن]]{{ع}}، [[اوصاف اخلاقی]] و [[رفتار رسول خدا]]{{صل}} را به نقل از دایی خویش، [[هند بن ابیهاله]] و بخشهایی را نیز [[امام حسین]]{{ع}} به نقل از [[پدر]] بزرگوار خویش نقل کردهاند. این [[روایت]] [[جامعترین]] توصیف درباره [[اخلاق نیک]] رسول خدا{{صل}} است که بخشهایی از آن به شرح ذیلاند: پیامبر{{صل}} هر کس را که میدید به [[سلام دادن]] بر او پیشی میگرفت. جز در مورد [[لزوم]] سخن نمیگفت. [[سکوت]] او ممتد بود و هنگام گفتار، تمام دهان را نمیگشود. نرم گفتار بود و پرگوی نبود. در گفتار خود به هیچ کس [[ستم]] روا نمیداشت. [[نعمت]] را هر چه هم کوچک بود، بزرگ میشمرد. خوراکیها را [[نکوهش]] نمیکرد و بیش از حد نیز [[ستایش]] نمیفرمود. [[دنیا]] و امور مربوط به آن او را [[خشمگین]] نمیساختند. اگر چیزی با [[حق]] معارضه داشت، از پای نمینشست تا حق را [[یاری]] کند. برای خود هرگز خشمگین نمیشد و به [[فکر]] [[انتقام]] کشیدن نبود. بیشتر خندهاش به صورت [[تبسم]] بود. | |||
امام حسین{{ع}} به نقل از پدرش درباره رفتار رسول خدا{{صل}} میفرماید: وقت خود را در [[خانه]] به سه بخش تقسیم میکرد: بخشی برای [[عبادت]] خداوند و بخشی برای انجام کارهای خانوادهاش و بخشی برای خودش، و از بخش مخصوص به خود، قسمتی را به [[مردم]] اختصاص میداد و [[عام و خاص]] را میپذیرفت و چیزی از آنان مضایقه نمیداشت. معمولاً بزرگ هر قومی را گرامی میداشت. بیآنکه به کسی [[ترشرویی]] و [[بدخلقی]] کند، [[مردم]] را از [[اعمال زشت]] بر [[حذر]] میداشت و از آنان که [[بدکردار]] بودند، [[پرهیز]] میکرد. [[یاران]] خود را [[تفقد]] میکرد. از مردم درباره کارهای معمول میان آنان میپرسید. کارهای [[پسندیده]] را میستود و تقویت و [[کارهای زشت]] را [[نکوهش]] میکرد و [[خوار]] میشمرد. در نشستن، جایگاه معینی برای خود تعیین نکرده و از این کار باز میداشت. چون به گروهی که نشسته بودند میرسید، جایی که رسیده بود مینشست و دیگران را هم به این کار دستور میداد. به همه همنشینان خود توجه داشت، به طوری که هیچکس [[احساس]] نمیکرد کسی در نظر [[پیامبر]]{{صل}} از او گرامیتر است. سه چیز را به طور کلی رها کرده بود: ستیزهگری، [[پرگویی]] و [[سخن گفتن]] در کاری که به ایشان مربوط نبود. هرکس سخنی میگفت، گوش فرا میداد تا سخنش تمام شود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۲۴؛ خرگوشی، شرف النبی، ج۲، ص۸۹؛ بیهقی، دلائل النبوه، ج۱، ص۲۸۵؛ قاضی عیاض، الشفاء، ج۱، ص۳۰۴.</ref>.<ref>[[رمضان محمدی|محمدی]]، [[منصور داداشنژاد|داداشنژاد]]، [[حسین حسینیان مقدم|حسینیان]]، [[تاریخ اسلام (کتاب)|تاریخ اسلام]] ص ۲۱۷.</ref> | |||
== پرسش مستقیم == | == پرسش مستقیم == |
نسخهٔ ۸ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۱۲
مقدمه
سیره پیامبر اکرم (ص) میآموزد که مرد و زن زندگی مشترک را با رفتاری نیکو طی کنند و از بودن باهم و زیستن در کنار هم لذت ببرند و یکدیگر را کامل نمایند و به سوی اهداف زندگیشان سلوک کنند؛ و قرآن کریم به مردان فرمان میدهد که در هر حال با همسرانشان نیکرفتاری داشته باشند و ناملایمات زندگی آنان را به رفتاری دیگر نکشاند، و حتی اگر زندگی مشترک به بنبست رسید و به هیچ وجه ادامه آن ممکن نگردید و کار به جدایی کشید، آنجا نیز با نیکرفتاری جدایی صورت پذیرد. ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْرًا * فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ﴾[۱].
﴿الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ﴾[۲]. قرآن کریم میآموزد که چون انسان همسر میگزیند، به نیکرفتاری هم متعهد میگردد؛ تشکیل خانواده و نیکرفتاری با همسر لازم و ملزوم یکدیگرند، چنانکه عبد الرحمن بن اعین[۳] از امام صادق (ع) روایت کرده است که حضرت فرمود: «إِذَا أَرَادَ الرَّجُلُ أَنْ يَتَزَوَّجَ الْمَرْأَةَ فَلْيَقُلْ أَقْرَرْتُ بِالْمِيثَاقِ الَّذِي أَخَذَ اللَّهُ ﴿فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ﴾[۴]»[۵].
نیکرفتاری با همسر پیمانی است در ذات زندگی مشترک و چون کسی پذیرای پیوند مشترک شود، به رفتار نیک نیز متعهد میگردد و حق نقض این پیمان الهی را ندارد. تربیتشدگان مدرسه نبوی مکرر این پیمان را یادآور شدهاند تا مبادا از این پیمان غفلت شود. سخن نقل شده از حضرت رضا (ع) بیانگر این حقیقت است: «لَمَّا تَزَوَّجَ أَبُوجَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الرِّضَا (ع) ابْنَةَ الْمَأْمُونِ خَطَبَ لِنَفْسِهِ فَقَالَ... زَوَّجَنِي ابْنَتَهُ عَلَى مَا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْمُسْلِمَاتِ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ مِنْ إِمْسَاكٍ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٍ بِإِحْسَانٍ»[۶].
در آموزههای پیشوایان دین نیکرفتاری با خانواده چنان والامرتبه است که آثار و نتایج آن تنها به سامان دادن زندگی خانوادگی محدود نمیشود، بلکه آثار و نتایج روحی و روانی آن بر خود شخص و نیز در نظام تکوین درخور توجه است. حدیث امام صادق (ع) از این جمله است: «مَنْ حَسُنَ بِرُّهُ بِأَهْلِهِ زَادَ اللَّهُ فِي عُمُرِهِ»[۷].[۸]
راه و رسم نبوی
رسول خدا (ص) به تمام معنا در زندگی خانوادگی نیکرفتار بود و خود میفرمود: «[أَلَا] خَيْرُكُمْ خَيْرُكُمْ لِنِسَائِهِ وَ أَنَا خَيْرُكُمْ لِنِسَائِي»[۹].
پیامبر نسبت به خانواده، بهترین رفتار را داشت، چنانکه خود اظهار میداشت: «خَيْرُكُمْ خَيْرُكُمْ لِأَهْلِهِ وَ أَنَا خَيْرُكُمْ لِأَهْلِي»[۱۰].
رسول خدا (ص) گذشته از آنکه با رفتار خود نسبت به همسرانش نیکرفتاری در خانواده را به پیروان خود میآموخت، با آموزههای مکرر خود تلاش میکرد تا رسوبات فرهنگ جاهلی و روابط و مناسبات خانوادگی برخاسته از آن را از ذهن و روح و روابط مسلمانان بشوید و آنان را با نیکرفتاری در خانواده آشنا سازد و تربیت نماید. آن حضرت به پیروان خود میفرمود: «فَإِنَّ خِيَارَكُمْ خِيَارُكُمْ لِأَهْلِهِ»[۱۱].
در اندیشه نبوی و در راه و رسم نیکوی آن پیامآور الهی، رفتار خانوادگی ترازویی دقیق در شناخت آدمی و میزانی روشن برای سنجش ارزشهای انسانی است. هرچه آدمی در مراتب انسانی و ایمانی بالاتر رود، خلق و خویش نیکوتر شود و به آن پیامآور زیباییها و نیکیها شبیهتر گردد؛ و همینگونه است نیکرفتاری خانوادگی، چنانکه رسول خدا (ص) فرمود: «إِنَّ أَكْمَلَ الْمُؤْمِنِينَ إِيمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً، وَ خِيَارُكُمْ خِيَارُكُمْ لِنِسَائِهِمْ»[۱۲].
و نیز روایت شده است که آن حضرت فرمود: «إِنَّ أَكْمَلَ الْمُؤْمِنِينَ إِيمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً وَ أَلْطَفُهُمْ بِأَهْلِهِ»[۱۳].
پیامبر اکرم (ص) در موارد متعدد به نیکرفتاری خانوادگی سفارش فرمود و تأکید ورزید. در حج بدرود در خطبه مهم و اساسی خود چنین فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِنِسَائِكُمْ عَلَيْكُمْ حَقّاً وَ لَكُمْ عَلَيْهِنَّ حَقّاً... أَخَذْتُمُوهُنَّ بِأَمَانَةِ اللَّهِ وَ اسْتَحْلَلْتُمْ فُرُوجَهُنَّ بِكِتَابِ اللَّهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ فِي النِّسَاءِ وَ اسْتَوْصُوا بِهِنَّ خَيْراً»[۱۴].
رسول خدا (ص) برای آنکه نیکرفتاری براساس بنیادی حقیقی جلوه یابد، پیروان خود را آگاه ساخت که تشکیل خانواده تعهد سپردن به خدای حاضر ناظر قاهر است و زن نزد مرد چون امانتی الهی است که لازم است حرمت او را پاس بدارد و او را چون امانتی گرانقدر احترام نماید و جز به نیکرفتاری با او رفتاری ننماید. روایت شده است که رسول خدا (ص) در جمع مسلمانان به پا خاست و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: «إِنَّ اللَّهَ يُوصِيكُمْ بِالنِّسَاءِ خَيْرًا إِنَّ اللَّهَ يُوصِيكُمْ بِالنِّسَاءِ خَيْرًا، إِنَّ اللَّهَ يُوصِيكُمْ بِالنِّسَاءِ خَيْرًا، فَإِنَّهُنَّ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَ عَمَّاتِکُمْ وَخَالَاتُكُمْ إِنَّ الرَّجُلَ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ يَتَزَوَّجُ الْمَرْأَةَ وَمَا یَعْلُو يَدَیْهَا الْخَيْطَ فَمَا يَرْغَبُ وَاحِدٌ مِنْهُمَا عَنْ صَاحِبِهِ حتَّى يَمُوتَا هَرَماً»[۱۵].
این شیوه بیان برای تأکید در رفتار نیک با همسر است، و مثال آوردن زن و شوهری از اهل کتاب و حفظ پیوند زناشویی در سختترین شرایط به گونهای که از شدت تنگدستی حتی به اندازه نخی دارایی ندارند و باهم به نیکویی زندگی میکنند، برای شدت مبالغه در نیکرفتاری در زندگی زناشویی تا هنگام مرگ است[۱۶]. رسول خدا (ص) در موارد متعدد پیروان خود را به رفتاری نیک با همسر خود و زندگی به دور از بدرفتاری فراخوانده و بر آن تأکید کرده است: «اسْتَوْصُوا بِالنِّسَاءِ خَيْراً»[۱۷].
اوصیای پیامبر نیز به تمام معنا در زندگی خانوادگی جلوه نیکرفتاری بودند و بدین امر سفارش مینمودند. امیر مؤمنان علی (ع) میفرمود: «أُوصِيكُمْ بِنِسَائِكُمْ»[۱۸].
امیر مؤمنان علی (ع) والاترین نمونه تربیتیافته مدرسه نبوی، در تمام دوران زندگی خانوادگیاش نیکوترین رفتار را با همسر جلوه بخشید و بدین راه و رسم تأکید مینمود. ابومخنف[۱۹] از عبدالرحمن بن جندب[۲۰] از پدرش روایت کرده است که علی (ع) در روز عید قربان خطبه خواند و پس از تکبیر مطالبی مهم فرمود و در آن خطبه یادآور شد: «وَ أَحْسِنُوا إِلَى نِسَائِكُمْ»[۲۱].
نیکرفتاری با همسر در راه و رسم پیشوایان دین دو وجه دارد. وجه نخست تعهدات الهی در نیکرفتاری با همسر است که این وجه ملازم تشکیل خانواده است و هر که به پیمان همسری متعهد میشود، به حرمت بانی و احترامگذاری نیز متعهد میگردد. به عنوان نمونه از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمود: «أَنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ (ع) كَانَ يَتَزَوَّجُ... عَلَى أَنْ يَقُولَ... قَدْ زَوَّجْنَاكَ عَلَى شَرْطِ اللَّهِ»[۲۲].
وجه دوم آن اموری است که زن و مرد به عنوان اموری نیک در رفتار خانوادگی با یکدیگر قرار میگذارند و میپذیرند که با یکدیگر چنین رفتار نمایند، که این امور تابع روحیات و سلایق و فرهنگ و عادات است و تا آنجا که حریمی انسانی آسیب نبیند و مرزی از مرزهای دینی نشکند، این امور نیز در دایره نیکرفتاری اموری متعهدانه است. از امام صادق (ع) از پدر گرامیاش روایت کرده است که امیر مؤمنان علی (ع) میفرمود: «مَنْ شَرَطَ لِامْرَأَتِهِ شَرْطاً فَلْيَفِ لَهَا بِهِ فَإِنَّ الْمُسْلِمِينَ عِنْدَ شُرُوطِهِمْ إِلَّا شَرْطاً حَرَّمَ حَلَالًا أَوْ أَحَلَّ حَرَاماً»[۲۳].
اگر نیکرفتاری در این دو وجه پاس داشته شود، زندگی خانوادگی از آرامش و آسایش لازم، و راحت و برکت مطلوب بهرهمند میگردد، و رحمت الهی بر آن سایه میاندازد. امام صادق (ع) در این جهت فرموده است: «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْسَنَ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ زَوْجَتِهِ»[۲۴].
نیکرفتاری رابطهای دوسویه و دوطرفه است، و تمام جلوههای رفتاری اعم از گفتار و کردار، و نشست و برخاست، و نگاه و احساس و... را دربر میگیرد، و هریک از زن و مرد در پرتو نیکرفتاری، به نیکرفتاری متقابل میدان میدهد و آن را پربار میسازد. اگر مرد انتظار نیکرفتاری از زن را دارد، جز در پرتو نیکرفتاری بدان دست نمییابد، چنانکه امام علی (ع) فرموده است: «وَ أَحْسِنُوا لَهُنَّ الْمَقَالَ لَعَلَّهُنَّ يُحْسِنَ الْفِعَالَ»[۲۵].
اهمیت نیکرفتاری در مدرسه نبوی تا بدان پایه است که در آموزههای پیامبر اکرم (ص) و اوصیای آن حضرت تعابیری سخت تهدیدکننده نسبت به نقص نیکرفتاری با همسر و فرزندان آمده است، چنانکه از امام کاظم (ع) روایت شده است که فرمود: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ لَيْسَ يَغْضَبُ لِشَيْءٍ كَغَضَبِهِ لِلنِّسَاءِ وَ الصِّبْيَانِ»[۲۶].
با اصل قرار گرفتن نیکرفتاری در زندگی خانوادگی است که رضایت الهی حاصل میشود و برکات حاصل از آن، مرد و زن را دربر میگیرد.[۲۷]
خوشخلقی در سیره پیامبر خاتم
- در احادیث اهل بیت (ص)، حُسن خُلق، گاه به معنای خوش برخوردی به کار میرودمانند سخن پیامبر (ص): "بهترین شما، خوشخوترین شماست؛ آنان که اُنس میگیرند و با آنها اُنس گرفته میشود"[۲۸]. و گاه به معنای مکارم اخلاقی که در همه روابط میان فردی و عرصههای اخلاقی نمود مییابدمانند سخن پیامبر خدا (ص): "تفسیر خوشخویی، این است: به هر چه از دنیا به او برسد، راضی است و اگر چیزی به او نرسد، ناراضی نمیشود"[۲۹] و نیز سخن امام علی (ع): "خوشخویی در سه چیز است: پرهیز از حرامها، طلب [روزی] حلال، و توسعه بر خانواده"[۳۰]. از این رو هنگامی که از حسن خلق پیامبر (ص) یاد میکنیم، شاید تصوّر شود که تنها از گشادهرویی و خوشرویی ایشان سخن میگوییم، در حالی که مقصود ما معنای فراگیر آن است.
- گشادهرویی – به ویژه اگر همیشگی باشد و در عرصههای دشوار و صحنههای تیره و تار زندگی رنگ نبازد- خود از بزرگترین صفات آدمی است، امّا گشادهرویی تنها میتواند بخش کوچکی از حسن خلق پیامبر (ص) را نشان دهد که خدای متعال آن را بزرگ خوانده است؛ اشاره است به آیه ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[۳۱]؛ خلق بزرگی که حاصل تربیت و ادب قرآنی و الهی است[۳۲]. و از دل دین بزرگ و گسترده اسلام با همه ارزشهای عالی و والایش بر آمده است[۳۳]. با توجه به این نکته آیا میتوان همه نیکیهای اخلاقی را در یک صفت به نام گشادهرویی یا خوشرویی خلاصه نمود؟ آیا ممکن است همه مکارم اخلاقی جلوه یافته در روابط اجتماعی و انسانی پیامبر (ص) را که برخاسته از ارزشهای عقلی، فطری و دینی است، با یک صفت به نام گشادهرویی یا خوشخوبی نمایاند؟!
- آیا میتوان کسی که روحالقدس را به تعلیم و مراقبت او گماشتهاند[۳۴] و اخلاق نیکوی همه پیامبران را در وجود او تنیدهاند و تمام اوصاف فرستادگان الهی را در او سرشتهاند[۳۵] به خوش خلقی ستود و چیزی جز معنای فراگیر و گسترده "حسن خلق" در همه عرصههای آن، مقصود داشت؟! و آیا پس از مدح خداوند از پیامبر (ص) با صفت خُلق عظیم[۳۶]، واژه دیگری میتواند گستردگی و ژرفای صفات اخلاقی ایشان را بر نماید؟!
- نگاهی گذرا به احادیث باب "عظمت خوشخویی پیامبری"[۳۷] به ما میفهماند که تمام صفات نیکوی سفارش شده در قرآن و اخلاق ویژه مؤمنان[۳۸]، همه و همه به گونه اعلا و کامل در پیامبر اکرم (ص) وجود داشته و ایشان سرآمد همگان در هر صفت نیکویی بودهاند. از این رو هر گاه ایشان را به حسن خلق و خوشخویی توصیف میکنیم، افزون بر گشادهرویی و خوشخلقی، به همه صفات نیکو و برجسته ایشان در روابط انسانی نظر داریم و آنچه در پی میآید، جلوههای گوناگون این اخلاق والا و برجسته را گزارش میکند[۳۹].
عظمت خوشخویی پیامبر (ص)
- قرآن کریم در مورد خوشخویی پیامبر (ص) بیان میکند: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[۴۰].
- خوشخویی پیامبر (ص) در حدیث:
- امام علی (ع) درباره این سخن خدای متعال ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[۴۱] میفرماید: خوی بزرگ، همان ادب و تربیت قرآنی است[۴۲].
- به نقل از ابو جارود، درباره آیه ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[۴۳]: امام باقر (ع) فرمود: "آن خوی بزرگ، اسلام است". و روایت شده است که خوی بزرگ، همان دین بزرگ است[۴۴].
- عایشه گفت: اخلاق پیامبر (ص) همان مضمون ده آیه ابتدای سوره مؤمنون است و هر کس که خداوند سبحان، او را به خُلق و خوی بزرگ بستاید، ستایش دیگری در پس آن وجود ندارد[۴۵].
- به نقل از سعد بن هشام بن عامر: نزد عایشه رفتم و گفتم: ای مادر مؤمنان! مرا از خوی پیامبر (ص) آگاه کن. گفت: خوی پیامبر، همان فرمان و سفارشهای قرآن است. آیا قرآن نمیخوانی؛ سخن خدای عزّوجلّ را که میفرماید: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[۴۶][۴۷]
- به نقل از عایشه: هیچکس نیکوخوتر از پیامبر خدا (ص) نبود. هیچ یک از یاران و افراد خانوادهاش او را نخواند، جز آن که فرمود: "بله، بله". از این رو، خداوند عزّوجلّ نازل فرمود: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[۴۸][۴۹].
- به نقل از امیر مؤمنان (ع)، ابن عبّاس، ابو هریره، جابر بن سمره و هند بن ابی هاله: پیامبر خوشقیافه و خویی بزرگ داشت و نرمخو بود[۵۰].
- امام صادق (ع) در سخنرانی ویژهای که حالات پیامبر (ص) را در آن بیان فرمود: وارستهای بیمانند بود و هاشمی تباری بیهمتا، و مکّی زادهای که همتراز نداشت. خصلتش حیا بود و سرشتش سخا. بر ارزشها و خویهای پیامبری، سرشته، و اوصاف و خردمندیهای رسالت در وجودش نهاده شده بود[۵۱].
- امام صادق (ع) به نقل از ابو طالب در گرامی داشت محمد (ص)، هنگامی که خدیجه را برای وی از عمویش ورقه بن نوفل خواستگاری کرد. سپس این برادر زادهام - یعنی پیامبر خدا - از کسانی است که با هیچ یک از مردان قریش سنجیده نمیشود، جز آن که بر او برتری مییابد، و با هیچ مردی مقایسه نمیشود، جز آن که از او بزرگتر آید، و هیچ همترازی میان مردمان ندارد. اگر چه داراییاش اندک است، امّا دارایی، عطای الهی[۵۲] برای گذران زندگی است و جز سایهای رفتنی نیست[۵۳][۵۴].
نشانههای خوشخویی پیامبر (ص)
- پیامبر خدا (ص) میفرماید: خداوند، مرا برای رنج دادن دیگران یا رنج دادن خود برنینگیخت؛ بلکه مرا به عنوان آموزنده و آسان گیرنده برانگیخت[۵۵].
- امام علی (ع) درباره همنشینی پیامبر خدا (ص) میفرماید: مردم از اخلاق او در آسانی و گشایش بودند و او برایشان پدر بود و با همه مردم یکسان و با خوشخویی رفتار مینمود[۵۶].
- امام علی (ع) در باره رفتار پیامبر خدا (ص) در بیرون خانه میفرماید: از مردم میپرهیخت و خود را از آنان میپائید، بدون آن که خوش روییاش را از آنان دریغ کند یا با آنان، بد خُلقی کند[۵۷].
- امام علی (ع) در توصیف شیوه همنشینی پیامبر خدا (ص) میفرماید: همواره خوشرو و آسانگیر و نرمخو بود. نه خَشِن بود، نه درشتخوی، نه عربدهکش، نه ناسزاگو، نه عیبجو و نه مدیحهگوی[۵۸].
- به نقل از ابو عبد الله جدلی: به عایشه گفتم: اخلاق پیامبر (ص) با خانوادهاش چگونه بود؟ گفت: نیکخوترین مردمان بود. نه دشنام میداد و نه بدزبانی میکرد، و نه اهل هیاهو به راه انداختن در کوچه و بازار بود، و بدی را با بدی جبران نمیکرد؛ بلکه میبخشید و گذشت مینمود[۵۹].
- امام حسن (ع) در آنچه از هند بن ابی هاله در توصیف اخلاق پیامبر خدا (ص) نقل فرموده است: نه جفاکار و درشتخوی بود و نه خوار و سست[۶۰].
- امام صادق (ع) میفرماید: پیامبر خدا (ص) فرمود: "آیا شما را از کم شباهتترینتان به من خبر ندهم؟". گفتند: چرا، ای پیامبر خدا! فرمود: "شخص زشتگوی زشتکردار بدزبان بخیل متکبّرِ کینهتوزِ حسود"[۶۱].
- امام باقر (ع) یا امام صادق (ع) میفرماید: یکی از چیزهایی که اسلام را میآرایند، اخلاق نیکو میان مردم است. پس بر اخلاق نیکو و روش و خوی نیکو مواظبت کنید، که آن از چیزهایی است که به شما نزد مردم زینت میبخشند. امّا بدانید هنگامی که به زیباییهای آنچه از آن سخن میگویید، بنگرند و شما را در حالتی مخالف سخنهایتان بیابند که بتوانند بر شما خرده بگیرند، میان مردم بدنام میشوید، و خداوند به محمد (ص) فرموده است: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[۶۲] و آن، همان خلق و خوی مسلمانی شماست[۶۳].
- به نقل از ابو قتاده؛ امام صادق (ع) فرمود: "... خداوند، مکارم اخلاقی را دوست دارد و در میان گفتوگوهای خداوند متعال با پیامبرش، این بود که به او فرمود: ای محمد! ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[۶۴] یعنی سخاوت و خوشخویی"[۶۵].
- به نقل از حسن: گروهی از اصحاب پیامبر (ص) جمع شدند و گفتند: خوب است کسی را پیش همسران پیامبر خدا (ص) بفرستیم و از نحوه رفتار ایشان (پیامبر (ص)) در خانهاش سؤال کنیم تا وی را سرمشق خود قرار دهیم. آنان، کسی را پیش یکایک همسران پیامبر (ص) فرستادند و آن فرستاده از همه همسران یک پاسخ آورد: شما از اخلاق پیامبرتان میپرسید. اخلاق او همان فرمان و سفارشهای قرآن است. پیامبر خدا (ص) شبها را نماز میخواند و میخوابد و روزه میگیرد و روزه میگشاید و با همسر خود، همبستر میشود[۶۶].
- به نقل از سعد بن هشام: به عایشه گفتم: مرا از خوی پیامبر (ص) آگاه کن. گفت: مگر تو قرآن نمیخوانی؟ گفتم: چرا. گفت: خوی پیامبر، همان فرمان و سفارشهای قرآن است[۶۷].
- به نقل از یزید بن بابنوس: به عایشه گفتیم: ای مادر مؤمنان! خوی پیامبر خدا (ص) چگونه بود؟ گفت: خوی پیامبر خدا، همان فرمان و سفارشهای قرآن بود. آن گاه شروع به قرائت سوره مؤمنون کرد: ﴿ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ﴾[۶۸]، تا به این آیه رسید: ﴿وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ﴾[۶۹]. گفت: خوی پیامبر خدا (ص) اینگونه بود[۷۰].
- به نقل از ابو درداء: از عایشه درباره خوی پیامبر خدا (ص) پرسیدم. گفت: خوی او همان قرآن بود. به خاطر خشم خدا خشم میگرفت و به خاطر رضایت او، رضایت میداد[۷۱].
- از عایشه درباره اخلاق پیامبر خدا (ص) سؤال شد. گفت: خویَش همان قرآن بود: ﴿خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ﴾[۷۲][۷۳].
- به نقل از عبّاد بن منصور: از حسن در باره سخن خداوند: ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ﴾[۷۴] پرسیدم. گفت: این، خوی پیامبر (ص) است که خداوند، توصیفش کرده است[۷۵].
- به نقل از ابوهریره گفته شد: ای پیامبر خدا! مشرکان را نفرین کن. فرمود: "من، نفرینگر مبعوث نشدهام؛ بلکه برای رحمت، مبعوث گردیدهام"[۷۶].
- پیامبر (ص) آقامنش، خوش معاشرت و گشادهرو بود. چهرهای شاد داشت، بی آن که بخندد، و اندوهگین بود، بی آن که ترشرو باشد[۷۷].
- به نقل از حبیش بن جناده: پیامبر خدا (ص) شوخترین مردم بود[۷۸].
- به نقل از انس: بسیار کم میشد که پیامبر (ص) به گونهای با کسی رو در رو شود که او خوشش نیاید[۷۹].
- پیامبر (ص) با اخلاقش با مردم معاشرت داشت؛ ولی در دل، از آنها جدا بود. ظاهرش با مردم بود و باطنش با حق[۸۰][۸۱].
اخلاق نیک
در میان ویژگیهای رسول خدا(ص)، رفتار اخلاقی آن حضرت مهمترین ویژگی آن حضرت محسوب میشد که تمام جنبههای زندگی آن حضرت را پوشش میداد. این ویژگی را خداوند در قرآن ستوده و فرموده است: «راستی که تو را خویی والاست»[۸۲]. پیامبر(ص) نیز خود فرمود برای احیای مکارم اخلاقی مبعوث شدهام[۸۳]. در روایتی بلند، امام حسن(ع)، اوصاف اخلاقی و رفتار رسول خدا(ص) را به نقل از دایی خویش، هند بن ابیهاله و بخشهایی را نیز امام حسین(ع) به نقل از پدر بزرگوار خویش نقل کردهاند. این روایت جامعترین توصیف درباره اخلاق نیک رسول خدا(ص) است که بخشهایی از آن به شرح ذیلاند: پیامبر(ص) هر کس را که میدید به سلام دادن بر او پیشی میگرفت. جز در مورد لزوم سخن نمیگفت. سکوت او ممتد بود و هنگام گفتار، تمام دهان را نمیگشود. نرم گفتار بود و پرگوی نبود. در گفتار خود به هیچ کس ستم روا نمیداشت. نعمت را هر چه هم کوچک بود، بزرگ میشمرد. خوراکیها را نکوهش نمیکرد و بیش از حد نیز ستایش نمیفرمود. دنیا و امور مربوط به آن او را خشمگین نمیساختند. اگر چیزی با حق معارضه داشت، از پای نمینشست تا حق را یاری کند. برای خود هرگز خشمگین نمیشد و به فکر انتقام کشیدن نبود. بیشتر خندهاش به صورت تبسم بود.
امام حسین(ع) به نقل از پدرش درباره رفتار رسول خدا(ص) میفرماید: وقت خود را در خانه به سه بخش تقسیم میکرد: بخشی برای عبادت خداوند و بخشی برای انجام کارهای خانوادهاش و بخشی برای خودش، و از بخش مخصوص به خود، قسمتی را به مردم اختصاص میداد و عام و خاص را میپذیرفت و چیزی از آنان مضایقه نمیداشت. معمولاً بزرگ هر قومی را گرامی میداشت. بیآنکه به کسی ترشرویی و بدخلقی کند، مردم را از اعمال زشت بر حذر میداشت و از آنان که بدکردار بودند، پرهیز میکرد. یاران خود را تفقد میکرد. از مردم درباره کارهای معمول میان آنان میپرسید. کارهای پسندیده را میستود و تقویت و کارهای زشت را نکوهش میکرد و خوار میشمرد. در نشستن، جایگاه معینی برای خود تعیین نکرده و از این کار باز میداشت. چون به گروهی که نشسته بودند میرسید، جایی که رسیده بود مینشست و دیگران را هم به این کار دستور میداد. به همه همنشینان خود توجه داشت، به طوری که هیچکس احساس نمیکرد کسی در نظر پیامبر(ص) از او گرامیتر است. سه چیز را به طور کلی رها کرده بود: ستیزهگری، پرگویی و سخن گفتن در کاری که به ایشان مربوط نبود. هرکس سخنی میگفت، گوش فرا میداد تا سخنش تمام شود[۸۴].[۸۵]
پرسش مستقیم
منابع
پانویس
- ↑ «ای پیامبر! چون زنان را طلاق میدهید، هنگام (آغاز) عدهشان طلاق دهید و حساب عده را نگاه دارید و از خداوند- پروردگارتان- پروا کنید؛ آنان را از خانههاشان بیرون نرانید- و خود نیز بیرون نروند- مگر کار ناشایسته آشکاری کرده باشند و اینها احکام خداوند است و هر که از احکام خداوند پا فراتر نهد بیگمان به خویش ستم کرده است؛ تو نمیدانی، شاید خداوند پس از آن فرمانی (تازه) پیش آورد * پس، چون به سر آمد عدّه خویش رسیدند یا به شایستگی نگاهشان دارید یا به شایستگی از آنان جدا شوید» سوره طلاق، آیه ۱-۲.
- ↑ «طلاق (رجعی) دوبار است پس از آن یا باید به شایستگی (با زن) زندگی یا (او را) به نیکی رها کرد» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
- ↑ عبدالرحمن بن اعین بن سنسن شیبانی از اصحاب امام باقر و امام صادق (ع) است. ر. ک: رجال النجاشی، ص۲۳۷؛ معجم رجال الحدیث، ج۹، ص۳۱۰-۳۱۲.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۲۹.
- ↑ «مرد هنگامی که زنی را به همسری خود درمیآورد باید بگوید: من به عهد و پیمانی که خداوند از من گرفته است اقرار میکنم [و آن عهد و پیمان این است:] یا به نیکویی زن را نگاه دارید یا [در صورت ناچاری]به نیکویی جدا شوید». تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۱۵ [«فِي الرَّجُلِ إِذَا تَزَوَّجَ الْمَرْأَةَ، قَالَ» آمده است]؛ الکافی، ج۵، ص۵۰۲؛ تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۲۲۳؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۸۲؛ بحار الانوار، ج۱۰۴، ص۱۵۴؛ الحدائق الناضرة، ج۲۳، ص۲۸؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۲۰، ص۱۸۶.
- ↑ «هنگامی که حضرت رضا (ع) با دختر مأمون ازدواج کرد، فرمود: [مأمون]دختر خودش را به همسری من درآورد و خدای عز و جل برای زنان مسلمان بر مردان مؤمن واجب کرده است که زنان را به نیکی نگاه دارند یا [در صورت ناچاری]به نیکویی جدا شوند». مکارم الاخلاق، ص۲۰۵؛ بحارالانوار، ج۱۰۳، ص۲۶۴.
- ↑ «هرکس با خانوادهاش نیکرفتار باشد، خداوند بر عمرش بیفزاید». الکافی، ج۸، ص۲۱۹؛ الخصال، ج۱، ص۸۸؛ تحف العقول، ص۲۱۶ [از امام باقر (ع)]؛ وسائل الشیعة، ج۱، ص۳۹؛ بحار الانوار، ج۱۰۳، ص۲۲۵؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۲۰، ص۲۴۹.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، ج۴ ص ۲۳۶.
- ↑ «[بدانید] بهترین شما کسی است که با همسرش نیکرفتارتر باشد، و من از همه شما با همسران خود نیکرفتارترم». کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۴۴۳؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۱۲۲؛ الحدائق الناضرة، ج۲۴، ص۶۱۰؛ جواهر الکلام، ج۳۱، ص۱۴۸. به صورت «خِيَارُكُمْ خِيَارُكُمْ لِنِسَائِكُمْ وَأَنَا خَيْرُكُمْ لِنِسَائِي»؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۴، ص۶۹؛ تاریخ اصبهان، ج۲، ص۷۵.
- ↑ «بهترین شما کسی است که با خانوادهاش بهترین رفتار را داشته باشد، و من بهترین رفتار را با خانوادهام دارم». سنن ابن ماجة، ج۱، ص۶۳۶؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۶۶۷؛ صحیح ابنحبّان، ج۹، ص۴۸۴؛ سنن الکبری، ج۷، ص۴۶۸؛ مکارم الاخلاق، ص۲۱۶؛ بدائع الصنائع، ج۲، ص۳۳۴؛ مجمع الزوائد، ج۴، ص۳۰۳؛ الجامع الصغیر، ج۱، ص۶۳۱؛ کنز العمال، ج۱۶، ص۳۷۱؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۱۲۲.
- ↑ «همانا بهترین شما، بهترین [رفتارکننده] نسبت به خانوادهاش است». قرب الاسناد، ص۹۲؛ بحارالانوار، ج۷۹، ص۲۶۸، ج۱۰۳، ص۲۲۴.
- ↑ «بیگمان کاملترین مؤمنان از نظر ایمان کسی است که نیکوترین اخلاق را داشته باشد، و بهترین شما، بهترین [رفتارکننده] نسبت به همسرش است». کتاب العیال، ج۲، ص۶۵۸؛ امالی الطوسی، ج۲، ص۶؛ بحارالانوار، ج۱۰۳، ص۲۲۶.
- ↑ «بیگمان کاملترین مؤمنان از نظر ایمان کسی است که نیکوترین اخلاق را داشته باشد، و مهربانترین کس به خانوادهاش باشد». کتاب العیال، ج۲، ص۶۶۰؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۱۱ [«إِنَّ مِنْ أَكْمَلِ الْمُؤْمِنِينَ» آمده است].
- ↑ «مردم، بیگمان زنانتان را بر شما حقی و شما را بر ایشان حقی است... شما ایشان را به عنوان امانت خدا برگرفتید و به موجب کتاب خدا به همسری خود حلال کردید، پس درباره زنان خود از خداوند بترسید و با آنان نیکرفتاری کنید». تحف العقول، ص۲۴؛ شرح ابن أبی الحدید، ج۱، ص۱۲۷؛ بحار الانوار، ج۷۶، ص۳۴۹-۳۵۰؛ و نیز نک: معانی الاخبار، ص۲۱۲.
- ↑ «بیگمان خداوند درباره زنان سفارش به نیکرفتاری، نیکرفتاری، نیکرفتاری کرده است؛ زیرا آنان مادران شما و دختران شما و عمههای شما و خالههای شمایند. بیگمان مردی از اهل کتاب با زنی ازدواج میکند و بیش از نخی دارایی ندارند، ولی هیچیک از آن دو از دیگری روی برنمیگرداند تا در پیری بمیرند». الآحاد و المثانی، ج۴، ص۳۹۴؛ المعجم الکبیر، ج۲۰، ص۲۷۴ [بدون «عَمَّاتِکُمْ» و «مَا تَعْلُقُ یَدَاهَا الْخَیْطَ» آمده است، و بدون «حتَّى يَمُوتَا هَرَماً»]؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۶۴، ص۱۰۱ [«مِنْ أَهْلِ الْكِتَابَیْنِ» و «مَا یَعْلُقُ بَدَنَهَا الْحَبْطَ» آمده است]؛ مجمع الزوائد، ج۴، ص۳۰۲ [بدون «عَمَّاتِکُمْ» و «مَا تَعْلُقُ یَدَاهَا الْخَیْطَ» آمده است، و بدون «حتَّى يَمُوتَا هَرَماً»]؛ الجامع الصغیر، ج۱، ص۲۹۷ [بدون «عَمَّاتِکُمْ» و «مَا تَعْلُقُ یَدَاهَا الْخَیْطَ» آمده است، و بدون «حتَّى يَمُوتَا هَرَماً»]؛ کنز العمال، ج۱۶، ص۳۷۴ [بدون«عَمَّاتِکُمْ» و «مَا یَعْلُقُ عَلَی یَدَیْهَا الْخَیْطَ» آمده است].
- ↑ فیض القدیر، ج۲، ص۳۱۹-۳۲۰.
- ↑ «وصیت مرا درباره نیکی کردن به زنان بپذیرید». مصنف ابن أبی شیبة، ج۴، ص۱۸۴؛ سنن ابن ماجة، ج۱، ص۵۹۴؛ کتاب العیال، ج۲، ص۶۶۱؛ سنن الکبری، ج۷، ص۲۹۵؛ المغنی لابن قدامة، ج۸، ص۱۲۶؛ المجموع فی شرح المهذب، ج۱۶، ص۴۴۶، ج۱۸، ص۲۳۶؛ عوالی اللآلی، ج۱، ص۲۵۵؛ الجامع الصغیر، ج۱، ص۱۵۴؛ کنز العمال، ج۱۶، ص۲۳۹؛ مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۲۵۱.
- ↑ «شما [مردان]را به [رفتار نیکو]با همسرانتان سفارش میکنم». امالی الطوسی، ج۲، ص۱۳۶؛ بحار الانوار، ج۷۷، ص۴۰۵.
- ↑ ابومِخْنَف لوط بن یحیی ازدی از اصحاب امام صادق (ع) و بزرگ راویان کوفه است. وی مورخی برجسته و کمنظیر بوده و تخصص ویژهای در حوادث عراق داشته است. ابومخنف تألیفات بسیاری داشته که متأسفانه آن تألیفات از بین رفته و جز بخشی اندک از آنها از طریق مورخانی چون طبری و ابو الفرج اصفهانی و ابن ابی الحدید معتزلی در آثارشان باقی نمانده است. از گرانقدرترین آثار او مقتل الحسین (ع) بوده است که اصل آن از بین رفته است ولی طبری قسمت عمده آن را در تاریخ خود در حوادث سالهای ۶۰ و ۶۱ هجری آورده است. ر. ک: محمد بن اسحاق الندیم، الفهرست، الطبعة الاولی، دار المعرفة، بیروت، ص۱۳۶-۱۳۷؛ رجال النجاشی، ص۳۲۰؛ السید مصطفی بن الحسین الحسینی التفرشی، نقد الرجال، الطبعة الاولی، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، قم، ۱۴۱۸ ق. ج۴، ص۷۴-۷۵؛ أبو علی محمد بن اسماعیل الحائری، منتهی المقال فی احوال الرجال، الطبعة الاولی، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، قم، ۱۴۱۶ ق. ج۵، ص۲۶۱-۲۶۳؛ معجم رجال الحدیث، ج۱۴، ص۱۳۶-۱۳۸؛ قاموس الرجال، ج۸، ص۶۱۵-۶۲۱؛ معجم الثقات، ص۱۵۷.
- ↑ عبدالرحمن بن جُندَب بن عبد الله فزاری از اصحاب امیر مؤمنان علی (ع) و گویا از جمله کسانی است که در پیکار صفین با حضرت بوده است. ر. ک: أبوالفضل نصر بن مزاحم المنقری، وقعة صفین، تحقیق و شرح عبدالسلام محمد هارون، افست مکتبة المرعشی النجفی، قم، ۱۴۰۳ ق. ص۲۳۲، ۳۱۹، ۵۲۸؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۴، ص۳۹۰-۳۹۱.
- ↑ «با زنانتان نیکرفتاری کنید». کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۵۲۱؛ أبوجعفر محمد بن الحسن الطوسی، مصباح المتهجد، الطبعة الاولی، مؤسسة فقه الشیعة، بیروت، ۱۴۱۱ ق. ص۶۶۴؛ بحارالانوار، ج۹۱، ص۱۰۱؛ مستدرک الوسائل، ج۶، ص۱۵۸.
- ↑ «همانا علی بن حسین (ع) در هنگام ازدواج میفرمود: تو را با شرطی که خداوند تعیین کرده است به همسری خود در میآورم». الکافی، ج۵، ص۳۶۸؛ تهذیب الاحکام، ج۷، ص۴۰۸؛ وسائل الشیعة، ج۱۴، ص۶۶، ۱۹۶؛ بحارالانوار، ج۴۶، ص۶۵.
- ↑ «هر که شرطی را از جانب زن خود بپذیرد باید به آن شرط وفا کند، مگر آن شرطی که حلالی را حرام و یا حرامی را حلال سازد». تهذیب الاحکام، ج۷، ص۴۶۷؛ وسائل الشیعة، ج۱۲، ص۳۵۴، ج۱۴، ص۴۸۷، ج۱۵، ص۵۰؛ بحارالانوار، ج۱۰۳، ص۱۳۷؛ الحدائق الناضرة، ج۱۹، ص۳۲، ج۲۴، ص۵۳۷؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۱۸، ص۹۳، ج۲۱، ص۵۵.
- ↑ «خدا رحمت کند مردی را که روابط میان خود و همسرش را نیکو سازد». کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۴۴۳؛ مکارم الاخلاق، ص۲۱۷؛ الحدائق الناضرة، ج۲۴، ص۶۱۰؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۲۰، ص۲۴۵.
- ↑ «با زنان خوشگفتار و نیکوسخن باشید تا ایشان هم خوشکردار و نیکورفتار باشند». امالی الصدوق، ص۱۷۲؛ علل الشرایع، ج۲، ص۵۱۳؛ روضة الواعظین، ص۴۱۶؛ مکارم الاخلاق، ص۲۰۳؛ بحار الانوار، ج۱۰۳، ص۲۲۳؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۲۰، ص۲۵۴.
- ↑ «خدای عزّوجلّ درباره هیچچیز چون زنان و کودکان به خشم نمیآید». الکافی، ج۶، ص۵۰؛ عدة الداعی، ص۷۵؛ وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۲۰۲؛ بحارالانوار، ج۱۰۴، ص۷۳؛ جامع أحادیث الشیعة، ج۲۱، ص۴۱۴.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، ج۴ ص ۲۳۸-۲۴۴.
- ↑ «خِيَارُكُمْ أَحَاسِنُكُمْ أَخْلَاقاً الَّذِينَ يَأْلِفُونَ وَ يُؤْلَفُونَ»؛ تحف العقول، ص۴۵.
- ↑ « إِنَّمَا تفسیر حُسْنُ الْخُلُقِ: مَا أَصَابَ الدُّنْيا يَرْضَى وَ إِنْ لَمْ یصبه لم یسخط»
- ↑ «حُسْنُ الْخُلُقِ فِي ثَلَاثٍ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ وَ طَلَبُ الْحَلَالِ وَ التَّوَسُّعُ عَلَى الْعِيَالِ»؛ ر. ک: میزان الحکمه، ج۳، ص۴۸۰ (اخلاق / معنای حسن خلق).
- ↑ "و به راستی تو را خویی است سترگ" سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ امام علی (ع) درباره این سخن خدای متعال ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾"و به راستی تو را خویی است سترگ" سوره قلم، آیه ۴. میفرماید: خوی بزرگ، همان ادب و تربیت قرآنی است «الْإِمَامُ عَلَىٌّ (ع) –فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾ الْخُلْقُ الْعَظِيمُ أَدَبُ الْقُرآنِ»؛ المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج۵، ص۳۴۶؛ تفسیر القرطبی، ج۱۸، ص۲۲۷؛ البحر المحیط، ج۸، ص۳۰۳، کلاهما نحوه.
- ↑ به نقل از ابو جارود، درباره آیه ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾"و به راستی تو را خویی است سترگ" سوره قلم، آیه ۴. امام باقر (ع) فرمود: "آن خوی بزرگ، اسلام است". و روایت شده است که خوی بزرگ، همان دین بزرگ است «مَعَانِی الْأَخْبَارِ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنِ الْإِمَامِ الْبَاقِرِ (ع): فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾ قَالَ هُوَ الْإِسْلَامُ. وَ رُوِيَ أَنَّ الْخُلُقَ الْعَظِيمَ هُوَ الدِّينُ الْعَظِيمُ»؛ معانی الأخبار، ص۱۸۸، ح۱؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۷۵؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۰۰، کلاهما من دون إسناد إلی أحدٍ من أهل البیت (ع)؛ بحار الأنوار، ج۷۱، ص۳۸۲، ح۱۷؛ تفسیر الطبری، ج۱۴، الجزء ۲۹، ص۱۸؛ تفسیر القرطبی، ج۱۸، ص۲۲۷ من دون إسناد إلی أحدٍ من أهل البیت (ع) و لیس فیه "الإسلام".
- ↑ امام صادق (ع) میفرماید: خداوند عزَّوجلّ پیامبرش را تربیت کرد و نیکو تربیتش کرد و چون ادب و تربیت او را به کمال رساند، فرمود: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾به راستی که تو دارای خویی بزرگ هستی؛ سوره قلم، آیه:۴. آن گاه، کار دین و امّت را به او واگذار کرد تا بندگان او را تربیت و اداره کند. پس فرمود: ﴿وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا﴾ آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید؛ سوره حشر، آیه:۷. پیامبر خدا (ص) استوار و هدایت شده و توفیق یافته بود و به وسیله "روح القدس" تأیید میشد. در هیچ امری از امور اداری مردم، دچار لغزش و خطا نمیشد، که تربیت شده خدا بود «الْإِمَامُ الصَّادِقُ (ع): إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ فَأَحْسَنَ أَدَبَهُ فَلَمَّا أَكْمَلَ لَهُ الْأَدَبَ قَالَ- ﴿إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ أَمْرَ الدِّينِ وَ الْأُمَّةِ لِيَسُوسَ عِبَادَهُ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا﴾ وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) كَانَ مُسَدَّداً مُوَفَّقاً مُؤَيَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ لَا يَزِلُّ وَ لَا يُخْطِئُ فِي شَيْءٍ مِمَّا يَسُوسُ بِهِ الْخَلْقَ فَتَأَدَّبَ بِآدَابِ اللَّهِ»؛ الکافی، ج۱، ص۲۶۶، ح۴؛ منتقی الجمان، ج۱، ص۳۷۶، کلاهما عن فضیل بن یسار، بحارالأنوار، ج۱۷، ص۴، ح۳.
- ↑ امام صادق (ع) در سخنرانی ویژهای که حالات پیامبر (ص) را در آن بیان فرمود: وارستهای بیمانند بود و هاشمی تباری بیهمتا، و مکّی زادهای که همتراز نداشت. خصلتش حیا بود و سرشتش سخا. بر ارزشها و خویهای پیامبری، سرشته، و اوصاف و خردمندیهای رسالت در وجودش نهاده شده بود«الْإِمَامُ الصَّادِقُ (ع)- فِي خُطْبَةٍ لَهُ خَاصَّةً يَذْكُرُ فِيهَا حَالَ النَّبِيِّ -: مُهَذَّبٌ لَا يُدَانَى هَاشِمِيٌّ لَا يُوَازَى أَبْطَحِيٌّ لَا يُسَامَى شِيمَتُهُ الْحَيَاءُ وَ طَبِيعَتُهُ السَّخَاءُ مَجْبُولٌ عَلَى أَوْقَارِ النُّبُوَّةِ وَ أَخْلَاقِهَا مَطْبُوعٌ عَلَى أَوْصَافِ الرِّسَالَةِ وَ أَحْلَامِهَا»؛ الکافی، ج۱، ص۴۴۴، ح۱۷، عن اسحاق بن غالب؛ بحارالأنوار، ج۱۶، ص۳۶۹، ح۸۰.
- ↑ به نقل از سعد بن هشام بن عامر: نزد عایشه رفتم و گفتم: ای مادر مؤمنان! مرا از خوی پیامبر (ص) آگاه کن. گفت: خوی پیامبر، همان فرمان و سفارشهای قرآن است. آیا قرآن نمیخوانی؛ سخن خدای عزّوجلّ را که میفرماید: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾"و به راستی تو را خویی است سترگ" سوره قلم، آیه ۴. «عن سعد بن هشام بن عامر: أتَیْتُ عائِشَهَ فَقُلْتُ یا امُّ المؤمِنینَ أخبِرینی بِخُلُقِ رَسولِ الله (ص). قالَت خُلُقُهُ القُرآنَ أمَا تَقْرَأُ القُرآنَ قَوْلَ اللهِ عزّوجلّ: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾ »؛ مسند ابن حنبل، ج۹، ص۳۸۰، ح۲۴۶۵۵؛ صحیح ابن خزیمه، ج۲، ص۱۷۱، ح۱۱۲۷؛ تفسیر الطبری، ج۱۴، الجزء ۲۹، ص۱۹، عن سعید بن هشام؛ تفسیر ابن کثیر، ج۸، ص۲۱۴؛ امتاع الأسماع، ج۲، ص۱۹۲؛ الدر المنثور، ج۸، ص۲۴۳.
- ↑ امام صادق (ع) در سخنرانی ویژهای که حالات پیامبر (ص) را در آن بیان فرمود: وارستهای بیمانند بود و هاشمی تباری بیهمتا، و مکّی زادهای که همتراز نداشت. خصلتش حیا بود و سرشتش سخا. بر ارزشها و خویهای پیامبری، سرشته، و اوصاف و خردمندیهای رسالت در وجودش نهاده شده بود«الْإِمَامُ الصَّادِقُ (ع)- فِي خُطْبَةٍ لَهُ خَاصَّةً يَذْكُرُ فِيهَا حَالَ النَّبِيِّ -: مُهَذَّبٌ لَا يُدَانَى هَاشِمِيٌّ لَا يُوَازَى أَبْطَحِيٌّ لَا يُسَامَى شِيمَتُهُ الْحَيَاءُ وَ طَبِيعَتُهُ السَّخَاءُ مَجْبُولٌ عَلَى أَوْقَارِ النُّبُوَّةِ وَ أَخْلَاقِهَا مَطْبُوعٌ عَلَى أَوْصَافِ الرِّسَالَةِ وَ أَحْلَامِهَا»؛ الکافی، ج۱، ص۴۴۴، ح۱۷، عن اسحاق بن غالب؛ بحارالأنوار، ج۱۶، ص۳۶۹، ح۸۰. به خوش خلقی ستود و چیزی جز معنای فراگیر و گسترده "حسن خلق" در همه عرصههای آن، مقصود داشت؟! و آیا پس از مدح خداوند از پیامبر (ص) با صفت خُلق عظیم
- ↑ عایشه گفت: اخلاق پیامبر (ص) همان مضمون ده آیه ابتدای سوره مؤمنون است و هر کس که خداوند سبحان، او را به خُلق و خوی بزرگ بستاید، ستایش دیگری در پس آن وجود ندارد «قالَت عائِشَة: كَانَ خُلُقُ النَّبِيِّ (ص) مَا تَضَمَّنَهُ الْعَشْرُ الْأُوَلُ مِنْ سُورَةِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ مَدَحَهُ اللهُ سُبْحَانَهُ بِأَنَّهُ عَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ فَلَیْسَ وَراءَ مَدحِهِ مَدْحٌ»؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۰۰؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۷۵ و فیه «وصفه» بدل «مدحه»؛ بحارالأنوار، ج۷۱، ص۳۸۲، ح۱۷.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، سیره پیامبر خاتم، ج۱، ص ۲۸۰-۲۸۱.
- ↑ "و به راستی تو را خویی است سترگ" سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ "و به راستی تو را خویی است سترگ" سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ «الْإِمَامُ عَلَىٌّ (ع) –فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾ الْخُلْقُ الْعَظِيمُ أَدَبُ الْقُرآنِ»؛ المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج۵، ص۳۴۶؛ تفسیر القرطبی، ج۱۸، ص۲۲۷؛ البحر المحیط، ج۸، ص۳۰۳، کلاهما نحوه.
- ↑ "و به راستی تو را خویی است سترگ" سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ «مَعَانِی الْأَخْبَارِ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنِ الْإِمَامِ الْبَاقِرِ (ع): فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾ قَالَ هُوَ الْإِسْلَامُ. وَ رُوِيَ أَنَّ الْخُلُقَ الْعَظِيمَ هُوَ الدِّينُ الْعَظِيمُ»؛ معانی الأخبار، ص۱۸۸، ح۱؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۷۵؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۰۰، کلاهما من دون إسناد إلی أحدٍ من أهل البیت (ع)؛ بحار الأنوار، ج۷۱، ص۳۸۲، ح۱۷؛ تفسیر الطبری، ج۱۴، الجزء ۲۹، ص۱۸؛ تفسیر القرطبی، ج۱۸، ص۲۲۷ من دون إسناد إلی أحدٍ من أهل البیت (ع) و لیس فیه "الإسلام".
- ↑ «قالَت عائِشَة: كَانَ خُلُقُ النَّبِيِّ (ص) مَا تَضَمَّنَهُ الْعَشْرُ الْأُوَلُ مِنْ سُورَةِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ مَدَحَهُ اللهُ سُبْحَانَهُ بِأَنَّهُ عَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ فَلَیْسَ وَراءَ مَدحِهِ مَدْحٌ»؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۰۰؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۷۵ و فیه «وصفه» بدل «مدحه»؛ بحارالأنوار، ج۷۱، ص۳۸۲، ح۱۷.
- ↑ "و به راستی تو را خویی است سترگ" سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ «عن سعد بن هشام بن عامر: أتَیْتُ عائِشَهَ فَقُلْتُ یا امُّ المؤمِنینَ أخبِرینی بِخُلُقِ رَسولِ الله (ص). قالَت خُلُقُهُ القُرآنَ أمَا تَقْرَأُ القُرآنَ قَوْلَ اللهِ عزّوجلّ: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾ »؛ مسند ابن حنبل، ج۹، ص۳۸۰، ح۲۴۶۵۵؛ صحیح ابن خزیمه، ج۲، ص۱۷۱، ح۱۱۲۷؛ تفسیر الطبری، ج۱۴، الجزء ۲۹، ص۱۹، عن سعید بن هشام؛ تفسیر ابن کثیر، ج۸، ص۲۱۴؛ امتاع الأسماع، ج۲، ص۱۹۲؛ الدر المنثور، ج۸، ص۲۴۳.
- ↑ "و به راستی تو را خویی است سترگ" سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ «عن عائشة: ما کانَ أحَدٌ أحسَنَ خُلُقَاً مِنْ رَسُولِ اللهِ (ص)؛ ما دَعاهُ أحَدٌ مِنَ الصَّحابَةِ وَ لَا مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ إلّا قَالَ: لَبَّیْكَ و َلِذلِكَ أنْزَلَ اللهُ عزَّوَجَلَّ ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾ »؛ أسباب النزول، ص۴۶۳، ح۸۳۶؛ تفسیر القرطبی، ج۱۸، ص۲۲۷، تفسیر الفخر الرازی، ج۳۱، ص۸۱؛ مسند أبی یعلی، ج۶، ص۳۲۷، ح۷۰۸۴، عن صفیّه بنت حییّ و فیه صدره إلی «رسول الله (ص)»؛ إمتاع الأسماع، ج۲، ص۲۰۷؛ کنز العمال، ج۱، ص۶۳۷، ح۳۷۶۰۹.
- ↑ «المناقب لابنشهرآشوب عن الإمام علیّ و ابن عباس و أبی هریره و جابر بن سمره و هند بن أبی هاله: إِنَّهُ کَانَ (ص)... لَطِيفَ الْخَلْقِ عَظِيمَ الْخُلُقِ لَيِّنَ الْجَانِبِ»؛ المناقب لابنشهرآشوب، ج۱، ص۱۵۵ – ۱۵۷؛ بحارالأنوار، ج۱۶، ص۱۸۱، ح۲۰.
- ↑ «الْإِمَامُ الصَّادِقُ (ع)- فِي خُطْبَةٍ لَهُ خَاصَّةً يَذْكُرُ فِيهَا حَالَ النَّبِيِّ -: مُهَذَّبٌ لَا يُدَانَى هَاشِمِيٌّ لَا يُوَازَى أَبْطَحِيٌّ لَا يُسَامَى شِيمَتُهُ الْحَيَاءُ وَ طَبِيعَتُهُ السَّخَاءُ مَجْبُولٌ عَلَى أَوْقَارِ النُّبُوَّةِ وَ أَخْلَاقِهَا مَطْبُوعٌ عَلَى أَوْصَافِ الرِّسَالَةِ وَ أَحْلَامِهَا»؛ الکافی، ج۱، ص۴۴۴، ح۱۷، عن اسحاق بن غالب؛ بحارالأنوار، ج۱۶، ص۳۶۹، ح۸۰.
- ↑ در منابع دیگر، به جای "عطای الهی"، "روزی ناپایدار" آمده است که مناسبتر مینماید.
- ↑ «الْإِمَامُ الصَّادِقُ (ع) عَنْ أَبِي طَالِبٍ - فِي تَکْریمِ رسُولِ اللهِ لَمَّا خَطَبَ خَدِيجَةَ (س) مِنْ عَمِّها وَرَقَةَ بْنِ نَوْفَلٍ -:... ثُمَّ إِنَّ ابْنَ أَخِي هَذَا يَعْنِي رَسُولَ اللَّهِ (ص)- مِمَّنْ لَا يُوزَنُ بِرَجُلٍ مِنْ قُرَيْشٍ إِلَّا رَجَحَ بِهِ وَ لَا يُقَاسُ بِهِ رَجُلٌ إِلَّا عَظُمَ عَنْهُ وَ لَا عِدْلَ لَهُ فِي الْخَلْقِ وَ إِنْ كَانَ مُقِلًّا فِي الْمَالِ فَإِنَّ الْمَالَ رِفْدٌ جَارٍ وَ ظِلٌّ زَائِلٌ...»؛ الکافی، ج۵، ص۳۷۴، ح۹، عن عبدالرحمن بن کثیر؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۹۷، ح۴۳۹۸؛ إعلام الوری، ج۱، ص۲۷۴؛ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۴۴۸، ح۱۵۳۹ و لیس فیها «و لا عدل له فی الخلق»؛ بحارالأنوار، ج۱۶، ص۱۴، ح۱۳.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، سیره پیامبر خاتم، ج۱، ص ۲۶۴-۲۶۸.
- ↑ «رَسُولُ الله (ص): إنَّ اللَّهَ لَمْ يَبْعَثني مُعَنِّتَاً وَ لا مُتَعَنِّتُاً وَ لكِنْ بَعَثَني مُعَلِّمَاً مُيَسِّراً»؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۱۱۰۵، ح۲۹؛ السنن الکبری، ج۷، ص۶۱، ح۱۳۲۶۸؛ مسند أبی یعلی، ج۲، ص۴۶۲، ح۲۲۴۹، کلها عن جابر؛ وفیات الاعیان، ج۳، ص۱۷، عن عائشه و لیس فیها «و لا متعنّتا»، تفسیر القرطبی، ج۱۴، ص۱۶۳، عن جابر؛ کنزالعمال، ج۱۱، ص۴۲۴، ح۳۱۹۸۹.
- ↑ «الْإِمَامُ عَلِیّ (ع) - فِي مَجْلِسِ رَسُولِ اللهِ (ص)-: قَدْ وَسِعَ النَّاسَ مِنْهُ خُلُقُهُ وَ صَارَ لَهُمْ أَباً وَ صَارُوا عِنْدَهُ فِي الْخُلْقِ سَوَاءً»؛ معانی الأخبار، ص۸۲، ح۱، عن إسماعیل بن محمّد عن الإمام الرضا عن آبائه (ع)؛ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۴۵، ح۱، عن الإمام الحسن عن الإمام الحسین عنه (ع)؛ المناقب للکوفی، ج۱، ص۲۴، ح۱، عن أبی هاله عن الإمام الحسن عن الامام الحسین عنه (ع)، و فیهما «الحقّ» بدل «الخلق»؛ بحار الأنوار، ج۱۶، ص۱۵۲، ح۴؛ الشمائل المحمدیه، ص۱۶۶، ح۳۳۰، المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۱۵۸، ح۴۱۴، کلاهما عن ابن أبی هاله عن الإمام الحسن عن الإمام الحسین عنه (ع) و فیهما «للحقّ» بدل «الخلق»، کنز العمّال، ج۷، ص۱۶۶، ح۱۸۵۳۵.
- ↑ «عَنْهُ (ع)- فِي مَخْرَجِ رَسُولُ الله (ص): وَ يُحَذِّرُ النَّاسَ وَ يَحْتَرِسُ مِنْهُمْ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَطْوِيَ عَنْ أَحَدٍ بِشْرَهُ وَ لَا خُلُقَهُ »؛ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۳۱۸، ح۱؛ معنی الأخبار، ص۸۲، ح۹، کلاهما عن إسماعیل بن محمد عن الإمام الرضا عن آبائه (ع)؛ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۴۴، ح۱، عن الإمام الحسن عن الإمام الحسین عنه (ع)؛ بحارالأنوار، ج۱۶، ص۱۵۱، ح۴؛ المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۱۵۷، ح۴۱۴؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۴۲۳، کلاهما عن إبن أبی هاله عن الإمام الحسن عن الإمام الحسین عنه (ع)، کنزالعمال، ج۷، ص۱۶۵، ح۱۸۵۳۵ و راجع، الشمائل المحمّدیه، ص۱۷۴، ح۳۴۵.
- ↑ «عَنْهُ (ع)- فِي سِیرَةِ رَسُولُ الله (ص): مَعَ جُلَسَائِهِ فَقَالَ كَانَ دَائِمَ الْبِشْرِ سَهْلَ الْخُلُقِ لَيِّنَ الْجَانِبِ لَيْسَ بِفَظٍّ وَ لَا غَلِيظٍ وَ لَا صَخَّابٍ وَ لَا فَحَّاشٍ وَ لَا عَيَّابٍ وَ لَا مَدَّاحٍ»؛ معانی الأخبار، ص۸۳، عن الإمام الحسین (ع)، مکارم الأخلاق، ج۱، ص۴۵، ح۱، عن الإمام الحسن عن الإمام الحسین عنه (ع)؛ بحارالأنوار، ج۱۶، ص۱۵۲؛ المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۱۵۸، ح۴۱۴؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۴۲۴؛ شعب الإیمان، ج۲، ص۱۵۷، ح۱۴۳۰؛ کنزالعمّال، ج۷، ص۱۶۶، ح۱۸۵۳۵.
- ↑ «عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ الجدلی: قُلْتُ لِعَائِشَةَ: کَیْفَ کَانَ خُلُقُ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فِي أَهْلِهِ؟ قَالَتْ: کَانَ أَحْسَنُ النَّاسِ خُلُقاً لَمْ يَكُنْ فاحِشاً وَ لَا مُتَفَحِّشَاً وَ لَا سَخَّابَاً بِالْأَسْوَاقِ، وَ لَا يَجْزِي بِالسَّيِّئَةِ مِثْلَهَا، وَ لَكِنْ يَعْفُو وَ يَصْفَحُ»؛ مسند ابن حنبل، ج۱۰، ص۷۵، ح۲۶۰۴۹؛ صحیح ابن حبان، ج۱۴، ص۳۵۵، ح۶۴۴۳؛ المسائل المحمدیه، ص۱۷۱، ح۳۴۱؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۶۵؛ تاریخ المدینه، ج۲، ص۶۳۷.
- ↑ «الْإِمَامُ الْحَسَنُ (ع)- فِیمَا نَقَلَهُ عَنِ هِنْدِ بْنِ أَبِي هَالَةَ فِي وَصْفِ خُلُقِ الرَّسُولِ الْأکْرَمِ (ص)-: كَانَ (ص)... لَيْسَ بِالْجَافِي وَ لَا بِالْمَهِينِ»؛ عیون اخبارالرضا (ع)، ج۱، ص۳۱۷، ح۱؛ مکارم الأخلاق، ج۱، ص۴۳، ح۱؛ بحارالأنوار، ج۱۶، ص۱۵۰، ح۴؛ الثقات لابن حبان، ج۲، ص۱۴۷؛ تاریخ دمشق، ج۳، ص۳۴۴؛ کنزالعمّال، ج۷، ص۱۶۴، ح۱۸۵۳۵.
- ↑ «الْإِمَامُ الصَّادِقُ (ع): قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِأَبْعَدِكُمْ مِنِّي شَبَهاً قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: الْفَاحِشُ الْمُتَفَحِّشُ الْبَذِيءُ الْبَخِيلُ الْمُخْتَالُ الْحَقُودُ الْحَسُودُ»؛ الکافی، ج۲، ص۲۹۱، ح۹؛ بحارالأنوار، ج۷۲، ص۱۱۰، ح۹.
- ↑ "و به راستی تو را خویی است سترگ" سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ «الْإِمَامُ الْبَاقِرُ أَوِ الْإِمَامُ الصَّادِقُ (ع): قَالَ: إِنَّ مِمَّا يُزَيِّنُ الْإِسْلَامَ الْأَخْلَاقُ الْحَسَنَةُ فِيمَا بَيْنَ النَّاسِ فَتَوَاظَبُوا عَلَى مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ وَ حُسْنِ الْهَدْىِ وَ السَّمْتِ فَإِنَّ ذَلِكَ مِمَّا يُزَيِّنُكُمْ عِنْدَ النَّاسِ إِذَا نَظَرُوا إِلَى مَحَاسِنِ مَا تَنْطِقُونَ بِهِ وَ أَلْفَوْكُمْ عَلَى مَا يَسْتَطِيعُونَ بِنَقْصِكُمْ فِيهِ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِمُحَمَّدٍ (ص) ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾ وَ هُوَ الْخُلُقُ الَّذِي فِي أَيْدِيكُمْ»؛ مشکاة الأنوار، ص۴۲۲، ح۱۴۱۸.
- ↑ "و به راستی تو را خویی است سترگ" سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ «عن أبی قتاده عَنِ الْإِمَامِ الصَّادِقِ (ع): ... وَ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) يُحِبُّ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ، وَ كَانَ فِيمَا خَاطَبَ اللَّهُ (تَعَالَى) بِهِ نَبِيِّهُ (ص)، أَنْ قَالَ لَهُ: يَا مُحَمَّدُ ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾. قَالَ: السَّخَاءُ، وَ حُسْنُ الْخُلُقِ»؛ الأمالی للطوسی، ج۱، ص۳۰۲، ح۵۹۹؛ بحار الأنوار، ج۷۱، ص۳۹۱، ح۵۲.
- ↑ عن الحسن: إِنَّ رَهْطاً مِنْ أَصْحَابِ النَّبِيِّ (ص) اجْتَمَعُوا فَقَالُوا: لَوْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَّهَاتِ الْمُؤْمِنِينَ فَسَأَلْنَا هُنَّ عَمَّا نَحَلوا عَلیْهِ -يَعْنِي النَّبِيِّ (ص)- مِنَ الْعَمَلِ؛ لَعَلَّنَا أَنْ نَقْتَدِيَ بِهِ. فَأَرْسَلُوا إِلَى هَذِهِ ثُمَّ هَذِهِ فَجَاءَ الرَّسُولُ بِأَمْرٍ وَاحِدٍ: إِنَّكُمْ تَسْأَلُونَ عَنْ خُلُقِ نَبِیِّکُمْ وَ خُلُقُهُ الْقُرآنُ وَ رَسُولُ اللهِ (ص) يَبِيتُ يُصَلِّي وَ يَنَامُ وَ يَصُومُ ً وَ يُفْطِرُ ٍ وَ يَأْتِي أَهْلَهُ؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۶۴ و راجع؛ تفسیر الثعالبی، ج۵، ص۴۶۴ و کنز العمال، ج۷، ص۱۳۷ ح۱۸۳۷۸.
- ↑ عَنْ سَعْدِ بْنِ هِشَامٍ عَنْ عائشه قَالَ: انبئيني عَنْ خُلُقِ رَسُولِ اللَّهِ؟ قَالَتْ: أَ لَسْتَ تَقْرَأِ الْقُرْآنَ؟ قِلَّتُ: بَلَى. قَالَتْ: فَإِنْ خَلَقَ نَبِيَّ اللَّهِ كَانَ الْقُرْآنِ؛ صحیح مسلم، ج۱، ص۵۱۳، ح۱۳۹؛ سنن النسائی، ج۳، ص۱۹۹؛ مسند ابن حنبل، ج۹، ص۳۱۳ ح۲۴۳۲۲؛ صحیح ابن حبّان، ج۶، ص۲۹۲، ح۲۵۵۱؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۶۷۰، ح۴۲۲۲.
- ↑ بیگمان مؤمنان رستگارند؛ سوره مؤمنون، آیه:۱.
- ↑ و آنان که بر نمازهایشان مواظبت میکنند؛ سوره مؤمنون، آیه:۹.
- ↑ عن یزید بن بابنوس: قُلْنَا لِعَائِشَةَ: یَا أُمَّ المُؤمِنینَ، کَیْفَ کَانَ خُلُقُ رَسُولِ اللهِ (ص)؟ قَالَتْ: کَانَ رَسُولِ اللهِ (ص) القُرآنَ. فَقَرَأَت: ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ﴾ حَتَّی انتَهَتْ: ﴿وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ﴾ قَالَت: هکذا کَانَ خُلُقُ رَسُولِ اللهِ (ص) ؛ السنن الکبری للنسائی، ج۶، ص۴۱۲، ح۱۱۳۵۰؛ الأدب المفرد، ص۱۰۰، ح۳۰۸؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۴۲۶، ح۳۴۸۱؛ تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص۴۵۴؛ تفسیر القرطبی، ج۱۲، ص۱۰۴، عن أبی عمران الجونی نحوه؛ الدرّ المنثور، ج۶، ص۸۲.
- ↑ عن أبی الدرداء: سَأَلْتُ عَائِشَةَ عَنْ خُلُقِ رَسُولِ اللهِ (ص)، فَقَالَتْ: کَانَ خُلُقُهُ القُرآنَ: يَغْضَبُ لِغَضَبِهِ يَرْضَى لِرِضَاهُ؛ المعجم الأوسط، ج۱، ص۲۰، ح۷۲، تهذیب الکمال، ج۱، ص۲۳۲؛ فتح الباری، ج۶، ص۵۷۵؛ البدایه والنهایه، ج۶، ص۳۵؛ کنز العمّال، ج۷، ص۲۲۲، ح۱۸۷۱۸.
- ↑ گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!؛ سوره اعراف، آیه:۱۹۹.
- ↑ سُئِلَت عَائِشَةُ عَنْ خُلُقِ رَسُولِ اللهِ (ص)، فَقَالَتْ: کَانَ خُلُقُهُ القُرآنَ: ﴿خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ﴾ ؛ شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، ج۶، ص۳۴۰.
- ↑ پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی؛ سوره آل عمران، آیه:۱۵۹.
- ↑ «عن عباد بن منصور: سَأَلْتُ الْحَسَنَ عَنْ قَوْلِهِ: ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ﴾، قَالَ: هَذَا خُلُقُ مُحَمَّدٍ (ص)، نَعَتَهُ اللهُ»؛ تفسیر ابن أبی حاتم، ج۳، ص۸۰۰، ح۴۴۰۷؛ تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۱۲۸ و فیه «بعثه» بدل «نعته»، الدّرّ المنثور، ج۲، ص۳۵۸.
- ↑ عن أبی هریرة: قِیلَ: يا رَسُولَ اللّهِ! اُدعُ عَلَى المشرِكينَ؟ قال: إنّي لَم أُبْعَث لَعَّانَاً، و إِنَّما بُعِثْتُ رَحْمَةً؛ صحیح مسلم، ج۴، ص۲۰۰۷، ح۸۷؛ الأدب المفرد، ص۱۰۳، ح۳۲۱؛ مسند أبی یعلی، ج۵، ص۴۳۳، ح۶۱۴۶؛ تفسیر الفخر الرازی، ج۲۲، ص۲۳۱ و فیه «عذاباً» بدل «لعانا»؛ تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص۳۸۰؛ کنزالعمال، ج۳، ص۶۱۵، ح۸۱۷۶.
- ↑ « كَانَ النَّبِيُّ (ص)...كَرِيمَ الطَّبِيعَةِ جَمِيلَ الْمُعَاشَرَةِ طَلْقَ الْوَجْهِ بَسَّاماً مِنْ غَيْرِ ضَحِكٍ مَحْزُوناً مِنْ غَيْرِ عُبُوسٍ»؛ إرشاد القلوب، ص۱۱۵؛ بحارالأنوار، ج۷۳، ص۲۰۸؛ شرح نهجالبلاغه لابن أبی الحدید، ج۱۱، ص۱۹۶ و فیه «السجیّه» بدل «الطبیعه» و «یساماً» بدل «بشّاشاً».
- ↑ عن حبیش بن جناده: كَانَ رَسُولُ اللهِ (ص) أَفْكَهَ النَّاسِ خُلُقَاً؛ تاریخ دمشق، ج۳، ص۳۷۲، ح۷۲۵؛ المعجم الأوسط، ج۶، ص۲۶۳، ح۶۳۶۱؛ دلائل النبوه للبیهقی، ج۱، ص۳۳۱؛ البدایه و النهایه، ج۶، ص۴۶، کلها عن أنس و فیها ««مع الصبی» بدل «خلقاً»؛ المغنی عن حمل الأسفار، ج۱، ص۴۹۲، ح۱۸۸۰؛ کنز العمال، ج۷، ص۲۱۷، ح۱۸۶۹۲.
- ↑ عن أنس: كَانَ النَّبِيُّ (ص): قَلَّمَا یُواجِهُ رَجُلَاً ِفِي وَجْهِهِ بِشَيءٍ یَکْرَهُهُ؛ سنن أبی داود، ج۴، ص۸۱، ح۴۱۸۲؛ السنن الکبری للنسائی، ج۶، ص۶۷، ح۱۰۰۶۴؛ مسند ابن حنبل، ج۴، ص۲۶۹، ح۱۲۳۷۰؛ الأدب المفرد، ص۱۳۵، ح۴۳۷؛ مسند أبی یعلی، ج۴، ح۴۲۶۱، کلها نحوه؛ کنزالعمّال، ج۷، ص۱۳۸، ح۱۸۳۸۹.
- ↑ « إِنَّهُ (ص) عَاشَرَ الْخَلْقَ بِخُلُقِهِ وَ زَایَلَهُمْ بِقَلْبِهِ فَکَانَ ظَاهِرُهُ مَعَ الْخَلْقِ بَاطِنُهُ مَعَ الْحَقِّ»؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۰۰؛ بحار الأنوار، ج۷۱، ص۳۸۲، ذیل ح۱۷؛ تفسیر الثعلبی، ج۱۰، ص۹؛ تفسیر الثعالبی، ج۵، ص۴۶۴.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، سیره پیامبر خاتم، ج۱، ص ۲۶۸-۲۷۷.
- ↑ ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾ «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ»؛ (طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۸).
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۲۴؛ خرگوشی، شرف النبی، ج۲، ص۸۹؛ بیهقی، دلائل النبوه، ج۱، ص۲۸۵؛ قاضی عیاض، الشفاء، ج۱، ص۳۰۴.
- ↑ محمدی، داداشنژاد، حسینیان، تاریخ اسلام ص ۲۱۷.