بدعت در نهج البلاغه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
برچسب‌ها: برگردانده‌شده پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۹: خط ۱۹:
== پرهیز از بدعت ==
== پرهیز از بدعت ==
[[پیامبر اکرم]] {{صل}} فرمود: پس از من هرگاه اهل ریب و بدعت را دیدید از آنها بیزاری جویید و درباره آنها بد گویید و طعن زنید و آنها را وامانده کنید تا نتوانند جواب دهند و به فسادانگیزی در [[اسلام]] طمع نکنند و [[مردم]] از آنها برحذر باشند و بدعت‌های آنها را نیاموزند تا [[خداوند]] برای شما در برابر این کار حسنات نویسد و درجات [[آخرت]] را برای شما بالا برد. نیز در سفارشی به [[امام علی]] {{ع}} او را به [[جنگ]] با [[بدعت‌گذار]] فرامی‌خواند. [[امام علی]] {{ع}} نیز فرمود: هیچ بدعتی در [[دین]] ایجاد نمی‌شود مگر آن‌که سنتی ترک شود. پس از [[بدعت‌ها]] بپرهیزید و پیوسته در راه راست و جاده آشکار [[حق]] باشید. نیکوترین کارها سنتی است که سالیانی بر آن گذشته و درستی آن ثابت شده باشد و بدترین کارها آن چیزی است که تازه پیدا شده و آینده آن روشن نیست<ref>{{متن حدیث|وَ مَا أُحْدِثَتْ بِدْعَةٌ إِلَّا تُرِكَ بِهَا سُنَّةٌ، فَاتَّقُوا الْبِدَعَ وَ الْزَمُوا الْمَهْيَعَ؛ إِنَّ عَوَازِمَ الْأُمُورِ أَفْضَلُهَا، وَ إِنَّ [مُحْدَثَاتِهَا] مُحْدِثَاتِهَا شِرَارُهَا}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۴۵.</ref>.<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص۱۶۵.</ref>
[[پیامبر اکرم]] {{صل}} فرمود: پس از من هرگاه اهل ریب و بدعت را دیدید از آنها بیزاری جویید و درباره آنها بد گویید و طعن زنید و آنها را وامانده کنید تا نتوانند جواب دهند و به فسادانگیزی در [[اسلام]] طمع نکنند و [[مردم]] از آنها برحذر باشند و بدعت‌های آنها را نیاموزند تا [[خداوند]] برای شما در برابر این کار حسنات نویسد و درجات [[آخرت]] را برای شما بالا برد. نیز در سفارشی به [[امام علی]] {{ع}} او را به [[جنگ]] با [[بدعت‌گذار]] فرامی‌خواند. [[امام علی]] {{ع}} نیز فرمود: هیچ بدعتی در [[دین]] ایجاد نمی‌شود مگر آن‌که سنتی ترک شود. پس از [[بدعت‌ها]] بپرهیزید و پیوسته در راه راست و جاده آشکار [[حق]] باشید. نیکوترین کارها سنتی است که سالیانی بر آن گذشته و درستی آن ثابت شده باشد و بدترین کارها آن چیزی است که تازه پیدا شده و آینده آن روشن نیست<ref>{{متن حدیث|وَ مَا أُحْدِثَتْ بِدْعَةٌ إِلَّا تُرِكَ بِهَا سُنَّةٌ، فَاتَّقُوا الْبِدَعَ وَ الْزَمُوا الْمَهْيَعَ؛ إِنَّ عَوَازِمَ الْأُمُورِ أَفْضَلُهَا، وَ إِنَّ [مُحْدَثَاتِهَا] مُحْدِثَاتِهَا شِرَارُهَا}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۴۵.</ref>.<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص۱۶۵.</ref>
==شبهه وهبیان در عدم اصلاح بدعت‌ها توسط امام علی==
وهابیان ادعا می‌کنند: [[شیعیان]] مدعی‌اند که در [[زمان]] [[سه خلیفه نخست]] بدعت‌هایی در [[دین]] ایجاد شده است، از قبیل به [[جماعت]] [[خواندن نماز]] تراویح، نگفتن {{متن حدیث|حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ‌}} در [[اذان]]، [[تحریم]] متعة النساء و متعة الحج و امثال اینها، اگر اینها [[بدعت]] بود، پس چرا [[امام علی]]{{ع}} که بعد از آن [[سه خلیفه]] به [[حکومت]] رسید، این [[بدعت‌ها]] را [[اصلاح]] نکرد؟ این کار [[امام]] نشان می‌دهد که ادعای [[شیعه]] مبنی بر بدعت بودن این امور، صحیح نیست.
===پاسخ===
چند نکته در پاسخ قابل ذکر است:
'''نکته نخست''': مباحث مرتبط با [[نماز تراویح]]، [[حی علی خیر العمل]] و [[متعه]]، در بخش [[پاسخ به شبهات]] [[فقهی]]، خواهد آمد؛ ولی نکته کلی در این باره عبارت است از اینکه اگر چنانچه عملاً یک [[رهبر]] آسمانی نتواند بدعتی را اصلاح کند، این نتوانستن دلیل بر [[صحت]] آن بدعت نیست، بلکه بدعت، بدعت است خواه بشود آن را اصلاح کرد یا نشود. دلیلش هم روشن است؛ زیرا بدعت داخل کردن امر غیردینی در دین است. اگر چنین مطلبی ثابت شود، بدعت اتفاق افتاده است، حال چه آیندگان بتوانند آن را برگردانند یا نتوانند.
توضیح اینکه جمله {{متن حدیث|الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ‌}} توسط [[خلیفه دوم]] در اذان صبح وارد شده است، در این مورد تردیدی نیست یا در باب نماز تراویح که شخص [[خلیفه]] از آن به عنوان {{متن حدیث|نِعْمَتِ الْبِدْعَةُ}}؛ «بدعت [[نیکو]]» یاد کرده است، تردیدی نیست. حال چه [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} بعد از ایشان آن را برگرداند یا برنگرداند تأثیری در بدعت بودن این عمل ندارد. بدعت، چنانچه ذکر شد تعریف خاص خودش را دارد و مسائل پیرامونی، نقشی در ماهیت آن ندارد.
'''نکته دوم''': در [[سخنان امام علی]]{{ع}} به مطالبی برخورد می‌کنیم که نشان می‌دهد بدعت‌های وسیعی پیش از ایشان در دین اتفاق افتاده و آن حضرت نسبت به آنها معترض بوده است.
امام در [[عهدنامه مالک اشتر]] با اشاره به این نکته می‌فرماید: {{متن حدیث|فَإِنَّ هَذَا الدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً بِأَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيهِ بِالْهَوَى وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا}}؛ «این [[دین]] پیش از این در دست [[اشرار]] [[اسیر]] بود، در آن به [[هوس]] عمل می‌کردند و [[دنیا]] را با آن، [[طلب]] می‌نمودند»<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>.
همچنین در [[خطبه]] دیگر [[امام]] با اشاره به بدعت‌های آن دوره می‌فرماید: {{متن حدیث|أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِيناً نَاقِصاً فَاسْتَعَانَ بِهِمْ عَلَى إِتْمَامِهِ أَمْ كَانُوا شُرَكَاءَ لَهُ فَلَهُمْ أَنْ يَقُولُوا وَ عَلَيْهِ أَنْ يَرْضَى أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِيناً تَامّاً فَقَصَّرَ الرَّسُولُ{{صل}} عَنْ تَبْلِيغِهِ وَ أَدَائِهِ}}؛ «آیا [[خدا]] آنچه را فرستاده ناقص بوده و در کامل ساختن آن از آنان کمک خواسته است یا آنان [[شریک]] خدایند و [[حق]] دارند بگویند و خدا به آن [[راضی]] شود؟! یا [[دینی]] که خدا فرستاده کامل بوده، ولی [[پیامبر]]{{صل}} در [[ابلاغ]] آن، کوتاهی کرده است؟!<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۸.</ref>»
امام در [[خطبه ۸۸]] نیز [[اعتراض]] خویش را نسبت به [[بدعت‌گذاران]] ابراز می‌کند. اینها نشان می‌دهد که موضع امام در مقابل بدعت‌های دیگران سخت و انتقادی بوده است و امام تلاش می‌کرد تا [[مردم]] را نسبت به این امور [[آگاه]] سازد.
'''نکته سوم''': شواهد و [[اسناد]] [[تاریخی]] نشان می‌دهد که [[خلفا]] برای خود در عرض [[سنت پیامبر]]، قائل به «[[سنت]] و [[سیره]]» بودند. گویا آنان [[فکر]] می‌کردند حال که توانستند در جای پیامبر تکیه بزنند، [[شأن]] [[صاحب شریعت]] را نیز پیدا کرده‌اند به گونه‌ای که فعل و عملکرد آنان، بایست «سیره» تلقی شود.
[[خلیفه دوم]] در [[زمان مرگ]] گفت: «[[جانشین]] معین نکردن، سنت پیامبر{{صل}} است و جانشین معین کردن سنت [[ابوبکر]]»<ref>الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۴۲.</ref>.
به تعبیر «سنت ابوبکر» دقت شود. معنای این سخن این است که [[عمر]] برای ابوبکر در عرض سنت پیامبر، یک سنت مستقلی قائل است.
اینها نشان می‌دهد آنها چنین اختیاری برای خویش قائل بودند که عملکردشان به عنوان یک سنت [[شرعی]] قلمداد شود یا گفته‌های‌شان به عنوان یک مطلب دینی به شمار آید.
در [[شورای شش نفره]] هم، [[عبدالرحمان بن عوف]] شرط [[بیعت]] با [[امیر مؤمنان]] را همین «[[سنت شیخین]]» دانست. براساس نقل [[ابن عساکر]]، عبدالرحمان به امیر مؤمنان{{ع}} رو کرد و گفت: {{متن حدیث|أُبَايِعُكَ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ رَسُولِهِ{{صل}} وَ سُنَّةِ أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ}}؛ «من با تو [[بیعت]] می‌کنم براساس [[کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر]] و [[سنت]] [[ابوبکر]] و [[عمر]]»<ref>تاریخ مدینة دمشق، ج۳۹، ص۲۰۲؛ اسدالغابة، ج۴، ص۳۲؛ تاریخ‌الاسلام، ذهبی، ج۳، ص۳۰۴؛ ر.ک: شرح نهج‌البلاغة، ج۱، ص۱۸۸.</ref>. چیزی که می‌دانست هرگز [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} تن به چنین [[بدعت]] آشکار نخواهد داد.
معلوم بود که [[امام]]، تمام قامت در مقابل این خواسته خواهد ایستاد، از این رو حاضر نشد حتی به قیمت به دست آوردن [[حکومت]]، تن به چنین شرطی بدهد.
از منظر امام، تنها سنت پذیرفته شده، سنت [[پیامبراکرم]]{{صل}} است چگونه می‌توان عملکرد دیگران را به عنوان امر [[دینی]]، داخل در [[دین]] دانست. این همان بدعتی است که امام با تمام وجود در مقابلش ایستاد و هرگز آن را نپذیرفت.
[[سیاست]] طرح [[سیره]] [[شیخین]] در عرض کتاب خدا وسنت [[پیامبر]]، در دوران سیاه [[حکومت بنی امیه]] چنان جا افتاده بود که [[حاکمان اموی]] گاه تنها براساس سیره شیخین بیعت می‌گرفتند. بنابر نقل ابن‌عساکر، [[معاویه]] پس از [[خانه]] نشین کردن [[سبط اکبر]]، [[امام حسن مجتبی]]{{ع}}، وارد [[کوفه]] شد، مردی در حال بیعت به وی گفت: {{متن حدیث|أُبَايِعُكَ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ‌}}؛ «با تو براساس کتاب خدا و سنت پیامبرش بیعت می‌کنم»، معاویه حاضر به بیعت نشد، ولی شخص دیگری گفت: {{عربی|أبايعك على سيرة أبي بكر و عمر}}؛ «من براساس سیره ابوبکر و عمر با تو بیعت می‌کنم»، معاویه دستش را جلو داد و بیعتش را پذیرفت<ref>تاریخ مدینة دمشق، ج۵۲، ص۳۸۱.</ref>.
طبیعی است وقتی که [[بدعت‌ها]] در نگاه [[توده]] [[مردم]]، به عنوان سنت شناخته شود، دیگر [[اصلاح]] آن به این آسانی‌ها میسر نیست. به خصوص که [[فرصت]] اندک امام [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} در دوره حکومت، اکثر به دفع فتنه‌های داخلی و شورش‌های محلی سپری شد و دیگر مجالی برای [[اصلاح]] این امور باقی نمانده بود.
'''نکته چهارم''': روشن است کسی که حاضر نشد در [[شورای شش نفره]]، [[سنت شیخین]] را به رسمیت بشناسد و به همین دلیل از رسیدن به [[حکومت]] برای ده سال دیگر دور ماند؛ وقتی که خود به [[قدرت]] رسید برای اصلاح [[بدعت‌ها]] و برگرداندن اوضاع به شرایط سابق، تلاش گسترده‌ای خواهد کرد.
[[امام]] در این باره فرمود: {{متن حدیث|لَوِ اسْتَوَتْ قَدَمَايَ فِي هَذِهِ الْمَدَاحِضِ لَغَيَّرْتُ أَشْيَاءَ}}؛ «اگر جای پای من محکم شود من چیزهای زیادی را [[تغییر]] می‌دهم (به جای اولش برمی‌گردانم)»<ref>عیون‌الحکم والمواعظ (لیثی)، ص۴۱۵.</ref>.
ولی این در صورتی است که شرایط تحقق آن فراهم گردد. حرف شرطیه «لو» که در سخن فوق آمده نشانگر همین معنی است. امام شرط تحقق آن را منوط به محکم شدن جای پای حکومتش می‌داند. [[پیامبر]]{{صل}} هم برای جایگزین کردن [[سنت‌های جاهلی]] به [[سنت‌های الهی]] و [[نبوی]] تلاش می‌کرد؛ ولی این طور نبود که بدون فراهم شدن زمینه‌ها و شرایط، آن کار را انجام دهد؛ از این رو در [[منابع روایی]] آمده است که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} درباره [[کعبه]] خطاب به [[عایشه]] فرمود: {{عربی|يا عائشة لولا قومك حديث عهدهم... لنقضت الكعبة فجعلت لها بابين باب يدخل الناس و باب يخرجون}}؛ «ای عایشه! اگر بستگان تو [[تازه مسلمان]] نبودند، کعبه را تغییر می‌دادم و برای آن، دو در قرار می‌دادم، از یک در وارد شوند و از در دیگر خارج گردند»<ref>صحیح البخاری، ج۱، ص۴۱.</ref>.
این نشان می‌دهد تغییر بدعت‌ها و ناروایی‌ها منوط به فراهم شدن شرائط مناسب است و در هر وقتی امکان ندارد.
دوره حکومت [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}}، دوره [[آشوب‌ها]] و [[جنگ‌های داخلی]] است. روشن است این [[مشکلات]] داخلی که شیرازه [[حکومت اسلامی]] را به خطر انداخته بود، [[اجازه]] نمی‌داد امام به صورت گسترده دست به [[اصلاح امور]] بزند.
'''نکته پنجم''': با اینکه امام در دوره حکومتش با انواع مشکلات داخلی و تهدیدات خارجی مواجه بود، در عین حال در همین مدت کوتاه تا جائی که راه می‌داد، با آن [[بدعت‌ها]] [[مبارزه]] کرد. هرچند عموم [[مردم]] آن را از [[امام]] نپذیرفتند. در ادامه به چند مورد از این نمونه تلاش‌ها اشاره می‌شود:
# امام یکی از بدعت‌ها را [[منع کتابت حدیث]] می‌دانست؛ از این رو با [[صراحت]] آن را ملغی کرد و بر فراز [[منبر]] اعلام فرمود: «هرکسی می‌خواهد تا [[حدیث]] را بنویسد، [[کاغذ و قلم]] فراهم کند و بنویسد»، [[حارث اعور]] نوشت‌افزاری فراهم کرد و سخنان حضرت را می‌نوشت<ref>الطبقات‌الکبری، ج۶، ص۱۶۸، ربیع‌الابرار، ج۴، ص۹۱؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۴۶، ص۳۰۱.</ref>.
# [[ابن‌حزم]] نقل می‌کند که در آن [[زمان]] برخی از [[صحابه]] در [[اذان]] خود {{متن حدیث|حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ‌}} گفته و تعدادی از [[دانشمندان اهل سنت]] براساس آن [[فتوا]] داده‌اند<ref>المحلی، ج۳، ص۱۶۰.</ref>.
#از نمونه‌های روشن از تلاش‌های امام برای [[اصلاح]] بدعت‌ها، [[شیوه]] [[برخورد امام]] با [[جماعت]] [[خواندن نماز]] تراویح بود. سال اولی که امام پس از به دست گرفتن [[حکومت]]، به [[کوفه]] رفت، [[کوفیان]] از حضرت خواستند تا برای [[امامت]] [[نماز تراویح]]، امامی را به امامت [[منصوب]] کند، حضرت نپذیرفت و آنان را از این کار برحذر داشت و فرمود: این کار خلاف [[سنت پیامبر]]{{صل}} است؛ ولی مردم نپذیرفتند و فریاد {{عربی|وا رمضاناه}} و {{عربی|وا عمراه}} سر دادند، حارث اعور خدمت امام رسید و عرض کرد: مردم نسبت به این موضوع [[اعتراض]] دارند. امام فرمود: «رهایشان کن هرکس را که می‌خواهند برای خویش امام قرار دهند»<ref>تفسیرالعیاشی، ج۱، ص۱۷۵؛ تهذیب الأحکام، ج۳، ص٧٠.</ref>.
این گزارش‌ها نشان می‌دهد حضرت تا جایی که راه می‌داد برای دفع و رفع بدعت‌ها تلاش می‌کرد؛ ولی چه باید کرد اگر امامی امر کند ولی مردم از وی [[اطاعت]] نکنند؟ چنان‌که خود می‌فرمود: {{متن حدیث|لَا أَمْرَ لِمَنْ لَا يُطَاعُ‌}}؛ «کسی‌که اطاعت نمی‌شود امری ندارد»<ref>الإرشاد فی معرفة حجج‌الله علی العباد، ج۱، ص۲۸۰.</ref>.
[[تغییر]] بدعت‌ها به فراهم شدن شرایط و امکانات نیاز دارد و در هر زمانی میسر نیست. تدریجیت [[احکام]] در [[اسلام]] گویای همین [[واقعیت]] است. دوره [[امامت امیر مؤمنان]] علی{{ع}} مانند دوره [[پیامبر]]{{صل}}، همراه با انواع دسیسه‌های [[منافقان]] و [[شیاطین]] است؛ ولی با وجود این [[امام]] تا می‌توانست در مقابل [[بدعت‌ها]] کوتاه نمی‌آمد و آنجا که دیگر راه نداشت حداقل به زبان هم که می‌شد، [[مخالفت]] خویش را ابراز می‌کرد امام در مسئله [[نماز تراویح]] رسماً مخالفت کرد؛ ولی [[امت]]، آن‌هم [[مردم کوفه]] که عمدتا ادعای [[پیروی]] از آن حضرت را داشتند، زیر بار [[فرمان امام]] نرفتند؛ بنابر این نمی‌توان نتیجه گرفت که امام چون کاری با این بدعت‌ها نداشت، پس اساساً اینها [[بدعت]] نبود!<ref>[[مهدی رستم‌نژاد|رستم‌نژاد، مهدی]]، [[پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه (کتاب)|پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه]] ص ۴۸۹.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:13681048.jpg|22px]] [[سید جمال‌الدین دین‌پرور|دین‌پرور، سیدجمال‌الدین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۱''']]
# [[پرونده:13681048.jpg|22px]] [[سید جمال‌الدین دین‌پرور|دین‌پرور، سیدجمال‌الدین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۱''']]
# [[پرونده:IM010573.jpg|22px]] [[مهدی رستم‌نژاد|رستم‌نژاد، مهدی]]، [[پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه (کتاب)|'''پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}



نسخهٔ ‏۲۵ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۴۷

مقدمه

بدعت به مفهوم آنچه باعث خرابی دین می‌شود و مسیر هدایت و کمال را به انحراف می‌کشاند، پدیده‌ای شوم در تاریخ اسلام پدید آورد. بدعت در لغت به معنای انجام یک امر بی‌سابقه ولی در اصطلاح میان فقها و علمای اسلام به معنای کاستن یا افزودن چیزی بر دین بدون هیچ دلیل معتبر است. بنابراین بدعت بدین معناست که حلالی را حرام یا حرامی را حلال کنند و چیزی از آیین خدا بکاهند یا چیزی بر آن بیفزایند، بی‌آن‌که دلیل معتبری بر آن قائم باشد یا آیین جدیدی ابداع کنند و به عنوان یک دین، مردم را به سوی آن فراخوانند. این امر از جمله گناهان کبیره است، زیرا از جمله واجبات قطعی که خداوند بر آن خشم می‌گیرد، بدعتی است که بر اساس آن، شخص برای رفع حاجت، بدعتی در دین خدا وارد کند[۱]. از این‌رو امام علی(ع) می‌فرماید: بدعت بدترین کارهاست؛ آنچه تازه پیدا شده و آینده آن روشن نیست. هیچ بدعتی در دین ایجاد نمی‌شود، مگر آنکه سنتی ترک شود[۲][۳].

ماهیت و رهاورد بدعت

  1. ظاهر فریب و هلاک کننده: بدعت در باطل غوطه‌ور است، اما ظاهری حق‌نما دارد. به رنگ حق درمی‌آید، اما هلاک کننده است[۴]. نوک پیکان آن‌ باورهای مسلمانان را نشانه می‌گیرد تا خواسته‌های نفسانی بندگان هوسباز را برآورده سازد. امام موسی بن جعفر(ع) در پاسخ به این سؤال که "به چه وسیله‌ای خدا را به یگانگی بپرستم" فرمود: بدعت‌گذار مباش، کسی که به رأی خود توجه کند هلاک شود و هر که خانواده پیامبرش را رها کند گمراه و کسی که قرآن و گفتار پیامبرش را رها کند کافر شود.
  2. گمراه کننده: پیامبر (ص) فرمود: هر بدعتی گمراهی است و هر گمراه‌کننده‌ای در آتش است. بدعت‌گذار، از یک‌سو نمی‌تواند به‌صراحت با اعتقادات و مسلمات دینی و عقلی به مخالفت برخیزد و از دیگرسوی، خواهش‌های نفسانی او را به سمت باطل و مسیر ناحق می‌کشاند. در این‌صورت به آمیختن حق و باطل رومی‌آورد، تا از حق برای پیشبرد خواسته‌های نفسانی خویش بهره گیرد، نه حق خالص است و نه باطل عریان تا مردم بتوانند این دو را از هم بازشناسند. در دوران ۲۵ ساله حکومت سه خلیفه بعد از پیامبر (ص) بدعت‌ها و دگرگونی‌های زیادی پدید آمد که در اثر آن، تربیت اجتماعی مردم و بازگرداندن امت به ارزش‌های اصیل اسلامی یکی از مشکلات امام علی (ع) بود.
  3. ماهیت ذاتی بدعت: بدعت به‌دلیل مطابق نبودن با حق، نیازمند توجیهاتی است که بتواند آن‌را مقبول جلوه دهد. رنگ و لعاب به ظاهر دینی و عقلانی دادن به آن و توجیهات نادرست، لازمه جدایی‌ناپذیر آن است، تا آن‌جا که تابعین بدعت نیز به‌ جای پذیرش حق و ردّ اشتباهات گذشتگان به همان دلیل به توجیهات گذشتگان می‌افزایند و به جای عرضه موضوعات بر معیارهای حقیقی و تشخیص امر درست و نادرست، حق را با آن محک می‌زنند و منطبق می‌کنند و میل و خواسته خود را معیار قرار می‌دهند[۵].
  4. بدعت، منشأ فتنه‌ها و سرآغاز پدید آمدن آن و هم‌چنین هواپرستی و بدعت‌گذاری در احکام آسمانی است. این‌گونه بدعت، نوآوری‌هایی است که قرآن با آن مخالف است[۶]. مخلوط شدن حق و باطل، زمینه تسلط و ولایت شیطان و شیطان‌صفتان را بر دیگران فراهم می‌سازد[۷] و جامعه‌ای که به چنین بلایی مبتلا شود باید منتظر به ثمر رسیدن فتنه‌ها باشد که ثمره آن جز اختلاف و آشوب نیست. امام علی (ع) هیچ عاملی را، مانند بدعت، عامل تخریب دین نمی‌داند[۸].

جایگاه و ویژگی بدعت‌گذار

بدترین مردم نزد خدا، رهبر ستمگری است که خود گمراه و مایه گمراهی دیگران است؛ کسی که سنت پذیرفته را بمیراند و بدعت ترک‌شده را زنده گرداند[۹]. نیز در خطبه دیگری از بدعت‌گذار با تعبیر دشمن‌ترین آفریده خدا یاد می‌کند، که راه راست را گم کرده و دل او شیفته بدعت است[۱۰]. امام (ع) بدعت‌گذار را مانند دزدی می‌داند که به‌جای طلب سنت از کانون معرفت، از راهی دیگر در صدد کسب علم و معرفت برمی‌آید و چیزی را که از آنِ خود نیست، به خود نسبت می‌دهد و خویشتن را خالق و مالک سنت معرفی می‌کند[۱۱].[۱۲]

راهکار مبارزه و مقابله با بدعت

  1. تبعیت از محورهای حق و عالمان حق‌مدار: رسول خدا (ص) با نگاهی پیشگیرانه به موضوع بدعت، فرمود: برای هر بدعتی که پس از من برای نیرنگ زدن به ایمان پیدا شود سرپرستی از خاندانم گماشته شده که از ایمان دفاع کند و با الهام خدا سخن گوید و حق را آشکار سازد و نیرنگ نیرنگ‌بازان را رد کند و زبان ناتوانان باشد. در دوران غیبت نیز کسی باید عهده‌دار سرپرستی جامعه اسلامی و حفظ آنها از بدعت‌ باشد که بیشترین شباهت را به اهل‌بیت داشته باشد. یعنی نفس را کنترل و دین خود را حفظ کند و با هوا و خواهش‌های نفسانی مخالفت ورزد و مطیع امر خدا باشد.
  2. تقویت ایمان و تقیّد به تکالیف: مؤمن کسی است که حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام بشمارد. آنچه مردم با بدعت‌ها تغییر دادند، باعث نمی‌شود که در حلال و حرام الهی تغییری به وجود آید[۱۳].[۱۴].

پرهیز از بدعت

پیامبر اکرم (ص) فرمود: پس از من هرگاه اهل ریب و بدعت را دیدید از آنها بیزاری جویید و درباره آنها بد گویید و طعن زنید و آنها را وامانده کنید تا نتوانند جواب دهند و به فسادانگیزی در اسلام طمع نکنند و مردم از آنها برحذر باشند و بدعت‌های آنها را نیاموزند تا خداوند برای شما در برابر این کار حسنات نویسد و درجات آخرت را برای شما بالا برد. نیز در سفارشی به امام علی (ع) او را به جنگ با بدعت‌گذار فرامی‌خواند. امام علی (ع) نیز فرمود: هیچ بدعتی در دین ایجاد نمی‌شود مگر آن‌که سنتی ترک شود. پس از بدعت‌ها بپرهیزید و پیوسته در راه راست و جاده آشکار حق باشید. نیکوترین کارها سنتی است که سالیانی بر آن گذشته و درستی آن ثابت شده باشد و بدترین کارها آن چیزی است که تازه پیدا شده و آینده آن روشن نیست[۱۵].[۱۶]

شبهه وهبیان در عدم اصلاح بدعت‌ها توسط امام علی

وهابیان ادعا می‌کنند: شیعیان مدعی‌اند که در زمان سه خلیفه نخست بدعت‌هایی در دین ایجاد شده است، از قبیل به جماعت خواندن نماز تراویح، نگفتن «حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ‌» در اذان، تحریم متعة النساء و متعة الحج و امثال اینها، اگر اینها بدعت بود، پس چرا امام علی(ع) که بعد از آن سه خلیفه به حکومت رسید، این بدعت‌ها را اصلاح نکرد؟ این کار امام نشان می‌دهد که ادعای شیعه مبنی بر بدعت بودن این امور، صحیح نیست.

پاسخ

چند نکته در پاسخ قابل ذکر است:

نکته نخست: مباحث مرتبط با نماز تراویح، حی علی خیر العمل و متعه، در بخش پاسخ به شبهات فقهی، خواهد آمد؛ ولی نکته کلی در این باره عبارت است از اینکه اگر چنانچه عملاً یک رهبر آسمانی نتواند بدعتی را اصلاح کند، این نتوانستن دلیل بر صحت آن بدعت نیست، بلکه بدعت، بدعت است خواه بشود آن را اصلاح کرد یا نشود. دلیلش هم روشن است؛ زیرا بدعت داخل کردن امر غیردینی در دین است. اگر چنین مطلبی ثابت شود، بدعت اتفاق افتاده است، حال چه آیندگان بتوانند آن را برگردانند یا نتوانند. توضیح اینکه جمله «الصَّلَاةُ خَيْرٌ مِنَ النَّوْمِ‌» توسط خلیفه دوم در اذان صبح وارد شده است، در این مورد تردیدی نیست یا در باب نماز تراویح که شخص خلیفه از آن به عنوان «نِعْمَتِ الْبِدْعَةُ»؛ «بدعت نیکو» یاد کرده است، تردیدی نیست. حال چه امیرمؤمنان علی(ع) بعد از ایشان آن را برگرداند یا برنگرداند تأثیری در بدعت بودن این عمل ندارد. بدعت، چنانچه ذکر شد تعریف خاص خودش را دارد و مسائل پیرامونی، نقشی در ماهیت آن ندارد.

نکته دوم: در سخنان امام علی(ع) به مطالبی برخورد می‌کنیم که نشان می‌دهد بدعت‌های وسیعی پیش از ایشان در دین اتفاق افتاده و آن حضرت نسبت به آنها معترض بوده است. امام در عهدنامه مالک اشتر با اشاره به این نکته می‌فرماید: «فَإِنَّ هَذَا الدِّينَ قَدْ كَانَ أَسِيراً بِأَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيهِ بِالْهَوَى وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا»؛ «این دین پیش از این در دست اشرار اسیر بود، در آن به هوس عمل می‌کردند و دنیا را با آن، طلب می‌نمودند»[۱۷]. همچنین در خطبه دیگر امام با اشاره به بدعت‌های آن دوره می‌فرماید: «أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِيناً نَاقِصاً فَاسْتَعَانَ بِهِمْ عَلَى إِتْمَامِهِ أَمْ كَانُوا شُرَكَاءَ لَهُ فَلَهُمْ أَنْ يَقُولُوا وَ عَلَيْهِ أَنْ يَرْضَى أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِيناً تَامّاً فَقَصَّرَ الرَّسُولُ(ص) عَنْ تَبْلِيغِهِ وَ أَدَائِهِ»؛ «آیا خدا آنچه را فرستاده ناقص بوده و در کامل ساختن آن از آنان کمک خواسته است یا آنان شریک خدایند و حق دارند بگویند و خدا به آن راضی شود؟! یا دینی که خدا فرستاده کامل بوده، ولی پیامبر(ص) در ابلاغ آن، کوتاهی کرده است؟![۱۸]» امام در خطبه ۸۸ نیز اعتراض خویش را نسبت به بدعت‌گذاران ابراز می‌کند. اینها نشان می‌دهد که موضع امام در مقابل بدعت‌های دیگران سخت و انتقادی بوده است و امام تلاش می‌کرد تا مردم را نسبت به این امور آگاه سازد.

نکته سوم: شواهد و اسناد تاریخی نشان می‌دهد که خلفا برای خود در عرض سنت پیامبر، قائل به «سنت و سیره» بودند. گویا آنان فکر می‌کردند حال که توانستند در جای پیامبر تکیه بزنند، شأن صاحب شریعت را نیز پیدا کرده‌اند به گونه‌ای که فعل و عملکرد آنان، بایست «سیره» تلقی شود. خلیفه دوم در زمان مرگ گفت: «جانشین معین نکردن، سنت پیامبر(ص) است و جانشین معین کردن سنت ابوبکر»[۱۹]. به تعبیر «سنت ابوبکر» دقت شود. معنای این سخن این است که عمر برای ابوبکر در عرض سنت پیامبر، یک سنت مستقلی قائل است. اینها نشان می‌دهد آنها چنین اختیاری برای خویش قائل بودند که عملکردشان به عنوان یک سنت شرعی قلمداد شود یا گفته‌های‌شان به عنوان یک مطلب دینی به شمار آید. در شورای شش نفره هم، عبدالرحمان بن عوف شرط بیعت با امیر مؤمنان را همین «سنت شیخین» دانست. براساس نقل ابن عساکر، عبدالرحمان به امیر مؤمنان(ع) رو کرد و گفت: «أُبَايِعُكَ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ رَسُولِهِ(ص) وَ سُنَّةِ أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ»؛ «من با تو بیعت می‌کنم براساس کتاب خدا و سنت پیامبر و سنت ابوبکر و عمر»[۲۰]. چیزی که می‌دانست هرگز امیر مؤمنان علی(ع) تن به چنین بدعت آشکار نخواهد داد. معلوم بود که امام، تمام قامت در مقابل این خواسته خواهد ایستاد، از این رو حاضر نشد حتی به قیمت به دست آوردن حکومت، تن به چنین شرطی بدهد. از منظر امام، تنها سنت پذیرفته شده، سنت پیامبراکرم(ص) است چگونه می‌توان عملکرد دیگران را به عنوان امر دینی، داخل در دین دانست. این همان بدعتی است که امام با تمام وجود در مقابلش ایستاد و هرگز آن را نپذیرفت.

سیاست طرح سیره شیخین در عرض کتاب خدا وسنت پیامبر، در دوران سیاه حکومت بنی امیه چنان جا افتاده بود که حاکمان اموی گاه تنها براساس سیره شیخین بیعت می‌گرفتند. بنابر نقل ابن‌عساکر، معاویه پس از خانه نشین کردن سبط اکبر، امام حسن مجتبی(ع)، وارد کوفه شد، مردی در حال بیعت به وی گفت: «أُبَايِعُكَ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ‌»؛ «با تو براساس کتاب خدا و سنت پیامبرش بیعت می‌کنم»، معاویه حاضر به بیعت نشد، ولی شخص دیگری گفت: أبايعك على سيرة أبي بكر و عمر؛ «من براساس سیره ابوبکر و عمر با تو بیعت می‌کنم»، معاویه دستش را جلو داد و بیعتش را پذیرفت[۲۱]. طبیعی است وقتی که بدعت‌ها در نگاه توده مردم، به عنوان سنت شناخته شود، دیگر اصلاح آن به این آسانی‌ها میسر نیست. به خصوص که فرصت اندک امام امیرمؤمنان علی(ع) در دوره حکومت، اکثر به دفع فتنه‌های داخلی و شورش‌های محلی سپری شد و دیگر مجالی برای اصلاح این امور باقی نمانده بود.

نکته چهارم: روشن است کسی که حاضر نشد در شورای شش نفره، سنت شیخین را به رسمیت بشناسد و به همین دلیل از رسیدن به حکومت برای ده سال دیگر دور ماند؛ وقتی که خود به قدرت رسید برای اصلاح بدعت‌ها و برگرداندن اوضاع به شرایط سابق، تلاش گسترده‌ای خواهد کرد. امام در این باره فرمود: «لَوِ اسْتَوَتْ قَدَمَايَ فِي هَذِهِ الْمَدَاحِضِ لَغَيَّرْتُ أَشْيَاءَ»؛ «اگر جای پای من محکم شود من چیزهای زیادی را تغییر می‌دهم (به جای اولش برمی‌گردانم)»[۲۲]. ولی این در صورتی است که شرایط تحقق آن فراهم گردد. حرف شرطیه «لو» که در سخن فوق آمده نشانگر همین معنی است. امام شرط تحقق آن را منوط به محکم شدن جای پای حکومتش می‌داند. پیامبر(ص) هم برای جایگزین کردن سنت‌های جاهلی به سنت‌های الهی و نبوی تلاش می‌کرد؛ ولی این طور نبود که بدون فراهم شدن زمینه‌ها و شرایط، آن کار را انجام دهد؛ از این رو در منابع روایی آمده است که پیامبر اکرم(ص) درباره کعبه خطاب به عایشه فرمود: يا عائشة لولا قومك حديث عهدهم... لنقضت الكعبة فجعلت لها بابين باب يدخل الناس و باب يخرجون؛ «ای عایشه! اگر بستگان تو تازه مسلمان نبودند، کعبه را تغییر می‌دادم و برای آن، دو در قرار می‌دادم، از یک در وارد شوند و از در دیگر خارج گردند»[۲۳]. این نشان می‌دهد تغییر بدعت‌ها و ناروایی‌ها منوط به فراهم شدن شرائط مناسب است و در هر وقتی امکان ندارد. دوره حکومت امیر مؤمنان علی(ع)، دوره آشوب‌ها و جنگ‌های داخلی است. روشن است این مشکلات داخلی که شیرازه حکومت اسلامی را به خطر انداخته بود، اجازه نمی‌داد امام به صورت گسترده دست به اصلاح امور بزند.

نکته پنجم: با اینکه امام در دوره حکومتش با انواع مشکلات داخلی و تهدیدات خارجی مواجه بود، در عین حال در همین مدت کوتاه تا جائی که راه می‌داد، با آن بدعت‌ها مبارزه کرد. هرچند عموم مردم آن را از امام نپذیرفتند. در ادامه به چند مورد از این نمونه تلاش‌ها اشاره می‌شود:

  1. امام یکی از بدعت‌ها را منع کتابت حدیث می‌دانست؛ از این رو با صراحت آن را ملغی کرد و بر فراز منبر اعلام فرمود: «هرکسی می‌خواهد تا حدیث را بنویسد، کاغذ و قلم فراهم کند و بنویسد»، حارث اعور نوشت‌افزاری فراهم کرد و سخنان حضرت را می‌نوشت[۲۴].
  2. ابن‌حزم نقل می‌کند که در آن زمان برخی از صحابه در اذان خود «حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ‌» گفته و تعدادی از دانشمندان اهل سنت براساس آن فتوا داده‌اند[۲۵].
  3. از نمونه‌های روشن از تلاش‌های امام برای اصلاح بدعت‌ها، شیوه برخورد امام با جماعت خواندن نماز تراویح بود. سال اولی که امام پس از به دست گرفتن حکومت، به کوفه رفت، کوفیان از حضرت خواستند تا برای امامت نماز تراویح، امامی را به امامت منصوب کند، حضرت نپذیرفت و آنان را از این کار برحذر داشت و فرمود: این کار خلاف سنت پیامبر(ص) است؛ ولی مردم نپذیرفتند و فریاد وا رمضاناه و وا عمراه سر دادند، حارث اعور خدمت امام رسید و عرض کرد: مردم نسبت به این موضوع اعتراض دارند. امام فرمود: «رهایشان کن هرکس را که می‌خواهند برای خویش امام قرار دهند»[۲۶].

این گزارش‌ها نشان می‌دهد حضرت تا جایی که راه می‌داد برای دفع و رفع بدعت‌ها تلاش می‌کرد؛ ولی چه باید کرد اگر امامی امر کند ولی مردم از وی اطاعت نکنند؟ چنان‌که خود می‌فرمود: «لَا أَمْرَ لِمَنْ لَا يُطَاعُ‌»؛ «کسی‌که اطاعت نمی‌شود امری ندارد»[۲۷].

تغییر بدعت‌ها به فراهم شدن شرایط و امکانات نیاز دارد و در هر زمانی میسر نیست. تدریجیت احکام در اسلام گویای همین واقعیت است. دوره امامت امیر مؤمنان علی(ع) مانند دوره پیامبر(ص)، همراه با انواع دسیسه‌های منافقان و شیاطین است؛ ولی با وجود این امام تا می‌توانست در مقابل بدعت‌ها کوتاه نمی‌آمد و آنجا که دیگر راه نداشت حداقل به زبان هم که می‌شد، مخالفت خویش را ابراز می‌کرد امام در مسئله نماز تراویح رسماً مخالفت کرد؛ ولی امت، آن‌هم مردم کوفه که عمدتا ادعای پیروی از آن حضرت را داشتند، زیر بار فرمان امام نرفتند؛ بنابر این نمی‌توان نتیجه گرفت که امام چون کاری با این بدعت‌ها نداشت، پس اساساً اینها بدعت نبود![۲۸].

منابع

پانویس

  1. «أَوْ يَسْتَنْجِحَ حَاجَةً إِلَى النَّاسِ بِإِظْهَارِ بِدْعَةٍ فِي دِينِهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۳.
  2. «وَ مَا أُحْدِثَتْ بِدْعَةٌ إِلَّا تُرِكَ بِهَا سُنَّةٌ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۴۵.
  3. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص۱۶۲- ۱۶۳.
  4. «وَ إِنَّ الْمُبْتَدَعَاتِ الْمُشَبَّهَاتِ هُنَّ الْمُهْلِكَاتُ إِلَّا مَا حَفِظَ اللَّهُ مِنْهَا»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۶۹.
  5. أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلا ؛ سوره فرقان، آیه ۴۳.
  6. «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللَّهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۵۰.
  7. «لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۵۰.
  8. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص۱۶۳ ـ ۱۶۴.
  9. «وَ إِنَّ شَرَّ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ جَائِرٌ ضَلَّ وَ ضُلَّ بِهِ فَأَمَاتَ سُنَّةً مَأْخُوذَةً وَ أَحْيَا بِدْعَةً مَتْرُوكَةً»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۶۴.
  10. «إنَّ أَبْغَضَ الْخَلَائِقِ إِلَى اللَّهِ [تَعَالَى] رَجُلَانِ رَجُلٌ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى نَفْسِهِ فَهُوَ جَائِرٌ عَنْ قَصْدِ السَّبِيلِ مَشْغُوفٌ بِكَلَامِ بِدْعَةٍ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷.
  11. نهج البلاغه، خطبه ۱۵۶.
  12. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص۱۶۴.
  13. «أَنَّ الْمُؤْمِنَ يَسْتَحِلُّ الْعَامَ مَا اسْتَحَلَّ عَاماً أَوَّلَ، وَ يُحَرِّمُ الْعَامَ مَا حَرَّمَ عَاماً أَوَّلَ، وَ أَنَّ مَا أَحْدَثَ النَّاسُ لَا يُحِلُّ لَكُمْ شَيْئاً مِمَّا حُرِّمَ عَلَيْكُمْ، وَ لَكِنَّ الْحَلَالَ مَا أَحَلَّ اللَّهُ وَ الْحَرَامَ مَا حَرَّمَ اللَّهُوَ أَنَّ مَا أَحْدَثَ النَّاسُ لَا يُحِلُّ لَكُمْ شَيْئاً مِمَّا حُرِّمَ عَلَيْكُمْ، وَ لَكِنَّ الْحَلَالَ مَا أَحَلَّ اللَّهُ وَ الْحَرَامَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶.
  14. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص۱۶۳.
  15. «وَ مَا أُحْدِثَتْ بِدْعَةٌ إِلَّا تُرِكَ بِهَا سُنَّةٌ، فَاتَّقُوا الْبِدَعَ وَ الْزَمُوا الْمَهْيَعَ؛ إِنَّ عَوَازِمَ الْأُمُورِ أَفْضَلُهَا، وَ إِنَّ [مُحْدَثَاتِهَا] مُحْدِثَاتِهَا شِرَارُهَا»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۴۵.
  16. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص۱۶۵.
  17. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  18. نهج البلاغه، خطبه ۱۸.
  19. الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۴۲.
  20. تاریخ مدینة دمشق، ج۳۹، ص۲۰۲؛ اسدالغابة، ج۴، ص۳۲؛ تاریخ‌الاسلام، ذهبی، ج۳، ص۳۰۴؛ ر.ک: شرح نهج‌البلاغة، ج۱، ص۱۸۸.
  21. تاریخ مدینة دمشق، ج۵۲، ص۳۸۱.
  22. عیون‌الحکم والمواعظ (لیثی)، ص۴۱۵.
  23. صحیح البخاری، ج۱، ص۴۱.
  24. الطبقات‌الکبری، ج۶، ص۱۶۸، ربیع‌الابرار، ج۴، ص۹۱؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۴۶، ص۳۰۱.
  25. المحلی، ج۳، ص۱۶۰.
  26. تفسیرالعیاشی، ج۱، ص۱۷۵؛ تهذیب الأحکام، ج۳، ص٧٠.
  27. الإرشاد فی معرفة حجج‌الله علی العباد، ج۱، ص۲۸۰.
  28. رستم‌نژاد، مهدی، پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه ص ۴۸۹.