آثار امام باقر: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = امام باقر | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} ==مقدمه== پیامبر اکرم از قبل خبر داده بود که نواده آن حضرت محمد بن علی بن الحسین در آینده‌ای نزدیک دل دریای دانش را خواهد شکافت و علم و دانش از سرچشمه ا...» ایجاد کرد)
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۵۱: خط ۵۱:
مراتب [[شیعیان]] ما را به [[میزان]] روایت کردن آنها از [[احادیث اهل بیت]] و [[معرفت]] آنها به آن [[احادیث]] بشناسید، و معرفت همان [[شناخت]] روایت و [[درایة الحدیث]] است و با [[درایت]] و [[فهم]] روایت است که [[مؤمن]] به بالاترین [[درجات ایمان]] می‌رسد<ref>استاد باقر شریف القرشى، حیاة الامام محمّد باقر{{ع}}، ص۱۴۰- ۱۴۱، به نقل از ناسخ التّواریخ، ج۲، ص۲۱۹.</ref>.
مراتب [[شیعیان]] ما را به [[میزان]] روایت کردن آنها از [[احادیث اهل بیت]] و [[معرفت]] آنها به آن [[احادیث]] بشناسید، و معرفت همان [[شناخت]] روایت و [[درایة الحدیث]] است و با [[درایت]] و [[فهم]] روایت است که [[مؤمن]] به بالاترین [[درجات ایمان]] می‌رسد<ref>استاد باقر شریف القرشى، حیاة الامام محمّد باقر{{ع}}، ص۱۴۰- ۱۴۱، به نقل از ناسخ التّواریخ، ج۲، ص۲۱۹.</ref>.
ما نیز در بخش‌های گذشته نمونه‌هایی از روایاتی که امام باقر{{ع}} از جدّ [[بزرگوار]] خود [[حضرت رسول اکرم]]{{صل}} نقل فرموده‌اند عرضه داشته‌ایم و برای یادآوری [[مجدّد]] می‌توانید به همان بحث‌ها مراجعه کنید<ref>خصال، ص۴.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۷، ص ۳۲۴.</ref>.
ما نیز در بخش‌های گذشته نمونه‌هایی از روایاتی که امام باقر{{ع}} از جدّ [[بزرگوار]] خود [[حضرت رسول اکرم]]{{صل}} نقل فرموده‌اند عرضه داشته‌ایم و برای یادآوری [[مجدّد]] می‌توانید به همان بحث‌ها مراجعه کنید<ref>خصال، ص۴.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۷، ص ۳۲۴.</ref>.
==[[میراث]] [[کلامی]] [[امام باقر]]{{ع}}‌==
امام باقر{{ع}} در بسیاری از درس‌های خود مسائل کلامی را مورد بحث قرار داده‌اند. همچنین از مشکل‌ترین مسائل کلامی و دقیق‌ترین مباحث این [[علم]] از آن حضرت سؤال می‌شده و آن حضرت به نحو احسن به آنها جواب می‌داده‌اند.
شایسته است این مطلب را ذکر کنیم که [[عصر امام باقر]]{{ع}} در میان دیگر دوره‌های [[تاریخ اسلام]] از حسّاسیت فوق العاده‌ای نسبت به [[مسائل اعتقادی]] و کلامی برخوردار بوده است؛ چراکه در آن عصر امتداد [[فتوحات اسلامی]] به اغلب مناطق [[جهان]] و کشورها و ملّت‌های روی [[کره زمین]] رسیده و این مطلب باعث جوشش [[کینه]] در دل‌وجان [[دشمنان اسلام]] خصوصا در میان ملّت‌هایی که توسّط [[اسلام]] [[شکست]] خورده بودند شده بود. آنها به عکس العمل این شکست دست به حملات [[تبلیغاتی]] بر ضدّ [[عقاید اسلامی]] زده و [[شک]] و [[شبهه]] را در بین [[فرزندان]] [[مسلمانان]] رواج دادند. البتّه [[حکومت‌های اموی]] که در آن عصر به [[حکومت]] می‌رسیدند، جریاناتی را که دارای [[افکار]] ضدّ [[اسلامی]] بودند نه‌تنها مورد [[مبارزه]] قرار نداده، بلکه آنها را تقویت نیز می‌نمودند، و اگر یکی از [[پادشاهان]] سلسله [[بنی امیه]] در مقابل یکی از این [[جریان‌ها]] مقاومتی از خود نشان داده بود، حتما [[تاریخ]] آن را ثبت می‌کرد، امّا از ورق زدن صفحات تاریخ هرگز اثری از چنین [[مقاومت]] و مبارزه‌ای دیده نمی‌شود. در چنین بحبوحه‌ای که هیچ کس برای [[نجات]] [[اعتقادات]] [[مسلمین]] سر بلند نمی‌کرد، امام باقر{{ع}} به این امر مهمّ [[همّت]] گماشت و جریانات [[انحرافی]] و [[دشمن]] اسلام را [[رسوا]] کرده و به [[دلایل]] و [[براهین]] رسا و [[بلیغ]]، [[عقاید]] آنها و شک و شبهه‌هایی که آنها ایجاد می‌کرده‌اند [[باطل]] و ردّ نموده است. اینک نمونه‌هایی از بحث‌های کلامی امام باقر{{ع}}:
===[[عجز]] [[عقل انسان]] از [[درک]] [[حقیقت]] [[خداوند متعال‌]]===
از امام باقر{{ع}} درباره قول [[خداوند متعال]] در [[قرآن]]: {{متن قرآن|لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ}}<ref>«چشم‌ها او را در نمی‌یابند و او چشم‌ها را در می‌یابد» سوره انعام، آیه ۱۰۳.</ref> سؤال شد.
آن حضرت در پاسخ فرمودند: تصوّرات [[عقلی]] همواره دقیق‌تر و گسترده‌تر از آن است که چشم [[انسان]] می‌بیند؛ چراکه تو می‌توانی به‌وسیله [[قدرت]] تخیل هم‌اکنون مملکت سند و هند را ببینی، همچنین شهرهایی را [[تصوّر]] کنی که تاکنون به آنها داخل نشده و با [[چشم سر]] آنها را ندیده‌ای. با این وصف، تصوّرات عقلی و خیالی [[قادر]] به [[درک]] کنه ذات [[خداوند متعال]] نیستند.
پس چگونه دید چشمان سر بتواند [[خدا]] را درک کند؟!<ref>این حدیث به امام جواد{{ع}} نیز نسبت داده شده است.</ref>.
[[عبدالرحمان بن ابی النجران]] از [[امام باقر]]{{ع}} درباره خداوند متعال سؤالی کرد و گفت: من چیزی را [از [[خدا]]] در [[ذهن]] خود [[توهّم]] می‌کنم. امام باقر{{ع}} به او فرمودند:
آری، غیرمعقول و نامحدود، بدین‌ترتیب آنچه را که [[وهم]] و [[خیال]] تو ایجاد می‌کند خلاف [[حقیقت]] ذات او خواهد بود. هیچ چیزی به او شبیه نیست و هرگز تصوّرات و اوهام و خیالات او را درک نمی‌کنند، و چگونه اوهام می‌توانند او را به دایره خیال بکشانند در حالی‌که [[خداوند]] از جنس معقول نیست و برخلاف آنچه است که در وهم [[انسانی]] به تصوّر درمی‌آید. ذهن تنها می‌تواند چیزی غیرمعقول و نامحدود را [به صورت کلی‌] تصوّر کند<ref>اصول کافى، ج۱، ص۸۲.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۷، ص ۳۲۷.</ref>.
===[[ازلی]] بودن [[واجب الوجود]]===
مردی از امام باقر{{ع}} سؤال کرد: مرا از [[پروردگار]] خود خبر بده که از چه زمانی وجود داشته است؟ امام باقر{{ع}} در پاسخ او فرمودند:
وای بر تو، سؤال تو درباره چیزهایی صحیح است که نبوده و به‌وجود آمده و می‌گویند چه‌وقت به‌وجود آمده. امّا خداوند من تبارک و تعالی از ازل بوده و همواره [[حیات]] داشته و حیات او [[مقید]] به چگونگی [یا مقوله کیف‌] نبوده و نیست (چراکه کیفیات خود حادث و مخلوق هستند و خداوند که موجود بسیط است ترکیبی ندارد تا چگونگی داشته باشد).
پروردگار من در حالتی بوده که بودنش از مقوله «کون کیف» یا بودن مقید به چگونگی نبوده است، او مکانی ندارد و در مقوله «این» نیز درنمی‌گنجد، در چیزی نیست [چراکه [[حلول]] [[باطل]] است‌] و بر چیزی قرار ندارد [چراکه محتاج چیزی نیست‌] و برای بودن خود مکانی پدید نیاورده است.
او پس از [[آفرینش]] [[مخلوقات]] نیرومند نگشت [چون اصلا [[ضعیف]] نبود] و پیش از آفرینش موجودات [[ناتوان]] نبود [تا آفرینش آنان سبب رفع [[ناتوانی]] او باشد]، پیش از آفرینش بیمناک نیز نبوده است [تا برای انس گرفتن با موجودات آنان را بیافریند] به هیچ‌چیز که در لفظ آید یا به‌خاطر درگذرد شبیه نیست [چراکه از مشابهت به [[مخلوقات]] خود [[منزه]] است‌] نه پیش از آفرینش موجودات، نه پس از آفرینش آنان و نه پس از زوال و نابودی آنها هیچگاه از [[پادشاهی]] و [[سلطنت]] جدا نبوده است [چرا که [[سلطنت]] او منوط به‌وجود آنان در [[جهان]] خارج نیست‌] او از ازل زنده بوده است بدون [[زندگی]] [جدای از ذات‌]، پیش از آنکه چیزی بیافریند [[پادشاه]] توانا بود و پس از [[آفرینش جهان]] هستی نیز پادشاه [[مقتدر]] است.
برای او چگونگی و مکان و حدّی نیست و به‌وسیله شباهت به چیزی شناخته‌ نشود، هرچه بماند پیر نشود، او از چیزی نمی‌ترسد بلکه تمام چیزها از [[ترس]] او قالب تهی می‌کنند، زنده است اما نه زندگی که از عدم به‌وجود آمده باشد و بوده است اما نه بودنی که به وصف درآید [یعنی صفت زاید بر ذات باشد یا موصوف به [[زمان]] و مکان باشد] و چگونگی آن محدود نیست مکانی که در آن بایستد یا در جوار چیز دیگری قرار گیرد ندارد بلکه زنده‌ایست شناخته شده و پادشاهی است که همواره دارای [[قدرت]] و پادشاهی است هرچه را خواسته به مجرد خواستن [بدون هیچ وسیله، دیدن، ماده یا حرکتی‌] پدید آورد.
نه محدود است و نه دارای اجزا و هرگز زوال نپذیرد و فانی نگردد او بدون کیفیت سرآغاز هستی است (چون جز [[ذات مقدس]] [[خداوند متعال]] هرچیزی‌که سرآغاز چیز دیگری باشد از همین آغاز شدن برایش کیفیتی حاصل می‌شود)، و پایان هستی است بدون اینکه مکانی داشته باشد (چون هرچیز که در رتبه پایان قرار گیرد با آن چیز نسبت تأخّر دارد جز [[خداوند متعال]] که اوّلیت و آخریتش عین ذات او است)، جز ذات او همه‌چیز نابود است، [[آفرینش]] و [[فرمان]] به دست او است، تبارک [[الله]] [[ربّ العالمین]].
وای بر تو ای سؤال‌کننده، تصورات [[پروردگار]] مرا فرانگیرند و [[شبهات]] در ساحت او فرود نیایند و هرگز در امری متحیر و [[سرگردان]] نشود، چیزی به نزدیکی او نرسد و حوادث و روی‌دادها بر او واقع نگردند (چون او مافوق [[زمان]] و روی‌دادهای زمانی است) هرگز درباره چیزی مورد سؤال واقع نمی‌گردد و از انجام کاری پشیمان نمی‌شود، [[چرت]] و [[خواب]] او را فرا نمی‌گیرد و هرچه در [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] و میان آنها و زیر خاک است از آن او است‌<ref>اصول کافى، ج۱، ص۸۸- ۸۹، خوانندگان محترم توجه دارند که این روایت شریف متضمن اصطلاحات فلسفى است و چون در این کتاب تنها ترجمه آن در نظر بوده است از شرح و بسط مطالب خوددارى شده و کسانى که مایل به تحقیق بیشتر باشند باید به کتاب‌هایى که در شرح اصول کافى نوشته شده است مراجعه نمایند.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۷، ص ۳۲۸.</ref>.
===[[وجوب اطاعت امام]]{{ع}}‌===
[[اطاعت]] و [[پیروی از امام]] یک [[واجب]] [[دینی]] است که [[قرآن کریم]] در [[آیه]]: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> آن را به صراحت اعلام نموده و [[اخبار]] و [[احادیث]] نیز در این رابطه به حدّ [[تواتر]] رسیده است، [[زراره]] از [[امام باقر]]{{ع}} [[روایت]] کرده که آن حضرت فرموده‌اند:
پس از [[معرفت]] و [[شناخت امام]] هرزمان، اطاعت و [[پیروی]] کامل از او به منزله اوج و قلّه کار یعنی [[ایمان]]، و کلید آن و در هرچیز و موجب [[رضایت خداوند]] [[رحمان]]، تبارک و تعالی می‌باشد... [[خداوند متعال]] می‌فرماید: {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا}}<ref>«هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستاده‌ایم» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref><ref>اصول کافى، ج۱، ص۱۸۵.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۷ (کتاب)|پیشوایان هدایت]] ج۷، ص ۳۳۰.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۳ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۱۵

مقدمه

پیامبر اکرم از قبل خبر داده بود که نواده آن حضرت محمد بن علی بن الحسین در آینده‌ای نزدیک دل دریای دانش را خواهد شکافت و علم و دانش از سرچشمه او فوران خواهد نمود. همه هم‌عصران امام باقر(ع) نیز به این مسأله شهادت دادند. خصوصیتی که آنچنان برای همگان جلب‌توجّه کرد که مورّخان نسل بعد از نسل آن را نقل نمودند. امّا بهترین دلیل بر صحّت آنچه این مورّخان در طول قرن‌ها و نسل‌ها به آن شهادت داده‌اند و خود دلیلی از دلایل نبوّت جدّ بزرگوارش رسول خدا(ص) می‌باشد، همان میراث علم و دانش و کلمات گهرباری است که آن بزرگوار برای ما به‌جا گذاشته است. برهه زمانی که امام باقر(ع) در آن می‌زیسته زمانه‌ای بوده که بیشترین نیاز را به قیام آن حضرت در راه استوار کردن بنیان‌های تمدّن اسلامی و تقویت امّت مسلمان با معارف ناب اسلامی داشته است تا امّت توانایی ایستادن در برابر امواج فرهنگی که به‌واسطه فتوحات انجام‌شده و گشودگی فرهنگی که از رابطه امّت اسلامی با امّت‌های دیگری که در مملکت اسلامی بزرگ آن روزگار وارد می‌شدند به سمت او می‌آمد و چندی نمانده بود تا حیات اسلامی امّت را از هم متلاشی سازد، داشته باشند.

از همین‌جاست که می‌توانیم بگوییم رسالت ائمّه بعد از امام حسین(ع) دارای دو خصوصیت اصلی بوده که در مقاوم‌سازی معرفتی و فرهنگی امّت مسلمان عموما و شیعیان خصوصا خلاصه می‌گردید. اگر به میراث فرهنگی که ائمّه اطهار(ع) از نیمه دوّم قرن اوّل هجری تا اوائل قرن سوّم هجری برای امّت اسلام به یادگار گذاشتند دقّت کنیم، عظمت این میراث بزرگ، منحصربه‌فرد بودن آن و برتری‌اش نسبت به میراثی که در نزد جمیع فرق اسلامی وجود دارد بر ما آشکار می‌شود؛ چراکه میراث علمی اهل بیت(ع) دربرگیرنده همه عرصه‌های شناخت و معرفت بوده، از نظر منبع و مصدر دارای سلامت کامل و از نظر مضمون و محتوا بسیار سنجیده و حساب‌شده است. این میراث به صورتی روشن و آشکار با منابع معرفت ربّانی که در کتاب خدا و سنّت رسول خدا(ص) نمود پیدا می‌کند، ارتباطی تنگاتنگ دارد. اگرچه در این مجموعه بنای ما بر اختصار می‌باشد و نمی‌توانیم همه میراث فرهنگی امام باقر(ع) را در اینجا منعکس نماییم، امّا لازم است تا قدری از آن را در اینجا بیاوریم تا میزان غنای فرهنگی و معرفتی این میراث آشکار گردد. ما در این کتاب نمونه‌هایی در عرصه‌های مختلف دانش و معرفت اسلامی و البتّه به مقدار اقتضای صفحاتی از این جلد مجموعه که مخصوص به امام باقر(ع) می‌باشد انتخاب نموده‌ایم و از خداوند متعال طلب توفیق می‌نماییم.[۱].

میراث تفسیری امام محمد باقر(ع)‌

شک نیست که قرآن کریم اوّلین منبع تشریع اسلامی و مهمترین منبع فرهنگ اسلامی است که به امّت اسلام و رسالت الهی هویت بخشیده و امّت را به سمت کمال انسانی رهنمون می‌گردد. امام باقر(ع) همچون سایر اهل بیت(ع) اهمیت ویژه‌ای به تلاوت، حفظ و تفسیر قرآن و حفاظت از آن در برابر دست‌اندازی‌های متجاوزان و ادّعاهای دروغین دروغگویان می‌داده‌اند. جلسات تفسیر قرآن آن حضرت به دلیل فعّالیت معرفتی و جهاد علمی که در خود امام باقر(ع) وجود داشت زمینه پرباری بود که هویت خاصّ امّت اسلام را به آنها عرضه می‌داشت. از همین جا بود که امام باقر(ع) قسمتی از وقت خود را در شبانه‌روز به تفسیر اختصاص داده و در آن ساعت به همه زمینه‌های آن می‌پرداخت. دانشمندان زیادی از علمای تفسیر باوجود همه اختلاف‌نظر و گرایشاتی که داشتند به نزد آن حضرت آمده و چیزهای زیادی از آن حضرت آموخته‌اند[۲]. بنابراین امام باقر(ع) از درخشانترین مفسّران قرآن کریم در جهان اسلام می‌باشد.

امام باقر(ع) در تفسیر قرآن راهی علمی و مخصوص به خود داشت که با اهداف رسالت و اصول آن سازگاری داشته و برهم‌زننده بساط اهل رأی، استحسان، تأویل و ظنّ و گمان بود. به‌عنوان مثال می‌توان به برخورد اعتراض‌آمیز آن حضرت با قتاده اشاره کرد که به او فرمودند: به من خبر رسیده است که تو قرآن را تفسیر می‌کنی!. قتاده عرض کرد: آری. امام(ع) این کار او را صحیح ندانسته و به او گفتند: ای قتاده، اگر تو قرآن را از پیش خود تفسیر می‌کنی، بدان‌که هلاک شدی و دیگران را نیز به هلاکت انداخته‌ای. و اگر قرآن را از کلمات و یافته‌های عقلی دیگر مردمان که مانند تو هستند تفسیر می‌کنی بدان‌که هلاک شدی و دیگران را به هلاکت انداخته‌ای. ای قتاده، وای بر تو. تنها کسانی قرآن را می‌شناسند که از جانب خداوند مخاطب قرآن بوده‌اند[۳]. امام باقر(ع) معرفت و شناخت قرآن را منحصر در اهل بیت(ع) می‌دانسته‌اند؛ چراکه آنان‌اند که می‌توانند محکمات قرآن را از متشابهات و ناسخ آن را از منسوخ تشخیص دهند، و چنین علمی در نزد هیچ‌کس غیر از اهل بیت(ع) وجود ندارد. به همین دلیل است که از همان بزرگواران روایت شده است که فرموده‌اند: «هیچ چیزی به اندازه تفسیر قرآن از عقل مردمان دور نیست.

چراکه یک آیه که کلامی متّصل است اوّل آن درباره یک مسأله و آخر آن درباره مسأله دیگر، و این کلام متّصل به چند وجه برگشت داده می‌شود»[۴]. البتّه عمل کردن به ظاهر قرآن کریم به‌عنوان تفسیر به رأی که از آن نهی شده است به حساب نمی‌آید. امام باقر(ع) کتابی در تفسیر قرآن نوشته است که محمد بن اسحاق ندیم در کتاب خود الفهرست، آنجا که کتاب‌های تألیف‌شده در تفسیر قرآن را برمی‌شمارد، از آن نام برده است. ابن ندیم می‌نویسد: «کتاب باقر، محمّد بن علی بن الحسین که این کتاب را ابو الجارود زیاد بن منذر رئیس فرقه جارودیه از او روایت نموده است». سید حسن صدر گوید: این کتاب تفسیر را ابو الجارود در ایامی که هنوز بر اعتقادات حقّه پابرجا بود از گروهی از راستگویان شیعه که در میان آنها می‌توان به «ابو بصیر یحیی بن قاسم اسدی» اشاره نمود نقل کرده است، همچنین این کتاب تفسیر را علی بن ابراهیم بن هاشم قمی در کتاب تفسیر خود از طریق ابو بصیر نیز نقل نموده است‌[۵].[۶].

نمونه‌هایی از تفسیر امام باقر(ع)‌

  1. امام باقر(ع) هدایت را در آیه شریف قرآن: ﴿وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ اهْتَدَى[۷] به ولایت ائمّه اهل بیت تفسیر نموده است. آنجا که می‌فرماید: به خدا سوگند اگر مردی تمام عمر خود را در بین رکن و مقام به عبادت بگذارد امّا ولایت ما را با خود به قیامت نیاورد، خداوند او را به رو به آتش جهنّم درمی‌افکند[۸].
  2. آن حضرت کلام خداوند متعال را که می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ[۹] این‌گونه تفسیر نموده است که: خداوند به پیامبر خود وحی فرستاد تا علی(ع) را به خلافت پس از خود برگزیند و نصب نماید. پیامبر اکرم بیم آن داشت که این مسأله بر گروهی از یارانش گران آید. اینجا بود که خداوند این آیه را برای دلداری دادن و تشجیع پیغمبر بر این عمل و قیام به دستور الهی نازل نمود[۱۰].
  3. آن حضرت در تفسیر قول خداوند متعال: ﴿تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا[۱۱] فرموده است: ملائکه و نویسندگان به آسمان دنیا می‌آیند و آنچه را که در طول این سال بر بندگان خدا می‌گذرد می‌نویسند. امّا هر چه در آنجا می‌نویسند موقوف بر مشیت الهی می‌نمایند. پس خداوند متعال آنچه را که بخواهد مقدّم می‌دارد و آنچه را که بخواهد به تأخیر می‌اندازد، و آنچه را که بخواهد ثابت می‌کند و امّ الکتاب در نزد اوست‌[۱۲].
  4. و در تفسیر قول خداوند متعال: ﴿فَكُبْكِبُوا فِيهَا هُمْ وَالْغَاوُونَ[۱۳] فرموده است: این آیه درباره قومی نازل شده است که به زبان اقرار به عدالت کسی نمودند، امّا در عمل با او مخالفت کرده و به دیگری گرویدند[۱۴].
  5. و در تفسیر قول خداوند متعال: ﴿فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ[۱۵] محمد بن مسلم روایت می‌کند که: به امام باقر(ع) عرض کردم: کسانی در نزد ما هستند که گمان می‌کنند مراد آیه [از اهل ذکر و دانائی‌] یهود و نصاری می‌باشد. امام باقر(ع) فرمودند: اگر این‌چنین باشد، آنها شما را به دین خود خواهند خواند! سپس امام(ع) اشاره به سینه خود نموده و فرمود: «نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ وَ نَحْنُ الْمَسْئُولُونَ»؛ ما اهل ذکر، و آن کسانی هستیم که باید از آنان سؤال شود[۱۶].
  6. و در تفسیر کلام خداوند متعال: ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ[۱۷] جابر بن یزید جعفی از امام باقر(ع) روایت می‌کند که فرمود: هنگامی که این آیه نازل شد، مسلمانان به پیامبر اکرم‌ عرضه داشتند: ای رسول خدا، آیا تو امام همه مردم نیستی؟ پیامبر اکرم(ص) در پاسخ فرمودند: من فرستاده خدا به سمت همه مردم هستم، امّا پس از من پیشوایانی از اهل بیت من برای مردم خواهند آمد که در میان مردم به‌پا خواهند خواست، امّا مردم آنها را تکذیب نموده و پیشوایان کفر و ظلال و طرفداران آنها بر آنان ستم روا خواهند داشت. پس هرکس به ولایت آنان درآمده، از آنان پیروی کند و آنها را تصدیق نماید، او از من است و با من است و به‌زودی مرا ملاقات خواهد کرد. امّا آگاه باشید که هرکس به آنها ستم روا دارد و آنان را تکذیب نماید از من نیست و با من نخواهد بود و من از وی بیزارم‌[۱۸].
  7. از امام باقر(ع) در رابطه با تفسیر این آیه قرآن مجید: ﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ[۱۹] سؤال شد. آن حضرت پاسخ دادند: «مراد از آنان که در کارهای نیک به فرمان خدا پیشگامند یا «سابق بالخیرات» امام، مراد از میانه‌رو یا «مقتصد» کسی است که امام را بشناسد، و مراد از کسی که به نفس خود ستم می‌کند، کسی است که امام را نمی‌شناسد[۲۰].
  8. از حضرت باقر(ع) از معنای کلمه ﴿مُتَوَسِّمِينَ در کلام خداوند متعال: ﴿إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ[۲۱] سؤال شد. آن حضرت پاسخ دادند: امیر المؤمنین حضرت علی بن ابی طالب(ع) فرمود: پیامبر اکرم سرسلسله این گروه بوده و من پس از او و ائمّه‌ای که از نسل من هستند همه جزو گروه هوشیاران یا ﴿مُتَوَسِّمِينَ می‌باشند[۲۲].
  9. در تفسیر کلام خداوند متعال: ﴿وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا[۲۳] فرموده است: یعنی اگر مردم بر ولایت علی بن ابی طالب امیر المؤمنین(ع) و فرزندانش که اوصیا او هستند پایداری ورزند و طاعت آنها را در امر و نهی‌شان قبول نمایند، دل‌هایشان را از آب زلال ایمان سیراب می‌کنیم، و امّا کلمه «طریقه» در این آیه به‌معنای ایمان به ولایت حضرت علی(ع) و امامان پس از او می‌باشد[۲۴].
  10. در رابطه با آیه شریف: ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۲۵]، یزید بن معاویه از امام باقر(ع) سؤال کرد که مراد از کلام خداوند متعال: ﴿وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ (و آن‌کس که نزد او علم کتاب است) چیست؟ امام(ع) پاسخ دادند: «إِيَّانَا عَنَى وَ عَلِيٌّ أَوَّلُنَا وَ أَفْضَلُنَا وَ خَيْرُنَا بَعْدَ النَّبِيِّ»؛ منظور آیه شریف ما هستیم و علی اوّلین ما و برترین ما بعد از پیامبر(ص) می‌باشد[۲۶].[۲۷].

میراث حدیثی امام باقر(ع)‌

حدیث شریف نبوی دوّمین منبع از منابع تشریع اسلامی بعد از قرآن کریم می‌باشد، و اهمیت زیاد و نقش بزرگی در پایه‌ریزی بنای مستحکم فرهنگ امّت اسلام به صورت عام و ساختن بنای استوار فقهی و تشریع عملی برای حیات انسانی به شکل خاصّ دارد. البتّه مصیبتی در جهان اسلام پیش‌آمد و آن تحریف، تزویر، جعل و ضایع‌ کردن احادیث نبوی در طول برهه‌ای از زمان بود که خلفای آن زمان، تدوین و نوشتن و بلکه گفتن احادیث نبوی را ممنوع نموده بودند و این امر باعث شد تا اهل بیت(ع) همّت بیشتری در نشر سنّت رسول خدا و تبلیغ آن به کار بندند. امام باقر(ع) به شکلی خاصّ حدیث رسول اکرم(ص) را مورد اعتنا و اهمیت قرار داده بود، تا جایی که جابر بن یزید جعفی هفتاد هزار حدیث از آن حضرت از پیغمبر اکرم(ص) نقل نموده است‌[۲۸]، همچنان‌که ابان بن تغلب و سایر شاگردان آن حضرت مجموعه بسیار بزرگی از این میراث عظیم را از آن حضرت روایت نموده‌اند.

امام باقر(ع) تنها به نقل حدیث و انتشار آن اکتفا نکرده، بلکه اصحاب خود را به همّت گماشتن در فهم حدیث و آشنایی پیدا کردن با معانی آن فرا می‌خوانده‌اند، تا آنجا که مقیاس و معیار فضیلت راوی را این دانسته‌اند که چه اندازه حدیث را می‌فهمد و به معانی و اسرار آن آگاهی پیدا می‌نماید. یزید رزّاز از پدرش از امام صادق(ع) از پدرش امام باقر(ع) روایتی نقل کرده که آن حضرت فرمودند: مراتب شیعیان ما را به میزان روایت کردن آنها از احادیث اهل بیت و معرفت آنها به آن احادیث بشناسید، و معرفت همان شناخت روایت و درایة الحدیث است و با درایت و فهم روایت است که مؤمن به بالاترین درجات ایمان می‌رسد[۲۹]. ما نیز در بخش‌های گذشته نمونه‌هایی از روایاتی که امام باقر(ع) از جدّ بزرگوار خود حضرت رسول اکرم(ص) نقل فرموده‌اند عرضه داشته‌ایم و برای یادآوری مجدّد می‌توانید به همان بحث‌ها مراجعه کنید[۳۰].[۳۱].

میراث کلامی امام باقر(ع)‌

امام باقر(ع) در بسیاری از درس‌های خود مسائل کلامی را مورد بحث قرار داده‌اند. همچنین از مشکل‌ترین مسائل کلامی و دقیق‌ترین مباحث این علم از آن حضرت سؤال می‌شده و آن حضرت به نحو احسن به آنها جواب می‌داده‌اند. شایسته است این مطلب را ذکر کنیم که عصر امام باقر(ع) در میان دیگر دوره‌های تاریخ اسلام از حسّاسیت فوق العاده‌ای نسبت به مسائل اعتقادی و کلامی برخوردار بوده است؛ چراکه در آن عصر امتداد فتوحات اسلامی به اغلب مناطق جهان و کشورها و ملّت‌های روی کره زمین رسیده و این مطلب باعث جوشش کینه در دل‌وجان دشمنان اسلام خصوصا در میان ملّت‌هایی که توسّط اسلام شکست خورده بودند شده بود. آنها به عکس العمل این شکست دست به حملات تبلیغاتی بر ضدّ عقاید اسلامی زده و شک و شبهه را در بین فرزندان مسلمانان رواج دادند. البتّه حکومت‌های اموی که در آن عصر به حکومت می‌رسیدند، جریاناتی را که دارای افکار ضدّ اسلامی بودند نه‌تنها مورد مبارزه قرار نداده، بلکه آنها را تقویت نیز می‌نمودند، و اگر یکی از پادشاهان سلسله بنی امیه در مقابل یکی از این جریان‌ها مقاومتی از خود نشان داده بود، حتما تاریخ آن را ثبت می‌کرد، امّا از ورق زدن صفحات تاریخ هرگز اثری از چنین مقاومت و مبارزه‌ای دیده نمی‌شود. در چنین بحبوحه‌ای که هیچ کس برای نجات اعتقادات مسلمین سر بلند نمی‌کرد، امام باقر(ع) به این امر مهمّ همّت گماشت و جریانات انحرافی و دشمن اسلام را رسوا کرده و به دلایل و براهین رسا و بلیغ، عقاید آنها و شک و شبهه‌هایی که آنها ایجاد می‌کرده‌اند باطل و ردّ نموده است. اینک نمونه‌هایی از بحث‌های کلامی امام باقر(ع):

عجز عقل انسان از درک حقیقت خداوند متعال‌

از امام باقر(ع) درباره قول خداوند متعال در قرآن: ﴿لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ[۳۲] سؤال شد. آن حضرت در پاسخ فرمودند: تصوّرات عقلی همواره دقیق‌تر و گسترده‌تر از آن است که چشم انسان می‌بیند؛ چراکه تو می‌توانی به‌وسیله قدرت تخیل هم‌اکنون مملکت سند و هند را ببینی، همچنین شهرهایی را تصوّر کنی که تاکنون به آنها داخل نشده و با چشم سر آنها را ندیده‌ای. با این وصف، تصوّرات عقلی و خیالی قادر به درک کنه ذات خداوند متعال نیستند.

پس چگونه دید چشمان سر بتواند خدا را درک کند؟![۳۳]. عبدالرحمان بن ابی النجران از امام باقر(ع) درباره خداوند متعال سؤالی کرد و گفت: من چیزی را [از خدا] در ذهن خود توهّم می‌کنم. امام باقر(ع) به او فرمودند: آری، غیرمعقول و نامحدود، بدین‌ترتیب آنچه را که وهم و خیال تو ایجاد می‌کند خلاف حقیقت ذات او خواهد بود. هیچ چیزی به او شبیه نیست و هرگز تصوّرات و اوهام و خیالات او را درک نمی‌کنند، و چگونه اوهام می‌توانند او را به دایره خیال بکشانند در حالی‌که خداوند از جنس معقول نیست و برخلاف آنچه است که در وهم انسانی به تصوّر درمی‌آید. ذهن تنها می‌تواند چیزی غیرمعقول و نامحدود را [به صورت کلی‌] تصوّر کند[۳۴].[۳۵].

ازلی بودن واجب الوجود

مردی از امام باقر(ع) سؤال کرد: مرا از پروردگار خود خبر بده که از چه زمانی وجود داشته است؟ امام باقر(ع) در پاسخ او فرمودند: وای بر تو، سؤال تو درباره چیزهایی صحیح است که نبوده و به‌وجود آمده و می‌گویند چه‌وقت به‌وجود آمده. امّا خداوند من تبارک و تعالی از ازل بوده و همواره حیات داشته و حیات او مقید به چگونگی [یا مقوله کیف‌] نبوده و نیست (چراکه کیفیات خود حادث و مخلوق هستند و خداوند که موجود بسیط است ترکیبی ندارد تا چگونگی داشته باشد). پروردگار من در حالتی بوده که بودنش از مقوله «کون کیف» یا بودن مقید به چگونگی نبوده است، او مکانی ندارد و در مقوله «این» نیز درنمی‌گنجد، در چیزی نیست [چراکه حلول باطل است‌] و بر چیزی قرار ندارد [چراکه محتاج چیزی نیست‌] و برای بودن خود مکانی پدید نیاورده است.

او پس از آفرینش مخلوقات نیرومند نگشت [چون اصلا ضعیف نبود] و پیش از آفرینش موجودات ناتوان نبود [تا آفرینش آنان سبب رفع ناتوانی او باشد]، پیش از آفرینش بیمناک نیز نبوده است [تا برای انس گرفتن با موجودات آنان را بیافریند] به هیچ‌چیز که در لفظ آید یا به‌خاطر درگذرد شبیه نیست [چراکه از مشابهت به مخلوقات خود منزه است‌] نه پیش از آفرینش موجودات، نه پس از آفرینش آنان و نه پس از زوال و نابودی آنها هیچگاه از پادشاهی و سلطنت جدا نبوده است [چرا که سلطنت او منوط به‌وجود آنان در جهان خارج نیست‌] او از ازل زنده بوده است بدون زندگی [جدای از ذات‌]، پیش از آنکه چیزی بیافریند پادشاه توانا بود و پس از آفرینش جهان هستی نیز پادشاه مقتدر است. برای او چگونگی و مکان و حدّی نیست و به‌وسیله شباهت به چیزی شناخته‌ نشود، هرچه بماند پیر نشود، او از چیزی نمی‌ترسد بلکه تمام چیزها از ترس او قالب تهی می‌کنند، زنده است اما نه زندگی که از عدم به‌وجود آمده باشد و بوده است اما نه بودنی که به وصف درآید [یعنی صفت زاید بر ذات باشد یا موصوف به زمان و مکان باشد] و چگونگی آن محدود نیست مکانی که در آن بایستد یا در جوار چیز دیگری قرار گیرد ندارد بلکه زنده‌ایست شناخته شده و پادشاهی است که همواره دارای قدرت و پادشاهی است هرچه را خواسته به مجرد خواستن [بدون هیچ وسیله، دیدن، ماده یا حرکتی‌] پدید آورد.

نه محدود است و نه دارای اجزا و هرگز زوال نپذیرد و فانی نگردد او بدون کیفیت سرآغاز هستی است (چون جز ذات مقدس خداوند متعال هرچیزی‌که سرآغاز چیز دیگری باشد از همین آغاز شدن برایش کیفیتی حاصل می‌شود)، و پایان هستی است بدون اینکه مکانی داشته باشد (چون هرچیز که در رتبه پایان قرار گیرد با آن چیز نسبت تأخّر دارد جز خداوند متعال که اوّلیت و آخریتش عین ذات او است)، جز ذات او همه‌چیز نابود است، آفرینش و فرمان به دست او است، تبارک الله ربّ العالمین. وای بر تو ای سؤال‌کننده، تصورات پروردگار مرا فرانگیرند و شبهات در ساحت او فرود نیایند و هرگز در امری متحیر و سرگردان نشود، چیزی به نزدیکی او نرسد و حوادث و روی‌دادها بر او واقع نگردند (چون او مافوق زمان و روی‌دادهای زمانی است) هرگز درباره چیزی مورد سؤال واقع نمی‌گردد و از انجام کاری پشیمان نمی‌شود، چرت و خواب او را فرا نمی‌گیرد و هرچه در آسمان‌ها و زمین و میان آنها و زیر خاک است از آن او است‌[۳۶].[۳۷].

وجوب اطاعت امام(ع)‌

اطاعت و پیروی از امام یک واجب دینی است که قرآن کریم در آیه: ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۳۸] آن را به صراحت اعلام نموده و اخبار و احادیث نیز در این رابطه به حدّ تواتر رسیده است، زراره از امام باقر(ع) روایت کرده که آن حضرت فرموده‌اند: پس از معرفت و شناخت امام هرزمان، اطاعت و پیروی کامل از او به منزله اوج و قلّه کار یعنی ایمان، و کلید آن و در هرچیز و موجب رضایت خداوند رحمان، تبارک و تعالی می‌باشد... خداوند متعال می‌فرماید: ﴿مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا[۳۹][۴۰].[۴۱].

منابع

پانویس

  1. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص ۳۱۷.
  2. باقر شریف القرشى، حیاة الامام المحمّد الباقر، ج۱، ص۱۷۴.
  3. البیان فى تفسیر القرآن، ص۲۶۷.
  4. فرائد الاصول، ص۲۸.
  5. تأسیس الشّیعه لعلوم الاسلام، ص۳۳۷؛ شیخ طوسى، الفهرست، ص۹۸؛ این تفسیر را سید شاکر قرباغى تحریر کرده، امّا آن را منتشر نکرده است.
  6. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص ۳۱۹.
  7. «و به راستی من آمرزنده آن کسم که توبه کند و ایمان آورد و کاری شایسته کند سپس به راه آید» سوره طه، آیه ۸۲.
  8. مجمع البیان، ج۷، ص۲۳، چاپ بیروت.
  9. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان» سوره مائده، آیه ۶۷.
  10. مجمع البیان، ج۴، ص۲۲۳.
  11. «فرشتگان و روح (الامین) در آن، با اذن پروردگارشان برای هر کاری فرود می‌آیند» سوره قدر، آیه ۴.
  12. دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۳۴.
  13. «و آنان و گمرهان را سرنگون در آن (دوزخ) می‌افکنند» سوره شعراء، آیه ۹۴.
  14. اصول کافى، ج۱، ص۴۷.
  15. «اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید» سوره انبیاء، آیه ۷.
  16. اصول کافى، ج۱، ص۲۱۱.
  17. «روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.
  18. اصول کافى، ج۱، ص۲۱۵.
  19. «سپس این کتاب را به کسانی از بندگان خویش که برگزیده‌ایم به میراث دادیم و برخی از آنان، ستمکاره با خویشند و برخی میانه‌رو و برخی با اذن خداوند در کارهای نیک پیشتازند» سوره فاطر، آیه ۳۲.
  20. اصول کافى، ج۱، ص۲۱۴.
  21. «همانا در این (داستان) برای نشانه‌شناسان نشانه‌هاست» سوره حجر، آیه ۷۵.
  22. اصول کافى، ج۱، ص۲۱۹.
  23. «و اینکه (به من وحی شده است) اگر بر راه (حقّ) پایداری ورزند آنان را از آبی (و رفاهی) فراوان سیراب می‌کنیم» سوره جن، آیه ۱۶.
  24. اصول کافى، ج۱، ص۲۲۰.
  25. «بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.
  26. اصول کافى، ج۱، ص۲۲۹؛ مجمع البیان، ج۶، ص۳۰۱، که در آن از امام باقر(ع) روایت نقل شده که این آیه در رابطه با اهل بیت(ع) نازل شده است.
  27. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص ۳۲۱.
  28. اصول کافى، ج۱، ص۱۴۰، ر.ک: مقدّمه صحیح مسلم.
  29. استاد باقر شریف القرشى، حیاة الامام محمّد باقر(ع)، ص۱۴۰- ۱۴۱، به نقل از ناسخ التّواریخ، ج۲، ص۲۱۹.
  30. خصال، ص۴.
  31. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص ۳۲۴.
  32. «چشم‌ها او را در نمی‌یابند و او چشم‌ها را در می‌یابد» سوره انعام، آیه ۱۰۳.
  33. این حدیث به امام جواد(ع) نیز نسبت داده شده است.
  34. اصول کافى، ج۱، ص۸۲.
  35. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص ۳۲۷.
  36. اصول کافى، ج۱، ص۸۸- ۸۹، خوانندگان محترم توجه دارند که این روایت شریف متضمن اصطلاحات فلسفى است و چون در این کتاب تنها ترجمه آن در نظر بوده است از شرح و بسط مطالب خوددارى شده و کسانى که مایل به تحقیق بیشتر باشند باید به کتاب‌هایى که در شرح اصول کافى نوشته شده است مراجعه نمایند.
  37. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص ۳۲۸.
  38. «از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  39. «هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستاده‌ایم» سوره نساء، آیه ۸۰.
  40. اصول کافى، ج۱، ص۱۸۵.
  41. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص ۳۳۰.