صلح حدیبیه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'رده:اتمام لینک داخلی' به '') |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
[[رده:صلح حدیبیه]] | [[رده:صلح حدیبیه]] | ||
[[رده:مدخل گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]] | [[رده:مدخل گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]] | ||
نسخهٔ ۲۹ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۰۷
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون صلح حدیبیه است. "صلح حدیبیه" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام علی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
پیامبر خدا در سال ششم هجرت به قصد عمره، عزم مکه کرد و تا حُدَیبیه آمد، و چون قریش از حرکت پیامبر (ص) آگاه شدند، از مکه بیرون آمدند. به پیامبر خدا خبر رسید که قریش، در صدد جلوگیری از ورود ایشان به مکه هستند. قریش و پیامبر خدا، هر دو، نمایندگانی برای مذاکره فرستادند و قرار گذاشتند که پیامبر (ص) آن سال، بازگردد و به مکه وارد نشود و صلحنامهای بر این اساس، منعقد کردند و متن صلحنامه را علی (ع) به دست خود نوشت.
- الإرشاد- به نقل از فاید، بنده آزاد شده عبد الله بن سالم-: چون پیامبرخدا برای عمره حدیبیه حرکت کرد، در جُحفه فرود آمد؛ ولی آبی در آن نیافت. لذا سعد بن مالک را با مشکهای آب فرستاد؛ اما او اندکی دور نشده بود که با مشکهای خالی بازگشت و گفت: ای پیامبر خدا، نمیتوانم بروم! پاهایم از ترس مشرکان، خشک شده است. پیامبر (ص) به او فرمود: "بنشین!". سپس مرد دیگری را فرستاد. او نیز با مشکها حرکت کرد و از همانجا که شخص اول بازگشته بود، بازگشت. پس پیامبر (ص) به او فرمود: "تو چرا بازگشتی؟". گفت: سوگند به کسی که تو را به حق برانگیخت، از ترس نمیتوانم بروم! پیامبر خدا،امیر مؤمنان علی بن ابی طالب را- که درودهای خدا بر هر دو باد-، فرا خوانْد و سقایان با او حرکت کردند. آنها تردید نداشتند که او نیز مانند کسانی که پیش از او رفته بودند، باز میگردد؛ اما علی (ع) با مشکها حرکت کرد و وارد سنگلاخ شد و آب برداشت و شادمان و هلهله کنان به سوی پیامبر (ص) آمد. پیامبر (ص) تکبیر گفت و برای او دعای خیر کرد[۱].
- صحیح البخاری- به نقل از براء بن عازب-: چون پیامبر خدا با اهل حدیبیه صلح کرد، علی (ع) صلحنامهای میان آنان نوشت و چنین نوشت: "محمد، پیامبر خدا". مشرکان گفتند: منویس: "محمد، پیامبر خدا". اگر تو پیامبر بودی که با تو نمیجنگیدیم! پیامبر (ص) به علی (ع) فرمود: "آن را محو کن!". علی (ع) گفت: مرا یارای محو کردن آن نیست. پس پیامبر خدا، آن را با دست خود، محو کرد[۲][۳].
پرسشهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ الإرشاد، ج ۱، ص ۱۲۱.
- ↑ صحیح البخاری، ج ۲، ص ۹۶۰، ح ۲۵۵۱.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۶۸.