←منابع
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←منابع) |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
برخی آیات نیز بر [[استجابت]] دعای [[مضطر]] دلالت دارد؛ مانند آیات {{متن قرآن|وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ}}<ref>«و ایّوب را (یاد کن) آنگاه که پروردگارش را خواند که به من گزند رسیده است و تو بخشایندهترین بخشایندگانی» سوره انبیاء، آیه ۸۳.</ref>، {{متن قرآن|فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَكَشَفْنَا مَا بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَآتَيْنَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَذِكْرَى لِلْعَابِدِينَ}}<ref>«پس، او را پاسخ گفتیم و گزندی که با وی بود از او زدودیم و خانوادهاش را و با آنها همگون آنان را بدو باز بخشیدیم که بخشایشی از نزد ما و یادکردی برای پرستندگان بود» سوره انبیاء، آیه ۸۴.</ref> که از [[نیایش]] خاضعانه [[ایّوب]] و [[مستجاب]] شدن دعایش و باز گرداندن خاندانش یاد کرده است. آیه {{متن قرآن|أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ}}<ref>«یا آن کسی که به درمانده، چون وی را بخواند، پاسخ میدهد و بلا را (از او) میگرداند؟ و شما را جانشینان زمین میگرداند؛ آیا با خداوند، خدایی (دیگر) هست؟ اندک پند میپذیرید» سوره نمل، آیه ۶۲.</ref> در مقایسه [[پروردگار]] با [[خدایان دروغین]]، از [[خداوند]] به "[[اجابت]] کننده دعای مضطر" یاد کرده است. در [[تفسیر]] مضطر در این آیه آرای گوناگونی نقل شده؛ لکن بیشتر آنها ناظر به این است که منظور کسی است که در [[ناملایمات]] [[زندگی]] از غیر [[خدا]] [[ناامید]] شده و به درگاه خدا روی آورده است. بعضی [[روایات]]، [[شأن نزول]] این آیه را [[قائم]] آلمحمّد{{ع}} دانسته که در "[[مقام]]" دو رکعت نمازگزارده، خدا را میخواند و خداوند گرفتاریش را برطرف ساخته، او را در [[زمین]] [[خلیفه]] قرار میدهد.<ref> البرهان، ج ۴، ص ۳۲، ح ۹.</ref> از اشکال بر آورده نشدن دعای برخی مضطرها چنین پاسخ داده شده که اولاً برآورده شدن دعای مضطر به [[مصلحت]] وابسته است، ازاینرو [[شایسته]] است [[انسان]] خواسته خود را از خداوند، مشروط به مصلحت بخواهد، بنابراین گرچه عنوان، صلاحیت شمول همه [[درماندگان]] را دارد؛ ولی شرط وجود مصلحت در استجابت دلیل بر عدم عموم است.<ref>الکشاف، ج ۳، ص ۳۷۷.</ref> ثانیاً مفرد معرفه (المضطرّ) مفید عموم نیست و تنها بر اصل ماهیّت دلالت میکند. قهراً برای ثبوت [[حکم]]، یک فرد از ماهیت کافی است و نیازی نیست که حکم برای همه افراد [[ثابت]] شود.<ref>الکشاف، ج ۳، ص ۳۷۷؛ التفسیرالکبیر، ج ۲۴، ص ۲۰۸ ـ ۲۰۹.</ref> ثالثاً آوردن وصفِ [[اضطرار]] در [[آیه]]، خود [[گواه]] بر درخواست [[حقیقی]] [[داعی]] است، زیرا تا [[انسان]] در تنگنای اضطرار واقع نشود خواستهاش [[خالص]] نمیشود. از قید {{متن قرآن|إِذَا دَعَاهُ}} استفاده میشود که باید درخواست فقط از [[خدا]] باشد و این معنا در صورتی محقق میشود که درخواست کننده از همه اسباب ظاهری [[ناامید]] شود و فقط [[دل]] به خدا ببندد، زیرا اگر توجه او به اسباب ظاهری باشد، در [[مقام]] [[دعا]] صادق نبوده و حقیقتا خدا را نخوانده است، پس آنگاه که انسان در دعایش صادق باشد و فقط خدا را بخواند، دعای او [[مستجاب]] و [[گرفتاری]] اوبرطرف میشود، پس اساسا اشکال وارد نیست، چون دعای هیچ مضطری بیپاسخ نمیماند<ref>المیزان، ج ۱۵، ص ۳۸۱.</ref>.<ref>[[غلام رضا مغیثی|مغیثی، غلام رضا]]، [[ اضطرار - مغیثی (مقاله)|مقاله «اضطرار»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref> | برخی آیات نیز بر [[استجابت]] دعای [[مضطر]] دلالت دارد؛ مانند آیات {{متن قرآن|وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ}}<ref>«و ایّوب را (یاد کن) آنگاه که پروردگارش را خواند که به من گزند رسیده است و تو بخشایندهترین بخشایندگانی» سوره انبیاء، آیه ۸۳.</ref>، {{متن قرآن|فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَكَشَفْنَا مَا بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَآتَيْنَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَذِكْرَى لِلْعَابِدِينَ}}<ref>«پس، او را پاسخ گفتیم و گزندی که با وی بود از او زدودیم و خانوادهاش را و با آنها همگون آنان را بدو باز بخشیدیم که بخشایشی از نزد ما و یادکردی برای پرستندگان بود» سوره انبیاء، آیه ۸۴.</ref> که از [[نیایش]] خاضعانه [[ایّوب]] و [[مستجاب]] شدن دعایش و باز گرداندن خاندانش یاد کرده است. آیه {{متن قرآن|أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ}}<ref>«یا آن کسی که به درمانده، چون وی را بخواند، پاسخ میدهد و بلا را (از او) میگرداند؟ و شما را جانشینان زمین میگرداند؛ آیا با خداوند، خدایی (دیگر) هست؟ اندک پند میپذیرید» سوره نمل، آیه ۶۲.</ref> در مقایسه [[پروردگار]] با [[خدایان دروغین]]، از [[خداوند]] به "[[اجابت]] کننده دعای مضطر" یاد کرده است. در [[تفسیر]] مضطر در این آیه آرای گوناگونی نقل شده؛ لکن بیشتر آنها ناظر به این است که منظور کسی است که در [[ناملایمات]] [[زندگی]] از غیر [[خدا]] [[ناامید]] شده و به درگاه خدا روی آورده است. بعضی [[روایات]]، [[شأن نزول]] این آیه را [[قائم]] آلمحمّد{{ع}} دانسته که در "[[مقام]]" دو رکعت نمازگزارده، خدا را میخواند و خداوند گرفتاریش را برطرف ساخته، او را در [[زمین]] [[خلیفه]] قرار میدهد.<ref> البرهان، ج ۴، ص ۳۲، ح ۹.</ref> از اشکال بر آورده نشدن دعای برخی مضطرها چنین پاسخ داده شده که اولاً برآورده شدن دعای مضطر به [[مصلحت]] وابسته است، ازاینرو [[شایسته]] است [[انسان]] خواسته خود را از خداوند، مشروط به مصلحت بخواهد، بنابراین گرچه عنوان، صلاحیت شمول همه [[درماندگان]] را دارد؛ ولی شرط وجود مصلحت در استجابت دلیل بر عدم عموم است.<ref>الکشاف، ج ۳، ص ۳۷۷.</ref> ثانیاً مفرد معرفه (المضطرّ) مفید عموم نیست و تنها بر اصل ماهیّت دلالت میکند. قهراً برای ثبوت [[حکم]]، یک فرد از ماهیت کافی است و نیازی نیست که حکم برای همه افراد [[ثابت]] شود.<ref>الکشاف، ج ۳، ص ۳۷۷؛ التفسیرالکبیر، ج ۲۴، ص ۲۰۸ ـ ۲۰۹.</ref> ثالثاً آوردن وصفِ [[اضطرار]] در [[آیه]]، خود [[گواه]] بر درخواست [[حقیقی]] [[داعی]] است، زیرا تا [[انسان]] در تنگنای اضطرار واقع نشود خواستهاش [[خالص]] نمیشود. از قید {{متن قرآن|إِذَا دَعَاهُ}} استفاده میشود که باید درخواست فقط از [[خدا]] باشد و این معنا در صورتی محقق میشود که درخواست کننده از همه اسباب ظاهری [[ناامید]] شود و فقط [[دل]] به خدا ببندد، زیرا اگر توجه او به اسباب ظاهری باشد، در [[مقام]] [[دعا]] صادق نبوده و حقیقتا خدا را نخوانده است، پس آنگاه که انسان در دعایش صادق باشد و فقط خدا را بخواند، دعای او [[مستجاب]] و [[گرفتاری]] اوبرطرف میشود، پس اساسا اشکال وارد نیست، چون دعای هیچ مضطری بیپاسخ نمیماند<ref>المیزان، ج ۱۵، ص ۳۸۱.</ref>.<ref>[[غلام رضا مغیثی|مغیثی، غلام رضا]]، [[ اضطرار - مغیثی (مقاله)|مقاله «اضطرار»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref> | ||
==اضطرار در دانشنامه معاصر قرآن کریم== | |||
[[اضطرار]] مصدر باب افتعال از ریشه «ض، ر، ر» است. ماده «[[ضرّ]]» گاه به [[فتح]] و گاه به ضمّ اول است. ضرّ با فتح اول [[ضد]] نفع و معنای آن زیاندیدگی است<ref>العین، ج۷، ص۶؛ مجمع البحرین، ج۳، ص۳۷۳.</ref>. {{متن قرآن|قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ}}<ref>«بگو من برای خود سود و زیانی در دست ندارم جز آنچه خداوند بخواهد» سوره اعراف، آیه ۱۸۸.</ref> و با ضم اول به معنای [[فقر]]، [[تنگدستی]]، [[سختی]] و [[سوء]] حال است؛ اعم از اینکه [[باطنی]] و [[معنوی]] باشد یا ظاهری و دارای آثار مشهود در اعضا و جوارح؛ چنان که [[قرآن مجید]] از [[بیماری]] [[حضرت ایوب]] به «ضُرّ» تعبیر کرده و از زبان ایشان فرموده است: {{متن قرآن|أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ}}<ref>«و ایّوب را (یاد کن) آنگاه که پروردگارش را خواند که به من گزند رسیده است و تو بخشایندهترین بخشایندگانی» سوره انبیاء، آیه ۸۳.</ref>. | |||
اضطرار از ضُرّ به ضم اول در لغت به معنای «[[درماندگی]]»، «پذیرش ضرر از روی [[ناچاری]]» و «نیازمند چیزی شدن» است<ref>قاموس قرآن، ج۴، ص۱۷۷؛ مفردات، ص۵۰۳؛ لسان العرب، ج۴، ص۴۸۳.</ref>. ریشه ضرّ با مشتقات آن ۷۴ بار و اضطرار و مشتقات آن نیز ۷ بار در [[قرآن]] به کار رفته است که پنج مورد آن مربوط به بیان قاعده اضطرار است. | |||
در اصطلاح [[فقهی]]، اضطرار یکی از مصادیق آسان گرفتن در [[شریعت اسلام]] است. به این معنی که اگر [[مکلف]] نسبت به تکلیفی در وضعیت [[دشواری]] قرار گرفت و درماندگی پیدا کرد، آن [[تکلیف]] الزامی برداشته میشود. [[فقها]] و اصولیون تعاریف متعدد و تقریباً مشابهی از اضطرار و [[مضطر]] ارائه نمودهاند. [[مقدس اردبیلی]] گفته است: اضطرار آن حالتی است که [[صبر]] با آن ممکن نباشد؛ مانند [[گرسنگی]]<ref>زبدة البیان، ص۳۶۳.</ref>. | |||
[[ابن حمزه]] در تعریف مضطر مینویسد: مضطر کسی است که از تلف یا امری مانند تلف [[بیم]] داشته باشد<ref>الوسیله، ص۳۶۳.</ref>. اشکال این تعاریف، این است که تعریف به اعم هستند و به اصطلاح، مانع اغیار نیستند و شامل [[اکراه]] و [[اجبار]] نیز میشود، در حالی که میان این عناوین و اصطلاحات تمایزاتی وجود دارد<ref>قواعد فقه، ج۴، ص۱۲۵.</ref>. | |||
از [[کلام]] [[انصاری]] استفاده میشود که [[اضطرار]] عبارت است از واقع شدن شخص به جهت عوامل طبیعی تحت شرایط غیر قابل [[تحمل]] و شامل عامل [[انسانی]] تهدیدکننده نمیشود. با این تعریف، اضطرار از اکراه و اجبار - که در آن منشأ خطر و [[تهدید]]، یک عامل انسانی است - ممتاز میشود و بر این اساس در [[حدیث]] رفع، اضطرار و اکراه هر دو ذکر شدهاند<ref>المکاسب، ج۳، ص۳۱۸.</ref>. | |||
اضطرار در کلمات [[اصحاب]] در مقابل [[اختیار]] و اکراه قرار دارد. اکراه، اجبار و اضطرار هر سه از عناوین ثانویه بوده، عنوان [[شرعی]] فعل را از [[حرمت]] به [[اباحه]] [[تغییر]] داده به تبع آن، [[مسئولیت]] [[پیشبینی]] شده را نیز زایل میکنند، تفاوت عمده میان اضطرار و اجبار از حیث وجود و عدم قصد و [[اراده]] است؛ با این توضیح که در اجبار، قصد و اراده نسبت به شخص مجبور منتفی است و شخص کاملاً فاقد اراده میشود و همانند ابزاری در اختیار دیگری است و در اکراه منشأ آن، حادثه و عاملی بیرونی مانند تهدید [[ظالم]] است و فرد اکراه شده برای [[رهایی]] از آن تهدید بیرونی قصد میکنند و فعل را انجام میدهد. در حالی که اضطرار، برآمده از عاملی درونی و [[نفسانی]] مانند [[گرسنگی]]، [[تشنگی]] و [[بیماری]] است که به دنبال آن [[خوف]] [[هلاکت]] یا بیماری باشد و شخص [[مضطر]] با قصد و اراده[[دست]] به ارتکاب فعل [[محرّم]] میزند. | |||
به [[اعتقاد]] [[فقها]]، اضطرار و اکراه هر چند در رفع [[حکم تکلیفی]] مشترک هستند؛ از حیث تأثیر در [[حکم وضعی]] متفاوتاند. اکراه موجب زوال حکم وضعی نیز میشود؛ اما در اضطرار چنین نیست و [[معاملات]] مضطربه [[اجماع]] [[مسلمین]] صحیح است<ref>مهذب الأحکام، ج۱۶، ص۲۸۶.</ref>. | |||
در وجه بطلان معاملات [[مکره]] و مجبور و [[صحت]] معاملات فرد مضطر گفته شده است که شخص [[مضطر]] مثلاً برای مداوای فرزند خویش مضطر شده که خانهاش را بفروشند و به نتیجه فعل خود که فروش [[مال]] باشد [[راضی]] است؛ به طوری که اگر به او از بطلان بیع خبر دهند ناراحت میشود، ولی شخص مجبور و [[مکره]] به این نتیجه راضی نیستند به طوری که اگر به بطلان بیع خبر دهند خوشحال میشود<ref>فقه العقود، ج۲، ص۱۵.</ref>؛ [[امام خمینی]] نیز به [[صحت]] [[معاملات]] مضطر تصریح نمودهاند<ref>کتاب البیع، ج۲، ص۷۷.</ref>. | |||
[[فقه شیعه]] به [[تبعیت]] از [[آیات قرآن]] و [[روایات]]، [[اضطرار]] را [[رافع]] [[تکلیف]] شمرده است. | |||
[[شیخ مفید]] مینویسد: در وقت اضطرار [[آشامیدن]] آب متنجس مانعی ندارد<ref>المقنعه، ص۶۸.</ref>. | |||
[[ابوالصلاح حلبی]] نیز مینویسد کسی که اضطرار دارد و نمیتواند توقف کند، میتواند در حال [[راه رفتن]] و در حالی که سوار بر مرکب است [[نماز]] بخواند و برای [[رکوع]] و [[سجود]] اشاره میکند و اگر سوار است بر همان مرکب [[سجده]] کند و تا میتواند جهت [[قبله]] را رعایت نماید<ref>الکافی فی الفقه، ص۱۴۶.</ref>. | |||
[[طوسی]] مینویسد: در حال [[ضرورت]] برای مضطری که [[خوف]] [[هلاکت]] دارد خوردن مردار به مقداری که از [[مرگ]] [[نجات]] یابد [[حلال]] است و خوردن مردار در این حال عقلا برای او به جهت [[حفظ نفس]] [[واجب]] است<ref>المبسوط، ج۶، ص۲۸۴.</ref>. | |||
صاحب [[عروة الوثقی]] بعد از بیان [[حرمت]] استفاده از ظروف طلا و نقره در [[خوردن و آشامیدن]] نوشته است: اگر به استفاده از ظروف طلا و نقره در خوردن و آشامیدن اضطرار پیدا کرد، جایز است. تمام [[فقیهان]] معاصر که بر [[عروه]] حاشیه زدهاند این سخن صاحب عروه را پذیرفتهاند<ref>العروة الوثقی، ج۱، ص۳۰۲.</ref>. | |||
[[آیتالله]] [[سید ابوالقاسم خویی]] در این مورد میگوید: «حرمت هر یک از [[محرمات]] با اضطرار برداشته میشود»<ref>التنقیح، ج۳، ص۳۴۴.</ref>. [[شهید صدر]] نیز مینویسد: اضطرار رافع [[تکالیف]] است؛ مگر این که [[مکلف]] خودش را به [[سوء]] [[اختیار]] خود، مضطر کند<ref>بحوث فی علم الأصول، ج۵، ص۵۳.</ref>. | |||
برای رافعیّت اضطرار نسبت به محرمات به [[ادله]] فراوانی [[استدلال]] شده است: | |||
'''[[آیات قرآن]]:''' | |||
#از برخی آیات قرآن استفاده میشود که [[حرمت]] مردار و [[خون]]، گوشت خوک و آنچه را نام غیر [[خدا]] به هنگام [[ذبح]] بر آن گفته شود با [[اضطرار]] مرتفع میشود: {{متن قرآن|إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«جز این نیست که (خداوند)، مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را جز به نام خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس کسی که ناگزیر (از خوردن این چیزها) شده باشد در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بر او گناهی نیست، که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۷۳.</ref>. البته بر اساس این [[آیه]]، اضطرار نباید به سبب [[ستم]] و [[تجاوز]] باشد و اگر اضطرار به [[سوء]] [[اختیار]] باشد حرمت به حال خود باقی است. همچنین جمله {{متن قرآن|غَفُورٌ رَحِيمٌ}} بیانگر این است که ملاک [[نهی]] و حرمت در صورت اضطرار موجود است و اجازهای که در اینجا داده شده از باب [[تخفیف]] و [[رخصت]] است<ref>المیزان، ج۱، ص۴۲۶.</ref>؛ آیه دیگری شبیه به این آیه در [[سوره نحل]] آمده است<ref> نحل/۱۱۵.</ref>. | |||
#در [[سوره مائده]] بعد از شمارش یازده مورد از چیزهایی که خوردن آنها [[حرام]] شده، آمده است: {{متن قرآن|فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بیآنکه گراینده به گناه باشد بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.</ref>. [[مفسران]] [[مخمصه]] را مجاعه و [[گرسنگی]] معنا کرده و تجانف را از ماده جنف به معنای [[عدول]] از [[حق]] و [[عدل]] دانستهاند<ref>المیزان، ج۵، ص۱۸۲.</ref>. | |||
#در [[سوره انعام]] آمده است: {{متن قرآن|وَمَا لَكُمْ أَلَّا تَأْكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَقَدْ فَصَّلَ لَكُمْ مَا حَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلَّا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ}}<ref>«شما را چه میشود که از آنچه (در ذبح) نام خداوند بر آن برده شده است نمیخورید در حالی که (خداوند) آنچه را بر شما حرام کرده- جز آنچه از (خوردن) آن، ناگزیر شده باشید- برایتان روشن ساخته است» سوره انعام، آیه ۱۱۹.</ref>. از این [[آیه]] استفاده میشود که [[اضطرار]] [[تکالیف]] را ساقط میکند<ref>تفسیر نور، ج۳، ص۳۴۱.</ref>. | |||
#همچنین در [[سوره انعام]] آمده است: {{متن قرآن|قُلْ لَا أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنْزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمییابم که برای خورندهای که آن را میخورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بیگمان پروردگارت آمرزنده بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۱۴۵.</ref>. | |||
'''[[سنّت]]:''' | |||
در مورد قاعده اضطرار به روایاتی [[استدلال]] شده که از مهمترین آنها دو [[حدیث]] است: | |||
#{{متن حدیث|وَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ حُسَيْنٍ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ:... وَ لَيْسَ شَيْءٌ مِمَّا حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا وَ قَدْ أَحَلَّهُ لِمَنِ اضْطُرَّ إِلَيْهِ}}، هیچ چیز را [[خداوند]] [[حرام]] نکرده، مگر آنکه برای کسی که [[مضطر]] است [[حلال]] میشود<ref>وسائل الشیعه، ج۵، ص۴۸۳.</ref>. | |||
#[[حدیث]] رفع است که [[پیامبراکرم]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|رُفِعَ عَنْ أُمَّتِي تِسْعَةٌ الْخَطَأُ وَ النِّسْيَانُ وَ مَا أُكْرِهُوا عَلَيْهِ وَ مَا لَا يَعْلَمُونَ وَ مَا لَا يُطِيقُونَ وَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْهِ...}}<ref>الخصال، ج۲، ص۴۱۷.</ref>. طبق این حدیث [[خدا]] آنچه را [[مردم]] به آن اضطرار دارند از آنان برداشته است. | |||
'''[[عقل]]:''' | |||
اضطرار قاعده [[عقلی]] است و خارج از ضوابط و مستندات [[شرعی]] از سوی [[ملل]] و [[اقوام]] مختلف نیز مورد استناد قرار گرفته است. در [[حقوق]] [[غرب]] با تکیه بر حقوق [[روم]]، قاعدهای با نام «[[ضرورت]] [[قانون]] نمیشناسد» همواره مورد استناد آنان بوده است. | |||
[[عالمان دینی]] و حقوقدانان [[مسلمان]] نیز [[عقلانی]] بودن اصل قاعده [[اضطرار]] را مورد [[تأیید]] و [[اذعان]] قرار دادهاند. شبیه این جمله در [[کتب فقهی]] ما به عنوان «[[الضرورات]] تبیح المحظورات» نیز ذکر شده و نشان از عقلایی بودن این قاعده است<ref>کشف اللثام، ج۷، ص۲۹۸.</ref>؛ با توجه به ادلهای که گذشت از منظر [[قرآن]] و [[روایات]] و [[حکم عقل]]، قاعده اضطرار [[ثابت]] است و در مواردی که به هر علتی [[مکلف]] نسبت به [[تکالیف]] الزامی در مضیقه و فشار قرار گرفته آن [[حکم]] برداشته میشود.<ref>[[رضا محققیان|محققیان، رضا]]، [[اضطرار - محققیان (مقاله)|مقاله «اضطرار»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]].</ref> | |||
==منابع== | ==منابع== | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
#[[پرونده:10524027.jpg|22px]] [[رضا محققیان|محققیان، رضا]]، [[اضطرار - محققیان (مقاله)|مقاله «اضطرار»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|'''دانشنامه معاصر قرآن کریم''']] | |||
#[[پرونده:000054.jpg|22px]] [[غلام رضا مغیثی|مغیثی، غلام رضا]]، [[ اضطرار - مغیثی (مقاله)|مقاله «اضطرار»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۳''']] | #[[پرونده:000054.jpg|22px]] [[غلام رضا مغیثی|مغیثی، غلام رضا]]، [[ اضطرار - مغیثی (مقاله)|مقاله «اضطرار»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۳''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} |