افضلیت امام از دیدگاه اهل سنت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۹ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۲۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.


مقدمه

به گفته سعدالدین تفتازانی، اکثر اهل‌سنت معتقدند امامت، حق کسی است که در هر عصر و زمان بر دیگران برتری دارد، مگر آنکه امامت او منشأ هرج و مرج، فتنه و آشوب باشد[۱]. ابوبکر باقلانی نیز گفته است: “یکی از ویژگی‌های امام این است که در علم و دیگر صفاتی که تفاضل در آنها راه دارد، از برجسته‌ترین افراد باشد، مگر آنکه نصب افضل در جایگاه امام با موانعی برخورد کند که در آن صورت، نصب مفضول به امامت جایز خواهد بود”[۲].

شرطی که در سخن این دو متکلم اشعری برای افضلیت امام بیان شده به آن سبب است که آنان نصب یا تعیین امام را فعل بشر می‌دانند، در این صورت چه بسا در تشخیص افضل، بحث و مشاجره رخ دهد و به فتنه و هرج و مرج بینجامد، اما بر مبنای شیعه که نصب و تعیین امام را فعل خداوند می‌داند، چنین محذوری پیش نخواهد آمد، همان‌گونه که در باب نبوت چنین محذوری رخ نخواهد داد. آری، ممکن است کسانی از اطاعت فرمان الهی سرپیچی و آشوب و فتنه‌انگیزی کنند، ولی معصیت مکلفان مجوّز آن نخواهد بود که اصول و ارکان امامت مخدوش شود، زیرا اگر شرایط امام بر اساس رفتار مکلفان خطاکار و قانون‌شکن تنظیم شود، چه بسا آنان امامت فاسق و کافر را بر امامت عادل و مسلمان ترجیح دهند!

پیش از این یادآور شدیم که متکلمان اهل‌سنت، دایره افضلیت را به توانمندی در رهبری سیاسی محدود کرده‌اند. منشأ این دیدگاه آن است که آنان بیش از هر چیز بر بعد سیاسی و اجرایی امامت تأکید کرده‌اند، و بعد معنوی، علمی و تربیتی امامت را کم‌رنگ جلوه داده‌اند. چنین دیدگاهی درباره امامت، با جهان‌بینی اسلامی و با تعریف عموم متکلمان از امامت، سازگاری ندارد. در تعریف رسمی و مشهور امامت گفته‌اند: امامت، رهبری عمومی مسلمانان در مسائل دینی و دنیوی آنان با عنوان جانشینی پیامبر(ص) است[۳]. امام در جهان‌بینی اسلامی از چنان جایگاهی برخوردار است که اگر کسی از دنیا برود و امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهلی مرده است: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»[۴]؛ این سخن پیامبر(ص) گویای این حقیقت است که امامت، تنها در بعد اجرایی و سیاسی خلاصه نشده و ابعاد معرفتی و معنوی نیز دارد، و این ابعاد بر بعد سیاسی و اجرایی آن برتری دارد.

امامت از نگاه قرآن کریم از چنان جایگاه مهمی برخوردار است که روز قیامت، انسان‌ها با پیشوایانشان دسته‌بندی و احضار می‌شوند: ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ[۵] یعنی بهشتی و دوزخی بودن انسان‌ها با پیشوای آنان مشخص می‌شود. آیا چنین جایگاه مهم و تعیین کننده‌ای را می‌توان در مسائل اجرایی و سیاسی خلاصه کرد؟!.[۶]

دیدگاه اهل سنت در افضلیت

بر خلاف امامیه که بر اشتراط افضلیت اتفاق نظر دارند[۷] اکثریت اهل سنت افضلیت را شرط لازم برای امامت نمی‌دانند. در اینجا دو وجه استدلال آنان را بررسی می‌‌کنیم:

وجه اول: عده‌ای تصور کرده‌اند افضلیت، مستلزم ارجحیت نیست، زیرا چه بسا فردی در آگاهی از معارف و احکام دینی و عبادت بر دیگران برتر باشد، ولی توانایی و آگاهی کافی برای رهبری و تدبیر امور جامعه را نداشته باشد؛ چنان‌که عکس آن نیز ممکن است و آنچه در امامت و رهبری تعیین‌کننده است، آگاهی و توان کافی در مدیریت سیاسی است نه برتری در علم بر احکام شریعت و عبادت[۸].

پاسخ: اگر امام عبارت باشد از هر حاکمی که بر اریکه قدرت قرا گیرد ـ حتی اگر فاقد صلاحیت‌های لازم باشد ـ و اگر وظیفه و شأن امام صرفاً اداره جامعه باشد، افضلیت موجب ترجیح نخواهد شد. اما با تعریفی که از امام و مسؤولیت‌های او بیان شد ـ یعنی حاکمی که طبق موازین دینی جامعه اسلامی را اداره می‌‌کند ـ امام باید در تمام شئون مرتبط با منصب امامت از جمله تدبیر و قدرت اجرایی افضل بوده و احدی بر او مقدم نباشد[۹]. البته، این حکم اولی عقل در مسأله است و حکم ثانوی عقل، آن است که اگر به امامی که در همه صفات بر دیگران برتری داشته باشد دسترسی نباشد، باید میان صفات، تفکیک قائل شد و صفاتی را که در باب امامت، نقش بارزتر و اساسی‌تری دارند بر صفات دیگر مقدم داشت. بحث مربوط به حکم اولی عقل است نه حکم ثانوی آن[۱۰].

وجه دوم: شبهه دیگری که در مسئله مطرح شده اینکه نظریه افضلیت در امامت با نمونه‌هایی که در عصر پیامبر(ص) و خلفا درباره تعیین امام یا فرماندهان سپاه رخ داده است سازگاری ندارد مانند فرماندهی زید بن حارثه در جنگ موته، در حالی که در سپاه اسلام کسانی چون جعفر بن ابوطالب حضور داشت، و هکذا فرماندهی اسامة بن زید بر عموم مسلمانان در روزهای پایانی زندگی پیامبر(ص)[۱۱] و همچنین واگذاری سرنوشت خلافت به شورای شش نفره از طرف عمر، در حالی که در میان آنها افراد برتری وجود داشت[۱۲]

پاسخ: این شبهه نیز نااستوار است، چرا که در مورد فرماندهی زید بن حارثه هر چند مشهور این است که زید فرمانده نخست بود و جعفر فرمانده دوم، ولی قول دیگر این است که جعفر نخستین فرمانده بوده است[۱۳] گذشته از این در فرماندهی سپاه افضلیت مطلق شرط نیست، بلکه افضلیت در آنچه به امر جنگ و مبارزه مربوط می‌شود کافی است و بی‌تردید زید بن حارثه و اسامة بن زید از چنین برتری برخوردار بوده‌اند که پیامبر(ص) آنها را به فرماندهی سپاه اسلام برگزید[۱۴]. اما استدلال به فعل عمر در واگذاری امر امامت به شورای شش نفره مبتنی بر دو مطلب است: یکی اینکه گزینش امام را به اختیار مکلّفان بدانیم نه به انتصاب از جانب پیامبر(ص) و به امر پروردگار و دیگری اینکه عمل صحابه بدون استثنا حجت شرعی باشد. در حالی که هیچ یک از دو مطلب فوق از نظر شیعه امامیه پذیرفته نیست، چنان که تفتازانی نیز گفته است: این استدلال و مانند آن برای اهل سنت اعتبار دارد نه برای شیعه که تعیین امام را فعل خداوند می‌داند نه فعل بشر[۱۵].[۱۶]

حاصل کلام این است، اگر امامت را منصب و جایگاه خاص بدانیم سخن از افضلیت مطلق، کلامی روشن و قابل درک است همان گونه که در کلمات برخی از اهل سنت نیز مانند جاحظ آمده است[۱۷]. اما اگر امام را مرادف با امیر و حاکم بدانیم و لو با قهر و غلبه بر جامعه اسلامی مسلط شده باشد بحث از افضلیت جایی نخواهد داشت[۱۸].

بررسی دیدگاه باقلانی دربارۀ افضلیت امام

قاضی ابوبکر باقلانی از متکلّمان برجسته اشاعره بر این باور است که افضلیت یکی از ویژگی‌های لازم برای امام است، مگر آنکه نصب افضل به موانعی برخورد کند که در آن صورت نصب مفضول به امامت جایز خواهد بود[۱۹].

ایشان درباره مطلب نخست به روایاتی استدلال کرده است که بر افضلیت امام در نماز جماعت دلالت می‌کند، آنگاه به دلیل اولویت و اینکه امامت امت در کلیه امور دینی و دنیوی بر امامت در نماز جماعت برتری دارد، بر لزوم افضلیت امام استدلال کرده است. برخی از روایات مورد استدلال ایشان عبارتند از: برترین فرد یک قوم بر آنها امامت می‌کند[۲۰]؛ امامان شما شفیعان شما نزد خداوند هستند، پس بهترین خود را بر خویش مقدم دارید؛ کسی که بر قومی پیشی جوید با اینکه می‌داند برتر از وی در میان آن قوم یافت می‌شود، به خدا، پیامبر او و مسلمانان خیانت کرده است[۲۱]

دلیل دیگر ابوبکر باقلانی بر لزوم افضلیت امام این است که صحابه در انتخاب امام، افضلیت را ملاک و مبنای خویش برگزیده بودند و اختلاف میان آنان در مصداق افضل بود نه در معیار افضلیت[۲۲]

ابوبکر باقلانی سپس برای مطلب دوم چنین استدلال کرده است که هدف از نصب امام مبارزه با دشمنان، حمایت از کیان اسلام، اجرای حدود و استیفای حقوق است، پس هرگاه با برگزیدن افضل به عنوان امام، ترس آن باشد که هرج و مرج، رخ دهد، از امام پیروی نشود، احکام تعطیل گردد و دشمنان به کشور اسلامی طمع ورزند، این امر دلیل خوبی برای مسلمانان خواهد بود که از افضل به مفضول عدول کنند. گواه این مطلب آن است که عمر خلافت پس از خویش را به شورای شش نفره واگذار کرد با اینکه می‌دانست برخی از آنان بر دیگران برتری دارند[۲۳]

نقد دیدگاه باقلانی

در بررسی نظریه ابوبکر باقلانی باید گفت بخش اوّل نظریه وی لزوم افضلیت امام درست است اما استدلالی که آورده مدعای وی را اثبات نمی‌کند، زیرا افضلیت در نماز جماعت شرط صحت نماز نیست بلکه شرط کمال و اولویت آن است. بنابراین، استناد به این روایت‌ها برای افضلیت در امامت کلی جامعه تنها اولویت آنرا اثبات می‌کند نه لزوم افضلیت را. اما استدلال به عمل صحابه برای کسانی که امامت را امری انتخابی دانسته و عمل صحابه را حجت شرعی می‌دانند ـ چنان که اهل سنت بر این عقیده‌اند ـ مقبول خواهد بود به شرط اینکه ثابت شود صحابه در گزینش امام لزوم افضلیت را معیار کار خود قرار داده‌اند.

درباره بخش دوم از دیدگاه وی باید گفت بر مبنای عقیده شیعه چنان اشکالی پیش نخواهد آمد، زیرا طبق دیدگاه شیعه امام از سوی خداوند برگزیده می‌شود و بر همه مسلمانان واجب است او را بشناسند و از وی اطاعت کنند. حال اگر مردم با امام منصوب از سوی خداوند بیعت نکردند در آن صورت طبق مبنای اهل سنت امامت مفضول مشروعیت خواهد داشت. اما بر مبنای عقیده شیعه، مشروعیتِ امامت مفضول در گرو آن است که امام افضل آنرا تأیید کند از آنجا که امامت یک ضرورت اجتماعی اجتناب ناپذیر است و نبود امام مفاسد بزرگتری از انتخاب امامت غیر افضل به دنبال دارد، امام منصوب از جانب خداوند برای دفع مفاسد یاد شده، امامت مفضول را تأیید می‌کند. البته با تأیید امامت مفضول از جانب امام افضل، قبح فاعلی امامت مفضول و آنان که وی را به امامت برگزیده‌اند از بین نمی‌رود، ولی اعمالی که حاکمیت انجام می‌دهد و همکاری مردم با آن تا جایی که ضوابط اسلامی رعایت می‌شود مشروعیت خواهد داشت، این مشروعیت نه به جهت رأی و خواست افراد، بلکه در حقیقت به دلیل تأیید مشروط امام منصوب از سوی خداوند است[۲۴].

منابع

  1. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت
  2. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی ج۱
  3. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵

پانویس

  1. ذهب معظم أهل السنة و کثیر من الفرق الی انه یتعین للامامة افضل اهل العصر الا اذا کان فی نصبه هرج و هیجان فتن؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۹۱.
  2. تمهید الاوائل و تلخیص الدلائل، ص۴۷۱.
  3. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۴؛ ارشاد الطالبین، ص۳۲۵؛ امامت در بینش اسلامی، ص۲۵-۳۱.
  4. بحارالانوار، ج۲۳، ص۷۶-۹۵؛ الغدیر، ج۱۰، ص۱۸۰ و ۴۹۲-۴۹۴؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۹؛ شرح العقائد النسفیه، ص۱۱۰؛ شرح الفقه الاکبر، ص۱۷۹؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۹، ص۱۲۵.
  5. «روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.
  6. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۲۴.
  7. چنان که علامه حلی می‌‌گوید: المبحث الثانی فی ان الامام یجب ان یکون افضل من رعیته اتفقت الامامیه علی ذلک و خالف فیه الجمهور فجوزوا تقدیم المفضول علی الفاضل. نهج الحق و کشف الصدق، ص ۱۶۸.
  8. شرح المواقف، ج۸، ص۳۷۳؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۶؛ النبراس، ص۵۳۵.
  9. ر.ک: الشافی فی الإمامة، ج ۳، ص ۱۷۸. برای مطاله بیشتر ر.ک: امامت در بینش اسلامی ۱۹۵؛ امامت پژوهی، ص ۱۶۶.
  10. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۲۱ و دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۷؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۱۳۷-۱۴۲.
  11. المسلک فی أُصول الدین، ص ۲۰۷.
  12. شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۴۷.
  13. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص ۳۸۴.
  14. المسلک فی أُصول الدین، ص ۲۰۸ و المنقذ من التقلید، ج۲، ص ۲۹۰.
  15. شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۴۷.
  16. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۱۳۷-۱۴۲؛ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۷.
  17. صفات الإمام الافضل هی العقل و العلم و الحزم و العزم و بکلمه اخری یجب ان یکون الامام افضل اهل عصره و أن یکون اشبه الناس بالرسول و اشبه الناس بالرسول هو من یأخذ بسیرته. رسائل الجاحظ، ص ۲۰۲.
  18. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۱۳۷-۱۴۲.
  19. تمهید الأوائل و تلخیص الدلائل، ص ۴۷۱.
  20. " يؤم‏ القوم‏ أفضلهم‏ ".
  21. تمهید الأوائل و تلخیص الدلائل، ص ۴۷۴.
  22. تمهید الأوائل و تلخیص الدلائل، ص ۴۷۴ـ ۴۷۵.
  23. تمهید الأوائل و تلخیص الدلائل، ص ۴۷۱.
  24. ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۷.