شاخصهای هویت اسلامی در جامعه نبوی
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
مقدمه
- جامعهای که رسول خدا(ص) در آن برانگیخته شد، جامعهای یکپارچه نبود، بلکه از قبایل، گروههای پراکندهای شکل گرفته بود. نبود دولت مرکزی و نبود دین واحد سبب شده بود که آنها هیچ گونه وجه هویتی[۱] مشترکی نداشته باشند و به این دلیل، بخش مهمی از حیات سیاسی – اجتماعی آنها در جنگ با یکدیگر سپری میشد؛ اما با تلاش رسول خدا(ص) این جامعه پراکنده به جامعهای یکدست با هویت اسلامی تبدیل شد که در ادامه به شاخصههای آن اشاره میشود:
نفی نژادپرستی و قومیتگرایی
- از شاخصهای هویت جامعه نبوی(ص) نفی نژاد پرستی، قومیتگرایی و تعصب ورزی ناروا و ناپسند بود؛ زیرا اسلام به آن دلیل، مقبول همه ملتها بود که رنگ نژادی و قومی نداشت. خداوند در قرآن میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ﴾[۲][۳].
- رسول خدا(ص) هم با آن تبعیضها (نژادپرستی، قومیتگرایی و تعصب ناروا) به مبارزه برخاستند و به تدریج، ارزش تقوا را ملاک منصبها و منزلتهای اجتماعی معرفی کرده، فرمودند: "مردم، در اسلام، برابراند و به یک اندازه، فرزند آدم و حوا هستند. عرب بر عجم و عجم بر عرب جز به پرهیزگاری و ترس از خداوند برتری ندارد"[۴]. و "انسانها از روزگار آدم تاکنون همانند دندانههای شانه (برابر) هستند و عرب بر عجم و سرخ پوست بر سیاه پوست برتری ندارد؛ مگر به تقوا..."[۵]. و "هر کس اندکی در دلش تعصب باشد، خداوند، روز قیامت او را با اعراب جاهلیت محشور میکند"[۶]. و کسی که به عصبیّت فرا خواند، از ما نیست و کسی که بر اساس عصبیّت بجنگد، از ما نیست و کسی که بر اساس عصبیّت بمیرد، از ما نیست"[۷][۸].
- به همین دلیل، آن حضرت، افرادی مانند "زید بن حارثه" را در سریههای متعددی مانند سریههای عیص[۹]، طرف[۱۰]، الجموم[۱۱]، حسمی[۱۲]، قرده[۱۳]، وادی القری[۱۴] و مدین[۱۵] به فرماندهی سپاه اسلام و "بلال حبشی" را برای اذان گویی انتخاب کردند[۱۶]. رسول اکرم(ص) از سلمان فارسی قدردانی کرد و فرمود: "سلمان از ما اهل بیت است"[۱۷]. به همین دلیل، در جامعه نبوی(ص)، محور نبودن نژاد و قوم به صورت ارزش و هویت اسلامی در آمده بود[۱۸].
پرهیز از منکرات
- اسلام برای سالمسازی جامعه و تعالی و رشد انسانها، به پرهیز از برخی اعمال ناپسند دوره جاهلیت بسیار توجه داشت؛ همانند:
تحریم شراب و قمار
- از عادتهای زشت عرب جاهلی، شرابخواری و قماربازی بود و این عادات، چنان در جامعه آنان نفوذ داشت که جزء سرشت آن قوم شده بود. علاقه آنان به "شراب" به حدی بود که برخی به علت نهی اسلام از آن، از گرویدن به اسلام خودداری میکردند[۱۹]. گام بزرگ برای سالمسازی جامعه، بیدار کردن افکار عمومی و توجه دادن جامعه به ضررها و مفاسد شراب و قمار بود؛ به این دلیل، تحریم شراب و قمار از نمادهای جامعه نبوی(ص) به شمار میرود. خداوند در قرآن کریم درباره حرمت شراب و قمار بیان میفرماید: "مردم از تو درباره، شراب و قمار میپرسند؛ بگو: در آن دو، گناهی بزرگ، و سودهایی برای مردم هست، و گناهشان از سودشان بیشتر است"[۲۰]. یا فرموده است: "به تحقیق، شراب و انواع قمار و بت پرستی و یا سنگهایی که برای قربانی نصب شده و چوبههای قرعه (برای کشف امور غیبی)، پلیدی و از کارهای شیطان است؛ از آنها دوری گزینید، شاید رستگار شوید"[۲۱]. خداوند در جای دیگر نیز چنین فرموده است: "شیطان میخواهد کینهتوزی و دشمنی را از طریق شراب و قمار در میان شما بیفکند و تضادهای داخلی را بیشتر کند و شما را از یاد خدا و نماز باز دارد؟ آیا باز هم از آن دست بر نمیدارید؟"[۲۲]. رسول خدا(ص) هم در این باره فرموده است: "قطعا خداوند، شراب و قمار... را حرام کرده است"[۲۳][۲۴].
حفظ عفت عمومی
- بدون تردید، حفظ "عفت عمومی" برای سلامت و پایداری هر جامعهای ضرورتی انکارناپذیر است. روابط ناسالم میان مرد و زن و قوانین نادرست ازدواج در دوران جاهلیت عرب، عفت عمومی را کمرنگ کرده و سلامت نسل را به خطر انداخته بود و اسلام در این جنبه از زندگی جاهلی، تحوّلی چشمگیر پدید آورد و مقام انسانی زن را زنده کرد و برای وی حقوق اجتماعی ویژهای در نظر گرفت[۲۵]. اسلام قوانین مربوط به ازدواج و طلاق را معین و مدوّن ساخت و انواع ازدواجهای عرب جاهلی را که پاکی و سلامت نسل را از میان میبرد، ممنوع اعلام کرد[۲۶][۲۷].
- قرآن درباره رعایت عفت، به بانوان رسول خدا(ص) میفرماید: "با نامحرمان (با ناز و کرشمه و هوس انگیز) سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند"[۲۸]. همچنین به آنها میفرماید: "و شما در خانههای خود بمانید و همچون جاهلیت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید (و اندام و وسایل زینت خود را در معرض تماشای دیگران قرار ندهید)"[۲۹]. همچنین خداوند متعال برای حفظ حریم ناموس مسلمانان، نگاههای هوس آلود زن و مرد نامحرم را ممنوع اعلام کرده است و میفرماید: "ای رسول ما! به مردان مؤمن بگو چشمهای خود را از نگاه به نامحرمان بپوشانند... و به زنان با ایمان نیز اعلام کن تا دیدگان خود را از هر نامحرمی فروبندند"[۳۰][۳۱].
- رسول خدا نیز درباره نگاههای هوس آلود فرموده است: "نگاه به نامحرم، تیری از تیرهای شیطان است. هر کس آن را به خاطر ترس از خدا ترک کند، خداوند نیز به او ایمانی میبخشد که در دلش، لذت شیرینی آن را احساس میکند"[۳۲]. و فرموده است: "درباره زنان مردم عفت بورزید تا دیگران نیز درباره زنان شما عفت بورزند و زنان شما از تعرض نامحرمان در امان بمانند"[۳۳]. همچنین از ایشان نقل شده است: "در [مجامع عمومی] میان زنان و مردان نامحرم فاصله ایجاد کنید"[۳۴]. و "بر زنان سزاوار نیست که از وسط جاده عبور کنند؛ بلکه آنان باید از کنار دیوار و جاده بروند"[۳۵][۳۶].
دانشآموزی
- هنگام طلوع خورشید اسلام در حجاز ، از رشد فکری و گسترش علمی خبری نبود و سخنوری، شاعری[۳۷] و خرافهگویی[۳۸] از مظاهر علمی و فرهنگی عرب جاهلی بود؛ اما شاخصه ویژه جامعه نبوی(ص)، توجه ویژه به دانش است. این اهمیت با توجه به نخستین آیات شود نازل شده بر رسول خدا(ص) که با "خواندن"، "علم" و "قلم" رابطه دارد، روشن میشود[۳۹]. در این جامعه صاحبان علم برتری داشتند[۴۰] و رسول خدا(ص) هم مسلمانان را به فراگیری دانش تشویق کرده، میفرمودند: "دانش را بجویید، هر چند در چین باشد؛ زیرا جستجوی دانش، بر هر مسلمانی واجب است"[۴۱]. و "دانشپژوهان محبوب خدایند[۴۲] و "نگریستن به چهره دانشمند، عبادت است"[۴۳][۴۴].
- آن حضرت، شرط آزادی اسیران باسواد را باسواد ساختن ده نفر از صحابه و فرزندان آنها قرار داد و این عمل باعث شد بسیاری از کودکان مسلمان، خواندن و نوشتن بیاموزند عبدالله که زید بن ثابت از آن افراد بودند[۴۵]. همچنین طبق گزارشی، رسول خدا(ص) عبدالله بن سعید را مأمور کرد تا در مدینه به مردم خواندن و نوشتن بیاموزد[۴۶]. همین فراگیری علم مسلمانان، پویایی و پیشرفت جامعه نبوی(ص) را به دنبال داشت[۴۷].
ایمان داشتن به خدا (توحید) و رسولش
- بیتردید، اساسیترین شاخص هویت جامعه نبوی(ص) ایمان به خدا (توحید) و رسالت رسولش(ص) بود. رسول خدا(ص) با ندای «قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا»، سعادت را به همه بشارت داد و پرچم اصالت "اللّه" را در مقابل همه انواع شرک برافراشت. در جامعهای که لذات جسمانی و هواهای نفسانی، اصل و هدف از خلقت، بهرهگیری از لذات دنیوی بود، آن حضرت، جامعهای را ایجاد کرد که ستون خیمهاش خدامحوری، اطاعت از فرمانهای الهی و رسولش بود. در نتیجه، نزول سوره کافرون در مکه و نیز آیه برائت در مدینه عملا عامل جدایی مسلمانان از مشرکان بود[۴۸].
- تلاش برای ایجاد چنین هویت واحدی، در کلام آن حضرت آشکار است؛ آن گاه که فرمود: « يَا مَعْشَرَ قُرَيْشٍ يَا مَعْشَرَ الْعَرَبِ أَدْعُوكُمْ إِلَى عِبَادَةِ اللَّهِ وَ خَلْعُ الْأَنْدَادِ وَ الْأَصْنَامِ وَ أَدْعُوكُمْ إِلَى شَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنِّي رَسُولُ اللَّه»[۴۹]؛ این انقلاب فرهنگی که برای مبارزه با اندیشههای شرک آلود و غیر توحیدی صورت میپذیرفت، زمینهساز پدید آمدن وحدت فرهنگی در محیط آن زمان شد و هویت دینی واحدی در اجتماع شکل گرفت که نمادهایی داشت؛ مانند:
نماز
- نماز که در لسان رسول الله(ص)ستون دین شمرده شده است[۵۰]، نقش اصلی را در ایجاد هویت دینی در جامعه نبوی(ص) دارد؛ به ویژه نماز جماعت و تشکیل صفوف به هم فشرده مسلمانان که به خوبی نشان دهنده هویت جامعه مسلمانان از دیگر جوامع بود، مانند اجتماع کوچک سه نفری رسول خدا(ص)، حضرت علی(ع) و حضرت خدیجه(س)، در هنگام نماز جماعت در کنار کعبه[۵۱] که اولین تجلی هویت اسلامی در مکه بود و یا حضور مسلمانان در مساجد مدینه، در صفوف نماز جماعت و جمعه، که همه با هم در برابر پروردگار یکتا رو به سوی یک قبله، حمد و ثنای آن یگانه را میگفتند و هماهنگ با یکدیگر سرود توحید را زمزمه میکردند [۵۲][۵۳].
اذان
- اذان، از شعارهای مهم اسلام و وجه مشخص دین اسلام و جامعه اسلامی از سایر ادیان و جوامع است؛ زیرا در آن روزگار، مسیحیان برای فراخواندن هم کیشان خود به کلیسا ناقوس مینواختند و یهودیان بوق میزدند[۵۴]؛ در اسلام نیز اذان برای این امر مهم قرار داده شد[۵۵] تا نشانهای برای تجمع مسلمانان و آمادگی آنان برای نماز باشد[۵۶].
قبله
- قبله، شعار اسلام و عامل هویتبخش مسلمانان از صدر اسلام تاکنون است و تغییر آن در سال دوم هجرت به دنبال بهانهگیری یهود و سرزنش ایشان نسبت به رسول اسلام[۵۷] مرز تشخیص هویت واقعی مسلمانان از غیر آنان و عامل اتمام حجت بر مخالفان پیامبر و اتمام نعمت بر مسلمانان همه اعصار شد. در قرآن کریم انتظار خاتم انبیا(ص) این گونه ترسیم شده است که چشم به آسمان دوخته بود تا مسئله تغییر قبله از بیت المقدس که قبله مشترک سه دین اسلام، یهود و مسیحیت بود، به گونهای حل شود[۵۸]؛ زیرا یهودیان و حتی مشرکان به علت نداشتن هویت مستقلِ مسلمانان، آنان را تمسخر میکردند و تغییر قبله از بیت المقدس به سوی کعبه باعث شد تا استقلال فرهنگی امت اسلامی تقویت شود و این امت، هویت خاصی یابد. امروزه با گذشت هزار و چهار صد و اندی سال از تغییر قبله به سمت مکه، مسلمانان با داشتن ملیتها و قومیتهای مختلف، همچنان هنگام انجام اعمال عبادی به این مکان مقدس، توجه و هویت اسلامی و حقانی بودن دین و شریعت خود را برای همگان ثابت میکنند و گرچه بُعد مسافت، آنها را از هم جدا کرده؛ ولی قبله مشترک، دین، خدا و پیامبر واحد که همگی مظاهر و شعائر اسلام هستند، قلوب آنها را به هم پیوند زده است[۵۹].
مسجد
- مسجد در شکل گیری، انسجام و تقویت فرهنگ و هویت اسلامی جامعه مسلمان بسیار اهمیت دارد. مسجد، مرکز عبادت و تجلی ایمان و عمل مسلمانان و نیز محل تجمع معنوی مسلمانان و مکانی است که آنها میتوانند هویت دینی خویش را در هر سرزمینی باشند، در آن نشان دهند.
نخستین مسجدی که در اسلام بر پایه تقوا ساخته شد، مسجد قبا بود[۶۰]. پس از آن، مسجد النبی(ص) در یثرب یا مدینة النبی ساخته شد[۶۱]. به دنبال آن، طوایف عرب هر کدام در ناحیه خود مسجدی بنا کردند. آنان از رسول خدا(ص) میخواستند تا در مکان زندگی آنها نماز بگزارد و برای تبرک، محل نماز آن حضرت را برای ساخت مسجد خود انتخاب میکردند. ابن شبه، از مساجدی نام برده است که پیامبر خدا(ص) در آنها نماز خوانده بود[۶۲][۶۳].
فرهنگ برادری و همدلی
- از ابتکارات بیسابقه نبی خدا(ص) برای اتحاد، همبستگی و همدلی مسلمانان، ایجاد فرهنگ برادری بین آنان بود که نتیجه آن پدید آمدن هویت جدید اسلامی بود. پیمان برادری در ابتدا دو به دو میان نود نفر[۶۴] و به قولی صد نفر از مهاجر و انصار ایجاد شد[۶۵] و در دوران ده سال اقامت رسول خدا(ص) در مدینه ادامه یافت. رسول اکرم(ص) فرموده است: « الْمُسْلِمُونَ إِخْوَةٌ تَتَكَافَى دِمَاؤُهُم»[۶۶]؛ مسلمانان با هم برادراند و خونشان برابر است[۶۷].
- اصولاً رابطه معنوی و جدایی ناپذیر ملیّت در اسلام، به شکل باشکوهتری جلوه میکند؛ زیرا این رابطه جنبه برادری به خود گرفته است و خداوند میفرماید: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾[۶۸] و طبق همین قانون اسلامی، وحدت خونی، جای خود را به وحدت اساسیتر دیگری میدهد که از آن به "ایمان" تعبیر میکنیم. از آنجا که این رابطه معنوی و برادری با پذیرش اختیاری ایمان صورت میگیرد؛ از این رو، همواره ریشه این پیوند که با دل و جان امت آمیخته شده است، همچون منبعی پایدار و استوار، به محیط جامعه حرارت و صفا میبخشد و جامعه بزرگ انسانی را به محیطی امن و لذتبخش و با صفای خانوادگی تبدیل میکند[۶۹].
هویتسازی بر پایه امّت اسلامی
- از اقدامات رسول خدا(ص) برای ایجاد هویت جدید، امتسازی است که همه اعضای جامعه در قبال یکدیگر و جامعه، احساس مسئولیت میکنند؛ از این رو، قرآن کریم، امت اسلامی را در عصر پیامبر(ص) بهترین امت و جامعهای دانسته است که تا آن زمان تشکیل شده بود[۷۰]. از ویژگیهایی که قرآن برای امت نمونه و شاهد[۷۱] یاد کرده، موارد زیر است: بر کارهای یکدیگر، نظارت و همدیگر را امر به معروف و نهی از منکر میکنند[۷۲]. همکاری میان آنها در کارهای پسندیده و نیک اصالت دارد[۷۳]؛ ولی همکاری در اهداف باطل و اعمال نادرست و ظالمانه مطلقاً ممنوع است[۷۴]. برادری ایمانی در میان آنان به آن اندازه است که از خود میگذرند و ایثار میکنند[۷۵]؛ درباره یکدیگر به تجسس و جاسوسی نمیپردازند[۷۶] و غیبت، تهمت و افترا در میانشان نیست[۷۷]. آنها اختلافات را با رجوع به خدا و رسولش(ص) حل میکنند[۷۸]. در همه امور ، ر اصل بر تقواست و آنها گذشت را حتی درباره قاتل در نظر میگیرند و قصاص و قتل را اصل نمیدانند. هر چند قصاص و برخی امور دیگر، حق ایشان است[۷۹]. به یک معنا، آنها از حق خویش برای تقویت همبستگی میگذرند و اصول همدلی و همراهی محکم را در خود تقویت میکنند و از یکدیگر انتقام نمیگیرند. آنها بر دشمنان، سختگیر و محکم اما با یکدیگر دلسوز ، بخشنده، مهربان[۸۰] و برادرند [۸۱]. آنها مال، جان و عرض یکدیگر را محترم میشمارند[۸۲] و امنیت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی را برای جامعه فراهم میآورند و عوامل ایجاد آرامش و آسایش را در جامعه تقویت میکنند و بسیاری دیگر از مسائلی که در قرآن بدان پرداخته و به تفصیل توضیح داده شده است[۸۳].
- رسول خدا(ص) برای ایجاد همبستگی ایمانی مسلمانان و یک امت واحد و روح وحدت در بین جامعه با هدف برپایی هویت اسلامی سفارشهایی کردند که به گوشهای از آنها میپردازیم: مسلمانان برادر یکدیگرند[۸۴]، آنان همگی چون فردی هستند که هرگاه یکی از اعضای پیکرش به درد آید، دیگر اعضای او با آن همدردی میکنند[۸۵]؛ امر به معروف و نهی از منکر میکنند[۸۶]؛ مسلمانان دیگر را آزار نمیدهند[۸۷]؛ به حل مشکلات مسلمانان توجه دارند؛ فریادرس مظلومان هستند[۸۸]؛ دنبال لغزش عیب یکدیگر نیستند و آبرو و شخصیت اجتماعی دیگر مسلمانان را حفظ میکنند[۸۹]؛ به پیمان خود وفادارند[۹۰]؛ فضایل اخلاقی در بین آنها رواج دارد؛ لذا با هم حسن خُلق دارند و از کینه و بدخواهی پرهیز میکنند[۹۱]؛ از تفرقه و دوری از جامعه گریزاناند[۹۲]؛ به این دلیل، رسول خدا(ص) برای ساخت امت و هویت جدید اسلامی در جامعه جاهلیِ آن روز موفق شد با استفاده از شیوهها و ابزارهای فرهنگی، نبوت و رهبری را به جای شیخ قبیله؛ ارزشهای اسلامی را به جای ارزشهای جاهلی؛ توحید و یکتاپرستی را به جای شرک و چندخدایی؛ مسئولیتپذیری را به جای مسئولیت گریزی؛ عقیده به معاد را به جای اعتقاد به آینده پوچ و عبث؛ کار و تولید را به جای سستی؛ فضایل اخلاقی را به جای رذایل اخلاقی؛ کمک به نیازمندان و آزاد کردن بردگان را به جای به بیگاری کشاندن انسانهای مستضعف؛ حکومت جهانی را به جای حکومت قبیلهای؛ منافع اسلامی و انسانی را جایگزین منافع قبیلهای؛ اعتماد را به جای بیاعتمادی؛ مسابقه دادن در انجام خیرات را به جای مسابقه دادن در انجام شرور؛ ایثار و عدل و انصاف را به جای غارت و ظلم و تلاش برای دستیابی به آینده بهتر را به جای رکود و تلاش برای حفظ وضع موجود قرار داد[۹۳][۹۴].
منابع
پانویس
- ↑ هویت، یعنی آنچه باعث شناسایی شخص باشد. (محمد معین، فرهنگ فارسی، ج ۴، ص ۵۱۰۷) هویت در معنای اجتماعی، آن ساختار و یا قالبی است که باعث شناسایی جامعه میشود.
- ↑ «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروهها و قبیلهها کردیم تا یکدیگر را بازشناسید، بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.
- ↑ فرخی، محمد رضا، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۳۹.
- ↑ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی،تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۱۰؛ حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۳۴ و تقی الدین مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱، ص۳۹۳.
- ↑ شیخ مفید، الإختصاص، ص ۳۴۱.
- ↑ کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۳۰۸ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۳۷۱.
- ↑ ابن الأشعث السجستانی، سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۵۰۳؛ المتقی الهندی، کنزالعمال، ج ۳، ص ۵۱۰؛ عبدالله بن عدی، الکامل، ج ۳، ص ۱۴۶ و جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۴۶۶.
- ↑ فرخی، محمد رضا، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۳۹-۴۴۰.
- ↑ طبرسی، اعلام الوری، ج ۱، ص ۲۰۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۷۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۶۶-۶۷ و محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۵۳.
- ↑ اعلام الوری، ج ۱، ص ۲۰۱؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۷۷؛ الطبقات الکبری، ص ۶۷ و المغازی، ج ۲، ص ۵۵۵.
- ↑ اعلام الوری، ج ۱، ص ۲۰۱؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۷۷ و الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۶۶.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۷۷؛ الطبقات الکبری، ص ۶۷ و المغازی، ج ۲، ص ۵۵۵.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۰.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۷۷ و الطبقات الکبری، ص ۶۷.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۳۵.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۷۶؛ انساب الاشراف، ص ۲۷۳؛ ابن سید الناس، عیون الاثر، ج۱، ص۲۳۵ و ابن هشام، السیرة النبویة، ج ۱، ص ۷۰.
- ↑ الطبقات الکبری، ج ۷، ص ۲۳۱؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج ۴، ص ۲۷۰؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۳، ص ۴۰۰ و السیرة النبویه، ج ۱، ص ۷۰.
- ↑ فرخی، محمد رضا، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۴۰-۴۴۱.
- ↑ السیرة النبویة، ج ۱، ص ۷۰؛ حمیری کلاعی، الإکتفاء، ج ۱، ص ۲۲۷ و عیون الاثر، ج ۱، ص ۱۶۰.
- ↑ ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا﴾ «از تو درباره شراب و قمار میپرسند، بگو در این دو، گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم (نهفته) است. امّا گناه آنها از سود آنها بزرگتر است» سوره بقره، آیه ۲۱۹.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾ «ای مؤمنان! جز این نیست که شراب و قمار و انصاب و ازلام، پلیدی (و) کار شیطان است پس، از آنها دوری گزینید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۹۰.
- ↑ ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ...﴾ «شیطان، تنها بر آن است تا با شراب و قمار میان شما دشمنی و کینه افکند» سوره مائده، آیه ۹۱.
- ↑ شیخ طوسی، الرسائل العشر (رسائل الشیخ الطوسی)، ص ۲۵۸؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۱، ص ۲۷۴ و نعمان بن محمد مغربی، دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۱۹.
- ↑ فرخی، محمد رضا، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۴۱-۴۴۲.
- ↑ سوره نساء، آیات ۴، ۷، ۲۲ و ۳۲.
- ↑ البخاری، صحیح، ج ۶، ص ۱۳۲ - ۱۳۳.
- ↑ فرخی، محمد رضا، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۴۲.
- ↑ ﴿فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ...﴾ «پس نرم سخن مگویید مبادا آنکه بیماردل است به طمع افتد..». سوره احزاب، آیه ۳۲.
- ↑ ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى﴾ «و در خانههایتان آرام گیرید و چون خویشآرایی دوره جاهلیت نخستین خویشآرایی مکنید» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ ﴿قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ... وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ﴾ «به مردان مؤمن بگو دیدگان (از نگاه حرام) فرو دارند... و به زنان مؤمن بگو دیدگان (از نگاه حرام) فرو دارند» سوره نور، آیه ۳۰-۳۱.
- ↑ فرخی، محمد رضا، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۴۲.
- ↑ محمدباقر مجلسی، ج۱۰۱، ص۳۰۸: « النَّظَرُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِيسَ فَمَنْ تَرَكَهَا خَوْفاً مِنَ اللَّهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ إِيمَاناً يَجِدُ حَلَاوَتَهُ فِي قَلْبِه»؛ و تاج الدین شعیری، جامع الاخبار، ص۹۳ و کنز العمال، ج۵، ص۳۲۹.
- ↑ الکافی، ج ۵، ص ۵۵: «عِفُّوا عَنْ نِسَاءِ النَّاسِ تَعِفَ نِسَاؤُكُم» و حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۲۳۸.
- ↑ الخطاب الرعینی، مواهب الجلیل، ج ۲، ص ۵۷۸ - ۵۷۹؛ و العجلونی، کشف الخفاء، ج ۱، ص ۲۷۹.
- ↑ الکافی، ج ۵، ص ۵۱۸ ۱؛ ابن ابی جمهور، عوالی اللآلی، ج ۳، ص ۳۰۹ و مکارم الاخلاق، ص ۲۵۹.
- ↑ فرخی، محمد رضا، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۴۳.
- ↑ تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۶۲.
- ↑ محمدهادی یوسفی غروی، موسوعة التاریخ الإسلامی، ج ۱، ص ۱۳۶ - ۱۳۹
- ↑ سوره علق، آیه ۱ - ۴ و سوره قلم، آیه۱.
- ↑ سوره مجادله، آیه ۱۱؛ سوره زمر، آیه ۹ و سوره فاطر، آیه ۲۸.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۳۰؛ حسن بن ابی الحسن دیلمی، اعلام الدین، ص۸۱ و همو، ارشادالقلوب، ج۱، ص۱۶۵.
- ↑ بحارالانوار، ج ۱، ص ۱۷۸ و جامع الاخبار، ص۳۸.
- ↑ بحارالانوار، ج ۱، ص ۱۹۵؛ عوالی اللآلی.، ج ۴، ص ۷۳؛ ابن فهد حلی، عدة الداعی، ص ۷۵، الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۵۶ و کنزالعمال، ج ۱۵، ص۸۸۰.
- ↑ فرخی، محمد رضا، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۴۳.
- ↑ الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۱۶ و امتاع الأسماع، ج ۱، ص ۱۱۹.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج ۳، ص ۹۲۰ و ابن اثیر، اسد الغابه، ج ۲، ص ۱۵۸.
- ↑ فرخی، محمد رضا، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۴۴.
- ↑ فرخی، محمد رضا، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۴۴.
- ↑ إعلام الوری بأعلام الهدی، ج ۱، ص ۱۰۶ و قطب الدین راوندی، قصص الانبیاء، ص ۳۱۸.
- ↑ شیخ طوسی، الامالی، ص ۵۲۹؛ عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۳۲۲؛ احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج ۱، ص ۲۸۶ و الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۱۲۱.
- ↑ الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۲۴۲؛ ابن جوزی، المنتظم، ج ۲، ص ۳۵۹ و صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۲، ص ۲۹۷.
- ↑ سفارشهای رسول خدا(ص) درباره حضور در نماز جماعت و اظهار نارضایتی از کسانی که در نماز جمعه و جماعت شرکت نمیکردند، در منابع آمده است؛ ر. ک: وسائلالشیعة، ج ۸، ص ۲۹.
- ↑ فرخی، محمد رضا، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۴۴-۴۴۵.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۷۳؛ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۰۸ و الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۸۹ - ۱۹۰.
- ↑ الکافی، ج ۳، ص ۳۰۲؛ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۰۸ - ۵۰۹ و الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۹۰.
- ↑ فرخی، محمد رضا، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۴۵.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۵۰ - ۵۵۱؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص ۲۴ - ۲۶ و دلائل النبوه، ج ۲، ص ۵۷۱ ۵۷۵.
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۴۴.
- ↑ فرخی، محمد رضا، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۴۵-۴۴۶.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۹۴، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۸۸؛ انساب الاشراف، ص ۲۶۳ - ۲۶۴ و ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۳، ص ۱۹۶.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۹۶.
- ↑ ابن شبه النمیری، تاریخ المدینة، ج ۱، ص ۵۷ - ۷۹.
- ↑ فرخی، محمد رضا، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۴۶.
- ↑ ابوسعید خرگوشی، شرف المصطفی، ج ۲، ص ۳۹۲؛ شیخ حسین دیاربکری، تاریخ الخمیس، ج ۱، ص ۳۵۳؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۸۴ و عماد الدین یحیی عامری، بهجة المحافل و بغیة الاماثل، ج ۱، ص ۱۶۸.
- ↑ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۸۴؛ شرف المصطفی، ج ۲، ص ۳۹۲ و المنتظم، ج ۳، ص ۷۱.
- ↑ الکافی، ج ۱، ص ۵۴۲؛ شیخ طوسی؛ تهذیب الاحکام، ج ۴، ص ۱۳۱ و شیخ مفید، الامالی، ص ۱۸۷.
- ↑ فرخی، محمد رضا، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۴۶-۴۴۷.
- ↑ «جز این نیست که مؤمنان برادرند» سوره حجرات، آیه ۱۰.
- ↑ فرخی، محمد رضا، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۴۶-۴۴۷.
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۴۳.
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۴۳.
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۱۰۴.
- ↑ سوره مائده، آیه ۲.
- ↑ همان.
- ↑ سوره حشر، آیه ۹.
- ↑ سوره حجرات، آیه ۱۲.
- ↑ سوره حجرات، آیه ۱۲.
- ↑ سوره نور، آیه ۵۱.
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۷۸.
- ↑ سورت فتح، آیه۲۹.
- ↑ سوره حجرات، آیه۱۰.
- ↑ سوره نساء، آیه۲۹.
- ↑ فرخی، محمد رضا، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۴۷-۴۴۸.
- ↑ الکافی، ج ۱، ص ۴۰۳؛ تهذیب الاحکام، ج ۴، ص ۱۳۱؛ دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۳۷۸ و حاکم نیشابوری، المستدرک، ج ۱، ص ۹۳.
- ↑ مسند احمد، ج۴، ص۲۷۰؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج۸، ص۲۰؛ علی بن الجعد، مسند ابن الجعد، ص۱۰۲ و البیهقی، السنن الکبری، ج۲۳، ص۳۵.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص ۲۶؛ دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۳۶۸ و ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۲، ص ۲۳۹.
- ↑ ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۷۶ - ۷۷؛ جامع الأخبار، ص ۱۴۷؛ محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج ۲، ص ۲۹۳ و عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۳۶۱.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص ۱۶۳؛ محمد بن محمد کوفی، الجعفریات، ص ۸۸؛ فضل الله راوندی، النوادر، ص ۲۱؛ الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۵۷۲ و کنز العمال، ج ۱۶، ص ۱۱.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص ۳۵۵ و ابوالفضل علی بن حسن طبرسی، مشکاة الأنوار، ص ۱۰۷.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص ۳۶۴ و تحف العقول، ج۴، ص۴۵.
- ↑ شهید ثانی، منیة المرید، ص ۳۲۱ و کشف الخفاء، ج ۲، ص ۲۹۴.
- ↑ مجموعه ورام، ج ۲، ص ۲۶۶؛ محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۶، ص ۵۰۷، صحیح البخاری، ج ۳، ص ۸۸ و النسائی، السنن الکبری، ج ۵، ص ۳۳.
- ↑ نجف، لک زایی، سیره پیامبر اعظم(ص) در گذر از جامعه جاهلی به جامعه اسلامی، ص ۲۱۶.
- ↑ فرخی، محمد رضا، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۴۸-۴۴۹.