شکنجه
مقدمه
شکنجه واژهای فارسی، اسم مصدر از ریشه شکنج (: پیچ و تاب) به معنای ایذاء، اذیت و تعذیب است. شکنجه کردن یا شکنجه دادن مصدر مرکب از این ریشه، به معانی سیاست کردن،[۱] آزردن و اذیت کردن [۲] و عقوبت کردن است [۳] و در اصل به شکستن، پیچیدن و عذاب دادن دزد و گناهکار گفته میشود. [۴]
برابر عربی آن «تعذیب»، «ایذاء»[۵] و «نَکال» است. به باور برخی، «عذاب» مرادف با «ضرب» (زدن) بوده و به مرور زمان در شکنجه و عقوبت دردناک به کار رفته است. [۶] ایذاء به معنای آزار دادن و اذیت کردن [۷] ترجمه عربی شکنجه است. نکال نیز به گونهای از عقوبت کردن و عذاب دادن گفته میشود که مایه عبرت دیگران شود. [۸] شکنجه از باب استعاره در هر کار سخت و دردآور نیز به کار میرود. [۹] برخی در معنای شکنجه پیوستگی و استمرار عذاب را شرط دانستهاند [۱۰] که این، حوزه معنایی شکنجه را محدودتر از مطلق عذاب معرفی میکند.
شکنجه، اصطلاحی حقوقی و عبارت است از آزار بدنی [۱۱] یا هر گونه آزار دادن (روحی و جسمی) [۱۲] شخص برای کسب اطلاعات، اقرار گرفتن از فرد تحت شکنجه یا دیگری بر بزه یا تعهدی که آن را انکار کرده، تنبیه فرد مرتکب یا مظنون به ارتکاب عملی خلافِ خواسته دولتمردان یا حاکمان و نیز ارعاب و بازداشتن افراد از انجام دادن برخی کارها. [۱۳] بسیاری از فقها بحثی مستقل درباره شکنجه ندارند و کسانی که از آن سخن گفتهاند، به عنوان مسئله و موضوعی مستقل نیست، بلکه به عنوان امری فرعی و به گونه اجمالی در مباحث جهاد، تعزیرات، قصاص، حدود و... از آن یاد کردهاند.
شکنجه نزد عقلا ظلم و قبیح و از منظر فقهی حرام است و تعذیب انسان و حیوان و نیز تعذیب به دست عوامل دولتی را در بر میگیرد. [۱۴] برخی، حکمی ثانوی نیز برای شکنجه گفته و آن را در برخی موارد مانند حفظ نظام به دست دولت اسلامی جایز دانستهاند. [۱۵] عمدهترین ادله فقها بر حرمت شکنجه، روایاتیاند که بر نهی از آزار و زدن مردم و تحریم آن دلالت دارند. [۱۶] افزون بر این، از برخی قواعد فقهی و عقلی و استشهادات قرآنی نیز در جهت تبیین ممنوعیت شکنجه استفاده میشود. شکنجه در دو حوزه معنایی کاربرد دارد:
- منفی که بیشتر به دست حاکمان ستمگر و دستیاران آنان انجام میشود.
- مثبت که گاه برای تنبیه مجرمان و بزهکاران اِعمال میشود؛ مانند اجرای حدود و تعزیرات و گاه برای به دست آوردن اطلاعات در جهت مبارزه با بزه و جرم که به حکم ثانوی جایز شمرده شده است.
شکنجه عنوانی عام است و هم شکنجه غیر قانونی و ظالمانه را در بر میگیرد، هم شکنجه عادلانه را که برای مجازات یا تنبیه مجرم انجام میشود؛ اما چون موضوعات حدود، قصاص و تعزیر هر یک مدخلی مستقل دارد، تنها به برخی از آنها اشاره میشود؛ همچنین این مدخل در صدد بررسی رنج و مشقت دنیایی ظالمانه است که به دست انسانها بر یکدیگر وارد میشود؛ اما عذابهای الهی، اعم از دنیوی و اخروی در مدخل عذاب بررسی خواهند شد.
در طول تاریخ، شکنجه ظالمانه زیردستان رایج بوده است، چنانکه در ایران کهن گونههای بسیاری از این نوع شکنجه گزارش شدهاند و در آتن بیشتر بردهها شکنجه میشدهاند. [۱۷] در عصر نزول نیز گاهی مسلمانان به دست مشرکان شکنجه میشدند؛ اما اسلام این شیوه را مردود دانسته و برخورد انسانی با مجرمان را جایگزین آن کرده است؛ به این معنا که هر مجرم به سبب جرمش و به میزان مجازاتی که قانون برای هر جرم تعیین کرده است، باید متحمل رنج و مشقت شود.
در دوران رهبری پیامبر اکرم(ص)، گزارشی در باره شکنجه مجرمان به دست حکومت اسلامی گزارش نشده و حتی پیامبر(ص) با برخی صحابه که برای آزار و شکنجه روحی اسرای دشمن، آنان را از کنار کشتههایشان میگذراندند برخورد کرده است. [۱۸] برخی از پژوهشگران بر این باورند که نخستین رواج دهنده شکنجههای ظالمانه برای اهداف سیاسی در جامعه اسلامی، معاویة بن ابیسفیان بود. [۱۹]
شکنجه در قرآن
«عذاب» از واژههای پربسامد قرآن کریم است که در دو نوع عقوبت الهی ﴿إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي عَذَابِ جَهَنَّمَ خَالِدُونَ﴾[۲۰]، ﴿وَلِلَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ﴾[۲۱] و عقوبت غیر الهی ﴿وَإِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ وَفِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ﴾[۲۲]، ﴿وَإِذْ أَنْجَيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُقَتِّلُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ وَفِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ﴾[۲۳] به کار رفته است. در این میان، غالب موارد در باره عذاب اخرویاند ﴿خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۲۴]، ﴿فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ﴾[۲۵]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا وَاسْمَعُوا وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[۲۶]، ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِي خَرَابِهَا أُولَئِكَ مَا كَانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوهَا إِلَّا خَائِفِينَ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۲۷]، ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾[۲۸] که مواردی از آن نیز به معنای مطلق مجازات (دنیوی و اخروی) ﴿فَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ﴾[۲۹]، ﴿قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا وَيُذِيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ﴾[۳۰]، ﴿يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْرًا لَهُمْ وَإِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ﴾[۳۱] و در مواردی به معنای مجازات بر گناهی خاص در دنیا هستند که بر شکنجه بزهکار برای تنبیه و وادار کردن مجرم به عمل به قانون، اطلاق شده است. ﴿وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلًا أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۳۲]، ﴿الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۳۳]
در برخی آیات نیز از شکنجه بنیاسرائیل و برخی مؤمنان دیگر به دست فرعون و دیگر حاکمان جور یاد شده است. ﴿وَإِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ وَفِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ﴾[۳۴]، ﴿وَإِذْ أَنْجَيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُقَتِّلُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ وَفِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ﴾[۳۵]، ﴿حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِنْدَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا﴾[۳۶]
در قرآن برخی واژگان دیگر چون «ایذاء» در برخی موارد ﴿فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ﴾[۳۷]، ﴿وَاللَّذَانِ يَأْتِيَانِهَا مِنْكُمْ فَآذُوهُمَا فَإِنْ تَابَا وَأَصْلَحَا فَأَعْرِضُوا عَنْهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ تَوَّابًا رَحِيمًا﴾[۳۸]، ﴿وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَى مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِينَ﴾[۳۹]، ﴿قَالُوا أُوذِينَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِيَنَا وَمِنْ بَعْدِ مَا جِئْتَنَا قَالَ عَسَى رَبُّكُمْ أَنْ يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَيَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ﴾[۴۰].[۴۱] و «فتنه» ﴿فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إِلَّا ذُرِّيَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ عَلَى خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَنْ يَفْتِنَهُمْ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِي الْأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِينَ﴾[۴۲]، ﴿إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِيقِ﴾[۴۳] به معنای شکنجه به کار رفتهاند؛[۴۴]
همچنین در قرآن نمونههایی از شکنجه شکنجهگران، مانند سوزاندن ﴿إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِيقِ﴾[۴۵]، به صلیب کشیدن ﴿لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلَافٍ ثُمَّ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ﴾[۴۶]، ﴿يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُكُمَا فَيَسْقِي رَبَّهُ خَمْرًا وَأَمَّا الْآخَرُ فَيُصْلَبُ فَتَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْ رَأْسِهِ قُضِيَ الْأَمْرُ الَّذِي فِيهِ تَسْتَفْتِيَانِ﴾[۴۷]، به چهار میخ کشیدن ﴿كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ﴾[۴۸]، ﴿وَفِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتَادِ﴾[۴۹]، بریدن دست و پا﴿قَالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّ هَذَا لَمَكْرٌ مَكَرْتُمُوهُ فِي الْمَدِينَةِ لِتُخْرِجُوا مِنْهَا أَهْلَهَا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ﴾[۵۰]، ﴿لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلَافٍ ثُمَّ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ﴾[۵۱] و تهدید به رجم ﴿قَالُوا يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلَا رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ﴾[۵۲]، ﴿قَالَ أَرَاغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِي يَا إِبْرَاهِيمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَاهْجُرْنِي مَلِيًّا﴾[۵۳]، ﴿قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُمْ مِنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[۵۴] سخن به میان آمده است. [۵۵]
شکنجه پیامبران و مؤمنان به دست کافران
آیاتی پرشمار از شکنجههای روحی و جسمی پیامبران الهی و پیروانشان، به دست مخالفان سخن گفتهاند. بیشترین نوع شکنجه در این باره آزاری بود که دشمنان با افتراء به پیامبران و تمسخر آنان مرتکب میشدند. ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ﴾[۵۶]، ﴿وَمَا يَأْتِيهِمْ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ﴾[۵۷] متهم کردن آنان به دروغگویی و سفاهت ﴿قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ﴾[۵۸] ساحری، جنون، شاعری و کاهنی ﴿قَالَ إِنَّ رَسُولَكُمُ الَّذِي أُرْسِلَ إِلَيْكُمْ لَمَجْنُونٌ﴾[۵۹]، ﴿وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ ﴾[۶۰]
نمونههایی دیگر از شکنجه روحی پیامبران به دست کافراناند؛ همچنین پیامبران الهی و پیروان آنان افزون بر شکنجههای روحی، گاه گرفتار شکنجههای جسمی نیز میشدند: مانند ضرب، جرح،[۶۱]رجم، به آتش افکنده شدن ﴿قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ﴾[۶۲]، ﴿فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنْجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴾[۶۳] و دیگر شکنجههای دردناک. ﴿إِنَّهُمْ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَنْ تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا﴾[۶۴]، ﴿إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَيْكُمْ مُرْسَلُونَ قَالُوا مَا أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَمَا أَنزَلَ الرَّحْمَن مِن شَيْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ تَكْذِبُونَ قَالُوا رَبُّنَا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ وَمَا عَلَيْنَا إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ (۱۷) قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴾[۶۵][۶۶]
بر اساس آیات ﴿مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۶۷]، ﴿ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هَاجَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا فُتِنُوا ثُمَّ جَاهَدُوا وَصَبَرُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۶۸] مسلمانان صدر اسلام تحت شکنجه مشرکان قرار داشتند. [۶۹] گفته شده آیه ﴿مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۷۰] در باره عمار و گروهی از مؤمنان است که زیر شکنجه مشرکان از دین تبری صرفاً زبانی و ظاهری جستند تا از شر آنان در امان بمانند. [۷۱] این آیه به طور کلی از مرتدان و کسانی سخن میگوید که پس از ایمان به خدا، راه کفر در پیش گرفته و از همین رو مورد خشم خدا بوده و به آنان وعده عذاب الهی داده شده است؛ ولی کسانی را که قلباً مؤمناند، ولی به بیان کلمات کفرآمیز واداشته شدهاند، از این حکم کلی استثنا کرده است. برپایه جمله ﴿إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ﴾ ارتداد بدین معنا نیست که هرکس کلمه کفرآمیزی بر زبان آورد هرچند به زور و اجبار کافران، مرتدّ است و مورد خشم الهی قرار خواهد گرفت، بلکه اگر کسی دلش با ایمان به خدا آرام گرفته باشد و زیر شکنجه کافران و از روی تقیه کلمه کفرآمیزی بر زبان آورد، مغضوب خدا نیست و عذاب نخواهد شد. [۷۲]
مفسران، مسلمانانِ شکنجه شده برای بازگشت از دین را عمار، یاسر و سمیه (پدر و مادر عمار)، صهیب، بلال و خباب دانستهاند که ۵ تن از صحابه رسول خدا(ص)بودند. یاسر و سمیه زیر شکنجه به شهادت رسیدند و عمار نیز توان تحمل شکنجه مشرکان را نداشت و برای حفظ جان خویش آنچه را آنان میخواستند بر زبان آورد. گروهی از مسلمانان پنداشتند عمار با کفرگویی ظاهریش مرتدّ شده و آن را برای پیامبر(ص)گزارش کردند؛ اما پیامبر قلب عمار را سرشار از ایمان و ایمان را آمیخته با گوشت و خون او دانست و چون عمار گریان به حضور ایشان شرفیاب شد، پیامبر(ص)دست بر چشمان وی کشید و فرمود اگر باز هم کافران تو را آزردند، همانند گذشته سخن بگو. [۷۳]
بیشتر مفسران اهلسنت، عمل عمار در اظهار کفر و تأیید آن با نزول آیه ﴿مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۷۴] و تصویب پیامبر(ص) را دلیل بر جواز تقیه زبانی برای نجات از شکنجه و با این حال، تقیه نکردن را بهتر دانستهاند. [۷۵] برخی نیز تقیه عمار را مربوط به ابتدای اسلام و هنگامی دانستهاند که هنوز اسلام قدرتی نداشت؛[۷۶] اما شیعه تقیه را مربوط به زمان خاصی ندانسته و با توجه به مورد آن، احکام متفاوتی برای آن گفته است. بر این اساس، تقیه در موردی که به هدر رفتن خون فرد یا افرادی بینجامد حرام و درباره گفتن کلمه کفر مباح و در غیر این دو صورت چنانچه ترک آن مستلزم ضرر باشد واجب و گرنه مستحب یا مباح است. [۷۷]
آیه ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذَابِ اللَّهِ وَلَئِنْ جَاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ أَوَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فِي صُدُورِ الْعَالَمِينَ﴾[۷۸] نیز از برخی مؤمنان سخن گفته که از شکنجه مشرکان به وحشت افتاده [۷۹] و دین و ایمان خود را رها میکردند.[۸۰] گفته شده آیه به ارتداد ظاهری برخی مؤمنان بر اثر شکنجه مشرکان اشاره دارد [۸۱] و در شأن نزول آن گفته شده در باره عیاش بن ابی ربیعه مخزومی است که بر اثر شکنجه خانوادهاش از اسلام برگشت و پس از آن به سوی پیامبر(ص) آمد و ایمان اظهار کرد. [۸۲] عدهای نیز درباره شماری از مسلمانان مهاجر به مدینه دانستهاند که از میانه راه به مکه بازگردانده شدند. [۸۳] در شأن نزول آیه ﴿وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِينًا﴾[۸۴] نیز گفته شده درباره شکنجه (روحی) علی(ع) به دست منافقان نازل شده است. [۸۵] آیه ﴿وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ﴾[۸۶] فتنه را بدتر از قتل معرفی کرده است. «فتنه» به عذاب و شکنجه [۸۷] تفسیر شده است.
انواع شکنجه
قرآن، گونههای متفاوتی از شکنجههای رایج میان برخی اقوام را گزارش کرده، که عبارتاند از:
تهدید به رجم
از شکنجههای روحی فرستادگان خدا به دست مخالفان در طول تاریخ، تهدید به رجم * بوده است: نوح را قوم خود او تهدید کردند: ﴿قَالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ يَا نُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ﴾[۸۸] و ابراهیم را آزر: ﴿قَالَ أَرَاغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِي يَا إِبْرَاهِيمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَاهْجُرْنِي مَلِيًّا﴾[۸۹].[۹۰] که اگر از دعوت خود دست بر ندارند سنگسار میشوند؛ نیز اهالی مدین به شعیب گفتند اگر خویشان وی نبودند، وی را سنگسار میکردند: «قالُوا یا شُعَیْبُ ما نَفْقَهُ کَثِیراً مِمَّا تَقُولُ وَ إِنَّا لَنَراکَ فِینا ضَعِیفاً وَ لَوْ لا رَهْطُکَ لَرَجَمْناکَ وَ ما أَنْتَ عَلَیْنا بِعَزِیز» (هود / ۱۱، ۹۱) و بر اساس آیه ۲۰ سوره دخان / ۴۴ هنگامی که موسی(ع)برای رهایی بنیاسرائیل نزد فرعون رفت، با پشتوانه الهی خود را از رجم آنان مصون دانست: «وَ إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ أَنْ تَرْجُمُون». «تَرجُمُون» به آزار جسمی و روحی تفسیر شده [۹۱] و آیه ۲۰ سوره کهف / ۱۸: «إِنَّهُمْ إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ یَرْجُمُوکُم» از نگرانی اصحاب کهف از سنگسار شدن در صورت کشف هویتشان خبر داده [۹۲] و فرستادگان عیسی(ع) به انطاکیه تهدید شدند اگر از دعوت خود دست بر ندارند سنگسار و دچار عذابی شدید خواهند شد: «لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّکُمْ وَ لَیَمَسَّنَّکُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلِیم». (یس / ۳۶، ۱۸) [۹۳] مفسران و واژهپژوهان برای «رجم» معانی گوناگونی مانند کشتن با سنگ، دور کردن، دور کردن با سنگ [۹۴] و زدن با سنگ به قصد کشتن را که دشوارترین گونه مرگ است [۹۵] بیان کردهاند.
سوزاندن
اصحاب اُخدود مؤمنان را در گودالهای آتشین افکنده و با آتش و سوزاندن شکنجه میکردند: «اِنَّ الَّذینَ فَتَنُوا المُؤمِنینَ و المُؤمِنـتِ ثُمَّ لَم یَتوبوا فَلَهُم عَذابُ جَهَنَّمَ و لَهُمعَذابُ الحَریق». (بروج / ۸۵، ۱۰) [۹۶] عدهای آیه را درباره مسلمانان صدر اسلام دانستهاند که با آتش شکنجه میشدند. [۹۷] برخی نیز آیه را عام و شامل شکنجه زنان و مردان مؤمن به دست اصحاب اخدود و مشرکان قریش دانستهاند. [۹۸] «فتنه» در آیه به شکنجه،[۹۹] شکنجه با آتش [۱۰۰] و سوزاندن [۱۰۱] تفسیر شده است، چنانکه در آیه ۱۱۰ سوره نحل / ۱۶ فتنه به معنای شکنجه با آتش آمده است. [۱۰۲]
به صلیب کشیدن
بستن بر چوبههای دار، پس از قطع دست و پا، گونهای شکنجه در مصر باستان بوده است. بر اساس آیه ۴۱ سوره یوسف / ۱۲، حضرت یوسف در تعبیر خواب یکی از زندانیان همبندش از به دار آویخته شدن و خوردن مرغان از سر وی خبر داد: «یا صاحِبَیِ السِّجْنِ أَمَّا أَحَدُکُما فَیَسْقِی رَبَّهُ خَمْراً وَ أَمَّا الاْخَرُ فَیُصْلَبُ فَتَأْکُلُ الطَّیْرُ مِنْ رَأْسِهِ قُضِیَ الْأَمْرُ الَّذِی فِیهِ تَسْتَفْتِیانِ»؛ نیز در عصر موسی(ع) فرعون پس از مشاهده ایمان ساحران به معجزه موسی، خشمگین شد و آنان را به قطع دست و پا و به دار آویختن: «لاَُقَطِّعَنَّ اَیدِیَکُم و اَرجُلَکُم مِن خِلـفٍ ثُمَّ لاَُصَلِّبَنَّکُم اَجمَعین» (اعراف / ۷، ۱۲۴؛ شعراء / ۲۶، ۴۹) و به آویختن از درخت خرما تهدید کرد: «... لاُصَلِّبَنَّکُم فی جُذوعِ النَّخلِ» (طه / ۲۰، ۷۱) و این شکنجهها را نشانه توانمندتر بودن خود از موسی و خدایش خواند: «لَتَعلَمُنَّ اَیُّنا اَشَدُّ عَذابًا و اَبقی». بر پایه برخی روایات، فرعون افزون بر تهدید، آنان را کنار رود نیل بر شاخههای نخل به دار آویخت. [۱۰۳]
به چهارمیخ کشیدن
گرچه برخی «ذِی الْأوْتاد» و «ذُو الْأوَتاد» در آیات «وَ فِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتاد» (فجر / ۸۹، ۱۰) و «وَ فِرْعَوْنُ ذُولْأَوْتاد» (ص / ۳۸، ۱۲) را به بازیچه (ملعبه) ای ساخته شده از میخ،[۱۰۴] تفسیر کردهاند، برخی نیز بر این باورند که فرعون میخهایی داشته که با آنها مردم را شکنجه میکرده؛ به این شیوه که دست و پای شکنجه شونده را با آنها به زمین میکوبیده و به چهارمیخ * میکشیده است. [۱۰۵] در برخی روایات نیز از شکنجهگری فرعون با به چهار میخ کشیدن افراد سخن گفته شده است. [۱۰۶] به گفته برخی، خواسته همسر فرعون (آسیه) از خدا در دعایش، نجاتش از شکنجههای فرعون و فرعونیان بود: «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمین». (تحریم / ۶۶، ۱۱) به گفته مفسران، هنگامی که فرعون از ایمان همسرش به خدای موسی(ع)با خبر شد، با اصرار تلاش کرد تا او از دین موسی(ع) دست بردارد؛ اما آسیه استقامت ورزید و تسلیم خواسته فرعون نشد، از این رو فرعون دستور داد دستها و پاهای وی را با میخ بسته، زیر آفتاب سوزان قرار دهند و سنگ بزرگی بر سینه او نهند. [۱۰۷] قرآن افزون بر موارد یادشده، از شکنجههایی دیگر یاد میکند: بر اساس آیه ۲۵ سوره یوسف / ۱۲، شکنجه زیردستان در مصر باستان رواج داشته است و از اینرو زلیخا پس از آنکه گناه خود را به گردن یوسف انداخت، مجازات خائن را زندان یا شکنجه سخت دانست: «قالَتْ ما جَزاءُ مَنْ أَرادَ بِأَهْلِکَ سُوءاً إِلاَّ أَنْ یُسْجَنَ أَوْ عَذابٌ أَلِیمٌ»؛ نیز فرعون شکنجههایی دیگر مانند تهدید بنیاسرائیل به کشتن فرزندان و زنده نگهداشتن زنان [۱۰۸] را اِعمال میکرده است: «قالَ سَنُقَتِّلُ أَبْناءَهُمْ وَ نَسْتَحْیِی نِساءَهُمْ وَ إِنَّا فَوْقَهُمْ قاهِرُونَ». (اعراف / ۷، ۱۲۷؛ نیز بقره / ۲، ۴۹؛ ابراهیم / ۱۴، ۶؛ قصص / ۲۸، ۴) بنیاسرائیل همواره زیر شکنجه فرعونیان بودند و در پادشاهی فرعون و قبطیان در کارهایی دشوار چون کندنِ کوهها و ساخت و سازهای بسیار به بیگاری گرفته میشدند. [۱۰۹] برخی مفسران، جایگاه بنیاسرائیل را در حکومت قبطیان، مانند جایگاه اهل جزیه دانستهاند [۱۱۰] که با تعبیر خواب فرعون مبنی بر اینکه فرزندی از بنیاسرائیل تومار حکومت وی را درهم خواهد پیچید [۱۱۱] وضع آنان بدتر شد و فرعون بر آن شد تا نوزادان پسر را بکشد [۱۱۲] و زنان و دختران [۱۱۳] را برای کنیزی و انجام دادن کارهای دشوار زنده نگه دارد. بر اساس برخی تفاسیر، شکنجه با بهکارگیری زنان در کارهای زشت و منکر باعث خواری و زبونی و از کشته شدن دردناکتر است. [۱۱۴] موسی و هارون(ع) در دربار فرعون، از وی خواستند تا بنیاسرائیل را به آنها بسپارد و از شکنجه آنها دست بردارد: «اِنّا رَسولا رَبِّکَ فَاَرسِل مَعَنا بَنی اِسرءیلَ و لاتُعَذِّبهُم». (طه / ۲۰، ۴۷)
پاداش صبر بر شکنجه
قرآن کریم انبیای پیشین را که بر آزار و اذیت قومشان صبر کردهاند ستوده و پاداش صبر آنان را نصرت الهی دانسته است: «وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلی ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّی أَتاهُمْ نَصْرُنا». (انعام / ۶، ۳۴) برخی بر این باورند که خدا با نزول این آیه، ضمن دلداری دادن به پیامبر اکرم(ص) وی را به الگوگیری از دیگر پیامبران، در صبر بر شکنجه و آزار مخالفان، ترغیب کرده تا همانند آنان از نصرت الهی برخوردار گردد؛خطای یادکرد: برچسب تمامکنندهٔ </ref>
برای برچسب <ref>
پیدا نشد گناهی کبیره و حرام است. برخی آزار مؤمنان را موجب خشم خداوند شمردهاند،[۱۱۵] چنانکه در روایات نیز حرمت مؤمن نزد خدا برتر از حرمت خانه خدا دانسته شده است. [۱۱۶] برخی، به طور کلی، آزار و شکنجه دیگران را بنابر روایات متواتر حرام و ناروا دانسته و همه انواع شکنجه را مشمول این ممنوعیت میدانند؛[۱۱۷] همچنین آزار خدا و رسول او(ص) موجب لعن در دنیا و آخرت شمرده شده است: «إِنَّ الَّذِینَ یُو ٔ ذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِینا». (احزاب / ۳۳، ۵۷) بیشتر مفسران، مراد از آزار خدا و رسولش(ص) را شرک و کفر انسانها دانستهاند؛[۱۱۸] اما برخی آزار خدا را همان آزار اولیای خدا (با شکنجههای روحی) دانستهاند. [۱۱۹] شکنجه از دیدگاه فقیهان شیعه [۱۲۰] و سنی [۱۲۱] حرام و اعتراف کسی که با فشار شکنجه به جرم خود اقرار کند نامعتبر و بیاثر در اثبات جرم است. [۱۲۲]
.[۱۲۳].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ لغتنامه، ج۹، ص۱۲۷۰۸ - ۱۲۷۰۹؛ فرهنگ فارسی، ج۳، ص۱۶۹۶، «شکنجه».
- ↑ نک: فرهنگ بزرگ سخن، ج۵، ص۴۵۴.
- ↑ الصحاح، ج۱، ص۱۷۸، «عذب».
- ↑ لغتنامه، ج۹، ص۱۲۷۰۹.
- ↑ فرهنگ دانشگاهی، «شکنجه».
- ↑ معجم مقاییس اللغه، ج۴، ص۲۶۰؛ التعاریف، ص۵۰۸، «عذب»؛ معجم المصطلحات، ج۱، ص۴۷۰.
- ↑ العین، ج۸، ص۲۰۶؛ لسان العرب، ج۱۴، ص۲۷، «أذی».
- ↑ فرهنگ فارسی، ج۴، ص۴۷۹۹، «نکال».
- ↑ معجم مقاییس اللغه، ج۴، ص۲۶۰، «عذب»؛ التعاریف، ص۵۰۸.
- ↑ معجم الفروق اللغویه، ص۳۵۴؛ التعاریف، ص۵۰۸.
- ↑ المعجم القانونی، ص۶۹۸.
- ↑ اساسنامه دیوان کیفری بینالمللی و سند نهایی کنفرانس دیپلماتیک رم، ماده ۱۷.
- ↑ فرهنگ فقه، ج۴، ص۷۱۱ - ۷۱۲؛ مبسوط در ترمینولوژی حقوق، ج۳، ص۲۳۰۱.
- ↑ برای نمونه نک: ولایت فقیه در حکومت اسلام، ج۴، ص۲۲۴ - ۲۲۵.
- ↑ برای نمونه نک: الفقه «موسوعة استدلالیة فی الفقه الاسلامی»، ج۴۷، ص۱۹۷؛ نک: ولایت فقیه در حکومت اسلام، ج۴، ص۲۲۵ - ۲۲۶.
- ↑ مبانی فقهی حکومت اسلامی، «ترجمه و تقریر صلواتی»، ج ۳، ص۵۷۳.
- ↑ نک: تاریخ شکنجه، تاریخ کشتار و آزار در ایران.
- ↑ الکامل، ج۲، ص۲۲۱؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۶؛ الاسیر فی الاسلام، ص۲۲۳.
- ↑ مطالعه تطبیقی اصل ممنوعیت شکنجه در سه نظام حقوقی اسلام، ایران، بین الملل بشر، ص۱۰۴ز۵۷.
- ↑ «بیگمان گناهکاران در عذاب دوزخ جاودانند» سوره زخرف، آیه ۷۴.
- ↑ «و آنان که به پروردگار خویش کفر ورزیدند عذاب دوزخ دارند و این پایانه، بد است» سوره ملک، آیه ۶.
- ↑ «و (یاد کنید) آنگاه را که شما را از فرعونیان رهانیدیم که به شما عذابی سخت میچشاندند، پسرانتان را سر میبریدند و زنانتان را زنده میگذاردند و در آن از سوی پروردگارتان برای شما آزمونی سترگ بود» سوره بقره، آیه ۴۹.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که شما را از فرعونیان نجات بخشیدیم که عذابی تلخ را به شما میچشاندند؛ پسرانتان را میکشتند و زنانتان را زنده باز مینهادند و در این، برای شما از سوی پروردگارتان آزمونی سترگ بود» سوره اعراف، آیه ۱۴۱.
- ↑ «خداوند بر دلها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بیناییهای آنها پردهای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.
- ↑ «به دل بیمارییی دارند و خداوند بر بیماریشان افزود ؛ و برای دروغی که میگفتند عذابی دردناک خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۱۰.
- ↑ «ای مؤمنان! (به پیامبر) نگویید با ما مدارا کن ، بگویید: در کار ما بنگر، و سخن نیوش باشید و کافران عذابی دردناک خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۱۰۴.
- ↑ «و ستمکارتر از کسی که نمیگذارد نام خداوند در مسجدهای او برده شود و در ویرانی آنها میکوشد کیست؟ آنان را جز این سزاوار نیست که هراسان در آن پا نهند، آنها در دنیا، خواری و در جهان واپسین عذابی سترگ دارند» سوره بقره، آیه ۱۱۴.
- ↑ «و از ایشان کسانی هستند که میگویند: پروردگارا! در این جهان به ما نکویی بخش و در جهان واپسین هم نکویی ده و ما را از عذاب آتش نگاه دار» سوره بقره، آیه ۲۰۱.
- ↑ «ولی کافران را در این جهان و در جهان واپسین عذابی سخت خواهم کرد و آنان را یاوری نیست» سوره آل عمران، آیه ۵۶.
- ↑ «بگو: او تواناست که عذابی آسمانی یا زمینی بر شما برانگیزد یا شما را گروه گروه به جان هم اندازد و رنج برخی از شما را به برخی دیگر بچشاند؛ بنگر چگونه آیات را گونه گون میآوریم باشد که آنان دریابند» سوره انعام، آیه ۶۵.
- ↑ «به خداوند سوگند میخورند که (سخنی) نگفتهاند در حالی که بیگمان کلمه کفر (آمیز) را بر زبان آوردهاند و پس از اسلام خویش کفر ورزیدهاند و به چیزی دل نهادند که بدان دست نیافتهاند و کینهجویی نکردهاند مگر بدان روی که خداوند و پیامبرش با بخشش خویش آنان را توانگر کردهاند؛ پس اگر توبه کنند برای آنان بهتر است و اگر رو بگردانند خداوند آنان را در این جهان و جهان واپسین به عذابی دردناک دچار خواهد کرد و در (این سر) زمین یار و یاوری نخواهند داشت» سوره توبه، آیه ۷۴.
- ↑ «و هر یک از شما که یارایی مالی نداشته باشد تا زنان آزاد مؤمن را به همسری گیرد، در میان کنیزان، از دختران جوان مؤمن، همسر گزیند و خداوند به ایمانتان داناتر است؛ همه چون یکدیگرید پس با اجازه کسان آنها با آنان ازدواج کنید و کابینهایشان را در حالی که پاکدامنند و نه پلیدکار و گزیننده دوستهای پنهان، به گونه شایسته به (کسان) آنها بپردازید. آنگاه چون شوی کنند، اگر به کاری زشت دست یازیدند بر آنان نیمی از کیفر زنان آزاد خواهد بود. این (ازدواج با کنیزکان) برای کسی است که از (آلایش) گناه بهراسد و شکیبایی ورزیدن، برای شما بهتر است و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۵.
- ↑ «به هر یک از زن و مرد زناکار صد تازیانه بزنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید نباید در دین خداوند بخشایشی بر آن دو به شما دست دهد و هنگام عذابشان باید دستهای از مؤمنان گواه باشند» سوره نور، آیه ۲.
- ↑ «و (یاد کنید) آنگاه را که شما را از فرعونیان رهانیدیم که به شما عذابی سخت میچشاندند، پسرانتان را سر میبریدند و زنانتان را زنده میگذاردند و در آن از سوی پروردگارتان برای شما آزمونی سترگ بود» سوره بقره، آیه ۴۹.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که شما را از فرعونیان نجات بخشیدیم که عذابی تلخ را به شما میچشاندند؛ پسرانتان را میکشتند و زنانتان را زنده باز مینهادند و در این، برای شما از سوی پروردگارتان آزمونی سترگ بود» سوره اعراف، آیه ۱۴۱.
- ↑ «تا به سرزمین غروب خورشید رسید، آن را چنان یافت که در چشمهای پرلوش و لای غروب میکند و در نزدیکی آن گروهی را یافت؛ گفتیم: ای ذو القرنین! (خود دانی) یا آنان را عذاب میکنی و یا درباره آنان (راه) نیکی را در پیش میگیری» سوره کهف، آیه ۸۶.
- ↑ «آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن -که همانند یکدیگرید- تباه نمیگردانم بنابراین بیگمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند چشم میپوشم و آنان را به بوستانهایی در خواهم آورد که از بن آنها جویباران روان است، به پاداشی از نزد خداوند؛ و پاداش نیک (تنها) نزد خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.
- ↑ «و از میان شما آن دو تن (زن و مرد) را که آن (زنا) را انجام میدهند بیازارید و اگر توبه کنند و به راه آیند از ایشان دست باز دارید که بیگمان خداوند توبهپذیری بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۱۶.
- ↑ «و به یقین پیش از تو (نیز) پیامبرانی دروغگو شمرده شدند پس، هر چه دروغگو شمرده شدند و آزار دیدند شکیبایی ورزیدند تا آنکه یاری ما به ایشان رسید؛ و برای کلمات خداوند هیچ دگرگونکنندهای نیست و بیگمان (برخی) از خبر (های) پیامبران به تو رسیده است» سوره انعام، آیه ۳۴.
- ↑ «گفتند: ما پیش از آنکه تو نزد ما بیایی و پس از آنکه آمدی آزار دیدهایم، (موسی) گفت: امید است پروردگارتان دشمنتان را نابود گرداند و شما را در زمین جانشین سازد آنگاه در نگرد که چگونه رفتار میکنید» سوره اعراف، آیه ۱۲۹.
- ↑ جامع البیان، ج۴، ص۱۴۴.
- ↑ «اما هیچ کس (سخن) موسی را باور نکرد جز فرزندانی از قوم وی، (آن هم) با ترس آنکه فرعون و سرکردگانشان آنان را به بلا افکنند و بیگمان فرعون در (سر) زمین (مصر) بلند پروازی کرد و او به راستی از گزافکاران بود» سوره یونس، آیه ۸۳.
- ↑ «به یقین آنان که مردان و زنان مؤمن را آزار دادند سپس توبه نکردند، عذاب دوزخ و عذاب آتش سوزان دارند» سوره بروج، آیه ۱۰.
- ↑ مجمع البیان، ج۵، ص۱۹۲؛ تفسیر بیضاوی، ج۳، ص۱۲۱؛ نک: التحریر و التنویر، ج۱۱، ص۱۵۷.
- ↑ «به یقین آنان که مردان و زنان مؤمن را آزار دادند سپس توبه نکردند، عذاب دوزخ و عذاب آتش سوزان دارند» سوره بروج، آیه ۱۰.
- ↑ «سوگند میخورم که دستها و پاهایتان را چپ و راست خواهم برید سپس همگی شما را به دار خواهم آویخت» سوره اعراف، آیه ۱۲۴.
- ↑ «ای دو یار زندان! اما (تعبیر خواب) یکی از شما (این است که) به سرور خود باده مینوشاند؛ و اما دیگری به دار آویخته میشود و پرندگان از سرش خواهند خورد؛ کاری که از من درباره آن نظر میخواستید قطعی شده است» سوره یوسف، آیه ۴۱.
- ↑ «پیش از ایشان قوم نوح و عاد و فرعون دارنده میخها هم، (پیامبران را) دروغگو انگاشتند» سوره ص، آیه ۱۲.
- ↑ «و با فرعون، دارنده آن میخها» سوره فجر، آیه ۱۰.
- ↑ «فرعون گفت: آیا پیش از آنکه من به شما اجازه دهم به او ایمان آوردهاید؟ بیگمان این نیرنگی است که در این شهر به کار بردهاید تا مردم آن را از آن بیرون برانید، به زودی خواهید دانست» سوره اعراف، آیه ۱۲۳.
- ↑ «سوگند میخورم که دستها و پاهایتان را چپ و راست خواهم برید سپس همگی شما را به دار خواهم آویخت» سوره اعراف، آیه ۱۲۴.
- ↑ «گفتند: ای شعیب! ما بسیاری از آنچه را که میگویی درنمییابیم و تو را در میان خویش ناتوان میبینیم و اگر (پاس) تبارت نبود تو را سنگسار میکردیم و تو در نظر ما توانمند نیستی» سوره هود، آیه ۹۱.
- ↑ «گفت: ای ابراهیم! آیا تو از خدایان من روی میگردانی؟ اگر دست نکشی تو را با سنگ خواهم راند و از من چند گاهی دور شو» سوره مریم، آیه ۴۶.
- ↑ «گفتند: ما به شما فال بد میزنیم، اگر دست نکشید، سنگسارتان خواهیم کرد و از ما به شما عذابی دردناک خواهد رسید» سوره یس، آیه ۱۸.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۵، ص۲۲۹؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۳۹.
- ↑ «و بدینگونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطانهای آدمی و پری قرار دادیم که برخی به برخی دیگر یکدیگر، به فریب سخنان آراسته الهام میکنند و اگر پروردگار تو میخواست آن (کار) را نمیکردند پس آنان را با دروغی که میبافند واگذار» سوره انعام، آیه ۱۱۲.
- ↑ «و هیچ فرستادهای نزد آنان نمیآمد مگر آنکه او را ریشخند میکردند» سوره زخرف، آیه ۷.
- ↑ «سرکردگان کافر از قوم وی گفتند: بیگمان ما تو را در نابخردی میبینیم و ما تو را از دروغگویان میدانیم» سوره اعراف، آیه ۶۶.
- ↑ «(فرعون) گفت: بیگمان پیامبری که نزد شما فرستادهاند دیوانه است» سوره شعراء، آیه ۲۷.
- ↑ «و میگفتند: آیا ما برای یک شاعر دیوانه دست از خدایان خویش بکشیم؟» سوره صافات، آیه ۳۶.
- ↑ نک: کشف الاسرار، ج۸، ص۸۷.
- ↑ «گفتند: اگر میخواهید کاری کنید ، او را بسوزانید و خدایان خود را یاری کنید» سوره انبیاء، آیه ۶۸.
- ↑ «اما پاسخ قوم او جز این نبود که گفتند: او را بکشید یا بسوزانید! و خداوند او را از آتش رهانید؛ بیگمان در این، نشانههایی است برای گروهی که ایمان دارند» سوره عنکبوت، آیه ۲۴.
- ↑ «که آنان اگر بر شما دست یابند، سنگسارتان میکنند، یا به آیین خویش برمیگردانند و در آن صورت، هرگز، هیچگاه رستگار نخواهید شد» سوره کهف، آیه ۲۰.
- ↑ «آن هنگام که دو تن را نزد آنها فرستادیم و آنان را دروغگو شمردند و ما با سوّمی، (آن دو را) پشتیبانی کردیم، آنگاه گفتند که ما نزد شما فرستاده شدهایم. گفتند: شما جز بشری مانند ما نیستید و (خداوند) بخشنده، چیزی فرو نفرستاده است و شما جز دروغ نمیگویید. گفتند: پروردگارمان میداند که ما نزد شما فرستاده شدهایم؛و چیزی جز پیامرسانی روشن، بر عهده ما نیست. گفتند: ما به شما فال بد میزنیم، اگر دست نکشید، سنگسارتان خواهیم کرد و از ما به شما عذابی دردناک خواهد رسید» سوره یس، آیه ۱۴-۱۸.
- ↑ مجمعالبیان، ج۸، ص۶۵۴؛ روحالبیان، ج۷، ص۳۷۷ - ۳۷۸.
- ↑ «بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شدهاند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.
- ↑ «سپس پروردگارت برای آنان که پس از آزار دیدن هجرت گزیدند آنگاه جهاد کردند و شکیبایی ورزیدند، بیگمان پس از آن آمرزندهای بخشاینده است» سوره نحل، آیه ۱۱۰.
- ↑ تفسیر سمرقندی، ج۲، ص۲۹۴؛ الصافی، ج۳، ص۱۵۸؛ المیزان، ج۱۲، ص۳۵۵.
- ↑ «بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شدهاند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.
- ↑ جامع البیان، ج۱۴، ص۱۲۲؛ تفسیر سمرقندی، ج۲، ص۲۹۳؛ مجمع البیان، ج۶، ص۵۹۷ - ۵۹۸.
- ↑ مجمع البیان، ج۶، ص۵۹۸؛ التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۱۲۰ - ۱۲۱؛ زاد المسیر، ج۲، ص۵۸۷.
- ↑ نک: جامع البیان، ج۱۴، ص۱۲۲؛ مجمع البیان، ج۶، ص۵۹۷؛ تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۱۸۰.
- ↑ «بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شدهاند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.
- ↑ احکام القرآن، ج۲، ص۲۹۰؛ تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۶۰۹.
- ↑ نک: تفسیر ابن ابی حاتم، ج۱۱، ص۲۰۴؛ نک: تفسیر قرطبی، ج۴، ص۵۷.
- ↑ کنز العرفان، ج۱، ص۳۹۴؛ نیز نک: السرائر، ج۲، ص۲۰۳.
- ↑ «و برخی از مردم کسانی هستند که میگویند: به خداوند ایمان آوردهایم آنگاه چون در راه خداوند، آزاری ببینند گزند مردم را همچون عذاب خداوند میانگارند و اگر از سوی پروردگارت امدادی برسد میگویند: بیگمان ما با شما بودهایم؛ آیا خداوند به آنچه جهانیان در دل دارند داناتر نیست؟» سوره عنکبوت، آیه ۱۰.
- ↑ مجمع البیان، ج۸، ص۴۲۹ - ۴۳۱؛ بحار الانوار، ج۶۴، ص۴۲.
- ↑ مجمع البیان، ج۸، ص۴۳۱؛ کشف الاسرار، ج۷، ص۳۷۰.
- ↑ التبیان، ج۸، ص۱۹۰.
- ↑ تفسیر مقاتل، ج۳، ص۳۷۵؛ مجمع البیان، ج۸، ص۴۲۹.
- ↑ جامع البیان، ج۲۰، ص۸۶؛ مجمع البیان، ج۸، ص۴۳۰؛ بحار الانوار، ج۱۹، ص۳۰.
- ↑ «و آنان که مردان و زنان مؤمن را بیآنکه کاری (ناپسند) کرده باشند آزار میکنند بیگمان بار بهتان و گناهی آشکار را بر دوش دارند» سوره احزاب، آیه ۵۸.
- ↑ مناقب علی بن ابی طالب، ص۳۱۰؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۱۴۱؛ زاد المسیر، ج۳، ص۴۸۳.
- ↑ «و هر جا بر آنان دست یافتید، بکشیدشان و از همانجا که بیرونتان راندند بیرونشان برانید و (بدانید که) آشوب (شرک) از کشتار بدتر است و نزد مسجد الحرام با آنان به کارزار نیاغازید مگر در آنجا با شما به جنگ برخیزند در آن صورت اگر به کارزار با شما دست یازیدند شما هم آنان را بکشید که سزای کافران همین است» سوره بقره، آیه ۱۹۱.
- ↑ الکشاف، ج۱، ص۲۳۶؛ التبیان، ج۵، ص۴۲۰.
- ↑ «گفتند: ای نوح! اگر (از این سخنان) دست برنداری سنگسار خواهی شد» سوره شعراء، آیه ۱۱۶.
- ↑ «گفت: ای ابراهیم! آیا تو از خدایان من روی میگردانی؟ اگر دست نکشی تو را با سنگ خواهم راند و از من چند گاهی دور شو» سوره مریم، آیه ۴۶.
- ↑ مجمع البیان، ج۶، ص۷۹۸؛ روض الجنان، ج۱۳، ص۹۰؛ فتح القدیر، ج۳، ص۳۹۷.
- ↑ جامع البیان، ج۲۵، ص۷۲؛ الصافی، ج۴، ص۴۰۶؛ المیزان، ج۱۸، ص۱۳۹.
- ↑ جامع البیان، ج۱۵، ص۱۴۹؛ تفسیر ثعلبی، ج۶، ص۱۶۲.
- ↑ جامع البیان، ج۲۲، ص۱۰۱ - ۱۰۲؛ تفسیر سمرقندی، ج ۳، ص۱۱۹ - ۱۲۰؛ مجمع البیان، ج۸، ص۶۵۴.
- ↑ التبیان، ج۷، ص۱۳۰؛ زاد المسیر، ج۳، ص۱۳۴.
- ↑ تفسیر ثعلبی، ج۶، ص۱۶۲؛ الکشاف، ج۲، ص۷۱۱؛ المیزان، ج۱۴، ص۵۹؛ ج۱۳، ص۲۶۱.
- ↑ مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۰۹؛ زاد المسیر، ج۴، ص۴۲۵.
- ↑ الکشاف، ج۴، ص۷۲۹ - ۷۳۰؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۰۹.
- ↑ المیزان، ج۲۰، ص۲۵۲.
- ↑ التبیان، ج۳، ص۵۲۴؛ عمدة القاری، ج۵، ص۲۳۸؛ بحار الانوار، ج۵، ص۱۷۵؛ ج۹۰، ص۱۸.
- ↑ الکشاف، ج۴، ص۷۳۲؛ جوامع الجامع، ج۳، ص۷۶۱.
- ↑ غریب الحدیث، ج۳، ص۹۳۵ - ۹۳۶؛ التبیان، ج۱۰، ص۳۱۸؛ عمدة القاری، ج۱، ص۱۶۳.
- ↑ زاد المسیر، ج۲، ص۵۸۸.
- ↑ تفسیر ثعلبی، ج۴، ص۲۶۹؛ مجمع البیان، ج۴، ص۷۱۴؛ بحار الانوار، ج۱۳، ص۸۰.
- ↑ جامع البیان، ج۲۳، ص۸۳؛ ج۳۰، ص۲۲۴ - ۲۲۵؛ التبیان ج۸، ص۵۴۷؛ ج۱۰، ص۳۴۳.
- ↑ التبیان، ج۱۰، ص۳۴۳؛ الکشاف، ج۴، ص۷۴۸؛ تفسیر شبر، ص۴۲۸، ۵۵۷.
- ↑ علل الشرایع، ج۱، ص۷۰؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۲۴۵؛ بحار الانوار، ج۱۳، ص۱۳۶.
- ↑ روحالبیان، ج۱۰، ص۷۰؛ المیزان، ج۱۹، ص۳۴۷؛ نمونه، ج۲۴، ص۳۰۲ - ۳۰۳.
- ↑ التبیان، ج۴، ص۵۱۳؛ مجمع البیان، ج۴، ص۷۱۶.
- ↑ مجمع البیان، ج۷، ص۲۲؛ تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۲۰۳.
- ↑ مجمع البیان، ج۴، ص۷۳۸؛ تفسیر قرطبی، ج۱، ص۳۸۴.
- ↑ جامع البیان، ج۱، ص۲۱۵؛ الکشاف، ج۳، ص۳۹۲؛ مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۵.
- ↑ جامع البیان، ج۱، ص۲۱۵.
- ↑ التبیان، ج۱، ص۲۲۴؛ مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۵.
- ↑ نک: البحر المحیط، ج۱، ص۳۱۴.
- ↑ تفسیر اثنی عشری، ج۱۰، ص۴۸۷.
- ↑ مجمع الزوائد، ج۱، ص۸۱؛ مستدرک الوسائل، ج۹، ص۴۷؛ جامع احادیث الشیعه، ج۱۶، ص۱۴۹ - ۱۶۹.
- ↑ مصباح الفقاهه، ج۱، ص۵۱۴.
- ↑ جامع البیان، ج۲۲، ص۳۲؛ الکشاف، ج۳، ص۵۵۹؛ تفسیر شبر، ص۴۰۴.
- ↑ روض الجنان، ج۱۶، ص۱۹.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۲، ص۷۴؛ کتاب الشهادات، ص۱۱۰؛ فقه الصادق، ج۱۸، ص۴۴۴ - ۴۴۶.
- ↑ بدائع الصنائع، ج ۷، ص۱۷۵ - ۱۹۱؛ نک: المغنی، ج ۵، ص۲۷۲ - ۲۷۳؛ ج ۱۰، ص۱۷۲؛ المجموع، ج ۲۰، ص۲۹۰.
- ↑ مهذب الاحکام، ج۲۸، ص۹۳.
- ↑ یوسفزاده، حسین علی، مقاله «شکنجه»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.