تفسیر عصر حضور امامان معصوم
مقدمه
منظور از امامان معصوم، دوازده نفری میباشند که به دلیل نصوص فراوانی که در کتابهای شیعه و سنی نقل شده، پیامبر اکرم(ص) به فرمان خدا آنان را جانشینان خویش و رهبران امت معرفی کرده است[۱] و آنان به همۀ معانی و معارف قرآن و احکام دین آگاه و از هر گناه و خطایی مصون میباشند[۲] و خدا در قرآن کریم به اطاعت از آنان همانند اطاعت از رسول خدا(ص) فرمان داده[۳] و مردم را به پرسش و یادگیری معارف و احکام دین از آنان، وادار کرده است[۴].
دوران امامت آنان از رحلت پیامبر(ص) آغاز و تا قیامت ادامه دارد و همواره یکی از آنان بهعنوان حجت و امام برگزیده خدا وجود داشته و هیچگاه زمین از وجود آنان خالی نمانده و نمیماند[۵]. از این دوازده نفر که اولین آنان حضرت علی بن ابی طالب(ع) و آخرین آنها حضرت مهدی(ع) است، یازده نفر آنان در بین امت حضور داشتند، مردم از محل زندگی آنان باخبر بودند، به محضر آنان شرفیاب میشدند، از علوم آنان استفاده و از انوار معنوی آنها کسب فیض میکردند و در حل مشکلات علمی و غیرعلمی خود از آنان یاری میجستند، ولی دوازدهمین آنان براساس حکمت الهی تا روزی که خدا بخواهد، از دیدهها پنهان است و مردم محل زندگی او را نمیدانند. در آغاز امامت وی تا سال ۳۲۹ ه.ق، برخی افراد بهعنوان نایب خاص آن حضرت تعیین شده و مردم به واسطۀ آنان افراد در حل مشکلات علمی و غیرعلمی خویش از آن حضرت کمک میگرفتند که از آن دوران با عنوان «غیبت صغرا» یاد میشود، ولی از سال ۳۲۹ ه.ق غیبت کبرای آن حضرت آغاز گردید و از آن پس، نایب خاصی برای آن حضرت تعیین نشد و جز از طریق غیرعادی و ناشناخته تشرّف به حضور آن بزرگوار امکان ندارد؛ البته ممکن است آن حضرت به صورت غیر رسمی و نامعلوم در بین امت بیایند و احیاناً دخل و تصرفهایی نیز در امور مسلمانان و مؤمنان داشته باشند. بههرحال، منظور از عصر حضور امامان معصوم عصر امامت آن یازده امام است که از رحلت رسول خدا آغاز میشود و با رحلت امام حسن عسکری(ع) در سال ۲۶۰ ه.ق پایان میپذیرد و مدت آن حدود ۲۵۰ سال است.
بررسی منابع کتابشناسی و رجالشناسی و کتابهای تفسیری و روایی نشان میدهد در آن ۲۵۰ سال عصر حضور امامان معصوم نیز تفسیر قرآن وجود و استمرار داشته و همواره افرادی آگاه به معانی قرآن و توانا بر تفسیر آن حضور داشتهاند که مفاهیم و معانی آیات را به افراد مستعد و علاقهمند آموخته و پرسشهای تفسیری را پاسخ میدادهاند و برخی تفسیرهای آیات را مینوشته و کتابهای تفسیری تألیف میکردهاند و هیچگاه تفسیر متوقف نشده است. سبب وجود و استمرار تفسیر در آن عصر این بوده است که مسلمانان آن عصر نیز مانند مسلمانان زمانهای دیگر، قرآن کریم را تنها کتاب آسمانی مصون از تحریف میدانسته و خود را چه در معارف و چه در احکام به هدایت آن نیازمند میدیدهاند و از اینرو، در فهم معنا و مفاد آن اهتمام کامل داشتهاند. از ابن مسعود روایت کردهاند که هرگاه شخصی از ما ده آیه از آیات قرآن را میآموخت، از آنها نمیگذشت تا اینکه معانی آنها را نیز بداند و به آنها عمل کند[۶]، بهخصوص که پیامبر اکرم(ص) نیز به روی آوردن به قرآن و هدایت یافتن از آن فرمان داده[۷] و بارها تمسک به آن را توصیه فرموده بودند[۸] و امیر مؤمنان علی(ع) نیز بر فهم قرآن و نورانی شدن به نور آن تأکید داشتهاند[۹]. از سوی دیگر، هرچند بخشی از معانی قرآن به تفسیر نیاز ندارد و با قرائت یا شنیدن آیات معنای آنها نیز فهمیده میشود، تردیدی نیست که در فهم بخش بزرگی از معانی قرآن به تفسیر نیاز است و در آن عصر مانند عصرهای دیگر و حتی در اوایل آن عصر نیز بیشتر افراد برای فهم بخش عظیمی از معانی و معارف و احکام قرآن به تفسیر نیازمند بودند؛ زیرا هرچند نیاز به تفسیری که پراثر فاصلۀ زمانی طولانی با نزول قرآن پدید آمده، برای مردم آن عصر وجود نداشت و در اوایل آن عصر صحابهای بودند که شاهد نزول آیات بوده و با فضای نزول آیات آشنایی داشتند و تفسیر برخی آیات را از رسول خدا(ص) شنیده بودند، ولی؛
- علت نیازمندی به تفسیر منحصر به فاصلۀ زمانی طولانی با نزول قرآن نمیباشد، بلکه علتهای دیگر نیازمندی به تفسیر مانند ضعف دانش بشر، ویژگیهای قرآن کریم از قبیل بیان معارف بسیار زیاد به وسیله الفاظ محدود، بیان حقایق ماورای این جهان در قالب الفاظ متداول، بیان مطالب در قالب استعارات، کنایات و تشبیهات ظریف، دربر داشتن معارف باطنی و غیر آن برای مردم آن عصر نیز وجود داشته است[۱۰].
- بدیهی است همه مردم آن عصر حتی همۀ افرادی که در اوایل آن عصر میزیستند، در عصر نزول قرآن نبودند تا خود شاهد نزول آیات و با فضای نزول آشنا باشند و نیز همۀ آنان رسول خدا(ص) را درک نکرده بودند تا تفسیر آیات را از آن حضرت فراگرفته باشند و نیازمند تفسیر نباشند.
- همۀ کسانی که در عصر نزول قرآن میزیستند و رسول خدا(ص) را درک کرده بودند نیز تفسیر همۀ آیات را از رسول خدا(ص) تلقی نکردند، بلکه قشر بزرگی از صحابه که در عصر نزول قرآن میزیستند و رسول خدا(ص) را درک کرده بودند نیز به تفسیر نیاز داشتهاند. شاهد آن، روایاتی است که نشان میدهد حتی بعضی صحابۀ معروف معنای مفرداتی از قرآن را نمیدانسته و نیازمند تبیین بودند. روایت کردهاند که معنای «کلاله» را از ابو بکر پرسیدند، گفت: البته من به زودی با رأی خود دربارۀ آن سخن میگویم. اگر درست بود، از خدای یکتا و بیشریک و اگر خطا بود، از من و شیطان است و خدا از آن منزه میباشد. آن را وارثان میت جز پدر و فرزند میدانم[۱۱].
و نیز گفتهاند: معنای «ابّا» را از ابو بکر پرسیدند، گفت: «کدام آسمان بر من سایه میافکند و کدام زمین مرا دربر میگیرد، اگر در معنای کتاب خدا چیزی را که نمیدانم، بگویم»[۱۲]. وی با این سخن آگاه نبودن خود را بهمعنای این کلمه قرآن بیان کرده است. از روایات استفاده میشود عمر نیز معنای «ابّا» را نمیدانسته است؛ زیرا روایت کردهاند عمر بر روی منبر آیات ﴿فَأَنْبَتْنَا فِيهَا حَبًّا * وَعِنَبًا وَقَضْبًا *... وَفَاكِهَةً وَأَبًّا﴾[۱۳] را قرائت کرد. گفت همۀ اینها را میدانیم اما «ابّ» چیست؟ نمیدانم سپس عصایش را که در دستش بود، بلند کرد و گفت: به خدا سوگند این تکلّف است! چه اشکالی دارد که ندانی «ابّ«چیست؟ آنچه را از قرآن که هدایتش برای شما بیان شده است، پیروی کنید و آنچه را که نمیدانید، به پروردگارش واگذارید[۱۴].
همچنین روایت کردهاند: عمر بر روی منبر خطاب به حاضران در مجلس گفت: دربارۀ آیه ﴿أَوْ يَأْخُذَهُمْ عَلَى تَخَوُّفٍ...﴾[۱۵] و کلمه ﴿تَخَوُّفٍ﴾ چه میگویید؟ همه سکوت کردند.
پیرمردی از قبیله «هذیل» برخاست و گفت: این، لغت ما است، ﴿تَخَوُّفٍ﴾ بهمعنای تنقّص کاهش تدریجی است[۱۶].
از ابن عباس نقل شده که گفت: نمیدانستم معنای ﴿فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ﴾[۱۷] چیست، تا اینکه دو عرب که دربارۀ چاهی نزاع داشتند، به نزد من آمدند. یکی از آن دو گفت: "انا فطرتها" و منظورش این بود که من حفر آن را آغاز کردهام[۱۸]. همچنین از وی نقل شده که گفت: به خدا سوگندا نمیدانم معنای ﴿وَحَنَانًا﴾[۱۹] چیست؟[۲۰] و نیز نقل شده که گفت: نمیدانم معنای ﴿غِسْلِينٍ﴾[۲۱] چیست؟ گمان میکنم که آن «زقّوم» است[۲۲].
بنابراین، با توجه به اهمیت و ضرورت فهم معارف و احکام قرآن برای مسلمانان و اهتمام کامل مؤمنان به فهم معنا و مفاد آن و نیاز به تفسیر در آن عصر، تردیدی نمیماند که در آن عصر حتی در اوایل آنکه عصر صحابه بوده نیز تفسیر قرآن رواج داشته است. جمعی پرسشکننده و جمعی پاسخدهندۀ مطالب تفسیری و در نتیجه، جمعی در پی دانش تفسیر و جمعی مفسر قرآن کریم بودهاند.
شاهد عینی بر وجود و استمرار تفسیر در آن عصر، یکی وجود مفسران بسیار در آن عصر است که در طبقات مفسران و منابع رجالشناسی و کتابهای علوم قرآنی و مقدمۀ برخی تفاسیر از آنها یاد شده است، و دوم، آثار تفسیری فراوانی است که در آن عصر پدید آمده و برخی مفقود و برخی به دست ما رسیده است.[۲۳]
تفسیر مأثور از معصوم
منابع
پانویس
- ↑ ر.ک: بخاری، صحیح البخاری، ج۴، جزء ۹، ص۷۲۹ (کتاب الاحکام، باب ۱۱۴۸، ح۲۰۳۴)؛ نیشابوری، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۰۰، ح۱۸۲۱ (کتاب الامارة، باب ۱، ح۵-۹)؛ سنن الترمذی، ج۴، ص۵۰۱، ح۲۲۲۳ (کتاب الفتن، باب ما جاء فی الخلفاء)، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۶۱۸، ج۴، ص۵۰۱؛ ابو داوود، سنن ابی داوود، ج۲، ص۵۰۸، ح۴۲۷۹ و ۴۲۸۰ (کتاب المهدی، باب ۱)؛ بخاری، التاریخ الکبیر بخاری، ج۳، ص۱۸۵، ح۶۲۷ (خالد الجدلی)، ج۸، ص۴۱۰، ح۳۵۲۰ (یونس بن ابی یعفور العبدی)، ابن حجر عسقلانی، تعجیل المنفعة بزوائد رجال الأئمة الاربعة، ص۶۱۸، رقم ۱۴۸۷؛ ابو حاتم، کتاب الثقات، ج۷، ص۲۴۱ و ۲۴۲ (عمران بن سلیمان)؛ صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۲۵۳ و ۲۵۶، ح۳ و ۴، ص۲۵۸، ح۳؛ شیخ حرّ عاملی در اثبات الهداة، ج۱، ص۴۳۳-۷۳۵، باب نهم، حدود ۹۲۴ روایت از طریق شیعه و ۲۷۸ روایت از طریق اهل تسنّن با عنوان نصوص عامّه بر امامت ائمه(ع) جمعآوری کرده که در بسیاری از آنها به وجود دوازده امام بعد از رسول خدا(ص) تصریح و یا حتی نام و بعضی از خصوصیات آنان ذکر شده است؛ برای نمونه، ر.ک: همان، ص۴۵۹-۴۶۱ حدیثهای ۷۴-۸۶.
- ↑ حدیث معروف ثقلین که صحت آن مورد اتفاق شیعه و سنّی است، بر این مطلب دلالت دارد (برای توضیح دلالت آن ر.ک: مکاتب تفسیری، ج۱، ص۵۸-۶۶).
- ↑ ر.ک: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹؛ و روایات مفسر آن در بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۲۵۲-۲۶۵؛ کلینی، اصول الکافی، ج۱، ص۲۴۱-۲۴۶ (کتاب الحجة باب فرض طاعة الائمة(ع)).
- ↑ ر.ک: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ﴾ «و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی میکردیم نفرستادیم؛ اگر نمیدانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳؛ ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ﴾ «و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی میکردیم نفرستادیم؛ اگر نمیدانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید» سوره انبیاء، آیه ۷؛ و روایات مفسّر این دو آیه در بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۴۹-۴۵۵ و ج۵، ص۲۰۷ و ۲۰۸؛ کلینی، اصول الکافی، ج۱، ص۲۶۷-۲۷۰ بَابُ أَنَّ أَهْلَ الذِّكْرِ الَّذِينَ أَمَرَ اللَّهُ الْخَلْقَ بِسُؤَالِهِمْ هُمُ الْأَئِمَّةُ(ع).
- ↑ برای آگاهی از روایتهای دلالت کننده بر آن ر.ک: صدوق، کمال الدین، ص۲۱۱-۲۴۱، باب ۲۲، باب اتصال الوصیة من لدن آدم(ع) و ان الارض لا تخلوا من حجة الله عزّ و جلّ علی خلقه الی یوم القیامة.
- ↑ طبری، جامع البیان، ج۱، ص۶۰، مقدمه، ذکر الاخبار الّتی رؤیت فی الحضّ علی العلم بتفسیر القرآن و....
- ↑ «إِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الْفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ»؛ (کلینی، اصول الکافی، ج۲، ص۵۷۳، کتاب فضل القرآن، ح۲).
- ↑ «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي»، (حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۸، ص۱۹، حدیث ۹) برای دیدن این حدیث با عبارتهای دیگر ر.ک: سنن الترمذی، ج۵، ص۶۲۱، حدیث ۳۷۶۸، ص۶۲۲، حدیث ۳۷۸۸؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ط دار صادر بیروت، ج۳، ص۱۴، ۱۷، ۲۶ و ۵۹ و ج۵، ص۱۸۱؛لجنة التحقیق فی مسئلة الامامة، کتاب الله و اهل البیت فی حدیث الثقلین، همه کتاب.
- ↑ «وَ تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الْحَدِيثِ وَ تَفَقَّهُوا فِيهِ فَإِنَّهُ رَبِيعُ الْقُلُوبِ»؛ (نهج البلاغه، ص۳۳۹، خطبه ۱۰۹)، «فَانْظُرْ أَيُّهَا السَّائِلُ فَمَا دَلَّكَ الْقُرْآنُ عَلَيْهِ مِنْ صِفَتِهِ فَائْتَمَّ بِهِ وَ اسْتَضِئْ بِنُورِ هِدَايَتِهِ»؛ (همان، ص۲۳۴، خطبه ۹۰).
- ↑ برای آگاهی بیشتر ر.ک: بابایی و دیگران، روششناسی تفسیر قرآن، ص۳۶-۴۰.
- ↑ سیوطی گفته است: اخرج عبد الرزاق و سعید بن منصور و ابن ابی شیبة و الدارمی و ابن جریر و ابن منذر و البیهقی فی سننه عن الشعبی قال: سئل ابو بکر عن الکلاله، فقال: انّی سأقول فیها برأیی فان کان صوابا فمن الله وحده لا شریک له و ان کان خطأ فمنّی و من الشیطان و الله منه بریء، اراه ما خلا الولد و الولد؛ (الدر المنثور، ج۲، ص۴۴۳، ذیل آیه ۱۷۶، سوره نساء. همچنین ر.ک: به الکشاف زمخشری، ج۱، ص۴۸۶ تفسیر آیه ۱۲ سورۀ نساء).
- ↑ أیّ سماء تظلنی و أیّ ارض تقلنی اذا قلت فی کتاب الله ما لا اعلم؛ (سیوطی، الدر المنثور، ج۶، ص۵۲۲).
- ↑ «و در آن دانهای رویاندهایم * و انگور و سبزی *... و میوه و علف» سوره عبس، آیه ۲۷-۳۱.
- ↑ سیوطی، الدرّ المنثور، ج۶، ص۵۲۲. سیوطی خبر داده است که این روایت را چند تن از دانشمندان اهل تسنن مانند سعید بن منصور، ابن جریر، ابن سعد، عبد بن حمید، ابن منذر، ابن مردویه، بیهقی خطیب و حاکم در تألیفات خود آوردهاند و حاکم آن را صحیح دانسته است (ر.ک: سیوطی، الدرّ المنثور، ج۶، ص۵۲۲).
- ↑ «یا آنان را در حال ترسیدن فرو گیرد؟ پس بیگمان پروردگارتان مهربانی بخشاینده است» سوره نحل، آیه ۴۷.
- ↑ ر.ک: آلوسی، روح المعانی، ج۷، جزء ۱۴، ص۱۵۲.
- ↑ این کلمه ششبار در قرآن به کار رفته است. انعام، ۱۴؛ یوسف، ۱۰۱؛ ابراهیم، ۱۰؛ فاطر، ۱؛ زمر، ۴۶ و شوری، ۱۱.
- ↑ و اخرج من طریق مجاهد عن ابن عباس قال: کنت لا ادری ما «فاطر السماوات» حتی اتانی اعرابیان یختصمان فی بئر فقال احدهما: "انا فطرتها" یقول انا ابتدءتها؛ (سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۳۵۴).
- ↑ «و از نزد خویش مهر و پاکیزگی ارزانی داشتیم و او پرهیزگار بود» سوره مریم، آیه ۱۳.
- ↑ سیوطی، الاتقان، ج۱، ص۳۵۴.
- ↑ «و خوراکی جز چرکاب ندارد،» سوره حاقه، آیه ۳۶.
- ↑ سیوطی، الاتقان، ج۱، ص۳۵۵.
- ↑ بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۴۹-۵۳.
جستارهای وابسته
- تفاسیر تابعین تابعین
- تفاسیر تک نگار
- تفاسیر عصر جدید
- تفاسیر عصر کهن
- تفاسیر لغوی
- تفسیر اجتهادی
- تفسیر اجمالی قرآن
- تفسیر اِعراب
- تفسیر قرآن به مقتضای عقل
- تفسیر باطنی
- تفسیر مالکیه
- تفسیر روایی
- تفسیر مسلسل
- تفسیر قرآن به کلام صحابه
- تفسیر قرآن با قول تابعی
- تفسیر قرآن با قرآن
- تفسیر عهد نبوت
- تفسیر عهد رسالت
- تفسیر عهد صحابه
- تفسیر غریب قرآن
- تفسیر عقلی
- تفسیر پلورالیستی قرآن
- تفسیر تبیینی قرآن
- تفسیر تحلیلی
- تفسیر بلاغی
- تفسیر تدبری قرآن
- تفسیر تمسکی قرآن
- تفسیر عصر تابعین
- تفسیر در عصر تدوین
- تفسیر عصر پیامبر خاتم
- تفسیر درایی
- تفسیر زبدة البیان
- تفسیر سکولاریستی قرآن
- تفسیر سیستمی
- تفسیر عبدالله بن عباس
- تفسیر قرآن به قرآن
- تفسیر لفظی قرآن
- تفسیر لیبرالیستی قرآن
- تفسیر مأثور
- تفسیر معتزله
- تفسیر مجمل به مبین
- تفسیر مطلق به مقید
- تفسیر معتزلیان جدید
- تفسیر معنا
- تفسیر معنوی قرآن
- تفسیر نو اعتزالی
- تفسیر وجوه قرآن
- تفسیر ترتیبی
- تفسیر مزجی
- تفسیر موضوعی
- تفسیر اهل بیت
- تفسیر پیامبر خاتم
- تفسیر تابعین
- تفسیر عامه
- تفسیر عصر نهضت
- تفسیر توحیدی
- تفسیر دوران نهضتهای اصلاحی
- تفسیر صحابه
- تفسیر عصر جدید
- تفسیر باطن قرآن
- تفسیر ظاهر قرآن
- تفسیر اهلسنت
- تفسیر باطنیه
- تفسیر ماتریدیه
- تفسیر خوارج
- تفسیر شیعه
- تفسیر متصوفه
- تفسیر اجتماعی
- تفسیر اخلاقی
- تفسیر ادبی
- تفسیر اشاری
- تفسیر به رأی
- تفسیر بیانی
- تفسیر زیدیه
- تفسیر شافعیه
- تفسیر پوزیتیویستی
- تفسیر تاریخی
- تفسیر تربیتی
- تفسیر رمزی
- تفسیر عرفانی
- تفسیر علمی
- تفسیر فقهی
- تفسیر فیضی
- تفسیر فلسفی
- تفسیر کلامی
- تفسیر نقلی
- آداب تفسیر قرآن
- آراء تفسیری
- اسرائیلیات در تفسیر
- اقطاب اسرائیلیات
- اقطاب وضّاعین
- اولین مدون تفسیر
- تأویل قرآن
- تدوین تفسیر قرآن
- تفاسیر قرآن
- تفسیر پذیری قرآن
- تفسیر نگاری
- تنزیل قرآن
- توقیفیت تفسیر قرآن
- جری و تطبیق
- روایات تفسیری
- روشهای تفسیری
- سیاق عام
- شرافت تفسیر قرآن
- طرق تفسیری
- غرایب تفسیر
- فضیلت تفسیر قرآن
- قواعد تفسیر
- مبادی تفسیر
- مدارس تفسیر قرآن
- مراتب تفسیر
- مراحل تفسیر
- مصادر نقلی تفسیر
- مفسران
- مقدمات تفسیر
- مکاتب تفسیری
- منابع تفسیر
- تأویل قرآن