آیه مباهله
آیۀ ۶۱ سورۀ آل عمران معروف به آیۀ مباهله و مربوط به مباهلۀ پیامبر اسلام(ص) با نصارای نجران است و به فضیلت و برتری اهل بیت(ع) به ویژه امام علی(ع) بر دیگر صحابه و نیز امامت بلافصل ایشان دلالت دارد.
معناشناسی
مباهله در لغت به معنای ملاعنه، نفرینکردن شخص دروغگو و ظالم، ابتهال و تضرّع به درگاه خدا برای دفع بلا از خود یا نزول بلا بر ظالم است و این کار از گذشته بین عرب متداول بوده و میگفتند: لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِ مِنَّا[۱].[۲] و در اصطلاح به عملی گفته میشود که دو یا چند نفر مخالف در مسئلۀ مهم دینی یک جا جمع شوند و با اصرار و تضرع به درگاه خداوند از او بخواهند باطل را رسوا و مجازات کند[۳]، همان کاری که پیامبر اسلام(ص) در برابر مسیحیان نجران کرد و این کار بیانگر تلاشهای فراوان رسول اکرم(ص) برای دعوت اهل کتاب به دین اسلام بوده است[۴].[۵]
شأن نزول این آیه
در روایات اسلامی آمده است مسیحیان نجران برای تحقیق درباره اسلام نمایندگانی را به مدینه فرستادند و وقتی برای شرفیابی حضور رسول خدا(ص) حرکت کردند، سه نفر از بزرگان آنان - یعنی: ابوحارثة بن علقمه (اسقف اعظم نجران و نماینده رسمی کلیسای روم در حجاز)، عبدالمسیح بن شرحبیل معروف به عاقب (پیشوای اهالی این منطقه) و اهتم (یا ایهم) بن نعمان معروف به «سید» (شخصی کهن سال و ریشسفید و مورد احترام نجرانیان) - آنها را همراهی میکردند. در مدینه وقتی موقع نمازشان فرا رسید، طبق مراسم خود، ناقوس را نواخته به نماز ایستادند. اصحاب رسول خدا(ص) عرضه داشتند: یا رسول الله! این مسجد تو است، مسجد اسلام است، چرا باید در اینجا ناقوس بنوازند؟ رسول خدا(ص) فرمود: به آنها کاری نداشته باشید.
بعد از آنکه مسیحیان از نمازشان فارغ شدند به رسول خدا(ص) نزدیک شده، پرسیدند: مردم را به چه دینی دعوت میکنی؟ فرمود: به شهادت دادن به اینکه جز الله معبودی نیست و اینکه من فرستاده خدایم و اینکه عیسی بندهای است مخلوق که میخورد و مینوشید و سخن میگفت. پرسیدند: اگر عیسی مخلوق و بنده بود، پدرش که بود؟
در اینجا به رسول خدا(ص) وحی شد که به ایشان بگو: شما درباره آدم چه میگویید؟ آیا بندهای مخلوق بود، میخورد و مینوشید و سخن میگفت و عمل زناشویی انجام میداد یا نه؟ رسول خدا(ص) که این سؤالات را از ایشان پرسید، آنها جواب دادند: بله؛ بندهای مخلوق بود و کارهایی که برشمردی را میکرد. پیامبر(ص) فرمود: اگر بنده و مخلوق بود پدرش که بود؟ مسیحیان مبهوت و مغلوب شدند و خدای تعالی این آیه را فرستاد: ﴿إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ﴾[۶] و نیز این آیه را نازل فرمود: ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ﴾[۷].
از این رو رسول خدا(ص) فرمود: پس با من مباهله کنید؛ اگر من صادق بودم لعنت خدا بر شما نازل شود و اگر کاذب بودم لعنتش بر من نازل گردد. مسیحیان گفتند: با ما از در انصاف درآمدی و قرار گذاشتند همین کار را انجام دهند.
آنان وقتی به منزل خود بازگشتند با رؤسا و بزرگانشان مشورت کردند. رؤسای آنان گفتند: اگر پیامبر اسلام در روز مباهله با اصحاب و یاران سرشناس و شخصیتهای معروف مسلمانان آمد با او مباهله میکنیم، چون معلوم میشود در نبوت خود صادق نیست؛ ولی اگر با فرزندان و خانوادهاش بیاید با او مباهله نمیکنیم، چون هیچ کس علیه زن و فرزند خود اقدامی نمیکند، مگر آنکه ایمان و یقین داشته باشد که خطری در بین نیست؛ در این صورت او در دعوایش صادق است.
مسیحیان صبح روز بعد به سوی رسول خدا(ص) روانه شدند. آنها دیدند که رسول خدا(ص) و علی بن ابیطالب، فاطمه، حسن و حسین(ع) برای مباهله آمدهاند. مسیحیان پرسیدند: اینان چه کسانی هستند؟ به آنها گفته شد: این مرد پسر عم و وصی و داماد او است و این زن دخترش فاطمه(س) است و این دو کودک فرزندان فاطمه، حسن و حسین(ع)، هستند.
نصارا وحشت کردند و به رسول خدا(ص) عرضه داشتند: ما حاضریم تو را راضی کنیم، ما را از مباهله معاف بدار. رسول خدا(ص) با ایشان به شرط جزیه و شرایط ذمه مصالحه نمود و نصارا به دیار خود برگشتند[۸].
در بعضی از روایات آمده است که پیامبر(ص) با مسیحیان بدین گونه مصالحه کرد که آنان دو هزار حله(دو هزار طاقه پارچه) که حداقل قیمت هر حله چهل درهم باشد، سی دست زره، سی نیزه و سی رأس اسب را ترد پیامبر به عرایت گذارند، در صورتی که در سرزمین یمن توطئهای علیه مسلمانان رخ دهد، و پیامبر(ص) ضامن این عاریتها خواهد بود تا آن را باز گرداند. عهدنامهای در این زمینه نوشته شد[۹].
نیز در روایتی دیگر آمده است که اسقف مسیحیان به آنها گفت: ای گروه نصارا من صورتهایی را مینگرم که اگر خدا بخواهد به خاطر آنها کوهی را از جا بر میکند! پس هرگز با آنها مباهله نکنید که هلاک خواهید شد و تا روز قیامت روی زمین یک نصرانی هم باقی نخواهد ماند[۱۰].
این شأن نزول متواتر است و در بسیاری از منابع تفسیر و حدیثی فریقین - با تفاوتهای اندک و قریب به همین مضمون - نقل شده که طرق متعددی نیز دارد. در ادامه به برخی از منابع، مصادر و راویان اشاره میکنیم.
ادله شأن نزول
حدیث مباهله از احادیث قطعی و متواتری است که بزرگان شیعه و سنی به اتفاق معتقدند در شأن اصحاب کساء(ع) نازل شده و بالاترین مقام و فضل را برای آنان بیان فرموده است. شاهد این حقیقت روایات فراوانی است که در منابع دست اول اهل سنت و شیعه آمده و به صراحت شأن نزول یاد شده را تصدیق میکند.
نخست: راویان حدیث مباهله
عده زیادی از صحابه و تابعین در شأن نزول آیه شریفه مباهله روایاتی را نقل و در همه آنها تصریح کردهاند که رسول خدا(ص) در مباهله فقط علی(ع) و دخترش فاطمه(س) و فرزندان فاطمه، حسن و حسین(ع)، برخی از صحابه و تابعینی که حدیث فوق را با اختلافاتی اندک در تعبیر نقل نمودهاند از این قرارند:
- امیرمؤمنین علی(ع).
- عبدالله بن عباس،
- جابر بن عبدالله انصاری،
- عثمان بن عفان،
- طلحة بن عبدالله،
- زبیر بن عوام،
- عبدالرحمان بن عوف،
- سعید بن زید،
- سعد بن ابی وقاص،
- حذیفه بن الیمان،
- البراء بن عازب،
- ابوسعید الخدری،
- ام سلمة، زوجه رسول خدا(ص)،
- جد سلمة بن عبدیوشع
- زید بن علی بن الحسین(ع)،
- علباء بن احمر الیشکری،
- شعبی،
- حسن البصری،
- سدی،
- مقاتل،
- کلبی،
- قتادة،
- مجاهد[۱۱].
دوم: داستان مباهله و کتب حدیث و تفسیر
نویسندگان مشهور کتابهای تفسیر، حدیث و کلام درباره شأن نزول آیه یاد شده و حدیث مباهله اتفاق نظر دارند، متنهی بعضی این شأن با سند ذکر کردهاند و برخی دیگر آن را از مسلمات قرار داده، سند آن را حذف نمودهاند.
قاضی نور الله تستری در کتاب نفیس احقاق الحق میگوید: مفسران در این مسئله اتفاق نظر دارند که ﴿أَبْنَاءَنَا﴾ در آیه فوق اشاره به حسن و حسین(ع)و ﴿نِسَاءَنَا﴾ اشاره به فاطمه(س) و ﴿أَنْفُسَنَا﴾ اشاره به علی(ع) است[۱۲]. مرحوم آیتالله مرعشی نجفی در پاروقی کتاب مزبور در حدود شصت نفر از بزرگان اهل سنت را ذکر نموده که تصریح کردهاند آیه مباهله درباره اهل بیت(ع) نازل شده است. وی نام و کتب آنان را مشروحاً آورده است[۱۳].
سوم: احادیث اهل سنت
غالب مفسران، محدثان و مورخان اهل سنت شأن نزول یاد شده درباره آیه مباهله را - با تفاوتهای مختصری در تعبیر - به تواتر نقل کرده، تأکید نمودهاند که آیه مباهله درباره علی(ع)، فاطمه(س) و حسن و حسین(ع) نازل شده است.
۱. در صحیح مسلم در بخش فضائل الصحابه باب «فضائل علی بن ابیطالب(ع)» از سعد بن ابی وقاص نقل شده است که معاویه به سعد گفت: شنیدهام که تو علی(ع) را لعن نمیکنی! چرا علی بن ابی طالب را سب و دشنام نمیگویی؟ سعد در پاسخ به معاویه گفت: من سه سخن از پیامبر گرامی(ص) به یاد دارم که به سبب آنها نمیتوانم علی(ع) را دشنام دهم! چنانچه من یکی از این سه فضیلت را میداشتم برای من از تعداد زیادی شتران سرخ موی محبوبتر بود. سپس داستان «حدیث منزلت» [در جریان جنگ تبوک] و داستان سپردن پرچم به دست علی(ع) [در جریان جنگ خیبر] را ذکر میکند و بعد میافزاید: «وَ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ ﴿...فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ...﴾دَعَا رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَناً وَ حُسَيْناً(ع) وَ قَالَ: اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي»[۱۴]؛ یعنی هنگامی که آیه مباهله نازل شد، رسول خدا(ص) علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) را فراخواند، سپس عرضه داشت: بار الها ایناناند اهل بیت من.
این حدیث را ترمذی در صحیح خود نقل نموده و میافزاید: «ابوعیسی میگوید: این حدیث حسن صحیح و غریب[۱۵] است»[۱۶]»[۱۷]
واقعه مباهله
بنابر منابع معتبر تاریخی در سال نهم هجری، هیئتی از مسیحیان نجران نزد پیامبر اسلام(ص) آمدند و دربارۀ الوهیت حضرت عیسی(ع) با ایشان به مجادله پرداختند. اعضای هیئت معتقد بودند روح عیسی(ع) به طور خاص، روح خدایی است. پیامبر(ص) این عقیدۀ شرک آلود را رد کرد و از آنان خواست به توحید روی آورند. مسیحیان نپذیرفتند و به سختی با دعوت پیامبر(ص) مخالفت کردند. برای همین بود آیۀ مباهله: ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾[۱۸] نازل شد.
خداوند در این آیه به پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمان میدهد آنان را به مباهله بخواند تا معلوم شود چه کسی راست میگوید و چه کسی دروغ. سرانجام پیامبر(ص) آنان را برای روز مشخصی به مباهله فراخواند؛ چون روز موعود فرا رسید، پیامبر (صلی الله علیه و آله) همراه اهل بیت خود یعنی امام علی(ع)، حضرت فاطمه(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) برای مباهله حاضر شد. مسیحیان نجران چندان بر عقیده خود استوار نبودند و با دیدن پیامبر(ص) و همراهانش که صداقت و صلابت از چهرههایشان نمایان بود به هراس افتادند و از مباهله منصرف شدند، ولی اسلام نیاوردند و به پرداخت جزیه رضایت دادند[۱۹].
اصل این واقعه قطعی و سندی بر حقانیّت اسلام است. افزون بر منابع پُرشمار شیعه، بیش از شصت منبع اهل سنت ماجرای مباهله را نقل کردهاند و همگی مطرح کردهاند که اهل بیت پیامبر(ص) همراه او بودهاند[۲۰].[۲۱]
آیۀ مباهله و پیام های آن
آیۀ مباهله دو نوع پیام دارد:
- پیام عام: آیۀ مباهله یکی از دلایل قرآنی برای رد نظریۀ کثرتگرایی دینی (پلورالیسم) است. همچنین بر انحراف مسیحیت دلالت دارد. مسلمانان میتوانند با استفاده از این آیه استدلال کنند که تنها شریعت حق از زمان بعثت پیامبر اکرم(ص) دین اسلام است[۲۲].
- پیام خاص: آیۀ مباهله از آیاتی است که به صراحت از برتری اهل بیت پیامبر(ص) بر دیگر مردم، حکایت میکند. الفاظی که در آیه به کار رفتهاند، نزدیکی بسیار فراوان اهل بیت(ع) و به ویژه امام علی(ع) را به پیامبر(ص) نشان میدهند. در کلمۀ «انفسنا» با آنکه تعبیر جانهای ما جمع است، ولی وقتی رسول خدا(ص)، علی(ع) را همراه خود آورد او به منزلۀ جان محمّد(ص) محسوب شده است و جایگاه والای او را نزد خدا و پیامبر و برتری او را بر صحابۀ دیگر نشان میدهد. در ادبیات شعری با عنوان جان پیامبر و نفس او و به یکی بودن این دو جان عزیز اشارات فراوان شده است [۲۳]. این یگانگی از دلایلی است که بر خلافت بلافصل امام علی(ع) گواهی میدهد؛ زیرا بدیهی است پس از پیامبر(ص)، کسی که همچون خود اوست و جانش با جان او یکی است از دیگران برای جانشینیاش سزاوارتر است[۲۴].
آیه مباهله و مصادیق آن
براساس روایات و نظرات مفسران واژۀ ﴿ُ أَبْنَاءَنا﴾ در آیه به معنای پسران بوده و مصداق آن امام حسن و امام حسین(ع) است و به دلالت این آیه، فرزند دختری هر کس فرزند اوست و لذا پسران حضرت زهرا(س) پسران رسول خدا(ص) به شمار میآیند. مصداق ﴿نِسَاءَنَا﴾ نیز حضرت زهرا(س) است و مراد از ﴿َأَنفُسَنَا﴾ طبق نظر برخی دانشمندان اهل تسنن خود پیامبر(ص) نیست؛ چون دعوت کننده غیر از دعوت شونده است و هیچ کس خود را دعوت نمیکند طبق نظر شیعه ﴿َأَنفُسَنَا﴾ کسی است که به منزلۀ جان پیامبر(ص) و کسی است که حضرت رسول(ص) به او فرمودند: « يَا عَلِيُّ مَنْ قَتَلَكَ فَقَدْ قَتَلَنِي وَ مَنْ أَبْغَضَكَ فَقَدْ أَبْغَضَنِي وَ مَنْ سَبَّكَ فَقَدْ سَبَّنِي لِأَنَّكَ مِنِّي كَنَفْسِي »[۲۵]؛ «رُوحُكَ مِنْ رُوحِي وَ طِينَتُكَ مِنْ طِينَتِي»[۲۶]؛ «يَا عَلِيُّ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلاَّ أَنَّهُ لاَ نَبِيَّ بَعْدِي»[۲۷].[۲۸]
دلالت آیه مباهله
نخست: دلالت بر افضلیت اهل بیت(ع)
براساس آیۀ مباهله میتوان برتری اهل بیت(ع) را اثبات کرد، برخی از این موارد عبارتاند از:
- روایات: روایات فراوانی در منابع معتبر شیعه و اهل سنت آمده است که با صراحت به برتری اهل بیت(ع) اشاره دارند مانند: معاویه پسر ابوسفیان به سعد دستور داده بود: به علی بن ابی طالب(ع) ناسزا بگوید و او امتناع میورزید، روزی معاویه از او پرسید: چه چیز تو را از دشنام به علی باز میدارد؟ گفت: به خاطر سه ویژگی که پیامبر(ص) دربارۀ علی(ع) فرموده... و یکی از آنها چنین است هنگامی که آیۀ ﴿فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ﴾ نازل شد رسول خدا(ص) علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) را احضار نموده، آنگاه فرمودند: «بار الها اینانند اهل بیت من»[۲۹].[۳۰]
- عدم پذیرش مباهله از سوی مسیحیان نجران: این ماجرا، در بردارندۀ دلیلی محکم بر فضل و برتری اهل بیت(ع) و برهانی روشن بر نبوّت پیامبر(ص) است؛ چرا که هیچ موافق و مخالفی روایت نکرده است که مسیحیان درخواست ایشان برای مباهله را اجابت کردهاند.
- مقدم شمرده شدن فرزندان و زنان بر «انفس»: پیامبر(ص)، فرزندان و زنان را بر "أنفس" مقدم داشت تا جایگاه و شأن والای آنان را نشان دهد و اعلام کند که آنان بر "انفس" مقدم بوده و باید فدای آنها شد.
- شناخته شدن آیۀ مباهله، دلیلی قوی بر فضیلت اهل بیت(ع): محققان اهل سنت، چه معتزلی و چه اشعری، این آیه را دلیلی قوی بر فضیلت اهل بیت(ع) میشناسند[۳۱].
- مورد استدلال قرار گرفتن آیۀ مباهله: واقعۀ مباهله در استدلالها و احتجاجهای ائمه(ع) بارها بازگو شده و خود حضرت علی(ع) نیز در بیان فضایل خود به آیۀ مباهله استدلال کرده اند[۳۲].[۳۳]
دوم: دلالت بر افضلیت امام علی(ع)
آیه مباهله علاوه بر دلالت بر برتری اهل بیت(ع)، به خصوص دلالت بر افضلیت امیرالمؤمنین(ع) هم دارد:
- روزی مأمون به امام رضا(ع) گفت: بزرگترین فضیلت علی(ع) در قرآن کدام است؟ امام رضا(ع) فرمودند: فضیلتی که آیۀ مباهله بر آن حکایت دارد....[۳۴].
- جدا شدن حق از باطل: موضوع مباهله حق را از باطل جدا میکند، پس تنها کسی باید در آن شرکت کند که نیکسیرت، مؤمن به تمام معنا و برترین بندگان خدا باشد.
- قرار گرفتن علی(ع) همانند نفس پیامبر(ص): پیامبر(ص) بر اساس آیه: ﴿وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَكُمْ﴾ او را نفس خود دانسته است؛ زیرا جز پیامبر(ص) و علی(ع) کسی دیگر در آنجا نبود و چون علی را نفس خود قرار داد از اینرو احدی در فضل و نزدیک بودن به پیامبر(ص) به علی(ع) نمیرسد[۳۵].[۳۶]
سوم: دلالت بر امامت امام علی(ع)
براساس آیۀ مباهله امامت امیرالمؤمنین(ع) هم قابل اثبات است به دلیل:
- عموم مماثلت یگانگی: بنابر دلالت آیه، علی (ع) نَفْس پیامبر(ص) است و بنابر مقتضای آیه، مماثلت در همۀ فضایل و اتحاد در حقیقت است، مگر آنجایی که دلیل خاصّی باشد همانند نبوّت و چون پیامبر(ص)، ولی امّت و حاکم جامعۀ اسلامی بودند بنابراین علی(ع) نیز ولی امّت و حاکم جامۀ اسلامی است. خدای متعال او را نفس حضرت محمّد(ص) دانسته است و منظور تساوی و برابر بودن است و شخص برابر با کاملترین انسانها و اولیترین آنها به تصرّف در واقع کاملترین و اولیترین به تصرّف است. پس او نیز مانند رسول خدا، کاملترین ولایت در تصرّف را دارد[۳۷].
- افضلیت: بنا بر دلالت آیه علی(ع) از همۀ صحابه افضل است و به حکم عقل، امامت باید به دست افضل باشد بنابراین امامت باید به دست حضرت علی(ع) باشد[۳۸].[۳۹]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج١١، ص٧٢.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۵۲۸.
- ↑ حسن بن عبدالله ابوهلال عسکری، معجم الفروق اللغویه، ص۲۰.
- ↑ سورۀ آل عمران، آیات ۲۰ـ ۲۵.
- ↑ ر.ک: ابراهیمی، زینب، مباهله، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۲۶۱.
- ↑ «داستان عیسی نزد خداوند چون داستان آدم است که او را از خاک آفرید و سپس فرمود: باش! و بیدرنگ موجود شد» سوره آل عمران، آیه ۵۹.
- ↑ «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
- ↑ ر.ک: القمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۰۴؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۲۸ و ۲۲۹. البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۴۳-۵۲؛ تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۴۳ – ۵۳؛ روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن (تفسیر ابوالفتوح رازی)، ج۴، ص۳۶۰ - ۳۶۳.
- ↑ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۵۲؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۳۲.
- ↑ الآلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۳، ص۳۰۱؛ البیضاوی تفسیر البیضاوی (انوارالتنزل و اسرارالتأویل)، ج۲، ص۴۷؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۶۲؛ سبط بن الجوزی، تذکرة الخواص، ص۲۴؛ الشبلنجی، نور الابصار (بهامشه اسعاف الراغبین فی سیدة المصطفی)، ص۱۲۲-۱۲۳؛ الزمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۱، ص۳۶۲؛ تفسر البغوی (معالم التنزیل)، ج۲، ص۴۸؛ البغدادی، تفسیر الخازن، ج۱، ص۲۵۴؛ الخطیب الشربینی، تفسیر القرآن الکریم (السراج المنیر)، ج۱، ص۲۲۲؛ المراغی، تفسیر المراغی، ج۱، ص۵۱۷؛ التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)، ج۳، ص۲۴۷.
- ↑ الحسینی المیلانی، نفحات الازهار، ج۲۰، ص۲۱۸ و ۲۱۹.
- ↑ التستری، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۳، ص۴۶-۶۲.
- ↑ التستری، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۳، ص۴۶-۶۲.
- ↑ القشیری، صحیح مسلم، جرء ۱۵، ص۱۷۱.
- ↑ الغريب اسناداً او متناً: و هو ما تفرد برواية متنه واحد من الرواة، و يليق أن يوصف بالغريب المطلق أي الفريد من الجهتين: السند و المتن.
- ↑ الترمذی، سنن الترمذی، ج۵، ص۴۵۵-۴۵۶ و ص۷۱.
- ↑ ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار، ص ۳۰۳.
- ↑ «از آن پس كه به آگاهى رسيده اى، هر كس كه درباره او با تو مجادله كند، بگو: بياييد تا حاضر آوريم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما برادران خود را و شما برادران خود را. آن گاه دعا و تضرع كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان بفرستيم». سوره آل عمران، آیه ۶۱.
- ↑ ر.ک: مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۲۱، ص۳۵۶ـ ۲۷۶؛ فروغ ابدیت، ج۲، ص ۴۵۰ـ ۴۳۱.
- ↑ ر.ک: اهل البیت و آیة المباهلة، ص ۲۷ـ ۴.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۵۰.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص۵۰ ـ۵۱.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۶.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص۵۰ ـ۵۱.
- ↑ صدوق، الامالی، ص۹۳؛ کنز العمال، ج۱۱، ص۶۲۲.
- ↑ صدوق، الامالی، ص۸۶؛ تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۳۴۹.
- ↑ علل الشرایع، ج۲، ص۱۸۵؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۴۰، ص۷۸؛ کنز العمال، ج۱۱، ص۶۰۷؛ تسنیم، ج۱۴ ص۴۶۱.
- ↑ ر.ک: مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۸۴ ـ ۸۹.
- ↑ «عَنْ عَامِرِ بْنِ سَعْدِ بْنِ أَبِی وَقَّاصٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: أَمَرَ مُعَاوِیَةُ بْنُ أَبِی سُفْیَانَ سَعْداً فَقَالَ مَا یَمْنَعُکَ أَنْ تَسُبَ أَبَا تُرَابٍ فَقَالَ أَمَّا مَا ذَکَرْتَ ثَلَاثاً قَالَهُنَّ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ فَلَنْ أَسُبَّهُ لَأْنَّ تَکُونَ لِی وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ حُمْرِ النَّعَمِ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) یَقُولُ لَهُ وَ قَدْ خَلَّفَهُ فِی بَعْضِ مَغَازِیهِ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ یَا رَسُولَ اللَّهِ خَلَّفْتَنِی مَعَ النِّسَاءِ وَ الصِّبْیَانِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَ مَا تَرْضَی أَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی إِلَّا أَنَّهُ لَا نُبُوَّةَ بَعْدِی وَ سَمِعْتُهُ یَوْمَ خَیْبَرَ یَقُولُ لَأُعْطِیَنَّ الرَّایَةَ رَجُلًا یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ قَالَ فَتَطَاوَلْنَا لَهَا فَقَالَ ادْعُوا لِی عَلِیّاً فَأُتِیَ بِهِ أَرْمَدَ الْعَیْنِ فَبَصَقَ فِی عَیْنَیْهِ وَ دَفَعَ الرَّایَةَ إِلَیْهِ فَفَتَحَ اللَّهُ عَلَی یَدَیْهِ وَ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ- ﴿فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ﴾ دَعَا رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَناً وَ حُسَیْناً(ع) وَ قَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی»؛ خوارزمی، موفق بن احمد، مناقب الخوارزمی، ص۵۹؛ أحمد بن حنبل، مسند، ج۱، ص۱۸۵؛ نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۰؛ بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۶۳۱؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۳۲.
- ↑ ر.ک: مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۹۰ـ۹۳.
- ↑ ر.ک: مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۹۰ـ۹۳.
- ↑ کتاب الخصال، ج۲، ص۵۵۰؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۲۹، ص۹؛ جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، ج۱۴، ص۴۸۳.
- ↑ ر.ک: مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۹۰ـ۹۳.
- ↑ «قَالَ الْمَأْمُونُ یَوْماً لِلرِّضَا(ع) أَخْبِرْنِی بِأَکْبَرِ فَضِیلَةٍ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع) یَدُلُّ عَلَیْهَا الْقُرْآنُ قَالَ: فَقَالَ لَهُ الرِّضَا(ع) فَضِیلَةٌ فِی الْمُبَاهَلَةِ...»؛ سلسله مؤلفات شیخ مفید، الفصول المختارة، ج۲، ص۳۸؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۳۵، ص۲۵۷ ـ ۲۵۸.
- ↑ {{عربی|و استدل أصحابنا بهذه الآیة علی أن أمیر المؤمنین کان أفضل الصحابة من وجهین: أحدهما - أن موضوع المباهلة لیتمیز المحق من المبطل و ذلک لا یصح أن یفعل إلا بمن هو مأمون الباطن مقطوعاً علی صحة عقیدته أفضل الناس عند الله. و الثانی- أنه(ص): جعله مثل نفسه بقوله: ﴿وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ﴾ لأنه أراد بقوله ﴿أَبْنَاءَنَا﴾ الحسن و الحسین(ع) بلا خلاف. و بقوله: ﴿وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ﴾ فاطمه(س) و بقوله: ﴿وَأَنْفُسَنَا﴾ أراد به نفسه، و نفس علی(ع) لأنه لم یحضر غیرهما بلا خلاف، و إذا جعله مثل نفسه، وجب ألا یدانیه أحد فی الفضل، و لا یقاربه؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۴۸۵.
- ↑ ر.ک: مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۹۴.
- ↑ نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۷۷.
- ↑ دلائل الصدق، ج۲، ص۸۶.
- ↑ ر.ک: مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۹۴ـ ۹۵.