نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Bahmani(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۵ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۷:۳۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۵ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۷:۳۷ توسط Bahmani(بحث | مشارکتها)
ختم در لغت به معانی پایان است و آنچه که پایان دهندۀ چیزی باشد را خاتم میگویند[۱]. در اصطلاح دینی، خاتمیت به این معناست که پس از اسلام، نبوت پیامبران تمام میشود و پیامبر اسلام پایاندهندۀ سلسله پیامبران آسمانی است و پس از او کسی به پیامبری نمیآید.
دلیل اینکه رسالت پیامبر بدون هیچگونه تغییر و تبدلی تا قیامت جاری است این است که دین و شریعتی که توسط رسالتپیامبر اسلام پایه گذاری شده است، یک دین جهانی و جاودانه و جهانی است، به این دلیل که مخاطب قرآن مخاطب جهانی است: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ﴾[۷]، ﴿يَا بَنِي آدَمَ﴾[۸]جهانی بودنشریعت اسلام، به معنای تحت پوشش قرار دادن تمام موجودات عالم است، چنانکه آیۀ ﴿تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا﴾[۹] صراحت در این معنا دارد، در این آیه کلمۀ «لِلْعَالَمِينَ» دلالت برای بر تمام عالم اعم از انسانها و غیر انسانها میکند[۱۰]. همچنین این شریعتمقدس علاوه بر جهانی بودن دارای صفت جاودانگی است، زیرا احکامش تا قیامت پابرجاست به نحوی که هیچگونه باطلی نمیتواند در آن رسوخ کرده و او را از مسیر حق و حقیقتمنحرف کند چنانکه آیۀ ﴿وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ﴾[۱۱] بیانگر همین مطلب است. همچنین امام صادق(ع) فرمودند: «حلالمحمد برای همیشه تا روز قیامتحلال است و حرام او تا روز قیامتحرام است، حلال و حرام دیگری نخواهد آمد»[۱۲]. در روایت مشهور دیگری به نام حدیث منزلت چنین آمده است که پیامبر(ص) خطاب به امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «ای علی تو نسبت به من همانند هارون نسبت به موسی هستی، الا اینکه بعد از من پیامبری نخواهد آمد»[۱۳] البته امامان معصوموظیفه اساسی در مقامتبیین و روشنسازی شریعتپیامبر خاتم خواهند داشت.
مشهورترین آیهقرآن کریم دربارۀ خاتمیتپیامبر اسلامآیه، ﴿مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾[۱۸] است. عده ای در دلالت این آیه به ختم نبوتپیامبر اسلام اشکال کردهاند که واژه خاتم به معنای انگشتر نیز آمده است و شاید در این آیه منظور همین باشد که معنای خاتم النبیین، زینتبخش پیامبران است و نه پایانبخش آن[۱۹]. منتها در پاسخ گفته شده است: در گذشته این امر مرسوم بوده وقتی میخواستند درِ نامه یا ظرف یا خانهای را ببندند، روی در یا روی قفل آن ماده چسبندهای میگذاشتند و روی آن مهری میزدند، در اصطلاح آن زمان مُهری را که برای چنین کاری استفاده میکردند را "خاتَم" میگفتند و معمولا چنین عملی توسط انگشتر اتفاق میافتاد. خاتم گرچه در آن روز به انگشتر تزیینی نیز اطلاق میشد، ولی ریشۀ اصلی آن از ختم به معنی پایان گرفته شده است و در آن روز به انگشترهایی میگفتند که با آن نامهها را مهر میکردند؛ به علاوه، ماده (ختم) در قرآن مجید در هشت مورد به کار رفته و در همه جا به معنی پایان دادن و مهر نهادن است؛ مانند: ﴿الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ﴾[۲۰]، ﴿خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۲۱]. این آیه علاوه بر اینکه خاتم بود پیامبر اسلام را به صراحت بیان میکند، اثبات کنندۀ این مطلب است که خاتمیت جزء ضروریات و قطعیات اعتقادیاسلام است، به شکلی که انکارش نفی ضروری دین شمرده میشود[۲۲].
آیاتی که به صورت التزامی دلالت بر خاتمیتپیامبر(ص) میکنند:
﴿وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾[۲۳]. لازمه این آیهخاتمیتپیامبر(ص) و شریعت آن است چراکه آیه کمال و جامعیتشریعت اسلام را متذکر میشود و لازمۀ پایان شریعت، ختم نبوت نیز هست[۲۴].
﴿وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ﴾[۲۵] ظاهر ﴿مَنْ بَلَغَ﴾ مطلق و بدون محدودیت زمانی است که به معنای عدم ظهورپیامبر(ص) و شریعت دیگر نیز هست[۲۶].
﴿وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾[۲۷]، آیه صراحت در این نکته دارد که با نزول قرآنوحی الهی به اتمام رسیده و دیگر کلمات آسمانی تکرار نخواهد شد؛ لازمۀ این بیان یعنی ختم شریعت و ختم نبوتپیامبر اسلام[۲۸]. چنانکه برخی از فلاسفه معتقدند خاتمیت به معنای انقطاع وحی خاص با وساطت فرشته بر قلب و گوشپیامبر اسلام است[۲۹].[۳۰]
﴿وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ﴾[۳۱]، این آیه، قرآن را عظیم شمرده و هرنوع معارضه با آن را را باطل میداند؛ بنابراین با توجه به باطل بودن هر گونه معارضه با قرآن چنین به دست میآید که هر شریعتی غیر از اسلامباطل و لازمهاش ختم شریعت و ختم نبوتپیامبر(ص) است[۳۲].
﴿تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا﴾[۳۳]، در این آیه چون هیچگونه قیدی در آیه ذکر نشده، بنابراین هدایتش شامل تمام افراد میشود. اصولاً همۀ آیاتی که بر عمومیتنبوتپیامبر(ص) و شریعت اسلام دلالت میکنند ظهور در خاتمیتپیامبر(ص) هم دارد[۳۴].
همین امر سبب شد عده ای در بیان ویژگیهای خاتمیت قائل شدند برترین علمها در اختیار خاتم است و در دایره ممکنات، دانش هیچ موجودی به علم وی نمیرسد، زیرا تنها اوست که به همه مقامات و مراتب و به تمام کمالات رسیده است و چون ختم نبوت و قرآن شریف از سوی خداوند است، به همین دلیل کاملتر و شریفتر از آن قابل تصور نیست[۴۵].
ویژگی دیگری که برای خاتم النبیین لحاظ شده، وسعت این صفت است، چنانکه این وسعت را میتوان در مقایسه با کلمۀ "أب" با واژۀ خاتم النبیین به وضوح مشاهده کرد؛ در این روایت: «أَنَا وَ عَلِیٌ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ»[۴۶] کلمه "أب" کنایه از احاطۀ وجودی آن دو معصوم بر امت خویش است، اما صفت خاتم نه تنها بر امت خویش، بلکه بر همۀ انسانها حتی بر تمام انبیای الهی نیز احاطه دارد چنانکه در روایتی فرمودند «من، پیامبر بودم در حالی که آدم هنوز در میان آب و گل بود»[۴۷].[۴۸]
این نظریۀ به این معناست که وحی و تجربۀ دینی در دوران بلوغ و میانسالی بشر به پایان میرسد، در حالی که این عده معتقدند وحی و تجربۀ دینی برای همیشه ماندگار است[۵۱].
ملتزم شدن به اماممعصوم به عنوان نقش تکمیلی نبوت، عده ای را ملتزم به این اشکال کرد که باید در هر زمانی اماممعصوم حضور داشته باشد تا دین اسلام به سبب خلاء نبی و نبوت دچارآسیب دینی نشود، چرا که اجتهادعلما در عصر غیبت به منزلۀ حکم قطعی و صحیح نیست بلکه اجتهاد فقط در بردارندۀ حکم ظنی است، با این حساب حضور معصوم در تمام زمانها واجب است در حالی که در عصر حاضر اماممعصوم حضور ندارد[۵۵].
می توان مدعی شد سبب به وجود آمدند چنین اشکالاتی، توهم تقابل میان عقل و دین است، در حالی که عقولِ برانگیخته شده از راه نبوت ختمی، گنجینههای خود را در این باور یعنی ختم نبوت میبینند. به عبارتی ختم نبوت همان طور که تمام اصول و قوانیناعتقادی، عملی، اخلاقی، فقهی و حقوقی را به صورت جامع در متون دینی پذیرفته است، به همین دلیل هم تمام این اصول را از طریق عقل صحیح و بدون اشکال میداند و آن را میپذیرد. بنابراین دینی که عقل را کنار نقل قرار میدهد برای همیشه میتواند رکن اصلی هدایتانسانها باشد[۵۷].
با وجود دگرگونیهای چشمگیری که در دنیا اتفاق افتاده، ختم نبوت به معنی ختم شریعت نمیتواند صحیح باشد چراکه این تفاوتها و دگرگونیها در جهان، شریعت جدیدی را میطلبد.
در پاسخ گفته شده است: اینکه چه نوع تحولاتی اقتضای تغییر قوانین بنیادی یعنی حاصل شدن شریعتجدید را دارد، در حد توان انسانهای عادی نیست[۵۸]. اما بر اساس معیارهای ظاهری رازخاتمیت نبوت و شریعت اسلامی را میتوان در این چند بند خلاصه کرد.
مصونیتاسلام از چالش تحریف با تضمین خداوند: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾[۵۹]
با توجه به سلسله طولانی پیامبران که تکثر ایشانامر لازم و ضروری بوده است سؤال پیش میآید که چرا پایان این سلسله توسط پیامبر اسلام (صلی الله علیه واله) و شریعت اسلام حاصل شد؟ در پاسخ باید دانست شریعت اسلام از ادیان پیشین جامعتر و کاملتر بود و این ادعا را میتوان با بیان برخی از مصادیق اسلامیثابت کرد:
وجود مجتهد و اجتهاد در صورت عدم حضور امام در هر عصر زمانی میتواند معیار مناسبی برای جامعیتشریعت اسلامی باشد به این بیان که اسلام، براساس دو نوع احکام پایگذاری شده است؛ احکامی که ثابت و بدون تغییرند و احکامی که قابلیت تغییر در آن وجود دارند. در مرحلۀ دوم، شارع به متخصص دینی که در اصطلاح دینی به آن مجتهد میگویند اجازه داده بر اساس مصالح و مفاسددینی در احکام را بیان کند، چنانکه امام رضا(ع) در جواب شخصی که در منطقۀ خود به حضرت دسترسی نداشت و سوالات دینی برایش به وجود آمده بود فرمود به فقیهدینی که در محل زندگیت حضور دارد یعنی یونس بن عبدالرحمنرجوع کن. حاصل آنکه، در عصر غیبت، وجود فقها مقداری از خلأ امام را جبران میکند تا به خاتمیت اخلال وارد نگردد.
دانشمندان اسلامی، شریعت اسلام را آخرین شریعت الهی و به عنوان مبنایی برای عقیده و اعمال انسانها میداند به طوری که انکار ختم نبوت به معنای نفی ضروری دین شمرده میشود[۶۳] و معنای ختم نبوت این نیست که با وجود او عقل کنار گذاشته شود، بلکه در بردارندۀ زوایایی فراتر از عقل و دانش بشری است. بر این اساس، خاتمیت، بینیازیبشر از هدایتهای وحیانی نیست، بلکه با توجه به حدیث: «حَلَالُ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ أَبَداً إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ» در مییابیم هدایت تنها از طریق احکاموحیانیالهیپیامبر خاتم است.
↑«و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم،» سوره انعام، آیه ۱۹.
↑ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۲۴-۲۲۶.
↑«آیا جز خداوند را به داوری بجویم حال آنکه اوست که (این) کتاب را روشن به سوی شما فرو فرستاد و کسانی که به آنان کتاب دادهایم میدانند که آن (قرآن) فرو فرستادهای راستین از سوی پروردگار توست پس به هیچ روی از تردیدکنندگان مباش! و سخن پروردگارت به راستی و دادگری کامل شد؛ هیچ دگرگون کنندهای برای سخنان وی نیست و او شنوای داناست» سوره انعام، آیه ۱۱۴ ـ ۱۱۵
↑ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۲۴-۲۲۶.