دلایل متعددی بر امامت امام رضا (ع) اقامه شده است. این دلایل هم شامل ادله امامت ائمه دوازده‌گانه است و هم دلایل دیگری همچون تصریح امام موسی کاظم به امامت امام رضا (ع)؛ تصریح پیامبر خدا به امامت امام رضا (ع)؛ عصمت امام رضا (ع)؛ گستردگی علم و آگاهی امام رضا (ع) به تمام احکام شرعی.

مقدمه

امام رضا (ع) هشتمین امام شیعیان، در سال ۱۴۸هجری روز یازدهم ذیقعده دیده به جهان گشود[۱]. مادر آن حضرت خیزران نامیده می‌شد[۲]، برخی هم گفته‌اند اسم آن بانوی محترمه نجمه و کنیه‌اش ام البنین بوده است[۳].

امام پس از شهادت پدر بزرگوارش در زندان بغداد (سال۱۸۳) در ۳۵ سالگی به مقام امامت رسید[۴]. آن حضرت تا سال۲۰۱ در مدینه بود و در همان سال وارد مرو شد و در ماه صفر سال ۲۰۳ در ۵۵ سالگی به شهادت رسید[۵].

مدت امامت امام رضا (ع) بیست سال بوده[۶] که ده سال آن معاصر با خلافت هارون الرشید، پنج سال معاصر با خلافت امین و پنج سال آخر نیز معاصر با خلافت عبدالله مأمون بود[۷].

دلایل امامت امام رضا (ع)

نصوص

حضرت رضا(ع) در جوانی و در عصر حضور امام کاظم(ع) دارای درجات والای علمی بود تا آنجا که امام کاظم(ع) اعلام می‌کرد که وی فقیه‌ترین فرزند من است[۸]؛ یا اینکه ایشان را به عنوان مرجع علمی زمانه خود معرفی می‌کرد. چنان که بر اساس روایتی، امام کاظم(ع) به دیگر فرزندان خود توصیه کرد که هنگام داشتن پرسش به ابوالحسن الرضا مراجعه کنید و هر چه او گفت بپذیرید و به ذهن بسپارید[۹]. یکی از گزارش‌هایی که به خوبی جایگاه علمی امام رضا(ع) را در دوران جوانی ایشان نشان می‌دهد خبری است که در منابع اهل سنت نقل شده است و البته نشان از توجه آنان به فضائل و مناقب امام رضا(ع) نیز دارد. بر پایه این خبر، امام رضا(ع) که در حدود بیست سال داشت، در مسجد النبی(ص) حاضر می‌شد و در موضوعات مختلف فتوا می‌داد[۱۰].

شواهد حاکی از آن است که امام رضا(ع) در دوره جوانی و از زمانی که امام کاظم(ع) از سوی مأموران هارون دستگیر شد، به عنوان وکیل و وصی پدر خود به بخش مهمی از امور شیعیان رسیدگی می‌کرد[۱۱]؛ پس می‌توان نتیجه گرفت که باید بخش مهمی از دوران جوانی آن حضرت صرف اقداماتی در راستای حفاظت از کیان تشیع و حل نیازهای شیعیان شده باشد. گفته شده است که گاه اوامر امام کاظم(ع)، در دوران حبس ایشان از سوی عباسیان، در قالب پیغام یا نامه برای امام رضا(ع) فرستاده می‌شد؛ همچنین گاه اموالی برای آن حضرت ارسال می‌شد تا در راستای رشد تشیع و نیاز شیعیان مصرف شود[۱۲].

پس از شهادت امام کاظم(ع) در سال ۱۸۳ق، آن حضرت (بنا بر قول ولادت ایشان در سال ۱۴۸ق) در ۳۵ سالگی به مقام امامت رسید و حدود بیست سال این مسئولیت الهی را بر عهده داشت. در روایات متعدد وارد شده است که امام موسی کاظم(ع)، به امامت امام رضا(ع) تصریح نموده است. تنها در موسوعه الامام الرضا(ع) بیش از ۹۰ خبر را از منابع مختلف درباره نص بر امامت آن حضرت در لوح حضرت فاطمه(س) و بیان حضرت رسول(ص) و دیگر ائمه(ع) ارائه شده است[۱۳]. شیخ مفید از دوازده نفر از اصحاب ائمه(ع) روایاتی درباره جانشینی امام رضا(ع) نقل می‌کند[۱۴].[۱۵]

از جمله این روایات اخباری هستند که از امام کاظم(ع) به مناسبت‌های گوناگون و در موقعیت‌های مختلف از سوی شخصیت‌های برجسته زمان و اصحاب ائمه(ع) نقل شده‌اند، مانند:

  1. داوود رقی گوید: به موسی بن جعفر (ع) عرض کردم: قربانت گردم، من پیر شده‌ام، مرا از دوزخ رهائی بخش (امامم را به من بنما) حضرت با دست به پسرش ابوالحسن (ع) اشاره نمود و فرمود: «هذا صاحبکم من بعدی»[۱۶]. این پس از من صاحب شماست. اسحاق بن عمار گوید: به موسی بن جعفر (ع) عرض کردم: مرا به کسی که دینم را از او به‌دست آورم رهنمائی فرما، فرمود: «هَذَا ابْنِي عَلِيٌّ إِنَّ أَبِي أَخَذَ بِيَدِي فَأَدْخَلَنِي إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ يَا بُنَيَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً[۱۷] وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا قَالَ قَوْلًا وَفَى بِهِ»[۱۸].
  2. صحاف گوید: من و هشام بن حکم و علی بن یقطین در بغداد بودیم، علی بن یقطین گفت: خدمت موسی بن جعفر (ع) نشسته بودم که پسرش علی وارد شد، امام فرمود: "يَا عَلِيَّ بْنَ يَقْطِينٍ هَذَا عَلِيٌّ سَيِّدُ وُلْدِي أَمَا إِنِّي قَدْ نَحَلْتُهُ كُنْيَتِي"[۱۹]. ای علی بن یقطین همین علی سرور اولاد من است، همانا من کنیه خودم را که ابوالحسن است به او بخشیده‌ام. هشام دست خود را به پیشانیش زد و گفت: وای بر تو چه گفتی؟ ابن یقطین گفت: به خدا همین طور که گفتم از او شنیدم. هشام گفت: با این سخن به تو خبر داده که امر امامت پس از وی به او متعلق است[۲۰].
  3. مخزموی که مادرش از اولاد جعفر بن ابی طالب (ع) است گوید: موسی بن جعفر (ع) (پیش از زندان رفتنش) دنبال ما فرستاد و ما را جمع کرد و فرمود: می‌دانید شما را برای چه دعوت کردم؟ گفتیم: نه، فرمود: «اشْهَدُوا أَنَّ ابْنِي هَذَا وَصِيِّي وَ الْقَيِّمُ بِأَمْرِي وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي مَنْ كَانَ لَهُ عِنْدِي دَيْنٌ فَلْيَأْخُذْهُ مِنِ ابْنِي هَذَا»[۲۱].
  4. علی بن عبیدالله هاشمی گوید: من و سایرین ـ حدود ۷۰ نفر از شیعیان ـ در کنار قبر حضرت رسول (ص) بودیم و امام کاظم (ع) در حالی که دست فرزند خود "علی" را در دست گرفته بودند، به سمت ما آمدند و فرمودند: آیا می‌دانید من که هستم؟ ما گفتیم: شما سرور و بزرگ ما هستید حضرت فرمودند: نام و نسب مرا بگوئید، ما عرضه داشتیم: شما موسی بن جعفر بن محمد هستید، حضرت فرمودند: اینکه همراه من است، کیست؟ گفتیم: علی بن موسی بن جعفر، حضرت فرمودند: «اشْهَدُوا أَنَّهُ وَكِيلِي فِي حَيَاتِي وَ وَصِيِّي بَعْدَ مَوْتِي»[۲۲]. پس شاهد باشید که او در حیاتم وکیل و پس از فوتم، وصی من است.
  5. برای نمونه، امام کاظم(ع) درباره امام رضا(ع) فرمود: «... نوشته‌اش نوشته من، سخنش سخن من و فرستاده‌اش فرستاده من است. او پس از من حجت خداوند بر مردم است».
  6. آن حضرت در آخرین سال‌های زندگانی خود، شمار درخور توجهی از بزرگان شیعه را جمع کرد و از آنان بر امامت امام رضا(ع) شهادت گرفت. همچنین با ارسال نامه به تنی چند عالمان و محدثان، آنان را گواه بر این رویداد قرار داد. مطابق روایتی ایشان هنگام حضور در بصره و بغداد نیز برای معرفی امام رضا(ع) تلاش کرد و به وسیله برخی افراد، یادداشتی در این باره برای اصحاب خود می‌فرستاد.

در مجموع می‌توان اطمینان یافت که معرفی امامت ایشان به دشواری برخی ائمه پیشین صورت نگرفته است. در مورد اخبار دال بر امامت امام رضا(ع)، گویا گاه خود اصحاب امام هفتم برای آگاهی از امام بعد، به ائمه(ع) مراجعه می‌کردند. در برخی موارد نیز شخص امام(ع) افراد را از این موضوع با خبر می‌کردند و برای نمونه، چنین برای احضار اصحاب خود دلیل آوردند که خواستم تا گواه باشید که این پسرم ـ اشاره به امام رضا(ع)-ـ وصی و جانشین من است[۲۳]. امام کاظم(ع) مدتی پیش از دستگیری و منتقل شدن به بغداد نیز در جمع یاران بار دیگر مشخص کردند که امام پس از ایشان کیست[۲۴]. با این حال طبیعی بود که به خاطر وجود فضای سیاسی حاکم در عصر امام کاظم(ع) و محوریت دادن سران امامیه به امر تقیه، اخبار امامت امام رضا(ع) به همه شیعیان نرسد. جالب است که مطابق برخی اقوال حتی در مدینه نیز پس از شایع شدن شهادت امام کاظم(ع) برخی به احمد بن موسی(ع) به عنوان امام خویش مراجعه کردند و نقل شده است که مقامات ارجمند احمد در علم و عبادت و فضل، سبب این تصور شده بود که امام بعد از امام کاظم(ع)، اوست، اما وی در خطبه‌ای بر امامت امام رضا(ع) پس از پدرش تأکید نمود. مطابق این خبر همه حاضران سخن احمد بن موسی(ع) را پذیرفتند، و دسته جمعی از مسجد بیرون آمده در حالی که احمد بن موسی(ع) در پیشاپیش آنان بود، با هم به در خانه حضرت رضا(ع) رفتند و با آن حضرت بیعت کردند، امام رضا(ع) برای احمد بن موسی، دعا کردند[۲۵].[۲۶]

علاوه بر اینها تصریح پیامبر خدا به امامت امام رضا (ع) از دلایل مهم امامت آن حضرت است که در روایات به آن تصریح شده است؛ در روایتی که از سلمان، صحابی بزرگ نقل شده آمده است: پیامبر اسلام وقتی به ائمه دوازده‌گانه بعد از خود اشاره می‌کند، سلمان از آن حضرت می‌خواهد که به نام‌های آنان نیز تصریح نماید، از این رو پیامبر همه آن بزرگواران را به اسم نام می‌برد که امام رضا (ع) هشتمین امام در میان آنهاست[۲۷] همچنین از جابر روایت شده که پیامبر نام مبارک علی بن موسی الرضا (ع) را جزء ائمه دوازده‌گانه ذکر فرموده است[۲۸].[۲۹]

معجزات

از میان مهم‌ترین منابع تاریخ و سیره حضرت، تنها در کتاب عیون اخبار الرضا(ع)، بخش قابل توجهی از اخبار به قدرت و علم الهی حضرت و به نوعی معجزات ایشان ذیل عناوینی چون نشانه‌های امامت امام رضا(ع)، پرداخته شده است[۳۰]. این معجزات یادشده حدود ۶۰ خبر در موارد بیانی یا حسی است که در این موارد امام(ع) از ضمیر فردی با خبر شده و بدون درخواست وی حاجتش را فراهم کرده است و یا رخدادهای آینده را در مورد فرد یا حکومت پیش‌بینی نموده است و این پیش‌بینی به وقوع پیوسته است. دسته دیگر مربوط به علم امام و اخباری است که مطابق آن امام از زبان‌های مختلف مطلع بوده و به صورت سلیس با آن زبان سخن گفته‌اند[۳۱].

عصمت

از دیگر دلایل امامت آن حضرت می‌توان به مسئله عصمت در آن حضرت یاد نمود، زیرا تنها معصوم در آن دوران آن حضرت بوده است، پس او امام است[۳۲].

علم گسترده

گستردگی علم و آگاهی امام رضا (ع) به تمام احکام شرعی از دیگر دلایل امامت آن حضرت است[۳۳] زیرا هیچ کس غیر از آن حضرت در آن زمان دارای چنین ویژگی نبوده است[۳۴] امام رضا (ع) در مناظره‌ای که از طرف مأمون برگزار گردید، همه سران مذاهب و ادیان از قبیل یهودی، مسیحی، زردشتی، برهمن، صابئی، منکر خدا... را در بحث مغلوب نمود[۳۵]. علاوه بر آن، خبر دادن آن حضرت از امور غیبی و آشنایی به تمام لغات از دیگر دلایل امامت آن حضرت است، اباصلت هروی می‌گوید: "امام رضا (ع) با مردم به زبان خودشان گفت و گو می‌کرد، روزی به آن حضرت عرض کردم یا ابن رسول الله از آشنایی شما با این زبان‌ها در شگفتم؟ حضرت فرمود: ای اباصلت من حجت خدا بر خلق او هستم و حق تعالی حجتی را بر قومی فرا نگیرد، در حالی که آن حجت به لغت‌های ایشان آشنا نباشد"[۳۶].[۳۷]

افضلیت

درباره افضلیت امام رضا (ع) هم روایات فراوانی وجود دارد و هم از اعتراف دیگران در این زمینه می‌توان استفاده کرد. یزید بن سلیط زیدی می‌گوید: موسی بن جعفر (ع) فرمود: من در این سال وفات خواهم کرد و پسرم "علی" همنام علی بن ابی طالب (ع) و همنام علی بن الحسین (ع) و دارای فهم، علم و شکوه و هیبت امیرالمؤمنین (ع) است و تا چهار سال بعد از هارون، اجازه سخن گفتن ندارد ولی وقتی آن چهار سال گذشت، درباره هر چه می‌خواهی از او سؤال کن که به خواست خدا به تو پاسخ خواهد داد[۳۸]. مأمون عباسی در موارد متعدد زبان به مدح و ثنای امام رضا (ع) گشوده است از جمله رجاء بن ابی ضحاک می‌گوید: از سوی مامون مراقب علی بن موسی بودم تا او را از مدینه به مرو بیاورم و تمام رفتارش را شبانه روز زیر نظر داشتم وقتی که به مرو رسیدم گزارش از حالات و کارهای امام رضا (ع) را در طول سفر به مامون دادم وی گفت: "هَذَا خَيْرُ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُهُمْ وَ أَعْبَدُهُمْ"[۳۹]. سمهودی در جواهر العقدین می‌نویسد: "و أَمَّا عَلِيٌ الرِّضَا بْنُ مُوسَي الْكَاظِمِ، فَكَانَ أَوْحَدُ زَمَانِهِ، جَلِيلُ الْقَدْرِ"[۴۰].[۴۱]

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

  1. هدایت
  2. ولایت (ولایت تکوینی؛ ولایت تشریعی؛ ولایت امر)
  3. خلافت
  4. شهادت
  5. ملک
  6. حکم
  7. وراثت (وراثت زمین؛ وراثت کتاب)
  8. حجت
  9. تمکین فی الارض
  10. امت وسط
  11. اصطفا
  12. اجتبا
  13. امامت در قرآن
  14. آیات امامت
  15. امامت در حدیث
  16. امامت در کلام اسلامی
  17. امامت در فلسفه اسلامی
  18. امامت در عرفان اسلامی
  19. امامت از دیدگاه برون‌دینی
  20. امامت امامان دوازده‌گانه
  21. شؤون امام
  22. صفات امام
  23. راه تعیین امام
  24. امامان دوازده‌گانه
  25. آیات امامت
  26. اثبات امامت
  27. احکام امامت
  28. اختلاف در امامت
  29. اطاعت اولوالامر
  30. اعلان امامت علی
  31. امامت ائمه ضلال
  32. امامت بعد از نبی اکرم
  33. امامت به بیعت
  34. امامت به شوکت
  35. امامت به نص
  36. امامت تشریعی
  37. امامت تکوینی
  38. امامت جاهل
  39. امامت خاصه
  40. امامت خلفا
  41. امامت دو برادر
  42. امامت ذریه ابراهیم
  43. امامت رسول الله
  44. امامت زنان
  45. امامت صغری
  46. امامت صغیر
  47. امامت ظالم
  48. امامت عالم
  49. امامت عامه
  50. امامت غیر قرشی
  51. امامت غیر معصوم
  52. امامت فاضل
  53. امامت قرشی
  54. امامت مطلقه
  55. امامت مفضول
  56. امامت واحد
  57. امامت کبری
  58. انحلال امامت
  59. انقطاع امامت
  60. اولوا الامر
  61. اولی به امامت
  62. ایمان به امامت
  63. تعلیم غیبی به غیر نبی
  64. ختم رهبری
  65. خروج امام از امامت
  66. دعای ابراهیم
  67. دعوی امامت
  68. دفاع از امامت
  69. دلایل امامت
  70. روح قدسی
  71. علم امامت
  72. علم به آغاز امامت
  73. عهد الهی
  74. قبح امامت
  75. لطف امامت
  76. مدعی امامت
  77. مقام امامت
  78. ملاک امامت
  79. موروثی بودن امامت
  80. نشانه امامت
  81. نص بر امامت
  82. نص نبی بر خلافت
  83. نفی امامت
  84. نور امامت
  85. ودائع امامت
  86. وصیت به امامت

منابع

پانویس

  1. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۴۸۶؛ مفید، محمد بن محمد، ارشاد، ج۲، ص۵۹۱.
  2. سبط ابن جوزی، یوسف شمس الدین، تذکرة الخواص، ص۳۱۵؛ شیروانی، میرزاحیدرعلی، مناقب اهل بیت، ص۱۳.
  3. ابن بابویه، محمد بن علی، عیون اخبارالرضا (ع)، ج۱، ص۳۰؛ اربلی، ابن ابوالفتح، کشف الغمة، ج۳، ص۱۰۵.
  4. ابن بابویه، محمد بن علی، عیون اخبارالرضا (ع)، ج۱، ص۹۹؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۷۶.
  5. ابن بابویه، محمد بن علی، عیون اخبارالرضا (ع)، ج۲، ص۴۰۶؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۸۶؛ مفید، محمد بن محمد، ارشاد، ص۲۴۷.
  6. مفید، محمد بن محمد، ارشاد، ص۲۴۶.
  7. ضیائی ارزگانی، رحمت الله، امامت امام رضا، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۴۳۴.
  8. مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۴۹.
  9. اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۲۷۳.
  10. ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۳۱۵.
  11. اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۲۹۰.
  12. صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۸-۳۲.
  13. قزوینی، موسوعة الامام الرضا(ع)، ص۱۳۸ - ۲۰۱.
  14. مفید، ارشاد، ج۲، ص۲۴۸-۲۵۳.
  15. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲، ص ۷۵.
  16. الکافی، ج ۱، ص ۳۱۲.
  17. سوره بقره، آیه ۳۰.
  18. کافی، ج ۱، ص ۳۱۲. همین پسرم علی است، همانا پدرم دست مرا گرفت و به‌سوی قبر رسول خدا (ص) برد و فرمود: پسر عزیزم: خدای عزوجل فرمود: همانا من در زمین خلیفه گذارم و چون خدا چیزی فرماید بآن وفا کند. پس هیچ‌گاه روی زمین خالی از خلیفه و حجت نباشد.
  19. الکافی، ج ۱، ص ۳۱۱، باب الإشارة و النص علی أبی الحسن الرضا (ع) و کفایة الاثر، ص ۲۷۱ و عیون اخبار الرضا (ع)، ج ۱، ص ۲۱.
  20. ضیائی ارزگانی، رحمت الله، امامت امام رضا، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۴۳۴؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵؛ ص ۶۸-۷۰.
  21. همان. گواه باشید که این پسرم وصی من است و پس از من خلیفه و کاردار منست. هر کس از من طلبی دارد. از این پسرم بگیرد، و بهر کس وعده‌ای داده‌ام، باید وفای آن را از او خواهد.
  22. کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الإثنی عشر، ص ۲۷۲ و عیون أخبار الرضا (ع)، ج ۱، ص ۲۶.
  23. کلینی، کافی، ج۲، ص۲۵۰.
  24. کلینی، کافی، ج۱، ص۳۱۵؛ طوسی، الغیبة، ص۴۰.
  25. کلینی، کافی، ج۱، ص۲۲۱.
  26. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲، ص۷۵.
  27. خزاز قمی، علی بن محمد، کفایة الاثر، ص۴۲؛ بحرانی، سید هاشم، غایة المرام، ج۱، ص۲۴۲.
  28. ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین، ص۲۵۲؛ طباطبائی، سیدمحمدحسین، المیزان، ج۴، ص۴۰۹؛ قندوزی، سلیمان، ینابیع الموده، ج۳، ص۲۹۹.
  29. ضیائی ارزگانی، رحمت الله، امامت امام رضا، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۴۳۴.
  30. صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ابواب ۴۷ و ۴۸.
  31. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲، ص۷۸.
  32. علم الهدی، سید مرتضی، شرح جمل العلم والعمل، ص۲۱۵.
  33. مفید، محمد بن محمد، ارشاد، ج۲، ص۲۳۹.
  34. مناقب، ج۴، ص۳۳۲.
  35. ابن بابویه، محمد بن علی، عیون اخبارالرضا (ع)، ج۱، ص۲۳۹.
  36. «كَانَ الرِّضَا (ع) يُكَلِّمُ النَّاسَ بِلُغَاتِهِمْ فَقُلْتُ لَهُ فِي ذَلِكَ فَقَالَ يَا أَبَا الصَّلْتِ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيَتَّخِذَ حُجَّةً عَلَى قَوْمٍ وَ هُوَ لَا يَعْرِفُ لُغَاتَهُمْ»؛ مناقب، ص۳۳۳؛ اربلی، ابن ابوالفتح، کشف الغمة، ج۳، ص۱۱۹.
  37. ضیائی ارزگانی، رحمت الله، امامت امام رضا، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۴۳۵.
  38. «إِنِّي‏ أُوخَذُ فِي هَذِهِ السَّنَةِ وَ عَلِيٌّ ابْنِي سَمِيُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع) وَ سَمِيُّ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ (ع) أُعْطِيَ فَهْمَ الْأَوَّلِ وَ عِلْمَهُ وَ نَصْرَهُ وَ رِدَاءَهُ وَ لَيْسَ لَهُ أَنْ يَتَكَلَّمَ إِلَّا بَعْدَ هَارُونَ بِأَرْبَعِ سِنِينَ فَإِذَا مَضَتْ أَرْبَعُ سِنِينَ فَاسْأَلْهُ عَمَّا شِئْتَ يُجِيبُكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى»؛ عیون أخبار الرضا (ع)، ج ۱، ص ۲۴ و الإمامة و التبصرة من الحیرة، ص ۷۷ و کافی، ج ۱، ص ۳۱۳.
  39. عیون أخبار الرضا (ع)، ج ۲، ص ۱۸۰.
  40. جواهر العقدین، ج ۳، ص ۴۲۷.
  41. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ج۲، ص۶۸-ـ ۷۰.