آزادی اندیشه در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط HeydariBot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۱۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

آزادی تفکر ناشی از استعداد ذاتی بشر است. انسان از آن‌رو که موجودی عاقل و متفکر است، می‌تواند در مسائل تفکر کند. چنین استعدادی می‌بایست آزاد باشد؛ زیرا پیشرفت و تکامل بشر در گرو این آزادی است[۱]. آزادی تفکر، شرط ترقی و تجلی افکار است. نباید مردم از تفکر وحشت داشته باشند که این خود نوعی عدم آزادی است[۲]. از این حیث، اندیشه اسلامی برجستگی خاصی دارد؛ زیرا رشته تقلید را از اساس پاره کرده و بر این نظر است که انسان اصول دین را بی‌آنکه آزادانه آن را درک کرده باشد نپذیرد[۳].

با همه تأکیدی که بر آزادی فکری در آموزه‌های اسلامی شده است باید گفت که این مسئله با آزادی عقیده متفاوت است. باورهای بشر بر یکی از دو پایه زیر استوار است: گاهی پایه اعتقاد بشر بر تفکری آزاد مبتنی است؛ زیرا انسان با عقل و فکر آزاد، عقیده‌ای را می‌پذیرد. گاهی نیز عقیده‌ای به بشر تحمیل می‌شود که ممکن است از راه تقلید از آبا و اجداد حاصل شود بی‌آنکه هیچ ارتباطی با نیروی تفکر انسان داشته باشد. نخستین خاصیت و اثر چنین عقیده‌ای این است که جلو تفکر آزاد انسان را می‌گیرد و به صورت زنجیری برای عقل و فکر انسان در می‌آید. در واقع این‌گونه عقاید عبارت است از یک سلسله زنجیرهای اعتقادی و عرفی و تقلیدی که به دست و پای فکر و روح انسان بسته می‌شود و انسان قادر نیست آن را از دست و پای خودش باز کند. کار انبیا در چنین مواقعی ارزشمند است؛ زیرا یکی از کارهای آنان این بوده است که این‌گونه پایگاه‌های اعتقادی را تخریب کنند تا افراد، آزادانه بتوانند درباره خود، سرنوشت و اعتقاد خویش بیندیشند[۴].

در این قسم دوم، آزادی عقیده معنا و مفهومی ندارد؛ زیرا آزادی یعنی رفع مانع از فعالیت یک قوه فعال و پیشرو، در حالی که پیدایش چنین عقایدی به معنای رکود و جمود است. آزادی در رکود مساوی با مفهوم آزادی زندانی در بقای در زندان و آزادی فرد به زنجیر بسته در بسته بودن است. تفاوت در این است که زندانی به زنجیر بسته شده این وضعیت را در جسم خویش احساس می‌کند اما زندانی در زنجیرِ روح این وضعیت را حس نمی‌کند. آزادی عقیده در معنای دوم از آنجا صحیح نیست که "اکثر عقایدی که مردم پیدا می‌کنند، دلبستگی است نه تفکر"[۵]. بنابراین، هر عقیده‌ای ناشی از تفکر صحیح و درست نیست، بلکه سلسله‌ای از عادت‌ها و تقلیدها و تعصب‌ها است. پذیرش چنین عقایدی نه تنها راه‌گشا نیست، بلکه نوعی انعقاد اندیشه به شمار می‌آید. فکر انسان در چنین حالتی به جای اینکه باز و فعال عمل کند بسته و منعقد شده است[۶]. هر عقیده‌ای دلبستگی می‌آورد و چه بسا دلبستگی‌هایی که در انسان تعصب، جمود، خمود و سکون به وجود می‌آورد و اغلب، دست و پای فکر را می‌بندد. نخستین اثر چنین عقیده‌ای این است که جلوی فعالیت فکر و آزادی تفکر انسان را می‌گیرد؛ زیرا دلبستگی ایجاد می‌کند. چنین وضعیتی موجب می‌شود که انسان دیگر نمی‌تواند حقیقت را ببیند و بشنود[۷]. ما براساس آیه ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ[۸] طرفدار آزادی فکر هستیم و نه آزادی عقیده[۹].

در حکومت اسلامی، رابطه حکومت با مردم یک سویه نیست و انسان مسلمان نه تنها حق دارد و بلکه موظف است در امر حکومت مشارکت کند، از این‌رو است که در صورت بروز نارسایی و وجود نابه‌سامانی در اجتماع، می‌بایست به انتقاد از وضع موجود بپردازد و آزادانه به ابراز دیدگاه‌های خویش بپردازد. افرادی که با تأمل و تفکر آزاد در مسئله‌ای، به آن معتقد شده‌اند می‌توانند حاصل اندیشه اصیل خود را بیان کنند. در جمهوری اسلامی هیچ محدودیتی برای افکار وجود ندارد و از به اصطلاح کانالیزه کردن اندیشه‌ها، خبر و اثری نخواهد بود. همه باید آزاد باشند که حاصل اندیشه‌ها و تفکرات اصیل‌شان را عرضه کنند[۱۰]. آزادی ابراز عقیده یعنی اینکه فکر خودتان را، یعنی آنچه را واقعاً به آن معتقد هستید بگویید.

از نظر اسلام تفکر آزاد است. شما هر گونه می‌خواهید، بیندیشید؛ و هر گونه می‌خواهید، عقیده خودتان را - به شرطی که فکر واقعی خودتان باشد - ابراز کنید؛ هر طور که می‌خواهید بنویسید؛ هیچ کس ممانعت نخواهد کرد[۱۱]. به دلیل وجود همین آزادی‌ها بود که اسلام توانست باقی بماند. اگر در صدر اسلام در پاسخ کسی که می‌گفت من خدا را قبول ندارم، حکم به زدن و بستن و کشتن داده می‌شد، امروز دیگر اسلامی وجود نداشت. یکی از دلایلی که موجب شده اسلام باقی بماند این بوده است که با شجاعت و صراحت با افکار مختلف مواجه شده است[۱۲]. در این صورت که دوام و بقای دین بر برخورد آزادانه با آرا و اندیشه‌ها مبتنی است، دیگر تکلیف حکومت و نظام سیاسی روشن است. مواجهه روشن و آزادانه با اندیشه‌ها و افکار مخالف تأثیر به سزایی در پویایی و مانایی حکومت و حاکمان دارد. در آینده هم اسلام فقط و فقط با مواجهه صریح و شجاعانه با عقاید و افکار مختلف است که می‌تواند به حیات خود ادامه دهد. از این‌رو باید به جوانان و طرفداران اسلام هشدار داد که گمان نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی، جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است؛ زیرا از اسلام فقط با یک نیرو می‌شود پاسداری کرد و آن علم و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و روشن با آنها است[۱۳]. سلب آزادی در نظام اسلامی در کنار فقدان عدالت از آفت‌های اصلی انقلاب اسلامی است[۱۴]. وظیفه قطعی همه این است که به آزادی‌ها به معنای واقعی کلمه احترام گذارند؛ زیرا اگر بنا شود جمهوری اسلامی زمینه اختناق را به وجود بیاورد، قطعاً شکست خواهد خورد[۱۵]. اسلام دین آزادی است، دینی که مروج آزادی برای همه افراد جامعه است[۱۶]. انقلاب اسلامی در صورتی راه صحیح پیروزی را ادامه خواهد داد که افراد از آزادی فکر و بیان و قلم برخوردار باشند. هرکس باید فکر و بیان و قلمش آزاد باشد. تنها در چنین صورتی است که انقلاب اسلامی راه صحیح پیروزی را ادامه خواهد داد. اگر در جامعه، محیط آزاد برخورد آرا و عقاید به وجود بیاید، به گونه‌ای که صاحبان افکار مختلف بتوانند حرف‌هایشان را مطرح کنند و ما هم در مقابل، آرا و نظرات‌مان را مطرح کنیم، تنها در چنین زمینه سالمی خواهد بود که اسلام هرچه بیشتر رشد می‌کند[۱۷].

انسان از آن نظر محترم است که به سوی هدف تکاملی طبیعی حرکت می‌کند. پس تکامل محترم است؛ هر عقیده ولو زاییده انتخاب خود انسان باشد که نیروهای کمالی او را راکد کند و در زنجیر قرار دهد احترام ندارد. باید آن زنجیر را اگرچه به زور از دست و پای آن انسان‌ها باز کرد و هر عقیده‌ای که نیروهای او را آزاد می‌کند و او را در مسیر تکامل رهبری می‌کند ولو زاییده انتخاب خود انسان‌ها نباشد باید به انسان عرضه داشت و اگر امکان تحمیل دارد باید تحمیل کرد[۱۸][۱۹]

آزادی اندیشه در مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی

در اندیشه انقلاب اسلامی آزادی فکر و اندیشه در قالب ایده "آزاداندیشی" مطرح گردیده و به رسمیت شناخته شده است. آزاداندیشی از مبانی اصلی اصول‌گرایی است[۲۰]. از این دیدگاه، آزادی اندیشه ناشی از استعداد انسانی بشر است که می‌تواند در مسائل بیاندیشد[۲۱]. از این‌رو، استعداد بشری حتماً باید آزاد باشد چرا که پیشرفت و تکامل بشر در گرو این آزادی است[۲۲]. آزاداندیشی، در اندیشه انقلاب اسلامی، مقوله‌ای غیر از بی‌بندوباری است[۲۳] و به مفهوم آزادانه فکر کردن، آزادانه تصمیم گرفتن؛ ترجمه‌ای، تقلیدی و بر اثر تلقین حرکت نکردن تعریف می‌شود[۲۴]. رهبر معظم انقلاب، به تشکیل کرسی‌های آزاداندیشی در دانشگاه و حوزه توصیه می‌کند و تأکید دارد که این مهم، باعث یک جریان سیال فکری در جامعه خواهد شد و دارای آداب و ترتیبی است که هدایت آن به عهده عقلای مسئولین می‌باشد[۲۵].

آزادی مذهبی ذیل آزادی فکر و اندیشه مطرح است. آزادی مذهبی به مفهوم حق اقلیت‌های دینی نسبت به عمل بر طبق آئین دینی خود است. از این دیدگاه همه اقلیت‌های دینی در اسلام محترم هستند. آنان از هرگونه آزادی برای انجام فرائض دینی خود برخوردارند[۲۶]. این نگرش به دیدگاه اسلام ارتباط داده می‌شود که به موجب آن، مسلک دینی تحت فشار و سلب آزادی قرار ندارد. تمامی انسان‌ها در اسلام آزاد و مستقل هستند[۲۷]. بر مبنای چنین نگرشی است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در کشور ایران یهودی‌ها، مسیحی‌ها، زرتشتی‌ها نماینده به مجلس می‌فرستند، آزادانه زندگی می‌کنند و مراسم عبادی خود را انجام می‌دهند[۲۸][۲۹].

توفیق انقلاب اسلامی در تحقق آزادی اندیشه

آزادی اندیشه

آزادی در اندیشه از مهم‌ترین جلوه‌های آزادی فردی است و ناظر به آزادی افراد در گزینش هر اندیشه و باوری است که آن را درست می‌دانند[۳۰]. آزادی عقیده برای انسان امروز، یک معمای حل شده و از حقوق مسلم بشر است که اسناد بین‌المللی حقوقی بر آن گواهی می‌دهد. از ویژگی‌های دنیای مدرن آن است که حق انسان را برای قبول یا انکار هر عقیده و اظهار آن به رسمیت می‌شناسد و عقیده و مذهب را خارج از حیطه دخالت دولت می‌داند[۳۱]. از نگاه امام خمینی، اصل آزادی عقیده، از اصول مورد احترام در آموزه‌های اسلامی است[۳۲] و اسلام، مکتب تحمیل نیست[۳۳]؛ زیرا تحمیل دیدگاه و جلوگیری از آزادی اندیشه، به اختناق و استبداد می‌انجامد[۳۴]. ایشان معتقد است در جامعه اسلامی، مردم در اندیشه و باور خویش آزادند و الزامی وجود ندارد[۳۵][۳۶]

آزادی فکری - اعتقادی

این نوع آزادی در ارتباط انسان با پروردگارش اتفاق می‌افتد و مربوط به اعتقادات و چگونگی رابطه انسان و خداوند است و با مفاهیم جبر و اختیار سر و کار دارد. در این نوع آزادی، انسان باید دارای اختیار و اراده آزاد باشد تا با خدای خود ارتباط برقرار کند؛ یعنی آزادی وسیله‌ای است برای ارتباط با خالق؛ و از آنجا که گوهر انسان آزادی است و طبیعتی مختار و آزادانه دارد، می‌تواند سمت و سوی حرکت خود را انتخاب کند و آنچه که جانداران به صورت غریزی و غیرقابل سرپیچی انجام می‌دهند، او در محیط آزاد عقل و قانون انجام می‌دهد، هرچند باید در مقابل انتخاب‌های خود پاسخگو باشد و از این حیث است که آزادی مسئولانه مفهوم‌سازی می‌شود. تأکید اسلام بر اصل نفی ولایت انسان بر انسان دیگر به جز اذن الهی دلیل همین مدعاست ﴿فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ * لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ * إِلَّا مَنْ تَوَلَّى وَكَفَرَ[۳۷]. با توجه به معنای شگفت این آیه می‌توان یافت حتی پیامبر اعظم هم بنفسه تسلط بر مردم ندارد و ولایت او در اذن الهی می‌باشد. نیز تأکید بر آزمایش الهی بندگان، خود دلیلی بر وجود چنین آزادی است ﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ[۳۸].

همچنین دستور شریعت بر امر به معروف و نهی از منکر بندگان که از فروعات دین بوده و حاکی از نظارت مؤمنان بر رفتار یکدیگر است، نشان دیگری از آموزه دین اسلام در خصوص آزادی است. ﴿وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۳۹]. ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۴۰]. همه این آیات دلیل بر دیدگاه کلامی اسلام به آزادی برای انسان و برای تقرب الهی است.[۴۱]

منابع

پانویس

  1. پیرامون انقلاب اسلامی، ص۲۷ و ۹۳.
  2. یادداشت‌ها، ج۱، ص۹۶.
  3. پیرامون جمهوری اسلامی، ص۱۲۵.
  4. پیرامون جمهوری اسلامی، ص۱۱۴.
  5. پیرامون جمهوری اسلامی، ص۹۷.
  6. پیرامون انقلاب اسلامی، ص۸.
  7. پیرامون جمهوری اسلامی، ص۹۷.
  8. "در (کار) دین هیچ اکراهی نیست" سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  9. جهاد، ص۵۵.
  10. پیرامون انقلاب اسلامی، ص۱۱.
  11. پیرامون انقلاب اسلامی، ص۱۵.
  12. پیرامون انقلاب اسلامی، ص۱۸.
  13. پیرامون انقلاب اسلامی، ص۱۹.
  14. پیرامون جمهوری اسلامی، ص۲.
  15. پیرامون جمهوری اسلامی، ص۶۲.
  16. پیرامون جمهوری اسلامی، ص۶۲.
  17. پیرامون جمهوری اسلامی، ص۶۳.
  18. یادداشت‌ها، ج۱، ص۷۱-۸۰.
  19. لک‌زایی، شریف، آزادی، ص ۵۶.
  20. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۲۹/۳/۱۳۸۵.
  21. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۳۶۸.
  22. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۱۲۰.
  23. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۷/۱۱/۱۳۸۱.
  24. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۵۹-۲۶۰؛ حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۵/۸/۱۳۸۲؛ ۸/۶/۱۳۸۴؛ ۶/۸/۱۳۸۸.
  25. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۸/۸/۱۳۸۵؛ ۸/۹/۱۳۸۶؛ ۸/۶/۱۳۸۸؛ ۱/۱/۱۳۸۹؛ ۲۰/۴/۱۳۹۴.
  26. امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۲۲۵-۴۲۷، ۴۴۱، ۵۰۸؛ ج۵، ص۱۸۸، ۲۹۳، ۳۱۳، ۴۲۴.
  27. امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۵۳۳.
  28. حسینی خامنه‌ای، سید علی، بیانات، ۱۳/۲/۱۳۷۵؛ ۱۴/۹/۱۳۸۶.
  29. میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشه‌نامه انقلاب اسلامی‌، ص ۱۰.
  30. منوچهر طباطبایی مؤتمنی، آزادی‌های عمومی و حقوق بشر، ص۶۵.
  31. محمد سروش محلاتی، اندیشه و ایمان در آزادی، ص۱۱.
  32. امام خمینی، صحیفه امام، ج۳، ص۳۷۱؛ ج۴، ص۴۳۵؛ ج۶، ص۲۶۲؛ ج۱۴، ص۹۳.
  33. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۱، ص۱۵۷.
  34. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۹۱.
  35. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۹۴.
  36. فاضل قانع، حمید، مقاله «آزادی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱، ص.
  37. «پس پند بده که تنها تو پند دهنده‌ای * تو بر آنان چیره نیستی * مگر آنانکه رو بگردانند و کفر ورزند» سوره غاشیه، آیه ۲۱-۲۳.
  38. «و بی‌گمان شما را با چیزی از بیم و گرسنگی و کاستی دارایی‌ها و کسان و فرآورده‌ها می‌آزماییم، و شکیبایان را نوید بخش!» سوره بقره، آیه ۱۵۵.
  39. «و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا می‌خوانند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و اینانند که رستگارند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۴.
  40. «و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند که به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و نماز را برپا می‌دارند و زکات می‌پردازند و از خداوند و پیامبرش فرمان می‌برند، اینانند که خداوند به زودی بر آنان بخشایش می‌آورد، به راستی خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۷۱.
  41. حسن‌زاده، علی، مقاله «آزادی اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۷۸۴.