جامعه بشری در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
مفهومشناسی
«جامعه» واژهای عربی و اصل آن جامع[۱] به معنای گردآورنده، فراهمکننده، برهمافزاینده و دربرگیرنده است.[۲] تاکنون یک تعریف اصطلاحی از جامعه که قابل پذیرش همه دانشمندان باشد، ارائه نشده است؛ ولی نخستین کاربرد واژه جامعه در معنای «ارتباط با همنوع» بوده است.[۳] در تعریفهای اصطلاحی دیگر، جامعه مجموعهای از انسانهاست که عقیده و آرمان و نیازهای مشترک اجتماعی و روابط ویژه، زندگی انسانیِ آنان را به یکدیگر پیوند داده است[۴] یا به جمعیتی که دارای سرزمین، اقتدار سیاسی و فرهنگ مشترک باشند، گفته میشود.[۵] بهعبارتی در هر موردی که بتوان برای گروهی از مردم«وجه جامع» و «جهت وحدتی» اعتبار کرد، کاربرد لفظ «جامعه» بر آن گروه رواست.[۶] از اینرو جامعه به اقسام گوناگون ازجمله جامعه مذهبی، جامعه اسلامی،[۷] جامعه مدنی،[۸] جامعه فرهنگی[۹] و جامعه طبیعی[۱۰] تقسیم میشود. مفاهیم ملت، امت، شعوب، قبیله و قوم نیز در معنای جامعه به کار میروند.[۱۱].[۱۲]
پیشینه
دانشمندان آغاز پیدایش جامعه انسانی را نامعلوم دانستهاند؛[۱۳] ولی عموم حکیمان انسان را بالطبع موجودی اجتماعی شمردهاند.[۱۴] نخستین متفکر مسلمان که از جامعه بحث کرده و حتی جامعه را از نگاه قرآنی تحلیل کرده، عبدالرحمن بن خلدون است که کتاب خود را علم عمران نام نهاد.[۱۵] عدهای از غربیان کاربرد واژه جامعه را مرتبط با حقوق روم در پایان عصر جمهوری و آغاز دوران امپراتوری روم میدانند؛[۱۶] اما رواج بحث جامعهشناسی در غرب جدید چهارصد سال پس از ابنخلدون در آثار آگوست کنت (۱۷۹۸ ـ ۱۸۵۷م) دیده میشود.[۱۷] در میان متفکران معاصر اسلامی سید محمد حسین طباطبایی در المیزان فی تفسیر القرآن[۱۸] و کتاب روابط اجتماعی در اسلام و مرتضی مطهری در کتاب جامعه و تاریخ[۱۹] درباره جامعه و تحولات اجتماعی، نظریات قابل توجهی عرضه کردهاند.[۲۰]
ضرورت و اهداف جامعه
درباره چگونگی تشکیل جامعه نظرهای گوناگونی بیان شده است؛ ازجمله فردگرایان که جامعه را پدیدهای غیر طبیعی و قراردادی میدانند، قائل به تقدم فرد بر جامعهاند و او را دارای قدرت تصمیم و حاکم بر سرنوشت خود میدانند.[۲۱]آنان بر این مبنا معتقدند شخص که در جامعه شرکت میکند، در واقع برای این است که منافع خود را بهپیش ببرد؛ بنابراین این حق را دارد که بدون لحاظ کردن منافع جامعه، منافع خود را پیگیری کند.[۲۲] در برابر فردگرایان، طرفداران نظریه جمعگرایی اصالت را به جامعه میدهند و از نظر آنان اجتماع وجود دارد نه فرد؛[۲۳] بر این اساس گروه گرا بودن و کسب هویت از جمع، رفتار طبیعی انسان است و از طبیعت او بر میخیزد.[۲۴]
قرآن کریم نیز انسان را موجودی اجتماعی شمرده و بر ضرورت زندگی اجتماعی تأکید و تمامی افراد جامعه را به همکاری توصیه کرده است ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْيَ وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْوَانًا وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴾[۲۵]، ﴿أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِيًّا وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ﴾[۲۶] پیامبر اکرم(ص) بر کار گروهی تأکید کرده و آن را مایه برکت شمرده است.[۲۷] امامعلی(ع) نیز دست خدا را همراه با جماعت شمرده و پراکندگی را باعث گرفتاری در دام شیطان دانسته است.[۲۸]
امام خمینی سرشت انسان را علت تشکیل جامعه و همکاری انسانها با یکدیگر را باعث آسایش زندگی آنان دانسته و زندگی انفرادی را به منزله خروج انسان از جامعه بشری و پیوستن به حیوانات وحشی شمرده است.[۲۹] ایشان افراد جامعه را به قطرههای باران و جامعه را به نهرها و سیل و دریا تشبیه کرده که در صورت اجتماع کارسازند و تا اجتماعی نباشد از قطرهها کاری ساخته نیست.[۳۰]
درباره هدف جامعه نیز فردگرایان با وجود اینکه قائل به اجتماعیبودن انسانهایند، هدف از زندگی را سعادت فردی انسان میدانند نه جامعه و جمعگرایان از آنجا که قائل به تقدم جامعه بر فردند، هدف از زندگی را سعادت جامعه میدانند؛[۳۱] در حالیکه هدف عالی و غایی برای فرد و اجتماع، در نظر قرآن رسیدن به مبدأ نور هست ﴿وَأَنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنْتَهَى﴾[۳۲] و بهکمال رسیدن موجودات و رسیدن انسان به مقام قرب اله ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾[۳۳] است. از سوی دیگر، همانگونه که یک فرد روح دارد، یک جامعه هم روح دارد و فرهنگ هر جامعهروح آن جامعه را تشکیل میدهد و اگر در نهضتی کسی بتواند آن روح را زنده کند، تمام اندام جامعه را یکجا به حرکت در میآورد.[۳۴] امام خمینی با نقد تعبیر جامعه توحیدی، چنانکه مدنظر برخی گروهها و سازمانهای سیاسی بود و در آن هیچ طبقه یا مراتبی وجود نداشت، ایجاد چنین جامعه یکشکل و یکطبقه را حتی در میان حیوانات نیز ممکن ندانست و در جامعه انسانی هم تشکیل چنین جامعهای را مساوی با بازگشت به توحش و رد تمدن انسان خواند. ایشان جامعه توحیدی واقعی را به بدن انسان تشبیه کرد که در عین حفظ مرتبه و جایگاه هر عضو، با نظم، انسجام و هماهنگی کامل، یک هدف را پی میگیرد و بدین ترتیب کل جامعه از آسیب در امان خواهد ماند.[۳۵].[۳۶]
حقوق متقابل فرد و جامعه
میان فرد و جامعه تعامل غیر قابل انکاری وجود دارد و نمیتوان بدون توجه به جامعه تصویری کامل از فرد به دست داد و بدون توجه به افراد، نمیتوان جامعه را بهدرستی شناخت. از سویی این افرادند که جامعهسازند و از دیگر سو این آداب، سنن و فرهنگ و نظام ارزشی حاکم بر جامعه است که افراد را میسازد یا در ساختار شخصیت آنان تأثیر میگذارد.[۳۷] پیامبر اکرم(ص) با اشاره به تأثیر شگرف فرد بر اجتماع، انحراف و فساد فرد در جامعه را به سوراخکردن کشتی به دست یکی از مسافران تشبیه کرده است که در صورت جلوگیری نکردن از کار وی همه سرنشینان آن غرق میشوند.[۳۸] در نگاه متفکران اسلامی نیز فرد جزو جداییناپذیر از جمع است و میل به عضویت در جامعه دارد؛ بنابراین اسلام برای ایجاد توازن میان فردگرایی و جامعهگرایی، هر دو را با هم در نظر گرفته و هر دو را بدون نیاز به کشمکش، پشتیبان یکدیگر میسازد.[۳۹] در نگاه امام خمینی نیز فرد و جامعه از یکدیگر جدا نیستند و تعامل آن دو موجب پیشرفت است و اصلاح افراد موجب اصلاح جامعه خواهد بود؛[۴۰] از اینرو فرد و جامعه هر یک حقوقی در قبال یکدیگر پیدا میکنند که رعایت آن لازم است.[۴۱]
امام خمینی در سخنان خود، به حقوق و تکالیف متقابل جامعه انسانی توجه کرده و گاه به حقوق گوناگون مردم و افراد،[۴۲] مانند حقوق محرومان[۴۳] و حقوق مساوی مردم در تحصیل، کار، مالکیت، رأی دادن و حق تعیین سرنوشت[۴۴] اشاره کرده است. ازجمله حقوق مورد تأکید امام خمینی برای افراد در جامعه، برخورداری از حق آزادی [۴۵] و امنیت[۴۶] است. ایشان جامعه غیر آزاد و بسته را جامعهای غیر متمدن میداند[۴۷]؛ ولی تأکید میکند آزادی انسان در جامعه، مشروط به رعایت قوانین و مرزهای الهی است [۴۸] و نباید حدود الهی و آزادی دیگران را نقض کند.[۴۹] ایشان از جامعهای ارزیاب و منتقد حمایت میکرد که تمام مردم در رهبری امور خود مشارکت دارند و به دنبال جامعهای خاموش و مطیع نبود.[۵۰].
امام خمینی درباره نیاز به امنیت در جامعه، با توجه به خاستگاه دولت و جامعه و اهمیت تشکیل دولت برای برآوردن نیازهای جامعه، تأکید داشت مردم باید در دولت اسلامی احساس آرامش و امنیت کنند و دولت اسلامی نیز موظف به تأمین امنیت و آرامش مردم است.[۵۱] در این چارچوب ایشان دفاع از حقوق تمامی مردم جامعه ازجمله اقلیتها را وظیفه دولت اسلامی میدانست.[۵۲] ایشان امنیت را محصول آگاهی مردم و مشارکت و نظارت همگانی آنان و همکاری با حکومت بر میشمرد[۵۳] و معتقد بود رعایت حقوق و آزادیهای مردم به دست حکومت، تنها در چارچوب مقید کردن حکومت اسلامی به قانون ممکن خواهد بود.[۵۴] از سوی دیگر، در نگاه امام خمینی جامعه نیز در برابر افراد، حقوقی دارد[۵۵] و افراد وظیفه دارند به آنها عمل کنند. ایشان در سخنان خود به پارهای از تکالیف مردم در برابر جامعه ازجمله لزوم پیروی از سیره رهبران دینی،[۵۶] مکلف بودن مردم و نهادها در برابر رنج عمومی و مشکلات مردم و دیگر نهادها و سازمانها [۵۷] و مکلف بودن همه مردم از کشاورز و کاسب و رئیس مجلس و رئیسجمهور در برابر حفظ نظام جمهوری اسلامی[۵۸] اشاره کرده است. از نگاه ایشان تکلیف همگانی به این معناست که وظایفی را که بر عهده افراد است، بهخوبی انجام دهند و منتظر دیگران نباشند که چه میکنند؛ اصلاح جامعه از اصلاح یکیک افراد آغاز میشود و در این صورت است که یک جامعه بهسرعت اصلاح میشود.[۵۹].[۶۰]
تعارض منافع فرد و جامعه
جامعه انسانی از برخورد و تعارض منافع افراد تهی نیست و منافع شخصی در میان افراد آگاه، به تعارض با منافع عمومی میانجامد.[۶۱] متفکران اسلامی بر آناند که هدف اصلی یک زندگی اجتماعی نمیتواند فرد و منافع فردی باشد، بلکه هدف باید نوع و مصالح عمومی و اموری باشد که بقا و دوام و خوشی جمع را بهتر تضمین کند و بدیهی است که مصلحت جمع همان مصلحت اکثریت افراد اجتماع است؛ پس همیشه در قوانین جهان، توجه اول به منافع جمع است نه به منافع فرد. در این حالت افراد باید در برابر مصالح عمومیتسلیم و راضی و به آنها خرسند باشند و در خود احساس ناراحتی و نارضایتی نکنند. در آن صورت جامعه میتواند به سعادت واقعی امیدوار باشد.[۶۲]
در نگاه امام خمینی نیز در تعارض مصلحت عمومی و مصالح فردی، مصلحت عمومی و مصالح اسلام، مقدم است[۶۳] و هدف همه پیامبران(ع) اصلاح جامعه است و در تعارض میان منافع جامعه و افراد، فرد باید فدا شود؛ چنانکه سیدالشهدا(ع)، خود و یارانش را برای تحقق مصلحت و عدالت در جامعه، فدا کرد. اهمیت مصالح جامعه، تا آنجاست که اگر فردی با موعظه و هدایت اصلاح نشد، راه نجات و صلاح جامعه در ازمیانبردن آن فرد و کوتاهکردن دست او از جامعه است.[۶۴] این رویکرد بر فتوای فقهی ایشان نیز اثر گذشته است؛ برای مثال، ایشان فتوا داده است حاکم اسلامی میتواند خانهای را که در مسیر خیابان واقع شده است، برای مصالح عمومی خراب کند؛[۶۵] البته درجه و اهمیت مصالح جامعه را اسلام و عقل قطعی معین میکند.[۶۶].[۶۷]
رابطه دین و جامعه
قرآن کریم جامعه را مانند انسان به لحاظ سرشت مشترک و نامه عمل مشترک، مورد خطاب قرار داده و آن را حقیقتی چون فرد انسانی فرض کرده است.[۶۸] جامعه مجموعهای از انسانهاست و انسان بر پایه فطرت الهی گرایش به دین دارد؛[۶۹] از اینرو کلیت جامعه نیز نیازمند وجود رویکرد دینی است.[۷۰] به باور امام خمینی، تنها ادیان توحیدی هستند که به انسان و همه ابعاد وجودی او توجه داشته و برای آن برنامه دارند؛ اساساً برنامه و هدف ادیان، انسانسازی و آسایش بشر است؛[۷۱] هدایت و رهبری صحیح جامعه، که به وسیله دین ممکن است،[۷۲] جامعه را معتدل و امور آن را بهسامانمیکند.[۷۳] از اینرو جامعه برای تأمین نیازهای معنوی افرادِ خود به دین نیازمند است.[۷۴]
امام خمینی در پاسخ به نگاه مارکس که دین را افیون ملتها[۷۵] و آن را وسیلهای در دست طبقه حاکم برای توجیه وضع موجود یا آن را زاییده جهل انسان میدانست،[۷۶] معتقد بود افیون نامیدن دین برای جامعه، طرحی استعماری بود که به دلیل ترس از دین و نقش هدایتی آن در جامعه اجرا میشد؛[۷۷] در حالیکه دین عامل ترقی و شکوفایی جامعه به شمار میرود[۷۸] و سعادت فرد و جامعه تنها در گرو اجرای احکام دین و تربیت دینی و قرآنی است؛[۷۹]دین به معنای توحیدی آن، همواره طالب اجرای عدالت در جهان و خواهان آزادی انسان از بندهای مادی و معنوی است و میتواند خلأهای یک نظام مادی را پر کند.[۸۰] از نظر ایشان، فعالیتهای مادی بشر، مقدمه اعتلای معنوی است و دین زمینه رشد آن را فراهم میکند[۸۱] و پیگیر اجرای عدالت در جامعه[۸۲] و موجب بیداری مستضعفان[۸۳] میشود. در عین حال ایشان اعتقاد داشت هدف دین و پیامبران(ع) تنها از میانبردن ستمگران و جانشین قرار دادن مستضعفان نیست، بلکه هدفی بالاتر را دنبال کردهاند که آن استقرار حکومت قرآنی است[۸۴] و به همین منظور است که اسلام خود قوانین حکومتی دارد؛[۸۵] چنانکه برای اداره جامعه نیز به کسی نیاز است که در شناخت انسان فردی و انسان اجتماعی آگاهی کامل داشته باشد که این مهم، تنها از عهده خالق انسان بر میآید.[۸۶] در باور امام خمینی، قرآن برای تمام عمر بشر نازل شده و نیازهای او و جامعه او را رفع خواهد کرد.[۸۷] ایشان انبیا(ع) را پاسداران ارزشها و معنویات میدانست که با چراغ عقل و ندای فطرت، جامعه انسانی را به سوی کمالات و ارزشها هدایت کردهاند؛[۸۸] بنابراین نباید از قوانین شرعی که زندگی بشر را در دنیا و آخرت اصلاح میکند، دوری کرد.[۸۹]
امام خمینی با توجه به بیان قرآن کریم درباره فطری بودن دین ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۹۰] و نیاز جامعه انسانی به راهنما برای رسیدن به سعادت و اعتدال،[۹۱] کمال جامعه را در گرو عمل به قرآن و پیروی از اولیای دین میداند[۹۲] و تصریح میکند ارزشهای جهانشمول دینی میتوانند بهترین وسیله راهنمایی و نجات ملتها باشند و گره مشکلات اساسی بشریت را باز کنند.[۹۳] در واقع، چنانکه برخی اندیشمندان اسلامی نیز خاطرنشان کردهاند، جامعه بدون پشتوانه دینی، مشکل اخلاقی و قانونی خواهد داشت و همانند اسکناس بدون پشتوانه خواهد بود.[۹۴] در نگاه امام خمینی دین با پیشرفتهای زمان و توسعه فرهنگ و تغییرات حاصل از آن هماهنگ است[۹۵] و جامعه برای رسیدن به صلاح و سعادت، به دو بال مادیت و معنویت، هردو نیاز دارد.[۹۶].[۹۷]
وضع اجتماعی در دوران پهلوی
عمدهترین معیارهای امام خمینی برای نقد جامعه در زمان پهلوی، سه شاخص و معیار کلی احکام و هویت اسلامی،[۹۸] مصالح جامعه، کشور و مردم[۹۹] و وابستهنبودن و استقلال[۱۰۰] بود که در مصادیقی چون وجود فساد و فحشا، فضای خفقان و نبود آزادی و وابستگی به غرب در جامعه قابل بررسی و تبیین است.[۱۰۱]
مصادیق فساد
- فساد اجتماعی: از مشخصات بارز جامعه ایران بهویژه در سالهای ۱۳۴۲ ـ ۱۳۵۷ گسترش فساد ازجمله حیف و میل ثروت ملت بود؛[۱۰۲] و امام خمینی همواره دغدغه رعایت احکام و هویت اسلامی جامعه را داشت.[۱۰۳] در تحلیل ایشان گسترش فساد در جامعه از عوامل بهستوه آمدن ملت ایران بود.[۱۰۴] ایشان که اصل نهاد سلطنت را فسادبرانگیز و ریشه مفاسد میدانست،[۱۰۵] معتقد بود رژیم پهلوی به دنبال فاسدکردن جوانان بود و مراکز فحشا به همین منظور ایجاد شده بودند. در واقع انقلاب ایران واکنشی به اقدامات ضد فرهنگی محمدرضا پهلوی بود.[۱۰۶] از مهمترین دغدغههای امام خمینی در زمان پهلوی ضرورت حفظ اعتقادات اسلامی و فرهنگ دینی در میان توده مردم و بهخصوص جوانان در برابر موج انحراف بود.[۱۰۷] که رژیم پهلوی با وسایل مختلف به آن دامن میزد.[۱۰۸]
- اختناق و استبداد: در نگاه امام خمینی محمدرضا پهلوی به فکر مصالح جامعه نبود و خاندان وی با ایجاد فضای امنیتی، خفقان را بر جامعه حاکم کرده بودند،[۱۰۹] به گونهای که مردمحق هیچگونه نقد و اظهار نظری در مسائل مملکت نداشتند و مطبوعات و تلویزیون و دیگر دستگاههای تبلیغاتی نیز تنها در انحصار رژیم پهلوی قرار داشت[۱۱۰] و حکومت نیز با تهدید و ترساندن، بر دامنه خفقان میافزود.[۱۱۱] ایشان ایجاد حزب فرمایشی و دستوری را نشانه آزادی سیاسی نمیدانست، بلکه آن را راهی برای اغفال ملت از مسائل اساسی بر میشمرد.[۱۱۲]
- غربگرایی: محمدرضا پهلوی علاقه فراوانی به مدرنکردن جامعه برای تبدیل ایران به کشوری با ویژگیهای غربی بهویژه امریکا داشت. این امر باعث هزینه گزاف و رواج فرهنگ مصرفگرایی در جامعه شد و ایران را در موقعیت وابستگی بلند مدت به غرب قرار داد. درآمدهای حاصل از فروش نفت با شرکتهای غربی نیز صرف واردات کالاهای مصرفی بیشتر به کشور میشد. پروژههای اقتصادی زمان پهلوی نیز چندان با شرایط جامعه ایران طراحی نشده بود و پیامد آن شکاف طبقاتی در جامعه بود.[۱۱۳] رژیم پهلوی با گسترش وابستگی اقتصادی، ورود فرهنگ غربی را به جامعه گسترش داد که این موضوع موجب وابستگی فکری در میان تکتک افراد جامعه میشد.[۱۱۴] به باور امام خمینی وابستگی به فرهنگ غربی باعث انحراف تمامی ابعاد جامعه[۱۱۵] و منشأ گرفتاری [۱۱۶] و نابودی کشور[۱۱۷] میشود. ایشان معتقد بود تا زمانی که ملتها خود را گم کرده و دیگری را به جای خود نشاندهاند، نمیتوانند استقلال پیدا کنند و وابستگی فکری و عقلی به غرب؛ منشأ تمام بدبختیهای ملتهاست؛ چنانکه ایران در حالیکه خود حقوق، قضا و فرهنگ اسلامی دارد، با این حال، همینها را در غرب جستجو میکند.[۱۱۸]
از آنجا که امام خمینی بر بازگشت به خویشتن اسلامی تأکید فراوان داشت، غربزدگی را مصیبتی برای جوامع مسلمان میدانست. به عقیده ایشان باید شکلهای مختلف تمدن جدید غرب را به عنوان پدیدهای عینی به خوبی شناخت و با تجهیز جامعه اسلامی به ابزارهای فکریِ مناسب و تأسیس بنای استوار فکری متناسب با زمان، به رویارویی با آن پرداخت و این امر با کار شبانهروزی ملت و دولت ممکن است.[۱۱۹].[۱۲۰]
جامعه مطلوب
از مهمترین ویژگیهای جامعه مطلوب مورد نظر اسلام میتوان به توحید و یکتاپرستی، ﴿وَالَّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ وَلَا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَا يَزْنُونَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ يَلْقَ أَثَامًا﴾[۱۲۱] وحدت و پرهیز از پراکندگی[۱۲۲] و همکاری و تعاون[۱۲۳] اشاره کرد. در نگاه امام خمینی نیز جامعه مطلوب، جامعه توحیدی و الهی است که برگرفته از بینش توحیدی است. در بینش توحیدی، جامعه به مثابه دانشگاهی است که پیامبران(ع) معلمان این دانشگاه و خداوند مربی آن معلمان است؛[۱۲۴] از اینرو تمام پیامبران(ع) معلماند و تمام بشر دانشجو و تربیت انبیای الهی موجب میشود تمام عالم به سعادت و آرامش برسد[۱۲۵] و اسلام کاملترین دیدگاه را از توحید و اتحاد و یکرنگی آدمیان ارائه کرده است و نمونه کامل جامعه توحیدی را میتوان جامعه اسلامی دانست.[۱۲۶] ایشان در برابر افراد و گروههایی که به نام جامعه بیطبقه توحیدی در صدد بینظمی و هرج و مرج ازجمله در نیروهای مسلح بودند جامعه توحیدی را به بدن انسان متعادل شبیه میدانست و معتقد بود رسیدن به این تعادل در گرو حفظ مراتب و رعایت نظم و هماهنگی است.[۱۲۷] از نظر امام خمینی محورهای جامعه مطلوب و توحیدی عبارتاند از: وحدت کلمه،[۱۲۸] توجه به ابعاد مادی و معنوی جامعه،[۱۲۹] اجرای قوانین و احکام اسلام،[۱۳۰] استقلال و آزادی،[۱۳۱]دفاع از حقوق و منافع مردم،[۱۳۲] رهبری و نظارت علما و متخصصان اسلام در شئون جامعه،[۱۳۳] برابری انسانها و ملاک امتیاز به تقوا و پاکی[۱۳۴] و اجرای عدل و قسط[۱۳۵] و نظم و امنیت عمومی،[۱۳۶] آسایش و رفاه همگانی[۱۳۷] و از میانبرداشتن فقر و اصلاح شرایط زندگی برای اکثریت مردم.[۱۳۸].[۱۳۹]
راههای اصلاح جامعه
در نگاه امام خمینی جامعه نیز همانند یک انسان، نیازمند اصلاح و تعلیم و تربیت است[۱۴۰] و موفقیت و پیروزی افراد در جامعه به میزان مجهزبودن افراد به تقوا بستگی دارد[۱۴۱] و چنانچه تقوا نباشد، زمینه انحراف در افراد و جامعه به وجود میآید.[۱۴۲] ایشان علم بدون تقوا را برای جامعهمضر[۱۴۳] میشمرد و طلاب و روحانیان را هدایتگران جامعه میدانست و به آنان توصیه میکرد پیش از ورود به جامعه خود را تهذیب کنند.[۱۴۴] از سوی دیگر، چنانکه امام خمینی تأکید کرده است، راه اصلاح و بهبود، وجود قانون الهی در جامعه است.[۱۴۵] ایشان قوانین اسلام را علاوه بر اینکه وسیله تحقق عدالت در جامعه میشمرد، آن را ابزاری جهت اصلاح اعتقادی و اخلاقی و تهذیب انسان میدانست. به اعتقاد ایشان این قوانین برای اجرا و برقرارشدن نظم اجتماعیِ عادلانه و به منظور پرورش انسانها لازم است.[۱۴۶] ایشان برای اصلاح فرد و جامعه و فهم درست دستورها و قوانین دینی از مسائلی چون پذیرش اجتهاد در استنباط و فهم متون دینی، توجه به کاربرد عقل، توانایی اسلام در راستای تبیین وضعیت حال به وسیله احکام اسلام را یادآور شده است.[۱۴۷]
همچنین در نظر امام خمینی اصل امر به معروف و نهی از منکر[۱۴۸] و اجرای حدود الهی[۱۴۹] یکی از راههای تربیت و اصلاح جامعه است. امر به معروف و نهی از منکر وظیفهای همگانی است و فرد فرد جامعه در برابر حراست از اسلام مسئولاند و باید بدون توجه به جایگاه اجتماعیِ فردِ منحرف، به وی تذکر داد و با انحراف او مقابله[۱۵۰] و با فساد مبارزه کرد؛[۱۵۱] افزون بر این، ایجاد جامعه مطلوب نیازمند حکومت اسلامی است.[۱۵۲] ایشان برای اجرای احکام جزایی اسلام مانند حدود و قصاص در جامعه، اجرای احکام اقتصادی دین، ایجاد محیط تربیتی برای اصلاح جامعه و تربیت انسانهای متقی و مؤمن، تأمین وحدت امت اسلامی و نجات وطن و کشورهای اسلامی از تصرف و نفوذ استعمارگران و دولتهای دستنشانده، و دفاع از تمامیت ارضی کشورهای اسلامی، تحقق وحدت و آزادی ملتهای مسلمان و سرنگونی حکومتهای ظالم و دستنشانده و تلاش برای عدالت و مبارزه با ستم و گرسنگی و تبعیض، لازم شمرده است که دولت اسلامی برپا شود و قوه مجریه در دست اسلامشناسان قرار گیرد.[۱۵۳]
از سوی دیگر، در اندیشه و منش سیاسی امام خمینی وحدت و الفت و صداقت مردم در برابر یکدیگر و صفای باطنی و ظاهری از راههای رسیدن به جامعه مطلوب است.[۱۵۴] همگرایی نخبگان نه به عنوان یک راهکار سیاسی و زودگذر، بلکه برگرفته از روح تعالیم دینی، راهبردی منطقی برای رشد و ترقی جامعه توحیدی به شمار میرود؛[۱۵۵] از همینرو ایشان به وحدت و همگرایی دو قشر دانشگاهی و روحانی، به عنوان دو نماد مهم گروههای مرجع در جامعه و مصداق بارز نخبگان، اهتمام ویژهای داشت و توصیه میکرد این دو قشر مهم جامعه باید با یکدیگر همکاری و جامعه را اصلاح کنند و اگر این دو قشر در مسیر صحیح باشند، تمام ملت به مسیر صحیح میروند[۱۵۶] چنانکه از دیگر راههای اصلاح جامعه اصلاح فرهنگ، نهاد آموزش و پرورش، دانشگاهها، رادیو و تلویزیون، مطبوعات و رسانههای نوشتاری،[۱۵۷] مراکز آموزشیتربیتی از کودکستان تا دانشگاه،[۱۵۸] اصلاح نخبگان بهویژه روحانیان[۱۵۹] و اصلاح حوزههای علمیه [۱۶۰] است.[۱۶۱]
منابع
پانویس
- ↑ معلوف، المنجد فی اللغه، ۱۰۱.
- ↑ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۵/۶۴۸۹.
- ↑ فریز بیو سه یر، جامعه، پیشگفتار.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۳۳۲.
- ↑ نوربخش، فرهنگ و قومیت مدلی برای...، ۶۷ ـ ۶۸.
- ↑ مصباح یزدی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ۹.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱/۳۲ ـ ۳۳.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۴۱۵ و ۴۴۴.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۴/۱۵۱.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۱۱۳.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۳۵۴.
- ↑ حمایتیان، احسان، مقاله «جامعه»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۵-۳۳.
- ↑ باقی نصرآبادی، مبانی جامعهشناسی، ۵۱.
- ↑ ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ۱/۵۴.
- ↑ ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ۱/۸ ـ ۱۳.
- ↑ وینسنت، نظریههای دولت، ۴۵.
- ↑ وینسنت، نظریههای دولت، ۴۵؛ فریز بیو سه یر، جامعه، ۱ ـ ۲.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۴/۹۲ ـ ۱۰۷.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۳۲۸.
- ↑ حمایتیان، احسان، مقاله «جامعه»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۵-۳۳.
- ↑ قنادان و دیگران، مفاهیم کلیدی جامعهشناسی، ۵۵.
- ↑ رحمتپور، فردگرایی، ۱۹۸.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۳۳۸ ـ ۳۵۱.
- ↑ Triandis،۶
- ↑ «ای مؤمنان! (حرمت) شعائر خداوند را و نیز (حرمت) ماه حرام و قربانیهای بینشان و قربانیهای دارای گردنبند و (حرمت) زیارتکنندگان بیت الحرام را که بخشش و خشنودی پروردگارشان را میجویند؛ نشکنید و چون از احرام خارج شدید میتوانید شکار کنید و نباید دشمنی با گروهی که شما را از (ورود به) مسجد الحرام باز داشتند، وادارد که به تجاوز دست یازید؛ و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید و در گناه و تجاوز یاری نکنید و از خداوند پروا کنید، بیگمان خداوند سخت کیفر است» سوره مائده، آیه ۲.
- ↑ «آیا آنان بخشایش پروردگارت را تقسیم میکنند؟ ماییم که توشه زندگی آنان را در زندگانی این جهان میانشان تقسیم کردهایم و برخی از آنان را بر دیگری به پایههایی برتری دادهایم تا برخی، برخی دیگر را به کار گیرند و بخشایش پروردگارت از آنچه آنان فراهم میآورند بهتر است» سوره زخرف، آیه ۳۲.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۶۳/۳۴۹.
- ↑ نهج البلاغه، خ۱۲۷، ۱۷۹ و خ۱۸۰، ۲۶۳.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۴۷۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۲۳۰ ـ ۲۳۱.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱/۱۶۹.
- ↑ «و اینکه پایان (هر چیز) به سوی پروردگار توست» سوره نجم، آیه ۴۲.
- ↑ «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۳۴۵ ـ ۳۴۶ و ۱۳/۶۲۲ ـ ۶۲۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۷۰ ـ ۴۷۴.
- ↑ حمایتیان، احسان، مقاله «جامعه»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۵-۳۳.
- ↑ اخترشهر و مسلمی، درآمدی بر اندیشه سیاسی امام خمینی، ۱۲.
- ↑ حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ۲/۷۴؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱/۲۲۱.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۴/۹۶ ـ ۱۱۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۳۹۴ ـ ۳۹۵.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۲۴۲ ـ ۲۴۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۲۴۴؛ ۵/۱۸۵؛ ۷/۱۵۰ و ۹/۳۱۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۲۰۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۱۸۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۶۹.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۷۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۲ ـ ۳۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۴۴۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۴۴۶ و ۷/۵۳۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۳۵۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۱۴۲ ـ ۱۴۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۴۴۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۲۴۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۱۰ ـ ۳۱۱؛ ۱۱/۲۲ و ۱۴/ ۴۱۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۸۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۴۳۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۴۸۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۹۲ ـ ۳۹۳.
- ↑ حمایتیان، احسان، مقاله «جامعه»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۵-۳۳.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۶/۳۲۰.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۲/۷۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۶۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۴۵۲.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۱/۳۳۰.
- ↑ حمایتیان، احسان، مقاله «جامعه»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۵-۳۳.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۴/۹۶ ـ ۹۷.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۳۸۸.
- ↑ خسروپناه، انتظارات بشر از دین، ۷۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۲۸۷ ـ ۲۸۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۵۴۱ ـ ۵۴۲.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۴/۲۹۳.
- ↑ سبحانی، مارکسیسم و مذهب، ۲۱.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۵۷۷؛ زند وکیلی، ۲۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۲۹۱ و ۲۹۵ و ۹/۲۳۳، ۵۰۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۵۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۵۳۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۲۵ ـ ۲۲۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۳۶۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۴۱۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۹/۳۹۶ ـ ۳۹۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۵۳۰ ـ ۵۳۱.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۰ ـ ۱۱.
- ↑ میرخلیلی، قانونگذاری در قرآن و مکاتب بشری، ۵۶ ـ ۵۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، آداب الصلاة، ۳۱۵.
- ↑ امام خمینی، جهاد اکبر، ۶.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۲۰.
- ↑ «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، صحیفه، ۷/۵۴۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۵۳۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۲۵.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۴۰۰ و ۲۳/۵۱۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۵ ـ ۴۰۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۵۴۱.
- ↑ حمایتیان، احسان، مقاله «جامعه»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۵-۳۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۵۳ ـ ۱۵۴ و ۱۹۷.
- ↑ همان، ۳/۷۴؛ ۴/۴۱۳ و ۹/۲۰۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۱۲۵، ۱۵۱ و ۴/۲۶۱.
- ↑ احسان حمایتیان|حمایتیان، احسان، جامعه (مقاله)|مقاله «جامعه»، دانشنامه امام خمینی ج۴ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۵-۳۳.
- ↑ مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ۲/۱۵۷؛ داباشی، شکلگیری نهضت امام خمینی، ۸۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۲۴۸ ـ ۲۴۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۰۵؛ ۳/۲۶۲ و ۵/۵۴۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۹۰ و ۱۰/۲۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۳۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۷۷.
- ↑ مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ۲/۱۸۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۳۰ و ۵/۳۹۴ ـ ۳۹۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۶۹ و ۹/۸۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۸۹، ۱۳۶ و ۲۲۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۷۲.
- ↑ عباسی، دولت پهلوی و توسعه اقتصادی، ۲۱۰؛ مسجد جامعی، ایدئولوژی و انقلاب، ۱۶۹ ـ ۱۷۸.
- ↑ عباسی، دولت پهلوی و توسعه اقتصادی، ۲۰۹ ـ ۲۱۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۴۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۵۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۳۴۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۹/۷۵؛ ۱۱/۲۲۲؛ ۱۲/۷ ـ ۸ و ۱۷/۴.
- ↑ حمایتیان، احسان، مقاله «جامعه»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۵-۳۳.
- ↑ «و آنان که، با خداوند، خدایی دیگر را (به پرستش) نمیخوانند و انسانی را که خداوند (کشتنش را) حرام کرده است جز به حقّ نمیکشند و زنا نمیکنند و هر که چنین کند کیفر خواهد دید» سوره فرقان، آیه ۶۸.
- ↑ نهج البلاغه، خ۱۲۷، ۱۸۰.
- ↑ نهج البلاغه، خ۲۰۷، ۳۰۹ ـ ۳۱۰؛ برزگر، جامعه از دیدگاه نهج البلاغه، ۲۱۰ و ۲۴۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۵۰۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۷۲ ـ ۱۷۴.
- ↑ جمشیدی، اندیشه سیاسی امام خمینی، ۴۴۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۱۶ ـ ۴۱۹ و ۴۶۸ ـ ۴۷۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۱۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۵۲۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۱۸؛ ۶/۴۶۳ و ۱۷/۱۱۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۳۶۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۸۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۶۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۵۱۸ و ۱۲/۲۰۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۴۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۱۵۵.
- ↑ حمایتیان، احسان، مقاله «جامعه»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۵-۳۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۱۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۱۹۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۲۶۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۳۰۳.
- ↑ امام خمینی، جهاد اکبر، ۲۰ ـ ۲۱.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۳۴ ـ ۳۵.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۷۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۷۷ و ۲۸۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۶۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۳۱۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۱۰.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۱۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱۳ ـ ۱۱۴ و ۲۱/۴۰۶.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۳۳ ـ ۳۷، ۶۹.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۳۰۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۴۷۱ ـ ۴۷۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۹، ۲۱ و ۹/۵۳۹ ـ ۵۴۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۳۲۳ و ۱۲/۲۶۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۴۸۳ ـ ۴۸۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ولایت فقیه، ۱۳۷ ـ ۱۳۸.
- ↑ حمایتیان، احسان، مقاله «جامعه»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۲۵-۳۳.