قیام امام حسین
عوامل نهضت حسینی
ریشههای قیام امام حسین
زمینههای قیام امام حسین
زمینهها و عواملی که آن نهضت عظیم را به وجود آوردند و آن فاجعه غمانگیز را رقم زدند، عبارتند از:
- زمامدار جامعه اسلامی نه تنها شرایط لازم برای تصدی منصب حکومت را نداشت بلکه متظاهر به فسق و فساد بود؛
- ارزشهای معنوی از یاد رفته بود و نخبگان جامعه، که مدیریت فکری و سیاسی را بر عهده داشتند و الگویی برای مردم به شمار میرفتند، به مفاهیم اخلاقی پایبند نبودند؛
- حکومت نیز فاقد قواعد و معیار بود و قانون و ضابطهای را در میان کارگزاران معمول نمیداشت. در نتیجه ظلم و تبعیض به غایت خود رسیده بود؛
- بدعتها و پیرایههای بسیار در دین راه یافته و مذهب وسیله تخدیر مردم و تأمین خواستههای حکام و مفسدان شده بود؛
- دنیامداری و مادهگرایی، جهان برین و آخرت را از یادها زدوده بود؛
- رعب و دنیاپرستی هم چون بیماری، متدینان را زبون و زمینگیر و آنان را تسلیم پیش آمدها کرده بود، دلیری و رادمردی نیز تنها در اسطورهها به جای مانده بود.
فلسفه قیام امام حسین
اهداف قیام امام حسین
به موجب سخنان امام حسین (ع) هدف از نهضت عاشورا، احیاء دین و اصلاح امور جامعه مسلمین است[۱]. در وصیت نامه آن حضرت آمده است: "من برای خود سری و خوشگذرانی، فساد و ستمگری، از مدینه خارج نشدم، بلکه برای اصلاح امت جدم قیام نمودم. میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم"[۲].
در نامهای که امام حسین (ع) برای بزرگان بصره نوشته است، فرمود: «من شما را به کتاب خدا و سنت رسول خدا (ص) فرا میخوانم که به راستی سنت، مرده و بدعت، زنده شده است»[۳].[۴]
انگیزه قیام امام حسین
ویژگیهای قیام امام حسین
روششناسی قیام امام حسین
آثار قیام امام حسین
- ادای وظیفه دینی در برابر حاکم فاسد که در صورت عدم انجام وظیفه، خداوند او را با حاکم فاسد محشور مینماید[۵].
- معرفی ماهیت کریه و زشت بنیامیه.
- پیدایش نفرت عمومی علیه یزید[۶]. به طوری که یزید ناچار میشود، گناه واقعه کربلا را متوجه ابنزیاد نماید و صریحاً اعلام کند: "خداوند پسر مرجانه را لعنت نماید. به خدا سوگند که اگر من با حسین میبودم، هر چه از من میخواست، دریغ نمیکردم و با تمام توانی که داشتم، مرگ را از او دفع مینمودم، هرچند به قیمت مرگ بعضی از فرزندانم تمام شود".
- بیداری جامعه و پیدایش انقلابها و تعرضها، علیه حکومت بنیامیه از قبیل:
مخالفان قیام امام حسین
علل عدم قیام امام حسین (ع) در زمان معاویه
دهه آخر عمر معاویة بن ابی سفیان مصادف با آغاز امامت امام حسین (ع) بود. در این دهه، سیاستهای شومی که معاویه در جهت استحاله و انحراف جامعه اسلامی و شیعهزدایی به کار گرفت از این قرارند:
- جلوگیری از هر گونه اعتراض و جنبش مخالف از طریق فشار سیاسی و اقتصادی، کشتار، شکنجه، حبس و تحمیل فقر و گرسنگی نسبت به آنان.
- احیای تبعیضهای نژادی و رقابتهای قبیلهای در میان قبایل و تضعیف آنها و برطرف کردن خطرشان از حکومت.
- جعل حدیث، تفسیر و تأویل آیات قرآن به نفع خود، تخدیر افکار عمومی، مشروعیت و مقبولیت دادن به حکومت.
- ترویج فرقههای باطل نظیر: جبریه و مرجئه که از نظر عقیدتی با سیاست معاویه همسو بودند.
- جذب و بهکارگیری افراد مکار و غداری چون مغیرة بن شعبه والی کوفه، زیاد بن ابیه والی بصره و کوفه، عمرو بن عاص والی مصر، مروان بن حکم و سعید بن عاص و ولید کارگزاران اموی در حجاز که معاویه را در ایجاد خفقان یاری میدادند؛ به خصوص زیاد بن ابیه در هنگام ولایت بر کوفه و بصره (۵۰-۵۳ ه. ق).
- تطهیر عثمان و مخدوش کردن چهره حضرت علی (ع) به عنوان حیلههای سیاسی[۹].
امام حسین (ع) در این دوره مطابق وظیفه امر به معروف و نهی از منکر در برابر اعمال معاویه احساس مسئولیت شدیدی نسبت به حفظ شریعت جدش از انحراف و استحاله مینمودند.
بنابراین به شکلهای مختلفی عکسالعمل نشان میدادند. یکبار اموالی را که از یمن به شام میبردند ضبط نمودند[۱۰]، بار دیگر نسبت به قتل حجر بن عدی و یارانش در سفر معاویه برای حج، او را نکوهش کرد[۱۱]. خطبهای نیز در «منی» در جمع صحابه و تابعین ایراد فرمود[۱۲]. با این حال عوامل ذیل امام را از قیام علیه معاویه برای تشکیل حکومت اسلامی باز میداشت:
- اظهار پایبندی به صلح امام حسن (ع) با معاویه[۱۳]: امام به قرارداد صلحی که از طرف معاویه از همان ابتدا در گفتار[۱۴] و بعداً در عمل[۱۵] نقض شده بود، به طور یک جانبه پایبند بودند. بلکه همان دلایلی که باعث صلح برادرش با معاویه و حفظ شیعیان شده بود و نیز جو خفقان و کشتار عمال معاویه باعث اظهار پایبندی امام به صلحنامه برادرش میگردید[۱۶]. بدین ترتیب دشمن نمیتوانست علیه امام این موضع را بگیرد که آنچه برادرش در طول نه سال (۴۱-۵۰ ه. ق) پذیرفته بود، زیر پا نهاده است.
- شخصیت معاویه در نظر مردم: وی از زنده بودن نام و یاد پیامبر اکرم (ص) در رنج بود[۱۷]؛ ولی جامعۀ آن روز او را صحابی پیامبر، کاتب وحی، خال المؤمنین[۱۸]، منتقم خون عثمان، دارای سن و تجربه بیشتر میدانستند. ضمناً معاویه ظاهرساز و از زمان عمر دارای منصب بود[۱۹] و به سبب صلح امام حسن (ع) ادعای مشروعیت حکومت داشت[۲۰].
- احتمال ترور، قبل از قیام به وسیلۀ معاویه: همانطور که امام حسن (ع) را با دسیسه مسموم و شهید کرد[۲۱].
- اوضاع اجتماعی نامناسب جامعه: روحیۀ خیانت و ترک نصرت و تسلیم آنها در برابر فشارها و اغواگریهای معاویه و عدم ثمردهی جانبازی در بیدار کردن روح سلحشوری مردم.
- لوث شدن قیام یا کاهش اثرات آن به دلیل قوت دستگاه تبلیغاتی حاکم.
- امام به دنبال فرصت مناسبتر تا با آگاهی از خصوصیات و شخصیت یزید[۲۲]، (جانشین معاویه) و حساسیت جامعه نسبت به او قیام خود را آغاز نمایند.
یزید از مادری کلبی به نام میسون متولد شد[۲۳]. کلبیها بیابانگرد و دارای روحیۀ خشونت و بداوت بودند. یزید در حمایت مادرش در صحرا رشد نمود، مادرش نتوانست زندگی در دمشق را تحمل نماید؛ لذا به صحرا بازگشت[۲۴]. یزید در اوج رفاه، در جوانی به شعر و لهو و لعب رو آورد. به خاطر داشتن مربی، شاعر، درباریان و مشاور مسیحی و همچنین سابقۀ قبیلهای مادر، گرایش به مسیحیت داشت[۲۵].
در اعتراض به نوشیدن شراب میگوید: اگر بر دین احمد حرام است، من بر دین مسیح میخورم. با این حال معاویه او را برای جانشینی خود آماده میکرد و مسئولیتهایی به او میداد. در سفری به مکه که از طرف معاویه «امیرالحاج» شده بود به امام حسین (ع) شراب تعارف کرد و در مقابل اعتراض حضرت در ضمن شعری، تعجب خود را ابراز کرد[۲۶]. نظر به این موارد امام حسین (ع) در جواب اولین نامه نگاری کوفیان و دعوت از او در سال چهل ونه یا سال پنجاه هجری قمری به صلح برادرش اظهار پایبندی نمودند. در این سال امام حسن (ع) وفات یافت و «جعده بن هبیره بن ابی وهب» امام حسین (ع) را به کوفه دعوت نمود[۲۷]. نامهنگاری کوفیان پس از این تا سال شصت و یک هجری قمری متوقف ماند.
محبوبیت امام هم رفته رفته در جامعه رو به افزایش بود؛ به گونهای که در پی شهادت حجر بن عدی و یارانش توسط معاویه[۲۸] در مرج عذرا حکومت اموی از وجود امامحسین (ع) در مدینه احساس خطر میکرد. به همین سبب معاویه نامهای به امامحسین (ع) نوشته او را از فتنه منع کرد. امام هم در جواب، نامهای کوبنده برای او فرستاد و جنایات او را در حق شیعیان یک یک برشمرد[۲۹].
از طرفی مسئله بیعت[۳۰] برای یزید و جانشینی او در برنامه کاری معاویه قرار داشت و امام مخالف جدی آن بود. مخالفان دیگری هم از صحابه با این امر - که گامی در جهت تبدیل خلافت به پادشاهی تلقی میگردید - در مدینه وجود داشت. بدین منظور معاویه دوبار به مکه سفر کرد و در سفر دوم در حالی که دستور داده بود مردان مسلح با شمشیر بر بالای سر مخالفان بایستند، خود بر منبر رفت و اعلام کرد آنان بیعت کردهاند.
مخالفان، این بیعت را پس از اتمام جلسه و بیعت عمومی انکار نمودند. بدین ترتیب حجاز به عنوان کانون خطر برای معاویه باقی ماند. امام سعی داشتند خود و یارانش بهانهای، به دست معاویه ندهند و در عین حال در جامعه حالت آمادگی و انتظار به وجود آورند تا کار را پس از معاویه از سرگیرند. معاویه نیز برای پس از خود در مورد مخالفان، توصیههایی به یزید کرده بود[۳۱].
سرانجام پس از دیرزمانی که جامعه اسلامی در برابر هیبت حکومت اموی قد خم کرده تسلیم شده بود، با مرگ معاویه به جنبش درآمد و موانع برداشته شد. امام حسین (ع) در این هنگام نقش تاریخی و رسالت خود را در مبارزه با ستم، نجات امت از دست دشمنان سرسخت و دمیدن روح سلحشوری در مردم ایفا نمودند و برای هر قیامی بر ضد ستم حاکم - در هر زمان و مکان - الگو و نمونه عالیای فراهم آوردند. معاویه در پانزدهم رجب سال شصت هجری قمری هلاک شد[۳۲]. پسرش یزید از ولید بن عتبة بن ابی سفیان (والی خود در مدینه)[۳۳] خواست که از حسین (ع) در کنار عبدالله بن عمر و عبدالرحمن بن ابی بکر و عبدالله بن زبیر بیعت بگیرد[۳۴].
امام و عبدالله بن زبیر از بیعت خودداری نمودند. در سوم شعبان همان سال، امام برای تبلیغ اهداف قیام خود از مدینه وارد شهر أمن مکه شدند[۳۵] و تا هشتم ذی الحجه در آنجا بودند[۳۶]. ابن زبیر هم فعالیتهایی داشت، ولی با ورود امام به مکه تلاشهای او در جهت به دستگیری قدرت در حجاز تحتالشعاع شخصیت امام قرار گرفت. در این بین از دهم رمضان نامهنگاری سران شیعه پس از وقفهای طولانی از کوفه به مکه آغاز شد[۳۷] و شدت گرفت[۳۸].
امام نیز مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد تا آنچه آنان نوشته بودند از نزدیک بررسی کرده و نتیجه را گزارش کند. همچنین امام نامهای به اشراف بصره (مالک بن مسمع بکری، احنف بن قیس، منذر بن جارود، مسعود بن عمرو، قیس بن هیثم و عمرو بن عبیدالله بن معمر) نوشتند. در این نامه امام ضمن بیان حقانیت خود، آنان را به کتاب خدا و سنت رسول الله فرا خواندند[۳۹].
مسلم بن عقیل در پنجم شوال سال شصت هجری قمری به کوفه وارد شد. نامهای مبنی بر بیعت بیست هزار نفر از او در مکه قبل از حرکت به دست امام رسیده بود[۴۰]. امام حسین (ع) با دریافت اطلاعات روشنی از اوضاع کوفه با در نظر داشتن خطر جانی، همراه خاندان و عشیره خود و عدهای از شیعیان به طرف آن شهر روان شدند. به همراه بردن خاندان با توجه به حضور ابن زبیر در مکه و اوضاع متغیر حجاز بسیار ضروری بود[۴۱]. در این هنگام افراد سرشناس زیادی از جمله: عبدالله بن عباس و برادر امام (محمد حنفیه) او را از حرکت بازمیداشتند.
امام به هر یک از آنان به نحوی جواب میدادند؛ زیرا سران شیعه که به امام نامه نوشته بودند از اوضاع سیاسی کوفه شناخت بیشتری داشتند و از نزدیک شاهد امور بودند. مسلم هم مشاهدات آنها را در نامه خود به امام از کوفه تأیید کرده بود. در حالی که عبدالله بن عباس و محمد حنفیه سالها بود که از مکه و مدینه خارج نشده بودند[۴۲]. از طرفی در مکه احتمال ترور امام میرفت[۴۳].[۴۴]
منابع
قنبرینژاد اصفهانی، حمید رضا، مقاله «اصلاحات از منظر امام حسین»، فرهنگ عاشورایی ج۱۰
باباپور، مهدی، مقاله «احیاگری و اصلاحطلبی در نهضت حسینی»، فرهنگ عاشورایی ج۱۰
رجاء، علی اصغر، مقاله «امام حسین و قیام برای تشکیل حکومت اسلامی»، فرهنگ عاشورایی ج۸
اسماعیلزاده، محمد، مقاله «امام حسین در منظر اهل سنت»، فرهنگ عاشورایی ج۱۲
پانویس
- ↑ سمو المعنی فی السمو الذات، ص۱۰۳.
- ↑ «إِنِّي لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي (ص) أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ»؛ سمو المعنی فی السمو الذات، ص۱۰۶.
- ↑ تاریخ طبری، ج۴، ص۲۶۶؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۳.
- ↑ اسماعیلزاده، محمد، مقاله «امام حسین در منظر اهل سنت»، فرهنگ عاشورایی ج۱۲، ص ۴۸.
- ↑ تاریخ طبری، ج۴، ص۳۰۴؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۴۸.
- ↑ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۸۷.
- ↑ تاریخ طبری، ج۴، ص۴۲۶.
- ↑ اسماعیلزاده، محمد، مقاله «امام حسین در منظر اهل سنت»، فرهنگ عاشورایی ج۱۲، ص ۴۹.
- ↑ حیاة الامام الحسین (ع)، ج۲، ص۱۶۷ - ۱۳۴؛ سیره پیشوایان، ص۱۴۶.
- ↑ موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، ص۲۴۸.
- ↑ موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، ص۲۵۰.
- ↑ موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، ص۲۷۰.
- ↑ موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، ص۲۳۸.
- ↑ انساب الاشراف، ج۳، ص۴۴ و ۴۵؛ الفتوح، ص۷۶۹؛ مقاتل الطالبیین، ص۴۵.
- ↑ کشتار شیعیان، بیعت گرفتن برای جانشینی یزید، ترور امام حسن (ع) و اهانت به امیرالمؤمنین (ع) همه بر خلاف عهدنامه صلح بودند. برای مواد صلحنامه ر. ک: صلحنامه امام حسن (ع)، ص۳۵۶-۳۵۷.
- ↑ ر. ک: اصغر فروغی ابری، «چرا امام حسین (ع) به روزگار حکومت معاویه قیام نکرد»، نشریه دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی مشهد، شماره ۵۳-۵۴، ۱۳۸۰ ش، ص۶-۱۱.
- ↑ مروج الذهب، ج۳، ص۴۵۴ (ضمن شرح حال مأمون).
- ↑ مختصر تاریخ دمشق، ج۲۴، ص۳۹۹. شوهر خواهرش در سفر به حبشه مرتد شد و نجاشی پادشاه حبشه ام حبیبه را به خواست پیامبر (ص) به نکاح حضرت درآورد (ر. ک: الطبقات الکبری، ج۶، ص۷۲).
- ↑ تاریخ الدولة الامویه، ص۱۳.
- ↑ این موارد قابل رد بوده ادعایی بیش نیستند. ر. ک: النصایح الکافیه، ص۲۰۹ به بعد و ص۲۶۴ - ۲۶۹.
- ↑ مقاتل الطالبیین، ص۴۸؛ انساب الاشراف، ج۳، ص۵۵.
- ↑ موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، ص۲۸۳ - ۲۸۵.
- ↑ تاریخ الدولة الامویه، ص۴۲؛ حیاة الامام الحسین (ع)، ج۲، ص۱۷۹-۱۸۴.
- ↑ تاریخ الدولة الامویه، ص۴۲.
- ↑ سمو المعنی فی سمو الذات، ص۸۰-۸۲؛ تاریخ الشعوب الاسلامیه، ص۱۲۴؛ سیره پیشوایان، ص۱۸۰.
- ↑ موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، ص۲۴۹، به نقل از الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۶۰۳.
- ↑ موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، ص۲۳۸.
- ↑ الاخبار الطوال، ص۱۷۰؛ تاریخ یعقوبی، ج۳، ص۲۳۰؛ مروج الذهب، ج۳، ص۳؛ تاریخ الطبری، ج۳ ص۲۳۰.
- ↑ موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، ص۲۵۰.
- ↑ الغدیر، ج۱۰، ص۳۴۲.
- ↑ وقعة الطف، ص۱۷۲.
- ↑ الاخبار الطوال، ص۱۷۱؛ الارشاد (مفید)، ج۲، ص۳۲.
- ↑ وقعة الطف، ص۷۲.
- ↑ الاخبار الطوال، ص۱۷۲- ۱۷۳؛ مقتل الحسین للخوارزمی، ج۱، ص۲۶۰.
- ↑ لهوف سید بن طاووس، ص۴۶.
- ↑ وقعة الطف، ص۱۴۷.
- ↑ وقعة الطف، ص۹۲؛ الاخبار الطوال، ص۱۷۴.
- ↑ لهوف، سید بن طاووس، ص۵۰.
- ↑ موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، ص۳۱۵.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۳۶.
- ↑ ابن زبیر در فکر بازگردان خلافت به حجاز بود و در جنگ جمل در صف مخالفان علی (ع) در کنار خالهاش عایشه قرار داشت.
- ↑ خطر جانی در رفتن به کوفه همره امام آن قدر زیاد و جدی بود که عبدالله بن عباس و محمد حنفیه بن علی بن ابی طالب در حجاز ماندند. (محمد به سبب انتساب به مادرش خوله، حنفیه نام گرفت.)
- ↑ امام حسین (ع) در مکه به ابن عمر فرمود: «إِنَّ الْقَوْمَ لا يَتْرُكُوني وَ إِنْ أَصابُوني، وَ إِنْ لَمْ يُصيبُوني فَلا يَزالُونَ حَتّى أُبايِعَ وَ أَنَا كارِهٌ، أَوْ يَقْتُلُوني» (موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، ص۳۰۸). همچنین به ابن زبیر فرمود: «و الله لان اقتل خارجا منها بشبر أحب الى من ان اقتل داخلا منها بشبر، و ايم الله لو كنت في جحر هامه من هذه الهوام لاستخرجوني» (همان، ص۳۲۴). در راه کربلا به صفاح فرمود: «لَوْ لَمْ أَعْجَلْ لَأُخِذْتُ» (همان، ص۳۳۵.) و به اباهرّه فرمود: «يَا أَبَا هِرَّةَ إِنَّ بَنِي أُمَيَّةَ أَخَذُوا مَالِي فَصَبَرْتُ وَ شَتَمُوا عِرْضِي فَصَبَرْتُ وَ طَلَبُوا دَمِي فَهَرَبْتُ...» (همان، ص۳۴۵).
- ↑ رجاء، علی اصغر، مقاله «امام حسین و قیام برای تشکیل حکومت اسلامی» فرهنگ عاشورایی ج۸ ص ۷۸.