آیا عصمت امام با خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)
آیا عصمت امام با خاتمیت ناسازگار است؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ امامت |
مدخل بالاتر | عصمت |
مدخل اصلی | شبهات عصمت - ختم نبوت |
مدخل وابسته | عصمت پیامبران - عصمت امامان |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
آیا عصمت امام با خاتمیت ناسازگار است؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث «آیا امامت با اصل خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش) است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی امامت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
- پیامبران الهی در مقام دریافت وحی و تبلیغ آن برای مصونیت از هرگونه خطا و آفت نسیان و به عبارتی برای رساندن و ابلاغ پیام آسمانی به زمینیان، با عنایت الهی به صفت "عصمت" مفتخرند، در عصمت پیامبر (ص) میان اهل سنت و تشیع اختلافی نیست، اما شیعه عصمت را به امامان نیز تعمیم داده و آنان را نیز مانند پیامبران معصوم میانگارد و این با اصل خاتمیت منافات دارد؛ چراکه با رحلت پیامبر اعظم (ص) همه شئون آن حضرت مانند عصمت، دریافت وحی منقطع و به خط خاتمیت و پایان رسید و قول شیعیان بر عصمت ائمه با خاتمیت منافات دارد. شاه ولی الله دهلوی هندی توصیف امام به وصف عصمت را منافی با خاتمیت و اصل نبوت وصف می کند که عبارت آن پیشاپیش خواهد آمد. دکتر عبدالکریم سروش در این باره می نویسد:پس از پیامبر اسلام (ص) دیگر هیچ کس ظهور نخواهد کرد که شخصیتش به لحاظ دینی ضامن صحت سخن و حسن رفتارش باشد[۱]. و در جای دیگر: چگونه میشود که پس از پیامبر خاتم کسانی در آینده و به اتکای وحی و شهود سخنانی بگویند که نشانی از آنها در قرآن و سنت نبوی نباشد و در عین حال تعلیم و تشریع و ایجاب و تحریمشان در رتبه وحی نبوی بنشیند و عصمت و حجیت سخنان پیامبر را پیدا کند و باز هم در خاتمیت خللی نیفتد؟[۲]. برخی دیگر صفات عصمت، علم لدنی و اصل نصب را صفات فرا بشری توصیف و نظریه رقیب آن (انکار صفات فوق) را موافق اصل ختم نبوت تفسیر میکنند[۳].
پاسخ جامع اجمالی
شبهه
برخی با ارائه تفسیر خاصی از خاتمیت، عصمت امامان را با خاتمیت رسول خدا(ص) در تعارض میدانند و قول به عصمت امام را نافی خاتمیت دانسته و میگویند: ختم نبوت به معنای بی نیازی از تفسیر معصومانه دین است بنابراین ضرورت وجود امام معصوم نفی کننده ختم نبوت است.
پاسخ
- اولاً چنین تفسیری از خاتمیت هیچ مبنا و اساس قابل قبولی ندارد زیرا همانگونه که بحث خاتمیت رسول خدا(ص) خواندیم[۴] ختم نبوت به این معناست که بعد از رسول خدا دین و شریعت و پیامبری نخواهد آمد نه این که مردم نیاز به دین و راهنما برای تبیین و تفسیر صحیح از دین نداشته باشند. و این معنا از خاتمیت نه تنها با وجود امام معصوم تنافی ندارد بلکه امام معصوم مکمل معنای خاتمیت است یعنی: ختم رسالت به وسیله استمرار هدایت الهی توسط امامان و جانشینان رسول خدا تحقق مییابد.
- ثانیاً ادله فراوان عقلی و نقلی بر اثبات این گونه صفات برای هادیان الهی اقامه شده است.
این شبهه به گونهای دیگر نیز پاسخ داده شده است: در معصوم بودن پیامبران الهی در میان اهل سنت و شیعه اختلافی نیست، زیرا پیامبران الهی در مقام دریافت وحی و تبلیغ آن باید مصون از هرگونه خطا و اشتباهی باشند؛ در غیر این صورت ابلاغ پیام الهی با مشکل مواجه میشود و مردم نمیتوانند مطمئن باشند که پیام الهی را به درستی دریافت کردهاند؛ اما در مورد عصمت امامان بین اهل سنت و شیعیان اختلاف وجود دارد، چراکه اهل سنت معتقدند بعد از رحلت پیامبر همه شئون آن حضرت از جمله عصمت ایشان منقطع و با رحلتش معدوم شد، به همین دلیل شیعیان را تخطئه کرده و اعتقاد دارند عصمتی که شیعیان به امامان خودشان نسبت میدهند منافات با خاتمیت پیامبر دارد، زیرا ختم نشدن عصمت پیامبر به منزلۀ خاتمه نیافتن نبوت پیامبر است. بر همین اساس بعضی از روشن فکران دینی معتقد شدند چگونه میشود پس از پیامبر خاتم کسانی در آینده و به اتکای وحی و شهود سخنانی بگویند که نشانی از آنها در قرآن و سنت نبوی نباشد و در عین حال تعلیم و تشریع و ایجاب و تحریمشان در رتبه وحی نبوی بنشیند و عصمت و حجیت سخنان پیامبر را پیدا کند و خللی در خاتمیت پیامبر ایجاد نشود[۵].[۶]
در پاسخ به این اشکال از ادلۀ عقلی و نقلی استفاده شده است:
ادلۀ عقلی
- لازمۀ عصمت پیامبران، نفی عصمت از دیگران نیست: عصمت از صفات لازم نبوت و انبیا به شمار میآید و به تعبیری لازمۀ مقام انبیا است، اما به معنای سلب صفت مزبور در دیگران و ادعای انحصار آن در پیامبران نیست. در واقع این عده توهم کردهاند که عصمت مانند نزول وحی از صفات خاص و انحصاری نبوت است، در حالی که آنان ابتدا باید ادعای انحصار عصمت برای پیامبران را ثابت کنند و سپس نسبت به عصمت امامان معصوم بعد از ختم نبوت اشکال نمایند[۷].
- ضرورت وجود معصوم بعد از پیامبر: ضرورت بعثت انبیا مقتضی ضرورت عصمت امام نیز است. به این بیان که خداوند برای راهنمایی بشر از باب لطف و حکمت باید هادیانی از جنس انسان اما معصوم را به سمت مردم روانه کند و اگر این ارسال معصومانه از جانب خداوند انجام نگیرد موجب میشود ابلاغ پیام با خطا و اشتباه مواجه شود و این خلاف غرض یعنی هدایت انسانها به وسیلۀ ابلاغ پیام الهی است. چنین خلافی را میتوان بعد از ختم نبوت پیامبر هم مشاهده کرد و آن در صورتی است که بعد از پیامبران هیچ معصومی وجود نداشته باشد که آیین الهی را شرح و تفسیر کند، بنابراین همانطور که مسئولیت ابلاغ پیام الهی به دست معصومی به نام پیامبر است؛ شرح و تفسیر دین الهی هم توسط معصومی به نام امام محقق میشود[۸].
- محمد ابن ابی عمیر نقل میکند روزی از هشام بن حکم درباره چرایی عصمت امامان معصوم سوال کردم، هشام اینگونه پاسخ داد: امامان شیعه، معصوم از هر گناهی هستند؛ چراکه سرچشمه گناهان چند چیز است: حرص، حسد، شهوت و غضب و هیچیک از این عوامل در وجود امام راهی ندارد؛ امام حریص نیست چراکه همۀ قدرت از جملۀ بیت المال مسلمین در اختیار اوست. امام حسود نیست چراکه حسادت به شخصی غیر از امام به این معناست که شخص از لحاظ رتبه و مقام از امام بالاتر است در حالی که بالاتر از مقام امامت مقامی وجود ندارد. امام در امور دنیا خشمگین نمیشود؛ زیرا امر امامتی که خداوند بر عهدۀ امامان معصوم قرار داده است با غضب و خشم آنها سازگاری ندارد؛ فقط در یکجا چنین ماموریتی با غضب و خشم همراه است که آن امر هم فقط برای اجرای حدود الهی باشد و چنین غضبی نه تنها مورد مذمت الهی نیست بلکه مدح الهی را هم در پی دارد. امام اسیر شهوات دنیوی نمیشود، چراکه به خوبی میداند شهوات و لذایذ دنیوی فانی و زود گذر است با این وجود چگونه میتوان قائل شد امامان اهل تشیع معصوم نباشند[۹].[۱۰]
ادله قرآنی
- گوهر امامت مقتضی عصمت: در امامت امام، دو دیدگاه وجود دارد: دیدگاهی که معتقد است امامت فقط صرف خلافت و حکومت است و دیدگاه دیگری که قائل است امامت مرتبهای عالی و مافوق نبوت است، در این پیش فرض امامت مقتضی و ملازم عصمت خواهد بود، چراکه وقتی نبی به خاطر نبوتش دارای عصمت است، به طریق اولی امامت که بالاتر از نبوت است باید جنین صفتی داشته باشد؛ چنانکه در آیۀ ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۱۱] به صراحت برتری مقام امامت نسبت به نبوت مشاهده میشود. آیه شریفه اعطای امامت حضرت ابراهیم را بعد از گذراندن امتحان الهی ذکر میکند در حالی که که حضرت ابراهیم قبلا به مقام نبوت رسیده بود. آن حضرت با رسیدن به مقام امامت تقاضای اعطای آن به نسلش را میکند که با پاسخ منفی خداوند مواجه میشود و دلیل آن را خداوند صدور ظلم از نسل حضرت ابراهیم ذکر میکند، بنابراین معلوم میشود مقام امامت با هر گونه ظلم و گناه قابل جمع نیست و دارندۀ آن باید معصوم باشد.
- برخی از آیات قرآن مجید به صراحت بر طهارت و عصمت ائمه(ع) دلالت دارد آیۀ ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۱۲] از آیات روشن در این موضوع است. ام سلمه از همسران پیامبر(ص) نقل میکند بعد از نزول آیۀ فوق، پیامبر(ص)، علی، حسن، حسین و فاطمه(ع) را صدا زد و فرمود: «خداوندا! اینها خاندان و حامیان من میباشند رجس و پلیدی را از آنها ببر و از آلودگیها پاکشان فرما»[۱۳]. در منابع اهل سنت مشابه همین جریان، از عایشه نیز گزارش شده است[۱۴].
روایات نبوی
- در روایتی ابن عباس از پیامبر نقل میکند که ایشان فرمودند: "من و علی و حسن و حسین و نه نفر از فرزندان حسین پاک و معصوم هستیم"[۱۵].[۱۶]
- از روایات پیامبر اکرم(ص) که مشهور بوده و دلالت بر عصمت معصومین میکند حدیث ثقلین است: «إِنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمْ مَا إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي اَلثَّقَلَيْنِ وَاحِدٌ مِنْهُمَا أَكْبَرُ مِنَ اَلْآخَرِ كِتَابُ اَللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ اَلسَّمَاءِ إِلَى اَلْأَرْضِ وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي أَلاَ وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ اَلْحَوْضَ قَالَ اِبْنُ نُمَيْرٍ قَالَ بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنِ اَلْأَعْمَشِ قَالَ اُنْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا»؛ [۱۷]. این حدیث به صورت متواتر از فریقین نقل شده است. در این روایت اهل بیت عِدل و همطراز قرآن قرار داده شده و تصریح شده که آن دو از هم جدا شدنی نیستند و برای هدایت باید به هر دو تمسک کرد، چراکه در این صورت هرگز ضلالت و گمراهی برای شخص وجود نخواهد داشت. روشن است اگر عترت معصوم نباشند، هرگز نباید همطراز و عِدل قرآن شمرده و تأکید شود که تمسک به آن دو مصون از خطا ضلالت خواهد بود.
- در روایت دیگری پیامبر در وصف امام علی و امامان از نسل ایشان فرمودند: "آنها برگزیدگان و برجستگان خداوند هستند و از هر گناه و خطائی معصومند"[۱۸]. همچنین فرمودند: "دو فرشتهای که اعمال امیرالمؤمنین را مینویسند هیچ گناهی برای حضرت ثبت نکردند"[۱۹].
- در جایی دیگر پیامبر با اشاره به آیه اولی الامر مصداق آن را امامان معصومان دانسته و اطاعت دیگران از امامان را به خاطر عصمت آنها میداند: «إِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِي اَلْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لاَ يَأْمُرُونَ بِمَعْصِيَةِ اَللَّهِ»[۲۰].
- در روایت دیگری پیامبر در بیان اوصاف اهل بیت، عصمت را یکی از اوصاف اهل بیتش معرفی میکند و میفرماید: "ای مردم! شما را در مورد عترت و اهل بیتم به خیر سفارش میکنم، همانا آنان با حقند و حق با آنهاست و ایشان همان ائمه راشدین بعد از من و امینهای معصوم هستند"[۲۱].
- میان روایات نسبت به عصمت معصومین حدیث نبوی مشهوری وجود دارد به نام حدیث کساء، این حدیث از جمله احادیثی است که مضمونش به صراحت، عصمت معصومین را بیان میکند[۲۲].
روایات ائمه(ع)
- در روایتی امام علی (ع) محدودۀ عصمت را فراتر از پیامبر(ص) تفسیر میکند و معتقد است عصمت شامل "أولی الأمر" هم میشود: "فقط میبایست از خداوند و پیغمبرش و جانشینان او اطاعت کرد... و اینکه فقط به اطاعت جانشینان پیغمبر امر فرموده است برای این است که آنان نیز معصومند و پاک و امر به گناه نمیکنند"[۲۳]. حضرت در جایی دیگر در مورد صفات معصومین فرمودند "خدای تبارک و تعالی ما را پاکیزه نمود و ما را بر خلقش گواه ساخت و در زمینش حجت نهاد و ما را همراه قرآن و قرآن را همراه ما قرار داد، نه ما از آن جدا شویم و نه او از ما جدا خواهد شد"[۲۴].
- امام کاظم(ع) به نقل از امام سجاد(ع) یکی از مؤلفههای امامت و امام را عصمت ذکر کرده و میفرماید: "امام از ما اهل بیت باید معصوم باشد و عصمت در ظاهر وجود کسی نیست که مشخص شود به همین دلیل، امام باید از طریق نص مشخص شود"[۲۵].
- امام صادق(ع) شرط امامت امام را نداشتن هیچگونه گناهی اعم از صغیره و کبیره میداند و تاکید میکند توبه از گناه نمیتواند شخص را به مرتبه امامت برساند: "امامت به کسی که چیزی از گناهان صغیره، یا کبیره را مرتکب شده باشد شایسته نیست اگر چه بعدها توبه کند"[۲۶]. همچنین آن حضرت در توصیف پیامبران و اصیا فرمودند: "پیغمبران و اوصیاء گناهی ندارند زیرا معصوم و پاکند"[۲۷].
- امام رضا(ع) فرمودند: "امام از هر گناهی طاهر و از هر عیبی مبراست... امام معدن قداست، پاکی، عبادت و زهد است امام از نسل پاکان است او معصوم و مؤید از طرف الهی است که به تحقیق از خطایا و لغزشها و گمراهیها در امان است این ویژگی را خداوند به وی اختصاص داده تا حجت خدا بربندگان و شاهد او بر خلقش باشد"[۲۸].
- همچنین در دعاهایی که از ائمه(ع) به دست ما رسیده به عصمت ایشان اشاره شده است چنان که در زیارت جامعه کبیره آمده است: «عَصَمَکُمُ اللَّهُ مِنَ الزَّلَلِ وَ آمَنَکُمْ مِنَ الْفِتَنِ وَ طَهَّرَکُمْ مِنَ الدَّنَسِ وَ أَذْهَبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَکُمْ تَطْهِیراً»[۲۹].[۳۰]
پاسخ به شبهه
همانگونه که انبیا(ع) ویژگیهایی دارند، امامان(ع) هم که جانشین پیامبرند، باید دارای خصائصی باشند. اوّلین مشخصه ائمه(ع) مسئله عصمت[۳۱] است.
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. محمد حسن قدردان قراملکی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن قدردان قراملکی در کتاب «امامت» در اینباره گفته است:
«در تحلیل و نقد شبهه فوق نکات ذیل در خور تامل است:
|
پرسشهای مصداقی همطراز
- آیا مبنای عقلی ضرورت امامت با خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)
- آیا واجبالاطاعة انگاری امام با خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)
- آیا حجت الهیانگاری امامان با خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)
- آیا الهام و ولایت باطنی امام با خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)
- آیا ولایت تشریعی امام با کمال و خاتمیت دین ناسازگار است؟ (پرسش)
- آیا علم لدنی امام با خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)
- آیا تفویض شئون نبوت به امام ناقض خاتمیت است؟ (پرسش)
پرسشهای وابسته
- امامت چیست؟ (پرسش)
- امامت در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)
- امامت در قرآن و حدیث به چه معنا به کار رفته است؟ (پرسش)
- قرآن در مورد امامت چه آیاتی دارد؟ (پرسش)
- چه احادیثی در مورد امامت وجود دارد؟ (پرسش)
- امام کیست؟ (پرسش)
- امام در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)
- امام در قرآن و حدیث به چه معنا به کار رفته است؟ (پرسش)
- قرآن در مورد امام چه آیاتی دارد؟ (پرسش)
- چه احادیثی در مورد امام وجود دارد؟ (پرسش)
- امامت چه کاربردهایی دارد؟ (پرسش)
- بحث از امامت چه اهمیت یا ضرورتی دارد؟ (پرسش)
- دیدگاههای مذاهب اسلامی در باره امامت چیست؟ (پرسش)
- موارد اختلافی امامیه و اهل سنت در مورد امامت چیست؟ (پرسش)
- نظر امامیه در مورد تعیین تکلیف بر خداوند بر وجوب امامت چیست؟ (پرسش)
- آیا وجوب تعیین امام بدعتآمیز است؟ (پرسش)
- آیا کلامیانگاری امامت بدعتآمیز است؟ (پرسش)
- آیا مخالفان امامت کافراند؟ (پرسش)
- آیا امامت موروثی است؟ (پرسش)
- آیا امامت از دوران کودکی امکانپذیر است؟ (پرسش)
- آیا مقام امامت بر مقام نبوت برتری دارد؟ (پرسش)
- آیا امامان شیعه بر دیگر پیامبران برتری دارند؟ (پرسش)
- آیا میتوان به مقام امامت بدون مقام نبوت رسید؟ (پرسش)
- آیا امامت با دموکراسی ناسازگار است؟ (پرسش)
- آیا غیبت امام با فلسفه ضرورت امامت ناسازگار است؟ (پرسش)
- آیا مهدویت با دموکراسی ناسازگار است؟ (پرسش)
- آیا امامت با اصل خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)
پانویس
- ↑ بسط تجربه دینی،ص۱۳۴.
- ↑ پاسخ دوم سروش به بهمنپور، سایت سروش و نیز؛ آینه اندیشه،شماره۲،ص۸۴.
- ↑ محسن کدیور، «قرائت فراموش شده»، مجله مدرسه،شماره۳،اردیبهشت۸۵،ص۹۶.
- ↑ ر.ک: کتاب معارف و عقائد ۲۴، ص ۲۴۱ و، ص ۲۴۸.
- ↑ پاسخ عبدالکریم سروش به بهمنپور، سایت سروش و نیز آینه اندیشه، شماره۲، ص۸۴؛ محسن کدیور، «قرائت فراموش شده» مجله مدرسه، شماره۳، اردیبهشت۸۵،ص۹۶.
- ↑ ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۱۴۶ ـ ۱۵۶.
- ↑ ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۱۴۶ ـ ۱۵۶.
- ↑ ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۱۴۶ ـ ۱۵۶.
- ↑ الأمالی، ص۵۰۵.
- ↑ ر.ک: خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم، ص۱۴۷.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: «پيمان من به ظالمان نمى رسد.» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ «اللَّهُمَ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی وَ خَاصَّتِی فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِیراً»؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۵ صص ۱۹۸ و ۱۲۹.
- ↑ ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۱۴۶ ـ ۱۵۶.
- ↑ « أَنَا وَ عَلِيٌّ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَيْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ اَلْحُسَيْنِ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ»؛ بحارالانوار، ج۲۵ ص ۲۰۱،۱، ینابیع الموده، ج۲ ص۳۶
- ↑ ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۱۴۶ ـ ۱۵۶.
- ↑ مسند احمد، ج۳، ص۵۹.
- ↑ «فَإِنَّهُمْ خِيَرَةُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ صَفْوَتُهُ وَ هُمُ اَلْمَعْصُومُونَ مِنْ كُلِّ ذَنْبٍ وَ خَطِيئَةٍ»؛ بحارالانوار، ج۲، ص ۹۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۲، ص ۱۹۳ ـ ۱۹۴.
- ↑ کتاب سلیم بن قیس، ص ۴۰۶.
- ↑ «مَعَاشِرَ اَلنَّاسِ أُوصِيكُمُ اَللَّهَ فِي عِتْرَتِي وَ أَهْلِ بَيْتِي خَيْراً فَإِنَّهُمْ مَعَ اَلْحَقِّ وَ اَلْحَقُّ مَعَهُمْ وَ هُمُ اَلْأَئِمَّةُ اَلرَّاشِدُونَ بَعْدِي وَ اَلْأُمَنَاءُ اَلْمَعْصُومُونَ»؛ ابوالقاسم قمی رازی، کفایه الاثر، ص۱۰۴.
- ↑ ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۱۴۶ ـ ۱۵۶.
- ↑ «إِنَّمَا اَلطَّاعَةُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِوُلاَةِ اَلْأَمْرِ ... وَ إِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِي اَلْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لاَ يَأْمُرُونَ بِمَعْصِيَتِهِ »؛ الخصال، ج ۱، ص ۶۶.
- ↑ «إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَّتَهُ فِي أَرْضِهِ وَ جَعَلَنَا مَعَ اَلْقُرْآنِ وَ جَعَلَ اَلْقُرْآنَ مَعَنَا لاَ نُفَارِقُهُ وَ لاَ يُفَارِقُنَا.»؛ کافی، ج۱، ص۱۹۱.
- ↑ «اَلْإِمَامُ مِنَّا لاَ يَكُونُ إِلاَّ مَعْصُوماً وَ لَيْسَتِ اَلْعِصْمَةُ فِي ظَاهِرِ اَلْخِلْقَةِ فَيُعْرَفَ بِهَا وَ لِذَلِكَ لاَ يَكُونُ إِلاَّ مَنْصُوصاً»؛ معانی الأخبار، باب العصمة، ص ۳۱۲.
- ↑ «لاَ تَصْلُحُ اَلْإِمَامَةُ لِمَنْ قَدِ اِرْتَكَبَ مِنَ اَلْمَحَارِمِ شَيْئاً صَغِيراً كَانَ أَوْ كَبِيراً وَ إِنْ تَابَ مِنْهُ بَعْدَ ذَلِكَ »؛ معانی الأخبار، باب العصمة، ص ۲۰.
- ↑ «اَلْأَنْبِيَاءُ وَ أَوْصِيَاؤُهُمْ لاَ ذُنُوبَ لَهُمْ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ»؛ بحار، ج۵۲، ص ۹۹۱.
- ↑ « اَلْإِمَامُ اَلْمُطَهَّرُ مِنَ اَلذُّنُوبِ وَ اَلْمُبَرَّأُ عَنِ اَلْعُيُوبِ ... مَعْدِنُ اَلْقُدْسِ وَ اَلطَّهَارَةِ وَ اَلنُّسُكِ وَ اَلزَّهَادَةِ وَ اَلْعِلْمِ وَ اَلْعِبَادَةِ مَخْصُوصٌ بِدَعْوَةِ اَلرَّسُولِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ نَسْلِ اَلْمُطَهَّرَةِ ... فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ اَلْخَطَايَا وَ اَلزَّلَلِ وَ اَلْعِثَارِ يَخُصُّهُ اَللَّهُ بِذَلِكَ لِيَكُونَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِهِ»؛ الکافی، ج ۱، ص ۲۰۰، ۲۲۲ و ۲۲۳.
- ↑ من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۶۰۹.
- ↑ ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۱۴۶ ـ ۱۵۶.
- ↑ برای عصمت تعاریف گوناگون و ردّ و ایرادهای بسیاری به عمل آمده که بیان آنها چندان ضرورتی ندارد؛ بدین جهت فقط به تعریف درست آن اشاره میکنیم: عصمت عبارت است از یک نیروی فوقالعادۀ باطنی و یک صفت نیرومند نفسانی که بر اثر مشاهده حقیقتِ جهانِ هستی و رؤیت ملکوت و باطن عالم وجود، حاصل میشود. این نیروی فوقالعاده غیبی در هر کس پیدایی گرفت، از مطلق خطا و گناه معصوم خواهد بود و از جهات مختلف بیمه شده است: ۱. در مقام تلقی حقایق و درک واقعیات خطا نمیکند؛ ۲. در مقام ضبط و نگهداری احکام و قوانین اشتباه و سهو نمیکند؛ ۳. در مقام ابلاغ و اظهار احکام مرتکب اشتباه و گناه نمیشود؛ ۴. در مقام عمل از لغزشهای عمدی و سهوی مصونیت دارد، هرگز گناه نمیکند و احتمال خطا و گناه دربارهاش صفر است. ولی ناگفته نماند گرچه معصوم مرتکب معصیت نمیشود و به طور کلی از گناه مصونیت دارد، چنان نیست که اصلاً قدرت بر معصیت نداشته باشد و در اطاعت پروردگار جهان مجبور باشد، بلکه او نیز مانند دیگر بندگان، آزادی عمل و اختیارِ کامل دارد. هیچ گونه جبر و الزامی ندارد. او هم مانند مردم دیگر میتواند مرتکب گناه شود لکن چون به عمق جهان هستی نائل شده و به وسیله چشم باطن، حقیقت عالَم وجود را مشاهده میکند و به واسطه نیروی فوق العاده غیبی که در وجودش نهاده شده، عوامل گناه و خطا در وی شکست خورده، بیاثر مانده است، از روی اراده و اختیار از گناه و معصیت بیزار است. ر.ک: ابراهیم امینی، بررسی مسائل کلی امامت، ص۱۷۱-۱۷۲؛ ر.ک: جعفر سبحانی، رهبری امت، ص۲۳۰– ۲۳۵.
- ↑ و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد؛ سوره بقره، آیه:۱۲۴.
- ↑ ر.ک. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، صص۲۲۱ ،۲۴۴.
- ↑ جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند؛ سوره احزاب، آیه:۳۳.
- ↑ «خداوندا! اينها خاندان منند و حاميان من، رجس و پليدى را از آنها ببر و از آلودگيها پاكشان فرما» سیوطی، الدر المنثور، ج۵ صص ۱۹۸ و ۱۲۹، ذیل آیه فوق؛ سنن ترمذی، ج ۵ ص ۳۶۰، ح ۳۹۳۹؛ مسند احمد، ج۶ ص ۳۰۴؛ فرائد السمطین، ج۱، ص ۳۲، حدیث ۲۵۰؛ ینابیع الموده، ج ۱، ص ۳۸.
- ↑ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۳۰.
- ↑ «اى مردم! با توجه به خدا شما را در مورد عترت و اهل بيتم به خير سفارش مىكنم، همانا آنان با حقند و حق با آنهاست، و ايشان همان ائمه راشدين بعد از من و امينهاى معصوم مىباشند» ابوالقاسم قمی رازی، کفایه الاثر،ص۱۰۴.
- ↑ «من و علي و حسن و حسين و نه نفر از فرزندان حسين پاك و معصوم هستيم» بحارالانوار، ج۲۵ ص ۲۰۱،۱، ینابیع الموده، ج۲ ص۳۶
- ↑ مسند احمد، ج۳، ص۵۹ (۱۱۶۱ و ص۲ (۱۱۱۱) و ص۱(۱۱۱۴).
- ↑ «آنها برگزيدگان خدا و برجستگان هستند و از هر گناه و خطائى پاكند» بحار، ج۲، ص ۹۱
- ↑ بحار، ج۲، ص ۱۹۳ - ۱۹۴.
- ↑ «دستور به اطاعت از صاحبان امر داده است زيرا آنان معصوم و پاكاند و به معصيت خداوند دستور نمىدهند» کتاب سلیم بن قیس، ص ۴۰۶
- ↑ معانی الاخبار، ص۳۵۲ علل الشرایع، ج،۱ص: ۷۱؛ بحارالانوار، ج۳۸، ص۸۲
- ↑ «من و علی و حسن و حسین و نه نفر از فرزندان حسین پاک و معصوم هستيم»؛ الخصال، ص۱۳۹.
- ↑ «على با حق و حق با على است و از همديگر جدا نشوند تا روز قيامت سر حوض بر من وارد شوند» تاریخ بغداد؛ ج۴، ص۳۲؛ ۱اریخ دمشق، جلد۴۲ص ۴۴.
- ↑ «على همراه حق و حق همراه على است.» و «پروردگارا حق را همراه على و هر جا كه باشد قرار بده» سنن ترمذی، ج ۵، ص ۶۳؛ تاریخ دمشق، جلد۴،۲ص ۴۴؛ البدایة والنهایة، ج ۷، ص ۳۶؛ ناقب خوارزمی، ص ۱۰۱.
- ↑ «هر کس در دینش به علی اقتدا کند، راه هدایت را پیدا کرده است» تفسیر کبیر، ج ۱،ص۱۲۰
- ↑ «على با قرآن است و قرآن با على است، از هم جدا نمىشوند، تا كنار حوض كوثر مرا ببينند» المعجم الأوسط، ج۵، ص 1۳۵۱ المعجم الصغیر، ج ۱، ۲۵؛ الصواعق المحرقه، ص ۱۲۴
- ↑ «على با حق و با قرآن است و حق و قرآن با على، و از هم جدا نمىشوند تا كنار حوض، نزدم آيند» ربیع الأبرار،ج ۱، ۸۱؛فرائد السمطین، ج۱، ۱۷۱
- ↑ «و اين (على عليه السلام) راستگوى بزرگ و فاروق اين امت است كه بين حق و باطل جدايى مىاندازد» المجم الکبیر، ج۶ ص ۲۶؛ تاریخ مدینة دمشق، ج ۴،۲ص ۸۳۶.
- ↑ «به زودى پس از من فتنهاى بر پا خواهد شد، پس هرگاه چنين فتنهاى رخ داد به على (ع) تمسك جوئيد، بدون شك او در روز قيامت نخستين كسى است كه با من ديدار كند و مصافحه نمايد او صديق اكبر و فاروق اين امت است كه حق و باطل را جدا نمايد و او پيشوا و [[امير مؤمنان]] است» اسدالغابه، ج ۶ ص ۲۶؛ الأصابه، ج۷، ص ۹۲ ونیز: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج،۱ص ۲۲
- ↑ " إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِق"؛ بحار، ج ۳۲ ص ۱۰۱؛ المعجم الأوسط، ج ۵ ص ۳۰۶ تفسیر روح المعانی، ج۵، ص ۳۳۲
- ↑ «فقط میبايست از خداوند و پيغمبرش و جانشينان او فرمان برد... و اينكه فقط به اطاعت جانشينان پيغمبر امر فرموده است براى اين است كه آنان نيز معصومند و پاک و امر بگناه نمیكنند» نقل از شیخ صدوق: علل الشرایع، ص ۵۲ الخصال، ج ۱، ۶۶.
- ↑ «خداى تبارك و تعالى ما را پاكيزه نمود و نگهدارى فرمود و ما را بر خلقش گواه ساخت و در زمينش حجت نهاد و ما را همراه قرآن و قرآن را همراه ما قرار داد، نه ما از آن جدا شويم و نه او از ما جدا شود» کافی، ج۱، ۱۹۱
- ↑ «امام از ما اهل بيت،جز معصوم نیست» بحار، ج ۵۲ ص ۹۹۱
- ↑ «امام از ما اهل بيت بايد معصوم باشد و عصمت در ظاهر وجود كسى نيست كه به اين وسيله تشخيص داده شود و روى همين علت، امام بايد منصوص باشد» معانی الأخبار، باب العصمة، ص ۳۱۲
- ↑ «همچنين امامت به كسى كه چيزى از گناهان صغيره، يا كبيره را مرتكب شده باشد شايسته نيست اگر چه بعدها توبه كند» معانی الأخبار، باب العصمة، ص ۲۰.
- ↑ «پيغمبران و اوصياء گناهى ندارند زيرا معصوم و پاكند» بحار، ج۵۲، ص ۹۹۱
- ↑ «معصوم كسى است كه خود را به كمك خداوند از تمامى محرمات الهى نگه مىدارد» معانی لأخبار، باب العصمة، ص ۳۱ ح ۲.
- ↑ " الْإِمَامُ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمُبَرَّأُ عَنِ الْعُيُوبِ... مَعْدِنُ الْقُدْسِ وَ الطَّهَارَةِ وَ النُّسُكِ وَ الزَّهَادَةِ وَ الْعِلْمِ وَ الْعِبَادَةِ مَخْصُوصٌ بِدَعْوَةِ الرسول (ص) وَ نَسْلِ الْمُطَهَّرَةِ... فَهُوَ معصوم مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَايَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ يَخُصُّهُ اللَّهُ بِذَلِكَ لِيَكُونَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِهِ"؛الکافی، ج ۱، ص ۲۰۰، ۲۲۲و۲۲۳ عیون الأخبار الرضا، صص ۹۷۱ ۹۹۱ نقل با تلخیص.
- ↑ "لَا يَفْرِضُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ طَاعَةَ مَنْ يَعْلَمُ أَنَّهُ يُضِلُّهُمْ وَ يُغْوِيهِمْ "؛ عیون الأخبار الرضا، ج ۱، ۱۲۵ باب ۳.
- ↑ «خدا شما را از لغزشها مصون داشته است» من لایحضره الفقیه، ج ۱، ۶۰۹.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج ۶، ص ۷۲، خطبه ۸۶.
- ↑ «قد طهّره ص و اهل بیته تطهیرا واذهب عنهم الرجس و هو کل ما یشنیهم»، (الفتوحات المکیة، ج ۱، ۹۶۱ باب ۷۲؛ نکته ظریف اینکه وی اهل بیت را نه «مطهرون» بلکه «عین الطهاره»وصف میکند: «فهم المطهرون بل هم هم عین الطهارة»، الفتوحات المکیة، ج ۱، ۹۶۱ باب ۷۲
- ↑ سیره ابن هشام، ج ۱،ص۱۷۰؛ تاریخ طبری، ج،۲ص ۵۶۸.
- ↑ سیره ابن هشام، ج ۱،ص۱۷۰؛ تاریخ طبری، ج،۲ص ۵۶۸.
- ↑ محمد حسن قدردان قراملکی، امامت، ص۱۴۶ - ۱۵۶.