انابه
واژهشناسی
انابه مصدر باب افعال از ریشه «ن ـ و ـ ب» است. این ماده گاهی با «إلی» و گاهی با «عن» بهکار میرود. در صورت نخست ثلاثی مجرد [۱] و باب افعال [۲] آن هر دو در لغت به معنای بازگشت چیزی به صورت مکرر است. به زنبور عسل نیز چون پیوسته به کندویش باز میگردد نُوب میگویند و نیز حادثه را که شأن آن پی در پی بودن است نائبه مینامند.[۳] در صورت دوم ثلاثی مجرد آن به معنای جانشین شدن و باب افعال آن به معنای جانشین کردن است. [۴] برخی گفتهاند: اصل در لغت نوب، فرود آمدن در جایگاهی با اختیار و قصد است که از مصادیق آن جانشین کسی شدن و بازگشت به مکانی از روی قصد است و انابه را برای تعدیه و عبارت از آن دانستهاند که شخصی، دیگری یا خودش را در مقامی فرود آورد.[۵] بعضی نیز احتمال دادهاند انابه معتلّیایی از «ناب» به معنای انقطاع باشد.[۶] «ناب» به معنای دندان نیش نیز آمده است [۷] که با آن چیزی را قطع میکنند. براساس معنای لغوی اگر انابه از نوب باشد انابه به سوی خدا به معنای بازگشت به اوست و اگر از ناب باشد، به معنای انقطاع کامل به سوی خدای سبحان است. [۸]
اهل سلوک از انابه با تعابیری گوناگون یاد کردهاند؛ مانند: بازگشت از غفلت به ذکر و از وحشت به انس، ترک اصرار بر گناهان و ملازمت استغفار، فرار از خلق به سوی حق، اشتغال به خدمتحق، اخلاص داشتن، بازگشت به حق با صفای نیت و صدق عقیده، اجابت راستین و....[۹] این گروه انابه را منزل چهارم از ۱۰۰ منزل سلوک به سوی خدا دانسته [۱۰] و برای آن مراتبی یاد کردهاند؛ مانند انابه از سیئات به حسنات، از غیر خدا به خدا و از خدا به خدا [۱۱] و نیز انابه از روی اصلاح چنانکه بر پایه عذر، از روی وفا چنانکه بر پایه عهد و از روی حال چنانکه بر پایه اجابت باشد [۱۲] یا انابه نفس، قلب و روح.انابه نفس آن است که عبد آن را به خدمت وادارد و انابه قلب آن است که او را از غیر حق تهی سازد و انابه روح دوام ذکر است تا غیر او را یاد نکرده و جز به او نگراید.[۱۳]
انابه نزد اهل کلام خارج کردن قلب از تیرگیهای شبهات است.[۱۴].[۱۵]
انابه در قرآن کریم
مشتقات نوب در قرآن ۱۸ بار و تنها از باب افعال بهکار رفته است که ۱۱ بار آن به صورت فعلی أَنِيبُوا، يُنِيبُ، أَنَابُوا، أَنَابَ، أُنِيبُ، أَنَبْنَا و ۷ بار آن به صورت اسمی مُنِيبٍ، مُنِيبِينَ، مُنِيبًا است.[۱۶].[۱۷]
حقیقت انابه و تفاوت آن با توبه
از آیات وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ أَنَابَ[۱۸]، الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ[۱۹] برمیآید که ایمان و آرامش قلب با یاد خدا، همان انابه است و آن نوعی آمادگی از جانب بنده است که هدایت الهی را در پی دارد.[۲۰] در توضیح انابه و بیان حقیقت آن، گفتههای گوناگونی ارائه شده است؛ برخی گفتهاند: انابه بازگشت به سوی خدا و بازگشت به فطرت توحیدی است؛ یعنی هر زمان که عاملی انسان را از نظر عقیده و عمل از اصل توحید منحرف سازد، باید به سوی آن باز گردد: فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۲۱]، مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۲۲].[۲۳] تکیه روی مُنِيبِينَ إِلَيْهِ در آیه وَإِذَا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنِيبِينَ إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا أَذَاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَةً إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ[۲۴] با توجه به مفهوم لغوی انابه، برای اشاره به این معناست که پایه و اساس در فطرت انسان توحید و خداپرستی، و شرک امر عارضی است، که وقتی شخص از آن قطع امید میکند خواه ناخواه به سوی ایمان و توحید باز میگردد.[۲۵]
برخی انابه را متضمن ۴ امر محبت خدا، خضوع برای او، اقبال به او و اعراض از غیر او دانسته و گفتهاند: اگر این ۴ خصلت در کسی جمع نشود، وی مستحق اسم منیب نیست. به عقیده ایشان در لفظ انابه معنای اسراع و رجوع و تقدم نهفته است، بنابراین، منیب کسی است که به سوی خشنودی خدا بشتابد و همواره به او بازگشته و به سوی آنچه خدا دوست دارد پیشی گیرد.[۲۶] براساس آنچه گذشت بین انابه و توبه تفاوت وجود دارد که موارد استعمال انابه در قرآن و سنت آن را تأیید میکند.
انابه رجوع به خدا از همه چیز غیر از خدا و اقبال به او با سِرّ و قول و فعل است تا اینکه شخص دائما در فکر خدا و ذکر او و اطاعتش باشد، بنابراین، انابه غایت درجات توبه و برترین مراتب آن است؛ زیرا توبه، بازگشت از گناه است؛ ولی انابه افزون بر آن بازگشت از مباحات نیز هست و آن از مقامات والاست.[۲۷]
در تفاوت توبه و انابه نظرات گوناگون دیگری نیز ارائه شده است؛ از جمله:
- توبه پشیمانی از فعل و انابه ترک گناهان و شاهد آن قول امام سجاد S است: « اَللَّهُمَّ إِنْ يَكُنِ اَلنَّدَمُ تَوْبَةً إِلَيْكَ فَأَنَا أَنْدَمُ اَلنَّادِمِينَ، وَ إِنْ يَكُنِ اَلتَّرْكُ لِمَعْصِيَتِكَ إِنَابَةً فَأَنَا أَوَّلُ اَلْمُنِيبِينَ» = خدایا، اگر پشیمانی توبه است پس من پشیمانترین پشیمانان هستم و اگر ترک معصیتانابه است پس من اولین انابه کنندگان.[۲۸]
- توبه در افعال ظاهری است و انابه در امور باطنی.
- توبه رهبت (ترس و بیم) است و انابه رغبت (اشتیاق).
- انابه مقامی پس از مقام توبه است.
- توبه بازگشت از معصیت به اطاعت و انابه بازگشت از غفلت به ذکر و فکر است.
- اگر سبب بازگشت، ترس از عقوبت باشد، توبه و اگر رغبت در ثواب باشد انابه است.
- انابه بازگشت بنده است به خدای خویش با دل و همت؛ ولی توبه بازگشت بنده است از معصیت به اطاعت[۲۹].
- توبه و استغفار و انابه همه توجه به خداست؛ اما استغفار توجهی است که پس از توبه است و انابه توجهی است که پس از استغفاردست میدهد.[۳۰]
البته بسیاری از مفسران [۳۱] و لغویان [۳۲] انابه را هممعنای توبه دانستهاند. برخی آن را بازگشت به سوی خدا با توبه [۳۳] و خالص کردن عمل[۳۴] و برخی اقبال به سوی خدا و توبه و بازگشت به اطاعت الهی دانستهاند.[۳۵] برخی دیگر آن را فرود آوردن نفس و قرار دادن آن در منزلی از منازل سلوک دانسته و آن را به معنای آمادگی عملی و خارجی برای توبه و سلوک به سوی خدا به حساب آوردهاند، به همین جهت انابه با حرف «إلی» بهکار میرود تا بر سیر و رسیدن به غایت دلالت کند.[۳۶].[۳۷]
اهمیت و آثار انابه
در آیات و روایات به انابه اهمیت خاصی داده شده است. خدای متعالی بندگان خود و در رأس آنان پیامبران را به انابه فرا خوانده است: «واَنیبُوا اِلی رَبِّکُم..».. (زمر / ۳۹، ۵۴ و نیز روم / ۳۰، ۳۰ ـ ۳۱؛ لقمان / ۳۱، ۱۵)[۳۸] در قرآن کریم به انابه پیامبر اسلام a (شورا / ۴۲، ۱۰)، ابراهیم S (ممتحنه / ۶۰، ۴؛ هود / ۱۱، ۷۵)، شعیب S (هود / ۱۱، ۸۸)، داوود S (ص / ۳۸، ۲۴) و سلیمان S (ص / ۳۸، ۳۴) اشاره شده است. در روایتی نبوی از سعادت انسان آن دانسته شده که خدا انابه را روزیش سازد.[۳۹] از آثار مهم و گوناگون انابه نیز میتوان به اهمیت آن پی برد، چنان که گفته شده بر اثر انابه قلبی، قلب انسان کامل باطن بیتالحرام میشود.[۴۰] آثار انابه که در قرآن ذکر شده دو دسته است: ۱. دستهای که اثر انابه به تنهایی دانسته شده: الف. هدایت الهی؛ خداوندانابه کنندگان را به سوی خود هدایت میکند: «... و یَهدی اِلَیهِ مَن اَناب» (رعد / ۱۳، ۲۷)، «و یَهدی اِلَیهِ مَن یُنیب». (شوری / ۴۲، ۱۳) ب.تذکر؛ تنها کسی که به سوی خدا انابه میکند از آیات الهی متذکر میشود: «هُوَ الَّذی یُریکُمءایـتِهِ و یُنَزِّلُ لَکُم مِنَ السَّماءِ رِز قـًا و ما یَتَذَکَّرُ اِلاّ مَن یُنیب». (غافر / ۴۰، ۱۳) در آیات دیگری آسمان و زمین و آیات موجود در آن دو موجب بصیرت * و تذکر برای شخص منیب دانسته شده است: «اَفَلَم یَنظُروا اِلَی السَّماءِ... والاَرضَ مَدَدنـها... تَبصِرَةً وذِکری لِکُلِّ عَبدٍ مُنیب». (ق / ۵۰، ۶ ـ ۸؛ سبأ / ۳۴، ۹) وقوف بر دلایل توحید الهی در عقل انسان مرتکز است؛ ولی شرک و اشتغال به عبادت غیر خدا مانع تجلی این انوار میشود و هنگامی که انسان از این امور اعراض کرده، به سوی خدا انابه میکند، پرده کنار رفته و توحید آشکار میگردد.[۴۱] برخی پروای از خصوص خداوند را نیز از دسته نخست آثار انابه برشمردهاند: «مُنیبینَ اِلَیهِ واتَّقوهُ..».. (روم / ۳۰، ۳۱)[۴۲] ۲. دستهای که اثر انابه همراه با وصفی دیگر شمرده شده است: الف.بشارت؛ به کسانی که از عبادت طاغوت پرهیز کرده و به سوی خدا انابه کنند، بشارت داده میشود: «والَّذینَ اجتَنَبُوا الطّـغوتَ اَن یَعبُدوها واَنابوا اِلَی اللّهِ لَهُمُ البُشری..».. (زمر / ۳۹، ۱۷) ب. وارد بهشت شدن؛ بهشت پاداش کسانی است که خدا ترس بوده و با قلبی منیب به لقای الهی بروند: «واُزلِفَتِ الجَنَّةُ لِلمُتَّقینَ... مَن خَشِیَ الرَّحمـنَ بِالغَیبِ وجاءَ بِقَلبٍ مُنیب». (ق / ۵۰، ۳۱ ـ ۳۳) کسی که عمر خود را با رجوع به خدا بگذراند، میتواند با قلبی به دیدار پروردگار برود که انابه و رجوع به خدا بر اثر تکرار در طول عمر، ملکه و صفت آن قلب شده باشد.[۴۳] برخی قلب منیب را از نظر مصداق همان قلب سلیم در آیه «اِذ جاءَ رَبَّه بِقَلبٍ سَلیم» (صافّات / ۳۷، ۸۴) دانستهاند؛ زیرا کسی که از شرک سالم باشد غیر خدا را ترک کرده و به سوی خدا انابه میکند، چنانکه اگر کسی به سوی خدا انابه کند، از شرک پاک شده و سلیم میگردد.[۴۴] ج. نجات از عذاب؛انابه به سوی خدا و تسلیم * شدن در برابر او موجب نجات از عذاب الهی است: «واَنیبُوا اِلی رَبِّکُم واَسلِموا لَهُ مِن قَبلِ اَن یَأتِیَکُمُ العَذابُ ثُمَّ لا تُنصَرون». (زمر / ۳۹، ۵۴)[۴۵].
اقسام و شرایط انابه
انابه دو گونه است: ۱.انابه برای ربوبیت خدا که مؤمن و کافر در آن مشترکاند؛ زیرا هر انسانی در هنگام سختی و اضطرار به سوی خدا انابه میکند: «واِذا مَسَّ النّاسَ ضُرٌّ دَعَوا رَبَّهُم مُنیبینَ اِلَیهِ» (روم / ۳۰، ۳۳)، حتی مشرکان و کافران نیز هنگامی که از همه جا ناامید میشوند به سوی خدا باز میگردند: «... ثُمَّ اِذا اَذاقَهُم مِنهُ رَحمَةً اِذا فَریقٌ مِنهُم بِرَبِّهِم یُشرِکون * لِیَکفُروا بِما ءاتَینـهُم..».. (روم / ۳۰، ۳۳ ـ ۳۴) ۲. انابه اولیای خدا برای الوهیت او که انابه عبودیت و محبت است.[۴۶] انابه نخست اضطراری و ناپایدار و انابه دوم اختیاری و پایدار است. برخی انابه اول را انابه ظاهری دروغین و انابه دوم را انابه حقیقی راستین دانسته و گفتهاند: در انابه اول، شخص هنگام تنگدستی و سختی به پروردگارش پناه میبرد؛ زیرا از روی فطرت میداند دارای خالقی است که او را روزی داده و یاری میکند؛ ولی زمانی که به مطلوبش رسید از خدا باز میگردد: «واِذا مَسَّ الاِنسـنَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنیبـًا اِلَیهِ ثُمَّ اِذا خَوَّلَهُ نِعمَةً مِنهُ نَسِیَ ما کانَ یَدعوا اِلَیهِ مِن قَبلُ» (زمر / ۳۹، ۸)، «... حَتّی اِذا کُنتُم فِی الفُلکِ وجَرَینَ بِهِم بِریحٍ طَیِّبَةٍ و فَرِحوا بِها جاءَتها ریحٌ عاصِفٌ وجاءَهُمُ المَوجُ مِن کُلِّ مَکانٍ وظَنّوا اَنَّهُم اُحیطَ بِهِم دَعَوُا اللّهَ مُخلِصینَ لَهُ الدِّینَ... فَلَمّا اَنجـهُم اِذا هُم یَبغونَ فِیالاَرضِ بِغَیرِ الحَقِّ». (یونس / ۱۰، ۲۲ ـ ۲۳) در آیهای نیز به هر دو گروه اهل انابه اشاره شده است: «و اِذا غَشِیَهُم مَوجٌ کالظُّـلَلِ دَعَوُا اللّهَ مُخلِصینَ لَهُ الدّینَ فَلَمّا نَجـّهُم اِلَی البَرِّ فَمِنهُم مُقتَصِدٌ وما یَجحَدُ بِـ ٔ یـتِنا اِلاّ کُلُّ خَتّارٍ کَفور». (لقمان / ۳۱، ۳۲)[۴۷] برخی گفتهاند:انابه به سه امر محقق میشود: ۱. انابه در باطن و با قلب بهگونهای که دائما متوجه خدا بوده و با افکار و عزائمش،تقرب به او را طلب کند. (ق / ۵۰، ۳۳) ۲. انابه در گفتار بهگونهای که دائما مشغول ذکر خدا و ذکر نعمتها و مقربان الهی باشد (غافر / ۴۰، ۱۳) ۳. انابه در اعمال ظاهری بهگونهای که بر طاعات و عبادات و اعمال پسندیده مواظبت کند.[۴۸] برخی از مقدم شدن توکل بر انابه در آیه «... عَلَیهِ تَوَکَّلتُ واِلَیهِ اُنیب» (هود / ۱۱، ۸۸) استفاده کردهاند که شرط انابه،توکل است؛ زیرا لازم است ابتدا اعتماد محقق شود و سپس بنده به خدا توجه کرده و در مقام سیر به سوی او برآید.[۴۹].[۵۰]
منابع
پانویس
- ↑ مقاییساللغه، ج ۵، ص۳۶۷؛ مفردات، ص۸۲۷، «نوب».
- ↑ قاموس قرآن، ج ۷، ص۱۱۸، «نوب».
- ↑ مفردات، ص۸۲۷؛ لسان العرب، ج ۱۴، ص۳۱۹؛ قاموس قرآن، ج ۷، ص۱۱۸، «نوب».
- ↑ اقربالموارد، ج۵، ص۵۰۸؛ القاموسالمحیط، ج۱، ص۲۳۳؛ لسان العرب، ج ۱۴، ص۳۱۹، «نوب».
- ↑ التحقیق، ج ۱۲، ص۲۶۹، «نوب».
- ↑ تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص۳۴۵؛ روضالجنان، ج ۱۵، ص۲۶۰؛ تفسیر موضوعی، ج ۱۲، ص۱۶۸.
- ↑ لسانالعرب، ج۱۴، ص۳۴۵، «نیب»؛ القاموسالمحیط، ج ۱، ص۲۳۳، «الناب».
- ↑ فطرت در قرآن، ص۱۶۸.
- ↑ فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، ص۱۳۷؛ فرهنگ نوربخش، ج ۲، ص۱۱۲ ـ ۱۱۳.
- ↑ منازل السائرین، ص۱۶.
- ↑ فرهنگ نوربخش، ج۲، ص۱۱۳؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص۲۷۴.
- ↑ منازلالسائرین، ص۱۷؛ التوبهوالانابه، ص۳۸۰ـ۳۸۱؛ فرهنگ نوربخش، ج ۲، ص۱۱۴.
- ↑ کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص۲۷۴؛ فرهنگ نوربخش، ج ۲، ص۱۱۳ ـ ۱۱۴.
- ↑ کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص۲۷۴؛ التعریفات، ص۵۵.
- ↑ جمالی، احمد، مقاله «انابه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴، ص 424-425.
- ↑ توبه در قرآن و سنت، ص۴۲ ـ ۴۴؛ نثر طوبی، ج ۲، ص۵۰۴؛ المعجم الاحصائی، ج ۱، ص۵۶۱؛ ج ۳، ص۱۴۹۵.
- ↑ جمالی، احمد، مقاله «انابه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴، ص 425.
- ↑ «و کافران میگویند: چرا بر او از سوی پروردگارش نشانهای فرو فرستاده نمیشود؟! بگو: بیگمان خداوند هر که را بخواهد بیراه میدارد و آن کس را که (به سوی او) بازگردد به سوی خویش رهنمون میگردد» سوره رعد، آیه ۲۷.
- ↑ «همان کسانی که ایمان آوردهاند و دلهای ایشان با یاد خداوند آرام میگیرد؛ آگاه باشید! با یاد خداوند دلها آرام مییابد» سوره رعد، آیه ۲۸.
- ↑ المیزان، ج ۱۱، ص۳۵۳.
- ↑ «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.
- ↑ «با بازگشتن به سوی او ؛ و از او پروا کنید و نماز را بپا دارید و از مشرکان نباشید،» سوره روم، آیه ۳۱.
- ↑ نمونه، ج ۱۶، ص۴۱۹ ـ ۴۲۰.
- ↑ «و چون گزندی به مردم رسد پروردگارشان را با بازگشت به سوی او، میخوانند سپس چون از خویش بخشایشی به آنان بچشاند ناگاه دستهای از آنان به پروردگارشان شرک میورزند» سوره روم، آیه ۳۳.
- ↑ نمونه، ج ۱۶، ص۴۳۳.
- ↑ التوبة و الانابه، ص۳۷۹.
- ↑ جامع السعادات، ج ۳، ص۹۰.
- ↑ الفروق اللغویه، ص۱۴۶ ـ ۱۴۷.
- ↑ فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، ص۱۳۷؛ فرهنگ نوربخش، ج ۲، ص۱۱۳؛ التوبة فی ضوء القرآن، ص۷۵ ـ ۷۸.
- ↑ المکاسب، ص۳۳۶؛ توبه در قرآن و سنت، ص۴۲.
- ↑ جامعالبیان، مج۸،ج۱۳،ص۱۸۹ـ۱۹۰؛ روضالجنان، ج ۱۶، ص۳۰۴؛ المنیر، ج ۲۴، ص۳۵، ۳۹.
- ↑ لسانالعرب، ج۴،ص۳۱۹؛ تاجالعروس، ج۲،ص۴۵۵، «نوب»، القاموسالمحیط، ج ۱، ص۲۳۳، «ناب».
- ↑ مجمع البحرین، ج ۴، ص۳۸۶.
- ↑ مفردات، ص۸۲۷، «نوب»؛ قاموس قرآن، ج ۷، ص۱۱۸؛ نثر طوبی، ج ۲، ص۵۰۴.
- ↑ لسانالعرب، ج۴، ص۳۱۹؛ الصحاح، ج۱، ص۲۲۹.
- ↑ التحقیق، ج ۱۲، ص۲۷۰، «نوب».
- ↑ جمالی، احمد، مقاله «انابه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴، ص 426.
- ↑ موسوعة اخلاق القرآن، ج ۱، ص۲۵۰ ـ ۲۵۱.
- ↑ المستدرک، ج ۴، ص۲۶۸.
- ↑ شرح منظومه، ص۳۵۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۸، ص۴۲.
- ↑ تفسیر موضوعی، ج ۱۲، ص۱۷۰.
- ↑ مجمعالبیان، ج۹، ص۲۲۴؛ المیزان، ج۱۸، ص۳۵۵؛ توبه در قرآن و سنت، ص۴۳.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۸، ص۱۷۹.
- ↑ جمالی، احمد، مقاله «انابه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴، ص .
- ↑ التوبة و الانابه، ص۳۷۹.
- ↑ موسوعة اخلاق القرآن، ج ۱، ص۲۵۴ ـ ۲۵۵.
- ↑ اوصافالاشراف،ص۳۷؛ جامعالسعادات،ج۳، ص۹۰؛ شرح منظومه، ص۳۵۵.
- ↑ التحقیق، ج ۱۲، ص۲۷۰، «نوب».
- ↑ جمالی، احمد، مقاله «انابه»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴، ص .