ویژگی پیامبر
مقدمه
ویژگی پیامبر به معنای صفاتی است که پیامبر الهی بدان متصف میشود. برخی از این ویژگیها شرط نبوت یا شرط رسالت پیامبرند و برخی دیگر قابل تقسیم به اقسام زیرند:
- صفات در حوزه مقامات؛
- صفات در حوزه شؤون؛
- صفات در حوزه وظایف؛
- صفات در حوزه سیره اخلاقی؛
- صفات در حوزه سیره عرفانی؛
- صفات در حوزه سیره فردی؛
- صفات در حوزه سیره خانوادگی؛
- صفات در حوزه سیره اجتماعی؛
- صفات در حوزه سیره عبادی (سیره معنوی)؛
- صفات در حوزه سیره اقتصادی؛
- صفات در حوزه سیره فرهنگی؛
- صفات در حوزه سیره علمی؛
- صفات در حوزه سیره آموزشی؛
- صفات در حوزه سیره تبلیغی؛
- صفات در حوزه سیره نگارشی؛
- صفات در حوزه سیره تربیتی؛
- صفات در حوزه سیره مدیریتی؛
- صفات در حوزه سیره سیاسی؛
- صفات در حوزه سیره قضایی؛
- صفات در حوزه سیره امنیتی؛
- صفات در حوزه سیره نظامی.
برخی از ویژگیها عبارتاند از:
عصمت پیامبر
عصمت پیامبر خاتم(ص)، از جمله مباحثی است که در قرآن کریم و روایات اهل بیت(ع) به وضوح بیان شده است. متکلمان امامیه عصمت را شرط لازم نبوت دانسته و پیامبر خاتم را پیش و پس از تصدی منصب از ارتکاب هر نوع گناه، نسیان، خطا، اشتباه و حتی ترک اولی معصوم میدانند. در مقابل، مشهور متکمان اهل سنت هر چند به اصل معصوم بودن آن حضرت باور دارند اما به طور کلی هیچیک از آنها قائل به عصمت مطلق پیامبر خاتم(ع) از انواع معاصی، خطا، نسیان و اشتباه، قبل یا بعد از نبوت نیستند. متکلمان عوامل مختلفی همچون علم و اراده، تمامیت عقل و مجموع علل طبیعی، انسانی و الوهی را در شمار منشأ عصمت نام بردهاند. عصمت پیامبر خاتم(ص) را میتوان با استناد به براهین عقلی و ادله نقلی اعم از آیات و روایات بیشماری به اثبات رساند[۱].
علم پیامبر
انبیای الهی به اقتضای مأموریت خطیری که بر عهده دارند باید از ویژگیهایی متناسب با مأموریتشان برخوردار باشند، ویژگیهایی چون علم خدادادی، عصمت و اعجاز. علم یکی از ویژگیهای اساسی پیامبران است و حتی میتوان گفت مهمترین ویژگی آنان به شمار میآید. تمایز و تفاوت اصلی فرستادگان الهی با مردم عادی در برخورداری آنان از علوم وحیانی است[۲].
از آنجا که حق تعالی انبیا را در مقام هدایت خلق قرار داده و مردم نیز برای دستیابی به راه راست، به تبعیت از ایشان الزام یافتهاند، لذا این برگزیدگان الهی باید خود هدایتشده و عالم به راه هدایت باشند. وقتی انبیا نسبت به آموزش و بیان کتاب خدا و رفع اختلافات دینی و دنیوی مأمور هستند، باید خود دانش کتاب و رفع اختلاف را داشته باشند. در غیر این صورت، نصب انبیای الهی در این مقامات و ارجاع مردم به ایشان، اشتباه و عبث خواهد بود.
دانش انبیای الهی از سرچشمه وحی نشأت میگیرد و لذا تعلیم، تربیت و بنیانهای فرهنگی جامعه هیچگونه نقشی در رشد و پرورش دانش انبیا ندارد، ازاینرو در فرهنگ دینی به علم انبیا و رسولان، "علم وَهْبی" الهی گفته میشود[۳].
وحی به پیامبر
پیامبران گواهان امتها
یکی از ویژگیهای مهم پیامبران الهی این است که خداوند متعال آنان را گواهان امتهایشان قرار داده است. و از این میان پیامبر گرامی اسلام گواه بر همه آنهاست: ﴿وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ ﴾[۴]، ﴿ فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلاء شَهِيدًا﴾[۵].
پیامبر گرامی اسلام میفرماید: "خداوند متعال هر گاه پیامبری مبعوث میکرد او را بر امّت خویش گواه و شاهد قرار میداد"[۶]. امام باقر (ع) میفرماید: "گواهان بر مردم جز پیامبران و امامان کسی دیگر نیست"[۷]. امام رضا (ع) هم شرح صدر و علم و عصمت را مقدمه لازم برای شهادت و گواهی بر خلق دانسته، میفرماید: " همانا بنده آنگاه که خدا او را برای امور بندگانش برمی گزیند سینه او را برای این امر فراخ میکند و در قلب او چشمههای حکمت را به ودیعه میگذارد و علم را به او الهام میکند پس بعد از آن در هیچ جوابی فرو نمیماند و از حق در تحیّر نمیشود. و او معصوم و مؤیّد و موفّق و مورد تسدید الهی است از خطاها و لغزشها و لیز خوردنها در امان است. خداوند او را به این امور اختصاص داده است تا حجّت او بر بندگانش و گواه او بر خلقش باشد[۸].[۹]
مردانی از جنس بشر
از اوصاف و ویژگیهای پیامبران الهی این است که خداوند متعال آنان را از جنس بشر قرار داده، و از میان بشر نیز، همه پیامبرانش را از مردان انتخاب کرده است: ﴿ وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ ﴾[۱۰]؛ ﴿ وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِم مِّنْ أَهْلِ الْقُرَى أَفَلَمْ يَسِيرُواْ فِي الأَرْضِ فَيَنظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَدَارُ الآخِرَةِ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ اتَّقَواْ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ﴾[۱۱]
این آیات ـ با توجه به آنچه تاریخ از پیامبران الهی نقل میکند ـ نشان میدهد خداوند متعال پیامبرانش را از میان مردان انتخاب کرده، و از گروه زنان پیامبری برنگزیده است. ولی به حکمت این امر در آیات اشاره نشده است. و در جواب کسانی که از پیامبر (ص) نشدن فرشتگان سؤال میکردند؛ میفرماید: اگر قرار بود آن فرستاده را از میان فرشتگان انتخاب کنیم، او را هم به صورت مردی قرار میدادیم: ﴿ وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَّجَعَلْنَاهُ رَجُلاً وَلَلَبَسْنَا عَلَيْهِم مَّا يَلْبِسُونَ ﴾[۱۲]
پیامبر گرامی اسلام (ص) در جواب آنان که میگفتند خداوند چرا فرشتهای را نفرستاده است؛ فرمودند: "چون حواسّ شما، فرشتگان را مشاهده نمیکند. و اگر هم بر نیروی حواسّ شما افزوده میشد که آنها را مشاهده کنید باز هم آنها را باید به صورت بشر مشاهده میکردید تا سخن و مراد آنها را متوجه شوید". البتّه روشن است اگر خدای تعالی پیامبرانش را از جنسی غیر از جنس بشر خلق میکرد تکلیف برای بشر به اطاعت از آنها سخت نمیشد و امتحان و ابتلا معنایش را از دست میداد.
به همین جهت است که خدای تعالی آنان را مانند انسانهای معمولی قرار داده که میخورند و میآشامند و در میان مردم زندگی میکنند و دچار مشکلات میگردند و درد و رنج میکشند. این نه تنها برای بشر بلکه برای خود آنها هم موجب کمال و افزونی درجات میگردد. خداوند متعال میفرماید: ﴿ وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلاَّ إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الأَسْوَاقِ وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَكَانَ رَبُّكَ بَصِيرًا﴾[۱۳].[۱۴]
ابتلای پیامبران
از ویژگیهای پیامبران شدّت ابتلای آنان است. اصولاً برای هر کاری امتحانی مناسب با آن گرفته میشود. و چون پیامبری و رسالت مقامی والا است، ابتلای آن نیز سختتر خواهد بود. علاوه بر اینکه اگر پیامبران در رفاه و آسایش باشند و از زندگی بالایی بر خوردار باشند و امّتهایشان در تنگدستی و گرفتاری بسر برند؛ پیروی از پیامبران را بر نمیتابند. به همین جهت است که امام صادق (ع) میفرماید: "سختترین بلاها از آن پیامبران و بعد از آنها برای کسانی است که در مقامی فروتر از آنها قرار دارند"[۱۵].
امام باقر (ع) با تأکید بر این امر، حکمت آن را بیان میکند که این کار به خاطر آن است که مردم با دیدن این مشکلات آنان را از مقام بشری فراتر نبرده، به درجه خدایی نرسانند؛ و به درجات خود آن بزرگواران نیز افزوده شود. با این همه یادآوری میکند که خداوند متعال پیامبرانش را به چیزی که نفرتانگیز و چندشآور شود، مبتلا نمیکند: "همانا ایوب با تمام ابتلاهایی که به آنها مبتلا شد بدنش متعفّن نشد و صورت وی زشت نگردید و خون و خونابه از او مدّتی بیرون نیامد. و احدی با دیدن او از او تنفّر پیدا نکرد و با مشاهده او احدی به وحشت نیفتاد و چیزی از بدن او کرم نگذاشت. خداوند متعال با همه پیامبران و اولیای گرامیش به هنگام ابتلایشان به همین صورت رفتار میکند... همانا خداوند متعال ایّوب را به بلایی بزرگ مبتلا کرد بلایی که با وجود آن بر همه مردم عظمت او سست گردید تا با مشاهده او به این حال ادعای ربوبیّت برای او نکنند؛ وقتی که خواست خدا را در رساندن نعمتهای بزرگ به ایشان مشاهده میکنند"[۱۶].[۱۷]
صدق رؤیا
یکی دیگر از ویژگیهای پیامبران الهی راست بودن رؤیای آنهاست. امیرمؤمنان (ع) از رؤیای پیامبران به "وحی" [۱۸] تعبیر فرموده است.
امام صادق (ع) در حدیث مفضّل، حکمت مشتبه شدن رؤیاهای صادق و کاذب را اینگونه بیان میکند: "که اگر همه آنها صادق بودند؛ همه مردم پیامبر میشدند. و اگر همه دروغ بودند رؤیا هیچ سودی نداشت"[۱۹]. اصولاً خوابهای دروغین بنابه روایات معصومان، آنهایی است که معمولاً در آغاز خوابیدن دیده میشود و همه آنها از القائات شیاطین است[۲۰].
اخلاق خوب
از ویژگیهای مهمّ و اساسی پیامبران که در تربیت و تبلیغ دین الهی و دعوت به سوی آن تأثیر فراوان دارد، اخلاق خوب پیامبران الهی است. که کسی در آن تردیدی ندارد.
امام صادق (ع) یکی از ویژگیهای پیامبران الهی را مکارم اخلاق شمرده و آنها را عبارت میداند از: یقین، قناعت، صبر، شکر، حلم، خوش خویی، سخاوت، غیرت، شجاعت و جوانمردی. در برخی روایات علاوه بر آنها صداقت و امانت نیز، یاد شده است.
امیرمؤمنان (ع) نیز با بیان اینکه منشأ معاصی و گناهان و کارهای زشت عبارت است از: حسد، حرص و طمع، شهوت و غضب؛ پیامبران را از این چهار امر مبرّا دانستهاند.
ریشه مهمّ و منبع اساسی اخلاق از نظر روایات اهل بیت: دانش و خرد انسانی است. پس دانش و خرد هر اندازه فراتر رود اخلاق هم نیکوتر میگردد. البتّه باید دانست دانش و خرد و اخلاق و تربیت همیشه با هم تعامل دارند و تا تربیت تحقّق نیابد و ادب افزوده نشود، ممکن نیست عقل و دانش هم تکامل یابد، عکس آن هم صادق است. با وجود همه اینها امام باقر (ع) در حدیث "جنود عقل و جهل"، همه خویهای نیک را از سپاهیان عقل شمرده و همه بدیها و زشتیها و ناپسندیها را از "سپاهیان جهل و نادانی" دانسته است. و بعد از ذکر همه آنها میفرماید: "سپاهیان عقل جز در پیامبران و اوصیای آنها و یا مؤمنانی که دلشان با ایمان امتحان و آزمایش شده است، کامل نمیگردد. و در مؤمنان برخی از آنها وجود دارد"[۲۱]. پس پیامبران الهی زیر نظر خداوند سبحان به خوبی تربیت شده و به کمال رسیده و آن گاه به مقام نبوت نایل شدهاند.
به طور کلی هیچ پیامبری را نمیتوان یافت که عزّت نفس و کرامت انسانی را مخدوش کرده باشد. همه پیامبران با زهد و پاکدامنی در میان انسانها زیستهاند. وهیچ گاه با وجود علم و دانش سرشاری که داشتهاند؛ کبر و غرور به آنان راه نیافته و همواره با طوایف مختلف با گشاده رویی و مهربانی برخورد نمودهاند. امیر مؤمنان (ع) خضوع و فروتنی آنان را اینگونه میستاید که: "پیامبران از روی فروتنی گونههای خود را بر زمین مینهادند و چهرههای خویش را به خاک میمالیدند و در برابر مؤمنان از خود فروتنی نشان میدادند"[۲۲].[۲۳]
تکلم به زبان قوم خود
از دیگر اوصاف عمومی پیامبران در قرآن این است، هر پیامبری به زبان امت خویش سخن میگفته است. حتی پیامبرانی که دارای رسالت عمومی و جهانیاند به زبان آن قومی که از میان آنان برخاسته و در بین آنان میزیستهاند تکلم میکردهاند[۲۴] دلیل این مطلب طبق آیه چهارم سوره ابراهیم آن است که هدف از ارسال پیامبر تبیین اهداف الهی رسالت به واسطه اوست اگر زبان پیامبر که اصیلترین ابزار مفاهمه اوست با زبان قومش تفاوت داشته باشد در تبیین کامل رسالت و تحقق بخشیدن اهداف بعثت خویش کامیاب نخواهد بود[۲۵] این نکته در روایات مختلف مورد تأکید قرار گرفته است[۲۶].[۲۷]
زیرشاخه ها
- صفات واجبه پیامبر (صفات)
- صفات کمالیه پیامبر (صفات)
- صفات سلبیه پیامبر (صفات)
- اراده پیامبر (اراده)
- زهد پیامبر (زهد)
- ازهد الناس (زهد)
- شجاعت پیامبر (شجاعت)
- اشجع الناس (شجاعت)
- عدالت پیامبر (عدل)
- اعدل الناس (عدل)
- اقضی الناس (قضاوت)
- هدایتگری پیامبر (هدایت، هدایتگری)
- اهدی الناس (هدایت، هدایتگری)
- عبادت پیامبر (عبادت)
- اعبد الناس (عبادت)
- علم پیامبر (علم)
- اعلم الناس (اعلمیت)
- افضلیت پیامبر (افضلیت)
- افضل اهل زمان خود (افضلیت)
- ایثار پیامبر (ایثار)
- تبشیر پیامبر (تبشیر)
- بشیر (تبشیر)
- مبشر (تبشیر)
- دعوت پیامبر (دعوت)
- داعی (دعوت)
- شهادت پیامبر (شهادت)
- شاهد (شهادت)
- شهید (شهادت)
- تحمل پیامبر (تحمل)
- تحمل متاعب (تحمل)
- تنزه پیامبر از منفرات (تنزه)
- تنزه پیامبر از عیوب (تنزه)
- حامل رسالت خدا (رسالت، حمل رسالت)
- حسن سیرت (سیرت)
- حسن تدبیر (تدبیر)
- خلق پیامبر (خلق)
- خلق کریم (خلق، کرامت)
- ذکاوت پیامبر (ذکاوت)
- رأفت پیامبر (رأفت)
- رحمت پیامبر (رحمت)
- سلامت خلقت پیامبر (سلامت خلقت، سلامت، خلقت)
- حدس پیامبر (حدس)
- شدید الحدس (حدس)
- شرافت پیامبر (شرافت)
- شرافت قبیله (شرافت)
- صفای نفس پیامبر (صفای نفس)
- صافی النفس (صفای نفس)
- صحت فطرت پیامبر (فطرت)
- صحیح الفطرة (فطرت)
- صدق پیامبر (صدق)
- عزم پیامبر (عزم)
- عزم راسخ (عزم)
- عصمت پیامبر (عصمت)
- عفت پیامبر (عفت)
- قاطعیت پیامبر (قاطعیت)
- قدرت پیامبر (قدرت)
- کرم پیامبر (کرم)
- کمال پیامبر (کمال)
- کمال خلق پیامبر (کمال خلق، کمال، اخلاق)
- کمال ذکاء پیامبر (کمال ذکاء، کمال، ذکاوت)
- کمال عقل پیامبر (کمال عقل، کمال، عقل)
- کمال فطنت پیامبر (کمال فطنت، کمال، فطنت)
- مبلغ شرع (تبلیغ، شریعت)
- مبلغ وحی (تبلیغ، وحی)
- حافظ کتاب (حفظ کتاب)
- حافظ شریعت (حفظ شریعت)
- مذکر (تذکیر)
- مصدق یکدیگر (تصدیق شرایع)
- اعتدال پیامبر (اعتدال)
- معتدل المزاج (اعتدال)
- تنزیه پیامبر (تنزیه)
- منزه از معصیت (تنزه، عصمت)
- نذیر (انذار)
- منذر (انذار)
- پیامبر اولوالعزم (عزم)
- صفات پیامبر خاتم (صفات)
جستارهای وابسته
- پیامبر (نبی)
- نبوت در قرآن
- نبوت در حدیث
- نبوت در کلام اسلامی
- نبوت در حکمت اسلامی
- نبوت در عرفان اسلامی
- نبوت در فلسفه دین
- نبوت از دیدگاه بروندینی
- نبوت مطلق
- نبوت مقید
- نبوت خاصه
- نبوت عامه
- نبوت تشریعی
- نبوت تبلیغی
- شؤون نبوت
- کارکردهای نبوت
- تکثر نبوت
- اهداف نبوت
- اثبات نبوت
- مقام نبوت
- درجه نبوت
- فلسفه بعثت
- ضرورت نبوت
- نبوت زن
- نبوت مشترکه
- اتصال نبوت ها
- اجتبای نبوت
- ادعای نبوت
- انقطاع نبوت
- آیات نبوت
- احادیث نبوت
- بقای نبوت
- تجدید نبوت
- تعلیم غیبی به غیر نبی
- احکام نبوت
- خصایص نبوت
- ضروریات نبوت
- ضرورت نبوت
- قدم نبوت
- کمال نبوت
- ختم نبوت
- مدعی نبوت
- فعل پیامبر
- ویژگی پیامبر
- مقامهای پیامبر
- نبوت برادران یوسف پیامبر
- معجزه
- وحی
- ولایت
- نبوغ عقلی
منبع
پانویس
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴ ـ ۳۵؛ هاشمی تنکابنی، سید موسی، عصمت ضرورت و آثار، ص۵۰-۵۴.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ص ۱۸۷-۱۹۲.
- ↑ بیابانی اسکوئی، محمد، نبوت.
- ↑ و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است؛ سوره نحل، آیه۸۹.
- ↑ پس آن هنگام که از هر امّتی گواهی آوریم و تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم (حالشان) چگونه خواهد بود؟؛ سوره نساء، آیه۴۱.
- ↑ «كَانَ إِذَا بَعَثَ نَبِيّاً جَعَلَهُ شَهِيداً عَلَى قَوْمِهِ»؛ قرب الاسناد حمیری، ص۸۴.
- ↑ «لَا يَكُونُ شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ إِلَّا الْأَئِمَّةُ وَ الرُّسُلُ»؛ الوافی، ملا محسن فیض کاشانی، ج:۳، ص۴۹۸.
- ↑ «إِنَ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ لِذَلِكَ وَ أَوْدَعَ قَلْبَهُ يَنَابِيعَ الْحِكْمَةِ وَ أَلْهَمَهُ الْعِلْمَ إِلْهَاماً فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَا يُحَيَّرُ فِيهِ عَنِ الصَّوَابِ وَ هُوَ مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ الْخَطَايَا وَ الزَّلَلَ وَ الْعِثَارَ وَ خَصَّهُ اللَّهُ بِذَلِكَ لِيَكُونَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِهِ»؛ کافی، ج۱، ص۲۰۲.
- ↑ محمد بیابانی اسکوئی، نبوت، ص۱۴۷ - ۱۴۹.
- ↑ و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی میکردیم نفرستادیم؛ اگر نمیدانید از اهل کتاب (آسمانی) بپرسید؛ سوره نحل، آیه۴۳.
- ↑ و پیش از تو جز مردانی از مردم شهرها را که به آنان وحی میکردیم نفرستادیم؛ آیا روی زمین گردش نکردهاند تا بنگرند سرانجام پیشینیانشان چگونه بوده است؟ و به راستی سرای واپسین برای پرهیزگاران بهتر است؛ آیا خرد نمیورزید؟؛ سوره یوسف، آیه۱۰۹.
- ↑ و اگر او را فرشتهای میگرداندیم، او را (به گونه) مردی در میآوردیم و باز هم بر آنان همان اشتباهی را که میکردند پیش میآوردیم؛ سوره انعام، آیه۹.
- ↑ و پیش از تو پیامبران را نفرستادیم مگر آنکه بیگمان آنان خوراک میخورند و در بازارها راه میرفتند و شما را مایه آزمون یکدیگر کردیم (تا ببینیم) آیا شکیب میورزید؟ و پروردگار تو بیناست؛ سوره فرقان، آیه۲۰.
- ↑ محمد بیابانی اسکوئی، نبوت، ص۱۴۹ - ۱۵۱.
- ↑ «إِنَ أَشَدَّ النَّاسِ بَلَاءً الْأَنْبِيَاءُ ثُمَ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ ثُمَ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَل»؛ کافی، ج:۲، ص۲۵۲.
- ↑ «إِنَ أَيُّوبَ مِنْ جَمِيعِ مَا ابْتُلِيَ بِهِ لَمْ تُنْتِنْ لَهُ رَائِحَةٌ وَ لَا قَبُحَتْ لَهُ صُورَةٌ وَ لَا خَرَجَتْ مِنْهُ مِدَّةٌ مِنْ دَمٍ وَ لَا قَيْحٌ وَ لَا اسْتَقْذَرَهُ أَحَدٌ رَآهُ وَ لَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ أَحَدٌ شَاهَدَهُ وَ لَا تَدَوَّدَ شَيْءٌ مِنْ جَسَدِهِ وَ هَكَذَا يَصْنَعُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِجَمِيعِ مَنْ يَبْتَلِيهِ مِنْ أَنْبِيَائِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ الْمُكَرَّمِينَ عَلَيْهِ وَ إِنَّمَا اجْتَنَبَهُ النَّاسُ لِفَقْرِهِ وَ ضَعْفِهِ فِي ظَاهِرِ أَمْرِهِ لِجَهْلِهِمْ بِمَا لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ مِنَ التَّأْيِيدِ وَ الْفَرَجِ وَ قَدْ قَالَ النَّبِيُّ (ص) أَعْظَمُ النَّاسِ بَلَاءً الْأَنْبِيَاءُ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ وَ إِنَّمَا ابْتَلَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْبَلَاءِ الْعَظِيمِ الَّذِي يَهُونُ مَعَهُ عَلَى جَمِيعِ النَّاسِ لِئَلَّا يَدَّعُوا لَهُ الرُّبُوبِيَّةَ إِذَا شَاهَدُوا مَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يُوصِلَهُ إِلَيْهِ مِنْ عَظَائِمِ نِعَمِهِ تَعَالَى مَتَى شَاهَدُوه»؛ بحارالانوار، ج:۱۲، ص۳۴۸.
- ↑ محمد بیابانی اسکوئی، نبوت، ص۱۵۱ - ۱۵۲.
- ↑ «رُؤْيَا الْأَنْبِيَاءِ وَحْي»؛امالی طوسی، ص۳۳۸.
- ↑ «فَإِنَّهَا لَوْ كَانَتْ كُلُّهَا تَصْدُقُ لَكَانَ النَّاسُ كُلُّهُمْ أَنْبِيَاءَ وَ لَوْ كَانَتْ كُلُّهَا تَكْذِبُ لَمْ يَكُنْ فِيهَا مَنْفَعَةٌ»؛ توحید مفضل، ص۸۵.
- ↑ محمد بیابانی اسکوئی، نبوت، ص۱۵۲ - ۱۵۳.
- ↑ «فَلَا تَجْتَمِعُ هَذِهِ الْخِصَالُ كُلُّهَا مِنْ أَجْنَادِ الْعَقْلِ إِلَّا فِي نَبِيٍّ أَوْ وَصِيِّ نَبِيٍّ أَوْ مُؤْمِنٍ قَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ وَ أَمَّا سَائِرُ ذَلِكَ مِنْ مَوَالِينَا فَإِنَّ أَحَدَهُمْ لَا يَخْلُو مِنْ أَنْ يَكُونَ فِيهِ بَعْضُ هَذِهِ الْجُنُودِ حَتَّى يَسْتَكْمِلَ وَ يَنْقَى مِنْ جُنُودِ الْجَهْلِ فَعِنْدَ ذَلِكَ يَكُونُ فِي الدَّرَجَةِ الْعُلْيَا مَعَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ»؛ کافی، ج ۱، ص۲۳.
- ↑ «فَأَلْصَقُوا بِالْأَرْضِ خُدُودَهُمْ وَ عَفَّرُوا فِي التُّرَابِ وُجُوهَهُمْ وَ خَفَضُوا أَجْنِحَتَهُمْ لِلْمُؤْمِنِين»؛ نهج البلاغه، خطبه۱۹۲معروف به خطبۀ قاصعه.
- ↑ محمد بیابانی اسکوئی، نبوت، ص۱۵۳ - ۱۵۵.
- ↑ دخان:۵۸؛ شعرا:۱۹۵و ابراهیم:۴.
- ↑ المیزان، ج۱۲، ص ۱۵و تفسیر مراغی، ج۱۳، ص ۱۲۶.
- ↑ اصول کافی، ج۸، ص ۲۶۸و کنزالعمال، ص ۳۲۲۸.
- ↑ اصغری، محمد جواد، مقاله «انبیا»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۴۸۷-۴۹۳.