رفق و مدارا در معارف دعا و زیارات

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۰ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۳۱ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

در قرآن آمده است: ﴿فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا[۱]. همچنین می‌فرماید: ﴿لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ[۲].

پیامبر(ص) می‌فرمایند: "اگر رفق چیزی بود که دیده می‌شد، می‌دیدی که هیچ مخلوقی از آن نیکوتر نیست"[۳]. امام موسی کاظم(ع) می‌فرمایند: "مدارا کردن با دیگران نیمی از وسیله زندگی است و کسی که میانه‌روی کند فقیر نمی‌شود"[۴].

"مدارا مترادف رفق، سازگاری، سهولت، مسالمت و نرم‌خویی است"[۵]. "رفق و مدارا به معنای نرمی و سازش است. به بیان دیگر مهربانی نسبت به دیگران است و در لغت عرب: به معنای ملاطفت و ملایمت است"[۶].

مدارا از حیث معنی نزدیک به رفق است؛ زیرا مدارا نرمی و ملایمت و حسن معاشرت با مردم و تحمل ناگواری و آزار آنهاست و گاهی بین رفق و مدارا می‌توان تفاوتی قائل شد به این اعتبار که در مدارا تحمل آزار مردم هست و در رفق نیست[۷].

"مدارا نیز نزدیک به رفق است و مدارا عبارت از آن است که ناگواری از کسی به تو رسد متحمل شوی و به روی خود نیاوری"[۸].

مدارا عبارت است از آنکه به خاطر دفع مفسده، یا کم کردن آن، و یا اجتناب از بالا گرفتن آن، از انکار و ممانعت از آن خودداری کنی... مدارا گاهی برای رفع شر کسی است که با او سازگاری می‌کنی، و گاهی برای آن است که او را به سوی نیکی جلب کنی؛ و تمام اینها در جایی است که محلی برای بازداشتن و ممانعت نباشد؛ و یا اینکه ترس در بین باشد یا امکان تأثیر وجود نداشته باشد، که در این صورت نرمی و خوشرویی و تحمل آزار طرف مقابل و پاسخ گفتن بدی‌ها با اعمال نیک، مدارا خواهد بود [۹].

"رازداری آن‌گونه که ما تفسیر نمودیم، یک نوع سازگاری و مدارا با مردم است"[۱۰]. مهربانی از اصولی است که در سیرت هر شخص وجود دارد؛ اما گاهی کسی را مستحق مهربانی و نرمی نمی‌یابیم و در این زمان هرچه کوتاه بیاییم و یا به نرمی رفتار کنیم، مطابق کتب لغت "مدارا" کرده‌ایم.

دین اسلام به هیچ عنوان، مروج هیچ نوع سهل‌انگاری نیست؛ اما سهل‌انگاری (مدارا) با هر کسی حتی با دشمنان را مفید می‌داند. رفتار امام علی(ع) نمونه والای قاطعیت و مدارا بود. از دیدگاه امام، کارگزاران باید در عین قاطعیت، از مدارا برخوردار باشند. ایشان خشونت مطلق را آفت مدیریت می‌دانند. همان‌گونه که نرمش بی‌حساب را در اداره امور زیان‌بار تلقی می‌کنند.

به نظر می‌رسد که رفق و مدارا بیشتر شایسته مدیران و دولت‌مردان جامعه اسلامی است تا افراد عادی جامعه اسلامی. پیامبر(ص) در جریان فتح مکه تا آخرین حد ممکن با اهل مکه مدارا کرد و هرکس را که به مسجد الحرام پناهنده شد و یا سلاح به زمین گذارد و در خانه خود ماند، در امان دانست و بعد از فتح هم با کسانی همچون هند جگرخوار و عکرمه بن ابی جهل که آتش افروز جنگ‌های پس از بدر بودند، با گذشت و مدارا برخورد نمود[۱۱]، این برخورد نه تنها به عظمت اسلام افزود بلکه درسی بزرگ به همه مسلمانان داد؛ گذشت در عین قدرت و مدارا در عین قاطعیت.

شهید مطهری می‌نویسد: پیامبر(ص) در مسایل فردی و شخصی و آنچه مربوط به شخص خودش بود نرم و ملایم بود. گذشت‌های بزرگ تاریخی‌اش یکی از علل پیشرفتش بود؛ اما در مسایل اصولی و عمومی، آنجا که حریم قانون بود، سختی و صلابت نشان می‌داد و دیگر جای گذشت نمی‌دانست، پس از فتح مکه و پیروزی بر قریش، آنان را بخشید و توبه قاتل عموی محبوبش حمزه را پذیرفت ولی زنی که از اشراف هم بود و سرقت کرده بود را گذشت نکرد و قانون الهی را اجرا نمود[۱۲].

"دو مفهوم "تساهل" و "تسامح" در اسلام با رفق و مدارا ارتباط بسیار نزدیکی دارد. فلسفه اصلی تساهل و تسامح در اسلام، تربیت مؤمنان و نزدیک ساختن دل‌های آنان به یکدیگر است؛ به عبارت روشن‌تر، قلمرو مدارا در درون نظام دینی است و قلمرو صلابت و اقتدار در بیرون نظام دینی، صلابت برای حفظ دین، جلوگیری از تهاجم بیگانگان، پیشرفت اسلام و نفوذناپذیر بودن رهبران دینی در برابر معاندان است. از نظر لغت تساهل و تسامح اگر با هم بیایند به معنای آسان گرفتن و گذشت است ولی اگر یکی بدون دیگری به کار رود، معنایشان متفاوت می‌شود. چون تساهل نوعی بی‌تفاوتی و اباحه‌گری در پی دارد، به خلاف تسامح که در آن مدارا و گذشت با اقتدار و بزرگواری نهفته است.

چنان‌چه در قرآن نیز آمده است تسامح در اجرای حدود الهی با روح ایمان به خدا و آخرت ناسازگار است. مسلمانان طی ده سال در بیش از ۷۰ جنگ شرکت کردند. واقعه مسجد ضرار نمونه‌ای از نحوه برخورد پیامبر(ص) با موردی بود که کانون دین مورد تهاجم قرار گرفته بود.

یکی از اصول اولیه پیامبر(ص) در دعوت به دین، مدارا است. مدارا کردن یکی از مصادیق بارز حسن خلق است. نهادینه کردن عقاید و به خصوص عواطف و ملکه شدن منش‌های پسندیده در جان، هم زمان می‌طلبد و هم ظرافت، به عبارت دیگر "مدارا" می‌طلبد. مدارا در تربیت و اصلاح دیگران نقش غیر قابل انکاری دارد.

مدارا در امور مستحب و نوافل است و کارهای واجب در هیچ شرایطی جز حالت ضرورت، قابل چشم‌پوشی و اغماض نیست. به همان اندازه که به مدارا، حسن خلق‌، حلم و معاشرت شایسته مأموریم، به تولی و تبری، مرزبندی مکتبی در دوستی‌ها، صف‌آرایی در برابر دشمن، مقاومت بر سر "مواضع" و بی‌تفاوت نبودن در مقابل بدی‌ها و بدان موظف هستیم.

از مضمون برخی روایات استفاده می‌شود که اساساً ایمان در پرتو مدارا کردن با مردم، محفوظ می‌ماند... شاید کلی‌ترین ویژگی فرد مداراگر آن است که نسبت به خود، واقع‌بین است... مدارا در ایجاد روابط اجتماعی سالم و خوب، نقشی اساسی ایفا می‌کند. شخص مداراگر نه تنها افراد را بر اشتباهات و ضعف‌های خویش آگاه می‌سازد، بلکه خود، عامل اصلی در تقویت و رشد روابط اجتماعی خواهد بود.

در نتیجه مدارا با مردم اگر به منظور احترام و تکریم به شخصیت آنان باشد بسیار ارزنده است، چنین مدارایی نشانه عقل بیدار و فکر روشن‌بین است، چنین مدارایی مایه محبوبیت و راه نفوذ در افکار دیگران است. اولیای الهی به چنین مدارایی توجه داشتند[۱۳].[۱۴]

رفق و مدارا در صحیفه سجادیه

امام سجاد(ع) در دعای بیست و هفتم و در عبارت دهم آن از درگاه خداوند خواستار پراکنده شدن کفار و عدم همبستگی آنان علیه مسلمین می‌شود و می‌فرمایند: "بارخدایا کفار را از دست درازی به مرزهای مسلمانان (یا به طوایف مسلمانان) به خودشان وادار و به کاستنشان از کاستن مسلمانان جلوگیر (هلاک و تباهشان گردان) و به پراکندگی‌اشان از اجتماع و گرد آمدن بر مسلمانان بازدار"[۱۵]؛ امام(ع) در این عبارت از خداوند می‌خواهد که همبستگی دشمنان را به پراکندگی برساند تا موجب انصراف آنان به رویارویی با مسلمانان شود.

امام(ع) در دعای بیست و هفتم و در عبارت پنجم آن می‌فرمایند: "بار خدایا! با آنچه خواسته شد دشمنان آل محمد را در هم شکن، و ناخن‌های دشمنان را از ایشان جدا ساز و میان دشمنان و سلاحشان جدایی افکن؛ بندهای دل‌هایشان را بکن؛ و میان آنان و آذوقه‌هایشان دوری انداز؛ در راه‌ها سرگردانشان گردان؛ و از چیزی که به آن رو آورده‌اند گمراهشان ساز؛ و کمک را از آنها ببر؛ از شمارشان بکاه؛ و دل‌هایشان را از ترس پر نما، و دست‌هایشان را از گشودن بازدار؛ و زبان‌هایشان را از گفتار ببند (تا مانند لال نتوانند سخنی گویند) و با سختی و گرفتاری ایشان پیروانشان را پراکنده گردان؛ و ایشان را برای آنها که در پس ایشان‌اند عبرت قرار ده؛ و به خوار ساختن آنها طمع‌ها و آرزوهای کسانی (لشکرهایی) را که پس از ایشان‌اند قطع فرما[۱۶].

در این عبارت هم امام(ع) از خداوند متعال می‌خواهد که دشمنان را سرگردان نماید تا نتوانند با مسلمین درگیر شوند. امام(ع) در دعای بیست و هفتم و در عبارت یازدهم آن می‌فرمایند: "بار خدایا دل‌هایشان را از آرامش و تن‌هایشان را از توانایی تهی گردان؛ و قلب‌هایشان را از حیله و چاره‌جویی فراموشی ده؛ و اندامشان را از جنگیدن با پیادگان (مسلمانان) سست نما؛ و آنها را از زد و خورد با دلیران (اسلام) بترسان، و لشکری از فرشتگانت با عذاب و آزار سخت از عذاب‌هایت برایشان برانگیز مانند کاری که در روز (جنگ) بدر نمودی که به وسیله آن ریشه آنان را قطع کرده ببری و شوکت و بزرگی‌اشان را بدروی (از بین ببری) و گروهشان را پراکنده فرمایی"[۱۷].

امام(ع) در این عبارت از خداوند می‌خواهد که دشمنان از دلیران و رزمندگان اسلام بترسند و در واقع درگیر جنگ نشوند.؛ چراکه بسیاری از نیات و مقاصد انسان که از قبل با ترس توأم باشد به واقعیت نخواهد رسید. امام(ع) در دعای مرزبانان (شماره ۲۷) اوج مصلحت‌گرایی، تساهل و مدارای خود را نشان می‌دهد؛ و اینکه جهانی می‌اندیشد و روزی که مصالح جهانی اسلام مطرح است و دشمن خارجی رو در رو ایستاده است باید به اسلام و مسلمانان به معنای اعم اندیشید و امام(ع) در همه عبارت‌های این دعا از تعبیر مسلم و مسلمین و اهل ثغور استفاده می‌کند که لفظی عام‌تر از مؤمنان یا شعیان است[۱۸].

امام(ع) در دعای بیستم و در عبارت بیست و نهم آن می‌فرمایند: "بارخدایا بر محمد و آل او درود فرست؛ و مرا – در اوقات فراموشی (پیروی از نفس) به یاد خود آگاه ساز؛ و در روزگار مهلت (زندگانی دنیا) به طاعت و بندگی‌ات بگمار؛ و راهی هموار به سوی محبت و دوستی‌ات (پیروی از اوامر و نواهیت) برای من آشکار نما؛ و به وسیله آن راه (یا آن محبت) نیکی دنیا و آخرت را برایم کامل گردان"[۱۹]؛ "مهلت (که در این عبارت آمده) در لغت به معنای مدارا و رفق هم به کار می‌رود و رفق از صفات حمیده است که رعایت آن در روابط اجتماعی بسیار سودمند است"[۲۰].

امام(ع) در دعای بیستم و در عبارت دهم آن می‌فرمایند: "بارخدایا بر محمد و آل او درود فرست؛ و مرا به زینت صالحین و شایستگان (انجام حقوق خدا و مردم) آراسته فرما؛ و زیور پرهیزکاران (عمل به واجبات و ترک محرمات) را به من بپوشان، با (توفیق برای) گستردن عدل و داد (تا از افراط و تفریط در حق دوری گزینم) و فرو نشاندن خشم و خاموش کردن آتش دشمنی (اختلاف بین مردم) و گردآوردن پراکندگان (دل‌های از هم رنجیده) و اصلاح فساد بین مردم؛ و فاش کردن خیر و نیکی؛ و پنهان نمودن عیب و زشتی و نرم‌خویی و فروتنی و نیکوروشی؛ و سنگینی؛ و خوش‌خویی (با مردم) و پیشی گرفتن نیکی؛ و برگزیدن احسان بی‌آنکه جزای احسانی باشد؛ و سرزنش نکردن و همراهی نکردن به غیر مستحق و گفتن حق اگرچه سخت (یا اندک) باشد؛ و کم شمردن نیکی در گفتار و کردارم اگرچه بسیار باشد؛ و بسیار شمردن بدی در گفتار و کردارم اگرچه کم باشد و آنچه را بیان شد برای من به وسیله هموارگی طاعت و فرمانبری؛ و همیشه بودن با جماعت و واگذاشتن بدعت‌گزاران و آنکه رأی و اندیشه اختراع شده به کار برد، کامل گردان"[۲۱].

"در این عبارت لغت «الْعَرِيكَةِ» را طبیعت معنی کرده‌اند و «لِينِ الْعَرِيكَةِ» را تمثیل برای نرم‌خویی و «خَفْضِ الْجَنَاحِ» را تمثیلی برای تواضع و «سُكُونِ الرِّيحِ» را کنایه از وقار گرفته‌اند"[۲۲].

منظور امام سجاد(ع) در دعای مکارم اخلاق از عبارت «سُكُونِ الرِّيحِ» دعا نمودن درباره مسلمانان است، از خدا می‌خواهد که آنان را موفق بدارد در حین صلح و آرامش، موقعی که در کوچه و بازار یا در مسجد و خانه یکدیگر را ملاقات می‌نمایند، در کمال صفا و آرامش باشند امواج قدرتی را که در مقابل کفار و مشرکین از خود بروز می‌دهند فرو نشانند و در مقابل برادران دینی خویش چهره صولت و غلبه به خود نگیرند و با آرامش و سکون با آنان ملاقات نمایند[۲۳].

به عبارتی نسبت به یکدیگر رفق و مدارا داشته باشند. هرچند که رفق و مدارا فقط معطوف به مواجهه تنها نیست، اما از جلوه‌های بارز آن به حساب می‌آید. امام(ع) در دعای بیست و ششم و در عبارت دوم آن در خصوص نحوه رفتار با همسایگان می‌فرمایند: "و آنان را توفیق ده برای برپا داشتن طریقه و روش (نگاهداری احکام) و فراگرفتن اخلاق نیک خود (که بندگان را به آن امر فرموده‌ای) در سود رساندن به ناتوانانشان؛ و جلوگیری از فقر و نیازمندیشان؛ و رفتن نزد بیمارشان؛ و راهنمایی راه‌جویشان؛ و اندرز دادن مشورت کننده‌شان؛ و دیدار از سفر آمده‌شان؛ و پنهان کردن رازهاشان، و پوشاندن عیب‌هایشان، و یاری کردن ستمدیده‌اشان؛ و خوب کمک کردنشان در ساختن ابزار خانه(دیگ، تبر، نردبان و مانند آنها) و سود رساندنشان به بخشش فراوان؛ و دادن آنچه ایشان را واجب و لازم است پیش از درخواست"[۲۴].

از عبارت فوق کاملاً نحوه مدارا و رفق با همسایه را امام(ع) بیان می‌فرمایند. امام(ع) در دعای بیست و ششم و در عبارت سوم آن در خصوص نحوه مدارا و رفق با همسایگان ناشایست می‌فرمایند: "خدایا مرا بر آن دار که بد کردارشان را به نیکی پاداش دهم، و از ستمکارشان به عفو و بخشش درگذرم؛ و درباره همه ایشان خوش‌گمان باشم و با نیکویی همه آنها را سرپرستی نمایم و با پاکدامنی چشمم را از (زشتی‌ها و لغزش‌های) آنان بپوشانم؛ و با فروتنی با آنها نرم باشم (سختگیر نباشم) و با مهربانی بر گرفتارانشان رقت داشته دلجویی کنم؛ و در پنهانی و پشت سر دوستی (خود) را برای آنان آشکار سازم و با پاکدامنی (نه با آلودگی به فساد و تباهکاری) نعمت همیشگی (روزی و خوشی) را نزد ایشان دوست بدارم؛ و آنچه برای خویشان خود واجب و لازم می‌دانم درباره ایشان لازم دانم؛ و آنچه برای خواص و نزدیکان رعایت داشته در نظر دارم برای ایشان رعایت کنم"[۲۵].

در این عبارت امام(ع) اوج مدارا و رفق با همسایگان ناشایست را به ما می‌آموزد به ویژه خوش‌گمانی که یکی از جلوه‌های مهم مدارا و رفق است را متذکر می‌گردد و همچنین حتمی بودن رفق و مدارا با بستگان و خویشاوندان را (هر چند که رابطه با همسایگان رابطه‌ای خاص است، لکن رابطه با خویشان و بستگان اولی‌تر است)[۲۶].

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

  1. «پس کافران را فرصتی ده و اندکک به خود واگذار» سوره طارق، آیه ۱۷.
  2. «مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطه‌ای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونه‌ای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا می‌دهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
  3. احمد نراقی، معراج السعاده، ص۱۸۷.
  4. شیخ حُر عاملی، آداب معاشرت، ترجمه محمد علی فارابی، یعسوب عباسی علی کمر، ص۵۰.
  5. فرهنگ اصطلاحات اخلاقی، ص۲۰۳.
  6. معصومه شرف الدین الموسوی. اصول تربیتی و اخلاقی در صحیفه کامله سجادیه (پایان‌نامه کارشناسی ارشد رشته فلسفه و کلام اسلامی، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه قم، ۱۳۸۶)، ص۲۴۰.
  7. شیخ حر عاملی، آداب معاشرت، ترجمه محمد علی فارابی، یعسوب عباسی علی کمر، ص۵۰.
  8. احمد نراقی، معراج السعاده، ص۱۸۸.
  9. حسین بحرانی، سلوک عرفانی در سیره اهل البیت(ع)، ترجمه علی شیروانی، ص۱۰۱ - ۱۰۲.
  10. حسین بحرانی، سلوک عرفانی در سیره اهل البیت(ع)، ترجمه علی شیروانی، ص۹۸.
  11. جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج۲، ص۳۴۴ - ۳۴۶.
  12. مرتضی مطهری، مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲، ص۲۵۷.
  13. معصومه شرف الدین الموسوی، اصول تربیتی و اخلاقی در صحیفه کامله سجادیه (پایان‌نامه کارشناسی ارشد رشته فلسفه و کلام اسلامی، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه قم، ۱۳۸۶)، ص۲۴۳.
  14. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۲۴۴ - ۲۴۹.
  15. « اللَّهُمَّ اشْغَلِ الْمُشْرِكِينَ بِالْمُشْرِكِينَ عَنْ تَنَاوُلِ أَطْرَافِ الْمُسْلِمِينَ، وَ خُذْهُمْ بِالنَّقْصِ عَنْ تَنَقُّصِهِمْ، وَ ثَبِّطْهُمْ بِالْفُرْقَةِ عَنِ الاحْتِشَادِ عَلَيْهِمْ»
  16. « اللَّهُمَّ افْلُلْ بِذَلِكَ عَدُوَّهُمْ‌، وَ اقْلِمْ عَنْهُمْ أَظْفَارَهُمْ، وَ فَرِّقْ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ أَسْلِحَتِهِمْ، وَ اخْلَعْ وَثَائِقَ أَفْئِدَتِهِمْ، وَ بَاعِدْ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ أَزْوِدَتِهِمْ، وَ حَيِّرْهُمْ فِي سُبُلِهِمْ، وَ ضَلِّلْهُمْ عَنْ وَجْهِهِمْ، وَ اقْطَعْ عَنْهُمُ الْمَدَدَ، وَ انْقُصْ مِنْهُمُ الْعَدَدَ، وَ امْلَأْ أَفْئِدَتَهُمُ الرُّعْبَ، وَ اقْبِضْ أَيْدِيَهُمْ عَنِ الْبَسْطِ، وَ اخْزِمْ أَلْسِنَتَهُمْ عَنِ النُّطْقِ، وَ شَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ وَ نَكِّلْ بِهِمْ مَنْ وَرَاءَهُمْ، وَ اقْطَعْ بِخِزْيِهِمْ أَطْمَاعَ مَنْ بَعْدَهُمْ».
  17. « اللَّهُمَّ أَخْلِ قُلُوبَهُمْ مِنَ الْأَمَنَةِ، وَ أَبْدَانَهُمْ مِنَ الْقُوَّةِ، وَ أَذْهِلْ قُلُوبَهُمْ عَنِ الِاحْتِيَالِ، وَ أَوْهِنْ أَرْكَانَهُمْ عَنْ مُنَازَلَةِ الرِّجَالِ، وَ جَبِّنْهُمْ عَنْ مُقَارَعَةِ الْأَبْطَالِ، وَ ابْعَثْ عَلَيْهِمْ جُنْداً مِنْ مَلَائِكَتِكَ بِبَأْسٍ مِنْ بَأْسِكَ كَفِعْلِكَ يَوْمَ بَدْرٍ، تَقْطَعُ بِهِ دَابِرَهُمْ وَ تَحْصُدُ بِهِ شَوْكَتَهُمْ، وَ تُفَرِّقُ بِهِ عَدَدَهُمْ».
  18. ابراهیم برزگر، رابطه عرفان و سیاست در صحیفه سجادیه، فصلنامه اندیشه دینی، ۱۲ (پاییز ۸۳)، ص۴۱.
  19. « اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ نَبِّهْنِي لِذِكْرِكَ فِي أَوْقَاتِ الْغَفْلَةِ، وَ اسْتَعْمِلْنِي بِطَاعَتِكَ فِي أَيَّامِ الْمُهْلَةِ، وَ انْهَجْ لِي إِلَى مَحَبَّتِكَ سَبِيلًا سَهْلَةً، أَكْمِلْ لِي بِهَا خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»
  20. معصومه شرف الدین الموسوی، اصول تربیتی و اخلاقی در صحیفه کامله سجادیه (پایان‌نامه کارشناسی ارشد رشته فلسفه و کلام اسلامی، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه قم، ۱۳۸۶)، ص۲۴۱.
  21. « اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَلِّنِي بِحِلْيَةِ الصَّالِحِينَ، وَ أَلْبِسْنِي زِينَةَ الْمُتَّقِينَ‌، فِي بَسْطِ الْعَدْلِ، وَ كَظْمِ الغَيْظِ، وَ إِطْفَاءِ النَّائِرَةِ، وَ ضَمِّ أَهْلِ الْفُرْقَةِ، وَ إِصْلَاحِ ذَاتِ الْبَيْنِ، وَ إِفْشَاءِ الْعَارِفَةِ، وَ سَتْرِ الْعَائِبَةِ، وَ لِينِ الْعَرِيكَةِ، وَ خَفْضِ الْجَنَاحِ، وَ حُسْنِ السِّيرَةِ، وَ سُكُونِ الرِّيحِ، وَ طِيبِ الْمُخَالَقَةِ، وَ السَّبْقِ إِلَى الْفَضِيلَةِ، وَ إِيثَارِ التَّفَضُّلِ، وَ تَرْكِ التَّعْيِيرِ، وَ الْإِفْضَالِ عَلَى غَيْرِ الْمُسْتَحِقِّ، وَ الْقَوْلِ بِالْحَقِّ وَ إِنْ عَزَّ، وَ اسْتِقْلَالِ الْخَيْرِ وَ إِنْ كَثُرَ مِنْ قَوْلِي وَ فِعْلِي، وَ اسْتِكْثَارِ الشَّرِّ وَ إِنْ قَلَّ مِنْ قَوْلِي وَ فِعْلِي، وَ أَكْمِلْ ذَلِكَ لِي بِدَوَامِ الطَّاعَةِ، وَ لُزُومِ الْجَمَاعَةِ، وَ رَفْضِ أَهْلِ الْبِدَعِ، وَ مُسْتَعْمِلِ الرَّأْيِ الْمُخْتَرَعِ».
  22. سید علی خان حسینی شیرازی، ریاض السالکین، ج۳، ص۳۴۷.
  23. معصومه شرف الدین الموسوی، «اصول تربیتی و اخلاقی در صحیفه کامله سجادیه» (پایان‌نامه کارشناسی ارشد رشته فلسفه و کلام اسلامی، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه قم، ۱۳۸۶)، ص۲۴۲.
  24. « وَ وَفِّقْهُمْ لِإِقَامَةِ سُنَّتِكَ‌، وَ الْأَخْذِ بِمَحَاسِنِ أَدَبِكَ فِي إِرْفَاقِ ضَعِيفِهِمْ، وَ سَدِّ خَلَّتِهِمْ، وَ عِيَادَةِ مَرِيضِهِمْ، وَ هِدَايَةِ مُسْتَرْشِدِهِمْ، وَ مُنَاصَحَةِ مُسْتَشِيرِهِمْ، وَ تَعَهُّدِ قَادِمِهِمْ، وَ كِتْمَانِ أَسْرَارِهِمْ، وَ سَتْرِ عَوْرَاتِهِمْ، وَ نُصْرَةِ مَظْلُومِهِمْ، وَ حُسْنِ مُوَاسَاتِهِمْ بِالْمَاعُونِ، وَ الْعَوْدِ عَلَيْهِمْ بِالْجِدَةِ وَ الْإِفْضَالِ، وَ إِعْطَاءِ مَا يَجِبُ لَهُمْ قَبْلَ السُّؤَالِ».
  25. « وَ اجْعَلْنِي اللَّهُمَّ أَجْزِي بِالْإِحْسَانِ مُسِيئَهُمْ، وَ أُعْرِضُ بِالتَّجَاوُزِ عَنْ ظَالِمِهِمْ‌، وَ أَسْتَعْمِلُ حُسْنَ الظَّنِّ فِي كَافَّتِهِمْ، وَ أَتَوَلَّى بِالْبِرِّ عَامَّتَهُمْ، وَ أَغُضُّ بَصَرِي عَنْهُمْ عِفَّةً، وَ أُلِينُ جَانِبِي لَهُمْ تَوَاضُعاً، وَ أَرِقُّ عَلَى أَهْلِ الْبَلَاءِ مِنْهُمْ رَحْمَةً، وَ أُسِرُّ لَهُمْ بِالْغَيْبِ مَوَدَّةً، وَ أُحِبُّ بَقَاءَ النِّعْمَةِ عِنْدَهُمْ نُصْحاً، وَ أُوجِبُ لَهُمْ مَا أُوجِبُ لِحَامَّتِي، وَ أَرْعَى لَهُمْ مَا أَرْعَى لِخَاصَّتِي».
  26. احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۲۴۹ ـ ۲۵۵.