رفق و مدارا در معارف و سیره نبوی
جایگاه و اهمیت رفق و مدارا
رفق در لغت به معنی نرمی و ملاطفت و مهربانی است و مدارا هم به معنی نرمی و ملایمت و مهربانی و تحمل و بردباری است[۱]، همچنین رفق و مدارا به معنی ملایمت و نرمی و وسعت نظر و گشادگی و گذشت و تحمل اجتماعی آمده است. رفق و مدارا در هرگونه رابطه و تعامل انسانی، چه رابطه و تعامل دو فرد، چه روابط خانوادگی، و چه روابط و مناسبات یک مجتمع بزرگ انسانی، مهمترین قاعده در ساماندهی و تنظیم درست روابط و تعاملهاست و این امر به صورت یک اصل اجتماعی در زندگی پیامبر اکرم(ص) و اوصیای آن حضرت مشهود است. رفق و مدارا در سیره اجتماعی رسول خدا(ص) نقشی مبنایی داشته و مایه قوام و دوام روابط و مناسبات صحیح اجتماعی بوده است. برخوردهای از سر رفق و ملایمت، و به دور از درشتی و خشونت آن حضرت در عرصه جامعه و در معاشرت، سازندهترین عنصر در اصلاح جامعه و روابط و مناسبات اجتماعی بود. سیرهنویسان از حسین بن علی(ع) از قول امیر مؤمنان علی(ع) در توصیف برخوردهای اجتماعی رسول خدا(ص) چنین آوردهاند: «[پیامبر] گشادهرو و خوش اخلاق و نرمخو بود و نه خشن و درشتخو»[۲].
پیامبر اکرم(ص) ـ آن رسول رفق ـ از غلظتهای بیمورد و شدتهای نابجا سخت پرهیز داشت و هرگز برای پیشبرد مقاصد اجتماعی خویش از حرکتهای تند و عاری از رفق بهره نگرفت. او همان طور که مأمور به برپایی واجبات بود، مأمور به رفتاری از سر مدارا بود و خود میفرمود: «خدای متعال همانگونه که مرا به برپایی واجبات فرمان داده، به مدارا با مردمان فرمان داده است»[۳].
هنر بزرگ آن پیامآور الهی در هدایت آدمی بر این اصل اساسی استوار بود، و آن حضرت با رفق و مدارا توانست جامعه را متحول سازد. در حقیقت خوی نرم پیامبر بود که دلها را جذب کرد و الفت بخشید و جانهای گریزان را گرد آورد[۴] و اگر این روحیه نبود، و این اصل مهم اجتماعی اعمال نمیگشت، قطعا پیوند میان دلها و وحدت در جامعه و آن حرکت بزرگ اصلاحی میسر نمیشد: ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ﴾[۵].
اگر رفق و مدارای پیامبر نبود، اساساً فرصت هدایت حاصل نمیشد و سد سکندری میان او و مردم حجاب میگشت و زمینه اصلاح اجتماعی را مسدود میساخت[۶].
بنابراین رسول خدا(ص) با رفق و مدارا رسالت خود را پیش برد و این اصل در تحول انسان و جامعه به سوی کمال و اصلاحات اجتماعیای که پیامبر مأمور بدان بود نقشی کلیدی داشت. به همین سبب آن وجود گرامی، برای تحقق رسالت خویش مأمور به رفق و مدارا بود، چنان که خود فرمود: «پروردگارم مرا به مدارا با مردم فرمان داد، همانگونه که مرا به تبلیغ رسالت فرمان داد»[۷].
رسول خدا(ص) پیام الهی خود را با رفق و مدارا به جان مردمان نشاند و دل آنان را نرم کرد و ایشان را با حق همراه نمود. امام صادق(ع) دراینباره فرمود: «جبرئیل به نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: ای محمد! پروردگارت سلام میرساند و میفرماید: با خلق من مدارا کن»[۸].
پیامبر اکرم(ص) در تمام دوران رسالت خویش بر این مبنا حرکت کرد و استواری در حق را با مدارای با خلق جمع نمود. آن حضرت در عین آنکه هرگز با باطل سازش نکرد، با همه مردمان و با پیروان از سر رفق و مدارا رفتار کرد، چنان که وقتی فرمان آشکار شدن دعوت و انذار خویشاوندان نازل شد، فرمان رفق و مدارا با پیروان نیز مطرح شد: ﴿فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ﴾[۹]. ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ * وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۱۰].
در این آیات عدم مداهنه و سازشناپذیری با مهربانی و رفقورزی جمع شد و این مطلب افاده گردید که در دعوت دینی استثنا و خاصه خرجی راه ندارد و این دعوت خویش و بیگانه نمیشناسد و میان هیچ کس فرق نمیگذارد و در آن جایی برای مداهنه و سازشپذیری وجود ندارد، بلکه در این دعوت حتی میان پیامبر و امتش فرقی نیست؛ و البته برای هدایت مردمان و متحول کردن آنان از ساحت دنیا به ساحتحق مبنای امور، رفق و مداراست و پیامبر فرمان یافته است که در روابط اجتماعی و مناسبات هدایتی خویش چنین باشد و پروبال رحمت و محبت خود را بر مردمان و اهل ایمان بگستراند. این تعبیر، کنایهای زیبا از تواضع و رفق توأم با مهر و ملاطفت است. همانگونه که پرندگان برای رشد دادن جوجههای خود و به منظور اظهار محبت، بالهای خود را میگسترانند و پایین میآورند و آنان را زیر بال و پر میگیرند، پیامبر نیز مأمور به چنین رفق و محبتی گردید[۱۱]. بدین ترتیب بود که آن حضرت در عین ایستادگی بر حق، با رفق و مدارا نسبت به مؤمنان، توانست آنان را حفظ کند و از پراکندگی به دور دارد و در مسیر هدایت پیش بَرَد. پس پیامبر مأمور به رفق و مدارا بود و با چنین اخلاقی مردمان را هدایت نمود و اهل ایمان را راهبری کرد. ﴿وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ﴾[۱۲].
رسول خدا به تمام معنا اهل رفق و مدارا بود و تربیت الهی آن حضرت چنین اقتضا مینمود. از عایشه سؤال شد که اخلاق پیامبر چگونه بود؟ او پاسخ داد: «كانَ خُلُقُهُ القُرْآنَ»[۱۳]. (اخلاق پیامبر قرآن بود). آن حضرت تجلّی قرآن بود و اخلاقش، اخلاق قرآنی. عایشه در ادامه سخن خویش، در تبیین اخلاق اجتماعی پیامبر، این آیه را خواند: ﴿خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ﴾[۱۴].
پیامبر اکرم(ص) مأمور اصلاح زندگی این جهانی و زندگی آن جهانی مردم بود و این امر و تحول جامعه به سوی کمال، در پرتو رفق و مدارا حاصل شد. پیامبر اکرم(ص) بهرهمندی صحیح از زندگی این جهانی و زندگی آن جهانی را بر این اصل استوار میدید و از اینرو فرمود: «مَنْ أُعْطِيَ حَظَّهُ مِنَ الرِّفْقِ فَقَدْ أُعْطِيَ حَظَّهُ مِنْ خَيْرِ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ، وَمَنْ حُرِمَ حَظَّهُ مِنَ الرِّفْقِ فَقَدْ حُرِمَ حَظَّهُ مِنْ خَيْرِ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ»[۱۵].
رفق و مدارا کلید توفیق در زندگی است، و روابط اجتماعی بدون آن خشک و غیر انسانی است. امام خمینی دراینباره مینویسد: «بدان که رفق و مدارا را در انجام امور مدخلیت کامل است، چه در باب معاشرت با خلق و انجام امور دنیاوی، و چه راجع به امور دینی و هدایت و ارشاد خلق و باب امر به معروف و نهی از منکر، و چه راجع به ریاضت نفس و سلوک الی الله تعالی. و شاید این که در حدیث شریف است که "رفق میمنت دارد و خرق و عنف شوم است"[۱۶]، اشاره به بعض این امور باشد. مثلاً در باب انجام امور دنیاوی آن طور که با رفق و مدارا ممکن است انسان تصرف در قلوب مردم کند و آنها را خاضع و رام کند، ممکن نیست با شدت و عنف، موفق به امری از امور شود. فرضا که با شدت و سلطه، کسی اطاعت از انسان کند، چون قلب او همراه نشود، از خیانت، انسان مأمون نخواهد شد. ولی رفق و دوستی، دل را رام کند که با رام شدن آن، تمام قوای ظاهره و باطنه رام شود، و فتح قلوب از فتح ممالک بالاتر است. خدمتهای از روی صداقت و جانفشانیها، همه از فتح قلوب است، با فتح قلوب، فتح ممالک نیز شود. فتوحات اسلامیه در اثر فتح قلوب نظامی اسلامی بود، و الا با آن عِدّه و عُدّه، این پیشرفتها غیرممکن بود.
بالجمله، رفق و مدارا در پیشرفت مقاصد، از هر چیز مؤثرتر است، و چنان چه در مقاصد دنیایی چنین است، در مقاصد دینی از قبیل ارشاد و هدایت مردم رفق و مدارا از مهمات است که بدون آن، این مقصد شریف عملی نخواهد شد. خدای تبارک و تعالی پس از آنکه حضرت موسی و هارون(ع) را مأمور فرمود که پیش فرعون بروند و او را دعوت و ارشاد کنند، از جمله دستوراتی که به آنها میدهد، میفرماید: ﴿اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى * فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى﴾[۱۷]. دل سخت فرعون را - که انانیّتش به جایی رسیده بود که به دعوی الوهیت برخاسته بود - باز با رفق و مدارا بهتر میتوان به دست آورد. از این جهت میفرماید: "بروید پیش فرعون سرکش یاغی، و با او با نرمی و رفق سخن بگویید، شاید این سخن نرم او را متذکر خدا کند و از روز جزا بترسد".
و این دستور کلی است از برای هدایتکنندگان راه حق که راه فتح قلوب را باز میکند. چنان چه خدای تعالی پیغمبر بزرگ خود را ستایش میفرماید که "تو بر خُلق بزرگ هستی"[۱۸]. البته برای چنین مقصد بزرگ، خُلق بزرگ لازم است که قوّه مقاومت با تمام ناملایمات را داشته باشد، و با هیچ چیز از میدان ارشاد خلق در نرود. بزرگتر[ین] زحمت و سختترین رنج و تعب هادیان راه حق، معاشرت با جاهلان و دعوت بیخردان بوده و هست؛ و از این جهت، اینها باید متصف به بزرگترین اخلاق حسنه باشند و باید قوه رفق و مدارا و حسن عشرت، در آنها به طوری باشد که با تمام جهالت جاهلان، مقاومت کنند. زود رنجی و کدورت و امراض عصبی، به کلی با این شغل شریف منافی است. شدت و عنف و عجله، مخالف وظیفه هادیان الی الله است، چنان چه در روایات شریفه اشاره به این معنی بسیار است[۱۹].
در باب امر به معروف و نهی از منکر، یکی از مهمات، همین رفق نمودن و مدارا کردن است[۲۰]. ممکن است اگر انسان مرتکب معصیت یا تارک واجبی را با شدت و عنف بخواهد جلوگیری کند، کارش از معصیت کوچک به معاصی بزرگ یا به رده و کفر منتهی شود. در ذائقه انسان امر و نهی تلخ و ناگوار است و غضب و عصبیت را تحریک میکند. آمر به معروف و ناهی از منکر، باید این تلخی و ناگواری را با شیرینی بیان و رفق و مدارا و حسن خلق جبران کند تا کلامش اثر کند و دل سخت معصیتکار را نرم و رام نماید. در روایت خصال شیخ صدوق است که حضرت خضر(ع) وقتی میخواست از حضرت موسی(ع) مفارقت کند، آخر کلامش این بود که: "سرزنش و تعییر مکن البته کسی را به گناهی. و محبوبترین امور نزد خدای تعالی سه چیز است: میانهروی و اقتصاد در وقت بینیازی و دست یازی، و دیگر عفو و بخشش در حال قدرت، و سوم رفق و مدارا با بندگان خدا. و هیچ کس رفق نکند با کسی در دنیا مگر آنکه مرافقت کند خدای تعالی با او در آخرت. و رأس حکمت، ترس از خدای عزّوجلّ است..."[۲۱].
رفق و مدارا، و مصاحبت و رفاقت از جلوات رحمت رحمانیه و شئون آن است. قلبی که در آن جلوه رحمت افتاده باشد و به بندگان خدا با نظر رحمت و عطوفت بنگرد، البته چنین قلبی در تمام شئون و مراحلی که مذکور شد، با رفق و مدارا رفتار میکند در معاشرت با نوع خود، بلکه در سلوک با غیر نوع خود از حیوانات که در تحت اراده او هستند و او در آنها تصرف دارد... و در سلوک با ارحام و همسایگان خصوصاً، و بالجمله با تمام اصناف مردم، معاشرت با رفق و رحمت و عطوفت و رفاقت کند. و همین طور در باب ارشاد و تعلیم خلق و اجرای امر و نهی الهی، رحمت و عطوفت، آنها را دعوت به این شغل شریف کند؛ و البته چیزی که از پرتو نور رحمت رحمانیه پیدا شد، با رفاقت و مدارا انجام میگیرد، و شدت و عنف و امثال آن از آن دور است.
و چون این مقدمه واضح شد، معلوم شود که رفق و مدارا از فطریات مخموره است و از لوازم فطرت الله است؛ زیرا که تمام قلوب عائله بشری به حسب فطرت، مخمور به رحم است، و عالم نقشه رحمت رحمانیه است. و از این جهت، اهل معرفت فرمایند: ظَهَرَ الْوُجُودُ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ[۲۲]. و رحمت رحمانیّه و رحیمیّه مفتاح باب وجود است، چنان چه مفتاح کتاب تدوین است. و آن قلبی که آلوده به بغض و عداوت با بندگان خدا باشد، و با عنف و خرق با آنها رفتار کند، از فطرت الهیه خارج، و به واسطه آلودگی به دنیا و زخارف آن و آلودگی به حب نفس و خودخواهی و خودپسندی، از اصل فطرت محتجب شده است. و نیز لازمه محبت به حق تعالی که از فطریات اصلیه است، محبت به آثار و خلایق است، و لازمه محبت، رفق و مدارا است».[۲۳].[۲۴]
مدارای پیامبر با خانواده
پیامبر اکرم(ص) در زندگی خانوادگی به تمام معنا اهل رفق و ملایمت بود. از عایشه پرسیده شد پیامبر(ص) هنگامی که در خانه بود چگونه بود و چگونه رفتار میکرد؟ عایشه گفت: «کَانَ(ص) أَلْیَنَ النَّاسِ وَ أَكْرَمَ النَّاسِ وَ كَانَ رَجُلا مِنْ رِجَالِكُمْ إِلا أَنَّهُ كَانَ ضَحَّاكًا بَسَّامًا»[۲۵].
رفق و ملایمت و لطافت پیامبر در زندگی خانوادگی با همه جلوههایش ظهور داشت و آن حضرت چنان نرمرفتار و باملاحظه بود که بینظیر مینمود. سیرهنویسان دراینباره چنین آوردهاند: "کان(ص) من تلطفه بهم أنه إذا دخل علیهم باللیل سلم تسلیما، لا یوقظ النائم، و یسمع الیقظان"[۲۶].
پیامبر در روابط خانوادگی خود پیوسته نرم و ملایم و لطیف بود و چون سخن میگفت لبخند بر لب داشت[۲۷] و دوستی خود را اینگونه جلوهگر میساخت. رسول خدا(ص) در خانه آنقدر ملایمت میورزید که برخی همسران پیامبر به خود جرأت میدادند که با آن حضرت مشاجره کنند و تندی نمایند، ولی پیامبر در چنین مواقعی نیز رفق میورزید و ملایمت نشان میداد[۲۸] و این رفق و ملایمت تا بدانجا بود که پدران برخی همسران پیامبر به دخترانشان اعتراض میکردند و قصد برخورد با آنان را داشتند، اما رسول خدا(ص) در چنین شرایطی نیز اجازه عکسالعمل خلاف رفق و ملایمت نمیداد[۲۹]. پیامبر اکرم(ص) نسبت به کوتاهیها و بد عمل کردنهای افراد نیز جز با رفق و ملایمت رفتار نمیکرد، چنانکه خبر انس بن مالک گویای آن است: «خَدَمْتُ النَّبِيَّ(ص) عَشْرَ سِنِينَ فَمَا أَمَرَنِي بِشَيْءٍ قَطُّ فَتَوَانَيْتُ فِيهِ أَوْ ضَيَّعْتُهُ فَلَامَنِي فِيهِ فَإِنْ لَامَنِي أَحَدٌ مِنْ أَهْلِهِ قَال: دَعُوهُ فَلَوْ قُدِّرَ أَنْ يَكُونَ لَكَانَ»[۳۰] و در خبر دیگر از قول انس بن مالک چنین آمده است: «خَدَمْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) عَشْرَ سِنِينَ فَمَا سَبَّنِي سُبَّةً قَطُّ وَلَا ضَرَبَنِي ضَرْبَةً وَلَا انْتَهَرَنِي وَلَا عَبَسَ فِي وَجْهِي وَلَا أَمَرَنِي بِأَمْرٍ فَتَوَانَيْتُ فِيهِ فَعَاتَبَنِي عَلَيْهِ فَإِنْ عَاتَبَنِي عَلَيْهِ أَحَدٌ مِنْ أَهْلِهِ قَالَ: دَعُوهُ فَلَوْ قُدِّرَ شَيْءٌ لَكَانَ»[۳۱].
اوصیای پیامبر نیز در زندگی خانوادگی همین راه و رسم را در تمام شرایط پاس داشتند و هرگز از رفق و ملایمت دور نشدند و نسبت به خانواده در همین جهت سفارش مینمودند. در رساله حقوق امام سجاد(ع) آمده است: «وَ حَقُّ الصَّغِيرِ رَحْمَتُهُ فِي تَعْلِيمِهِ وَ الْعَفْوُ عَنْهُ وَ السَّتْرُ عَلَيْهِ وَ الرِّفْقُ بِهِ وَ الْمَعُونَةُ لَهُ»[۳۲].
در پرتو این راه و رسم است که زندگی خانوادگی معنای نیکوی خود را مییابد و برکت آن را فرامیگیرد، و در صورت بروز مشکل خانوادگی، زندگی به تنگنا کشیده نمیشود و به سرعت مسائل حل میگردد و راه رفتن به سوی اهدافخانواده هموار میگردد[۳۳].
نرمخویی با اطرافیان
نوجوانی نزد رسول خدا آمد و عرض کرد: به من اجازه زنا بده. وقتی اصحاب پیامبر(ص) این را شنیدند، بر سر نوجوان فریاد کشیدند: ساکت باش، این چه سخنی است! پیامبر به آن جوان فرمود: نزدیک آی. آن جوان نزدیک آمد و حضرت فرمود: هیچ دوست داری که کسی با مادرت یا خواهر، عمه، خاله یا سایر خویشان تو این عمل را انجام دهد؟ عرض کرد: نه. حضرت فرمود: دیگران همچنین دوست ندارند... سپس پیامبر دست خود را بر شانه جوان گذاشت و فرمود: خدایا! گناه این جوان را ببخشای و قلبش را پاکیزه گردان و شرمگاهش را در امان نگه دار. از آن پس، دیده نشد آن جوان به چنین کارهایی روی بیاورد[۳۴] نرمخویی پیامبر گرامی اسلام موجب تحولی عظیم در زندگی آن جوان گردید.
تجربه نشان داده است اگر کسی در برابر انسان، تندخویی کند، اما با نرمخویی طرف مواجه گردد این امر باعث تغییر موضع فرد تندخو میشود. امیر مؤمنان در یکی از سفارشهای خود خطاب به فرزندش امام حسن(ع)چنین فرمود: هر کس با تو تندخویی کند، تو با نرمی و ملایمت پاسخ گوی، چه اینکه نرمی تو با وی بتواند به سرعت موضعش را تغییر دهد و او را با تو نرم و ملایم سازد[۳۵]. شاید دلیل این تغییر موضع تلافی و جبران کار طرف مقابل باشد. در قرآن کریم آمده است: آیا پاداش نیکی، جز نیکی است؟ ﴿هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ﴾[۳۶]. از سوی دیگر، گفتهاند: الْإِنْسَانُ عُبَيْدِ الْإِحْسَانِ.
در حدیثی از علی(ع) به این حقیقت اشاره شده که اگر کسی با اطرافیانش با نرمخویی برخورد کند، از محبت دائم بستگان خویش برخوردار میگردد[۳۷]. چنین فردی نزد خداوند محبوب است و پاداش بیشتری در انتظار او خواهد بود. رسول خدا فرمود: هر گاه دو نفر با هم ملاقات کنند، آنکه با رفیق خودش با ملایمت و با نرمی رفتار کند، اجر و محبوبیت بیشتری نزد خداوند دارد: «مَا اصْطَحَبَ اثْنَانِ إِلَّا كَانَ أَعْظَمُهُمَا أَجْراً وَ أَحَبُّهُمَا إِلَى اللَّهِ أَرْفَقَهُمَا بِصَاحِبِهِ»[۳۸].[۳۹]
نرمخویی پیامبر اکرم(ص)
رسول الله(ص)، مدارا و نرمخویی با دیگران را زینت آدمی میشمارد و میفرماید: «نرمی با هیچ چیز همراه نشد جز اینکه آن را آراست و از هیچ چیز برداشته نشد، مگر اینکه آن را زشت ساخت»[۴۰]. ایشان نرمخویی را مایه استحکام دوستیها میداند و نرمخویان را از پاداش و ثواب بهرهمند میشمارد و میفرماید: هیچ دو نفری با هم دوستی نکنند جز اینکه پاداش آن کس که با دوستش نرمتر باشد، بیشتر و نزد خداوند عزوجل محبوبتر است.
پیامبر رحمت در سخنی دیگر فرموده است: «هرگاه خداوند خیر خانوادهای را بخواهد، در نرمی را به روی آنان میگشاید»[۴۱]. همچنین رسول گرامی میفرماید: «خداوند عزوجل، مهربان است و نرمی در هر کاری را دوست دارد»[۴۲]. در حقیقت، بهرهمندی از مدارا به فرموده پیامبر اسلام، نشاندهنده خردمندی آدمی است: «خردمندترین مردم با مداراترین آنها با مردم است»[۴۳]. رسول الله از پیروانش میخواهد که با یکدیگر با ملایمت برخورد کنند و بر یکدیگر سخت نگیرند. ایشان میفرماید: همانا این دین استوار است. پس با ملایمت در آن وارد شوید و عبادت خدا را بر بندگان خدا تحمیل نکنید که در آن صورت، به سوار درماندهای میمانید که نه راهی پیموده و نه مرکبی (با نشاط) بر جای نهاده است[۴۴].
در سخنی دیگر میفرماید: «مدارا کردن با مردم نصف ایمان است و نرمی و مهربانی کردن با آنان نصف زندگی است»[۴۵]. امام صادق(ع) نقل میکند که پیامبر گرامی اسلام فرمود: «خداوند به من، به مدارا کردن با مردم دستور داد، همانگونه که به انجام واجبات دستور داد»[۴۶]. امام حسین(ع) به نقل از پدرش درباره این صفت رسول الله(ص) میفرماید: «پیامبر همیشه خوشرو و خوش و و نرمخو بود و خشن و درشتخوی نبود»[۴۷].
خداوند متعال نیز از این صفت حضرت محمد(ص) با عظمت یاد کرده است و میفرماید: ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ﴾[۴۸].[۴۹]
پیامبر اعظم(ص) با ملایمت و مدارا توانست دنیا و آخرت مردم را اصلاح کند. این منش سیره جاری همه پیامبران بوده است. چنان که خاتم آنان فرمود: «ما جمعیت پیامبران، همانگونه که به انجام واجبات امر شدهایم، به مدارا با مردم امر شدهایم»[۵۰]. آن بزرگوار در کنار تبلیغ رسالت خویش، به مدارا با خلق خدا مأمور بود. امام صادق(ع) میفرماید: «جبرئیل نزد پیامبر آمد و گفت: ای محمد! پروردگارت سلام میرساند و میفرماید: با خلق من مدارا کن»[۵۱].
رسول الله(ص) میفرماید: «خداوند تعالی، همانگونه که مرا به برپایی واجبات دستور داده، به مدارا با مردم امر کرده است»[۵۲].
رسول رحمت با ملایمت و مدارا، دلها را متحول و جانها را به حق متمایل کرد. حضرت در جریان اعرابی که به ایشان جسارت کرده بود، ولی پس از لطف و محبت از ایشان راضی شد رو به اصحاب کرد و گفت: مَثَل من و این مرد، مَثَل همان مردی است که شترش رم کرده بود و میگریخت. مردم برای کمک به او دنبال شتر میدویدند و فریاد میکردند و این کار باعث میشد شتر بیشتر فراری شود. صاحب شتر مردم را بانگ زد که مرا با او بگذارید که من نسبت به او ملایمتر از شما هستم و خود میدانم با او چگونه رفتار کنم. پس مشتی علف برداشت و آرام آرام بدون آنکه فریادی کند، به سوی شتر رفت و به راحتی مهار آن را در دست گرفت و در پی کار خویش رفت. اگر دیروز زمانی که آن اعرابی جسارت کرد، شما را به حال خود گذاشته بودم، به یقین این بیچاره را میکشتید، در حالی که در کفر به سر میبُرد و اهل آتش بود[۵۳].
خاتم فرستادگان خدا، معدن و مرکز حلم، مدارا، گذشت و رحمت بود. او رحمتی برای همه عالمیان بود: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ﴾[۵۴]. حضرت رسول میفرمود: «برانگیخته شدهام که مرکز حلم و بردباری باشم»[۵۵].
انس بن مالک درباره ایشان میگوید: «رسول الله(ص) بیشترین لطف و محبت را به مردم داشت»[۵۶].[۵۷]
انس بن مالک میگوید: من با رسول خدا(ص) میرفتم و حضرت بُردی نجرانی با حاشیهای زبر و درشت بر تن داشت. عربی بادیهنشین از راه رسید و ردای ایشان را محکم کشید. من به گردن پیامبر نگاه کردم و دیدم حاشیه ردا از شدت کشیدن روی گردن حضرت رد انداخته است. آن بادیهنشین گفت: ای محمد(ص)! دستور بده از مال خدا که نزد توست، به من بدهند. پیامبر به طرف او برگشت و خندهای کرد و سپس دستور داد به او چیزی عطا کنند[۵۸].
مدارا با مردم یکی از ویژگیهای مهم پیامبران الهی در انجام مأموریتهایشان بوده است. رسول اکرم(ص) میفرماید: «ما گروه پیامبران همانگونه که به انجام دادن واجبات امر شدهایم، به مدارا با مردم نیز مأمور هستیم»[۵۹]. در روایتی از امام صادق(ع) نیز آمده است: «روزی جبرئیل نزد پیامبر آمد و گفت: ای محمد! پروردگارت سلام میرساند و میفرماید: با خَلق من مدارا کن»[۶۰].
رسول خدا(ص) همواره تا جایی که ممکن بود، از هرگونه خشونت و تندی جلوگیری میکرد و میفرمود: رفق، مبارک و خشونت، نحس است. خشونت و سختگیری بیمورد و بدخلقی، شوم و بر ضد برکت است. در مقابل، ملایمت و آسانگیری بجا و خوشخلقی، فرخنده و برکتزاست[۶۱].
ایشان در جای دیگر میفرماید: اگر رفق و مدارا به صورت مخلوقی ظاهر میشد، بدون تردید، مردم کسی را زیباتر از او نمیدیدند و در مقابل، اگر خشونت و تندی همانند مخلوقی دیده میشد، از او زشتتر نمیشناختند[۶۲].
ایشان همیشه به پیروان راستینش سفارش میکرد که در برخوردهای اجتماعی خویش، مدارا و ملایمت را فراموش نکنند؛ زیرا در غیر این صورت، ناموفق خواهند بود. همچنین به کسانی که دارای موقعیت اجتماعی هستند، گوشزد میکرد: بر مردم آسان گیرید و سخت گیر نباشید و نوید دهنده باشید و آنان را فراری ندهید و در آنها نفرت ایجاد نکنید[۶۳]. رسول گرامی اسلام، مدارا را از صفات خداوند میداند و میفرماید: «خداوند عزوجل، مهربان است و نرمی در هر کاری را دوست دارد»[۶۴].
ایشان همچنین میفرماید: «عاقلترین مردم کسی است که با آنان بیشتر مدارا کند»[۶۵].[۶۶]
پرسش مستقیم
منابع
پانویس
- ↑ علی اکبر دهخدا، لغتنامه، چاپ اول، سازمان لغتنامه دهخدا، ۱۳۲۵-۱۳۵۲ ش. ذیل واژههای «رفق» و «مدارا».
- ↑ «كَانَ دَائِمَ الْبِشْرِ سَهْلَ الْخُلُقِ لَيِّنَ الْجَانِبِ لَيْسَ بِفَظٍّ وَ لَا غَلِيظٍ»؛ أبوعبدالله محمد بن سعد، الطبقات الکبری، دار بیروت للطباعة و النشر، بیروت، ۱۴۰۵ ق. ج۱، ص۴۲۴؛ أبوالحسن احمد بن یحیی البلاذری، أنساب الاشراف، تحقیق محمد حمید الله، الطبعة الاولی، دارالمعارف، القاهرة، ۱۹۵۹ م. ج۱، ص۳۸۸؛ أبو عیسی محمد بن عیسی بن سورة الترمذی، الشمائل النبویة، الادارة الدینیة لمسلمی آسیا الوسطی و قازاقستان، طشقند، ۱۴۰۰ ق. ص۱۷۷؛ أبومحمد عبدالله ابن محمد بن جعفر بن حیان الاصبهانی المعروف بأبی الشیخ، اخلاق النبی و آدابه، حققه و کتب حواشیه أبو الفضل عبدالله محمد الصدیق الغماری، الطبعة الاولی، مطابع الهلالی، القاهرة، ۱۳۷۸ ق. ج۱، ص۲۹۱؛ أبوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی (الصدوق)، عیون اخبار الرضا، عنی بتصحیحه و تذییله مهدی الحسینی اللاجوردی، انتشارات جهان، ج۱، ص۳۱۸؛ أبو بکر احمد بن الحسین البیهقی، دلائل النبوة، وثق اصوله و خرج حدیثه و علق علیه عبد المعطی قلعجی، الطبعة الاولی، دارالکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۰۵ ق. ج۱، ص۲۹۱؛ أبو الفضل عیاض بن موسی بن عیاض (القاضی عیاض)، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، تحقیق علی محمد البجاوی، دار الکتب العربی، بیروت، ج۱، ص۱۵۶، ۲۰۶-۲۰۷؛ أبو الفرج عبد الرحمن بن علی ابن الجوزی، صفة الصفوة، حققه و علق علیه محمود فاخوری، خرج أحادیثه محمد رواس قلعهجی، الطبعة الرابعة، دار المعرفة، بیروت، ۱۴۰۶ قم، ج۱، ص۱۵۹؛ همو، کتاب الحدائق فی علم الحدیث و الزهدیات، حققه و علق علیه مصطفی السبکی، الطبعة الاولی، دارالکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۰۸ ق. ج۱، ص۲۶۳؛ همو، الوفاء بأحوال المصطفی، تحقیق مصطفی عبد الواحد، الطبعة الاولی، دار الکتب الحدیثة، مصر، ۱۳۸۶ ق. ج۲، ص۴۷۰؛ رضی الدین أبو نصر الحسن بن الفضل الطبرسی، مکارم الاخلاق، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۳۹۲ ق. ص۱۴؛ عز الدین أبو الحسن علی بن محمد المعروف بابن الاثیر، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج۱، ص۲۶؛ جمال الدین أبو الحجاج یوسف المزی، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال، تحقیق بشار عواد معروف، مؤسسة الرسالة، ۱۴۰۶ ق. ج۱، ص۲۱۹؛ شمس الدین أبو عبدالله محمد بن احمد الذهبی، تاریخ الاسلام و طبقات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبد السلام تدمری، الطبعة الثانیة، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۹ ق. ج۱، ص۴۴۸؛ أبو محمد عبد الله بن اسعد الیافعی، مرآة الجنان و عبرة الیقظان فی معرفة ما یعتبر من حوادث الزمان، مؤسسة الاعلمی، بیروت، ۱۳۹۰ ق. ج۱، ص۲۸-۲۹؛ أبوالفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی، شمائل الرسول، شرح و تحقیق مصطفی عبد الواحد، دارالرائد العربی، بیروت، ۱۴۰۷ ق. ص۶۸؛ همو، البدایة و النهایة، تحقیق علی شیری، الطبعة الاولی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۸ ق. ج۶، ص۳۷؛ نور الدین علی بن أبی بکر الهیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، دار الکتاب العربی، بیروت، ۱۴۰۲ ق. ج۸، ص۲۷۵؛ محمد باقر المجلسی، بحارالانوار لعلوم الائمة الأطهار، الطبعة الثالثة، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۳ ق. ج۱۶، ص۱۵۲.
- ↑ «إِنَّ اللهَ تَعَالَی أَمَرَنِي بِمُدَارَاةِ النَّاسِ كَمَا أَمَرَنِي بِإِقَامَةِ الْفَرَائِضِ»؛ أبوالفداء اسماعیل بن کثیر الدمشقی، تفسیر القرآن العظیم، دار الفکر، بیروت، ۱۴۰۰ ق. ج۲، ص۱۴۲؛ جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی، کفایة الطالب اللبیب فی خصائص الحبیب (الخصائص الکبری)، الطبعة الاولی، دارالکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۰۵ ق. ج۲، ص۲۳۰؛ همو، الجامع الصغیر فی أحادیث البشیر النذیر، الطبعة الاولی، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۱ ق. ج۱، ص۲۵۹؛ محمد عبدالرءوف المناوی، فیض القدیر، شرح الجامع الصغیر للسیوطی، دارالفکر، بیروت، ۱۳۹۱ ق. ج۲، ص۲۱۵.
- ↑ محمد أبوزهرة، الوحدة الاسلامیة، دارالرائد العربی، بیروت، ص۷۹.
- ↑ «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
- ↑ قرطبی در ذیل آیه فوق در معنای آن چنین مینویسد: "یا محمد! لو لا رفقک لمنعهم الاحتشام و الهیبة من القرب منک بعد ما کان من تولیهم". أبوعبدالله محمد بن احمد القرطبی الانصاری، الجامع لاحکام القرآن، تصحیح أبواسحاق ابراهیم اطفیش، دارالکتب المصریة، ۱۳۷۶ ق. افست دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج۴، ص۲۴۹.
- ↑ «أَمَرَنِي رَبِّي بِمُدَارَاةِ النَّاسِ كَمَا أَمَرَنِي بِتَبْلِيغِ الرِّسَالَةِ»؛ رضی الدین أبوالفضل علی بن أبی نصر الطبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، الطبعة الثالثة، مؤسسة النور للمطبوعات، بیروت، ص۱۷۸؛ حسین بن محمد تقی النوری الطبرسی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، الطبعة الثانیة، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، بیروت، ۱۴۰۸ ق. ج۹، ص۳۵؛ و قریب به همین: أبو محمد الحسن بن علی بن الحسین بن شعبة الحرانی، تحف العقول عن آل الرسول، مکتبة بصیرتی، قم، ۱۳۹۴ ق. ص۳۴.
- ↑ «جَاءَ جَبْرَئِيلُ(ع) إِلَى النَّبِيِّ(ص) فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ، رَبُّكَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ، وَ يَقُولُ لَكَ: دَارِ خَلْقِي»؛ الکافی، ج۲، ص۱۱۷؛ مشکاة الانوار، ص۱۷۸؛ مستدرک الوسائل، ج۹، ص۳۵.
- ↑ «از این روی آنچه فرمان مییابی آشکار کن و از مشرکان روی بگردان» سوره حجر، آیه ۹۴.
- ↑ «و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده! * و با مؤمنانی که از تو پیروی میکنند افتادگی کن» سوره شعراء، آیه ۲۱۴-۲۱۵.
- ↑ أبوجعفر محمد بن الحسن الطوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ج۸، ص۶۷؛ جار الله محمود بن عمر الزمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، نشر ادب الحوزة، ج۳، ص۳۴۰-۳۴۱؛ أمین الاسلام أبو علی الفضل بن الحسن الطبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مکتبة المرعشی النجفی، قم، ۱۴۰۳ ق. ج۴، ص۲۰۶؛ فخر الدین محمد بن الخطیب الرازی، التفسیر الکبیر، الطبعة الثالثة، ج۲۴، ص۱۷۳؛ السید محمد حسین الطباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، دار الکتاب الاسلامی، قم، ۱۳۹۳ ق. ج۱۵، ص۳۲۸-۳۲۹؛ ناصر مکارم شیرازی، با همکاری جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیة، تهران، ج۱۵، ص۳۶۷.
- ↑ «به چیزی که دستههایی از کافران را بدان بهرهمند کردهایم چشم مدوز و برای آنان اندوه مخور و برای مؤمنان افتادگی کن!» سوره حجر، آیه ۸۸.
- ↑ أبوعبدالله احمد بن محمد بن حنبل شیبانی، المسند، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج۶، ص۱۶۳؛ أبو عثمان عمرو بن بحر الجاحظ، البیان و التبیین، تحقیق علی أبو ملحم، الطبعة الثانیة، دار و مکتبة الهلال، بیروت، ۱۴۱۲ ق. ج۲، ص۲۰؛ اخلاق النبی و آدابه، ص۱۹؛ أبونعیم أحمد بن عبد الله بن احمد الاصبهانی، دلائل النبوة، تحقیق محمد رواس قلعهجی، عبدالبر عباس، الطبعة الثانیة، دار النفائس، بیروت، ۱۴۰۶ ق. ج۱، ص۱۸۱؛ أبوحامد بن محمد بن محمد الغزالی، احیاء علوم الدین، صحح باشراف عبدالعزیز عز الدین السیروان، دارالقلم، بیروت، ج۲، ص۳۲۹؛ جار الله محمود بن عمر الزمخشری، ربیع الابرار و نصوص الأخبار، تحقیق سلیم النعیمی، افست دار الذخائر للمطبوعات، قم، ۱۴۱۰ ق. ج۲، ص۳۱۷؛ أبو الحسین ورام بن أبی فراس المالکی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، دار صعب، دار التعارف، بیروت، ج۱، ص۸۹؛ مجد الدین أبو السعادات المبارک بن محمد المعروف بابن الاثیر الجزری، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، تحقیق طاهر احمد الزاوی، محمود محمد الطناحی، چاپ چهارم، افست انتشارات اسماعیلیان، قم، ۱۳۶۴ ش. ج۲، ص۷۰؛ محمد بن عبد الله بن یحیی بن سید الناس، عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، دارالحضارة، بیروت، ۱۴۰۶ ق. ج۲، ص۴۲۱؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۶۴؛ دلائل النبوة البیهقی، ج۱، ص۳۰۸-۳۰۹؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۱۲۶؛ البدایة و النهایة، ج۶، ص۴۰؛ شمائل الرسول، ص۷۲-۷۳؛ أبوالفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی، السیرة النبویة، ضبط نصه و صححه احمد عبدالشافی، دارالکتب العلمیة، بیروت، ج۲، ص۶۰۵؛ شهاب الدین محمد بن احمد الابشیهی، المستطرف فی کل فن مستظرف، دار الندوة الجدیدة، بیروت، ج۱، ص۱۷۷؛ محمد بن علان الصدیقی الشافعی، دلیل الفالحین لطرق ریاض الصالحین، دارالکتب العربی، بیروت، ۱۴۰۵ ق. ج۵، ص۹۶؛ محمد بن المرتضی المدعو ملا محسن الفیض الکاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، صححه و علق علیه علی اکبر الغفاری، الطبعة الثانیة، دفتر انتشارات اسلامی، ج۴، ص۱۲۰؛ محمد یوسف الکاندهلوی، حیاة الصحابة، دار الفکر، بیروت، ۱۴۰۸ ق. ج۲، ص۴۳۳.
- ↑ «گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!» سوره اعراف، آیه ۱۹۹.
- ↑ «به هر کس که بهرهاش از رفق عنایت شده است، بهرهاش از خیر دنیا و آخرت داده شده است؛ و به هر کس که بهرهاش از رفق عنایت نشده است، بهرهاش از خیر دنیا و آخرت داده نشده است». أبوعبد الله محمد بن اسماعیل البخاری، الادب المفرد، نشره قصی محب الدین الخطیب، القاهرة، ۱۳۷۹ ق. ص۱۶۵؛ نصر بن محمد بن ابراهیم السمرقندی، تنبیه الغافلین بأحادیث سید الانبیاء و المرسلین، دارالکتاب العربی، بیروت، ۱۴۰۶ ق. ص۲۰۵؛ أبوعبدالله محمد بن سلامة القضاعی، مسند الشهاب، بتحقیق عبد الحمید السلفی، مؤسسة الرسالة، بیروت، ۱۴۰۷ ق. ج۱، ص۲۷۴-۲۷۵؛ ربیع الابرار، ج۲، ص۳۱۱ [قسمت اول حدیث]؛ عز الدین عبد الحمید بن هبة الله ابن أبی الحدید المعتزلی، شرح نهج البلاغه، بتحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، الطبعة الاولی، دار احیاء الکتب العربیة، مصر، ۱۳۷۸ ق. ج۶، ص۳۳۹ [قسمت اول حدیث]؛ علاء الدین بن حسام الدین المتقی الهندی، کنز العمال فی أحادیث الأقوال و الأفعال، مؤسسة الرسالة، بیروت، ۱۴۰۹ ق. ج۳، ص۴۵-۴۶؛ قریب به همین: أبو عمر احمد بن محمد بن عبد ربه الاندلسی، العقد الفرید، شرحه و ضبطه و عنون موضوعاته احمد امین، احمد الزین، ابراهیم الابیاری، الطبعة الاولی، دار الاندلس، بیروت، ۱۴۰۸ ق. ج۱، ص۵۰؛ مجد الدین أبو السعادات المبارک بن محمد المشهور بابن الاثیر الجزری، جامع الاصول من احادیث الرسول، تحقیق محمد حامد الفقی، الطبعة الرابعة، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۴ ق. ج۵، ص۲۸۰.
- ↑ حدیث نبوی: الکافی، ج۲، ص۱۱۹؛ مشکاة الانوار، ص۱۱۸؛ الجامع الصغیر، ج۱، ص۲۵؛ کنزالعمال، ج۳، ص۵۱؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۲۱۳.
- ↑ «به سوی فرعون بروید که او سرکشی کرده است * و با او به نرمی سخن گویید باشد که او پند گیرد یا بهراسد» سوره طه، آیه ۴۳-۴۴.
- ↑ ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾ «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ نک: الکافی، ج۲، ص۱۱۶-۱۲۰؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۲۱۳-۲۱۵.
- ↑ نک: مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۱۸۶، ۱۸۷، ۱۸۹، ۲۱۴، ۲۱۵، ۲۱۶.
- ↑ از امام سجاد(ع) چنین روایت شده است: «كَانَ آخِرُ مَا أَوْصَى بِهِ الْخَضِرُ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ(ع)أَنْ قَالَ لَهُ لَا تُعَيِّرَنَّ أَحَداً بِذَنْبٍ وَ إِنَّ أَحَبَّ الْأُمُورِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثَلَاثَةٌ الْقَصْدُ فِي الْجِدَةِ وَ الْعَفْوُ فِي الْمَقْدُرَةِ وَ الرِّفْقُ بِعِبَادِ اللَّهِ وَ مَا رَفَقَ أَحَدٌ بِأَحَدٍ فِي الدُّنْيَا إِلَّا رَفَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ رَأْسُ الْحِكْمَةِ مَخَافَةُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى». أبوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی (الصدوق)، الخصال، صححه و علق علیه علی اکبر الغفاری، مکتبة الصدوق، طهران، ۱۳۸۹ ق. ج۱، ص۱۱۱.
- ↑ محیی الدین أبوعبدالله محمد بن علی المعروف بابن عربی، الفتوحات المکیة، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج۱، ص۱۰۱.
- ↑ امام روح الله موسوی خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، چاپ اول، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۷ ش. ص۳۱۵-۳۲۰.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی ج۲، ص۱۵-۲۵.
- ↑ «رسول خدا(ص) ملایمترین و گرامیترین مردمان بود؛ او هم مردی چون مردان شما بود با این تفاوت که همواره لبخند بر لب داشت». الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۶۵؛ مسند ابن راهویه، ج۳، ص۱۰۰۸.
- ↑ «مهربانی و نرمخویی پیامبر(ص) نسبت به خانوادهاش چنان بود که وقتی هنگام شب بر آنان وارد میشود سلام میکرد و احترام مینمود، و خفته را بیدار نمیکرد، و با بیدار به سخن گفتن مینشست». محمد عبدالرؤوف المناوی، فیض القدیر (شرح الجامع الصغیر للسیوطی)، دارالفکر، بیروت، ۱۳۹۱ ق. ج۵، ص۱۲۶.
- ↑ مجمع الزوائد، ج۱، ص۱۳۱؛ سبل الهدی و الرشاد، ج۷، ص۱۲۱.
- ↑ نک: مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۳۲۸؛ سنن الکبری، ج۷، ص۳۸؛ المحلی، ج۱۰، ص۹۷؛ أبومحمد الحسین بن مسعود الفراء البغوی الشافعی، معالم التنزیل (تفسیر البغوی)، تحقیق خالد عبدالرحمن العک، مروان سوار، دارالمعرفة، بیروت، ۱۴۰۷ ق. ج۳، ص۵۲۶؛ الجامع لاحکام القرآن، ج۱۴، ص۱۶۳، ج۱۸، ص۱۹۲؛ امتاع الاسماع، ج۱۳، ص۶۸؛ سبل الهدی و الرشاد، ج۱۱، ص۱۵۴.
- ↑ نک: مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۳۲۸؛ سنن الکبری، ج۷، ص۳۸؛ المحلی، ج۱۰، ص۹۷؛ أبومحمد الحسین بن مسعود الفراء البغوی الشافعی، معالم التنزیل (تفسیر البغوی)، تحقیق خالد عبدالرحمن العک، مروان سوار، دارالمعرفة، بیروت، ۱۴۰۷ ق. ج۳، ص۵۲۶؛ الجامع لاحکام القرآن، ج۱۴، ص۱۶۳، ج۱۸، ص۱۹۲؛ امتاع الاسماع، ج۱۳، ص۶۸؛ سبل الهدی و الرشاد، ج۱۱، ص۱۵۴.
- ↑ «من ده سال در خدمت پیامبر(ص) بودم، هرگز نشد که مرا به چیزی فرمان دهد و من در آن کار کوتاهی کرده باشم یا آن کار را تباه نموده باشم و آن حضرت مرا به سبب آن کار سرزنش کرده باشد؛ و اگر کسی از اعضای خانه مرا سرزنش میکرد، حضرت میفرمود: رهایش کن، اگر آن کار انجامشدنی بود انجام میشد». محمد بن الحسین البرجلانی، الکرم و الجود و سخاء النفوس، تحقیق عامر حسن صبری، الطبعة الثانیة، دار ابن حزم، بیروت، ۱۴۱۲ ق. ص۳۹. با مختصر اختلاف در واژه: أبو بکر احمد بن عمرو ابن أبی عاصم، السنة، حققه و خرج أحادیثه باسم بن فیصل الجوابرة، الطبعة الاولی، دار الصمیعی، الریاض، ۱۴۱۹ ق. ج۱، ص۲۵۴.
- ↑ «من ده سال در خدمت رسول خدا(ص) بودم، هرگز مرا دشنام نداد، و برخوردی با من نکرد، و بر من صدا بلند ننمود، و برایم چهره درهم نکشید، و نشد که مرا به کاری فرمان دهد و من در آن کار کوتاهی کنم و حضرت مرا سرزنش نماید؛ و اگر کسی از اعضای خانواده مرا سرزنش میکرد، حضرت میفرمود: رهایش کن که اگر آن کار انجامشدنی بود انجام میشد». امتاع الاسماع، ج۲، ص۲۳۶.
- ↑ «حق خردسال مهربانی با اوست در آموزشش، و بخشیدن او، و پوشاندن [اشتباهات]او، و رفق و ملایمت با او، و یاری کردن او». امالی الصدوق، ص۳۰۶؛ الخصال، ج۱، ص۵۷۰؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۲۵.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی ج۴، ص۱۱۲.
- ↑ با اندکی تغییر و تصرف، منتهی الامال، ص۶۰.
- ↑ «لِنْ لِمَنْ غَالَظَكَ فَإِنَّهُ يُوشِكُ أَنْ يَلِينَ لَكَ» (بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۶۸).
- ↑ «آیا پاداش نیکی، جز نیکی است؟» سوره الرحمن، آیه ۶۰.
- ↑ «مَنْ تَلِنْ حَاشِيَتُهُ يَسْتَدِمْ مِنْ قَوْمِهِ الْمَحَبَّةَ» (غرر الحکم، ص۲۵۰).
- ↑ جامع الاحادیث، ج۱۶، ص۴۸۸.
- ↑ برهانی، محمد جواد، سیره اجتماعی پیامبر اعظم ص۶۱.
- ↑ «إِنَّ الرِّفْقَ لَمْ يُوضَعْ عَلَى شَيْءٍ إِلَّا زَانَهُ وَ لَا نُزِعَ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا شَانَهُ»؛ میزان الحکمه، ج۵، ص۲۱۰۶.
- ↑ «إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِأَهْلِ بَيْتٍ خَيْراً أَدْخَلَ عَلَيْهِمْ بَابَ رِفْقٍ»؛ میزان الحکمه، ج۵، ص۲۱۰۶.
- ↑ «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَفِيقٌ يُحِبُّ الرِّفْقَ فِي الْأَمْرِ كُلِّهِ»؛ میزان الحکمه، ج۵، ص۲۱۱۰.
- ↑ «أَعْقَلُ النَّاسِ أَشَدُّهُمْ مُدَارَاةً لِلنَّاسِ».
- ↑ میزان الحکمه، ج۵، ص۲۱۱۰؛ کافی، ج۲، ص۸۶.
- ↑ «مُدَارَاةُ النَّاسِ نِصْفُ الْإِيمَانِ وَ الرِّفْقُ بِهِمْ نِصْفُ الْعَيْشِ»؛ میزان الحکمه، ج۴، ص۱۶۳۸.
- ↑ «أَمَرَنِي رَبِّي بِمُدَارَاةِ النَّاسِ كَمَا أَمَرَنِي بِأَدَاءِ الْفَرَائِضِ»؛ اصول کافی، ج۲، ص۱۱۷.
- ↑ «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) دَائِمَ الْبِشْرِ سَهْلَ الْخُلُقِ لَيِّنَ الْجَانِبِ لَيْسَ بِفَظٍّ وَ لَا غَلِيظٍ»؛ عیون اخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۳۱۸.
- ↑ «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
- ↑ اسحاقی، سید حسین، کانون محبت، ص۴۳.
- ↑ «إِنَّا أُمِرْنَا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ بِمُدَارَاةِ النَّاسِ كَمَا أُمِرْنَا بِأَدَاءِ الْفَرَائِضِ»؛ بحارالانوار، ج۷۵، ص۵۳.
- ↑ «جَاءَ جَبْرَئِيلُ إِلَى النَّبِيِّ(ص) فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ رَبُّكَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ دَارِ خَلْقِي»؛ کافی، ج۲، ص۱۱۷.
- ↑ «أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَمَرَنِي رَبِّي بِمُدَارَاةِ النَّاسِ كَمَا أَمَرَنِي بِإِقَامَةِ الْفَرَائِضِ»؛ الجامع الصغیر، ج۱، ص۲۵۹.
- ↑ محجة البیضاء، ج۴، ص۱۴۹؛ کحل البصر، ص۷۰.
- ↑ «و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستادهایم» سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.
- ↑ «بُعِثْتُ لِلْحِلْمِ مَرْكَزاً»؛ مصباح الشریعه، ص۱۵۵.
- ↑ «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ مِنْ أَشَدِّ النَّاسِ لُطْفاً بِالنَّاسِ»؛ کافی، ج۲، ص۱۱۹.
- ↑ اسحاقی، سید حسین، مروارید نبوت، ص۴۵.
- ↑ میزان الحکمه، ج۱۳، ص۶۱۹۳، ح۱۹۹۴۴.
- ↑ بحارالانوار، ج۷۵، ص۵۳.
- ↑ اصول کافی، ج۲، ص۱۱۷.
- ↑ کنزالعمال، ج۳، ص۳۳.
- ↑ کنزالعمال، ج۳، ص۳۷.
- ↑ کنزالعمال، ج۳، ص۳۷.
- ↑ «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى رَفِيقٌ يُحِبُّ الرِّفْقَ فِي الْأَمْرِ كُلِّهِ»؛ میزان الحکمه، ج۵، ص۲۱۱۰.
- ↑ «أَعْقَلُ النَّاسِ أَشَدُّهُمْ مُدَارَاةً لِلنَّاسِ»؛ من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۹۴.
- ↑ اسحاقی، سید حسین، رسول مهربانی، ص۷۷.