ابوسفیان بن حرب در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۴ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۰۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث ابوسفیان صخر بن حرب است. "ابوسفیان صخر بن حرب" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ابوسفیان صخر بن حرب (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

ابوسفیان بن حرب یکی از سران قریش و از بازرگانان بنام زمان خود بود و از دشمنان سرسخت پیامبر اکرم(ص) بود. جنگ بدر، احد و خندق به طراحی ابوسفیان بر پیامبر اکرم(ص) تحمیل شد. او پس از دشمنی فراوان و جنگ‎‌های متعدد، در سال هشتم هجری ‌هنگام فتح مکه ظاهرا اسلام آورد.تاریخ دقیق مرگ ابوسفیان مشخص نیست، اما اقوال مختلف مرگ او را بین سال‌‌های ۲۵ تا ۳۴ قمری ذکر کرده‌اند.

نسب ابوسفیان

ابوسفیان پیش از بعثت پیامبر(ص)

ابوسفیان قبل از مسلمان شدن

  1. تلاش برای باز داشتن پیامبر(ص) از تبلیغ اسلام: پس از مبعوث شدن پیامبر(ص) به دلیل آنکه جایگاهی برای او نمی‎‏‏‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎ماند و قدرت اجتماعی او تضعیف می‎‎شد[۲۴]، با دیگر سران مکه از سَر حسادت و رقابت دیرینۀ قومی ـ قبیله ای به دشمنی با حضرت برخاسته[۲۵] و سعی کردند پیامبر(ص) را از حرکت باز دارند[۲۶] و چون با اصرار پیامبر و پایداری او بر اهدافش مواجه شدند از او خواستند تا پیامبری خویش را اثبات کند و بخشی از مشکلات زیستی مردم مکه را به اعجاز برطرف سازد[۲۷].[۲۸]
  2. پذیرش پیشنهاد ترور پیامبر(ص): ابوسفیان بعد از آگاهی از تصمیم پیامبر(ص) برای هجرت به مدینه با شرکت در دارالندوة و برای پیش‌گیری از گسترش اسلام، پیشنهادِ مطرح شده (ترور) را پذیرفت[۲۹].
  3. نوشتن نامه به مردم مدینه و ابراز نارضایتی از پناه دادن حضرت: او پس از هجرت پیامبر(ص) با "اُبی بن خلف جمحی" به مردم مدینه نامه نوشته و از پناه دادن حضرت، ابراز ناخرسندی کرد[۳۰].
  4. مصادرۀ اموال مهاجران: او برای فرو نشاندن خشم خویش بعد از هجرت پیامبر(ص) دارایی‎‌های مهاجران مسلمان را مصادره نمود[۳۱].[۳۲]
  5. عامل پیدایش جنگ بدر: نخستین مواجهۀ نظامی مشرکان با مسلمانان، هشت ماه پس از هجرت در بطن رابُغ به رهبری ابو‎سفیان بود که بدون درگیری پراکنده شدند[۳۳] و در سال دوم هجرت سربازان دشمن به خواست او به طرف مدینه حرکت کردند و سرانجام همین حرکت به جنگ با پیامبر(ص) انجامید که جنگ بدر نام گرفت[۳۴]. در این جنگ، حنظله، پسر ابوسفیان کشته و عمرو، پسر دیگرش نیز اسیر شد[۳۵]. وقتی مسلمانان برای آزادی او از ابوسفیان فدیه خواستند، گفت: مال و خون باهم جمع نمی‌شود[۳۶].[۳۷]
  6. وارد شدن بر بنی نضیر و آتش زدن خانه‎ها و کاه‎ها (غزوۀ سویق): او پس از آنکه تمام جنگ‎‌های قریش را بر ضد اسلام رهبری می‎‌کرد[۳۸]، شبانه با سپاهی بر بنی نضیر وارد شد و با کسب خبر از آنان، هنگام صبح به "عریض" در سه مایلی مدینه رفته و مردی از انصار را کشت و خانه‎‌ها و کاه‎‌ها را آتش زد که با تعقیب پیامبر(ص) پا به فرار گذاشت و برای سبک بالی، فرمان داد تا کیسه‌‎های آرد خود را بریزند از این رو این تعقیب و گریز، غزوه "سویق" (آرد) نام گرفت[۳۹].
  7. از عوامل ایجاد جنگ احد: در سال سوم هجرت او با سه هزار تن، سپاهی بزرگ را بر ضد مسلمانان سازمان دهی کرد[۴۰] و جنگ اُحد را پیش آورد و پس از شکست مسلمانان و کشته شدن بزرگانی چون حمزۀ سیدالشهداء بر فراز کوه رفت و ضمن ستایش بت‌‎ها پیامبر(ص) را به نبردی دوباره در بدر فرا خواند[۴۱] که پیامبر در آن موعد به کارزار آمد. ابوسفیان و یارانش از مکه بیرون آمدند و تا «مجنه» (مرالظهران) پیش رفتند، اما به بهانۀ سخت سالی برگشتند[۴۲]، این جریان به غزوۀ بدرالصغری مشهور شده است[۴۳].
  8. روانه کردن فردی به مدینه برای ترور پیامبر(ص): او در سال چهارم هجرت پس از واقعۀ بنی نضیر و غزوۀ سویق، فردی را برای ترور پیامبر(ص) به مدینه فرستاد که بعد از دست‌گیری او و افشای توطئه، حضرت، عمروبن امیه ضمری و سلمة بن اسلم را برای کشتن ابوسفیان به مکه روانه کرد که به انجام آن توفیق نیافتند[۴۴]. رسول خدا(ص) در پاسخ به هجو ابوسفیان نیز به حسان بن ثابت فرمان داد تا او را هجو کند[۴۵].
  9. عامل پیدایش جنگ احزاب: در سال پنجم هجرت، ابوسفیان با نیرویی قوی‎‌تر، همراه یهودیان مدینه، جنگی دیگر را علیه پیامبر(ص) سازمان داد[۴۶]، اما آن حضرت با طرح سلمان و حفر خندق در مدینه، ابوسفیان و متحدانش را با ناکامی مواجه کرد[۴۷].[۴۸] بعد از شکست در جنگ احزاب، بهترین گزینه برای قریش به رسمیت شناختن مسلمانان و بستن پیمان صلح بود، کاری که سال بعد در حدیبیه انجام شد (صلح حدیبیه). از آن پس نقش اسلام‎‌ستیزانۀ ابوسفیان به تدریج کاهش یافت. او در جریان "صلح حدیبیه" نقش مستقیمی نداشت[۴۹].

ابوسفیان پس از مسلمان شدن

  1. والی نجران: او و خانواده‎‌اش بعد از مسلمان شدن با عنوان حاکم توسط رسول‎خدا(ص) به منطقه‎‌ای واقع در جنوب غربی شبه جزیرۀ عربستان (نجران) فرستاده شد[۵۷]. برخی معتقدند او هنگام وفات رسول‎خدا(ص)، والی نجران بوده است[۵۸] که سرانجام به مکه بازگشت و پس از مدتی به مدینه آمد و تا آخر عمر نیز در آنجا ماند[۵۹].[۶۰]
  2. حضور در غزوۀ حنین: ابوسفیان در برخی از جنگ‎‌های پیامبر(ص) از جمله جنگ "حنین" حضور داشت[۶۱] و در پایان جنگ، حضرت برای "مؤلفة قلوبهم"، سهم بیشتری به او و عده‎‌ای دیگر داد[۶۲].
  3. حضور در غزوۀ "طائف": او در غزوة "طائف" نیز همراه پیغمبر بود و مدتی در محاصرۀ این شهر، جانشین آن حضرت بود که یک چشم خود را نیز از دست داد[۶۳].
  4. مأمور به شکستن بت لات و منات: هنگامی که مردم هوازن تسلیم شدند، رسول خدا(ص) او و مغیرة بن شعبه را به شکستن بت "لات" در دیار آنان (طایف) مأمور کرد[۶۴] و بنابه قولی برای شکستن بت "منات" که در ناحیۀ "مشلل" در "قُدَید" (منطقه‌ای در اطراف مکه) بود، فرمان یافت[۶۵].

ابوسفیان پس از رحلت پیامبر(ص)

جستارهای وابسته

منابع

  1. دانشنامه نهج البلاغه ج۱
  2. میرزایی، عباس، ابوسفیان، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱
  3. واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم

پانویس

  1. عبدالله بن سعید عبادی لحجی، منتهی السؤل علی وسائل الوصول الی شمائل الرسول(ص)، ج۲، ص۵۳۳.
  2. المحبر، ص‌۱۳۲.
  3. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۱۳؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۱۶۷۷.
  4. المحبر، ص‌۱۷۵.
  5. اخبار مکه، ص‌۱۱۵.
  6. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص ۱۵؛ الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج۲۲، ص۳۰۷.
  7. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۴؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۷۴.
  8. «و نیز همسرش (امّ جمیل خواهر ابو سفیان) که هیزم آتش افروز دوزخ باشد»؛ سورۀ مسد، آیۀ۴.
  9. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ص۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۵۵.
  10. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ص۶؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۱۱.
  11. ر.ک: میرزایی، عباس، ابوسفیان، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۷۹ ـ ۸۰.
  12. فتوح البلدان، ص‌۴۵۷.
  13. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۸۰.
  14. الاستیعاب، ج‌۴، ص‌۲۴۰.
  15. المعارف، ص‌۵۷۵‌.
  16. الاغانی، ج۶، ص۳۵۹؛ الاستیعاب، ج‌۴، ص‌۲۴۰.
  17. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۵.
  18. ر.ک: میرزایی، عباس، ابوسفیان، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص ۷۹ ـ۸۰.
  19. الاستیعاب، ج‌۴، ص‌۲۴۰.
  20. سیره ابن هشام، ج‌۲، ص‌۴۱۳.
  21. انساب الاشراف، ج‌۵‌، ص‌۱۴.
  22. المحبر، ص‌۱۶۱.
  23. ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۶۷۹.
  24. الاستیعاب، ج‌۲، ص‌۲۷۱.
  25. السیر و المغازی، ص‌۱۴۴.
  26. السیر و المغازی، ص‌۱۹۷ ـ ۱۹۸.
  27. السیر و المغازی، ص‌۱۹۷ ـ ۱۹۸؛ سیره ابن هشام، ج‌۱، ص‌۲۹۵ ـ ۲۹۶.
  28. ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۶۸۰.
  29. ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۴۸۰ ـ ۴۸۱.
  30. المحبر، ص‌۲۷۱.
  31. اخبار مکه، ج‌۲، ص‌۲۴۴ ـ ۲۴۵.
  32. ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۶۸۰.
  33. الطبقات، ج‌۲، ص‌۴.
  34. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۵؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۹۰.
  35. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۶؛ کلاعی، ابوالربیع حمیری، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله(ص) و الثلاثه الخلفاء، ج۱، ص۳۴۹.
  36. سیره ابن هشام، ج‌۲، ص‌۶۵۰‌.
  37. ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۶۸۰.
  38. انساب الاشراف، ج‌۵‌، ص‌۱۲.
  39. السیر و المغازی، ص‌۳۱۰ ـ ۳۱۱؛ الطبقات، ج‌۲، ص‌۲۳.
  40. السیر و المغازی، ص‌۳۲۲ و ۳۲۳؛ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۴۷.
  41. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۹۴؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۲۷؛ واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۲۹۷.
  42. الطبقات، ج‌۲، ص‌۴۵ ـ ۴۶.
  43. ر.ک: میرزایی، عباس، ابوسفیان، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۸؛ واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۶۸۱ ـ ۶۸۲.
  44. الطبقات، ج‌۲، ص‌۷۲؛ المحبر، ص‌۱۱۹.
  45. العقد الفرید، ج‌۵‌، ص‌۲۸۱.
  46. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۰ ـ ۵۱؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۱۴ـ ۲۱۵؛ واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۴۴۱.
  47. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۱۶؛ واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۴۴۳ـ۴۴۴.
  48. ر.ک: میرزایی، عباس، ابوسفیان، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۸۰.
  49. ر.ک: میرزایی، عباس، ابوسفیان، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۸۱ ـ۸۲.
  50. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۵۲؛ بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۵، ص۳۵.
  51. الطبقات، ج‌۲، ص‌۱۰۲ ـ ۱۰۳؛ تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۵۸‌.
  52. اخبار مکه، ج۲، ص۲۳۵؛ الاستیعاب، ج۴، ص۲۴۰.
  53. الاستیعاب، ج‌۴، ص‌۲۴۱.
  54. قاموس الرجال، ج ۵، ص ۴۸۷.
  55. الاصابه، ج‌۳، ص‌۳۳۳.
  56. ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۶۸۱ ـ۶۸۲.
  57. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۲۹؛ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۷۶.
  58. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۲۹؛ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۲۲؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۳۱۸؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۸۸؛ ج۱۰، ص۷۹؛ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۲۶.
  59. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۱۳؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۲، ص۷۱۴.
  60. ر.ک: میرزایی، عباس، ابوسفیان، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۸۳.
  61. عروة بن زبیر، مغازی رسول الله، ص۲۱۴.
  62. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۱۶؛ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۶۳؛ واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۹۴۴.
  63. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۶۴.
  64. المحبر، ص ۳۱۵.
  65. سیرۀ ابن هشام، ج‌۱، ص‌۸۶‌.
  66. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۸۸؛ ج۱۰، ص۷۹؛ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۲۶؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ج۵، ص۱۳.
  67. «ایُّهَا النَّاسُ شُقُّوا أَمْوَاجَ‏ الْفِتَنِ‏ بِسُفُنِ‏ النَّجَاةِ وَ عَرِّجُوا عَنْ طَرِیقِ الْمُنَافَرَةِ وَ ضَعُوا تِیجَانَ الْمُفَاخَرَةِ أَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَنَاحٍ أَوِ اسْتَسْلَمَ فَأَرَاحَ هَذَا مَاءٌ آجِنٌ وَ لُقْمَةٌ یَغَصُّ بِهَا آکِلُهَا وَ مُجْتَنِی الثَّمَرَةِ لِغَیْرِ وَقْتِ إِینَاعِهَا کَالزَّارِعِ بِغَیْرِ أَرْضِهِ فَإِنْ أَقُلْ یَقُولُوا حَرَصَ عَلَی الْمُلْکِ وَ إِنْ أَسْکُتْ یَقُولُوا جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ هَیْهَاتَ بَعْدَ اللَّتَیَّا وَ الَّتِی وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّهِ بَلِ انْدَمَجْتُ عَلَی مَکْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لَاضْطَرَبْتُمْ اضْطِرَابَ الْأَرْشِیَةِ فِی الطَّوِیِّ الْبَعِیدَة»؛ نهج البلاغه، خطبۀ ۵.
  68. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۸۴ ـ ۸۵.
  69. العقد الفرید، ج‌۴، ص‌۲۴۰.
  70. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۴۰۱؛ ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۱۴.
  71. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۱۱.
  72. ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۱۶۷۹.
  73. توحیدی، ابوحیان، الامتاع و الموانسة، ج۲، ص۲۰۷.
  74. علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب، ج۸، ص۳۹۲؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۱۶۷۹.
  75. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۷۴.
  76. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۶۹؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۲، ص۷۱۵.
  77. ر.ک: میرزایی، عباس، ابوسفیان، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۸۳ ـ۸۴.