بخت نصر

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۶ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۲۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

این نام در اصل بابلی، با تلفظ "نبوکودوری اوصَّر Nabu - Kudurri - Ussur" متشکل از سه بخش "نبو: الهه حکمت بابلی"، "کودورو: جانشین یامرز" و "اوصّر: حمایت کن" است [۱] که در زبان عبری به صورت "نبوخدناصر" یا "نبوخدراصر" درآمده [۲] و در منابع اسلامی نیز به صورت "بُختُ نَصَّر" تغییر یافته است.[۳] از دو پادشاه به این نام در تاریخ بابل یاد شده که نخستین آنها (حکومت ۱۱۲۳ ـ ۱۱۴۶ ق. م.) متعلق به سلسله چهارم بابل و دومی (حکومت ۵۶۲ ـ ۶۰۵ ق. م.) متعلق به سلسله نوبابلی (کلده) و شخص مورد نظر مفسران است.[۴] شهرت وی بر اثر حمله به اورشلیم (بیت‌المقدس) و بازتاب وسیع آن در کتاب مقدس است.[۵] کشور یهود پس از مرگ سلیمان در پی اختلافات بسیار و نارضایتی و تبعیض‌های پدید آمده به دو بخش اسرائیل در شمال و یهودیه در جنوب تقسیم شد.[۶] گرچه اشغال اورشلیم، پایتخت یهودیه به دست بخت‌نصر اولین و بزرگ‌ترین یورش به یهودیان نبوده؛ ولی به دلیل‌هایی چند انعکاس بسیاری در کتاب مقدس و دیگر کتب یهودی یافته است. اموری چون وجود هیکل (معبد سلیمان) در اورشلیم و اعتبار و قوت مذهبی آن به ویژه از زمان پادشاهی یوشیا،[۷] پیدا شدن تورات در هیکل،[۸] وجود انبیای بزرگی همچون ارمیا [۹] در زمان حمله بخت‌نصر، تبعید گروهی از آنان چون دانیال و حزقیال و نیز عزرای کاهن به بابل و تدوین بخش‌هایی از کتاب مقدس به وسیله ایشان [۱۰] و از همه مهم‌تر جذب و مستحیل نشدن تبعید شدگان اورشلیم در بابل و بازگشت ایشان به سرزمینشان در پی حمایت‌های پادشاهان هخامنشی،[۱۱] از ادله یاد شده است. با ظهور دولت کلده در بابل و اتحاد با مادها، نینوا، پایتخت آشور سقوط کرد [۱۲] و قلمرو آشوریان میان آنها تقسیم شد. بخش بزرگی از آن شامل بین‌النهرین جنوبی و سوریه و فلسطین سهم دولت کلده گشت.[۱۳] بخت‌نصر، فرزند نبوپلسر (بنیانگذار دولت کلده) در آخرین سال سلطنت پدر اولین لشکرکشی خود را به سوی کَرکَمیش (قَرقَمیش) واقع بر کرانه غربی بخش شمالی فرات انجام داد؛[۱۴] چه فرعون نِخو (نکو) بااستفاده از ناتوانی آشور و اشتغال بابل به محاصره نینوا، داخل شامات شده و تا کَرکَمیش پیش رفته بود.[۱۵]سپاه مصر در پیش‌روی به سوی شرق با مقابله سپاه کوچکی به فرماندهی یوشیا، پادشاه یهودیه روبه‌رو شد که پس از کشته شدن یوشیا [۱۶] و تعیین یَهویاقیم (یهویاکیم) به جانشینی وی از سوی فرعون نخو،[۱۷] مسیر خود را به سوی کرکمیش ادامه داد؛ اما در جنگ با بخت‌نصر شکست سختی خورد و تا شهر حَمات در سوریه یا دلتای رود نیل عقب‌نشینی کرد [۱۸] و تمام سرزمین حَتّی (سوریه، فلسطین، شرق اردن و ساحل شرقی مدیترانه) به دست دولت بابل افتاد.[۱۹]بخت‌نصر در اولین سال حکومت خود بار دیگر به سوی سرزمین حَتّی حرکت کرد و بدون هیچ‌گونه معارضه قابل توجهی، سلطه خود را بر تمام حکومت‌های آن منطقه از جمله یهودیه به پادشاهی یهویاقیم تثبیت کرد و خراج سنگینی از ایشان گرفت.[۲۰] در همین زمان (به روایت عهد عتیق، سال[۲۱] گروگان‌هایی را از یهودیه با خود به بابل برد که احتمالاً دانیال نبی جزو ایشان بوده است.[۲۲] در سال ۶۰۱ ق. م. به مصر حمله کرد و از جنگ سختی که درگرفت، سرانجامی قطعی حاصل نشد و به هر دو طرف صدمات سختی وارد آمد.[۲۳] در سال ۵۹۹ ق. م. به قصد سرکوبی قبایل عربی که در مرزهای جنوبی دولت کلده میان عراق تا شام آشوب کرده بودند، دوباره به سرزمین حتّی لشکر کشید و این قبایل را که در کتاب مقدس از آنها به نام "قیدار" و "حاصور" یاد شده [۲۴] سرکوب کرده، چارپایان و بتهایشان را به غنیمت برد.[۲۵] در سال بعد اقدام به محاصره اورشلیم کرد، زیرا یَهویاقیم دو سال از پرداخت باج امتناع ورزیده بود.[۲۶]یَهویاقیم قبل از رسیدن سپاه بابل یا در زمان محاصره درگذشت و پسرش یهویاکین به پادشاهی رسید.[۲۷] اورشلیم در سال ۵۹۵ ق. م. فتح شد و یهویاکین به همراه خانواده سلطنتی و شماری از ساکنان شهر (از جمله حزقیال نبی)[۲۸] به بابل تبعید شدند؛ ولی شهر ویران نشد.[۲۹] بخت‌نصر پس از پادشاه ساختن صِدقیا، عموی یهویاکین و تعهد از وی مبنی بر عدم شورش [۳۰] و همچنین دریافت خراجی سنگین [۳۱] به بابل بازگشت. سِفْر پادشاهان شمار اسیرشدگان این حمله را ۱۰۰۰۰ نفر از فرماندهان، سربازان، صنعتگران و آهنگران شمرده،[۳۲] حال آنکه در سِفْر ارمیا این تعداد ۳۰۲۳ نفر بیان شده است.[۳۳] بخت‌نصر در سال ۵۸۹ ق. م. برای بار دوم اورشلیم را به محاصره درآورد،[۳۴] زیرا صدقیا پس از ۹ سال تبعیت از بابل در پی بی‌توجهی بخت‌نصر به قلمرو غربی خود به سبب اشتغال در جنگ با عیلامیها و فرو نشاندن آشوب در ارتش خود، دست به شورش زده، ادعای استقلال کرده بود.[۳۵] شورش وی بی‌شک از حمایت و تشویق فرعون مصر برخوردار بود.[۳۶] سپاه بابل در سال ۵۸۶ یا ۵۸۷ با ویران ساختن دیوارهای دفاعی، شهر را اشغال کرد.[۳۷] در این حمله صدقیا اسیر و کور شد و اشراف و بزرگان یهود کشته شدند، قصرپادشاه و هیکل سلیمان به آتش کشیده شد، ساکنان شهر به بابل تبعید شدند، ظروف و وسایل قیمتی معبد به تاراج رفت و [۳۸] تابوت میثاق [۳۹] و متن تورات [۴۰] به کلی از میان رفت. طبق روایت سِفر دوم پادشاهان، همه شهروندان، جز تهیدستان به بابل تبعید شدند.[۴۱] این افراد در سِفْر ارمیا ۸۳۲ نفر بیان شده‌اند [۴۲] که با توجه به کشته شدن شمار فراوانی از مردم در جریان محاصره در پی شیوع گرسنگی و بیماریهای واگیردار و فرار گروهی از اهالی شهر هنگام عقب‌نشینی سپاه بابل بر اثر پیشروی ارتش مصر برای کمک به اورشلیم و همچنین کشتار یهودیان پس از اشغال شهر به دست سربازان بابلی، چندان ناسازگار با گزارش نخست به نظر نمی‌رسد.[۴۳] در تمام این دوران، انبیای بنی اسرائیل به خصوص ارمیا، با زبانی تلخ به بیان گناهان قوم یهود پرداخته، آنان را از عذاب دردناک الهی بیم می‌دادند. ارمیا بابل را تازیانه عذابی در دست خداوند.[۴۴] و تنها راه نجات را در تسلیم شدن می‌دانست.[۴۵] (ارمیا) تبعید شدگان در بابل از آزادی و رفاه خوبی برخوردار شدند و پس از مدتی مکنت بسیار یافتند.[۴۶]

بخت‌نصر پس از ساختن باغهای معلق و قصرها و معابد بسیار و دیوارهای عظیم دفاعی،[۴۷] در سال ۵۶۲ ق. م. درگذشت.[۴۸] در حدود دو دهه بعد با ظهور کورش هخامنشی و سقوط بابل [۴۹] زمینه بازگشت یهودیان که به زندگی در بابل خو گرفته بودند، فراهم آمد.[۵۰] همچنین گروهی بخت‌نصر را نواده[۵۱] یا کاتب [۵۲] سنحاریب آشوری دانسته‌اند که در حمله به بیت المقدس، فرشته خداوند همه سپاه ایشان را به غیر از خود سنحاریب، بخت‌نصر و چند نفر دیگر نابود می‌کند. این داستان شباهت فراوانی به گزارش عهد عتیق دارد.[۵۳] تنها راویان اسلامی اخبار، بخت‌نصر را با ابتکار خود به آن افزوده‌اند. طبق این گزارش بخت‌نصر پس از به قدرت رسیدن منتظر می‌ماند تا گناهان در بین بنی اسرائیل فزونی یافته، خدای ایشان دست از حمایتشان بردارد و پس از حمله به بیت المقدس، جمع فراوانی از یهودیان را که شمار آنان ۰۰۰ / ۷۰ نفر بیان شده، به قتل می‌رساند،[۵۴] به طوری که دیگر کسی از حافظان تورات باقی نمی‌ماند.[۵۵] مسجد الاقصی را نیز ویران کرده، از خاکروبه پر می‌سازد [۵۶] و تورات نیز به آتش کشیده شده، از بین می‌رود.[۵۷] سپس بسیاری از بازماندگان را به اسارت برده، اندکی را نیز در آن مکان وا می‌نهد.[۵۸] وی در اواخر عمر بر اثر گناهان بسیار به صورت حیوانی مسخ [۵۹] یا دیوانه شده، خود را گاو می‌پندارد.[۶۰] در سِفْر دانیال نیز به دیوانه شدن وی اشاره شده است.[۶۱] برخی نیز سرانجام وی را پس از دوره‌ای مسخ، بخشش از سوی خداوند و بازگشت به هیئت انسانی ذکر کرده‌اند.[۶۲]

بخت نصر در قرآن

نام بخت‌نصر در قرآن به طور صریح نیامده است؛ ولی مفسران مسلمان آیات ﴿قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ[۶۳]، ﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِي خَرَابِهَا أُولَئِكَ مَا كَانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوهَا إِلَّا خَائِفِينَ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۶۴]،﴿أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۶۵]، ﴿وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ[۶۶]، ﴿قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللَّهُ بُنْيَانَهُمْ مِنَ الْقَوَاعِدِ فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَأَتَاهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُونَ[۶۷]، ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَّنَا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُواْ خِلالَ الدِّيَارِ وَكَانَ وَعْدًا مَّفْعُولاً ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَأَمْدَدْنَاكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِيرًا إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الآخِرَةِ لِيَسُوؤُواْ وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِيُتَبِّرُواْ مَا عَلَوْا تَتْبِيرًا عَسَى رَبُّكُمْ أَن يَرْحَمَكُمْ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ حَصِيرًا [۶۸]، ﴿وَقُلْنَا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ اسْكُنُوا الْأَرْضَ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ جِئْنَا بِكُمْ لَفِيفًا[۶۹]، ﴿ وَكَمْ قَصَمْنَا مِن قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً وَأَنشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا آخَرِينَ فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنَا إِذَا هُم مِّنْهَا يَرْكُضُونَ لا تَرْكُضُوا وَارْجِعُوا إِلَى مَا أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَمَسَاكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْأَلُونَ قَالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ فَمَا زَالَت تِّلْكَ دَعْوَاهُمْ حَتَّى جَعَلْنَاهُمْ حَصِيدًا خَامِدِينَ[۷۰]، ﴿قُتِلَ أَصْحَابُ الأُخْدُودِ النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ إِذْ هُمْ عَلَيْهَا قُعُودٌ وَهُمْ عَلَى مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَن يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِيقِ[۷۱] را با اختلاف گزارشهای بسیار در مورد وی دانسته‌اند. در گزارشها و داستانهای افسانه‌ای بسیاری که تاریخ نگاران اسلامی و مفسران درباره بخت‌نصر ارائه داده‌اند ردپایی از اسفار عهد عتیق، کتب ربانی یهود و نوشته‌های ایرانیان قبل از اسلام به چشم می‌خورد. تأثیر بخت‌نصر در اذهان راویان اسلامی اخبار تا جایی بوده که هر حمله و رویداد ناآشنایی را در برهه‌های مختلف تاریخی به وی نسبت می‌دادند.[۷۲] آیات قرآنی مربوط به بخت‌نصر به غیر از آیه ﴿قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللَّهُ بُنْيَانَهُمْ مِنَ الْقَوَاعِدِ فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَأَتَاهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُونَ[۷۳] که بنا به نظری غیر مشهور درباره مرگ و گرفتاری وی به عذاب الهی است [۷۴] تحت دو عنوان "حمله به بیت المقدس" و "حمله به اعراب" قابل بررسی است.

حمله به بیت المقدس

در آیات ابتدایی سوره اسراء از دو بار عصیان و استکبار قوم یهود و به سبب آن، دو بار مجازات ایشان یاد شده است: ﴿وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا[۷۵] نخست بار، خداوند گروهی از بندگان نیرومند خود را بر ایشان مسلط می‌کند: ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَنَا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّيَارِ وَكَانَ وَعْدًا مَفْعُولًا[۷۶] و پس از چندی دوباره قدرت و مکنتشان را بیش از پیش به آنان باز می‌گرداند: ﴿ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَأَمْدَدْنَاكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِيرًا[۷۷] تا آنکه هنگام وعده [[[کیفر]]] دوم، دشمنانشان چنان بر آنان سخت می‌گیرند که غم و اندوه بر چهره‌هایشان نمایان می‌شود و آنچه را زیر سلطه گیرند، درهم می‌کوبند: ﴿إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوءُوا وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِيُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِيرًا[۷۸] گزارش تاریخی قرآن در این آیات بسیار کلی است؛ ولی از دیگر آیات قرآن می‌توان نتیجه گرفت که فساد و استکبار ایشان در سرپیچی از دستورات خداوند ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ[۷۹]، شکستن پیمان خود با خدا ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْكُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ[۸۰]، قتل و تکذیب انبیا (بقره / ۲، ۸۷)، کشتن همدیگر (بقره / ۲، ۸۵)، تحریف کلام الهی (بقره / ۲، ۷۵، ۷۹) و... بوده است. (بنی اسرائیل) انبیای بنی‌اسرائیل نیز یهودیان را از پرستش خدایان بیگانه نهی می‌کردند [۸۱] و ایشان را به سبب رواج فساد [۸۲] و نبوتهای دروغین [۸۳] سرزنش کرده، مستحق عذاب می‌دانستند.

تعبیر "و قَضَینا اِلی بَنی اِسرءیلَ فِی الکِتـبِ" از اعلام و بیان قطعی این حملات به یهودیان حکایت دارد[۸۴] که باید در تورات [۸۵] یا عموم اسفار عهد عتیق و حتی برخی اناجیل صورت گرفته باشد؛[۸۶] اما با توجه به آیه دوم این سوره: "و ءَاتینا موسی الکتب.".. ظهور کتاب در خصوص شریعت موسی از قوت بیشتری برخوردار است. یادکرد این حملات در شریعت موسی، از سِفْر دانیال نیز برمی‌آید.[۸۷] احتمالاً همین دو عامل سبب جلب توجه دانشمندان اسلامی به کتاب مقدس برای یافتن حمله یا حملاتی در پی قتل یا تکذیب پیامبری شده است. در منابع یهودی از حملات متعددی یاد شده که قابل تطبیق بر دو حمله مذکور است. در سِفْر دانیال نیز به وقوع دو حمله بزرگ در تاریخ یهود اشاره مختصری شده که تا حدودی به گزارش قرآن شباهت دارد؛[۸۸] ولی به نظر می‌رسد چندان مورد توجه مفسران قرار نگرفته است، بر همین اساس راویان اسلامی، حمله کنندگان به بیت‌المقدس را در نوبت اول و دوم یکی از جالوت،[۸۹] سنحاریب،[۹۰] بخت‌نصر،[۹۱] انطیاکوس رومی [۹۲] (در سال ۱۶۷ ق. م. از پادشاهان مقدونی سوریه[۹۳] یکی از ملوک‌الطوایف بابل پس ازاسکندر مقدونی (به نام جوزور یا بیردوس یا خردوش)[۹۴] یا تیتوس رومی [۹۵] (در سال ۷۰ م.)[۹۶] دانسته‌اند. عصیان ایشان را نیز با اختلاف نظرهای بسیار در قتل اشعیا،[۹۷] قتل [۹۸] یا حبس [۹۹] ارمیا، قتل زکریا (ظاهرا پدر یحیی و نه فرزند برخیا بن عدو، از نگارندگان اسفار عهد عتیق مورد نظر است)،[۱۰۰] قتل یحیی [۱۰۱] و قصد قتل عیسی [۱۰۲] بیان کرده‌اند. در این بین شهرت بخت‌نصر از دیگران بیشتر است و عموم مفسران بر وقوع حداقل یکی از این دو حمله به دست وی اتفاق نظر دارند، ازاین‌رو برخی احتمالاً با توجه به وحدت فاعل هر دو حمله در این آیات که به نظر می‌رسد مهاجمان را در هر دو رویداد، یک گروه معرفی می‌کند،[۱۰۳] هر دو حمله را به وی نسبت داده‌اند.[۱۰۴]گروهی با پذیرش این قول در کنار اعتقاد به فاصله چند قرنی میان دو حمله، احتمال طولانی بودن عمر وی را بیان کرده‌اند،[۱۰۵] به هر حال آیات قرآن به وقوع این حملات در زمان گذشته صراحت نداشته و اتفاق نظر مفسران در وقوع هر دو در زمان گذشته، احتمالاً ناشی از این تصور بوده که با قدرت یافتن مسیحیت و اسلام دیگر احتمال برتری‌جویی یهودیان نمی‌رود. البته در آیه ۸ اسراء / ۱۷ از احتمال اقتدار و سلطه‌جویی مجدد یهودیان و سرکوب دوباره آنان به دست خداوند خبر داده شده که اشاره ضعیفی به وقوع هر دو رویداد در زمان گذشته دارد: "عَسی رَبُّکُم اَن یَرحَمَکُم و اِن عُدتُّم عُدنا."..، از همین رو، برخی مفسران از حملات سوم و چهارمی نیز یاد کرده‌اند.[۱۰۶] گروهی که حمله نخست را به بخت‌نصر نسبت داده‌اند، مهاجمان را در وعده دوم انطیاکوس یا یکی از ملوک الطوایف بابل یا امپراطور روم دانسته و آنان‌که حمله دوم را به وی نسبت داده‌اند، جالوت یا سنحاریب را مهاجمان نخست شمرده‌اند. هرچند از حمله جالوت [۱۰۷] و سنحاریب [۱۰۸] در کتاب مقدس یاد شده است؛ ولی تطبیق این حملات بر آیات نخستین سوره اسراء با توجه به بنای مسجد در عصر داود و سلیمان،[۱۰۹] پس از حمله جالوت و به تصریح آیات در ورود مهاجمان به مسجدالاقصی و همچنین ناتوانی سنحاریب در فتح بیت‌المقدس، چندان وجیه نمی‌نماید، مگر آنکه اطلاق مسجد را بر تمام ارض مقدس روا بداریم.[۱۱۰] احتمال تطبیق حمله انطیاکوس، پادشاهان ملوک الطوایف بابل یا امپراطور روم بر آیات مورد نظر نیز با توجه به تعبیر "قَضَینا" که بیان از پیغام‌رسانی وحیانی و قطعی به بنی‌اسرائیل در کتاب مقدس می‌کند [۱۱۱] و عدم اشاره صریح به چنین حملاتی در عهد عتیق تضعیف می‌شود. احتمالاً گروهی از مفسران نخستین بر همین اساس و با توجه به وجود پیش‌گوییها و گزارشهای بسیار درباره حمله بخت‌نصر و بابلیان در عهد عتیق به خصوص دو سِفْر ارمیا و اشعیا و همچنین ظهور آیات سوره اسراء بر وحدت فاعل هر دو حمله، بخت‌نصر را مهاجم در هر دو رویداد پنداشته‌اند؛[۱۱۲] اما فاصله اندک میان دو حمله بخت‌نصر با توجه به گزارش قرآن از بازگشت قدرت و مکنت یهودیان پذیرش این سخن را دشوار می‌سازد. بسیاری نیز حمله دوم را به دست وی و در پی قتل یحیی دانسته‌اند،[۱۱۳] با آنکه قتل یحیی حدود ۶۰۰ سال پس از بخت‌نصر و در دوره زندگانی حضرت مسیح رخ داده است.[۱۱۴] این اشتباه تاریخی احتمالاً بر اثر تشابه بخشهایی از داستان حمله بخت‌نصر با ماجرای حملات وسپاسیانوس و فرزندش تیتوس رومی پس از میلاد مسیح و قتل یحیی، در منابع یهودی برای این دسته از مفسران اسلامی رخ داده است.[۱۱۵] نشانه‌های دیگری نیز از اشتباه گرفتن وسپاسیانوس و بخت‌نصر در منابع اسلامی به چشم می‌خورد.[۱۱۶] طغیان بنی‌اسرائیل در حمله بخت‌نصر می‌تواند در مخالفت با احکام تورات، رواج فساد، قتل اشعیا ـ بنا به روایت برخی اسفار غیر مشهور عهد عتیق [۱۱۷] و برخی مفسران اسلامی ـ و حبس ارمیا باشد. برخی مفسران از قتل ارمیا نیز در زمره عصیانهای بنی اسرائیل نام برده و حمله بخت‌نصر را در پی آن شمرده‌اند که با گزارشهای عهد عتیق [۱۱۸] و دیگر روایات اسلامی سازگار نیست.[۱۱۹] برخی نیز حمله بخت‌نصر را در پی قتل زکریا دانسته‌اند که طبق گزارش عهد عتیق متأخر از بخت‌نصر می‌زیسته و اشاره‌ای به قتل وی نیز نشده است.[۱۲۰] در عین حال نظر بیرونی و ابن‌خلدون در تطبیق حمله دوم برتیتوس رومی در میان مفسران معاصر از اقبال بیشتری برخوردار گشته[۱۲۱] که از تأیید گزارشهای تاریخی و حکایات اسفار عهد عتیق تهی نبوده است و به رغم برخی تأملات درباره وحدت فاعل هر دو حمله با گزارش قرآن نیز چندان ناسازگار نمی‌نماید. تقارن دو حمله بزرگ مورد نظر قرآن با دو بار ویرانی کامل اورشلیم در تاریخ یهود (بار اول در ۵۳۸ ق. م. به دست بخت‌نصر و بار دوم در ۷۰ م. به دست تیتوس رومی)[۱۲۲]نیز این قول را تقویت می‌کند. وجود اشاره‌هایی در کتاب مقدس همچون رؤیای دانیال مبنی بر ویرانی اورشلیم بر اثر جنگ پس از ظهور مسیح،[۱۲۳] هشدارهای ملاکی (آخرین پیامبر نگارنده اسفار عهد عتیق در حدود ۴۱۶ ق. م.)[۱۲۴] مبنی بر آمدن خداوند و انتقام از بدکاران و ستمکاران[۱۲۵] و همچنین پیشگوییهای عیسی از ویرانی دوباره بیت‌المقدس [۱۲۶] نیز می‌تواند مؤیدی دیگر بر وقوع حمله دوم به دست تیتوس باشد. البته حمله انطیاکوس سلوکی نیز پس از دوره پیامبری ملاکی رخ داده که ویران نشدن اورشلیم در این حمله احتمال تطبیق آن را بر آیات سوره اسراء تضعیف می‌کند. گروهی دیگر از معاصران نیز دو رویداد مورد نظر قرآن را بر دو دوره تاریخی ـ پیش از میلاد در جریان حملات بخت‌نصر و سارگن و پس از میلاد در جریان حملات رومیان ـ و نه بر دو حمله خاص تطبیق کرده‌اند.[۱۲۷] به هر روی برخی تعابیر در آیات سوره اسراء، تطبیق مهاجمان را بر امثال بخت‌نصر و تیتوس دشوار می‌سازد؛ تعبیر "بَعَثنا عَلَیکُم عِبادًا لَنا" (اسراء / ۱۷، ۵) که از نوعی ظهور در ایمان و دین‌داری مهاجمان تهی نیست، برخی مفسران را به این اظهار نظر واداشته که در صورت نبود قرینه‌ای قطعی، گریزی از حکم به ایمان ایشان نیست،[۱۲۸] با این حال تلاشی از سوی این دسته مفسران برای یافتن فردی مؤمن که به بیت المقدس هجوم برده باشد، صورت نگرفته است.[۱۲۹] البته واژه "بعث" که ظهور در مأموریت یافتن آنان در حمله به بیت‌المقدس دارد،[۱۳۰] در مورد امور صرفا تکوینی نیز به کار رفته [۱۳۱] و در نتیجه ظهور چندان روشنی در خداپرستی و ایمان ایشان ندارد. احتمالاً تلاش برخی مفسران برای تفسیر "بَعَثنا" به تمکین و رفع موانع[۱۳۲] در برابر معنای مشهور ایجاد انگیزه و مأموریت دادن[۱۳۳] از همین روی بوده است؛ اما ترکیب "عِبادا لَنا" با توجه به تعابیر مشابه آن در قرآن همچون "عَبدَنا" و "عِبادَنا" که در غیر از موارد مثبت به کار نرفته‌اند، ظهور نسبتا روشنی در ایمان مهاجمان دارد،[۱۳۴] با این حال در ادامه آیات از ورود مهاجمان به مسجدالاقصی یاد شده که در کنار برخی روایات تفسیری [۱۳۵] به هتک حرمت آن مکان مقدس اشاره دارد.[۱۳۶] در این صورت می‌توان قرینه‌ای بر رفع ظهور "عِبادا لَنا" یافت، گذشته از این، تعبیر "ثُمَّ رَدَدنا لَکُم الکَرَّةَ عَلَیهِم" (اسراء / ۱۷، ۶) نیز که به تسلط یافتن بنی‌اسرائیل اشاره دارد، یافتن مصداقی برای مهاجمان را بیش از پیش دشوار می‌سازد، زیرا هرچند صدقیا بر بخت‌نصر شورید؛ ولی بر وی سلطه نیافت. البته احتمال تسلط یافتن گروهی دیگر (هخامنشیان) بر بابلیان و سود جستن بنی‌اسرائیل از آن با توجه به ترکیب "لَکُم الکَرَّةَ" نیز منتفی نیست.[۱۳۷] بر اثر همین ابهامها، گروهی دیگر از مفسران معاصر با تأکید بر ظهور آیات در ایمان و وحدت مهاجمان و همچنین تکیه بر تعبیر "لَتَعلُنَّ فِی‌الأَرضِ" که اشاره به استکبار و عصیانی جهانی دارد و عدم سابقه عصیانی جهان شمول از ایشان وقوع هر دو رویداد را در زمان گذشته به طور کلی انکار کرده و از دو بار افساد ایشان و سرکوبی آنان در آینده به دست مسلمانان خبر داده‌اند.[۱۳۸] البته تعبیر "علو فی الأرض" در برخی آیات دیگر (قصص / ۲۸، ۴) در طغیانهای محلی نیز به کار رفته است.[۱۳۹] به جز آیات نخستین سوره اسراء، موارد دیگری نیز در قرآن اشاره به سرکوبی یهودیان و ویرانی بیت المقدس دارد.

آیه ۱۱۴ بقره / ۲ از دیگر آیاتی است که از سوی برخی مفسران در مورد ویران‌سازی مسجدالاقصی در حمله بخت‌نصر تفسیر شده است.[۱۴۰] خداوند در این آیه از خراب کنندگان مساجد الهی به عنوان ستمکارترین مردم یاد می‌کند: "و مَن اَظلَمُ مِمَّن مَنَعَ مَسـجِدَ اللّهِ اَن یُذکَرَ فیهَا اسمُهُ وسَعی فی خَرابِها اُولکَ ما کانَ لَهُم اَن یَدخُلوها اِلاّ خافینَ."... سیاق آیات بیشتر با تطبیق آیه مورد نظر بر مسجدالحرام و یهودیان مدینه در جریان تغییر قبله [۱۴۱] یا مشرکان مکه به سبب منع پیامبر از عبادت در کعبه [۱۴۲] یا منع از برگزاری حج در جریان صلح حدیبیه[۱۴۳] سازگار است. البته برخی مفسران بدون توجه به شأن نزولی خاص، تعبیر "مساجد" در آیه را عام شمرده [۱۴۴] و گروهی نیز به استناد روایتی از امیرمؤمنان، امام علی(ع) "مساجد" را بر همه سطح کره زمین تطبیق کرده‌اند؛[۱۴۵] همچنین دسته‌ای از مفسران، شهر ویرانی را که مرگ ۱۰۰ ساله و حیات مجدد ارمیا یا عزیر نبی در آن رخ داده (نک: ۲۵۹ بقره / ۲) همان بیت‌المقدس ویران شده به دست بخت‌نصر پنداشته‌اند.[۱۴۶] آیه ۱۶۷ اعراف / ۷ نیز از سوی برخی مفسران در مورد تسلط بخت‌نصر بر یهودیان بیان شده است.[۱۴۷] در این آیه از اعلام خداوند به یهودیان مبنی بر تسلط گروهی بر ایشان تا روز قیامت یاد شده است: "و اِذ تَاَذَّنَ رَبُّکَ لَیَبعَثَنَّ عَلَیهِم اِلی یَومِ القِیـمَةِ مَن یَسومُهُم سوءَالعَذابِ."... دیگران با توجه به اینکه بخت‌نصر نمی‌توانسته تا قیامت بر آنها سلطه یابد، این آیه را بر امت حضرت محمد(ص) تطبیق کرده‌اند.[۱۴۸] و بالاخره آخرین مورد دشمنی برخی با جبرئیل در آیه ۹۷ بقره / ۲ است که برخی روایات تفسری آن را بر بنی اسرائیل منطبق دانسته‌اند.

طبق این روایات، عداوت مذکور از نزول پیامهای عذاب و جنگ از سوی جبرئیل و همچنین بازداشتن دانیال از کشتن بخت‌نصر در کودکی نشئت یافته است.[۱۴۹] افزون بر گزارشهای قرآنی، اطلاعات تاریخی بی‌پایه‌ای نیز از برخی مفسران و مورخان نخستین درباره بخت‌نصر نقل شده است. این گزارشها با داستانِ یافتن نوزادی در کنار بتی و نامیدن وی به بخت‌نصر به معنای فرزند بت "نصّر" آغاز شده.[۱۵۰] سپس چگونگی به قدرت رسیدن وی پس از دوره‌ای فلاکت و بدبختی در جریان ملاقاتش با فردی یهودی یا پیامبری از بنی‌اسرائیل ذکر می‌شود..[۱۵۱] در منابع ایرانیان قبل از اسلام نیز به حمله لُهراسپ، پادشاه کیانی به همراهی بخت نرسیه (نام فارسی شده بخت‌نصر)[۱۵۲] به بیت‌المقدس اشاره شده[۱۵۳] که احتمالاً منشأ الهام مورخان اسلامی در معرفی بخت‌نصر به عنوان مرزبان ممالک غربی لُهراسپ و کارگزار او در فتح اورشلیم بوده است.[۱۵۴] گروهی نیز سعی در ارائه شجره‌نامه‌ای پارسی برای وی کرده‌اند،[۱۵۵] به هر حال در منابع تاریخی اسلامی بسیار اندک از وی به عنوان پادشاهی مستقل یاد شده است.[۱۵۶]

حمله به اعراب

در آیات ۱۱ - ۱۵ انبیاء / ۲۱ از مردمانی ستمگر یاد شده که خداوند محل سکونت آباد و پرناز و نعمتشان را درهم شکسته، آنان را از بیخ و بن برمی‌کند: "و کَم قَصَمنا مِن قَریَةٍ کانَت ظالِمَةً... حَتّی جَعَلنـهُم حَصیدًا خـمِدین". برخی تفاسیر با اعتماد بر روایاتی از مفسران نخستین "حَصیدًا خمِدین" را به معنای قتل عام با شمشیر [۱۵۷] و نه بر اثر نزول عذاب الهی[۱۵۸] دانسته‌اند. این گروه، آیات مورد نظر را در مورد حمله بخت‌نصر به "حضور" یا "حضوراء" در یمن به سبب قتل پیامبری به نام "شعیب بن ذی مهرم" تفسیر کرده‌اند.[۱۵۹] اندکی نیز حضوراء را در حجاز از سوی شام بیان کرده‌اند.[۱۶۰] مورخان اسلامی نیز داستانهای بسیاری در این رابطه ارائه داده‌اند،[۱۶۱] به هر حال ماجرای حمله بخت‌نصر به حضوراء به احتمال زیاد از گزارش سفر ارمیا[۱۶۲] مبنی بر حمله بخت‌نصر به حاصور و قیدار در بادیه شرق فلسطین[۱۶۳] اقتباس شده و تشابه اسمی حاصور به حضوراء سبب اشتباه راویان اسلامی بوده است؛[۱۶۴] همچنین اشاره به واداشتن بخت‌نصر توسط ارمیا برای حمله به حضوراء در برخی منابع اسلامی[۱۶۵] و تشابه بسیار گزارش عهد عتیق با برخی عبارات این‌گونه روایات، این فرضیه را قوت می‌بخشد، گذشته از این، دوری مکانی فراوان بابل از یمن احتمال وقوع چنین حمله‌ای را تضعیف می‌کند.[۱۶۶]


.[۱۶۷]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. نبوخذ نصرالثانی، ص ۵۴؛ Britanica: Nebuchadrezzer.
  2. Judaica, Vol.۱۲.P.۹۱۲؛ کتاب‌مقدس، دوم پادشاهان، ۲۴: ۲۵؛ ارمیا ۲۴: ۱.
  3. المعارف، ص ۴۶؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۳۱۶؛ فرهنگ فارسی، ج ۵، ص ۲۴۶، "بخت نصر".
  4. تاریخ ملل قدیم آسیای غربی، ص ۱۵۶، ۱۸۳ـ۱۸۴، ۲۸۴.
  5. کتاب مقدس، دوم پادشاهان، ۲۴ ـ ۲۵؛ دوم تواریخ، ۳۶؛ ارمیا، مراثی ارمیا؛ دانیال نبی؛ عزرا.
  6. کتاب مقدس، اول پادشاهان، ۱۱: ۲۹ - ۴۰؛ ۱۲: ۱ - ۲۴؛ تاریخ تمدن، ج ۱، ص ۳۶۸.
  7. تاریخ جامع ادیان، ص ۵۱۹ ـ ۵۲۰.
  8. کتاب مقدس، دوم پادشاهان، ۲۲: ۸.
  9. قاموس کتاب مقدس، ص ۴۰ ـ ۴۱؛ تاریخ جامع ادیان، ص ۵۲۱ ـ ۵۲۶.
  10. قاموس کتاب مقدس، ص ۳۶۶، ۳۲۰ ـ ۳۲۱، ۶۰۹؛ توراة الیهود، ص ۱۳۹، ۱۴۳.
  11. تاریخ ایران باستان، ج ۱، ص ۳۷۷، ۳۸۲؛ کتاب مقدس، دوم پادشاهان ۲۵: ۲۲ ـ ۲۳؛ عزرا: ۱ - ۸؛ نحمیا ۲: ۶ ـ ۷.
  12. تاریخ ایران باستان، ج ۱، ص ۱۸۸ ـ ۱۹۴؛ نبوخذ نصرالثانی، ص ۴۱، ۴۶، ۴۹.
  13. تاریخ ایران باستان، ج ۱، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۴؛ تاریخ بابل از تأسیس، ص ۲۶۶.
  14. ۳. Judaica, Vol. ۱۲ , P. ۹۱۳.
  15. تاریخ ایران باستان، ج ۱، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۳؛ نبوخذ نصر الثانی، ص ۵۱ ـ ۵۲.
  16. کتاب مقدس، دوم پادشاهان، ۲۳: ۲۹.
  17. کتاب مقدس، دوم پادشاهان، ۲۳: ۳۴.
  18. Judaica, Vol.۱۲,P.۹۱۳؛ نبوخذ نصرالثانی، ص ۵۲، ۵۹؛ تاریخ بابل از تأسیس، ص ۲۶۶.
  19. نبوخذ نصر الثانی، ص ۶۲.
  20. نبوخذ نصر الثانی،، ص۶۱، ۶۳ـ۶۴. Jucaica, Vol.۱۲, ۹۱۳
  21. قاموس کتاب مقدس، ص ۳۶۶.
  22. بابل تاریخ مصور، ص ۱۹۶.
  23. نبوخذ نصرالثانی، ص ۶۴ ـ ۶۵.Judaica, vol. ۱۲ , P. ۹۱۳
  24. کتاب مقدس، ارمیا، ۴۹: ۲۸.
  25. نبوخذ نصر الثانی، ص ۶۶.
  26. نبوخذ نصر الثانی، ص ۶۷.
  27. تاریخ ایران باستان، ج ۱، ص ۱۹۲.
  28. قاموس کتاب مقدس، ص ۳۲۰.
  29. نبوخذ نصر الثانی، ص ۶۷ ـ ۶۹.
  30. کتاب مقدس، دوم پادشاهان، ۲۴: ۱۷.
  31. کتاب مقدس، دوم پادشاهان، ۲۴: ۱۳؛ Judaica, Vol. ۱۲, P. ۹۱۳.
  32. کتاب مقدس، دوم پادشاهان، ۲۴: ۱۳؛ Judaica, Vol. ۱۲, P. ۹۱۳.
  33. کتاب مقدس، دوم پادشاهان، ۵۲: ۲۸.
  34. نبوخذ نصر الثانی، ص ۷۲؛ Judaica, Vol. ۱۲, P. ۹۱۳.
  35. نبوخذ نصر الثانی، ص ۶۹ ـ ۷۰.
  36. نبوخذ نصر الثانی، ص ۷۱.
  37. تاریخ ایران باستان، ص ۱۹۳؛.Judaica , Vol. ۱۲ , P. ۹۱۳
  38. کتاب مقدس، دوم پادشاهان، ۲۵.
  39. تاریخ جامع ادیان، ص ۵۲۷.
  40. جامع البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص ۵۶؛ البدء والتاریخ، ج ۳، ص ۱۱۵ ـ ۱۱۶؛ کورش کبیر، ص ۲۱۶.
  41. کتاب مقدس، دوم پادشاهان، ۲۵: ۱۱ ـ ۱۲.
  42. ارمیا، ۵۲: ۲۹.
  43. نبوخذ نصر الثانی، ص ۸۲.
  44. کتاب مقدس، ارمیا، ۴: ۵ - ۱۰؛ ۶: ۱ - ۹، ۲۲ - ۲۷؛ ۱۵: ۱ ـ ۹ و....
  45. کتاب مقدس، ارمیا، ۲۷: ۶ - ۸، ۱۷؛ ۳۸: ۱۷ ـ ۱۸.
  46. تاریخ جامع ادیان، ص ۵۲۷ ـ ۵۲۸؛ تاریخ تمدن، ج ۱، ص ۳۷۸.
  47. نبوخذنصرالثانی، ص ۹۹، ۱۱۰؛ تاریخ هرودت، ج ۱، ص ۱۷۸ ـ ۱۷۹، ۲۶۰ - ۲۶۳.
  48. بابل تاریخ مصور، ص ۱۹۹.
  49. تاریخ تمدن، ج ۱، ص ۱۴۰.
  50. تاریخ تمدن، ج ۱، ص ۳۸۱.
  51. جامع‌البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۴۷؛ مج ۹، ج ۱۵، ص ۳۲؛ روض الجنان، ج ۱۲، ص ۱۷۴.
  52. تاریخ طبری، ج ۱، ص ۳۱۴؛ الکامل، ج ۱، ص ۲۵۶.
  53. کتاب مقدس، دوم پادشاهان، ۱۹: ۳۵ ـ ۳۶.
  54. مجمع‌البیان، ج ۶، ص ۶۱۶؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج ۳، ص ۲۸.
  55. تفسیر ابن‌کثیر، ج ۳، ص ۲۸.
  56. جامع‌البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۴۸؛ البدایة والنهایه، ج ۲، ص ۳۰.
  57. تاریخ طبری، ج ۱، ص ۳۲۵؛ جامع‌البیان، مج ۹، ج۱۵، ص۵۶؛ البدءوالتاریخ، ج۳، ص۱۱۵ ـ ۱۱۶.
  58. جامع‌البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص ۵۶؛ البدایة والنهایه، ج ۲، ص ۳۰.
  59. تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۶۶؛ الکامل، ج ۱، ص ۲۶۷.
  60. اعلام القرآن، ص ۹۶۸.
  61. کتاب مقدس، دانیال، ۴: ۳۰ - ۳۲.
  62. تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۶۶؛ الکامل، ج ۱، ص ۲۶۷.
  63. «بگو: هر که دشمن جبرئیل است (آگاه باشد که) بی‌گمان او، آن (قرآن) را بر دلت با اذن خداوند فرو فرستاده است در حالی که آنچه را پیش از آن بوده است راست می‌شمارد و رهنمود و نویدی برای مؤمنان است» سوره بقره، آیه ۹۷.
  64. «و ستمکارتر از کسی که نمی‌گذارد نام خداوند در مسجدهای او برده شود و در ویرانی آنها می‌کوشد کیست؟ آنان را جز این سزاوار نیست که هراسان در آن پا نهند، آنها در دنیا، خواری و در جهان واپسین عذابی سترگ دارند» سوره بقره، آیه ۱۱۴.
  65. «یا همچون (داستان) آن کس که بر (خرابه‌های) شهری (با خانه‌هایی) فرو ریخته گذشت. گفت: چگونه خداوند (مردم) این (شهر) را پس از مرگ آن (ها) زنده می‌گرداند؟ و خداوند همو را صد سال میراند و سپس (دوباره به چندگاه درنگ داشتی؟ گفت: یک روز یا پاره‌ای از یک روز درنگ داشتم؛ فرمود: (نه) بلکه صد سال است که درنگ کرده‌ای، به آب و غذایت بنگر که دگرگونی نپذیرفته است و (نیز) به درازگوش خود بنگر (که مرده و پوسیده است)- و (این) برای آن (است) که تو را نشانه‌ای برای مردم کنیم- و به استخوان‌ها بنگر که چگونه آنها را جنبانده، کنار هم فرا می‌چینیم آنگاه گوشت (و پوست) بر آن می‌پوشانیم، و چون بر وی آشکار شد گفت:می‌دانم که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۲۵۹.
  66. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت آگاهاند که هنگام رستخیز کسی را بر آنان برمی‌انگیزد تا بدترین عذاب را به آنها بچشاند؛ بی‌گمان پروردگارت زودکیفر است و به راستی او آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره اعراف، آیه ۱۶۷.
  67. «به راستی، کسانی پیش از ایشان نیرنگ باختند آنگاه خداوند بنیان آنان را از پایه برکند و بام از فراز سرشان بر آنها فرود آمد و عذاب از جایی که درنمی‌یافتند به آنان فرا رسید» سوره نحل، آیه ۲۶.
  68. «و چون وعده نخست (از) آن دو (تباهی) فرا رسد بندگانی سخت جنگاور را که داریم بر شما برمی‌انگیزیم که درون خانه‌ها را جست و جو می‌کنند و (این) وعده‌ای انجام یافتنی است. سپس پیروزی بر آنان را دوباره بهره شما می‌کنیم و با دارایی‌ها و پسران به شما یاری می‌رسانیم و شمار شما را افزون‌تر می‌گردانیم. اگر نیکی ورزید به خویش نیکی ورزیده‌اید و اگر بدی کنید به خویش کرده‌اید و چون وعده فرجامین فرا رسد (بندگانی دیگر را می‌فرستیم) تا چهره‌هایتان را اندوهبار گردانند و در آن مسجد وارد گردند چنان که بار نخست وارد آن شده بودند و تا بر هر چه دست یابند از میان بردارند. باشد که پروردگارتان بر شما بخشایش آورد و اگر (به نافرمانی) بازگردید ما نیز باز می‌گردیم و دوزخ را زندان کافران قرار داده‌ایم.» سوره اسراء، آیه ۵-۸.
  69. «و پس از وی به بنی اسرائیل گفتیم: در این سرزمین جای گیرید و چون وعده جهان واپسین در رسد شما را با هم (گرد) می‌آوریم» سوره اسراء، آیه ۱۰۴.
  70. «و بسا شهرهایی را در هم کوفتیم که (مردم آنها) ستمگر بودند و پس از آنها گروهی دیگر پدید آوردیم. و همین که عذاب ما را در (می) یافتند ناگاه از آن می‌گریختند. مگریزید و به آنچه که در آن کامرانی یافته‌اید و به خانه‌هایتان باز گردید باشد که از شما بازخواست کنند. گفتند: وای بر ما! بی‌گمان ما ستمگر بوده‌ایم. و هماره همان سخن آنان بود تا آنکه آنان را (چون گیاه) دروشده‌ای فرو مرده گرداندیم» سوره انبیاء، آیه ۱۱-۱۵.
  71. «مرگ بر گروه (آتش افروز در) آن خندق، آن آتش پرهیزم، آنگاه که کنار آن نشسته بودند، و بر آنچه بر سر مؤمنان می‌آوردند گواه بودند، و با آنان کینه‌توزی نکردند مگر از آن رو که آنان به خداوند پیروزمند ستوده، ایمان داشتند، همان که فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین، از آن اوست و خداوند بر همه چیز گواه است. به یقین آنان که مردان و زنان مؤمن را آزار دادند سپس توبه نکردند، عذاب دوزخ و عذاب آتش سوزان دارند،» سوره بروج، آیه ۴-۱۰.
  72. نخستین انسان، ج ۲، ص ۴۰۰؛ المفصل، ج ۱، ص ۳۵۲؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۳۱۷ ـ ۳۱۸.
  73. «به راستی، کسانی پیش از ایشان نیرنگ باختند آنگاه خداوند بنیان آنان را از پایه برکند و بام از فراز سرشان بر آنها فرود آمد و عذاب از جایی که درنمی‌یافتند به آنان فرا رسید» سوره نحل، آیه ۲۶.
  74. تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۶۵.
  75. «و به بنی اسرائیل در کتاب (تورات) خبر دادیم که دو بار در این سرزمین تباهی می‌ورزید و گردنکشی بزرگی می‌کنید» سوره اسراء، آیه ۴.
  76. «و چون وعده نخست (از) آن دو (تباهی) فرا رسد بندگانی سخت جنگاور را که داریم بر شما برمی‌انگیزیم که درون خانه‌ها را جست و جو می‌کنند و (این) وعده‌ای انجام یافتنی است» سوره اسراء، آیه ۵.
  77. «سپس پیروزی بر آنان را دوباره بهره شما می‌کنیم و با دارایی‌ها و پسران به شما یاری می‌رسانیم و شمار شما را افزون‌تر می‌گردانیم» سوره اسراء، آیه ۶.
  78. «اگر نیکی ورزید به خویش نیکی ورزیده‌اید و اگر بدی کنید به خویش کرده‌اید و چون وعده فرجامین فرا رسد (بندگانی دیگر را می‌فرستیم) تا چهره‌هایتان را اندوهبار گردانند و در آن مسجد وارد گردند چنان که بار نخست وارد آن شده بودند و تا بر هر چه دست یابند از میان» سوره اسراء، آیه ۷.
  79. «آیا به (سرگذشت) بزرگان بنی اسرائیل پس از موسی ننگریسته‌ای که به پیامبری که داشتند گفتند: پادشاهی بر ما بگمار تا در راه خداوند کارزار کنیم. گفت: آیا گمان نمی‌کنید که اگر جنگ بر شما مقرّر شود، کارزار نکنید؟ گفتند: چرا در راه خداوند جنگ نکنیم در حالی که ما از سرزمینمان رانده و از فرزندانمان مانده‌ایم؛ اما چون بر آنان جنگ مقرر شد جز تنی چند رو گرداندند و خداوند به (احوال) ستمکاران داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۶.
  80. «و (یاد کنید) آنگاه را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و با پدر و مادر و خویشاوند و یتیمان و بیچارگان نیکی کنید و با مردم سخن خوب بگویید و نماز را بر پا دارید و زکات بدهید؛ سپس جز اندکی از شما، پشت کردید در حالی که (از حق) رویگردان بودید» سوره بقره، آیه ۸۳.
  81. کتاب مقدس، ارمیا، ۷: ۹.
  82. کتاب مقدس، اشعیا، ۱: ۲ ـ ۵؛ ارمیا، ۵: ۱ ـ ۳؛ ۷: ۱ ـ ۱۱.
  83. ارمیا، ۲۳: ۹ - ۱۸.
  84. المیزان، ج ۱۳، ص ۳۸؛ من وحی القرآن، ج ۱۴، ص ۳۳.
  85. مجمع‌البیان، ج ۶، ص ۶۱۴؛ روض الجنان، ج ۱۲، ص ۱۶۱.
  86. التحریر والتنویر، ج ۱۳، ص ۲۸ ـ ۲۹؛ الفرقان، ج ۱۵، ص ۳۲.
  87. کتاب مقدس، دانیال ۹: ۱۲ ـ ۱۳، ۲۶.
  88. کتاب مقدس، دانیال، ۹: ۱۲ ـ ۲۷.
  89. تفسیر عبدالرزاق، ج ۲، ص ۲۹۱؛ جامع‌البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص ۳۷؛ روض الجنان، ج ۱۲، ص ۱۶۲.
  90. جامع‌البیان، مج۹، ج۱۵، ص۳۷ ـ ۳۸؛ روض‌الجنان، ج ۱۲، ص ۱۶۲.
  91. تفسیر عبدالرزاق، ج ۲، ص ۲۹۱؛ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۱۱۳ ـ ۱۱۴؛ جامع البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۴۸؛ مجمع‌البیان، ج ۶، ص ۶۱۶ ـ ۶۱۷.
  92. مجمع‌البیان، ج ۶، ص ۶۱۶؛ روض‌الجنان، ج ۱۲، ص ۱۶۴.
  93. ۴. Britanica: antiachus IV Epiphanes.
  94. روح المعانی، مج ۹، ج ۱۵، ص ۳۰.
  95. آثار الباقیه، ص ۴۶۶؛ تاریخ ابن‌خلدون، ق ۱، ج ۲، ص ۱۱۶.
  96. ۵. Britanica: titus.
  97. مجمع البیان، ج ۶، ص ۶۱۷؛ تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص ۴۳۵.
  98. تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص ۴۳۵.
  99. المعارف، ص ۴۷؛ التعریف والاعلام، ص ۱۷۷.
  100. مجمع‌البیان، ج ۶، ص ۶۱۴؛ تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص ۴۳۵؛ البدء والتاریخ، ج ۳، ص ۱۱۸؛ Judaica, Vol. ۱۲, P. ۹۱۶.
  101. تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص ۴۳۵؛ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۱۱۵؛ مجمع‌البیان، ج ۶، ص ۶۱۷.
  102. تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص ۴۳۵؛ زاد المسیر، ج ۵، ص ۱۱.
  103. المیزان، ج ۱۳، ص ۴۳؛ التحریر والتنویر، ج ۱۳، ص ۳۸؛ الصحیح من سیره، ج ۳، ص ۳۷.
  104. تفسیر مجاهد، ج ۱، ص ۳۵۷ ـ ۳۵۸؛ المعارف، ص ۴۷؛ بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۳۶۴ ـ ۳۶۵.
  105. بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۳۵۵.
  106. تفسیر عبدالرزاق، ج ۲، ص ۲۹۱؛ روض الجنان، ج ۱۲، ص ۱۶۴؛ فی ظلال القرآن، ج ۴، ص ۲۲۱۴.
  107. کتاب مقدس، سموئیل اول، ۱۷: ۱۹ - ۵۱.
  108. کتاب مقدس، دوم پادشاهان، ۱۸: ۱۳ - ۳۷.
  109. اول پادشاهان، ۶؛ تاریخ ابن‌خلدون، ج ۱، ص ۳۵۴.
  110. مجمع البیان، ج ۶، ص ۶۱۶؛ المیزان، ج ۱۳، ص ۴۲.
  111. التفسیر الکبیر، ج ۷، ص ۲۹۹؛ المیزان، ج ۱۳، ص ۳۸.
  112. تفسیر مجاهد، ج ۱، ص ۳۵۷ ـ ۳۵۸؛ المعارف، ص ۴۷؛ بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۳۶۴ ـ ۳۶۵.
  113. مجمع البیان، ج ۶، ص ۶۱۷؛ زادالمسیر، ج ۵، ص ۹؛ بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۳۵۵.
  114. آثار الباقیه، ص ۴۶۶؛ روح المعانی، مج ۹، ج ۱۵، ص ۳۰؛ قاموس کتاب مقدس، ص ۹۶۵.
  115. Judaica,Vol. ۱۲ P. ۹۱۴,۹۱۵؛ آثارالباقیه، ص ۴۶۶.
  116. Judaica, vol. ۱۲. p. ۹۱۷ Britanica: Vespasian تفسیر قمی، ج ۱، ص ۱۱۴ ـ ۱۱۵؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۳۱۹ ـ ۳۲۰.
  117. قاموس کتاب مقدس، اشعیا، ص ۷۱.
  118. کتاب مقدس، ارمیا، ۳۹: ۱۱ - ۱۳.
  119. جامع‌البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۴۸؛ البدایة والنهایه، ج ۲، ص ۳۱.
  120. البدء والتاریخ، ج ۳، ص ۱۱۸؛ قاموس کتاب مقدس، ص ۴۴۳ ـ ۴۴۴.
  121. التحریر والتنویر، ج ۱۳، ص ۲۹، ۳۸؛ المیزان، ج ۱۳، ص ۴۵.
  122. مقارنة الادیان، ج ۱، ص ۹۳ ـ ۹۵.
  123. کتاب مقدس، دانیال، ۹: ۲۵ ـ ۲۷.
  124. قاموس کتاب مقدس، ص ۸۳۰ ـ ۸۳۱.
  125. کتاب مقدس، ملاکی، ۳: ۱ ـ ۶.
  126. مرقس، ۱۳: ۱ ـ ۷.
  127. التحریر و التنویر، ج ۱۳، ص ۲۹؛ مقارنة الادیان، ج ۱، ص ۹۱، ۹۴ ـ ۹۵.
  128. نمونه، ج ۱۲، ص ۳۱ ـ ۳۲.
  129. تاریخ تمدن، ج ۱، ص ۲۸۴.
  130. الفرقان، ج ۱۵، ص ۴۰؛ الصحیح من سیره، ج ۳، ص ۳۹.
  131. التحریر والتنویر، ج ۱۳، ص ۳۰؛ المیزان، ج ۱۳، ص ۳۹.
  132. مجمع‌البیان، ج ۶، ص ۶۱۵؛ روض الجنان، ج ۱۲، ص ۱۶۲.
  133. التفسیرالکبیر، ج ۲۰، ص ۱۵۵ ـ ۱۵۷.
  134. الصحیح من سیره، ج ۳، ص ۳۸ ـ ۳۹؛ المیزان، ج ۱۳، ص ۳۹ ـ ۴۰؛ من وحی القرآن، ج ۱۴، ص ۳۴.
  135. علل الشرایع، ج ۲، ص ۳۱۹.
  136. فی ظلال‌القرآن، ج ۴، ص ۲۲۱۴؛ المیزان، ج ۱۳، ص ۴۲.
  137. المیزان، ج ۱۳، ص ۴۵.
  138. الصحیح من سیره، ج ۳، ص ۴۷ - ۴۹؛ الفرقان، ج ۱۵، ص ۳۵.
  139. التفسیر الکبیر، ج ۷، ص ۲۹۹؛ التحریر والتنویر، ج ۱۳، ص ۳۰؛ المیزان، ج ۱۳، ص ۳۸.
  140. جامع‌البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۶۹۶ ـ ۶۹۷؛ مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۳۶۰؛ زادالمسیر، ج ۱، ص ۱۱۶.
  141. التفسیرالکبیر، ج ۴، ص ۱۱.
  142. جامع‌البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۶۹۷؛ المیزان، ج ۱، ص ۲۵۷ ـ ۲۵۸.
  143. مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۶۱؛ زادالمسیر، ج ۱، ص ۱۳۴.
  144. التفسیر الکبیر، ج ۴، ص ۱۱.
  145. مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۶۱.
  146. تفسیر قمی، ج ۱، ص ۱۱۳ ـ ۱۱۷؛ جامع البیان، مج ۳، ج ۳، ص ۴۳ - ۴۸؛ الکامل، ج ۱، ص ۲۶۹ ـ ۲۷۰.
  147. تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۱۹۷.
  148. جامع البیان، مج ۶، ج ۹، ص ۱۳۷ ـ ۱۳۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۱۹۷.
  149. تفسیر منسوب به امام عسکری علیه ‌السلام، ص ۴۴۸؛ الاحتجاج، ج ۱، ص ۹۳ ـ ۹۴؛ بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۱۰۳.
  150. لسان العرب، ج ۱۴، ص ۱۶۲، "نصر".
  151. تاریخ طبری، ج ۱، ص ۳۱۹ ـ ۳۲۰؛ روض الجنان، ج ۱۲، ص ۱۷۶؛ الکامل، ج ۱، ص ۲۶۱.
  152. المعارف، ص ۶۵۲؛ تجارب‌الامم، ج ۱، ص ۲۶.
  153. کیانیان، ص ۱۳۶ ـ ۱۳۷، ۱۵۶.
  154. تاریخ طبری، ج ۱، ص ۳۱۶؛ مروج الذهب، ج ۱، ص ۲۳۵؛ تجارب الامم، ج ۱، ص ۲۶.
  155. تاریخ طبری، ج ۱، ص ۳۱۷؛ تاریخ سیستان، ص ۳۴ ـ ۳۵؛ نزهه‌القلوب، ص ۹۱.
  156. تاریخ سیستان، ص ۳۴ ـ ۳۵؛ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۳۱۷؛ نزهة القلوب، ص ۱۰۴.
  157. تفسیر عبدالرزاق، ج ۲، ص ۳۸۳؛ جامع‌البیان، مج ۱۰، ج ۱۷، ص ۱۳؛ التبیان، ج ۷، ص ۲۳۵.
  158. التبیان، ج ۷، ص ۲۳۵؛ مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۷۶.
  159. کشف الاسرار، ج ۶، ص ۲۱۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص ۱۸۲؛ فتح‌القدیر، ج ۳، ص ۴۰۳ ـ ۴۰۴.
  160. فتح الباری، ج ۸، ص ۳۳۱.
  161. کتاب مقدس، ارمیا، ۴۹: ۲۷ ـ ۲۸.
  162. تاریخ طبری، ج ۱، ص ۳۲۶ ـ ۳۲۷؛ معجم ما استعجم، ج ۲، ص ۹۰؛ الکامل، ج ۱، ص ۲۷۱ ـ ۲۷۲.
  163. المفصل، ج ۱، ص ۳۵۰.
  164. قاموس کتاب مقدس، ص ۳۰۸؛ المفصل، ج ۱، ص ۳۵۱.
  165. تفسیر قرطبی، ج ۱۱، ص ۱۸۲.
  166. المفصل، ج ۱، ص ۳۵۲.
  167. معموری، محمد جواد، مقاله "بخت نصر"، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.