نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Golzade(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۴ مارس ۲۰۱۸، ساعت ۰۸:۰۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۴ مارس ۲۰۱۸، ساعت ۰۸:۰۴ توسط Golzade(بحث | مشارکتها)
قرآن در مورد جهان غیب چه آیاتی دارد؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
«مؤمنان بیشتر باورهایشان از قبیل: ایمان بخدا و فرشتگان و کتابهای آسمانی و پیامبران و روز قیامت و بهشت و جهنم و لقاء اللّه و زندگی پس از مرگ و برانگیخته شدن و نشور و نفخ صور و حساب و حوریان و قصرهای بهشتی و چیزهائی که در آن روز واقع میشوند و هر چه را که مؤمن باور دارد و تصدیق میکند، جزء علوم غیب به شمار میآیند و در قرآن کریم نیز از آنها تعبیر به غیب شده است:
منصب نبوت و رسالت ایجاب میکند که دارنده آن علاوه بر آنچه که مؤمنان بر آن باور دارند، دارای علم غیب گستردهتر و همه جانبهتری باشد. آیات زیر اشاره به همین حقیقت میکنند:﴿﴿ وَكُلاًّ نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءَكَ فِي هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ ﴾﴾[۸].
پس همه انبیاء و اولیاء و مؤمنان طبق نص قرآن مجید دارای علم غیب هستند، و برای هر کدامشان بهره مخصوصی است. اما دانش همه آنها، در هر مرحلهای که قرار داشته باشد، باز از لحاظ کم و کیف محدود و عرضی است نه ذاتی، و مسبوق به عدم است نه ازلی و برای آن ابتداء و انتهائی است نه سرمدی و از خدا گرفته شده که:﴿﴿وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ﴾﴾[۱۵][۱۶].
﴿﴿ لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ﴾﴾[۱۹]. یقیناً مراد از ﴿﴿تَكُونُوا﴾﴾ همه مردم نیست چون اولاً اتحاد شاهد و مشهور علیه لازم میآید. ثانیاً همه مردم از اعمال یکدیگر اطلاع ندارند تا در قیامت گواهی دهند، معلوم میشود شهداء افراد خاصی هستند که در آیه مشخص شدهاند. امام باقر(ع) در توضیح این آیه فرمود: ««فَرَسُولُ اللَّهِ (ص) الشَّهِيدُ عَلَيْنَا بِمَا بَلَّغَنَا عَنِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ نَحْنُ الشُّهَدَاءُ عَلَى النَّاسِ فَمَنْ صَدَّقَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»[۲۰]. و از خود پیامبر اکرم(ص) نقل شده که فرمود: ««عَنَى بِذَلِكَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا خَاصَّةً دُونَ هَذِهِ الْأُمَّةِ. قَالَ أَنَا وَ أَخِي عَلِيٌّ وَ أَحَدَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِي» مقصود از این آیه فقط سیزده مرد است، نه تمام امّت اسلامی سپس فرمود: «آن سیزده نفر من و برادرم علی(ع) و یازده نفر از فرزندانم از نسل علی(ع) و حسین(ع)». در روایت دیگر میخوانیم که پیامبر(ص) گواه بر آل محمد(ص) و آل محمد(ص) گواه بر مردم است. توجه داریم که گواهی بر اعمال مردم در روز قیامت لازمه ضروری و حتمی آن این است که بر تمامی اعمال مردم، از ریز و درشت، از ظاهر و پنهان آگاهی و نظارت دقیق داشته باشند لازمه قطعی این آیه علم غیب داشتن امامان معصوم(ع) است.
از نامهای نیکوی خداوند که بارها در قرآن آمده ﴿﴿عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ﴾﴾[۲۵] است. یعنی او به پیدا و پنهان آگاه است. هیچ چیز ازخدا پنهان نیست. ریزترین ذره در اعماق زمین هم برای او پیداست. تقسیم اشیاء به غیب و شهادت درباره خدا معنا ندارد. همه اشیاء برای او مشهود است. بنا بر این معنای علم غیب خدا این نیست که خدا چیزهایی را که از او غائب است میداند بلکه معنایش این است که آنچه را از دیگران غائب است او میداند. در واقع بازگشتش به این معناست که آنچه برای دیگران ناپیداست برای خدا پیداست. چنانکه امام علی (ع) فرموده است: "كُلُّ سِرٍّ عِنْدَكَ عَلَانِيَةٌ وَ كُلُّ غَيْبٍ عِنْدَكَ شَهَادَة". [۲۶] هر رازی در نزد تو آشکار و هر پنهانی در نزد تو پیداست.
نام نیکوی دیگر خداوند که آن هم بارها در قرآن آمده؛ ﴿﴿عَلاَّمُ الْغُيُوبِ﴾﴾[۲۷] است. یعنی بسیار دانای امور پنهان. در این آیه، مبالغه و زیادهگویی نسبت به عالم به کار رفته است و در آیهای دیگر نسبت به معلوم: ﴿﴿وَ مَا مِنْ غَائِبَةٍ فِي السَّمَاء وَالأَرْضِ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ﴾﴾[۲۸] تای ﴿﴿غَائِبَةٍ﴾﴾ برای مبالغه است. معنای آیه چنین میشود: هیچچیز بسیار پنهانی در آسمان و زمین نیست مگر اینکه در کتاب آشکار است. کتاب آشکار، مظهر علم خداست؛ خدایی که پنهانترین پنهان هم از دید او پنهان نیست. در جای دیگر این مطلب را به گونهای ملموستری بازگو نموده است: ﴿﴿فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى﴾﴾[۲۹] پس همانا او راز درونی و مخفیتر از آن را میداند. در تفسیر این آیه آمده است راز درونی این است که انسان خودش آن را میداند و از دیگران پنهان میکند. مخفیتر از راز درونی چیزی است که حتی خود انسان هم نمیداند، یکبار در ذهن او خطور کرده، بعد آن را فراموش نموده است. اکنون در ذهن ناخود آگاه او وجود دارد و خدا آن را میداند [۳۰].
قرآن کریم در آیات متعددی، علم غیب را محدود به خدامیداند و آن را با دو زبان مختلف بازگو میکند:
انحصار علم غیب در خدا: ﴿﴿قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ﴾﴾[۳۱]. در آیه دیگر میفرماید: ﴿﴿وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ﴾﴾[۳۲].
نفی علم غیب از دیگران: قرآن کریم به پیامبر اسلام (ص) دستور میدهد: ﴿﴿قُلْ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدي خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ لا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَك﴾﴾[۳۳]. در جای دیگر همین مطلب را از زبان حضرت نوح میگوید: ﴿﴿ وَلاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَيْبَ...﴾﴾[۳۴].
براساس این آیات حتی پیامبران از علم غیب برخوردار نبودند تا چه رسد به دیگران. با توجه به همین دسته از آیات، محمد بن عبدالوهاب میگوید: پیامبران از ادعای علم غیب برائت میجستند؛ درحالی که طاغوتهای زمان ما آن را ادعا میکنند[۳۵]. روشن است که این قضاوت عجولانه و بدون در نظر گرفتن سایر آیات است و نمیتوان آن را به قرآن نسبت داد. پس باید دسته سوم از آیات قرآن را هم بررسی کرد و آن گاه نتیجهگیری نمود.
قرآن کریم در عین اینکه علم غیب را محدود به خدا میداند؛ در موارد متعددی آن را برای غیر خدا هم ثابت میکند: ﴿﴿عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً * إِلاَّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُول...﴾﴾[۳۶]. این آیه، حصر علم غیب را که در آیات پیشین بود میشکند و آن را از طریق افاضهای خدا برای دیگران هم ثابت میکند. در عین حال حصر دیگری ایجاد میکند: افاضه علم غیب به کسانی اختصاص دارد که مورد پسند خدا باشند. سپس پیامبر را به عنوان نمونهای روشن از آنها معرفی میکند. در آیه دیگری که به همین مضمون است میفرماید: ﴿﴿وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء﴾﴾[۳۷] نیست خدا که شما را به غیب آگاه سازد ولی از پیامبرانش کسی را که بخواهد "برای آگاهی از غیب" برمیگزیند. به دیگر سخن، خدا علم غیب را در اختیار هرکسی قرار نمی دهد بلکه برای این کار از میان شما افرادی را گلچین میکند. در این دو آیه به طور کلی علم غیب را برای غیر خدا ثابت مینماید.
در آیات دیگر علم غیب آنها را در موارد جزئی و برخی از کارهای روزمره بازگو میکند:
یکی از معجزات حضرت عیسی (ع) این بود که به مردم میگفت: ﴿﴿وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ في بُيُوتِكُم﴾﴾[۳۸]
پیامبر اسلام (ص) یکی از زنهایش را از اسراری که بین آنها بود باخبر ساخت او پرسید: ﴿﴿مَنْ أَنْبَأَكَ هذا﴾﴾[۳۹] چه کسی تو را از این راز آگاه ساخت. آن حضرت در پاسخ فرمود: ﴿﴿نَبَّأَنِيَ الْعَليمُ الْخَبير﴾﴾[۴۰] به من خدای دانا و آگاه خبر داد.
در داستان حضرت موسی (ع) و خضر (ع) آمده است: حضرت خضر در سه مورد براساس علم غیب کارهای شگفتانگیز انجام می داد که حتی حضرت موسی (ع) توان تحمل آنها را نداشت. [۴۱]
مادر حضرت موسی (ع) نوزادش را به دستور خداوند به دریا انداخت و از راه وحی و الهام میدانست که فرزندش به او برمیگردد و سرانجام به پیامبری میرسد﴿﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلا تَخَافِي وَلا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ﴾﴾[۴۲]. همچنین مریم مقدس (س) از راه اخبار غیبی، آگاه بود که بدون شوهر، دارای فرزند میشود و آن فرزندش، پیامبر خدا و دارای معجزات فراوان خواهد بود [۴۳]»[۴۴].
۳. آقای رهبری (پژوهشگر دانشگاه علمی کاربردی تبریز)؛
«علم غیب از منظر آیات: آیات مربوط به علم غیب به طور کلی بر چهار گروهاند:
گروه اول: آیاتی که با تأکید بسیار و تعبیرات مختلف، علم غیب را مختص خداوند میداند. مثلاً میگوید: ﴿﴿ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ ﴾﴾[۵۳] یا میگوید: ﴿﴿ وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ﴾﴾[۵۴] و آیات فراوانی دیگر که غیب را در انحصار خداوند میداند.
گروه چهارم: آیاتی که به روشنی گواهی میدهد، پیامبران و برخی دیگر از بندگان خدا در موارد مخصوصی از غیب خبر دادهاند و در اقع امکانی که از دسته سوم فهمیده میشود در این دسته به فعلیت رسیده است و از وقوع آن خبر میدهد. مثلاً آیاتی که درباره تعلیم اسما به حضرت آدم(ع) و آگاه ساختن آن حضرت فرشتگان را از آن اسما، وارد شدهاند، از این گروه است، آیاتی که مربوط به معجزات حضرت عیسی(ع) است و حضرت در ضمن آنها میگوید: ﴿﴿ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ﴾﴾[۵۹]، نیز از این دسته است. همچنین آگاه شدن حضرت مریم، از اینکه خدا فرزندی با نام و خصوصیات مشخص به او عنایت میکند، آگاهی از غیب است و در این گروه میگنجد»[۶۰].
«آیات فراوانی راجع به علم غیب وجود در قرآن کریم وجود دارد که پاسخگوی بسیاری از سوالات در این باره است. اما آنچه در این مرحله به دنبال آن هستیم، پاسخ به این پرسش است که آیا از منظر قرآن کریم، انسانها نیز میتوانند علم غیب داشته باشند؟
قبل از هر چیز لازم است، این آیات دستهبندی شده و نظر نهایی قرآن را در این باره به دست آوریم.
«قبلاً اشاره کردیم که آیات در مورد علم غیب در قرآن به چند گونه آمده است که بعضی از آنها اگر درست تفسیر نشوند متناقض با یکدیگر به نظر میرسند. این آیات به چندگونه است: آیاتی که علم غیب را به خداوند اختصاص میدهند، از جمله:
﴿﴿قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ﴾﴾.[۶۷] آدم استعداد فراگرفتن این همه علم و دانش را هم دارد و میتواند از فرشتگان هم پیش بیفتد و شما از غیب آسمانها و زمین آگاهی ندارید. این آیه به هنگامی مربوط است که فرشتگان به آگاه نبودن خود از اسماء اعتراف کردند و آدم به دستور خداوند آنان را از اسما آگاه کرد و خداوند در جواب به فرشتگان آیه بالا را فرمود. ﴿﴿عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ الْكَبِيرُ الْمُتَعَالِ﴾﴾.[۶۸]؛ ﴿﴿حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ﴾﴾.[۶۹]؛ ﴿﴿ذَلِكَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ﴾﴾.[۷۰]؛ ﴿﴿قُلِ اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ عَالِمَ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ أَنتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبَادِكَ فِي مَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ﴾﴾.[۷۱]؛ ﴿﴿هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ﴾﴾.[۷۲]؛ ﴿﴿قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾﴾.[۷۳]؛ ﴿﴿عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾﴾.[۷۴]؛ آیات دیگر قرآن با توجه به اینکه فقط خدا علم غیب میداند، به صفات او اشاره میکند. از جمله به صفت عالم الغیب و الشهادت (به اسرار غیبِ خاص خداوند، چون قیامت (زمان آن)، آنچه در رحمهاست، باران و مکان و زمان مرگ انسانها اشاره دارد و تصریح کرده است که جز خدا کسی از آنها خبر ندارد) و نیز به صفت عالم الغیب و علام الغیوب (مائده: ۱۰۹ و ۱۱۶ توبه: ۷۸ ، سبا: ۴۸ ، حجرات: ۱۸ ) اشاره شده است. نتیجه بررسی آیات ذکر شده این است که این آیات علم غیب را به خداوند اختصاص داده و نشان دهنده این است که او از همه چیز، چه ظاهر و چه باطن آگاه است و این علم ذاتی و استقلالی است که مخصوص خداوند است. اما اختصاص این علم به خداوند هیچ منافاتی با علم غیب پیامبران و امامان به تعلیم الهی ندارد. چرا که علم خداوند بالذات است و علم پیامبران و معصومان به تعلیم خداوند است. گونه و دسته دیگر آیاتی است که علاوه بر اینکه علم غیب را مختص به خدا میداند، آن را از دیگران نفی میکند، مانند این آیه: ﴿﴿وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ﴾﴾.[۷۵]؛ این آیه علم غیب را منحصر در خدای تعالی میکند. از این جهت کسی جز خدا به خزانههای غیب آگاهی ندارد یا برای اینکه جز او کسی آگاهی به کلیدهای غیب ندارد. صدر آیه گرچه از انحصار علم غیب به خدا خبر میدهد و لکن ذیل آیه منحصر در بیان علم غیب نیست بلکه از مشمول علم او به هرچیز چه غیب و چه شهود خبر میدهد و میفرماید: و آنچه در خشکی و دریاست همه را میداند و هیچ برگی از درخت نمیافتد مگر آنکه او آگاه است و هیچ دانه در تاریکیهای زمین و هیچ تر و خشکی در جهان نیست جز آنکه در کتاب مبین است. اموری که در این عالم و در چارچوب زمان هستند قبل از اینکه موجود شوند نزد خدا ثابتاند و در خزانههای غیب او دارای نوعی ثبوت بودهاند، اگرچه نتوانیم به کیفیت ثبوت آنها احاطه پیدا کنیم. ممکن است چیزهای دیگر نیز در آن عالم ذخیره و نهفته باشد که از جنس موجودات زمانی نباشد. پس باید گفت خزانههای غیب خدا مشتمل بر دو نوع غیب است: یکی غیبهایی که پا به عرص شهود گذاشتهاند و دیگری غیبهایی که از مرحله شهادت خارجاند و ما آ نها را غیب مطلق مینامیم. اما آن غیبهایی هم که پا به عرصه وجود و شهود و عالم حدود نهادهاند در حقیقت صرف نظر از حد و اندازهای که به خود گرفتهاند باز به غیب مطلق باز میگردند و باز هم غیب مطلق هستند و اگر به آ نها شهود میگوییم با حد و قدرتی است که دارند و میتوانند متعلق علم ما قرار گیرند. پس این موجودات هم وقتی شهودند که متعلق علم ما قرار گیرند وگرنه غیب خواهند بود. ﴿﴿قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ﴾﴾.[۷۶]؛ این آیات علم غیب را به خداوند اختصاص میدهد. در کنار آیات ذکر شده، که علم غیب را مختص به خدا میداند، آیاتی است که اشاره میکند به اینکه خداوند علم غیب را در اختیار بندگان برگزیده خود میگذارد، مانند آیه سوره جن که میفرماید: او دانای غیب است و هیچکس را بر غیب خود آگاه نمیکند مگر پیامبری را که از او خشنود باشد... خداوند در این آیه میفرماید من کسی را برای احاطه به غیب خودم کمک نمیکنم و بر غیب خود مسلط نمیسازم. کلمه غیب خبری برای مبتدای محذوف است و مُفاد کلمه به کمک سیاق آیه، این است که میخواهد بفهماند علم غیب مختص به خدای تعالی است و علم او ظاهر و باطن سراسر عالم را فراگرفته و برای همین جهت برای نوبت دوم غیب را به خودش نسبت داده است و فرموده کسی را بر غیب خود مسلط نمیکند. معنای آیه این است که خدای تعالی عالم به تمامی غیبهاست، آن هم علمی که اختصاص به خودش دارد. پس هیچکس از مردم را به غیب خود، که مختص به خودش است، آگاه نمیکند و در نتیجه مفاد آیه سلب کلی است. جمله ﴿﴿ إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ﴾﴾ این الّا استثنای از کلمه اصلاً است و جمله مِن رسول، بیان جمله مَنِ ارتَضی است. در نتیجه میفهماند خدا هر مقدار از غیب مختص به خود را به هر پیامبری که بخواهد میدهد. پس اگر این آیه را ضمیمه کنیم به آیاتی که غیب را مختص به خدا میداند این نتیجه به دست میآید که علم غیب اصالتاً از آن خداست و به تبعیت از خدا دیگران هم میتوانند به هر مقدار که او بخواهد آگاهی یابند. میتوان گفت آیات راجع به غیب یک دسته آن مختص خداست و یک دسته به ملائکه نسبت داده میشود و دسته دیگر به رسل نسبت داده میشود و میفرماید: ﴿﴿حَتَّىَ إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لاَ يُفَرِّطُونَ﴾﴾ که توفّی اصالتاً مربوط به خداست و به تبعیت منسوب به ملائکه یا رسل است، چون ملائکه مسخر فرمان اویند. معنی آیه این است که خدا احدی را بر غیب خود مسلط نمیکند مگر رسول را که پسندیده باشد، که چنین رسول را بر غیب خود مسلط میکند، چون او نگهبانانی از ملائکه بین رسول و مردم دارد و نگهبانانی هم بین رسول و خودش گمارده است. مُفاد این آیه و آیات دیگر در این خصوص میفهماند که علم غیب از آن خداست و بندگان عادی خود را از غیب آگاه نمیکند، اما فرستادگان خود را از غیب خود آگاه میکند. در مقابل این دو گروه آیات، آیات دیگری است که حاکی از خبر دادن پیامبران و دیگر بندگان خدا در موارد مخصوص از غیب و از امور پنهان از حس است، مانند این آیه: ﴿﴿وَقَالَ نُوحٌ رَّبِّ لا تَذَرْ عَلَى الأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا * إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلا يَلِدُوا إِلاَّ فَاجِرًا كَفَّارًا﴾﴾.[۷۷]؛ این آیه اشاره به آگاهی نوح از سرانجام قوم خود دارد، که این آگاهی جز از طریق وحی الهی نبوده است.
آیه ۹ سوره احقاف: ﴿﴿قُلْ مَا كُنتُ بِدْعًا مِّنْ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلاَّ نَذِيرٌ مُّبِينٌ﴾﴾.[۸۱]؛ این آیه به این معنی است که مشرکان تصور میکردند که پیامبر باید از لوازم بشری مانند غذا خوردن و راه رفتن و خوابیدن و... پیراسته باشد و میگفتند اگر محمد پیامبر است پس چرا غذا میخورد و در کوچه و بازار راه میرود. اگر پیامبر است باید از چنین آثار بشری منزه و پیراسته باشد و قرآن کریم به این ایراد پاسخ میدهد که این پیامبر نیز مانند پیامبران پیشین است که بشر است و نیازهای بشری دارد و این آیه و آیات دیگر از انتظارات مافوق بشری مشرکان از پیامبر خبر میدهد و به دنبال این انتظار باز انتظار داشتند که پیامبر دارای قدرت خاص و مافوق بشری باشد و ذاتاً و بدون تعلیم و وحی الهی از غیب آگاه باشد و از پنهانیها خبر دهد. پیامبر در پاسخ میگوید من هم نمیدانم که با من و شما چه خواهد شد. بنابراین این آیه به آن رشته آگاهی از غیب نظر دارد که بدون تعلیم الهی و به صورت تفویضی باشد و این نوع غیب با صراحت کامل از پیامبر نفی شده است ولی نفی این علم غیب با آگاه بودن آن حضرت از غیب به وسیله تعلیم الهی هیچ منافاتی ندارد و گواه آن قسمت سوم آیه است که میفرماید من پیرو وحی هستم. زیرا یکی از راههای آگاهی از غیب وحی است که خداوند به وسیله آن پیامبرانش را به بخشی از اسرار آگاه میسازد و در آخر آیه پاسخ میدهد که میگوید من نباید ذاتاً عالم به غیب باشم زیرا من فقط پیامبرم و هرچه را در اختیارم بگذارند میدانم و از پیش خود بدون تعلیم الهی چیزی نمیدانم.
آیه ۳۱ سوره هود: ﴿﴿وَلاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلاَ أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلاَ أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَن يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ﴾﴾.[۸۲]؛ مفهوم کلی آیه این است که آگاهی از اسرار غیب بالذات مخصوص خداست و دیگران هرچه دارند بالعرض و از طریق تعلیم الهی است و به همین دلیل محدود به حدودی است که او اراده میکند و این آیه جواب تقاضای بی جای مشرکان از پیامبر را، که از پیش خود عالم به غیب باشد میدهد که من بدون تعلیم الهی از غیب آگاه نیستم. نیز میتوان گفت این آیه پاسخی است به مشرکین که ادعا میکردند هر پیامبری لازم است مالک و کلیددار خزائن رحمت الهی باشد و پیامبر کسی است که علم غیب داشته باشد و به آنچه که از نظر دیگران پنهان است آگاه باشد و بتواند آن چیزها را به سوی خود جلب کند و نیز بر هرشری که دیگران از آن بیخبرند باخبر باشد و آن را از خود دفع نماید و اینکه پیامبر باید دارای خیرات و مصون از شر باشد و از مقام فرشتگان فراتر رود و مانند آنها از حوائج بشری منزه باشد و در جواب میگوید که من پیامبرم و هیچ یک از این موارد را ندارم و من با استقلال دارای علم غیب نیستم بلکه به تبع و به اراده خدا آن علم را دارا هستم»[۸۳].
از آیات دستۀ اول و نیز آیات گروه دوم به دست میآید که علم غیب، مخصوص خداست؛ ولی او، اولیای خویش را از آن بهرهمند میسازد. پس علم غیبی که اولیای الهی دارند، هدیۀ پروردگار است»[۸۷]
با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل میشوید:
↑ همان کسانی که غیب را باور میدارند؛ سوره بقره، آیه: ۳.
↑ آنان که از پروردگارشان در نهان میهراسند؛ سوره انبیاء ، آیه: ۴۹.
↑ تو تنها کسانی را که در نهان از پروردگارشان میهراسند؛ سوره فاطر، آیه: ۱۸.
↑ تو تنها به آن کس میتوانی بیم دهی که از این قرآن پیروی میکند و از (خداوند) بخشنده در نهان بیم دارد؛ سوره یس، آیه: ۱۱.
↑ همان که از (خداوند) بخشنده در نهان میهراسد ؛ سوره ق، آیه: ۳۳.
↑ بیگمان آنان که در نهان از پروردگارشان بیم دارند؛ سوره ملک، آیه: ۱۲.
↑ بهشتهایی جاودان که (خداوند) بخشنده به بندگانش در (جهان) نهان وعده کرده است؛ سوره مریم، آیه: ۶۱.
↑ و همه آنچه را که از اخبار پیامبران برای تو حکایت میکنیم، چیزی است که با آن دلت را استوار میداریم در حالی که در این (سوره) برای تو حقیقت و برای مؤمنان اندرز و یادکردی آمده است؛ سوره هود، آیه: ۱۲۰.
↑ این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۴.
↑ این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی میکنیم؛ سوره هود، آیه: ۴۹.
↑ ای پیامبر این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم ؛ سوره یوسف، آیه: ۱۰۲.
↑ او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند.جز فرستادهای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ - ۲۷.
↑داناست و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۵.
↑ و به شما از دانش جز اندکی ندادهاند؛ سوره اسراء، آیه: ۸۵.
↑ و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمیداند؛ سوره انعام، آیه: ۵۹.
↑هیچ مؤمنی از دنیا نمیرود، و هیچ کافری در قبر نهاده نمیشود مگر این که اعمالش بر رسول خدا(ص) و امیرمؤمنان(ع) عرضه میشود و همین طور ادامه مییابد تا آخرین کسی که خداوند طاعت و پیروی او را واجب نموده است.
↑«او دانای پنهان و آشکار، پیروز بخشاینده است»، سوره جمعه:۸.
↑«او دانای پنهان و آشکار، پیروز بخشاینده است»، سوره تغابن:۱۸.
↑«یعنی کلید خزائن غیب نزد خداست، جز خدا بر آن کسی آگاه نیست»، سوره انعام:۵۹.
↑«بگو در آسمانها و زمین هیچکس جز خدا غیب نمیداند».
↑«نوح گفت پروردگارا از این کافران کسی را روی زمین باقی مگذار چرا که اگر تو آنان را باقی گذاری بندگانت را گمراه میکنند و جز بدکار و ناسپاس نزایند».
↑«پروردگارا! به من از فرمانروایی پارهای دادهای و از خوابگزاری بخشی آموختی؛ ای آفریدگار آسمانها و زمین! تو سرور من در این جهان و در جهان واپسینی، مرا گردن نهاده (به فرمان خویش) بمیران و به شایستگان بپیوند».
↑«و به مادر موسی وحی کردیم که او را شیر بده پس چون بر او بیمناک شدی او را به دریا انداز و نترس و محزون مباش که ما او را به تو برمیگردانیم و او را از پیامبران قرار میدهیم. از این آیه برمیآید که مادر موسی از آینده او و از اینکه خدا او را حفظ میکند و به مادر برمیگرداند آگاه شد که این جز آگاهی از غیب نیست».
↑«... بگو: کافى است که خداوند، و کسى که علم کتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست، میان من و شما گواه باشند!».
↑«بگو من در میان پیامبران، نوپدید نیستم و نمیدانم با من و شما چه خواهند کرد، جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم و من جز بیمدهندهای آشکار نیستم».
↑«بگو: من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است و غیب نمیدانم و به شما نمیگویم که من فرشتهام؛ جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم؛ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است پس آیا نمیاندیشید؟».